اینانا، الههی آسمان، عشق و باروری، یکی از مهمترین خدایان زن در اساطیر سومری بود؛ که تا حدودی با #آفرودیت در یونان و ونوس در رم ، شناخته می شود.
موجودی زیبا و قدرتمند بود و بر زمین و آسمان فرمان میراند. روزی اینانا تصمیم گرفت به دنیای زیرین سفر کند، قلمرویی که خواهرش اریشکیگال، الههی مرگ و تاریکی، بر آن حکومت داشت. دنیای زیرین مکانی خطرناک و مرموز بود، جایی که حتی خدایان هم با چالشهای بزرگ روبهرو میشدند.
اینانا برای ورود به این قلمرو، باید از هفت دروازه عبور میکرد. در هر دروازه، او یکی از زیورهای سلطنتی و نمادهای قدرت خود را کنار میگذاشت؛ تاج، جواهرات و لباسهای زیبا یکییکی از او گرفته میشدند. این مرحله نشاندهندهی رها کردن غرور و ظاهر سلطنتی او بود و او به تدریج خود را از وابستگی به قدرت بیرونی خالی میکرد.
وقتی اینانا به قلب جهان زیرین رسید، بر دار آویخته شد و سه روز در مرگ نمادین باقی ماند. در این مدت، او با بخشهای تاریک و پنهان جهان زیرین مواجه شد؛ با رنج، ترس، تنهایی و قدرت سرکوبشدهی این قلمرو. در نهایت، نیروهای شفابخش او را دوباره زنده کردند و به دنیای بالا بازگرداندند.
اما اینانا دیگر همان الههی پیشین نبود. او اکنون کاملتر و آگاهتر بود و تجربه کرده بود که برای رسیدن به تمامیت و شناخت خود، باید از ظاهر و قدرتهای بیرونی گذر کند و به دل تاریکی و ناشناختهها قدم بگذارد. سفر او، داستانی از شجاعت، ریسک و بازگشت به قدرت واقعی است و تا امروز الهامبخش تمام روایتهای مربوط به رشد و تحول زنانه باقی مانده است.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
موجودی زیبا و قدرتمند بود و بر زمین و آسمان فرمان میراند. روزی اینانا تصمیم گرفت به دنیای زیرین سفر کند، قلمرویی که خواهرش اریشکیگال، الههی مرگ و تاریکی، بر آن حکومت داشت. دنیای زیرین مکانی خطرناک و مرموز بود، جایی که حتی خدایان هم با چالشهای بزرگ روبهرو میشدند.
اینانا برای ورود به این قلمرو، باید از هفت دروازه عبور میکرد. در هر دروازه، او یکی از زیورهای سلطنتی و نمادهای قدرت خود را کنار میگذاشت؛ تاج، جواهرات و لباسهای زیبا یکییکی از او گرفته میشدند. این مرحله نشاندهندهی رها کردن غرور و ظاهر سلطنتی او بود و او به تدریج خود را از وابستگی به قدرت بیرونی خالی میکرد.
وقتی اینانا به قلب جهان زیرین رسید، بر دار آویخته شد و سه روز در مرگ نمادین باقی ماند. در این مدت، او با بخشهای تاریک و پنهان جهان زیرین مواجه شد؛ با رنج، ترس، تنهایی و قدرت سرکوبشدهی این قلمرو. در نهایت، نیروهای شفابخش او را دوباره زنده کردند و به دنیای بالا بازگرداندند.
اما اینانا دیگر همان الههی پیشین نبود. او اکنون کاملتر و آگاهتر بود و تجربه کرده بود که برای رسیدن به تمامیت و شناخت خود، باید از ظاهر و قدرتهای بیرونی گذر کند و به دل تاریکی و ناشناختهها قدم بگذارد. سفر او، داستانی از شجاعت، ریسک و بازگشت به قدرت واقعی است و تا امروز الهامبخش تمام روایتهای مربوط به رشد و تحول زنانه باقی مانده است.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
❤5👌1
قــدرت تــغــیــیــرر...
اینانا، الههی آسمان، عشق و باروری، یکی از مهمترین خدایان زن در اساطیر سومری بود؛ که تا حدودی با #آفرودیت در یونان و ونوس در رم ، شناخته می شود. موجودی زیبا و قدرتمند بود و بر زمین و آسمان فرمان میراند. روزی اینانا تصمیم گرفت به دنیای زیرین سفر کند، قلمرویی…
اینانا، نماد فرآیند فردیت زنانه، در نگاه یونگی یکی از کهنترین تمثیلها از سفر فردیت است. این سفر روندی است که در آن روان زن از سطح اجتماعی و نقابهای ظاهری به لایههای ناخودآگاه و درونی خود سفر میکند تا به کلبودگی برسد. اینانا در آغاز الهه آسمان و عشق است، زیبا، قدرتمند و ستوده، اما هنوز نیمی از روانش، بخش تاریک یا سایه، ناشناخته باقی مانده است. برای کامل شدن، باید به دیدار سایه خود برود، اریشکیگال، الهه مرگ و تاریکی.
سفر اینانا به دنیای زیرین نماد فرود روان به ناخودآگاه است. در هر یک از هفت دروازه دنیای زیرین، یکی از نشانههای قدرت و هویت بیرونی او را از دست میدهد؛ تاج، گردنبند، لباس و دیگر نمادها. این مراحل نشاندهنده کاهش تدریجی ایگو است، یعنی رها کردن نقابها، نقشها و تعاریفی که جامعه از زن ساخته است. بدون فروپاشی ایگو، هیچ دگرگونی حقیقی ممکن نیست. اینانا در نهایت برهنه و بیقدرت در برابر سایه خود میایستد، درست در نقطهای که روان باید تسلیم تاریکی شود تا باززاده گردد.
در جهان زیرین، اینانا میمیرد و از چوب دار آویخته میشود. این مرگ نمادین نشانه فروپاشی خود قدیمی و آغاز تغییر روانی ژرف است. فرو رفتن در تاریکی یعنی روبهرو شدن با بخشهایی از روان که انکار شدهاند؛ خشم، حسادت، میل، ترس یا قدرت سرکوبشده زنانه. این همان مواجهه با اریشکیگال است، الههای که گریه میکند، فریاد میزند و رنج میکشد. تا زمانی که زن با اریشکیگال درونش روبهرو نشود، نمیتواند به تمامیت روانی برسد.
پس از سه روز، اینانا توسط نیروهای جانبخش دوباره زنده میشود و به جهان بالا بازمیگردد. اما دیگر همان زن پیشین نیست. او اکنون خود آگاهشده است، زنی که هم نور و هم تاریکی را میشناسد، هم عشق و هم مرگ را، و از ترکیب این دو به خرد رسیده است. این مرحله همان چیزی است که یونگ آن را تمامیت یا self مینامد، وحدت اضداد در درون روان.
سفر اینانا الگویی است از مسیر روانی هر زن و در سطحی نمادین، هر انسان. در این مسیر فرد از مرحله قدرت و غرور ایگو، زندگی در نور و نقشهای اجتماعی، به فرود به ناخودآگاه و مواجهه با سایه و رنج میرسد. سپس تجربه مرگ نمادین، تسلیم شدن و از دست دادن کنترل را پشت سر میگذارد و در نهایت با باززایی و تمامیت، با تاریکی آشتی میکند و خود واقعی را کشف میکند. رشد روانی بدون تجربه سقوط ممکن نیست. زن باید از چهره الهه زیبا و مطیع عبور کند تا به الهه کامل بدل شود، زنی که هم آفریننده است و هم ویرانگر، هم نور دارد و هم شب.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
سفر اینانا به دنیای زیرین نماد فرود روان به ناخودآگاه است. در هر یک از هفت دروازه دنیای زیرین، یکی از نشانههای قدرت و هویت بیرونی او را از دست میدهد؛ تاج، گردنبند، لباس و دیگر نمادها. این مراحل نشاندهنده کاهش تدریجی ایگو است، یعنی رها کردن نقابها، نقشها و تعاریفی که جامعه از زن ساخته است. بدون فروپاشی ایگو، هیچ دگرگونی حقیقی ممکن نیست. اینانا در نهایت برهنه و بیقدرت در برابر سایه خود میایستد، درست در نقطهای که روان باید تسلیم تاریکی شود تا باززاده گردد.
در جهان زیرین، اینانا میمیرد و از چوب دار آویخته میشود. این مرگ نمادین نشانه فروپاشی خود قدیمی و آغاز تغییر روانی ژرف است. فرو رفتن در تاریکی یعنی روبهرو شدن با بخشهایی از روان که انکار شدهاند؛ خشم، حسادت، میل، ترس یا قدرت سرکوبشده زنانه. این همان مواجهه با اریشکیگال است، الههای که گریه میکند، فریاد میزند و رنج میکشد. تا زمانی که زن با اریشکیگال درونش روبهرو نشود، نمیتواند به تمامیت روانی برسد.
پس از سه روز، اینانا توسط نیروهای جانبخش دوباره زنده میشود و به جهان بالا بازمیگردد. اما دیگر همان زن پیشین نیست. او اکنون خود آگاهشده است، زنی که هم نور و هم تاریکی را میشناسد، هم عشق و هم مرگ را، و از ترکیب این دو به خرد رسیده است. این مرحله همان چیزی است که یونگ آن را تمامیت یا self مینامد، وحدت اضداد در درون روان.
سفر اینانا الگویی است از مسیر روانی هر زن و در سطحی نمادین، هر انسان. در این مسیر فرد از مرحله قدرت و غرور ایگو، زندگی در نور و نقشهای اجتماعی، به فرود به ناخودآگاه و مواجهه با سایه و رنج میرسد. سپس تجربه مرگ نمادین، تسلیم شدن و از دست دادن کنترل را پشت سر میگذارد و در نهایت با باززایی و تمامیت، با تاریکی آشتی میکند و خود واقعی را کشف میکند. رشد روانی بدون تجربه سقوط ممکن نیست. زن باید از چهره الهه زیبا و مطیع عبور کند تا به الهه کامل بدل شود، زنی که هم آفریننده است و هم ویرانگر، هم نور دارد و هم شب.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
❤6