یه جایی تو قرآن میخونی "اِنّی انَا رَبُّک"
قشنگ خدا در گوشِت داره میگه:
خدات منم، بیخیال بقیه
شبتون بخیر 🤍
@paradoooo📚
قشنگ خدا در گوشِت داره میگه:
خدات منم، بیخیال بقیه
شبتون بخیر 🤍
@paradoooo📚
.
زندگى قبل از هرچیز زندگىست؛ گل مىخواهد، موسیقى مىخواهد، زیبایى مىخواهد!
زندگى حتى اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگى در کردن مىخواهد، عطر شمعدانىها را بوییدن مىخواهد...☁️🌱
#نادر_ابراهیمی
Good morning🌄
@paradoooo📚
زندگى قبل از هرچیز زندگىست؛ گل مىخواهد، موسیقى مىخواهد، زیبایى مىخواهد!
زندگى حتى اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگى در کردن مىخواهد، عطر شمعدانىها را بوییدن مىخواهد...☁️🌱
#نادر_ابراهیمی
Good morning🌄
@paradoooo📚
كليدِ حال خوب اينه كه به خودتون
سخت نگيريد، از لحظه لذت ببريد،
به حرف بقيه اهميت نديد
و از هيچكسم توقع نداشته باشيد
@paradoooo📚
سخت نگيريد، از لحظه لذت ببريد،
به حرف بقيه اهميت نديد
و از هيچكسم توقع نداشته باشيد
@paradoooo📚
با تبریک گفتن نسیم سحرگاهی به مناسبت صبح جدید چشم خود را باز میکنم ، صدای گنجشکان پر از زیبایی و همهمه است گویا مهمانی بزرگی به راه انداخته اند ، قاصدکی پرواز کنان در آسمان نگاه من را به دنبال خودش میکشاند ، دست خود را بلند میکنم و قاصدک در حال سفر را متوقف میکنم .
او لبخندی به من میزند و در دستان من میرقصد ، گفت و گویی بس کوتاه میان ما رخ میدهند و آرزو های خود را به قاصدک باز هم مثل همیشه میگویم . او را رها میکنم و با نسیم ، هم قدم میشود برای ادامه مسیر خود به سوی منزلگه یار ، گویا قاصدک ها در میان آرزومندان به جستجو میپردازند تا آرزو ها را به دوش بکشند و مقصدی نامعلوم برسانند .
قاصدک از کسی برای من خبری همراه نداشت ، اما من راز دل خویش را به اون گفتم . شاید روزی بعد از گشودن پلک هایت در میان صدای گنجشکان غزل خوان ، قاصدک تورو ببیند ، او را در آسمان نگه دار و پیام من را از او طلب کن ، آن قاصدک ، قاصد خبری کهنه و مهم از جانب کسی است که در هر خواب عمیق تورا ملاقات میکند .
ی.ص
@paradoooo📚
او لبخندی به من میزند و در دستان من میرقصد ، گفت و گویی بس کوتاه میان ما رخ میدهند و آرزو های خود را به قاصدک باز هم مثل همیشه میگویم . او را رها میکنم و با نسیم ، هم قدم میشود برای ادامه مسیر خود به سوی منزلگه یار ، گویا قاصدک ها در میان آرزومندان به جستجو میپردازند تا آرزو ها را به دوش بکشند و مقصدی نامعلوم برسانند .
قاصدک از کسی برای من خبری همراه نداشت ، اما من راز دل خویش را به اون گفتم . شاید روزی بعد از گشودن پلک هایت در میان صدای گنجشکان غزل خوان ، قاصدک تورو ببیند ، او را در آسمان نگه دار و پیام من را از او طلب کن ، آن قاصدک ، قاصد خبری کهنه و مهم از جانب کسی است که در هر خواب عمیق تورا ملاقات میکند .
ی.ص
@paradoooo📚
Forwarded from چَکٰـــآوَکْــ
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
✍آدمهای شناسنامه دار را دوست دارم
آنها که برای خودشان، وقتشان و چشمشان
ارزش قائلند
آنها که با هر کسی معاشرت نمیکنند
هر جایی نمیروند
هر کتابی نمیخوانند
آنها که بوی ناب اصالت میدهند.
@paradoooo📚
آنها که برای خودشان، وقتشان و چشمشان
ارزش قائلند
آنها که با هر کسی معاشرت نمیکنند
هر جایی نمیروند
هر کتابی نمیخوانند
آنها که بوی ناب اصالت میدهند.
@paradoooo📚
هرچه دارایی درونی فرد بیشتر باشد،
کمتر از دیگران میخواهد...
📕 درمان شوپنهاور
✍🏻 اروین د یالوم
@paradoooo📓
کمتر از دیگران میخواهد...
📕 درمان شوپنهاور
✍🏻 اروین د یالوم
@paradoooo📓
هیچ کس اونقدر که تو به خودت فکر میکنی به تو فکر نمیکنه. در واقع ما اونقدر که خودمون رو تصور میکنیم برای دیگران مهم نیستیم!
پس چرا تمام عمرت رو در ترس و نگرانی از قضاوت کسانی صرف کنی که حتی بهت فکر هم نمیکنن؟!
لطفا خودت رو از این همه تنش و فشار رها کن و با آرامش خودتو زندگی کن. راهی رو برو که بهت حس خوب میده ..📖☕
@paradoooo📚
پس چرا تمام عمرت رو در ترس و نگرانی از قضاوت کسانی صرف کنی که حتی بهت فکر هم نمیکنن؟!
لطفا خودت رو از این همه تنش و فشار رها کن و با آرامش خودتو زندگی کن. راهی رو برو که بهت حس خوب میده ..📖☕
@paradoooo📚
داستایفسکی میدونست که داشتن یه آدم امن چقدر مهمه که تو رمان جنایت و مکافات نوشت:
«هر کس باید بتواند به جایی پناه آورد، چون مواردی پیش میآید که حتماً لازم است انسان بتواند به یکجا، به هر کجا که باشد برود.»
@paradoooo📓
«هر کس باید بتواند به جایی پناه آورد، چون مواردی پیش میآید که حتماً لازم است انسان بتواند به یکجا، به هر کجا که باشد برود.»
@paradoooo📓
نسیم سحرگاهی را دیدم ، آن زمانی که دوباره چشم به صبح زیبا گشودم ، صدای گنجشکان پر از زیبایی و همهمه بود گویا تمام آنها تبریک گویان منتظر اتفاق خوب بودند .
آری او آمد ،قاصدک ، آن یار عزیز و صمیمی ، آن سنگ صبور غم های بی پایان
قاصدک خود را میبوسم و غبار سفر طولانی را از مژگان لطیفش کنار میزنم .
او لبخندی به من میزند و در دستان من رقص کنان در انتظار مژدگانی میباشد ، بوسه ای دیگر را به او هدیه میدهم و او امانت مژده خود را بازگو میکند .
از دیار یار غایب ما آمده است ، پیغام شاد بودن دوست آن چیزی است که این روز ها ، درمان حال پریشان من است .
خوش آن صبحی که در آغاز آن ، خبری از تو به ما برسد ، مارا همین بس که بدانم دلت آرام گرفته و به شادی لبخند میزنی .
قاصدک شیرین من تن خود را به دست باد میسپارد و راهی میشود تا مژده رسان حال خوب جهان باشد ، زین پس پیام قاصدک هارا با گوش جان میشنوم . گاهی آدمی زنده است به یک خبر....
حال من نیز خوب است...
ی .ص
@paradoooo📚
آری او آمد ،قاصدک ، آن یار عزیز و صمیمی ، آن سنگ صبور غم های بی پایان
قاصدک خود را میبوسم و غبار سفر طولانی را از مژگان لطیفش کنار میزنم .
او لبخندی به من میزند و در دستان من رقص کنان در انتظار مژدگانی میباشد ، بوسه ای دیگر را به او هدیه میدهم و او امانت مژده خود را بازگو میکند .
از دیار یار غایب ما آمده است ، پیغام شاد بودن دوست آن چیزی است که این روز ها ، درمان حال پریشان من است .
خوش آن صبحی که در آغاز آن ، خبری از تو به ما برسد ، مارا همین بس که بدانم دلت آرام گرفته و به شادی لبخند میزنی .
قاصدک شیرین من تن خود را به دست باد میسپارد و راهی میشود تا مژده رسان حال خوب جهان باشد ، زین پس پیام قاصدک هارا با گوش جان میشنوم . گاهی آدمی زنده است به یک خبر....
حال من نیز خوب است...
ی .ص
@paradoooo📚
Forwarded from چَکٰـــآوَکْــ
«دوستت دارم»هایِ بیواهمه...
چه روزهایی بود...
میگفتیم «دوستت دارم» بیهیچ خجالتی، بیهیچ ترسی.
بدون اینکه نگرانِ غرورمان باشیم،
یا منتظر باشیم کسی جوابمان را بدهد.
دوستیها ساده بودند،
نه نیازی به توضیح بود، نه تعهد، نه تأیید...
یک شکلات، یک مداد پاککنی شکلدار،
یا حتی جا دادن روی نیمکت،
یعنی دوستت دارم...
اما حالا چی؟
حالا اگر کسی را دوست داشته باشیم،
پنهانش میکنیم پشت سکوت،
پشت فاصله،
پشت پیامهایی که هیچوقت فرستاده نمیشوند...
ما بزرگ شدهایم...
اما نه دلمان، نه دنیایمان دیگر
ساده نیست.
بچه که بودیم،
دوستیها را داد میزدیم،
حالا با وسواسِ زیادی
احساسمان را سانسور میکنیم.
و چه دلخوش بودیم آن روزها،
به یک نگاه، به یک دست در دست...
نه نیازی به تأیید بود،
نه نگرانی از شکست.
امان از این بزرگ شدن...
امان از این دلهای محتاط و ترسیده...
که حتی «دوستت دارم» را
با صدای آهسته زمزمه میکنند...
آنهم فقط برای خودشان!
ص.م
https://www.tg-me.com/chakavakei
چه روزهایی بود...
میگفتیم «دوستت دارم» بیهیچ خجالتی، بیهیچ ترسی.
بدون اینکه نگرانِ غرورمان باشیم،
یا منتظر باشیم کسی جوابمان را بدهد.
دوستیها ساده بودند،
نه نیازی به توضیح بود، نه تعهد، نه تأیید...
یک شکلات، یک مداد پاککنی شکلدار،
یا حتی جا دادن روی نیمکت،
یعنی دوستت دارم...
اما حالا چی؟
حالا اگر کسی را دوست داشته باشیم،
پنهانش میکنیم پشت سکوت،
پشت فاصله،
پشت پیامهایی که هیچوقت فرستاده نمیشوند...
ما بزرگ شدهایم...
اما نه دلمان، نه دنیایمان دیگر
ساده نیست.
بچه که بودیم،
دوستیها را داد میزدیم،
حالا با وسواسِ زیادی
احساسمان را سانسور میکنیم.
و چه دلخوش بودیم آن روزها،
به یک نگاه، به یک دست در دست...
نه نیازی به تأیید بود،
نه نگرانی از شکست.
امان از این بزرگ شدن...
امان از این دلهای محتاط و ترسیده...
که حتی «دوستت دارم» را
با صدای آهسته زمزمه میکنند...
آنهم فقط برای خودشان!
ص.م
https://www.tg-me.com/chakavakei
Telegram
چَکٰـــآوَکْــ
آرٰامِـــشْ،پُراُبُهَّتتَرینْوَبٰااَرزِشْتَرینْدٰارٰائیِتُوستْ،آنْراصیّآنَتْکُنْ🤎