Telegram Web Link
⚫️ سیاه اما روشن ⚫️
▪️ نگاهی به فیلم #ناخواسته، ساختۀ #بروز_نیک_نژاد▪️

http://koolakmag.ir/wp-content/uploads/2018/05/large_bac9a0fa-6bcb-48c9-b2c5-e4c3ea94785e.jpg


🎬 فیلم «ناخواسته» قصۀ یک طلبۀ جوان مسافرکش است که پس از سوار کردن یک مادر و نوزاد و نیز یک خواهر و برادر به مقصد نائین راهی جاده‌هایی می‌شود که آبستن اتفاقاتی برای اوست. طلبله در طول مسیر و پس از گفتگو با دختر جوانی که مسافر اوست، درگیر احساسی می‌شود که ناخواسته او را تا روستای مسافر جوان می‌کشاند؛ اما این سفر به ناگاه و بر خلاف پیشبینی مخاطب با پایانی هول‌انگیز خاتمه می‌یابد.

🎬 با توجه به ریتم کند و آزاردهنده و نیز پایان‌های یله و بی‌فرجام عمدۀ آثار به نمایش درآمده در جشنوارۀ سی و دوم که موجی از دلزدگی و ملال را برای اهالی رسانه به همراه داشت، فیلم «ناخواسته» نیز با ریتم ملایم و پایان ناگهانی خود می‌توانست تداعی‌گر یکی دیگر از این دست از آثار ضد سینما باشد. اما نگاهی دوباره به این فیلم و مرور و کنارهم‌گذاری نشانه‌های منتشر در فیلم چه بسا نتیجۀ دیگری را رقم بزند.

🎬 اگر این بار از لابه‌لای گفتگوهای پراکندۀ شخصیت‌های فیلم جملۀ کلیدی طلبه را با این مضمون که «کسی که واقعاً عاشق بشود خدا او را از زمین برمی‌دارد» در دست بگیریم و قفل‌های دیگر فیلم را با آن باز کنیم، آن‌گاه اتفاقات و نشانه‌های طول مسیر، معنایی دیگر می‌یابد. اکنون سهل‌گیری و توقف نکردن طلبه برای کرایۀ مسیر در اولین منزل می‌تواند قدم اول این سالک باشد و در منزل بعد عبور او از مرد لالی که با بی‌زبانی قصد یوسوس فی صدور جوان دارد و او می‌خواهد او را وسوسه کند، قدم بعدی خواهد بود. در پایان نیز پس از کامل شدن احساس طلبه به دختر جوان و عبور مجاهدانۀ او از این آخرین منزل، خود می‌تواند قدم نهایی وی تلقی گردد.

🎬 حال زمان آن رسیده است تا چرت مخاطب نیز پس از یک ریتم طولانی و خلسه‌آور پاره شود و با صحنه‌ای تکان‌دهنده، پلان تصادف به صورت مخاطب کوبیده‌ شود؛ تذکری بی‌رحم برای آنکه به او بفهماند قرار نیست صرفاً شنوندۀ یک موسیقی تصویری ملایم و زیبا باشد. از این زاویه، تصادف طلبه به جای پایانی بی‌فرجام و سیاه، به صورت نمادین مبدل به معنایی روشن و تداعی‌گر رستگاری طلبه می‌گردد.

🎬 فیلم «ناخواسته» روایت سلوک طلبه‌ای است که با گذشتن از خود شایستۀ برخاستن از زمین می‌شود. سلوکی که با اشاره‌های آشنا و ملموسی از جنس واقعیات سادۀ زندگی همراه است و مسیر حرکت را محدود به عوالم دور از دسترس نمی‌سازد. گاهی از صداقت با خویشتن مایه می‌گردد و گاهی نیز از ایستادن در برابر ظلم. «ناخواسته» ماجرای کسی است که هم در «طلب» است و هم در «سفر». فیلم «ناخواسته» اثر شریف و ارزشمندی است که قرار نگرفتن آن در بخش مسابقه بار دیگر مخاطبان را نسبت به نحوۀ انتخاب آثار در جشنوارۀ سی و دوم بدبین ساخت.


💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🔻مشروح و گزارش تصویری چهاردهمین میزگرد #بوطیقا منتشر شد.
(نقد و بررسی کتاب «بوطیقا»ی #ارسطو)

▪️«...می‌خواستیم به بعضي از نشست‌های بوطيقا رنگ و بوی فلسفی بدهيم. به همين خاطر طبيعی است كه ابتدا سراغ بوطیقای ارسطو برویم. تا زمان ظهور فلسفه در يونان، هنوز اظهار نظر درباره‌ی مسائل مختلف از جمله هنر بیشتر به صورت خطابه، كلمات قصار یا شعر بود، مثل دائو دِ چینگ اثر لائوتسه، يا مکالمات كه جمع‌آوری جملات کنفسیوس است، دمَا پادا از بودا، گاتاهای زرتشت که نیایش و سرود هستند. وقتي نوبت می‌رسد به یونان، افلاطون شیوه‌ای را بنا می‌کند که در آن به جای خطابه، گفت‌وگو داریم؛ یعنی طرفین با هم راجع به یک موضوع خاص بحث می‌کنند و سعی دارند به توافق برسند. قدم به قدم پیش می‌روند تا موضوع روشن و روشن‌تر می‌شود و در آخر گاهی به نتیجه می‌رسند و گاهی هم به نتیجه نمی‌رسند. می‌شود گفت این شیوه، فرم جدیدی است. در کتاب‌های قدما شبیه به آن را نمی‌بینیم و آغازگر نوع جدیدی از تفکر است.
مثلاً در مکالمات کنفسیوس یک نفر وارد می‌شود، سوالی از استاد میپرسد، کنفسیوس هم در حلقه‌ی شاگردان پاسخ می‌دهد. این‌طور نیست که با هم شور و گفت‌وگو بکنند. افلاطون به جای کلمات قصار و خطابه‌های طولانی سعی دارد به نحوی از استدلال گفت‌وگویی برسد. این جنبه‌ی استدلالی در آثارارسطو خیلی برهنه‌تر نمود پیدا می‌کند. متافیزیک، کتابی است که با پیش‌فرض گرفتن بعضی بدیهیات پیش می‌رود. البته هنوز در جاهایی جنبه‌ی خطابه‌ای دارد ولی استدلال در آن قدرتمندتر است.
سه کتاب ارسطو که با بدیهیات سر و کار ندارند "سیاست"، "اخلاق نیکوماکوس" و "فن شعر" یا "بوطیقا" هستند. ارسطو در این کتاب‌ها دارد جهانی را می‌سازد که می‌توانیم در آن درباره‌ی علوم نظری بر اساس مشهورات و مسلمات بحث کنیم. ما در این جلسه درباره‌ی "بوطیقا" بحث می‌کنیم. بحث در "بوطیقا" براساس شماري فرضیات پیش می‌رود و به یک تقسیم‌بندی می‌رسد که کاملاً نظری است...»

goo.gl/Br32J4

برای خواندن متن کامل سخنانِ #سیدمهدی_ناظمی_قره_باغ، #علیرضا_سمیعی، #محمدرضا_وحیدزاده و #محمدقائم_خانی در چهاردهمین بوطیقا پیرامون نقد و بررسی کتاب «بوطیقا»ی ارسطو این صفحه را در سایت شهرستان ادب ببینید:
🔗 shahrestanadab.com/Content/ID/9242

همچنین برای مطالعه دیگر میزگردهای بوطیقا سری به صفحه ثابت این برنامه در سایت شهرستان ادب بزنید:
🔗 shahrestanadab.com/بوطیقا

☑️ @ShahrestanAdab
امام صادق (ع): هر کدام از مردان و یاران مهدی(عج) دارای قدرت چهل مرد هستند. دل‌های آن‌ها از پاره‌های فولاد محکم‌تر است. اگر بر کوه‌ها بگذرند، کوه‌ها در هم فرو می‌ریزند.

تقدیم به غیرت و صبر برادران یمنی‌ام، با درد و غبطه:

طاقت بیاور و برخیز، مرد صبور یمانی
جانی جوان به جهان بخش، از آن غرور یمانی

چشمت عقیق سیاهی‌ست در آن درخشش صدبرق
از سربه‌داری شیعی، تا جهد و شور یمانی

ای پابرهنۀ نستوه، ای پاره‌آهن بشکوه
خوش باد سوگ سعودی، در فصل سور یمانی

دنیا چه‌در تب‌وتاب است، سهمی شگفت تو را هست
در این دقایق آخر، یار غیور یمانی!

از خون طفل و جوانت، از ضجه‌های زنانت
عصر ظهور گرفته‌ست، رنگ حضور یمانی

ای برگزیده! گوارات، این پیشگامی شیرین
وقت قیام علم‌ها، صبح ظهور «یمانی»

http://yon.ir/p5s3q
📌 برخی از دوستان و همکاران ارجمندم محبت کرده‌اند و کتاب #ماهی_خوران را قابل اظهار نظر دانسته‌اند. در ادامه و طی چند مطلب، به محبت این دوستان خواهم پرداخت. 👇🏻👇🏻👇🏻
🔰 ماهی‌خوران منتشر شد🔰
https://photo.tg-me.com/u/cdn.mashreghnews.ir/d/2018/06/27/2/2280907.jpg?ts=1530072891000

🔸 #خبرنگار_کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس: سفرنامه محمدرضا وحیدزاده از مکران در کتاب «ماهی خوران» از سوی نشر قاف منتشر شد.

🔸«اولین بار است نام «مکران» را می شنوم. می پذیرم. تا به حال در یاد ندارم از قبول چنین پیشنهادهایی پشیمان شده باشم. بعد از قولی که می دهم تازه می نشینم به ارزیابی ماجرا. چهار روز کاری در ترافیک روزهای مهرماه، هزینه سفری که با حساب بانکی خالی ام جور در نمی آید و از همه مهم تر یک هفته تنها گذاشتن محمدحسین و مادرش. مکران را در اینترنت جستجو می کنم تا بیشتر از قماری که کرده ام خبر بگیرم. میثم، از جنوب کشور می گفت؛ اما هیچ شهری به این نام در نقشه ها ثبت نشده است. چند صفحه، مکران را منطقه ای در گذشته تاریخی ایران معرفی کرده اند، مابین سواحل جنوب ایران و پاکستان؛ با گمانه زنی های مختلفی از ریشه این اسم.»

🔸این کتاب در 185 صفحه با قیمت 18 هزار تومان از سوی نشر قاف در نمایشگاه کتاب تهران عرضه شده است.

متن کامل مطلب 👈🏻 http://yon.ir/0bJQ3
📚 «ماهی‌خوران» برای کتاب‌خواران 📚
https://photo.tg-me.com/u/cdn.mashreghnews.ir/d/2018/06/27/4/2280906.jpg

▪️ #سمیه_دهقان_زاده: «تنها ماندن ناگهانی یک بچه‌تهرونی در وسط نقطه صفر مرزی، در شرایطی که ساعتی پیش چند تن از نیروهای انتظامی کشور در درگیری‌های مرزی به شهادت رسیده‌اند، اتفاق جالبی است. تا چندی این اتفاق هیجان انگیز دستمایه خنده‌های گروه است» این حرف‌های محمدرضا وحیدزاده است که با عده‌ای اهل‌قلم به بلوچستان و نقطه صفر مرزی رفته و سفرنامه‌اش را در داستان خواندنی «ماهی‌خوران»، قلمی کرده است؛ کتابی بس خوشمزه، سبک و روان که البته در آن هیچ خبری از ماهی نیست.

▪️اگر خودتان آنقدرها حال سیر و سفر حقیقی ندارید، نویسنده رنج سفری که بعید می‌دانم هرکسی بتواند برود را کشیده و گنجش برای شماست! می‌توانید یک گوشه دنج پیدا کنید و با قلم وی، بی دردسر و خستگی، قدم به قدم نوار ساحلی دریای عمان و خلیج فارس را سیر، سیر کنید و حظش را ببرید، حال خوبش نوش جانتان.

▪️حتی اگر دور و برتان کودکی کنجکاو در رفت و آمد است و جلد آبی کتاب و ماهی‌های روی آن، چشمش را گرفته می‌توانید کمی از داستان و سفر را برایش ساده‌سازی و تعریف کنید. نگران نباشید که قصه‌گوی خوبی هستید یا نه. در هر صورت بچه‌ها محبت را می‌فهمند و خدا را چه دیدید، شاید با این کار یک نفر به دنیای کتاب‌دوست‌ها اضافه شد. «ماهی‌خوران» را نشر قاف چاپ کرده و با وجود اینکه ۱۸۰ صفحه است اما بعید است قبل از تمام شدنش بتوانید آن را زمین بگذارید.

متن کامل را اینجا بخوانید 👈🏻 http://yon.ir/QIGwC
⚓️ سه سفرنامه‌ای که انتشارات قاف آن‌ها را با هم منتشر کرد ⚓️
https://photo.tg-me.com/u/cdn.mashreghnews.ir/d/2018/07/14/4/2293004.jpg

🚢 #سیداحسان_حسینی_نسب: سه سفرنامه ای که انتشارات قاف آنها را با هم منتشر کرد، از نظر فرمِ محتوا، انگیزه سفر و مدل سفر با هم فرق می کند. مثلاً سفرنامه خانم فائضه غفار حدادی یک سفر تخت و معمولی است که متن و مقدمه خوبی دارد. سفر محمدرضا وحیدزاده هم در کتاب ماهی خوران، یک سفر تیمی است که چون هماهنگی هایش را یک سازمان انجام داده بود، می توانست از برخی امکانات خاص آن، به کشف های خوبی رسید که از این باب هم این کتاب قابل توجه بوده و نویسنده از پس کار برآمده است.

متن کامل را اینجا بخوانید 👈🏻 http://yon.ir/cVi0O
🎣 تصویری از خلیج فارس که صداوسیما هم آن را نشان نداد 🎣
https://img.tebyan.net/big/1397/02/12212710919958183564030234163209213180110.jpg

🔺 #فهیمه_اسماعیلی: وحیدزاده در این کتاب ۱۸۰ صفحه‌ای، تلاش کرده در روایت‌های خود - که موجز بودن اصلی‌ترین ویژگی آنها است - تصویری از نوار ساحلی خلیج‌فارس و دریای عمان را پیش چشمان خواننده ترسیم ‌کند که حتی رسانه‌های رسمی [در اینجا مراد رسانه ملی است] نیز آن تصویر را نشان نداده‌اند.

🔺شاید عبارت «اشک‌ها و لبخندها» برای روایت وحیدزاده از این سفر تعبیر مناسبی باشد، زیرا او زشت و زیبای مناطق جنوبی را پیش چشمان خواننده خود به نمایش درآورده است. در این کتاب خواننده از زبان قلم وحیدزاده می‌شنود که چه ظرفیت‌هایی مانند زیبایی‌های طبیعی که می‌تواند محلی برای جذب گردشگر خارجی باشد وجود دارد ولی به خاطر سوءمدیریت و اغلب بی‌توجهی مسؤولان، از آن غفلت شده است: «سیریکی‌ها شهرشان را یکی از زیباترین شهرهای ساحلی جهان می‌دانند و به استناد نظر گردشگران، معتقدند از جهت زیبایی طبیعت و زاویه طلوع خورشید، این شهر را فقط می‌توان با لیسبون پرتغال مقایسه کرد».

🔺اما این یک روی سکه روایت «ماهی‌خوران» از نوار ساحلی در جنوب ایران است و نویسنده سعی دارد با نشان دادن تصویر فقر و محرومیت در منطقه، این دو را باهم پیوند دهد که به خاطر استفاده نکردن از امکانات و ظرفیت‌های موجود در منطقه، غبار محرومیت بر چهره بومیان منطقه نشسته است؛ مردمی که بی‌توجهی، آنها را در موقعیتی قرار داده که وحیدزاده هرقدر تلاش دارد گوشه‌ای از آن را نشان دهد اما تلخی آن بر کام خواننده می‌نشیند.

متن کامل را اینجا بخوانید 👈🏻 http://yon.ir/KrZ4g
🐠🐟سفرنامۀ توریستی که الکی‌خوش نیست 🐟🐠
http://yon.ir/d6lwY

✔️ #حسام_آبنوس: یکی از روزهای نمایشگاه کتاب بود. طبق معمول در راهروها می‌چرخیدم و با ناشران گپ و گفت می‌کردم. در میان یکی از راهروها ایستاده بودم که محمدرضا وحیدزاده را دیدم. به سمتی می‌آمد که من ایستاده بودم. نگاه‌مان به هم برخورد کرد و خوش و بش و حال و احوال‌پرسی شروع شد. وحیدزاده عجله داشت. ولی در همین عجله داشتن‌ها، کتابی رو کرد و به سمت من گرفت. گفت این کتاب هم برای تو! خب از قدیم گفتن «کور از خدا چی می‌خواد؟ دو چشم بینا!» من هم خوشحال از این اتفاق با آغوش باز پذیرفتم.

✔️ همان شب که به خانه آمدم، حسی وسوسه‌ام کرد کتاب محمدرضا وحیدزاده را باز کنم و صفحاتی از آن بخوانم! باز کردن همانا و در چشم برهم زدنی یعنی زمانی حدودا ۲ ساعت، تمام شدن سفرنامه محمدرضا وحیدزاده به سواحل جنوبی ایران همانا!

✔️ اولین نکته‌ای که باید بگویم این است که در این کتاب نویسنده خواننده را خسته نمی‌کند. یعنی سریع رفته سرِ اصل مطلب و از حاشیه رفتن و توصیف کردن پرهیز کرده. البته تصور نکنید با روایت لخت و عوری طرف هستید. اصلا اینطور نیست. باید به عرض‌تان برسانم که نویسنده آنجا که لازم بوده حرف زده و هرجا حس کرده با یک جمله می‌تواند حرفش را بزند به همان یک جمله اکتفا کرده است. مثلا وقتی در آب‌های «خور» شیرجه می‌زند و کودک درونش را با این کار آرام می‌کند، یکی از همان بخش‌ها است.

متن کامل را اینجا بخوانید 👈🏻 http://yon.ir/EZ8ZD
Forwarded from شعر عاشقانه
منی که آینه‌ها را جواب می‌کردم
چرا نگاه تو را باز قاب می‌کردم
به اسم تو چقدر شور توی دل می‌ریخت
چقدر توی دلم قند آب می‌کردم
برای نقض قسم‌های خورده‌ام دیشب
تمام وقت خودم را مجاب می‌کردم
«نرو، برو، نه نرو، بهتر است که نروی... »
برای بستن کفشم شتاب می‌کردم
اگر که دست دلم رو شود؟ اگر فهمید؟
و هرچه حدس و گمان را حساب می‌کردم
سلام! روز قشنگی‌ست! من... شما را... دوس...
همیشه لحظۀ آخر خراب می‌کردم

#محمدرضا_وحیدزاده
┏━ 🔻 ━┓
@LovePoetries
┗━ 💌 ━┛
Forwarded from شهرستان ادب
🔻«بازی ایران آرژانتین» | با «روایت» #محمدرضا_وحیدزاده
(در تازه‌ترین مطلب از پرونده ادبیات و فوتبال شما را به خواندن یک «روایت» از بازی "ایران و آرژانتین" به قلم"محمدرضا وحیدزاده" دعوت می‌کنیم)

▪️«...ده دقیقه به بازی مانده و من در مسیر خانه‌ی مادرزنم هستم. خیابان‌ها به شکل مرموزی خلوت هستند؛ اما همان تعداد معدود ماشینی هم که در ترددند همگی در حال گاز و ویراژ دادن‌اند. ذیل چشم‌غره‌‌های همسرم کمی سرعتم را زیاد می‌کنم تا از قافله عقب نمانم. با اینکه دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است، به موقع می‌رسم. از ماشین پیاده می‌شوم و با عیال و محمدحسین شش‌ماهه‌ام وارد خانة مادرزنم می‌شوم. بازی شروع شده است. با عجله روی زمین ولو می‌شوم و ظرف تخمه‌ای که از پیش با تمهیدات مادرزن در آن حوالی تعبیه شده، پیش رویم می‌گذارم. مشخص است که از همان ابتدای بازی فشار تیم آرژانتین روی تیم ایران سنگین است. اما تیم ایران نیز محکم و جنگنده بازی می‌کند. صدای مزدک میرزایی که گزارش بازی را برعهده دارد از ته چاه درمی‌آید. دقت می‌کنم و می‌فهمم با تصویر هم سینک نیست و کمی از بازی جلوتر است. به نظرم این صدا به این تصویر اچ‌دی چندان نمی‌آید. برادرخانمم با بی‌حوصلگی از اتاقش بیرون می‌آید و می‌گوید علاقه‌ای به دیدن فوتبال ندارد. در چند صحنه بین بازیکن‌های دو طرف برخورد پیش می‌آید. بعد از چند حملة تیم آرژانتین، ایرانی‌ها از حریف یک کرنل می‌گیرند. در این چند روز آن‌قدر از تیم آرژانتین و این بازی شنیده‌ایم که همین کرنل نیز برایمان غرورآفرین جلوه می‌کند. در پی بازی محکم بچه‌ها در نهایت داور مجبور می‌شود به قوچان‌نژاد و مدافع آرژانتین تذکر دهد. کرنلمان به جایی نمی‌رسد و حمله‌های آرژانتین شروع می‌شود. محمدحسین سعی می‌کند خودش را به من و البته درست‌ترش به ظرف تخمه برساند. هنوز سینه‌خیز رفتن را یاد نگرفته و فعلا درجا می‌چرخد. اما با همین درجا چرخیدن کمی به هدف مورد نظرش نزدیک‌ می‌شود و با چند دور می‌تواند خود را به آ‌ن برساند...»

متن کامل این یادداشت را در پرونده #ادبیات_و_فوتبال سایت شهرستان ادب بخوانید:
ShahrestanAdab.com/Content/ID/9331

☑️ @ShahrestanAdab
🔶 تقدیم به پهلوی مجروح و تن بی‌سر شهید محسن حججی، اعلی الله مقامه

آسمان سرخ است، بی‌تاب است، دل بی‌تاب‌تر
تشنه است این خاک، تشنه، آسمان بی‌آب‌تر

کودکی خوابش نبرده اسم بابا بر لبش
مادری دلشوره دارد، مادری بی‌خواب‌تر

آسمان سرخ است، ابری تیره می‌پیچد به خود
نیست در این صحنه مهتاب از رخت مهتاب‌تر

دست شستی از سرت، جاری‌ شدی در سرنوشت
زندگی بی‌درد مرداب است، نه مرداب‌تر

با سر از کف دادنت لرزیده دست و پای عشق
سر به سر چشمان مشتاقان شد از این باب، تر

سر نداری، پهلویت زخمی است، بی‌پیراهنی
میهمانی کس نرفته از تو با آداب‌تر

سر نداری تا به دامانش نهی اما چه غم
بی‌سر است آنکس که از او کس ندید ارباب‌تر

#محمدرضا_وحیدزاده
شهید #محسن_حججی
شهید #مدافع_حرم


https://www.tg-me.com/rezavahidzadeh/210
🎙میزگرد شعر طراز انقلاب اسلامی با حضور میلاد عرفان‌پور، محمدمهدی سیار و محمدرضا وحیدزاده در سومین دوره متمرکز تابستانه مدرسه علوم انسانی اسلامی صدرا برگزار شد.

🔗 گزارش این نشست:‌ http://yon.ir/uWJq
📒 زمستان 96، به همت برادر فاضل و ارجمندم، محمدقائم خانی کتابی دربارۀ #رمان و معنویت منتشر شد با همین عنوان. این اثر مجموعه‌مقالاتی بود از پژوهشگران و نویسندگان مختلف. به قلم اینجانب نیز مقاله‌ای در این کتاب درج شده است با نام «روایت بحران و انحطاط». در این مقاله کوشیده‌ام با نگاه به رمان #خشم_و_هیاهو، نوشتۀ نویسندۀ شهیر آمریکایی #ویلیام_فاکنر، سیر روایت در ادبیات داستانی مدرن جهان و پیش‌زمینه‌های نگرشی و فلسفی آن را به قدر وسع بکاوم. در این مقاله آمده است:


🖊«خشم و هیاهو» اثر ویلیام فاکنر را جزء مهم‌ترین و بهترین آثار ادبی جهان برشمرده‌اند؛ اثری که به‎راستی بیشترین نقد و بررسی را در میان آثار فاکنر به خود اختصاص داده‎است. آنچه در این اثر حائز اهمّیّت است، نه بازی‌های فرمی و نوآوری‌های هنرمندانه، بلکه سِیری طبیعی و ناگزیر در شیوۀ روایت بشر غربی از احوالات خویشتن است. به بیان دیگر آنچه در این اثر به‎عنوان تغییرات شکلی و تکنیکی مشاهده می‌کنیم، پیش و بیش از آنکه متّکی به خلّاقیت‌‌ها و نوآوری‌های نویسندۀ آن باشد، حاصل جبر تاریخی و غلبۀ تحوّلات فکری و روان‎شناختی عصر نویسنده بر اندیشه و نگاه اوست.

🖊«هگل» معتقد است رمان، حماسۀ انسان بورژواست. با کمی تسامح می‌توان منظور هگل از انسان بورژوآ را همان انسان عصر مدرنیته دانست. نزدیک به همین معنا، «لوکاچ» نیز معتقد است رمان، روایت بی‌خانمانی استعلایی انسان مدرن است. در ادامۀ همین اقوال می‌توان گفت رمان مدیوم یا ساختاری است که انسان عصر مدرنیته جز آن مسیر دیگری برای بیان خویشتن نمی‌یابد. او در این مقطع از تاریخ به نقطه‌ای رسیده است که نه دیگر «رمانس» و قصّه‌های قرون وسطاییِ‌ دوران رمانسک می‌تواند محمل خوبی برای بازرَوایی او از خویشتن باشد و نه غزل‌های لیریک عصر گذشته. او به چیزی نیاز دارد دقیقاً از جنس رمان. به همین دلیل است که با ظهور سروانتس و خلق اثر مشهور او، دون‌کیشوت، فصل جدیدی در ادبیات و به تعبیر دقیق‌تر تاریخ غرب آغاز می‌گردد.

🖊در واقع دون‌کیشوتِ سروانتس بهانۀ این ورود ناگزیر است؛ به تعبیری شوخ‌طبعانه و آشنا، اگر ادیسون برق را اختراع نمی‌کرد، فرد دیگری اختراع می‌کرد! اگر گذار از رمانس به رمان با دون‌کیشوت سروانتس رخ نمی‌داد، دیر یا زود این اتّفاق در اثر دیگری بروز می‌یافت؛ چراکه بشر غربی چاره‌ای جز این پوست‌اندازی نداشت. رمان، مِدیوم بازروایی بشر اومانیست و باورمند به اصالت نفس است؛ کارآمدترین وسیلۀ پیش‎رو برای شرح تفصیلی نفس این انسان. بر همین اساس «رمان نو» را نیز باید در ادامۀ تحوّلات این عصر و نتیجۀ سیر طبیعی آن ارزیابی کرد؛ سِیر طبیعی همان عصری که در آن با آغاز شک دکارتی و پی‌ریزی فلسفۀ جدید غربی بر روی پایه‌های کوگیتوی دکارت (من می‌اندیشم، پس هستم) وارد مرحلۀ جدیدی شده بود.

📎ادامۀ مقاله: http://yon.ir/mXQ84

📎کتاب #رمان_و_معنویت: www.ketab.ir/bookview.aspx?bookid=2229485

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
🔹با یاد عروج مظلومانۀ مهاجران الی‌الله و تقدیم به دل‌های داغدار خانواده‌های صبورشان


در هجوم سنگ‌ها آخِر سپر شد سینه‌ها
رسم سنگ آن است و این آیین آن آیینه‌ها

در حرم مشتی حرامی کعبه را دزدیده‌اند
محرمان را خارجی خواندند از دیرینه‌ها

گفت پیغمبر و ما دیدیم خود کز منبرش
می‌رود بالا و پایین لشگر بوزینه‌ها

گرکه صَدوا عَن سَبیلِ‌الله، زِدناهُم عَذاب[۱]
نیست باکی اِن ترَدَّت ثُلَّۀُ عن دینِها[۲]

نطفه‌هاشان در عراق و شام می‌بالند و خویش
مست آخورهای نفت و شیهۀ مادینه‌ها

گِرد تا گِرد حرم را ابرهه پُر کرده است
می‌رسد ابری ز مرغان، آتشی در سینه‌ها

سنگ داوودیم ما، ما را حسابی با شماست
با شما و آن جبین‌های سیاه از پینه‌ها

عاقبت با ذوالفقار آییم روزی سویتان
چشمتان بر راه باشد بعد از این آدینه‌ها

..............................................
[۱]. آنان‌که کافر شدند و دیگران را از راه خدا بازداشتند، به کیفر فسادی که می‌کردند عذابی بر عذابشان خواهیم افزود (سورۀ النحل، آیۀ ۸۸)

[۲]. تو را با آن‌ها که دین خویش فرقه فرقه کردند و دسته دسته شدند کاری نیست. کار آن‌ها با خداست. (سورۀ الانعام، آیۀ ۱۵۹)

www.tg-me.com/rezavahidzadeh/218
💠 آیا هنر انقلاب فرم دارد؟ 💠

🎙نشست «سبک‌شناسی هنر انقلاب اسلامی» با حضور آقایان محمدرضا وحیدزاده، محمدمهدی رسولی و علی‌محمد مؤدب، در پژوهشگاه برگزار شد.

📰 به نقل از صبح نو: http://yon.ir/YWbxE
زمینه: بازم کوچه‌ها با عزای تو غوغاست | حاج میثم مطیعی
@MeysamMotiee_ir
🎙بازم کوچه‌ها با عزای تو غوغاست ( #زمینه)
🔺با نوای: حاج میثم مطیعی
🔺با شعر: محمدرضا وحیدزاده
📄 متن شعر: meysammotiee.ir/post/1473

( #شب_چهارم محرم ۱۳۹۶)

☑️ @MeysamMotiee_ir
Forwarded from شهرستان ادب
شعری از #محمدرضا_وحیدزاده
در رثای حضرت رقیه (سلام الله علیها)

سه ساله‌ای که کسی مثل او غريب نبود
کمان قد و سپيد سرش عجيب نبود

کبود صورت خود را به ارث دارد يا
نوازش کف دستی است که نجيب نبود؟

اگرچه سهم همه کاروان به عمّه رسيد
ولي از اين‌همه سيلی که بی‌نصيب نبود

براي ديدن بابا خداخدا می‌کرد
و کاش ناله‌اش اصلا چنين مُجيب نبود

چه گفته ‌بود به بابا که با سر آمده بود؟
چه عطر و رايحه‌اي! در طبق که سيب نبود!

به جز به پای پدر سر نمی‌گذاشت، ولی
به روی پا سر بابا کمی عجيب نبود؟

چه گفت در دل ویرانه شورشی برخاست؟
که این سه سالۀ شیرین‌سخن ادیب نبود!

نشسته ‌بود و به غمزه براي او می‌خواند
حديث غنچة ياسی که عن‌قريب نبود

زبان گرفت و دل آسمان زبانه کشيد
سه ساله‌ای که کسی مثل او غريب نبود

@ShahrestanAdab
شعر خوانی شاعر آئینی، آقای رضا وحید زاده
@MeysamMotiee_ir
🎙 #شعر_خوانی
🔺شاعر: محمدرضا وحیدزاده

( #عصر_عاشورا محرم ۱۳۹۶، هیئت میثاق با شهدا)

☑️ @rezavahidzadeh
☑️ @MeysamMotiee_ir
🎥#سوفی_و_دیوانه؛ فیلمی که قادر است حوصلۀ هر سلیقه و طبعی را سر ببرد!🎥

http://yon.ir/32bqZ

🖊 سوفی و دیوانه داستان یأس مردی است که به دلیل مرگ فرزندش قصد خودکشی دارد. در لحظۀ خودکشی اما با حضور نجات‌بخش و فرشته‌آسای دختری جوان و زیبا از تصمیم خود منصرف می‌شود. آن دو با یکدیگر به گفتگو می‌پردازند و قدم زنان در شهر گشت و گذار می‌کنند؛ همراه با دیالوگ‌هایی طولانی و خسته‌کننده دربارۀ امید و زندگی و خیال و واقعیت، با طعم فلسفه‌بافی‌های گلدرشت و نخنما. دختر جوان یا همان سوفی خود را مسافری معرفی می‌کند که باید به زودی به کانادا، نزد مادرشوهر کانادیی‌اش برگردد.

🖊 سوفی مدعی است شوهرش مردی کانادایی بوده که درگذشته است. مرد که شیفتۀ زیبایی و خوش‌بیانی و حرف‌های امیدبخش سوفی شده، با او سرخوشانه به همه‌جای شهر می‌رود. آن‌ها در مسیرشان به یک آسایشگاه نیز سرمی‌زنند تا سوفی درخواست پدر دوستش را برای تهیۀ سم جهت خودکشی اجابت کند تا در حالی که چند ساعت پیش مردی غریبه را از خودکشی بازداشته بود، مردی دیگر را برای خودکشی یاری کند. در پایان روز آن دو از یکدیگر جدا می‌شوند و سوفی با بازگشت به زندان، مرخصی روزانۀ خود را به پایان می‌رساند!

🖊 سوفی و دیوانه را بی‌گمان باید یکی از فجایع جشنوارۀ فیلم فجر سال 95 و مثالی برای بی‌اعتباری هیئت انتخاب جشنواره دانست. همه‌چیز این فیلم بد است؛ بازی‌ها بدتر از دیالوگ‌ها و دیالوگ‌ها بدتر از شخصیت‌ها و شخصیت‌ها بدتر از خط روایی داستان و داستان بدتر از کارگردانی و هر ‌چیز آن بدتر از چیز دیگرش. فیلم معجون بی‌مزه و مهوعی است از شازده‌کوچولوی سنت اگزوپری و سوپراستار تهمینه میلانی. قصۀ فیلم به شکل غم‌انگیزی سست و غیر منطقی است. آدم‌ها هیچکدام هویت ندارند و معلوم نیست از کجا آمده‌اند. انگیزه‌های واقعی مرد برای خودکشی روشن نیست و دلیل همراهی او با سوفی مشخص نمی‌شود.

🖊 مرز واقعیت و خیال در فیلم مخدوش است و مخاطب متوجه انسان یا غیر انسان بودن سوفی نمی‌شود. تلاش سوفی برای جلوگیری از خودکشی مرد و در عین حال یاری رساندن او به پدر دوستش برای خودکشی هیچ منطق و دلیلی ندارد. گردش سرخوشانه و توریستی آن‌ها در شهر، در کنار دیالوگ‌های فلسفی و حوصله‌سربرشان، موقعیتی مضحک ساخته است. البته تیر خلاص فیلمساز به این ملغمۀ آشفته را بی‌گمان باید پایان‌بندی حیرت‌آور آن دانست؛ زمانی که فرشتۀ لوس و فیلسوف و رؤیاپرداز فیلم با بازگشت به زندان، همۀ آنچه فیلمساز کوشیده و نتوانسته بود بسازد را نقش بر آب کرد. فیلم سوفی و دیوانه یکی از ضعیف‌ترین آثار سال‌های اخیر سینمای ایران است که هیچ‌چیز برای گفتن ندارد.

🖊 پیش‌تولید سنگین و طولانی این فیلم و خبرهای مرتبط با آن، نگاه‌های بسیاری را متوجه «سوفی و دیوانه» ساخته بود، مضاف بر آنکه کرم‌پور، کارگردان این فیلم پیش از این با ساخت فیلم جسورانۀ «چه کسی امیر را کشت» امیدهای بسیاری در دل دوستداران سینما برانگیخته بود. البته کرم‌پور پس از فیلم سیاسی و ضعیف «پل چوبی» که به نوعی سمپات جنبش سبز محسوب می‌شد، بسیاری از علاقه‌مندانش را ناامید ساخته بود. او اما سال 95 پس از پنج سال انتظار با فیلمی به جشنواره آمد که دیگر جای هیچ دفاعی از او باقی نمی‌گذاشت. به هنگام نمایش این فیلم در برج میلاد بیشتر تماشاگران سالن را ترک کردند و نشست خبری این فیلم هم به حاشیه کشیده شد.

💭 www.tg-me.com/rezavahidzadeh
2025/07/07 16:40:13
Back to Top
HTML Embed Code: