Forwarded from صدای مسلمانان شبه قاره
1️⃣ قدم اول
#کمپین_حمایت_از_مسلمانان_هند :
🔸۱- مطالعه و امضای طومار جهت محکومکردن این اقدامات و اعتراض به سکوت همگانی
🔗 https://b2n.ir/749962
🔸۲- اطلاعرسانی به اطرافیان خود و اضافهکردن دوستان و مخاطبین در گروه و دعوت به امضای طومار
لینک گروه کمپین:
🆔 https://www.tg-me.com/indianmuslimsdangergroup
🔸۳- تبلیغ و ارسال لینک کانال و گروه کمپین در گروههایی که عضو هستید.
🆔 @indianmuslimsdanger
#کمپین_حمایت_از_مسلمانان_هند :
🔸۱- مطالعه و امضای طومار جهت محکومکردن این اقدامات و اعتراض به سکوت همگانی
🔗 https://b2n.ir/749962
🔸۲- اطلاعرسانی به اطرافیان خود و اضافهکردن دوستان و مخاطبین در گروه و دعوت به امضای طومار
لینک گروه کمپین:
🆔 https://www.tg-me.com/indianmuslimsdangergroup
🔸۳- تبلیغ و ارسال لینک کانال و گروه کمپین در گروههایی که عضو هستید.
🆔 @indianmuslimsdanger
🔻كارمندان بانكها قربانيان كرونا و كپيتاليسم
✍️سيديوسف مرادي
🔸به ياد ١٩ نفر از كارمندان بانكهاي كشور كه تاكنون جان شيرينشان را در شيوع ويروس كرونا از دست داده اند.
شانزده سال پيش متولي آموزش كاركنان بانكهاي يكي از مراكز استانها بودم. در طول تدريس براي اولين بار با ساختاري اداري با روابطي خاص مواجه ميشدم كه قبلا در نهادهاي نظامي ديده بودم. همه كارمندان تحت هر شرايطي به شدت منظم بودند، برخلاف كارمندانِ ساير دستگاهها، روحيه شوخي و شادي در بينشان رواج نداشت(خصوصا در شرايطي كه مدير بانك هم سركلاس حاضر بود) و در بيان مطالب سلسله مراتب اداري تاثير داشت.
من شناخت كارمنداني را تجربه مي كردم، كه اگرچه همه كت شلوارهاي شيك و منظم و يكدست پوشيده بودند، اما جو حاكم بر جمع، يك شرايط سلسله مراتبي سخت گيرانه نظامي داشت.
بعدها متوجه شد كه بانكها در سراسر جهان، پادگانهاي كاپيتاليسم اند.
سودمحوري افسارگسيخته ي تمدن غرب، الگوي خود را به همه جهان صادر كرد تا به كمك پول، بهتر بتواند جهان را اداره كند.
در همه جاي جهان، عموم مردم(به جز طبقه سرمايه دار) ميانه خوبي با اين پادگانهاي كاپيتاليسم ندارد.
اما سربازانِ اين ارتش جهاني، شرايطشان فرق مي كند.
كارمندان بانكها صرفا نيروهايي هستند كه در اين وسط دچار فراموشي شده اند.
بانكها، سيري ناپذيرند، تنها موضوعي كه در بانك اصالت دارد سود است و وقتي مساله «چگونه سود مالي را بيشتر كنيم» از درب وارد مي شود، رحم و عطوفت از پنجره خارج مي شود!
و اينجاست كه كارمند ساده بانك، ديگر كارمند نيست، كارگريست كه بايد سود مالي را تحت هر شرايطي تامين كند. حتي به قيمت جانش!
طي اين چند هفته تعدادي از كارمندان بانكها، در سكوت خبري، به خاطر دچار شدن به ويروس كرونا جان ارزشمندشان را از دست داده اند.
اين در حاليست كه كسي صداي آنها نمي شود، كسي تصوير اين قربانيان ساختار منحوس ليبراليسم را استوري نمي كند.
كارمندان بانكها در روزهاي آخر سال بايد تحت هر شرايطي سود بيشتر را تامين كنند و ترس و دلهره و استرس خودشان و خانواده هايشان و جان عزيزشان در كپيتاليسمِ بي رحم جايگاهي ندارد.
همه ما ايراني ها به گونه هاي مختلف خودمان يا خانواده هايمان درگير اين سيستم سود محور هستيم و از آن ناراضي.
اما اين هيچ ارتباطي به كارمندان بانكها و خانواده هايشان ندارد كه همچون بقيه كارمندان حقِ دوري از محيط استرس زا را دارند.
اگر چهار بنگاه اقتصادي يا سرمايه دار به سيستم بانكي نياز دارند، اگر بانكها سيري ناپذيرند و به سود بيشتر نياز دارند، در اين روزهاي سخت و تلخ وظيفه حكومت اسلامي است كه مقابل اين زياده خواهي افسار گسيخته سرمايه داري بياستد و از حقوق اوليه كارمندان بانكها حمايت كند.
بانكها را تعطيل كنيد، عموم مردم ايران ارتباطي با سيستم بانكي ندارند و در حال حاضر سيستم الكترونيك بانكها پاسخگوي نيازهاي مردم است.
https://www.tg-me.com/piaderu/3096
@piaderu
✍️سيديوسف مرادي
🔸به ياد ١٩ نفر از كارمندان بانكهاي كشور كه تاكنون جان شيرينشان را در شيوع ويروس كرونا از دست داده اند.
شانزده سال پيش متولي آموزش كاركنان بانكهاي يكي از مراكز استانها بودم. در طول تدريس براي اولين بار با ساختاري اداري با روابطي خاص مواجه ميشدم كه قبلا در نهادهاي نظامي ديده بودم. همه كارمندان تحت هر شرايطي به شدت منظم بودند، برخلاف كارمندانِ ساير دستگاهها، روحيه شوخي و شادي در بينشان رواج نداشت(خصوصا در شرايطي كه مدير بانك هم سركلاس حاضر بود) و در بيان مطالب سلسله مراتب اداري تاثير داشت.
من شناخت كارمنداني را تجربه مي كردم، كه اگرچه همه كت شلوارهاي شيك و منظم و يكدست پوشيده بودند، اما جو حاكم بر جمع، يك شرايط سلسله مراتبي سخت گيرانه نظامي داشت.
بعدها متوجه شد كه بانكها در سراسر جهان، پادگانهاي كاپيتاليسم اند.
سودمحوري افسارگسيخته ي تمدن غرب، الگوي خود را به همه جهان صادر كرد تا به كمك پول، بهتر بتواند جهان را اداره كند.
در همه جاي جهان، عموم مردم(به جز طبقه سرمايه دار) ميانه خوبي با اين پادگانهاي كاپيتاليسم ندارد.
اما سربازانِ اين ارتش جهاني، شرايطشان فرق مي كند.
كارمندان بانكها صرفا نيروهايي هستند كه در اين وسط دچار فراموشي شده اند.
بانكها، سيري ناپذيرند، تنها موضوعي كه در بانك اصالت دارد سود است و وقتي مساله «چگونه سود مالي را بيشتر كنيم» از درب وارد مي شود، رحم و عطوفت از پنجره خارج مي شود!
و اينجاست كه كارمند ساده بانك، ديگر كارمند نيست، كارگريست كه بايد سود مالي را تحت هر شرايطي تامين كند. حتي به قيمت جانش!
طي اين چند هفته تعدادي از كارمندان بانكها، در سكوت خبري، به خاطر دچار شدن به ويروس كرونا جان ارزشمندشان را از دست داده اند.
اين در حاليست كه كسي صداي آنها نمي شود، كسي تصوير اين قربانيان ساختار منحوس ليبراليسم را استوري نمي كند.
كارمندان بانكها در روزهاي آخر سال بايد تحت هر شرايطي سود بيشتر را تامين كنند و ترس و دلهره و استرس خودشان و خانواده هايشان و جان عزيزشان در كپيتاليسمِ بي رحم جايگاهي ندارد.
همه ما ايراني ها به گونه هاي مختلف خودمان يا خانواده هايمان درگير اين سيستم سود محور هستيم و از آن ناراضي.
اما اين هيچ ارتباطي به كارمندان بانكها و خانواده هايشان ندارد كه همچون بقيه كارمندان حقِ دوري از محيط استرس زا را دارند.
اگر چهار بنگاه اقتصادي يا سرمايه دار به سيستم بانكي نياز دارند، اگر بانكها سيري ناپذيرند و به سود بيشتر نياز دارند، در اين روزهاي سخت و تلخ وظيفه حكومت اسلامي است كه مقابل اين زياده خواهي افسار گسيخته سرمايه داري بياستد و از حقوق اوليه كارمندان بانكها حمايت كند.
بانكها را تعطيل كنيد، عموم مردم ايران ارتباطي با سيستم بانكي ندارند و در حال حاضر سيستم الكترونيك بانكها پاسخگوي نيازهاي مردم است.
https://www.tg-me.com/piaderu/3096
@piaderu
Telegram
پیادهرو
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت اول:
امروز (١٢ فروردين) سالروز عروج آسماني دانشجوي عدالتخواه محمدجواد جلال فرد بود.
.
به همين مناسبت در طي يك گفتگو همراه با يكي از دوستان نزديك ايشان دكتر محمود ذكاوت، در يك برنامه زنده (live) در اينستاگرام به زندگي آن مرحوم در حوزه عدالت خواهي پرداختيم.
.
@piaderu
امروز (١٢ فروردين) سالروز عروج آسماني دانشجوي عدالتخواه محمدجواد جلال فرد بود.
.
به همين مناسبت در طي يك گفتگو همراه با يكي از دوستان نزديك ايشان دكتر محمود ذكاوت، در يك برنامه زنده (live) در اينستاگرام به زندگي آن مرحوم در حوزه عدالت خواهي پرداختيم.
.
@piaderu
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
قسمت دوم:
قسمت اول:
امروز (١٢ فروردين) سالروز عروج آسماني دانشجوي عدالتخواه محمدجواد جلال فرد بود.
.
به همين مناسبت در طي يك گفتگو همراه با يكي از دوستان نزديك ايشان دكتر محمود ذكاوت، در يك برنامه زنده (live) در اينستاگرام به زندگي آن مرحوم در حوزه عدالت خواهي پرداختيم.
.
@piaderu
قسمت اول:
امروز (١٢ فروردين) سالروز عروج آسماني دانشجوي عدالتخواه محمدجواد جلال فرد بود.
.
به همين مناسبت در طي يك گفتگو همراه با يكي از دوستان نزديك ايشان دكتر محمود ذكاوت، در يك برنامه زنده (live) در اينستاگرام به زندگي آن مرحوم در حوزه عدالت خواهي پرداختيم.
.
@piaderu
🎧شفافيت آراي نمايندگان؛ فساد ستيزي يا ضربه به مردم سالاري
✍️سيديوسف مرادي
سخت است ايستادن در مقابل موج سهمگيني كه به نام فسادستيزي در حال خشك كردن ريشه هاي مردم سالاري، اميد مردم به حاكميت، تضعيف جايگاه مجلس و ... است.
اما وقتي به ياد مي آورم، صحنه دردناكي كه سرزمين فراموش شده ديشموك در همين هفته را به تصوير كشيد كه مردمش حتي در زير رگبار باتوم ها هم صف ملاقات مردمي با نماينده كهگيلويه را ترك نمي كردند، نمي توانم اين نكات را ننويسم:
⭕️شفافیت آرا نمایندگان ارتباط نمايندگان مناطق محروم با دولت مركزي را كه در جهت رفع مطالبات حوزه انتخابيه شان ميباشد؛مسدود كرده و دسترسي سنتي مردم اين مناطق به مركز قدرت را قطع و موجب بي اثر شدن مردم سالاري در مناطق كم برخوردار مي شود.
در اين شرايط اين طرح يك مطالبه اشرافي است.
⭕️هر نوع تغيير در متغييرهاي مردم سالاري-حكمراني درون كشور ما- (خصوصا با عمر طولاني كه در ايران دارد) بايد با توجه به همه ابعاد آن باشد.
اگر دسترسي جامعه به قدرت قطع شود، خساراتي جبران ناپذير در پي دارد.
شفافيت خوب است، اما نبايد اختلالي در اين سطح را موجب شود.
قبل از آن بايد ارتباط دولت با مردم را حل كرد، بايد توزيع عادلانه منابع را نهادينه كرد و اقدامات بسيار ديگر
⭕️مقايسه نسبت مراجعه كنندگان به نمايندگان تهران و شهرهاي بزرگ، با تعداد مراجعه كنندگان به شهرستانهاي ديگر را بررسي كنيد.
اين حجم از مراجعه به چه دليل است؟
چون اين تنها راه دسترسي به قدرت است.
بحث تعارض منافع نمايندگان را بايد حل كرد كه روشش اين نيست.
⭕️نتيجه شفافیت آرا نمایندگان به شفافيت منجر نمي شود، بلكه به نمايندگان شهرهاي بزرگ(كه مراجعه مردمي نداشته و به صورت ليستي و جرياني راي مي آورند) و جريانهاي داراي رسانه اين فرصت را مي دهد، تا ديگر نمايندگان را تحت فشار قرار داده و در جهت مصالح و منافع مورد نظر خود كنترل كنند.
⭕️درصد بسيار بالاي حضور مردم مناطق كم برخوردار در انتخابات مجلس(حضور بالاي ٩٥درصد) نشان دهنده چيست؟
فقر فرهنگي؟
يا ايمان مردم به اينكه اين مسير (مجلس) تنها راه شنيده شدن مطالباتشان است؟(مطالباتي كه دولت بايد حل كند!)
طرح #شفافیت_آرای_نمایندگان به اين تنها نقطه اميد ضربه مي زند.
⭕️برخي بر اين باورند كه #شفافیت_آرای_نمایندگان سطح نمايندگان همه مناطق را همطراز مي كند.
به اين نكته توجه ندارند كه ما يك كشوريم با تمدنهاي متفاوت و نخبه سياسي اهل بوشهر، اهل سنت بلوچستان و تهران شبيه هم و با يك كاركرد نيستند.
اگر قاليباف هم رقيب موحد در كهگيلويه بود شكست مي خورد.
⭕️طرح #شفافيت_آراي_نمايندگان يك طرح اشرافي است.
وقتي تلاش مي شود مجلس بي عيب باشد، اما نسبت به ساختار معيوب و تبعيض زاي دولت(كه كانون اصلي خدمت است) بي تفاوتيم و مجلس هم با توجه با سوابق تاريخي توان مقابله با دولت را ندارد، مطالبه شفافيت آرا صرفا يك مطالبه شيك و اشرافي مي شود.
⭕️طرح #شفافیت_آرا موجب نظارت مردمي نخواهد شد.چرا كه عامه مردم تحت تاثير پروپاگانداي سياسي اند.
اين طرح نظارت جريانات قدرتمند سياسي و رسانه اي را باعث ميشود و مجلس(نماد مردم سالاري)را تبديل به ابزار دست آنها مي كند.
نبايد نماينده مردم به نمايند رسانه ها و جريانات قدرتمند تبديل شود.
@piaderu
✍️سيديوسف مرادي
سخت است ايستادن در مقابل موج سهمگيني كه به نام فسادستيزي در حال خشك كردن ريشه هاي مردم سالاري، اميد مردم به حاكميت، تضعيف جايگاه مجلس و ... است.
اما وقتي به ياد مي آورم، صحنه دردناكي كه سرزمين فراموش شده ديشموك در همين هفته را به تصوير كشيد كه مردمش حتي در زير رگبار باتوم ها هم صف ملاقات مردمي با نماينده كهگيلويه را ترك نمي كردند، نمي توانم اين نكات را ننويسم:
⭕️شفافیت آرا نمایندگان ارتباط نمايندگان مناطق محروم با دولت مركزي را كه در جهت رفع مطالبات حوزه انتخابيه شان ميباشد؛مسدود كرده و دسترسي سنتي مردم اين مناطق به مركز قدرت را قطع و موجب بي اثر شدن مردم سالاري در مناطق كم برخوردار مي شود.
در اين شرايط اين طرح يك مطالبه اشرافي است.
⭕️هر نوع تغيير در متغييرهاي مردم سالاري-حكمراني درون كشور ما- (خصوصا با عمر طولاني كه در ايران دارد) بايد با توجه به همه ابعاد آن باشد.
اگر دسترسي جامعه به قدرت قطع شود، خساراتي جبران ناپذير در پي دارد.
شفافيت خوب است، اما نبايد اختلالي در اين سطح را موجب شود.
قبل از آن بايد ارتباط دولت با مردم را حل كرد، بايد توزيع عادلانه منابع را نهادينه كرد و اقدامات بسيار ديگر
⭕️مقايسه نسبت مراجعه كنندگان به نمايندگان تهران و شهرهاي بزرگ، با تعداد مراجعه كنندگان به شهرستانهاي ديگر را بررسي كنيد.
اين حجم از مراجعه به چه دليل است؟
چون اين تنها راه دسترسي به قدرت است.
بحث تعارض منافع نمايندگان را بايد حل كرد كه روشش اين نيست.
⭕️نتيجه شفافیت آرا نمایندگان به شفافيت منجر نمي شود، بلكه به نمايندگان شهرهاي بزرگ(كه مراجعه مردمي نداشته و به صورت ليستي و جرياني راي مي آورند) و جريانهاي داراي رسانه اين فرصت را مي دهد، تا ديگر نمايندگان را تحت فشار قرار داده و در جهت مصالح و منافع مورد نظر خود كنترل كنند.
⭕️درصد بسيار بالاي حضور مردم مناطق كم برخوردار در انتخابات مجلس(حضور بالاي ٩٥درصد) نشان دهنده چيست؟
فقر فرهنگي؟
يا ايمان مردم به اينكه اين مسير (مجلس) تنها راه شنيده شدن مطالباتشان است؟(مطالباتي كه دولت بايد حل كند!)
طرح #شفافیت_آرای_نمایندگان به اين تنها نقطه اميد ضربه مي زند.
⭕️برخي بر اين باورند كه #شفافیت_آرای_نمایندگان سطح نمايندگان همه مناطق را همطراز مي كند.
به اين نكته توجه ندارند كه ما يك كشوريم با تمدنهاي متفاوت و نخبه سياسي اهل بوشهر، اهل سنت بلوچستان و تهران شبيه هم و با يك كاركرد نيستند.
اگر قاليباف هم رقيب موحد در كهگيلويه بود شكست مي خورد.
⭕️طرح #شفافيت_آراي_نمايندگان يك طرح اشرافي است.
وقتي تلاش مي شود مجلس بي عيب باشد، اما نسبت به ساختار معيوب و تبعيض زاي دولت(كه كانون اصلي خدمت است) بي تفاوتيم و مجلس هم با توجه با سوابق تاريخي توان مقابله با دولت را ندارد، مطالبه شفافيت آرا صرفا يك مطالبه شيك و اشرافي مي شود.
⭕️طرح #شفافیت_آرا موجب نظارت مردمي نخواهد شد.چرا كه عامه مردم تحت تاثير پروپاگانداي سياسي اند.
اين طرح نظارت جريانات قدرتمند سياسي و رسانه اي را باعث ميشود و مجلس(نماد مردم سالاري)را تبديل به ابزار دست آنها مي كند.
نبايد نماينده مردم به نمايند رسانه ها و جريانات قدرتمند تبديل شود.
@piaderu
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 *بررسي هجوم سرمايه داران به ميراثهاي ملي شهر تهران*
👈 * تجاوز به حريم ميراث ملي كاخ نياوران و صاحبقرانيه*
#عيار
#يوسف_مرادي
@piaderu
👈 * تجاوز به حريم ميراث ملي كاخ نياوران و صاحبقرانيه*
#عيار
#يوسف_مرادي
@piaderu
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رهبر معظم انقلاب ٩٩/١٢/١٥:
«فعالیتهای محیط زیستی، فعالیتهای دینی و انقلابی است و نباید به آنها نگاه تجملاتی و تزئینی (فانتزي) شود»
#محيط_زيست
#درختكاري
#سيد_يوسف_مرادي
«فعالیتهای محیط زیستی، فعالیتهای دینی و انقلابی است و نباید به آنها نگاه تجملاتی و تزئینی (فانتزي) شود»
#محيط_زيست
#درختكاري
#سيد_يوسف_مرادي
#جهان_موازی
مادربزرگ، تهران، اجاره خانه، بلوط؛ من کجا خوابم برد؟
✍️سید یوسف مرادی
اواخر زمستان بود و هوا داشت کمکم گرم میشد و ما باید کوچ میکردیم.
نسیم بهار در رشته کوههای زاگرس وزیدن گرفته بود و من، کودکی هشت ساله بودم. با صدای اسبِ لهراسب از خواب بیدار شدم، آوازِ کبکهایی که خسرو در کوه گرفته بود، از کنارِ ملار در قفس پخش میشد و در تمامِ کوهستان میپیچید، کش و قوسی به بدن دادم و از جا بلند شدم.
از سیاه چادر که بیرون رفتم، صدای بوقِ آزار دهندهٔ یک موتورسوار تمامِ دنیا را روی سرم خراب کرد، با سرعت از کنارم رد شد و در حالی که دور میشد یک لحظه سرش را برگرداند و گفت: «هوووی الاغ! مگه کوری؟!».
به خودم آمدم، تا وسط خیابانِ جمهوری رفته بودم…
باید خانهام را جابه جا کنم، اواخر مرداد باید خانه را تخلیه کنم و امسال به دلیلِ کم کردنِ سود بانکی صاحب خانهها رهن قبول نمیکنند و اجارهها تقریبا دوبرابر شده است.
بعد از صبحانه، با مادربزرگ راه افتادیم به سمتِ کوه، باید مقداری گیاهِ دارویی میآوردیم، حالِ پسرِ تازه متولد شدهٔ بیبی نوریجان خوب نیست.
مادربزرگم مثل همیشه برایم روایتهای دست اول دارد، زیرِ درختِ بلوطی میایستم و از مادر بزرگم میپرسم: «چرا ما به بلوطها آب نمیدهیم».
توهین آمیز جواب داد: «بگو چقدر داری تا ببینم اصلا خانهای مناسبِ تو هست یا نه؟ امسال اجارهها بالا رفته!». مقدارِ تواناییام را در اجاره دادن که میگویم، با تمسخر جواب میدهد: «آقا جان با این پول باقرآباد هم خانه به تو نمیدهند و همه میخندند». باقرآباد را که گفت، یاد محسنِ مخلباف افتادم که دوستانش میگفتند تا ایران بود، خانهاش باقرآباد بود، جایی در پایینترین گوشهٔ نقشه زیرِ پونِس! از دستِ رفتارِ بنگاه دار و دوستانش ناراحت شده بودم، احساسِ تلخِ تحقیر. دستم را گرفت و در حالی که به سمتِ بلوط میرفت، مهربانانه گفت: «بیا پسرم کمی استراحت میکنیم».
همانجا زیرِ درختی که صدها سال از عمرش میگذشت نشستیم. مادر بزرگ گفت: «میخواهم یک راز را به تو بگویم». هیجان زده نگاهش کردم، ادامه داد: «من مادربزرگِ تو نیستم، مادر بزرگِ همهٔ ما بلوط است». از نگاهم متوجه شد که منظورش را نفهمیدهام. ادامه داد: «در هر حال هر وقت در توانتان بود ما در خدمتیم، بعید میدانم با این هزینه بتوانید جایی پیدا کنید.»
خواستم صحبت کنم که ادامه داد: «ما نانمان را از کجا میآوریم»، یادِ کَلگ افتادم، نانی که از بلوط درست میکنیم و با هیجان گفتم: «کَلگ»، نگاه مهربانهاش تا عمقِ وجودم رفت، ادامه داد: «در سرمای زمستان چگونه گرم شدیم». زود جواب دادم هیزمهای بلوط. پرسید: «در گرمای تابستان؟» گفتم: «سایهٔ بلوط» پرسید: «وقتی بیمار میشویم چه میخوریم». یادم افتاد از روزی که به خاطر دارم، تمامی بیمارهای ایلمان را مادربزگ یا با بلوط، یا قاطی کردن بلوط با گیاهی محلی درمان کرده بود، با ذوق گفتم: «بلوط».
حواسم به جیبم بود، ترسِ از جیب برهای خیابانِ شلوغ، پردود و داغِ جمهوری، پرتم کرد وسطِ بساط ِ موبایل فروشهای پیاده رو.
از زیرِ پلِ حافظ که رد شدم، یادِ سوالم افتادم، پرسیدم: «اگر اینگونه است پس چرا به بلوطها آب نمیدهیم؟
لحظاتی مکث کرد نگاهش را به انتها دوخت و گفت:» بلوطها مادرِ مهربانِ ما هستند، آنها به ما نان میدهند، ما را گرم میکنند، در گرما از ما حفاظت میکنند، در بیماریها ما را شفا میدهند، وقتی به ما حمله شود ما را در آغوش میگیرند و مخفی میکنند و مثلِ همهٔ مادرها هیچ انتظاری از ما ندارند… آنها مهربان ترینِ مادرانی هستند که بشریت به خود دیده است… «.
از جلوی کافه نادری که رد شدم، قهوههای تلخِ فرانسویاش دیگر برایم جذابیتی نداشت.
سالهاست که فهمیدهام، بلوط، همان مادری که من در کنارش بزرگ شدم و سخاوتمندانه اجازه میداد در پناهاش سیاه چادرهای عشایریمان را بر پا کنیم، در کنارِ همه آن نکتههایی که مادر بزرگ گفت، یک عزتِ آزاد منشانه هم به ما داده بود، بلوط آنقدر عزتمند بود که در مقابلِ آنهمه مهربانی، در تمام هزاران سالِ گذشته، حتی یک بار هم از ما و اجدادمان آب نخواست تا جایی که حالا فهمیدهام، اگر به بلوط آب دهیم بعد از مدتی برای همیشه خشک میشود…
این روزها مادر بزرگم را روی همهٔ چهارراهها میبینم، نگرانم است، مثلِ همهٔ بلوطهایی که برای همیشه ترکشان کردم.
این روزها، مهمترین سوالم این است، که آیا من یک کودکِ عشایریام که دارد خواب میبیند بزرگ شده و در وحشتِ تهران زندگی میکند یا یک تهرانیام که دارد خواب میبیند کودکی شیطان و کنجکاو از عشیرهای کوچ رو، در دامنههای کوهِ زیبای دناست…
مادربزرگ، تهران، اجاره خانه، بلوط؛ من کجا خوابم برد؟
✍️سید یوسف مرادی
اواخر زمستان بود و هوا داشت کمکم گرم میشد و ما باید کوچ میکردیم.
نسیم بهار در رشته کوههای زاگرس وزیدن گرفته بود و من، کودکی هشت ساله بودم. با صدای اسبِ لهراسب از خواب بیدار شدم، آوازِ کبکهایی که خسرو در کوه گرفته بود، از کنارِ ملار در قفس پخش میشد و در تمامِ کوهستان میپیچید، کش و قوسی به بدن دادم و از جا بلند شدم.
از سیاه چادر که بیرون رفتم، صدای بوقِ آزار دهندهٔ یک موتورسوار تمامِ دنیا را روی سرم خراب کرد، با سرعت از کنارم رد شد و در حالی که دور میشد یک لحظه سرش را برگرداند و گفت: «هوووی الاغ! مگه کوری؟!».
به خودم آمدم، تا وسط خیابانِ جمهوری رفته بودم…
باید خانهام را جابه جا کنم، اواخر مرداد باید خانه را تخلیه کنم و امسال به دلیلِ کم کردنِ سود بانکی صاحب خانهها رهن قبول نمیکنند و اجارهها تقریبا دوبرابر شده است.
بعد از صبحانه، با مادربزرگ راه افتادیم به سمتِ کوه، باید مقداری گیاهِ دارویی میآوردیم، حالِ پسرِ تازه متولد شدهٔ بیبی نوریجان خوب نیست.
مادربزرگم مثل همیشه برایم روایتهای دست اول دارد، زیرِ درختِ بلوطی میایستم و از مادر بزرگم میپرسم: «چرا ما به بلوطها آب نمیدهیم».
توهین آمیز جواب داد: «بگو چقدر داری تا ببینم اصلا خانهای مناسبِ تو هست یا نه؟ امسال اجارهها بالا رفته!». مقدارِ تواناییام را در اجاره دادن که میگویم، با تمسخر جواب میدهد: «آقا جان با این پول باقرآباد هم خانه به تو نمیدهند و همه میخندند». باقرآباد را که گفت، یاد محسنِ مخلباف افتادم که دوستانش میگفتند تا ایران بود، خانهاش باقرآباد بود، جایی در پایینترین گوشهٔ نقشه زیرِ پونِس! از دستِ رفتارِ بنگاه دار و دوستانش ناراحت شده بودم، احساسِ تلخِ تحقیر. دستم را گرفت و در حالی که به سمتِ بلوط میرفت، مهربانانه گفت: «بیا پسرم کمی استراحت میکنیم».
همانجا زیرِ درختی که صدها سال از عمرش میگذشت نشستیم. مادر بزرگ گفت: «میخواهم یک راز را به تو بگویم». هیجان زده نگاهش کردم، ادامه داد: «من مادربزرگِ تو نیستم، مادر بزرگِ همهٔ ما بلوط است». از نگاهم متوجه شد که منظورش را نفهمیدهام. ادامه داد: «در هر حال هر وقت در توانتان بود ما در خدمتیم، بعید میدانم با این هزینه بتوانید جایی پیدا کنید.»
خواستم صحبت کنم که ادامه داد: «ما نانمان را از کجا میآوریم»، یادِ کَلگ افتادم، نانی که از بلوط درست میکنیم و با هیجان گفتم: «کَلگ»، نگاه مهربانهاش تا عمقِ وجودم رفت، ادامه داد: «در سرمای زمستان چگونه گرم شدیم». زود جواب دادم هیزمهای بلوط. پرسید: «در گرمای تابستان؟» گفتم: «سایهٔ بلوط» پرسید: «وقتی بیمار میشویم چه میخوریم». یادم افتاد از روزی که به خاطر دارم، تمامی بیمارهای ایلمان را مادربزگ یا با بلوط، یا قاطی کردن بلوط با گیاهی محلی درمان کرده بود، با ذوق گفتم: «بلوط».
حواسم به جیبم بود، ترسِ از جیب برهای خیابانِ شلوغ، پردود و داغِ جمهوری، پرتم کرد وسطِ بساط ِ موبایل فروشهای پیاده رو.
از زیرِ پلِ حافظ که رد شدم، یادِ سوالم افتادم، پرسیدم: «اگر اینگونه است پس چرا به بلوطها آب نمیدهیم؟
لحظاتی مکث کرد نگاهش را به انتها دوخت و گفت:» بلوطها مادرِ مهربانِ ما هستند، آنها به ما نان میدهند، ما را گرم میکنند، در گرما از ما حفاظت میکنند، در بیماریها ما را شفا میدهند، وقتی به ما حمله شود ما را در آغوش میگیرند و مخفی میکنند و مثلِ همهٔ مادرها هیچ انتظاری از ما ندارند… آنها مهربان ترینِ مادرانی هستند که بشریت به خود دیده است… «.
از جلوی کافه نادری که رد شدم، قهوههای تلخِ فرانسویاش دیگر برایم جذابیتی نداشت.
سالهاست که فهمیدهام، بلوط، همان مادری که من در کنارش بزرگ شدم و سخاوتمندانه اجازه میداد در پناهاش سیاه چادرهای عشایریمان را بر پا کنیم، در کنارِ همه آن نکتههایی که مادر بزرگ گفت، یک عزتِ آزاد منشانه هم به ما داده بود، بلوط آنقدر عزتمند بود که در مقابلِ آنهمه مهربانی، در تمام هزاران سالِ گذشته، حتی یک بار هم از ما و اجدادمان آب نخواست تا جایی که حالا فهمیدهام، اگر به بلوط آب دهیم بعد از مدتی برای همیشه خشک میشود…
این روزها مادر بزرگم را روی همهٔ چهارراهها میبینم، نگرانم است، مثلِ همهٔ بلوطهایی که برای همیشه ترکشان کردم.
این روزها، مهمترین سوالم این است، که آیا من یک کودکِ عشایریام که دارد خواب میبیند بزرگ شده و در وحشتِ تهران زندگی میکند یا یک تهرانیام که دارد خواب میبیند کودکی شیطان و کنجکاو از عشیرهای کوچ رو، در دامنههای کوهِ زیبای دناست…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM