مدیران فراموشکار، سازمانهای فرسوده!
🔸در دنیای پررقابت امروز، مدیران برنده، کسانی نیستند که بیشترین اطلاعات را در گوشی یا کامپیوتر خود دارند؛ بلکه آنهایی هستند که ذهنی سازمانیافته، حافظهای پویا و ذهنی حاضر برای لحظه تصمیمگیری دارند. حافظه قوی، سرمایهای است که بهرهاش را در اعتمادسازی، تصمیمگیری، نفوذ کلام و حتی رهبری انسانی میگیرید. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای سرمایهگذاری صرف روی نرمافزارها، ابزارها و جلسات آموزشی، کمی هم روی سختافزار واقعی مدیریت یعنی «ذهن و حافظه خودمان» تمرکز کنیم.
◀️ تبعات فراموشکاری مدیر
▪️وقتی مدیر، قولهایی که داده یا نکاتی که شنیده را بهخاطر نمیآورد، تصویر عدم تعهد یا بیتوجهی در ذهن دیگران شکل میگیرد.
▪️تصمیمهای مدیریتی باید بر پایه دادهها، تجربیات قبلی و سوابق تحلیل شود. فراموشی این اطلاعات، باعث میشود مدیر به تکرار اشتباهات گذشته تن دهد.
▪️هیچ چیز به اندازه فراموشکردن نام افراد یا ماجراهای قبلی مشترک، باعث حس نادیده گرفته شدن در کارکنان نمیشود.
▪️مدیری که حافظه قوی ندارد، بهمرور به چکلیستها، دستیاران و سیستمهای مکانیکی وابسته میشود. این وابستگی، استقلال ذهنی و سرعت عملکرد او را کاهش میدهد.
▪️فشار ناشی از تلاش مداوم برای بهیاد آوردن نکاتی که بهدرستی ذخیره نشدهاند، ذهن را فرسوده و مستعد فراموشیهای بیشتر میکند.
◀️ برگ برنده مدیر
اگر از یک مدیر بخواهیم ۱۰ موقعیت حیاتی شغلی را نام ببرد، حداقل در ۷ مورد آنها حافظه نقش مستقیم دارد. در ادامه به مهمترین موقعیتهایی اشاره میکنم که یک مدیر به حافظه قوی نیاز دارد:
▪️جلسات درونسازمانی و برونسازمانی
▪️حفظ تعهدات شفاهی
▪️مذاکرات استراتژیک
▪️کار با مشتریان و شرکای تجاری
▪️بهکارگیری آموختههای مدیریتی
▪️یادگیری مستمر
▪️رهبری الهامبخش
◀️ تکنیکهایی برای تقویت حافظه
برای مدیران پرمشغله، تقویت حافظه نباید به یک پروژه پیچیده تبدیل شود، بلکه باید جزئی از سبک زندگی حرفهایشان باشد. در ادامه چند راهکار کاربردی و قابل اجرا را میخوانید:
▪️تکرار و مرور هوشمند
اطلاعات را در بازههای زمانی مشخص مرور کنید تا از حافظه کوتاهمدت به بلندمدت منتقل شوند.
▪️تکنیکهای تصویرسازی ذهنی
هر وقت نام جدیدی میشنوید یا مفهومی تازه یاد میگیرید، سعی کنید آن را به یک تصویر، مکان یا شیء ذهنی مرتبط کنید.
▪️تکنیک قلابهای شخصی
برای اسامی افراد، یک ویژگی خاص از آنها را با اسمشان ترکیب کنید. مثلا «فلانی با لپتاپ سبز». این قلاب ذهنی باعث یادآوری سریع در ملاقاتهای بعدی میشود.
▪️یادداشتبرداری فعال
مدیرانی که بعد از هر جلسه، نکات کلیدی را با دست مینویسند (نه تایپ)، سه برابر بیشتر اطلاعات را به ذهن میسپارند.
▪️تکنیک قصر حافظه
اطلاعات را به بخشهای مختلف یک مکان خیالی مانند خانه یا دفتر خود نسبت دهید. وقتی نیاز به بازیابی اطلاعات دارید، به آن مکان ذهنی «قدم بگذارید».
▪️مراقبت از سلامت مغز
تغذیه مناسب (مخصوصا مغزها و امگا۳)، خواب منظم، ورزش هوازی و مدیتیشن چهار ستون طلایی برای حافظهاند. ذهن بدون استراحت، مثل هاردی است که همیشه در حال نوشتن است و عمرش کوتاه میشود.
▪️تمرینات شناختی
روزانه فقط ۱۰ دقیقه وقت صرف حل معما یا بازیهای تقویت ذهن یا حل پازلهای منطقی کنید. این تمرینها شبکههای عصبی مربوط به حافظه را فعال نگه میدارند.
✍ فرشيد آرياشکوه
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸در دنیای پررقابت امروز، مدیران برنده، کسانی نیستند که بیشترین اطلاعات را در گوشی یا کامپیوتر خود دارند؛ بلکه آنهایی هستند که ذهنی سازمانیافته، حافظهای پویا و ذهنی حاضر برای لحظه تصمیمگیری دارند. حافظه قوی، سرمایهای است که بهرهاش را در اعتمادسازی، تصمیمگیری، نفوذ کلام و حتی رهبری انسانی میگیرید. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای سرمایهگذاری صرف روی نرمافزارها، ابزارها و جلسات آموزشی، کمی هم روی سختافزار واقعی مدیریت یعنی «ذهن و حافظه خودمان» تمرکز کنیم.
◀️ تبعات فراموشکاری مدیر
▪️وقتی مدیر، قولهایی که داده یا نکاتی که شنیده را بهخاطر نمیآورد، تصویر عدم تعهد یا بیتوجهی در ذهن دیگران شکل میگیرد.
▪️تصمیمهای مدیریتی باید بر پایه دادهها، تجربیات قبلی و سوابق تحلیل شود. فراموشی این اطلاعات، باعث میشود مدیر به تکرار اشتباهات گذشته تن دهد.
▪️هیچ چیز به اندازه فراموشکردن نام افراد یا ماجراهای قبلی مشترک، باعث حس نادیده گرفته شدن در کارکنان نمیشود.
▪️مدیری که حافظه قوی ندارد، بهمرور به چکلیستها، دستیاران و سیستمهای مکانیکی وابسته میشود. این وابستگی، استقلال ذهنی و سرعت عملکرد او را کاهش میدهد.
▪️فشار ناشی از تلاش مداوم برای بهیاد آوردن نکاتی که بهدرستی ذخیره نشدهاند، ذهن را فرسوده و مستعد فراموشیهای بیشتر میکند.
◀️ برگ برنده مدیر
اگر از یک مدیر بخواهیم ۱۰ موقعیت حیاتی شغلی را نام ببرد، حداقل در ۷ مورد آنها حافظه نقش مستقیم دارد. در ادامه به مهمترین موقعیتهایی اشاره میکنم که یک مدیر به حافظه قوی نیاز دارد:
▪️جلسات درونسازمانی و برونسازمانی
▪️حفظ تعهدات شفاهی
▪️مذاکرات استراتژیک
▪️کار با مشتریان و شرکای تجاری
▪️بهکارگیری آموختههای مدیریتی
▪️یادگیری مستمر
▪️رهبری الهامبخش
◀️ تکنیکهایی برای تقویت حافظه
برای مدیران پرمشغله، تقویت حافظه نباید به یک پروژه پیچیده تبدیل شود، بلکه باید جزئی از سبک زندگی حرفهایشان باشد. در ادامه چند راهکار کاربردی و قابل اجرا را میخوانید:
▪️تکرار و مرور هوشمند
اطلاعات را در بازههای زمانی مشخص مرور کنید تا از حافظه کوتاهمدت به بلندمدت منتقل شوند.
▪️تکنیکهای تصویرسازی ذهنی
هر وقت نام جدیدی میشنوید یا مفهومی تازه یاد میگیرید، سعی کنید آن را به یک تصویر، مکان یا شیء ذهنی مرتبط کنید.
▪️تکنیک قلابهای شخصی
برای اسامی افراد، یک ویژگی خاص از آنها را با اسمشان ترکیب کنید. مثلا «فلانی با لپتاپ سبز». این قلاب ذهنی باعث یادآوری سریع در ملاقاتهای بعدی میشود.
▪️یادداشتبرداری فعال
مدیرانی که بعد از هر جلسه، نکات کلیدی را با دست مینویسند (نه تایپ)، سه برابر بیشتر اطلاعات را به ذهن میسپارند.
▪️تکنیک قصر حافظه
اطلاعات را به بخشهای مختلف یک مکان خیالی مانند خانه یا دفتر خود نسبت دهید. وقتی نیاز به بازیابی اطلاعات دارید، به آن مکان ذهنی «قدم بگذارید».
▪️مراقبت از سلامت مغز
تغذیه مناسب (مخصوصا مغزها و امگا۳)، خواب منظم، ورزش هوازی و مدیتیشن چهار ستون طلایی برای حافظهاند. ذهن بدون استراحت، مثل هاردی است که همیشه در حال نوشتن است و عمرش کوتاه میشود.
▪️تمرینات شناختی
روزانه فقط ۱۰ دقیقه وقت صرف حل معما یا بازیهای تقویت ذهن یا حل پازلهای منطقی کنید. این تمرینها شبکههای عصبی مربوط به حافظه را فعال نگه میدارند.
✍ فرشيد آرياشکوه
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍6❤3
چقدر به خود احترام میگذارید؟
🔸اغلب ما دوست داریم که دیگران ما را ببینند، به ما توجه کنند، از ما مراقبت کنند و به ما احترام بگذارند. اما کمتر کسی از بین ما به این موضوع توجه میکند که «من چقدر به خودم احترام میگذارم، حرمت خود را حفظ میکنم، از خود مراقبت و به خود توجه میکنم؟»
زمانی که ندانیم احترام گذاشتن و دیدن حق هر انسانی است، گرفتار ناملایمتیها و بدرفتاریهای بیشماری از جانب خود و دیگران میشویم. قبل از هر چیزی شما باید احترام به خود را یاد بگیرید. نمونههایی از بیاحترامی به خود:
◀️ مکالمه پنهان درونی:
▪️مهم نیست که نظر من چیست، هر چه دیگری گفت همان درست است. احتمالا طبق معمول من اشتباه میکنم. شاید اگر نظرم را بگویم دیگران مرا مسخره یا طرد کنند زیرا معمولا نظرات من مسخره و پیش پا افتاده هستند.
▪️برای من فرقی نمیکند که چه کار کنیم، کجا برویم، چه غذایی بخوریم. همیشه تو درباره این مسائل تصمیم بگیر و انتخاب کن. (هیچوقت انتخاب نمیکنید و جوری وانمود میکنید که برای شما فرقی ندارد و تابع تصمیم دیگری هستید)
▪️به من بیاحترامی کرده است، ناراحت هستم اما بهتر است به روی خودم نیاورم و چیزی نگویم تا نگویند چقدر بیجنبه ام.
▪️به سلامتی و زیبایی خود رسیدگی نمیکنید. خواب کافی ندارید، کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید اما اگر همین الان کسی از شما کمکی بخواهد، خود را رها میکنید و به کمک او میشتابید.
▪️برای روابط خود حد و مرز تعریف نمیکنید زیرا میترسید که حد و مرزها شما را در نظر دیگران بد جلوه دهد و باعث شود آنها ترکتان کنند. شما حاضرید طبق میل دیگران زندگی و رفتار کنید و اجازه دهید هر نوع رفتاری با شما داشته باشند اما با شما بمانند و ترکتان نکنند.
▪️برای پیشرفت خود قدم برنمیدارید. هدف ندارید یا اگر دارید هم چندان به آن متعهد نیستید.
🔸صدها رفتار دیگر وجود دارد که با بدرفتاری و بیاحترامی به خود همراه است. اما چگونه به خود احترام بگذاریم؟
▪️برای شناخت خود وقت بگذارید. سعی کنید هر روز چیز جدیدی را درباره خود کشف کنید.
▪️برای سلامتی ذهن، روان و جسم خود کاری انجام دهید.
▪️از خود مراقبت کنید. غذای خوب بخورید، موسیقی خوب گوش دهید، خواب کافی داشته باشید، رفتارهای سالم را یاد بگیرید، مثبتاندیشی را تمرین کنید. خود را همانگونه که هستید بپذیرید و هر روز برای بهتر شدن خود قدم بردارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸اغلب ما دوست داریم که دیگران ما را ببینند، به ما توجه کنند، از ما مراقبت کنند و به ما احترام بگذارند. اما کمتر کسی از بین ما به این موضوع توجه میکند که «من چقدر به خودم احترام میگذارم، حرمت خود را حفظ میکنم، از خود مراقبت و به خود توجه میکنم؟»
زمانی که ندانیم احترام گذاشتن و دیدن حق هر انسانی است، گرفتار ناملایمتیها و بدرفتاریهای بیشماری از جانب خود و دیگران میشویم. قبل از هر چیزی شما باید احترام به خود را یاد بگیرید. نمونههایی از بیاحترامی به خود:
◀️ مکالمه پنهان درونی:
▪️مهم نیست که نظر من چیست، هر چه دیگری گفت همان درست است. احتمالا طبق معمول من اشتباه میکنم. شاید اگر نظرم را بگویم دیگران مرا مسخره یا طرد کنند زیرا معمولا نظرات من مسخره و پیش پا افتاده هستند.
▪️برای من فرقی نمیکند که چه کار کنیم، کجا برویم، چه غذایی بخوریم. همیشه تو درباره این مسائل تصمیم بگیر و انتخاب کن. (هیچوقت انتخاب نمیکنید و جوری وانمود میکنید که برای شما فرقی ندارد و تابع تصمیم دیگری هستید)
▪️به من بیاحترامی کرده است، ناراحت هستم اما بهتر است به روی خودم نیاورم و چیزی نگویم تا نگویند چقدر بیجنبه ام.
▪️به سلامتی و زیبایی خود رسیدگی نمیکنید. خواب کافی ندارید، کارهای زیادی دارید که باید انجام دهید اما اگر همین الان کسی از شما کمکی بخواهد، خود را رها میکنید و به کمک او میشتابید.
▪️برای روابط خود حد و مرز تعریف نمیکنید زیرا میترسید که حد و مرزها شما را در نظر دیگران بد جلوه دهد و باعث شود آنها ترکتان کنند. شما حاضرید طبق میل دیگران زندگی و رفتار کنید و اجازه دهید هر نوع رفتاری با شما داشته باشند اما با شما بمانند و ترکتان نکنند.
▪️برای پیشرفت خود قدم برنمیدارید. هدف ندارید یا اگر دارید هم چندان به آن متعهد نیستید.
🔸صدها رفتار دیگر وجود دارد که با بدرفتاری و بیاحترامی به خود همراه است. اما چگونه به خود احترام بگذاریم؟
▪️برای شناخت خود وقت بگذارید. سعی کنید هر روز چیز جدیدی را درباره خود کشف کنید.
▪️برای سلامتی ذهن، روان و جسم خود کاری انجام دهید.
▪️از خود مراقبت کنید. غذای خوب بخورید، موسیقی خوب گوش دهید، خواب کافی داشته باشید، رفتارهای سالم را یاد بگیرید، مثبتاندیشی را تمرین کنید. خود را همانگونه که هستید بپذیرید و هر روز برای بهتر شدن خود قدم بردارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍10❤2
اندر حکایت ترفندهای فروش اقتضائی!
مردی به خربزهفروشی رسید که فریاد میزد: این خربزه عسل است و این یک قند و آن یک رطب. بدو گفت من بیماری دارم که خربزهای ترش هوس کرده است. شایسته است که چنین خربزهای برای من برگزینی.
گفت: پیش خودت بماند، به گفته من التفات مکن؛ تمام اینها سرکه اعلاست...!
📖 رساله دلگشا
👤 عبید زاکانی
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
مردی به خربزهفروشی رسید که فریاد میزد: این خربزه عسل است و این یک قند و آن یک رطب. بدو گفت من بیماری دارم که خربزهای ترش هوس کرده است. شایسته است که چنین خربزهای برای من برگزینی.
گفت: پیش خودت بماند، به گفته من التفات مکن؛ تمام اینها سرکه اعلاست...!
📖 رساله دلگشا
👤 عبید زاکانی
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
❤14🥴1
چرا در ایجاد عادتهای جدید شکست میخوریم؟
🔹بسیاری از ما معمولاً فکر میکنیم که برای ایجاد یک عادت جدید به انگیزه و اراده بیشتری نیاز داریم. در حالی که انگیزه و نیروی اراده مانند ماهیچههای بدن هستند که هرچه از آنها بیشتر استفاده کنیم، خستهتر میشویم. در نتیجه میزان انگیزه ما مانند یک موج سینوسی است که به طور دائم تغییر میکند.
🔹️بنابراین، برای آنکه بتوانیم انگیزه خود را ثابت نگه داریم، باید عادتهای جدیدمان را خرد کرده و به عادتهای بسیار کوچک تقسیم کنیم. این عادت آنقدر باید کوچک باشد که نیازی به داشتن انگیزه برای انجام آن نداشته باشیم.
🔹برای مثال، به جای ۵۰ بار انجام شنای سوئدی در روز میتوانید روزانه ۵ بار این ورزش را انجام دهید. عادت را بهاندازهای کوچک و آسان کنید که بدون ایجاد انگیزه بتوانید آن را انجام دهید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔹بسیاری از ما معمولاً فکر میکنیم که برای ایجاد یک عادت جدید به انگیزه و اراده بیشتری نیاز داریم. در حالی که انگیزه و نیروی اراده مانند ماهیچههای بدن هستند که هرچه از آنها بیشتر استفاده کنیم، خستهتر میشویم. در نتیجه میزان انگیزه ما مانند یک موج سینوسی است که به طور دائم تغییر میکند.
🔹️بنابراین، برای آنکه بتوانیم انگیزه خود را ثابت نگه داریم، باید عادتهای جدیدمان را خرد کرده و به عادتهای بسیار کوچک تقسیم کنیم. این عادت آنقدر باید کوچک باشد که نیازی به داشتن انگیزه برای انجام آن نداشته باشیم.
🔹برای مثال، به جای ۵۰ بار انجام شنای سوئدی در روز میتوانید روزانه ۵ بار این ورزش را انجام دهید. عادت را بهاندازهای کوچک و آسان کنید که بدون ایجاد انگیزه بتوانید آن را انجام دهید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍6
مزایای استخدام کسی که بارها شغل خود را عوض کرده است!
🔸بسیاری از کسانی که در گذشته شغلهای کوتاهمدت داشتهاند، خودشان انتخاب نکردهاند که شغلشان را مدام تغییر دهند. آنها طبق یک روال پیش نرفتهاند و فراز و نشیبهای زیادی داشتهاند. آنها میدانند چطور بر ناملایمات غلبه کنند. آنها میدانند وقتی کار نیاز دارند، چطور کار پیدا کنند. این کاملا بدیهی است و مدیران استخدام باید این را بدانند، اما متاسفانه افرادی که در جایگاه استخدام هستند، از این مساله غافلند.
🔸برای استخدام فردی که بارها «از این شاخه به آن شاخه پریده»، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله:
1⃣ کسانی که شغل خود را بارها عوض کردهاند، از ورود به محیطهای جدید و کشف ناشناختههای یک سازمان جدید نمیترسند. چون این کار را بارها انجام دادهاند. آنها میدانند چگونه در مسیر زندگی و دائما یاد بگیرند و این مهارتی است که همه سازمانها نیاز دارند.
2⃣ این افراد، در مقایسه با افرادی که سالها در یک سازمان میمانند، دایره ارتباطات گستردهتری دارند. شبکه ارتباطی گسترده یعنی ایدههای بیشتر، حمایت معنوی بیشتر و ارتباط با گروههای مختلف و متنوع و اینها فاکتورهای مهمی برای موفقیت کارکنان و سازمان شما هستند.
3⃣ کسانی که شغل خود را بارها تغییر دادهاند، برای مدیران مختلف کار کردهاند و میدانند چگونه خود را با سبکهای مدیریتی مختلف وفق دهند.
4⃣ کسی که به میل و خواسته خود، شغل خود را بارها عوض کرده است، به تواناییهایش ایمان دارد و میداند اگر محیط قدیمی پاسخگوی نیازهایش نبود، میتواند وارد یک محیط جدید شود. آیا نمیخواهید کسی را استخدام کنید که اعتماد به نفس دارد و جایگاهش را میداند؟
5⃣ کسانی که مدام شغل خود را تغییر میدهند، در هر سازمانی که باشند، مهارتهای جدید یاد میگیرند و چیزهای جدید کشف میکنند.
6⃣ این افراد به مواجهه با تغییر عادت دارند. آنها برای آنکه موفق شوند، نیازی به حفظ وضعیت موجود ندارند. آیا شما میخواهید کسبوکارتان تا سالیان سال در یک وضعیت بماند؟ گمان نمیکنم!
7⃣ این افراد به راحتی میتوانند نشانههای موفقیت یا شکست یک برنامه، فرآیند یا طرح را تشخیص دهند. وقتی کسی میگوید «چند تا پیراهن بیشتر پاره کردهام»، منظورش را میدانیم. این افراد برای کسب تجربه بارها زمین خوردهاند و پروژههای موفق و ناموفق بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. این زمین خوردنها و زخمها برای هر سازمانی ارزشمندند.
نویسنده: Liz Ryan
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸بسیاری از کسانی که در گذشته شغلهای کوتاهمدت داشتهاند، خودشان انتخاب نکردهاند که شغلشان را مدام تغییر دهند. آنها طبق یک روال پیش نرفتهاند و فراز و نشیبهای زیادی داشتهاند. آنها میدانند چطور بر ناملایمات غلبه کنند. آنها میدانند وقتی کار نیاز دارند، چطور کار پیدا کنند. این کاملا بدیهی است و مدیران استخدام باید این را بدانند، اما متاسفانه افرادی که در جایگاه استخدام هستند، از این مساله غافلند.
🔸برای استخدام فردی که بارها «از این شاخه به آن شاخه پریده»، دلایل بسیاری وجود دارد، از جمله:
1⃣ کسانی که شغل خود را بارها عوض کردهاند، از ورود به محیطهای جدید و کشف ناشناختههای یک سازمان جدید نمیترسند. چون این کار را بارها انجام دادهاند. آنها میدانند چگونه در مسیر زندگی و دائما یاد بگیرند و این مهارتی است که همه سازمانها نیاز دارند.
2⃣ این افراد، در مقایسه با افرادی که سالها در یک سازمان میمانند، دایره ارتباطات گستردهتری دارند. شبکه ارتباطی گسترده یعنی ایدههای بیشتر، حمایت معنوی بیشتر و ارتباط با گروههای مختلف و متنوع و اینها فاکتورهای مهمی برای موفقیت کارکنان و سازمان شما هستند.
3⃣ کسانی که شغل خود را بارها تغییر دادهاند، برای مدیران مختلف کار کردهاند و میدانند چگونه خود را با سبکهای مدیریتی مختلف وفق دهند.
4⃣ کسی که به میل و خواسته خود، شغل خود را بارها عوض کرده است، به تواناییهایش ایمان دارد و میداند اگر محیط قدیمی پاسخگوی نیازهایش نبود، میتواند وارد یک محیط جدید شود. آیا نمیخواهید کسی را استخدام کنید که اعتماد به نفس دارد و جایگاهش را میداند؟
5⃣ کسانی که مدام شغل خود را تغییر میدهند، در هر سازمانی که باشند، مهارتهای جدید یاد میگیرند و چیزهای جدید کشف میکنند.
6⃣ این افراد به مواجهه با تغییر عادت دارند. آنها برای آنکه موفق شوند، نیازی به حفظ وضعیت موجود ندارند. آیا شما میخواهید کسبوکارتان تا سالیان سال در یک وضعیت بماند؟ گمان نمیکنم!
7⃣ این افراد به راحتی میتوانند نشانههای موفقیت یا شکست یک برنامه، فرآیند یا طرح را تشخیص دهند. وقتی کسی میگوید «چند تا پیراهن بیشتر پاره کردهام»، منظورش را میدانیم. این افراد برای کسب تجربه بارها زمین خوردهاند و پروژههای موفق و ناموفق بسیاری را پشت سر گذاشتهاند. این زمین خوردنها و زخمها برای هر سازمانی ارزشمندند.
نویسنده: Liz Ryan
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍14
برای دستیابی به اهداف بزرگ، یک برنامه نیاز داری و یک زمان ناکافی!
زمان وقتی کم باشد ناچار می شوی تمرکز کنی، بهرهور باشی و سنجیده عمل کنی و در نتیجه به مقصد برسی.
👤لئونارد برنشتاین
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
زمان وقتی کم باشد ناچار می شوی تمرکز کنی، بهرهور باشی و سنجیده عمل کنی و در نتیجه به مقصد برسی.
👤لئونارد برنشتاین
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍11😁1
کدام یک گناهکارند؟ «رابرت گارنر» یا «روبرتو گراسیا»؟
🔺در مطالعه جالبی در دانشگاه میشیگان، به دانشجویان روانشناسی یک متن دفاعیه از یک متهم دادند و از آنها خواستند که با مطالعه متن، قضاوت کنند که تا چه حد متهم را گناهکار میدانند. اما هدف از مطالعه، بررسی میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی یا کلیشهها بود.
🔺لذا دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند: دسته اول اسم متهم را «رابرت گارنر» گذاشتند و دسته دوم اسم متهم را «روبرتو گارسیا» (که بیشتر تداعی کننده یک اسم آمریکای لاتینی است)، در حالیکه تمامی متن دفاعیه کاملا یکسان بود.
🔺نتیجه جالب این بود که اگر این بررسی در ساعتهای ابتدای صبح انجام می شد، تفاوتی بین قضاوت دو گروه دیده نمیشد. اما اگر قضاوت در ساعتهای ابتدای بعد از ظهر انجام میشد، معمولا «رابرت گارنر» کمتر از «روبرتو گارسیا» گناهکار شناخته میشد.
یعنی قضاوتهایی که در ساعتهای بعد از ظهر صورت گرفته بود بیشتر متاثر از پیشفرضهای ذهنی بود تا تحلیل منطقی واقعیت.
◀️ زمانهای طلایی برای قضاوتهای طلایی
🔺بعضی از تصمیمات ما طلایی هستند، یعنی سرنوشتسازند و تاثیرات مهمی بر زندگی ما و دیگران دارند. تصمیم یک مدیر در تدوین استراتژی شرکت، تصمیم به استخدام یا اخراج یک پرسنل، تصویب یک قانون، تصمیم به ادامه تحصیل یا ترک تحصیل، تصمیم یک پزشک برای انجام عمل قلب بر روی یک بیمار. این تصمیمات را باید در زمانهای طلایی بگیریم. زمانهایی که امکان بهرهگیری از تفکر منطقی و دقیق بیشتر است.
◀️ تست کردن پیشفرضها، درست پیش از نهایی کردن تصمیم
فرض کنید که میخواهیم به درخواست یک اربابرجوع برای دریافت وام ازدواج، پاسخ منفی بدهیم. درست قبل از نهایی کردن تصمیم، چند تست ساده انجام دهیم:
▪️«اگر این فرد از آشنایان ما بود هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد با ظاهر آراستهتری پیش ما میآمد باز هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد تحصیلات بالاتری داشت، باز هم همین پاسخ را میدادیم؟»
این تستها به ما کمک میکنند تا میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی و اجتماعی را بر تصمیمات خودمان کشف کنیم. خیلی وقتها یک تصمیم حرفهایتر، زندگی یک نفر را ممکن است نجات دهد!
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔺در مطالعه جالبی در دانشگاه میشیگان، به دانشجویان روانشناسی یک متن دفاعیه از یک متهم دادند و از آنها خواستند که با مطالعه متن، قضاوت کنند که تا چه حد متهم را گناهکار میدانند. اما هدف از مطالعه، بررسی میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی یا کلیشهها بود.
🔺لذا دانشجویان را به دو گروه تقسیم کردند: دسته اول اسم متهم را «رابرت گارنر» گذاشتند و دسته دوم اسم متهم را «روبرتو گارسیا» (که بیشتر تداعی کننده یک اسم آمریکای لاتینی است)، در حالیکه تمامی متن دفاعیه کاملا یکسان بود.
🔺نتیجه جالب این بود که اگر این بررسی در ساعتهای ابتدای صبح انجام می شد، تفاوتی بین قضاوت دو گروه دیده نمیشد. اما اگر قضاوت در ساعتهای ابتدای بعد از ظهر انجام میشد، معمولا «رابرت گارنر» کمتر از «روبرتو گارسیا» گناهکار شناخته میشد.
یعنی قضاوتهایی که در ساعتهای بعد از ظهر صورت گرفته بود بیشتر متاثر از پیشفرضهای ذهنی بود تا تحلیل منطقی واقعیت.
◀️ زمانهای طلایی برای قضاوتهای طلایی
🔺بعضی از تصمیمات ما طلایی هستند، یعنی سرنوشتسازند و تاثیرات مهمی بر زندگی ما و دیگران دارند. تصمیم یک مدیر در تدوین استراتژی شرکت، تصمیم به استخدام یا اخراج یک پرسنل، تصویب یک قانون، تصمیم به ادامه تحصیل یا ترک تحصیل، تصمیم یک پزشک برای انجام عمل قلب بر روی یک بیمار. این تصمیمات را باید در زمانهای طلایی بگیریم. زمانهایی که امکان بهرهگیری از تفکر منطقی و دقیق بیشتر است.
◀️ تست کردن پیشفرضها، درست پیش از نهایی کردن تصمیم
فرض کنید که میخواهیم به درخواست یک اربابرجوع برای دریافت وام ازدواج، پاسخ منفی بدهیم. درست قبل از نهایی کردن تصمیم، چند تست ساده انجام دهیم:
▪️«اگر این فرد از آشنایان ما بود هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد با ظاهر آراستهتری پیش ما میآمد باز هم این پاسخ را میدادیم؟»
▪️«اگر این فرد تحصیلات بالاتری داشت، باز هم همین پاسخ را میدادیم؟»
این تستها به ما کمک میکنند تا میزان تاثیر پیشفرضهای ذهنی و اجتماعی را بر تصمیمات خودمان کشف کنیم. خیلی وقتها یک تصمیم حرفهایتر، زندگی یک نفر را ممکن است نجات دهد!
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👏8❤2👍2
به شاگردانم میگویم: وقتی در آن کاری که برایش به خوبی تعلیم دیده اید مشغول به کار شدید، به خاطر داشته باشید که کار واقعی شما این است: اگر من آزاد هستم، باید دیگری را هم آزاد کنم؛ اگر قدرتی دارم، کار من این خواهد بود که دیگری را هم توانمند کنم. زندگی فقط بازیِ «همه شکلاتها مال خودمه» نیست!
👤 تونی موریسون
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👤 تونی موریسون
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
❤5
چرا گاهی برای پیروزی باید زمین را ترک کرد؟
🔺اریک بارکر، نویسنده کتاب گمکردن سوراخ دعا، میگوید "حرفی که اصولا زده نمیشود این است که بعضی وقتها ولکردن، خیلی هم خوب است. شبانهروز فقط ۲۴ ساعت است؛ اگر هیچ وقت هیچ چیزی را ول نکنید، وقت کمتری برای چیزهایی خواهید داشت که واقعا اهمیت دارند."
🔺البته شکی نیست که پافشاری مهم است. مثلا اگر در مسابقه ماراتون تنها بعد از پنج کیلومتر کنار بکشید، هرگز به آخر خط نمیرسید. اما کارشناسان میگویند که شاید بهتر باشد به استعفا بهعنوان آخرین تیر ترکش نگاه نکنیم و برایش ارزش جدیدی در نظر بگیریم.
🔺تحقیقات نشان میدهد که ترک شغل، رابطه و یا حتی یک آرزو، در صورتیکه بهدلایل درستی انجام شود، میتواند باعث شادی، سلامتی و موفقیت بیشتر شما شود.
یک مساله این است که خیلیها از ابتدا اهداف غلطی را پیگیری میکنند. شاید هدفی که انتخاب کردهاید در ابتدا مناسب بوده باشد، ولی گذشت زمان میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. اما حتی وقتی تغییر مسیر اجتنابناپذیر میشود، باز هم ترک مسیر فعلی همچنان برای خیلیهایمان کار بسیار سختی است.
🔺این مساله نمایانگر یکی از گرایشهای خاص بشری است: ضرر به شکل عجیبی ما را ناامید میکند. سرمایهگذاریهایمان، چه مالی و چه زمانی، هزینههایی است که پرداخت کردهایم. ولکردن این سرمایهگذاری کار سختی است. شما ترجیح میدهید پنج دلار ببازید یا پنج دلار نبرید؟ بیشتر آدمها دومی را ترجیح میدهند، در حالیکه فرقی در نتیجه نمیکند.
آنهایی که وقت و پول زیادی صرف گرفتن مدرک پزشکی یا حقوق خود کردهاند اغلب بههمین دلیل حاضر نیستند که در هیچ شرایطی شغل خود را عوض کنند.
🔺انگار آن ضربالمثل قدیمی ممکن است غلط باشد. پرندهها زمین را ترک میکنند اما بهجای اینکه به ترک زمین به چشم شکست نگاه کنند، انرژی خود را صرف کار بعدی میکنند و بعدی و بعدی. شاید این رمز رسیدن بههمان چیزی است که ما هرگز از ترک زمین انتظار نداریم: پیروزی!
👤 آماندا روگری
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔺اریک بارکر، نویسنده کتاب گمکردن سوراخ دعا، میگوید "حرفی که اصولا زده نمیشود این است که بعضی وقتها ولکردن، خیلی هم خوب است. شبانهروز فقط ۲۴ ساعت است؛ اگر هیچ وقت هیچ چیزی را ول نکنید، وقت کمتری برای چیزهایی خواهید داشت که واقعا اهمیت دارند."
🔺البته شکی نیست که پافشاری مهم است. مثلا اگر در مسابقه ماراتون تنها بعد از پنج کیلومتر کنار بکشید، هرگز به آخر خط نمیرسید. اما کارشناسان میگویند که شاید بهتر باشد به استعفا بهعنوان آخرین تیر ترکش نگاه نکنیم و برایش ارزش جدیدی در نظر بگیریم.
🔺تحقیقات نشان میدهد که ترک شغل، رابطه و یا حتی یک آرزو، در صورتیکه بهدلایل درستی انجام شود، میتواند باعث شادی، سلامتی و موفقیت بیشتر شما شود.
یک مساله این است که خیلیها از ابتدا اهداف غلطی را پیگیری میکنند. شاید هدفی که انتخاب کردهاید در ابتدا مناسب بوده باشد، ولی گذشت زمان میتواند خیلی چیزها را تغییر دهد. اما حتی وقتی تغییر مسیر اجتنابناپذیر میشود، باز هم ترک مسیر فعلی همچنان برای خیلیهایمان کار بسیار سختی است.
🔺این مساله نمایانگر یکی از گرایشهای خاص بشری است: ضرر به شکل عجیبی ما را ناامید میکند. سرمایهگذاریهایمان، چه مالی و چه زمانی، هزینههایی است که پرداخت کردهایم. ولکردن این سرمایهگذاری کار سختی است. شما ترجیح میدهید پنج دلار ببازید یا پنج دلار نبرید؟ بیشتر آدمها دومی را ترجیح میدهند، در حالیکه فرقی در نتیجه نمیکند.
آنهایی که وقت و پول زیادی صرف گرفتن مدرک پزشکی یا حقوق خود کردهاند اغلب بههمین دلیل حاضر نیستند که در هیچ شرایطی شغل خود را عوض کنند.
🔺انگار آن ضربالمثل قدیمی ممکن است غلط باشد. پرندهها زمین را ترک میکنند اما بهجای اینکه به ترک زمین به چشم شکست نگاه کنند، انرژی خود را صرف کار بعدی میکنند و بعدی و بعدی. شاید این رمز رسیدن بههمان چیزی است که ما هرگز از ترک زمین انتظار نداریم: پیروزی!
👤 آماندا روگری
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍11❤3👏1
⭕️ پل سزان، پدر هنر مدرن، تا ۵۶ سالگی، نه موفق بود، نه مشهور، و نه حتی جدی گرفته میشد. چند بار به مدرسۀ هنر رفت، و هر بار، رد شد. دهها تابلو فرستاد، و هر بار مردود شد. حتی دوستانش هم به او امیدی نداشتند.
⭕️ سزان به شهرش برگشت، کارمند بانک شد و سالیان دراز در سکوت نقاشی کرد: بدون نمایشگاه، بدون فروش، بدون دیدهشدن. در میانسالی، نزدیکترین دوستش، امیل زولا، با الهام از شخصیت او داستانی نوشت که در آن هنرمندی مأیوس خودکشی میکند. رابطهشان برای همیشه قطع شد.
⭕️ موفقیت بالاخره آمد، اما دیر، آهسته، و بیهیاهو. در ۵۶ سالگی، نخستین نمایشگاهش برگزار شد. در ۵۸ سالگی، اولین موزه تابلویش را خرید. در ۶۰ سالگی، فروش تابلوهایش شروع شد. سزان هیچوقت «نرسید». فقط ادامه داد. و همین ادامهدادن، خودِ موفقیت بود. موفقیت مسیر است، نه مقصد. گاهی این مسیر چند دهه طول میکشد.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
⭕️ سزان به شهرش برگشت، کارمند بانک شد و سالیان دراز در سکوت نقاشی کرد: بدون نمایشگاه، بدون فروش، بدون دیدهشدن. در میانسالی، نزدیکترین دوستش، امیل زولا، با الهام از شخصیت او داستانی نوشت که در آن هنرمندی مأیوس خودکشی میکند. رابطهشان برای همیشه قطع شد.
⭕️ موفقیت بالاخره آمد، اما دیر، آهسته، و بیهیاهو. در ۵۶ سالگی، نخستین نمایشگاهش برگزار شد. در ۵۸ سالگی، اولین موزه تابلویش را خرید. در ۶۰ سالگی، فروش تابلوهایش شروع شد. سزان هیچوقت «نرسید». فقط ادامه داد. و همین ادامهدادن، خودِ موفقیت بود. موفقیت مسیر است، نه مقصد. گاهی این مسیر چند دهه طول میکشد.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👏6❤4
گاهی از خود بپرسید که اگر خود را ملاقات میکردید، آیا از خودتان خوشتان میآمد؟!
اگر صادقانه به این سوال جواب بدهید، خواهید فهمید که نیاز به چه تغییراتی دارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
اگر صادقانه به این سوال جواب بدهید، خواهید فهمید که نیاز به چه تغییراتی دارید.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
💯9❤3
تا کی باید پای تصمیم اشتباهمان بمانیم؟!
🔸مثالی نسبتاً پیش پاافتاده را در نظر بگیرید. داخل سینما در حال تماشای فیلم خستهکنندهای هستید که امیدی به بهتر شدن آن نیست. آیا بلند میشوید و سینما را قبل از تمام شدنِ فیلم ترک میکنید؟ اگر فکر میکنید استفاده دیگر و بهتری از وقتتان باعث افزایش شادکامیتان میشود، باید سینما را ترک کنید.
🔸وقت و پولی که پیشتر بابت سینما خرج کردهاید، "هزینه هدر رفته" است. پول و وقت، از دست رفته است و نمیتوان آنها را برگرداند. بنابراین آن وقت و پول نباید به کاری که میخواهید بعداً انجام دهید ربط داشته باشد. اما ظاهراً ربط دارد!
🔸برای اینکه به سینما بروید از سایر کارها زدید، پول بلیط دادید و مقداری از فیلم را نشستید و دیدید. همه اینها عمدتاً شبیه سرمایهگذاری هستند؛ نه هزینه هدر رفته. و شما میخواهید بازده سرمایهگذاریتان را الان ببینید یا دستکم به بازدهی امیدوار باشید. این وضعیت نشان میدهد که چرا آدمها در روابط شکستخورده و مشاغل خستهکننده بیش از حد باقی میمانند.
🔸اکراه و بیمیلی به اینکه گذشتهها را هزینه از دست رفته قلمداد کنید در بلندمدت میتواند باعث کاهش شادکامی شود. احتمال اینکه بگوئید "کاش زودتر از سینما رفته بودم" خیلی بیشتر از این است که بگوئید "کاش بیشتر سینما مانده بودم".
🔸قول و قرارها مهم هستند، اما تشخیص موعد نقض آنها هم مهم است. اگر بارها جداً به ترک کردن چیزی فکر کردهاید، دیگر خیلی برایش وقت نگذارید. اما اگر تصمیم دارید در همان وضعیت بمانید، سعی کنید تصمیمتان را نوعی تعهد جدید، و نه در جا زدن، بدانید و تلاشتان برای پذیرش این تعهد را مثبت قلمداد کنید.
📖 طرح و نقشه ای برای شادکامی
✍ پل دولان
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸مثالی نسبتاً پیش پاافتاده را در نظر بگیرید. داخل سینما در حال تماشای فیلم خستهکنندهای هستید که امیدی به بهتر شدن آن نیست. آیا بلند میشوید و سینما را قبل از تمام شدنِ فیلم ترک میکنید؟ اگر فکر میکنید استفاده دیگر و بهتری از وقتتان باعث افزایش شادکامیتان میشود، باید سینما را ترک کنید.
🔸وقت و پولی که پیشتر بابت سینما خرج کردهاید، "هزینه هدر رفته" است. پول و وقت، از دست رفته است و نمیتوان آنها را برگرداند. بنابراین آن وقت و پول نباید به کاری که میخواهید بعداً انجام دهید ربط داشته باشد. اما ظاهراً ربط دارد!
🔸برای اینکه به سینما بروید از سایر کارها زدید، پول بلیط دادید و مقداری از فیلم را نشستید و دیدید. همه اینها عمدتاً شبیه سرمایهگذاری هستند؛ نه هزینه هدر رفته. و شما میخواهید بازده سرمایهگذاریتان را الان ببینید یا دستکم به بازدهی امیدوار باشید. این وضعیت نشان میدهد که چرا آدمها در روابط شکستخورده و مشاغل خستهکننده بیش از حد باقی میمانند.
🔸اکراه و بیمیلی به اینکه گذشتهها را هزینه از دست رفته قلمداد کنید در بلندمدت میتواند باعث کاهش شادکامی شود. احتمال اینکه بگوئید "کاش زودتر از سینما رفته بودم" خیلی بیشتر از این است که بگوئید "کاش بیشتر سینما مانده بودم".
🔸قول و قرارها مهم هستند، اما تشخیص موعد نقض آنها هم مهم است. اگر بارها جداً به ترک کردن چیزی فکر کردهاید، دیگر خیلی برایش وقت نگذارید. اما اگر تصمیم دارید در همان وضعیت بمانید، سعی کنید تصمیمتان را نوعی تعهد جدید، و نه در جا زدن، بدانید و تلاشتان برای پذیرش این تعهد را مثبت قلمداد کنید.
📖 طرح و نقشه ای برای شادکامی
✍ پل دولان
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
❤7
آنچه امروز یاد میگیرم، دیروزِ من را غلط نمیسازد، بلکه موجب بهتر شدن فردای من میشود.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍15
یک زندگی رضایتبخش خیلی بهتر از یک زندگی موفق است، زیرا موفقیت ما بوسیله دیگران اندازه گیری میشود، ولی رضایتمان بوسیله روح، ذهن و قلب خودمان اندازهگیری میگردد.
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
❤4👍4
دو گزینه دارید: با غریبهها حرف بزنید یا در لاک خودتان فروبروید. کدام را انتخاب میکنید؟
🔺فرض کنید سوار قطار هستید. دوروبرتان غریبههایی نشستهاند. دوست دارید لذتبخشترین تجربۀ ممکن را از قطارسواری داشته باشید و دو گزینه پیش رو دارید: با غریبهها حرف بزنید، یا در لاک خودتان فروبروید. کدام را انتخاب میکنید؟
🔺بیشتر ما تکلیفمان مشخص است: در لاک خود فرومیرویم. کی حوصله دارد با غریبههایی که چیزی از آنها نمیداند حرف بزند؟ احتمالاً مُخمان را بخورند. تازه شاید بخواهیم کمی کار کنیم، یا آهنگی، پادکستی، چیزی گوش بدهیم.
🔺پیشبینیِ اینکه چه کاری ما را شاد میکند در روانشناسی «پیشبینی عاطفی» نام دارد. ما مدام در حال پیشبینی هستیم که انواع و اقسام چیزهای بزرگ و کوچکِ زندگی چه حسوحالی به ما میدهند.
🔺پژوهشگران دانشگاه شیکاگو قطار محلی را به آزمایشگاهی در زمینۀ پیشبینی عاطفی تبدیل کردند. از مسافران خواستند پیشبینی کنند کدامیک از این دو کار تجربۀ مثبتتری برایشان رقم میزند. سپس به یک گروه گفتند با غریبهای حرف بزنند و از گروه دیگر خواستند سکوت و جدایی اختیار کنند.
🔺پس از پایان مسیر، از مسافران پرسیدند چه حسی به این قطارسواری دارند. قبل از حرکت، بیشتر افراد پیشبینی میکردند صحبت با فردی ناشناس تجربۀ بدی باشد و سر در لاک خود فروبردن تجربۀ بسیار بهتری رقم بزند. اما تجربۀ واقعی خلاف انتظارشان بود.
🔺بیشترِ مسافرانی که طبق خواستۀ پژوهشگران سر صحبت را با دیگران باز کردند تجربۀ مثبتی داشتند و قطارسواری خود را بهتر از معمول دانستند. کسانی هم که معمولاً زمانِ نشستن در قطار را با کارکردن میگذراندند گفتند بهرهوری کارشان براثر صحبت با غریبهها کاهش نیافته است.
🔺زیادند پژوهشهای اینچنینی که نشان میدهند انسانها در پیشبینی عاطفی ضعیفاند، آن هم نهفقط در موقعیتهای کوتاهمدتی مثل این پژوهش قطار، بلکه در بلندمدت نیز. ضمناً این ضعفمان، از قرار معلوم، بیشتر در پیشبینی فواید رابطه با انسانها جلوه میکند. یک دلیل مهمش این واقعیت مسلم است که روابط انسانی بعضاً درهمبرهم و پیشبینیناپذیرند.
🔺قضیه لزوماً به انزواطلببودن ما محدود نمیشود، بلکه گاهی میخواهیم از آشفتهبازارِ بالقوۀ ارتباط با دیگران بپرهیزیم. اما این آشفتهبازار را دستبالا میگیریم و فواید ارتباط انسانی را دستکم: توجه زیادی به هزینههای بالقوه میکنیم و فواید بالقوه را ناچیز یا هیچ میشماریم.
📖 زندگی خوب
✍ رابرت والدینگر
@orgteachings
🔺فرض کنید سوار قطار هستید. دوروبرتان غریبههایی نشستهاند. دوست دارید لذتبخشترین تجربۀ ممکن را از قطارسواری داشته باشید و دو گزینه پیش رو دارید: با غریبهها حرف بزنید، یا در لاک خودتان فروبروید. کدام را انتخاب میکنید؟
🔺بیشتر ما تکلیفمان مشخص است: در لاک خود فرومیرویم. کی حوصله دارد با غریبههایی که چیزی از آنها نمیداند حرف بزند؟ احتمالاً مُخمان را بخورند. تازه شاید بخواهیم کمی کار کنیم، یا آهنگی، پادکستی، چیزی گوش بدهیم.
🔺پیشبینیِ اینکه چه کاری ما را شاد میکند در روانشناسی «پیشبینی عاطفی» نام دارد. ما مدام در حال پیشبینی هستیم که انواع و اقسام چیزهای بزرگ و کوچکِ زندگی چه حسوحالی به ما میدهند.
🔺پژوهشگران دانشگاه شیکاگو قطار محلی را به آزمایشگاهی در زمینۀ پیشبینی عاطفی تبدیل کردند. از مسافران خواستند پیشبینی کنند کدامیک از این دو کار تجربۀ مثبتتری برایشان رقم میزند. سپس به یک گروه گفتند با غریبهای حرف بزنند و از گروه دیگر خواستند سکوت و جدایی اختیار کنند.
🔺پس از پایان مسیر، از مسافران پرسیدند چه حسی به این قطارسواری دارند. قبل از حرکت، بیشتر افراد پیشبینی میکردند صحبت با فردی ناشناس تجربۀ بدی باشد و سر در لاک خود فروبردن تجربۀ بسیار بهتری رقم بزند. اما تجربۀ واقعی خلاف انتظارشان بود.
🔺بیشترِ مسافرانی که طبق خواستۀ پژوهشگران سر صحبت را با دیگران باز کردند تجربۀ مثبتی داشتند و قطارسواری خود را بهتر از معمول دانستند. کسانی هم که معمولاً زمانِ نشستن در قطار را با کارکردن میگذراندند گفتند بهرهوری کارشان براثر صحبت با غریبهها کاهش نیافته است.
🔺زیادند پژوهشهای اینچنینی که نشان میدهند انسانها در پیشبینی عاطفی ضعیفاند، آن هم نهفقط در موقعیتهای کوتاهمدتی مثل این پژوهش قطار، بلکه در بلندمدت نیز. ضمناً این ضعفمان، از قرار معلوم، بیشتر در پیشبینی فواید رابطه با انسانها جلوه میکند. یک دلیل مهمش این واقعیت مسلم است که روابط انسانی بعضاً درهمبرهم و پیشبینیناپذیرند.
🔺قضیه لزوماً به انزواطلببودن ما محدود نمیشود، بلکه گاهی میخواهیم از آشفتهبازارِ بالقوۀ ارتباط با دیگران بپرهیزیم. اما این آشفتهبازار را دستبالا میگیریم و فواید ارتباط انسانی را دستکم: توجه زیادی به هزینههای بالقوه میکنیم و فواید بالقوه را ناچیز یا هیچ میشماریم.
📖 زندگی خوب
✍ رابرت والدینگر
@orgteachings
👍7
گفتگو؟ نه ممنون. می کُشمش!
🔸میخواستم بدانم چرا باید این بحثهای ناخوشایند و وحشتناک را داشته باشیم؟ چرا نمیتوانیم باهم کنار بیاییم؟ وقتی شروع به تحقیق کردم، فهمیدم مشکل این نیست، بلکه مشکل واقعی اینجاست که کشمکش به قدری برایمان استرسزا و ناخوشایند است که ترجیح میدهیم صرفاً از آن اجتناب کنیم و وقتی از کشمکش اجتناب میکنیم از منافع عظیم آن محروم میشویم؛ منافعی که باعث میشوند هوشمندتر شویم و بهتر فکر کنیم، همچنین برای روابطمان پرفایدهاند.
🔸دانش همه ما کمتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. همه ما فکر میکنیم میدانیم دستشویی یا زیپ چطور کار میکند، ولی وقتی در مطالعات در این باره از آدمها سوال میکنند، یا نمیدانند یا کم میدانند یا نظرشان کاملا اشتباه است. ما همواره متکی به دانش دیگران هستیم و جمعی میاندیشیم. بنابراین مخالفت و کشمکش یکی از مهمترین راههایی است که از طریق آن سهم کوچک خودمان را به خزانه عمومی وارد میکنیم و همزمان، هوش و بینش دیگران را افزایش میدهیم.
🔸من در بحثهای زیادی گیر کردهام که در آن لحظه احساس میکنم خودم و طرف مقابل، گویی داریم نمایشنامهای را از رو میخوانیم. میدانم اگر این را بگویم، او آن را میگوید، و اگر چنین جوابی بدهم، او چنان جوابی میدهد. انگار داریم تنیس روی میز بازی میکنیم. توصیه این است که راهی برای متوقف کردن نمایشنامه پیدا کنید و به گفتو گو تنوع ببخشید؛ مثلا با کارهایی همچون لطیفه گفتن یا تصدیقِ بخشی از گفته طرف مقابل به نحوی که غافلگیرشان کند و گاردشان را پایین بیاورد.
🔸نزاکت چیزی است که برای درگیر کردن طرف مقابل در بحث به آن نیاز دارید، و نیاز دارید طرف مقابل را درگیر بحث کنید چون میخواهید در نهایت به دیدگاه شما برسد. به نظرم این حرف که ما نیازی به نزاکت نداریم محکوم به شکست است. تنها جواب مناسب به کسی که می گوید "ما نیازی به نزاکت نداریم" این است: "پس تمومه. ختم کلام!" ولی همچنین معنایش این است که کسی قانع نمیشود و تغییری پدید نمیآید.
منبع: tarjoman
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
🔸میخواستم بدانم چرا باید این بحثهای ناخوشایند و وحشتناک را داشته باشیم؟ چرا نمیتوانیم باهم کنار بیاییم؟ وقتی شروع به تحقیق کردم، فهمیدم مشکل این نیست، بلکه مشکل واقعی اینجاست که کشمکش به قدری برایمان استرسزا و ناخوشایند است که ترجیح میدهیم صرفاً از آن اجتناب کنیم و وقتی از کشمکش اجتناب میکنیم از منافع عظیم آن محروم میشویم؛ منافعی که باعث میشوند هوشمندتر شویم و بهتر فکر کنیم، همچنین برای روابطمان پرفایدهاند.
🔸دانش همه ما کمتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. همه ما فکر میکنیم میدانیم دستشویی یا زیپ چطور کار میکند، ولی وقتی در مطالعات در این باره از آدمها سوال میکنند، یا نمیدانند یا کم میدانند یا نظرشان کاملا اشتباه است. ما همواره متکی به دانش دیگران هستیم و جمعی میاندیشیم. بنابراین مخالفت و کشمکش یکی از مهمترین راههایی است که از طریق آن سهم کوچک خودمان را به خزانه عمومی وارد میکنیم و همزمان، هوش و بینش دیگران را افزایش میدهیم.
🔸من در بحثهای زیادی گیر کردهام که در آن لحظه احساس میکنم خودم و طرف مقابل، گویی داریم نمایشنامهای را از رو میخوانیم. میدانم اگر این را بگویم، او آن را میگوید، و اگر چنین جوابی بدهم، او چنان جوابی میدهد. انگار داریم تنیس روی میز بازی میکنیم. توصیه این است که راهی برای متوقف کردن نمایشنامه پیدا کنید و به گفتو گو تنوع ببخشید؛ مثلا با کارهایی همچون لطیفه گفتن یا تصدیقِ بخشی از گفته طرف مقابل به نحوی که غافلگیرشان کند و گاردشان را پایین بیاورد.
🔸نزاکت چیزی است که برای درگیر کردن طرف مقابل در بحث به آن نیاز دارید، و نیاز دارید طرف مقابل را درگیر بحث کنید چون میخواهید در نهایت به دیدگاه شما برسد. به نظرم این حرف که ما نیازی به نزاکت نداریم محکوم به شکست است. تنها جواب مناسب به کسی که می گوید "ما نیازی به نزاکت نداریم" این است: "پس تمومه. ختم کلام!" ولی همچنین معنایش این است که کسی قانع نمیشود و تغییری پدید نمیآید.
منبع: tarjoman
کانال آموزه های سازمانی
@orgteachings
👍4❤3