هیچکس کاملا نخواهد توانست از ذات اصلی انسانی دیگر آگاه شود، مگر آنکه عاشق او باشد. از طریق عشق، انسان میتواند ویژگیهای ذاتی و شخصیت معشوق خود را ببیند. فراتر از آن خواهد توانست پتانسیل اصلی خود که هنوز به آن نرسیده را ببیند.
منتسب به ویکتور فرانکل
@qodrattaqeer
منتسب به ویکتور فرانکل
@qodrattaqeer
❤3👌2
قــدرت تــغــیــیــرر...
با مفاهیم یونگ از جمله #سایه، #آنیماو #آنیموس پیوند داره .
#یونگ معتقد بود رابطه عاشقانه یکی از میدانهای اصلی ظهور ناخودآگاه است. وقتی عاشق میشویم، بسیاری از جنبههای پنهان یا سرکوبشده خودمان را روی دیگری فرافکنی میکنیم. آنچه در معشوق میبینیم، اغلب بخشی از #سایه ماست که در آینه او به ما بازتاب داده میشود.
اما این تنها سایه نیست. یونگ باور داشت هر انسان در ناخودآگاه خود تصویر جنس مخالف را نیز حمل میکند: #آنیما (تصویر زنانه در روان مرد) و #آنیموس (تصویر مردانه در روان زن). عشق اغلب بهواسطه همین تصاویر درونی شکل میگیرد. ما در دیگری چیزی از آنیما یا آنیموس خود را بازمیشناسیم، حتی اگر به آن آگاهی نداشته باشیم.
به این ترتیب، عشق نه فقط فرصتی برای شناخت دیگری است، بلکه میتواند راهی برای شناخت خود نیز باشد. زیرا ما از خلال معشوق با سایهها، آنیما و آنیموس، و ظرفیتهای ناشناخته خویش روبهرو میشویم.
عشق در نگاه یونگ میتواند پلی باشد برای فردیتیابی و رشد، جایی که هم ذات درونی دیگری را لمس میکنیم و هم به اعماق وجود خود راه مییابیم.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
اما این تنها سایه نیست. یونگ باور داشت هر انسان در ناخودآگاه خود تصویر جنس مخالف را نیز حمل میکند: #آنیما (تصویر زنانه در روان مرد) و #آنیموس (تصویر مردانه در روان زن). عشق اغلب بهواسطه همین تصاویر درونی شکل میگیرد. ما در دیگری چیزی از آنیما یا آنیموس خود را بازمیشناسیم، حتی اگر به آن آگاهی نداشته باشیم.
به این ترتیب، عشق نه فقط فرصتی برای شناخت دیگری است، بلکه میتواند راهی برای شناخت خود نیز باشد. زیرا ما از خلال معشوق با سایهها، آنیما و آنیموس، و ظرفیتهای ناشناخته خویش روبهرو میشویم.
عشق در نگاه یونگ میتواند پلی باشد برای فردیتیابی و رشد، جایی که هم ذات درونی دیگری را لمس میکنیم و هم به اعماق وجود خود راه مییابیم.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
❤5👌2🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خوبه گفت: زیاد قسم نمی خورم!
می گن دکی هنوز داره قسم می خوره…
می گن دکی هنوز داره قسم می خوره…
🤣7👍2
چند جمله آرامشبخش برای اضطراب:
این حس موقتیه و میگذره.
این واکنش سیستم عصبی من به یه تهدیده.
میتونم قدم به قدم پیش برم.
اشکالی نداره آروم شم و نفس بکشم.
من تو این لحظه در امانم.
لازم نیست همین حالا همهچیز رو حل کنم.
فکرهام لزوماً واقعیت نیستن.
من قبلاً هم از اضطراب عبور کردم.
میتونم با هر چیزی که پیش روم بیاد کنار بیام.
اشکالی نداره که کمک بخوام.
من اجازه دارم خودم باشم و فضایی رو اشغال کنم.
من قبلاً هم از لحظههای سخت گذشتم و دوباره میتونم.
این فقط بخشی از منه که احساس ترس میکنه.
این بخش از من برای احساس امنیت بیشتر به چی نیاز داره؟
@qodrattaqeer
این حس موقتیه و میگذره.
این واکنش سیستم عصبی من به یه تهدیده.
میتونم قدم به قدم پیش برم.
اشکالی نداره آروم شم و نفس بکشم.
من تو این لحظه در امانم.
لازم نیست همین حالا همهچیز رو حل کنم.
فکرهام لزوماً واقعیت نیستن.
من قبلاً هم از اضطراب عبور کردم.
میتونم با هر چیزی که پیش روم بیاد کنار بیام.
اشکالی نداره که کمک بخوام.
من اجازه دارم خودم باشم و فضایی رو اشغال کنم.
من قبلاً هم از لحظههای سخت گذشتم و دوباره میتونم.
این فقط بخشی از منه که احساس ترس میکنه.
این بخش از من برای احساس امنیت بیشتر به چی نیاز داره؟
@qodrattaqeer
❤16👍3🙏1
«میاندیشم پس نیستم.»
*موریس بلانشو
«میاندیشم هرجا که نیستم، پس هرجا که نمیاندیشم هستم. من آنجاکه اسباببازیِ اندیشهام هستم نیستم. من به این میاندیشم که چیستم، آنجاکه نمیاندیشم که بیندیشم.»
*ژاک لکان
@qodrattaqeer
*موریس بلانشو
«میاندیشم هرجا که نیستم، پس هرجا که نمیاندیشم هستم. من آنجاکه اسباببازیِ اندیشهام هستم نیستم. من به این میاندیشم که چیستم، آنجاکه نمیاندیشم که بیندیشم.»
*ژاک لکان
@qodrattaqeer
قــدرت تــغــیــیــرر...
Nazi Afshar – Sharmsar
این ترانه ی زیبا دو روی سکهست:
در لایه ناسازگار: وابستگی، ترس از رهاشدگی، محرومیت هیجانی.
در لایه سالم: دلبستگی ایمن، عشق متقابل، خودابرازی صادقانه و شادی در رابطه
در لایه ناسازگار: وابستگی، ترس از رهاشدگی، محرومیت هیجانی.
در لایه سالم: دلبستگی ایمن، عشق متقابل، خودابرازی صادقانه و شادی در رابطه
👍5
تنها چیزی که این روزها خوشحالم می کنه ؛ اینِ که مدرسه نمی رم .
😁12👌8💔2
🔝چطور از تنهایی لذت ببریم؟
تنهایی همیشه به معنای غم و کسالت نیست؛ اگر با نگرشی تازه به آن نگاه کنیم، فرصتی ناب برای آرامش، رشد فردی و خلاقیت است.
✅ تغییر نگرش منفی به تنهایی
✅ تمرین حضور آگاهانه (Mindfulness)
✅ پرداختن به علاقهمندیها و سرگرمیها
✅ گفتوگوی مثبت با خود
✅ ایجاد روتینهای خودمراقبتی
✅ کشف استقلال عاطفی
✅ فاصله گرفتن از دنیای دیجیتال
✅ اختصاص زمان مشخص برای خلوت شخصی
@qodrattaqeer
تنهایی همیشه به معنای غم و کسالت نیست؛ اگر با نگرشی تازه به آن نگاه کنیم، فرصتی ناب برای آرامش، رشد فردی و خلاقیت است.
✅ تغییر نگرش منفی به تنهایی
✅ تمرین حضور آگاهانه (Mindfulness)
✅ پرداختن به علاقهمندیها و سرگرمیها
✅ گفتوگوی مثبت با خود
✅ ایجاد روتینهای خودمراقبتی
✅ کشف استقلال عاطفی
✅ فاصله گرفتن از دنیای دیجیتال
✅ اختصاص زمان مشخص برای خلوت شخصی
@qodrattaqeer
👏2❤1
قــدرت تــغــیــیــرر...
🔝چطور از تنهایی لذت ببریم؟ تنهایی همیشه به معنای غم و کسالت نیست؛ اگر با نگرشی تازه به آن نگاه کنیم، فرصتی ناب برای آرامش، رشد فردی و خلاقیت است. ✅ تغییر نگرش منفی به تنهایی ✅ تمرین حضور آگاهانه (Mindfulness) ✅ پرداختن به علاقهمندیها و سرگرمیها ✅ گفتوگوی…
بیاین یه نگاه سریع بندازیم به اینکه چطور میشه از تنهایی لذت برد میدونین تو این دنیای پرسرعت تنهایی رو گاهی یه چیز بد یا حتی ترسناک میدونیم اما راستش یه فرصت خیلی خوبه برای اینکه نفسی تازه کنیم خودمونو بهتر بشناسیم و به یه آرامش ذهنی برسیم.
نکته اول اینه که دیدگاهمونو تغییر بدیم به جای اینکه فکر کنیم تنهایی یه چیز منفیه یا نشونه شکست اجتماعیه بهش به چشم یه فرصت نگاه کنیم؛ فرصتی برای استراحت ذهن خودشناسی و رشد فردی این تغییر نگاه خودش کلی حال آدم رو بهتر میکنه.
دوم بریم سراغ علاقمندیها و سرگرمیهامون، تنهایی واقعاً بهترین وقته برای انجام کاراییه که دوست داریم ولی تو شلوغی روزمره براشون وقت پیدا نمیکنیم؛مثلاً چی کتاب خوندن نوشتن نقاشی موسیقی حتی ورزش این کار حس خلاقیت و رضایتمون رو بالا میبرند و تنهایی رو خیلی لذت بخش تر میکنند.
سوم تمرین کنیم که حواسمون به لحظه حال باشه یعنی حضور آگاهانه و از خودمون مراقبت کنیم چطوری با تمرکز روی همین الان بدون قضاوت به دور وبرمون،به فکرامون توجه کنیم.
یه سری کارهای ساده برای خود مراقبتی مثل یه مدیتیشن کوتاه یه فنجون چای تو سکوت یا یه قدم زدن آروم تو طبیعت میتونه خیلی کمک کنه این کارها باعث میشن احساس آرامش کنیم و انرژیمون برگرده؛ اضطراب هم کمتر میشه.
در نهایت لذت بردن از تنهایی واقعاً یه مهارت و هنره که با تمرین به دست میاد و میتونه یه منبع عالی برای آرامش و تعادل تو زندگیتون باشه.
بزرگان بسیاری مثل بیل گیتس، ویرجینیا وولف و اینشتین تنهایی را سکوی پرتابی برای ایدههای بزرگ خود دانستهاند. 🚀
@qodrattaqeer
نکته اول اینه که دیدگاهمونو تغییر بدیم به جای اینکه فکر کنیم تنهایی یه چیز منفیه یا نشونه شکست اجتماعیه بهش به چشم یه فرصت نگاه کنیم؛ فرصتی برای استراحت ذهن خودشناسی و رشد فردی این تغییر نگاه خودش کلی حال آدم رو بهتر میکنه.
دوم بریم سراغ علاقمندیها و سرگرمیهامون، تنهایی واقعاً بهترین وقته برای انجام کاراییه که دوست داریم ولی تو شلوغی روزمره براشون وقت پیدا نمیکنیم؛مثلاً چی کتاب خوندن نوشتن نقاشی موسیقی حتی ورزش این کار حس خلاقیت و رضایتمون رو بالا میبرند و تنهایی رو خیلی لذت بخش تر میکنند.
سوم تمرین کنیم که حواسمون به لحظه حال باشه یعنی حضور آگاهانه و از خودمون مراقبت کنیم چطوری با تمرکز روی همین الان بدون قضاوت به دور وبرمون،به فکرامون توجه کنیم.
یه سری کارهای ساده برای خود مراقبتی مثل یه مدیتیشن کوتاه یه فنجون چای تو سکوت یا یه قدم زدن آروم تو طبیعت میتونه خیلی کمک کنه این کارها باعث میشن احساس آرامش کنیم و انرژیمون برگرده؛ اضطراب هم کمتر میشه.
در نهایت لذت بردن از تنهایی واقعاً یه مهارت و هنره که با تمرین به دست میاد و میتونه یه منبع عالی برای آرامش و تعادل تو زندگیتون باشه.
بزرگان بسیاری مثل بیل گیتس، ویرجینیا وولف و اینشتین تنهایی را سکوی پرتابی برای ایدههای بزرگ خود دانستهاند. 🚀
@qodrattaqeer
👏4❤2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ورودی برزخ از این فراخ تره!
این چه کاریه اخه ! پایینش مگه پاشنه درِ،
می کندید این و یه کم می گرفتید بالاتر
این چه کاریه اخه ! پایینش مگه پاشنه درِ،
می کندید این و یه کم می گرفتید بالاتر
🤣16👌1
اگر بدنبال کسی هستید که شما را «همانطورکه هستید دوست داشته باشد»، هنوز آمادگی ورود به یک رابطه جدی را ندارید. در یک رابطه جدی، میبایست برخی صفات خود را چون کلاً مناسب یک رابطه نیستند تغییر دهیم، برخی را نیز چون برای طرف مقابل آزاردهنده است .
@qodrattaqeer
@qodrattaqeer
👌16❤2
بیایید یه نگاه کوتاه بندازیم به یکی از نیازهای خیلی اساسی ما آدما؛ نیاز به دیده شدن.
تا حالا از خودتون پرسیدین چرا برامون مهمه که بقیه ما رو ببینن، درکمون کنن و برامون ارزش قائل شن؟
این موضوع اصلاً سطحی نیست، ریشهاش خیلی عمیقه و تا عمق روان ما میره.
اول از همه، نیاز به تعلق داشتنه.
ما ذاتاً اجتماعیایم. وقتی حس میکنیم بقیه ما رو میبینن و پذیرفتن، انگار یه جای امن توی جمع پیدا کردیم. این حس تعلق، امنیت عاطفی میده و نمیذاره احساس تنهایی یا طردشدگی کنیم.
دوم، نیاز به تأیید و احساس ارزشمندیه.
چرا یه تشویق کوچیک یا احترام ساده حال آدمو خوب میکنه؟ چون وقتی دیگران کارامونو میپذیرن، حس میکنیم باارزشیم. این تأییدها مثل سوختی برای اعتمادبهنفسمون عمل میکنن و یادمون میندازن که بودنمون معنا داره.
و سوم، نیاز به ارتباط و رهایی از تنهاییه.
میل به دیده شدن، با عشق، محبت و دوستی گره خورده. وقتی حس میکنیم دیده میشیم، انگار یه صدای درونی میگه: «دوستداشتنی هستی». همین حس کمکمون میکنه از پیلهی تنهایی بیرون بیایم.
پس میل به دیده شدن یه چیز سطحی نیست،
یه نیاز بنیادینه برای تعلق، احساس ارزشمندی و ارتباط انسانی عمیق
@qodrattaqeer
تا حالا از خودتون پرسیدین چرا برامون مهمه که بقیه ما رو ببینن، درکمون کنن و برامون ارزش قائل شن؟
این موضوع اصلاً سطحی نیست، ریشهاش خیلی عمیقه و تا عمق روان ما میره.
اول از همه، نیاز به تعلق داشتنه.
ما ذاتاً اجتماعیایم. وقتی حس میکنیم بقیه ما رو میبینن و پذیرفتن، انگار یه جای امن توی جمع پیدا کردیم. این حس تعلق، امنیت عاطفی میده و نمیذاره احساس تنهایی یا طردشدگی کنیم.
دوم، نیاز به تأیید و احساس ارزشمندیه.
چرا یه تشویق کوچیک یا احترام ساده حال آدمو خوب میکنه؟ چون وقتی دیگران کارامونو میپذیرن، حس میکنیم باارزشیم. این تأییدها مثل سوختی برای اعتمادبهنفسمون عمل میکنن و یادمون میندازن که بودنمون معنا داره.
و سوم، نیاز به ارتباط و رهایی از تنهاییه.
میل به دیده شدن، با عشق، محبت و دوستی گره خورده. وقتی حس میکنیم دیده میشیم، انگار یه صدای درونی میگه: «دوستداشتنی هستی». همین حس کمکمون میکنه از پیلهی تنهایی بیرون بیایم.
پس میل به دیده شدن یه چیز سطحی نیست،
یه نیاز بنیادینه برای تعلق، احساس ارزشمندی و ارتباط انسانی عمیق
@qodrattaqeer
👌11❤5
پیشاپیش روز دخترِ هفته ی آینده رو هم تبریک می گم.
😁9🤣8
اینانا، الههی آسمان، عشق و باروری، یکی از مهمترین خدایان زن در اساطیر سومری بود؛ که تا حدودی با #آفرودیت در یونان و ونوس در رم ، شناخته می شود.
موجودی زیبا و قدرتمند بود و بر زمین و آسمان فرمان میراند. روزی اینانا تصمیم گرفت به دنیای زیرین سفر کند، قلمرویی که خواهرش اریشکیگال، الههی مرگ و تاریکی، بر آن حکومت داشت. دنیای زیرین مکانی خطرناک و مرموز بود، جایی که حتی خدایان هم با چالشهای بزرگ روبهرو میشدند.
اینانا برای ورود به این قلمرو، باید از هفت دروازه عبور میکرد. در هر دروازه، او یکی از زیورهای سلطنتی و نمادهای قدرت خود را کنار میگذاشت؛ تاج، جواهرات و لباسهای زیبا یکییکی از او گرفته میشدند. این مرحله نشاندهندهی رها کردن غرور و ظاهر سلطنتی او بود و او به تدریج خود را از وابستگی به قدرت بیرونی خالی میکرد.
وقتی اینانا به قلب جهان زیرین رسید، بر دار آویخته شد و سه روز در مرگ نمادین باقی ماند. در این مدت، او با بخشهای تاریک و پنهان جهان زیرین مواجه شد؛ با رنج، ترس، تنهایی و قدرت سرکوبشدهی این قلمرو. در نهایت، نیروهای شفابخش او را دوباره زنده کردند و به دنیای بالا بازگرداندند.
اما اینانا دیگر همان الههی پیشین نبود. او اکنون کاملتر و آگاهتر بود و تجربه کرده بود که برای رسیدن به تمامیت و شناخت خود، باید از ظاهر و قدرتهای بیرونی گذر کند و به دل تاریکی و ناشناختهها قدم بگذارد. سفر او، داستانی از شجاعت، ریسک و بازگشت به قدرت واقعی است و تا امروز الهامبخش تمام روایتهای مربوط به رشد و تحول زنانه باقی مانده است.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
موجودی زیبا و قدرتمند بود و بر زمین و آسمان فرمان میراند. روزی اینانا تصمیم گرفت به دنیای زیرین سفر کند، قلمرویی که خواهرش اریشکیگال، الههی مرگ و تاریکی، بر آن حکومت داشت. دنیای زیرین مکانی خطرناک و مرموز بود، جایی که حتی خدایان هم با چالشهای بزرگ روبهرو میشدند.
اینانا برای ورود به این قلمرو، باید از هفت دروازه عبور میکرد. در هر دروازه، او یکی از زیورهای سلطنتی و نمادهای قدرت خود را کنار میگذاشت؛ تاج، جواهرات و لباسهای زیبا یکییکی از او گرفته میشدند. این مرحله نشاندهندهی رها کردن غرور و ظاهر سلطنتی او بود و او به تدریج خود را از وابستگی به قدرت بیرونی خالی میکرد.
وقتی اینانا به قلب جهان زیرین رسید، بر دار آویخته شد و سه روز در مرگ نمادین باقی ماند. در این مدت، او با بخشهای تاریک و پنهان جهان زیرین مواجه شد؛ با رنج، ترس، تنهایی و قدرت سرکوبشدهی این قلمرو. در نهایت، نیروهای شفابخش او را دوباره زنده کردند و به دنیای بالا بازگرداندند.
اما اینانا دیگر همان الههی پیشین نبود. او اکنون کاملتر و آگاهتر بود و تجربه کرده بود که برای رسیدن به تمامیت و شناخت خود، باید از ظاهر و قدرتهای بیرونی گذر کند و به دل تاریکی و ناشناختهها قدم بگذارد. سفر او، داستانی از شجاعت، ریسک و بازگشت به قدرت واقعی است و تا امروز الهامبخش تمام روایتهای مربوط به رشد و تحول زنانه باقی مانده است.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
❤4👌1
قــدرت تــغــیــیــرر...
اینانا، الههی آسمان، عشق و باروری، یکی از مهمترین خدایان زن در اساطیر سومری بود؛ که تا حدودی با #آفرودیت در یونان و ونوس در رم ، شناخته می شود. موجودی زیبا و قدرتمند بود و بر زمین و آسمان فرمان میراند. روزی اینانا تصمیم گرفت به دنیای زیرین سفر کند، قلمرویی…
اینانا، نماد فرآیند فردیت زنانه، در نگاه یونگی یکی از کهنترین تمثیلها از سفر فردیت است. این سفر روندی است که در آن روان زن از سطح اجتماعی و نقابهای ظاهری به لایههای ناخودآگاه و درونی خود سفر میکند تا به کلبودگی برسد. اینانا در آغاز الهه آسمان و عشق است، زیبا، قدرتمند و ستوده، اما هنوز نیمی از روانش، بخش تاریک یا سایه، ناشناخته باقی مانده است. برای کامل شدن، باید به دیدار سایه خود برود، اریشکیگال، الهه مرگ و تاریکی.
سفر اینانا به دنیای زیرین نماد فرود روان به ناخودآگاه است. در هر یک از هفت دروازه دنیای زیرین، یکی از نشانههای قدرت و هویت بیرونی او را از دست میدهد؛ تاج، گردنبند، لباس و دیگر نمادها. این مراحل نشاندهنده کاهش تدریجی ایگو است، یعنی رها کردن نقابها، نقشها و تعاریفی که جامعه از زن ساخته است. بدون فروپاشی ایگو، هیچ دگرگونی حقیقی ممکن نیست. اینانا در نهایت برهنه و بیقدرت در برابر سایه خود میایستد، درست در نقطهای که روان باید تسلیم تاریکی شود تا باززاده گردد.
در جهان زیرین، اینانا میمیرد و از چوب دار آویخته میشود. این مرگ نمادین نشانه فروپاشی خود قدیمی و آغاز تغییر روانی ژرف است. فرو رفتن در تاریکی یعنی روبهرو شدن با بخشهایی از روان که انکار شدهاند؛ خشم، حسادت، میل، ترس یا قدرت سرکوبشده زنانه. این همان مواجهه با اریشکیگال است، الههای که گریه میکند، فریاد میزند و رنج میکشد. تا زمانی که زن با اریشکیگال درونش روبهرو نشود، نمیتواند به تمامیت روانی برسد.
پس از سه روز، اینانا توسط نیروهای جانبخش دوباره زنده میشود و به جهان بالا بازمیگردد. اما دیگر همان زن پیشین نیست. او اکنون خود آگاهشده است، زنی که هم نور و هم تاریکی را میشناسد، هم عشق و هم مرگ را، و از ترکیب این دو به خرد رسیده است. این مرحله همان چیزی است که یونگ آن را تمامیت یا self مینامد، وحدت اضداد در درون روان.
سفر اینانا الگویی است از مسیر روانی هر زن و در سطحی نمادین، هر انسان. در این مسیر فرد از مرحله قدرت و غرور ایگو، زندگی در نور و نقشهای اجتماعی، به فرود به ناخودآگاه و مواجهه با سایه و رنج میرسد. سپس تجربه مرگ نمادین، تسلیم شدن و از دست دادن کنترل را پشت سر میگذارد و در نهایت با باززایی و تمامیت، با تاریکی آشتی میکند و خود واقعی را کشف میکند. رشد روانی بدون تجربه سقوط ممکن نیست. زن باید از چهره الهه زیبا و مطیع عبور کند تا به الهه کامل بدل شود، زنی که هم آفریننده است و هم ویرانگر، هم نور دارد و هم شب.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
سفر اینانا به دنیای زیرین نماد فرود روان به ناخودآگاه است. در هر یک از هفت دروازه دنیای زیرین، یکی از نشانههای قدرت و هویت بیرونی او را از دست میدهد؛ تاج، گردنبند، لباس و دیگر نمادها. این مراحل نشاندهنده کاهش تدریجی ایگو است، یعنی رها کردن نقابها، نقشها و تعاریفی که جامعه از زن ساخته است. بدون فروپاشی ایگو، هیچ دگرگونی حقیقی ممکن نیست. اینانا در نهایت برهنه و بیقدرت در برابر سایه خود میایستد، درست در نقطهای که روان باید تسلیم تاریکی شود تا باززاده گردد.
در جهان زیرین، اینانا میمیرد و از چوب دار آویخته میشود. این مرگ نمادین نشانه فروپاشی خود قدیمی و آغاز تغییر روانی ژرف است. فرو رفتن در تاریکی یعنی روبهرو شدن با بخشهایی از روان که انکار شدهاند؛ خشم، حسادت، میل، ترس یا قدرت سرکوبشده زنانه. این همان مواجهه با اریشکیگال است، الههای که گریه میکند، فریاد میزند و رنج میکشد. تا زمانی که زن با اریشکیگال درونش روبهرو نشود، نمیتواند به تمامیت روانی برسد.
پس از سه روز، اینانا توسط نیروهای جانبخش دوباره زنده میشود و به جهان بالا بازمیگردد. اما دیگر همان زن پیشین نیست. او اکنون خود آگاهشده است، زنی که هم نور و هم تاریکی را میشناسد، هم عشق و هم مرگ را، و از ترکیب این دو به خرد رسیده است. این مرحله همان چیزی است که یونگ آن را تمامیت یا self مینامد، وحدت اضداد در درون روان.
سفر اینانا الگویی است از مسیر روانی هر زن و در سطحی نمادین، هر انسان. در این مسیر فرد از مرحله قدرت و غرور ایگو، زندگی در نور و نقشهای اجتماعی، به فرود به ناخودآگاه و مواجهه با سایه و رنج میرسد. سپس تجربه مرگ نمادین، تسلیم شدن و از دست دادن کنترل را پشت سر میگذارد و در نهایت با باززایی و تمامیت، با تاریکی آشتی میکند و خود واقعی را کشف میکند. رشد روانی بدون تجربه سقوط ممکن نیست. زن باید از چهره الهه زیبا و مطیع عبور کند تا به الهه کامل بدل شود، زنی که هم آفریننده است و هم ویرانگر، هم نور دارد و هم شب.
#ختائیلر_فرناز
═══༻༺═══
خــود شــنــاســے بــه روش پــرفــســور
#یــونــگ
@qodrattaqeer
❤4