Telegram Web Link
#شب_اول_محرم
#ادمین_نوشت

🕯 امشب شب مسلم‌بن‌عقیله...
غریبی که قبل از کربلا، در کوچه‌های کوفه تنها موند و خونش ریخته شد.
اما بذار از یه جای دیگه شروع کنیم...

⬅️ عقیل رو که یادتونه؟
برادر امام علی(ع) بود.
روزی اون‌قدر فقیر شده بود که اومد پیش حضرت و سهمی از بیت‌المال خواست.

✍️ امام علی(ع) توی نهج‌البلاغه یه تصویر عجیبی از اون لحظه داده:
«به خدا سوگند، عقیل رو دیدم که در نهایت فقر ازم کمک می‌خواست. بچه‌هاش از شدت گرسنگی، ژولیده و خاک‌آلود بودن.
چند بار اومد و خواهش کرد... ولی من فقط گوش می‌دادم.
اون فکر می‌کرد من دینم رو با خواهش اون عوض می‌کنم.»

🔥 عقیل نابینا بود. امام برای عبرت، یه تکه آهن رو در آتش داغ کرد و به بدنش نزدیک کرد. عقیل حرارتش رو که حس کرد ترسید که بسوزه و از درد فریاد زد...

حضرت فرمود:
«وای بر تو ای عقیل!
از حرارت آهنی که انسانی با بازی درست کرده می‌نالی،
و من از آتشی که خدای قهار از خشم خودش افروخته، نترسم؟
تو ازین درد می‌نالی و من از حرارت آتش سکوت کنم؟»

📚 نهج‌البلاغه، صبحی صالح، ص ۳۴۶

💔 مسلم، پسر همین عقیله...
پسرعموی امام حسین(ع). مردی مؤمن، امین، و استوار.

📨 وقتی مردم کوفه حدود ۱۲ هزار نامه برای امام حسین فرستادن،
امام، مسلم رو به‌عنوان نماینده خودش فرستاد تا اوضاع رو از نزدیک بررسی کنه.
اما...

😞 مسلم وارد کوفه شد، مردم بیعت کردن، ولی... خیلی زود عهدشون رو شکستند.
مسلم تنها موند. غریب و بی‌پناه.
او رو لو دادن و به دست سربازان عبیدالله‌بن‌زیاد افتاد.

🗣 وقتی مسلم رو به قصر آوردن، ابن‌زیاد بهش گفت:
«مردم یزید رو قبول داشتن، تو اومدی بینشون اختلاف انداختی!»

مسلم با شجاعت جواب داد:
«شما آدم‌های درست این شهر رو کشتین.
ما اومدیم برای عدل.
تو کسی هستی که خون مردم رو می‌ریزی و با کینه حکومت می‌کنی و از این کار لذت می‌بری!»

😡 ابن‌زیاد گفت:
«جوری می‌کشمت که مثلش تو اسلام نبوده!»

🔪 مسلم جواب داد:
«همین در شأن توئه!
یه بدعت تازه تو اسلام بذاری و پستی رو برای خودت ثبت کنی...»

💢 ابن‌زیاد به مسلم و علی(ع) و حسین(ع) و عقیل فحاشی کرد،
و دستور داد مسلم رو برای اعدام به بالای قصر ببرن.

📌 در اون لحظات سخت، مسلم به اشعث گفت:
«اگه قول امان تو نبود، هیچ‌وقت گرفتار نمی‌شدم...»
و این، آخرین حرف مسلم بود...

🩸 بعد از شهادتش، ابن‌زیاد از قاتل مسلم پرسید:
«وقتی داشت بالا می‌رفت، چی می‌گفت؟»
جواب داد:
«ذکر می‌گفت... تسبیح و استغفار...
و من با دو ضربه شمشیر، کارش رو تموم کردم.»

و بعد... سر از بدنش جدا کردن
و پیکرش رو از بالای دارالعماره به پایین پرت کردن...

🗓 بعد از مسلم، نوبت به هانی‌بن‌عروه رسید؛
دوست، یاور، و پناه مسلم...
هانی رو هم از زندان بیرون آوردن و کشتن.
در حالی که فریاد می‌زد:
«کجاست قبیله‌ی مذحج؟! ای آل مراد!»

🛡 هانی رئیس قبیله‌ی بزرگی بود.
۴ هزار سوار و ۸ هزار پیاده تحت نظرش بودن،
و اگه هم‌پیمانانش جمع می‌شدن، ۳۰ هزار نفر می‌شدن...
اما تو اون لحظه، حتی یه نفر هم به کمکش نیومد...

📍 ابن‌زیاد دستور داد سرهای مسلم و هانی رو به شام بفرستن
و پیکرهاشون رو بر دروازه‌ی شهر آویزون کنن...

و این، اولین سر از بنی‌هاشم بود که به دمشق فرستاده شد...🖤

هم اکنون قبر هانی و مسلم در مسجد کوفه قرار داره.

#روایت_غربت
#شهید_غریب_کوفه
@Profile_MS | #ℳ_S
🏴 بوی محرمش میاد...

#پروفایل_حسینی
ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
🏴 ارباب صدای قدمت می‌آید...

#پروفایل_حسینی
ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
🏴 بوی پیراهن خونین کسی می‌آید...

#پروفایل_حسینی
ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بعد از ۱۲ روز سخت، وقتش رسیده بریم هیئت و این مداحی رو زمزمه کنیم:

ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
شب اول محرم سینه زنت آرزوشه
@Maddahionlin
🖤 شب اول محرم، سینه‌زنت آرزوشه
با دستای یه پیر غلامت، پیرهن سیاه بپوشه...


#حاج_محمود_کریمی
@Profile_MS
بچه‌ها
پلیس فتا گفته مراقب باشید.


مراقب مکالمات و صحبت‌های معمولی گروه‌های خانوادگی هم باشید. اطلاعات حساس مثل مکان‌ها و اشخاص رو به هیچ عنوان توی مکالمات یا چت‌هاتون اشاره نکنید.

دشمن در حال رصد فضای مجازی هست.

ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌟 خاطره زیبای رهبری از زندان رفتن

و ماجرای تفأل به قرآن


اینو توی زندگیمون هم خیلی مدنظر داشته باشیم‌‌.
به کسی غیر از خدا امید نبندیم.


#امام_خامنه‌ای
ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
این یکی از پیج‌های اینستاست که مدتی دنبال می‌کردم.

شخصی مخالف با نظام اسلامی و تفکرات غربی، اما منطقی.

استوریش برام خیلی جالب بود گفتم شما هم ببینید.

ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
پروفایل حسینی|خاستگاری
خدا تو قران میگه شیطان از دو طریق بنده‌هارو بدبخت میکنه. در مال و نسل. شما وقتی لقمه حرامی میاد تو زندگیت، دیگه وصل نمیشی. مثلا اگه خونه‌ت مال بچه یتیم باشه، پولش حلال نباشه. شبهه داشته باشه. شیاطین میریزن دورت چون نمازت قبول نیس. روضه میگیری ولی اهل بیت…
❞ بچه‌ها، اون همه تأکیدی که بزرگان دینمون روی لقمه حلال داشتن، حالا توی همین اتفاقات آخرالزمانی داره خودش رو نشون می‌ده.

🍞 وقتی می‌گفتن: «حواست باشه نون حلالت، یه وقت با مال مردم قاطی نشه»، فکر می‌کردیم شاید زیادی سخت‌گیرن...

اما حالا می‌فهمیم که این موضوع فقط یه بحث اعتقادی یا مذهبی نیست — یه موضوع ریشه‌ایه، یه مسئله‌ی انسانی و حیاتی!

✔️ اگه شکم از لقمه‌ی ناپاک و مال شبهه‌ناک پر بشه، کم‌کم دل آدم رو یه پرده‌ی تار می‌پوشونه...

اون‌قدر که دیگه نه حق رو می‌شناسی، نه باطل رو تشخیص می‌دی.

و بعد، یه روز چشم باز می‌کنی و می‌بینی:

تو هم شدی همون کسی که با دیدن حمله‌ی دشمن به کشورش، خوشحال می‌شه... چون دیگه دلش با وطن، با حقیقت، با فطرتش یکی نیست. ❝

#ℳ_S
ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
پروفایل حسینی|خاستگاری
این یکی از پیج‌های اینستاست که مدتی دنبال می‌کردم. شخصی مخالف با نظام اسلامی و تفکرات غربی، اما منطقی. استوریش برام خیلی جالب بود گفتم شما هم ببینید. ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
🚨مهم🚨

بچه‌ها اگر تغییرات این چنینی در رفتار یا ذهنیت خودتون یا اطرافیانتون بعد از جنگ ایجاد شده، حتما برامون بفرستید‌.

برکات این دفاع مقدس باید ثبت بشه.

اینجا بفرستید:👇👇👇👇
@profile_ms_bot
پروفایل حسینی|خاستگاری
#شب_اول_محرم #ادمین_نوشت 🕯 امشب شب مسلم‌بن‌عقیله... غریبی که قبل از کربلا، در کوچه‌های کوفه تنها موند و خونش ریخته شد. اما بذار از یه جای دیگه شروع کنیم... ⬅️ عقیل رو که یادتونه؟ برادر امام علی(ع) بود. روزی اون‌قدر فقیر شده بود که اومد پیش حضرت و سهمی از…
#شب_دوم_محرم
#رسیدن‌کاروان‌به‌کربلا  #به‌_وقت_مقتل_خوانی

⬅️ وقتی امام حسین(ع) میخواست از مکه به مدینه بره، نامه‌ای از پسرعموش عبدالله‌بن‌جعفر(شوهر حضرت زینب) دریافت کرد که حضرت رو از رفتن منع میکرد و حتی از والی مکه برای حضرت امان‌نامه گرفته بود.

اما وقتی دید حضرت پای حرفشون هستن، دو پسرش عون و محمد(پسران حضرت زینب) رو همراه حضرت فرستاد و خودش به مکه برگشت.

⬅️ در منازل و توقفگاه‌هایی که داشتن، افراد مختلفی از جمله عبدالله‌ابن‌زبیر، عمروبن لوذان، عبدالله‌ابن‌جعفر، عمروبن‌سعید و... خواستن حضرت رو از رفتن به کوفه بازدارن. ولی حضرت فرمودن که این ماموریت به من سپرده شده و باید انجامش بدم.

⬅️ زمانی که خبر شهادت مسلم و هانی بهشون رسید، حضرت بسیار ناراحت شدن. نظر فرزندان مسلم رو پرسیدن و اون‌ها گفتن:
به خدا قسم که از این راه برنمی‌گردیم تا انتقام خونش رو بگیریم...

⬅️ قیس‌ابن‌مسهر که نامه‌رسون حضرت برای مردم کوفه بود، به دست مامورای ابن زیاد افتاد و گفتن یا میکشیمت یا بالای منبر به حسین(ع) دشنام بده. رفت بالای منبر. ابن‌زیاد رو لعن کرد و به امیرالمومنین صلوات فرستاد... قیس رو هم از بالای قصر کوفه به پایین پرتاب کردن و به شهادت رسوندن...
@Profile_MS
⬅️ زمانی که حضرت با سپاه حر رودررو شدن، سپاه حر حسابی تشنه بود. حضرت دستور دادن به حر، همراهاش و اسباشون اب بدن... حر مامور شده بود امام حسین رو پیش عبدالله‌بن‌زیاد ببره. سپاه حر همچنان  کاروان امام حسین رو زیر نظر داشت.
چهار نفر از کوفه اومدن که یکیشون طرماح یکی از یاران باوفای حضرت علی بود.

⬅️ طرماح گفت: حسین جان اگه به قبیله من بیای، من برات افراد زیادی رو جمع میکنم تا یاریت کنن.

حضرت فرمود: بین ما و این مردم پیمانی وجود داره که با وجود اون ما امکان برگشت نداریم. اگه چاره‌ای جز نبرد نباشه، نهایت کارمون شهادت و رستگاریه...

⬅️ طرماح گفت: میرم آذوقه‌ای که برای خانواده‌م تهیه کردم رو بهشون برسونم و برگردم...
@Profile_MS
‼️ حضرت فرمود: طرماح اگه قصد کمک به مارو داری عجله کن.

--طرماح وقتی برگشت که سرها بر نیزه‌ها بود....

⬅️ کاروان به راهش ادامه داد تا به جایی بی‌اب و علف رسید. حر به امام حسین(ع) گفت: من از عبیدالله دستور دارم همینجا نگهتون دارم. و اون فرستاد‌ه‌ای رو فرستاده تا مطمئن بشه من دستورشو اجرا کردم.

⬅️ امام حسین گفت بذار بریم کنار اب یا روستا... حر گفت اجازه ندارم، این مرد به عنوان ناظر ایستاده و نمیتونم کاری بکنم...

⬅️ ناگزیر در سرزمینی که کربلا نام داشت، کاروان فرود آمد و خیمه‌ها برپا شد...

روز دوم محرم بود که همراه با اهل بیت‌ و یارانشون وارد کربلا شدن. حضرت اسم اون سرزمین رو پرسید و شنید: ڪربلا

فرمود: اللهم انی اعوذ بک من کرب و البلاء...
🩸این همان سرزمینی‌ است که خون ما در آن ریخته می‌شود که جدم رسول خدا به من اطلاع داده است...

📚 حسین از زبان حسین، به تلخیص، ص۱۴۶-۱۷۱
@Profile_MS    #ℳ_S
حجت الاسلام دارستانی
روضه شب دوم محرم(ورودیه)
🎵 روضه شب دوم محرم👆

▪️ورود کاروان به کربلا

🎤 حجت الاسلام #دارستانی
🎤 #حاج_محمود_کریمی
@Profile_MS
ساربان خیره شده بر خَم انگشتری‌ات
خنجرش نقره نشان است، بیا برگردیم

خواب دیدم که سرت بر سر خاک افتاده😭
رنگ این خاک همان است، بیا برگردیم

یک طرف این همه زن، در طرف دیگر جنگ
لشگری چشم چران است بیا برگردیم😭

‌ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
سرداران و یاوران اباعبدالله، در محرم به دیدار واقعی با ارباب رسیدند....😭❤️😭
درود بر روح پر فتوح سرداران اسلام سلامی، حاجی‌زاده، باقری، رشید و...

درود بر روح پر فتوح شهدای هسته‌ای

درود بر روح پرفتوح شهدای غیرنظامی حملات وحشیانه اخیر...
قلبم فشرده می‌شود‌ از دیدن این جان‌های از دست رفته...

و باز با خود می‌گویم:
کمتر از شهادت، لیاقت رشادت‌های آنان نبود....
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوال قابل تامل حاج مهدی رسولی

ʝoɨŋ ➻ @Profile_MS
2025/06/29 04:33:47
Back to Top
HTML Embed Code: