😀صفحه ٤٣٠
از قرآن جزء ٢٢😀

بعد از تلاوت اعلام کنین 😀
جزاکم الله خیرا💙
   💞┈••✾•🍃😀🍃•✾••┈😀

حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین 😀😀😀

🔥@proxynab11☜
🔥@proxynab11☜

⭕️⭕️
⭐️#ادامه_سیرت_پیامبر ﷺ
{1️⃣3️⃣7️⃣}
✅ توطئه ترور پیامبر ﷺ

🔴آتش خشم مشرکان به دنبال شکست بدر، شعله ور شد. بدین سان شهر مکه همچون دیگ بخار، از کینه پیامبر گرامی ﷺ می‌جوشید. از این رو دو تن از جنگاوران مکه را برای ترور پیامبر ﷺ به مدینه فرستادند.‌ آن‌ها دسیسه ترور پیامبر ﷺ را طراحی کردند تا به گمان خودشان، سرچشمه خفت و خواری خود را بخشکانند. آنان کسی جز پیامبر ﷺ را سرچشمه خفت و خواری خود نمی‌دانستند.
اندکی پس از جنگ بدر، عمیر بن وهب جمحی و صفوان بن امیه در حجر اسماعیل نشسته بودند. عمیر، یکی از شیاطین قریش بود که در مکه پیامبراکرم ﷺ و صحابه را بسیار آزار می‌داد. پسرش در جنگ بدر اسیر شده بود.
عمیر، از کشتگان بدر و از کسانی سخن به میان ‌آورد که درچاه انداخته شدند. صفوان گفت: سوگند به خدا که پس از آنان، زندگی ارزشی ندارد!
🔴عمیرگفت: به خدا، راست می‌گویی. اگر بدهکار نبودم و یا می‌توانستم بدهیم را ادا کنم و اگراز بابت بیچارگی خانواده‌ام، نگرانی نداشتم، به سوی محمد به تاخت می‌رفتم و او را می‌کشتم. زیرا از آنجا که فرزندم در دستشان اسیر است، بهانه‌ای هم برای رفتن به مدینه دارم.
🔴صفوان، از خدا خواست و بی درنگ گفت: من، بازپرداخت بدیهیات را بر عهده می‌گیرم و مراقب خانواده ات خواهم بود و تا زنده باشم از آنان همانند خانواده خودم سرپرستی می‌کنم و هرچه درتوان داشته باشم، از آن‌ها دریغ نخواهم کرد.
🔴عمیرگفت: پس این تصمیم، بین من و تو بماند و کسی باخبر نشود. صفوان پذیرفت و آنگاه عمیر، سفارش کرد که شمشیرش را تیز و آغشته به زهر کنند و سپس راه مدینه را در پیش گرفت. مستقیم به سوی مسجدالنبی رفت و هنگامی که در حال خواباندن مرکبش بود،‌ عمر بن خطاب رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ او را دید.
🔴عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ با عده‌ای از مسلمانان، در مسجد جمع بودند و درباره الطاف الهی به مسلمانان در جنگ بدر سخن می‌گفتند. عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ با دیدن عمیر بن وهب گفت: این سگ، دشمن خداست و جز برای شرارت نیامده است. بی درنگ نزد پیامبر ﷺ رفت و گفت: ای رسو ل خدا! اینک دشمن خدا، عمیر، با شمشیر آخته آمده است. رسو ل اکرم ﷺ فرمود: او را نزد من بیاور.
عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ نزد عمیر رفت و بند شمشیر عمیر را چسبید و به چند تن از انصارگفت: نزد پیامبر ﷺ بروید و مراقب ایشان باشید که نمی‌شود به این پلید، اطمینان کرد. آنگاه عمیر را نزد رسول خدا ﷺ برد. وقتی پیامبر اکرم ﷺ عمیر را دید و مشاهده کرد که عمر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ بند شمشیر وی را به گردنش پیچیده و می‌کشد، فرمود: «ای عمر! رهایش کن» و سپس فرمود: «ای عمیر! نزدیک بیا». عمیر نزدیک رفت و گفت: صبح شما بخیر.
رسول اکرم ﷺ فرمود: «خداوند، ما را به درودی بهتر از درود تو گرامی داشته که آن، کلمه سلام و درود اهل بهشت می‌باشد».
🔴پیامبر ﷺ پرسید: «عمیر! برای چه‌آمده ای؟» عمیر گفت:آمده‌ام تا درباره اسیری که در دست شماست، صحبت کنم و از شما بخواهم که در مورد او، به من لطفی بکنید».
رسول خدا ﷺ پرسید: « پس این شمشیر چیست که بر گردنت آویخته ای؟»
گفت: این شمشیرها را بلا ببرد! مگر به دردمان خورد؟! پیامبر ﷺ فرمود: «راستش را بگو، برای چه آمده ای؟» عمیر گفت: فقط برا ی همین منظور آمده‌ام که گفتم.
🔴رسول خدا ﷺ فرمود: «بلکه تو و صفوان با هم نشستید و یادی از چاه بدر و کشتگان کردید و سپس تو گفتی: اگر من بدهکار نبودم و خانواده‌ام، سرپرستی می‌داشتند، می‌رفتم و محمد را می‌کشتم، و صفوان نیز بازپرداخت بدهی و سرپرستی خانواده ات را پذیرفت به شرط اینکه تو مرا بکشی؛ اما بدان که خداوند، مرا حفظ می‌کند و مانع تو می‌گردد».
عمیرگفت: گواهی می‌دهم که تو پیامبر خدایی، فکر کردیم که تو دروغ می‌گویی و هرگز از آسمان به تو خبری نمی‌رسد و بر تو وحی نمی‌شود. کسی غیر از صفوان، از این موضوع خبرندارد، به خدا سوگند حالا یقین کردم که کسی جز خدا، این خبر را به تو نرسانیده است، سپاس خدای را که مرا به اسلام هدایت نمود و این سفر را برایم مقدر کرد. آنگاه عمیر، به حق گواهی داد. پیامبر ﷺ فرمود: به برادرتان مسایل دینش را آموزش دهید و برایش قرآن بخوانید و اسیرش را آزاد کنید
🔴صفوان در مکه به مردم می‌گفت: شما را به چیزی مژده خواهم داد که جریان غم انگیز بدر را به فراموشی می‌سپارد. وی، همواره از سواران و مسافران، جویای اخبار بود تا اینکه خبر مسلمان شدن عمیر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ را شنید و سوگند یاد کرد که هرگز با عمیر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ سخن نگوید و به او فایده‌ای نرساند.
عمیر رَضِیَ اَللهُ عَن‍‍‍‍ْهُ به مکه بازگشت و اسلام را تبلیغ می‌کرد و تعداد زیادی به دست او مسلمان شدند

🟠#_ادامه_دارد..ان شاءالله
💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین ✅✅✅

✅@proxynab11☜
✅@proxynab11☜

‏أسأل الله الواحد الأحد
أن لا يحرمكم في هذا اليوم من سبع :-💖

رزقه وتوفيقه  ورحمته
..ومغفرته ورضوانه وجنته
    وصحبة نبيه  ﷺ👾

  صباح_الخير☺️

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین ✅✅✅

🔥@proxynab11☜
🔥@proxynab11☜

به مو می‌رسه،🖤
پاره هم میشه
اما باز گره میزنی
و ادامه میدی،
چون زندگی همینه...💜

صبح بخیر 🌱

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین ✅✅✅

🔥@proxynab11☜
🔥@proxynab11☜

🎙️إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۖ مَا مِن شَفِيعٍ إِلَّا مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ - یونس 3
🔵پروردگار شما خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش دوره بیافرید، سپس به اداره‌ی جهان هستی پرداخت. زمام اداره‌ی جهان هستی به دست او است (و چرخش امور آن به فرمان او). کسی میانجی نمی‌تواند بشود مگر پس از اجازه‌ی او. این خدا است که صاحب و پروردگار شما است، پس او را پرستش کنید (نه دیگری را). آیا گوشزد نمی‌شوید (و پند و عبرت نمی‌گیرید)؟

🎙#عبدالرحمن_مسعد
📝#زیرنویس_فارسی


💕┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💕

حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین ✅✅✅

📎@proxynab11☜
📎@proxynab11☜

✅ پیام قرآنی شماره 5️⃣3️⃣
🔻در مورد ترسیدن فقط از👆

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💕

حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین ✅✅✅

🔥@proxynab11☜
🔥@proxynab11☜

⭐️#۳۶۵_روز_با_پیامبر

🔹
🟡روز ٣٢٦ - پیامبرِ همواره بخشنده

🟢پیامبر ⏩️، اقیانوسِ جوانمردی و مردانگی بود. در دنیا از او جوانمردتر وجود نداشت. هرگز تقاضای کسی را رد نمی‌کرد. روزی شخصی نزد او آمد. پیامبر عزیزمان ⏩️او را می‌شناخت. قبلاً چندین بار نزد ایشان آمده و چیزهایی را از پیامبرمان ⏩️ خواسته بود. باز هم آمده بود که چیزی بخواهد. پیامبرمان ⏩️ پیش‌تر دار و ندارش را به فقرا بخشیده بود. چیزی نمانده بود که به او بدهد. فرمود:
🟢"اکنون چیزی ندارم که به تو بدهم؛ اما می‌توانی بروی از بازار به نام من چیزی بخری. من بعداً پولش را می‌دهم."
حضرت عمر (👍) هم آنجا بود. گفت:
"ای پیامبر خدا! شما قبلاً هم به این مرد کمک کرده اید، چه ضرورتی دارد خودتان را به زحمت بیندازید؟"
🟢پیامبر عزیزمان ⏩️ از این حرف حضرت عمر (➡️) خوشش نیامد. یکی از حاضران این موضوع را فهمید، و گفت: "ای پیامبر خدا! شما هرچه را که می‌خواهید ببخشید و از این بابت نترسید که الله از آن کم کند!"
پیامبر عزیزمان ⏩️ از حرف او خوشش آمد. با لبخند به او نگاه کرد و فرمود:
"راست گفتی! به من هم چنین امر شده است."
🟢حضرت عمر (👍) یک بار دیگر دریافت که پیامبر ⏩️ چقدر بخشنده و نیکوکار است. پیامبر عزیزمان ⏩️در همه زندگی‌اش بدون هیچ توقعی هر آنچه را که داشت با دیگران تقسیم می‌کرد. هرگز نیکویی‌اش را به رخ نمی‌کشید. هرگز سائلی را دستِ خالی برنمی‌گرداند؛ حتی اگر چندمین بارش بود. با خوش‌رویی با او رفتار می‌فرمود. پیامبر ⏩️ همیشه بخشنده و در پی تسخیر دل‌ها بود.


#ویژه_کودکان_و_نوجوانان@proxynab11

💞┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈💞

حتما تو کانال جوین شین تا پروکسی های جدید رو دریافت کنین ✅✅✅

🔥@proxynab11☜
🔥@proxynab11☜