راه توده 917
آمار خوانندگان راه توده شماره 970 روی سایت راه توده، فیسبوک، تلگرام و فیسبوک هائی که مقالات راه توده در آنها به اشتراک گذاشته شده است.
1 – سایت راه توده از 23 تا 30 جون 7 هزار و 715 خواننده.
2 – راه توده شماره 970 منتشر شد
14 هزار و 700 خواننده.
3 – سرمقاله " انتظارات مردم پس از آتش بس میان ایران و اسرائیل"
15 هزار و 455 خواننده.
4 - آیا مذاکره با غرب زمینه ساز حمله به ایران شد؟
4 هزار و 200 خواننده.
5 – "جوانشیر" چهره ای ماندگار در تاریخ خونبار حزب توده ایران
4 هزار و 740 خواننده.
6 – حزب توده ایران در سال 1360 متولد نشده است
4 هزار و 120 خواننده.
7 – "محمود افغان" جد طالبان افغانستان
چگونه اصفهان را فتح کرد!
4 هزار و 100 خواننده.
8 - اتحاد شوروی در جنگ دوم چه تعداد قربانی داد؟
4 هزار و 100 خواننده.
9 - از اراده گرائی تا واقع بینی سیاسی دکتر "سروش سهرابی"
4 هزار و 55 خواننده.
10 - روزنامه نگاری هم تجربه و هم آموزش
3 هزار و 900 خواننده.
11 - دو عکس برگزیده این شماره
4 هزار خواننده.
12 - سرنوشت ایران چه خواهد شد؟ اومانیته- ترجمه جعفر پویا
3 هزار و 950 خواننده.
13 - دو پیروزی در جنگ دوم جهانی
در دو سوی جهان علیه آلمان و ژاپن
ریا نووستی - سرگئی استروکان ترجمه- نعمت بوستانی
3 هزار و 900 خواننده.
14 - ادامه جنگ اسرائیل و ایران
به فاجعه اتمی ختم میشد!
آندری اوفیتسروف- "استولتی" ترجمه: کیوان خسروی
4 هزار و 100 خواننده.
15 - گزارش خبری روزنامه اومانیته
از بمباران امریکائی تاسیسات اتمی ایران
ترجمه: آذرنگ
3 هزار و 900 خواننده.
16 - ستایش همه جانبه پوتین از لاوروف
روزنامه ساویتسکایا راسیا ترجمه آزاده اسفندیاری
4 هزار و 140 خواننده.
17 - گفتگوی پلاتفرم «ژاکوبین» با «ایلان پاپه»
فلسطینی های درون اسرائیل را باید شناخت
ترجمه: عسگر داوودی
4 هزار خواننده.
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
آمار خوانندگان راه توده شماره 970 روی سایت راه توده، فیسبوک، تلگرام و فیسبوک هائی که مقالات راه توده در آنها به اشتراک گذاشته شده است.
1 – سایت راه توده از 23 تا 30 جون 7 هزار و 715 خواننده.
2 – راه توده شماره 970 منتشر شد
14 هزار و 700 خواننده.
3 – سرمقاله " انتظارات مردم پس از آتش بس میان ایران و اسرائیل"
15 هزار و 455 خواننده.
4 - آیا مذاکره با غرب زمینه ساز حمله به ایران شد؟
4 هزار و 200 خواننده.
5 – "جوانشیر" چهره ای ماندگار در تاریخ خونبار حزب توده ایران
4 هزار و 740 خواننده.
6 – حزب توده ایران در سال 1360 متولد نشده است
4 هزار و 120 خواننده.
7 – "محمود افغان" جد طالبان افغانستان
چگونه اصفهان را فتح کرد!
4 هزار و 100 خواننده.
8 - اتحاد شوروی در جنگ دوم چه تعداد قربانی داد؟
4 هزار و 100 خواننده.
9 - از اراده گرائی تا واقع بینی سیاسی دکتر "سروش سهرابی"
4 هزار و 55 خواننده.
10 - روزنامه نگاری هم تجربه و هم آموزش
3 هزار و 900 خواننده.
11 - دو عکس برگزیده این شماره
4 هزار خواننده.
12 - سرنوشت ایران چه خواهد شد؟ اومانیته- ترجمه جعفر پویا
3 هزار و 950 خواننده.
13 - دو پیروزی در جنگ دوم جهانی
در دو سوی جهان علیه آلمان و ژاپن
ریا نووستی - سرگئی استروکان ترجمه- نعمت بوستانی
3 هزار و 900 خواننده.
14 - ادامه جنگ اسرائیل و ایران
به فاجعه اتمی ختم میشد!
آندری اوفیتسروف- "استولتی" ترجمه: کیوان خسروی
4 هزار و 100 خواننده.
15 - گزارش خبری روزنامه اومانیته
از بمباران امریکائی تاسیسات اتمی ایران
ترجمه: آذرنگ
3 هزار و 900 خواننده.
16 - ستایش همه جانبه پوتین از لاوروف
روزنامه ساویتسکایا راسیا ترجمه آزاده اسفندیاری
4 هزار و 140 خواننده.
17 - گفتگوی پلاتفرم «ژاکوبین» با «ایلان پاپه»
فلسطینی های درون اسرائیل را باید شناخت
ترجمه: عسگر داوودی
4 هزار خواننده.
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
رقص پیروزی در ایران و اسرائیل!
نویسنده .ایگور ورمیف
ترجمه آذرنگ- از سایت استالیستیه
ایران و اسرائیل در حال رقص هستند. در واقع، همه شرکتکنندگان در درگیری خونین فعلی در خاورمیانه پیروزی را جشن میگیرند: در خیابانهای تهران، آنها به معنای واقعی کلمه در حال رقصیدن هستند: آنها با ماشینهایی با پرچمهای ملی در حال مسابقه هستند، فریاد میزنند و شادی میکنند و موسیقی شجاعانه از بلندگوها به گوش میرسد. دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، با افتخار اعلام کرد که اسرائیل نه تنها به تمام اهداف عملیات مردمی مانند شیر دست یافته، بلکه از آنها پیشی گرفته است. خب، و دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، گفت که او شخصاً همه اینها را سازماندهی کرده و خود را "صلحطلب" نامیده است.
علی واعظ، مدیر ایران در گروه بینالمللی بحران، گفت که اکنون هر طرف یک سناریوی برنده برای جلوگیری از خطر کشیده شدن به یک درگیری بزرگتر با عواقب جدی برای منطقه و فراتر از آن دارد.
او گفت: "ایالات متحده میتواند بگوید که برنامه هستهای ایران را به عقب رانده است. اسرائیل میتواند بگوید که ایران، یک دشمن منطقهای، را تضعیف کرده است و ایران میتواند بگوید که جان سالم به در برده و با قدرتهای نظامی بسیار قویتر مبارزه کرده است."
نیویورک تایمز با شگفتی خاطرنشان کرد: "در عرض کمی بیش از یک هفته، جنگ با سرعت سرسامآوری از بسیاری از خطوط قرمز قبلی عبور کرده است."
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در یک سفر دیپلماتیک به ترکیه، روسیه و ترکمنستان رفته است. پس از حملات ایران به نیروهای آمریکایی در قطر، عراقچی به تلویزیون دولتی ایران گفت که جنگ علیه کشورش به اهداف خود نرسیده است.
او گفت: "من نمیگویم که آنها آسیبی وارد نکردهاند، بله، آسیب وارد کردهاند." اما آنها به هدف اصلی خود که محروم کردن کامل ما از تمام تواناییهایمان یا هر هدف دیگری که ممکن بود داشته باشند، نرسیدند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، اعلام کرد که کشورش با آتشبس با ایران موافقت کرده است. نتانیاهو گفت که اسرائیل در حملات به ایران به اهداف خود، از جمله «از بین بردن تهدید دوگانه، فوری و وجودی موشکهای هستهای و بالستیک» دست یافته است.
وی همچنین خاطرنشان کرد که ارتش اسرائیل در طول عملیات نظامی «کنترل کامل آسمان تهران را به دست آورده است».
و دفتر نتانیاهو در بیانیهای خاطرنشان کرد که «اسرائیل از رئیس جمهور ترامپ و ایالات متحده به خاطر حمایتشان در دفاع و مشارکت در از بین بردن تهدید هستهای ایران تشکر میکند.»
اما واقعاً چه اتفاقی افتاد؟ ابتدا، بیایید به طور خلاصه چگونگی وقوع این وقایع دراماتیک در خاورمیانه را یادآوری کنیم. در شب ۱۳ ژوئن، اسرائیل خائنانه به ایران حمله کرد و آن را به اجرای یک برنامه هستهای نظامی مخفی متهم کرد.
اهداف بمبارانهای هوایی و حملات گروههای خرابکار، تأسیسات هستهای، ژنرالها، فیزیکدانان هستهای برجسته و پایگاههای هوایی بودند.
ایران قاطعانه این اتهامات را رد کرد و با حملات خود پاسخ داد. طرفین به مدت ۱۲ روز ضرباتی را رد و بدل کردند که ایالات متحده نیز به آنها پیوست و در شب ۲۲ ژوئن بمبهای بسیار قدرتمندی را بر روی تأسیسات هستهای ایران فرو ریخت.
پس از این، تهران در شامگاه ۲۳ ژوئن حمله موشکی تلافیجویانهای را به پایگاه العدید آمریکا در قطر انجام داد و اعلام کرد که طرف ایرانی قصد تشدید بیشتر تنش را ندارد.
و سپس اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، ابراز امیدواری کرد که ایران با حمله به پایگاه نظامی آمریکا در قطر «از شدت خشم خود کاسته باشد» و اکنون مسیری برای صلح و هماهنگی در خاورمیانه ممکن شده باشد. او همچنین گفت که اسرائیل و ایران با آتشبس موافقت کردهاند که پس از ۲۴ ساعت «پایان رسمی جنگ ۱۲ روزه» خواهد بود .
طبق اطلاعات،«ان بی سی نیوز» این ترامپ بود که اصرار داشت اسرائیل حملات را متوقف کند و به نتانیاهو گفت که ایران «به اندازه کافی ضعیف شده است».
یک منبع ارشد در واشنگتن که نخواست نامش فاش شود، گفت ترامپ با نتانیاهو تماس گرفت و مستقیماً به او گفت: «دیگر جنگی در کار نیست.»
خب حالا چه؟ آیا واقعاً همه میرقصند و آواز میخوانند؟ هر سه طرف، به روشهای مختلف، پیروزی خود را اعلام کردند.
اما همانطور که میدانیم، این اتفاق نمیتواند به طور قطع رخ دهد. دو بوکسور نمیتوانند همزمان یکدیگر را در رینگ ناکاوت کنند. به خصوص که سه بوکسور وجود داشتند.
سرگئی استروکان، ستوننویس روزنامه «کومرسانت»، خاطرنشان کرد: «در این جنگ عجیب و غریب، که همه در ان پیروز هستند و هرگونه قیاس تاریخی را مشروط میکند، همه شرکتکنندگان آن همزمان هم برنده و هم بازنده به نظر میرسند.» «این ناهنجاری و پارادوکس اصلی آن است.»
رقص پیروزی در ایران و اسرائیل!
نویسنده .ایگور ورمیف
ترجمه آذرنگ- از سایت استالیستیه
ایران و اسرائیل در حال رقص هستند. در واقع، همه شرکتکنندگان در درگیری خونین فعلی در خاورمیانه پیروزی را جشن میگیرند: در خیابانهای تهران، آنها به معنای واقعی کلمه در حال رقصیدن هستند: آنها با ماشینهایی با پرچمهای ملی در حال مسابقه هستند، فریاد میزنند و شادی میکنند و موسیقی شجاعانه از بلندگوها به گوش میرسد. دفتر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، با افتخار اعلام کرد که اسرائیل نه تنها به تمام اهداف عملیات مردمی مانند شیر دست یافته، بلکه از آنها پیشی گرفته است. خب، و دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، گفت که او شخصاً همه اینها را سازماندهی کرده و خود را "صلحطلب" نامیده است.
علی واعظ، مدیر ایران در گروه بینالمللی بحران، گفت که اکنون هر طرف یک سناریوی برنده برای جلوگیری از خطر کشیده شدن به یک درگیری بزرگتر با عواقب جدی برای منطقه و فراتر از آن دارد.
او گفت: "ایالات متحده میتواند بگوید که برنامه هستهای ایران را به عقب رانده است. اسرائیل میتواند بگوید که ایران، یک دشمن منطقهای، را تضعیف کرده است و ایران میتواند بگوید که جان سالم به در برده و با قدرتهای نظامی بسیار قویتر مبارزه کرده است."
نیویورک تایمز با شگفتی خاطرنشان کرد: "در عرض کمی بیش از یک هفته، جنگ با سرعت سرسامآوری از بسیاری از خطوط قرمز قبلی عبور کرده است."
عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، در یک سفر دیپلماتیک به ترکیه، روسیه و ترکمنستان رفته است. پس از حملات ایران به نیروهای آمریکایی در قطر، عراقچی به تلویزیون دولتی ایران گفت که جنگ علیه کشورش به اهداف خود نرسیده است.
او گفت: "من نمیگویم که آنها آسیبی وارد نکردهاند، بله، آسیب وارد کردهاند." اما آنها به هدف اصلی خود که محروم کردن کامل ما از تمام تواناییهایمان یا هر هدف دیگری که ممکن بود داشته باشند، نرسیدند.
به گزارش خبرگزاری آسوشیتدپرس، بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، اعلام کرد که کشورش با آتشبس با ایران موافقت کرده است. نتانیاهو گفت که اسرائیل در حملات به ایران به اهداف خود، از جمله «از بین بردن تهدید دوگانه، فوری و وجودی موشکهای هستهای و بالستیک» دست یافته است.
وی همچنین خاطرنشان کرد که ارتش اسرائیل در طول عملیات نظامی «کنترل کامل آسمان تهران را به دست آورده است».
و دفتر نتانیاهو در بیانیهای خاطرنشان کرد که «اسرائیل از رئیس جمهور ترامپ و ایالات متحده به خاطر حمایتشان در دفاع و مشارکت در از بین بردن تهدید هستهای ایران تشکر میکند.»
اما واقعاً چه اتفاقی افتاد؟ ابتدا، بیایید به طور خلاصه چگونگی وقوع این وقایع دراماتیک در خاورمیانه را یادآوری کنیم. در شب ۱۳ ژوئن، اسرائیل خائنانه به ایران حمله کرد و آن را به اجرای یک برنامه هستهای نظامی مخفی متهم کرد.
اهداف بمبارانهای هوایی و حملات گروههای خرابکار، تأسیسات هستهای، ژنرالها، فیزیکدانان هستهای برجسته و پایگاههای هوایی بودند.
ایران قاطعانه این اتهامات را رد کرد و با حملات خود پاسخ داد. طرفین به مدت ۱۲ روز ضرباتی را رد و بدل کردند که ایالات متحده نیز به آنها پیوست و در شب ۲۲ ژوئن بمبهای بسیار قدرتمندی را بر روی تأسیسات هستهای ایران فرو ریخت.
پس از این، تهران در شامگاه ۲۳ ژوئن حمله موشکی تلافیجویانهای را به پایگاه العدید آمریکا در قطر انجام داد و اعلام کرد که طرف ایرانی قصد تشدید بیشتر تنش را ندارد.
و سپس اتفاق غیرمنتظرهای رخ داد. دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، ابراز امیدواری کرد که ایران با حمله به پایگاه نظامی آمریکا در قطر «از شدت خشم خود کاسته باشد» و اکنون مسیری برای صلح و هماهنگی در خاورمیانه ممکن شده باشد. او همچنین گفت که اسرائیل و ایران با آتشبس موافقت کردهاند که پس از ۲۴ ساعت «پایان رسمی جنگ ۱۲ روزه» خواهد بود .
طبق اطلاعات،«ان بی سی نیوز» این ترامپ بود که اصرار داشت اسرائیل حملات را متوقف کند و به نتانیاهو گفت که ایران «به اندازه کافی ضعیف شده است».
یک منبع ارشد در واشنگتن که نخواست نامش فاش شود، گفت ترامپ با نتانیاهو تماس گرفت و مستقیماً به او گفت: «دیگر جنگی در کار نیست.»
خب حالا چه؟ آیا واقعاً همه میرقصند و آواز میخوانند؟ هر سه طرف، به روشهای مختلف، پیروزی خود را اعلام کردند.
اما همانطور که میدانیم، این اتفاق نمیتواند به طور قطع رخ دهد. دو بوکسور نمیتوانند همزمان یکدیگر را در رینگ ناکاوت کنند. به خصوص که سه بوکسور وجود داشتند.
سرگئی استروکان، ستوننویس روزنامه «کومرسانت»، خاطرنشان کرد: «در این جنگ عجیب و غریب، که همه در ان پیروز هستند و هرگونه قیاس تاریخی را مشروط میکند، همه شرکتکنندگان آن همزمان هم برنده و هم بازنده به نظر میرسند.» «این ناهنجاری و پارادوکس اصلی آن است.»
اسرائیل هنوز وظیفه اصلی خود - نابودی رژیم ایران - را حل نکرده است. مخالفان اسرائیل که برنامه هستهای خود را از دست دادهاند، با دندان قروچه، اکنون میتوانند زخمهای خود را التیام بخشند، صفوف خود را بازسازی کنند و در مبارزه با دولت یهود حتی پیچیدهتر، مبتکرتر و قاطعتر شوند. بنابراین آنچه اتفاق افتاد، دور جدیدی از رویارویی ایران و اسرائیل را برای دهههای آینده برنامهریزی کرد.
استروکان معتقد است ایران که وانمود میکند در نبردی نابرابر «دو در برابر یک» برنده است، در واقع ضربهای محکم دریافت کرده است که نمیتوان از آن بهبود یافت. آنچه اتفاق افتاد میتواند آغاز پایان دولت فعلی تهران باشد. بنابراین کاملاً محتمل است که ایران در نهایت بازنده باشد. و در نهایت، پیروزی ترامپ «صلحطلب» که از طریق و در نهایت، از طریق چنین «شوکدرمانی» حاصل شد، بسیاری از سؤالات را در مورد اینکه آیا این یک پیروزی است یا خیر، بیپاسخ میگذارد. آینده نشان خواهد داد، اما واقعیت همچنان پابرجاست: چهل و هفتمین رئیس جمهور ترامپ همچنان روی یک خط باریک قدم برمیدارد - او یا وارد تاریخ شد. اما واقعاً یک بازنده وجود دارد، که اکنون برای همه آشکار است. و این، البته، اول از همه، کسی است که این جنگ را آغاز کرد - رهبری فعلی اسرائیل.
روسیه نیز به آنچه اتفاق افتاده است پاسخ داده است. دیمیتری پسکوف، دبیر مطبوعاتی رئیس جمهور روسیه، روز سهشنبه گفت اگر اسرائیل و ایران واقعاً موفق به دستیابی به توافق آتشبس شده باشند، میتوان از این امر استقبال کرد.
همانطور که قبلاً گفته شد، او نتوانست برنامه هستهای ایران را به طور کامل نابود کند؛ «گنبد آهنین» مورد ستایش اومانند اب کش پر از سوراخ است . موشکهای بالستیک برای اولین بار شروع به سقوط بر روی شهرهای اسرائیل کردند و رئیس آمریکایی حتی در پاسخ به حمله به پایگاه نظامی خود، دیگر ایران را بمباران نکرد، و دوباره ژست دروغین «صلحطلب» را به خود گرفت روسیه نیز به آنچه اتفاق افتاده است پاسخ داده است.
دیمیتری پسکوف، دبیر مطبوعاتی رئیس جمهور روسیه، روز سهشنبه گفت اگر اسرائیل و ایران واقعاً موفق به دستیابی به توافق آتشبس شده باشند، میتوان از این امر استقبال کرد .
دیمیتری پسکوف در مصاحبه با خبرنگاران در مورد آتشبس بین ایران و اسرائیل گفت: «من و شما بیانیهای از دفتر نخستوزیر اسرائیل دیدهایم، ما بیانیهای از آقای عباس عراقچی (وزیر امور خارجه ایران) شنیدهایم، تاکنون هیچ بیانیه دیگری از تهران ندیدهایم، نشنیدهایم. و البته، ما بیانیههایی، بیانیههای متعددی از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، دیدهایم. اگر واقعاً دستیابی به آتشبس امکانپذیر بود، پس فقط میتوان از آن استقبال کرد و در واقع، حتی بدترین صلح هم از یک نزاع، و بهویژه جنگ، بهتر است. اما آتشبس اعلامشده چقدر قوی خواهد بود؟»
https://www.stoletie.ru/tekuschiiy_moment/iran__izrail_tancujut_vse_no_358.htm.
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
استروکان معتقد است ایران که وانمود میکند در نبردی نابرابر «دو در برابر یک» برنده است، در واقع ضربهای محکم دریافت کرده است که نمیتوان از آن بهبود یافت. آنچه اتفاق افتاد میتواند آغاز پایان دولت فعلی تهران باشد. بنابراین کاملاً محتمل است که ایران در نهایت بازنده باشد. و در نهایت، پیروزی ترامپ «صلحطلب» که از طریق و در نهایت، از طریق چنین «شوکدرمانی» حاصل شد، بسیاری از سؤالات را در مورد اینکه آیا این یک پیروزی است یا خیر، بیپاسخ میگذارد. آینده نشان خواهد داد، اما واقعیت همچنان پابرجاست: چهل و هفتمین رئیس جمهور ترامپ همچنان روی یک خط باریک قدم برمیدارد - او یا وارد تاریخ شد. اما واقعاً یک بازنده وجود دارد، که اکنون برای همه آشکار است. و این، البته، اول از همه، کسی است که این جنگ را آغاز کرد - رهبری فعلی اسرائیل.
روسیه نیز به آنچه اتفاق افتاده است پاسخ داده است. دیمیتری پسکوف، دبیر مطبوعاتی رئیس جمهور روسیه، روز سهشنبه گفت اگر اسرائیل و ایران واقعاً موفق به دستیابی به توافق آتشبس شده باشند، میتوان از این امر استقبال کرد.
همانطور که قبلاً گفته شد، او نتوانست برنامه هستهای ایران را به طور کامل نابود کند؛ «گنبد آهنین» مورد ستایش اومانند اب کش پر از سوراخ است . موشکهای بالستیک برای اولین بار شروع به سقوط بر روی شهرهای اسرائیل کردند و رئیس آمریکایی حتی در پاسخ به حمله به پایگاه نظامی خود، دیگر ایران را بمباران نکرد، و دوباره ژست دروغین «صلحطلب» را به خود گرفت روسیه نیز به آنچه اتفاق افتاده است پاسخ داده است.
دیمیتری پسکوف، دبیر مطبوعاتی رئیس جمهور روسیه، روز سهشنبه گفت اگر اسرائیل و ایران واقعاً موفق به دستیابی به توافق آتشبس شده باشند، میتوان از این امر استقبال کرد .
دیمیتری پسکوف در مصاحبه با خبرنگاران در مورد آتشبس بین ایران و اسرائیل گفت: «من و شما بیانیهای از دفتر نخستوزیر اسرائیل دیدهایم، ما بیانیهای از آقای عباس عراقچی (وزیر امور خارجه ایران) شنیدهایم، تاکنون هیچ بیانیه دیگری از تهران ندیدهایم، نشنیدهایم. و البته، ما بیانیههایی، بیانیههای متعددی از دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، دیدهایم. اگر واقعاً دستیابی به آتشبس امکانپذیر بود، پس فقط میتوان از آن استقبال کرد و در واقع، حتی بدترین صلح هم از یک نزاع، و بهویژه جنگ، بهتر است. اما آتشبس اعلامشده چقدر قوی خواهد بود؟»
https://www.stoletie.ru/tekuschiiy_moment/iran__izrail_tancujut_vse_no_358.htm.
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
رادیو "هاوانا" کوبا:
چین و روسیه
شکست ایران از امریکا را تحمل نمی کنند!
ترجمه و تدوین- الناز گرجی
حوادث مختلفی که ایالات متحده اکنون با آن درگیر است به معنای آغاز جنگ جهانی سوم است. این تنها گزینه برای حفظ هژمونی امریکا در منطقه است. جهان تک قطبی که ایالات متحده با سقوط دیوار برلین برای خود ساخته بود زود از هم پاشید. تجدید حیات روسیه در پیوند با ظهور چین به عنوان یک ابر قدرت ساختار مجدد تعادل جهانی را نه بصورت جهانی دو قطبی بلکه چند قطبی، اجتناب ناپذیر کرد.
امریکا کشوری جوان بود که موفق شد در عرض یکصد سال به اولین قدرت جهانی تبدیل شود. در واقع پس از جنگ با مکزیک بین سالهای 1846 و 1848 ایالات متحده با الحاق ایالات آریزونا، کالیفرنیا، نوادا، نیو مکزیکو، کلرادو، وایومینگ و کانزاس به مساحت جغرافیائی کنونی رسید و با خرید"آلاسکا" از روسیه در سال 1867 گسترش یافت. اگر در نیمه اول قرن بیستم کشورهای اروپایی به لطف مستعمرات خود قدرت های بزرگ جهانی را تشکیل میدادند در پی دو جنگ جهانی که ناشی از تضادهای امپریالیسم و تمایل به نابودی اتحاد شوروی بود بازار جهانی دوباره تقسیم شد. ایالات متحده برنده این جنگ ها بود. اما پس از پایان جنگ ایالات متحده هژمونی خود را در جهان بطور مداوم مورد تهدید اتحادجماهیر شوروی می دید. با سقوط دیوار برلین و سرانجام در دهه 90 سده بیستم امریکا بخت زیادی برای تحمیل امپراطوری خود بدست آورد. چرا که هیچ کشور"غربی" دیگر جز امریکا در آن وضعیت امکان رسیدن به چنین اهدافی را نداشت. مداخلات جدید ناتو ـــ ایالات متحده در خلیج فارس و در بالکان نتیجه همین قدرت طلبی جهانی ایالات متحده است که برنامه ریزی و اجرا شد.
اما این مداخلات نظامی هیچ پیروزی قطعی را برای ایالات متحده در بر نداشت. در طول 10 سالی که بین جنگهای خلیج فارس و جنگ افغانستان طی شد ایالات متحده سعی داشت تصویری ذهنی و تخیلی از خود مانند امپراطوری "روم " باستان و یا "اینکا" در امریکای لاتین بسازد. تصویری از ادغام نژادها و مردمان متمایز براساس منافع متقابل فقط برای اینکه مردم احساس کنند که امریکائی هستند و به آن افتخار کنند و بگویند "من میخواهم یک امریکائی باشم".
با این حال امپراطوری امریکا همان اشتباهی را مرتکب شد که امپراطوری "آتن ". یعنی رفت بدنبال "اتباع" بیشتر به جای متحدان بیشتر. این چشم اندازی است که حتی اروپا نیز حاضر به همراهی با آن نشد و کشورهای اروپایی تلاش کردند حداقل اتحاد خود را حفظ کنند و حتی بدین منظور یک واحد پول مشترک بوجود آوردند.
روشن است که نظام سرمایه داری قادر به حل تضادهای اجتماعی خود نیست و این تضادها رو به افزایش است. در این میان هر کشوری در "غرب" از منافع اقتصادی و سیاسی خود دفاع می کند. چنان که اکنون در اوکراین شاهد آن هستیم. یکی از دلایل اصلی حمله به خاور میانه که اروپا نیز پیشاهنگ آن است بطور غیرمستقیم تسلط و کنترل انرژی در خاورمیانه است. اروپا از این طریق می خواهد ضرری را که در دهه نخست هزاره سوم بدلیل هژمونی امریکا بدان وارد شده جبران کند.
در جبهه دیگر، روسیه قرار دارد که هنوز درگیر بحران اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است که از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی گریبانگیر آن شد. ورود پوتین به عنوان جانشین ریاست جمهوری در صحنه سیاسی دقیقا به دلیل بحران مالی بود که در روسیه در سال 1998 به اوج رسید و به استعفای یلتسین انجامید. پوتین با متمرکز کردن قدرت و تغییر قوانین کشور مبارزه برای سرنگونی الیگارشی سیاسی و اقتصادی را آغاز کرد. پوتین براساس خواست های ناسیونالیستی برای روسیه ای قوی گام برداشت.
چین به نوبه خود سریعا به یک ابر قدرت جهانی تبدیل شد. جنگ تریاک و جنگ داخلی در سالهای 1939 ــ 1948 که "مائو تسه تونگ" در آن به پیروزی رسید، از چین جز یک کشور ویران شده بر اثرات خرابی های جنگی تحمیلی و نیروهای استعمارگر چیزی بجا نگذاشته بود. چین با مدل توسعه اقتصادی "تنگ شیائو پینگ" وارد مرحله دیگری از رشد اقتصادی شد و به "کارخانه تولید" جهانی تبدیل شد. محصولات ساخت چین دنیا را پر کرد. در نتیجه از سال 2011 عضو سازمان تجارت جهانی شد. بدینسان هژمونی امریکا از سویی با تجدید حیات روسیه که از قابلیت نظامی ـ اتمی و ذخایر انرژی و تولیدات نفت و گاز برخوردار است روبروست و از سوی دیگر ظهور چین همچون دومین قدرت اقتصادی جهان از سال 2011 و پرجمعیت ترین کشور جهان این هژمونی را تهدید میکند. به گونه ای که اکنون دو ابرقدرت ظهور کرده اند که با اتحادهای اقتصادی ــ مالی چون سازمان "بریکس" در سال 2012 میان کشورهای "برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی" تحکیم شد.
همه اینها هژمونی امریکا را در جهان تهدید می کند. ایالات متحده امروز در شرایط دشواری است و موقعیت جهانی خود، یعنی رهبری جهان را از دست میدهد.
رادیو "هاوانا" کوبا:
چین و روسیه
شکست ایران از امریکا را تحمل نمی کنند!
ترجمه و تدوین- الناز گرجی
حوادث مختلفی که ایالات متحده اکنون با آن درگیر است به معنای آغاز جنگ جهانی سوم است. این تنها گزینه برای حفظ هژمونی امریکا در منطقه است. جهان تک قطبی که ایالات متحده با سقوط دیوار برلین برای خود ساخته بود زود از هم پاشید. تجدید حیات روسیه در پیوند با ظهور چین به عنوان یک ابر قدرت ساختار مجدد تعادل جهانی را نه بصورت جهانی دو قطبی بلکه چند قطبی، اجتناب ناپذیر کرد.
امریکا کشوری جوان بود که موفق شد در عرض یکصد سال به اولین قدرت جهانی تبدیل شود. در واقع پس از جنگ با مکزیک بین سالهای 1846 و 1848 ایالات متحده با الحاق ایالات آریزونا، کالیفرنیا، نوادا، نیو مکزیکو، کلرادو، وایومینگ و کانزاس به مساحت جغرافیائی کنونی رسید و با خرید"آلاسکا" از روسیه در سال 1867 گسترش یافت. اگر در نیمه اول قرن بیستم کشورهای اروپایی به لطف مستعمرات خود قدرت های بزرگ جهانی را تشکیل میدادند در پی دو جنگ جهانی که ناشی از تضادهای امپریالیسم و تمایل به نابودی اتحاد شوروی بود بازار جهانی دوباره تقسیم شد. ایالات متحده برنده این جنگ ها بود. اما پس از پایان جنگ ایالات متحده هژمونی خود را در جهان بطور مداوم مورد تهدید اتحادجماهیر شوروی می دید. با سقوط دیوار برلین و سرانجام در دهه 90 سده بیستم امریکا بخت زیادی برای تحمیل امپراطوری خود بدست آورد. چرا که هیچ کشور"غربی" دیگر جز امریکا در آن وضعیت امکان رسیدن به چنین اهدافی را نداشت. مداخلات جدید ناتو ـــ ایالات متحده در خلیج فارس و در بالکان نتیجه همین قدرت طلبی جهانی ایالات متحده است که برنامه ریزی و اجرا شد.
اما این مداخلات نظامی هیچ پیروزی قطعی را برای ایالات متحده در بر نداشت. در طول 10 سالی که بین جنگهای خلیج فارس و جنگ افغانستان طی شد ایالات متحده سعی داشت تصویری ذهنی و تخیلی از خود مانند امپراطوری "روم " باستان و یا "اینکا" در امریکای لاتین بسازد. تصویری از ادغام نژادها و مردمان متمایز براساس منافع متقابل فقط برای اینکه مردم احساس کنند که امریکائی هستند و به آن افتخار کنند و بگویند "من میخواهم یک امریکائی باشم".
با این حال امپراطوری امریکا همان اشتباهی را مرتکب شد که امپراطوری "آتن ". یعنی رفت بدنبال "اتباع" بیشتر به جای متحدان بیشتر. این چشم اندازی است که حتی اروپا نیز حاضر به همراهی با آن نشد و کشورهای اروپایی تلاش کردند حداقل اتحاد خود را حفظ کنند و حتی بدین منظور یک واحد پول مشترک بوجود آوردند.
روشن است که نظام سرمایه داری قادر به حل تضادهای اجتماعی خود نیست و این تضادها رو به افزایش است. در این میان هر کشوری در "غرب" از منافع اقتصادی و سیاسی خود دفاع می کند. چنان که اکنون در اوکراین شاهد آن هستیم. یکی از دلایل اصلی حمله به خاور میانه که اروپا نیز پیشاهنگ آن است بطور غیرمستقیم تسلط و کنترل انرژی در خاورمیانه است. اروپا از این طریق می خواهد ضرری را که در دهه نخست هزاره سوم بدلیل هژمونی امریکا بدان وارد شده جبران کند.
در جبهه دیگر، روسیه قرار دارد که هنوز درگیر بحران اجتماعی و اقتصادی و سیاسی است که از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی گریبانگیر آن شد. ورود پوتین به عنوان جانشین ریاست جمهوری در صحنه سیاسی دقیقا به دلیل بحران مالی بود که در روسیه در سال 1998 به اوج رسید و به استعفای یلتسین انجامید. پوتین با متمرکز کردن قدرت و تغییر قوانین کشور مبارزه برای سرنگونی الیگارشی سیاسی و اقتصادی را آغاز کرد. پوتین براساس خواست های ناسیونالیستی برای روسیه ای قوی گام برداشت.
چین به نوبه خود سریعا به یک ابر قدرت جهانی تبدیل شد. جنگ تریاک و جنگ داخلی در سالهای 1939 ــ 1948 که "مائو تسه تونگ" در آن به پیروزی رسید، از چین جز یک کشور ویران شده بر اثرات خرابی های جنگی تحمیلی و نیروهای استعمارگر چیزی بجا نگذاشته بود. چین با مدل توسعه اقتصادی "تنگ شیائو پینگ" وارد مرحله دیگری از رشد اقتصادی شد و به "کارخانه تولید" جهانی تبدیل شد. محصولات ساخت چین دنیا را پر کرد. در نتیجه از سال 2011 عضو سازمان تجارت جهانی شد. بدینسان هژمونی امریکا از سویی با تجدید حیات روسیه که از قابلیت نظامی ـ اتمی و ذخایر انرژی و تولیدات نفت و گاز برخوردار است روبروست و از سوی دیگر ظهور چین همچون دومین قدرت اقتصادی جهان از سال 2011 و پرجمعیت ترین کشور جهان این هژمونی را تهدید میکند. به گونه ای که اکنون دو ابرقدرت ظهور کرده اند که با اتحادهای اقتصادی ــ مالی چون سازمان "بریکس" در سال 2012 میان کشورهای "برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی" تحکیم شد.
همه اینها هژمونی امریکا را در جهان تهدید می کند. ایالات متحده امروز در شرایط دشواری است و موقعیت جهانی خود، یعنی رهبری جهان را از دست میدهد.
بحران اقتصادی سال 2007 که با آغاز بحران وامهای بدون پشتوانه تشدید شد و بحران مالی جهانی سال 2008 را در برداشت، نه تنها پایان نیافته است، بلکه شدت یافته و ادامه دارد. حجم بدهی های امریکا پیش درآمد یک بحران اقتصادی شدید جهانی است که می تواند سخت تر و شدید تر از رکود سال 1929 باشد. در مواجهه با این وضعیت، به نظر میرسد که ایالات متحده برای استمرار هژمونی خود می کوشد با قدرت نظامی دلار را بعنوان "ارز" معتبر جهانی تحمیل کند. بنابراین امریکا ناگزیر از مقابله با تنها رقبای خود یعنی چین و روسیه است. در گیری ها در اوکراین و تنش ها در ایران این هدف را دنبال می کنند.
به همین دلیل است که نه چین و نه روسیه نمی توانند حمله امریکا به ایران را تحمل کنند. حتی حمله مستقیم امریکا و ناتو به ایران هم اگر روی دهد یعنی رویاروئی با روسیه و چین و این یعنی آغاز جنگ جهانی سوم. مانورهای نیروهای نظامی در خاور میانه و در دریای چین جنوبی که تاسیسات سپر موشکی در آن قرار دارد نشانه های همین خطر هستند. یعنی جنگ سوم جهانی.
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
به همین دلیل است که نه چین و نه روسیه نمی توانند حمله امریکا به ایران را تحمل کنند. حتی حمله مستقیم امریکا و ناتو به ایران هم اگر روی دهد یعنی رویاروئی با روسیه و چین و این یعنی آغاز جنگ جهانی سوم. مانورهای نیروهای نظامی در خاور میانه و در دریای چین جنوبی که تاسیسات سپر موشکی در آن قرار دارد نشانه های همین خطر هستند. یعنی جنگ سوم جهانی.
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
گشودن درهای پیمان اروآسیا
به روی ایران!
سایت استالیستیه- جعفر پویا
رهبران اتحادیه اقتصادی اوراسیا اهداف آینده را در اجلاس اخیر خود در کاخ استقلال جمهوری مینسک تعیین کردند. پوتین، رئیس جمهور روسیه، در این اجلاس شرکت کرد.
دستور کار این اجلاس شامل ۱۴ موضوع مرتبط با مسیرهای استراتژیک برای توسعه ادغام اقتصادی اوراسیا، آزادسازی خدمات در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، مسائل مربوط به توسعه کریدورهای حمل و نقل، گسترش همکاریهای بینالمللی و امضای تعدادی از اسناد تعیینکننده مسیر توسعه بیشتر این اتحادیه بود.
رهبران پنج کشور (ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان و روسیه)، رهبران کوبا و ازبکستان که ناظر هستند و همچنین نمایندگان مغولستان و امارات متحده عربی نیز به این اجلاس پیوستند.
آنها در مورد دستاوردها و چشماندازهای مشارکت اقتصادی صحبت کردند و ارزیابیها و دیدگاههای خود را برای توسعه بیشتر این اتحادیه بیان کردند ولادیمیر پوتین یادآوری کرد که در اول ژانویه، اتحادیه اوراسیا ده ساله شد.
در این 10 سال، اتحادیه اوراسیا قطعاً قویتر شده و خود را به عنوان یک انجمن ادغام موفق تثبیت کرده است.
پتانسیل اقتصادی کلی پنج کشور به طور قابل توجهی تقویت شده است و جامعه اقتصادی اوراسیا به درستی خود را به عنوان یکی از مراکز کلیدی توسعه جهانی تثبیت کرده است...
تولید ناخالص داخلی ترکیبی اعضای اتحادیه اوراسیا از ۱.۶ به ۲.۶ تریلیون دلار افزایش یافته است. گردش مالی تجارت با کشورهای ثالث ۳۸ درصد افزایش یافته و به ۸۰۰ میلیارد دلار رسیده است. این حجم تجارت کاملاً قابل مقایسه بین قدرتهای اقتصادی پیشرو جهان است.
این گردش مالی تجاری ۸۰۰ میلیارد دلاری، یک گردش مالی قوی است. و حجم کل تجارت متقابل در داخل این انجمن دو برابر شده و به ۹۷ میلیارد دلار رسیده است که ۹۳ درصد از تسویه حسابها بین کشورهای ما با ارزهای ملی انجام میشود. تولید صنعتی در کشورهای عضو جامعه اقتصادی اوراسیا نیز تولید 30 درصدی، از جمله 26 درصد در کشاورزی، رشد داشته است.
سرمایهگذاری در داراییهای ثابت بیش از 40 درصد افزایش یافته است. همکاران، اینها شاخصهای بسیار خوبی هستند.
منظور از «40 درصد سرمایهگذاری در سرمایه ثابت» چیست؟
این بدان معناست که حداقل در میانمدت، رشد تضمین شده و پول از قبل سرمایهگذاری شده است. به گفته رهبر روسیه، کار بر روی تقویت سازوکارهای ادغام و افزایش اقتدار و نفوذ اتحادیه اقتصادی اوراسیا در عرصه بینالمللی ادامه دارد.
رئیس جمهور بلاروس در سخنرانی خود در این اجلاس گفت: «ااتحاد ما همیشه پذیرای همکاری با همه شرکای خارجی علاقهمند است. روابط سودمند متقابل با کشورهای اوراسیا، آفریقا، آمریکای لاتین به طور فعال در حال توسعه است، تماسها با ساختارهای چندجانبه در حال تقویت است... اینها شامل بریکس، کشورهای مستقل مشترکالمنافع، سازمان همکاری شانگهای، آسهآن، اتحادیه آفریقا و دیگران میشود. اتحادیه اوراسیا تعدادی توافقنامه ترجیحی با شرکای تجاری اصلی خود منعقد کرده است: ویتنام، سنگاپور، صربستان.»
پس از جلسه شورای عالی اقتصادی اوراسیا، تعدادی سند تصویب شد. علاوه بر این، توافقنامه مشارکت اقتصادی بین اتحادیه اقتصادی اوراسیا و امارات متحده عربی و توافقنامه تجاری موقت بین اتحادیه اقتصادی اوراسیا و مغولستان در حاشیه این اجلاس امضا شد.
الکساندر لوکاشنکو، رئیس جمهور بلاروس، در پایان گفت: «من مطمئن هستم که اجرای ایدههای مطرح شده [در اجلاس] به تقویت اتحادیه اقتصادی اوراسیا به عنوان یک پلتفرم کلیدی ادغام در فضای پس از شوروی و یک قطب جاذبه اقتصادی در ابعاد بینالمللی کمک خواهد کرد.» https://www.stoletie.ru/lenta/lidery_jeaes_nametili_celi_na_budushheje_171.htm
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
گشودن درهای پیمان اروآسیا
به روی ایران!
سایت استالیستیه- جعفر پویا
رهبران اتحادیه اقتصادی اوراسیا اهداف آینده را در اجلاس اخیر خود در کاخ استقلال جمهوری مینسک تعیین کردند. پوتین، رئیس جمهور روسیه، در این اجلاس شرکت کرد.
دستور کار این اجلاس شامل ۱۴ موضوع مرتبط با مسیرهای استراتژیک برای توسعه ادغام اقتصادی اوراسیا، آزادسازی خدمات در اتحادیه اقتصادی اوراسیا، مسائل مربوط به توسعه کریدورهای حمل و نقل، گسترش همکاریهای بینالمللی و امضای تعدادی از اسناد تعیینکننده مسیر توسعه بیشتر این اتحادیه بود.
رهبران پنج کشور (ارمنستان، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان و روسیه)، رهبران کوبا و ازبکستان که ناظر هستند و همچنین نمایندگان مغولستان و امارات متحده عربی نیز به این اجلاس پیوستند.
آنها در مورد دستاوردها و چشماندازهای مشارکت اقتصادی صحبت کردند و ارزیابیها و دیدگاههای خود را برای توسعه بیشتر این اتحادیه بیان کردند ولادیمیر پوتین یادآوری کرد که در اول ژانویه، اتحادیه اوراسیا ده ساله شد.
در این 10 سال، اتحادیه اوراسیا قطعاً قویتر شده و خود را به عنوان یک انجمن ادغام موفق تثبیت کرده است.
پتانسیل اقتصادی کلی پنج کشور به طور قابل توجهی تقویت شده است و جامعه اقتصادی اوراسیا به درستی خود را به عنوان یکی از مراکز کلیدی توسعه جهانی تثبیت کرده است...
تولید ناخالص داخلی ترکیبی اعضای اتحادیه اوراسیا از ۱.۶ به ۲.۶ تریلیون دلار افزایش یافته است. گردش مالی تجارت با کشورهای ثالث ۳۸ درصد افزایش یافته و به ۸۰۰ میلیارد دلار رسیده است. این حجم تجارت کاملاً قابل مقایسه بین قدرتهای اقتصادی پیشرو جهان است.
این گردش مالی تجاری ۸۰۰ میلیارد دلاری، یک گردش مالی قوی است. و حجم کل تجارت متقابل در داخل این انجمن دو برابر شده و به ۹۷ میلیارد دلار رسیده است که ۹۳ درصد از تسویه حسابها بین کشورهای ما با ارزهای ملی انجام میشود. تولید صنعتی در کشورهای عضو جامعه اقتصادی اوراسیا نیز تولید 30 درصدی، از جمله 26 درصد در کشاورزی، رشد داشته است.
سرمایهگذاری در داراییهای ثابت بیش از 40 درصد افزایش یافته است. همکاران، اینها شاخصهای بسیار خوبی هستند.
منظور از «40 درصد سرمایهگذاری در سرمایه ثابت» چیست؟
این بدان معناست که حداقل در میانمدت، رشد تضمین شده و پول از قبل سرمایهگذاری شده است. به گفته رهبر روسیه، کار بر روی تقویت سازوکارهای ادغام و افزایش اقتدار و نفوذ اتحادیه اقتصادی اوراسیا در عرصه بینالمللی ادامه دارد.
رئیس جمهور بلاروس در سخنرانی خود در این اجلاس گفت: «ااتحاد ما همیشه پذیرای همکاری با همه شرکای خارجی علاقهمند است. روابط سودمند متقابل با کشورهای اوراسیا، آفریقا، آمریکای لاتین به طور فعال در حال توسعه است، تماسها با ساختارهای چندجانبه در حال تقویت است... اینها شامل بریکس، کشورهای مستقل مشترکالمنافع، سازمان همکاری شانگهای، آسهآن، اتحادیه آفریقا و دیگران میشود. اتحادیه اوراسیا تعدادی توافقنامه ترجیحی با شرکای تجاری اصلی خود منعقد کرده است: ویتنام، سنگاپور، صربستان.»
پس از جلسه شورای عالی اقتصادی اوراسیا، تعدادی سند تصویب شد. علاوه بر این، توافقنامه مشارکت اقتصادی بین اتحادیه اقتصادی اوراسیا و امارات متحده عربی و توافقنامه تجاری موقت بین اتحادیه اقتصادی اوراسیا و مغولستان در حاشیه این اجلاس امضا شد.
الکساندر لوکاشنکو، رئیس جمهور بلاروس، در پایان گفت: «من مطمئن هستم که اجرای ایدههای مطرح شده [در اجلاس] به تقویت اتحادیه اقتصادی اوراسیا به عنوان یک پلتفرم کلیدی ادغام در فضای پس از شوروی و یک قطب جاذبه اقتصادی در ابعاد بینالمللی کمک خواهد کرد.» https://www.stoletie.ru/lenta/lidery_jeaes_nametili_celi_na_budushheje_171.htm
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
نگاهی عمیق به فاجعه ای که
جنگ دوم جهانی به اتحاد شوروی تحمیل کرد
پروفسور و.یو. کاتاسانوف
ساویتسکایا راسیا
ترجمه- کیوان خسروی
ما به تازگی هشتادمین سالگرد پیروزی بزرگ مردم شوروی در جنگ بزرگ میهنی 1941-1945 را جشن گرفتهایم. در بسیاری از نشریات و سخنرانیها در این مورد، بار دیگر به ما یادآوری کردند که بهای پیروزی بسیار بالا بود. کلمات آهنگ بولات اوکودژاوا ناخودآگاه به ذهن خطور میکنند:
«ما به یک پیروزی نیاز داریم
یکی برای همه
به چه بهایی مهم نیست»
(آهنگی از فیلم «ایستگاه بلوروسکی»، ۱۹۷۰). پیروزی به بهای جان میلیونها سرباز ما در جبهه به دست آمد. مردم در سرزمینهای اشغالی توسط نازیها جان خود را از دست دادند. کسانی که در پشت جبهه برای پیروزی سخت تلاش کردند، زودتر از آنچه انتظار میرفت، درگذشتند. بر اثر بمباران جان خود را از دست دادند. من به طور خلاصه در مورد تلفات انسانی خواهم گفت:
اتحاد جماهیر شوروی تقریباً 50 درصد از تلفات انسانی همه کشورهایی را که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند (61 کشور که حدود 80 درصد از کل جمعیت زمین در آنها زندگی می کردند) به خود اختصاص داد. آمار رسمی تلفات ما، که در سال ۱۹۹۰ در نتیجه ارزیابیهای کمیسیون ویژه ستاد کل و کمیته آمار دولتی اتحاد جماهیر شوروی به دست آمده، 6/26 میلیون نفر هستند (و این بدون در نظر گرفتن تلفات جمعیتی غیرمستقیم - آنهایی که به دلیل جنگ متولد نشدهاند – است). بهای پیروزی شامل زیانهای مادی هنگفت ما نیز شد. آمار رسمی میگوید: ۱۷۱۰ شهر و بیش از ۷۰ هزار روستا و شهرستان ویران شدند و حدود ۲۵ میلیون نفر خانههای خود را از دست دادند. حدود ۳۲ هزار شرکت صنعتی، ۸۴ هزار مدرسه و سایر مؤسسات آموزشی نابود شدند، ۹۸ هزار کالخوز ویران و غارت شدند. گذشته از این، ۴۱۰۰ ایستگاه راه آهن، ۳۶ هزار شرکت ارتباطی، ۶ هزار بیمارستان، ۳۳ هزار درمانگاه، داروخانه و کلینیک سرپایی، ۸۲ هزار مدرسه ابتدایی و متوسطه، ۱۵۲۰ موسسه آموزشی تخصصی متوسطه، ۳۳۴ موسسه آموزش عالی، ۴۳ هزار کتابخانه، ۴۲۷ موزه و ۱۶۷ تئاتر را نابود شد. آمار دقیقتر را میتوان در کتاب «اقتصاد نظامی اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ میهنی» (۱۹۴۸) نوشتهی نیکولای وزنیسنسکی، رئیس وقت کمیته برنامهریزی دولتی اتحاد جماهیر شوروی آن زمان، یافت. خسارت مادی وارد شده به اتحاد جماهیر شوروی توسط مهاجمان نازی، بر اساس محاسبات کمیسیون ویژه دولتی، حدود 30 درصد از ثروت ملی آن و در مناطق تحت اشغال - حدود 67 درصد بود. علاوه بر این، در محاسبات هزینه جنگ، باید خسارات غیرمستقیم (زیانهای ناشی از توقف یا کاهش تولید کالاها) را نیز در نظر گرفت.
نگاهی عمیق به فاجعه ای که
جنگ دوم جهانی به اتحاد شوروی تحمیل کرد
پروفسور و.یو. کاتاسانوف
ساویتسکایا راسیا
ترجمه- کیوان خسروی
ما به تازگی هشتادمین سالگرد پیروزی بزرگ مردم شوروی در جنگ بزرگ میهنی 1941-1945 را جشن گرفتهایم. در بسیاری از نشریات و سخنرانیها در این مورد، بار دیگر به ما یادآوری کردند که بهای پیروزی بسیار بالا بود. کلمات آهنگ بولات اوکودژاوا ناخودآگاه به ذهن خطور میکنند:
«ما به یک پیروزی نیاز داریم
یکی برای همه
به چه بهایی مهم نیست»
(آهنگی از فیلم «ایستگاه بلوروسکی»، ۱۹۷۰). پیروزی به بهای جان میلیونها سرباز ما در جبهه به دست آمد. مردم در سرزمینهای اشغالی توسط نازیها جان خود را از دست دادند. کسانی که در پشت جبهه برای پیروزی سخت تلاش کردند، زودتر از آنچه انتظار میرفت، درگذشتند. بر اثر بمباران جان خود را از دست دادند. من به طور خلاصه در مورد تلفات انسانی خواهم گفت:
اتحاد جماهیر شوروی تقریباً 50 درصد از تلفات انسانی همه کشورهایی را که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند (61 کشور که حدود 80 درصد از کل جمعیت زمین در آنها زندگی می کردند) به خود اختصاص داد. آمار رسمی تلفات ما، که در سال ۱۹۹۰ در نتیجه ارزیابیهای کمیسیون ویژه ستاد کل و کمیته آمار دولتی اتحاد جماهیر شوروی به دست آمده، 6/26 میلیون نفر هستند (و این بدون در نظر گرفتن تلفات جمعیتی غیرمستقیم - آنهایی که به دلیل جنگ متولد نشدهاند – است). بهای پیروزی شامل زیانهای مادی هنگفت ما نیز شد. آمار رسمی میگوید: ۱۷۱۰ شهر و بیش از ۷۰ هزار روستا و شهرستان ویران شدند و حدود ۲۵ میلیون نفر خانههای خود را از دست دادند. حدود ۳۲ هزار شرکت صنعتی، ۸۴ هزار مدرسه و سایر مؤسسات آموزشی نابود شدند، ۹۸ هزار کالخوز ویران و غارت شدند. گذشته از این، ۴۱۰۰ ایستگاه راه آهن، ۳۶ هزار شرکت ارتباطی، ۶ هزار بیمارستان، ۳۳ هزار درمانگاه، داروخانه و کلینیک سرپایی، ۸۲ هزار مدرسه ابتدایی و متوسطه، ۱۵۲۰ موسسه آموزشی تخصصی متوسطه، ۳۳۴ موسسه آموزش عالی، ۴۳ هزار کتابخانه، ۴۲۷ موزه و ۱۶۷ تئاتر را نابود شد. آمار دقیقتر را میتوان در کتاب «اقتصاد نظامی اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ میهنی» (۱۹۴۸) نوشتهی نیکولای وزنیسنسکی، رئیس وقت کمیته برنامهریزی دولتی اتحاد جماهیر شوروی آن زمان، یافت. خسارت مادی وارد شده به اتحاد جماهیر شوروی توسط مهاجمان نازی، بر اساس محاسبات کمیسیون ویژه دولتی، حدود 30 درصد از ثروت ملی آن و در مناطق تحت اشغال - حدود 67 درصد بود. علاوه بر این، در محاسبات هزینه جنگ، باید خسارات غیرمستقیم (زیانهای ناشی از توقف یا کاهش تولید کالاها) را نیز در نظر گرفت.
آنها همچنین در کتاب "اقتصاد نظامی اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ میهنی" آورده شده است. این محاسبات بر پایه حجم تولید انواع مختلف محصولات در سال 1940 است. برای نمونه، ۹۰ هزار دستگاه برش فلز تولید نشده، ۳۰۷ میلیون تن زغال سنگ استخراج نشده، ۷۲ میلیارد کیلووات ساعت برق تولید نشده و غیره. مجموع ارزش خسارات غیرمستقیم محصول ، براساس برآوردهای رسمی، به ارزش ۱۸۹۰ میلیارد روبل بوده است. بهای پیروزی باید شامل هزینههای مستقیم نظامی نیز باشد. در اینجا کاملترین و قابل اعتمادترین برآورد ها به اقتصاددان آلمان غربی،" ب. آندروکس" تعلق دارد که تلاش کرد هزینههای بودجه برای اهداف نظامی کشورهای متخاصم را به یک «مخرج مشترک» بر حسب دلار آمریکا (با بهای دوران جنگ و نرخ ارز سال ۱۹۳۸) برساند. و این ارقامی دریافت شدند (میلیارد دلار): اتحاد جماهیر شوروی - ۳۵۷؛ آلمان – ۲۷۲؛ بریتانیای کبیر - ۱۲۰؛ فرانسه – ۱۵؛ ایالات متحده آمریکا – ۲۷۵؛ ایتالیا – ۹۴؛ ژاپن – ۵۶. بنابراین، بلوک ضد فاشیست ۷۶۷ میلیارد دلار هزینه داشته است. و برای کشورهای محور – ۴۲۲ میلیارد دلار. بلوک ضد فاشیست از یک مزیت آشکار برخوردار است. در این بلوک، اتحاد جماهیر شوروی 5/46 درصد را به خود اختصاص داده بود.
متأسفانه، برای بسیاری از کشورهایی که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند، هیچ برآوردی از خسارات مادی غیرمستقیم وجود ندارد. اما میتوان شاخصهای کل هزینههای نظامی و خسارات مادی مستقیم را در کشورهای مختلف مقایسه کرد. و این هم «هزینه جنگ» برای شرکتکنندگان اصلی (بر اساس قیمتهای سال ۱۹۳۸ یا قیمتهای زمان جنگ، میلیارد دلار): اتحاد جماهیر شوروی - ۴۸۵؛ آلمان – ۳۲۰؛ بریتانیای کبیر - ۱۲۶.۸؛ ایالات متحده آمریکا - ۲۷۵. از «سه کشور بزرگ» بلوک ضد فاشیست، اتحاد جماهیر شوروی تقریباً ۵۵ درصد از کل «هزینه جنگ» و متحدان آنگلوساکسون ۴۵درصد باقیمانده را متحمل شدند. و این امر علیرغم این واقعیت است که «هزینه جنگ» ضررهای غیرمستقیم را در نظر نمیگیرد. با در نظر گرفتن آنها، سهم اتحاد جماهیر شوروی در کل «هزینه جنگ» بلوک ضد فاشیستی «سه قدرت بزرگ» بسیار بیشتر میبود. کمی جزئیات بیشتر در مورد آنکه چگونه بودجه دولتی اتحاد جماهیر شوروی در آستانه و در طول جنگ تشکیل شد. پس از وقوع جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی شروع به اجرای برنامهای جهت نوسازی گسترده و تسریع شده نیروهای مسلح خود کرد. در سال ۱۹۳۹، اتحاد جماهیر شوروی 3/39 میلیارد روبل شوروی یا 6/25 درصد از هزینههای بودجه را به دفاع ملی اختصاص داد. در سال ۱۹۴۰، هزینههای مربوط به این بند به 9/56 میلیارد روبل افزایش یافت - تقریباً یک سوم هزینههای بودجه. در سال ۱۹۴۱، هزینههای نظامی به 9/86 میلیارد روبل افزایش یافت و سهم آنها در هزینههای بودجه به 4/45 درصد رسید. کسری بودجه به 5/14 میلیارد روبل کاهش یافت. هزینههای نظامی هم به صورت مطلق و هم به صورت نسبی همچنان رو به افزایش بود. در سال ۱۹۴۳، سهم هزینههای نظامی در بودجه ایالتی اتحاد جماهیر شوروی به 9/67 درصد رسید و تقریباً تا پایان جنگ در همان سطح باقی ماند. بر پایه محاسبات متخصصان مالی، هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی برای انجام عملیات نظامی در طول کل جنگ بالغ بر ۵۸۶ میلیارد روبل شوروی یا ۳۸۸ میلیون روبل برای هر روز جنگ بود. در سال ۱۹۴۳، بودجه تقریباً متعادل بود. و از سال ۱۹۴۴ آن شروع به نشان دادن مازاد کرد. در سال ۱۹۴۴، مازاد به 7/4 میلیارد روبل رسید؛ در سال ۱۹۴۵، این رقم 4/3 میلیارد روبل بود. برای افزایش درآمد بودجه، باید مالیاتها افزایش مییافت. از اوایل ۳ ژوئیه ۱۹۴۱، مالیاتهای اضافی بر مالیاتهای کشاورزی و درآمد برای دوره جنگ وضع شد. مالیات کشاورزی دو برابر شد و میزان اضافه مالیات بر درآمد به میزان درآمد بستگی داشت و میتوانست به ۲۰۰ درصد برسد. در پایان نوامبر همان سال، مالیاتی برای افراد مجرد، بی همسر و بدون فرزند – 5 درصد از درآمد، وضع شد.
متأسفانه، برای بسیاری از کشورهایی که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند، هیچ برآوردی از خسارات مادی غیرمستقیم وجود ندارد. اما میتوان شاخصهای کل هزینههای نظامی و خسارات مادی مستقیم را در کشورهای مختلف مقایسه کرد. و این هم «هزینه جنگ» برای شرکتکنندگان اصلی (بر اساس قیمتهای سال ۱۹۳۸ یا قیمتهای زمان جنگ، میلیارد دلار): اتحاد جماهیر شوروی - ۴۸۵؛ آلمان – ۳۲۰؛ بریتانیای کبیر - ۱۲۶.۸؛ ایالات متحده آمریکا - ۲۷۵. از «سه کشور بزرگ» بلوک ضد فاشیست، اتحاد جماهیر شوروی تقریباً ۵۵ درصد از کل «هزینه جنگ» و متحدان آنگلوساکسون ۴۵درصد باقیمانده را متحمل شدند. و این امر علیرغم این واقعیت است که «هزینه جنگ» ضررهای غیرمستقیم را در نظر نمیگیرد. با در نظر گرفتن آنها، سهم اتحاد جماهیر شوروی در کل «هزینه جنگ» بلوک ضد فاشیستی «سه قدرت بزرگ» بسیار بیشتر میبود. کمی جزئیات بیشتر در مورد آنکه چگونه بودجه دولتی اتحاد جماهیر شوروی در آستانه و در طول جنگ تشکیل شد. پس از وقوع جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی شروع به اجرای برنامهای جهت نوسازی گسترده و تسریع شده نیروهای مسلح خود کرد. در سال ۱۹۳۹، اتحاد جماهیر شوروی 3/39 میلیارد روبل شوروی یا 6/25 درصد از هزینههای بودجه را به دفاع ملی اختصاص داد. در سال ۱۹۴۰، هزینههای مربوط به این بند به 9/56 میلیارد روبل افزایش یافت - تقریباً یک سوم هزینههای بودجه. در سال ۱۹۴۱، هزینههای نظامی به 9/86 میلیارد روبل افزایش یافت و سهم آنها در هزینههای بودجه به 4/45 درصد رسید. کسری بودجه به 5/14 میلیارد روبل کاهش یافت. هزینههای نظامی هم به صورت مطلق و هم به صورت نسبی همچنان رو به افزایش بود. در سال ۱۹۴۳، سهم هزینههای نظامی در بودجه ایالتی اتحاد جماهیر شوروی به 9/67 درصد رسید و تقریباً تا پایان جنگ در همان سطح باقی ماند. بر پایه محاسبات متخصصان مالی، هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی برای انجام عملیات نظامی در طول کل جنگ بالغ بر ۵۸۶ میلیارد روبل شوروی یا ۳۸۸ میلیون روبل برای هر روز جنگ بود. در سال ۱۹۴۳، بودجه تقریباً متعادل بود. و از سال ۱۹۴۴ آن شروع به نشان دادن مازاد کرد. در سال ۱۹۴۴، مازاد به 7/4 میلیارد روبل رسید؛ در سال ۱۹۴۵، این رقم 4/3 میلیارد روبل بود. برای افزایش درآمد بودجه، باید مالیاتها افزایش مییافت. از اوایل ۳ ژوئیه ۱۹۴۱، مالیاتهای اضافی بر مالیاتهای کشاورزی و درآمد برای دوره جنگ وضع شد. مالیات کشاورزی دو برابر شد و میزان اضافه مالیات بر درآمد به میزان درآمد بستگی داشت و میتوانست به ۲۰۰ درصد برسد. در پایان نوامبر همان سال، مالیاتی برای افراد مجرد، بی همسر و بدون فرزند – 5 درصد از درآمد، وضع شد.
از سال ۱۹۴۲، مالیاتهای اضافی بر کشاورزی و درآمد با یک مالیات واحد جنگی جایگزین شد. اگر در سال ۱۹۴۰ شهروندان ۱۹ میلیارد روبل به بودجه اتحادیه پرداخت میکردند، در سال ۱۹۴۲ این رقم به ۴۵ میلیارد روبل رسیده بود. البته برای تأمین هزینههای نظامی، لازم بود «چاپخانه» را بکار بیندازند و از مالیات غیررسمی مانند تورم استفاده کنند. اما در طول سالهای جنگ، سطح ما از بسیاری از کشورهای متخاصم دیگر پایینتر بود. بنحویکه، روبل شوروی بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵، چهار برابر و رایشمارک آلمان در همین مدت ۶ برابر ارزش خود را از دست دادند.
منبع مهم تأمین بودجه، جذب سرمایه از مردم از طریق وامهای دولتی و قرعهکشیهای نظامی بود. در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵، پنج اوراق قرضه دولتی عرضه شد و چهار قرعهکشی نقدی و کالایی برگزار گردید. بردهای لاتاری هم مالی وهم کالایی (کت خز، پارچه، کت و شلوار، کفش، ساعت و سایر کالاهای کمیاب) بود. روی بلیطهای بختآزمایی نوشته شده بود: «با شرکت در قرعهکشی پول و کالا، به جبهه کمک میکنید»، «همه چیز برای جبهه، همه چیز برای شکست دشمن، همه چیز برای پیروزی!» درآمد خالص دولت از قرعهکشیها بالغ بر 44/10 میلیارد روبل بود. تا آنجاییکه به وامهای دولتی مربوط است، به زبان امروزی، آنها بازده منفی داشتند. و شهروندان این را کاملاً درک میکردند. این بیشتر نوعی کمک داوطلبانه به دولت بود که با وعده جبران جزئی آن در آینده همراه بود. در ضمن یادآوری می کنم که وامهای اوراق قرضه در ایالات متحده آمریکا، بریتانیای کبیر، آلمان و سایر کشورهای متخاصم نیز مورد استفاده قرار میگرفت. اما شرایط وامها به گونهای بود که شهروندان آنها را به عنوان یک فرصت سرمایهگذاری با بازده واقعی درک میکردند. اتحاد جماهیر شوروی 0/76 میلیارد روبل بودجه از طریق وام دریافت کرد. با در نظر گرفتن قرعهکشیها، در طول سالهای جنگ در مجموع 44/86 میلیارد روبل از شهروندان دریافت شد. اما این حد مشارکت شهروندان شوروی در تأمین مالی جنگ علیه آلمان نازی نبود. از روزهای اول پس از آغاز جنگ کبیر میهنی، کمیساریای خلق امور مالی نامههایی از شهروندان با پیشنهادهایی برای ایجاد صندوق ویژه برای تأمین مالی هدفمند هزینههای نظامی دریافت کرد. از هر کجا که ممکن بود کمک مالی داوطلبانه انجام می گرفت. یک ماه پس از شروع جنگ، روزنامه پراودا مقالهای با عنوان «کارگران پیشنهاد ایجاد صندوق دفاعی را میدهند» منتشر کرد. و در اول آگوست 1941، صندوق دفاع ایجاد شد. پول میتوانست طبق ماده ۴۰ به هر شعبهای از بانک دولتی به حساب بودجه اتحادیه واریز شود. مردم بلافاصله به فراخوان کمک به صندوق دفاع پاسخ دادند. کمکهای جمعی وجود داشت، زمانی که کارگران تعاونی معادل یک روز دستمزد خود را پرداخت میکردند. شهروندان هم از محل درآمد و هم از محل پساندازهای پولی، کمکهای فردی میکردند. در نهایت، کمکهای «غیرنقدی» - به شکل فلزات گرانبها و جواهرات - وجود داشت. در مجموع، ۱۳ کیلوگرم پلاتین، ۱۳۱ کیلوگرم طلا، ۹۵۱۹ کیلوگرم نقره و همچنین جواهرات مختلف به ارزش 7/1 میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا شد. اهداییه ها و کمکهای مالی به صندوق دفاع توسط کارگران، کشاورزان اشتراکی، روشنفکران، کارمندان دولت، پرسنل نظامی، اعضای کومسومول و دانشجویان انجام شدند. کلیسای ارتدکس روسیه به سختی توانست از سرکوبها بهبود یابد و بلافاصله شروع به جمعآوری وجوه از مؤمنان برای صندوق کرد. با بودجه جمعآوریشده توسط کلیسای ارتدکس روسیه (۳۰۰ میلیون روبل)، یک ستون کامل تانک «دیمیتری دانسکی» و یک اسکادران هوایی به نام الکساندر نوسکی ایجاد شد. در اینجا نمونه هایی از مشارکت روشنفکران شوروی در تکمیل صندوق دفاع آورده شده است. این مشارکت به شکل یک جنبش درآمد. یکی از بنیانگذاران این جنبش در میان روشنفکران، "م.ا. شولوخوف" بود. در روزهای اول جنگ، او جایزه درجه یک استالین را که به مبلغ ۱۰۰۰۰۰ روبل به او اعطا شده بود، برای تقویت توان دفاعی کشور اهدا کرد.
منبع مهم تأمین بودجه، جذب سرمایه از مردم از طریق وامهای دولتی و قرعهکشیهای نظامی بود. در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵، پنج اوراق قرضه دولتی عرضه شد و چهار قرعهکشی نقدی و کالایی برگزار گردید. بردهای لاتاری هم مالی وهم کالایی (کت خز، پارچه، کت و شلوار، کفش، ساعت و سایر کالاهای کمیاب) بود. روی بلیطهای بختآزمایی نوشته شده بود: «با شرکت در قرعهکشی پول و کالا، به جبهه کمک میکنید»، «همه چیز برای جبهه، همه چیز برای شکست دشمن، همه چیز برای پیروزی!» درآمد خالص دولت از قرعهکشیها بالغ بر 44/10 میلیارد روبل بود. تا آنجاییکه به وامهای دولتی مربوط است، به زبان امروزی، آنها بازده منفی داشتند. و شهروندان این را کاملاً درک میکردند. این بیشتر نوعی کمک داوطلبانه به دولت بود که با وعده جبران جزئی آن در آینده همراه بود. در ضمن یادآوری می کنم که وامهای اوراق قرضه در ایالات متحده آمریکا، بریتانیای کبیر، آلمان و سایر کشورهای متخاصم نیز مورد استفاده قرار میگرفت. اما شرایط وامها به گونهای بود که شهروندان آنها را به عنوان یک فرصت سرمایهگذاری با بازده واقعی درک میکردند. اتحاد جماهیر شوروی 0/76 میلیارد روبل بودجه از طریق وام دریافت کرد. با در نظر گرفتن قرعهکشیها، در طول سالهای جنگ در مجموع 44/86 میلیارد روبل از شهروندان دریافت شد. اما این حد مشارکت شهروندان شوروی در تأمین مالی جنگ علیه آلمان نازی نبود. از روزهای اول پس از آغاز جنگ کبیر میهنی، کمیساریای خلق امور مالی نامههایی از شهروندان با پیشنهادهایی برای ایجاد صندوق ویژه برای تأمین مالی هدفمند هزینههای نظامی دریافت کرد. از هر کجا که ممکن بود کمک مالی داوطلبانه انجام می گرفت. یک ماه پس از شروع جنگ، روزنامه پراودا مقالهای با عنوان «کارگران پیشنهاد ایجاد صندوق دفاعی را میدهند» منتشر کرد. و در اول آگوست 1941، صندوق دفاع ایجاد شد. پول میتوانست طبق ماده ۴۰ به هر شعبهای از بانک دولتی به حساب بودجه اتحادیه واریز شود. مردم بلافاصله به فراخوان کمک به صندوق دفاع پاسخ دادند. کمکهای جمعی وجود داشت، زمانی که کارگران تعاونی معادل یک روز دستمزد خود را پرداخت میکردند. شهروندان هم از محل درآمد و هم از محل پساندازهای پولی، کمکهای فردی میکردند. در نهایت، کمکهای «غیرنقدی» - به شکل فلزات گرانبها و جواهرات - وجود داشت. در مجموع، ۱۳ کیلوگرم پلاتین، ۱۳۱ کیلوگرم طلا، ۹۵۱۹ کیلوگرم نقره و همچنین جواهرات مختلف به ارزش 7/1 میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا شد. اهداییه ها و کمکهای مالی به صندوق دفاع توسط کارگران، کشاورزان اشتراکی، روشنفکران، کارمندان دولت، پرسنل نظامی، اعضای کومسومول و دانشجویان انجام شدند. کلیسای ارتدکس روسیه به سختی توانست از سرکوبها بهبود یابد و بلافاصله شروع به جمعآوری وجوه از مؤمنان برای صندوق کرد. با بودجه جمعآوریشده توسط کلیسای ارتدکس روسیه (۳۰۰ میلیون روبل)، یک ستون کامل تانک «دیمیتری دانسکی» و یک اسکادران هوایی به نام الکساندر نوسکی ایجاد شد. در اینجا نمونه هایی از مشارکت روشنفکران شوروی در تکمیل صندوق دفاع آورده شده است. این مشارکت به شکل یک جنبش درآمد. یکی از بنیانگذاران این جنبش در میان روشنفکران، "م.ا. شولوخوف" بود. در روزهای اول جنگ، او جایزه درجه یک استالین را که به مبلغ ۱۰۰۰۰۰ روبل به او اعطا شده بود، برای تقویت توان دفاعی کشور اهدا کرد.
جوایز استالین درجه دو به مبلغ 50،000 روبل توسط شاعران "آ.ت.تواردوفسکی" و و. ای. لبدف-کوماچ، و نویسنده مشهور روس و.و. ورسایف چندین قطعه طلا با وزن کلی 300 گرم به صندوق دفاع اهدا شدند. لرمانتوفها، از خویشاوندان دور شاعر بزرگ، مبلغ 20 هزار روبل به عنوان کمکهای مالی مختلف اهدا کردند.
جنبشهای مشابهی در میان کارگران و کشاورزان کالخوز وجود داشتند. بر اساس بخشهای مختلف اقتصاد ملی و بر اساس مناطق. تعداد شرکتکنندگان در این جنبشها دهها و صدها هزار نفر شمرده شدند. پس از جنگ، مطبوعات شوروی ارقامی را در مورد نتایج کمکهای داوطلبانه به سربازان ما از طریق صندوق دفاع منتشر کردند. در طول چهار سال جنگ، حدود 5/2 هزار هواپیما، ۱۶ ناوچه و ۸ زیردریایی با بودجه عمومی ساخته شدند. هر ششمین تانک در طول جنگ بزرگ میهنی با کمک شهروندان تولید میشدند. روی کشتیها، هواپیماها و تانکها نوشتههایی وجود داشتند که حکایت از کسانی بود که در ساخت آنها نقش داشتند. برای نمونه، نوشتههایی وجود دارند که به مشارکت کومسومول در کمک به جبهه گواهی میدهند: «اومسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «نووسیبیرسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «پریمورسکی کومسومولتس» (قطار زرهی)، «آلتای کومسومولتس» (تانکها). و یک تانک "ت- 34"با نوشته "دوست دختر مبارز" وجود دارد. این تانکی است که با بودجه ماریا واسیلیونا اوکتیابرسکایا ساخته شده است. ماریا به عنوان راننده- مکانیک در آن جنگیده بود. و به خاطر قهرمانیاش، عنوان قهرمان اتحاد جماهیر شوروی به او اعطا شد. و هزاران هزار داستان و سرنوشت از این دست وجود دارند. در مجموع، شهروندان اتحاد جماهیر شوروی داوطلبانه 5/94میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا کردند. این مبلغ معادل ۱۶ درصد از کل هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در جنگ بود. به هر حال، تحویل کالا به اتحاد جماهیر شوروی تحت برنامه وام- اجاره آمریکایی در مجموع 96/48 میلیارد روبل بود. معلوم شد که کمکی که شهروندان شوروی از طریق صندوق دفاع به دولت ارائه میدادند تقریباً دو برابر کمکهای آمریکایی بوده است. و با در نظر گرفتن وجوه شهروندانی که در اوراق قرضه دولتی و بلیطهای بختآزمایی سرمایهگذاری شده بودند، آشکار شد که تقریباً ۱۸۱ میلیارد روبل از مردم شوروی وارد بودجه شده است. این مبلغ ۳۱ درصد از کل هزینههای نظامی مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ است. چنین کمکی از سوی شهروندان شوروی را میتوان و باید از خود گذشتگی و قهرمانی نامید. و چنین قهرمانی بارها در تاریخ ما روی داده است. برای نمونه بیاد بیاوریم، شبهنظامیان مردمی مینین و پوزارسکی را که در پاییز ۱۶۱۱ در نیژنی نووگورود برای آزادسازی مسکو از اشغالگران خارجی ایجاد شد، به یاد بیاوریم. کوزما مینین، رئیس زمستوو نیژنی نووگورود، از شهروندان خواست تا اموال، پول و اشیاء قیمتی خود را برای ایجاد دستههای مسلح اهدا کنند. مردم، در پاسخ به فراخوان مینین، داوطلبانه شروع به بخشیدن «یک سوم پول» - یک سوم سرمایه خود - کردند. "کوزما" خود نه تنها «تمام خزانهاش» را به این امر خیر ارائه داد، بلکه حتی قابهای طلای شمایلها و جواهرات همسرش را نیز وقف کرد. وجوه جمع آوری شده امکان ایجاد یک ارتش بزرگ مردمی را فراهم آورد که در نهایت توانست دشمن را از مسکو بیرون رانده و از نظام دولتی روسیه دفاع کند. مایلم باور کنم که اکنون نیز مردم ما قادر خواهند بود در جنگی که از 24 فوریه 2022 در خاک روسیه آغاز شده است، قهرمانی و فداکاری نشان دهند. و قادر خواهد بود به همان پیروزی که ما 80 سال پیش در جنگ کبیر میهنی به آن دست یافتیم، دست یابد.
https://sovross.ru/2025/05/28/cena-vojny/
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
جنبشهای مشابهی در میان کارگران و کشاورزان کالخوز وجود داشتند. بر اساس بخشهای مختلف اقتصاد ملی و بر اساس مناطق. تعداد شرکتکنندگان در این جنبشها دهها و صدها هزار نفر شمرده شدند. پس از جنگ، مطبوعات شوروی ارقامی را در مورد نتایج کمکهای داوطلبانه به سربازان ما از طریق صندوق دفاع منتشر کردند. در طول چهار سال جنگ، حدود 5/2 هزار هواپیما، ۱۶ ناوچه و ۸ زیردریایی با بودجه عمومی ساخته شدند. هر ششمین تانک در طول جنگ بزرگ میهنی با کمک شهروندان تولید میشدند. روی کشتیها، هواپیماها و تانکها نوشتههایی وجود داشتند که حکایت از کسانی بود که در ساخت آنها نقش داشتند. برای نمونه، نوشتههایی وجود دارند که به مشارکت کومسومول در کمک به جبهه گواهی میدهند: «اومسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «نووسیبیرسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «پریمورسکی کومسومولتس» (قطار زرهی)، «آلتای کومسومولتس» (تانکها). و یک تانک "ت- 34"با نوشته "دوست دختر مبارز" وجود دارد. این تانکی است که با بودجه ماریا واسیلیونا اوکتیابرسکایا ساخته شده است. ماریا به عنوان راننده- مکانیک در آن جنگیده بود. و به خاطر قهرمانیاش، عنوان قهرمان اتحاد جماهیر شوروی به او اعطا شد. و هزاران هزار داستان و سرنوشت از این دست وجود دارند. در مجموع، شهروندان اتحاد جماهیر شوروی داوطلبانه 5/94میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا کردند. این مبلغ معادل ۱۶ درصد از کل هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در جنگ بود. به هر حال، تحویل کالا به اتحاد جماهیر شوروی تحت برنامه وام- اجاره آمریکایی در مجموع 96/48 میلیارد روبل بود. معلوم شد که کمکی که شهروندان شوروی از طریق صندوق دفاع به دولت ارائه میدادند تقریباً دو برابر کمکهای آمریکایی بوده است. و با در نظر گرفتن وجوه شهروندانی که در اوراق قرضه دولتی و بلیطهای بختآزمایی سرمایهگذاری شده بودند، آشکار شد که تقریباً ۱۸۱ میلیارد روبل از مردم شوروی وارد بودجه شده است. این مبلغ ۳۱ درصد از کل هزینههای نظامی مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ است. چنین کمکی از سوی شهروندان شوروی را میتوان و باید از خود گذشتگی و قهرمانی نامید. و چنین قهرمانی بارها در تاریخ ما روی داده است. برای نمونه بیاد بیاوریم، شبهنظامیان مردمی مینین و پوزارسکی را که در پاییز ۱۶۱۱ در نیژنی نووگورود برای آزادسازی مسکو از اشغالگران خارجی ایجاد شد، به یاد بیاوریم. کوزما مینین، رئیس زمستوو نیژنی نووگورود، از شهروندان خواست تا اموال، پول و اشیاء قیمتی خود را برای ایجاد دستههای مسلح اهدا کنند. مردم، در پاسخ به فراخوان مینین، داوطلبانه شروع به بخشیدن «یک سوم پول» - یک سوم سرمایه خود - کردند. "کوزما" خود نه تنها «تمام خزانهاش» را به این امر خیر ارائه داد، بلکه حتی قابهای طلای شمایلها و جواهرات همسرش را نیز وقف کرد. وجوه جمع آوری شده امکان ایجاد یک ارتش بزرگ مردمی را فراهم آورد که در نهایت توانست دشمن را از مسکو بیرون رانده و از نظام دولتی روسیه دفاع کند. مایلم باور کنم که اکنون نیز مردم ما قادر خواهند بود در جنگی که از 24 فوریه 2022 در خاک روسیه آغاز شده است، قهرمانی و فداکاری نشان دهند. و قادر خواهد بود به همان پیروزی که ما 80 سال پیش در جنگ کبیر میهنی به آن دست یافتیم، دست یابد.
https://sovross.ru/2025/05/28/cena-vojny/
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
اپوزیسیون بلاروس
می خواست کمر لوکاشنکو را بشکند!
روزنامه پراودا- ترجمه نعمت بوستانی
همسر رهبر ملی خود خوانده بلاروس، سرگیی تیخانوفسکی، در یک بده و بستان با مقامات آمریکایی از زندان بیرون آمد. وی پس از آزادی، باز هم به راه و رسم سابق خود بازگشت. پنج سال پشت میلههای زندان به این مدعیِ انقلاب چیزی نیاموخت، کسی که احمقانه خود را ناجی سرزمین پدری تصور میکرد!
در سال 2020، تیخانوسکی، وبلاگ نویس که از ناکجا آباد ظاهر شد، قرار بود در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، اما کمیسیون مرکزی انتخابات بلاروس به دلایل عینی از ثبت نام او خودداری کرد. سپس، به جای سرگئی، همسرش سوتلانا، اسناد لازم را به کمیسیون مرکزی انتخابات برد و متعاقباً شوهر ریاست ستاد او را بر عهده گرفت.
پیک های جمع آوری امضا برای یک زن خانه دار، همانطور که پیش بینی میشد، به تجمعات غیرمجاز تبدیل شدند که در طی آن شوهر دیوانه، در جمع همان آشوبگران، با لباس ورزشی و بلندگو در دست و دمپایی به پا، در خیابانهای شهر مینسک میدوید و فریاد میزد: های هوی... جای تعجب نیست که به زودی آشوبگران، شبیه اراذل و اوباش و جنایتکاران، به دلیل حمله به مأموران اجرای قانون بازداشت شدند. در جریان جستجوها، 900 هزار دلار اعلام نشده در خانه تیخانوسکی، پیدا شد. دادگاه، سرگیی تیخانوفسکی را به جرم سازماندهی شورشهای اجتماعی، تحریک نفرت اجتماعی و سایر اقداماتی که به شدت نظم عمومی را نقض میکرد، مجرم شناخت. قرار بود این آشوبگر، 18 سال را در یک زندان فوق امنیتی بگذراند.
در پایان ماه ژوئن، کی. کلوگ، نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا، با الکساندر لوکاشنکو دیدار کرد تا علاوه بر عادی سازی روابط بین دو کشور، در مورد سرنوشت «زندانیان سیاسی» که «فعالان حقوق بشر» شامل کمی بیش از هزار جنایتکار عادی می شوند، گفتگو کند. پس از بازدید مهمان خارجی، 13 نفر از آنها به دلایل بشردوستانه از جمله تیخانوفسکی، آزاد شدند.
در همان روز، زندانی دیروز برای دیدن همسر محبوبش که طبق شایعات، او در طول زندگی مشترکشان هر از گاهی او را کتک زده بود، به ویلنیوس رفت. ملاقات این زوج با بهترین سنتهای روابط عمومی توسط «رسانههای مستقل» تبلیغ شد و در دوربینها اشک، بوسه و آغوش را نشان داد. این زوج خوشبخت با شور و شوق از «ترامپ، لیتوانی، لهستان و اتحادیه اروپا» برای یافتن یکدیگر تشکر کردند، که باعث لرزیدن «دیکتاتور لوکاشنکو» شد.
در اوج خود شیفتگی غیرقابل کنترل، تیخانوفسکی بلافاصله یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد، جایی که با ناراحتی در مورد «شکنجه زندان» صحبت کرد، سوگند یاد کرد که در امور «همسر، رئیس جمهور» (سویتلانا تیخانوسکایا) دخالت نکند، با فروتنی خود را «جنتلمن درجه یک» نامید، اشعار سیاسی در مورد «کود و کرم» خواند و همچنین با صدای لرزان یک زندانی، از وضعیت سلامتی نامناسب خود شکایت کرد. بنابراین، اگر او قبلاً تقریباً یک و نیم صدم وزن داشت، اکنون تقریباً دو برابر کمتر است. اما او به جای تشکر از سیستم زندان بلاروس برای یک رژیم غذایی متعادل، آن را به دلیل کاهش وزن مداوم بیشتر به دلیل تزریقات مرموز پزشکان انتقام جو در «سیاه چالها» سرزنش کرد. با این وجود، یک روز بعد، زوج تیخانوفسکی، مانند دوران مهد کودک، دست در دست هم، به سمت محل بازدید در ورشو شتافتند و در آنجا با رئیس جمهور لهستان آ. دودا و وزیر امور خارجه سیکورسکی، ملاقات کردند. سرگئی که پیش از این قصد داشت به درستی بهبود یابد، پس از دریافت دستورالعمل از اربابان، «خسته از گرسنگی و شکنجه»، مهمانی شادی را در پایتخت لهستان با لباسهای سفید- قرمز- سفید( پرچم زمان اشغال بلاروس) برگزار کرد. چند صد تماشاگر بیکار برای تماشای یادگارهای زنده تیخانوفسکی آمدند و این هدف یک نمایش مضحک دیگر با شعارهای بلند... مورد استقبال قرار گرفت.
«جنتلمن اول» که به جای لباس ورزشی و دمپایی، کت و شلوار رسمی پوشیده بود، با درخشش دیوانه واری در چشمانش، قاطعانه قول داد که با کمک تحریمهای جدید کمر رژیم را بشکند، مردم را به خیابانهای شهرهای بلاروس بکشاند تا «انتخابات عادلانه و دموکراتیک» را سازماندهی کنند و در نهایت «کشوری برای زندگی» بسازند. برای یک پیروزی سریع و شکست ناپذیر، جنایتکار دیروز قصد دارد تا پنج کانال یوتیوب جدید ایجاد کند که از فاصله ای امن درباره جنایات «دیکتاتوری» برنامه پخش میکنند. این روز تعطیل خالی از شعرهای رقت انگیز زندان، عکسهای متظاهرانه و شکایات معمول درباره کاهش وزن نبود، که با این حال، مانع از آن نشد که «شهید» لاغر اندام روز بعد در ویلنیوس گردهمایی افراد حاشیه نشین را سازماندهی کند.
پس از یک تور کوتاه، تیخانوفسکی که خود را یک شخصیت سیاسی در مقیاس جهانی تصور می کرد، قرار است با بت خود، ولادیمیر زلنسکی، ملاقات کند و سپس، ظاهراً، نوبت «خیر خواه» او ترامپ، خواهد رسید.
اپوزیسیون بلاروس
می خواست کمر لوکاشنکو را بشکند!
روزنامه پراودا- ترجمه نعمت بوستانی
همسر رهبر ملی خود خوانده بلاروس، سرگیی تیخانوفسکی، در یک بده و بستان با مقامات آمریکایی از زندان بیرون آمد. وی پس از آزادی، باز هم به راه و رسم سابق خود بازگشت. پنج سال پشت میلههای زندان به این مدعیِ انقلاب چیزی نیاموخت، کسی که احمقانه خود را ناجی سرزمین پدری تصور میکرد!
در سال 2020، تیخانوسکی، وبلاگ نویس که از ناکجا آباد ظاهر شد، قرار بود در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، اما کمیسیون مرکزی انتخابات بلاروس به دلایل عینی از ثبت نام او خودداری کرد. سپس، به جای سرگئی، همسرش سوتلانا، اسناد لازم را به کمیسیون مرکزی انتخابات برد و متعاقباً شوهر ریاست ستاد او را بر عهده گرفت.
پیک های جمع آوری امضا برای یک زن خانه دار، همانطور که پیش بینی میشد، به تجمعات غیرمجاز تبدیل شدند که در طی آن شوهر دیوانه، در جمع همان آشوبگران، با لباس ورزشی و بلندگو در دست و دمپایی به پا، در خیابانهای شهر مینسک میدوید و فریاد میزد: های هوی... جای تعجب نیست که به زودی آشوبگران، شبیه اراذل و اوباش و جنایتکاران، به دلیل حمله به مأموران اجرای قانون بازداشت شدند. در جریان جستجوها، 900 هزار دلار اعلام نشده در خانه تیخانوسکی، پیدا شد. دادگاه، سرگیی تیخانوفسکی را به جرم سازماندهی شورشهای اجتماعی، تحریک نفرت اجتماعی و سایر اقداماتی که به شدت نظم عمومی را نقض میکرد، مجرم شناخت. قرار بود این آشوبگر، 18 سال را در یک زندان فوق امنیتی بگذراند.
در پایان ماه ژوئن، کی. کلوگ، نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا، با الکساندر لوکاشنکو دیدار کرد تا علاوه بر عادی سازی روابط بین دو کشور، در مورد سرنوشت «زندانیان سیاسی» که «فعالان حقوق بشر» شامل کمی بیش از هزار جنایتکار عادی می شوند، گفتگو کند. پس از بازدید مهمان خارجی، 13 نفر از آنها به دلایل بشردوستانه از جمله تیخانوفسکی، آزاد شدند.
در همان روز، زندانی دیروز برای دیدن همسر محبوبش که طبق شایعات، او در طول زندگی مشترکشان هر از گاهی او را کتک زده بود، به ویلنیوس رفت. ملاقات این زوج با بهترین سنتهای روابط عمومی توسط «رسانههای مستقل» تبلیغ شد و در دوربینها اشک، بوسه و آغوش را نشان داد. این زوج خوشبخت با شور و شوق از «ترامپ، لیتوانی، لهستان و اتحادیه اروپا» برای یافتن یکدیگر تشکر کردند، که باعث لرزیدن «دیکتاتور لوکاشنکو» شد.
در اوج خود شیفتگی غیرقابل کنترل، تیخانوفسکی بلافاصله یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد، جایی که با ناراحتی در مورد «شکنجه زندان» صحبت کرد، سوگند یاد کرد که در امور «همسر، رئیس جمهور» (سویتلانا تیخانوسکایا) دخالت نکند، با فروتنی خود را «جنتلمن درجه یک» نامید، اشعار سیاسی در مورد «کود و کرم» خواند و همچنین با صدای لرزان یک زندانی، از وضعیت سلامتی نامناسب خود شکایت کرد. بنابراین، اگر او قبلاً تقریباً یک و نیم صدم وزن داشت، اکنون تقریباً دو برابر کمتر است. اما او به جای تشکر از سیستم زندان بلاروس برای یک رژیم غذایی متعادل، آن را به دلیل کاهش وزن مداوم بیشتر به دلیل تزریقات مرموز پزشکان انتقام جو در «سیاه چالها» سرزنش کرد. با این وجود، یک روز بعد، زوج تیخانوفسکی، مانند دوران مهد کودک، دست در دست هم، به سمت محل بازدید در ورشو شتافتند و در آنجا با رئیس جمهور لهستان آ. دودا و وزیر امور خارجه سیکورسکی، ملاقات کردند. سرگئی که پیش از این قصد داشت به درستی بهبود یابد، پس از دریافت دستورالعمل از اربابان، «خسته از گرسنگی و شکنجه»، مهمانی شادی را در پایتخت لهستان با لباسهای سفید- قرمز- سفید( پرچم زمان اشغال بلاروس) برگزار کرد. چند صد تماشاگر بیکار برای تماشای یادگارهای زنده تیخانوفسکی آمدند و این هدف یک نمایش مضحک دیگر با شعارهای بلند... مورد استقبال قرار گرفت.
«جنتلمن اول» که به جای لباس ورزشی و دمپایی، کت و شلوار رسمی پوشیده بود، با درخشش دیوانه واری در چشمانش، قاطعانه قول داد که با کمک تحریمهای جدید کمر رژیم را بشکند، مردم را به خیابانهای شهرهای بلاروس بکشاند تا «انتخابات عادلانه و دموکراتیک» را سازماندهی کنند و در نهایت «کشوری برای زندگی» بسازند. برای یک پیروزی سریع و شکست ناپذیر، جنایتکار دیروز قصد دارد تا پنج کانال یوتیوب جدید ایجاد کند که از فاصله ای امن درباره جنایات «دیکتاتوری» برنامه پخش میکنند. این روز تعطیل خالی از شعرهای رقت انگیز زندان، عکسهای متظاهرانه و شکایات معمول درباره کاهش وزن نبود، که با این حال، مانع از آن نشد که «شهید» لاغر اندام روز بعد در ویلنیوس گردهمایی افراد حاشیه نشین را سازماندهی کند.
پس از یک تور کوتاه، تیخانوفسکی که خود را یک شخصیت سیاسی در مقیاس جهانی تصور می کرد، قرار است با بت خود، ولادیمیر زلنسکی، ملاقات کند و سپس، ظاهراً، نوبت «خیر خواه» او ترامپ، خواهد رسید.
بردگان نمیتوانند بدون چکمه بوسیدن و آخور ارباب زندگی کنند. اینطور نیست که یک وبلاگ نویس بازنشسته قرار باشد در یک کارخانه کار پیدا کند!
بلاروسیها واکنشهای متفاوتی به آزادی «اولین آقا» نشان دادند: از «جایگاه او همین جاست» گرفته تا «چرا این مرد بزرگ به خارج از کشور آزاد شد و برای کار در مزرعه اشتراکی فرستاده نشد؟» اما بسیاری موافقند که جای زباله های سیاسی در «زباله دان اروپای دموکراتیک» است، و نه در میهن وفادار، که نوکران هیچ وجه مشترکی با آن ندارند جز محل تولدشان. تیخانوفسکی گذرنامه واقعی خود را با یک «گذرنامه بلاروس جدید» به عنوان سوغاتی «مهاجر سیاسی» عوض کرده است. با این گذرنامه، او را در تابوت در سرزمینی بیگانه خواهند گذاشت.
https://gazeta-pravda.ru/issue/68-31705-12-iyulya-2025-goda/politicheskiy-musor
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
بلاروسیها واکنشهای متفاوتی به آزادی «اولین آقا» نشان دادند: از «جایگاه او همین جاست» گرفته تا «چرا این مرد بزرگ به خارج از کشور آزاد شد و برای کار در مزرعه اشتراکی فرستاده نشد؟» اما بسیاری موافقند که جای زباله های سیاسی در «زباله دان اروپای دموکراتیک» است، و نه در میهن وفادار، که نوکران هیچ وجه مشترکی با آن ندارند جز محل تولدشان. تیخانوفسکی گذرنامه واقعی خود را با یک «گذرنامه بلاروس جدید» به عنوان سوغاتی «مهاجر سیاسی» عوض کرده است. با این گذرنامه، او را در تابوت در سرزمینی بیگانه خواهند گذاشت.
https://gazeta-pravda.ru/issue/68-31705-12-iyulya-2025-goda/politicheskiy-musor
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
از رویای اسرائیل برای تجزیه ایران
تا قبول آتش بس!
گفتگوی روزنامه «یونگه ولت» آلمان
با پروفسور «محسن مسارت»
ترجمه عسگر داوودی
توضیحات مترجم:
پروفسور محسن مسارت (متولد سال 1942 تهران) استاد بازنشسته سیاست و اقتصاد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه اسنابروک آلمن با تمرکز بر تحقیقات در خاورمیانه، انرژی، مطالعات صلح و درگیری و درگیری شمال و جنوب است . او از سال 1961 در جمهوری فدرال آلمان زندگی می کند. مسارت مدرسِ رابطِ بنیاد فردریش ابرت و بنیاد هاینریش بل بود و از سال 2002 عضو هیئت مشاوره علمی سازمان Attac آلمان می باشد.
........................
یونگه ولت: دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، هفته گذشته به طور شگفت انگیزی آتش بس بین اسرائیل و ایران را اعلام کرد. پایان «جنگ دوازده روزه» را چگونه می بینید؟
پرفسور محسن مسارت: ترامپ و نتانیاهو در این جنگ دوازده روزه و همچنین در اصل و عمل ثابت کرده اند که هرگز نمی توان به آنها اعتماد کند. آنها فقط از منطق قدرت نظامی خود پیروی می کنند. امیدوارم که دولت ایران بهانه ای برای تشدید بیشتر تنش در اختیار آنها قرار ندهد. مردم ایران اکنون نیازمند استراحت هستند.
س: اسرائیل ده ها غیرنظامی ایرانی را کشته و هزاران تن را زخمی کرده است، در ایران، نیروی هوایی اسرائیل همچنین تأسیسات غیرنظامی از جمله آمبولانس ها را بمباران کرد، با این حال تل آویو و دولت های غربی همچنان ادعا می کنند که این کشور «در حال دفاع از خود » است. چرا این جنگ در این زمان خاص رخ داد؟
ج: رسانه های غربی جنجال می کنند که ایران چند هفته با تولید بمب اتمی فاصله دارد که البته بسیاری از مطلعین و کارشناسان در واقعی بودن چنین موضوعی تردید دارند. با این حال، من از ارزیابی خود نتانیاهو شروع می کنم که مدعی است، ایران در حال حاضر از نظر نظامی و سیاسی ضعیف تر از هر زمان دیگر و بدون متحد های خود در منطقه مهجور است. اگر از نزدیک به روند رویدادها نگاه کنید، این «تهاجم تجاوزکارانه اسرائیل» که بدون اگر و اما «مغایر با کلیه قوانین بین المللی» بود و توسط اسرائیل و پنتاگون با دقت تدارک دیده شد و حتی «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، هماهنگ با آنها یک روز قبل از حمله و برای توجیه آغاز جنگ، چندین ادعای مشکوک علیه ایران اعلام کرد.
س: برای اولین بار از زمان انقلاب اسلامی سال 1357، آمریکا ر سما و مستقیما خاک ایران را بمباران کرد. این نقطه عطف به چه معناست؟
ج: حمله ترامپ به تاسیسات هسته ای با بمب افکن های B2 ، جنگی علیه قوانین بین المللی است و به دلیل ایجاد خطراتی که جان و مال مردم منطقه را تهدید می کند، اصولا طبق کنوانسیون ژنو ممنوع است. اگر دلیلی برای اقدام علیه سلاح های هسته ای در خاورمیانه وجود داشته باشد، ابتدا باید زرادخانه هسته ای اسرائیل در دستور کار قرار گیرد. اما ترامپ و همه متحدان ایالات متحده، از جمله دولت آلمان، سلاح های هسته ای اسرائیل را پدیده ای بدیهی می دانند ! با این حال، دقیقا همین عزیزدردانه بودن اسرائیل در نزد غرب است که عامل اصلی مسابقه تسلیحات هسته ای در خاورمیانه شده است. هیچ کشوری نباید یک قدرت هسته ای وجود داشته باشد، نه ایران و نه اسرائیل.
س: این جنگ برای مردم ایران چه معنایی دارد؟
ج: درخواست ترامپ از مردم تهران برای ترک پایتخت، عمدا با هدف ایجاد هرج و مرج بود. چنین در خواستی عملا تروریسم دولتی محسوب می شود و باید از نظر قانونی توسط دیوان بین المللی دادگستری در لاهه بررسی و مجازات شود. میلیون ها تن از ایرانی ها عمدتا به سمت بخش شمالی ایران و منطقه دریای خزر فرار کردند. بیش از هزار تن در نتیجه حملات راکتی اسرائیل کشته شده اند. تعداد مجروحان هم هزاران تن است.
س: نتانیاهو در سخنرانی خود خطاب به مردم ایران از شعار «فقط به خاطر آزادی برای شما»! بمنظور توجیه بمباران تهران و دیگر شهرها استفاده کرد.
ج: نتانیاهو یک جنایتکار جنگی و متهم به نسل کشی است. پرتاب بمب بر سر مردم کوچه و بازار و ادعای اینکه می خواهم با بمب از آزادی شما دفاع کنم، فقط یک حیله جنگی موذیانه است.
س: اسرائیل و ایالات متحده آشکارا «تغییر رژیم» ایران را هدف سیاستهای خود اعلام می کنند. آیا رهبری سیاسی در تهران تضعیف شده است؟
ج:از نظر نظامی، ایران هنوز ضعیف است. از سوی دیگر، پایگاه اجتماعی حاکمیت بدلیل بمبارانها و تجاوز به آب و خاک و میهنِ مردم، از نظر روانی و اخلاقی قوی تر شده است. اکنون انتظار می رود که شاخه نظامی حاکمیت، رهبری سیاسی را برای ساخت بمب هسته ای تحت فشار قرار دهد. آنها می گویند: اگر ایران قبلا بمب هسته ای داشت، کشور و مردم از این فاجعه در امان بودند. این بمباران بهانه ها و استدلال های زیادی را برای ایران بمنظور تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای فراهم کرده است.
از رویای اسرائیل برای تجزیه ایران
تا قبول آتش بس!
گفتگوی روزنامه «یونگه ولت» آلمان
با پروفسور «محسن مسارت»
ترجمه عسگر داوودی
توضیحات مترجم:
پروفسور محسن مسارت (متولد سال 1942 تهران) استاد بازنشسته سیاست و اقتصاد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه اسنابروک آلمن با تمرکز بر تحقیقات در خاورمیانه، انرژی، مطالعات صلح و درگیری و درگیری شمال و جنوب است . او از سال 1961 در جمهوری فدرال آلمان زندگی می کند. مسارت مدرسِ رابطِ بنیاد فردریش ابرت و بنیاد هاینریش بل بود و از سال 2002 عضو هیئت مشاوره علمی سازمان Attac آلمان می باشد.
........................
یونگه ولت: دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، هفته گذشته به طور شگفت انگیزی آتش بس بین اسرائیل و ایران را اعلام کرد. پایان «جنگ دوازده روزه» را چگونه می بینید؟
پرفسور محسن مسارت: ترامپ و نتانیاهو در این جنگ دوازده روزه و همچنین در اصل و عمل ثابت کرده اند که هرگز نمی توان به آنها اعتماد کند. آنها فقط از منطق قدرت نظامی خود پیروی می کنند. امیدوارم که دولت ایران بهانه ای برای تشدید بیشتر تنش در اختیار آنها قرار ندهد. مردم ایران اکنون نیازمند استراحت هستند.
س: اسرائیل ده ها غیرنظامی ایرانی را کشته و هزاران تن را زخمی کرده است، در ایران، نیروی هوایی اسرائیل همچنین تأسیسات غیرنظامی از جمله آمبولانس ها را بمباران کرد، با این حال تل آویو و دولت های غربی همچنان ادعا می کنند که این کشور «در حال دفاع از خود » است. چرا این جنگ در این زمان خاص رخ داد؟
ج: رسانه های غربی جنجال می کنند که ایران چند هفته با تولید بمب اتمی فاصله دارد که البته بسیاری از مطلعین و کارشناسان در واقعی بودن چنین موضوعی تردید دارند. با این حال، من از ارزیابی خود نتانیاهو شروع می کنم که مدعی است، ایران در حال حاضر از نظر نظامی و سیاسی ضعیف تر از هر زمان دیگر و بدون متحد های خود در منطقه مهجور است. اگر از نزدیک به روند رویدادها نگاه کنید، این «تهاجم تجاوزکارانه اسرائیل» که بدون اگر و اما «مغایر با کلیه قوانین بین المللی» بود و توسط اسرائیل و پنتاگون با دقت تدارک دیده شد و حتی «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، هماهنگ با آنها یک روز قبل از حمله و برای توجیه آغاز جنگ، چندین ادعای مشکوک علیه ایران اعلام کرد.
س: برای اولین بار از زمان انقلاب اسلامی سال 1357، آمریکا ر سما و مستقیما خاک ایران را بمباران کرد. این نقطه عطف به چه معناست؟
ج: حمله ترامپ به تاسیسات هسته ای با بمب افکن های B2 ، جنگی علیه قوانین بین المللی است و به دلیل ایجاد خطراتی که جان و مال مردم منطقه را تهدید می کند، اصولا طبق کنوانسیون ژنو ممنوع است. اگر دلیلی برای اقدام علیه سلاح های هسته ای در خاورمیانه وجود داشته باشد، ابتدا باید زرادخانه هسته ای اسرائیل در دستور کار قرار گیرد. اما ترامپ و همه متحدان ایالات متحده، از جمله دولت آلمان، سلاح های هسته ای اسرائیل را پدیده ای بدیهی می دانند ! با این حال، دقیقا همین عزیزدردانه بودن اسرائیل در نزد غرب است که عامل اصلی مسابقه تسلیحات هسته ای در خاورمیانه شده است. هیچ کشوری نباید یک قدرت هسته ای وجود داشته باشد، نه ایران و نه اسرائیل.
س: این جنگ برای مردم ایران چه معنایی دارد؟
ج: درخواست ترامپ از مردم تهران برای ترک پایتخت، عمدا با هدف ایجاد هرج و مرج بود. چنین در خواستی عملا تروریسم دولتی محسوب می شود و باید از نظر قانونی توسط دیوان بین المللی دادگستری در لاهه بررسی و مجازات شود. میلیون ها تن از ایرانی ها عمدتا به سمت بخش شمالی ایران و منطقه دریای خزر فرار کردند. بیش از هزار تن در نتیجه حملات راکتی اسرائیل کشته شده اند. تعداد مجروحان هم هزاران تن است.
س: نتانیاهو در سخنرانی خود خطاب به مردم ایران از شعار «فقط به خاطر آزادی برای شما»! بمنظور توجیه بمباران تهران و دیگر شهرها استفاده کرد.
ج: نتانیاهو یک جنایتکار جنگی و متهم به نسل کشی است. پرتاب بمب بر سر مردم کوچه و بازار و ادعای اینکه می خواهم با بمب از آزادی شما دفاع کنم، فقط یک حیله جنگی موذیانه است.
س: اسرائیل و ایالات متحده آشکارا «تغییر رژیم» ایران را هدف سیاستهای خود اعلام می کنند. آیا رهبری سیاسی در تهران تضعیف شده است؟
ج:از نظر نظامی، ایران هنوز ضعیف است. از سوی دیگر، پایگاه اجتماعی حاکمیت بدلیل بمبارانها و تجاوز به آب و خاک و میهنِ مردم، از نظر روانی و اخلاقی قوی تر شده است. اکنون انتظار می رود که شاخه نظامی حاکمیت، رهبری سیاسی را برای ساخت بمب هسته ای تحت فشار قرار دهد. آنها می گویند: اگر ایران قبلا بمب هسته ای داشت، کشور و مردم از این فاجعه در امان بودند. این بمباران بهانه ها و استدلال های زیادی را برای ایران بمنظور تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای فراهم کرده است.