آلیس دل خوشی از درس فیزیک ندارد و بهخاطر تکلیفی که آخر هفته باید برای این درس بنویسد، پکر و اوقاتتلخ است. آلیس اینبار در سرزمین عجایب نیست، او دارد از مدرسه به خانه برمیگردد که ناگهان با شخص عجیب و غریبی روبهرو میشود. این شخص، که انگار وکیل مدافع علم و دانش بوده، از دلخوری آلیس نسبت به درس فیزیکش تعجب کرده است. او، که کوتولهای است بسیار مهربان با موهای سرخ و لبخند مهربان و شیطنتبار، به آلیس قول میدهد در انجام تکلیفش به او کمک کند. آخر بهنظر او علم چیزی نیست جز جستوجوی علت واقعی رویدادها؛ و علم برای دانشمندان مثل یک بازی بزرگ است، یک بازی هیجانانگیز با عالَم هستی، بازیای که قانونهایش کمابیش ناشناخته است و در طول بازی است که کشف میشوند. برای واردشدن به این بازی باید کنجکاو بود و قدرت خیالپردازی داشت.
او آلیس کنجکاو و خیالپرداز را با خود به سفری در زمانهای مختلف میبرد و با فیزیکدانان بزرگ و بازیهای علمی آنها آشنا میکند؛ با گالیله که مشغول بازی با تاب و تلسکوپ است، با نیوتن که سیبی را به هوا پرتاب میکند و سیب در هوا میماند، با ارشمیدس که سرگرم آببازی در وان حمام است.
دو اثر فیزیک لعنتی و ریاضیات لعنتی ازجمله آثار مستند ادبی هستند. ادبیات مستند شاخهای مهم در ادبیات کودک و نوجوان است که با ساختارهایی جذاب و پرکشش، سطح آگاهیِ علمی و دانش اجتماعی را به طور شادیبخش و شوقانگیز در مخاطب بالا میبرد و ضمن حفظ صحت و سندیت موضوع، اطلاعات و شناخت لذتبخشی را برای خوانندۀ اثر فراهم میکند.
«آلیس از دموکریتوس که ساندویچ خوش عطر و بویی را گاز میزد پرسید: ”راست است که تو با بوکردن نان تازه، اتم را کشف کردی؟“»(ص ۲۲)
📚 نوشته صوفیا محمودی، مترجم و نویسنده در ادبیات کودک و نوجوان، در رود ۱۰ درباره کتابهای:
ریاضیات لعنتی (آلیس در سرزمین اعداد)
و
فیزیک لعنتی (آلیس در سرزمین علوم)
کارلو فرابتّی/ مترجم: لیلا مینایی/ انتشارات فاطمی، کتاب طوطی
@roodbookreview97
او آلیس کنجکاو و خیالپرداز را با خود به سفری در زمانهای مختلف میبرد و با فیزیکدانان بزرگ و بازیهای علمی آنها آشنا میکند؛ با گالیله که مشغول بازی با تاب و تلسکوپ است، با نیوتن که سیبی را به هوا پرتاب میکند و سیب در هوا میماند، با ارشمیدس که سرگرم آببازی در وان حمام است.
دو اثر فیزیک لعنتی و ریاضیات لعنتی ازجمله آثار مستند ادبی هستند. ادبیات مستند شاخهای مهم در ادبیات کودک و نوجوان است که با ساختارهایی جذاب و پرکشش، سطح آگاهیِ علمی و دانش اجتماعی را به طور شادیبخش و شوقانگیز در مخاطب بالا میبرد و ضمن حفظ صحت و سندیت موضوع، اطلاعات و شناخت لذتبخشی را برای خوانندۀ اثر فراهم میکند.
«آلیس از دموکریتوس که ساندویچ خوش عطر و بویی را گاز میزد پرسید: ”راست است که تو با بوکردن نان تازه، اتم را کشف کردی؟“»(ص ۲۲)
📚 نوشته صوفیا محمودی، مترجم و نویسنده در ادبیات کودک و نوجوان، در رود ۱۰ درباره کتابهای:
ریاضیات لعنتی (آلیس در سرزمین اعداد)
و
فیزیک لعنتی (آلیس در سرزمین علوم)
کارلو فرابتّی/ مترجم: لیلا مینایی/ انتشارات فاطمی، کتاب طوطی
@roodbookreview97
نبودن هیچکس سخت نیست؛
فراموشکردن، یک بودنِ سخت است!
در هزارتوی ذهن آدمی که در آستانهٔ ابتلا به آلزایمر است چه میگذرد؟ بهراستی از دیدِ او جهان چگونه است؟ خانواده، نزدیکان، خانه و آنچه پیرامونش جریان دارد به چه شکل جلوه میکند؟ زمان بر او چگونه میگذرد؟ اینها سؤالهایی است که فلوریان زِلِر، نمایشنامهنویس و فیلمسازِ ۴۲سالهٔ فرانسوی در نمایشنامهٔ پدر برای خوانندهاش مطرح میکند و جالبتر آنکه برای پاسخ به این سؤالها، خود به هزارتوی ذهن پیرمردِ نمایشنامهاش سَرَک میکشد.
آندره پیرمردی است در آستانهٔ ۸۰ سالگی که [ما تصوّر میکنیم] بهتنهایی در آپارتمانش در پاریس زندگی میکند [درحالی که در گذر نمایش درمییابیم سالهاست با پیشرفت زوال مغزش در خانهٔ دختر و دامادش زندگی میکند]. دخترش، آن، قصد دارد بهزودی با مردی که کارش در لندن است ازدواج و پاریس را ترک کند و به لندن برود. برای مراقبت از پدر، پرستاری را به خانهٔ او میآورد، اما زوالِ عقل و آغاز سیرِ فراموشیهای پیاپیِ آندره خواننده را در گردابی از وقایع و رویدادها قرار میدهد که صرفاً زاییدهٔ خیال آندره است، اما برای او [و برای ما که از دید او به جهان مینگریم]، واقعیت محض است:
«آندره: چرا تو همیشه یه جوری به من نگاه می کنی انگار هیچی روبه راه نیست؟ همه چی روبهراهه. دنیا پیش میره.» (ص ۱۱)
تراژدی سالخوردگی با کمدیِ فراموشی آغاز میشود! در سیرِ سریعِ رویدادهای صحنهای ـ که زمان واقعی آن بطئی و کُند است ـ زِلِر با چیرهدستی این زوال را نمایش میدهد. در صحنهٔ درخشان بعد، آندره با مردی که خود را پی یر معرفی میکند روبهرو میشود که ادعا می کند ده سال است شوهرِ آن است، اما آندره او را بهجا نمیآورد:
«آندره: توی خونهٔ من چیکار میکنید؟ توی آپارتمان من چیکار میکنید؟
پی یر: آندره منم، پی یر.
آندره: هان؟
پی یر: من رو نمیشناسید؟ منم پی یر.
آندره: شما اینجا زندگی میکنید؟... شما آن رو میشناسید؟
پی یر: من شوهرش هستم؟
آندره: جدی؟
پی یر: بله؟
آندره: شوهرش؟ خیلی وقته؟
پی یر: ده سال.» (ص ۱۶)
اوج این کلاستروفوبیا [هجوم دیگران به فضای ذهنِ آدمی] در صحنهٔ پنج اتفاق میافتد که آندره مشکوک است که ساعتِ مچی پییر، ساعتِ دزدیدهشدهٔ خود اوست و از پییر میپرسد آیا فاکتورِ خریدش را دارد یا نه!
دنیای آندره همچون آونگی میان اکنون، دیروز و فردا، نگرانی و آرامش، و واقعیت و خیال در رفتوآمد است. با آمدورفتهای پیاپی پرستار و دخترش آن، گفتوگوی پدر ـ دختری بَدَل به مکالمهٔ بیمار ـ مراقب میشود. و در این میانه، با هر رفتن و بازگشتن افراد به صحنه، تکهٔ دیگری از ذهنِ روبهزوالِ آندره فرو میریزد:
«آندره: حس میکنم دارم برگهام رو یکییکی از دست میدم. شاخهها... باد... دیگه نمیدونم چی داره میشه...» (ص ۸۸)
هاروکی موراکامی، نویسندهٔ برجستهٔ ژاپنی، میگوید: «مهم نیست تا چه اندازه رنج کشیده باشید؛ مهم این است که دوست ندارید خاطراتتان را فراموش کنید». و این سرآغاز «تراژدی خصوصی» پیرمردی است به نام آندره!
پدر تراژدی سالخوردگی نیست؛ حماسهٔ شکستِ جنگجویی است که در هنگامهٔ رویارویی با حریف، درمییابیم فراموش کرده سازوبرگِ نبردَش را با خود بیاورد. بیراه نیست نشریهٔ تایمز از فلوریان زلر بهعنوان «هیجانانگیزترین نمایشنامهنویسِ دوران ما» یاد کرده است، دورانی که در آن دیگر فراموشی، بهیاد نیاوردن نیست، بلکه مترادف است با «نبودن»!
📚 از نوشته شهرام زرگر، مدرس و مترجم در ادبیات نمایشی، در رود ۱۰ درباره:
- پدر/ فلوریان زِلِر/ ترجمه ساناز فلّاحفرد/ نشر علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۹۹
@roodbookreview97
فراموشکردن، یک بودنِ سخت است!
در هزارتوی ذهن آدمی که در آستانهٔ ابتلا به آلزایمر است چه میگذرد؟ بهراستی از دیدِ او جهان چگونه است؟ خانواده، نزدیکان، خانه و آنچه پیرامونش جریان دارد به چه شکل جلوه میکند؟ زمان بر او چگونه میگذرد؟ اینها سؤالهایی است که فلوریان زِلِر، نمایشنامهنویس و فیلمسازِ ۴۲سالهٔ فرانسوی در نمایشنامهٔ پدر برای خوانندهاش مطرح میکند و جالبتر آنکه برای پاسخ به این سؤالها، خود به هزارتوی ذهن پیرمردِ نمایشنامهاش سَرَک میکشد.
آندره پیرمردی است در آستانهٔ ۸۰ سالگی که [ما تصوّر میکنیم] بهتنهایی در آپارتمانش در پاریس زندگی میکند [درحالی که در گذر نمایش درمییابیم سالهاست با پیشرفت زوال مغزش در خانهٔ دختر و دامادش زندگی میکند]. دخترش، آن، قصد دارد بهزودی با مردی که کارش در لندن است ازدواج و پاریس را ترک کند و به لندن برود. برای مراقبت از پدر، پرستاری را به خانهٔ او میآورد، اما زوالِ عقل و آغاز سیرِ فراموشیهای پیاپیِ آندره خواننده را در گردابی از وقایع و رویدادها قرار میدهد که صرفاً زاییدهٔ خیال آندره است، اما برای او [و برای ما که از دید او به جهان مینگریم]، واقعیت محض است:
«آندره: چرا تو همیشه یه جوری به من نگاه می کنی انگار هیچی روبه راه نیست؟ همه چی روبهراهه. دنیا پیش میره.» (ص ۱۱)
تراژدی سالخوردگی با کمدیِ فراموشی آغاز میشود! در سیرِ سریعِ رویدادهای صحنهای ـ که زمان واقعی آن بطئی و کُند است ـ زِلِر با چیرهدستی این زوال را نمایش میدهد. در صحنهٔ درخشان بعد، آندره با مردی که خود را پی یر معرفی میکند روبهرو میشود که ادعا می کند ده سال است شوهرِ آن است، اما آندره او را بهجا نمیآورد:
«آندره: توی خونهٔ من چیکار میکنید؟ توی آپارتمان من چیکار میکنید؟
پی یر: آندره منم، پی یر.
آندره: هان؟
پی یر: من رو نمیشناسید؟ منم پی یر.
آندره: شما اینجا زندگی میکنید؟... شما آن رو میشناسید؟
پی یر: من شوهرش هستم؟
آندره: جدی؟
پی یر: بله؟
آندره: شوهرش؟ خیلی وقته؟
پی یر: ده سال.» (ص ۱۶)
اوج این کلاستروفوبیا [هجوم دیگران به فضای ذهنِ آدمی] در صحنهٔ پنج اتفاق میافتد که آندره مشکوک است که ساعتِ مچی پییر، ساعتِ دزدیدهشدهٔ خود اوست و از پییر میپرسد آیا فاکتورِ خریدش را دارد یا نه!
دنیای آندره همچون آونگی میان اکنون، دیروز و فردا، نگرانی و آرامش، و واقعیت و خیال در رفتوآمد است. با آمدورفتهای پیاپی پرستار و دخترش آن، گفتوگوی پدر ـ دختری بَدَل به مکالمهٔ بیمار ـ مراقب میشود. و در این میانه، با هر رفتن و بازگشتن افراد به صحنه، تکهٔ دیگری از ذهنِ روبهزوالِ آندره فرو میریزد:
«آندره: حس میکنم دارم برگهام رو یکییکی از دست میدم. شاخهها... باد... دیگه نمیدونم چی داره میشه...» (ص ۸۸)
هاروکی موراکامی، نویسندهٔ برجستهٔ ژاپنی، میگوید: «مهم نیست تا چه اندازه رنج کشیده باشید؛ مهم این است که دوست ندارید خاطراتتان را فراموش کنید». و این سرآغاز «تراژدی خصوصی» پیرمردی است به نام آندره!
پدر تراژدی سالخوردگی نیست؛ حماسهٔ شکستِ جنگجویی است که در هنگامهٔ رویارویی با حریف، درمییابیم فراموش کرده سازوبرگِ نبردَش را با خود بیاورد. بیراه نیست نشریهٔ تایمز از فلوریان زلر بهعنوان «هیجانانگیزترین نمایشنامهنویسِ دوران ما» یاد کرده است، دورانی که در آن دیگر فراموشی، بهیاد نیاوردن نیست، بلکه مترادف است با «نبودن»!
📚 از نوشته شهرام زرگر، مدرس و مترجم در ادبیات نمایشی، در رود ۱۰ درباره:
- پدر/ فلوریان زِلِر/ ترجمه ساناز فلّاحفرد/ نشر علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۹۹
@roodbookreview97
به جولان و خرامیدن در آمد سرو بستانی
تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی
به هر کویی پریرویی به چوگان میزند گویی
تو خود گوی زنخ داری بساز از زلف چوگانی
سعدی
@roodbookreview97
تو نیز ای سرو روحانی بکن یک بار جولانی
به هر کویی پریرویی به چوگان میزند گویی
تو خود گوی زنخ داری بساز از زلف چوگانی
سعدی
@roodbookreview97
Forwarded from دفتر فَرَّهی || مهری بهفر (M B)
آمد نوروز هم از بامداد
آمدنش فرّخ و فرخنده باد
باز جهان خرّم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
منوچهری دامغانی
تصحیح متن از حبیب یغمایی، نشر بنیاد موقوفات افشار، چاپ ۱۳۹۱، ص ۲۱۰
https://www.tg-me.com/daftarefarrahi
آمدنش فرّخ و فرخنده باد
باز جهان خرّم و خوب ایستاد
مرد زمستان و بهاران بزاد
منوچهری دامغانی
تصحیح متن از حبیب یغمایی، نشر بنیاد موقوفات افشار، چاپ ۱۳۹۱، ص ۲۱۰
https://www.tg-me.com/daftarefarrahi
از همان آغاز، جدولی باعنوان «شمایی از عناوین و ساختار کتاب» به ما میگوید کتاب دارای چهار بخش «الف، ب، ج، د» است که هرکدام به بخشهای کوچکتر تقسیم میشوند. توصیۀ انتشارات راتلج برای خواندن این کتاب، جز شکل معمولِ از اول تا به آخر، این است که آن را براساس جدول بهصورت موضوعی دنبال کنیم؛ مثلاً میتوانیم بحثهای مقدماتی سبکشناسی را در الف ۱، ب ۱، ج ۱ و د ۱ بخوانیم؛ اما به نظر نگارندۀ این سطور، ازآنجاکه بحثهای کتاب گاهی زنجیروار بههم متصل میشوند، بهتر است کتاب به ترتیب فصول تنظیمشده خوانده شود؛ به این علت که مثلاً میخواهید الف ۶ را بخوانید، لابهلای بحث، به ج ۳ ارجاع داده است. سپس در ج ۳ به ب ۳ باید مراجعه کنید و بهطور کل مطالب پیوستهاند. از آن گذشته، جذابیت بحثهایی که سیمپسون طرح کرده و مثالهایی که فقط به موضوع ادبیات مربوط نمیشود خواننده را برآن میدارد تا کل کتاب را بخواند و از آن کمال استفاده را ببرد.
ساختار جدولی و چهار بُعدی کتاب روش بدیعی در بیان موضوعات سبکشناسی است. سیمپسون در الف ۱ تعریف دقیقی از سبکشناسی بهدست میدهد: «سبکشناسی روشی در تفسیر متنی است که در آن، اولویت نخست به زبان داده شده است» (ص ۱۲). تمامی مباحث کتاب برپایۀ زبان طرح میشود؛ به این ترتیب که در الف ۲ سبکشناسی و سطوح زبان، الف ۳ دستور زبان و سبک، الف ۴ ایقاع و وزن، الف ۵ سبکشناسی روایت، الف ۶ سبک در جایگاه انتخاب، الف ۷ سبک و زاویۀ دید، الف ۸ بازنمایی گفتار و اندیشه، الف ۹ گفتوگو و گفتمان، الف ۱۰ سبکشناسی شناختی، الف ۱۱ استعاره و مجاز و الف ۱۲ سبکشناسی و سخن فکاهه طرح شده است. نویسنده در بخش الف، به مقدمات هر بحث و در بخش ب به تحلیل هریک از این مباحث پرداخته است؛ سپس در بخش ج، که عنوان کاوش را دارد، هرکدام از مباحث با پرسشها و نمونههای مختلف متنی (و نه لزوماً متن ادبی) واکاوی میشوند و درنهایت در بخش د، نویسنده نمونههایی را براساس آنچه در سه بخش قبل گفته شده تجزیهوتحلیل میکند. در سبکشناسی سنتی، بحث بسامد بسیار حائز اهمیت است، اما اکتفاکردن بدان ما را به درک درستی از سبک متن نمیرساند؛ ازاینرو این کتاب از بسامد و آمارگیری واژگانی برگذشته و بر تحلیل محتوا و گفتمان حاکم بر متن متمرکز شده است.
مترجم در پیشگفتار، سیمپسون را معلمی مجرب و محققی برجسته معرفی میکند. صفت معلمی نویسنده آنجا آشکار میشود که اولاً بحث خود را ساده و قابل فهم بیان میکند؛ ثانیاً هرجا لازم بداند، نمونه و مثالی میآورد و تحلیلش میکند. ازاینرو، به باور نگارندۀ این سطور، فضای کتاب بسیار شبیه به فضای کلاس است و همانطور که در کلاس ـ در جلسات اول که بحثهای مقدماتی مطرح میشود ـ ممکن است لابهلای آن و بهاقتضای کلام مسئله و مثالی بیان شود، در کتاب هم پیش میآید که در بخش الف، که مقدمات هر بحثی است، مثالها و نمونههایی تحلیل شود. ضمن آنکه آوردن نمونههای مختلف متنی، باعث شده گسترۀ مخاطبان از ادبیات فراتر روند.
سیمپسون در طرح هر موضوعی، به اصیلترین و شاخصترین افراد و نظریهها پرداخته است؛ مثلاً در بحث استعارۀ شناختی، نظریۀ لیکاف و ترنر را بازگو میکند یا در بحث نظام گذرایی، نظریۀ نظام دستوری نقشگرای هلیدی را با زبان ساده و آموزشی خود بیان میکند. طرح پرسشهای مختلف در سرتاسر کتاب، از مؤلفههای آن است که نشان میدهد نویسنده به این مباحث عمیقاً اندیشیده و اکنون پرسشها را برای خواننده بازگو میکند تا او را هم درگیر موضوع کند.
📚 از نوشته آرزو شهبازی، دانشآموختهٔ زبان و ادبیات فارسی، در رود ۱۰ درباره:
- پاول سیمپسون/ مترجم: نسرین فقیه ملکمرزبان/ نشر دانشگاه الزهرا، چاپ اول ۱۳۹۸
@roodbookreview97
ساختار جدولی و چهار بُعدی کتاب روش بدیعی در بیان موضوعات سبکشناسی است. سیمپسون در الف ۱ تعریف دقیقی از سبکشناسی بهدست میدهد: «سبکشناسی روشی در تفسیر متنی است که در آن، اولویت نخست به زبان داده شده است» (ص ۱۲). تمامی مباحث کتاب برپایۀ زبان طرح میشود؛ به این ترتیب که در الف ۲ سبکشناسی و سطوح زبان، الف ۳ دستور زبان و سبک، الف ۴ ایقاع و وزن، الف ۵ سبکشناسی روایت، الف ۶ سبک در جایگاه انتخاب، الف ۷ سبک و زاویۀ دید، الف ۸ بازنمایی گفتار و اندیشه، الف ۹ گفتوگو و گفتمان، الف ۱۰ سبکشناسی شناختی، الف ۱۱ استعاره و مجاز و الف ۱۲ سبکشناسی و سخن فکاهه طرح شده است. نویسنده در بخش الف، به مقدمات هر بحث و در بخش ب به تحلیل هریک از این مباحث پرداخته است؛ سپس در بخش ج، که عنوان کاوش را دارد، هرکدام از مباحث با پرسشها و نمونههای مختلف متنی (و نه لزوماً متن ادبی) واکاوی میشوند و درنهایت در بخش د، نویسنده نمونههایی را براساس آنچه در سه بخش قبل گفته شده تجزیهوتحلیل میکند. در سبکشناسی سنتی، بحث بسامد بسیار حائز اهمیت است، اما اکتفاکردن بدان ما را به درک درستی از سبک متن نمیرساند؛ ازاینرو این کتاب از بسامد و آمارگیری واژگانی برگذشته و بر تحلیل محتوا و گفتمان حاکم بر متن متمرکز شده است.
مترجم در پیشگفتار، سیمپسون را معلمی مجرب و محققی برجسته معرفی میکند. صفت معلمی نویسنده آنجا آشکار میشود که اولاً بحث خود را ساده و قابل فهم بیان میکند؛ ثانیاً هرجا لازم بداند، نمونه و مثالی میآورد و تحلیلش میکند. ازاینرو، به باور نگارندۀ این سطور، فضای کتاب بسیار شبیه به فضای کلاس است و همانطور که در کلاس ـ در جلسات اول که بحثهای مقدماتی مطرح میشود ـ ممکن است لابهلای آن و بهاقتضای کلام مسئله و مثالی بیان شود، در کتاب هم پیش میآید که در بخش الف، که مقدمات هر بحثی است، مثالها و نمونههایی تحلیل شود. ضمن آنکه آوردن نمونههای مختلف متنی، باعث شده گسترۀ مخاطبان از ادبیات فراتر روند.
سیمپسون در طرح هر موضوعی، به اصیلترین و شاخصترین افراد و نظریهها پرداخته است؛ مثلاً در بحث استعارۀ شناختی، نظریۀ لیکاف و ترنر را بازگو میکند یا در بحث نظام گذرایی، نظریۀ نظام دستوری نقشگرای هلیدی را با زبان ساده و آموزشی خود بیان میکند. طرح پرسشهای مختلف در سرتاسر کتاب، از مؤلفههای آن است که نشان میدهد نویسنده به این مباحث عمیقاً اندیشیده و اکنون پرسشها را برای خواننده بازگو میکند تا او را هم درگیر موضوع کند.
📚 از نوشته آرزو شهبازی، دانشآموختهٔ زبان و ادبیات فارسی، در رود ۱۰ درباره:
- پاول سیمپسون/ مترجم: نسرین فقیه ملکمرزبان/ نشر دانشگاه الزهرا، چاپ اول ۱۳۹۸
@roodbookreview97
این کتاب را چشمانداز تمامنمای تاریخ قسطنطنیه میدانند. نکتهٔ جالب دربارهٔ این اثر تحقیقی مهم «چشمانداز» در معانی مختلف است. معروف است که «چشمانداز» بزرگترین مایهٔ لذت قسطنطنیه بوده. نویسنده در نگارش تاریخ دربارها و سلسلهها و شهرهای عثمانی و فرانسه تخصص دارد و سلسله را در تعیین سرنوشت شهر همسنگ آبوهوا و ملیت میداند.
📚 قسطنطنیه/ فیلیپ منسل/ مترجم: شهلا طهماسبی/ نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۱
@roodbookreview97
📚 قسطنطنیه/ فیلیپ منسل/ مترجم: شهلا طهماسبی/ نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۱
@roodbookreview97
چیزها شبیه هیچ رمانی نیست. این کتاب اولین اثر ژرژ پرک، نویسندۀ لهستانی الااصل فرانسوی است و از همین اولین کتاب مشخص است که با نویسندۀ نامتعارفی سروکار داریم؛ کسی که میتواند هر آنچه در ژانر رمان ضروری به نظر میرسد کنار بگذارد تا فرمی خلق کند دقیقاً متناسب با ایدهای که میخواهد انتقال دهد، کسی که میتواند مرزهای داستان را جابهجا کند، ظرافت و تیزبینی را به طنزی دلپذیر بیامیزد، کسی که هریک از آثارش با خلاقیتی شگرف مخاطب را غافلگیر میکند.
در ادبیات فرانسه (و شاید در ادبیات جهان)، چیزها اولین رمانی است که دربارۀ وضعیتی اجتماعی، که به «جامعۀ مصرفی» معروف شده، سخن میگوید. خود مفهوم جامعۀ مصرفی در آن زمان (سال ۱۹۶۵) بسیار جدید است. در دهۀ ۱۹۵۰ دیوید رایزمن، جامعهشناس آمریکایی، کتابی به نام تودۀ تنها نوشته بود که به این مسئله میپرداخت. در فرانسه، هانری لوفور دربارۀ «جامعۀ بوروکراتیکِ مصرفِ هدایتشده» سخن میگفت. اما مفهوم «جامعۀ مصرفی» بیشتر با کتابی که ژان بودریار به همین نام در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد رواج یافت. این وضعیت جدید در عرصۀ هنرهای تجسمی بسیار بیش از ادبیات واکنش برانگیخته بود. میتوان گفت که رویکرد پرک نیز (نهفقط در این کتاب، بلکه بهویژه در بخشی از آثارش که به «جستارها» معروف شده) بیشتر به اتفاقاتی که در هنرهای تجسمی میافتد نزدیک است تا به ادبیات. بیجهت نیست که له کئییه ژرژ پرک، مجلهای که به مطالعۀ آثار او اختصاص دارد، در شمارۀ دهِ خود به «پرک و هنرهای معاصر» و در شمارۀ شش به «پرک و نقاشی» پرداخته است. سیاهههایی که پرک از اشیای تولیدشده به شکل انبوه ارائه میدهد، این زیباییشناسی تلنبارکردن چیزها، از منطقی پیروی میکند که مشابهش را برای مثال در آثار اندی وارهول و پاپ آرت میبینیم. شکل موضعگیری سیاسی او علیه این جهان، باز میتواند یادآور کنشهای هنر مفهومی باشد.
گفتیم که رمان پرک به هیچ رمانی شبیه نیست. در بخش نخست داستان، انسان حضور مستقیم ندارد. فعلها در وجه شرطی صرف میشوند تا رویاهایی که ژروم و سیلوی، زوج بیپول و در آرزوی ثروتمندشدن، برای خود میبافند توصیف شود؛ بیآنکه خودشان در این فصل حضور داشته باشند. در همان ابتدای متن میخوانیم: «خوب است نخست چشم بر قالی ماشینی خاکستریرنگی بیفتد که در راهرو دراز و باریکی با سقف بلند گسترده شده باشد. دیوارها مستور از گنجههای چوبین روشنفامی باشد که بر آنها چفت و بستهای برنجی بدرخشد...» (ص ۳). این رویاها همه بر فضای خانه متمرکزند ـ اشیا، دکور و... ـ و گویی از روی تبلیغات مجلات مد، از روی تصویری که رسانههای پرتیراژ دربارۀ زندگیِ ایدئال میسازند کپی شدهاند. در ادامۀ داستان، فعلها همیشه به شکل سوم شخص جمع صرف میشوند و زمان غالب ماضی استمراری است: «زندگی ایشان و دوستانشان در آپارتمانهای کوچک شلوغ و دلپذیر، بدینسان در گردش و تفرج و تماشای فیلم، مهمانیهای دوستانه و خیال طرحهای شگفتانگیز سپری میشد. تیره روز نبودند. گاهی فرخندگیهایی ناآشکار و گریزان زندگیشان را نورانی میکرد. برخی شبها، پس از شام، در برخاستن از سر میز دودل بودند؛ بطری نوشیدنی را که نیمهکاره مانده بود خالی میکردند، چند دانه گردو در دهان میگذاشتند، سیگاری آتش میزدند...» (ص ۵۷).
📚 از نوشته حسام نقرهچی، محقق در ادبیات تطبیقی و نظریهٔ ادبی، در رود ۱۰ درباره:
📚 چیزها (داستانی از سالهای ۱۹۶۰)/ ژرژ پرک/ احمد سمیعیگیلانی/ انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم ۱۳۹۸
@roodbookreview97
در ادبیات فرانسه (و شاید در ادبیات جهان)، چیزها اولین رمانی است که دربارۀ وضعیتی اجتماعی، که به «جامعۀ مصرفی» معروف شده، سخن میگوید. خود مفهوم جامعۀ مصرفی در آن زمان (سال ۱۹۶۵) بسیار جدید است. در دهۀ ۱۹۵۰ دیوید رایزمن، جامعهشناس آمریکایی، کتابی به نام تودۀ تنها نوشته بود که به این مسئله میپرداخت. در فرانسه، هانری لوفور دربارۀ «جامعۀ بوروکراتیکِ مصرفِ هدایتشده» سخن میگفت. اما مفهوم «جامعۀ مصرفی» بیشتر با کتابی که ژان بودریار به همین نام در سال ۱۹۷۰ منتشر کرد رواج یافت. این وضعیت جدید در عرصۀ هنرهای تجسمی بسیار بیش از ادبیات واکنش برانگیخته بود. میتوان گفت که رویکرد پرک نیز (نهفقط در این کتاب، بلکه بهویژه در بخشی از آثارش که به «جستارها» معروف شده) بیشتر به اتفاقاتی که در هنرهای تجسمی میافتد نزدیک است تا به ادبیات. بیجهت نیست که له کئییه ژرژ پرک، مجلهای که به مطالعۀ آثار او اختصاص دارد، در شمارۀ دهِ خود به «پرک و هنرهای معاصر» و در شمارۀ شش به «پرک و نقاشی» پرداخته است. سیاهههایی که پرک از اشیای تولیدشده به شکل انبوه ارائه میدهد، این زیباییشناسی تلنبارکردن چیزها، از منطقی پیروی میکند که مشابهش را برای مثال در آثار اندی وارهول و پاپ آرت میبینیم. شکل موضعگیری سیاسی او علیه این جهان، باز میتواند یادآور کنشهای هنر مفهومی باشد.
گفتیم که رمان پرک به هیچ رمانی شبیه نیست. در بخش نخست داستان، انسان حضور مستقیم ندارد. فعلها در وجه شرطی صرف میشوند تا رویاهایی که ژروم و سیلوی، زوج بیپول و در آرزوی ثروتمندشدن، برای خود میبافند توصیف شود؛ بیآنکه خودشان در این فصل حضور داشته باشند. در همان ابتدای متن میخوانیم: «خوب است نخست چشم بر قالی ماشینی خاکستریرنگی بیفتد که در راهرو دراز و باریکی با سقف بلند گسترده شده باشد. دیوارها مستور از گنجههای چوبین روشنفامی باشد که بر آنها چفت و بستهای برنجی بدرخشد...» (ص ۳). این رویاها همه بر فضای خانه متمرکزند ـ اشیا، دکور و... ـ و گویی از روی تبلیغات مجلات مد، از روی تصویری که رسانههای پرتیراژ دربارۀ زندگیِ ایدئال میسازند کپی شدهاند. در ادامۀ داستان، فعلها همیشه به شکل سوم شخص جمع صرف میشوند و زمان غالب ماضی استمراری است: «زندگی ایشان و دوستانشان در آپارتمانهای کوچک شلوغ و دلپذیر، بدینسان در گردش و تفرج و تماشای فیلم، مهمانیهای دوستانه و خیال طرحهای شگفتانگیز سپری میشد. تیره روز نبودند. گاهی فرخندگیهایی ناآشکار و گریزان زندگیشان را نورانی میکرد. برخی شبها، پس از شام، در برخاستن از سر میز دودل بودند؛ بطری نوشیدنی را که نیمهکاره مانده بود خالی میکردند، چند دانه گردو در دهان میگذاشتند، سیگاری آتش میزدند...» (ص ۵۷).
📚 از نوشته حسام نقرهچی، محقق در ادبیات تطبیقی و نظریهٔ ادبی، در رود ۱۰ درباره:
📚 چیزها (داستانی از سالهای ۱۹۶۰)/ ژرژ پرک/ احمد سمیعیگیلانی/ انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ چهارم ۱۳۹۸
@roodbookreview97
۱۰۰۰۰ سال هنر روایتی از تاریخ هنر است که طیِ شرح و بسطِ ویژگیهای ۵۰۰ شاهکار هنری شکل گرفته است. این آثار که از کشورها، فرهنگها و تمدنهای مختلف برگزیده شدهاند، هم آثار هنری مشهور و هم آثار هنری کمترشناخته شده را شامل میشود. آثار هنری که به مددشان روایت ۱۰۰۰۰ سال هنر صورت میبندد، از آخرین عصر یخبندان تا آثار سدهٔ بیستم میلادی را دربرمیگیرد و به علل اهمیت هر اثر و جایگاه آن در تکوین تاریخ هنر میپردازد.
در کتابهای تاریخ هنر عموماً هنر اروپایی مورد توجه قرار میگیرد، بیآنکه تصریح شود که مقصود هنر اروپایی است. بدینترتیب با حذف عنوان «اروپایی» از «تاریخ هنر» و صرفاً به آثار هنری اروپایی پرداختن، هنر جهان به هنر اروپا فروکاسته میشود و عموماً از هنر ملل دیگر نامی به میان نمیآید. در کتاب ۱۰۰۰۰ سال هنر به خلاف آنچه آمد، هنر ملتهای دیگر ازجمله ملل شرقی و ازجمله ایران، از سفالینههای رنگآمیزیشده چهار هزار سال پیش از میلاد تا آثار رنگ و روغن عصر قاجار دیده و معرفی شده است. این ویژگی که بر امتیازهای این روایت از تاریخ هنر میافزاید، در مقدمه کتاب به بیانی دیگر مطرح شده است: «تنها در این کتاب است که متوجه میشویم زمانی که ونوس دو میلو در یونان تراشیده میشد چه آثاری در ژاپن، عراق، پرو یا نیجریه خلق میشدند. تنها در این کتاب است که کشف میکنیم زمانی که دیهگو ولاسکس پرترهی جاودانهی لاس منیناس را از خانوادهی سلطنتی میکشید، هنرمند ناشناسی در هندوستان جام شراب ظریفی از یشم برای پادشاهی میساخت که تاج محل را بنا کرد».
📚 ۱۰۰۰۰ سال هنر/ گروه نویسندگان فایدن/ مترجم: نرگس انتخابی/ نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۱
@roodbookreview97
در کتابهای تاریخ هنر عموماً هنر اروپایی مورد توجه قرار میگیرد، بیآنکه تصریح شود که مقصود هنر اروپایی است. بدینترتیب با حذف عنوان «اروپایی» از «تاریخ هنر» و صرفاً به آثار هنری اروپایی پرداختن، هنر جهان به هنر اروپا فروکاسته میشود و عموماً از هنر ملل دیگر نامی به میان نمیآید. در کتاب ۱۰۰۰۰ سال هنر به خلاف آنچه آمد، هنر ملتهای دیگر ازجمله ملل شرقی و ازجمله ایران، از سفالینههای رنگآمیزیشده چهار هزار سال پیش از میلاد تا آثار رنگ و روغن عصر قاجار دیده و معرفی شده است. این ویژگی که بر امتیازهای این روایت از تاریخ هنر میافزاید، در مقدمه کتاب به بیانی دیگر مطرح شده است: «تنها در این کتاب است که متوجه میشویم زمانی که ونوس دو میلو در یونان تراشیده میشد چه آثاری در ژاپن، عراق، پرو یا نیجریه خلق میشدند. تنها در این کتاب است که کشف میکنیم زمانی که دیهگو ولاسکس پرترهی جاودانهی لاس منیناس را از خانوادهی سلطنتی میکشید، هنرمند ناشناسی در هندوستان جام شراب ظریفی از یشم برای پادشاهی میساخت که تاج محل را بنا کرد».
📚 ۱۰۰۰۰ سال هنر/ گروه نویسندگان فایدن/ مترجم: نرگس انتخابی/ نشرنو، چاپ اول ۱۴۰۱
@roodbookreview97
پریسا رضا، نویسندهٔ ایرانی ـ فرانسوی، در رمان باغهای تسلا، ایرانِ میانِ کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به تصویر میکشد و وقایع بزرگ را از خلال تأثیرشان بر زندگی کوچک شخصیتهای رمان روایت میکند. این رمان برندهٔ جایزهی «سنگور» ۲۰۱۵ و جایزهی «فرانس ماری کِلِر بِله» ۲۰۱۷ بوده است.
📚 باغهای تسلا/ پریسا رضا/ مترجم: ابوالفضل اللهدادی/ نشر برج، چاپ اول ۱۴۰۰
@roodbookreview97
📚 باغهای تسلا/ پریسا رضا/ مترجم: ابوالفضل اللهدادی/ نشر برج، چاپ اول ۱۴۰۰
@roodbookreview97
داستان یوسف از داستانهای بسیار شنیدنی و خواندنی تورات و قرآن است. این داستان در روایتهای سامی و نیز اقتباسات ادبی اروپایی، داستانی تعلیمی است و موضوع اصلی آن، شرح کجرفتاری و بدکرداری برادران با یوسف و درعینحال، بزرگواری یوسف و بخشیدن اعمال و رفتار برادران است. یوسف هنگامی که در اوج قدرت است از گناه برادران میگذرد. عناوینی که نویسندگان و اقتباسکنندگان اروپایی برای روایتهای خود برگزیدهاند مؤید این موضوع است. برخی از این آثار عبارتاند از: یعقوب و دوازده پسرش، یوسف یا عزیزکردۀ فرعون، یوسف و برادرانش، یوسف و برادران او و سرانجام یوسف و برادران نوشتۀ توماس مان.
این داستان در روایت ایرانیان، در وجه غالب خود، از داستانی تعلیمی به اثری عاشقانه تبدیل شده است. عشق تشریحشده در روایت ایرانیان، عشق دوسویه و منطبق با افسانههای عاشقانۀ کهن ایرانی است. هم ازاینرو نام داستان نیز، متناسب با تغییر موضوع، تغییر کرده و به «یوسف و زلیخا» تبدیل شده است.
دهها شاعر ایرانی این داستان را با همین نام به شعر درآوردهاند که نمونهوارترین آنها، از لحاظ انطباق با اندیشههای کهن ایرانی، «یوسف و زلیخا»ی عبدالرحمان جامی، شاعر و عارف سدۀ ۹ ق. است. شکلگیری روایت ایرانی از این داستان، براساس آثار موجود، از سدۀ ۵ ق. شروع میشود و در منظومۀ جامی به کمال میرسد. نگارندۀ این سطور با بررسی متون تفسیری، عرفانی و نیز منظومههای ادبی، این تغییروتحول را در مقالهای جداگانه برای دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران بررسی کرده است.
یکی از مؤلفههای این تغییروتحول، تفاوت شخصیت، جایگاه و کارکردهای زلیخا در داستان و نیز نگاه و داوری راوی به اوست. در روایتهای سامی و اروپایی، زلیخا کارکرد چندانی در داستان ندارد؛ در صورتی که در غالب روایتهای ایرانی، او شخصیتی شوریده، عاشق، دوستداشتنی و فعال در عشق است که از همۀ زندگی خود برای رسیدن به معشوق درمیگذرد. این تفاوت شخصیت و داوری دربارۀ او، بهویژه در کتاب احسنالقصص، از آثار سدۀ ۵ ق.، مشاهده میشود.
کتاب احسنالقصص، که در سال ۱۳۹۹ با تصحیح و تحقیق دانشمندانه و دقیق علی نویدی ملاطی در انتشارات موقوفات افشار منتشر شد، در اصل ترجمهای کهن از متنی عربی است. متأسفانه نویسنده و مترجم این کتاب مشخص نیستند. تا پیش از این، تصور بر این بود که نویسندۀ کتاب محمد غزالی یا برادرش احمد بوده است، اما همانگونه که مصحح کتاب نشان داده است، در منابع کهن از این انتساب خبری نیست و بیشتر پژوهشگران معاصر انتساب این کتاب به غزالی را مسلم ندانسته و عمدتاً محتاطانه و با قید «منسوب به غزالی» از آن یاد کردهاند. از مترجم کتاب هم هیچ نوع آگاهی وجود ندارد. به نوشتۀ مصحح کتاب، با توجه به اینکه ویژگیهای سبکی کتاب شبیه به سبک کتابهای تألیفشده در خراسان است، میتوان انشای این کتاب را نیز در همان مناطق یا به شیوۀ همان کتابها دانست. به نوشتۀ استاد دانشپژوه، تاریخ ترجمۀ کتاب حدود ۴۷۰ ق. است. مصحح نیز تاحدود زیادی حدس استاد را تأیید و اضافه میکند این ترجمه نباید متأخرتر از اوایل سدۀ ۶ ق. باشد. ازاینرو، یکی از ارزشهای آن کهنبودن آن است. کتاب از زوایای دیگری نیز اهمیتی ویژه دارد؛ ازجمله تاریخ متون تفسیری، زبانشناسی، تاریخ ادبیات و بهویژه تاریخ داستانپردازی. برای نمونه در این کتاب، هفت رباعی وجود دارد که گویندۀ هیچیک مشخص نیست و زبان آنها کهنه است. همچنین دهها حکایت مختلف دربارۀ مسائل متفاوت با انتساب به شخصیتهای تاریخی نقل شده که همۀ آنها واجد اهمیت ویژهاند.
📚 از نوشته محمد جعفری (قنواتی)، محقق و نویسنده در فرهنگ و ادبیات عامه، در رود ۱۰ درباره:
- احسنالقصص، قصۀ حضرت یوسف (ع)/ تصحیح و تحقیق: علی نویدی ملاطی/ نشرموقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول ۱۳۹۹
@roodbookreview97
این داستان در روایت ایرانیان، در وجه غالب خود، از داستانی تعلیمی به اثری عاشقانه تبدیل شده است. عشق تشریحشده در روایت ایرانیان، عشق دوسویه و منطبق با افسانههای عاشقانۀ کهن ایرانی است. هم ازاینرو نام داستان نیز، متناسب با تغییر موضوع، تغییر کرده و به «یوسف و زلیخا» تبدیل شده است.
دهها شاعر ایرانی این داستان را با همین نام به شعر درآوردهاند که نمونهوارترین آنها، از لحاظ انطباق با اندیشههای کهن ایرانی، «یوسف و زلیخا»ی عبدالرحمان جامی، شاعر و عارف سدۀ ۹ ق. است. شکلگیری روایت ایرانی از این داستان، براساس آثار موجود، از سدۀ ۵ ق. شروع میشود و در منظومۀ جامی به کمال میرسد. نگارندۀ این سطور با بررسی متون تفسیری، عرفانی و نیز منظومههای ادبی، این تغییروتحول را در مقالهای جداگانه برای دانشنامۀ فرهنگ مردم ایران بررسی کرده است.
یکی از مؤلفههای این تغییروتحول، تفاوت شخصیت، جایگاه و کارکردهای زلیخا در داستان و نیز نگاه و داوری راوی به اوست. در روایتهای سامی و اروپایی، زلیخا کارکرد چندانی در داستان ندارد؛ در صورتی که در غالب روایتهای ایرانی، او شخصیتی شوریده، عاشق، دوستداشتنی و فعال در عشق است که از همۀ زندگی خود برای رسیدن به معشوق درمیگذرد. این تفاوت شخصیت و داوری دربارۀ او، بهویژه در کتاب احسنالقصص، از آثار سدۀ ۵ ق.، مشاهده میشود.
کتاب احسنالقصص، که در سال ۱۳۹۹ با تصحیح و تحقیق دانشمندانه و دقیق علی نویدی ملاطی در انتشارات موقوفات افشار منتشر شد، در اصل ترجمهای کهن از متنی عربی است. متأسفانه نویسنده و مترجم این کتاب مشخص نیستند. تا پیش از این، تصور بر این بود که نویسندۀ کتاب محمد غزالی یا برادرش احمد بوده است، اما همانگونه که مصحح کتاب نشان داده است، در منابع کهن از این انتساب خبری نیست و بیشتر پژوهشگران معاصر انتساب این کتاب به غزالی را مسلم ندانسته و عمدتاً محتاطانه و با قید «منسوب به غزالی» از آن یاد کردهاند. از مترجم کتاب هم هیچ نوع آگاهی وجود ندارد. به نوشتۀ مصحح کتاب، با توجه به اینکه ویژگیهای سبکی کتاب شبیه به سبک کتابهای تألیفشده در خراسان است، میتوان انشای این کتاب را نیز در همان مناطق یا به شیوۀ همان کتابها دانست. به نوشتۀ استاد دانشپژوه، تاریخ ترجمۀ کتاب حدود ۴۷۰ ق. است. مصحح نیز تاحدود زیادی حدس استاد را تأیید و اضافه میکند این ترجمه نباید متأخرتر از اوایل سدۀ ۶ ق. باشد. ازاینرو، یکی از ارزشهای آن کهنبودن آن است. کتاب از زوایای دیگری نیز اهمیتی ویژه دارد؛ ازجمله تاریخ متون تفسیری، زبانشناسی، تاریخ ادبیات و بهویژه تاریخ داستانپردازی. برای نمونه در این کتاب، هفت رباعی وجود دارد که گویندۀ هیچیک مشخص نیست و زبان آنها کهنه است. همچنین دهها حکایت مختلف دربارۀ مسائل متفاوت با انتساب به شخصیتهای تاریخی نقل شده که همۀ آنها واجد اهمیت ویژهاند.
📚 از نوشته محمد جعفری (قنواتی)، محقق و نویسنده در فرهنگ و ادبیات عامه، در رود ۱۰ درباره:
- احسنالقصص، قصۀ حضرت یوسف (ع)/ تصحیح و تحقیق: علی نویدی ملاطی/ نشرموقوفات دکتر محمود افشار، چاپ اول ۱۳۹۹
@roodbookreview97
آیا تابهحال کسی توانسته یک روح سرگردان را دستگیر کند؟ روحی که سالهاست باعث ترس و وحشت ساکنین خانه است. بنابر شایعاتی که در شهر وجود دارد، این خانه بدشگون است و هر تازهواردی را با بلایا و پیشامدهای ناگوار فراری میدهد.
این بار بیلّی دختری دوازدهساله، که پس از درگذشتِ پدر و بهاصرار مادرش و برخلاف میل خود به این خانه نقل مکان کردهاند، درگیر ماجرا شده است.
«کسی نمیدانست خانواده ای که قبلا در آن خانه زندگی می کرد، کجا رفت. تابستان پیش، یک روز وسایل شان را جمع کردند و از آنجا رفتند و از آن پس خانه خالی مانده بود.»
مردی که خانه را به بیلی و مادرش نشان می داد، به آنها گفته بود که صاحبخانه زنگ زده و گفته به دلیل تغییر شغل سریع به شهر دیگری رفته و از من پرسید می توانم در فروش خانه کمک کنم؟
بیلّی خانۀ جدیدشان را دوست ندارد؛ خانه خیلی قدیمی است، حس خوبی به او نمیدهد و مهمتر از همه، از همان ابتدا مرموز و مشکوک بهنظر میرسد. لامپ آویز سقفی هرازگاهی بیدلیل تکانتکان میخورد، گاه در تاریکی شب کسی به شیشۀ پنجره تقه میزند، و یادداشتهایی در گوشه و کنار خانه پیدا میشود که ساکنین جدید را تهدید میکند و به آنها اخطار میدهد. بهنظر مادر اما اینها همه، چیزی نیستند جز تخیلات و منفیبافی و نارضایتی بیلّی از خانۀ جدید، و بیلّی باید سعی کند به این خانه عادت کند.
بیلّی همراه با دو دوستش، با اینکه از چنین وضعیتی وحشتزده و بیمناکاند، اما تصمیم گرفتهاند تهوتوی قضیه را درآورند. از هر راهی که شده: از پیداکردن ساکنین قبلی خانه گرفته تا جمعآوری اطلاعات از رایانه و کتابخانۀ شهر برای پیبردن به تاریخچۀ خانه. آنها هنوز نمیدانند باید به وجود روح عقیده داشته باشند یا که چه؟ اما تا سر از کار روح سرگردان خانه درنیاورند و راز خانه را کشف نکنند، از پا نخواهند نشست.
رمان بچههای شیشهای در خانۀ نفرینشده داستانی جذاب و پرکشش و چالشبرانگیز است که کنجکاوی سه دوست نوجوان، و غلبۀ عقل و منطقشان بر شایعات و خرافات رایج، بهترین راهنمای آنان در کشف راز خانۀ ارواح است.
«دستهای مگس، وزوزکنان زیر سقف پرواز میکردند؛ سریع و بیقرار به اینور و آنور میرفتند، انگار از چیزی ترسیده بودند. بیلّی فکر کرد: ”این مگسها درست مثل من هستند! ... ما توی این خانه گیر کردهایم!“» (ص ۵۳).
📚 نوشته صوفیا محمودی، مترجم و نویسنده در ادبیات کودک و نوجوان، درباره:
- بچههای شیشهای در خانۀ نفرینشده/ کریستینا اولسون/ مترجم: متین پدرامی/ نشر پیدایش، چاپ سوم ۱۳۹۸/ گروه سنی ج، د، ه
@roodbookreview97
این بار بیلّی دختری دوازدهساله، که پس از درگذشتِ پدر و بهاصرار مادرش و برخلاف میل خود به این خانه نقل مکان کردهاند، درگیر ماجرا شده است.
«کسی نمیدانست خانواده ای که قبلا در آن خانه زندگی می کرد، کجا رفت. تابستان پیش، یک روز وسایل شان را جمع کردند و از آنجا رفتند و از آن پس خانه خالی مانده بود.»
مردی که خانه را به بیلی و مادرش نشان می داد، به آنها گفته بود که صاحبخانه زنگ زده و گفته به دلیل تغییر شغل سریع به شهر دیگری رفته و از من پرسید می توانم در فروش خانه کمک کنم؟
بیلّی خانۀ جدیدشان را دوست ندارد؛ خانه خیلی قدیمی است، حس خوبی به او نمیدهد و مهمتر از همه، از همان ابتدا مرموز و مشکوک بهنظر میرسد. لامپ آویز سقفی هرازگاهی بیدلیل تکانتکان میخورد، گاه در تاریکی شب کسی به شیشۀ پنجره تقه میزند، و یادداشتهایی در گوشه و کنار خانه پیدا میشود که ساکنین جدید را تهدید میکند و به آنها اخطار میدهد. بهنظر مادر اما اینها همه، چیزی نیستند جز تخیلات و منفیبافی و نارضایتی بیلّی از خانۀ جدید، و بیلّی باید سعی کند به این خانه عادت کند.
بیلّی همراه با دو دوستش، با اینکه از چنین وضعیتی وحشتزده و بیمناکاند، اما تصمیم گرفتهاند تهوتوی قضیه را درآورند. از هر راهی که شده: از پیداکردن ساکنین قبلی خانه گرفته تا جمعآوری اطلاعات از رایانه و کتابخانۀ شهر برای پیبردن به تاریخچۀ خانه. آنها هنوز نمیدانند باید به وجود روح عقیده داشته باشند یا که چه؟ اما تا سر از کار روح سرگردان خانه درنیاورند و راز خانه را کشف نکنند، از پا نخواهند نشست.
رمان بچههای شیشهای در خانۀ نفرینشده داستانی جذاب و پرکشش و چالشبرانگیز است که کنجکاوی سه دوست نوجوان، و غلبۀ عقل و منطقشان بر شایعات و خرافات رایج، بهترین راهنمای آنان در کشف راز خانۀ ارواح است.
«دستهای مگس، وزوزکنان زیر سقف پرواز میکردند؛ سریع و بیقرار به اینور و آنور میرفتند، انگار از چیزی ترسیده بودند. بیلّی فکر کرد: ”این مگسها درست مثل من هستند! ... ما توی این خانه گیر کردهایم!“» (ص ۵۳).
📚 نوشته صوفیا محمودی، مترجم و نویسنده در ادبیات کودک و نوجوان، درباره:
- بچههای شیشهای در خانۀ نفرینشده/ کریستینا اولسون/ مترجم: متین پدرامی/ نشر پیدایش، چاپ سوم ۱۳۹۸/ گروه سنی ج، د، ه
@roodbookreview97