Telegram Web Link
ڕاسپاردە
سلام ورحمت... سخن کاک ابوبکر کاروانی رو قبول ندارم که میگوید: اگر تا الان زنده میبود،در خیلی از آراءش تجدید نظر می کرد... چرا که: بسیاری از آنچه کاک ناصر به ارث نهاده،در زمینه ی ایمان،عقیده و اخلاقند،وبخش اندکی از ارث فکری ایشان ، آراء فقهیند،که برخی از آنها…
سڵام

پێم وانیە نە کاروانی، نە زۆرێک لەو مامۆستایانە جیا لەوانیش ئەوەندە موتابەعەی ئەفکاری مامۆستا ناسڕ و کاک احمدیان هەبێت. ئەوپەڕەکەی ئەگەر گوێیان لە مونازەرەکەی گرتبێت یان نا. ئەسڵەن تاقەتێکی دەوێ گوێگرتن لەو کاسێتانەی مامۆستا.



بەڵێ، مامۆستا گەر بمایە ئەفکارەکانی دەگۆڕان، بەڵام نەک ئەوەی بگەڕێتەوە دواوە و دووبارە بچێتەوە سەر ئەفکاری تەقلدیدی خەڵکی، بەڵکو زیاتر داهێنان و نوێکاری دەکرد.

هەر بەڕاست گەر تاوەکو ئێستا کاک ناسڕ بمایە، پێتان وایە ئێستاکە کەس باسی ئەئیممە و غەزالی و ابن تیمیەیان بکردایە بەراورد بەو !!



..ا
ڕاسپاردە
سڵام پێم وانیە نە کاروانی، نە زۆرێک لەو مامۆستایانە جیا لەوانیش ئەوەندە موتابەعەی ئەفکاری مامۆستا ناسڕ و کاک احمدیان هەبێت. ئەوپەڕەکەی ئەگەر گوێیان لە مونازەرەکەی گرتبێت یان نا. ئەسڵەن تاقەتێکی دەوێ گوێگرتن لەو کاسێتانەی مامۆستا. بەڵێ، مامۆستا گەر بمایە…
سلام ورحمت

ــ حکمت به دو نوع ثابت و متغیر تقسیم می شود،  حکمت ثابت شامل مسائل اعتقادی و ایمانی است که در قرآن صریح بیان شده‌اند و قابل تغییر نیستند، چگونگی بیان اعتقادات در احادیث صحیح،  ١٠:١٥

ــ بخش قیم اخلاقی و احکام به دو قسمت کلیات و ثوابت و جزئیات و متغیرات تقسیم می‌شود، حکمت و کتاب در این بخش کدام است،    ١١:٤٥

ــ حکمت ثابت برای همیشه پابرجاست، بیان برخی از حکمت های ثابت از قرآن، اجتهاد فقط در نصوص جایز نیست، نصوص یعنی قواعد عامه و حکمت های ثابت ١٥:٥٥


درسگفتار دعوت...(۳).
کاک ناصر سبحانی


چنانکه پیداست همانگونه که پیشتر عرض کردم،مسائل ایمانی،ارزشهای اخلاقی،وقواعد عامه ،تغییر ناپذیرند...
امکان دارد،در طی زمان اسلوب ارائه آنها تغیییر کند(که این نیز نظر کاک ناصر بود.)،اما آن مفاهیم تغییر ناپذیرند،وتنها بخشی از احکام که متطورند،قابل تغییرند،که در درسهای کاک ناصر بخش اندکی را در بر می گیرد....
👍1
🔸

صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد


#حافظ


این بیت در واقع بر اهمیت اعتدال و میانه‌روی در هر کاری، به ویژه در سلوک عرفانی، تأکید دارد. حافظ می‌گوید که بهره‌مندی درست و به اندازه از هر چیز (چه لذت مادی و چه تجربه‌ی روحانی) نه تنها بد نیست، بلکه می‌تواند سازنده نیز باشد. اما اگر این بهره‌مندی از حد بگذرد و منجر به افراط و تفریط شود، بهتر است که کلاً از آن دوری شود تا از پیامدهای منفی آن جلوگیری گردد.
به عبارت دیگر، صوفی واقعی کسی است که می‌تواند از "باده‌ی" معرفت و عشق الهی به درستی و با حفظ تعادل استفاده کند و دچار غرور و مستی کاذب نشود. در غیر این صورت، بهتر است که از این وادی دوری کند تا به گمراهی نیفتد. این بیت هشداری است به سالکان راه حقیقت که همواره جانب اعتدال را نگه دارند و از هرگونه زیاده‌روی پرهیز کنند.


@rasepardeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸
⭕️ #سکانس_فیلم
"خاکستری"

یه کاری کن
زود باش، ثابت کن
ایمان به کنار کاری کن!
یه چیزی بهم نشون بده...
من الان میخوام
نه بعدا... الان نشون بده
تا آخر عمرم بهت ایمان بیارم


@rasepardeh
🔸

انسان،
هم‌رتبۀ آن چیزی‌ست
که به آن تعلّق دارد!
هرکس می‌خواهد مقام خود را بسنجد، باید ببیند تعلق و آرزویش چیست؟

بهای ما، خودِ خداست، خود را ارزان نفروشیم.



@rasepardeh
1
ڕاسپاردە
🔸 صوفی ار باده به اندازه خورَد نوشش باد ور نه اندیشه این کار فراموشش باد #حافظ این بیت در واقع بر اهمیت اعتدال و میانه‌روی در هر کاری، به ویژه در سلوک عرفانی، تأکید دارد. حافظ می‌گوید که بهره‌مندی درست و به اندازه از هر چیز (چه لذت مادی و چه تجربه‌ی روحانی)…
🍀از صفات عباد الرحمان:

وَالَّذِينَ إِذَا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا

و آنان که وقتی انفاق می کنند، نه از حدّ معمول [و متعارف] می گذرند و نه تنگ می گیرند، و [انفاقشان] همواره میان این دو در حدّ اعتدال است.
[الفرقان–67]
ڕاسپاردە
سلام ورحمت... سخن کاک ابوبکر کاروانی رو قبول ندارم که میگوید: اگر تا الان زنده میبود،در خیلی از آراءش تجدید نظر می کرد... چرا که: بسیاری از آنچه کاک ناصر به ارث نهاده،در زمینه ی ایمان،عقیده و اخلاقند،وبخش اندکی از ارث فکری ایشان ، آراء فقهیند،که برخی از آنها…
کاک ناسر خاوەنی عەقڵێکی ئازاد بوو کە بازنە و لاکێشەکانی هەڵوەشاندەوە. ئەو نە لە کەلامدا خۆی بەستەوە بە فیکری ئەشعەرییەوە، نە لە فیقهدا خۆی لە چوار مەزهەبدا قەتیس کرد. ڕابەرێکی گەورەی ئیخوان بوو بەڕاستی و ئیلهام بەخشە بۆ هەموو ڕۆشنبیرێکی ئایینی لە کوردستاندا




متعلم
1
باید هدفِ ما، تنها اصلاح خویشتن باشد

اگر خودم را اصلاح کردم، اطرافیان و جامعه‌ی من، به میزانی که تحت تأثیر من‌اند، وضع بهتری پیدا می‌کنند. نتیجه‌ی موفقیت در اصلاح خودم این است که درد و رنج کسانی که زندگی‌شان تحت تأثیر من است، کاهش می‌یابد. یگانه راه کاهش درد و رنج بشر، همین است. هدف من اصلاح خودم باید باشد، گر چه نتیجه‌ی توفیق در این کار، بهتر شدن وضع جامعه به همان نسبت است.

بهترین راه برای بهبود وضع جامعه، این است که هدفم بهبود بخشیدن به جامعه نباشد. هدفم باید این باشد که زندگی خوش‌تر، خوب‌تر و ارزشمند‌تری داشته باشم. ترجمه‌ی این نگاه در عالَم اجتماع و سیاست این است: بهترین راه مبارزه‌ِ سیاسی- اجتماعی این است که هر کسی کاری را که به عهده گرفته است خوب انجام دهد.

اصلاحِ خود، هدف است و اصلاح جامعه، نتیجه. من به همان اندازه‌ای که اگر معلم‌ام معلم خوبی‌ام و اگر نجّارم، نجار خوبی‌‌ام و اگر مکانیک اتومبیل‌ام، مکانیک خوبی‌ام، در اصلاح جامعه‌ام سهم دارم. فساد در جامعه یا ناشی از این است که کسانی عهده‌دار کاری شده‌اند که آگاهی و اطلاع لازم را ندارند یا مطابق آگاهی و علم‌شان، عمل نمی‌کنند. یا کاری را که بلد نیستند بر عهده می‌گیرند یا کاری را که بر عهده‌گرفتند چنان که بلدند انجام نمی‌دهند. همه‌ی فسادها از درون خودِ ماست و هر یک از ما فرعونی در درون داریم که برخی مجال پیدا کرده‌اند و برخی نه.

استاد مصطفی ملکیان




@rasepardeh
1
من می‌خواهم در اینجا به این سؤال پاسخ دهم که زبان دین و معنویت که یکی از زبان‌های انسان است، چگونه اصالت خود را از دست می‌دهد؛ زبان غالب رایج دینی، اگر سازنده باشد و برای شنونده معنای جدید ایجاد کند و شنونده را در ارتباط با معناهای گذشته و آینده قرار بدهد دیالوگی باشد به طوری که شنونده را به تأمل و تفکر و پاسخ وادارد و گفت‌وگو را دامن بزند، زبانی اصیل در قلمرو دین خواهد بود.
اما اگر زبان غالب دینی تک صدایی باشد. تک گویی باشد دیگران را در نظر نگیرد؛ علم، هنر، فلسفه، دگراندیشان غیر مؤمنان و معناهای دیگر را در نظر نگیرد و یک طرفه القا شود این زبان، زبان از خودبیگانه است. در یکی از آفت‌های بزرگ زبان دینی تک صدایی است. اینکه یک نفر باید بگوید و دیگران باید بشنوند. یا چند نفر بگوید و دیگران موظف به شنیدن باشند پرسش و بحث در میان نباشد، ارتباط زبان با وجدان انسانیت دانش‌ها و اخلاق قطع شده باشد حالت عرضه کردن نداشته باشد و حالت محکوم کردن داشته باشد؛ چنین زبانی از خود بیگانه است یعنی زبان دین و معنویت نیست.

اگر زبان دینی با زبانِ علم ،فلسفه و هنر قطع ارتباط کند از خودبیگانه خواهد شد. انسان فقط با دین زندگی نمی‌کند. انسان با همه حوزه‌های علم فلسفه هنر و دین زندگی می‌کند و تاریخ چندهزار ساله بشر این واقعیت را نشان می‌دهد هیچ کدام از حوزه‌ها تابع دیگری نیست اما می‌توان بین اینها دیالوگ و تعامل برقرار کرد. زبان دینی باید تولید معنای جدید و اصیل کند
وگرنه از خودبیگانه می‌شود.










نقد بنیادهای فقه و کلام
محمد مجتهد شبستری











@rasepardeh
الهي مرا نعمت دادي، شكر نكردم،
بدانكه شكر نكردم نعمت از من بازنگرفتي
بلا بر من گماشتي، صبر نكردم،بلا دايم نگردانيدي بدانكه صبر نكردم.
الهي! از تو  چه آيد جز كرم؟


#تذکره_الاوليا_عطار




@rasepardeh
نکته:

از “یاکوب بومه” عارف و نویسنده‌ی آلمانی در قرن هفدهم، پرسیدند: نزدیک‌ترین راه به خدا چیست؟
گفت: برای من که پینه‌دوزم، نزدیک‌ترین راه، این است که پینه دوزِ خوبی باشم، شما را نمی‌دانم.




(دیانت و عقلانیت /رضا بابایی)
3
Forwarded from نشر احسان
📕ترجمه فارسی جماع‌ العلم‌

🔸نشراحسان
🔹نویسنده: محمد بن ادریس شافعی
🔸مترجم: عدنان فلاحی
🔸سال چاپ: ۱۴۰۴
🔹قطع: رقعی
🔸تعداد صفحه: ۱۰۲
🔹دسته‌بندی موضوعی: فقه و اصول

نحوه خرید
📚کتابفروشی شهر
🛒>>ثبت سفارش<<

🆔 @NashrEhsan | نشراحسان
آمیزه‌ی حق و باطل

ما باید واقعاً باور کنیم که هیچ انسانی حق مجسم نیست و هیچ انسانی هم باطل مجسم نیست وگرنه نمی‌توانیم عقلانی زندگی کنیم. کسانی می‌توانند عقلانی زندگی کنند که هیچ انسانی را حق مسلم ندانند و باطل مسلم هم ندانند؛ یعنی یکپارچه حق ندانند و یکپارچه باطل هم ندانند. شما اگر کسی را یکپارچه باطل بدانید نسبت به ادله‌ای که بر سخنش می‌آورد بی‌اعتنا می‌شوید چون اصل سخنش را باطل می‌دانید به ادله‌اش گوش نمی‌سپارید. از طرف دیگر هم اگر کسی را حق مجسم بدانید به ادله‌اش گوش نمی‌سپارید. چرا؟ چون می‌گویید سخن ایشان دلیل نمی‌خواهد، هرچه می‌گویند درست است.

آدم برای اینکه علاوه بر مدعای کسی، به دلیل او هم گوش بدهد، نباید او را حق مجسم بداند و نه باطل مجسم. ما وقتی کسی را حق مجسم بدانیم دیگر به دلیلش گوش نمی‌دهیم چون می‌گوییم مدعایش درست است و دیگر احتیاج به دلیل نیست. وقتی کسی را باطل مجسم هم بدانیم باز به دلیلش گوش نمی‌دهیم چون می‌گوییم مدعایش نادرست است دلیلش هرچه می‌خواهد باشد. ما باید هرکسی را آمیخته‌ای از حق و باطل بدانیم و بگوییم درصدی از آنچه می‌گوید حق است و درصدی از آنچه می‌گوید باطل است.

مولانا خیلی خوب می‌گفت (به تعبیر امروزی) هیچ‌کسی نمی‌آید یک سکه «سه تومان و پنج هزاری» ضزب بزند چرا؟ چون آدم سکه را ضرب می‌زند و تقلب می‌کند که به‌جای سکه واقعی و اصیل از او بپذیرند. چون سکه واقعی «سه تومان و پنج هزاری» وجود ندارد هیچ‌کس سکه سه تومان و پنج هزاری را ضرب نمی‌زند. هیچ‌کس نمی‌آید یک اسکناس بیضی شکل چاپ کند چون اسکناس باید به مصرف برسد. این تمثیل معنایش چیست؟ معنایش این است اگر یک سخنی بخواهد باطل کامل باشد مشتری ندارد و آدم‌هایی هم که می‌خواهند حرف باطلی بزنند باید این حرف باطلشان را با کلی حق باهم بیامیزند تا مشتری پیدا بکند. و این یعنی «هیچ سخنی نیست الا اینکه جنبه حقی در آن وجود دارد .

وقتی فروید می‌گفت: آدم همه فعالیت‌هایش ناشی از غریزه جنسی است - البته مبالغه می‌کرد - ولی اگر غریزه جنسی هیچ نقشی در زندگی نداشت فروید می‌توانست بگوید همه نقش مال غریزه جنسی است؟ طبعاً باید غریزه جنسی یک نقشی در زندگی داشته باشد تا بعد فروید بیاید در این نقش مبالغه کند ولی اگر غریزه جنسی هیچ نقشی نداشت اصلاٌ فروید نمی‌توانست این را بگوید. در زمانی مارکس گفته است: منافع طبقاتی آدم‌ها در موضع‌گیری‌هایشان تاثیر دارد - ولو مبالغه داشت - اما در عین‌حال اگر منافع طبقاتی هیچ تاثیری در موضع‌گیری‌ها نداشت، مارکس نمی‌توانست این را بگوید. ما باید بپذیریم که سخنان همیشه آمیزه‌ای از حق و باطلند. وقتی این آمیزه‌بودن سخنان از حق و باطل را بپذیریم به ادله سخنان اعتنا نشان می‌دهیم.

علاوه بر این انسان باید قبول کند که خودش هم انسان است و ما این را قبول نمی‌کنیم. برتولت برشت یک نمایشنامه‌ای دارد به نام «آدم، آدم است». اول به نظر می‌آید این گزاره، یک گزاره تحلیلی است؛ آنالتیک است زیرا «هرچیزی خودش است»؛ آب، آب است؛ سنگ هم سنگ است و طبعاٌ آدم هم آدم است. ولی همانگونه که برتولت برشت در آن نمایشنامه می‌خواهد نشان دهد واقعاً گاهی وقت‌ها ما فکر می‌کنیم آدم، آدم نیست. نکته مرتبط با بحث من این است که ما گاهی وقت‌ها فکر می‌کنیم که خود ما انسان نیستیم چرا؟ برای اینکه حکم کلی می‌کنیم درباره اینکه هر انسانی ممکن است اشتباه بکند اما در مورد خودمان چنین حکمی نمی‌کنیم. پس لااقل ظاهراً در مورد خودمان معتقدیم که ما انسان نیستیم چون ما ممکن نیست اشتباه بکنیم. شرط عقلانیت این است که آدم به خودش بباوراند که من یک تافته جدابافته‌ای نیستم؛ من هم انسانم و هر انسانی جایز‌الخطا است بنابراین من هم جایز‌الخطا خواهم بود.

مصطفی ملکیان
عقلانیت و زندگی عقلانی






@rasepardeh
ڕاسپاردە
باید هدفِ ما، تنها اصلاح خویشتن باشد اگر خودم را اصلاح کردم، اطرافیان و جامعه‌ی من، به میزانی که تحت تأثیر من‌اند، وضع بهتری پیدا می‌کنند. نتیجه‌ی موفقیت در اصلاح خودم این است که درد و رنج کسانی که زندگی‌شان تحت تأثیر من است، کاهش می‌یابد. یگانه راه کاهش…
💠اگر هدف ما باید تنها اصلاح خودمان باشد چرا خود جناب ملکیان اینهمه می‌گوید و می‌نویسد؟

لابد چیزی در باورها، خواسته‌ها، احساسات، گفتارها و رفتارهای مخاطبانش هست که نیاز به تغییر و اصلاح دارد که نیاز می‌بیند در این حجم وسیع حرف بزند و بنویسد و گرنه اگر آدم تنها هدفش اصلاح خودش باشد باید در سکوت تنها همان کارهایی را بکند که در این متن ذکر کرده است.

خود بیان این مطلب در فضای عمومی جامعه که "باید هدف ما تنها اصلاح خویشتن باشد" تلاشی است از طرف او برای اصلاح کسانی که تنها هدفشان اصلاح خویشتن نیست و به اصلاح خودش در این زمینه بسنده نکرده و متصدی اصلاح دیگران شده است.

هرکس برای دیگران حرف زد و نوشت یعنی دارد به چیزی دعوت می‌کند که گمان می‌کند مردم در آن زمینه یا عیب دارند یا نقص یا هردو. و البته کار بسیار به جا و موجهی می‌کند اما اگر ادعا کند که انسان باید فقط و تنها به فکر اصلاح خودش باشد و تنها هدفش باید اصلاح خودش باشد، اما از طرف دیگر شبانه‌روز در حال بیان دیدگاه‌های خودش برای مردم و نقد اموری باشد که معتقد است درست نیستند، آن کارش که حرف می‌زند و می‌نویسد با این ادعایش در تناقض است.

📝#محسن_نیکخواه

https://www.tg-me.com/AZADANDISHI93




@rasepardeh
‏دکتر علی الوردی،مورخ و جامعه‌‌شناس سکولار عراقی که گزین‌گویه‌هایش در جهان عرب زبانزد است، می‌گوید:



ما نگرانِ ملحدانی که منکر خدا می‌شوند نیستیم؛ بلکه کسانی وحشتِ واقعی ما را برمی‌انگیزند که با تمام ایمانِ‌شان، دست به کُشتار می‌زنند تا وجود خدا را برای‌مان اثبات کنند.
@rasepardeh
1
ڕاسپاردە
💠اگر هدف ما باید تنها اصلاح خودمان باشد چرا خود جناب ملکیان اینهمه می‌گوید و می‌نویسد؟ لابد چیزی در باورها، خواسته‌ها، احساسات، گفتارها و رفتارهای مخاطبانش هست که نیاز به تغییر و اصلاح دارد که نیاز می‌بیند در این حجم وسیع حرف بزند و بنویسد و گرنه اگر آدم…
.
🌽یه کشاورز بود که ذرّت‌های باکیفیتی پرورش میداد.

▫️جای تعجب بود که چطوری بین همه‌ی کشاورزهایی که ذرت میکارن، فقط اونه که هرسال جایزه‌ی بهترین ذرّت رو میبره؟

▫️یه سال خبرنگار روزنامه باهاش مصاحبه میکنه و بین مصاحبه میفهمه که کشاورز هر سال بذر ذرت برنده‌ی خودشو با همسایه‌هاش تقسیم میکنه!

▫️چرا بذر محصول خودتو با بقیه‌ی همسایه‌ها تقسیم میکنی وقتی می‌دونی سال بعد همون آدما باهات رقابت میکنن؟

▫️کشاورز جواب داد:
البته که میدونم، ولی شما هم میدونی که باد گرده‌ی ذرت رسیده رو برمیداره و مزرعه به مزرعه میچرخونه؟
اگه همسایه‌م ذرت ضعیفی داشته باشه، ذرت منم ضعیف میشه و اگه قرار باشه ذرت خوبی پرورش بدم، باید به همسایه‌هام هم کمک کنم که محصول با کیفیتی داشته باشن.

زندگی ما همینه...
اگه بخوایم خوب و معنادار زندگی کنیم باید به پربار کردن زندگی اطرافیانمون کمک کنیم...
چون ارزش هر فرد با تاثیر مثبتی که در زندگی دیگران میذاره سنجیده میشه.
زندگی شاد در گرو کمک کردن به دیگرانه وگرنه شادی انفرادی لذتی نداره./ هیرکان

تحلیل و رصد



@rasepardeh
2025/07/10 02:01:24
Back to Top
HTML Embed Code: