✅"با سلام و تبریک سال نو خدمت همه عزیزان،اساتید محترم و دوستان گرامی...
تصمیم بر آن شد در شروع سال جدید بنا به درخواست برخی عزیزان و دوستان محترم مبنی بر تشکیل کانالی از آثار و نوشته ها و کارهایی که در فضاهای مختلف مجازی و کانالهای تلگرامی از بنده منتشر شده ، کانالی ایجاد نمایم تا دسترسی شما مخاطبین عزیز به مجموعه این آثار سهل الوصول تر شود که از نظرات و پیشنهادهای خوب شما عزیزان در ادامه راه؛ بنده قطعا جهت ارتقا کارهایم لحاظ خواهم کرد...
خوشحال میشوم همراه همیشگی من در ادامه راه باشید.🌹
با احترام🙏
✏رضا کردبچه
@R_Kordbacheh
تصمیم بر آن شد در شروع سال جدید بنا به درخواست برخی عزیزان و دوستان محترم مبنی بر تشکیل کانالی از آثار و نوشته ها و کارهایی که در فضاهای مختلف مجازی و کانالهای تلگرامی از بنده منتشر شده ، کانالی ایجاد نمایم تا دسترسی شما مخاطبین عزیز به مجموعه این آثار سهل الوصول تر شود که از نظرات و پیشنهادهای خوب شما عزیزان در ادامه راه؛ بنده قطعا جهت ارتقا کارهایم لحاظ خواهم کرد...
خوشحال میشوم همراه همیشگی من در ادامه راه باشید.🌹
با احترام🙏
✏رضا کردبچه
@R_Kordbacheh
Forwarded from کتابدونی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"با دردها می رقصند.."
🎬از مجموعه مستندهای مینی مال اجتماعی
#مستند
✅کاری از : رضا کردبچه(مستندساز- دانشجو دکتری جامعه شناسی)
@ketabdooni✨
🎬از مجموعه مستندهای مینی مال اجتماعی
#مستند
✅کاری از : رضا کردبچه(مستندساز- دانشجو دکتری جامعه شناسی)
@ketabdooni✨
Forwarded from ️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 گور خوابی؛ همخوابگی های تن آلام
🖋 رضا کردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
✅برخورد قومیت های مختلف با مرگ و مردگان و زندگی پس از مرگشان بدلیل ایدئولوگ های گوناگون ؛ اشکال متفاوتی دارد.برخی اقوام بدلیل اینکه نباید زمین پاک را آلوده سازند مرده سوزی میکنند و خاکسترش را برای رهایی روح متوفی در دامن امواج خروشان دریاها میسپارند یا در کنج خانه هایشان در ظروفی خاص برای حضور همیشگی روح عزیزشان و برکت به زندگی نگاه می دارند..اما ایرانیان باستان بدلیل تقدس آب ، آتش و خاک در نزد ایشان و برای جلوگیری از ناپاک کردن این عناصر؛ مردگان خود را بر بلندای کوههای سربلند درمکانهایی که "دخمه" نام داشت رها می نمودند تا خوراک لاشخورها و پرندگان وحشی دیگری شوند. تاریخ چندهزار ساله خاک خورده انسانها، تاریخ چند هزار ساله انتخاب بهترین شیوه های زیستنِ مردگان به دست زندگان در زندگی پس از مرگ است..حتی برخی اقوام مردگان خود را بعد از سالها دوباره از خاک بیرون می آورند و لباسهای نو و تمیز بر تن آنها می نمایند و دوباره با احترام خاص آنان را در دل زمین بر خاک آرام و متین می سپارند.
همه اینها نشان از تقدس مرگ و ارزش مرگ گرایی درنزد اقوام مختلف دارد که البته این تعریف تفاوت اساسی با مقوله مرده پرستی و مرده خوری در فرهنگ حاضر ما دارد! به زعم ایشان انسانی که شاید با شیوه های زیستن ناپسندش در طول تاریخ و در طول حیات خود به طبیعت و عناصر چهارگانه تجاوز نموده و آنها را همراه با آدمهای دیگر در جنگ و خونریزی های متمادی و قرنها نبردهای طولانی بر سر هیچ و پوچ زخمی و به نابودی کشانده ؛ اکنون باید شکل مردنش کمترین آسیبی به طبیعت پیرامونی اش برساند..به همین دلیل یا سوزانده میشود یا در گودالی تنگ و تاریک کفن پیچ و دست و پا بسته گنجانده میشود تا مجال کوچکترین حرکتی برای آسیب رساندن مجدد به محیط پیرامونی خودش را نداشته باشد و خیال جهان از دست شرارت های وی راحت باشد..!
با تمام این توصیفات اما در عصر حاضر هیچگاه به ذهن بشریت تاریخ هم خطور نمی کرد که این زمین متین و پاک سیرت اینگونه به گورهای تنگ، به گورهای شکم گرسنه با دهانی باز، به گورهای فرو برنده و پناه آخرِ مردگان بدل و پناهگاه زندگان گرسنه ی بی پناه شود! و یا حتی اطاق خواب تنگ و تاریکی برای همخوابگی با تن فروشی زنی دردمند و گرسنه در ازای طعامی چون ساندویچی سرد!
تورستین وبلن در نظریه "طبقه تن آسا" خود با حمله به فلسفه سرمایه داری و تو خالی بودن آن و استفاده های نادرست از ثروت ، مصرف تظاهری را معیار و اعتبار قشر مرفه می شناسد.به زعم وی مصرف در طبقه مرفه اساس نیاز واقعی نیست بلکه صرفا برای نمایش و خودبودگی و تعلق داشتن به طبقه خاصی گنجانده میشود.
حال باید این سوال اساسی را پرسید که مصرف در طبقه تهیدست ِفرودست یک جامعه که من آنرا "طبقه تن آلام" می نامم آیا همان کارکرد غیر متظاهرانه و عمیقِ درد جانکاه در کارد به استخوان رسیده نیست؟! استفاده از یک گور برای سیر کردن شکم با یک ساندویچ سرد در ازای تن فروشی تن دردمند خود در غالب کدام نظریه "طبقه تن آلام" میتوان تفسیر شود؟!
و اما سخن آخر اینکه نظریه پردازان کلاسیک اجتماعی معتقد بودند که انسان محصول تن است که بعدها توسط نظریه پردازان متاخر این تز رد شد و انسان را محصول ساختارهای گوناگون اجتماعی، سیاسی و...می دانند.با این تعریف باید گفت آن زنده انسانی که خود و آرزوهای نداشته خود را در گوری اینچنین مدفون میسازد؛ صرفا تنها تن خود را در محاقی تاریک دفن نمیکند، بلکه در واقع او با خود تمام ساختارهای بیمار و لاعلاج اجتماع خود را و همچنین همه ما را با خود به زیر کشیده و به گور میبرد ودر واقع آنرا در اعماق تلخ فراموشی تاریخ معاصر ایران مان خاک می کند!
#نویسنده_مهمان
💡 #رسانه شمایید. اگر میپسندید، برای دوستانتان بفرستید.
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology
🖋 رضا کردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
✅برخورد قومیت های مختلف با مرگ و مردگان و زندگی پس از مرگشان بدلیل ایدئولوگ های گوناگون ؛ اشکال متفاوتی دارد.برخی اقوام بدلیل اینکه نباید زمین پاک را آلوده سازند مرده سوزی میکنند و خاکسترش را برای رهایی روح متوفی در دامن امواج خروشان دریاها میسپارند یا در کنج خانه هایشان در ظروفی خاص برای حضور همیشگی روح عزیزشان و برکت به زندگی نگاه می دارند..اما ایرانیان باستان بدلیل تقدس آب ، آتش و خاک در نزد ایشان و برای جلوگیری از ناپاک کردن این عناصر؛ مردگان خود را بر بلندای کوههای سربلند درمکانهایی که "دخمه" نام داشت رها می نمودند تا خوراک لاشخورها و پرندگان وحشی دیگری شوند. تاریخ چندهزار ساله خاک خورده انسانها، تاریخ چند هزار ساله انتخاب بهترین شیوه های زیستنِ مردگان به دست زندگان در زندگی پس از مرگ است..حتی برخی اقوام مردگان خود را بعد از سالها دوباره از خاک بیرون می آورند و لباسهای نو و تمیز بر تن آنها می نمایند و دوباره با احترام خاص آنان را در دل زمین بر خاک آرام و متین می سپارند.
همه اینها نشان از تقدس مرگ و ارزش مرگ گرایی درنزد اقوام مختلف دارد که البته این تعریف تفاوت اساسی با مقوله مرده پرستی و مرده خوری در فرهنگ حاضر ما دارد! به زعم ایشان انسانی که شاید با شیوه های زیستن ناپسندش در طول تاریخ و در طول حیات خود به طبیعت و عناصر چهارگانه تجاوز نموده و آنها را همراه با آدمهای دیگر در جنگ و خونریزی های متمادی و قرنها نبردهای طولانی بر سر هیچ و پوچ زخمی و به نابودی کشانده ؛ اکنون باید شکل مردنش کمترین آسیبی به طبیعت پیرامونی اش برساند..به همین دلیل یا سوزانده میشود یا در گودالی تنگ و تاریک کفن پیچ و دست و پا بسته گنجانده میشود تا مجال کوچکترین حرکتی برای آسیب رساندن مجدد به محیط پیرامونی خودش را نداشته باشد و خیال جهان از دست شرارت های وی راحت باشد..!
با تمام این توصیفات اما در عصر حاضر هیچگاه به ذهن بشریت تاریخ هم خطور نمی کرد که این زمین متین و پاک سیرت اینگونه به گورهای تنگ، به گورهای شکم گرسنه با دهانی باز، به گورهای فرو برنده و پناه آخرِ مردگان بدل و پناهگاه زندگان گرسنه ی بی پناه شود! و یا حتی اطاق خواب تنگ و تاریکی برای همخوابگی با تن فروشی زنی دردمند و گرسنه در ازای طعامی چون ساندویچی سرد!
تورستین وبلن در نظریه "طبقه تن آسا" خود با حمله به فلسفه سرمایه داری و تو خالی بودن آن و استفاده های نادرست از ثروت ، مصرف تظاهری را معیار و اعتبار قشر مرفه می شناسد.به زعم وی مصرف در طبقه مرفه اساس نیاز واقعی نیست بلکه صرفا برای نمایش و خودبودگی و تعلق داشتن به طبقه خاصی گنجانده میشود.
حال باید این سوال اساسی را پرسید که مصرف در طبقه تهیدست ِفرودست یک جامعه که من آنرا "طبقه تن آلام" می نامم آیا همان کارکرد غیر متظاهرانه و عمیقِ درد جانکاه در کارد به استخوان رسیده نیست؟! استفاده از یک گور برای سیر کردن شکم با یک ساندویچ سرد در ازای تن فروشی تن دردمند خود در غالب کدام نظریه "طبقه تن آلام" میتوان تفسیر شود؟!
و اما سخن آخر اینکه نظریه پردازان کلاسیک اجتماعی معتقد بودند که انسان محصول تن است که بعدها توسط نظریه پردازان متاخر این تز رد شد و انسان را محصول ساختارهای گوناگون اجتماعی، سیاسی و...می دانند.با این تعریف باید گفت آن زنده انسانی که خود و آرزوهای نداشته خود را در گوری اینچنین مدفون میسازد؛ صرفا تنها تن خود را در محاقی تاریک دفن نمیکند، بلکه در واقع او با خود تمام ساختارهای بیمار و لاعلاج اجتماع خود را و همچنین همه ما را با خود به زیر کشیده و به گور میبرد ودر واقع آنرا در اعماق تلخ فراموشی تاریخ معاصر ایران مان خاک می کند!
#نویسنده_مهمان
💡 #رسانه شمایید. اگر میپسندید، برای دوستانتان بفرستید.
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology
Forwarded from Reza Kordbacheh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️ انسان آلوده و فعال شدن مکانیسم ماشه!
🎬 پرترهای از رضا کردبچه
🎬 پرترهای از رضا کردبچه
Forwarded from جامعه شناسی در یک نگاه
🌐 انسانِ آلوده و فعال شدن مکانیسم ماشه!
✍رضا کردبچه ( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
🔺ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه می گوید:"حقیقت یعنی احساس ثابت مستمر اجتماع".و اجتماع حاصل کنش و هم افزایی تجمع انسانهایی ست در جغرافیا و تاریخ مکانی- زمانی حال حاضر.
🔺از اینرو نتیجه میگیرد که حقیقت نسبت به مردمان هر سرزمینی وجه ابژکتیویه و بیرونی دارد و لازمه اصلی درک حقایق جوامع انسانی، "بدن"به مثابه مجموع اجزا و ارگانیسم زنده درونی ،برای شناخت حقیقت بیرونی ست..بطور مثال لازمه ی درک مفهومی مانند "بی عدالتی" بوجود آمده در بین کنشهای قدرت حاکمیت های بالادستی؛ درک و لمس آن توسط کمونهای انسانی پایین دستی از طریق گوشت و پوست و استخوان ( استعاره ای از حواس پنجگانه اصلی بدن)صورت می پذیرد و نتیجه میگیرد که درصورت نبود حواس آدمی برای مفهوم سازی لازم از مفروضات حقیقی بیرونی؛ تعریف این مفهوم به مثابه دالِ ابتر (بطور مثال بی عدالتی) کاملا غیر ممکن خواهد بود و غیر قابل شناسا...از اینرو "بدن انسان" به مثابه مکانیسمی بی همتا و غیر قابل قیاس نسبت به بدنه مکانیکی سایر جانداران درموقعیت استثنایی کنشگرانه قرار میگرد..
🔺شناخت و استقرار معنایی بیماریهای مختلف و اپیدمی های سیاه در طول قرون متمادی نیز در تعاریف بدیع بدنهای آلوده انسانی به مثابه ارگانیسم شناخت بیماریهای ناشناخته قابل درک و امکان پذیر بوده و علائم بیماری در بدن نشان از تایید حقیقتی نامشهود اما آشکار انسان بیمار است و رفتارهای متقابل با آن..
🔺بنا به تعریف ساده تر برای درک ِ مفهوم حقیقی بیماری گونه ی کرونا؛ واکنش نشان دادن سیستم ایمنی بدن شرط لازمی ست که باعث میشود بیماری با مختصات خاص هولناک خود در بدن تعریف و علائم و تظاهرات بیماری خود را بروز دهد و در غیر اینصورت معنای بیماری به تعویق می افتد.
🔺اما آنچه در حال حاضر این بیماری را هولناک تر و کشنده تر از تمام بیماریهای قرن حاضر نموده است ؛ شیوه پارادوکسیکال بسیار ساده و دم دستی "مبتلا به" شدن مبتلایان به این بیماری پیچیده و سخت است؛ تماس ساده انسان آلوده...
🔺برخلاف طاعون سیاه در قرون وسطی که عوامل ناشناخته مختلفِ خرافی- مذهبی در شیوع آن دخالت داده میشد که سبب گردید بیش از تعداد بیماران ؛ انسانهای بیگناه دیگری (بعنوان مثال بدلیل داشتن دین یهودیت ) در خرافه پرستی های جاهلانه آن دوران سوزانده شده و از بین بروند..
🔺در نتیجه انسانِ کرونا بیمار، ناقل است و حامل.. ناقلی کشنده و حاملی فراگیر با استقرار نشانه های معنایی ویروسی خود بواسطه بدن آلوده بیمار ؛ وهر تماس بدنی(body contact) تبدیل به بمبی ساعتی میشود کار گذاشته شده در بدنهای دیگری، اصلی ترین ابزار حامل هولناک بیمار گونه معنا؛ و دستهای انسان آلوده در دم دستی ترین تعریف خود دیگر بعنوان عاملیتی اخلاقی و انسانی برای کمک و یاری رساندن به سوی انسانِ نیازمند دیگری کشیده نمیشود.
🔺 دستها سلاحی کشنده محسوب میشوند در انتحار بدن بیمار...اسلحه ای فردی و آلوده در دست دشمن فرضی و نادیدنی اما حاضردر همه مکانها و زمانها که برای طرحِ تئوری قتلی بیرحمانه و کشیدن ماشه ای خلاص کننده به سادگی یک تماس ساده بکار برده می شود...شلیک و تمام!
📌منبع این مطلب؛ ارسال مخاطب گرامی کانال
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
✍رضا کردبچه ( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
🔺ویل دورانت در کتاب لذات فلسفه می گوید:"حقیقت یعنی احساس ثابت مستمر اجتماع".و اجتماع حاصل کنش و هم افزایی تجمع انسانهایی ست در جغرافیا و تاریخ مکانی- زمانی حال حاضر.
🔺از اینرو نتیجه میگیرد که حقیقت نسبت به مردمان هر سرزمینی وجه ابژکتیویه و بیرونی دارد و لازمه اصلی درک حقایق جوامع انسانی، "بدن"به مثابه مجموع اجزا و ارگانیسم زنده درونی ،برای شناخت حقیقت بیرونی ست..بطور مثال لازمه ی درک مفهومی مانند "بی عدالتی" بوجود آمده در بین کنشهای قدرت حاکمیت های بالادستی؛ درک و لمس آن توسط کمونهای انسانی پایین دستی از طریق گوشت و پوست و استخوان ( استعاره ای از حواس پنجگانه اصلی بدن)صورت می پذیرد و نتیجه میگیرد که درصورت نبود حواس آدمی برای مفهوم سازی لازم از مفروضات حقیقی بیرونی؛ تعریف این مفهوم به مثابه دالِ ابتر (بطور مثال بی عدالتی) کاملا غیر ممکن خواهد بود و غیر قابل شناسا...از اینرو "بدن انسان" به مثابه مکانیسمی بی همتا و غیر قابل قیاس نسبت به بدنه مکانیکی سایر جانداران درموقعیت استثنایی کنشگرانه قرار میگرد..
🔺شناخت و استقرار معنایی بیماریهای مختلف و اپیدمی های سیاه در طول قرون متمادی نیز در تعاریف بدیع بدنهای آلوده انسانی به مثابه ارگانیسم شناخت بیماریهای ناشناخته قابل درک و امکان پذیر بوده و علائم بیماری در بدن نشان از تایید حقیقتی نامشهود اما آشکار انسان بیمار است و رفتارهای متقابل با آن..
🔺بنا به تعریف ساده تر برای درک ِ مفهوم حقیقی بیماری گونه ی کرونا؛ واکنش نشان دادن سیستم ایمنی بدن شرط لازمی ست که باعث میشود بیماری با مختصات خاص هولناک خود در بدن تعریف و علائم و تظاهرات بیماری خود را بروز دهد و در غیر اینصورت معنای بیماری به تعویق می افتد.
🔺اما آنچه در حال حاضر این بیماری را هولناک تر و کشنده تر از تمام بیماریهای قرن حاضر نموده است ؛ شیوه پارادوکسیکال بسیار ساده و دم دستی "مبتلا به" شدن مبتلایان به این بیماری پیچیده و سخت است؛ تماس ساده انسان آلوده...
🔺برخلاف طاعون سیاه در قرون وسطی که عوامل ناشناخته مختلفِ خرافی- مذهبی در شیوع آن دخالت داده میشد که سبب گردید بیش از تعداد بیماران ؛ انسانهای بیگناه دیگری (بعنوان مثال بدلیل داشتن دین یهودیت ) در خرافه پرستی های جاهلانه آن دوران سوزانده شده و از بین بروند..
🔺در نتیجه انسانِ کرونا بیمار، ناقل است و حامل.. ناقلی کشنده و حاملی فراگیر با استقرار نشانه های معنایی ویروسی خود بواسطه بدن آلوده بیمار ؛ وهر تماس بدنی(body contact) تبدیل به بمبی ساعتی میشود کار گذاشته شده در بدنهای دیگری، اصلی ترین ابزار حامل هولناک بیمار گونه معنا؛ و دستهای انسان آلوده در دم دستی ترین تعریف خود دیگر بعنوان عاملیتی اخلاقی و انسانی برای کمک و یاری رساندن به سوی انسانِ نیازمند دیگری کشیده نمیشود.
🔺 دستها سلاحی کشنده محسوب میشوند در انتحار بدن بیمار...اسلحه ای فردی و آلوده در دست دشمن فرضی و نادیدنی اما حاضردر همه مکانها و زمانها که برای طرحِ تئوری قتلی بیرحمانه و کشیدن ماشه ای خلاص کننده به سادگی یک تماس ساده بکار برده می شود...شلیک و تمام!
📌منبع این مطلب؛ ارسال مخاطب گرامی کانال
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
Telegram
جامعه شناسی در یک نگاه
در این کانال با نظریه های جامعه شناسی و اندیشه جامعه شناسان معاصر ایران آشنا می شوید.
✏رضا کردبچه
"اندیشه هایی پیرامون جامعه شناسی، هنر و ادبیات..."
.
(ارسال نظر و نقد):
@Reza_Kordbacheh
https://www.tg-me.com/R_Kordbacheh
"اندیشه هایی پیرامون جامعه شناسی، هنر و ادبیات..."
.
(ارسال نظر و نقد):
@Reza_Kordbacheh
https://www.tg-me.com/R_Kordbacheh
Telegram
✏اندیشه های رضاکردبچه
"اندیشه هایی پیرامون جامعه شناسی، هنر و ادبیات.."
📚 🎬 🎭
🔸️دکتری جامعه شناسی؛ مدرس دانشگاه
🔸️شاعر، نویسنده و کارگردان-مستندساز اجتماعی
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/Reza.kordbacheh_official
(ارسال نظر و نقد):👇
@Reza_Kordbacheh
📚 🎬 🎭
🔸️دکتری جامعه شناسی؛ مدرس دانشگاه
🔸️شاعر، نویسنده و کارگردان-مستندساز اجتماعی
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/Reza.kordbacheh_official
(ارسال نظر و نقد):👇
@Reza_Kordbacheh
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from اندیشه انتقادی
🔶 رقصنده با مرگ...
🔹 رضا کردبچه(دانشجو دکتری جامعه شناسی)
🔸 آلبر کامو در جایی می گوید: "پافشاری در یاس و نا امیدی در مردمان هر سرزمینی منجر با شادیهای دردآوری خواهد شد! رقصنده هایی با مرگ..."
همچنین نوربرت الیاس معتقد بود که در جوامع پیش از صنعتی شدن مرگ امری خودمانی و آشکار بود. بیماری های اپیدمیک، طول عمرهای کوتاه و قحطی آشنای دیرین مردم بود.. مرگ در خانه اتفاق می افتاد جلوی چشم کودکان و عزیزان.. در جوامع صنعتی امروز فکر مرگ سرکوب شده است.. در واقع این سرکوبی زیرمجموعه ای از روند مهار جنبه های خطرساز ابتدایی و حیوانی حیات بشر در جوامع بوده است.. بر این اساس استدلال می کند که محتضران در جامعه ی صنعتی امروزی طرد شدگانی هستند از جامعه در محیط بیمارستان و خانهی سالمندان(به مثابه قرنطینه های دور افتاده)، در حالی که رشته های معنایی بین آنها و دیگران گسسته است، آنها براستی محتضرانی تنها هستند.
🔸از اینرو وقتی جانِ بی جان و دستهای کوتاه تک تک عزیزانی که دربیمارستانهای اینچنینی در کوتاهترین زمان و فاصله با مرگی قرار دارد که با شولای سیاه داس بدست همانند سایهای شوم از رگ گردن به آنها نزدیکتر است؛ شدت گرفتن سرایت اینگونه کمپین های رقص و شادی در قرنطینه های بهداشتی درمانی چه معنا و مفهومی خواهد داشت؟! آیا بنا به تعبیر نوربرت الیاس سرکوب کردن فکر مرگ است یا سخره گیری آن؟ فریب دلبرانه ش و یا به رقص درآوردن مرگ درتانگویی دونفره؟! براستی در کشوری که مرگیدن افراد راحتتر و باور پذیرتر از یک خواب نیمروزی کوتاه گردیده ست، شاید جای تعجب نباشد که خود دلیلی برای دورهم بودن و دورهمی های اینچنینی خواهد بود!
🔸چالش رقص کرونا در قومیت های مختلف شاید پذیرش تمام و کمال بیماریست در ریشه های قومی-آیینی آنها... قبول و رخنه کردن بیماری بر پوست و استخوان... رقص لزگی با کرونا، کوردی با کرونا، بندری با کرونا یا حتی رقص باباکرم با کرونا!! اینگونه تاکتیک های پیش پا افتاده و ابتدایی راه عقلانی برای شکست هیولا کرونا نیست..
این گونه بازی با بمب های به اصطلاح روحیه، بمب های بازی شادی و تماشا در پر ریسک ترین وضعیت ممکن و با لباسهای رقص مخوف آخرالزمانی بیشتر باعث فرافکنی ترس است و فریب که نتایجی بس مخوف تر بدلیل ساده انگاری بیماری خواهد داشت... گریزی ست موقتی از هراسِ نبود راهکارهای عقلانی کنترلی و گمراه کردن حواس اجتماعی جامعه از نقصان ها و ضعف هایی که مردم را یکی یکی به کام مرگ میکشاند، ولی همچنان ما در حال رقص با مرگ جانکاهیم!
🔸فراموش نکنیم که طاعون در قرون وسطی باعث گردیدکه آدمها قبل از آنکه طاعون آنها را از پای درآورد؛ یکدیگر را از لبه تیغ بگذرانند تا عامل انتقال بیماری به یکدیگر نشوند! کاری که حکومت کره شمالی با اعدام یک فرد مبتلا به کرونا وضعیت قرمز قرون وسطایی انسان مدرن را مجددا به صدا درآورد!
🔸با مقایسه ای ساده در نوع جدیت برخورد حکومتها و جامعه پزشکی بطور مثال کشور چین( هرچند با شادی جزئی ناشی از موفقیت مهار موقت کرونا) میتوان عمق فاجعه را در شادیهای کاذب و فراگیر اینچنینی دید! علیرغم زحمات بسیار پزشکان و پرستاران و انجام وظیفه آنها؛ اما اینگونه رفتارهای سهل انگارانه متداول در جامعه را میتوان به سادگی از تعلل و عدم کنترلهای ابتدایی لازم در ورود این بیماری توسط مسئولین ناآگاه بالا دستی تا همین ساده انگاری های پزشکان و پرستاران آگاه پایین دستی ردیابی و مشاهده نمود و بر آن افسوس خورد و به انتظار پیوستن دیگر نهادهای اجتماعی و ارگانها و منجمله خانواده ها به چالش "رقص با کرونا" باشیم که به رقصنده هایی با مرگ در کنار بیمارانشان بدل می گردند!
#یادداشتها
@critical_thought
🔹 رضا کردبچه(دانشجو دکتری جامعه شناسی)
🔸 آلبر کامو در جایی می گوید: "پافشاری در یاس و نا امیدی در مردمان هر سرزمینی منجر با شادیهای دردآوری خواهد شد! رقصنده هایی با مرگ..."
همچنین نوربرت الیاس معتقد بود که در جوامع پیش از صنعتی شدن مرگ امری خودمانی و آشکار بود. بیماری های اپیدمیک، طول عمرهای کوتاه و قحطی آشنای دیرین مردم بود.. مرگ در خانه اتفاق می افتاد جلوی چشم کودکان و عزیزان.. در جوامع صنعتی امروز فکر مرگ سرکوب شده است.. در واقع این سرکوبی زیرمجموعه ای از روند مهار جنبه های خطرساز ابتدایی و حیوانی حیات بشر در جوامع بوده است.. بر این اساس استدلال می کند که محتضران در جامعه ی صنعتی امروزی طرد شدگانی هستند از جامعه در محیط بیمارستان و خانهی سالمندان(به مثابه قرنطینه های دور افتاده)، در حالی که رشته های معنایی بین آنها و دیگران گسسته است، آنها براستی محتضرانی تنها هستند.
🔸از اینرو وقتی جانِ بی جان و دستهای کوتاه تک تک عزیزانی که دربیمارستانهای اینچنینی در کوتاهترین زمان و فاصله با مرگی قرار دارد که با شولای سیاه داس بدست همانند سایهای شوم از رگ گردن به آنها نزدیکتر است؛ شدت گرفتن سرایت اینگونه کمپین های رقص و شادی در قرنطینه های بهداشتی درمانی چه معنا و مفهومی خواهد داشت؟! آیا بنا به تعبیر نوربرت الیاس سرکوب کردن فکر مرگ است یا سخره گیری آن؟ فریب دلبرانه ش و یا به رقص درآوردن مرگ درتانگویی دونفره؟! براستی در کشوری که مرگیدن افراد راحتتر و باور پذیرتر از یک خواب نیمروزی کوتاه گردیده ست، شاید جای تعجب نباشد که خود دلیلی برای دورهم بودن و دورهمی های اینچنینی خواهد بود!
🔸چالش رقص کرونا در قومیت های مختلف شاید پذیرش تمام و کمال بیماریست در ریشه های قومی-آیینی آنها... قبول و رخنه کردن بیماری بر پوست و استخوان... رقص لزگی با کرونا، کوردی با کرونا، بندری با کرونا یا حتی رقص باباکرم با کرونا!! اینگونه تاکتیک های پیش پا افتاده و ابتدایی راه عقلانی برای شکست هیولا کرونا نیست..
این گونه بازی با بمب های به اصطلاح روحیه، بمب های بازی شادی و تماشا در پر ریسک ترین وضعیت ممکن و با لباسهای رقص مخوف آخرالزمانی بیشتر باعث فرافکنی ترس است و فریب که نتایجی بس مخوف تر بدلیل ساده انگاری بیماری خواهد داشت... گریزی ست موقتی از هراسِ نبود راهکارهای عقلانی کنترلی و گمراه کردن حواس اجتماعی جامعه از نقصان ها و ضعف هایی که مردم را یکی یکی به کام مرگ میکشاند، ولی همچنان ما در حال رقص با مرگ جانکاهیم!
🔸فراموش نکنیم که طاعون در قرون وسطی باعث گردیدکه آدمها قبل از آنکه طاعون آنها را از پای درآورد؛ یکدیگر را از لبه تیغ بگذرانند تا عامل انتقال بیماری به یکدیگر نشوند! کاری که حکومت کره شمالی با اعدام یک فرد مبتلا به کرونا وضعیت قرمز قرون وسطایی انسان مدرن را مجددا به صدا درآورد!
🔸با مقایسه ای ساده در نوع جدیت برخورد حکومتها و جامعه پزشکی بطور مثال کشور چین( هرچند با شادی جزئی ناشی از موفقیت مهار موقت کرونا) میتوان عمق فاجعه را در شادیهای کاذب و فراگیر اینچنینی دید! علیرغم زحمات بسیار پزشکان و پرستاران و انجام وظیفه آنها؛ اما اینگونه رفتارهای سهل انگارانه متداول در جامعه را میتوان به سادگی از تعلل و عدم کنترلهای ابتدایی لازم در ورود این بیماری توسط مسئولین ناآگاه بالا دستی تا همین ساده انگاری های پزشکان و پرستاران آگاه پایین دستی ردیابی و مشاهده نمود و بر آن افسوس خورد و به انتظار پیوستن دیگر نهادهای اجتماعی و ارگانها و منجمله خانواده ها به چالش "رقص با کرونا" باشیم که به رقصنده هایی با مرگ در کنار بیمارانشان بدل می گردند!
#یادداشتها
@critical_thought
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی كه كمترین سرود بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است
و من آنروز را انتظار می کشم
حتی اگر نباشم..!"
--------------------
🎬ویدیو آرت و دکلمه: رضاکردبچه
✏شعر: احمد شاملو
🎼موسیقی:Mikis Theodrakis
@R_Kordbacheh
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی كه كمترین سرود بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است
و من آنروز را انتظار می کشم
حتی اگر نباشم..!"
--------------------
🎬ویدیو آرت و دکلمه: رضاکردبچه
✏شعر: احمد شاملو
🎼موسیقی:Mikis Theodrakis
@R_Kordbacheh
Forwarded from ️ شبکه جامعه شناسی ️
🔰 آنتی اَبر انسان
🖋 رضاکردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
انسان محصول اجتماعی تنِ خود نیست؛ حاصل تنانگی های اجتماعی بسیاری ست در تنازع، رقابت و همزیستی های گوناگون انسانی...حاصلِ تنازع، رقابت و همزیستی های دیگریست...منِ شناسا در مجاورت و همنشینی تنهای ناشناس دیگر به خود معنا می بخشد و یا در غریبگی های مستتر دیگر ،تهی از معنا میگردد..انسان در هر دو حالت در تنهایی فعلیت یافته خویش زندگی میکند..تنها در تنِ خود یا میان تنهای دیگران..اما آنچه اهمیت پیدا میکند به فعلیت درآمدن فرآیند اجتماعی شدن انسان است که بدلیل همین گریز از تنهایی و مشارکت فردی در امور جمعی اجتماعی امکان وقوع دارد...هرچند که پس از گذر از قرون متمادی، انسان معاصر حتی از تشکیل کوچکترین اجتماع بهنجار خود عاجز مانده و اجتماعی شدن فعلیتی ست ناقص که در دستور نحوی رفتار انسان مدام تعریفش به تعویق میفتد!..تنازع بیخردی قدرت عامل اصلی ریشه ای در این تعلیق معنایی اجتماع عصر حاضر است..به گفته "نوربرت الیاس"جامعه شناس معاصر خشونت ناشی از قدرت انسانی عصر حاضر همان خشونت بدوی انسان ابتدایی ست به زور که تنها شکل و شمایلش به روز شده است ؛فرم کشتارها در پی بروز شدن ماهیت خشونت قدرتها تغییر کرده و انسان معاصر همان انسان ابتدایی ست که مدرنیته و عصر پسامدرن به آن رنگ و لعاب ضد انسانی تلختری داده اما در حقیقت ؛ حقیقت تلخ همانی ست که از رذایل انسان عصر حاضر میبینم.
شاید بشود گفت انسان عصر حاضر در تنازع با خودِ خویش است تا با دیگری... انسانِ تهی از معنای عصر حاضر با اشتهایی سیری ناپذیری در پی بلعیدن و نابودی زیست جهان خود و دیگری ست و حتی دیگر کرات را از گزند طمع خود نرهانیده ست تا شاید هسته ی وجودی هستی خود را در جایی دورتر و بعیدتر معنا دهد...انسان عصر حاضر "انسان پلکانی" ست..زندگی اش را بر پایه پله های ترقی متزلزلی چون ستیز و جنگ و قدرت طلبی و نابودی حکومتهای انسانی دیگر بنا نهاده ست. انسانهای دیگر یا باید به شکل خودی ،پلکان اهداف پلید قدرت طلبی وی باشند یا با برچسب غیر خودی درمسیر عدم موفقیت حذف بشوند...اما در حقیقت پله های موفقیت ، پله های سراشیبی عمیقی ست در تاریخ گمنامانِ سقوط کرده به سیاه چاله های دور..انسانی که عظمتش بروی خرابه های دیگر بنا شده ، و خرابه هایش زمانی عظمتش محسوب میشده است.
احمد شاملو فقید در جایی میگوید برای اینکه بتوانی از انسان بزرگی( به تعبیر وی غولی) بالاتر باشی باید بتوانی بر گُرده و شانه ش بنشینی تا بالاتر و محبوب تر بنظر بیایی...یعنی کمالات و فضائل بیشتری از آن انسان نیک سیرت یا غولِ خوب پیکر داشته باشی تا اینکه بزرگتر بنظر برسی...اما انسان عصر حاضر ، انسان متبحر در به زیر کشاندن است..در به زیر کشیدن تمام خصایل و فضایل نیک بشری..چون توان بهتر بودن و بالا تر رفتن از انسان دیگری را ندارد..پس باید به زیر کشد خود را ؛ دیگری را،همه را تا شاید در معنای ضدِ ابر انسانی نیچه ای به انسانی پست تر اما بالاتر مبدل گردد!
📰 #رسانه شمایید. اگر میپسندید، برای دوستانتان بفرستید.
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology
🖋 رضاکردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
انسان محصول اجتماعی تنِ خود نیست؛ حاصل تنانگی های اجتماعی بسیاری ست در تنازع، رقابت و همزیستی های گوناگون انسانی...حاصلِ تنازع، رقابت و همزیستی های دیگریست...منِ شناسا در مجاورت و همنشینی تنهای ناشناس دیگر به خود معنا می بخشد و یا در غریبگی های مستتر دیگر ،تهی از معنا میگردد..انسان در هر دو حالت در تنهایی فعلیت یافته خویش زندگی میکند..تنها در تنِ خود یا میان تنهای دیگران..اما آنچه اهمیت پیدا میکند به فعلیت درآمدن فرآیند اجتماعی شدن انسان است که بدلیل همین گریز از تنهایی و مشارکت فردی در امور جمعی اجتماعی امکان وقوع دارد...هرچند که پس از گذر از قرون متمادی، انسان معاصر حتی از تشکیل کوچکترین اجتماع بهنجار خود عاجز مانده و اجتماعی شدن فعلیتی ست ناقص که در دستور نحوی رفتار انسان مدام تعریفش به تعویق میفتد!..تنازع بیخردی قدرت عامل اصلی ریشه ای در این تعلیق معنایی اجتماع عصر حاضر است..به گفته "نوربرت الیاس"جامعه شناس معاصر خشونت ناشی از قدرت انسانی عصر حاضر همان خشونت بدوی انسان ابتدایی ست به زور که تنها شکل و شمایلش به روز شده است ؛فرم کشتارها در پی بروز شدن ماهیت خشونت قدرتها تغییر کرده و انسان معاصر همان انسان ابتدایی ست که مدرنیته و عصر پسامدرن به آن رنگ و لعاب ضد انسانی تلختری داده اما در حقیقت ؛ حقیقت تلخ همانی ست که از رذایل انسان عصر حاضر میبینم.
شاید بشود گفت انسان عصر حاضر در تنازع با خودِ خویش است تا با دیگری... انسانِ تهی از معنای عصر حاضر با اشتهایی سیری ناپذیری در پی بلعیدن و نابودی زیست جهان خود و دیگری ست و حتی دیگر کرات را از گزند طمع خود نرهانیده ست تا شاید هسته ی وجودی هستی خود را در جایی دورتر و بعیدتر معنا دهد...انسان عصر حاضر "انسان پلکانی" ست..زندگی اش را بر پایه پله های ترقی متزلزلی چون ستیز و جنگ و قدرت طلبی و نابودی حکومتهای انسانی دیگر بنا نهاده ست. انسانهای دیگر یا باید به شکل خودی ،پلکان اهداف پلید قدرت طلبی وی باشند یا با برچسب غیر خودی درمسیر عدم موفقیت حذف بشوند...اما در حقیقت پله های موفقیت ، پله های سراشیبی عمیقی ست در تاریخ گمنامانِ سقوط کرده به سیاه چاله های دور..انسانی که عظمتش بروی خرابه های دیگر بنا شده ، و خرابه هایش زمانی عظمتش محسوب میشده است.
احمد شاملو فقید در جایی میگوید برای اینکه بتوانی از انسان بزرگی( به تعبیر وی غولی) بالاتر باشی باید بتوانی بر گُرده و شانه ش بنشینی تا بالاتر و محبوب تر بنظر بیایی...یعنی کمالات و فضائل بیشتری از آن انسان نیک سیرت یا غولِ خوب پیکر داشته باشی تا اینکه بزرگتر بنظر برسی...اما انسان عصر حاضر ، انسان متبحر در به زیر کشاندن است..در به زیر کشیدن تمام خصایل و فضایل نیک بشری..چون توان بهتر بودن و بالا تر رفتن از انسان دیگری را ندارد..پس باید به زیر کشد خود را ؛ دیگری را،همه را تا شاید در معنای ضدِ ابر انسانی نیچه ای به انسانی پست تر اما بالاتر مبدل گردد!
📰 #رسانه شمایید. اگر میپسندید، برای دوستانتان بفرستید.
🌐 شبکه جامعهشناسی علامه
@Atu_Sociology
Forwarded from جامعه شناسی در یک نگاه
🌐 ای مو جی های انسان نما!
✍ رضاکردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
🔺صورت ها و سیرت ها؛ دوعامل اصلی تمام کنشها،مناقشات و سوتفاهم های بزرگ بشری ؛ یکی با نشانه های ظاهری بیرونی و دیگری با مشخصه های رمزگانِ درونی..جابجایی ارزشی هر یک از آنها در طول تاریخ بیانگر ارزشهایی ست که نشان از بافت اجتماعی غالب آن دوره دارد.
🔺دیرها، معابد و کلیساها در طی قرون متمادی با تمرکز بر سیرت افراد پاک نیت تاکید داشتند که کنش ها،صورتی از سیرتند؛ اما حاکمان تنها صورت و یا صورتک های افراد را به شکل خودی و ناخودی؛ ملاک سلامت و صداقت افراد و یاران وفادار خود می دانستند.
🔺به همین دلیل ماسک ها در مناسبات و آیین های انسان ابتدایی کشف گردید تا انسانها سیرت واقعی خود را اینبار در پشت صورتک های ساخته شده مصنوع پنهان سازند وصنعت حیله گری و فریبکاری به مثابه شکلی از جادوگری مدرن برای تسخیر جسم ها و قدرت نمایی نامشروع حکومتها بکار برده شد.
🔺"ژان بودریار" جامعه شناس پست مدرن معاصر فرانسوی معتقد است که عصر حاضر؛ عصر به پایان رسیدن کنشهای انسانی بدلیل ادغام و درآمیختن واقعیت و خیال است، ابهام و کتمانِ امر واقعی، و درآمیختگی آن با امر غیر واقع که کنشهای بشری و همچنبن طبقاتی اجتماعی انسانی را بدلیل مشخص نبودن مرزهای بین واقعیت و خیال (چهره و نقاب) از بین برده است وما با یک جامعه توده ای یکسانی طرف هستیم از نقاب ها و چهره ها ی سرد و متراکم و درهم تنیده شده درهم که راست آزمایی آن امری محال است.
🔺تمایز بین چهره واقعی و چهره نقاب زده شده امکان پذیر نبوده و به امر حاد واقعی بدل می شود..چیزی که اروینگ گافمن از آن در صحنه نمایش "داغ ننگ" نام میبرد؛ یعنی فاصله ای بین منِ دروغین بالفعلِ آشکار و من واقعی بالقوه ی پنهان..آنچه با نقاب در میل به چیز دیگری بودن پوشانده میشود
🔺شخصا معتقدم شاید یکی از علل تمایل شدید انسانهای چند دهه اخیر به تکنولوژی و پناه بردن به وسایل سریع ارتباط جمعی مانند گوشی های همراه همین سهل الوصول بودن امکان فاصله گذاری بین منِ خود است با منِ دیگری ؛ کاهش شدید میل به تماس چشمی (eye contact) و دور شدن چهره ها و چشمها از هم.
🔺از اینرو که چشمها شاید تنها و معصومانه ترین عضو بدن باشند که به تسخیر نقاب ها و حیله گری صورتک ها درنیامده ست و رازهای دروغین چهره را زیر چشمی فاش میکنند! و بدلیل همین غیاب چهره و چشمهای حقیقی از یکدیگر ، حضور صورتک های مجازی و یا به اصطلاح "ای مو جی" های انسان نما جانشین و بدیل ابراز احساسات و عواطف انسانی شده اند و به سادگی یک کلیک ساده از صفحه مانیتور گوشی هامان، ما از میلی به میل دیگر، از حسی به حسی دیگر ،از دروغی به دروغِ بزرگتر دیگری چهره بر می داریم و به زندگی خود با همین صورتک ها ی مجازی اما غیر وفادار به خود ادامه می دهیم!
📌 منبع این مطلب؛ ارسالی مخاطب گرامی کانال
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
✍ رضاکردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
🔺صورت ها و سیرت ها؛ دوعامل اصلی تمام کنشها،مناقشات و سوتفاهم های بزرگ بشری ؛ یکی با نشانه های ظاهری بیرونی و دیگری با مشخصه های رمزگانِ درونی..جابجایی ارزشی هر یک از آنها در طول تاریخ بیانگر ارزشهایی ست که نشان از بافت اجتماعی غالب آن دوره دارد.
🔺دیرها، معابد و کلیساها در طی قرون متمادی با تمرکز بر سیرت افراد پاک نیت تاکید داشتند که کنش ها،صورتی از سیرتند؛ اما حاکمان تنها صورت و یا صورتک های افراد را به شکل خودی و ناخودی؛ ملاک سلامت و صداقت افراد و یاران وفادار خود می دانستند.
🔺به همین دلیل ماسک ها در مناسبات و آیین های انسان ابتدایی کشف گردید تا انسانها سیرت واقعی خود را اینبار در پشت صورتک های ساخته شده مصنوع پنهان سازند وصنعت حیله گری و فریبکاری به مثابه شکلی از جادوگری مدرن برای تسخیر جسم ها و قدرت نمایی نامشروع حکومتها بکار برده شد.
🔺"ژان بودریار" جامعه شناس پست مدرن معاصر فرانسوی معتقد است که عصر حاضر؛ عصر به پایان رسیدن کنشهای انسانی بدلیل ادغام و درآمیختن واقعیت و خیال است، ابهام و کتمانِ امر واقعی، و درآمیختگی آن با امر غیر واقع که کنشهای بشری و همچنبن طبقاتی اجتماعی انسانی را بدلیل مشخص نبودن مرزهای بین واقعیت و خیال (چهره و نقاب) از بین برده است وما با یک جامعه توده ای یکسانی طرف هستیم از نقاب ها و چهره ها ی سرد و متراکم و درهم تنیده شده درهم که راست آزمایی آن امری محال است.
🔺تمایز بین چهره واقعی و چهره نقاب زده شده امکان پذیر نبوده و به امر حاد واقعی بدل می شود..چیزی که اروینگ گافمن از آن در صحنه نمایش "داغ ننگ" نام میبرد؛ یعنی فاصله ای بین منِ دروغین بالفعلِ آشکار و من واقعی بالقوه ی پنهان..آنچه با نقاب در میل به چیز دیگری بودن پوشانده میشود
🔺شخصا معتقدم شاید یکی از علل تمایل شدید انسانهای چند دهه اخیر به تکنولوژی و پناه بردن به وسایل سریع ارتباط جمعی مانند گوشی های همراه همین سهل الوصول بودن امکان فاصله گذاری بین منِ خود است با منِ دیگری ؛ کاهش شدید میل به تماس چشمی (eye contact) و دور شدن چهره ها و چشمها از هم.
🔺از اینرو که چشمها شاید تنها و معصومانه ترین عضو بدن باشند که به تسخیر نقاب ها و حیله گری صورتک ها درنیامده ست و رازهای دروغین چهره را زیر چشمی فاش میکنند! و بدلیل همین غیاب چهره و چشمهای حقیقی از یکدیگر ، حضور صورتک های مجازی و یا به اصطلاح "ای مو جی" های انسان نما جانشین و بدیل ابراز احساسات و عواطف انسانی شده اند و به سادگی یک کلیک ساده از صفحه مانیتور گوشی هامان، ما از میلی به میل دیگر، از حسی به حسی دیگر ،از دروغی به دروغِ بزرگتر دیگری چهره بر می داریم و به زندگی خود با همین صورتک ها ی مجازی اما غیر وفادار به خود ادامه می دهیم!
📌 منبع این مطلب؛ ارسالی مخاطب گرامی کانال
https://www.tg-me.com/joinchat-AAAAAEJLNLu9Gs-xukoTpA
Telegram
جامعه شناسی در یک نگاه
در این کانال با نظریه های جامعه شناسی و اندیشه جامعه شناسان معاصر ایران آشنا می شوید.
✅("بخشی ازمصاحبه رضا کردبچه با رادیو گفتگو پیرامون اعتیاد زنان وآسیب های اجتماعی آن...")🎙
🔸️اعتیاد یک مرد اعتیاد یه فرد هست ولی اعتیاد یک زن اعتیاد یک "نسل" هست! نسلی که قرار است از دامن زن یا مادر معتاد ِحامل وارد جامعه بشود نسلی ویران شده و رها شده است.
🔸️میتوان گفت در جامعه ما تهیه سبد مصرفی مواد مخدر برای معتادان از تهیه سبد مصرفی غذایی برای خانوار هم ارزانتر و هم سهل الوصول تر شده است!
🔸️ بین طرد اجتماعی و گرایش افراد به اعتیاد رابطه مستقیمی وجود دارد. به همین دلیل در حواشی شهرها که افراد طرد شده به دلایل مختلف منجمله فقر و محرومیت حضور دارند گرایش به اعتیاد بیشتر می باشد.
🔸️ توزیع عادلانه ثروت ، توزیع عادلانه درآمدهای یک جامعه در کم کردن فاصله طبقاتی و گرایش کمتر افراد به اعتیاد بدلیل تحمل کمتر فشارهای اقتصادی تاثیر بسزایی دارد.
🔸️محرومیت مطلق و رفاه مطلق بدلیل همین توزیع ناعادلانه ثروت در جوامع مختلف بالاخص سرمایه داری گرایش افراد به اعتیاد را تشدید میکند (صرف نظر از نوع جنس مواد مصرفی مانند مخدرهای صنعتی و ارزان برای معتادان بی بضاعت یا مخدرهای لاکچری و گران برای معتادان متمول )
🔸️آمار معتادان زن در جوامع بسته ای که زن و جنسیت زنانه امکان ارائه حضور فعال در جامعه را کمتر دارند و جنس دوم و "جنسیت پنهان" جامعه محسوب میشوند، مشخص نیست و حکومتها تمایلی به ارائه دقیق آن ندارند!
@R_Kordbacheh
🔸️اعتیاد یک مرد اعتیاد یه فرد هست ولی اعتیاد یک زن اعتیاد یک "نسل" هست! نسلی که قرار است از دامن زن یا مادر معتاد ِحامل وارد جامعه بشود نسلی ویران شده و رها شده است.
🔸️میتوان گفت در جامعه ما تهیه سبد مصرفی مواد مخدر برای معتادان از تهیه سبد مصرفی غذایی برای خانوار هم ارزانتر و هم سهل الوصول تر شده است!
🔸️ بین طرد اجتماعی و گرایش افراد به اعتیاد رابطه مستقیمی وجود دارد. به همین دلیل در حواشی شهرها که افراد طرد شده به دلایل مختلف منجمله فقر و محرومیت حضور دارند گرایش به اعتیاد بیشتر می باشد.
🔸️ توزیع عادلانه ثروت ، توزیع عادلانه درآمدهای یک جامعه در کم کردن فاصله طبقاتی و گرایش کمتر افراد به اعتیاد بدلیل تحمل کمتر فشارهای اقتصادی تاثیر بسزایی دارد.
🔸️محرومیت مطلق و رفاه مطلق بدلیل همین توزیع ناعادلانه ثروت در جوامع مختلف بالاخص سرمایه داری گرایش افراد به اعتیاد را تشدید میکند (صرف نظر از نوع جنس مواد مصرفی مانند مخدرهای صنعتی و ارزان برای معتادان بی بضاعت یا مخدرهای لاکچری و گران برای معتادان متمول )
🔸️آمار معتادان زن در جوامع بسته ای که زن و جنسیت زنانه امکان ارائه حضور فعال در جامعه را کمتر دارند و جنس دوم و "جنسیت پنهان" جامعه محسوب میشوند، مشخص نیست و حکومتها تمایلی به ارائه دقیق آن ندارند!
@R_Kordbacheh
Forwarded from 📶درسگفتارهای جامعه شناسی
🔸️کفشهایم کو..؟!
✏رضاکردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
✅پرچم ها؛ نمادهای مقدس اند در زبانِ غیر گفتاری خود؛ در گفتمان بدوی گسترده ای در طول تاریخ در تخاصم یا تعامل های گوناگون...پرچم ها برای اهتزاز درآمدن و فتح اند؛ برای بالابردن نشان صلح بر بالای دست یا نیمه اهتزاز درآمدن در حالت اندوه...از اینرو میبینیم که ترکیب رنگهایی با تنالیته سرخ و سبز، غالب بدنه آنها را در تمام ملیت ها شکل داده است..وصلحِ سفید شاید بی رنگ ترین و بی کاربردترین آن ترکیب رنگی ملی ست...ویل دورانت در کتاب "تاریخ تمدن" می گوید که در طول ۳۴۲۱ سال گذشته انسانها فقط ۲۶۸ سال آن را در روزگاران بدون ستیز سپری کرده اند و این نشان میدهد که زورآزمایی های بشری، سفیدِصلح را معنا ناپذیر و سرد ساخته ست... تاریخ جنگها و ستیزهای بیشماری را پشت سر گذاشته ست و پرچم های بسیاری در خاک فروافتاده اند یا به اهتزاز درآمدند در بلندی های بادگیر...پس جانهای مردمان بسیاری برای بقا و حفظ تقدس پرچمها در جغرافیای مرزها و تنها جان به جان تسلیم شده است...واین امر قدسی با تقدس و ارزش کتاب مقدس در هر دین و آیینی برابری میکند...
تاریخ با تمام تجربیات کهن و طول و دراز خود اما ندیده های بسیاری را نیز هنوز تجربه نکرده است... می توان گفت وقتی ستیز از معنای "امر والا و مقدس " خویش در قاموس دفاع از جغرافیای وطن به زیر کشیده میشود و حربه هایی چون آتش زدن، لگد مال کردن در زیر پا و یا تن کردن پرچم کشوری بر تن حیوانات چهارپا جایگزین آن میشود،ما شاهد جابجایی های معنایی عظیمی در دایره المعارف فرهنگ ملتها از واژگانی چون تحقیر، شرافت و ذلت ملتها خواهیم بود ؛ آنچه تاریخ تاکنون به خود ندیده ست.آنکه تحقیر میکند ذلت و ضعفش را به رخ میکشد و آنکه تحقیر میشود علتش را در اراده معطوف به ضعف طرف دیگری می جوید..
اهانت به پرچم هر کشوری به زیر کشیدن تمام فرهنگ و آداب و سنن و ملت و حکومت یک سرزمین است، اهانت به کتاب مقدس برافراشته آن سرزمین ست از راههای بسیار دور اما نزدیک از دید چشمان رسانه های جمعی جهانی همیشه بیدار که خوراک تبلیغاتی خود را از این حقایق همیشه تلخ دیده شده در این کشور ارتزاق می کنند.. و این گونه تصاویر و فیلمهایی که از عدم اهانت به پرچم مقدس دیگر کشورها در شبکه های جهانی پخش میشود یک پیام بیشتر نمی تواند داشته باشد و آن اینست که شکاف و پراکندگی بین حاکمیت و اکثریت مردمانی که اینگونه اهانت ها را برنمی تابند روز به روز افزونتر و گسترده تر میشود و محکمترین دلیل آن نیز تجمع افکار و کفش های اکثریتی ست بر حول محور مرکزی اهانت بر پرچم مقدس توسط حاکمیت؛ و این حقیقی ترین حقیقتی ست اینچنین برآمده از این تصویر..کفشهایم کو؟!
@kavosh_garan
✏رضاکردبچه( دانشجو دکتری جامعه شناسی)
✅پرچم ها؛ نمادهای مقدس اند در زبانِ غیر گفتاری خود؛ در گفتمان بدوی گسترده ای در طول تاریخ در تخاصم یا تعامل های گوناگون...پرچم ها برای اهتزاز درآمدن و فتح اند؛ برای بالابردن نشان صلح بر بالای دست یا نیمه اهتزاز درآمدن در حالت اندوه...از اینرو میبینیم که ترکیب رنگهایی با تنالیته سرخ و سبز، غالب بدنه آنها را در تمام ملیت ها شکل داده است..وصلحِ سفید شاید بی رنگ ترین و بی کاربردترین آن ترکیب رنگی ملی ست...ویل دورانت در کتاب "تاریخ تمدن" می گوید که در طول ۳۴۲۱ سال گذشته انسانها فقط ۲۶۸ سال آن را در روزگاران بدون ستیز سپری کرده اند و این نشان میدهد که زورآزمایی های بشری، سفیدِصلح را معنا ناپذیر و سرد ساخته ست... تاریخ جنگها و ستیزهای بیشماری را پشت سر گذاشته ست و پرچم های بسیاری در خاک فروافتاده اند یا به اهتزاز درآمدند در بلندی های بادگیر...پس جانهای مردمان بسیاری برای بقا و حفظ تقدس پرچمها در جغرافیای مرزها و تنها جان به جان تسلیم شده است...واین امر قدسی با تقدس و ارزش کتاب مقدس در هر دین و آیینی برابری میکند...
تاریخ با تمام تجربیات کهن و طول و دراز خود اما ندیده های بسیاری را نیز هنوز تجربه نکرده است... می توان گفت وقتی ستیز از معنای "امر والا و مقدس " خویش در قاموس دفاع از جغرافیای وطن به زیر کشیده میشود و حربه هایی چون آتش زدن، لگد مال کردن در زیر پا و یا تن کردن پرچم کشوری بر تن حیوانات چهارپا جایگزین آن میشود،ما شاهد جابجایی های معنایی عظیمی در دایره المعارف فرهنگ ملتها از واژگانی چون تحقیر، شرافت و ذلت ملتها خواهیم بود ؛ آنچه تاریخ تاکنون به خود ندیده ست.آنکه تحقیر میکند ذلت و ضعفش را به رخ میکشد و آنکه تحقیر میشود علتش را در اراده معطوف به ضعف طرف دیگری می جوید..
اهانت به پرچم هر کشوری به زیر کشیدن تمام فرهنگ و آداب و سنن و ملت و حکومت یک سرزمین است، اهانت به کتاب مقدس برافراشته آن سرزمین ست از راههای بسیار دور اما نزدیک از دید چشمان رسانه های جمعی جهانی همیشه بیدار که خوراک تبلیغاتی خود را از این حقایق همیشه تلخ دیده شده در این کشور ارتزاق می کنند.. و این گونه تصاویر و فیلمهایی که از عدم اهانت به پرچم مقدس دیگر کشورها در شبکه های جهانی پخش میشود یک پیام بیشتر نمی تواند داشته باشد و آن اینست که شکاف و پراکندگی بین حاکمیت و اکثریت مردمانی که اینگونه اهانت ها را برنمی تابند روز به روز افزونتر و گسترده تر میشود و محکمترین دلیل آن نیز تجمع افکار و کفش های اکثریتی ست بر حول محور مرکزی اهانت بر پرچم مقدس توسط حاکمیت؛ و این حقیقی ترین حقیقتی ست اینچنین برآمده از این تصویر..کفشهایم کو؟!
@kavosh_garan
🔸️مَش ماشالا و تراژدی نوروز
✏🎬 رضا کردبچه(مستندساز-دانشجو دکتری جامعه شناسی)
۱)احتمالا شما هم در این چند روز مثل من برای تبریک سال نوی جدید به روش اجباری جدید(عید شنیدنی بجای عید دیدنی) بدلیل عدم مواجه با هیولای کرونا؛ گوشی تلفن را برداشته و شماره عزیز یا آشنایی را گرفته اید و در انتظار پس از چند لحظه با شنیدن صدایی نا آشنا شبیه احوالپرسی مش ماشالا ( استعاره از صمیمیت نچسب و بیش از حد معمول) غافلگیر شدید و تلفن را سریع قطع کرده اید و با تعجب به شماره گرفته شده و صدای شنیده شده تامل کرده اید!
۲)سورپرایزشرکت محترم مخابرات در سال جدید کرونایی در استفاده از صدای پیشواز آقای خندوانه ی نچسب، در تداوم الطاف بشر دوستانه ۱۰۰G اینترنت رایگان و عدم ارسال بدهی قبوضی صورت میگرد که هیچ کدام از آنها جامه عمل به خود تا کنون نگرفته ست!
۳) در جامعه ای زیست میکنیم که واژگانی چون"اجبار و اختیار" در دایره المعارف زندگی اجتماعی ایرانی تعریف خاصی برای آن وجود ندارد.. دولت بدون خواست شهروندان به "اختیار" خود و با تجاوز به حقوق ایشان در جهت فرهنگ سازی ساده و بدون زحمت ضد کرونایی پیام پیشواز برای تماسهای نوروزی قرار می دهد...ولی از طرفی برای کنترل و جلوگیری از عدم مسافرت های نوروزی و یا "اجبار" به قرنطینه های سفت و سخت برای کنترل هیولای کرونا هیچ اقدامی انجام نمی دهد.
۴)جابجایی تخصص ها و مسئولیتها با بی تخصص ها و بی مسئولیت ها در نمود بسیار گسترده در جامعه فاجعه بار است..فوتبالیستها بازیگر میشوند، بازیگرها مجری میشوند، مجری ها خواننده میشوند، بی استعدادها سلبریتی میشوند، روشنفکرها گوشه گیر می شوند، این،آن می شود، آن همه کاره می شود و بد صدای لوسی به پیشواز تراژدی نوروز می رود و الی آخر!
۵)جامعه ما پس از عبور از تراژدی نوروز کرونایی و سهل انگاری در امر قرنطینه توسط دولت، با تراژدی فاجعه بار تری قطعا روبرو خواهد شد، بازگشت مسافران به پیشواز مرگ رفته، خسته و آلوده شده به ویروس کرونا به شهرهایشان بعد از تعطیلات نوروز سونامی هولناکتری را شبیه طاعون قرونوسطایی در کشور به راه خواهد انداخت...و قطعا اپراتورهای مخابرات در حال تهیه و تدارک پیام پیشواز جدیدی(پیشواز ِ مرگ) برای تلفن های همراه مردگان خواهند بود!
@R_Kordbacheh
✏🎬 رضا کردبچه(مستندساز-دانشجو دکتری جامعه شناسی)
۱)احتمالا شما هم در این چند روز مثل من برای تبریک سال نوی جدید به روش اجباری جدید(عید شنیدنی بجای عید دیدنی) بدلیل عدم مواجه با هیولای کرونا؛ گوشی تلفن را برداشته و شماره عزیز یا آشنایی را گرفته اید و در انتظار پس از چند لحظه با شنیدن صدایی نا آشنا شبیه احوالپرسی مش ماشالا ( استعاره از صمیمیت نچسب و بیش از حد معمول) غافلگیر شدید و تلفن را سریع قطع کرده اید و با تعجب به شماره گرفته شده و صدای شنیده شده تامل کرده اید!
۲)سورپرایزشرکت محترم مخابرات در سال جدید کرونایی در استفاده از صدای پیشواز آقای خندوانه ی نچسب، در تداوم الطاف بشر دوستانه ۱۰۰G اینترنت رایگان و عدم ارسال بدهی قبوضی صورت میگرد که هیچ کدام از آنها جامه عمل به خود تا کنون نگرفته ست!
۳) در جامعه ای زیست میکنیم که واژگانی چون"اجبار و اختیار" در دایره المعارف زندگی اجتماعی ایرانی تعریف خاصی برای آن وجود ندارد.. دولت بدون خواست شهروندان به "اختیار" خود و با تجاوز به حقوق ایشان در جهت فرهنگ سازی ساده و بدون زحمت ضد کرونایی پیام پیشواز برای تماسهای نوروزی قرار می دهد...ولی از طرفی برای کنترل و جلوگیری از عدم مسافرت های نوروزی و یا "اجبار" به قرنطینه های سفت و سخت برای کنترل هیولای کرونا هیچ اقدامی انجام نمی دهد.
۴)جابجایی تخصص ها و مسئولیتها با بی تخصص ها و بی مسئولیت ها در نمود بسیار گسترده در جامعه فاجعه بار است..فوتبالیستها بازیگر میشوند، بازیگرها مجری میشوند، مجری ها خواننده میشوند، بی استعدادها سلبریتی میشوند، روشنفکرها گوشه گیر می شوند، این،آن می شود، آن همه کاره می شود و بد صدای لوسی به پیشواز تراژدی نوروز می رود و الی آخر!
۵)جامعه ما پس از عبور از تراژدی نوروز کرونایی و سهل انگاری در امر قرنطینه توسط دولت، با تراژدی فاجعه بار تری قطعا روبرو خواهد شد، بازگشت مسافران به پیشواز مرگ رفته، خسته و آلوده شده به ویروس کرونا به شهرهایشان بعد از تعطیلات نوروز سونامی هولناکتری را شبیه طاعون قرونوسطایی در کشور به راه خواهد انداخت...و قطعا اپراتورهای مخابرات در حال تهیه و تدارک پیام پیشواز جدیدی(پیشواز ِ مرگ) برای تلفن های همراه مردگان خواهند بود!
@R_Kordbacheh