Telegram Web Link
◾️کودکی (نابالغی) یعنی ناتوانی از به کار گرفتن فهم خود بدون راهنمایی دیگران. اگر علت این نابالغی نه فقدان فهم، که نبود عزم شجاعت در به کار گیری فهم خود بدون راهنمایی دیگران باشد، گناه آن به گردن خود انسان است. شعار روشنگری این است؛ جسارت آن را داشته باش که فهم خود را به کار گیری.
این که بخشی بدین بزرگی از انسان‌ها، با آن که دیریست طبیعت آنان را به بلوغ طبیعی رسانده، باز به دلخواه تا دم مرگ کودک می‌مانند و دیگران چنین به سادگی خود را سرپرست ایشان می‌کنند، علتی جز کاهلی و بزدلی ندارد. راستی که کودک بودن چه آسان است! اگر کتابی داشته باشم که جای فهمم را بگیرد و مرشدی که کار وجدانم را انجام دهد و پزشکی که خوراک مناسبی برایم معین کند و...، دیگر لازم نیست خود را به زحمت بیندازم.

روشنگری چیست
ایمانوئل کانت
۲۲ آوریل سیصدمین زادروز فیلسوف بزرگ آلمانی ایمانوئل کانت است.

🌻@philosophy_nat🌻
سخن بر سر اخلاق نیست،
من به کسانی برخورده‌ام که با وجودِ پایبندی بسیار به اخلاق،
رفتار پسندیده نداشته‌اند
و همه روزه درمی‌یابم که شرافت نیازمند قانون نیست
و در وابستگی انسان به زندگی همواره چیزی نیرومند‌تر از تمامی بدبختی‌های جهان وجود دارد.

داوری جسم کاراتر از داوری جان است
و جسم همواره در برابر نیستی پا پس می‌کشد.
ما پیش از آنکه به اندیشیدن خو کنیم
به زیستن عادت می‌کنیم...!

آلبر کامو

🌻
@philosophy_nat🌻
‍ «فلسفه‌ورزی آموختنِ چگونه مردن است» عنوان یکی از جستارهای ادیب بزرگ فرانسویِ عصر رنسانس است، مردی که به اعتراف خودش سودایی و افسرده‌دل بود: میشل دو مونتنی. مونتنی، به دنبالِ فرونشاندنِ هراس خود از مرگ و مردن، از این پیشنهاد سیسرو الهام می‌گیرد که باید از فلسفه به منظور آماده شدن برای مرگ کمک بگیریم، از این طریق که ترسِ طبیعی‌ای را که از مرگ داریم تسکین دهد. به عقیدۀ مونتنی، راه انجام این کار جست‌وجوی استدلال‌های فلسفی‌ای است که اتخاذ نگرشی تحقیرآمیز به مرگ را توجیه می‌کنند. اما بهای ناکامی در این راه بسیار بالا است: اگر ترس از مرگ را نتوان رفع کرد، آن‌گاه «تمام خوشی‌های دیگر نیز زایل می‌شوند». مونتنی اطمینان دارد که شادکامی ممکن نیست، مگر آنکه عقل بتواند نشان دهد مرگْ بلایی ناچیز و بی‌اهمیت است.

□ مرگ | جفری اِسکار | ترجمۀ شیرین احمدی | نشر نو، چاپ اول ۱۴۰۲.

🌻@philosophy_nat🌻
Gloomy Sunday
Sarah Brightman
موسیقی به وقت شب با ترانه‌ی "یکشنبه غم‌انگیز" با صدای "سارا برایتمن"

🌻@philosophy_nat🌻
برای مردم تفکر همچون باری طاقت‌فرساست. بنابراین همان قدری که کار حرفه‌ای‌‌شان ایجاب می‌کند می‌اندیشند و همان قدری که برای تفریحاتِ مختلف‌شان لازم است و نیز برای گفتگو و بازی، که ازین رو باید طوری ترتیب داده شوند که آنها بتوانند با حداقل اندیشه‌ ممکن کارشان را پیش ببرند ولی اگر در اوقات فراغتشان چنین تسهیلاتی نداشته باشند به جای اینکه کتابی به دست بگیرند و قدرت اندیشه‌‌شان را محک بزنند، ساعت ها کنار پنجره ولو می‌شوند و به پیش ‌پا افتاده‌‌ترین اتفاقات چشم می‌دوزند و به این ترتیب واقعا برایمان می‌شوند مصداق این سخن آریوستو که:

«چه رقّت‌آورند ساعاتِ بیکاریِ نادانان!»

متعلقات و ملحقات
آرتور شوپنهاور

🌻@philosophy_nat🌻
💥احترام به دیگران با گفتگو ارتباط مستحکمی دارد، هنگامی که از فردی می‌خواهیم با ارائه دلیل دست از عقیده‌ی خود بردارد، یا می‌گوییم حق اوست که دلیل بخواهد یا می‌تواند درباره‌ی آنچه می‌اندیشد سوال کند، وجود او را به عنوان یک شخص تایید کرده‌ایم.

🌻@philosophy_nat🌻
اگر آن مجروحی که زخم‌هایش را درمان می‌کنی، قدر زحماتت را نداند، آن وقت چکار می‌کنی؟ باز هم می‌توانی عشق بورزی؟ جواب واضح است؛ اگر در دنیا یک چیز باشد که بتواند عشقِ مرا نیست و نابود کند، آن یک چیز "ناسپاسی" است و تمام. جواب عشق با عشق و قدردانی است که داده می‌شود غیر از این باشد آن عشق یک توهم است.

فئودور داستایفسکی

🌻@philosophy_nat🌻
💥نخستین کلید خردمندی مستمر پرسیدن است.... با تردید کردن به کندوکاو می‌رسیم و با کندوکاو به حقیقت نزدیک می‌شویم.

👤پیتر آبلارد

🌻
@philosophy_nat🌻
من نمی‌توانم به تو بفهمانم. نمی‌توانم به کسی بفهمانم که در من چه می‌گذرد. من حتی نمی‌توانم آن را برای خودم توضیح دهم.

مسخ_ کافکا
🌻@philosophy_nat🌻
«معلم»ها

انسان‌ها به دو گونه معلم نیاز دارند: معلم‌های کاهنده و معلم‌های افزاینده.

کاهندگان، بیش از آنکه بیاموزانند، آموزش‌های پیشین را می‌ستُرند و می‌کَنند. آنان غلط‌ها را نشان می‌دهند، بر خطاها انگشت می‌گذارند، جان‌های انباری را سبک‌بار و رودخانۀ جامعه را لایروبی می‌کنند. سپس نوبت به افزایندگان می‌رسد که آموزه‌های نو بیاورند و اندیشه‌های بکر بیافرینند.
بدون معلم‌های کاهنده، از درۀ حماقت و بلاهت بیرون نمی‌آییم و بدون معلم‌های افزاینده، به هیچ قله‌ای نمی‌رسیم.

مُزد معلم‌های کاهنده، خون دل است و بدنامی و اتهامات رنگارنگ و فقر و مرگ آهسته.

این گروه از آموزگاران، نه جایی استخدام می‌شوند، نه جیره و مواجب دارند و نه حرمت و احترام. آنان، به جرم کاستن و کندن، آماج تیر ابلهان و شمشیر ابله‌سواران و نیزۀ بلاهت‌پرستانند. هیچ روزی از سال، به نام ایشان نیست؛ اما آینده بر گردۀ زخمی آنان سوار است.

زنده‌یاد رضا بابایی

🌻@philosophy_nat🌻
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بخش عظیمی از مسائل و معضلات جامعه‌‌ی ما ناشی از رفتار و نگاه معلمان در دوران کودکی و نوجوانی با دانش‌آموزان است...

در کنار همه‌ی تبریک و تهنیت‌های روز مقدس معلم، به این‌گونه رفتارهای آسیب‌زای معلمان در قبال دیگر انسان‌ها هم بیاندیشیم...

_یادمان باشد هیچ معلم و یا هیچ انسانی مقدس نیست که عاری از رفتارهای آسیب‌زننده باشد...

بخشی از مستند مشق شب ساخته زنده‌یاد عباس کیارستمی

🌻@philosophy_nat🌻
شک حالت خوش‌آیندی نیست،
اما
ادعای یقین خنده‌دارست ...

ولتر

🌻@philosophy_nat🌻
صبح زمانی مناسب است هم برای فعالیتِ ذهنی، هم بدنی، زیرا صبح جوانیِ روز است: همه چیز شاداب، تازه و آسان است، احساس نیرومندی می‌کنیم و همهٔ قابلیت هایمان کاملاً در دسترس هستند.
صبح را نباید با خواب طولانی یا مشغولیت‌ها و گفتگوهای بی‌ارزش تلف کرد. بلکه باید به منزلهٔ جوهر زندگی به آن نگریست و آن را تا اندازه‌ای مقدّس داشت...
هربار که از خواب بیدار می‌شویم و برمی‌خیزیم، تولدی کوچک است و هر صبحِ پُرطراوت به منزلهٔ جوانیِ کوتاهی است.

آرتور_شوپنهاور
📕در باب حکمت زندگی

🌻@philosophy_nat🌻
کار فعالیت تفکر به گفته‌ی افلاطون، آن گفتگوی خاموشی که با خودمان می‌کنیم، تنها این است که دیدگان ذهن یا نفس را می‌گشاید و حتی نوس (nous) ارسطویی، ارغنون یا ابزاری است برای دیدن و نگریستن حقیقت.
به عبارت دیگر مقصد و منتهای تفکر، نظر است، و نظر نه از جنس فعل بلکه از جنس انفعال است؛ نظر جایی است که در آن فعالیت ذهنی باز می‌ایستد.
مطابق سنتهای دوران مسیحی در آن زمان که فلسفه خادمه الهیات شده بود، تفکر به صورت تأمل درآمد، و تأمل نیز دیگر بار به نظر انجامید، به نوعی حالت خجسته نفس که در آن ذهن دیگر برای شناخت و فراچنگ آوردن حقیقت دست پیش نمی‌برد، بلکه، چشم‌انتظار حالتی مستقبل، آن را موقتاً در شهود دریافت می‌کرد.

دکارت، تحت تأثیر همین سنت، رساله اثبات وجود خداوند را تاملات نامید.
آنچه برای دکارت در آن شب معروف مکاشفه‌اش بدیهی شد، این بود که میان قوانین طبیعت که در پس پرده نمودها و ادراکات حسی گمراه کننده نهانند و قوانین ریاضیات، مطابقتی اساسی هست؛ به عبارت دیگر میان قوانین تفکر استدلالی در بالاترین و انتزاعی ترین سطح و قوانین مربوط به هر آنچه در پس نمود محض در طبیعت نهفته است.

هانا آرنت
حیات ذهن

🌻@philosophy_nat🌻
Tristan und Isolde - Vorspiel zum 3. Aufzug
Richard Wagner
قطعه‌ای از اپرای تریستانِ واگنر: نیچه این اثر را فاخرترین اثر واگنر می‌داند.


لذّتِ رَمِگی کهن‌تر است از لذّتِ «من» بودن؛ و تا زمانی که آرامشِ وجدان را در رَمِگی بدانند، تنها وجدانِ ناآرام است که می‌گوید: «من».
به‌راستی، آن منِ مکّارِ فارغ از عشقی که سودِ خود را در سودِ بسیاران می‌جوید، نه پایه‌گذارِ رمه، که پایانِ کارِ آن است.

📚چنین گفت زرتشت
فریدریش نیچه

🌻@philosophy_nat🌻
💥ما باید تشخیص دهیم که هر آن‌چه به وجود می‌آید، باید برای استهلاکی دردناک مهیّا باشد؛ و ناگزیر باید به وحشت‌های هستیِ فردی نگاه کنیم و در عین حال از ترس منجمد نشویم.

فریدریش نیچه
زایش تراژدی

🌻
@philosophy_nat🌻
من
آموخته‌ام  که در صبح بهار
خاموش بمانم 
و از اندوهی  که برایم
ترانه بخواند 
سخن نگویم
سرخ گل‌های رخشان را
پرتو خورشید را
و مرا جمله سرنوشتی یگانه است.

آنا‌ آخماتووا
🌻@philosophy_nat🌻
وحشت تنــهایی در تمام افراد هست زیرا هیچ کس بــه تنــهایی قدرت دفاع از خویش و توانایی بــه دست آوردن ضروریات حیات خود را ندارد.

از اینجا نتیجــه می‌شود کــه مردم بالطبع بــه تشکیلات اجتمایی می‌گرایند.

باروخ اسپینوزا
🌻@philosophy_nat🌻
نیچه و جستجوی حقیقت

حقیقت خود مقدس نیست

آنچه مقدس است،
جست‌وجویی است که برای یافتنِ حقیقتِ خویش می‌کنیم!


آیا کاری مقدس تر از خودشناسی سراغ دارید؟کارهای فلسفی من، به تعبیری از ماسه ساخته میشوند؛ دیدِ من مرتباً تغییر می‌کند.

ولی یکی از جملات ماندگارِ من این است:

‌"بشو، آن که هستی"
بدونِ حقیقت چگونه می‌توان فهمید کیستیم و چیستیم؟




وقتی نیچه گریست
اروین یالوم
مترجم:سپیده حبیب
صفحه:۱۲۱و۱۲۲
نشر:قطره

🌻@philosophy_nat🌻
◾️ بگریز دوست من، به تنهایی‌ات بگریز! ترا از مگسان زهرآگین زخمی می‌بینم. بگریز بدان‌جا که باد تند و خنک وزان است.
به تنهایی‌ات بگریز! به خردان و بیچارگان بس نزدیک زیسته‌ای. از کین پنهانتان بگریز! آنان در برابر تو سراپا کین‌اند و بس.

بیش از این برای راندن‌شان دست میاز! آنان بسیار‌اند و سرنوشت تو مگس تاراندن نیست.

فردریش نیچه_ چنین گفت زرتشت

🌻@philosophy_nat🌻
2024/05/19 04:21:13
Back to Top
HTML Embed Code: