راه توده 917
نگاهی عمیق به فاجعه ای که
جنگ دوم جهانی به اتحاد شوروی تحمیل کرد
پروفسور و.یو. کاتاسانوف
ساویتسکایا راسیا
ترجمه- کیوان خسروی
ما به تازگی هشتادمین سالگرد پیروزی بزرگ مردم شوروی در جنگ بزرگ میهنی 1941-1945 را جشن گرفتهایم. در بسیاری از نشریات و سخنرانیها در این مورد، بار دیگر به ما یادآوری کردند که بهای پیروزی بسیار بالا بود. کلمات آهنگ بولات اوکودژاوا ناخودآگاه به ذهن خطور میکنند:
«ما به یک پیروزی نیاز داریم
یکی برای همه
به چه بهایی مهم نیست»
(آهنگی از فیلم «ایستگاه بلوروسکی»، ۱۹۷۰). پیروزی به بهای جان میلیونها سرباز ما در جبهه به دست آمد. مردم در سرزمینهای اشغالی توسط نازیها جان خود را از دست دادند. کسانی که در پشت جبهه برای پیروزی سخت تلاش کردند، زودتر از آنچه انتظار میرفت، درگذشتند. بر اثر بمباران جان خود را از دست دادند. من به طور خلاصه در مورد تلفات انسانی خواهم گفت:
اتحاد جماهیر شوروی تقریباً 50 درصد از تلفات انسانی همه کشورهایی را که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند (61 کشور که حدود 80 درصد از کل جمعیت زمین در آنها زندگی می کردند) به خود اختصاص داد. آمار رسمی تلفات ما، که در سال ۱۹۹۰ در نتیجه ارزیابیهای کمیسیون ویژه ستاد کل و کمیته آمار دولتی اتحاد جماهیر شوروی به دست آمده، 6/26 میلیون نفر هستند (و این بدون در نظر گرفتن تلفات جمعیتی غیرمستقیم - آنهایی که به دلیل جنگ متولد نشدهاند – است). بهای پیروزی شامل زیانهای مادی هنگفت ما نیز شد. آمار رسمی میگوید: ۱۷۱۰ شهر و بیش از ۷۰ هزار روستا و شهرستان ویران شدند و حدود ۲۵ میلیون نفر خانههای خود را از دست دادند. حدود ۳۲ هزار شرکت صنعتی، ۸۴ هزار مدرسه و سایر مؤسسات آموزشی نابود شدند، ۹۸ هزار کالخوز ویران و غارت شدند. گذشته از این، ۴۱۰۰ ایستگاه راه آهن، ۳۶ هزار شرکت ارتباطی، ۶ هزار بیمارستان، ۳۳ هزار درمانگاه، داروخانه و کلینیک سرپایی، ۸۲ هزار مدرسه ابتدایی و متوسطه، ۱۵۲۰ موسسه آموزشی تخصصی متوسطه، ۳۳۴ موسسه آموزش عالی، ۴۳ هزار کتابخانه، ۴۲۷ موزه و ۱۶۷ تئاتر را نابود شد. آمار دقیقتر را میتوان در کتاب «اقتصاد نظامی اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ میهنی» (۱۹۴۸) نوشتهی نیکولای وزنیسنسکی، رئیس وقت کمیته برنامهریزی دولتی اتحاد جماهیر شوروی آن زمان، یافت. خسارت مادی وارد شده به اتحاد جماهیر شوروی توسط مهاجمان نازی، بر اساس محاسبات کمیسیون ویژه دولتی، حدود 30 درصد از ثروت ملی آن و در مناطق تحت اشغال - حدود 67 درصد بود. علاوه بر این، در محاسبات هزینه جنگ، باید خسارات غیرمستقیم (زیانهای ناشی از توقف یا کاهش تولید کالاها) را نیز در نظر گرفت.
نگاهی عمیق به فاجعه ای که
جنگ دوم جهانی به اتحاد شوروی تحمیل کرد
پروفسور و.یو. کاتاسانوف
ساویتسکایا راسیا
ترجمه- کیوان خسروی
ما به تازگی هشتادمین سالگرد پیروزی بزرگ مردم شوروی در جنگ بزرگ میهنی 1941-1945 را جشن گرفتهایم. در بسیاری از نشریات و سخنرانیها در این مورد، بار دیگر به ما یادآوری کردند که بهای پیروزی بسیار بالا بود. کلمات آهنگ بولات اوکودژاوا ناخودآگاه به ذهن خطور میکنند:
«ما به یک پیروزی نیاز داریم
یکی برای همه
به چه بهایی مهم نیست»
(آهنگی از فیلم «ایستگاه بلوروسکی»، ۱۹۷۰). پیروزی به بهای جان میلیونها سرباز ما در جبهه به دست آمد. مردم در سرزمینهای اشغالی توسط نازیها جان خود را از دست دادند. کسانی که در پشت جبهه برای پیروزی سخت تلاش کردند، زودتر از آنچه انتظار میرفت، درگذشتند. بر اثر بمباران جان خود را از دست دادند. من به طور خلاصه در مورد تلفات انسانی خواهم گفت:
اتحاد جماهیر شوروی تقریباً 50 درصد از تلفات انسانی همه کشورهایی را که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند (61 کشور که حدود 80 درصد از کل جمعیت زمین در آنها زندگی می کردند) به خود اختصاص داد. آمار رسمی تلفات ما، که در سال ۱۹۹۰ در نتیجه ارزیابیهای کمیسیون ویژه ستاد کل و کمیته آمار دولتی اتحاد جماهیر شوروی به دست آمده، 6/26 میلیون نفر هستند (و این بدون در نظر گرفتن تلفات جمعیتی غیرمستقیم - آنهایی که به دلیل جنگ متولد نشدهاند – است). بهای پیروزی شامل زیانهای مادی هنگفت ما نیز شد. آمار رسمی میگوید: ۱۷۱۰ شهر و بیش از ۷۰ هزار روستا و شهرستان ویران شدند و حدود ۲۵ میلیون نفر خانههای خود را از دست دادند. حدود ۳۲ هزار شرکت صنعتی، ۸۴ هزار مدرسه و سایر مؤسسات آموزشی نابود شدند، ۹۸ هزار کالخوز ویران و غارت شدند. گذشته از این، ۴۱۰۰ ایستگاه راه آهن، ۳۶ هزار شرکت ارتباطی، ۶ هزار بیمارستان، ۳۳ هزار درمانگاه، داروخانه و کلینیک سرپایی، ۸۲ هزار مدرسه ابتدایی و متوسطه، ۱۵۲۰ موسسه آموزشی تخصصی متوسطه، ۳۳۴ موسسه آموزش عالی، ۴۳ هزار کتابخانه، ۴۲۷ موزه و ۱۶۷ تئاتر را نابود شد. آمار دقیقتر را میتوان در کتاب «اقتصاد نظامی اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ میهنی» (۱۹۴۸) نوشتهی نیکولای وزنیسنسکی، رئیس وقت کمیته برنامهریزی دولتی اتحاد جماهیر شوروی آن زمان، یافت. خسارت مادی وارد شده به اتحاد جماهیر شوروی توسط مهاجمان نازی، بر اساس محاسبات کمیسیون ویژه دولتی، حدود 30 درصد از ثروت ملی آن و در مناطق تحت اشغال - حدود 67 درصد بود. علاوه بر این، در محاسبات هزینه جنگ، باید خسارات غیرمستقیم (زیانهای ناشی از توقف یا کاهش تولید کالاها) را نیز در نظر گرفت.
آنها همچنین در کتاب "اقتصاد نظامی اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ میهنی" آورده شده است. این محاسبات بر پایه حجم تولید انواع مختلف محصولات در سال 1940 است. برای نمونه، ۹۰ هزار دستگاه برش فلز تولید نشده، ۳۰۷ میلیون تن زغال سنگ استخراج نشده، ۷۲ میلیارد کیلووات ساعت برق تولید نشده و غیره. مجموع ارزش خسارات غیرمستقیم محصول ، براساس برآوردهای رسمی، به ارزش ۱۸۹۰ میلیارد روبل بوده است. بهای پیروزی باید شامل هزینههای مستقیم نظامی نیز باشد. در اینجا کاملترین و قابل اعتمادترین برآورد ها به اقتصاددان آلمان غربی،" ب. آندروکس" تعلق دارد که تلاش کرد هزینههای بودجه برای اهداف نظامی کشورهای متخاصم را به یک «مخرج مشترک» بر حسب دلار آمریکا (با بهای دوران جنگ و نرخ ارز سال ۱۹۳۸) برساند. و این ارقامی دریافت شدند (میلیارد دلار): اتحاد جماهیر شوروی - ۳۵۷؛ آلمان – ۲۷۲؛ بریتانیای کبیر - ۱۲۰؛ فرانسه – ۱۵؛ ایالات متحده آمریکا – ۲۷۵؛ ایتالیا – ۹۴؛ ژاپن – ۵۶. بنابراین، بلوک ضد فاشیست ۷۶۷ میلیارد دلار هزینه داشته است. و برای کشورهای محور – ۴۲۲ میلیارد دلار. بلوک ضد فاشیست از یک مزیت آشکار برخوردار است. در این بلوک، اتحاد جماهیر شوروی 5/46 درصد را به خود اختصاص داده بود.
متأسفانه، برای بسیاری از کشورهایی که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند، هیچ برآوردی از خسارات مادی غیرمستقیم وجود ندارد. اما میتوان شاخصهای کل هزینههای نظامی و خسارات مادی مستقیم را در کشورهای مختلف مقایسه کرد. و این هم «هزینه جنگ» برای شرکتکنندگان اصلی (بر اساس قیمتهای سال ۱۹۳۸ یا قیمتهای زمان جنگ، میلیارد دلار): اتحاد جماهیر شوروی - ۴۸۵؛ آلمان – ۳۲۰؛ بریتانیای کبیر - ۱۲۶.۸؛ ایالات متحده آمریکا - ۲۷۵. از «سه کشور بزرگ» بلوک ضد فاشیست، اتحاد جماهیر شوروی تقریباً ۵۵ درصد از کل «هزینه جنگ» و متحدان آنگلوساکسون ۴۵درصد باقیمانده را متحمل شدند. و این امر علیرغم این واقعیت است که «هزینه جنگ» ضررهای غیرمستقیم را در نظر نمیگیرد. با در نظر گرفتن آنها، سهم اتحاد جماهیر شوروی در کل «هزینه جنگ» بلوک ضد فاشیستی «سه قدرت بزرگ» بسیار بیشتر میبود. کمی جزئیات بیشتر در مورد آنکه چگونه بودجه دولتی اتحاد جماهیر شوروی در آستانه و در طول جنگ تشکیل شد. پس از وقوع جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی شروع به اجرای برنامهای جهت نوسازی گسترده و تسریع شده نیروهای مسلح خود کرد. در سال ۱۹۳۹، اتحاد جماهیر شوروی 3/39 میلیارد روبل شوروی یا 6/25 درصد از هزینههای بودجه را به دفاع ملی اختصاص داد. در سال ۱۹۴۰، هزینههای مربوط به این بند به 9/56 میلیارد روبل افزایش یافت - تقریباً یک سوم هزینههای بودجه. در سال ۱۹۴۱، هزینههای نظامی به 9/86 میلیارد روبل افزایش یافت و سهم آنها در هزینههای بودجه به 4/45 درصد رسید. کسری بودجه به 5/14 میلیارد روبل کاهش یافت. هزینههای نظامی هم به صورت مطلق و هم به صورت نسبی همچنان رو به افزایش بود. در سال ۱۹۴۳، سهم هزینههای نظامی در بودجه ایالتی اتحاد جماهیر شوروی به 9/67 درصد رسید و تقریباً تا پایان جنگ در همان سطح باقی ماند. بر پایه محاسبات متخصصان مالی، هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی برای انجام عملیات نظامی در طول کل جنگ بالغ بر ۵۸۶ میلیارد روبل شوروی یا ۳۸۸ میلیون روبل برای هر روز جنگ بود. در سال ۱۹۴۳، بودجه تقریباً متعادل بود. و از سال ۱۹۴۴ آن شروع به نشان دادن مازاد کرد. در سال ۱۹۴۴، مازاد به 7/4 میلیارد روبل رسید؛ در سال ۱۹۴۵، این رقم 4/3 میلیارد روبل بود. برای افزایش درآمد بودجه، باید مالیاتها افزایش مییافت. از اوایل ۳ ژوئیه ۱۹۴۱، مالیاتهای اضافی بر مالیاتهای کشاورزی و درآمد برای دوره جنگ وضع شد. مالیات کشاورزی دو برابر شد و میزان اضافه مالیات بر درآمد به میزان درآمد بستگی داشت و میتوانست به ۲۰۰ درصد برسد. در پایان نوامبر همان سال، مالیاتی برای افراد مجرد، بی همسر و بدون فرزند – 5 درصد از درآمد، وضع شد.
متأسفانه، برای بسیاری از کشورهایی که در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند، هیچ برآوردی از خسارات مادی غیرمستقیم وجود ندارد. اما میتوان شاخصهای کل هزینههای نظامی و خسارات مادی مستقیم را در کشورهای مختلف مقایسه کرد. و این هم «هزینه جنگ» برای شرکتکنندگان اصلی (بر اساس قیمتهای سال ۱۹۳۸ یا قیمتهای زمان جنگ، میلیارد دلار): اتحاد جماهیر شوروی - ۴۸۵؛ آلمان – ۳۲۰؛ بریتانیای کبیر - ۱۲۶.۸؛ ایالات متحده آمریکا - ۲۷۵. از «سه کشور بزرگ» بلوک ضد فاشیست، اتحاد جماهیر شوروی تقریباً ۵۵ درصد از کل «هزینه جنگ» و متحدان آنگلوساکسون ۴۵درصد باقیمانده را متحمل شدند. و این امر علیرغم این واقعیت است که «هزینه جنگ» ضررهای غیرمستقیم را در نظر نمیگیرد. با در نظر گرفتن آنها، سهم اتحاد جماهیر شوروی در کل «هزینه جنگ» بلوک ضد فاشیستی «سه قدرت بزرگ» بسیار بیشتر میبود. کمی جزئیات بیشتر در مورد آنکه چگونه بودجه دولتی اتحاد جماهیر شوروی در آستانه و در طول جنگ تشکیل شد. پس از وقوع جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی شروع به اجرای برنامهای جهت نوسازی گسترده و تسریع شده نیروهای مسلح خود کرد. در سال ۱۹۳۹، اتحاد جماهیر شوروی 3/39 میلیارد روبل شوروی یا 6/25 درصد از هزینههای بودجه را به دفاع ملی اختصاص داد. در سال ۱۹۴۰، هزینههای مربوط به این بند به 9/56 میلیارد روبل افزایش یافت - تقریباً یک سوم هزینههای بودجه. در سال ۱۹۴۱، هزینههای نظامی به 9/86 میلیارد روبل افزایش یافت و سهم آنها در هزینههای بودجه به 4/45 درصد رسید. کسری بودجه به 5/14 میلیارد روبل کاهش یافت. هزینههای نظامی هم به صورت مطلق و هم به صورت نسبی همچنان رو به افزایش بود. در سال ۱۹۴۳، سهم هزینههای نظامی در بودجه ایالتی اتحاد جماهیر شوروی به 9/67 درصد رسید و تقریباً تا پایان جنگ در همان سطح باقی ماند. بر پایه محاسبات متخصصان مالی، هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی برای انجام عملیات نظامی در طول کل جنگ بالغ بر ۵۸۶ میلیارد روبل شوروی یا ۳۸۸ میلیون روبل برای هر روز جنگ بود. در سال ۱۹۴۳، بودجه تقریباً متعادل بود. و از سال ۱۹۴۴ آن شروع به نشان دادن مازاد کرد. در سال ۱۹۴۴، مازاد به 7/4 میلیارد روبل رسید؛ در سال ۱۹۴۵، این رقم 4/3 میلیارد روبل بود. برای افزایش درآمد بودجه، باید مالیاتها افزایش مییافت. از اوایل ۳ ژوئیه ۱۹۴۱، مالیاتهای اضافی بر مالیاتهای کشاورزی و درآمد برای دوره جنگ وضع شد. مالیات کشاورزی دو برابر شد و میزان اضافه مالیات بر درآمد به میزان درآمد بستگی داشت و میتوانست به ۲۰۰ درصد برسد. در پایان نوامبر همان سال، مالیاتی برای افراد مجرد، بی همسر و بدون فرزند – 5 درصد از درآمد، وضع شد.
از سال ۱۹۴۲، مالیاتهای اضافی بر کشاورزی و درآمد با یک مالیات واحد جنگی جایگزین شد. اگر در سال ۱۹۴۰ شهروندان ۱۹ میلیارد روبل به بودجه اتحادیه پرداخت میکردند، در سال ۱۹۴۲ این رقم به ۴۵ میلیارد روبل رسیده بود. البته برای تأمین هزینههای نظامی، لازم بود «چاپخانه» را بکار بیندازند و از مالیات غیررسمی مانند تورم استفاده کنند. اما در طول سالهای جنگ، سطح ما از بسیاری از کشورهای متخاصم دیگر پایینتر بود. بنحویکه، روبل شوروی بین سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵، چهار برابر و رایشمارک آلمان در همین مدت ۶ برابر ارزش خود را از دست دادند.
منبع مهم تأمین بودجه، جذب سرمایه از مردم از طریق وامهای دولتی و قرعهکشیهای نظامی بود. در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵، پنج اوراق قرضه دولتی عرضه شد و چهار قرعهکشی نقدی و کالایی برگزار گردید. بردهای لاتاری هم مالی وهم کالایی (کت خز، پارچه، کت و شلوار، کفش، ساعت و سایر کالاهای کمیاب) بود. روی بلیطهای بختآزمایی نوشته شده بود: «با شرکت در قرعهکشی پول و کالا، به جبهه کمک میکنید»، «همه چیز برای جبهه، همه چیز برای شکست دشمن، همه چیز برای پیروزی!» درآمد خالص دولت از قرعهکشیها بالغ بر 44/10 میلیارد روبل بود. تا آنجاییکه به وامهای دولتی مربوط است، به زبان امروزی، آنها بازده منفی داشتند. و شهروندان این را کاملاً درک میکردند. این بیشتر نوعی کمک داوطلبانه به دولت بود که با وعده جبران جزئی آن در آینده همراه بود. در ضمن یادآوری می کنم که وامهای اوراق قرضه در ایالات متحده آمریکا، بریتانیای کبیر، آلمان و سایر کشورهای متخاصم نیز مورد استفاده قرار میگرفت. اما شرایط وامها به گونهای بود که شهروندان آنها را به عنوان یک فرصت سرمایهگذاری با بازده واقعی درک میکردند. اتحاد جماهیر شوروی 0/76 میلیارد روبل بودجه از طریق وام دریافت کرد. با در نظر گرفتن قرعهکشیها، در طول سالهای جنگ در مجموع 44/86 میلیارد روبل از شهروندان دریافت شد. اما این حد مشارکت شهروندان شوروی در تأمین مالی جنگ علیه آلمان نازی نبود. از روزهای اول پس از آغاز جنگ کبیر میهنی، کمیساریای خلق امور مالی نامههایی از شهروندان با پیشنهادهایی برای ایجاد صندوق ویژه برای تأمین مالی هدفمند هزینههای نظامی دریافت کرد. از هر کجا که ممکن بود کمک مالی داوطلبانه انجام می گرفت. یک ماه پس از شروع جنگ، روزنامه پراودا مقالهای با عنوان «کارگران پیشنهاد ایجاد صندوق دفاعی را میدهند» منتشر کرد. و در اول آگوست 1941، صندوق دفاع ایجاد شد. پول میتوانست طبق ماده ۴۰ به هر شعبهای از بانک دولتی به حساب بودجه اتحادیه واریز شود. مردم بلافاصله به فراخوان کمک به صندوق دفاع پاسخ دادند. کمکهای جمعی وجود داشت، زمانی که کارگران تعاونی معادل یک روز دستمزد خود را پرداخت میکردند. شهروندان هم از محل درآمد و هم از محل پساندازهای پولی، کمکهای فردی میکردند. در نهایت، کمکهای «غیرنقدی» - به شکل فلزات گرانبها و جواهرات - وجود داشت. در مجموع، ۱۳ کیلوگرم پلاتین، ۱۳۱ کیلوگرم طلا، ۹۵۱۹ کیلوگرم نقره و همچنین جواهرات مختلف به ارزش 7/1 میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا شد. اهداییه ها و کمکهای مالی به صندوق دفاع توسط کارگران، کشاورزان اشتراکی، روشنفکران، کارمندان دولت، پرسنل نظامی، اعضای کومسومول و دانشجویان انجام شدند. کلیسای ارتدکس روسیه به سختی توانست از سرکوبها بهبود یابد و بلافاصله شروع به جمعآوری وجوه از مؤمنان برای صندوق کرد. با بودجه جمعآوریشده توسط کلیسای ارتدکس روسیه (۳۰۰ میلیون روبل)، یک ستون کامل تانک «دیمیتری دانسکی» و یک اسکادران هوایی به نام الکساندر نوسکی ایجاد شد. در اینجا نمونه هایی از مشارکت روشنفکران شوروی در تکمیل صندوق دفاع آورده شده است. این مشارکت به شکل یک جنبش درآمد. یکی از بنیانگذاران این جنبش در میان روشنفکران، "م.ا. شولوخوف" بود. در روزهای اول جنگ، او جایزه درجه یک استالین را که به مبلغ ۱۰۰۰۰۰ روبل به او اعطا شده بود، برای تقویت توان دفاعی کشور اهدا کرد.
منبع مهم تأمین بودجه، جذب سرمایه از مردم از طریق وامهای دولتی و قرعهکشیهای نظامی بود. در سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۵، پنج اوراق قرضه دولتی عرضه شد و چهار قرعهکشی نقدی و کالایی برگزار گردید. بردهای لاتاری هم مالی وهم کالایی (کت خز، پارچه، کت و شلوار، کفش، ساعت و سایر کالاهای کمیاب) بود. روی بلیطهای بختآزمایی نوشته شده بود: «با شرکت در قرعهکشی پول و کالا، به جبهه کمک میکنید»، «همه چیز برای جبهه، همه چیز برای شکست دشمن، همه چیز برای پیروزی!» درآمد خالص دولت از قرعهکشیها بالغ بر 44/10 میلیارد روبل بود. تا آنجاییکه به وامهای دولتی مربوط است، به زبان امروزی، آنها بازده منفی داشتند. و شهروندان این را کاملاً درک میکردند. این بیشتر نوعی کمک داوطلبانه به دولت بود که با وعده جبران جزئی آن در آینده همراه بود. در ضمن یادآوری می کنم که وامهای اوراق قرضه در ایالات متحده آمریکا، بریتانیای کبیر، آلمان و سایر کشورهای متخاصم نیز مورد استفاده قرار میگرفت. اما شرایط وامها به گونهای بود که شهروندان آنها را به عنوان یک فرصت سرمایهگذاری با بازده واقعی درک میکردند. اتحاد جماهیر شوروی 0/76 میلیارد روبل بودجه از طریق وام دریافت کرد. با در نظر گرفتن قرعهکشیها، در طول سالهای جنگ در مجموع 44/86 میلیارد روبل از شهروندان دریافت شد. اما این حد مشارکت شهروندان شوروی در تأمین مالی جنگ علیه آلمان نازی نبود. از روزهای اول پس از آغاز جنگ کبیر میهنی، کمیساریای خلق امور مالی نامههایی از شهروندان با پیشنهادهایی برای ایجاد صندوق ویژه برای تأمین مالی هدفمند هزینههای نظامی دریافت کرد. از هر کجا که ممکن بود کمک مالی داوطلبانه انجام می گرفت. یک ماه پس از شروع جنگ، روزنامه پراودا مقالهای با عنوان «کارگران پیشنهاد ایجاد صندوق دفاعی را میدهند» منتشر کرد. و در اول آگوست 1941، صندوق دفاع ایجاد شد. پول میتوانست طبق ماده ۴۰ به هر شعبهای از بانک دولتی به حساب بودجه اتحادیه واریز شود. مردم بلافاصله به فراخوان کمک به صندوق دفاع پاسخ دادند. کمکهای جمعی وجود داشت، زمانی که کارگران تعاونی معادل یک روز دستمزد خود را پرداخت میکردند. شهروندان هم از محل درآمد و هم از محل پساندازهای پولی، کمکهای فردی میکردند. در نهایت، کمکهای «غیرنقدی» - به شکل فلزات گرانبها و جواهرات - وجود داشت. در مجموع، ۱۳ کیلوگرم پلاتین، ۱۳۱ کیلوگرم طلا، ۹۵۱۹ کیلوگرم نقره و همچنین جواهرات مختلف به ارزش 7/1 میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا شد. اهداییه ها و کمکهای مالی به صندوق دفاع توسط کارگران، کشاورزان اشتراکی، روشنفکران، کارمندان دولت، پرسنل نظامی، اعضای کومسومول و دانشجویان انجام شدند. کلیسای ارتدکس روسیه به سختی توانست از سرکوبها بهبود یابد و بلافاصله شروع به جمعآوری وجوه از مؤمنان برای صندوق کرد. با بودجه جمعآوریشده توسط کلیسای ارتدکس روسیه (۳۰۰ میلیون روبل)، یک ستون کامل تانک «دیمیتری دانسکی» و یک اسکادران هوایی به نام الکساندر نوسکی ایجاد شد. در اینجا نمونه هایی از مشارکت روشنفکران شوروی در تکمیل صندوق دفاع آورده شده است. این مشارکت به شکل یک جنبش درآمد. یکی از بنیانگذاران این جنبش در میان روشنفکران، "م.ا. شولوخوف" بود. در روزهای اول جنگ، او جایزه درجه یک استالین را که به مبلغ ۱۰۰۰۰۰ روبل به او اعطا شده بود، برای تقویت توان دفاعی کشور اهدا کرد.
جوایز استالین درجه دو به مبلغ 50،000 روبل توسط شاعران "آ.ت.تواردوفسکی" و و. ای. لبدف-کوماچ، و نویسنده مشهور روس و.و. ورسایف چندین قطعه طلا با وزن کلی 300 گرم به صندوق دفاع اهدا شدند. لرمانتوفها، از خویشاوندان دور شاعر بزرگ، مبلغ 20 هزار روبل به عنوان کمکهای مالی مختلف اهدا کردند.
جنبشهای مشابهی در میان کارگران و کشاورزان کالخوز وجود داشتند. بر اساس بخشهای مختلف اقتصاد ملی و بر اساس مناطق. تعداد شرکتکنندگان در این جنبشها دهها و صدها هزار نفر شمرده شدند. پس از جنگ، مطبوعات شوروی ارقامی را در مورد نتایج کمکهای داوطلبانه به سربازان ما از طریق صندوق دفاع منتشر کردند. در طول چهار سال جنگ، حدود 5/2 هزار هواپیما، ۱۶ ناوچه و ۸ زیردریایی با بودجه عمومی ساخته شدند. هر ششمین تانک در طول جنگ بزرگ میهنی با کمک شهروندان تولید میشدند. روی کشتیها، هواپیماها و تانکها نوشتههایی وجود داشتند که حکایت از کسانی بود که در ساخت آنها نقش داشتند. برای نمونه، نوشتههایی وجود دارند که به مشارکت کومسومول در کمک به جبهه گواهی میدهند: «اومسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «نووسیبیرسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «پریمورسکی کومسومولتس» (قطار زرهی)، «آلتای کومسومولتس» (تانکها). و یک تانک "ت- 34"با نوشته "دوست دختر مبارز" وجود دارد. این تانکی است که با بودجه ماریا واسیلیونا اوکتیابرسکایا ساخته شده است. ماریا به عنوان راننده- مکانیک در آن جنگیده بود. و به خاطر قهرمانیاش، عنوان قهرمان اتحاد جماهیر شوروی به او اعطا شد. و هزاران هزار داستان و سرنوشت از این دست وجود دارند. در مجموع، شهروندان اتحاد جماهیر شوروی داوطلبانه 5/94میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا کردند. این مبلغ معادل ۱۶ درصد از کل هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در جنگ بود. به هر حال، تحویل کالا به اتحاد جماهیر شوروی تحت برنامه وام- اجاره آمریکایی در مجموع 96/48 میلیارد روبل بود. معلوم شد که کمکی که شهروندان شوروی از طریق صندوق دفاع به دولت ارائه میدادند تقریباً دو برابر کمکهای آمریکایی بوده است. و با در نظر گرفتن وجوه شهروندانی که در اوراق قرضه دولتی و بلیطهای بختآزمایی سرمایهگذاری شده بودند، آشکار شد که تقریباً ۱۸۱ میلیارد روبل از مردم شوروی وارد بودجه شده است. این مبلغ ۳۱ درصد از کل هزینههای نظامی مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ است. چنین کمکی از سوی شهروندان شوروی را میتوان و باید از خود گذشتگی و قهرمانی نامید. و چنین قهرمانی بارها در تاریخ ما روی داده است. برای نمونه بیاد بیاوریم، شبهنظامیان مردمی مینین و پوزارسکی را که در پاییز ۱۶۱۱ در نیژنی نووگورود برای آزادسازی مسکو از اشغالگران خارجی ایجاد شد، به یاد بیاوریم. کوزما مینین، رئیس زمستوو نیژنی نووگورود، از شهروندان خواست تا اموال، پول و اشیاء قیمتی خود را برای ایجاد دستههای مسلح اهدا کنند. مردم، در پاسخ به فراخوان مینین، داوطلبانه شروع به بخشیدن «یک سوم پول» - یک سوم سرمایه خود - کردند. "کوزما" خود نه تنها «تمام خزانهاش» را به این امر خیر ارائه داد، بلکه حتی قابهای طلای شمایلها و جواهرات همسرش را نیز وقف کرد. وجوه جمع آوری شده امکان ایجاد یک ارتش بزرگ مردمی را فراهم آورد که در نهایت توانست دشمن را از مسکو بیرون رانده و از نظام دولتی روسیه دفاع کند. مایلم باور کنم که اکنون نیز مردم ما قادر خواهند بود در جنگی که از 24 فوریه 2022 در خاک روسیه آغاز شده است، قهرمانی و فداکاری نشان دهند. و قادر خواهد بود به همان پیروزی که ما 80 سال پیش در جنگ کبیر میهنی به آن دست یافتیم، دست یابد.
https://sovross.ru/2025/05/28/cena-vojny/
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
جنبشهای مشابهی در میان کارگران و کشاورزان کالخوز وجود داشتند. بر اساس بخشهای مختلف اقتصاد ملی و بر اساس مناطق. تعداد شرکتکنندگان در این جنبشها دهها و صدها هزار نفر شمرده شدند. پس از جنگ، مطبوعات شوروی ارقامی را در مورد نتایج کمکهای داوطلبانه به سربازان ما از طریق صندوق دفاع منتشر کردند. در طول چهار سال جنگ، حدود 5/2 هزار هواپیما، ۱۶ ناوچه و ۸ زیردریایی با بودجه عمومی ساخته شدند. هر ششمین تانک در طول جنگ بزرگ میهنی با کمک شهروندان تولید میشدند. روی کشتیها، هواپیماها و تانکها نوشتههایی وجود داشتند که حکایت از کسانی بود که در ساخت آنها نقش داشتند. برای نمونه، نوشتههایی وجود دارند که به مشارکت کومسومول در کمک به جبهه گواهی میدهند: «اومسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «نووسیبیرسک کومسومولتس» (هواپیماها)، «پریمورسکی کومسومولتس» (قطار زرهی)، «آلتای کومسومولتس» (تانکها). و یک تانک "ت- 34"با نوشته "دوست دختر مبارز" وجود دارد. این تانکی است که با بودجه ماریا واسیلیونا اوکتیابرسکایا ساخته شده است. ماریا به عنوان راننده- مکانیک در آن جنگیده بود. و به خاطر قهرمانیاش، عنوان قهرمان اتحاد جماهیر شوروی به او اعطا شد. و هزاران هزار داستان و سرنوشت از این دست وجود دارند. در مجموع، شهروندان اتحاد جماهیر شوروی داوطلبانه 5/94میلیارد روبل به صندوق دفاع اهدا کردند. این مبلغ معادل ۱۶ درصد از کل هزینههای مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در جنگ بود. به هر حال، تحویل کالا به اتحاد جماهیر شوروی تحت برنامه وام- اجاره آمریکایی در مجموع 96/48 میلیارد روبل بود. معلوم شد که کمکی که شهروندان شوروی از طریق صندوق دفاع به دولت ارائه میدادند تقریباً دو برابر کمکهای آمریکایی بوده است. و با در نظر گرفتن وجوه شهروندانی که در اوراق قرضه دولتی و بلیطهای بختآزمایی سرمایهگذاری شده بودند، آشکار شد که تقریباً ۱۸۱ میلیارد روبل از مردم شوروی وارد بودجه شده است. این مبلغ ۳۱ درصد از کل هزینههای نظامی مستقیم اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ است. چنین کمکی از سوی شهروندان شوروی را میتوان و باید از خود گذشتگی و قهرمانی نامید. و چنین قهرمانی بارها در تاریخ ما روی داده است. برای نمونه بیاد بیاوریم، شبهنظامیان مردمی مینین و پوزارسکی را که در پاییز ۱۶۱۱ در نیژنی نووگورود برای آزادسازی مسکو از اشغالگران خارجی ایجاد شد، به یاد بیاوریم. کوزما مینین، رئیس زمستوو نیژنی نووگورود، از شهروندان خواست تا اموال، پول و اشیاء قیمتی خود را برای ایجاد دستههای مسلح اهدا کنند. مردم، در پاسخ به فراخوان مینین، داوطلبانه شروع به بخشیدن «یک سوم پول» - یک سوم سرمایه خود - کردند. "کوزما" خود نه تنها «تمام خزانهاش» را به این امر خیر ارائه داد، بلکه حتی قابهای طلای شمایلها و جواهرات همسرش را نیز وقف کرد. وجوه جمع آوری شده امکان ایجاد یک ارتش بزرگ مردمی را فراهم آورد که در نهایت توانست دشمن را از مسکو بیرون رانده و از نظام دولتی روسیه دفاع کند. مایلم باور کنم که اکنون نیز مردم ما قادر خواهند بود در جنگی که از 24 فوریه 2022 در خاک روسیه آغاز شده است، قهرمانی و فداکاری نشان دهند. و قادر خواهد بود به همان پیروزی که ما 80 سال پیش در جنگ کبیر میهنی به آن دست یافتیم، دست یابد.
https://sovross.ru/2025/05/28/cena-vojny/
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
اپوزیسیون بلاروس
می خواست کمر لوکاشنکو را بشکند!
روزنامه پراودا- ترجمه نعمت بوستانی
همسر رهبر ملی خود خوانده بلاروس، سرگیی تیخانوفسکی، در یک بده و بستان با مقامات آمریکایی از زندان بیرون آمد. وی پس از آزادی، باز هم به راه و رسم سابق خود بازگشت. پنج سال پشت میلههای زندان به این مدعیِ انقلاب چیزی نیاموخت، کسی که احمقانه خود را ناجی سرزمین پدری تصور میکرد!
در سال 2020، تیخانوسکی، وبلاگ نویس که از ناکجا آباد ظاهر شد، قرار بود در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، اما کمیسیون مرکزی انتخابات بلاروس به دلایل عینی از ثبت نام او خودداری کرد. سپس، به جای سرگئی، همسرش سوتلانا، اسناد لازم را به کمیسیون مرکزی انتخابات برد و متعاقباً شوهر ریاست ستاد او را بر عهده گرفت.
پیک های جمع آوری امضا برای یک زن خانه دار، همانطور که پیش بینی میشد، به تجمعات غیرمجاز تبدیل شدند که در طی آن شوهر دیوانه، در جمع همان آشوبگران، با لباس ورزشی و بلندگو در دست و دمپایی به پا، در خیابانهای شهر مینسک میدوید و فریاد میزد: های هوی... جای تعجب نیست که به زودی آشوبگران، شبیه اراذل و اوباش و جنایتکاران، به دلیل حمله به مأموران اجرای قانون بازداشت شدند. در جریان جستجوها، 900 هزار دلار اعلام نشده در خانه تیخانوسکی، پیدا شد. دادگاه، سرگیی تیخانوفسکی را به جرم سازماندهی شورشهای اجتماعی، تحریک نفرت اجتماعی و سایر اقداماتی که به شدت نظم عمومی را نقض میکرد، مجرم شناخت. قرار بود این آشوبگر، 18 سال را در یک زندان فوق امنیتی بگذراند.
در پایان ماه ژوئن، کی. کلوگ، نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا، با الکساندر لوکاشنکو دیدار کرد تا علاوه بر عادی سازی روابط بین دو کشور، در مورد سرنوشت «زندانیان سیاسی» که «فعالان حقوق بشر» شامل کمی بیش از هزار جنایتکار عادی می شوند، گفتگو کند. پس از بازدید مهمان خارجی، 13 نفر از آنها به دلایل بشردوستانه از جمله تیخانوفسکی، آزاد شدند.
در همان روز، زندانی دیروز برای دیدن همسر محبوبش که طبق شایعات، او در طول زندگی مشترکشان هر از گاهی او را کتک زده بود، به ویلنیوس رفت. ملاقات این زوج با بهترین سنتهای روابط عمومی توسط «رسانههای مستقل» تبلیغ شد و در دوربینها اشک، بوسه و آغوش را نشان داد. این زوج خوشبخت با شور و شوق از «ترامپ، لیتوانی، لهستان و اتحادیه اروپا» برای یافتن یکدیگر تشکر کردند، که باعث لرزیدن «دیکتاتور لوکاشنکو» شد.
در اوج خود شیفتگی غیرقابل کنترل، تیخانوفسکی بلافاصله یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد، جایی که با ناراحتی در مورد «شکنجه زندان» صحبت کرد، سوگند یاد کرد که در امور «همسر، رئیس جمهور» (سویتلانا تیخانوسکایا) دخالت نکند، با فروتنی خود را «جنتلمن درجه یک» نامید، اشعار سیاسی در مورد «کود و کرم» خواند و همچنین با صدای لرزان یک زندانی، از وضعیت سلامتی نامناسب خود شکایت کرد. بنابراین، اگر او قبلاً تقریباً یک و نیم صدم وزن داشت، اکنون تقریباً دو برابر کمتر است. اما او به جای تشکر از سیستم زندان بلاروس برای یک رژیم غذایی متعادل، آن را به دلیل کاهش وزن مداوم بیشتر به دلیل تزریقات مرموز پزشکان انتقام جو در «سیاه چالها» سرزنش کرد. با این وجود، یک روز بعد، زوج تیخانوفسکی، مانند دوران مهد کودک، دست در دست هم، به سمت محل بازدید در ورشو شتافتند و در آنجا با رئیس جمهور لهستان آ. دودا و وزیر امور خارجه سیکورسکی، ملاقات کردند. سرگئی که پیش از این قصد داشت به درستی بهبود یابد، پس از دریافت دستورالعمل از اربابان، «خسته از گرسنگی و شکنجه»، مهمانی شادی را در پایتخت لهستان با لباسهای سفید- قرمز- سفید( پرچم زمان اشغال بلاروس) برگزار کرد. چند صد تماشاگر بیکار برای تماشای یادگارهای زنده تیخانوفسکی آمدند و این هدف یک نمایش مضحک دیگر با شعارهای بلند... مورد استقبال قرار گرفت.
«جنتلمن اول» که به جای لباس ورزشی و دمپایی، کت و شلوار رسمی پوشیده بود، با درخشش دیوانه واری در چشمانش، قاطعانه قول داد که با کمک تحریمهای جدید کمر رژیم را بشکند، مردم را به خیابانهای شهرهای بلاروس بکشاند تا «انتخابات عادلانه و دموکراتیک» را سازماندهی کنند و در نهایت «کشوری برای زندگی» بسازند. برای یک پیروزی سریع و شکست ناپذیر، جنایتکار دیروز قصد دارد تا پنج کانال یوتیوب جدید ایجاد کند که از فاصله ای امن درباره جنایات «دیکتاتوری» برنامه پخش میکنند. این روز تعطیل خالی از شعرهای رقت انگیز زندان، عکسهای متظاهرانه و شکایات معمول درباره کاهش وزن نبود، که با این حال، مانع از آن نشد که «شهید» لاغر اندام روز بعد در ویلنیوس گردهمایی افراد حاشیه نشین را سازماندهی کند.
پس از یک تور کوتاه، تیخانوفسکی که خود را یک شخصیت سیاسی در مقیاس جهانی تصور می کرد، قرار است با بت خود، ولادیمیر زلنسکی، ملاقات کند و سپس، ظاهراً، نوبت «خیر خواه» او ترامپ، خواهد رسید.
اپوزیسیون بلاروس
می خواست کمر لوکاشنکو را بشکند!
روزنامه پراودا- ترجمه نعمت بوستانی
همسر رهبر ملی خود خوانده بلاروس، سرگیی تیخانوفسکی، در یک بده و بستان با مقامات آمریکایی از زندان بیرون آمد. وی پس از آزادی، باز هم به راه و رسم سابق خود بازگشت. پنج سال پشت میلههای زندان به این مدعیِ انقلاب چیزی نیاموخت، کسی که احمقانه خود را ناجی سرزمین پدری تصور میکرد!
در سال 2020، تیخانوسکی، وبلاگ نویس که از ناکجا آباد ظاهر شد، قرار بود در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند، اما کمیسیون مرکزی انتخابات بلاروس به دلایل عینی از ثبت نام او خودداری کرد. سپس، به جای سرگئی، همسرش سوتلانا، اسناد لازم را به کمیسیون مرکزی انتخابات برد و متعاقباً شوهر ریاست ستاد او را بر عهده گرفت.
پیک های جمع آوری امضا برای یک زن خانه دار، همانطور که پیش بینی میشد، به تجمعات غیرمجاز تبدیل شدند که در طی آن شوهر دیوانه، در جمع همان آشوبگران، با لباس ورزشی و بلندگو در دست و دمپایی به پا، در خیابانهای شهر مینسک میدوید و فریاد میزد: های هوی... جای تعجب نیست که به زودی آشوبگران، شبیه اراذل و اوباش و جنایتکاران، به دلیل حمله به مأموران اجرای قانون بازداشت شدند. در جریان جستجوها، 900 هزار دلار اعلام نشده در خانه تیخانوسکی، پیدا شد. دادگاه، سرگیی تیخانوفسکی را به جرم سازماندهی شورشهای اجتماعی، تحریک نفرت اجتماعی و سایر اقداماتی که به شدت نظم عمومی را نقض میکرد، مجرم شناخت. قرار بود این آشوبگر، 18 سال را در یک زندان فوق امنیتی بگذراند.
در پایان ماه ژوئن، کی. کلوگ، نماینده ویژه رئیس جمهور آمریکا، با الکساندر لوکاشنکو دیدار کرد تا علاوه بر عادی سازی روابط بین دو کشور، در مورد سرنوشت «زندانیان سیاسی» که «فعالان حقوق بشر» شامل کمی بیش از هزار جنایتکار عادی می شوند، گفتگو کند. پس از بازدید مهمان خارجی، 13 نفر از آنها به دلایل بشردوستانه از جمله تیخانوفسکی، آزاد شدند.
در همان روز، زندانی دیروز برای دیدن همسر محبوبش که طبق شایعات، او در طول زندگی مشترکشان هر از گاهی او را کتک زده بود، به ویلنیوس رفت. ملاقات این زوج با بهترین سنتهای روابط عمومی توسط «رسانههای مستقل» تبلیغ شد و در دوربینها اشک، بوسه و آغوش را نشان داد. این زوج خوشبخت با شور و شوق از «ترامپ، لیتوانی، لهستان و اتحادیه اروپا» برای یافتن یکدیگر تشکر کردند، که باعث لرزیدن «دیکتاتور لوکاشنکو» شد.
در اوج خود شیفتگی غیرقابل کنترل، تیخانوفسکی بلافاصله یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کرد، جایی که با ناراحتی در مورد «شکنجه زندان» صحبت کرد، سوگند یاد کرد که در امور «همسر، رئیس جمهور» (سویتلانا تیخانوسکایا) دخالت نکند، با فروتنی خود را «جنتلمن درجه یک» نامید، اشعار سیاسی در مورد «کود و کرم» خواند و همچنین با صدای لرزان یک زندانی، از وضعیت سلامتی نامناسب خود شکایت کرد. بنابراین، اگر او قبلاً تقریباً یک و نیم صدم وزن داشت، اکنون تقریباً دو برابر کمتر است. اما او به جای تشکر از سیستم زندان بلاروس برای یک رژیم غذایی متعادل، آن را به دلیل کاهش وزن مداوم بیشتر به دلیل تزریقات مرموز پزشکان انتقام جو در «سیاه چالها» سرزنش کرد. با این وجود، یک روز بعد، زوج تیخانوفسکی، مانند دوران مهد کودک، دست در دست هم، به سمت محل بازدید در ورشو شتافتند و در آنجا با رئیس جمهور لهستان آ. دودا و وزیر امور خارجه سیکورسکی، ملاقات کردند. سرگئی که پیش از این قصد داشت به درستی بهبود یابد، پس از دریافت دستورالعمل از اربابان، «خسته از گرسنگی و شکنجه»، مهمانی شادی را در پایتخت لهستان با لباسهای سفید- قرمز- سفید( پرچم زمان اشغال بلاروس) برگزار کرد. چند صد تماشاگر بیکار برای تماشای یادگارهای زنده تیخانوفسکی آمدند و این هدف یک نمایش مضحک دیگر با شعارهای بلند... مورد استقبال قرار گرفت.
«جنتلمن اول» که به جای لباس ورزشی و دمپایی، کت و شلوار رسمی پوشیده بود، با درخشش دیوانه واری در چشمانش، قاطعانه قول داد که با کمک تحریمهای جدید کمر رژیم را بشکند، مردم را به خیابانهای شهرهای بلاروس بکشاند تا «انتخابات عادلانه و دموکراتیک» را سازماندهی کنند و در نهایت «کشوری برای زندگی» بسازند. برای یک پیروزی سریع و شکست ناپذیر، جنایتکار دیروز قصد دارد تا پنج کانال یوتیوب جدید ایجاد کند که از فاصله ای امن درباره جنایات «دیکتاتوری» برنامه پخش میکنند. این روز تعطیل خالی از شعرهای رقت انگیز زندان، عکسهای متظاهرانه و شکایات معمول درباره کاهش وزن نبود، که با این حال، مانع از آن نشد که «شهید» لاغر اندام روز بعد در ویلنیوس گردهمایی افراد حاشیه نشین را سازماندهی کند.
پس از یک تور کوتاه، تیخانوفسکی که خود را یک شخصیت سیاسی در مقیاس جهانی تصور می کرد، قرار است با بت خود، ولادیمیر زلنسکی، ملاقات کند و سپس، ظاهراً، نوبت «خیر خواه» او ترامپ، خواهد رسید.
بردگان نمیتوانند بدون چکمه بوسیدن و آخور ارباب زندگی کنند. اینطور نیست که یک وبلاگ نویس بازنشسته قرار باشد در یک کارخانه کار پیدا کند!
بلاروسیها واکنشهای متفاوتی به آزادی «اولین آقا» نشان دادند: از «جایگاه او همین جاست» گرفته تا «چرا این مرد بزرگ به خارج از کشور آزاد شد و برای کار در مزرعه اشتراکی فرستاده نشد؟» اما بسیاری موافقند که جای زباله های سیاسی در «زباله دان اروپای دموکراتیک» است، و نه در میهن وفادار، که نوکران هیچ وجه مشترکی با آن ندارند جز محل تولدشان. تیخانوفسکی گذرنامه واقعی خود را با یک «گذرنامه بلاروس جدید» به عنوان سوغاتی «مهاجر سیاسی» عوض کرده است. با این گذرنامه، او را در تابوت در سرزمینی بیگانه خواهند گذاشت.
https://gazeta-pravda.ru/issue/68-31705-12-iyulya-2025-goda/politicheskiy-musor
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
بلاروسیها واکنشهای متفاوتی به آزادی «اولین آقا» نشان دادند: از «جایگاه او همین جاست» گرفته تا «چرا این مرد بزرگ به خارج از کشور آزاد شد و برای کار در مزرعه اشتراکی فرستاده نشد؟» اما بسیاری موافقند که جای زباله های سیاسی در «زباله دان اروپای دموکراتیک» است، و نه در میهن وفادار، که نوکران هیچ وجه مشترکی با آن ندارند جز محل تولدشان. تیخانوفسکی گذرنامه واقعی خود را با یک «گذرنامه بلاروس جدید» به عنوان سوغاتی «مهاجر سیاسی» عوض کرده است. با این گذرنامه، او را در تابوت در سرزمینی بیگانه خواهند گذاشت.
https://gazeta-pravda.ru/issue/68-31705-12-iyulya-2025-goda/politicheskiy-musor
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
از رویای اسرائیل برای تجزیه ایران
تا قبول آتش بس!
گفتگوی روزنامه «یونگه ولت» آلمان
با پروفسور «محسن مسارت»
ترجمه عسگر داوودی
توضیحات مترجم:
پروفسور محسن مسارت (متولد سال 1942 تهران) استاد بازنشسته سیاست و اقتصاد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه اسنابروک آلمن با تمرکز بر تحقیقات در خاورمیانه، انرژی، مطالعات صلح و درگیری و درگیری شمال و جنوب است . او از سال 1961 در جمهوری فدرال آلمان زندگی می کند. مسارت مدرسِ رابطِ بنیاد فردریش ابرت و بنیاد هاینریش بل بود و از سال 2002 عضو هیئت مشاوره علمی سازمان Attac آلمان می باشد.
........................
یونگه ولت: دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، هفته گذشته به طور شگفت انگیزی آتش بس بین اسرائیل و ایران را اعلام کرد. پایان «جنگ دوازده روزه» را چگونه می بینید؟
پرفسور محسن مسارت: ترامپ و نتانیاهو در این جنگ دوازده روزه و همچنین در اصل و عمل ثابت کرده اند که هرگز نمی توان به آنها اعتماد کند. آنها فقط از منطق قدرت نظامی خود پیروی می کنند. امیدوارم که دولت ایران بهانه ای برای تشدید بیشتر تنش در اختیار آنها قرار ندهد. مردم ایران اکنون نیازمند استراحت هستند.
س: اسرائیل ده ها غیرنظامی ایرانی را کشته و هزاران تن را زخمی کرده است، در ایران، نیروی هوایی اسرائیل همچنین تأسیسات غیرنظامی از جمله آمبولانس ها را بمباران کرد، با این حال تل آویو و دولت های غربی همچنان ادعا می کنند که این کشور «در حال دفاع از خود » است. چرا این جنگ در این زمان خاص رخ داد؟
ج: رسانه های غربی جنجال می کنند که ایران چند هفته با تولید بمب اتمی فاصله دارد که البته بسیاری از مطلعین و کارشناسان در واقعی بودن چنین موضوعی تردید دارند. با این حال، من از ارزیابی خود نتانیاهو شروع می کنم که مدعی است، ایران در حال حاضر از نظر نظامی و سیاسی ضعیف تر از هر زمان دیگر و بدون متحد های خود در منطقه مهجور است. اگر از نزدیک به روند رویدادها نگاه کنید، این «تهاجم تجاوزکارانه اسرائیل» که بدون اگر و اما «مغایر با کلیه قوانین بین المللی» بود و توسط اسرائیل و پنتاگون با دقت تدارک دیده شد و حتی «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، هماهنگ با آنها یک روز قبل از حمله و برای توجیه آغاز جنگ، چندین ادعای مشکوک علیه ایران اعلام کرد.
س: برای اولین بار از زمان انقلاب اسلامی سال 1357، آمریکا ر سما و مستقیما خاک ایران را بمباران کرد. این نقطه عطف به چه معناست؟
ج: حمله ترامپ به تاسیسات هسته ای با بمب افکن های B2 ، جنگی علیه قوانین بین المللی است و به دلیل ایجاد خطراتی که جان و مال مردم منطقه را تهدید می کند، اصولا طبق کنوانسیون ژنو ممنوع است. اگر دلیلی برای اقدام علیه سلاح های هسته ای در خاورمیانه وجود داشته باشد، ابتدا باید زرادخانه هسته ای اسرائیل در دستور کار قرار گیرد. اما ترامپ و همه متحدان ایالات متحده، از جمله دولت آلمان، سلاح های هسته ای اسرائیل را پدیده ای بدیهی می دانند ! با این حال، دقیقا همین عزیزدردانه بودن اسرائیل در نزد غرب است که عامل اصلی مسابقه تسلیحات هسته ای در خاورمیانه شده است. هیچ کشوری نباید یک قدرت هسته ای وجود داشته باشد، نه ایران و نه اسرائیل.
س: این جنگ برای مردم ایران چه معنایی دارد؟
ج: درخواست ترامپ از مردم تهران برای ترک پایتخت، عمدا با هدف ایجاد هرج و مرج بود. چنین در خواستی عملا تروریسم دولتی محسوب می شود و باید از نظر قانونی توسط دیوان بین المللی دادگستری در لاهه بررسی و مجازات شود. میلیون ها تن از ایرانی ها عمدتا به سمت بخش شمالی ایران و منطقه دریای خزر فرار کردند. بیش از هزار تن در نتیجه حملات راکتی اسرائیل کشته شده اند. تعداد مجروحان هم هزاران تن است.
س: نتانیاهو در سخنرانی خود خطاب به مردم ایران از شعار «فقط به خاطر آزادی برای شما»! بمنظور توجیه بمباران تهران و دیگر شهرها استفاده کرد.
ج: نتانیاهو یک جنایتکار جنگی و متهم به نسل کشی است. پرتاب بمب بر سر مردم کوچه و بازار و ادعای اینکه می خواهم با بمب از آزادی شما دفاع کنم، فقط یک حیله جنگی موذیانه است.
س: اسرائیل و ایالات متحده آشکارا «تغییر رژیم» ایران را هدف سیاستهای خود اعلام می کنند. آیا رهبری سیاسی در تهران تضعیف شده است؟
ج:از نظر نظامی، ایران هنوز ضعیف است. از سوی دیگر، پایگاه اجتماعی حاکمیت بدلیل بمبارانها و تجاوز به آب و خاک و میهنِ مردم، از نظر روانی و اخلاقی قوی تر شده است. اکنون انتظار می رود که شاخه نظامی حاکمیت، رهبری سیاسی را برای ساخت بمب هسته ای تحت فشار قرار دهد. آنها می گویند: اگر ایران قبلا بمب هسته ای داشت، کشور و مردم از این فاجعه در امان بودند. این بمباران بهانه ها و استدلال های زیادی را برای ایران بمنظور تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای فراهم کرده است.
از رویای اسرائیل برای تجزیه ایران
تا قبول آتش بس!
گفتگوی روزنامه «یونگه ولت» آلمان
با پروفسور «محسن مسارت»
ترجمه عسگر داوودی
توضیحات مترجم:
پروفسور محسن مسارت (متولد سال 1942 تهران) استاد بازنشسته سیاست و اقتصاد در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه اسنابروک آلمن با تمرکز بر تحقیقات در خاورمیانه، انرژی، مطالعات صلح و درگیری و درگیری شمال و جنوب است . او از سال 1961 در جمهوری فدرال آلمان زندگی می کند. مسارت مدرسِ رابطِ بنیاد فردریش ابرت و بنیاد هاینریش بل بود و از سال 2002 عضو هیئت مشاوره علمی سازمان Attac آلمان می باشد.
........................
یونگه ولت: دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده، هفته گذشته به طور شگفت انگیزی آتش بس بین اسرائیل و ایران را اعلام کرد. پایان «جنگ دوازده روزه» را چگونه می بینید؟
پرفسور محسن مسارت: ترامپ و نتانیاهو در این جنگ دوازده روزه و همچنین در اصل و عمل ثابت کرده اند که هرگز نمی توان به آنها اعتماد کند. آنها فقط از منطق قدرت نظامی خود پیروی می کنند. امیدوارم که دولت ایران بهانه ای برای تشدید بیشتر تنش در اختیار آنها قرار ندهد. مردم ایران اکنون نیازمند استراحت هستند.
س: اسرائیل ده ها غیرنظامی ایرانی را کشته و هزاران تن را زخمی کرده است، در ایران، نیروی هوایی اسرائیل همچنین تأسیسات غیرنظامی از جمله آمبولانس ها را بمباران کرد، با این حال تل آویو و دولت های غربی همچنان ادعا می کنند که این کشور «در حال دفاع از خود » است. چرا این جنگ در این زمان خاص رخ داد؟
ج: رسانه های غربی جنجال می کنند که ایران چند هفته با تولید بمب اتمی فاصله دارد که البته بسیاری از مطلعین و کارشناسان در واقعی بودن چنین موضوعی تردید دارند. با این حال، من از ارزیابی خود نتانیاهو شروع می کنم که مدعی است، ایران در حال حاضر از نظر نظامی و سیاسی ضعیف تر از هر زمان دیگر و بدون متحد های خود در منطقه مهجور است. اگر از نزدیک به روند رویدادها نگاه کنید، این «تهاجم تجاوزکارانه اسرائیل» که بدون اگر و اما «مغایر با کلیه قوانین بین المللی» بود و توسط اسرائیل و پنتاگون با دقت تدارک دیده شد و حتی «رافائل گروسی»، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی، هماهنگ با آنها یک روز قبل از حمله و برای توجیه آغاز جنگ، چندین ادعای مشکوک علیه ایران اعلام کرد.
س: برای اولین بار از زمان انقلاب اسلامی سال 1357، آمریکا ر سما و مستقیما خاک ایران را بمباران کرد. این نقطه عطف به چه معناست؟
ج: حمله ترامپ به تاسیسات هسته ای با بمب افکن های B2 ، جنگی علیه قوانین بین المللی است و به دلیل ایجاد خطراتی که جان و مال مردم منطقه را تهدید می کند، اصولا طبق کنوانسیون ژنو ممنوع است. اگر دلیلی برای اقدام علیه سلاح های هسته ای در خاورمیانه وجود داشته باشد، ابتدا باید زرادخانه هسته ای اسرائیل در دستور کار قرار گیرد. اما ترامپ و همه متحدان ایالات متحده، از جمله دولت آلمان، سلاح های هسته ای اسرائیل را پدیده ای بدیهی می دانند ! با این حال، دقیقا همین عزیزدردانه بودن اسرائیل در نزد غرب است که عامل اصلی مسابقه تسلیحات هسته ای در خاورمیانه شده است. هیچ کشوری نباید یک قدرت هسته ای وجود داشته باشد، نه ایران و نه اسرائیل.
س: این جنگ برای مردم ایران چه معنایی دارد؟
ج: درخواست ترامپ از مردم تهران برای ترک پایتخت، عمدا با هدف ایجاد هرج و مرج بود. چنین در خواستی عملا تروریسم دولتی محسوب می شود و باید از نظر قانونی توسط دیوان بین المللی دادگستری در لاهه بررسی و مجازات شود. میلیون ها تن از ایرانی ها عمدتا به سمت بخش شمالی ایران و منطقه دریای خزر فرار کردند. بیش از هزار تن در نتیجه حملات راکتی اسرائیل کشته شده اند. تعداد مجروحان هم هزاران تن است.
س: نتانیاهو در سخنرانی خود خطاب به مردم ایران از شعار «فقط به خاطر آزادی برای شما»! بمنظور توجیه بمباران تهران و دیگر شهرها استفاده کرد.
ج: نتانیاهو یک جنایتکار جنگی و متهم به نسل کشی است. پرتاب بمب بر سر مردم کوچه و بازار و ادعای اینکه می خواهم با بمب از آزادی شما دفاع کنم، فقط یک حیله جنگی موذیانه است.
س: اسرائیل و ایالات متحده آشکارا «تغییر رژیم» ایران را هدف سیاستهای خود اعلام می کنند. آیا رهبری سیاسی در تهران تضعیف شده است؟
ج:از نظر نظامی، ایران هنوز ضعیف است. از سوی دیگر، پایگاه اجتماعی حاکمیت بدلیل بمبارانها و تجاوز به آب و خاک و میهنِ مردم، از نظر روانی و اخلاقی قوی تر شده است. اکنون انتظار می رود که شاخه نظامی حاکمیت، رهبری سیاسی را برای ساخت بمب هسته ای تحت فشار قرار دهد. آنها می گویند: اگر ایران قبلا بمب هسته ای داشت، کشور و مردم از این فاجعه در امان بودند. این بمباران بهانه ها و استدلال های زیادی را برای ایران بمنظور تبدیل شدن به یک قدرت هسته ای فراهم کرده است.
مسابقه تسلیحات هسته ای در خاورمیانه همچنان درگیری های جدیدی را برانگیخته و همچنان بر زندگی مردم منطقه تأثیر می گذارد. به همین دلیل است که برای پایان دادن به مسابقه تسلیحاتی در منطقه، در وهله اول با لغو سلاح های هسته ای اسرائیل - اکنون باید در دستور کار بین المللی باشد.
https://www.jungewelt.de/artikel/502940.krieg-gegen-islamische-republik-weder-iran-noch-israel-sollten-atommacht-sein.html
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
https://www.jungewelt.de/artikel/502940.krieg-gegen-islamische-republik-weder-iran-noch-israel-sollten-atommacht-sein.html
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
مصاحبه با زیوگانف
در اوج جنگ اسرائیل با ایران
ساویتسکایا راسیا
گزینش و ترجمه- آزاده اسفندیاری
روز 27 ژوئن کانال 24 تلویزیونی روسیه در باره موضوعات اصلی سیاست داخلی و خارجی با گنادی زیوگانوف، رهبر حزب کمونیست و رئیس فراکسیون این حزب در دومای دولتی مصاحبه کرد.
رهبر حزب کمونیست در ارتباط با خاورمیانه گفت:
بطور کلی من سالها در پی ملاقات و نشست های عمومی با سران این کشورها، اوضاع خاور میانه را بخوبی می شناسم. در این منطقه بدون نفوذ مطمئن روسیه، بریکس و سازمان همکاری شانگهای، صلح و آرامشی بر قرار نخواهد شد!
طی سال ها رئیس جمهور پوتین، با عده قابل توجهی از رهبران آنها نشست و گفتگو داشته است. به نظر من، بسیاری از آن رهبران به وی توجه کرده و باور دارند زیرا که مذاکرات پایدار، همیشگی و با حسن نیت بوده است، زمانی که یکی از طرفین به ما اعتماد کند خود بخود کار با حسن نیت پیش خواهد رفت.
با این حال شاهدیم که در این منطقه جنگ وحشتناک همچنان ادامه دارد... روزی مردم فلسطین را در مقابل دو گزینه گذاشتند: یا از سرزمین مادری خود فرار کنید، یا ما شما را خواهیم کشت. مقامات اروپا و جهان غرب در این باره مهر سکوت بر لب زدند و در عمل از اسرائیل حمایت کردند…
در هر حال، ما باید با تمام بخشهای زیرین جامعه فدراسیون روسیه همکاری نزدیک تری داشته باشیم، زیرا برنامه های استراتژیک ایالات متحده واضح و روشن است. در این باره من بطور همه جانبه مطالعه کردم، یک کتاب کامل در باره جهانی شدن نوشتم، "سرنوشت بشریت". در این کتاب یکی از مناطق مورد نظر خاورمیانه است، جایی که لازم بود دولت های سنتی نابود شده و مردمان بسیاری آواره شوند. بطبع جمعیت کثیری میتوانند از آنجا به سمت ما روانه شوند که در ادامه قفقاز و آسیای مرکزی هر دو در آتش بحران خواهند سوخت.
آنها عراق را ویران کردند، 150 هزار نفر از کارشناسان ما در آنجا سالها کار میکردند. در بخشی از زمین آن کشور، می شد با یک چوب زمین را سوراخ کنید تا نفت فوران کند. ما زیرساختهایی را در آنجا ساختیم. سوریه متحد استراتژیک ما در خاورمیانه بود. امپریالیست ها توانستند ما را تا حد زیادی از آن مناطق بیرون کنند. ما روابط بسیار خوبی با لیبی داشتیم. من با معمر قذافی زیر چادر ها در صحرا مذاکره کردم. مبارک، رهبر اسبق مصر، با ما همکاری می کرد که سرانجام او را به زندان انداختند.
اکنون ما توانسته ایم روابط در خوری را ایجاد کنیم که جهان عرب به ما روی می آورد، آفریقا از ما حمایت می کند. حتی کشوری سراغ داریم که اگرچه به ناتو و اتحادیه اروپا وابستگی دارد، اما از تحریمها علیه ما حمایت نکرد. در آمریکای لاتین نیز باد بر پرچم ما می وزد. هم اکنون ما در حال آماده سازی یک نشست بزرگ از جهان عرب هستیم. با این واقعیت که حتی کسانی که تا دیروز نمیخواستند روی خوش به ما نشان دهند، با کمال میل به کشور ما آمده و به همراه رئیس جمهور پوتین، به مجمع سن پترزبورگ می روند.
مصاحبه با زیوگانف
در اوج جنگ اسرائیل با ایران
ساویتسکایا راسیا
گزینش و ترجمه- آزاده اسفندیاری
روز 27 ژوئن کانال 24 تلویزیونی روسیه در باره موضوعات اصلی سیاست داخلی و خارجی با گنادی زیوگانوف، رهبر حزب کمونیست و رئیس فراکسیون این حزب در دومای دولتی مصاحبه کرد.
رهبر حزب کمونیست در ارتباط با خاورمیانه گفت:
بطور کلی من سالها در پی ملاقات و نشست های عمومی با سران این کشورها، اوضاع خاور میانه را بخوبی می شناسم. در این منطقه بدون نفوذ مطمئن روسیه، بریکس و سازمان همکاری شانگهای، صلح و آرامشی بر قرار نخواهد شد!
طی سال ها رئیس جمهور پوتین، با عده قابل توجهی از رهبران آنها نشست و گفتگو داشته است. به نظر من، بسیاری از آن رهبران به وی توجه کرده و باور دارند زیرا که مذاکرات پایدار، همیشگی و با حسن نیت بوده است، زمانی که یکی از طرفین به ما اعتماد کند خود بخود کار با حسن نیت پیش خواهد رفت.
با این حال شاهدیم که در این منطقه جنگ وحشتناک همچنان ادامه دارد... روزی مردم فلسطین را در مقابل دو گزینه گذاشتند: یا از سرزمین مادری خود فرار کنید، یا ما شما را خواهیم کشت. مقامات اروپا و جهان غرب در این باره مهر سکوت بر لب زدند و در عمل از اسرائیل حمایت کردند…
در هر حال، ما باید با تمام بخشهای زیرین جامعه فدراسیون روسیه همکاری نزدیک تری داشته باشیم، زیرا برنامه های استراتژیک ایالات متحده واضح و روشن است. در این باره من بطور همه جانبه مطالعه کردم، یک کتاب کامل در باره جهانی شدن نوشتم، "سرنوشت بشریت". در این کتاب یکی از مناطق مورد نظر خاورمیانه است، جایی که لازم بود دولت های سنتی نابود شده و مردمان بسیاری آواره شوند. بطبع جمعیت کثیری میتوانند از آنجا به سمت ما روانه شوند که در ادامه قفقاز و آسیای مرکزی هر دو در آتش بحران خواهند سوخت.
آنها عراق را ویران کردند، 150 هزار نفر از کارشناسان ما در آنجا سالها کار میکردند. در بخشی از زمین آن کشور، می شد با یک چوب زمین را سوراخ کنید تا نفت فوران کند. ما زیرساختهایی را در آنجا ساختیم. سوریه متحد استراتژیک ما در خاورمیانه بود. امپریالیست ها توانستند ما را تا حد زیادی از آن مناطق بیرون کنند. ما روابط بسیار خوبی با لیبی داشتیم. من با معمر قذافی زیر چادر ها در صحرا مذاکره کردم. مبارک، رهبر اسبق مصر، با ما همکاری می کرد که سرانجام او را به زندان انداختند.
اکنون ما توانسته ایم روابط در خوری را ایجاد کنیم که جهان عرب به ما روی می آورد، آفریقا از ما حمایت می کند. حتی کشوری سراغ داریم که اگرچه به ناتو و اتحادیه اروپا وابستگی دارد، اما از تحریمها علیه ما حمایت نکرد. در آمریکای لاتین نیز باد بر پرچم ما می وزد. هم اکنون ما در حال آماده سازی یک نشست بزرگ از جهان عرب هستیم. با این واقعیت که حتی کسانی که تا دیروز نمیخواستند روی خوش به ما نشان دهند، با کمال میل به کشور ما آمده و به همراه رئیس جمهور پوتین، به مجمع سن پترزبورگ می روند.
چنین استقبالی بیانگر آن است که صلح و دوستی مورد نیاز همه است...
در ارتباط با وضعیت جنگی پیش آمده علیه ایران، بنظر می رسد که اسرائیل احساس کرد بهتر است به سمت صلح برود. چرا که "گنبد آهنین" نشان داد که کارایی مورد نظر را ندارد. من در CNN، تخریب بسیاری از ساختمان های اسرائیل را تماشا کردم. خب! به دلیل ضعف دفاعی فکر کردند زمان مذاکره است.
در ارتباط با تلاش ایران برای ساخت سلاحهای هسته ای و تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، فکر می کنم ایران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سر خواهد گرفت. اساساً ایران در پی ساخت سلاح های اتمی نبود. با این حال می توانم تا حدودی ترسی را که در اسرائیل وجود دارد درک کنم. من سلاحهای هسته ای، شیمیایی و باکتریولوژیکی را آزمایش کرده ام زیرا که به مدت سه سال در اطلاعات ویژه برای مبارزه با این سلاح های سهمگین خدمت کردم.
در ارتباط با دستاوردهای فنی و اتمی ایران که در اعماق زمین برده شده اند باید بگویم، اگرچه آمریکاییها این بمبهای عظیمی که هر کدام 14 تن وزن دارند و 12 عدد از آنها را پرتاب کردند... اگر آن سنگر ها با خاک سنگی ساخته شده باشد، این بمب ها نمی توانند نفوذ کنند، اما چنانچه با سنگ نرم باشد، تا عمق 50 متر و حتی بیشتر اثر گذار است با این حال به نظر من، (بر خلاف تصور بمباران کنندگان) چیزهای زیادی در اعماق زمین باقی مانده است.
در ارتباط با تمایل ترامپ به دریافت جایزه نوبل، باید بگویم که او درگیری بین هند و پاکستان را متوقف کرد. او گفت که صلح را در اوکراین تضمین خواهد کرد. اما او قبلاً قول داده بود گرینلند را اشغال کند، او سعی کرد به کانادا حمله کند، آن هم بدون نتیجه ماند. مشکلاتی با مکزیک وجود دارد که تاکنون او فقط نام خلیج مکزیک را تغییر داده است. این موارد برای گرفتن جایزه نوبل کافی نیست.
ترامپ، یک تاجر است و به همه چیز از دیدگاه یک معامله گر نگاه می کند. جایزه صلح نوبل باید به خاطر ایده های بزرگ و شاهکارهای ارزشمند جهانی و برای معنویت والا اهدا شود. من تا به حال هرگز کلمه ای از او در باره معنویت، یا در مورد عدالت، یا دوستی نشنیده ام.
بنابراین نیازی به عجله در مورد جایزه نوبل نیست. این جایزه به اوباما، داده شد، اما تا چه حد نفرت انگیزبود، چقدر درگیری و آدم کشی! ضمناً، تجاوز در اوکراین با ابتکار او آغاز شد، زمانی که آنها شروع به سازمان دادن تفاله های نازی- باندرا، کردند که تحت هدایت آنها، جنگی خونین در اوکراین شروع شد.
در باره هند، پاکستان، ایران و اسرائیل سؤال شد، که باید با آینده نگری شرایطی فراهم کنیم تا صلح و امنیت ضمانت شود. در این رابطه چنانچه بریکس و سازمان همکاری شانگهای را تقویت کنیم، که دلایل زیادی برای تحقق این امر وجود دارد… من امسال رژه نظامی 80 دمین سال پیروزی بر فاشیسم را با دقت تماشا کردم، طی 40 سال گذشته در این رژه ها شرکت کرده و از نزدیک شاهد برگزاری آنها بوده ام. در این سال بطور ویژه، شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین، و پوتین به تماشای رژه نشسته بودند. دو نفری که سیاست جهانی تا حد زیادی به آنها بستگی دارد. آنها حتی وضعیت امروز آب و هوا را تعیین می کنند. در آن روز ارتش های 13 کشور در میدان سرخ به سبک زمان اتحاد شوروی رژه رفتند. در اینجا بود که فهمیدم که ما چیزهای زیادی را در مجتمع نظامی- صنعتی خود احیا کرده ایم که از تحول جدیدی خبر می دهد. این نیروها و شرکت کنندگان نشان دادند که روند های جدیدی آغاز شده است.
مسیری که پوتین و شی جین پینگ، اعلام کردند دلگرم کننده است، زیرا پوتین سه سال قبل گفت که سرمایه داری به بن بست رسیده است و برای صلح و عدالت ابراز امیدواری کرد. شی جین پینگ، نیز به سهم خود میگوید بدون عدالت اجتماعی و سوسیالیسم با ویژگیهای چینی، نمی توانیم از پس مشکلات داخلی و جهانی برآییم. او اخیراً با لوکاشنکو، ملاقات کرد و رئیس جمهور بلاروس، توضیح داد، در فضای پسا شوروی چنانچه به دستاوردهای آن تکیه کنیم، میتوانید پتانسیل رشد و ترقی را دو برابر کنیم... شما میدانید که امروز بلاروس جزو پنج کشور امن و مرفه جهان است. آیا به این امر واقف هستید؟
آری! با حرکت در این مسیر، می توانیم تجاوزی را که رهبران اروپایی و اعضای ناتو به آن دامن میزنند، متوقف کنیم. توجه کنید که اروپا از نظر مواد اولیه خالی است. قبلا آلمانیها که گاز ارزان را از روسیه دریافت میکردند، ارتباطات متعادلی وجود داشت و حلقههای تجاری برقرار می کردند. آنها خود از این امر امتناع ورزیدند و در عمل از هم پاشیده اند...
در ارتباط با وضعیت جنگی پیش آمده علیه ایران، بنظر می رسد که اسرائیل احساس کرد بهتر است به سمت صلح برود. چرا که "گنبد آهنین" نشان داد که کارایی مورد نظر را ندارد. من در CNN، تخریب بسیاری از ساختمان های اسرائیل را تماشا کردم. خب! به دلیل ضعف دفاعی فکر کردند زمان مذاکره است.
در ارتباط با تلاش ایران برای ساخت سلاحهای هسته ای و تعلیق همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی، فکر می کنم ایران همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را از سر خواهد گرفت. اساساً ایران در پی ساخت سلاح های اتمی نبود. با این حال می توانم تا حدودی ترسی را که در اسرائیل وجود دارد درک کنم. من سلاحهای هسته ای، شیمیایی و باکتریولوژیکی را آزمایش کرده ام زیرا که به مدت سه سال در اطلاعات ویژه برای مبارزه با این سلاح های سهمگین خدمت کردم.
در ارتباط با دستاوردهای فنی و اتمی ایران که در اعماق زمین برده شده اند باید بگویم، اگرچه آمریکاییها این بمبهای عظیمی که هر کدام 14 تن وزن دارند و 12 عدد از آنها را پرتاب کردند... اگر آن سنگر ها با خاک سنگی ساخته شده باشد، این بمب ها نمی توانند نفوذ کنند، اما چنانچه با سنگ نرم باشد، تا عمق 50 متر و حتی بیشتر اثر گذار است با این حال به نظر من، (بر خلاف تصور بمباران کنندگان) چیزهای زیادی در اعماق زمین باقی مانده است.
در ارتباط با تمایل ترامپ به دریافت جایزه نوبل، باید بگویم که او درگیری بین هند و پاکستان را متوقف کرد. او گفت که صلح را در اوکراین تضمین خواهد کرد. اما او قبلاً قول داده بود گرینلند را اشغال کند، او سعی کرد به کانادا حمله کند، آن هم بدون نتیجه ماند. مشکلاتی با مکزیک وجود دارد که تاکنون او فقط نام خلیج مکزیک را تغییر داده است. این موارد برای گرفتن جایزه نوبل کافی نیست.
ترامپ، یک تاجر است و به همه چیز از دیدگاه یک معامله گر نگاه می کند. جایزه صلح نوبل باید به خاطر ایده های بزرگ و شاهکارهای ارزشمند جهانی و برای معنویت والا اهدا شود. من تا به حال هرگز کلمه ای از او در باره معنویت، یا در مورد عدالت، یا دوستی نشنیده ام.
بنابراین نیازی به عجله در مورد جایزه نوبل نیست. این جایزه به اوباما، داده شد، اما تا چه حد نفرت انگیزبود، چقدر درگیری و آدم کشی! ضمناً، تجاوز در اوکراین با ابتکار او آغاز شد، زمانی که آنها شروع به سازمان دادن تفاله های نازی- باندرا، کردند که تحت هدایت آنها، جنگی خونین در اوکراین شروع شد.
در باره هند، پاکستان، ایران و اسرائیل سؤال شد، که باید با آینده نگری شرایطی فراهم کنیم تا صلح و امنیت ضمانت شود. در این رابطه چنانچه بریکس و سازمان همکاری شانگهای را تقویت کنیم، که دلایل زیادی برای تحقق این امر وجود دارد… من امسال رژه نظامی 80 دمین سال پیروزی بر فاشیسم را با دقت تماشا کردم، طی 40 سال گذشته در این رژه ها شرکت کرده و از نزدیک شاهد برگزاری آنها بوده ام. در این سال بطور ویژه، شی جین پینگ، رئیس جمهوری خلق چین، و پوتین به تماشای رژه نشسته بودند. دو نفری که سیاست جهانی تا حد زیادی به آنها بستگی دارد. آنها حتی وضعیت امروز آب و هوا را تعیین می کنند. در آن روز ارتش های 13 کشور در میدان سرخ به سبک زمان اتحاد شوروی رژه رفتند. در اینجا بود که فهمیدم که ما چیزهای زیادی را در مجتمع نظامی- صنعتی خود احیا کرده ایم که از تحول جدیدی خبر می دهد. این نیروها و شرکت کنندگان نشان دادند که روند های جدیدی آغاز شده است.
مسیری که پوتین و شی جین پینگ، اعلام کردند دلگرم کننده است، زیرا پوتین سه سال قبل گفت که سرمایه داری به بن بست رسیده است و برای صلح و عدالت ابراز امیدواری کرد. شی جین پینگ، نیز به سهم خود میگوید بدون عدالت اجتماعی و سوسیالیسم با ویژگیهای چینی، نمی توانیم از پس مشکلات داخلی و جهانی برآییم. او اخیراً با لوکاشنکو، ملاقات کرد و رئیس جمهور بلاروس، توضیح داد، در فضای پسا شوروی چنانچه به دستاوردهای آن تکیه کنیم، میتوانید پتانسیل رشد و ترقی را دو برابر کنیم... شما میدانید که امروز بلاروس جزو پنج کشور امن و مرفه جهان است. آیا به این امر واقف هستید؟
آری! با حرکت در این مسیر، می توانیم تجاوزی را که رهبران اروپایی و اعضای ناتو به آن دامن میزنند، متوقف کنیم. توجه کنید که اروپا از نظر مواد اولیه خالی است. قبلا آلمانیها که گاز ارزان را از روسیه دریافت میکردند، ارتباطات متعادلی وجود داشت و حلقههای تجاری برقرار می کردند. آنها خود از این امر امتناع ورزیدند و در عمل از هم پاشیده اند...
بنابراین ما باید پتانسیل همگرایی را ترکیب کنیم، زیرا لازم است موج سیاستی را که آمریکاییها مدت هاست ترسیم کرده اند، متوقف کنیم. یوگسلاوی، متحد ما، خرد شد، عراق تکه تکه شد، لیبی به زخمی خونین تبدیل شد، آنها سعی کردند کمر مصر را خم کنند، اما آنها مقاومت کردند. در کشور سوریه، دگرگونی ایجاد شد ... و اگر تهاجم از هندوکش تا قبرس ادامه پیدا کند، گرفتاریهای ما حداقل تا صد سال ادامه خواهد داشت.
این وضعیت متلاطم امروز هم در ماورای قفقاز و هم در آسیای مرکزی احساس می شود. من تلاش دارم تا با دوستانم در باکو گفتگو کنم. آنها باید تا حد امکان به آینده فکر کنند، زیرا سیاست خارجی آنها در یک صورت موفق و صلح آمیز خواهد بود که با تکیه بر تجارب گذشته، روابط خوبی با روسیه داشته باشند...
کل نوار آسیای مرکزی و قفقاز مربوط به منافع مشترک ما وآنها است. در حال حاضر ما مشفول بحث در مورد مشکلات کشورهای مستقل مشترک المنافع هستیم، کلاشینکف، که ریاست آن را تایسایف ( از رهبران حزب کمونیست روسیه)، بر عهده دارد، در کنگره ما روی همین مسائل تکیه کرد. در مولداوی، 20 هزار نفر به مدت 25 سال به صورت رایگان در رومانی تحصیل کردند. نتیجه آن روشن است، یعنی گرفتن حاکمیت در آن کشور. اگر ما از ورونین( رهبر حزب کمونیست مولداوی)، یک رئیس جمهور با استعداد، و تیم او حمایت میکردیم، ناتو هرگز در آنجا جای پایی پیدا نمیکرد. این موضوع در مورد ارمنستان و دیگران نیز صدق میکند. ما می توانیم و باید یک سیاست هوشمندانه داشته باشیم، همانطور که رئیس جمهور پوتین آن را ترسیم کرده است، اما باید آن را با انرژی بسیار بیشتری اجرا کنیم و از نیروهای میهن پرست و مردمی پشتیبانی کنیم. اتحادیه احزاب کمونیست (احزاب کمونیست جمهوری های اتحاد شوروی سابق) ما هفده سازمان در اطراف خود دارد که نگرش درخشانی نسبت به روسیه و آرمانهای سوسیالیسم و عدالت اجتماعی دارند.
در ارتباط با کشور های مشترک المنافع من رویکرد خود را دارم. زیبایی و برپایی کشور شوراها بر چه اساسی بود؟ ما چرا (تا انقلاب اکتبر) چند جنگ متوالی را باختیم. جنگ کریمه با نداشتن ناوگان در سواستوپل، جنگ روسیه و ژاپن با از دست دادن جزایر کوریل و نیمی از ساخالین. در آن زمان ما نباید در جنگ روسیه و ژاپن، جایی که امپراتوری روسیه از بین رفت درگیر میشدیم. به لطف بانگ عدالت و دوستی و روابط برادرانه این امپراتوری ( به شکل اتحاد شوروی) احیا شد. ما در کنگرههای شوروی، به طور مسالمت آمیز سیاستی را دنبال کردیم که بر اساس آن، اگر در جنگ جهانی اول هیچ کس از آسیای میانه برای ما نجنگید، در جنگ بزرگ میهنی، مردم از همه ملیت ها با هم، در کنار یکدیگر شانه به شانه ما جنگیدند...
سیستم، سیاستی را دنبال کرد که فرهنگ را به آن مناطق بیاورد. چه کسانی به مسکو می آمدند؟ نویسندگان با استعداد، آهنگسازان، برندگان مسابقات، دانشجویان عالی رتبه.
اما در شرایط حاضر چه اتفاقی میافتد؟ آنها به عنوان اقوام فقیر و جویای کار به روسیه می آیند. بلاروس به طرز درخشانی این مشکل را حل کرده است. ما چنین روشی را برای تعامل با آنها معرفی کرده ایم. نه فقط مهاجران، بلکه کسانی که برای توسعه و تقویت دوستی مورد نیاز هستند. آیا به متخصص نیاز دارید؟ با چه مشخصاتی؟ تراشکار، محقق، اپراتور دستگاه فرز، تنظیم کننده، برنامه نویس. بیایید مذاکره کرده و توافق نامه امضا کنیم، آری ما می آییم و آنها را استخدام میکنیم... شما یک شغل، حقوق خوب، گوشه آرامی برای زندگی خود پیدا می کنید. آیا شما اعتماد را برآورده کردید؟
این وضعیت متلاطم امروز هم در ماورای قفقاز و هم در آسیای مرکزی احساس می شود. من تلاش دارم تا با دوستانم در باکو گفتگو کنم. آنها باید تا حد امکان به آینده فکر کنند، زیرا سیاست خارجی آنها در یک صورت موفق و صلح آمیز خواهد بود که با تکیه بر تجارب گذشته، روابط خوبی با روسیه داشته باشند...
کل نوار آسیای مرکزی و قفقاز مربوط به منافع مشترک ما وآنها است. در حال حاضر ما مشفول بحث در مورد مشکلات کشورهای مستقل مشترک المنافع هستیم، کلاشینکف، که ریاست آن را تایسایف ( از رهبران حزب کمونیست روسیه)، بر عهده دارد، در کنگره ما روی همین مسائل تکیه کرد. در مولداوی، 20 هزار نفر به مدت 25 سال به صورت رایگان در رومانی تحصیل کردند. نتیجه آن روشن است، یعنی گرفتن حاکمیت در آن کشور. اگر ما از ورونین( رهبر حزب کمونیست مولداوی)، یک رئیس جمهور با استعداد، و تیم او حمایت میکردیم، ناتو هرگز در آنجا جای پایی پیدا نمیکرد. این موضوع در مورد ارمنستان و دیگران نیز صدق میکند. ما می توانیم و باید یک سیاست هوشمندانه داشته باشیم، همانطور که رئیس جمهور پوتین آن را ترسیم کرده است، اما باید آن را با انرژی بسیار بیشتری اجرا کنیم و از نیروهای میهن پرست و مردمی پشتیبانی کنیم. اتحادیه احزاب کمونیست (احزاب کمونیست جمهوری های اتحاد شوروی سابق) ما هفده سازمان در اطراف خود دارد که نگرش درخشانی نسبت به روسیه و آرمانهای سوسیالیسم و عدالت اجتماعی دارند.
در ارتباط با کشور های مشترک المنافع من رویکرد خود را دارم. زیبایی و برپایی کشور شوراها بر چه اساسی بود؟ ما چرا (تا انقلاب اکتبر) چند جنگ متوالی را باختیم. جنگ کریمه با نداشتن ناوگان در سواستوپل، جنگ روسیه و ژاپن با از دست دادن جزایر کوریل و نیمی از ساخالین. در آن زمان ما نباید در جنگ روسیه و ژاپن، جایی که امپراتوری روسیه از بین رفت درگیر میشدیم. به لطف بانگ عدالت و دوستی و روابط برادرانه این امپراتوری ( به شکل اتحاد شوروی) احیا شد. ما در کنگرههای شوروی، به طور مسالمت آمیز سیاستی را دنبال کردیم که بر اساس آن، اگر در جنگ جهانی اول هیچ کس از آسیای میانه برای ما نجنگید، در جنگ بزرگ میهنی، مردم از همه ملیت ها با هم، در کنار یکدیگر شانه به شانه ما جنگیدند...
سیستم، سیاستی را دنبال کرد که فرهنگ را به آن مناطق بیاورد. چه کسانی به مسکو می آمدند؟ نویسندگان با استعداد، آهنگسازان، برندگان مسابقات، دانشجویان عالی رتبه.
اما در شرایط حاضر چه اتفاقی میافتد؟ آنها به عنوان اقوام فقیر و جویای کار به روسیه می آیند. بلاروس به طرز درخشانی این مشکل را حل کرده است. ما چنین روشی را برای تعامل با آنها معرفی کرده ایم. نه فقط مهاجران، بلکه کسانی که برای توسعه و تقویت دوستی مورد نیاز هستند. آیا به متخصص نیاز دارید؟ با چه مشخصاتی؟ تراشکار، محقق، اپراتور دستگاه فرز، تنظیم کننده، برنامه نویس. بیایید مذاکره کرده و توافق نامه امضا کنیم، آری ما می آییم و آنها را استخدام میکنیم... شما یک شغل، حقوق خوب، گوشه آرامی برای زندگی خود پیدا می کنید. آیا شما اعتماد را برآورده کردید؟
ما قرارداد را به مدت دو سال تمدید می کنیم. نه؟ یک جریمه، و خداحافظ. سپس شما این را بدون رسوایی، بدون پیگرد قانونی و غیره تنظیم خواهید کرد. این یک سیاست اساساً متفاوت است (با آنچه که در روسیه اجرا می شود).
این کاری است که بلاروس انجام داده است. این جمهوری مهاجرانی را در تمام کارخانههای خود دارد که کار می کنند، اما مشکلات عدیده ما را ندارند. میلیونها نفر در مسکو در حال تلاش و فعالیت هستند، در حالی که نه زبان روسی می دانند و نه به قوانین آگاه... در این خصوص لئونید کلاشینکف، عضو رهبری حزب ما، تقریباً نوزده قانون مربوط به مهاجران را به وضوح و روشن ارائه کرده است...
اما اجلاسیه ای که اخیراً در سن پترز بورگ، برگزار شد، من نیز شرکت کردم و باید اذعان کنم که این یک جلسه بینظیر بود. به خصوص در شرایطی که آنگلوساکسونها و اعضای ناتو علیه ما اعلام جنگ کردند. رئیس جمهور پوتین درخشان صحبت کرد. لازم میدانم به وی در این باره شاد باش بگویم. در این جمع رئیس جمهور اندونزی، کشوری با جمعیت 270 میلیون نفر، که جزو پنج کشور پر جمعیت جهان است، میگوید: "من سوسیالیسم وآرمانهای یک بازار قدرتمند، پیشرفت علمی و فناوری را در برنامه آبادانی کشور خود گنجانده ام." سپس، جمهوری خلق چین، آفریقای جنوبی و...
در آنجا من از 50 غرفه بازدید کردم. تاتارستان غرفه جالبی دارد، جایی که ماشین سازی کاماز باشکوه را دارد. من با سه فرماندار که با ما در یک خط فکری قرار دارند مانند اورلوسکی، کلیچکوف و روسکیخ گفتگو کردم. آنها در این اجلاسیه توافق نامه هایی به مبلغ 70 تا 80 میلیارد دلار منعقد کرده اند. زیرا چشم انداز بسیار خوبی در پیش دارند. در مجموع، بیش از هزار توافق نامه برای 6.3 تریلیون روبل امضا شد.
در سمتی دیگر، 60 الیگارشی از طیفهای مختلف کشور و بسیاری از فرمانداران وابسته به آنها حضور داشتند. همینطور هیاتی که ریشتنیکوف، وزیر اقتصاد در آن صحبت کرد. اورشکین، مشاور ارشد اقتصادی رئیس جمهور، نابیولینا، رئیس بانک...
خب! می بینید، هیات های ما باید از قبل دور هم جمع میشدند و سیاست واحدی را تنظیم می کردند. جایی که نمایندگانی از سراسر جهان آمده بودند. آنها با امکانات مالی بسیار، آماده انجام معاملات هستند. تیم ما باید به عنوان یک مکانیسم واحد عمل کند. این در حالی استکه نرخ سود بانکی 20 درصدی است، در این صورت به علت قدرت خرید پایین مردم، شما چیزی نخواهید فروخت. اکنون انبارهای کارخانه های ما مانند روست الماز، با حدود 3 هزار و پانصد تراکتور و کمباین پر است. در کیروفسکی، که یک کارخانه بی نظیری است هزار و 500 تراکتور انبار شده است ... بزرگترین کارخانهها در حال حاضر کارگران خود را به مرخصی نا محدود میفرستند. در باره صنعت خودرو سازی کاماز، باید بگویم که ماشینهای این کارخانه نه تنها برای کار در مزرعه و کارخانه ها مورد استفاده است بلکه یک ماشین ارتشی نیز هست. سال گذشته، کاماز یک میلیارد و سیصد میلیون درآمد و امسال، در سه ماهه اول، دوازده میلیارد ضرر داشت. چرا؟ نرخ، درآمدزایی، عدم تأمین مالی مناسب و کل صنعت در حال کاهش است. رئیس جمهور با افتخار میگوید که به مدت دو سال نرخ رشد از چهار درصد فراتر رفته است. و اکنون به 0.5 کاهش یافته است. ما با چنین سیاستی همچنان شکست خواهیم خورد. ما باید فوراً اقداماتی را انجام دهیم که تأمین مالی عادی را برای اقتصاد کشور فراهم کند. اگر یک پروژه ساختمانی دارید و امسال تأمین مالی نمیشود، عذرخواهی میکنم، این خرابکاری است، ما باید فوراً مسیر مالی و اقتصادی را به روز کنیم.
ولودین رئیس مجلس دوما بر این مشلات وقوف دارد. میشوستین نخست وزیر نیز کاملاً میفهمد. من به آنها در دولت گفتم: با چنین سیاست پولی و مالی، وقتی همه دم از منافع خود می زنند و هیچ رویکرد مشترکی وجود ندارد، با چنین نرخی ناگزیر شکست خواهیم خورد...
اکنون زمان آن است که باید جامعه را متحد کنیم، متحد شویم. این خواسته اصلی رئیس جمهور در پیام اخیر و نیاز کشور است. این شرط اصلی پیروزی ما در جبهه ای است که نازیها و فاشیستها به همراه 50 کشور ناتو علیه ما می جنگند. ما باید این مسئله را تا حد امکان دوستانه حل کنیم.
https://sovross.ru/2025/06/27/v-gushhe-sobytij
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
این کاری است که بلاروس انجام داده است. این جمهوری مهاجرانی را در تمام کارخانههای خود دارد که کار می کنند، اما مشکلات عدیده ما را ندارند. میلیونها نفر در مسکو در حال تلاش و فعالیت هستند، در حالی که نه زبان روسی می دانند و نه به قوانین آگاه... در این خصوص لئونید کلاشینکف، عضو رهبری حزب ما، تقریباً نوزده قانون مربوط به مهاجران را به وضوح و روشن ارائه کرده است...
اما اجلاسیه ای که اخیراً در سن پترز بورگ، برگزار شد، من نیز شرکت کردم و باید اذعان کنم که این یک جلسه بینظیر بود. به خصوص در شرایطی که آنگلوساکسونها و اعضای ناتو علیه ما اعلام جنگ کردند. رئیس جمهور پوتین درخشان صحبت کرد. لازم میدانم به وی در این باره شاد باش بگویم. در این جمع رئیس جمهور اندونزی، کشوری با جمعیت 270 میلیون نفر، که جزو پنج کشور پر جمعیت جهان است، میگوید: "من سوسیالیسم وآرمانهای یک بازار قدرتمند، پیشرفت علمی و فناوری را در برنامه آبادانی کشور خود گنجانده ام." سپس، جمهوری خلق چین، آفریقای جنوبی و...
در آنجا من از 50 غرفه بازدید کردم. تاتارستان غرفه جالبی دارد، جایی که ماشین سازی کاماز باشکوه را دارد. من با سه فرماندار که با ما در یک خط فکری قرار دارند مانند اورلوسکی، کلیچکوف و روسکیخ گفتگو کردم. آنها در این اجلاسیه توافق نامه هایی به مبلغ 70 تا 80 میلیارد دلار منعقد کرده اند. زیرا چشم انداز بسیار خوبی در پیش دارند. در مجموع، بیش از هزار توافق نامه برای 6.3 تریلیون روبل امضا شد.
در سمتی دیگر، 60 الیگارشی از طیفهای مختلف کشور و بسیاری از فرمانداران وابسته به آنها حضور داشتند. همینطور هیاتی که ریشتنیکوف، وزیر اقتصاد در آن صحبت کرد. اورشکین، مشاور ارشد اقتصادی رئیس جمهور، نابیولینا، رئیس بانک...
خب! می بینید، هیات های ما باید از قبل دور هم جمع میشدند و سیاست واحدی را تنظیم می کردند. جایی که نمایندگانی از سراسر جهان آمده بودند. آنها با امکانات مالی بسیار، آماده انجام معاملات هستند. تیم ما باید به عنوان یک مکانیسم واحد عمل کند. این در حالی استکه نرخ سود بانکی 20 درصدی است، در این صورت به علت قدرت خرید پایین مردم، شما چیزی نخواهید فروخت. اکنون انبارهای کارخانه های ما مانند روست الماز، با حدود 3 هزار و پانصد تراکتور و کمباین پر است. در کیروفسکی، که یک کارخانه بی نظیری است هزار و 500 تراکتور انبار شده است ... بزرگترین کارخانهها در حال حاضر کارگران خود را به مرخصی نا محدود میفرستند. در باره صنعت خودرو سازی کاماز، باید بگویم که ماشینهای این کارخانه نه تنها برای کار در مزرعه و کارخانه ها مورد استفاده است بلکه یک ماشین ارتشی نیز هست. سال گذشته، کاماز یک میلیارد و سیصد میلیون درآمد و امسال، در سه ماهه اول، دوازده میلیارد ضرر داشت. چرا؟ نرخ، درآمدزایی، عدم تأمین مالی مناسب و کل صنعت در حال کاهش است. رئیس جمهور با افتخار میگوید که به مدت دو سال نرخ رشد از چهار درصد فراتر رفته است. و اکنون به 0.5 کاهش یافته است. ما با چنین سیاستی همچنان شکست خواهیم خورد. ما باید فوراً اقداماتی را انجام دهیم که تأمین مالی عادی را برای اقتصاد کشور فراهم کند. اگر یک پروژه ساختمانی دارید و امسال تأمین مالی نمیشود، عذرخواهی میکنم، این خرابکاری است، ما باید فوراً مسیر مالی و اقتصادی را به روز کنیم.
ولودین رئیس مجلس دوما بر این مشلات وقوف دارد. میشوستین نخست وزیر نیز کاملاً میفهمد. من به آنها در دولت گفتم: با چنین سیاست پولی و مالی، وقتی همه دم از منافع خود می زنند و هیچ رویکرد مشترکی وجود ندارد، با چنین نرخی ناگزیر شکست خواهیم خورد...
اکنون زمان آن است که باید جامعه را متحد کنیم، متحد شویم. این خواسته اصلی رئیس جمهور در پیام اخیر و نیاز کشور است. این شرط اصلی پیروزی ما در جبهه ای است که نازیها و فاشیستها به همراه 50 کشور ناتو علیه ما می جنگند. ما باید این مسئله را تا حد امکان دوستانه حل کنیم.
https://sovross.ru/2025/06/27/v-gushhe-sobytij
تلگرام راه توده:
https://www.tg-me.com/rahetudeh
راه توده 917
دفاع از قانون اساسی
گامی به جلو یا فرار به عقب؟
بر انفعال خود لباس رادیکالیسم نباید پوشاند. خواست تحقق آزادی ها و حقوق مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی، خواستی است که باید برای بدست آوردن آن مبارزه کرد. این هدیهای نیست که حکومت بخواهد به کسی تقدیم کند مگر بموجب اوهام کسانی که مدعی "توطئه حزب سازی" در جمهوری اسلامی اند. دفاع از قانون اساسی جمهوری اسلامی به معنای تایید و تقویت ولایت فقیه هم نیست، به معنای ایجاد امکان برای مهار و قانونمند کردن و در نهایت بوجود آوردن شرایط پشت سر گذاشتن آن در سمتی مترقی است. راه دیگری برای این کار وجود ندارد.
مسئله قانون اساسی جمهوری اسلامی و نحوه برخورد با آن به یکی از معضلات سیاسی ایران تبدیل شده است. برخیها از "چپ" با تکیه بر وجود اصل ولایت فقیه در قانون اساسی هرگونه ضرورت دفاع از این قانون یا فعالیت در چارچوب این قانون را منکر میشوند و آن را "حفظ رژیم ولایت فقیه" مینامند. از نظر این عده معضل عمده جامعه، ساختار واقعی و طبقاتی قدرت نیست که باید آن را برهم زد، بلکه اصل ولایت فقیه در قانون اساسی است و کافیست این اصل از قانون اساسی حذف شود تا همه چیز درست شود. این احتمال که یک نظام سلطنتی، دیکتاتوری نظامی، حکومت وابسته امپریالیستی... سر کار بیآید از نظر این عده ظاهرا مهم نیست، زیرا حذف این اصل، خود به معنای تحول است!
کسانی که چنین ادعایی دارند، در واقع الفبای مبارزه اجتماعی را هم درک نکرده اند. در واقع این اصل ولایت فقیه نیست که طبقات اجتماعی حاکم را در ایران بوجود آورده است، بلکه این طبقات اجتماعی حاکم هستند که برای حفظ خود به این اصل و این نهاد متکی شده اند. اگر قدرت این طبقات دست نخورده باقی بماند، آنان میتوانند در صورت لزوم این اصل را با اصل دیگری که منافع آنان را همچنان حفظ کند جایگزین نمایند، بدون اینکه ماهیت واقعی مناسبات اجتماعی هیچ تغییری کرده باشد. بنابراین، باید به آن قدرت حمله کرد تا بتوان تناسب قوا را به شکلی تغییر داد که بتوان این اصل را هم در سمتی مترقی تغییر داد.
این مسئلهای چندان پیچیده نیست و بنظر نمیرسد درک آن لااقل برای تودهایها با 37 سال سابقه فعالیت در رژیم سلطنتی دشوار باشد. اما ظاهرا برخیها از 15 سال قبل به این نتیجه رسیدهاند که جمهوری اسلامی هدف "حزب سازی" دارد و برای این هدف دست نیروها یا اشخاصی را باز گذارده تا یک حزب "چپ" را در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی سازمان دهند. برای جلوگیری از این "توطئه" چه باید کرد؟ باید با هرگونه مبارزه در چارچوب قانون اساسی تحت پوشش مخالفت با اصل ولایت فقیه مقابله کرد. اگر چنین ادعایی 15 سال پیش نشان از ناآگاهی و بی اطلاعی مطرح کنندگان آن داشت، تکرار آن در این اواخر، آن هم پس از تجربه پانزده ساله اخیر را نمیتوان جز به حساب تعمد در ندانستن دانست. از مدعیان "توطئه حزب سازی" باید پرسید اگر واقعا جمهوری اسلامی قصد داشته یک حزب چپ یا "توده ای" در چارچوب قانون اساسی بوجود آورد پس چرا در این 15 سال این کار را نکرد؟ چرا علی الحساب به همان نهضت آزادی و گروههای ملی و مذهبی که رسما اعلام کردهاند به قانون اساسی جمهوری اسلامی ملتزم هستند اجازه فعالیت نمیدهد؟ واقعا در کشوری که رئیس جمهور 8 ساله آن یک روزنامه در اختیار نداشت و ندارد میخواهند حزب سازی کنند؟ آن هم حزب چپ و تودهای، فقط به شرط آنکه ملتزم به قانون اساسی باشد؟
از مبتکران چنین کشف محیرالعقولی باید پرسید با این تخیلات و اوهام قرار است شما برنامه سیاسی برای جامعه ایران بریزید؟
دفاع از قانون اساسی
گامی به جلو یا فرار به عقب؟
بر انفعال خود لباس رادیکالیسم نباید پوشاند. خواست تحقق آزادی ها و حقوق مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی، خواستی است که باید برای بدست آوردن آن مبارزه کرد. این هدیهای نیست که حکومت بخواهد به کسی تقدیم کند مگر بموجب اوهام کسانی که مدعی "توطئه حزب سازی" در جمهوری اسلامی اند. دفاع از قانون اساسی جمهوری اسلامی به معنای تایید و تقویت ولایت فقیه هم نیست، به معنای ایجاد امکان برای مهار و قانونمند کردن و در نهایت بوجود آوردن شرایط پشت سر گذاشتن آن در سمتی مترقی است. راه دیگری برای این کار وجود ندارد.
مسئله قانون اساسی جمهوری اسلامی و نحوه برخورد با آن به یکی از معضلات سیاسی ایران تبدیل شده است. برخیها از "چپ" با تکیه بر وجود اصل ولایت فقیه در قانون اساسی هرگونه ضرورت دفاع از این قانون یا فعالیت در چارچوب این قانون را منکر میشوند و آن را "حفظ رژیم ولایت فقیه" مینامند. از نظر این عده معضل عمده جامعه، ساختار واقعی و طبقاتی قدرت نیست که باید آن را برهم زد، بلکه اصل ولایت فقیه در قانون اساسی است و کافیست این اصل از قانون اساسی حذف شود تا همه چیز درست شود. این احتمال که یک نظام سلطنتی، دیکتاتوری نظامی، حکومت وابسته امپریالیستی... سر کار بیآید از نظر این عده ظاهرا مهم نیست، زیرا حذف این اصل، خود به معنای تحول است!
کسانی که چنین ادعایی دارند، در واقع الفبای مبارزه اجتماعی را هم درک نکرده اند. در واقع این اصل ولایت فقیه نیست که طبقات اجتماعی حاکم را در ایران بوجود آورده است، بلکه این طبقات اجتماعی حاکم هستند که برای حفظ خود به این اصل و این نهاد متکی شده اند. اگر قدرت این طبقات دست نخورده باقی بماند، آنان میتوانند در صورت لزوم این اصل را با اصل دیگری که منافع آنان را همچنان حفظ کند جایگزین نمایند، بدون اینکه ماهیت واقعی مناسبات اجتماعی هیچ تغییری کرده باشد. بنابراین، باید به آن قدرت حمله کرد تا بتوان تناسب قوا را به شکلی تغییر داد که بتوان این اصل را هم در سمتی مترقی تغییر داد.
این مسئلهای چندان پیچیده نیست و بنظر نمیرسد درک آن لااقل برای تودهایها با 37 سال سابقه فعالیت در رژیم سلطنتی دشوار باشد. اما ظاهرا برخیها از 15 سال قبل به این نتیجه رسیدهاند که جمهوری اسلامی هدف "حزب سازی" دارد و برای این هدف دست نیروها یا اشخاصی را باز گذارده تا یک حزب "چپ" را در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی سازمان دهند. برای جلوگیری از این "توطئه" چه باید کرد؟ باید با هرگونه مبارزه در چارچوب قانون اساسی تحت پوشش مخالفت با اصل ولایت فقیه مقابله کرد. اگر چنین ادعایی 15 سال پیش نشان از ناآگاهی و بی اطلاعی مطرح کنندگان آن داشت، تکرار آن در این اواخر، آن هم پس از تجربه پانزده ساله اخیر را نمیتوان جز به حساب تعمد در ندانستن دانست. از مدعیان "توطئه حزب سازی" باید پرسید اگر واقعا جمهوری اسلامی قصد داشته یک حزب چپ یا "توده ای" در چارچوب قانون اساسی بوجود آورد پس چرا در این 15 سال این کار را نکرد؟ چرا علی الحساب به همان نهضت آزادی و گروههای ملی و مذهبی که رسما اعلام کردهاند به قانون اساسی جمهوری اسلامی ملتزم هستند اجازه فعالیت نمیدهد؟ واقعا در کشوری که رئیس جمهور 8 ساله آن یک روزنامه در اختیار نداشت و ندارد میخواهند حزب سازی کنند؟ آن هم حزب چپ و تودهای، فقط به شرط آنکه ملتزم به قانون اساسی باشد؟
از مبتکران چنین کشف محیرالعقولی باید پرسید با این تخیلات و اوهام قرار است شما برنامه سیاسی برای جامعه ایران بریزید؟
حزب توده ایران و قانون اساسی مشروطه سلطنتی
برای آنکه بحث بر روی پایههای روشن تر و علمی تر از ادعاهایی در سطح "توطئه حزب سازی" قرار گیرد، به تاریخ حزب توده ایران مراجعه میکنیم.
در دوران سلطنت پهلوی نیزکسانی بودند که با تکیه بر نقش دیکتاتوری محمدرضاشاه جنبههای مثبت و مترقی قانون اساسی مشروطه را نفی میکردند و هر گونه اشاره و توسل و تکیه بر این قانون را نشانه "تلاش برای حفظ رژیم سلطنتی" یا "توهم به مواهب شاهانه" و مشابه آن وانمود میکردند. حزب توده ایران نیز که بطور آشتی ناپذیر و بی وقفه با اینگونه چپ نماییها مبارزه میکرد، بدلیل سیاست طرد دیکتاتوری و نه شعار سرنگونی فوری و بی فوت وقت زیر شدیدترین فشارها قرار داشت و انواع و اقسام اتهامات رویزیونیست و رفرمیست و پارلمانتاریست و غیره نصیب آن میشد. چرا؟ زیرا منتظر آگاهی مردم، فراهم آمدن شرایط انقلابی و به صحنه آمدن توده های مردم بود! درحالیکه تفنگ بدستان برای سرنگونی رژیم رفته بودند به خانه های تیمی پنهان شده بودند.
برای آنکه نظر حزب توده ایران را نسبت به قانون اساسی مشروطه سلطنتی بدانیم به یک نمونه اشاره میکنیم.
نشریه دنیا شماره 5 سال 1355 در این مورد در پاسخ به کسانی که آنان را "اپورتونیستهای چپ" مینامد چنین مینویسد:
"برای ما شعار مبارزه در راه دموکراسی از آغاز امری اساسی بود تا بتوان با استفاده از امکانات علنی مبارزه، رشتههای پیوند خود را با تودهها در سراسر کشور تقویت کرد، آگاهی سیاسی تودهها را اعتلا بخشید، آنان را در صوف خود متشکل ساخت، به عرصه مبارزه علیه امپریالیسم و ارتجاع گسیل داشت و برای دگرگونیهای بنیادی جامعه آماده کرد ...."
در همین چند جمله تمام دلایلی که حزب برای مبارزه در چارچوب قانون اساسی سلطنت داشت گفته شده است.
نشریه دنیا چنین ادامه میدهد: "حزب توده ایران درشرایط مخفی مبارزه هم که تا امروز ادامه دارد، لحظهای از مبارزه برای احیای آزادی های مصرحه در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر باز نایستاده است. مبارزات حزب ما علیه دستبردهای مکرر شاه به قانون اساسی، برای تامین فعالیت علنی احزاب و سازمانهای مترقی، برای آزادی فعالیت سندیکایی، برای دفاع از حقوق خلقهای محروم ایران و رفع ستم ملی، برای برابری حقوق زنان، برای آزادی مطبوعات و آزادی بیان، علیه خودسری نظامیان، برای برچیدن دادگاههای نظامی و واگذاری مجدد اختیارات قوه قضاییه به مراجع دادگستری، علیه سازمان جاسوسی و آدمکشی ساواک، علیه ترور و شکنجه مخالفان و برای آزادی زندانیان سیاسی همه و همه حلقاتی از مبارزه حزب ما در راه ازادیهای دموکراتیک است."
در ادامه این مقاله گفته میشود : "اپورتونیستهای چپ بر مبارزه حزب ما در راه احیای آزادیهای دموکراتیک یکباره قلم بطلان میکشند و آنرا به مسخره میگیرند و هواداران حکومت مطلقه و در راس آن خود دیکتاتوری به این بهانه که دموکراسی بورژوایی "الگوی غرب" است و با "ویژگیهای" ایران تطبیق نمیکند، تمام حقوق و آزادیهای اساسی مردم را پایمال ساخته است. .... " اپورتونیستهای چپ" مبارزه حزب ما را در راه دموکراسی و آزادی های مصرحه در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر "سازشکارانه" و به "آرزوی مقامات حساس" و "در انتظارعنایات شاه برای استقرار دموکراسی" و "اپورتونیسم" تعبیر کرده اند. ... " اپورتونیستهای چپ" چنان خود را در برابر بود و نبود آزادیهای سیاسی بیتفاوت نشان میدهند که گویی اشکال متفاوت دیکتاتوری بورژوازی برایشان یکسان است. اما در سالهایی که فاشیسم در اروپا سر بلند کرده بود، گئورکی دیمیتروف رهبر زحمتکشان بلغارستان در کنگره هفتم بین الملل کمونیستی کسانی را که در چنین موضع نادرستی بودند آنارشیست خواند. او گفت : "ما آنارشیست نیستیم و نمیتوانیم در برابر این امر که چه رژیم سیاسی در یک کشور مشخص حاکم است بی تفاوت باشیم : یک دیکتاتوری بورژوازی بشکل دموکراسی بورژوایی هر چند که حقوق و آزادیهای دموکراتیک را محدود کرده باشد، یا یک دیکتاتوری بورژوایی به شکل فاشیسم آشکار" (دیمیتروف - اثار منتخب - جلد 2 - ص 645-644 )
برای آنکه بحث بر روی پایههای روشن تر و علمی تر از ادعاهایی در سطح "توطئه حزب سازی" قرار گیرد، به تاریخ حزب توده ایران مراجعه میکنیم.
در دوران سلطنت پهلوی نیزکسانی بودند که با تکیه بر نقش دیکتاتوری محمدرضاشاه جنبههای مثبت و مترقی قانون اساسی مشروطه را نفی میکردند و هر گونه اشاره و توسل و تکیه بر این قانون را نشانه "تلاش برای حفظ رژیم سلطنتی" یا "توهم به مواهب شاهانه" و مشابه آن وانمود میکردند. حزب توده ایران نیز که بطور آشتی ناپذیر و بی وقفه با اینگونه چپ نماییها مبارزه میکرد، بدلیل سیاست طرد دیکتاتوری و نه شعار سرنگونی فوری و بی فوت وقت زیر شدیدترین فشارها قرار داشت و انواع و اقسام اتهامات رویزیونیست و رفرمیست و پارلمانتاریست و غیره نصیب آن میشد. چرا؟ زیرا منتظر آگاهی مردم، فراهم آمدن شرایط انقلابی و به صحنه آمدن توده های مردم بود! درحالیکه تفنگ بدستان برای سرنگونی رژیم رفته بودند به خانه های تیمی پنهان شده بودند.
برای آنکه نظر حزب توده ایران را نسبت به قانون اساسی مشروطه سلطنتی بدانیم به یک نمونه اشاره میکنیم.
نشریه دنیا شماره 5 سال 1355 در این مورد در پاسخ به کسانی که آنان را "اپورتونیستهای چپ" مینامد چنین مینویسد:
"برای ما شعار مبارزه در راه دموکراسی از آغاز امری اساسی بود تا بتوان با استفاده از امکانات علنی مبارزه، رشتههای پیوند خود را با تودهها در سراسر کشور تقویت کرد، آگاهی سیاسی تودهها را اعتلا بخشید، آنان را در صوف خود متشکل ساخت، به عرصه مبارزه علیه امپریالیسم و ارتجاع گسیل داشت و برای دگرگونیهای بنیادی جامعه آماده کرد ...."
در همین چند جمله تمام دلایلی که حزب برای مبارزه در چارچوب قانون اساسی سلطنت داشت گفته شده است.
نشریه دنیا چنین ادامه میدهد: "حزب توده ایران درشرایط مخفی مبارزه هم که تا امروز ادامه دارد، لحظهای از مبارزه برای احیای آزادی های مصرحه در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر باز نایستاده است. مبارزات حزب ما علیه دستبردهای مکرر شاه به قانون اساسی، برای تامین فعالیت علنی احزاب و سازمانهای مترقی، برای آزادی فعالیت سندیکایی، برای دفاع از حقوق خلقهای محروم ایران و رفع ستم ملی، برای برابری حقوق زنان، برای آزادی مطبوعات و آزادی بیان، علیه خودسری نظامیان، برای برچیدن دادگاههای نظامی و واگذاری مجدد اختیارات قوه قضاییه به مراجع دادگستری، علیه سازمان جاسوسی و آدمکشی ساواک، علیه ترور و شکنجه مخالفان و برای آزادی زندانیان سیاسی همه و همه حلقاتی از مبارزه حزب ما در راه ازادیهای دموکراتیک است."
در ادامه این مقاله گفته میشود : "اپورتونیستهای چپ بر مبارزه حزب ما در راه احیای آزادیهای دموکراتیک یکباره قلم بطلان میکشند و آنرا به مسخره میگیرند و هواداران حکومت مطلقه و در راس آن خود دیکتاتوری به این بهانه که دموکراسی بورژوایی "الگوی غرب" است و با "ویژگیهای" ایران تطبیق نمیکند، تمام حقوق و آزادیهای اساسی مردم را پایمال ساخته است. .... " اپورتونیستهای چپ" مبارزه حزب ما را در راه دموکراسی و آزادی های مصرحه در قانون اساسی و اعلامیه حقوق بشر "سازشکارانه" و به "آرزوی مقامات حساس" و "در انتظارعنایات شاه برای استقرار دموکراسی" و "اپورتونیسم" تعبیر کرده اند. ... " اپورتونیستهای چپ" چنان خود را در برابر بود و نبود آزادیهای سیاسی بیتفاوت نشان میدهند که گویی اشکال متفاوت دیکتاتوری بورژوازی برایشان یکسان است. اما در سالهایی که فاشیسم در اروپا سر بلند کرده بود، گئورکی دیمیتروف رهبر زحمتکشان بلغارستان در کنگره هفتم بین الملل کمونیستی کسانی را که در چنین موضع نادرستی بودند آنارشیست خواند. او گفت : "ما آنارشیست نیستیم و نمیتوانیم در برابر این امر که چه رژیم سیاسی در یک کشور مشخص حاکم است بی تفاوت باشیم : یک دیکتاتوری بورژوازی بشکل دموکراسی بورژوایی هر چند که حقوق و آزادیهای دموکراتیک را محدود کرده باشد، یا یک دیکتاتوری بورژوایی به شکل فاشیسم آشکار" (دیمیتروف - اثار منتخب - جلد 2 - ص 645-644 )