Telegram Web Link
أخبرنا محمد بن عبدالملك قال حدثنا عبدالله بن يونس قال حدثنا بقي بن مخلد قال حدثنا بكار بن عبدالله القرشي قال حدثنا مهدي بن جعفر عن مالك بن أنس أنه سأله عن قول الله عز وجل ( ‏الرحمن على العرش استوى )  كيف استوى ؟ قال فأطرق مالك ثم قال : استواؤه مجهول والفعل منه غير معقول والمسألة عن هذا بدعة ) اه
(التمهيد ۷/۱۵۱)

🌱 مهدی بن جعفر از امام مالک نقل کرد که شخصی از او پرسید درباره قول الله عزّ و جلّ: «الرحمن على العرش استوى» استوای او تعالی چگونه است؟ امام مالک سر خود را پایین انداخت و سپس فرمود: استوای او مجهول است، و فعل آن از او غیر قابل تصور است، و پرسش درباره آن بدعت است.

🔔تنبیه: اگر متسلفه‌ی مجسمه واقعاً به امام مالک رحمه‌ الله ملتزم هستند، نباید در معنای «استواء» وارد می‌شدند و اثبات کیفیت می‌کردند، چنانکه آن را به جلوس و استقرار (انتقال، مکان، جسمیت) حمل کنند.

💢سپس مدعی حشوی، تهمتی بسیار عظیم به ما زده و مدعی شده که ما منکر نزول باری تعالی هستیم و برای اثبات گفته خود به ائمه احناف تمسک کرده است، در حالی که قول نقل‌ شده از امام یحیی بن معین حنفی رحمه‌ الله هیچ ارتباطی با نزول انتقالی، مکانی یا حسی که از معتقدات مجسمه است، ندارد.

🌸امام بیهقی رحمه الله درباره صفت نزول فرموده‌اند:

✔️وَالنُّزُولُ وَالْمَجِيءُ صِفَتَانِ مَنْفِيَّتَانِ عَنِ اللهِ تَعَالَى مِنْ طَرِيقِ الْحَرَكَةِ وَالِانْتِقَالِ مِنْ حَالٍ إِلَى حَالٍ، بَلْ هُمَا صِفَتَانِ مِنْ صِفَاتِ اللهِ تَعَالَى بِلَا تَشْبِيهٍ جَلَّ اللهُ تَعَالَى عَمَّا تَقُولُ الْمُعَطِّلَةُ لِصِفَاتِهِ، وَالْمُشَبِّهَةُ بِهَا عُلُوًّا كَبِيرًا". قُلْتُ: وَكَانَ أَبُو سُلَيْمَانَ الْخَطَّابِيُّ - رَحِمَهُ اللهُ - يَقُولُ: "إِنَّمَا يُنْكِرُ هَذَا وَمَا أَشْبَهَهُ مِنَ الْحَدِيثِ مَنْ يَقِيسُ الْأُمُورَ فِي ذَلِكَ بِمَا يُشَاهِدُهُ مِنَ النُّزُولِ الَّذِي هُوَ تَدَلِّي مِنْ أَعْلَى إِلَى أَسْفَلَ، وَانْتِقَالٌ مِنْ فَوْقٍ إِلَى تَحْتٍ، وَهَذِهِ صِفَةُ الْأَجْسَامِ وَالْأَشْبَاحِ، فَأَمَّا نُزُولُ مَنْ لَا تَسْتَوْلِي عَلَيْهِ صِفَاتُ الْأَجْسَامِ فَإِنَّ هَذِهِ الْمَعَانِيَ غَيْرُ مُتَوَهَّمَةٍ فِيهِ، وَإِنَّمَا هُوَ خَبَرٌ عَنْ قُدْرَتِهِ وَرَأْفَتِهِ بِعِبَادِهِ، وَعَطْفِهِ عَلَيْهِمْ، وَاسْتِجَابَتِهِ دُعَاءَهُمْ، وَمَغْفِرَتِهِ لَهُمْ، يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ لَا يَتَوَجَّهُ عَلَى صِفَاتِهِ كَيْفِيَّةٌ وَلَا عَلَى أَفْعَالِهِ كَمِّيَّةٌ، سُبْحَانَهُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.
(السُّنن الكبرى (3/4)

🌱نزول و مجیء صفاتی هستند که از طریق حرکت و انتقال از حالتی به حالت دیگر بر الله تعالی منتفی‌ اند؛ بلکه این دو، صفاتی از صفات خداوند هستند بدون هر گونه تشبیه. الله تعالی منزه است از آنچه معطلان و مشبهان درباره صفات او می‌گویند و او برتر و بزرگ است.

🌱سپس گفته شده: ابو سلیمان خطابی رحمه‌ الله می‌‌ فرمود: تنها کسی که این حدیث(حدیث نزول) و مانند آن را انکار می‌ کند، کسی است که امور را بر اساس آنچه از نزول مادی و انتقال از بالا به پایین می‌بیند، می‌ سنجد. و این، صفت اجسام و اشباح است. اما نزول کسی که صفات اجسام بر او مستولی نیست، این معانی در او تصور ناپذیر است؛ بلکه این خبر، دلالت بر قدرت، رحمت و رأفت او به بندگان، التفات و اجابت دعای آنان و بخشش اوست. او هر چه بخواهد انجام می‌دهد، نه کیفیتی بر صفاتش و نه کمیتی بر افعالش وارد است. سُبْحَانَهُ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.

🌸همچنین امام ابن حجر عسقلانی به نقل از قاضی بیضاوی رحمه الله چنین فرموده‌اند:

✔️وَلَمَّا ثَبَتَ بِالْقَوَاطِعِ أَنَّهُ سُبْحَانَهُ مُنَزَّهٌ عَنِ الْجِسْمِيَّةِ وَالتَّحَيُّزِ؛ امْتَنَعَ عَلَيْهِ النُّزُولُ عَلَى مَعْنَى: الِانْتِقَالِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ أَخْفَضَ مِنْهُ، فَالْمُرَادُ: نُورُ رَحْمَتِهِ، أَيْ: يَنْتَقِلُ مِنْ مُقْتَضَى صِفَةِ الْجَلَالِ الَّتِي تَقْتَضِي الْغَضَبَ وَالِانْتِقَامَ، إِلَى مُقْتَضَى صِفَةِ الْإِكْرَامِ الَّتِي تَقْتَضِي الرَّأْفَةَ وَالرَّحْمَةَ. (فتح الباري (3/31)

🌱و چون به وسیله دلایل قطعی ثابت شده که الله تعالی منزه از جسم بودن و تحیز (قرار گرفتن در مکان و جهت) است، لذا نزول بر او به معنای انتقال از جایی به جایی دیگر که پایین‌ تر از آن باشد، محال است. پس مقصود از نزول، نور رحمت اوست؛ یعنی انتقال (توجه و تجلی) از مقتضای صفت جلال که مستلزم غضب و انتقام است، به مقتضای صفت اکرام که مستلزم رأفت و رحمت است.

⤴️ فائده: روشن گشت که ما اهل‌ السنة و الجماعة منکر اصل صفت «نزول» نیستیم، بلکه انکار ما متوجه برداشت باطل مجسمه‌ی حشویه است. در حقیقت، منکران واقعی معنای صحیح نزول همان متسلفه‌ی مجسمه‌ اند.
3👍1
❗️اشکالی عظيم بر عقیدهٔ متسلفه‌ی حشویه:

✔️متسلفه‌ی حشویه استواء باری تعالی بر عرش را به معنای استقرار و تمکن حمل می‌کنند و نزول به آسمان دنیا در ثلث آخر شب را هم انتقالی و مکانی می‌ دانند. اگر به واقعیت نگاه کنیم ثلث آخر شب همیشه در حال گردش و گذر است وقتی ثلث آخر شب در ایران تمام شود هنوز در ترکیه و عراق در جریان است و وقتی در در این دو کشور تمام شود در بلاد مغرب ادامه دارد. به همین ترتیب تا آخر...که در کل دنیا این جاری است.

👈 بر اساس فهم غلط متسلفه پس الله تعالی باید همیشه در آسمان دنیا باشد پس این استقرار بر عرش که مدعی‌‌ اند کجاست؟

👌 نتیجه این است که برای متسلفه چاره ‌ای جز تأویل نزول یا استواء باقی نمی‌ ماند و در نتیجه در تضاد با مذهب خود قرار می‌ گیرند.

💢 و اما آنچه بنده در جوابیه پیشین گفته بودم که تمسک متسلفه به امام طبری رحمه‌ الله هیچ فایده‌ای ندارد؛ زیرا روشن است که امام طبری رحمه‌ الله از عقیده‌ی مجسمه‌ی حشویه مبراست. این مطلب را نیز با مستندات مختلفی در همان جوابیه بیان و روشن کرده‌ام. همچنین موضوع «فطرت» را در پاسخ به سلسله شبهات عبدالله ریگی احمدی به تفصیل توضیح خواهم داد. ان شاء الله

🔍 تنبیه: تمامی جوابیه‌های مجسمه‌ی عصر نه بر پایه‌ی علم و اخلاق، بلکه آمیخته با بغض، کینه، فحاشی و تفسیر های سطحی و شخصی آنان است.

🌸﴿سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ﴾
«منزه است پروردگار تو، پروردگار عزت، از آنچه [کافران، مشرکان و جاهلان] وصف می‌کنند.»

✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه

🗓 ١ ربیع الاول ١٤٤٧

🔽link telegram:

https://www.tg-me.com/ahnafdeoband

🔽link whatsapp:

https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
4👍1
*📌مجسمه‌ی عصر در دام خیال*

🔸️تحدی متسلفه‌ی مجسمه:

❗️تحدی میکنیم به تمام فرق گمراه اعم از مخانیث معتزله و صوفیان رقاص و بقیه اهل بدعت که یک اشتباه یا انحراف در منهج سلفیت و روش اهل حدیث پیدا کنند؛ که اگر پیدا کردند جایزه هم دارند! فرصت هم تا دمیده شدن صور اسرافیل.

🌸جواب تحدی:

✔️متسلفه‌ی مجسمه معتقدند: کرسی که در فاصله‌ای زیر عرش است، محل و مکان قدم‌ های الله تعالی است. و اینکه الله تعالی با ذات خود به صورت حرکت در ثلث آخر شب به آسمان دنیا نزول می‌ کند و سپس بعد از آن صعود می‌ کند.
(دیده شود در شرح لمعة الاعتقاد لابن عثيمين ص ۳۴/ ۳۷‌ و التعليقات المختصرة ... للفوزان ص ۱۲۵ و الإرشاد شرح لمعة الاعتقاد عبد الله بن الجبرين ص ۱۳۸ و غیره)

🔰در محور این عقیده‌ی قبیح و باطل چند سؤال مطرح می‌ شود:

🔹️۱- آیا قدم‌ های الله بر اساس این تصور مبتذل داخل عالم هستند یا خارج از آن؟

🔹️۲- اگر الله تعالی با ذات خود نازل شود، آیا در آن زمان داخل عالم است یا خارج از دایره خلق؟

🔹️۳- آیا از این استنباط لازم می‌ آید که بخشی از ذات همیشه بر عرش باشد و بخش دیگری بر کرسی، در حالی که باقی ذات هنگام نزول و صعود در جای دیگر قرار دارد؟

🔹️۴- آیا قدم‌ ها بر اساس این تصور و خیال سخيف بر روی بخشِ نازل‌ شده از ذات قرار دارند یا زیر بخش غیر نازل؟

🔹️۵- انسان در ثلث آخر شب به کدام جهت حسی باید به محل الله اشاره کند؟! به جلو؟! یا به عقب؟! یا بالا به سوی عرش؟! یا پایین به سوی آسمان دنیا؟! یا به همه‌ی شش جهت؟! زیرا بر اساس این تصور ابلهانه، پایان اشاره باید به بعضی از قسمت‌های ذات الله باشد!

📢از متسلفه‌ی مجسمه ‌می‌خواهیم در محور اثبات این عقیده به تک تک سؤالات همراه با دلیل از قرآن و سنت پاسخ دهند.

👌 ضمناً ما جایزهٔ مجهول تحدی پلاستیکی آن‌ها را نمی‌ خواهیم؛ اما اگر بتوانند با دلیل صریح از کتاب و سنت عقیدهٔ خود را اثبات کنند، یک میلیارد تومان جایزه خواهیم داد.

✔️ حقیقت این است که مروجان تجسیم، تا شتر در سوراخ سوزن نرود، هیچ جرأت و توانی برای پاسخ به این سؤالات ندارند و تنها در وهم و خیال خود باقی خواهند ماند.

✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه

🗓 ٢ ربیع الاول ١٤٤٧

🔽link telegram:

https://www.tg-me.com/ahnafdeoband

🔽link whatsapp:

https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
6
*نهایت ادب صوفیاء محقق در برابر ذات اقدس باری‌ تعالی*

🔰در نفی جسم‌ بودن ذات باری تعالی فرموده‌‌اند:

✔️ما نمی‌ گوییم: قدیم جسم نیست، بلکه می‌ گوییم: جسم قدیم نیست. تفاوت بسیار است میان آنکه بگویید: الله تعالی جسم نیست، با آنکه بگویید: جسم الله تعالی نیست؛ چرا که نفی عیب از کسی که اساساً هیچ عیبی در او راه ندارد، خود نوعی عیب شمرده می‌ شود!

👌پس صحیح و درست آن است که در این مسئله، قدم را از جسم سلب کنیم؛ یعنی بگوییم: هیچ جسمی قدیم نیست. و چون سلب کلی همیشه به‌ صورت کلی معکوس می‌ شود، از این باب صحیح خواهد بود که بگوییم: هیچ قدیمی جسم نیست.

🌸این خلاصه‌ی کلام صوفیاء کرامؒ است؛ و حاصل آن این است که هر دو صورت صحیح‌ اند، اما مقتضای ادب این است که قدم از جسم نفی شود، نه جسم از قدیم.

✍️أبوأُمامه دیوبندی

🗓٢ ربیع الاول ١٤٤٧

🔽link telegram:

https://www.tg-me.com/ahnafdeoband

🔽link whatsapp:

https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
5👏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
سطح سواد ملاهای غیرمقلد و متسلف که شب و روز تلاش می‌کنند مردم را گمراه کنند و عقیده باطله خود را تبلیغ نمایند و آن این که، العیاذ بالله، خدای جهانیان جسمی است که بر عرش نشسته و دو چشم و دو گوش و دو دست
و دو پا دارد و عرض و وزن و حجم دارد.

گسترده نشر کنید.
👍3🤯3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
👌عثمان ریگی اومد ابروشو درست کنه، زد چشمشم کور کرد.

❗️عثمان ریگی شاگرد عبدالله ریگی احمدی برای دفاع از استادش بلند شده و ادعا می‌کند که ریگی احمدی به زبان فارسی گفته است «سَیاق» و «سَباق». در حالی که این الفاظ هیچ ریشه فارسی ندارند و در فارسی چنین تلفظ نمی‌شوند. اگر اصرار دارند، باید مستند آن را از کتب معتبر ارائه کنند.
🤩8
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#کلیپ
#تناقضات_سران_لامذهب_بلوچستان
از شعار تا واقعیت، فرسنگ‌ها فاصله است...

آنان که خود را راهبر و منجی می‌ نامند، در عمل چیزی جز نقاب‌ داران گمراهی و ابزار باطل نیستند.


تصویر حقیقی‌ شان را باید نه در خطابه‌ ها، که در تضاد اعمال‌ شان دید.
👍51
*كشف الغطاء عن شبهات عبدالله ريگی أحمدی(بخش هفتم)*

✍️حرره العبد أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه

💭شبهه‌ی هفتم: عبدالله ریگی احمدی برای اثبات عقیدهٔ باطل خود و همفکرانش می‌ گوید رسول الله صلی الله علیه وسلم برای ملاقات با الله تعالی کجا سفر کرد و چرا به آسمان رفت؟

🔰جواب:

📌این استدلال سطحی و توهم خام جناب ریگی احمدی و همفکرانش، از جهات متعدد مردود و فرو پاشیده است.

🔹️وجه اول:

✔️معراج النبي صلی الله علیه وسلم إلى السماء، به هیچ‌ وجه دلالت بر مکان ذات باری‌ تعالی ندارد؛ چرا که ذات اقدس الله تعالی منزه از مکان و جهت است، و قرب رسول الله صلی ‌الله علیه وسلم در شب معراج، قرب رتبه و منزلت بود، نه قرب مکانی و فیزیکی.

❗️اگر عروج به آسمان، دلیل بر حضور الله تعالی در آسمان بود...

🔰پس باید بپذیریم:

👈حضرت موسی علیه‌ السلام که به کوه طور رفت و با الله سخن گفت، یعنی الله تعالی در کوه بود!

👈حضرت یونس علیه السلام که در شکم ماهی الله را خواند، یعنی الله تعالی در شکم ماهی بود!

🔍فائده: همه‌ی این قیاس‌ ها باطل‌ اند، چون: مکان وقوع ارتباط، دلالت بر مکان الله ندارد؛ بلکه فقط ظرفی است برای تجلی و ارتباط خاص با بنده‌ اش.

🔰اقوال ائمه أهل السنة والجماعة:

🌸امام ثعلبی رحمه الله فرموده‌اند:

✔️ودُنوّ الله من العبد ودنوّ العبد من الله تعالى بالرتبة، والمنزلة، والمكانة، وإجابة الدعوة، لا بالمسافة؛ لأن المسافة لمن يكون له المكان مشتغلًا به، فيكون بينه وبين المكان الآخر مسافة، وذلك كله من أمارات الأجسام وخواصها، والله عزَّ شأنه يتعالى عن ذلك علوًّا كبيرًا، وإنما هو كقوله تعالى: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ﴾ [البقرة: 186]، وقوله: ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ﴾ [الواقعة: 85]؛ يعني: بالعلم والقدرة وإجابة الدعوة] اهـ.
الكشف والبيان" (۲۵/ ۸۶)

🌱قرب و نزدیکی الله تعالی به بنده، و همچنین قرب بنده به الله تعالی، از سنخ رتبه، منزلت، جایگاه و اجابت دعاست؛ نه از جنس فاصله و مسافت. چرا که مسافت مخصوص کسی است که در مکانی جای گرفته و میان او و مکان دیگر، فاصله‌ای مکانی برقرار باشد. و این‌ گونه خصوصیات، همگی از علامات و خصوصیات اجسام‌اند؛ والله عزَّ شأنه يتعالى عن ذلك علوًّا كبيرًا. مراد از این قرب، همانند قول باری تعالی است که می‌ فرماید: ﴿فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ﴾ [البقرة: ۱۸۶]، وقوله: ﴿وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ﴾ [الواقعة: ۸۵]؛ یعنی: با علم، قدرت، و اجابت دعا، نه با فاصله و مکان.

🌸امام قرطبی مالکی در تفسیر خود نوشته است:

✔️وقال أبو المعالي: قوله صلى الله عليه وآله وسلم: «لَا تُفَضِّلُونِي عَلَى يُونُسَ بْنِ مَتَّى» المعنى: فإني لم أكن وأنا في سدرة المنتهى بأقرب إلى الله منه وهو في قعر البحر في بطن الحوت. وهذا يدل على أن الباري سبحانه وتعالى ليس في جهة.
الجامع لأحكام القرآن" (۱۱/ ۳۳۳)

🌱ابوالمعالی فرموده‌اند: معنای سخن رسول الله صلی‌ الله‌ علیه‌ وسلم که فرمود:لَا تُفَضِّلُونِي عَلَى يُونُسَ بْنِ مَتَّى (مرا بر یونس بن متی برتری ندهید) این است که: من هنگامی که در سدره المنتهی بودم، به الله تعالی نزدیک‌ تر از یونس علیه ‌السلام ‌نبودم، آن‌ گاه که در قعر دریا، در شکم ماهی بود. و این سخن دلالت می‌کند بر اینکه: ذات باری تعالی در هیچ جهتی قرار ندارد.

🌸امام بدرالدین بن جماعة فرموده‌اند:

✔️اعْلَم أَن دنو الْمسَافَة على الله تَعَالَى محَال.
(إيضاح الدليل (ص: ۱۴۵)

🌱بدان که نزدیک شدن از راه مسافت نسبت به الله تعالی، محال است.

🔹️وجه دوم:

👌اگر الله تعالی در مکان باشد، محدود است؛ اما "محدود" بودن یعنی "مخلوق" بودن و هر چیزی که در مکان باشد، خودش درون چیزی قرار دارد. لذا، باید کوچکتر از آن مکان باشد. چیزی که در درون چیز دیگر قرار گیرد، نمی‌ تواند مطلق و نامحدود باشد.

🔍فائده: پس اگر مجسمه عصر بگویند «الله در جایی است»، یعنی: آن "جا" از الله تعالی بزرگ‌ تر است. در این صورت، "مکان" از " الله تعالی" بزرگ‌ تر می‌شود، و این محال و نقض خالقیت است.

🔰اقوال ائمه أهل السنة والجماعة:

🌸امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه فرموده‌اند:

✔️قلت: أرأيت لو قيل أين الله تعالى؟ فقال- أي أبو حنيفة-: يقال له كان الله تعالى ولا مكان قبل أن يخلق الخلق، وكان الله تعالى ولم يكن أين ولا خلق ولا شىء، وهو خالق كل شىء" اهـ.
(الفقه الأبسط ضمن مجموعة رسانل أبي حنيفة بتحقيق الكوثري (ص/ 25)

🌱اگر کسی بپرسد «الله کجاست؟»، چه باید گفت؟ امام ابوحنیفه فرمود : به او گفته می‌شود: پیش از خلق مخلوقات وجود داشت، در حالیکه هیچ مکانی نبود؛ و الله بود، در حالیکه نه «کجایی» بود، نه مخلوقی، و نه هیچ چیز دیگری. و او خالق هر چیزی است.

🌸امام عبدالقاهر بن طاهر تمیمی بغدادی فرموده‌اند:
5
✔️وأجمعوا - أي أهل السنة والجماعة - على أنه - أي الله ـ لا يحويه مكان ولا يجري عليه زمان اهـ.(الفرق بين الفرق (ص/ (۳۳۳).

🌱أهل السنة والجماعة اجماع کرده‌اند بر اینکه الله تعالی را هیچ مکانی دربر نمی‌ گیرد و هیچ زمانی بر او نمی‌گذرد(جریان نمی یابد).

🌸و امام‌ الحرمین، عبدالملک بن عبدالله جوینی رحمه الله (٤٧٨هـ) فرموده‌ است:

✔️ومذهب أهل الحق قاطبة أن الله سبحانه وتعالى يتعالى عن التحيّز والتخصص بالجهات» اهـ .(الإرشاد (ص/ ٥٨)

🌱و مذهب همهٔ اهل حق بر این است که خدای سبحان و تعالی برتر از آن است که در مکان بگنجد یا به جهتی خاص اختصاص یابد.

🌸و امام شیخ فخر الدین رازی رحمه الله(٦٠٦هـ) چنین فرموده‌ است:

✔️«انعقد الإجماع على أنه سبحانه ليس معنا بالمكان والجهة والحيز» اهـ.
(تفسير الرازي المسمى بالتفسير الكبير (٢١٦/٢٩)

🌱اجماع منعقد شده است بر این‌ که خداوند سبحان با ما در مکان و جهت و حیز(محدوده جسمانی) نیست.

🔹️وجه سوم:

👌مکان‌ دار بودن یعنی پذیرش اندازه، حجم، شکل و هر چیزی که مکان دارد، دارای اندازه است. و هر چیزی که اندازه دارد، از اجزاء تشکیل شده.و چیزی که اجزاء دارد، می‌تواند ترکیب شود، تغییر کند، نابود شود.

🔍فائده: هر چیزی که مکان‌ پذیر باشد، فنا پذیر است. و چیزی که فنا پذیر است، نمی‌تواند الله باشد.

🔰اقوال ائمه أهل السنة والجماعة:

🌸إمام أبو جعفر الطحاوي رحمه الله (المتوفى: ۳۲۱ هـ) فرموده‌اند:

✔️وَتَعَالَى عَنِ الْحُدُودِ وَالْغَايَاتِ وَالْأَرْكَانِ وَالْأَعْضَاءِ وَالْأَدَوَاتِ، لَا تَحْوِيهِ الْجِهَاتُ السِّتُّ كَسَائِرِ الْمُبْتَدَعَاتِ.
(مَتنُ العَقيدَةِ الطَّحاوِيةِ)

🌱و الله تعالی منزّه و برتر است از حدود و انتها، و ارکان و اعضاء و جوارح. و جهات شش‌ گانه(پایین، بالا، چپ، راست، جلو و عقب) بر ذات اقدس الله احاطه نمی یابند، چنانکه بر مخلوقات حادثه و محدثات دیگر احاطه می یابند.

🔹️وجه چهارم:

👌تغییر، نشانه نقص است، اگر متسلفه‌ی مجسمه بگویند الله در مکانی است، و رسول الله صلی الله علیه وسلم به او نزدیک شد، یعنی: الله تعالی تا قبل از آن فاصله داشت سپس "نزدیک‌ تر" شد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم از فاصله‌ای "نزدیک‌ تر" شد. این یعنی یک تغییر در نسبت بین الله و رسول الله صلی الله علیه وسلم رخ داده.

🔍فائده: نیاز به حالتی جدید یعنی نقص در حالت قبل. الله تعالی اگر کامل باشد، نباید تغییر کند؛ چون هر تغییری یا از نقص به کمال است، یا بالعکس و هر دو با "کمال مطلق" در تضادند.

🔹️وجه پنجم:

👌قرب مکانی، مخصوص موجودات مادی است. فقط موجودات دارای جرم، حجم و مکان می‌ توانند نسبت به یکدیگر «نزدیک» یا «دور» شوند. اما ذات باری تعالی، بی‌ نیاز از مکان است. اگر الله ماده است، باید مرکب باشد؛ و اگر مرکب باشد، حادث و محتاج به اجزای خودش است.

🔍فائده: با پذیرش عقيده متسلفه الله دیگر "بی نیاز" نیست، بلکه نیازمند اجزاء خودش است! و چنین موجودی که متسلفه‌ی حشویه تصور کردند دیگر الله نیست، بلکه موجودی محتاج و محدود است.

🌱ادامه دارد....

🔽link telegram:

https://www.tg-me.com/ahnafdeoband

🔽link whatsapp:

https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
3
*فحاشی و بهانه‌تراشی، آخرین سلاح تهی‌دستانی است که در میدان استدلال به «هیچ» مسلح‌اند*

🖊️رعد الهدی

به نام خدایی که نه جسم است و نه عرض و نه جوهر، بلکه آفریننده‌ی همه‌ی اجسام و اعراض و جواهر است.

جناب نارویی، من با اشتیاق تمام انتظار داشتیم که بالاخره متنی علمی با دست کم شبه‌علمی از شما و امثال شما ببینم که نقدی بر استدلالهای علمی استاد ابوامامه باشد؛ اما شما به جای استدلال، قلم را بر زمین گذاشته‌اید و «بیسیم» به دست گرفته‌اید و مدعی مناظره حضوری در مراکز بزرگ علمی بلوچستان شده‌اید، و نیک می‌دانیم هدف شما این است که وانمود کنید که استاد ابوامامه از اهل سنت نیست و برخلاف منش منهج و مذهب مدارس است، اما باید گفت که اهل سنت و الجماعت و جامعه امروز، به اندازه کافی هم از شما و هم از منهج فاسد تجسیمی شما شناخت دارند و هم از استاد ابوامامه و منهج اهل سنت و الجماعت، پس این نیرنگ شما که بخواهید اینگونه جلوه بدهید که ایشان ناشناس و از اهل سنت نیست دیگر جوابگو نیست و همچون تیری سرگردان آخر به خودتان برمی‌گردد.

راستی! برای فرار از پاسخگویی و دفاع از عقیدهٔ باطل خود بهانه‌ای بهتر از این پیدا نکردید!؟ به راستی که با این بهانه پوچ در مقابل شکوه اعتقاد اهل سنت و سلف صالح عجز خویش را نمایان‌تر از پیش به منصهٔ ظهور به نمایش گذاشتید، تا باد چنین بادا.

ای متبعین عقیدهٔ تجسیم! زمانی که آقای عبدالله ریگی احمدی در برابر علم و منطق و عقیدهٔ صحیح اهل سنت والجماعت سکوت کرد، هیچ کس از تهی‌دستی چون خدامراد انتظار پاسخ علمی و ادبی نداشت، اما لااقل کاش زبان در دهان می‌گرفت و آبروی نداشتهٔ خود را با فحش و ناسزا بیش از این به باد نمی‌داد.

بهتر است به جای دعوت به مناظره، کمی با خودتان مناظره کنید! با آن خدامرادی که می‌داند از کتب علمی تنها جلدشان را دیده است، و با آن خدامرادی که گمان می‌کند فحش و ناسزا جایگزین منطق می‌شود. این دو را نخست با هم آشتی دهید.!
پیشنهاد می‌کنم سری به کتابخانه‌‌ها بزنید و با کتاب‌ها آشتی کنید. آن‌ها که فحش نمی‌دهند. فقط حکایت می‌کنند و استدلال.!

اگر روزی توانستید بدون فریاد، بدون ناسزا، و با متنی مکتوب حتی به اندازهٔ یک پاراگراف پاسخی مستدل به نقدهای علمی که بر باورهای تجسیمی شما و جسم دانستن خداوند وارد است، بدهید، آنگاه اساتید راه حقیقت و صراط مستقیم، با کمال میل در هر محفلِ خردپسندی حاضر خواهند شد.

وقتی توانستید با متونی که در نقد عقایدتان نوشته شده، به زبان علمی و نه به زبان حنجره و ناسزاگویی، پاسخ دهید، آنگاه در هر محفل علمی که بخواهید، بزرگان راه حقیقت و صراط مستقیم حاضر به گفتگو هستند.

استاد ابوامامه یک نفر نیست، بلکه یک حقیقت است که بنای ضعیف عقیدهٔ پوچ و باطل تجسیمی شما را با خاک یکسان کرده است، به گونه‌ای که حتی در صوتی که منتشر کرده بودید، لرزش صدایت به عنوان تبلوری از لرزش ساختمان عقیده‌ات جلوه می‌کرد.
👈مرجع پاسخ به شبهات غیر مقلدین
http://www.tg-me.com/rahehaqiqat_groop
اینستاگرام:
http://instagram.com/rahehaqiqat
وبسایت:https://rahehaqiqat.blogfa.com/
2👍2
*📌نقد تعبیر «الله جسم لا كالأجسام»*

❗️برخی از متسلفه‌ی حشویه به تقلید از سران خود می‌گویند الله جسم است، اما نه مانند اجسام.

👌این جمله، در حقیقت مشتمل بر دو ایراد جدی است: یکی در حوزه‌ی عقیده و دیگری در حوزهٔ معنا و دلالت لفظی.

🔹️ابتدا لازم است معنای «جسم» واضح شود:

🌱در اصطلاح جسم چیزی است که دارای امتداد سه‌ بعدی باشد؛ یعنی طول و عرض و عمق داشته باشد. لذا ، هر موجودی که دارای حجم باشد. خواه کوچک یا بزرگ، ساده یا مرکب. جسم گفته می‌ شود؛ مانند قلم، کتاب، کوه، ستاره، حشره و غیره

🔹️نکتهٔ دوم آن است که تفاوت شکل و هیئت اجسام، آن‌ ها را از «جسم بودن» خارج نمی‌ کند.

👈مثلاً: قلم و خودرو با هم فرق دارند، ولی هر دو جسم‌ اند چون هر دو طول و عرض و عمق دارند.

👌پس اگر کسی بگوید «قلم جسم است، اما نه مانند خودرو»، این تفاوت فقط ناظر به کیفیت و شکل است، نه اصل جسم بودن.

💢 حال اگر به تعبیر متسلفه‌ی مجسمه برگردیم که می‌گویند: «الله جسم است، اما نه مانند اجسام»، سؤالی پیش می‌ آید:

⁉️آیا مقصودشان این است که الله تعالی در اصل حقیقت جسم بودن (یعنی داشتن حجم و ابعاد سه‌ گانه) با دیگر اجسام مشترک است، و فقط در شکل و کیفیت تفاوت دارد؟

✔️اگر چنین است، این همان تجسیم صریح است؛ زیرا اختلاف در کیفیت چیزی را از جسم بودن خارج نمی‌کند.

⁉️و اگر بگویند: خیر، الله تعالی حتی در اصل معنا هم متفاوت است و حجم و ابعاد ندارد، در این صورت اطلاق لفظ «جسم» بر او تعالی باطل و بی‌ معنا خواهد بود؛ زیرا «جسم» جز بر چیزی که ابعاد سه‌ گانه دارد صادق نیست.

لذا، این تعبیر از دو حال خارج نیست: یا به تجسیم صریح می‌ انجامد، یا به استعمال نادرست و لغوی غلط.

🌸والله تعالی أعلم

✍️أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه

🗓 سه شنبه - ۹ ربیع الاول ١٤٤٧

🔽link telegram:

https://www.tg-me.com/ahnafdeoband

🔽link whatsapp:

https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
3
*⚔️إبطال تلبیسات مجسمهٔ حلولیه(بخش دوم)*

❗️بازهم عبدالله‌ ریگی احمدی و همفکرانش چاره‌ ای جز پناه بردن به یک حلولی کرامیه نداشتند! نمی‌ دانم واقعاً این افراد هیچ نمی‌ دانند یا اینکه راه دیگری جز آویختن به این خرافه برایشان باقی نمانده است. در تمام جوابیه‌ هایی که بنده ارائه کردم، حتی به یک دلیل از دلایل محکم و روشن ائمه أهل‌ السنة والجماعة نپرداختند، مگر آنکه در حاشیه، چیزی بی‌ ربط نوشتند. اکنون این حلولی، افتضاحات دیگری را به بار آورده است که در ادامه به تفصیل آن خواهیم پرداخت.

🔹️اولاً، حلولی گرفتار توهمی واضح شده و با فریبکاری القا کرده که گویا بنده منکر عروج جسمانی رسول‌ الله صلی‌ الله‌ علیه‌ وسلم هستم! سپس با مغالطه‌، عروج حقیقی و جسمانی رسول الله صلی‌ الله‌‌ علیه‌ وسلم به آسمان‌ ها را با مسئله‌ی تنزیه ذات باری‌ تعالی از مکان خلط نمود تا مخاطب نا آگاه را گمراه کند.

✔️نزد أهل السنة والجماعة رسول الله صلی الله علیه وسلم به آسمان‌ ها عروج کرد تا نشانه های عظیم الله تعالی را مشاهده نماید. و شب معراج برای آرامش قلب رسول الله صلی الله علیه وسلم، تجلی مقام و شرف او، و نشان دادن شگفتی‌ های عالم بالا از آسمان‌ ها، فرشتگان، بهشت و ... بود؛ اما نزد متسلفه‌ی حشویه صرفا دیداری با احاطه در مقابله و جهت با رب العالمين بوده است!

🔹️ثانیاً، حلولی به الفاظ حدیث «نُورٌ أَنَّى أَرَاهُ» استدلال کرده تا عقیده باطل خود را ثابت کند!

📌در نزد متسلفه‌ی حشویه، رؤیت باری تعالی در چارچوب مقابله، جهت و مکان تصور می‌ شود؛ به همین خاطر حلولی پنداشته که چون رسول‌ الله صلی‌ ‌الله‌ ‌علیه‌ ‌وسلم الله تعالی را دیدند، پس ذات اقدس باری تعالی العیاذ بالله در جهت و مکان قرار گرفته است!

👈حال آنکه نزد سلف و ائمه أهل السنة والجماعة، رؤیت باری تعالی بدون کیفیت، بدون تشبیه و بدون جهت است؛ همانطور که مؤمنان در بهشت نیز او تعالی را خواهند دید، اما نه با کیفیت و نه در چارچوب مکان و مقابله.

🌸امام أعظم ابو حنیفه رضی الله عنه فرموده‌اند:

✔️وَالله تَعَالَى يرى فِي الْآخِرَة وَيَرَاهُ الْمُؤْمِنُونَ وهم فِي الْجنَّة بأعين رؤوسهم بِلَا تَشْبِيه وَلَا كَيْفيَّة وَلَا يكون بَينه وَبَين خلقه مَسَافَة.
الفقه الأكبر (ص53).

🌱الله تعالی در آخرت دیده می‌شود و مؤمنان او را با چشم سر خود می‌ بینند، بدون تشبیه و بدون کیفیت، و بین او و مخلوقاتش هیچ فاصله‌ای نیست.

🌸و نیز در كتاب الوصية فرموده‌اند:

✔️ولقاء الله تعالى لأهل الجنة بلا كيف ولا تشبيه ولا جهة حق اهـ.
( الوصية: (ص/ 4)، ونقله ملا علي القاري في شرح الفقه الاكبر (ص/138)

🌱و لقای باری تعالی برای اهل بهشت بدون کیفیت، بدون تشبیه و بدون جهت [خواهد بود]. حق است.

🔹 ثالثاً، حلولی معمولاً از کسانی استدلال می‌ کند که در نگاه و اندیشه‌ خودشان مبتدع و خارج از دایره أهل السنة والجماعة اند، همانطور که از امام نووی رحمه الله استدلال کرده است. اما اکنون بیاییم درباره الفاظ «نُورٌ أَنَّى أَرَاهُ» از شرح امام نووی رحمه الله عبارتی نقل کنیم:

🔰در كتاب شرح النووي على مسلم آمده است:

✔️قَالَ الْقَاضِي عِيَاضٌ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذِهِ الرِّوَايَةُ لم تقع الينا ولا رأيتها في شئ مِنَ الْأُصُولِ وَمَنَ الْمُسْتَحِيلِ أَنْ تَكُونَ ذَاتُ اللَّهِ تَعَالَى نُورًا إِذِ النُّورُ مِنْ جُمْلَةِ الْأَجْسَامِ وَاللَّهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى يَجِلُّ عَنْ ذَلِكَ هَذَا مَذْهَبُ جَمِيعِ أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِينَ. (شرح النووي على مسلم ج: ۳ ص: ۱۲)

🌱امام قاضی عیاض رحمه‌ الله فرموده‌ است: این روایت به ما نرسیده و در هیچ یک از منابع اصولی آن را ندیده‌ام، و محال است که ذات الله تعالی نور باشد، زیرا نور از جمله اجسام است و الله سبحان و تعالی از این امور منزه است. این مذهب همه‌ی ائمه مسلمین است.

🔰همچنین امام متسلفه‌ی حشویه ابن أبي العز فرموده است:

✔️معنى قوله لأبي ذر : "رأيت نورا" : أنه رأى الحجاب ، ومعنى قوله : "نور أنى أراه" . النور الذي هو الحجاب يمنع من رؤيته ، فأنى أراه ؟ أي فكيف أراه والنور حجاب بيني وبينه يمنعني من رؤيته ؟
هذا الأثر ضعيف كما قال الشيخ الألباني رحمه الله في تخريج الطحاوية.
(شرح العقيدة الطحاوية لابن أبي العز بتحقيق الشيخ الألباني ص : ١٩٦ - ١٩٧)

🌱معنای قول رسول الله صلی الله علیه وسلم به ابی ذر: «رأیت نوراً» این است که رسول الله صلی الله علیه وسلم حجاب را دید. و معنای قول او : «نور أنى أراه» این است که نوری که حجاب است مانع دیدن او تعالی شد، پس چگونه او را ببینم؟ یعنی چگونه می‌ توانم او را ببینم در حالی که نور به عنوان حجاب بین من و اوست و مانع دیدن من شده است؟
1
🔔تنبیه: تصریح فوق به منظور نفی دیدار باری تعالی توسط رسول الله صلی الله علیه و سلم نیست، بلکه الزام بر حلولی است که نور را ذات الله تعالی پنداشته‌ است. لذا، حتی اگر دیدار ثابت باشد، به معنای قرار داشتن الله تعالی در جهت و مکان و مقابله نیست، همانطور که پیش‌ تر بیان شد.

🔹️رابعاً، حلولی از الفاظ حدیث «وَدَنَا الْجَبَّارُ رَبُّ الْعَرْشِ، فَتَدَلَّى حَتَّى كَانَ مَعَهُ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى...» استدلال کرده تا قرب مکانی و فیزیکی را ثابت کند.

⤴️این جمله در حدیث (ودنا الجبار فتدلى حتى كان قاب قوسين أو أدنى…) اشتباه است و منحصراً توسط شریـک بن عبدالله بن ابی نمر از انس نقل شده است.اصل حدیث صحیح است و حدیثی طولانی است که امام بخاری در آخر کتاب خود، در کتاب توحید، در باب «وَكَلَّمَ اللَّهُ مُوسَى تَكْلِيمًا» [نساء: ۱۶۴] با شماره ۷۵۱۷ نقل کرده است.

👈شاهد حدیث: «فأوحى الله فيما أوحى إليه: خمسين صلاة على أمتك كل يوم وليلة،.. فقال: يا رب إن أمتي ضعفاء أجسادهم وقلوبهم وأسماعهم وأبصارهم وأبدانهم فخفف عنا، فقال الجبار: يا محمد، قال: لبيك وسعديك، قال: إنه لا يبدل القول لدي، كما فرضته عليك في أم الكتاب، قال: فكل حسنة بعشر أمثالها، فهي خمسون في أم الكتاب، وهي خمس عليك»

👌این نشان می‌ دهد محور حدیث، تکلیف خمسین نماز و تخفیف آن برای امت است، نه دنو یا قرب مکانی الله تعالی. علمای محقق مانند امام مسلم رحمه الله هنگام نقل حدیث، فقط به ذکر سند بسنده کردند و الفاظ طولانی و اشتباه شریـک را وارد نکردند، زیرا او متن را دقیق ضبط نکرده بود.

🔰اقوال ائمه أهل السنة والجماعة در این باره:

🌸امام نووی رحمه الله فرموده‌اند:

✔️وقد جاء في رواية شريك في هذا الحديث في الكتاب أوهام أنكرها عليه العلماء. (شرح النووي على مسلم۳/ ۲۰۹)

🌱در روایت شریک درباره این حدیث در کتاب، اشکالات و خطاهایی وجود دارد که علما آن‌ها رد کرده و مورد نقد قرار داده اند .

🌸و ابن القيم رحمه الله فرموده است:

✔️وأما ما وقع في حديث شريك أن ذلك كان قبل أن يُوحى إليه فهذا مما عد من أغلاط شريك الثمانية وسوء حفظه لحديث الإسراء. (زاد المعاد في هدي خير العباد۱/ ۹۷)

و آنچه در حدیث شریک آمده که گویند این امر قبل از آن بوده که به او وحی شود، از جمله هشت اشتباه شریک و ضعف ضبط او در نقل حدیث معراج محسوب می‌شود.»
(زاد المعاد فی هدی خیر العباد، ج ۱، ص ۹۷)

🌸همچنین امام ذهبی رحمه الله درباره شريک فرموده‌اند:

✔️غيره أوثق منه وأثبت، وهو راوي حديث المعراج، وانفرد فيه بألفاظ غريبة؛ منها: ودنا الجبار فتدلى حتى كان منه قاب قوسين أو أدنى.
(تاريخ الإسلام للذهبي۳/ ۸۹۲).

🌱دیگران از او موثق‌ تر هستند، و او راوی حدیث معراج است، اما در آن حدیث الفاظی غریب آورده و تفرد کرده است، مانند: ودنا الجبار فتدلى حتى كان منه قاب قوسين أو أدنى.

🌸همچنین جای دیگر فرموده‌اند:

✔️وفي حديث الإسراء من طريقه ألفاظ لم يُتابع عليها، وذلك في صحيح البخاري. (سير أعلام النبلاء للذهبي ۶/ ۱۶۰).

🌱در حدیث اسراء از طریق او الفاظی آمده که مورد تأیید متبعین سند نبوده است و این متن در صحیح بخاری آمده است.

🌸امام ابن حجر رحمه الله فرموده‌اند:

✔️قال عبد الحق في الجمع بين الصحيحين: زاد فيه - يعني شريكا - زيادة مجهولة، وأتى فيه بألفاظ غير معروفة، وقد روى الإسراء جماعة من الحفاظ فلم يأت أحد منهم بما أتى به شريك، وشريك ليس بالحافظ، وسبق إلى ذلك أبو محمد بن حزم. (فتح الباري لابن حجر ۱۳/ ۴۸۴).

🌱عبد الحق در اثر خود دربارهٔ جمع بین صحیحین فرموده‌ اند: شریک در این حدیث افزایشی نا معلوم وارد کرده و الفاظی غیرمعروف آورده است. گروهی از حفاظ حدیث اسراء را روایت کرده‌ اند، اما هیچ‌ یک از آن‌ ها چیزی همانند آنچه شریک آورده، نقل نکرده‌ است. شریک خود حافظ نبوده و پیش‌ تر نیز ابو محمد بن حزم به این نکته تصریح کرده است.

🌸امام سیوطی رحمه الله نیز فرموده‌اند:

✔️قال الحفاظ: خلط شريك في روايته هذا الحديث في الإسراء، وذكر ألفاظًا منكرة، وقدَّم وأخَّر، ووضع الأنبياء في غير مواضعهم، وقد خالفه الثقات والحفاظ عن أنس. (التوشيح شرح الجامع الصحيح للسيوطي ۹/ ۴۳۳۵)

🌱حفاظ فرموده‌اند: شریک در روایت این حدیث در الإسراء دچار خلط شده و الفاظ منکری را آورده، مطالب را پیش و پس کرده و انبیاء را در مواضع نامناسب قرار داده و در این امر با ثقات و حفاظ دیگر از انس مخالفت کرده است.

🔍فائده: واضح شد که استدلال حلولی بر اساس این الفاظ، خطای فاحش است.

🔹️خامساً، حلولی گفته است: رفتن به کوه طور کسی را به این توهم نمی‌اندازد که الله در کوه است.
1
👌در جواب عرض می‌شود این سخن اعتراف ضمنی به تناقض است؛ زیرا همان‌ طور که کوه طور دلیل بر حضور الله تعالی در کوه نیست، آسمان نیز دلیل بر حضور الله تعالی در آسمان نیست. اگر برای زمین می‌گویند کسی قائل نیست خدا بر زمین است، همان منطق را باید برای آسمان هم بپذیرند؛ چرا خدا محدود به یکی از مخلوقات (آسمان) شود؟

🔹️سادساً، حلولی استناد کرده است به اینکه ابن ابی عاصم بابی با عنوان: أن الله تعالى في سمائه دون أرضه باز کرده است.

⤴️در جواب عرض می‌شود اولاً: این فقط عنوان باب است، نه آیه و نه حدیث. پس حجیت شرعی ندارد. ثانیاً: مقصود از «في السماء» علو و رفعت شأن است، نه مکان‌ باری تعالی. خود قرآن در آیات متعدد «في السماء» را برای رزق و تقدیر الهی به کار برده است (مانند: ﴿وَفِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ﴾). آیا رزق در مکان آسمان محدود است؟ خیر. پس این تعبیر بیانی مجازی است.

🌹همچنین بنده به استدلال هایی که متسلفه‌ی حشویه از نصوص کرده اند قبلا پاسخ دادم جویندگان حقیقت می‌توانند رو لینک زیر کلیک کرده مطالعه کنند.
https://www.tg-me.com/ahnafdeoband/1043

🔹️سابعاً، حلولی گفته است: قیاس یونس علیه السلام احمقانه است، چون او در شکم ماهی بود، نه عروج به آسمان.

⤴️در جواب عرض می‌شود قیاس حضرت یونس علیه السلام قیاس تام است؛ چون بحث بر سر مکان است، نه علو یا سفل. اگر حضور در مکان عروجی دلیل بر حضور الله تعالی باشد، حضور در مکان سفلی هم باید همین معنا را بدهد.

🔹️ثامناً، گفته است مسأله فاصله، مفهومی نسبی است نه ذاتی، پس تغییر در فاصله نقصی برای الله محسوب نمی‌شود.

⤴️در جواب عرض می‌شود: اولاً: همین که به «نزدیکی و دوری» میان الله و مخلوق قائل شدید، ذات الله را محدود به مکان کردید. زیرا فاصله و قرب حقیقی در قاموس فیزیکی معنا دارد و مستلزم مکان است. ثانیاً: اگر فاصله نسبی است، پس چرا حدیث را بر قرب مکانی حمل می‌ کنید و به تغییر مکان الله تعالی ملتزم می‌ شوید؟ این تناقض آشکار است. ثالثاً: أهل السنة والجماعة می‌ گویند: تغییر محال است؛ زیرا تغییر لازمه حدوث و نیاز است. الله تعالی قدیم است و تغییر نمی‌ پذیرد.

🔹️تاسعاً، حلولی گفته است: فاصله نسبی است، تغییر در نسبیات نقص نیست.

⤴️در جواب عرض می‌شود این مغالطه است. زیرا در استدلال خودشان «فاصله» را به الله تعالی نسبت دادند، و این یعنی قبول مکان‌ برای الله پس تغییر در نسبت مکانی، تغییر در نسبت ذات با عالم است، و این لازم نقص است. اگر بگویید «فاصله حقیقی نیست»، پس کل استدلال شما در اثبات علو مکانی فرو می‌ ریزد.

✍️مجیب: أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه

🗓 چهارشنبه - ١٠ ربیع الاول ١٤٤٧

🔽link telegram:

https://www.tg-me.com/ahnafdeoband

🔽link whatsapp:

https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
4
*عقیدهٔ متسلفه‌ی حشویه در تضاد با حدیث نبوی صلی الله علیه وسلم*

🌸رسول الله صلی الله علیه وسلم در دعای خود می‌ فرمود:

✔️اللهم أنت الأوَّلُ فليس قبلك شيء، وأنت الآخر فليس بعدك شيء، وأنت الظاهرُ فليس فوقك شيء، وأنت الباطن فليس دونك شيء(أخرجه مسلم (۲۷۱۳)

🌱 بارالها! تویی اول، پس هیچ چیز پیش از تو نیست؛ و تویی آخر، پس هیچ چیز پس از تو نیست؛ و تویی ظاهر، پس هیچ چیز بالاتر از تو نیست؛ و تویی باطن، پس هیچ چیز پایین‌ تر از تو نیست.

💢توضیح شاهد حدیث:

🔹️۱- منظور از جسم، چیزی است که دارای حجم، طول، عرض و عمق باشد و بخشی از فضا را اشغال کند.

🔹️۲- هر جسم و حجمی نسبت به جسم دیگر مکان و جهتی دارد؛ یعنی یا بالای آن است، یا پایین، یا سمت راست یا چپ. هیچ جسمی نمی‌ تواند همزمان بالای خودش و پایین خودش باشد.

👌 رسول الله صلی الله علیه وسلم درباره الله تعالی فرموده است:

📌و تویی ظاهر، پس هیچ چیز بالاتر از تو نیست؛ و تویی باطن، پس هیچ چیز پایین‌ تر از تو نیست.

⤴️از این می‌ فهمیم: چیزی که بالای آن چیزی نباشد و همزمان چیزی زیر آن نباشد، در مکان نیست. زیرا هر چیزی که در مکان باشد، یا بالای آن چیزی است یا پایینش چیزی هست. چیزی که در مکان نیست، حجم و جسم نیست.

⁉️اگر از متسلفه‌ی حشویه که معتقدند الله تعالی در مکان است بپرسیم: آیا چیزی زیر الله تعالی هست؟ جواب می‌ دهند: بله، عالم!

⁉️پس چطور ادعای آنها با حدیث رسول الله صلی الله علیه وسلم موافق و سازگار است که می‌ فرماید: پس هیچ چیز پایین‌ تر از تو نیست؟ اگر ابتدای حدیث را تأویل می کنند، چرا انتهای حدیث را تأویل نمی کنند؟

🔔تنبیه: اگر فوقیت و تحتیت را حقیقی و حسی تلقی نکنند، بلکه معنوی بدانند، آنگاه کل بنیان عقیده‌ی متسلفه فرو می‌ ریزد.

✍️أبوأُمامه دیوبندی عفا الله عنه

🗓 پنج شنبه - ١١ ربیع الاول ١٤٤٧

🔽link telegram:

https://www.tg-me.com/ahnafdeoband

🔽link whatsapp:

https://whatsapp.com/channel/0029VaAJS8ECBtxCbSX5Vb1q
3
از دروغ تا افتراء؛ افشای بازی کثیف یک‌ دروغ گو
🌷 بقلم خالد حنفی

*بسم الله الرحمن الرحیم*
در هنگامه‌ ای که دشمنان دین از بیرون، با سلاح و از درون، با نفاق، درصدد تخریب چهره‌ی اسلام‌ اند، عجیب نیست که مدعیانی جاهل، با نقاب اهل‌ علم، رسواتر از همیشه دست به دامان جعل، دروغ و تهمت شوند.

*جناب عبدالغفور ملازهی غیرمقلد با شماره واتساپ(09159507156) ، که نه از علم بهره‌ ای دارد، نه از ادب و نه حتی جرأت مناظره‌ی علمی، بار دیگر نشان داد فرقه‌ ی منحرف‌ شان چیزی جز فحاشی، افتراء و جعل در چنته ندارد.*

پس از آنکه در بحث‌ های علمی شکست خورده اند و پاسخی برای استدلال‌ های متقن و مبانی متین اهل سنت نداشتند، به *حرکت خبیثانه‌ی جعل پیام در برنامه‌ های جعلی روی آورد* و تلاش کرد با نسبت دادن حرف‌ هایی که نه باور بنده است و نه روش علمای اهل‌سنت، *بنده را به بریلوی‌ گری نسبت دهد.*

اتهاماتی چون:
- پیامبر صلی الله علیه وسلم علم غیب دارد
- پیامبر مراقب اعمال مردم است
- پیامبر ناظر بر امت است

👈🏻 و باید گفت: *این یاوه‌ گویی‌ ها، نه فقط دروغ، که توهین به شعور مخاطب است.*

*ما علم غیب، ناظر بودن بر اعمال مخلوق و مراقبت بر بندگان را فقط برای ذات مقدس "الله" قائل هستیم.*
👈🏻و هرکس این صفات را برای مخلوقی قائل باشد، *از جاده‌ ی توحید خارج شده و در ورطه‌ی شرک افتاده است.*

شما غیرمقلدان، نه اهل علمید، نه اهل ادب. فقط بلندگوی تهمت و تخریبید، چون در میدان حقیقت، لال و بی‌ چیز هستید.

از شدت ذلت‌ تان همین بس که *برای اثبات حقانیت، به جعل پیام روی آوردید!*
و این برای هر عاقلی کافی‌ ست تا بفهمد شما *نه دنبال توحیدید، نه دین؛ بلکه در پی عقده‌ گشایی‌ هستید.

*ما بر منهج علمای ربانی اهل‌سنت ایستاده‌ایم*
و از عربده‌ های شما نه می‌ ترسیم، نه تعجب می‌ کنیم، چون فحاشیِ بی‌ سوادان، همیشه دنباله‌ ی شکست‌ شان بوده است.

دیده‌ های عقل، گر بینا شوند/خود فروشان زودتر رسوا شوند
www.tg-me.com/rahehaqiqat
🌷 انجمن علمی تحقیقی راه حقیقت
👍42
*آیا سلفی‌ها با امام ابوحنیفه رحمه‌الله عقیدهٔ یکسانی دارند؟*
🖊️رعد الهدی
شاید شما هم دیده باشید که سلفی‌ها در عقیده سنگ امام ابوحنیفه رحمه‌الله را به سینه می‌زنند و می‌گویند ما در عقیده پیروی امام ابوحنیفه هستیم و بسیاری از جوانان را با همین ترفند شوم و دروغین، فریب داده و در گرداب سلفیت سرگردان کردند، اما وقتی که استاد ابوامامه در بسیاری از موارد مانند صفات باری تعالی و موارد دیگر عقیده امام ابوحنیفه را تبیین کرده و واضح و روشن بیان کردند، سلفی‌ها در ردیهٔ خود صراحتا گفته بودند که ابوحنیفه اهل رای هست و نظر اهل رای باید با عقیده متسلفین همسان باشد تا توسط آنان پذیرفته شود. ادعایی که هیچ رد و نشانی از آن در کتب عقیده یافت نمی‌شود.

پس ادعای اینکه متسلفین در عقیده با امام ابوحنیفه و ائمهٔ اربعه اهل سنت همسان هستند نه تنها دروغ است بلکه دامی است برای شکار جوانان اهل سنت و الجماعت.

پس باید هوشیار باشیم و هر ادعایی را ساده‌لوحانه باور نکنیم.
6👏3
*⚔️إبطال تلبیسات مجسمهٔ حلولیه(بخش سوم)*

❗️مجسمه این‌ بار به بن‌ بست اعتقادی و اصولی رسیدند. چنانکه زمانی شعار می‌ دادند شما ماتریدیه و اشعریه در عقیده با امام أعظم رضی الله عنه مخالفید، اما ما مجسمهٔ حشویه‌ ایم که بر عقیدهٔ امام أعظم رضي الله عنه هستیم.(بالخصوص همین آقای ریگی احمدی و حکیمی). اما وقتی عقیده امام ابوحنیفه رضی الله عنه را روشن کردیم و پرده از حقیقت این شعار و ادعای دروغین برداشتیم، همه‌ی این‌ ها ناگهان متوسل به یک شخص حلولی شدند که در رد ما گفته است: ابوحنیفه أهل رأی است، برای ما حجت نیست مگر اینکه موافق ما باشد! و این‌ چنین دست از سلف برداشته و برای اثبات عقیده باطل خود به خلف تمسک جستند.

🔹️اولاً، حلولیه برای رد عقیدهٔ امام أعظم ابوحنیفه رضی‌ الله‌ عنه، مسئله‌ی «أهل رأی بودن» او را پیش کشیدند تا بدین وسیله امام أعظم را مخالف حدیث معرفی کنند!

📌رد خیال متسلفه‌ی حشویه از خانه‌ی خودشان:

🌸ابن تیمیه رحمه‌ الله فرموده است:

✔️ومن ظنّ بأبي حنيفة أو غيره من أئمّة المسلمين أنّهم يتعمّدون مخالفة الحديث الصّحيح لقياس أو غيره فقد أخطأ عليهم ، وتكلّم إمّا بظنّ وإمّا بهوى ، فهذا أبو حنيفة يعمل بحديث التّوضّي بالنّبيذ في السّفر مخالفةً للقياس ، وبحديث القهقهة في الصّلاة مع مخالفته للقياس ؛ لاعتقاده صحّتهما ، وبَيَّنَّا أنّ أحداً من أئمّة الإسلام لا يخالف حديثاً صحيحاً بغير عذر ، بل لهم نحو من عشرين عذراً.
مجموع الفتاوى ، صحة مذهب أهل المدينة ، مسألة إجماع أهل المدينة وذكر مراتبه : ۲۰/۳۰۴.

🌱هر کس درباره امام ابوحنیفه یا دیگر ائمه‌ مسلمین چنین گمان کند که آن ها عمداً برای پیروی از قیاس یا چیز دیگری با حدیث صحیح مخالفت می‌ ورزند، در حقیقت بر آن ها خطا کرده و یا سخنی از روی گمان باطل گفته و یا از روی هوای نفس. این همان ابوحنیفه است که به حدیث وضو با نبیذ در سفر عمل کرده، با آنکه مخالف قیاس است، و به حدیث قهقهه در نماز عمل نموده، در حالیکه مخالف قیاس می‌ باشد، زیرا این دو حدیث را صحیح می‌ دانست. و ما واضح کردیم که هیچ‌ یک از ائمه اسلام با حدیث صحیح بدون عذر مخالفت نمی‌ کنند؛ بلکه برای این امر، آنان عذرهایی دارند که شمار آن به حدود بیست می‌رسد.

🌸نجم‌ الدین طوفی رحمه الله امام ابوحنیفه رضی الله عنه را این‌ گونه توصیف کرده است:

✔️أول أئمة الإسلام، وشيخ السلف.
(الانتصارات الإسلامية في كشف شبه النصرانية۲/ ۷۴۹)

🌱او نخستین امام از ائمه‌ی اسلام و شیخ سلف است.

🌸 عبدالله بن محمد بن عبدالوهاب در مبحث اسماء و صفات فرموده است:

✔️الذي نعتقد وندين الله به هو مذهب سلف الأمة وأئمتها من الصحابة والتابعين لهم بإحسان، من الأئمة الأربعة وأصحابهم رضي الله عنهم.(الدرر السنية۳/ ۳۳)

🌱آنچه ما معتقدیم و بدان الله تعالی را عبادت می‌ کنیم، مذهب سلف امت و ائمه آن‌هاست؛ از صحابه و تابعین نیکوکارشان، و همچنین ائمه اربعه و اصحاب ایشان رضی‌ الله‌ عنهم.

🌸همچنین حمد بن ناصر بن معمر فرموده است:

✔️مذهبنا مذهب السلف: إثبات بلا تشبيه، وتنزيه بلا تعطيل، وهو مذهب أئمة الإسلام؛ كمالك، والشافعي، والثوري، والأوزاعي، وابن المبارك، والإمام أحمد، وإسحاق بن راهويه، وهو اعتقاد المشايخ المقتدى بهم… فإنه ليس بين هؤلاء الأئمة نزاع في أصول الدين، وكذلك أبو حنيفة رضي الله عنه؛ فإن الاعتقاد الثابت عنه موافق لاعتقاد هؤلاء، وهو الذي نطق به الكتاب والسنة.

🌱مذهب ما مذهب سلف است: اثبات بدون تشبیه و تنزیه بدون تعطیل؛ و این مذهب ائمه اسلام است؛ مانند مالک، شافعی، الثوری، اوزاعی، ابن‌ المبارک، امام احمد و اسحاق بن راهویه، و این اعتقاد مشایخ مقتدای ماست… زیرا میان این ائمه در اصول دین نزاعی نیست. همچنین درباره ابوحنیفه رضی‌ الله‌ عنه؛ اعتقاد ثابت او مطابق اعتقاد این ائمه است و همان است که کتاب و سنت بدان تصریح کرده‌اند.

👈اما پیروان حشوی و تجسیمی اینان ادعا می‌ کنند که امام ابوحنیفه رحمه‌ الله أهل رأی بوده، مخالف حدیث عمل کرده و سخنان او حجت نیست!

👌جویندگان حق برای آگاهیت از جایگاه إمام أبو حنیفه در علم حدیث می‌توانند بر لینک های زیر کلیک کرده و تمامی مقالات نوشته شده را بخوانند:

https://www.tg-me.com/rahehaqiqat/7640
https://www.tg-me.com/rahehaqiqat/7641
و...

🔹️ثانیاً، نهایت تلاش متسلفه‌ی حشویه این بوده که استفاده از رأی و قیاس را دلیل بر عدم حجیت شخص امام معرفی کنند، اما آیا واقعاً امام أعظم ابوحنیفه در این امر تنها بوده و دیگر فقهاء و محدثین اهل رأی نبوده‌اند؟

🌸شیخ مرعی رحمه الله در دفاع از امام أعظم ابوحنیفه رضی الله عنه نوشته است:
1
فقد نقل ابن عبد البر عن سلمة بن شبيب قال: سمعت الإمام أحمد بن حنبل يقول: رأي الأوزاعي، ورأي مالك، ورأي أبي حنيفة، ورأي سفيان كله رأي، وإنما الحجة في الآثار. فحيث تساووا في الرأي فهلا تكلموا في البقية كما تكلّموا في أبي حنيفة؟! فمال بال كثير من المتحاملين أفرطوا في أبي حنيفة، وصنّفوا في ذلك كتبًا؟! والإنصاف يقضي أن يُتكَلَّم في غيره ممن قال بالرأي كما تُكلم فيه. (جامع بيان العلم وفضله ۲/ ۱۰۸۲)(تنوير بصائر المقلدين في مناقب الأئمة المجتهدين ضمن مجموع الشيخ مرعي ۹/ ۱۱۷)

🌱ابن عبدالبر از سلمه بن شبیب نقل کرده که فرمود: از امام احمد بن حنبل شنیدم که می فرمود: رأی اوزاعی، رأی مالک، رأی ابوحنیفه و رأی سفیان، همه رأی است؛ و تنها حجت، آثار (روایات) است. پس وقتی در رأی با هم برابرند، چرا درباره دیگران سخن نگفتند اما درباره ابوحنیفه سخن گفتند؟! چرا بسیاری از متحاملان بر ابوحنیفه افراط کردند و در این زمینه کتاب نوشتند؟ انصاف حکم می‌کند که درباره دیگرانی که از رأی استفاده کرده‌اند نیز همانند ابوحنیفه سخن گفته شود.

🔰همچنین پس از نقل جواب ابن عبدالبر درباره به‌ کارگیری قیاس توسط صحابه، فرموده است:

✔️إذا تأملت هذا وفقك الله تعالى تحقَّقت أن الإمام أبا حنيفة لم ينفرد بالقول بالقياس على الأصول، بل على ذلك فقهاء الأمصار كما مر، فسقط قول من عاب الإمام أبا حنيفة بذلك جمودًا منه وتعصُّبًا، على أن جميع المجتهدين قاسوا، ولم يزل مقلّدوهم يقيسون إلى وقتنا هذا في كلّ مسألة لا يجدون فيها نصًّا من كتاب ولا سنة من غير نكيرٍ بينهم، بل جعلوا القياس أحد الأدلة الأربعة، فقالوا: الكتاب والسنة والإجماع والقياس.
(تنوير بصائر المقلدين في مناقب الأئمة المجتهدين ضمن مجموع الشيخ مرعي۹/ ۱۲۰).

🌱اگر در این موضوع تأمل کنید خداوند شما را موفق بدارد روشن می‌شود که امام ابوحنیفه در بیان قیاس بر اصول، تنها نبوده است، بلکه فقیهان بلاد نیز بر همین اساس عمل کرده‌اند، پس سخن کسانی که ابوحنیفه را به این دلیل مذمت کرده‌اند، ناشی از جمود و تعصب است. زیرا همهٔ مجتهدان قیاس کرده‌اند و پیروان آنان تا زمان ما در هر مسئله‌ای که نصی از کتاب و سنت نیابند قیاس می‌ کنند، بدون اینکه مورد نکوهش قرار گیرند. حتی قیاس را یکی از چهار دلیل اصلی فقهی قرار داده‌اند: کتاب، سنت، اجماع و قیاس.

🔍 فائده: روشن شد که ادعای متسلفه حشویه، صرفاً ناشی از جمود و تعصب است.

🔹️ثالثا، مطابق دیدگاه متسلفه‌ی حشویه رؤیت باری تعالی وقتی ممکن است که بنده فاصله‌ای نه زیاد و نه کم از الله داشته باشد، درست همانند رؤیت اجسام در عالم محسوسات. حقیقت این است که خدای این جماعت جسم محدودی است که در جهتی از مخلوقات قرار دارد. لذا رؤیت الله تعالی در نظر آن‌ ها تنها با جهت، مقابله و اتصال شعاعی میان بیننده و مشاهده‌ شونده قابل تصور است. اما برای آنکه چنین شروطی را برای رؤیت الزام‌ آور بدانند، لازم بود ابتدا ثابت کنند که الله جسم است و این کار را نکرده‌اند و اصولاً قادر به اثبات آن هم نیستند.

👈برای اثبات این عقیده باطل خود تنها به نقل اقوالی از خلف برای اثبات جهت‌ بسنده کردند و با ادعای اجماع چنین القا نمودند که گویا امام أعظم شیخ سلف ابوحنیفه رضی‌ الله‌ عنه بر باطل و گمراهی بوده است.

🔰برای بطلان این ادعا(شرط مواجهه، جهت و فاصله در رؤیت)ابتدا از نص دلیل می‌گیریم سپس اقوالی از ائمه کرام رحمهم الله ارائه خواهد شد.

🌸عَنْ ‌أَبِي هُرَيْرَةَ: أَنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: "هَلْ تَرَوْنَ قِبْلَتِي هَا هُنَا؟ فَوَ اللهِ مَا يَخْفَى عَلَيَّ خُشُوعُكُمْ وَلَا رُكُوعُكُمْ، ‌إِنِّي ‌لَأَرَاكُمْ ‌مِنْ ‌وَرَاءِ ‌ظَهْرِي.(صحيح البُخاري ۴۱۸)

🌱رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود: آيا من را در مقابل خود اينجا مى‌بينيد؟ قسم به الله خشوع و ركوع شما بر من پنهان نيست! من شما را از پشت سر خويش مى‌ بينم!

⤴️ لذا رسول الله صلی الله علیه و سلم، آن ها را از پشت خود می‌ دید، بدون مواجهه، بدون مقابله و بدون اتصال شعاع. این نشان می‌ دهد که الله تعالی در بنده این نوع درک را خلق می‌ کند و بر این اساس، مواجهه و مقابله شرط رؤیت نیست.

🌸امام حافظ ابن حجر العسقلاني در شرح این حدیث فرموده‌اند:

✔️أَيْ: أَنْتُمْ تَظُنُّونَ أَنِّي لَا أَرَى فِعْلَكُمْ لِكَوْنِ قِبْلَتِي فِي هَذِهِ الْجِهَةِ، لِأَنَّ مَنِ اسْتَقْبَلَ شَيْئًا اسْتَدْبَرَ مَا وَرَاءَهُ، لَكِنْ بَيَّنَ النَّبِيُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ [وَآلِهِ] وَسَلَّمَ أَنَّ رُؤْيَتَهُ لَا تَخْتَصُّ بِجِهَةٍ وَاحِدَةٍ.
1
2025/10/22 10:20:33
Back to Top
HTML Embed Code: