Forwarded from کتابخانه KFP
نیرنگستان.pdf
2.1 MB
«ایران نيايشگاه ماست»
سفارش رضاشاه بزرگ به شاهنشاه آريامهر محمدرضا شاه پهلوى:
“نقشهای بزرگ از ایران را در دفتر کار خود نصب کن تا همیشه، به یاد مردم دورترین جاهای ایران هم باشی که آنها به شاه خود دل بستهاند و امیدوارند.”
#جاويدشاه
#ايران_معبد_ماست
Staggin Sj
@paniranist_org
سفارش رضاشاه بزرگ به شاهنشاه آريامهر محمدرضا شاه پهلوى:
“نقشهای بزرگ از ایران را در دفتر کار خود نصب کن تا همیشه، به یاد مردم دورترین جاهای ایران هم باشی که آنها به شاه خود دل بستهاند و امیدوارند.”
#جاويدشاه
#ايران_معبد_ماست
Staggin Sj
@paniranist_org
Forwarded from عکس نگار
کتابخونه؟! کتاب چه خونهای؟!
فقط کتابخانه شاهنشاهی کاخ نیاوران، بیش از ۲۳ هزار جلد کتاب و هزاران تابلوی نقاشی و اشیای فرهنگی ارزشمند داشت. شاه فقید به گواه اغلب نزدیکان خود از جمله اسدالله علم، اهل مطالعه و کتابخوانی آن هم کتابهای خوب و بهدردبخور و روز دنیا (نه کتب مزخرف و کپکزده آخوندی) بود، بنابراین مسعود بهنود، طبق عادت همیشگی اراذل پنجاههفتی به کثیفترین و رذیلانهترین شکل ممکن دروغ گفته است. از همه بدتر، با این سخن حرمت کتاب و مطالعه را خدشهدار کرده است.
اما آیا صرف عادت به مطالعه کتاب و داشتن کتابخانه بزرگ میتواند از محسنات حکمران سرزمین باشد؟! علی خامنهای هم در سه نقطه کتابخانه دارد و خودش هم کتاب میخواند، نتیجه حکمرانی او را هم به عینه میبینیم.
داشتن کتابخانه بزرگ، و مطالعه زیاد کتاب، به تنهایی هیچ فضیلتی محسوب نمیشود. چه بسا ممکن است جمعآوری و خواندن برخی کتب زیانبار هم باشد. اغلب حجم کتابهای کتابخانه خامنهای را مثل هر معمم دیگری، کتب فقهی و تفسیری و امثال آن تشکیل میدهد، که برای زمان کنونی بهدردنخور و بعضاً مضر و سمی هستند. در مورد سایر حوزهها هم خامنهای دیدگاههای قشری و کوتهفکرانهای دارد، کافیست به فیلمهای بازدید او در نمایشگاه کتاب مراجعه کنید و ببینید که در حوزه ادبیات و تاریخ فقط آثار نزدیک به تفکر خود را قبول دارد.
جمعآوری کتابهای فقهی و تفسیری و کلامی و ... توسط روحانیون یک سنت هزارساله در ایران است. تا دو سه دهه پیش، خانه هر آخوند دونپایه در هر روستایی میرفتی، یک یا چند کمد پر از کتاب میدیدی، اغلب فقها و مجتهدان بعد از مرگ خود کتابخانهای بزرگ و مفصل از خود به یادگار میگذارند، اما اغلب کتابهای به یادگار مانده از آنها هیچ آوردهای برای دنیای کنونی ندارند و صرفاً برخی از آنها میتوانند به عنوان اثر تاریخی و عتیقه باشند. تبریزیها حتماً آیتالله مسلم ملکوتی را به یاد دارند، بیش از چهل سال است که سوژه جوکهای آنهاست و به سادگی و پپهبودن بودن معروف بود. اما از همان مسلم ملکوتی کتابخانه بزرگی با دهها هزار کتاب چاپی و صدها کتاب خطی نایاب و کمیاب به یادگار مانده است که احتمالاً از کتابخانههای علی خامنهای هم بزرگتر است.
محسنات و ویژگیهای مثبت یک حکمران را باید در نتایج عملکرد او جستجو کرد، در پیشبرد روند توسعه و ارتقای جایگاه و پرستیژ کشور در جهان و امثال آن. شاه فقید هم کتابخوان بوده و هم خلبان و آگاه به امور جهان، کسی که موفقترین برنامههای توسعه را در ایران پیاده کرد، آمارها و رتبههای ایران در دوران حکمرانی او موجود هستند. خامنهای هم کتابخوان است، اما میبینیم که ایران را به چه قهقرایی کشانده است. اتفاقاً افکار خمینیستی، آلاحمدیستی و سیدقطبیستی او که از کتابهای کتابخانه کذاییاش اخذ کرده، از عوامل تیرهروزی ایران و ایرانی است.
از همه اینها گذشته، اگر کتابخانه سلطنتی بریتانیا و یا کتابخانه کنگره آمریکا، کتابخانه هستند، این اماکنی که آقای خامنهای در آنها بحارالانوار و وسایل الشیعه و الکافی و ... انبار کرده است، اسمش چیست؟! به قول سیاوش، کتاب چه خونهای؟!
محمد محبی
@paniranist_org
فقط کتابخانه شاهنشاهی کاخ نیاوران، بیش از ۲۳ هزار جلد کتاب و هزاران تابلوی نقاشی و اشیای فرهنگی ارزشمند داشت. شاه فقید به گواه اغلب نزدیکان خود از جمله اسدالله علم، اهل مطالعه و کتابخوانی آن هم کتابهای خوب و بهدردبخور و روز دنیا (نه کتب مزخرف و کپکزده آخوندی) بود، بنابراین مسعود بهنود، طبق عادت همیشگی اراذل پنجاههفتی به کثیفترین و رذیلانهترین شکل ممکن دروغ گفته است. از همه بدتر، با این سخن حرمت کتاب و مطالعه را خدشهدار کرده است.
اما آیا صرف عادت به مطالعه کتاب و داشتن کتابخانه بزرگ میتواند از محسنات حکمران سرزمین باشد؟! علی خامنهای هم در سه نقطه کتابخانه دارد و خودش هم کتاب میخواند، نتیجه حکمرانی او را هم به عینه میبینیم.
داشتن کتابخانه بزرگ، و مطالعه زیاد کتاب، به تنهایی هیچ فضیلتی محسوب نمیشود. چه بسا ممکن است جمعآوری و خواندن برخی کتب زیانبار هم باشد. اغلب حجم کتابهای کتابخانه خامنهای را مثل هر معمم دیگری، کتب فقهی و تفسیری و امثال آن تشکیل میدهد، که برای زمان کنونی بهدردنخور و بعضاً مضر و سمی هستند. در مورد سایر حوزهها هم خامنهای دیدگاههای قشری و کوتهفکرانهای دارد، کافیست به فیلمهای بازدید او در نمایشگاه کتاب مراجعه کنید و ببینید که در حوزه ادبیات و تاریخ فقط آثار نزدیک به تفکر خود را قبول دارد.
جمعآوری کتابهای فقهی و تفسیری و کلامی و ... توسط روحانیون یک سنت هزارساله در ایران است. تا دو سه دهه پیش، خانه هر آخوند دونپایه در هر روستایی میرفتی، یک یا چند کمد پر از کتاب میدیدی، اغلب فقها و مجتهدان بعد از مرگ خود کتابخانهای بزرگ و مفصل از خود به یادگار میگذارند، اما اغلب کتابهای به یادگار مانده از آنها هیچ آوردهای برای دنیای کنونی ندارند و صرفاً برخی از آنها میتوانند به عنوان اثر تاریخی و عتیقه باشند. تبریزیها حتماً آیتالله مسلم ملکوتی را به یاد دارند، بیش از چهل سال است که سوژه جوکهای آنهاست و به سادگی و پپهبودن بودن معروف بود. اما از همان مسلم ملکوتی کتابخانه بزرگی با دهها هزار کتاب چاپی و صدها کتاب خطی نایاب و کمیاب به یادگار مانده است که احتمالاً از کتابخانههای علی خامنهای هم بزرگتر است.
محسنات و ویژگیهای مثبت یک حکمران را باید در نتایج عملکرد او جستجو کرد، در پیشبرد روند توسعه و ارتقای جایگاه و پرستیژ کشور در جهان و امثال آن. شاه فقید هم کتابخوان بوده و هم خلبان و آگاه به امور جهان، کسی که موفقترین برنامههای توسعه را در ایران پیاده کرد، آمارها و رتبههای ایران در دوران حکمرانی او موجود هستند. خامنهای هم کتابخوان است، اما میبینیم که ایران را به چه قهقرایی کشانده است. اتفاقاً افکار خمینیستی، آلاحمدیستی و سیدقطبیستی او که از کتابهای کتابخانه کذاییاش اخذ کرده، از عوامل تیرهروزی ایران و ایرانی است.
از همه اینها گذشته، اگر کتابخانه سلطنتی بریتانیا و یا کتابخانه کنگره آمریکا، کتابخانه هستند، این اماکنی که آقای خامنهای در آنها بحارالانوار و وسایل الشیعه و الکافی و ... انبار کرده است، اسمش چیست؟! به قول سیاوش، کتاب چه خونهای؟!
محمد محبی
@paniranist_org
Forwarded from گاراژ ــ مهدی تدینی
نه به شاهان!
امروز در آمریکایی راهپیمایی اعتراضی گستردهست با عنوان «نه به شاهان» ــ در واقع راهپیمایی ضدترامپه.
از زیبایی سخنرانان لذت ببرید: کریس مورفی که خودش میگه چپ پوپولیسته، برنی سندرزِ سوسیالیست رو که همه میشناسند.
بقیۀ سخنرانان؟ «امیرمحمد الخلیفه» (اودیسه) و «مهدی حسن»؛ اولی رپره و دومی چهرۀ رسانهایه.
خدا رو چه دیدی، شاید کارما اثر کرد و اینا آمریکا رو گرفتند😊 قشنگ میشه.
حالا یه چیز جالب هم اینه که باز انگار وضع چپ ایرانی بهتره! اگر هنوز دارن با شاه مبارزه میکنند باز قابل فهمه قضیه چیه! این چپ آمریکایی داره با شاهانی که هیچ موقع وجود نداشتند مبارزه میکنه. الان چپ ایرانی یک هیچ جلوئه.
@Garajetadayoni | گاراژ
امروز در آمریکایی راهپیمایی اعتراضی گستردهست با عنوان «نه به شاهان» ــ در واقع راهپیمایی ضدترامپه.
از زیبایی سخنرانان لذت ببرید: کریس مورفی که خودش میگه چپ پوپولیسته، برنی سندرزِ سوسیالیست رو که همه میشناسند.
بقیۀ سخنرانان؟ «امیرمحمد الخلیفه» (اودیسه) و «مهدی حسن»؛ اولی رپره و دومی چهرۀ رسانهایه.
خدا رو چه دیدی، شاید کارما اثر کرد و اینا آمریکا رو گرفتند
حالا یه چیز جالب هم اینه که باز انگار وضع چپ ایرانی بهتره! اگر هنوز دارن با شاه مبارزه میکنند باز قابل فهمه قضیه چیه! این چپ آمریکایی داره با شاهانی که هیچ موقع وجود نداشتند مبارزه میکنه. الان چپ ایرانی یک هیچ جلوئه.
@Garajetadayoni | گاراژ
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from عکس نگار
آیا خبر امکان اعطای تابعیت به اتباع بیگانه، با صیغه کردن زن ایرانی صحیح است؟!
در پاسخ به پرسش فوق باید گفت که، در قانون تشکیل سازمان ملی مهاجرت، بهطور صریح چنین چیزی وجود ندارد.
اما براساس بند ۳ ماده ۳۰ قانون مذکور، مردان بیگانهای که با زنان ایرانی «ازدواج قانونی» کردهاند، میتوانند تابعیت ایرانی را اخذ کنند. در مورد این بند نکتهای وجود دارد و آن اینکه، صیغه یا عقد موقت هم طبق مواد ۱۰۷۵ تا ۱۰۷۷ قانون مدنی یک نوع ازدواج قانونی در ایران است. ولو اینکه ثبت نشده باشد. منظور از ازدواج قانونی در ایران، ازدواجی است که همه شرایط شرعی در آن رعایت شده باشد. در این ماده هم قیدی برای نوع عقد ازدواج اعم از دائم یا موقت ذکر نشده است.
اینکه چنین امکانی در قانون گذاشته شده است، چیزی جز تحمیل خفت به شهروندان ایرانی نیست. اکثر اتباع بیگانه افغانستانی اهل سنت هستند و عقد موقت را حرام میدانند، به نظرم برای جذب مهاجرین شیعه عراقی به ویژه اعضای حشدالشعبی چنین امکانی گذاشته شده است.
از همه اینها گذشته، اکثر ازدواجهای دائم زنان ایرانی با اتباع خارجی هم اگرچه ظاهر شرعی و قانونی نسبتاً درستی دارند، ولی در اصل و باطن، ازدواجهای تحمیلی و شرمآوری هستند. بیش از یک سوم مردان بیگانهای که همسر ایرانی اختیار کردند، به عنوان همسر دوم آنها را به عقد خود درآوردهاند. هزاران کودکهمسر بین آنها وجود دارد. یعنی در عمل برخی از اتباع بیگانه از فقیرترین خانوادههای ایرانی، دختران معصوم و بیگناهی را خریداری کردهاند، نه اینکه با آنها ازدواج کرده باشند. حقیقتاً مایه ننگ و سرافکندگی است که در چنین وضعیتی تابعیت اعطاء شود.
من نه تنها با اعطای تابعیت به اتباع خارجی باصلاحیت و شریف مخالف نیستم که بسیار هم موافقم، اما در ایران هم مثل هر کشور دیگری باید قواعد و ضوابط منطبق بر منافع و مصالح ملی در این زمینه حاکم باشد. کسانی باید تابعیت ایرانی را اخذ کنند که لیاقت خود را ثابت کرده و مهر ایران در دل داشته باشند و تعهد خود به این آب و خاک و احترام به ملت و فرهنگ آن را ثابت کرده باشند.
تا جمهوری اسلامی هست، در این مورد هم جز خفت و ننگ و سرافکندگی نصیب ایران و ایرانی نخواهد شد. به جملات ابتدایی ماده ۳۰ این قانون ننگین دقت کنید، جمهوری اسلامی از ملت ایران ناامید شده و در میان اتباع کشورهای بیگانه دنبال مزدور برای خود میگردد.
محمد محبی
@paniranist_org
در پاسخ به پرسش فوق باید گفت که، در قانون تشکیل سازمان ملی مهاجرت، بهطور صریح چنین چیزی وجود ندارد.
اما براساس بند ۳ ماده ۳۰ قانون مذکور، مردان بیگانهای که با زنان ایرانی «ازدواج قانونی» کردهاند، میتوانند تابعیت ایرانی را اخذ کنند. در مورد این بند نکتهای وجود دارد و آن اینکه، صیغه یا عقد موقت هم طبق مواد ۱۰۷۵ تا ۱۰۷۷ قانون مدنی یک نوع ازدواج قانونی در ایران است. ولو اینکه ثبت نشده باشد. منظور از ازدواج قانونی در ایران، ازدواجی است که همه شرایط شرعی در آن رعایت شده باشد. در این ماده هم قیدی برای نوع عقد ازدواج اعم از دائم یا موقت ذکر نشده است.
اینکه چنین امکانی در قانون گذاشته شده است، چیزی جز تحمیل خفت به شهروندان ایرانی نیست. اکثر اتباع بیگانه افغانستانی اهل سنت هستند و عقد موقت را حرام میدانند، به نظرم برای جذب مهاجرین شیعه عراقی به ویژه اعضای حشدالشعبی چنین امکانی گذاشته شده است.
از همه اینها گذشته، اکثر ازدواجهای دائم زنان ایرانی با اتباع خارجی هم اگرچه ظاهر شرعی و قانونی نسبتاً درستی دارند، ولی در اصل و باطن، ازدواجهای تحمیلی و شرمآوری هستند. بیش از یک سوم مردان بیگانهای که همسر ایرانی اختیار کردند، به عنوان همسر دوم آنها را به عقد خود درآوردهاند. هزاران کودکهمسر بین آنها وجود دارد. یعنی در عمل برخی از اتباع بیگانه از فقیرترین خانوادههای ایرانی، دختران معصوم و بیگناهی را خریداری کردهاند، نه اینکه با آنها ازدواج کرده باشند. حقیقتاً مایه ننگ و سرافکندگی است که در چنین وضعیتی تابعیت اعطاء شود.
من نه تنها با اعطای تابعیت به اتباع خارجی باصلاحیت و شریف مخالف نیستم که بسیار هم موافقم، اما در ایران هم مثل هر کشور دیگری باید قواعد و ضوابط منطبق بر منافع و مصالح ملی در این زمینه حاکم باشد. کسانی باید تابعیت ایرانی را اخذ کنند که لیاقت خود را ثابت کرده و مهر ایران در دل داشته باشند و تعهد خود به این آب و خاک و احترام به ملت و فرهنگ آن را ثابت کرده باشند.
تا جمهوری اسلامی هست، در این مورد هم جز خفت و ننگ و سرافکندگی نصیب ایران و ایرانی نخواهد شد. به جملات ابتدایی ماده ۳۰ این قانون ننگین دقت کنید، جمهوری اسلامی از ملت ایران ناامید شده و در میان اتباع کشورهای بیگانه دنبال مزدور برای خود میگردد.
محمد محبی
@paniranist_org
بیست کشور اروپایی به صورت مشترک خواستار اخراج اجباری افعان های غیر قانونی از اروپا شدند
استکهلمیان - بیست کشور اروپایی با ارسال نامهای مشترک به کمیسیون اتحادیه اروپا، خواستار اجرای طرح بازگرداندن شهروندان افغانستانی شدهاند که بهصورت غیرقانونی در خاک اروپا اقامت دارند. این طرح شامل بازگشتهای داوطلبانه و اجباری است و حتی احتمال گفتوگو با حکومت طالبان برای تسهیل این روند نیز مطرح شده است.
به گزارش منابع خبری اروپایی، این درخواست در نامهای خطاب به «ماگنوس برونر»، کمیسر امور داخلی و مهاجرت اتحادیه اروپا، مطرح شده است. ابتکار این اقدام را «آنلین وان بوسویت»، وزیر پناهندگی و مهاجرت بلژیک، بر عهده داشته و نوزده کشور دیگر از آن حمایت کردهاند. کشورهای امضاکننده شامل اتریش، بلژیک، بلغارستان، قبرس، جمهوری چک، استونی، فنلاند، آلمان، یونان، مجارستان، ایرلند، ایتالیا، لیتوانی، لوکزامبورگ، مالت، هلند، نروژ، لهستان، اسلواکی و سوئد هستند.
کشورهای عضو در این نامه هشدار دادهاند که ناتوانی در بازگرداندن افغانها، بهویژه افرادی که مرتکب جرم شدهاند، تهدیدی برای امنیت داخلی کشورهای اروپایی به شمار میرود و اعتماد عمومی به سیاستهای پناهندگی را تضعیف میکند. از زمان تسلط طالبان بر کابل در سال ۲۰۲۱ میلادی، اتحادیه اروپا هیچ توافق رسمی با افغانستان برای بازگرداندن اتباع این کشور نداشته است.
بر اساس پیشنهاد وان بوسویت، آژانس مرزی اتحادیه اروپا موسوم به «فرونتکس» باید نقش پررنگتری در سازماندهی و اجرای بازگشتهای داوطلبانه ایفا کند. در بخش دیگری از طرح آمده است که بازگرداندن اجباری نیز باید در اولویت قرار گیرد و این کار با همکاری کمیسیون اروپا، سرویس اقدام خارجی اتحادیه (EEAS) و کشورهای داوطلب انجام شود.
در حال حاضر، تنها روسیه طالبان را بهعنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت شناخته است. با این وجود، گزارشها حاکی از آن است که دولت جدید آلمان به رهبری «فردریش مرتس» به توافقی با طالبان برای بازگرداندن پناهجویان افغان نزدیک شده است. افغانها دومین گروه بزرگ پناهجویان در آلمان را تشکیل میدهند و دولت این کشور در ماه ژوئیه گذشته ۸۱ تن از آنان را با پرواز ویژهای به افغانستان بازگرداند. برلین امیدوار است سایر کشورهای اروپایی نیز از این اقدام پیروی کنند.
این تحولات در حالی صورت میگیرد که بحران مهاجرت در اروپا به موضوعی بشدت حساس در محافل سیاسی و افکار عمومی تبدیل شده و دولتهای اروپایی در تلاشاند میان فشار افکار عمومی برای کنترل مرزها و الزامات حقوق بشری تعادل برقرار کنند.
استکهلمیان - بیست کشور اروپایی با ارسال نامهای مشترک به کمیسیون اتحادیه اروپا، خواستار اجرای طرح بازگرداندن شهروندان افغانستانی شدهاند که بهصورت غیرقانونی در خاک اروپا اقامت دارند. این طرح شامل بازگشتهای داوطلبانه و اجباری است و حتی احتمال گفتوگو با حکومت طالبان برای تسهیل این روند نیز مطرح شده است.
به گزارش منابع خبری اروپایی، این درخواست در نامهای خطاب به «ماگنوس برونر»، کمیسر امور داخلی و مهاجرت اتحادیه اروپا، مطرح شده است. ابتکار این اقدام را «آنلین وان بوسویت»، وزیر پناهندگی و مهاجرت بلژیک، بر عهده داشته و نوزده کشور دیگر از آن حمایت کردهاند. کشورهای امضاکننده شامل اتریش، بلژیک، بلغارستان، قبرس، جمهوری چک، استونی، فنلاند، آلمان، یونان، مجارستان، ایرلند، ایتالیا، لیتوانی، لوکزامبورگ، مالت، هلند، نروژ، لهستان، اسلواکی و سوئد هستند.
کشورهای عضو در این نامه هشدار دادهاند که ناتوانی در بازگرداندن افغانها، بهویژه افرادی که مرتکب جرم شدهاند، تهدیدی برای امنیت داخلی کشورهای اروپایی به شمار میرود و اعتماد عمومی به سیاستهای پناهندگی را تضعیف میکند. از زمان تسلط طالبان بر کابل در سال ۲۰۲۱ میلادی، اتحادیه اروپا هیچ توافق رسمی با افغانستان برای بازگرداندن اتباع این کشور نداشته است.
بر اساس پیشنهاد وان بوسویت، آژانس مرزی اتحادیه اروپا موسوم به «فرونتکس» باید نقش پررنگتری در سازماندهی و اجرای بازگشتهای داوطلبانه ایفا کند. در بخش دیگری از طرح آمده است که بازگرداندن اجباری نیز باید در اولویت قرار گیرد و این کار با همکاری کمیسیون اروپا، سرویس اقدام خارجی اتحادیه (EEAS) و کشورهای داوطلب انجام شود.
در حال حاضر، تنها روسیه طالبان را بهعنوان دولت قانونی افغانستان به رسمیت شناخته است. با این وجود، گزارشها حاکی از آن است که دولت جدید آلمان به رهبری «فردریش مرتس» به توافقی با طالبان برای بازگرداندن پناهجویان افغان نزدیک شده است. افغانها دومین گروه بزرگ پناهجویان در آلمان را تشکیل میدهند و دولت این کشور در ماه ژوئیه گذشته ۸۱ تن از آنان را با پرواز ویژهای به افغانستان بازگرداند. برلین امیدوار است سایر کشورهای اروپایی نیز از این اقدام پیروی کنند.
این تحولات در حالی صورت میگیرد که بحران مهاجرت در اروپا به موضوعی بشدت حساس در محافل سیاسی و افکار عمومی تبدیل شده و دولتهای اروپایی در تلاشاند میان فشار افکار عمومی برای کنترل مرزها و الزامات حقوق بشری تعادل برقرار کنند.
احمد الشرع رسما از روسيه خواست بشار اسد را تحويل دهد
استکهلمیان - اشهد صليبی، معاون مدير اداره روسيه و اروپای شرقی در وزارت خارجه سوريه، شامگاه جمعه اعلام كرد كه احمد الشرع، رئيسجمهوری این کشور، در ديدار با ولاديمير پوتين رئيسجمهوری روسيه در مسکو بهطور صريح خواستار تحويل بشار اسد، دیکتاتور سابق، شده است.
احمد الشرع رئيسجمهوری سوریه روز چهارشنبه گذشته در رأس يک هيئت رسمی وارد مسکو پايتخت روسيه شد تا با ولاديمير پوتين همتای روسی خود، ديدار و درباره پروندههای مشترک ميان دو كشور گفتوگو كند.
او در این دیدار تاکید کرد که سوريه در آستانه بازتعريف سياست خارجی خود بر اساس منافع ملی است و برای تحكيم روابط خود با همه كشورها و جامعه بينالمللی تلاش میكند.
بشار اسد که ده ها هزار سوری بمدت نیم قرن در زندان های مخوف او و پدرش حافظ اسد شکنجه شده، به قتل رسیده و ناپدید شده اند تنها ده ماه پیش به همراه خانواده اش مجبور به فرار به روسیه شد. او حق سفر و اظهار نظر سیاسی ندارد و اینک باید هر روز از زندگی خود را با ترس از استرداد به کشورش سپری کند. او همچنین به اتهام جنایت علیه بشریت تحت تعقیب بین المللی قرار دارد.
بشار اسد زاده ۱۱ سپتامبر ۱۹۶۵ است. او در سال ۲۰۰۰ میلادی بدنبال مرگ پدرش حافظ اسد در یک انتخابات نمایشی به "ریاست جمهوری مادام العمر" سوریه رسید. در ابتدا قرار بود که برادر بزرگ او "باسل اسد" جانشین دیکتاتوری پدرش حافظ اسد شود اما او در اثر تصادف با ماشین در سال ۱۹۹۴ به هلاکت رسید و بشار که در زمان مرگ پدر در لندن مشغول تحصیل در رشته چشم پزشکی بود تحصیلات خود را نیمه کاره رها کرد و به دمشق بازگشت.
مردم سوریه امیدوار بودند که بشار اسد که مدتی را در یک کشور اروپایی زندگی و تحصیل کرده بود بدنبال بدست گرفتن قدرت در سوریه دست به اصلاحات سیاسی گسترده بزند و سوریه را بسوی دمکراسی به پیش ببرد. اما بشار اسد نه تنها در این راستا قدمی برنداشت بلکه تبدیل به یکی از قصی القلب ترین دیکاتورهای خاورمیانه شد که خون ده ها هزار تن از مردم سوریه بر روی وجدانش سنگینی می کند.
بشار اسد و پدرش یکی از درنده ترین دیکاتوریهای منطقه خاورمیانه را در سوریه بنا نهادند. اسد و حکومتش چنان افسارگسیخته به قتل عام مردم خود دست زد و جهت چند صباحی بقای بیشتر چنان حمام خونی براه انداخت که زبان و قلم از توصیف آن عاجز است.
اما جهان هرگز بمانند امروز مکانی نا امن برای دیکتاتورها نبوده است. بشار اسد زمان کوتاهی قبل از رستاخیز مردم سوریه گفته بود که دامنه نا آرامیهایی کشورهای عربی هرگز به سوریه نخواهد رسید چون "مردم سوریه از وضع خود راضی هستند."
اما او نیز غافلگیر شد، و دیکتاتور همیشه غافلگیر می شود. در تاریخ معاصر جهان از موسولینی تا هیتلر، از چائوشسکو تا صدام حسین و از بن علی تا قذافی حتی روز قبل از سقوط, تصور چنان سرنوشت شومی برایشان غیر ممکن بود.
همه دیکتاتورهای تاریخ دارای سه ویژه گی مشترک هستند که سرانجام منتهی به سرنگونی شان می شود:
۱- از تاریخ و سرنوشت دیکتاتورهای دیگر پند نمی گیرند
۲- اطرافشان خالی از انسانهای خردمند و مملو از افراد فرومایه و پست است که پیش از همه او را تنها می گذارند
۳- به طرز بیمار گونه ای خود را شکست ناپذیر می پندارند
اما آنان که از تاریخ پند نمی گیرند محکوم به تجربه دوباره آن هستند. چرا که حکومت را با سرنیزه میتوان بدست آورد، اما با سرنيزه نمی توان حفظ کرد. زمانه را سندی و دفتری و دیوانی است.
استکهلمیان - اشهد صليبی، معاون مدير اداره روسيه و اروپای شرقی در وزارت خارجه سوريه، شامگاه جمعه اعلام كرد كه احمد الشرع، رئيسجمهوری این کشور، در ديدار با ولاديمير پوتين رئيسجمهوری روسيه در مسکو بهطور صريح خواستار تحويل بشار اسد، دیکتاتور سابق، شده است.
احمد الشرع رئيسجمهوری سوریه روز چهارشنبه گذشته در رأس يک هيئت رسمی وارد مسکو پايتخت روسيه شد تا با ولاديمير پوتين همتای روسی خود، ديدار و درباره پروندههای مشترک ميان دو كشور گفتوگو كند.
او در این دیدار تاکید کرد که سوريه در آستانه بازتعريف سياست خارجی خود بر اساس منافع ملی است و برای تحكيم روابط خود با همه كشورها و جامعه بينالمللی تلاش میكند.
بشار اسد که ده ها هزار سوری بمدت نیم قرن در زندان های مخوف او و پدرش حافظ اسد شکنجه شده، به قتل رسیده و ناپدید شده اند تنها ده ماه پیش به همراه خانواده اش مجبور به فرار به روسیه شد. او حق سفر و اظهار نظر سیاسی ندارد و اینک باید هر روز از زندگی خود را با ترس از استرداد به کشورش سپری کند. او همچنین به اتهام جنایت علیه بشریت تحت تعقیب بین المللی قرار دارد.
بشار اسد زاده ۱۱ سپتامبر ۱۹۶۵ است. او در سال ۲۰۰۰ میلادی بدنبال مرگ پدرش حافظ اسد در یک انتخابات نمایشی به "ریاست جمهوری مادام العمر" سوریه رسید. در ابتدا قرار بود که برادر بزرگ او "باسل اسد" جانشین دیکتاتوری پدرش حافظ اسد شود اما او در اثر تصادف با ماشین در سال ۱۹۹۴ به هلاکت رسید و بشار که در زمان مرگ پدر در لندن مشغول تحصیل در رشته چشم پزشکی بود تحصیلات خود را نیمه کاره رها کرد و به دمشق بازگشت.
مردم سوریه امیدوار بودند که بشار اسد که مدتی را در یک کشور اروپایی زندگی و تحصیل کرده بود بدنبال بدست گرفتن قدرت در سوریه دست به اصلاحات سیاسی گسترده بزند و سوریه را بسوی دمکراسی به پیش ببرد. اما بشار اسد نه تنها در این راستا قدمی برنداشت بلکه تبدیل به یکی از قصی القلب ترین دیکاتورهای خاورمیانه شد که خون ده ها هزار تن از مردم سوریه بر روی وجدانش سنگینی می کند.
بشار اسد و پدرش یکی از درنده ترین دیکاتوریهای منطقه خاورمیانه را در سوریه بنا نهادند. اسد و حکومتش چنان افسارگسیخته به قتل عام مردم خود دست زد و جهت چند صباحی بقای بیشتر چنان حمام خونی براه انداخت که زبان و قلم از توصیف آن عاجز است.
اما جهان هرگز بمانند امروز مکانی نا امن برای دیکتاتورها نبوده است. بشار اسد زمان کوتاهی قبل از رستاخیز مردم سوریه گفته بود که دامنه نا آرامیهایی کشورهای عربی هرگز به سوریه نخواهد رسید چون "مردم سوریه از وضع خود راضی هستند."
اما او نیز غافلگیر شد، و دیکتاتور همیشه غافلگیر می شود. در تاریخ معاصر جهان از موسولینی تا هیتلر، از چائوشسکو تا صدام حسین و از بن علی تا قذافی حتی روز قبل از سقوط, تصور چنان سرنوشت شومی برایشان غیر ممکن بود.
همه دیکتاتورهای تاریخ دارای سه ویژه گی مشترک هستند که سرانجام منتهی به سرنگونی شان می شود:
۱- از تاریخ و سرنوشت دیکتاتورهای دیگر پند نمی گیرند
۲- اطرافشان خالی از انسانهای خردمند و مملو از افراد فرومایه و پست است که پیش از همه او را تنها می گذارند
۳- به طرز بیمار گونه ای خود را شکست ناپذیر می پندارند
اما آنان که از تاریخ پند نمی گیرند محکوم به تجربه دوباره آن هستند. چرا که حکومت را با سرنیزه میتوان بدست آورد، اما با سرنيزه نمی توان حفظ کرد. زمانه را سندی و دفتری و دیوانی است.
Forwarded from اندیشه
- جایی که «آرمان» با «واقعیت» برخورد میکند
آقای «ویکتور سائز»، عضو ارشد حزب سوسیالیست اسپانیا، در تظاهرات همبستگی با فلسطینیان در شهر مورسیا شرکت کرد؛ چون میخواست نشان دهد عدالت یعنی ایستادن کنار مظلوم. در پایان تظاهرات هم به یک مغازهٔ کبابی عربی رفت تا همبستگی خودش با مسلمانان و فلسطینیان را بیشازپیش نشان دهد.
نکتهٔ طنز اینکه وقتی مسلمانان متوجه شدند او یک همجنسگراست، اول کتک مفصلی به او زدند و بعد از مغازه بیرونش انداختند!
چپِ غربی سالهاست که با شعار مقاومت در برابر امپریالیسم و دفاع از مظلوم، سعی در گسترش نفوذ ایدئولوژی خود دارد. برای رسیدن به این خواسته، او طبق شعار تاریخی خود معتقد است که «هدف وسیله را توجیه میکند.»
چپ برای ستیز با سرمایهداری و آنچه امپریالیسمش مینامد، البته ابایی از اتحاد با دیکتاتورهای خونریز و گروههای تروریستی و جهادی هم به دل راه نمیدهد.
البته چنین شیوهای فقط تا جایی انجام میشود که خود اعضای این ایدئولوژی، گرفتار همان حکومتهای توتالیتر یا گروههای تروریستی نشوند، چراکه بسیار پیش آمده که پس از گرفتاری اینچنینی، همان اشخاص، برای رهایی یافتن، دست به دامن حکومتهای لیبرال سرمایهداری شدهاند.
درواقع ایدئولوژی چپ، باورمندانش را به اندازهای کور میکند که تناقض را نمیبینند؛ چون دیدنِ تناقض، به معنای فروپاشی خیال سادهای است که جهان را به دو رنگ سادهٔ ظالم و مظلوم تقسیم کرده است.
اما در جهانِ واقعی، همان مردی که با پلاکارد فریاد «Free Palestine» سر میدهد، چهبسا همان کسی باشد که باور دارد همجنسگرایان باید «سنگسار» شوند. و این همان جایی است که آرمان، با واقعیت برخورد میکند، گاهی نه در دانشگاهها، بلکه بر سر میز کباب یا در بازداشتگاهی در غزه.
کاوه اسواران
ـــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
آقای «ویکتور سائز»، عضو ارشد حزب سوسیالیست اسپانیا، در تظاهرات همبستگی با فلسطینیان در شهر مورسیا شرکت کرد؛ چون میخواست نشان دهد عدالت یعنی ایستادن کنار مظلوم. در پایان تظاهرات هم به یک مغازهٔ کبابی عربی رفت تا همبستگی خودش با مسلمانان و فلسطینیان را بیشازپیش نشان دهد.
نکتهٔ طنز اینکه وقتی مسلمانان متوجه شدند او یک همجنسگراست، اول کتک مفصلی به او زدند و بعد از مغازه بیرونش انداختند!
چپِ غربی سالهاست که با شعار مقاومت در برابر امپریالیسم و دفاع از مظلوم، سعی در گسترش نفوذ ایدئولوژی خود دارد. برای رسیدن به این خواسته، او طبق شعار تاریخی خود معتقد است که «هدف وسیله را توجیه میکند.»
چپ برای ستیز با سرمایهداری و آنچه امپریالیسمش مینامد، البته ابایی از اتحاد با دیکتاتورهای خونریز و گروههای تروریستی و جهادی هم به دل راه نمیدهد.
البته چنین شیوهای فقط تا جایی انجام میشود که خود اعضای این ایدئولوژی، گرفتار همان حکومتهای توتالیتر یا گروههای تروریستی نشوند، چراکه بسیار پیش آمده که پس از گرفتاری اینچنینی، همان اشخاص، برای رهایی یافتن، دست به دامن حکومتهای لیبرال سرمایهداری شدهاند.
درواقع ایدئولوژی چپ، باورمندانش را به اندازهای کور میکند که تناقض را نمیبینند؛ چون دیدنِ تناقض، به معنای فروپاشی خیال سادهای است که جهان را به دو رنگ سادهٔ ظالم و مظلوم تقسیم کرده است.
اما در جهانِ واقعی، همان مردی که با پلاکارد فریاد «Free Palestine» سر میدهد، چهبسا همان کسی باشد که باور دارد همجنسگرایان باید «سنگسار» شوند. و این همان جایی است که آرمان، با واقعیت برخورد میکند، گاهی نه در دانشگاهها، بلکه بر سر میز کباب یا در بازداشتگاهی در غزه.
کاوه اسواران
ـــــــــــــــــــــ
•• اگر دوستانی مشتاق خواندن تحلیلهای روز دارید، لطفاً شناسهٔ کانال را در اختیارشان قرار دهید:
@andiiishe
Forwarded from عکس نگار
جنگ کفتارها دیدنی است
به احتمال بسیار زیاد، انتشار دقایقی از فیلم عروسی دختر علی شمخانی، کار تیم حسن روحانی است. چند روز پیش شمخانی گفت که حسن روحانی در همان روز نخست از سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط پدافند سپاه آگاه بود. یک روز بعد حسامالدین آشنا مسئول رسانهای تیم روحانی، بهطور تلویحی شمخانی را تهدید کرد.
اختلافات شمخانی و روحانی سابقهای سی ساله دارد، هر دو در عالیترین سطوح امنیتی جمهوری اسلامی بر سر پروندههای مهم و همچنین در جریان غارتهای کلان اختلاف نظر داشتند.
خامنهای با علم به این اختلاف، در سال ۱۳۹۲ و بعد از پیروزی حسن روحانی (یکی از دو نماینده رهبر در شورای عالی امنیت ملی) در انتخابات ریاست جمهوری، علی شمخانی را به عنوان نماینده خود در شورای مذکور منصوب کرد، تا روحانی یکهتاز میدان امنیتی در جمهوری اسلامی نباشد. بنابراین در سال ۱۳۹۲، شمخانی و جلیلی، دو نماینده رهبر در شعام [شورای عالی امنیت ملی] بودند. معمولاً دبیر شعام هم از بین نمایندگان رهبر انتخاب میشود. روحانی علاقه داشت فرد دیگری به جای شمخانی عضو و دبیر شعام شود، ولی خامنهای حکم خود را در اوایل شهریور ۱۳۹۲ صادر کرده بود، و از آنجایی که روحانی نمیتوانست جلیلی را به عنوان دبیر شعام انتخاب کند، به ناچار شمخانی را به عنوان دبیر معرفی کرد.
حسن روحانی در طول هشت سال دوران ریاستجمهوری، دستکم شش بار تقاضای جایگزینی شمخانی را کرد و هر شش بار خامنهای رد کرد، البته یکی از تقاضاها در آستانه قبولی بود، و خامنهای هم راضی شده بود، نامزد جایگزینی هم جالب بود، آن فرد سرلشکر غلامعلی رشید بود. رشید از زمان جنگ هشتساله با حسن روحانی رابطه دوستانه داشت. اما از آنجا که رشید نمیخواست باعث آزردگی رفیق دیرینهتر و همسنگر قدیمیاش در گروه تروریستی منصورون یعنی علی شمخانی شود، از رهبر خواست تا با تقاضای روحانی موافقت نکند.
محمد محبی
@paniranist_org
به احتمال بسیار زیاد، انتشار دقایقی از فیلم عروسی دختر علی شمخانی، کار تیم حسن روحانی است. چند روز پیش شمخانی گفت که حسن روحانی در همان روز نخست از سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی توسط پدافند سپاه آگاه بود. یک روز بعد حسامالدین آشنا مسئول رسانهای تیم روحانی، بهطور تلویحی شمخانی را تهدید کرد.
اختلافات شمخانی و روحانی سابقهای سی ساله دارد، هر دو در عالیترین سطوح امنیتی جمهوری اسلامی بر سر پروندههای مهم و همچنین در جریان غارتهای کلان اختلاف نظر داشتند.
خامنهای با علم به این اختلاف، در سال ۱۳۹۲ و بعد از پیروزی حسن روحانی (یکی از دو نماینده رهبر در شورای عالی امنیت ملی) در انتخابات ریاست جمهوری، علی شمخانی را به عنوان نماینده خود در شورای مذکور منصوب کرد، تا روحانی یکهتاز میدان امنیتی در جمهوری اسلامی نباشد. بنابراین در سال ۱۳۹۲، شمخانی و جلیلی، دو نماینده رهبر در شعام [شورای عالی امنیت ملی] بودند. معمولاً دبیر شعام هم از بین نمایندگان رهبر انتخاب میشود. روحانی علاقه داشت فرد دیگری به جای شمخانی عضو و دبیر شعام شود، ولی خامنهای حکم خود را در اوایل شهریور ۱۳۹۲ صادر کرده بود، و از آنجایی که روحانی نمیتوانست جلیلی را به عنوان دبیر شعام انتخاب کند، به ناچار شمخانی را به عنوان دبیر معرفی کرد.
حسن روحانی در طول هشت سال دوران ریاستجمهوری، دستکم شش بار تقاضای جایگزینی شمخانی را کرد و هر شش بار خامنهای رد کرد، البته یکی از تقاضاها در آستانه قبولی بود، و خامنهای هم راضی شده بود، نامزد جایگزینی هم جالب بود، آن فرد سرلشکر غلامعلی رشید بود. رشید از زمان جنگ هشتساله با حسن روحانی رابطه دوستانه داشت. اما از آنجا که رشید نمیخواست باعث آزردگی رفیق دیرینهتر و همسنگر قدیمیاش در گروه تروریستی منصورون یعنی علی شمخانی شود، از رهبر خواست تا با تقاضای روحانی موافقت نکند.
محمد محبی
@paniranist_org
حقوق بشر یا کاسبی از حقوق بشر؟
درباره ایران؟ کدام ایران؟ ایرانی که میخواهید دچار نوعی از انواع تجزیه از جمله فدرالیسم کنیدش؟
پرسش اساسی:
چرا نباید نمادها و دقیقا واژه ملی استفاده شود در یک جلسه یا جمعی که موضوعش واقعا ایران باشد. مگر این که موضوعش چیز دیگریست و از نام ایران و ایران میخواهند بهره برداری کنند.
چه باید کرد هم میهنان گرامی؟
چه کنش و واکنشی نشان دهیم؟
بویژه به افراد و احزابی که برچسب و نام ایران و پادشاهی خواهی را نیز، یدک میکشد و بهرهاش را میبرند اما پشت به ایران و همکاری ملی رو به انواع تجزیه طلبی و آشفته نگری و آشفته کرداری حرکت میکنند.
https://youtu.be/MZ3lfmqQG9E?si=QFiRfbbq_0MGS9GW
@paniranist_org
درباره ایران؟ کدام ایران؟ ایرانی که میخواهید دچار نوعی از انواع تجزیه از جمله فدرالیسم کنیدش؟
پرسش اساسی:
چرا نباید نمادها و دقیقا واژه ملی استفاده شود در یک جلسه یا جمعی که موضوعش واقعا ایران باشد. مگر این که موضوعش چیز دیگریست و از نام ایران و ایران میخواهند بهره برداری کنند.
چه باید کرد هم میهنان گرامی؟
چه کنش و واکنشی نشان دهیم؟
بویژه به افراد و احزابی که برچسب و نام ایران و پادشاهی خواهی را نیز، یدک میکشد و بهرهاش را میبرند اما پشت به ایران و همکاری ملی رو به انواع تجزیه طلبی و آشفته نگری و آشفته کرداری حرکت میکنند.
https://youtu.be/MZ3lfmqQG9E?si=QFiRfbbq_0MGS9GW
@paniranist_org
کاملیا سجادیان، مادر محمدحسن ترکمان، از کشته شدگان در اعتراضات ۱۴۰۱ در واکنش به انتشار فیلم عروسی دختر علی شمخانی، مشاور علی خامنهای در پست اینستاگرامی عکسهایی از عروس و دامادهای کشته شده به دست جمهوری اسلامی را منتشر کرد و نوشت: «این چند روز معنای سادهزیستی را هم فهمیدیم، مسئولان و افرادی که مدعی سادهزیستیاند، منبع اصلی دزدی، دغلبازی و دروغگوییاند. همانهایی که با هزار ریش و پشم و مهر داغکرده بر پیشانیشان، ریشه مردم را خشکاندهاند و دو دستی در حال خوردن و چاپیدن اموال مردم و مملکتاند.»
این مادر دادخواه افزود: «عروس و دامادهای ما، فرزندان آسماناند و عروس آنها، فرزند زر و زور و تزویر و فساد. عروس ما کشته آزادی و روشنایی است، عروس آنها غرق در سیاهی و تباهی.»
او تاکید کرد: «ماهیت کثیف این حاکمیت هر روز بیشتر از قبل، مشخص میشود، پس جایی برای سکوت وجود ندارد، هستیم کنار هم تا طلوع آفتاب، روشنایی و حقیقت.»
@paniranist_org
این مادر دادخواه افزود: «عروس و دامادهای ما، فرزندان آسماناند و عروس آنها، فرزند زر و زور و تزویر و فساد. عروس ما کشته آزادی و روشنایی است، عروس آنها غرق در سیاهی و تباهی.»
او تاکید کرد: «ماهیت کثیف این حاکمیت هر روز بیشتر از قبل، مشخص میشود، پس جایی برای سکوت وجود ندارد، هستیم کنار هم تا طلوع آفتاب، روشنایی و حقیقت.»
@paniranist_org
به گزارش سیانان، طبقه متوسط ایران که مدتها نیروی فعال جامعه برای دستیابی به اعتدال سیاسی، ثبات، رشد اقتصادی و جنبشها بوده، اکنون زیر فشار تحریمهای غرب در حال کوچک شدن است. این در حالی است که سران نظام و برخی از مقامات عالیرتبه بعضا از این تحریمها سود میبرند و ثروتمندتر میشوند.
➡️ https://l.euronews.com/J8Hc
- پینوشت:
حتا سیانان و یورونیوز چپگرا هم به سؤاستفاده سرکردگان رژیم فرقهای از تحریمها و غارت مردم ایران اعتراف کردند.
@paniranist_org
➡️ https://l.euronews.com/J8Hc
- پینوشت:
حتا سیانان و یورونیوز چپگرا هم به سؤاستفاده سرکردگان رژیم فرقهای از تحریمها و غارت مردم ایران اعتراف کردند.
@paniranist_org
دگرگونی حزب دموکرات آمریکا از سال ۲۰۰۹
پیش از اوباما
و
بعد از آن
اسلاموکراتها
از صفحه میهن پرستان آمریکایی
@paniranist_org
پیش از اوباما
و
بعد از آن
اسلاموکراتها
از صفحه میهن پرستان آمریکایی
@paniranist_org
«ملاها نه عالماند و نه سیاستمدار، بلکه خرابکارانی هستند که زیر نقاب دین، جهل را ترویج میدهند.»
محمدعلی فروغی
@paniranist_org
محمدعلی فروغی
@paniranist_org
آیا علی خامنهای دوباره در تله اعتماد به پوتین افتاده؟!
از سخنرانی امروز رهبر جمهوری اسلامی میتوان این حدس را زد که، احتمالاً پوتین در نامه خود به علی خامنهای که توسط علی لاریجانی از مسکو به مشهد حمل شذ، از عدم تمایل اسرائیل و آمریکا به آغاز دور بعدی زدوخورد نوشته و خیال او را از ابن بابت راحت کرده است. وگرنه چه دلیلی وجود دارد که دوباره بحث غنیسازی را آن هم با ادبیاتی تهاجمیتر مطرح کند؟!
البته دلیل دیگری هم میتواند مطرح باشد، خامنهای با برجستهسازی دوباره بحث غنیسازی، سعی دارد از مختومه تلقی شدن پرونده هستهای ولو به قیمت افرایش تنش و حتی یک جنگ دیگر جلوگیری کند، چون اگر بحث هستهای خاتمه یافته تلقی شود، بحث ذخایر موشکی و برد آنها برجسته میشوند.
محمد محبی
@paniranist_org
از سخنرانی امروز رهبر جمهوری اسلامی میتوان این حدس را زد که، احتمالاً پوتین در نامه خود به علی خامنهای که توسط علی لاریجانی از مسکو به مشهد حمل شذ، از عدم تمایل اسرائیل و آمریکا به آغاز دور بعدی زدوخورد نوشته و خیال او را از ابن بابت راحت کرده است. وگرنه چه دلیلی وجود دارد که دوباره بحث غنیسازی را آن هم با ادبیاتی تهاجمیتر مطرح کند؟!
البته دلیل دیگری هم میتواند مطرح باشد، خامنهای با برجستهسازی دوباره بحث غنیسازی، سعی دارد از مختومه تلقی شدن پرونده هستهای ولو به قیمت افرایش تنش و حتی یک جنگ دیگر جلوگیری کند، چون اگر بحث هستهای خاتمه یافته تلقی شود، بحث ذخایر موشکی و برد آنها برجسته میشوند.
محمد محبی
@paniranist_org
آرزوی خطکشی بین ملت چند هزار ساله ایران، آن هم به وسیله قومیت را با خود به گور میبرید.
تجمیع سیاستورزی با قومگرایی غیرممکن است. یک فعال قومی نمیتواند فعال سیاسی و حقوقی باشد. کسانی که قومیت و نژاد و مذهب را مبنای هویت و بودوباش سیاسی و حقوقی خود کردهاند، جزو حیات وحش دنیای سیاست محسوب میشوند. برای ورود به دنیای سیاست و سیاستورزی باید از لحاظ سیاسی اهلی شد، یعنی قومیت و نژاد را صرفاً یک امری فردی و نهایتاً پدیده اجتماعی دانست و آن را از سیاست و حقوق جدا کرد.
همه اینها به کنار، بسیاری از پهلویستیران نشان دادهاند که مشکل اصلی آنها پهلوی نیست، بلکه خود ایران است. مسخرهتر اینکه، همایشی با عنوان حقوق بشر در ایران گذاشتهاند، ولی عمده مباحث همایش را به حمله علیه پهلوی و هرزهدرایی و یاوهگویی قومگرایانه اختصاص دادهاند! نه به حقوق پرداختند و نه به بشر و نه به ایران! 🤔
محمد محبی
@paniranist_org
تجمیع سیاستورزی با قومگرایی غیرممکن است. یک فعال قومی نمیتواند فعال سیاسی و حقوقی باشد. کسانی که قومیت و نژاد و مذهب را مبنای هویت و بودوباش سیاسی و حقوقی خود کردهاند، جزو حیات وحش دنیای سیاست محسوب میشوند. برای ورود به دنیای سیاست و سیاستورزی باید از لحاظ سیاسی اهلی شد، یعنی قومیت و نژاد را صرفاً یک امری فردی و نهایتاً پدیده اجتماعی دانست و آن را از سیاست و حقوق جدا کرد.
همه اینها به کنار، بسیاری از پهلویستیران نشان دادهاند که مشکل اصلی آنها پهلوی نیست، بلکه خود ایران است. مسخرهتر اینکه، همایشی با عنوان حقوق بشر در ایران گذاشتهاند، ولی عمده مباحث همایش را به حمله علیه پهلوی و هرزهدرایی و یاوهگویی قومگرایانه اختصاص دادهاند! نه به حقوق پرداختند و نه به بشر و نه به ایران! 🤔
محمد محبی
@paniranist_org
نگه داشتن ایرانیان در سطح هموند قومی، مانع برکشیده شدنشان به سطح شهروندی است. شهروند است که سامان سیاسی را میسازد و نه به تنهایی هموند قومی بودن. البته که ایرانیان هویت قومی هم دارند، اما ایران به مجموعهای از قومیتها قابل تنزل نیست. ایرانیان ملت هستند و ملت متشکل است از شهروندانی با حقوق برابر. تکیه صرف بر هویت قومی یعنی تلاشی است برای ایجاد مانع برای برکشیده شدن ایرانیان به سطح والای شهروندی. ایران جاویدان خواهد ماند و از دشمنان سامان سیاسی ایرانی رد خواهد شد. باید به حزب مشروطه هم گوشزد کرد که فالودهخوری با تجزیهطلبان و رواج دهندگان جنگلِ پیشاسیاسی در ایران خیانت به ایران است. با پدر و مادر خود هم درباره ایران نباید کوچکترین لرزشی نشان داد.
پاینده ایران ♥️
امین سوفیامهر
@paniranist_org
پاینده ایران ♥️
امین سوفیامهر
@paniranist_org
رسوایی سیسمونیگیت دختر قالیباف کمتر از رسوایی انتشار قسمتهایی از فیلم عروسی دختر شمخانی نبود. آن یکی نتوانست پایان حیات سیاسی قالیباف در جمهوری اسلامی را رقم بزند، و این یکی هم نمیتواند موجب پایان حیات سیاسی شمخانی شود. اتفاقاً اگر جمهوری اسلامی از این گردنه مرگبار به سلامت عبور کند و به حیات نحس خود ادامه دهد، حدود دو سوم قدرت و ثروت جمهوری اسلامی در دست همین جناح قالیباف شمخانی (الیگارشهای جریان اصلی سپاه) تثبیت خواهد شد. بقیه قدرت هم به تدریج در دست جناح پایداری (چماقداران ولایی) تجمیع خواهد شد.
فراموش نکنیم که شمخانی همین دو ماه پیش و بعد از انتشار آن ویدیوی مصاحبه درباره چگونگی زنده ماندن زیر آوار و آن سخنان خندهدار و مشکوک، به عنوان نماینده رهبر در شورای دفاع (شورایی که قرار است در زمان جنگ مهمترین تصمیمات را بگیرد) منصوب شد. به باور من، آن مصاحبه بیشتر از این فیلم عروسی، مایه سرافکندگی است.
محمد محبی
@paniranist_org
فراموش نکنیم که شمخانی همین دو ماه پیش و بعد از انتشار آن ویدیوی مصاحبه درباره چگونگی زنده ماندن زیر آوار و آن سخنان خندهدار و مشکوک، به عنوان نماینده رهبر در شورای دفاع (شورایی که قرار است در زمان جنگ مهمترین تصمیمات را بگیرد) منصوب شد. به باور من، آن مصاحبه بیشتر از این فیلم عروسی، مایه سرافکندگی است.
محمد محبی
@paniranist_org
Forwarded from عکس نگار
زُهران ممدانی، سیاستمدار ۳۳ ساله شیعه و عضو جریان سوسیالیستِ حزب دموکرات، میخواهد مدیریت نیویورک، یکی از پیچیدهترین شهرهای جهان را در دست بگیرد؛ شهری که اگر از تعادل خارج شود، کل اقتصاد آمریکا را خواهد لرزاند. پشت سر او، شبکهای از چپگرایان پرنفوذ، از برنی سندرز گرفته تا چهرههای نزدیک به اوباما، ایستادهاند؛ همان کسانی که در ظاهر از عدالت و برابری حرف میزنند، اما در عمل، با همه چیزهایی که آمریکا را ساخته، سر ستیز دارند. زُهران، مثال روشنی است برای اثبات این که بخش مهمی از سیاست آمریکا بر محور سیاستِ هویتی میچرخد!
آمریکای امروز محصول صد سال تصمیم است: کار، خلاقیت، رقابت، مالکیت و آزادی در داخل و سیاستِ خارجیِ فعال و اثرگذار. از دل همین تصمیمها، کشوری زاده شد که از مهاجران، دانش، سرمایه و ایده، قدرت ساخت و جهان را به جایی بهتر برای زندگی تبدیل کرد. اما نسل جدید چپ در حال بازنویسی این تاریخ است. آنان گذشته را نه میراثی گرانبها، بلکه معصیتی کبیره میدانند که آمریکا باید از آن توبه کند. آنها میخواهند آمریکا را از خودِ آمریکا جدا کنند.
ممدانی چهره همین نسل است. وعدههای او فهرستی است از دخالت دولت در تمام جنبههای زندگی: حملونقل رایگان، کنترل قیمتها، فروشگاههای دولتی، و مالیاتهای سنگین بر کارآفرینان. سیاستهایی که هر جای دیگر جهان اجرا شدهاند، رشد را کشته، امید را فرسوده و ثابت کردهاند که دولت بزرگ، همیشه معادل آزادیهای کوچک است.
او در گفتار سیاسی نیز همان مسیر را میرود. چپ جدید به جای پیوند اجتماعی، شکاف میسازد؛ به جای وحدت، هویت را میپرستد. وقتی سیاست به جای رقابت ایدهها، مسابقه هویتها میشود، جامعه از درون تجزیه میشود.
لندن در دو دهه گذشته آزمایشگاه همین تفکر بود. شعارهای عدالت و تنوع، جای سیاستگذاری هوشمند را گرفت. نتیجه این سیاست امروز در خیابانهای لندن پیداست: شهری با خیابانهای ناامن، آشفته و در یک کلام نمایشگاه زشتی از شکافهای فرهنگی. اولویت شهرداری لندن از توسعه و نظم به نمایشهای مذهبی و نمادین، از جمله سفرههای افطاری در خیابانها، تغییر کرد! وقتی مدیریت شهری به نمایشِ مضحکِ سیاستهای هویتی تقلیل یابد، زیرساختها فراموش میشوند و شهر از درون میپوسد.
آمریکایِ آینده و آینده غرب را تصمیمهایی میسازد که امروز گرفته میشود. تمدنها با یک تصمیم اشتباه سقوط نمیکنند؛ با تکرار تصمیمهای غلط، از درون خالی میشوند. بزرگترین خطر برای غرب، دشمن بیرونی نیست؛ ایمان از دست رفتهاش به خودش است.
مهدی پرپنچی
@paniranist_org
آمریکای امروز محصول صد سال تصمیم است: کار، خلاقیت، رقابت، مالکیت و آزادی در داخل و سیاستِ خارجیِ فعال و اثرگذار. از دل همین تصمیمها، کشوری زاده شد که از مهاجران، دانش، سرمایه و ایده، قدرت ساخت و جهان را به جایی بهتر برای زندگی تبدیل کرد. اما نسل جدید چپ در حال بازنویسی این تاریخ است. آنان گذشته را نه میراثی گرانبها، بلکه معصیتی کبیره میدانند که آمریکا باید از آن توبه کند. آنها میخواهند آمریکا را از خودِ آمریکا جدا کنند.
ممدانی چهره همین نسل است. وعدههای او فهرستی است از دخالت دولت در تمام جنبههای زندگی: حملونقل رایگان، کنترل قیمتها، فروشگاههای دولتی، و مالیاتهای سنگین بر کارآفرینان. سیاستهایی که هر جای دیگر جهان اجرا شدهاند، رشد را کشته، امید را فرسوده و ثابت کردهاند که دولت بزرگ، همیشه معادل آزادیهای کوچک است.
او در گفتار سیاسی نیز همان مسیر را میرود. چپ جدید به جای پیوند اجتماعی، شکاف میسازد؛ به جای وحدت، هویت را میپرستد. وقتی سیاست به جای رقابت ایدهها، مسابقه هویتها میشود، جامعه از درون تجزیه میشود.
لندن در دو دهه گذشته آزمایشگاه همین تفکر بود. شعارهای عدالت و تنوع، جای سیاستگذاری هوشمند را گرفت. نتیجه این سیاست امروز در خیابانهای لندن پیداست: شهری با خیابانهای ناامن، آشفته و در یک کلام نمایشگاه زشتی از شکافهای فرهنگی. اولویت شهرداری لندن از توسعه و نظم به نمایشهای مذهبی و نمادین، از جمله سفرههای افطاری در خیابانها، تغییر کرد! وقتی مدیریت شهری به نمایشِ مضحکِ سیاستهای هویتی تقلیل یابد، زیرساختها فراموش میشوند و شهر از درون میپوسد.
آمریکایِ آینده و آینده غرب را تصمیمهایی میسازد که امروز گرفته میشود. تمدنها با یک تصمیم اشتباه سقوط نمیکنند؛ با تکرار تصمیمهای غلط، از درون خالی میشوند. بزرگترین خطر برای غرب، دشمن بیرونی نیست؛ ایمان از دست رفتهاش به خودش است.
مهدی پرپنچی
@paniranist_org