Telegram Web Link
#حضرت_زینب_ولادت


امشب شب میـلاد امید حسین است
عید حسین عید حسین عید حسین است

گویـی خدا کوثر به کوثر داده امشب
یک حیدر دیگر به حیدر داده امشب

کوثـر بــه روی دامـن کوثـر ببینید
قـرآن به روی دست پیغمبـر ببینید

امشـب دوبــاره پنـج تـن را آفریدند
احمد، علی، زهـرا، حسن را آفریدند

در پنج مهـر آمد بـه دنیـا مـاه دیگر
یــا آمــده میــلاد ثــارالله دیگــر؟

بـر زینـت دیــن خـدا زین اب آمـد
الله اکبــر! زینـب آمــد زینـب آمـد

در خلق و خو زهرا و ختم‌المرسلین است
هنگام خطبه یک امیرالمؤمنین است

این شیردخت شیر حی کردگار است
فریاد، نه! حتی سکوتش ذوالفقار است

اُم و اَب و جان و سرم گردد فدایش
انگـــار آوای علــی دارد صــدایش

این عمۀ سادات این، زهرای زهراست
این مثـل زهـرا مـادرش ام‌ابیهـاست

این انبیا و پنج تن را نور عیـن است
زین اَب و زین اُم و زین حسین است

سر تا قدم جان است و جانانش حسین است
می‌گرید و گهواره‌جنبانش حسین است

در خواب و در بیداری خود با حسین است
در هر گل لبخند او یک یاحسین است

الله اکبــر! از کمــال و از جــلالــش
الحق کـه شیـر فاطمـه بــادا حلالش

گر شیرحق شیر حقش گوید،عجب نیست
عطر بهشت از سینه‌اش بوید، عجب نیست

کــرب‌وبــلا بی‌نــام او معنــا نـدارد
لـوح رضــا بـی‌صبــر او امضــا ندارد

هر خطبـه‌اش یک سورۀ آمـال نهضت
هر جملـه‌اش یک آیـۀ اکمـال نهضت

پیوسته بــوده جـا در آغــوش الهش
از گـاهــواره تــا کنــار قتلـگــاهش

وقتی سخن مثل امیرالمؤمنیـن گفت
بر او سـر بــالای نیـزه آفـریـن گفت

با احمـد و زهـرا و حیـدر هم‌صدا بود
الحـق کـه او پیغمبـر خـون خدا بود

چشم حسین از خطبۀ او گشت روشن
احمد، علی، زهرا، حسن، گفتند احسن!

وقتی که شد با خنجر خونین لبش جفت
هم بوسه می‌زد هم خدا را شکر می‌گفت

با سیل اشکش عقده از دل باز می‌کرد
اول سفـر را بـی حسیـن آغاز می‌کرد

انگــار می‌بینـم تـن در خـون تپیده
بــر او اذان گوینـد رگ‌هــای بـریده

در گریــۀ او ناقه‌هــا امــداد کـردند
گویــی فـرات دیگــری ایجاد کردند

آتش بــه ســوز سینــۀ او باد می‌زد
تنهـا بــرای او جــرس فریـاد می‌زد

لب‌ها ترک‌خوردۀ فضا در چشم‌ها دود
آب فـرات از خجـلت زینـب گِل‌آلود

صحرا‌به‌صحرا کـوبه‌کـو منزل‌به‌منزل
زینب، سوار و فاطمـه دنبـال محمل

زینب، همیشه یاد او هـم گریه دارد
حتـی شب میـلاد او هـم گریه دارد


#غلامرضا_سازگار


@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت


دست در عالم ایجاد تو داری زینب
خبر از مبداء و میعاد، تو داری زینب

کلماتی که خداوند به قرآن فرمود
آن معانی همه را یاد، تو داری زینب

چون حسین و حسن و احمد و زهرا و علی
خوب‌تر از همه استاد، تو داری زینب

پسر کعبه علی بود و تویی دختر او
خون آن مرد حَرم‌زاد، تو داری زینب

طینتی فاطمه‌پرور چوحسین است تو را
همّتی عاطفه‌بنیاد، تو داری زینب

چون علی منطق کوبنده و علمی سرشار
چون حسن صبر خداداد، تو داری زینب

همه اجداد تو آقای دو عالم هستند
ارث آقایی اجداد، تو داری زینب

پر شد از عطر تو امشب همه عالم گویا
باغ گل در گذر باد، تو داری زینب

چون گل صبح که شبنم چکد از هر برگش
خنده درگریۀ میلاد، تو داری زینب

گشتی از گریه تو خاموش در آغوش حسین
که به او اُنس خداداد، تو داری زینب

پنج معصوم به میلاد تو حاضر بودند
این‌چنین لیلۀ میلاد، تو داری زینب

ای وفادارترین خواهر عاشورایی
مکتب زنده و آزاد، تو داری زینب

علم و حلم و ادب و عصمت و ایثار و وفا
فضل و بذل و کرم و داد، تو داری زینب

سخن عالمۀ غیر معلّم شرفی است
که ز فرموده سجّاد، تو داری زینب

ز عبادات چنانی که خدا خواسته است
برتری بر همه عبّاد، تو داری زینب

شام تسخیر تو شد، ای مه ویرانه نشین!
تا ابد دولت آباد، تو داری زینب

در اسارت، طلبِ خون شهیدان کردی
در سکوت، این‌همه فریاد، تو داری زینب

شعله زد اشک تو در هستی غارتگر شام
خطبه چون خطبۀ سجّاد، تو داری زینب

راز خود را به تو بسپرد چو دانست حسین
دل سرکوبی بیداد، تو داری زینب

از درا زنگ شترها ز نهیب تو فتاد
که به کف رشتۀ اجساد، تو داری زینب

ذرّه‌ای کاش ببخشند «مؤید» را هم
ز جلالی که به میعاد، تو داری زینب

#سید_رضا_موید

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت


خانۀ فاطمه آن‌روز تماشایی بود
که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود

در بهاری که نسیمش نفس جبریل است
گلِ ناز دگری رو به شکوفایی بود

خانه‌ای را که خدا جلوۀ عصمت بخشید
در و دیوار، پر از نقش شکیبایی بود

تا بیایند به تبریک محمّد جبریل
با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود

به‌خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا
ز جگر گوشۀ خود گرم پذیرایی بود

تا که قنداقه او را به‌بر آورد حسن
حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود

ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت
این دو را چون که ز آغاز، شناسائی بود

دختری داشت در آغوشِ محبّت، زهرا
که سراپا همه آیینۀ زیبایی بود

دختری داشت سراپای، همانند علی
زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود

پنج تن، آل عبا، در دو جهان آقایند
وز شرف زینبشان وارث آقایی بود

پنج معصوم به او معرفت آموخته‌اند
که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود

وصف او عالمۀ غیر معلّم شده است
تا به این مرتبه‌اش پایۀ دانایی بود

بود از صبر و رضا نائبۀ خاص امام
نازم او را که به این‌قدر، توانایی بود

کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق
همّت زینب نَستوه، تماشایی بود

به علمداریِ صحرای بلا کرد قیام
رهبر قافلۀ عشق، به تنهایی بود

یک زن و آن‌همه داغِ دل و آن‌قدر شکیب
عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود

دیده‌ام کور، که شد خاک نشین ره شام
آن که خاک در او سرمۀ بینایی بود

#سید_رضا_موید

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی

از غیب ترنّم حضوری آمد
از قلۀ آسمان چه نوری آمد

بعد از حسن و حسین در خانۀ وحی
«زینب» چه فرشتۀ صبوری آمد

#عباس_شاه‌_زیدی

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح


الا که مقدم تو مژدۀ سعادت داشت
به خاک‌بوسی راهت فرشته عادت داشت

سلام بر تو که ماه جمادی الاول
ز جلوۀ تو به رخ، هالۀ مسرّت داشت

سلام بر تو که امّ‌المصائبت خوانند
چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت

سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز
به پاس پیروی‌ات از حجاب زینت داشت

تو از همان شجر پاک عصمت آمده‌ای
که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت

تو دست‌پرور آن مادر گران‌قدری
که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت

تو سر بر آینۀ سینه‌ای گذاشته‌ای
که بوسه‌گاه نبی بود و عطر جنّت داشت

تو زیر سایۀ آن گلبُنی بزرگ شدی
که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت

ندیده دیدۀ تاریخ چون تو بانویی
که حق به گردن آزادی و عدالت داشت

چه بانویی که پس از دختر رسول الله
به هر زنی که تصوّر کنی شرافت داشت

چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم
مقام و منزلتی هم‌تراز عصمت داشت

چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا
چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت

چه بانویی که به حدّ کمال در همه حال
اراده داشت، وفا داشت، عزم و همّت داشت

چه بانویی که همه عمر در نیایش شب
هزار بار ز خود تا خدای، هجرت داشت

چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا
گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت

چه بانویی که به خورشیدِ خون گرفتۀ عشق
به قدر وسعتِ هفت آسمان محبّت داشت

دل تو بود پر از التهابِ شوق حسین
که لحظه‌لحظۀ عمرت از این حکایت داشت

حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد
هر آنچه عاطفه و التفات و رأفت داشت

نبود حاجت بوسیدنِ گلوی حسین
حسین با تو هزاران هزار حجّت داشت

حسین از تو جدایی نداشت در هر حال
مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت

چراغ آخرتش باد شاعری که سرود
سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت:

«نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت»

ستارۀ سحر تو که روی خاک افتاد
هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت

من و مکارم اخلاق زینبی؟ هیهات!
کجا برابر خورشید ذرّه جرأت داشت

تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل
به دوش خستۀ خود کوهی از رسالت داشت

تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم
ستمگر از سخنت جا به خاک ذلّت داشت

تو خطبه خواندی و در چهره‌ات تجّسم یافت
علی که در سخنش آیت فصاحت داشت

پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند
صدای روح‌نوازت که رنگ محنت داشت

هلال یک شبه‌ات جلوه کرد از سر نی
که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت

پس از زیارتِ خونِ سر تو از محمل
شفق طلوع نمی‌کرد اگر مروّت داشت

#محمد_جواد_غفورزاده #شفق

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت


تا باب فیض ، رو به دلم باز می شود
شعرم به شوق مدح تو آغاز می شود
همچون كليم كار من اعجاز می شود
احساس قلبي ام به تو ابراز می شود

تا با توأم به مردم دنيا چه حاجت است
"خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟"

خاتون مشرقین سلام عرض می کنم
ای عین نور عین سلام عرض می کنم
بانـيِ عالمین سلام عرض می کنم
آرامش حسین سلام عرض می کنم

این جمله ،حرف قلبی هرچه برادر است
(روزی که آمدی به زمین روز خواهر است)

چشم و چراغ عترت طاها خوش آمدی
آیینه دارِ هیبت مولا خوش آمدی
ای امتداد حضرت زهرا خوش آمدی
(سوّم امام زاده ی دنیا خوش آمدی)

آنسان که شرح عاشقی تو شنیدنی ست
لبخند تو به چهره ي ارباب دیدنی ست

چون در قفای عشق خودت با سر آمدی
بر هر چه عاشق است در عالم( سرآمدی )
اي افتخار كرده به تو ذات سرمدي
الحق که تو ( عقیله ی آل محمّدی )

درد از دل رسول به سرعت عبور کرد
با تو خدیجه باز در عالم ظهور کرد

در تو صفات ذات خُدا جلوه گر شده
در خاک با تو مهر و وفا جلوه گر شده
اوج مقام صبر و رضا جلوه گر شده
کرب‌ و بلا به شام بلا جلوه گر شده

تو آمدی که زخم مدینه رفو شود
با خطبه ات بساط ستم زیر و رو شود

از شان تو خُداست که سر در می آورد
سلطان انبیاست که سر در می آورد
زهراست،مرتضاست که سر در می آورد
مظلوم کربلاست که سر در می آورد

چون درخُور مقام تو جز این نداشته
اسم‌ تو را خدای تو( زینب ) گذاشته

با دیده ، دیدن تو مُیّسر نمی شود
نوری و خاطر تو مُکدّر نمی شود
بی تو حسین زندگی اش سر نمی شود
جز تو کسی که زینت حیدر نمی شود

با احتساب اینکه تویی زینت علی
قطعاً یکی ست خَلق تو با خلقت علی

استاد تو خداست ، خُدايي علیمه ای
صدّيقه و مُطهّره اي و فهیمه ای
شخصاً شبیه فاطمه حق را ندیمه ای
اُخت الکریم ، بنت کریم و کریمه ای

از بس که مثل شیرخدایی تو شیرزن
با دیدن تو یاد پدر می کند حسن

داغی که پیر کرد تورا درد شام بود
با اینکه دورتان همه جا ازدحام بود
با تو وقار اهل حرم مستدام بود
آنجا که حُبّ حیدر و زهرا حرام بود

با بودن تو شعبه ای از کربلا شده
در زینبیّه اش نجف از نو بنا شده

اندازه ي تو هيچ كسي غم نديده است
داغي كه ديده اي تو مُحرّم نديده است
نسل بشر كه هيچ مَلَك هم نديده است
با اينكه درد و داغ،دلت كم نديده است

جز حمد كردگار دمي بر لب تو نيست
جز يا حسين زمزمه ي هر شب تو نيست

در قتلگاه پير شدي خاك بر سرم
از جان خويش سير شدي خاك بر سرم
گفتند كه اسير شدي ، خاك بر سرم
با شمر هم مسير شدي خاك بر سرم

خاكم به سر كه همسفر اشقيا شدي
از يادگار مادرت آخر جدا شـدي

شد مثل مادر تو نصيب تو سوختن
بستند هر دوست تو را چون ابوالحسن
نه يوسفي براي تو ماند و نه پيرُهن
گفتي دم وداع به سالار بي كفن

"چون چاره نيست مي روم و مي گذارمت"
"اي پاره پاره تن به خدا مي سپارمت"


#محمد_قاسمی

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت


سـلام فاطمـه مـرآت داور آوردی
زهی که خون خدا را پیمبر آوردی
ببـال کوثـر احمد که کوثر آوردی
بـرای حیـدر کـرار، حیـدر آوردی

به روی دامن تو شیرْدخت شیرِخداست
درون سینـۀ او قلـبِ سیدالشهداست

فرشتگان همـه از جـای خـود قیـام کنید
کنــار فاطمــه بــر زینب احتــرام کنید
به خاک مقدمشان سجده صبح و شام کنید
همــه بــه فاطمـه و دخترش سلام کنید

پیمبر آمده یا حیدر است این دختر؟
بگـو که فاطمۀ دیگر است این دختر

چـه دختـری که جلال پیامبـر دارد
ز خردسالی خـود صـولت پـدر دارد
بـه سیـدالشهـدا الفتــی دگـر دارد
از آن جمال، محال است چشم بردارد

فقط نه محو جمالش نبی شده امشب
حسینِ فاطمـه هم زینبی شده امشب

نبی به یاد خدیجه است محـو دیدارش
نشان بوسـۀ زهــرا بــه مـاه رخسارش
عفـاف و عصمت و ایثار، جنس بازارش
فقط به روی حسین است چشم بیدارش

هنوز شیر ننوشیده ذکر حق سخنش
ز شیـر بهتـر، نـام حسین در دهنش

کسـی کــه بــر سر عالم علم زند این است
کسـی کــه حکـم خـدا را رقم زند این است
کسی که نقش شیاطین به هم زند این است
کســی کـه شعله به کاخ ستم زند این است

شکوه حیدری‌اش بین، مگو که حیدر نیست
خطابه‌خوانــی او کــم ز فتـح خیبر نیست

چو ذوالفقار، زبانش به خطبه کرار است
حجـاب فاطمه از چادرش نمودار است
مقـــام ام‌ابیهـــایی‌اش ســزاوار است
نمــاز نافلـه‌اش را خـدا خریـدار است

زهی نمـاز شب آن حقیقت زهرا
که سیدالشهدا گفتش التماس دعا

تو کیستی که علی‌گونه رهبری کردی
تو مثـل فاطمـه اسـلام‌پروری کردی
به عزم و همت و ایثار، مادری کردی
تو بـا امــام شهیــدان برابـری کردی

حسین، فلک نجات است و ناخداش تویی
علــی زبـان خـدا باشـد و صداش تویی

سلام بر تـو که تـو هم فرشتـه هم بشری
سلام بر تو که در صبـر، مادر و پدری
سلام بر تو که بر هفت شهر نور، دری
سلام بر تو که در بحر معرفت گهـری

خدا برات شهادت نوشته با قلمت
سلام بر شهدای مدافع حرمت

تو مـادر شهــدا تــا قیامتــی زینب
تو آسمــان جــلال و کرامتــی زینب
تــو پاســدار مقــام امامتــی زینب
قدت خمید، ولی راست قامتی زینب

تو با شهامت و صبرت، حسینی و حسنی
حسینی و حسنی، نـه، تمـامِ پنج تنی

#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت


امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد 
امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد 
امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد 
با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد 
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری
در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری
 
باید دوباره خلقت پیغمبری چنین 
آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین 
بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین 
کز دامنش ظهور کند دختری چنین 
او جلوهء خدیجه به چشم پیمبر است
زین اب است و ام ابیهای حیدر است

صبر است سربلند که این مادر من است
قرآن دهد شعار که احیاگر من است
بالد به خویش فاطمه کاین دختر من است
نازد به او حسین که این خواهر من است
با خون نوشته اند شهیدان مکتبی
زینب حسینی است و حسین است زینبی

یک مصطفی کرامت و یک فاطمه جلال
یک مرتضی ولایت و یک مجتبی کمال
یک کربلا مجاهده یک پنجتن جمال
بر صبر او درود خدا و رسول و آل
تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه
از کودکی است عالمهء بی معلمه

ام الکتاب صبر و رضا کیست؟! زینب است
فصل الخطاب کرب و بلا کیست؟! زینب است
فریاد خون خون خدا کیست؟! زینب است
آیینۀ حسین نما کیست؟! زینب است
آمد گلی که خون خدا پایبست اوست 
گلبوسه های دست خدا روی دست اوست 

زهراست جان احمد و این جان فاطمه است
ریحانۀ محمد و ریحانِ فاطمه است
طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است
گویی تمام وحی به دامان فاطمه است
بسیار زن که صابر و نستوه بوده است
کی مثل او رایت جمیلا سروده است

آیات نور معنی سیمای زینب است
چشم حسین محو تماشای زینب است
إعجاز وحی نطق دل آرای زینب است
تفسیر فتح خطبهء غرای زینب است
وقت سکوت هم نفسش انفجار بود
شمشیر اگر نداشت دمش ذوالفقار بود

وقتی گشوده شد لب اسلام پرورش
وقتی خطابه خواند همانند مادرش
وقتی که گفت از پدر و از برادرش
کوفه دوباره دید علی را به منبرش
فخریه کرد فاطمه اینجا به زینبش
نهج البلاغه بود که می ریخت از لبش...

بدر منیر و شمس ضحای علی تویی
بعد از بتول عقده گشای علی تویی
آیینهء تمام نمای علی تویی
یادآور صدای رسای علی تویی
با خطبهء تو پردهء ظلمت دریده شد
از حنجرت صدای محمد شنیده شد

بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین 
بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین 
بر ذوالفقار نطق تو از حیدر آفرین 
بر خطبهء دمشق تو از مادر آفرین
زهراست کوثر نبی و کوثرش تویی
شهر شهادت است حسین و درش تویی

تو کیستی فروغ چراغ هدایتی
تو لنگر سفینهء نوح ولایتی
مکتب نرفته بحر عمیق روایتی
تو در مقام صبر و رضا فوق آیتی
تنها نه صدر سورهء مریم به شأن توست
در صبر هرچه آیهء محکم به شأن توست....

#غلامرضا_سازگار

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت


ز دامان مام درخشان زینب
عیان شد مه روی رخشان زینب

مه و مهر زهرا و حیدر قرین شد
وز آن شد عیان نجم تابان زینب

بنازم بدین نجم آن مهر و این مه
که شد مهر و مه مات و حیران زینب

مهین بانوی بانوان آن که مریم
چو فضّه بود از کنیزان زینب

به پنجم ز ماه جمادیِّ اوّل
بود عید میلاد ذی‌شأن زینب

پیمبر به مسجد درون با علی بُد
که شد فضّه تبریک گویان زینب

روان شد نبی با علی سوی خانه
که بیند رخ پرتو افشان زینب

گرفتش به بر تا زند بوسه از جان
به لعل و عقیق بدخشان زینب

ولی هیچ از گریه ساکت نگشتی
دو چشم گهرریز گریان زینب

نهادی به دامان بابش که شاید
شود کم سرشک چو باران زینب

نگردید آرام و بنهاد او را
به ذیل حسن بحر احسان زینب

ولی در بر مجتبی هم نگشتی
کم از ناله و آه و افغان زینب

که ناگه بیامد حسین آن‌که بودی
ز روز ازل مونس جان زینب

چو چشمش به چشم حسین اوفتادی
شد آرام آن قلب سوزان زینب

بخندید بر روی سلطان عطشان
که ای یار هم‌عهد و پیمان زینب

تو را هم‌سفر در ره کربلایم
از امروز تا روز پایان زینب

سر من به دامانت امروز و فردا
سر تو بود زیب دامان زینب

من آن روز رگ‌های حلقت ببوسم
گر امروز بوسی تو چشمان زینب

مَنَت میهمان در مدینه ولی تو
به ویرانۀ شام، مهمان زینب

خدایا به خون گلوی شه دین
الهی به موی پریشان زینب

گذر از گناهان «خوشدل» که باشد
چو این انجمن از غلامان زینب

#خوشدل_تهرانی

@raziolhossein
1
#حضرت_زینب_مدح


ای که شدی ماتِ رخِ شاهِ عشق
قامت تو، عمود خرگاه عشق

تو کیستی که عقل مجنون توست
عشق، تو را عاشق و مدیون توست

تویی جگرگوشۀ آل کسا
به درک تو عقل رسا، نارسا

چکیدۀ همّت و اسوۀ صبر
دو چشم تو، دو آسمان پُر از ابر

چشم علی محو تماشای تو
به جای پای فاطمه پای تو

شهرۀ شهر شور و حال و وفا
زبانزد آینه‌ها در صفا

تو گردش ثبات اهل‌بیتی
تو مجمع صفات اهل‌بیتی

دفاع،تو! صبر،تو! احساس،تو!
حسین،تو! حسن،تو! عباس،تو!

تو بوده‌ای سنگ صبور همه
تو برده‌ای فیض حضور همه

روی تو حسرتِ دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتّی به خواب

کوی تو طعنه‌ها به مینو رده
پیش قدِ تو سرو زانو زده

به وسعت چرخ بباید دهن
که گوید از روح بلندت سخن

مدرسۀ تو دامن فاطمه
معلمی ندیده و عالمه

صدای تو دل ز علی می‌برد
ناز تو را فاطمه هم می‌خرد

نرگس تو تا به پدر باز شد
پیش نبی علی سرافراز شد

نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات
ندیده همسایۀ تو سایه‌ات

عمّۀ ساداتی و زینِ اَبی
عقیلۀ هاشمیان زینبی

لبت یکی‌گوی و دو تا نگفته
هر چه شنیده جز خدا نگفته

ولادتت ولادت گریه بود
گریۀ تو شهادت گریه بود

ای تو به هر غمی امید حسین
کشتهٔ حقّی و شهید حسین

تو روح صوم و معنی صلاتی
تو ساحل سفینةالنّجاتی

معنی اگر ز خالق و رب یکی است
نام حسین و نام زینب یکی است

هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه حسین دیدنت

#علی_انسانی

@raziolhossein
1
#حضرت_زینب_مدح


دختر نگو ، بگو گُهرِ مرتضی علی
زینت نگو که تاج سرِ مرتضی علی

أولادُهُم مساویِ أکبادُهُم ، لذا
دختر نگو ، بگو جگر مرتضی علی

حق داشت افتخار کند بر تو بوتراب
ای میوهء دل و ثمرِ مرتضی علی

نوع نگاهِ او به تو ، اثبات می کند
زهراست زنده در نظرِ مرتضی علی

زهراست آسمان علی آسمان عشق
زینب ستارهء سحرِ مرتضی علی

غم از میان خانۀ مولا جواب شد
تا بوده ای تو دور و برِ مرتضی علی

ارباب با نگاه تو اُنسی عجیب داشت
آرامشِ دل پسرِ مرتضی علی

عباس آمد و قمرِ این عشیره شد
تو آسمانِ آن قمرِ مرتضی علی

کرببلا به پای شکوه تو سجده کرد
ای در وجود تو اثرِ مرتضی علی

لرزید پشت کوفه به هنگام خطبه ات
وقتی شدی تو جلوه گر مرتضی علی

شد شام و کوفه زیر و زِبَر با کلام تو
اما به شیوه و هنرِ مرتضی علی

#مهدی_مقیمی

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح


آمده زینب شود زهرا شود کوثر شود
بین فرزندان عصمت بهترین دختر شود

دختر انسیه الحورا چه می دانی که چیست
آمده مریم شود حوا شود هاجر شود

آمده تا پله ای از هر چه مریم ، بیشتر
آمده تا پله ای از فاطمه کمتر شود

آمده تا در بلاغت مثل زهرا گل کند
آمده تا در فصاحت حیدری دیگر شود

وارث نهج البلاغات و فصاحات خداست
مثل جدش می تواند صاحب منبر شود

خاندان وحی دارد معجزاتی این چنین
زن ندیدم در ابهت مثل پیغمبر شود

آمده تا کوه ها مغرور تر گردن کشند
سرو را قامت شود، در استقامت سر شود

آمده در روشنای چشم های اهلبیت
چشم را روشن کند یک جا چهل اختر شود

بس که عمری با برادرهای خوش منظر نشست
می تواند سال ها این گونه خوش محضر شود

دختر است و در سجایا پا به پای مادر است
می تواند پس خطاب سوره ی کوثر شود

این چنین با آیه های نور بخش کوثرش
می رود در کربلا تا شاهد وانحر شود

فصلی از نیلی کبودی های مادر سهم اوست
در مدینه یاس بوده شام نیلوفر شود

اذن اگر باشد که شمشیری به دستانش دهند
می تواند در رشادت صد علی اکبر شود

دو پسر نذر برادر کرده تا ظهر عطش
دست های حضرت عباس را خواهر شود

روی تلّ زینبه ایستاده مثل کوه
تا اگر لازم شود خواهر شود مادر شود

نیم روزی بیشتر در کربلا فرصت نداشت
جلوه اش خواهی ببینی باش تا محشر شود

زن ندیدم با اشاره کوفه را سازد خموش
جای آن دارد که او فرمانده ی لشکر شود

تا بماند کربلا در ذهن مغشوش زمین
مثل زینب یک نفر باید روایت گر شود

مهر زینب نور قلب و نام زینب نور چشم
ذکر یا زینب از این پس نقش انگشتر شود

جای آن دارد تمام کهکشان های خدا
بر زمین آید فدای دختر حیدر شود


#ایوب_پرندآور

@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح



دوست دارم که ترک لاف کنم
خلوتی رفته، اعتکاف کنم
تا شوم مُحرم حریم دمشق
کعبه‌ی عشق را طواف کنم
سخن از کاف و ها و یا گویم
صحبت از عین و شین و قاف کنم
حرف از معنی حجاب زنم
یاد از بانوی عفاف کنم

اوّلین حرف و آخرین مطلب
السّلام علیکِ یا زینب!

السّلام ای ملیکة الدّنیا!
السّلام ای شفیعة العقبا!
السّلام ای نبیرۀ یاسین!
السّلام ای نتیجۀ طاها!
السّلام ای سلالة الحیدر!
السّلام ای سلیلة الزّهرا!
السّلام ای حسن ز پا تا سر!
السّلام ای حسین سر تا پا!

بردی ای نور عین و عین نور!
تو از این پنج نور، فیض حضور

ای تو ناموس قادر متعال!
مایۀ افتخار احمد و آل
فاطمه عصمت و علی خصلت
مجتبی سیرت و حسین کمال
ای حریم تو احسن المأمن!
وی مدیح تو افضل الاعمال!
دم ز تو می‌زنیم در همه دم
یاد تو می‌کنیم در همه حال

ای که یادت نمی‌رود از یاد!
پدر و مادرم فدای تو باد!

فاطمه زاده و علی حسبی
علوی ذات و فاطمی نسبی
کرمت شامل رجال و نسا
حرمت مستجار شیخ و صبی
ای ملقّب به زین اب! زینب!
تو سزاوار این‌چنین لقبی
زینبت خوانده است گر چه خدا
به خدا زِین جدّ و امّ و ابی

ای تو آیینۀ صفات حق!
عفّت تام، عصمت مطلق

خطبه‌هایت مبلّغ مکتب
گریه‌هایت مروّج مذهب
از تو باید سرود در هر روز
بر تو باید گریست در هر شب
چه بگویم که در رسالۀ عشق
عشق فتوا دهد بر این مطلب:
با ادب با وضو بباید برد
نام عُلیا مخدرّه زینب

وه! که نامت به وحی، تمثیل ست
زآن که نام‌آور تو جبریل ست

ای خداوند عشق! یا زینب!
عبد در بند عشق یا زینب!
گر نبُد عشق تو جدا می‌گشت
بند از بند عشق یا زینب!
زیر و رو کرده‌ایم کون و مکان
نیست مانند عشق، یا زینب!
عشق اگر عشق توست ما همه‌ایم
آرزومند عشق، یا زینب!

کیستی؟ ای به عشق سنگ محک!
عشق را با تو هست حقّ نمک

عقل، مجنون توست سیّدتی!
عشق، مفتون توست سیّدتی!
ماندگار است تا ابد اسلام
لیک مدیون توست سیّدتی!
حج و صوم وصلوة وخمس و زکات
همه مرهون توست سیّدتی!
نه فقط کربلا و کوفه و شام
کعبه ممنون توست سیّدتی!

همه هستیّ خود فدا کردی
دِین خود را به دین ادا کردی

محو صبر تو حضرت ایّوب
مات اشک تو یوسف و یعقوب
یاد تو در ضمیر جان محفوظ
نام تو در کتاب دل مکتوب
گَرد و خاک حریم پاک تو را
حور با گیسویش کند جاروب
تویی آن کس که بس مصیبت دید
شد به امّ المصائبی منسوب

چه مصائب؟ که پیر کرده تو را
بلکه از عمر، سیر کرده تو را

آن که از بار غم خمیده تویی
داغ بر روی داغ دیده تویی
آن که هم بوده مادر دو شهید
هم شده مادرش شهیده تویی
آن که از خیمه‌گاه تا گودال
همۀ راه را دویده تویی
آن که فریاد واحسینایش
از زمین بر فلک رسیده تویی

تویی آن زن که رفت مردانه
کوفه، زندان و شام، ویرانه

تویی آن بانویی که فاضله بود
بری از نقص بود و کامله بود
تویی آن بانویی که در دل شب
گرم راز و نیاز و نافله بود
تویی آن بانویی که بر لب او
نه گلایه نه شِکوه نه گله بود
تویی آن بانویی که چل منزل
در اسیری امیر قافله بود

راه را با حسین کردی طی
تو به محمل، حسین بر سر نی

چون که می‌رفتی ای علی‌رفتار
به سوی قبر احمد مختار
تا حریم رسول اکرم بود،
پیشگاه تو حیدر کرّار
هم حسن همرمت بدی ز یمین
هم حسین از پی‌ات شدی ز یسار
تو کجا روی ناقۀ عریان؟
تو کجا بین کوچه و بازار؟

خاطر عاطر تو آزردند
بزم نامحرمان تو را بردند

ای مهین جلوۀ دلارایی!
وی بهین اسوۀ شکیبایی!
ما همه ذرّه و تو خورشیدی
ما همه قطره و تو دریایی
ای وجودت مطاف درد و غم
در لقب کعبة الرّزایایی
آن همه داغ دیدی و گفتی
من ندیدم به غیر زیبایی

همه مبهوت و مات بینش تو
آفرین‌ها بر آفرینش تو

گر شود صبر با تو رو در رو
پیش پای تو می‌زند زانو
صابران را تو برترین اسوه
شاکران را تو بهترین الگو
درد جان را محبتت درمان
زخم دل را ولایتت دارو
ما فقیر تو و تو مستغنی
ما گدای تو و تو شه‌بانو

هر چه هستیم خوب یا که بدیم
چنگ بر تار چادر تو زدیم

من کجا مدح دخت دخت رسول؟
نازپروردۀ علیّ و بتول
ای عقیله میان هاشمیان!
عاجز از درک تو تمام عقول
تا بیایم به آستان‌بوسی
کی به من می‌دهی تو اذن دخول؟
به سر آمد مدیحه و پایش
بزن از راه مهر، مُهر قبول

"تربتم" لیک کم‌ترم از خاک
باد ارواح العالمین فداک!

#جواد_هاشمی_تربت

@raziolhossein
1
#حضرت_زهرا
#حضرت_زینب_ولادت


شب تولد زینب بلند شو مادر
بیا بخاطرم امشب بلند شو مادر

شب تولد زینب دعای مرگ نکن
بیا و خانه مهیا برای مرگ نکن

شب تولد زینب پس از دو ماه بخند
ببین که خانه مان نیست روبراه بخند

شب تولدِ من را بهانه کن مادر
بیا و موی مرا باز شانه کن مادر

شب تولد زینب به من کفن دادی
به جای هدیه به من کهنه پیرهن دادی

#محسن_عربخالقی

@raziolhossein
#حضرت_زینب_مدح


تندیس وقار و آیت حلم
تدریس وفا حکایت علم

مستوره ی بزم گاه عرفان
منظومه کهکشان ایمان

اثبات حیا ثبوت عصمت
بینایی چشم قدس و عفت

ماه فلک آفرین تقوا
همزاد حیا قرین تقوا

اسطوره همت و شهامت
اعجوبه کارگاه خلقت

ترکیب حیا و جوش مذهب
آورده زنی به نام زینب

#مرحوم_عابد_تبریزی

@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت


چه خوب شد که ذکر دل ، علی علی است روز و شب
پناه اول آخرم ، فاطمه شد به لطف رب
چه خوب شد که گشته ام غلام قنبر کسی
که عالم از شجاعتش ، هنوز مانده در عجب
فراری اُحُد کجا ، دلاور احُد کجا
کجاست شان مصطفی ، نایب عافیت طلب
امان از آن که حُرمت ِ امین وحی را شکست
کشیده دین چه ها ازین ، خلیفه های بی ادب
به زیر دین ِ حضرت خدیجه ایم و فاطمه
اگر علی علی علی ، نشسته است روی لب
بناز شیعه تا ابد ، به دین آسمانی ات
سهم کدام مکتبی ، شده عقیله العرب

چه همتی ، چه غیرتی ،چه کرده است پای دین
فاطمه ی کرببلا ، زینب صبر آفرین

سلام ای عقیله ی ، تمامی زمانه ها
کسی نداشت مثل تو ، ز فاطمه نشانه ها
تو بی معلم عالمه ، فهیمه ای و فاضله
تو جاودنه گوهری ، در یم بی کرانه ها
نشانده کوه غیرتت ، وقار و صبر و هیبتت
حماسه ی حسین را ، به صدر جادوانه ها
تو دست بسته بسته ای ، دست بنی امیه را
حریف عزم راسخت ، نمی شود بهانه ها
چه گویم از کرامتت ، سرم فدای قدرتت
تو روضه ات بهشت را ، می آورد به خانه ها

سلام سایه ی سر و ، ملیکه ی حسینیان
سلام مطمئن ترین، پناه آخر الزمان


در آسمان عاشقی ، تو سرترین ستاره ای
سرآمد حسینیان ، میان هر زمانه ای
زمین و آسمان همه ، فدای آن خدای که
نکرد خلق غیر تو ، فاطمه ی دوباره ای
توسلی به حضرت ِ خطیبه ی فدک نما
بهم بریز کوفه را ، فقط به یک اشاره ای
علی حسین مجتبی ، فاطمه و محمدی
برای جمع پنج تن ، فقط تو استعاره ای
خطبه شام و کوفه ات ، شبیه خطبه فدک
نهیب زد سر ِ ستم :" هنوز هیچ کاره ای"

بت شکنی و دخترِ بت شکن مدینه ای
شیر زنی و دختر ِشیر زن مدینه ای


حماسه های حیدری، نشسته در کلام تو
به ظلم پشت پا زده ، فاطمه مرام تو
همیشه بهر یاورش ، امام می کند دعا
بود ولی ملتمس ِ دعای تو امام تو
به غیر چارده نفر ، خدا به کس نمی دهد
اجازه ورود را ، به کعبه ی مقام تو
تو قبله ی فضیلتی ،تو منتهای عزتی
بلند می شود حسین ، ز جا به احترام تو
گفته خدا تو زینت ِ شیر دلاور منی
مادر حیدری تو ، فخر کُنَد به نام تو

معجزه مانده عاجز از ، نام‌گره گشای تو
کار مسیح می کند ،بنده ی بنده های تو


تویی که حسرت همه ، ملائک است خدمتت
تهمت و سنگ و کعب نی ، نبود حق عصمتت
رواست کل سال ما ، محرم و صفر شود
گرفته جان شیعه را ، مصیبت اسارتت
مطهره ترین چرا ، تو را زدند با وضو
کاش نداشت نام دین ، قصه ی هتک حرمتت
کوری چشم حرمله ، فاتح شام و کوفه ای
معجر پاره پاره ات ،نکرد کم ز عزتت
تو در میان سلسله ، بخوان نشسته نافله
بخوان که باز هم خدا ، فخر کند به خلقتت
شکست پیش چشم تو ، غرور نازدانه ها
چه قدر داده غصه ی ، حرم تو را خجالتت
خدای صبر با دلت ، چه کرده اند شامیان
که بی رقیه روز و شب ، مرگ شده است حاجتت

تو از زمانه دیده ای ، چه غیر داغ پشت داغ
بگو که جز تو این همه ،کشیده است از فراق ؟!

#محمدحسین_رحیمیان

@raziolhossein
2
#امام_زمان
#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی

سوگند بہ هر ڪلام زینب… یا رب
بر ذڪر علے الدوام زینب… یا رب

از ڪار فَرَج گِره گشایے فرما
امشب تو بہ احترام زینب… یا رب

#سیدمجتبی_شجاع

@raziolhossein
1
#حضرت_زینب_مدح


بانوی دل سپرده به تقدیر زینب است
در بیشه ی رضای خدا شیر زینب است

بر آیه های صبر که در مصحف آمده
شأن نزول و معنی و تعبیر زینب است

مرد آفرین زنی که زبان خطابه اش
دارد شکوه و شوکت شمشیر زینب است

در محمل جلال و سیادت نشسته است
در قاب نور ، صبر به تصویر زینب است

دیدند اهل کوفه که با نطق حیدری
توحید را نشسته به تفسیر زینب است

از عصر روز واقعه در امتداد دهر
چون آتشی به خرمن تزویر زینب است

غمدیده خواهری که فقط نصف روز دید
اندوه شش برادر و شد پیر زینب است

#کمیل_کاشانی
@raziolhossein
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح


ای‌ دختر‌ جلالت‌ و ای خواهر وقار
بانوی‌مُلکِ‌عصمت‌و‌ ناموس‌ِ کردگار
ای‌مانده‌درتو هیبت حیدر به‌یادگار
ای‌انعکاسِ فاطمه در چشم‌ِ‌ روزگار

پیشت چراغ‌ها همه بی‌ استفاده‌اند
از سایه‌ی تو نور به خورشید داده‌اند

تو آمدی که مظهر اهل کسا شوی
تا جلوه‌گاه آیه‌ی قالوا بلی شوی
در قامت زنان شرف"لافتی" شوی
زینب‌شدی‌که زینتِ‌ شیرخدا شوی

هر چند گفته‌اند که امّ المصائبی
با جوشن حجاب اسدُاللهِ غالبی

جایی که امر نام‌گذاریت با خداست
اسم تو مثل اسم علی فوق کیمیاست
آری‌ حسابِ‌فهم تو از دیگران جداست
علم لَدُنّی تو همان علم انبیاست

باآن‌زبان که‌گفته‌ای"یک" "دو"نگفته‌ای
ای سِرّ اَعظمی که کماکان نهفته‌ای

کوه‌از صلابتِ‌ تو در عالم اشارتی‌ست
هفت‌آسمان‌؛زِ وُسعتِ‌قلبت‌ کنایتی‌ست
نقل‌ روایت تو چه‌ نیکو عبادتی‌‌ست
این‌که غلام کوی تو باشم سعادتی‌ست

منّت خُدای را که همین است مذهبم
من شیعه‌ی حسینیِ اسلامِ زینبم

از هردو سمت؛نسبتِ‌تو می‌رسد به‌ نور
خورشیددرحضورتو چون‌می‌کند ظهور
از ظِلّ سایه ات به ادب می‌کند عبور
فَخر المُخدّراتِ حرم ؛ زینب‌ الصّبور

اُختُ‌الحسین،درعظمت‌کیست‌مثل‌تو؟
اقرار می‌کنم احدی نیست‌ مثل‌تو

ازتو به‌وقت‌حادثه‌طوفان‌شکست‌خورد
اولاد عاهه در دل میدان‌ شکست‌خورد
از زخم پات خار مُغیلان‌ شکست‌خورد
کوفه‌دُرست‌لحظه‌ی‌طُغیان‌شکست‌خورد

این شهر مثل صید اسیر کمند شد
فریاد اُسکُتوی تو وقتی بلند شد

دیدی هلال را به سرِ نِی به‌وقت‌ظُهر
دیدی خمیده شد کمرِ نِی به‌وقت‌ظُهر
آتش نشست بر جگر‌ِ نِی به‌وقت‌ظُهر
جا ماند بر تنت اثرِ نِی به‌وقت‌ظُهر

آنهاکه‌مَست؛دور و برت نعره‌می‌زدند
باخُطبه خواندن تو به زانو در آمدند

با اینکه مثل فاطمه بی‌بال و پر شدی
تو یک تنه حریف هزاران نفر شدی
هشتاد و چند کودک و زن را سِپَر شدی
هرجا که شعله بود تو پروانه‌تر شدی

آه دل‌ِ شکسته‌ات از عرش هم گذشت
وقتی‌که ریخت دُرّ حسینی میان طشت


#محمد_قاسمی

@raziolhossein
2
#حضرت_زینب_مدح


شمس حجاب کبریا زینب است
تجلی شرم و حیا زینب است
روح مناجات و دعا زینب است
شان نزول انما زینب است
فاطمه کرببلا زینب است

دوای درد بی دوا زینب است

ای نفس حضرت ختمی مآب
دختر آسمانی بوتراب
در صدف بحر وفا درّ ناب
روی تو حسرت دل آفتاب
موی تو شب ندیده حتی به خواب

مصحف مستور خدا زینب است

شب که به امید سحر آرمید
صدای تکبیر فلک را شنید
شب زدگان نسیم رحمت وزید
دوباره شمس روی حیدر دمید
آینه ای به دست زهرا رسید

فاطمه ی علی نما زینب است

دانه تسبیح تو شمس ضحی
چادر تو، پرچم حجب و حیا
به زیر سایه تو عرش خدا
نه فلک از خاک رهت شد بنا
خانه تو مطاف ارض و سما

کعبه سیار خدا زینب است

بیا و جلوه ی پیمبر ببین
شیرزنی چون یل خیبر ببین
ادامه سوره کوثر ببین
حسن حسن نیز مکرر ببین
دوباره یک حسین دیگر ببین

پنج تن زیر کسا زینب است


آمدی ای جان جهان حسین
آمدی ای روح و روان حسین
آمدی ای دل نگران حسین
جان حسین جان تو جان حسین
آمدی و زد ضربان حسین

حسین مروه و صفا زینب است

شمس چراغ در این خانه ات
ماه غبار در کاشانه ات
ارض و سما گر شده پروانه ات
یافته این گونه شفاخانه ات
تهمت عقل است به دیوانه ات

دوای ما نعره ی یا زینب است

هیبت روی تو سر ا پا علی
فاطمه ای به شکل مولا علی
نیست کسی مثل تو الّا علی
میوزد از نطق تو هرجا علی
لعن علی عدوک یا علی

کوری چشم خصم با زینب است

کرببلا دیده که پیغمبری
فاطمه ای و یک تنه لشگری
فاتح هر رزم چنان حیدری
نیست اگر چه مثل تو خواهری
حسین را برادر دیگری

حسن به دشت کربلا زینب است

پلک بزن شام و سحر خلق کن
چشم بچرخان و قمر خلق کن
حماسه ای بار دگر خلق کن
به بانگ اسکوتو جگر خلق کن
خطبه بخوان تیغ دو سر خلق کن

آیینه دار مرتضی زینب است

گرمی عشق و هرم این تب یکی است
تا به سحر مسیر هر شب یکی است
هر چه نوشتیم مرکب یکی است
چنان که نام خالق و رب یکیس
نام حسین و نام زینب یکیست

جان میان هر دوتا زینب است


روز قیامت که جهان مضطر است
بی سر و سامان صف محشراست
عرصه حشر از نم گریه تر است
هر که خودش مانده و بی یاور است
غم نخورد آن که تورا نوکر است

سایه روی سر ما زینب است


در کف تو چرخ چو دستاس بود
با نفست دهر پر از یاس بود
خاک رهت گوهر و الماس بود
بس که به اکرام تو حساس بود
پله منبر تو عباس بود

ستون خیمه سما زینب است


سیل کرم لحظه باریدنت
گل بکشد منت گل چیدنت
یاس در آرزوی بوییدنت
هیچ گلی ندیده خندیدنت
مگر به لحظه حسین دیدنت

حسین را چهره گشا زینب است


از نگهت نور خدا منجلی
هرچه خدا خواست تو گفتی بلی
هیبت تو قصه هر محفلی
خواست که غم دست تو بندد ولی
غم که بود در بر دخت علی

حیدر صحرای بلا زینب است

آمده بر جنگ تو غم از الست
کرببلا غم به بلا داد دست
جنگ تورا حق به تماشا نشست
قامت تو قامت غم را شکست
دخت علی را تنوان دست بست

فصل خطاب خطبه ها زینب است

#موسی_علیمرادی

@raziolhossein
2025/10/28 04:03:46
Back to Top
HTML Embed Code: