Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره روانکاوی یونگ (قسمت اول)
آنلاین
——————————-
این دوره فقط آنلاین برگزار میشود.
Admin: @BardiaBEH
شروع : یکشنبهها از 3 تیر
تعداد جلسات : 8 (قسمت اول)
ساعت : 20 الی 22
مدرس: محمد کهربی
لینک ثبتنام (آنلاین)
https://zarinp.al/598778
در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا با شماره های زیر تماس بگیرید:
09121795739
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil
آنلاین
——————————-
این دوره فقط آنلاین برگزار میشود.
Admin: @BardiaBEH
شروع : یکشنبهها از 3 تیر
تعداد جلسات : 8 (قسمت اول)
ساعت : 20 الی 22
مدرس: محمد کهربی
لینک ثبتنام (آنلاین)
https://zarinp.al/598778
در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا با شماره های زیر تماس بگیرید:
09121795739
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil
Forwarded from جنرالیست - محمد کهربی
روان تحلیل
Photo
در فیلم "زنان خاص" تنهایی به عنوان یک تجربه پیچیده و چند لایه به تصویر کشیده میشود که هر یک از شخصیتهای زن به شکلی متفاوت با آن روبرو میشوند.
* لورا (Laura Dern): وکیل موفقی که با وجود موفقیتهای حرفهای، در زندگی شخصی خود احساس تنهایی و انزوا میکند. او در برقراری ارتباط عاطفی با دیگران مشکل دارد و به نظر میرسد در روابط خود به دنبال پر کردن خلأ درونی خود است.
* جینا (Michelle Williams): زنی که با همسر و دختر نوجوانش در حومه شهر زندگی میکند. او در آرزوی ساختن خانهای جدید است و در این راه با چالشها و موانع زیادی روبرو میشود. تنهایی او در احساس ناتوانی و ناامیدی او در مواجهه با این مشکلات ریشه دارد.
* جیمی (Kristen Stewart): وکیل جوانی که در یک شهر کوچک تدریس میکند. او با یکی از شاگردانش به نام بث (Lily Gladstone) آشنا میشود و به او علاقهمند میشود. تنهایی جیمی در احساس بیگانگی و عدم تعلق او به محیط اطرافش نمود پیدا میکند.
* بث (Lily Gladstone): زنی بومی آمریکایی که در مزرعهای دورافتاده زندگی میکند. او به جیمی علاقهمند میشود، اما به دلیل تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی، برقراری ارتباط با او برایش دشوار است. تنهایی بث در انزوای جغرافیایی و فرهنگی او ریشه دارد.
در فیلم "زنان خاص"، تنهایی به عنوان یک تجربه فراگیر و اجتنابناپذیر در زندگی زنان به تصویر کشیده میشود.
هر یک از شخصیتها با تنهایی خود به شکلی متفاوت روبرو میشوند و در نهایت، به دنبال راهی برای غلبه بر آن و یافتن معنا و ارتباط در زندگی خود هستند.
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
* لورا (Laura Dern): وکیل موفقی که با وجود موفقیتهای حرفهای، در زندگی شخصی خود احساس تنهایی و انزوا میکند. او در برقراری ارتباط عاطفی با دیگران مشکل دارد و به نظر میرسد در روابط خود به دنبال پر کردن خلأ درونی خود است.
* جینا (Michelle Williams): زنی که با همسر و دختر نوجوانش در حومه شهر زندگی میکند. او در آرزوی ساختن خانهای جدید است و در این راه با چالشها و موانع زیادی روبرو میشود. تنهایی او در احساس ناتوانی و ناامیدی او در مواجهه با این مشکلات ریشه دارد.
* جیمی (Kristen Stewart): وکیل جوانی که در یک شهر کوچک تدریس میکند. او با یکی از شاگردانش به نام بث (Lily Gladstone) آشنا میشود و به او علاقهمند میشود. تنهایی جیمی در احساس بیگانگی و عدم تعلق او به محیط اطرافش نمود پیدا میکند.
* بث (Lily Gladstone): زنی بومی آمریکایی که در مزرعهای دورافتاده زندگی میکند. او به جیمی علاقهمند میشود، اما به دلیل تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی، برقراری ارتباط با او برایش دشوار است. تنهایی بث در انزوای جغرافیایی و فرهنگی او ریشه دارد.
در فیلم "زنان خاص"، تنهایی به عنوان یک تجربه فراگیر و اجتنابناپذیر در زندگی زنان به تصویر کشیده میشود.
هر یک از شخصیتها با تنهایی خود به شکلی متفاوت روبرو میشوند و در نهایت، به دنبال راهی برای غلبه بر آن و یافتن معنا و ارتباط در زندگی خود هستند.
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
X (formerly Twitter)
Mohammad Kahrobi (@kahrobi) on X
Lifetime Student | psychoanalysis | Libertarian | Management |
project: @liberty_institute | @ravantahlil |
project: @liberty_institute | @ravantahlil |
Forwarded from جنرالیست - محمد کهربی
روان تحلیل
Photo
تحلیل روانشناختی فیلم Cabrini
فیلم Cabrini (2024) داستان زندگی فرانچسکا کابرینی، راهبه و قدیسه کاتولیک ایتالیایی-آمریکایی را روایت میکند که در اواخر قرن نوزدهم به نیویورک مهاجرت کرد. این فیلم به بررسی چالشهای روانشناختی و اجتماعی میپردازد که کابرینی در مسیر خدمت به مهاجران ایتالیایی و تأسیس مؤسسات خیریه و آموزشی با آنها مواجه میشود.
مضامین روانشناختی اصلی در فیلم:
1. ایمان و انعطافپذیری: کابرینی با ایمان عمیق و استواری به خدا، با چالشهای عظیم روبرو میشود. او با وجود مخالفتها، تبعیضها و مشکلات مالی، هرگز تسلیم نمیشود و با ارادهای قوی به راه خود ادامه میدهد. این فیلم نشان میدهد که ایمان میتواند به عنوان منبع قدرتمندی برای انعطافپذیری و پشتکار در مواجهه با سختیها عمل کند.
2. شجاعت و رهبری: کابرینی به عنوان یک زن در جامعهای مردسالار، با شجاعت و قاطعیت برای احقاق حقوق مهاجران ایتالیایی مبارزه میکند. او با رهبری کاریزماتیک خود، دیگران را به پیوستن به آرمان خود ترغیب میکند و مؤسسات خیریه و آموزشی متعددی را تأسیس میکند. این فیلم نشان میدهد که شجاعت و رهبری میتوانند به تغییر و تحول اجتماعی منجر شوند.
3. همدلی و خدمت به دیگران: کابرینی با همدلی عمیق نسبت به مهاجران ایتالیایی، به آنها کمک میکند تا با چالشهای زندگی در یک کشور جدید روبرو شوند. او با تأسیس مدارس، بیمارستانها و یتیمخانهها، به نیازهای اساسی آنها پاسخ میدهد و به آنها کمک میکند تا به جامعه جدید خود بپیوندند. این فیلم نشان میدهد که همدلی و خدمت به دیگران میتوانند به ایجاد جامعهای عادلانهتر و انسانیتر کمک کنند.
4. مبارزه با تبعیض و بیگانههراسی: کابرینی با تبعیض و بیگانههراسی شدیدی که علیه مهاجران ایتالیایی در نیویورک وجود دارد، مبارزه میکند. او با شجاعت و استدلال، به دفاع از حقوق آنها میپردازد و به تدریج نگرش جامعه را نسبت به آنها تغییر میدهد. این فیلم نشان میدهد که مبارزه با تبعیض و بیگانههراسی میتواند به ایجاد جامعهای فراگیرتر و پذیرندهتر کمک کند.
تأثیر روانشناختی فیلم:
فیلم Cabrini میتواند تأثیر مثبتی بر بینندگان داشته باشد. این فیلم با نمایش ایمان، شجاعت، همدلی و رهبری کابرینی، میتواند الهامبخش و انگیزهبخش باشد. همچنین، این فیلم با پرداختن به موضوعات مهمی مانند تبعیض، بیگانههراسی و اهمیت خدمت به دیگران، میتواند به افزایش آگاهی و حساسیت بینندگان نسبت به این مسائل کمک کند.
نتیجهگیری:
فیلم Cabrini یک داستان الهامبخش از ایمان، شجاعت، همدلی و رهبری است. این فیلم با پرداختن به موضوعات مهم روانشناختی و اجتماعی، میتواند تأثیر مثبتی بر بینندگان داشته باشد و آنها را به تفکر و عمل در جهت ایجاد جامعهای بهتر ترغیب کند.
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
فیلم Cabrini (2024) داستان زندگی فرانچسکا کابرینی، راهبه و قدیسه کاتولیک ایتالیایی-آمریکایی را روایت میکند که در اواخر قرن نوزدهم به نیویورک مهاجرت کرد. این فیلم به بررسی چالشهای روانشناختی و اجتماعی میپردازد که کابرینی در مسیر خدمت به مهاجران ایتالیایی و تأسیس مؤسسات خیریه و آموزشی با آنها مواجه میشود.
مضامین روانشناختی اصلی در فیلم:
1. ایمان و انعطافپذیری: کابرینی با ایمان عمیق و استواری به خدا، با چالشهای عظیم روبرو میشود. او با وجود مخالفتها، تبعیضها و مشکلات مالی، هرگز تسلیم نمیشود و با ارادهای قوی به راه خود ادامه میدهد. این فیلم نشان میدهد که ایمان میتواند به عنوان منبع قدرتمندی برای انعطافپذیری و پشتکار در مواجهه با سختیها عمل کند.
2. شجاعت و رهبری: کابرینی به عنوان یک زن در جامعهای مردسالار، با شجاعت و قاطعیت برای احقاق حقوق مهاجران ایتالیایی مبارزه میکند. او با رهبری کاریزماتیک خود، دیگران را به پیوستن به آرمان خود ترغیب میکند و مؤسسات خیریه و آموزشی متعددی را تأسیس میکند. این فیلم نشان میدهد که شجاعت و رهبری میتوانند به تغییر و تحول اجتماعی منجر شوند.
3. همدلی و خدمت به دیگران: کابرینی با همدلی عمیق نسبت به مهاجران ایتالیایی، به آنها کمک میکند تا با چالشهای زندگی در یک کشور جدید روبرو شوند. او با تأسیس مدارس، بیمارستانها و یتیمخانهها، به نیازهای اساسی آنها پاسخ میدهد و به آنها کمک میکند تا به جامعه جدید خود بپیوندند. این فیلم نشان میدهد که همدلی و خدمت به دیگران میتوانند به ایجاد جامعهای عادلانهتر و انسانیتر کمک کنند.
4. مبارزه با تبعیض و بیگانههراسی: کابرینی با تبعیض و بیگانههراسی شدیدی که علیه مهاجران ایتالیایی در نیویورک وجود دارد، مبارزه میکند. او با شجاعت و استدلال، به دفاع از حقوق آنها میپردازد و به تدریج نگرش جامعه را نسبت به آنها تغییر میدهد. این فیلم نشان میدهد که مبارزه با تبعیض و بیگانههراسی میتواند به ایجاد جامعهای فراگیرتر و پذیرندهتر کمک کند.
تأثیر روانشناختی فیلم:
فیلم Cabrini میتواند تأثیر مثبتی بر بینندگان داشته باشد. این فیلم با نمایش ایمان، شجاعت، همدلی و رهبری کابرینی، میتواند الهامبخش و انگیزهبخش باشد. همچنین، این فیلم با پرداختن به موضوعات مهمی مانند تبعیض، بیگانههراسی و اهمیت خدمت به دیگران، میتواند به افزایش آگاهی و حساسیت بینندگان نسبت به این مسائل کمک کند.
نتیجهگیری:
فیلم Cabrini یک داستان الهامبخش از ایمان، شجاعت، همدلی و رهبری است. این فیلم با پرداختن به موضوعات مهم روانشناختی و اجتماعی، میتواند تأثیر مثبتی بر بینندگان داشته باشد و آنها را به تفکر و عمل در جهت ایجاد جامعهای بهتر ترغیب کند.
🔺 - یک جنرالیست
🔻 @be_a_generalist
| Twitter | Instagram | Telegram |
Forwarded from روان تحلیل (Bardia Behboodian)
دوره روانکاوی یونگ (قسمت اول)
آنلاین
——————————-
این دوره فقط آنلاین برگزار میشود.
Admin: @BardiaBEH
شروع : یکشنبهها از 3 تیر
تعداد جلسات : 8 (قسمت اول)
ساعت : 20 الی 22
مدرس: محمد کهربی
لینک ثبتنام (آنلاین)
https://zarinp.al/598778
در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا با شماره های زیر تماس بگیرید:
09121795739
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil
آنلاین
——————————-
این دوره فقط آنلاین برگزار میشود.
Admin: @BardiaBEH
شروع : یکشنبهها از 3 تیر
تعداد جلسات : 8 (قسمت اول)
ساعت : 20 الی 22
مدرس: محمد کهربی
لینک ثبتنام (آنلاین)
https://zarinp.al/598778
در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا با شماره های زیر تماس بگیرید:
09121795739
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil
Forwarded from روان تحلیل (Bardia Behboodian)
سیلابسهای دروه : کلیدواژههای روانکاوی یونگ
1. تاریخچه شخصی یونگ
خانواده و اجتماعی که یونگ در آن میزیست / سیری کوتاه در زندگی یونگ / شخصیت و زندگی خصوصی یونگ / دوران کودکی / تحصیلات / یونگ و فروید / بحران میان سالی / بازی خلاقانه / کشف کهن الگوها / ماندالا / برج بولینگن / حلقه مطالعاتی ایرانوس
2. آثار یونگ
کتاب قرمز / انسان و سمبلهایش / پاسخ به ایوب / تعبیر رویا / راز پیوند / روانشناسی و کیمیاگری / سمینار چنین گفت زرتشت نیچه / روح و زندگی / چهار صورت مثالی / آیون / راز پیوند
3. کشف روان
ساختار روان / ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی / ایگو / پرسونا / عقده / سایه / آرکتایپ / آنیما / آنیموس/ سلف
4. سفر روان
مراحل کهن الگویی تکوین / فرآیند فردیت / نوع و جنسیت / مناسک عبور / بحران میان سالی / کهن سالی / تخیل فعال / سنخ های روانی
5. رویاها و سمبل
چرا رویا میبینیم / اهمیت رویا / منشا رویا / رویاهای یونگ / تجزیه و تحلیل رویا
6. خصوصیات روانی و ارتباط
روانشناسی ضمیر ناخودآگاه / برونگرایی و درونگرایی / عملکرد چهارگانه / هشت نوع شخصیت روانی / عوامل تعیین کننده خصوصیات روانی / کارکرد احساس، شهود، تفکر و حس / تیپ های روانشناختی و مسیر رشد
7. علوم ماورایی و متافیزیک
عرفان گرایی / یی چینگ / کیمیاگری / موضوع شر / داستان ایوب / سفر بسوی خود، هندوئیسم، بودیسم، مسیحیت
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil
1. تاریخچه شخصی یونگ
خانواده و اجتماعی که یونگ در آن میزیست / سیری کوتاه در زندگی یونگ / شخصیت و زندگی خصوصی یونگ / دوران کودکی / تحصیلات / یونگ و فروید / بحران میان سالی / بازی خلاقانه / کشف کهن الگوها / ماندالا / برج بولینگن / حلقه مطالعاتی ایرانوس
2. آثار یونگ
کتاب قرمز / انسان و سمبلهایش / پاسخ به ایوب / تعبیر رویا / راز پیوند / روانشناسی و کیمیاگری / سمینار چنین گفت زرتشت نیچه / روح و زندگی / چهار صورت مثالی / آیون / راز پیوند
3. کشف روان
ساختار روان / ضمیر ناخودآگاه فردی و جمعی / ایگو / پرسونا / عقده / سایه / آرکتایپ / آنیما / آنیموس/ سلف
4. سفر روان
مراحل کهن الگویی تکوین / فرآیند فردیت / نوع و جنسیت / مناسک عبور / بحران میان سالی / کهن سالی / تخیل فعال / سنخ های روانی
5. رویاها و سمبل
چرا رویا میبینیم / اهمیت رویا / منشا رویا / رویاهای یونگ / تجزیه و تحلیل رویا
6. خصوصیات روانی و ارتباط
روانشناسی ضمیر ناخودآگاه / برونگرایی و درونگرایی / عملکرد چهارگانه / هشت نوع شخصیت روانی / عوامل تعیین کننده خصوصیات روانی / کارکرد احساس، شهود، تفکر و حس / تیپ های روانشناختی و مسیر رشد
7. علوم ماورایی و متافیزیک
عرفان گرایی / یی چینگ / کیمیاگری / موضوع شر / داستان ایوب / سفر بسوی خود، هندوئیسم، بودیسم، مسیحیت
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil
روان تحلیل
Photo
ترجمه: محمد کهربی
#یونگ: "فردیت به معنای تبدیل شدن به یک 'فرد' است، و تا آنجا که 'فردیت' شامل منحصر به فردترین، آخرین و بی همتاترین ویژگی های درونی ما می شود، به معنای تبدیل شدن به خودِ خویش نیز هست. بنابراین میتوانیم فردیت را به عنوان 'رسیدن به خود' یا 'خودشکوفایی' ترجمه کنیم.
امکانات رشدی که در فصلهای قبل مورد بحث قرار گرفت، در اصل، از خود بیگانگیهایی بودند، راههایی برای سلب واقعیت از خود به نفع یک نقش بیرونی یا به نفع یک معنای خیالی. در حالت اول، خود به پسزمینه میرود و جای خود را به شناخت اجتماعی میدهد؛ در حالت دوم، به معنای خود القایی یک تصویر بدوی. در هر دو مورد جمع برتری دارد. از خود بیگانگی به نفع جمع با یک آرمان اجتماعی مطابقت دارد؛ حتی به عنوان وظیفه و فضیلت اجتماعی تلقی می شود، اگرچه می توان از آن برای اهداف خودخواهانه نیز سوء استفاده کرد. افراد خودخواه را "#خودخواه" می نامند، اما این، طبیعتاً، هیچ ارتباطی با مفهوم "خود" آنگونه که من در اینجا از آن استفاده می کنم، ندارد. از سوی دیگر، خودشکوفایی گویی در تقابل با از خود بیگانگی است.
این سوء تفاهم کاملاً عمومی است، زیرا ما به اندازه کافی بین #فردگرایی و #فردیت تمایز قائل نمیشویم. فردگرایی به معنای تأکید عمدی و برجسته کردن برخی ویژگیهای فرضی به جای ملاحظات و تعهدات جمعی است. اما فردیت دقیقاً به معنای تحقق بهتر و کاملتر ویژگی های جمعی انسان است، زیرا توجه کافی به ویژگی فرد بیشتر به عملکرد بهتر اجتماعی کمک می کند تا زمانی که این ویژگی نادیده گرفته یا سرکوب شود. ویژگی خاص یک فرد را نباید به عنوان یک چیز عجیب در ذات یا اجزای او درک کرد، بلکه بیشتر به عنوان ترکیبی منحصر به فرد، یا تمایز تدریجی، از عملکردها و توانایی هایی که به خودی خود جهانی هستند.
هر چهره انسانی یک بینی، دو چشم و غیره دارد، اما این عوامل جهانی متغیر هستند و این تغییرپذیری است که ویژگی های فردی را ممکن می سازد. بنابراین، فردیت تنها میتواند به معنای فرآیند رشد روانی باشد که ویژگیهای فردی داده شده را برآورده میکند. به عبارت دیگر، فرآیندی است که طی آن انسان به موجودی معین و منحصر به فردی تبدیل میشود که در واقع وجود دارد. او با انجام این کار در معنای معمولی کلمه «خودخواه» نمیشود، بلکه صرفاً ویژگیهای طبیعت خود را برآورده میکند، و این، همانطور که گفتیم، تفاوت زیادی با خودخواهی یا فردگرایی دارد.
حال تا آنجا که انسان به عنوان یک واحد زنده از عوامل صرفاً جهانی تشکیل شده است، او کاملاً جمعی است و بنابراین به هیچ وجه مخالف جمع گرایی نیست. از این رو، تأکید فردگرایانه بر ویژگی خود، تناقضی با این واقعیت اساسی موجود زنده است. از سوی دیگر، فردیت هدف همکاری زنده همه عوامل است. اما از آنجایی که عوامل جهانی همیشه فقط به شکل فردی ظاهر میشوند، توجه کامل به آنها نیز تأثیر فردی ایجاد میکند، و تأثیری که نمیتواند توسط هیچ چیز دیگری، و مهمتر از همه توسط فردگرایی، پیشی بگیرد.
هدف از فردیت چیزی جز سلب #پرسونا از یک سو و قدرت تلقینی تصاویر بدوی از سوی دیگر نیست. از آنچه در فصلهای قبل گفته شد، باید به اندازه کافی روشن باشد که پرسونا از نظر روانشناختی به چه معناست. اما وقتی به طرف دیگر، یعنی به تأثیر #ناخودآگاه جمعی روی میآوریم، متوجه میشویم که در دنیای تاریک درونی حرکت میکنیم که درک آن بسیار دشوارتر از #روانشناسی پرسونا است که در دسترس همگان است. همه می دانند که منظور از "ادای مقامات رسمی" یا "ایفای نقش اجتماعی" چیست. از طریق پرسونا، انسان سعی میکند بهعنوان این یا آن ظاهر شود، یا پشت نقاب پنهان میشود، یا حتی ممکن است یک پرسونای مشخص را به عنوان یک سنگر بسازد. بنابراین مشکل پرسونا نباید مشکلات فکری بزرگی ایجاد کند."
~C.G. Jung, "The Function of the Unconscious," Two Essays in Analytical Psychology, CW 7, par. 266-269
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
#یونگ: "فردیت به معنای تبدیل شدن به یک 'فرد' است، و تا آنجا که 'فردیت' شامل منحصر به فردترین، آخرین و بی همتاترین ویژگی های درونی ما می شود، به معنای تبدیل شدن به خودِ خویش نیز هست. بنابراین میتوانیم فردیت را به عنوان 'رسیدن به خود' یا 'خودشکوفایی' ترجمه کنیم.
امکانات رشدی که در فصلهای قبل مورد بحث قرار گرفت، در اصل، از خود بیگانگیهایی بودند، راههایی برای سلب واقعیت از خود به نفع یک نقش بیرونی یا به نفع یک معنای خیالی. در حالت اول، خود به پسزمینه میرود و جای خود را به شناخت اجتماعی میدهد؛ در حالت دوم، به معنای خود القایی یک تصویر بدوی. در هر دو مورد جمع برتری دارد. از خود بیگانگی به نفع جمع با یک آرمان اجتماعی مطابقت دارد؛ حتی به عنوان وظیفه و فضیلت اجتماعی تلقی می شود، اگرچه می توان از آن برای اهداف خودخواهانه نیز سوء استفاده کرد. افراد خودخواه را "#خودخواه" می نامند، اما این، طبیعتاً، هیچ ارتباطی با مفهوم "خود" آنگونه که من در اینجا از آن استفاده می کنم، ندارد. از سوی دیگر، خودشکوفایی گویی در تقابل با از خود بیگانگی است.
این سوء تفاهم کاملاً عمومی است، زیرا ما به اندازه کافی بین #فردگرایی و #فردیت تمایز قائل نمیشویم. فردگرایی به معنای تأکید عمدی و برجسته کردن برخی ویژگیهای فرضی به جای ملاحظات و تعهدات جمعی است. اما فردیت دقیقاً به معنای تحقق بهتر و کاملتر ویژگی های جمعی انسان است، زیرا توجه کافی به ویژگی فرد بیشتر به عملکرد بهتر اجتماعی کمک می کند تا زمانی که این ویژگی نادیده گرفته یا سرکوب شود. ویژگی خاص یک فرد را نباید به عنوان یک چیز عجیب در ذات یا اجزای او درک کرد، بلکه بیشتر به عنوان ترکیبی منحصر به فرد، یا تمایز تدریجی، از عملکردها و توانایی هایی که به خودی خود جهانی هستند.
هر چهره انسانی یک بینی، دو چشم و غیره دارد، اما این عوامل جهانی متغیر هستند و این تغییرپذیری است که ویژگی های فردی را ممکن می سازد. بنابراین، فردیت تنها میتواند به معنای فرآیند رشد روانی باشد که ویژگیهای فردی داده شده را برآورده میکند. به عبارت دیگر، فرآیندی است که طی آن انسان به موجودی معین و منحصر به فردی تبدیل میشود که در واقع وجود دارد. او با انجام این کار در معنای معمولی کلمه «خودخواه» نمیشود، بلکه صرفاً ویژگیهای طبیعت خود را برآورده میکند، و این، همانطور که گفتیم، تفاوت زیادی با خودخواهی یا فردگرایی دارد.
حال تا آنجا که انسان به عنوان یک واحد زنده از عوامل صرفاً جهانی تشکیل شده است، او کاملاً جمعی است و بنابراین به هیچ وجه مخالف جمع گرایی نیست. از این رو، تأکید فردگرایانه بر ویژگی خود، تناقضی با این واقعیت اساسی موجود زنده است. از سوی دیگر، فردیت هدف همکاری زنده همه عوامل است. اما از آنجایی که عوامل جهانی همیشه فقط به شکل فردی ظاهر میشوند، توجه کامل به آنها نیز تأثیر فردی ایجاد میکند، و تأثیری که نمیتواند توسط هیچ چیز دیگری، و مهمتر از همه توسط فردگرایی، پیشی بگیرد.
هدف از فردیت چیزی جز سلب #پرسونا از یک سو و قدرت تلقینی تصاویر بدوی از سوی دیگر نیست. از آنچه در فصلهای قبل گفته شد، باید به اندازه کافی روشن باشد که پرسونا از نظر روانشناختی به چه معناست. اما وقتی به طرف دیگر، یعنی به تأثیر #ناخودآگاه جمعی روی میآوریم، متوجه میشویم که در دنیای تاریک درونی حرکت میکنیم که درک آن بسیار دشوارتر از #روانشناسی پرسونا است که در دسترس همگان است. همه می دانند که منظور از "ادای مقامات رسمی" یا "ایفای نقش اجتماعی" چیست. از طریق پرسونا، انسان سعی میکند بهعنوان این یا آن ظاهر شود، یا پشت نقاب پنهان میشود، یا حتی ممکن است یک پرسونای مشخص را به عنوان یک سنگر بسازد. بنابراین مشکل پرسونا نباید مشکلات فکری بزرگی ایجاد کند."
~C.G. Jung, "The Function of the Unconscious," Two Essays in Analytical Psychology, CW 7, par. 266-269
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
یونانیان، اروس را به عنوان یک خدا میپنداشتند، قدیمیترین و در عین حال جوانترین همه خدایان، در آغاز همه چیز و همیشه در حال تجدید، همیشه در حال ظهور. اروس به زیرزمین رانده شده به خشم تبدیل می شود و خشونت بزرگی به دنبال دارد. اروس متمایز، کلیساها را می سازد و سمفونی می نویسد.
ما کار این خدا را در محدوده جنسیت محدود کردهایم. مطمئناً او در آنجا حضور دارد، اما ما توسط نیروهایی عمیقتر از رابطه جنسی، طولانیتر از عشق، مرموزتر از معشوق حرکت میکنیم.
جیمز هالیس
زیر سایه زحل
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
ما کار این خدا را در محدوده جنسیت محدود کردهایم. مطمئناً او در آنجا حضور دارد، اما ما توسط نیروهایی عمیقتر از رابطه جنسی، طولانیتر از عشق، مرموزتر از معشوق حرکت میکنیم.
جیمز هالیس
زیر سایه زحل
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
روان تحلیل
Photo
ترجمه: محمد کهربی
#یونگ: "از نظر من، ترجیح میدهم به انسان از نظر آنچه که در او سالم و درست است نگاه کنم و مرد بیمار را دقیقاً از همان نوع روانشناسی رها کنم که هر صفحه نوشتهی فروید را رنگ آمیزی میکند. نمیتوانم بفهمم که چگونه فروید میتواند فراتر از روانشناسی خودش برود و بیمار را از رنجی که پزشک هنوز خودش از آن رنج میبرد رهایی بخشد.
این روانشناسی حالتهای عصبی ذهن است، قطعاً یک طرفه، و اعتبار آن واقعاً به آن حالتها محدود میشود. در این محدودهها درست و معتبر است، حتی زمانی که اشتباه میکند، زیرا خطا نیز به تصویر تعلق دارد و حقیقت یک اعتراف را حمل میکند. اما این روانشناسی ذهن سالم نیست، و – این نشانهای از بیماری آن است- مبتنی بر یک دیدگاه غیرانتقادی، حتی #ناخودآگاه، از جهان است که میتواند افق تجربه را محدود کند و دیدگاه فرد را محدود کند. اشتباه بزرگی از طرف #فروید بود که به فلسفه پشت کرد.
او حتی یک بار هم مفروضات خود یا حتی مقدمات روانی شخصی خود را نقد نمیکند. با این حال، همانطور که از آنچه در بالا گفتم میتوان استنباط کرد، انجام این کار ضروری بود. زیرا اگر او بنیانهای خود را به طور انتقادی بررسی میکرد، هرگز نمیتوانست روانشناسی عجیب و غریب خود را به آن سادگی که در کتاب "تفسیر خواب" انجام داد، به نمایش بگذارد. در هر صورت، او طعم مشکلاتی را که من با آن مواجه شده بودم، میچشید. من هرگز نوشیدنی تلخ و شیرین نقد فلسفی را رد نکردهام، اما با احتیاط، کم کم آن را مصرف کردهام.
مخالفانم خواهند گفت خیلی کم؛ احساس خودم به من میگوید تقریباً زیاد. انتقاد از خود خیلی آسان میتواند ساده لوحی، آن دارایی ارزشمند، یا بهتر است بگوییم هدیهای را که هیچ فرد خلاقی نمیتواند بدون آن انجام دهد، مسموم کند. در هر صورت، نقد فلسفی به من کمک کرده است تا ببینم که هر #روانشناسی – از جمله خودم – دارای ویژگی اعتراف ذهنی است.
و با این حال باید از تخریب خلاقیت خود توسط قدرت انتقادیام جلوگیری کنم. من به خوبی میدانم که هر کلمهای که میگویم چیزی از خودم را در خود دارد – از خود خاص و منحصربهفردم با تاریخ خاص و دنیای خاص خودش. حتی وقتی با داده های تجربی سروکار دارم، لزوماً در مورد خودم صحبت می کنم. اما تنها با پذیرفتن این امر به عنوان یک امر اجتناب ناپذیر است که میتوانم در خدمت دانش انسان از انسان باشم - هدفی که فروید نیز آرزوی خدمت به آن را داشت و علیرغم همه چیز به آن خدمت کرده است. دانش نه تنها بر حقیقت، بلکه بر خطا نیز مبتنی است.
شاید در اینجا، جایی که این سؤال مطرح میشود که تشخیص دهیم هر روانشناسی که کار یک انسان است، ذهنی رنگآمیزی شده است، خط بین فروید و من واضحتر کشیده میشود."
~C.G. Jung, "Freud and Jung: Contrasts," Freud and Psychoanalysis, par. 774-775
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
#یونگ: "از نظر من، ترجیح میدهم به انسان از نظر آنچه که در او سالم و درست است نگاه کنم و مرد بیمار را دقیقاً از همان نوع روانشناسی رها کنم که هر صفحه نوشتهی فروید را رنگ آمیزی میکند. نمیتوانم بفهمم که چگونه فروید میتواند فراتر از روانشناسی خودش برود و بیمار را از رنجی که پزشک هنوز خودش از آن رنج میبرد رهایی بخشد.
این روانشناسی حالتهای عصبی ذهن است، قطعاً یک طرفه، و اعتبار آن واقعاً به آن حالتها محدود میشود. در این محدودهها درست و معتبر است، حتی زمانی که اشتباه میکند، زیرا خطا نیز به تصویر تعلق دارد و حقیقت یک اعتراف را حمل میکند. اما این روانشناسی ذهن سالم نیست، و – این نشانهای از بیماری آن است- مبتنی بر یک دیدگاه غیرانتقادی، حتی #ناخودآگاه، از جهان است که میتواند افق تجربه را محدود کند و دیدگاه فرد را محدود کند. اشتباه بزرگی از طرف #فروید بود که به فلسفه پشت کرد.
او حتی یک بار هم مفروضات خود یا حتی مقدمات روانی شخصی خود را نقد نمیکند. با این حال، همانطور که از آنچه در بالا گفتم میتوان استنباط کرد، انجام این کار ضروری بود. زیرا اگر او بنیانهای خود را به طور انتقادی بررسی میکرد، هرگز نمیتوانست روانشناسی عجیب و غریب خود را به آن سادگی که در کتاب "تفسیر خواب" انجام داد، به نمایش بگذارد. در هر صورت، او طعم مشکلاتی را که من با آن مواجه شده بودم، میچشید. من هرگز نوشیدنی تلخ و شیرین نقد فلسفی را رد نکردهام، اما با احتیاط، کم کم آن را مصرف کردهام.
مخالفانم خواهند گفت خیلی کم؛ احساس خودم به من میگوید تقریباً زیاد. انتقاد از خود خیلی آسان میتواند ساده لوحی، آن دارایی ارزشمند، یا بهتر است بگوییم هدیهای را که هیچ فرد خلاقی نمیتواند بدون آن انجام دهد، مسموم کند. در هر صورت، نقد فلسفی به من کمک کرده است تا ببینم که هر #روانشناسی – از جمله خودم – دارای ویژگی اعتراف ذهنی است.
و با این حال باید از تخریب خلاقیت خود توسط قدرت انتقادیام جلوگیری کنم. من به خوبی میدانم که هر کلمهای که میگویم چیزی از خودم را در خود دارد – از خود خاص و منحصربهفردم با تاریخ خاص و دنیای خاص خودش. حتی وقتی با داده های تجربی سروکار دارم، لزوماً در مورد خودم صحبت می کنم. اما تنها با پذیرفتن این امر به عنوان یک امر اجتناب ناپذیر است که میتوانم در خدمت دانش انسان از انسان باشم - هدفی که فروید نیز آرزوی خدمت به آن را داشت و علیرغم همه چیز به آن خدمت کرده است. دانش نه تنها بر حقیقت، بلکه بر خطا نیز مبتنی است.
شاید در اینجا، جایی که این سؤال مطرح میشود که تشخیص دهیم هر روانشناسی که کار یک انسان است، ذهنی رنگآمیزی شده است، خط بین فروید و من واضحتر کشیده میشود."
~C.G. Jung, "Freud and Jung: Contrasts," Freud and Psychoanalysis, par. 774-775
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
روان تحلیل
Photo
ترجمه: محمد کهربی
#یونگ: «هر فرد خلاق، یک دوگانگی یا ترکیبی از ویژگیهای متضاد است. از یک سو، او یک انسان با زندگی شخصی است، در حالی که از سوی دیگر، یک فرآیند خلاق غیرشخصی است. او به عنوان یک انسان ممکن است سالم یا بیمار باشد و #روانشناسی شخصی او میتواند و باید با اصطلاحات شخصی توضیح داده شود. اما او را میتوان به عنوان یک هنرمند تنها بر حسب دستاورد خلاقانهاش درک کرد.
اگر روش زندگی یک جنتلمن انگلیسی یا یک افسر پروسی یا یک کاردینال را به عوامل شخصی تقلیل دهیم، اشتباه بزرگی مرتکب میشویم. جنتلمن، افسر و روحانی عالی به عنوان مقامات غیرشخصی عمل می کنند و هر نقش روانشناسی عینی خود را دارد. اگرچه هنرمند دقیقاً نقطه مقابل یک مقام رسمی است، اما با این وجود یک تشابه پنهانی بین آنها وجود دارد، زیرا یک روانشناسی خاص هنری بیشتر از اینکه شخصی باشد، جمعی است.
#هنر نوعی انگیزه ذاتی است که انسان را میرباید و او را ابزار خود میسازد. هنرمند فردی نیست که دارای اراده آزاد باشد و به دنبال اهداف خود باشد، بلکه کسی است که به هنر اجازه میدهد اهداف خود را از طریق او تحقق بخشد. او به عنوان یک انسان ممکن است خلق و خو و اراده و اهداف شخصی داشته باشد، اما به عنوان یک هنرمند، «انسان» به معنای والاتری است – او «انسان جمعی» است، وسیله نقلیه و قالبساز زندگی روانی ناخودآگاه بشر. این دفتر اوست، و گاهی اوقات چنان بار سنگینی است که او محکوم به فدا کردن شادی و هر چیزی است که زندگی را برای انسان معمولی ارزش زیستن میکند.
همانطور که K.G. کاروس میگوید: «عجیب است راههایی که #نبوغ اعلام میشود، زیرا آنچه موجودی را که اینقدر والا اعطا شده متمایز میکند این است که با وجود تمام آزادی زندگیاش و وضوح اندیشهاش، همه جا توسط #ناخودآگاه، خدای مرموز درون او محاصره شده و تحت تأثیر قرار گرفته است. به طوری که ایده ها به سوی او سرازیر می شوند – او نمی داند از کجا؛ او مجبور به کار و خلق کردن است – نمی داند برای چه هدفی: و تحت تسلط انگیزه ای برای رشد و توسعه مداوم است – او نمی داند به کجا.
در این شرایط، جای تعجب نیست که هنرمند نمونهای به ویژه جالب برای تحلیل انتقادی روانشناس است. زندگی او نمیتواند جز پر از تضاد باشد، زیرا دو نیرو در درون او میجنگند: از یک سو، اشتیاق موجه انسان معمولی برای شادی، رضایت و امنیت، و از سوی دیگر، اشتیاق بیرحمانه برای آفرینش که ممکن است پیش برود تا جایی که بر هر میل شخصی غلبه کند. اگر زندگی هنرمندان به عنوان یک قاعده بسیار نارضایتی بخش است، نه اینکه بگوییم غم انگیز، به دلیل تقدیر شوم سرنوشت نیست، بلکه به دلیل برخی حقارت ها در شخصیت آنها یا ناتوانی در سازگاری است.
یک فرد باید برای هدیه الهی آتش خلاق هزینه زیادی بپردازد. انگار هر یک از ما با ذخیره محدودی از انرژی به دنیا آمده ایم. در هنرمند، قوی ترین نیروی وجود او، یعنی خلاقیت او، این انرژی را می گیرد و تقریباً در انحصار خود در می آورد و آنقدر کم باقی می ماند که هیچ چیز ارزشمندی از آن حاصل نمی شود. انگیزه خلاق میتواند انسانیت او را تا جایی تخلیه کند که #ایگو شخصی فقط میتواند در سطحی ابتدایی یا پستتر وجود داشته باشد و مجبور میشود انواع نقصها را توسعه دهد – بیرحمی، خودخواهی («#خود شهوترانی»)، غرور، و دیگر ویژگیهای #کودکانه. این حقارتها تنها وسیلهای هستند که به وسیله آن میتواند حیات خود را حفظ کند و از تمام شدن کامل آن جلوگیری کند.
خود شهوترانی برخی از هنرمندان مانند خود شهوترانی کودکان نامشروع یا غفلت شده است که از همان سالهای اولیه خود ویژگیهای بدی را برای محافظت از خود در برابر تأثیر مخرب محیطی بدون عشق ایجاد میکنند. چنین کودکانی به راحتی بیرحم و خودخواه میشوند و بعداً با کودکانه و درمانده ماندن در تمام عمر خود یا با تخلف فعالانه از اخلاق و قانون، خودخواهی شکست ناپذیری از خود نشان میدهند. چگونه می توانیم شک کنیم که این هنر اوست که هنرمند را توضیح می دهد، نه نارسایی ها و تعارضات زندگی شخصی او؟ اینها چیزی نیست جز نتایج تاسف بار هنرمند بودن او، مردی که بار سنگین تری بر دوش اوست تا بر انسان های فانی معمولی. یک توانایی ویژه مستلزم صرف انرژی بیشتری است که لزوماً باید کسری در برخی جنبه های دیگر زندگی ایجاد کند.
فرقی نمیکند که هنرمند بداند که اثرش در درون او تولید میشود، رشد میکند و بالغ میشود، یا اینکه تصور کند که این اختراع خودش است. در واقع از او به عنوان یک فرزند از مادرش رشد می کند. فرآیند خلاقیت دارای کیفیت زنانه است و کار خلاق از اعماق #ناخودآگاه – به درستی میتوانیم بگوییم از قلمرو مادران – سرچشمه میگیرد.
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
#یونگ: «هر فرد خلاق، یک دوگانگی یا ترکیبی از ویژگیهای متضاد است. از یک سو، او یک انسان با زندگی شخصی است، در حالی که از سوی دیگر، یک فرآیند خلاق غیرشخصی است. او به عنوان یک انسان ممکن است سالم یا بیمار باشد و #روانشناسی شخصی او میتواند و باید با اصطلاحات شخصی توضیح داده شود. اما او را میتوان به عنوان یک هنرمند تنها بر حسب دستاورد خلاقانهاش درک کرد.
اگر روش زندگی یک جنتلمن انگلیسی یا یک افسر پروسی یا یک کاردینال را به عوامل شخصی تقلیل دهیم، اشتباه بزرگی مرتکب میشویم. جنتلمن، افسر و روحانی عالی به عنوان مقامات غیرشخصی عمل می کنند و هر نقش روانشناسی عینی خود را دارد. اگرچه هنرمند دقیقاً نقطه مقابل یک مقام رسمی است، اما با این وجود یک تشابه پنهانی بین آنها وجود دارد، زیرا یک روانشناسی خاص هنری بیشتر از اینکه شخصی باشد، جمعی است.
#هنر نوعی انگیزه ذاتی است که انسان را میرباید و او را ابزار خود میسازد. هنرمند فردی نیست که دارای اراده آزاد باشد و به دنبال اهداف خود باشد، بلکه کسی است که به هنر اجازه میدهد اهداف خود را از طریق او تحقق بخشد. او به عنوان یک انسان ممکن است خلق و خو و اراده و اهداف شخصی داشته باشد، اما به عنوان یک هنرمند، «انسان» به معنای والاتری است – او «انسان جمعی» است، وسیله نقلیه و قالبساز زندگی روانی ناخودآگاه بشر. این دفتر اوست، و گاهی اوقات چنان بار سنگینی است که او محکوم به فدا کردن شادی و هر چیزی است که زندگی را برای انسان معمولی ارزش زیستن میکند.
همانطور که K.G. کاروس میگوید: «عجیب است راههایی که #نبوغ اعلام میشود، زیرا آنچه موجودی را که اینقدر والا اعطا شده متمایز میکند این است که با وجود تمام آزادی زندگیاش و وضوح اندیشهاش، همه جا توسط #ناخودآگاه، خدای مرموز درون او محاصره شده و تحت تأثیر قرار گرفته است. به طوری که ایده ها به سوی او سرازیر می شوند – او نمی داند از کجا؛ او مجبور به کار و خلق کردن است – نمی داند برای چه هدفی: و تحت تسلط انگیزه ای برای رشد و توسعه مداوم است – او نمی داند به کجا.
در این شرایط، جای تعجب نیست که هنرمند نمونهای به ویژه جالب برای تحلیل انتقادی روانشناس است. زندگی او نمیتواند جز پر از تضاد باشد، زیرا دو نیرو در درون او میجنگند: از یک سو، اشتیاق موجه انسان معمولی برای شادی، رضایت و امنیت، و از سوی دیگر، اشتیاق بیرحمانه برای آفرینش که ممکن است پیش برود تا جایی که بر هر میل شخصی غلبه کند. اگر زندگی هنرمندان به عنوان یک قاعده بسیار نارضایتی بخش است، نه اینکه بگوییم غم انگیز، به دلیل تقدیر شوم سرنوشت نیست، بلکه به دلیل برخی حقارت ها در شخصیت آنها یا ناتوانی در سازگاری است.
یک فرد باید برای هدیه الهی آتش خلاق هزینه زیادی بپردازد. انگار هر یک از ما با ذخیره محدودی از انرژی به دنیا آمده ایم. در هنرمند، قوی ترین نیروی وجود او، یعنی خلاقیت او، این انرژی را می گیرد و تقریباً در انحصار خود در می آورد و آنقدر کم باقی می ماند که هیچ چیز ارزشمندی از آن حاصل نمی شود. انگیزه خلاق میتواند انسانیت او را تا جایی تخلیه کند که #ایگو شخصی فقط میتواند در سطحی ابتدایی یا پستتر وجود داشته باشد و مجبور میشود انواع نقصها را توسعه دهد – بیرحمی، خودخواهی («#خود شهوترانی»)، غرور، و دیگر ویژگیهای #کودکانه. این حقارتها تنها وسیلهای هستند که به وسیله آن میتواند حیات خود را حفظ کند و از تمام شدن کامل آن جلوگیری کند.
خود شهوترانی برخی از هنرمندان مانند خود شهوترانی کودکان نامشروع یا غفلت شده است که از همان سالهای اولیه خود ویژگیهای بدی را برای محافظت از خود در برابر تأثیر مخرب محیطی بدون عشق ایجاد میکنند. چنین کودکانی به راحتی بیرحم و خودخواه میشوند و بعداً با کودکانه و درمانده ماندن در تمام عمر خود یا با تخلف فعالانه از اخلاق و قانون، خودخواهی شکست ناپذیری از خود نشان میدهند. چگونه می توانیم شک کنیم که این هنر اوست که هنرمند را توضیح می دهد، نه نارسایی ها و تعارضات زندگی شخصی او؟ اینها چیزی نیست جز نتایج تاسف بار هنرمند بودن او، مردی که بار سنگین تری بر دوش اوست تا بر انسان های فانی معمولی. یک توانایی ویژه مستلزم صرف انرژی بیشتری است که لزوماً باید کسری در برخی جنبه های دیگر زندگی ایجاد کند.
فرقی نمیکند که هنرمند بداند که اثرش در درون او تولید میشود، رشد میکند و بالغ میشود، یا اینکه تصور کند که این اختراع خودش است. در واقع از او به عنوان یک فرزند از مادرش رشد می کند. فرآیند خلاقیت دارای کیفیت زنانه است و کار خلاق از اعماق #ناخودآگاه – به درستی میتوانیم بگوییم از قلمرو مادران – سرچشمه میگیرد.
📚 گروه آموزشی روان تحلیل
📍@ravantahlil
INSTAGRAM | TWITTER/X | TELEGRAM | WEBSITE | YOUTUBE
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره روانکاوی یونگ (قسمت اول)
آنلاین
——————————-
این دوره فقط آنلاین برگزار میشود.
Admin: @BardiaBEH
شروع : یکشنبهها از 3 تیر
تعداد جلسات : 8 (قسمت اول)
ساعت : 20 الی 22
مدرس: محمد کهربی
لینک ثبتنام (آنلاین)
https://zarinp.al/598778
در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا با شماره های زیر تماس بگیرید:
09121795739
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil
آنلاین
——————————-
این دوره فقط آنلاین برگزار میشود.
Admin: @BardiaBEH
شروع : یکشنبهها از 3 تیر
تعداد جلسات : 8 (قسمت اول)
ساعت : 20 الی 22
مدرس: محمد کهربی
لینک ثبتنام (آنلاین)
https://zarinp.al/598778
در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر لطفا با شماره های زیر تماس بگیرید:
09121795739
🔻 گروه آموزشی روان تحلیل
🆔 @ravantahlil