وی در ۸ ژانویه ۱۹۴۲، روز درگذشت گالیله زاده شد و در ۱۴ مارس یعنی روز تولد آلبرت انیشتین از دنیا رفت. بیآغاز، بیپایان.»
استیون هاوکینگ، فیزیکدان و نظریهپرداز برجسته که اعلام کرده بود به خدا باور ندارد، همچنان عضو برجسته آکادمی علوم کلیسای کاتولیک بود.
آکادمی علوم کلیسای کاتولیک اعلام کرد: «ما از درگذشت عضو برجسته خود، استیون هاوکینگ که بسیار به آکادمی ما وفادار بود عمیقا متأثریم.»
استیون هاوکینگ، فیزیکدان و نظریهپرداز برجسته که اعلام کرده بود به خدا باور ندارد، همچنان عضو برجسته آکادمی علوم کلیسای کاتولیک بود و گفتگوی پرباری میان علم و ایمان پدید آورد.
توییتر این آکادمی افزوده است: «او در ملاقات با ۴ پاپ اعلام کرد مشتاق است رابطه ایمان و منطق علمی را به پیش ببرد. ما کمک عظیم او را به دانش کیهانشناسی کوانتمی و شجاعتش را در رویارویی با بیماری ارج مینهیم. دعا میکنیم که خداوند او را در جلال خود بپذیرد.»
هاوکینگ وقتی تنها ۳۳ سال داشت به دیدار پاپ پل ششم رفت که او را به عضویت این آکادمی درآورده بود. پاپ سالخورده در برابر دانشمند جوان زانو زد تا مدال افتخار آکادمی علوم را به گردن او که روی صندلی چرخدار نشسته بود بیاویزد.
دیدار بندیکت شانزدهم با استیون هاوکینگ در آکادمی علوم واتیکان
در سال ۲۰۱۶ هاوکینگ در گردهمایی سالانه این آکادمی با موضوع «دانش و ثباتپذیری» شرکت کرد و سخنرانی معروفش با عنوان «منشأ کیهان» را در آن ارائه نمود. هاوکینگ پس از آن به دیدار پاپ فرانسیس رفت.
بسیاری از دانشمندان برجسته جهان و برندگان نوبل عضو آکادمی علوم کلیسای کاتولیک بودهاند که از میان آنها میتوان ماکس پلانک، نیلز بور، ورنر هایزنبرگ، ریتا لوی مونتالچینی و الکساندر فلمینگ را نام برد.
باورهای علمی هاوکینگ هرگز او را از گفتگو درباره علم و ایمان باز نداشت. او در سال ۲۰۱۰ در برنامه زنده شبکه سیانان به مجریگری «لری کینگ»، با «رابرت اسپایتزر»، فیلسوف و روحانی کلیسا درباره بنیادهای علمی نظریه پیدایش جهان و بحثهای یزدانشناختی درباره وجود خدا مناظره کرد.
پس از این مناظره، گی کونسولمانیو، کشیش و اخترشناس واتیکان که در دو رشته فیزیک و فلسفه تحصیل کرده، در همان سال گفت: «من هم به آن خدایی که استیون هاوکینگ به آن باور ندارد، اعتقادی ندارم. خدا علت وجودی هستی است نه نیرویی در کنار دیگر نیروهای کیهان مانند جاذبه یا الکتریسیته.»
یکی از هواداران هاوکینگ پس از مرگ او در توییتی نوشت: «وی در ۸ ژانویه ۱۹۴۲، روز درگذشت گالیله زاده شد و در ۱۴ مارس یعنی روز تولد آلبرت انیشتین از دنیا رفت. بیآغاز، بیپایان.»
استیون هاوکینگ، فیزیکدان و نظریهپرداز برجسته که اعلام کرده بود به خدا باور ندارد، همچنان عضو برجسته آکادمی علوم کلیسای کاتولیک بود.
آکادمی علوم کلیسای کاتولیک اعلام کرد: «ما از درگذشت عضو برجسته خود، استیون هاوکینگ که بسیار به آکادمی ما وفادار بود عمیقا متأثریم.»
استیون هاوکینگ، فیزیکدان و نظریهپرداز برجسته که اعلام کرده بود به خدا باور ندارد، همچنان عضو برجسته آکادمی علوم کلیسای کاتولیک بود و گفتگوی پرباری میان علم و ایمان پدید آورد.
توییتر این آکادمی افزوده است: «او در ملاقات با ۴ پاپ اعلام کرد مشتاق است رابطه ایمان و منطق علمی را به پیش ببرد. ما کمک عظیم او را به دانش کیهانشناسی کوانتمی و شجاعتش را در رویارویی با بیماری ارج مینهیم. دعا میکنیم که خداوند او را در جلال خود بپذیرد.»
هاوکینگ وقتی تنها ۳۳ سال داشت به دیدار پاپ پل ششم رفت که او را به عضویت این آکادمی درآورده بود. پاپ سالخورده در برابر دانشمند جوان زانو زد تا مدال افتخار آکادمی علوم را به گردن او که روی صندلی چرخدار نشسته بود بیاویزد.
دیدار بندیکت شانزدهم با استیون هاوکینگ در آکادمی علوم واتیکان
در سال ۲۰۱۶ هاوکینگ در گردهمایی سالانه این آکادمی با موضوع «دانش و ثباتپذیری» شرکت کرد و سخنرانی معروفش با عنوان «منشأ کیهان» را در آن ارائه نمود. هاوکینگ پس از آن به دیدار پاپ فرانسیس رفت.
بسیاری از دانشمندان برجسته جهان و برندگان نوبل عضو آکادمی علوم کلیسای کاتولیک بودهاند که از میان آنها میتوان ماکس پلانک، نیلز بور، ورنر هایزنبرگ، ریتا لوی مونتالچینی و الکساندر فلمینگ را نام برد.
باورهای علمی هاوکینگ هرگز او را از گفتگو درباره علم و ایمان باز نداشت. او در سال ۲۰۱۰ در برنامه زنده شبکه سیانان به مجریگری «لری کینگ»، با «رابرت اسپایتزر»، فیلسوف و روحانی کلیسا درباره بنیادهای علمی نظریه پیدایش جهان و بحثهای یزدانشناختی درباره وجود خدا مناظره کرد.
پس از این مناظره، گی کونسولمانیو، کشیش و اخترشناس واتیکان که در دو رشته فیزیک و فلسفه تحصیل کرده، در همان سال گفت: «من هم به آن خدایی که استیون هاوکینگ به آن باور ندارد، اعتقادی ندارم. خدا علت وجودی هستی است نه نیرویی در کنار دیگر نیروهای کیهان مانند جاذبه یا الکتریسیته.»
یکی از هواداران هاوکینگ پس از مرگ او در توییتی نوشت: «وی در ۸ ژانویه ۱۹۴۲، روز درگذشت گالیله زاده شد و در ۱۴ مارس یعنی روز تولد آلبرت انیشتین از دنیا رفت. بیآغاز، بیپایان.»
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
راز هستی-استیون هاوکینگ
❄️ افسانه پیل و پراید
✍️ #محسن_رنانی / ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
🔅برطبق یک عادت زشت و خودپسندانه، من معمولا در پایان هر سال، تحلیلی از وضعیت اقتصاد سیاسی کشور مینوشتهام و پیشبینیهایی از آینده میدادهام. امسال اما چون از مهرماه اعلام کردهام که برای مدتی از نوشتههای اقتصاد سیاسی پرهیز میکنم و بیشتر به موضوعات توسعهای میپردازم (تا وقتی که اعتیادم به «تحلیل همه چیز از نگاه اقتصاد سیاسی» درمان شود)، تصمیم گرفتم به جای نوشته خودم، یکی از بهترین وجامعترین تحلیلهایی که در سال ۱۳۹۶ درباره وضعیت موجود کشور از دیگران شنیده یا خواندهام را به عنوان تحلیل برگزیده سال معرفی کنم.
🔅بر این اساس یک سخنرانی کوتاه (۲۳ دقیقهای) از دکتر محمد فاضلی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی را به عنوان یک «تحلیل چارجیم» (جامع، جدی، جمعوجور، جماعتفهم) از وضعیت کلان کشور به شما معرفی میکنم. توصیه کنم این فایل صوتی را حتما بشنوید و تصمیم بگیرید برای ده نفر دیگر هم بفرستید که حتما سه نفرشان دارای مسئولیت دولتی و حکومتی باشند. خیلی مهم است که این سخنرانی را همه بشنویم ودرباره آن تامل کنیم؛ از خانمهای خانهدار گرفته تا فعالان اقتصادی بخش خصوصی، نمایندگان مجلس، وزرا، فرماندهان نظامی، امامان جمعه، روسای قوا و شاید مهمتر از همه، مقام معظم رهبری.
🔅ما باید درباره مسائلمان، که البته همه مهم هستند ولی برخی خیلی مهمترند و حلوفصلشان دارد دیر میشود، به صورت جدی گفتوگوی ملی را آغاز کنیم و امثال این سخنرانی میتواند ضرورت این گفتوگو را به ما بشناساند و زمینه آن را فراهم کند. بیایید در ایام عید هر کجا رفتیم به جای دیدن و شنیدن کلیپهای مختلف سیاسی و طنز و تمسخر، این فایل را به صورت جمعی بشنویم و درباره نکات آن با هم گفتوگوی اخلاقی و عقلانی کنیم.
🔅یادمان باشد ما دیگر فرصت و انرژی آن را نداریم که دنبال مقصر بگردیم، بلکه فقط باید دنبال راه حل بگردیم و هر کدام از ما ببینیم در ایجاد تغییرات و تحولاتی که لازم است انجام شود، خودمان باید از کجا آغاز کنیم و چه گامی را برداریم. ما مانند کشاورزانی هستیم که بر سر سهممان از آب رودخانه اختلاف داریم؛ اما الان رودخانه در حال خشک شدن است و اگر کاملا خشک شود همه نابودیم. پس به جای متهم کردن یکدیگر، باید برای یافتن راه حل، گفتوگو و همفکری را آغاز و برای اجرای آنها، همکاری کنیم.
🔅دکتر فاضلی حرفهای مهمی را به زبانی ساه زده است که همه باید بشنویم و در موردشان فکر کنیم. بهترین نامی که برای سخنرانی دکتر فاضلی میتوانستم برگزینم «افسانه پیل و پراید» بود.
🌾 @sedanet
https://www.tg-me.com/MohsenRenani/35
✍️ #محسن_رنانی / ۲۴ اسفند ۱۳۹۶
🔅برطبق یک عادت زشت و خودپسندانه، من معمولا در پایان هر سال، تحلیلی از وضعیت اقتصاد سیاسی کشور مینوشتهام و پیشبینیهایی از آینده میدادهام. امسال اما چون از مهرماه اعلام کردهام که برای مدتی از نوشتههای اقتصاد سیاسی پرهیز میکنم و بیشتر به موضوعات توسعهای میپردازم (تا وقتی که اعتیادم به «تحلیل همه چیز از نگاه اقتصاد سیاسی» درمان شود)، تصمیم گرفتم به جای نوشته خودم، یکی از بهترین وجامعترین تحلیلهایی که در سال ۱۳۹۶ درباره وضعیت موجود کشور از دیگران شنیده یا خواندهام را به عنوان تحلیل برگزیده سال معرفی کنم.
🔅بر این اساس یک سخنرانی کوتاه (۲۳ دقیقهای) از دکتر محمد فاضلی، جامعه شناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی را به عنوان یک «تحلیل چارجیم» (جامع، جدی، جمعوجور، جماعتفهم) از وضعیت کلان کشور به شما معرفی میکنم. توصیه کنم این فایل صوتی را حتما بشنوید و تصمیم بگیرید برای ده نفر دیگر هم بفرستید که حتما سه نفرشان دارای مسئولیت دولتی و حکومتی باشند. خیلی مهم است که این سخنرانی را همه بشنویم ودرباره آن تامل کنیم؛ از خانمهای خانهدار گرفته تا فعالان اقتصادی بخش خصوصی، نمایندگان مجلس، وزرا، فرماندهان نظامی، امامان جمعه، روسای قوا و شاید مهمتر از همه، مقام معظم رهبری.
🔅ما باید درباره مسائلمان، که البته همه مهم هستند ولی برخی خیلی مهمترند و حلوفصلشان دارد دیر میشود، به صورت جدی گفتوگوی ملی را آغاز کنیم و امثال این سخنرانی میتواند ضرورت این گفتوگو را به ما بشناساند و زمینه آن را فراهم کند. بیایید در ایام عید هر کجا رفتیم به جای دیدن و شنیدن کلیپهای مختلف سیاسی و طنز و تمسخر، این فایل را به صورت جمعی بشنویم و درباره نکات آن با هم گفتوگوی اخلاقی و عقلانی کنیم.
🔅یادمان باشد ما دیگر فرصت و انرژی آن را نداریم که دنبال مقصر بگردیم، بلکه فقط باید دنبال راه حل بگردیم و هر کدام از ما ببینیم در ایجاد تغییرات و تحولاتی که لازم است انجام شود، خودمان باید از کجا آغاز کنیم و چه گامی را برداریم. ما مانند کشاورزانی هستیم که بر سر سهممان از آب رودخانه اختلاف داریم؛ اما الان رودخانه در حال خشک شدن است و اگر کاملا خشک شود همه نابودیم. پس به جای متهم کردن یکدیگر، باید برای یافتن راه حل، گفتوگو و همفکری را آغاز و برای اجرای آنها، همکاری کنیم.
🔅دکتر فاضلی حرفهای مهمی را به زبانی ساه زده است که همه باید بشنویم و در موردشان فکر کنیم. بهترین نامی که برای سخنرانی دکتر فاضلی میتوانستم برگزینم «افسانه پیل و پراید» بود.
🌾 @sedanet
https://www.tg-me.com/MohsenRenani/35
ساقی، گل و سبزه بس طربناک شدهاست،
دریاب که هفتهٔ دگر خاک شدهاست؛
می نوش و گُلی بچین، که تا در نگری
گل خاک شدهاست و سبزه خاشاک شدهاست.
موسسه پیدایش(رویش دیگر) ضمن تبریک سال جدید، سلامتی، شادکامی و سالی سرشار از امیدواری و فارغ از تلخی را برای تک تک اعضا آرزو دارد.
دریاب که هفتهٔ دگر خاک شدهاست؛
می نوش و گُلی بچین، که تا در نگری
گل خاک شدهاست و سبزه خاشاک شدهاست.
موسسه پیدایش(رویش دیگر) ضمن تبریک سال جدید، سلامتی، شادکامی و سالی سرشار از امیدواری و فارغ از تلخی را برای تک تک اعضا آرزو دارد.
هوالباقی؛
داریوش شایگان درگذشت. خبر کوتاه و ساده بود. گویی همه انتظار شنیدن آن را داشتند زیرا از هفته ها پیش او در بیهوشی تمام به سر می برد و کمتر به بهبودش امید داشتند. اما خبر در حقیقت، خبرِ ضایعه و مصیبتی بزرگ بود. برای کسی که از پنجاه سال پیش او را می شناخته و سال ها با او انس و الفت و دوستی و همدمی و همزبانی داشته است، تحمل شنیدن این خبر دردناک بود. در این دو سه دهه اخیر ما کمتر یکدیگر را می دیدیم ولی هرگز عهد دوستی را نگسستیم. اختلاف سلیقه های سیاسی داشتیم. او در سیاست کانتی بود و با اینکه جهان کنونی و سیاست آن را می شناخت به صلح دائم کانت می اندیشید و سیاستی را دوست می داشت که اخلاقی باشد. به سیاست کاری نداشته باشیم زیرا دوستی ما ورای این حرف ها بود. سیاست ما را به هم نزدیک نکرده بود که از هم جدا و دورمان کند.
شایگان که بود و چه کرد؟ او مردی نجیب، محجوب، منیع الطبع، کم حرف، و اهل دوستی و وفا و دور از تظاهر و تکلف بود. زندگی و مرگ را آسان می گرفت و کمتر غم دنیا می خورد. شایگان از بسیاری از ما بیشتر کتاب می خواند و بهتر می فهمید و به همه چیز و همه جا و حتی به فلسفه شاعرانه نگاه می کرد.
او شاعری بود که نمی دانیم چرا بعد از انتشار اولین دفتر شعرش دیگر شعر نسرود و به سراغ فلسفه و تصوف و ادیان شرقی رفت و دوره کوتاهی از زندگی اش را بیشتر صرف فلسفه کرد. حاصل این دوران، کتاب های "آسیا در برابر غرب"، "بت های ذهنی و خاطره ازلی" و "انقلاب دینی چیست" بود. این دوران دوران غلبه فلسفه به شعر در اندیشه شایگان بود که در حدود ده سال طول کشید.
سپس شایگان به عهد جوانی خود بازگشت. هر چند که فلسفه هنوز او را رها نکرده بود. او باز هم فلسفه می نوشت اما زبانش، زبان شعر بود. گویی شعر و فلسفه در آثاری مثل "افسون زدگی جدید" به صلح و سازش رسیده بودند. مختصر بگویم. شایگان هرگز اهل بحث و جدل نبود. حتی کتاب های فلسفی اش را هم به زبان بحثی ننوشت. شاعری که به فلسفه رو می کند طبیعی است که اصراری در نوشتن و گفتن به زبان فلسفه نداشته باشد.
بالاخره شایگان در دو دهه آخر عمر به شعر و ادب بازگشت و سه اثر گرانبها در باب پنج شاعر بزرگ ایران و دو شاعر و نویسنده نامدار فرانسه بودلر و مارسل پروست نوشت. این هر سه اثر در ادب و نقد ادبی ایران ماندگار خواهند بود. آنها از جنس و سنخ تتبعات ادبی مرسوم نیستند، بلکه گزارش درآمیختگی شعر و رمان با جان نویسنده اند.
در پایان عمر هم می خواست بازگشتی به فلسفه داشته باشد و درباره جهان کنونی که جهان ریاضی و هندسی است، کتابی بنویسد. کاش بود و این کتاب و بسی آثار خوب دیگر می نوشت.
دریغا که دیگر نیست. من و شایگان بسیار به هم نزدیک بودیم ولی او وسعت نظر و بینش و ذوقی داشت که من از آن بی بهره ام و نظیرش را کمتر می توان سراغ گرفت. مهمتر اینکه او می توانست زیر آسمان های جهان به سر برد و به همه فرهنگ ها احترام بگذارد و ایران را نیز عاشقانه دوست بدارد.
روانش شاد باد.
داریوش شایگان درگذشت. خبر کوتاه و ساده بود. گویی همه انتظار شنیدن آن را داشتند زیرا از هفته ها پیش او در بیهوشی تمام به سر می برد و کمتر به بهبودش امید داشتند. اما خبر در حقیقت، خبرِ ضایعه و مصیبتی بزرگ بود. برای کسی که از پنجاه سال پیش او را می شناخته و سال ها با او انس و الفت و دوستی و همدمی و همزبانی داشته است، تحمل شنیدن این خبر دردناک بود. در این دو سه دهه اخیر ما کمتر یکدیگر را می دیدیم ولی هرگز عهد دوستی را نگسستیم. اختلاف سلیقه های سیاسی داشتیم. او در سیاست کانتی بود و با اینکه جهان کنونی و سیاست آن را می شناخت به صلح دائم کانت می اندیشید و سیاستی را دوست می داشت که اخلاقی باشد. به سیاست کاری نداشته باشیم زیرا دوستی ما ورای این حرف ها بود. سیاست ما را به هم نزدیک نکرده بود که از هم جدا و دورمان کند.
شایگان که بود و چه کرد؟ او مردی نجیب، محجوب، منیع الطبع، کم حرف، و اهل دوستی و وفا و دور از تظاهر و تکلف بود. زندگی و مرگ را آسان می گرفت و کمتر غم دنیا می خورد. شایگان از بسیاری از ما بیشتر کتاب می خواند و بهتر می فهمید و به همه چیز و همه جا و حتی به فلسفه شاعرانه نگاه می کرد.
او شاعری بود که نمی دانیم چرا بعد از انتشار اولین دفتر شعرش دیگر شعر نسرود و به سراغ فلسفه و تصوف و ادیان شرقی رفت و دوره کوتاهی از زندگی اش را بیشتر صرف فلسفه کرد. حاصل این دوران، کتاب های "آسیا در برابر غرب"، "بت های ذهنی و خاطره ازلی" و "انقلاب دینی چیست" بود. این دوران دوران غلبه فلسفه به شعر در اندیشه شایگان بود که در حدود ده سال طول کشید.
سپس شایگان به عهد جوانی خود بازگشت. هر چند که فلسفه هنوز او را رها نکرده بود. او باز هم فلسفه می نوشت اما زبانش، زبان شعر بود. گویی شعر و فلسفه در آثاری مثل "افسون زدگی جدید" به صلح و سازش رسیده بودند. مختصر بگویم. شایگان هرگز اهل بحث و جدل نبود. حتی کتاب های فلسفی اش را هم به زبان بحثی ننوشت. شاعری که به فلسفه رو می کند طبیعی است که اصراری در نوشتن و گفتن به زبان فلسفه نداشته باشد.
بالاخره شایگان در دو دهه آخر عمر به شعر و ادب بازگشت و سه اثر گرانبها در باب پنج شاعر بزرگ ایران و دو شاعر و نویسنده نامدار فرانسه بودلر و مارسل پروست نوشت. این هر سه اثر در ادب و نقد ادبی ایران ماندگار خواهند بود. آنها از جنس و سنخ تتبعات ادبی مرسوم نیستند، بلکه گزارش درآمیختگی شعر و رمان با جان نویسنده اند.
در پایان عمر هم می خواست بازگشتی به فلسفه داشته باشد و درباره جهان کنونی که جهان ریاضی و هندسی است، کتابی بنویسد. کاش بود و این کتاب و بسی آثار خوب دیگر می نوشت.
دریغا که دیگر نیست. من و شایگان بسیار به هم نزدیک بودیم ولی او وسعت نظر و بینش و ذوقی داشت که من از آن بی بهره ام و نظیرش را کمتر می توان سراغ گرفت. مهمتر اینکه او می توانست زیر آسمان های جهان به سر برد و به همه فرهنگ ها احترام بگذارد و ایران را نیز عاشقانه دوست بدارد.
روانش شاد باد.
❄️چطور انسانهایی که به اخلاق، باور دارند دست به شرارت میزنند؟
✍️ محسن حسنزاده
🔅 هیتلر مشروبات الکلی مصرف نمیکرد و سیگار نمیکشید و عاشق موسیقی و نقاشی بود. از آزار دیدن حیوانات ناراحت میشد و برای اولین بار در تاریخ اروپا، قوانین حمایت از حیوانات را وضع کرد. وی حامی محیط زیست و خانواده بود و به زنان احترام میگذاشت. این ویژگیها در کنار کشتارهای وسیع سردرگم کننده است با این حال این تضادها در هیتلر خلاصه نمیشود، بیرحمترین شکنجه گران هم چه بسا پدرانی دلسوز باشند و از دیدن زخمی در انگشت فرزندشان ناراحت شوند.
🔅پرسش اصلی این است که چطور انسانهایی که باور قوی به ارزشهای اخلاقی دارند و در سایر بخشهای زندگی دلرحم هستند میتوانند دست به اعمال غیراخلاقی بزنند؟
🔅پاسخ "بندورا" استاد دانشگاه استنفورد چنین است "افراد معمولا دست به اعمال ناپسند نمیزنند مگر آنکه جنبههای غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند." او این حالت را "غیرفعال کردن کنترل درونی" نامید.
🔅این اتفاق چگونه روی میدهد؟ "بندورا" چند مکانیسم شناختی- روانی را که میتوانند باعث غیرفعال شدن کنترل درونی افراد شوند توضیح داد:
🔅1- توجیه اخلاقی: با تاکید بر اهداف متعالی رفتار غیراخلاقی طوری توجیه میشود که قابل دفاع یا حتی ستایشآمیز به نظر برسد. شستشوی مغزی هم مثالی از این روش است. ترویستهای انتحاری با همین روش اقناع میشوند، پاک کردن زمین از گناه، رفتن به بهشت موعود و...
🔅2- تلطیف لغوی یا حسن تعبیر: نامگذاری یک فعل غیراخلاقی با کلمات متفاوت که چهره آن را میپوشاند. فرماندهان در ابوغریب از لفظ "نرم کردن" به جای شکنجه کردن استفاده میکردند و رهبران نازی کشتار یهودیان را "پاکسازی اروپا" مینامیدند. نمونه های دم دستی تر این روش استفاده از "اختلاس" به جای دزدی و "شیطنت" به جای خیانتهای جنسی در ازدواج است.
🔅3- مقایسه با دیگران: در این روش فرد با مقایسه رفتار خود با نمونه هایی بدتر از سوی دیگران از عذاب وجدان خود کم میکند. "آنقدر تو این کشور دزدی میشه که از زیر کار در رفتن ما جلوش هیچی نیست".
🔅4- جابجایی یا تقسیم مسئولیت: فرد در این حالت مسئولیت را به گردن یک منبع خارجی میاندازد یا آن را میان جماعت بزرگی تقسیم میکند. در قتل عام "می لای" یک گروه از سربازان امریکایی پانصد غیر نظامی ویتنامی را شکنجه کردند، مورد تجاوز قرار داند، کشتند و بدن بعضیها را مثله کردند. وقتی 14 نفر از افسران بابت این ماجرا محاکمه شدند مسئولیت را به گردن مافوق انداختند و البته رفع اتهام هم شدند!
🔅5- انسانیتزدایی از قربانی: منطق کلی این روش مادون انسان در نظر گرفتن سایرین است. هرچه کیفیت انسانی قربانی بیشتر خدشه دار شود، آسیب رساندن به او سهلتر میشود. کاکاسیا خواندن برده ها، کم عقل دانستن زنان و... در واقع پیش درآمدی برای همین رفتارهاست.
🔅6- مقصر دانستن قربانی: در این روش خود قربانی مسبب اصلی شرارت قلمداد میشود. کارگرانی که بدرفتاری کارفرما را دلیل دزدی خود میدانند، متجاوزی که میگوید سر و وضع قربانی تحریک آمیز بوده نمونههایی ازاین مکانیسم هستند.
✍️ محسن حسنزاده
🔅 هیتلر مشروبات الکلی مصرف نمیکرد و سیگار نمیکشید و عاشق موسیقی و نقاشی بود. از آزار دیدن حیوانات ناراحت میشد و برای اولین بار در تاریخ اروپا، قوانین حمایت از حیوانات را وضع کرد. وی حامی محیط زیست و خانواده بود و به زنان احترام میگذاشت. این ویژگیها در کنار کشتارهای وسیع سردرگم کننده است با این حال این تضادها در هیتلر خلاصه نمیشود، بیرحمترین شکنجه گران هم چه بسا پدرانی دلسوز باشند و از دیدن زخمی در انگشت فرزندشان ناراحت شوند.
🔅پرسش اصلی این است که چطور انسانهایی که باور قوی به ارزشهای اخلاقی دارند و در سایر بخشهای زندگی دلرحم هستند میتوانند دست به اعمال غیراخلاقی بزنند؟
🔅پاسخ "بندورا" استاد دانشگاه استنفورد چنین است "افراد معمولا دست به اعمال ناپسند نمیزنند مگر آنکه جنبههای غیراخلاقی آن اعمال را برای خودشان توجیه کرده باشند." او این حالت را "غیرفعال کردن کنترل درونی" نامید.
🔅این اتفاق چگونه روی میدهد؟ "بندورا" چند مکانیسم شناختی- روانی را که میتوانند باعث غیرفعال شدن کنترل درونی افراد شوند توضیح داد:
🔅1- توجیه اخلاقی: با تاکید بر اهداف متعالی رفتار غیراخلاقی طوری توجیه میشود که قابل دفاع یا حتی ستایشآمیز به نظر برسد. شستشوی مغزی هم مثالی از این روش است. ترویستهای انتحاری با همین روش اقناع میشوند، پاک کردن زمین از گناه، رفتن به بهشت موعود و...
🔅2- تلطیف لغوی یا حسن تعبیر: نامگذاری یک فعل غیراخلاقی با کلمات متفاوت که چهره آن را میپوشاند. فرماندهان در ابوغریب از لفظ "نرم کردن" به جای شکنجه کردن استفاده میکردند و رهبران نازی کشتار یهودیان را "پاکسازی اروپا" مینامیدند. نمونه های دم دستی تر این روش استفاده از "اختلاس" به جای دزدی و "شیطنت" به جای خیانتهای جنسی در ازدواج است.
🔅3- مقایسه با دیگران: در این روش فرد با مقایسه رفتار خود با نمونه هایی بدتر از سوی دیگران از عذاب وجدان خود کم میکند. "آنقدر تو این کشور دزدی میشه که از زیر کار در رفتن ما جلوش هیچی نیست".
🔅4- جابجایی یا تقسیم مسئولیت: فرد در این حالت مسئولیت را به گردن یک منبع خارجی میاندازد یا آن را میان جماعت بزرگی تقسیم میکند. در قتل عام "می لای" یک گروه از سربازان امریکایی پانصد غیر نظامی ویتنامی را شکنجه کردند، مورد تجاوز قرار داند، کشتند و بدن بعضیها را مثله کردند. وقتی 14 نفر از افسران بابت این ماجرا محاکمه شدند مسئولیت را به گردن مافوق انداختند و البته رفع اتهام هم شدند!
🔅5- انسانیتزدایی از قربانی: منطق کلی این روش مادون انسان در نظر گرفتن سایرین است. هرچه کیفیت انسانی قربانی بیشتر خدشه دار شود، آسیب رساندن به او سهلتر میشود. کاکاسیا خواندن برده ها، کم عقل دانستن زنان و... در واقع پیش درآمدی برای همین رفتارهاست.
🔅6- مقصر دانستن قربانی: در این روش خود قربانی مسبب اصلی شرارت قلمداد میشود. کارگرانی که بدرفتاری کارفرما را دلیل دزدی خود میدانند، متجاوزی که میگوید سر و وضع قربانی تحریک آمیز بوده نمونههایی ازاین مکانیسم هستند.
فرهنگ، داشتن ذهني مملو از دانسته ها نيست، بلكه توانايي ذهن ماست در درك زندگي، شناخت موقعيتي كه در آن قرار داريم و فهم روابطي كه با انسانهاي ديگر داريم. كسي داراي فرهنگ است كه به خودآگاهي دست يافته و قادر به برقراري روابطي پايدار با تمام موجودات ديگر باشد. فرهنگ و فلسفه چيزهاي يكساني هستند. هر كدام از ما كم و بيش يك فيلسوف است: هرچه انسانيت بيشتري داشته باشد، فيلسوف تر خواهد بود. فرهنگ، فلسفه و انسانيت، همگي گزاره هايي قابل ارجاع به يكديگر هستند. بطوريكه هركه بخواهد، مي تواند فيلسوف و بافرهنگ باشد؛ فقط كافيست با انسانها زندگي كند، به عبارتي، در پي تفسير كنش هاي خود و ديگران در ذهن خويش باشد. چشمهايش را هميشه باز نگه دارد، و نسبت به همه چيز و همه كس كنجكاو باشد؛ براي فهم هرچه بيشتر ارگانيسمي كه به آن تعلق دارد، تقلا كند؛ با تمام نيروي آگاهي، شورمندي و اراده ي خود، بر زندگي تاثير بگذارد؛ هرگز سستي و كاهلي به خود راه ندهد، براي زندگي ارزشي واقعي قائل باشد، و با آمادگي كامل، هرجا كه نياز بود از زندگي دفاع و حتي آن را فدا كند. فرهنگ معناي ديگري ندارد.
آنتونيو گرامشي، ١٩١٦
برگردان:ماریا عباسیان
@rooyeshedigar
آنتونيو گرامشي، ١٩١٦
برگردان:ماریا عباسیان
@rooyeshedigar
💡 ۱۴ ویژگی افراد با تفکر انتقادی (سنجشگرانهاندیشی)
✍️ #مهدی_خسروانی (با کمی تلخیص)
۱- کنجکاوند و سعی میکنند در موضوعات مهم مطلع و آگاه باشند.
۲- خلاقانه پرسش مطرح میکنند. همواره از چراییِ امور سؤال میکنند و در پی آن هستند که ببینند چه دلیلهایی برای دفاع از یک عقیده یا باور وجود دارد.
۳- از مراجع و منابع معتبر استفاده میکنند و به مراجع و منابع معتبر ارجاع میدهند.
۴- وقتی که میخواهند چیزی را تفسیر کنند کل موقعیت و بافتار (کانتکست) را در نظر میگیرند.
۵- وقتی که میخواهند دربارهی موضوعی فکر کنند سعی میکنند اندیشیدنشان پیوند خودش را با موضوع اصلی از دست ندهد و حواسشان هست که دائم از این شاخه به آن شاخه نپرند.
۶- گشادهذهن هستند و نظرگاههایی که با نظرگاهِ خودشان تفاوت دارند را به نحو جدی مورد توجه قرار میدهند.
۷- استدلالها، دیدگاهها یا تبیینهای بدیل و متفاوت را جستجو میکنند.
۸- اگر شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی به نفع یک دیدگاه وجود داشته باشد آن را میپذیرند و اگر شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی علیه دیدگاهی وجود داشته باشد آن را کنار میگذارند.
۹- وقتی که شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی برای رد یا قبول موضوعی وجود ندارد از داوری درباره آن پرهیز میکنند.
۱۰- تا آنجا که ممکن است در بیان موضوعات دقت را رعایت میکنند.
۱۱- به نقشِ داوریها، تعصبها و جانبداریهای شخصی در فرایندِ شناخت توجه دارند.
۱۲- وقتی با یک کلِ پیچیده و درهمتافته مواجه میشوند، برای درک آن با انضباط و ترتیب مشخصی با آن برخورد میکنند.
۱۳- هنگامی که میخواهند یافتههای خود را عرضه کنند، احساسات، سطح دانش، و میزانِ ظرافتِ اندیشه مخاطبشان را در نظر میگیرند.
۱۴- تواناییهای سنجشگرانهاندیشی (تفکر انتقادی) خودشان را در طیفِ وسیعی از موضوعات به کار میگیرند.
شما چند ویژگی از این ۱۴ خصوصیت تفکر انتقادی را دارید؟
🌾 @sedanet
✍️ #مهدی_خسروانی (با کمی تلخیص)
۱- کنجکاوند و سعی میکنند در موضوعات مهم مطلع و آگاه باشند.
۲- خلاقانه پرسش مطرح میکنند. همواره از چراییِ امور سؤال میکنند و در پی آن هستند که ببینند چه دلیلهایی برای دفاع از یک عقیده یا باور وجود دارد.
۳- از مراجع و منابع معتبر استفاده میکنند و به مراجع و منابع معتبر ارجاع میدهند.
۴- وقتی که میخواهند چیزی را تفسیر کنند کل موقعیت و بافتار (کانتکست) را در نظر میگیرند.
۵- وقتی که میخواهند دربارهی موضوعی فکر کنند سعی میکنند اندیشیدنشان پیوند خودش را با موضوع اصلی از دست ندهد و حواسشان هست که دائم از این شاخه به آن شاخه نپرند.
۶- گشادهذهن هستند و نظرگاههایی که با نظرگاهِ خودشان تفاوت دارند را به نحو جدی مورد توجه قرار میدهند.
۷- استدلالها، دیدگاهها یا تبیینهای بدیل و متفاوت را جستجو میکنند.
۸- اگر شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی به نفع یک دیدگاه وجود داشته باشد آن را میپذیرند و اگر شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی علیه دیدگاهی وجود داشته باشد آن را کنار میگذارند.
۹- وقتی که شواهد، مبانی، یا دلیلهای کافی برای رد یا قبول موضوعی وجود ندارد از داوری درباره آن پرهیز میکنند.
۱۰- تا آنجا که ممکن است در بیان موضوعات دقت را رعایت میکنند.
۱۱- به نقشِ داوریها، تعصبها و جانبداریهای شخصی در فرایندِ شناخت توجه دارند.
۱۲- وقتی با یک کلِ پیچیده و درهمتافته مواجه میشوند، برای درک آن با انضباط و ترتیب مشخصی با آن برخورد میکنند.
۱۳- هنگامی که میخواهند یافتههای خود را عرضه کنند، احساسات، سطح دانش، و میزانِ ظرافتِ اندیشه مخاطبشان را در نظر میگیرند.
۱۴- تواناییهای سنجشگرانهاندیشی (تفکر انتقادی) خودشان را در طیفِ وسیعی از موضوعات به کار میگیرند.
شما چند ویژگی از این ۱۴ خصوصیت تفکر انتقادی را دارید؟
🌾 @sedanet
🌻یادداشتی کوتاه در بارۀ کتاب «جهان هولوگرافیک»، ترجمۀ داریوش مهرجویی، به سفارش دکتر شایگان
✍️ #موسی_اکرمی
🔅در یکی-دو روز گذشته بخشی از ویدئوی نقد دکتر علی نیّری بر کتاب شبهعلمی «جهان هولوگرافیک»، نوشتۀ مایکل تالبوت، ترجمۀ جناب داریوش مهرجویی عزیز، از راه رسانههای پیامرسان منتشر شده است.
🔅میدانیم که این کتاب را زنده یاد دکتر شایگان معرفی و برای ترجمه پیشنهاد کرده بوده است. این کتاب بهراستی نمونهای از شارلاتانیسم علمی، وبه گفتۀ دکتر محمدرضا توکلی صابری نمونهئی از آثار «شبهعلمی-تخیلی» (pseudoscience-fiction)، و حتی کتابی ضد علمی است، و انتشار آن در چارچوب نگرش پسامدرنیستی، و در ضدیت با مدرنیته و عقلانیت و واقعگرایی علمی روی داده است.
🔅از شما خوانندگان عزیز چه پنهان که شخص من در پیوند با چنین کتابی و کتابهائی همانند آن افسوسی مضاعف دارم زیرا، با برخورداری گذشتۀ افتخارآمیزی در دانشجویی اخترفیزیک و کیهانشناسی، نخستین و آخرین کتاب تألیفی ایرانی در زمینۀ کیهان شناسی را در سال 1376 منتشر کردهام : «از دم صبح ازل تا آخر شام ابد: تبیین کیهانشناختی آغاز و انجام جهان» (ناشر: بنیاد دانشنامهنگاری ایران). صدها و شاید بیش از هزار و بلکه دوهزار نسخه از سه هزار نسخۀ چاپ شده از این کتاب در انبار ناشر دولتی خاک میخورد.
🔅کتاب «نسبیت خاص و عام و کیهانشناختی» تألیف ولفگانگ ریندلر، ترجمۀ آقایان دکتر رضا منصوری و دکتر حسین معصومی همدانی (مرکز نشر دانشگاهی) و همچنین کتاب «آشنایی با کیهان شناسی» تألیف جایانت ویشنو نارلیکار، ترجمۀ خانم منیژه رهبر (مرکز نشر دانشگاهی) چندان فروشی نداشتهاند.
🔅ولی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران چاپ چهل و هفتم (بله، چاپ چهل و هفتم (!)) کتاب «جهان هولوگرافیک» عرضه شد. این درد را در نشر کتابهای شبهعلمی آغشته با گونههای گوناگونی از مغلطه و سفسطه به کجا باید برد؟ در کدامین چاه باید نالید که 1) روشنفکرانی چون مهرجویی عزیز به سفارش روشنفکران عزیز مرجعی چون دکتر شایگان گرانقدر در یک مرکز نشر معتبر کشور چنین کتابهائی را منتشر می کنند و 2) لابد انتظار دارند خوانندگان ایرانیِ روی آورده به عرفانهای مدرن (بی درک راستینی از چیستی عرفان و معرفتشناسی و روششناسی ویژۀ آن) گوی درک علمی جهان و تبیین علمی آن را از اهالی علم در بلاد خارج یا تحصیلکردگان دانشگاههای «غرب زده» بربایند.
🔅من این بخش از ویدئوی نقد دکتر نیری را بازنشر می دهم با همان نیت وفاداری به حقیقت و تعهد علمی، ضمن پاسداشت جایگاه دکتر شایگان، که به هر حال تجسم و نماد بخشی از هستی تاریخمند ما ایرانیان بود، و نیز حفظ احترام به داریوش مهرجویی که جایگاهی ویژه در تاریخ سینمای ایران و جهان دارد.
@rooyeshedigar
🌾 @sedanet
goo.gl/HMzPmM
✍️ #موسی_اکرمی
🔅در یکی-دو روز گذشته بخشی از ویدئوی نقد دکتر علی نیّری بر کتاب شبهعلمی «جهان هولوگرافیک»، نوشتۀ مایکل تالبوت، ترجمۀ جناب داریوش مهرجویی عزیز، از راه رسانههای پیامرسان منتشر شده است.
🔅میدانیم که این کتاب را زنده یاد دکتر شایگان معرفی و برای ترجمه پیشنهاد کرده بوده است. این کتاب بهراستی نمونهای از شارلاتانیسم علمی، وبه گفتۀ دکتر محمدرضا توکلی صابری نمونهئی از آثار «شبهعلمی-تخیلی» (pseudoscience-fiction)، و حتی کتابی ضد علمی است، و انتشار آن در چارچوب نگرش پسامدرنیستی، و در ضدیت با مدرنیته و عقلانیت و واقعگرایی علمی روی داده است.
🔅از شما خوانندگان عزیز چه پنهان که شخص من در پیوند با چنین کتابی و کتابهائی همانند آن افسوسی مضاعف دارم زیرا، با برخورداری گذشتۀ افتخارآمیزی در دانشجویی اخترفیزیک و کیهانشناسی، نخستین و آخرین کتاب تألیفی ایرانی در زمینۀ کیهان شناسی را در سال 1376 منتشر کردهام : «از دم صبح ازل تا آخر شام ابد: تبیین کیهانشناختی آغاز و انجام جهان» (ناشر: بنیاد دانشنامهنگاری ایران). صدها و شاید بیش از هزار و بلکه دوهزار نسخه از سه هزار نسخۀ چاپ شده از این کتاب در انبار ناشر دولتی خاک میخورد.
🔅کتاب «نسبیت خاص و عام و کیهانشناختی» تألیف ولفگانگ ریندلر، ترجمۀ آقایان دکتر رضا منصوری و دکتر حسین معصومی همدانی (مرکز نشر دانشگاهی) و همچنین کتاب «آشنایی با کیهان شناسی» تألیف جایانت ویشنو نارلیکار، ترجمۀ خانم منیژه رهبر (مرکز نشر دانشگاهی) چندان فروشی نداشتهاند.
🔅ولی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران چاپ چهل و هفتم (بله، چاپ چهل و هفتم (!)) کتاب «جهان هولوگرافیک» عرضه شد. این درد را در نشر کتابهای شبهعلمی آغشته با گونههای گوناگونی از مغلطه و سفسطه به کجا باید برد؟ در کدامین چاه باید نالید که 1) روشنفکرانی چون مهرجویی عزیز به سفارش روشنفکران عزیز مرجعی چون دکتر شایگان گرانقدر در یک مرکز نشر معتبر کشور چنین کتابهائی را منتشر می کنند و 2) لابد انتظار دارند خوانندگان ایرانیِ روی آورده به عرفانهای مدرن (بی درک راستینی از چیستی عرفان و معرفتشناسی و روششناسی ویژۀ آن) گوی درک علمی جهان و تبیین علمی آن را از اهالی علم در بلاد خارج یا تحصیلکردگان دانشگاههای «غرب زده» بربایند.
🔅من این بخش از ویدئوی نقد دکتر نیری را بازنشر می دهم با همان نیت وفاداری به حقیقت و تعهد علمی، ضمن پاسداشت جایگاه دکتر شایگان، که به هر حال تجسم و نماد بخشی از هستی تاریخمند ما ایرانیان بود، و نیز حفظ احترام به داریوش مهرجویی که جایگاهی ویژه در تاریخ سینمای ایران و جهان دارد.
@rooyeshedigar
🌾 @sedanet
goo.gl/HMzPmM
Telegram
آیا هرفرد مسئول تمام افراد بشر است؟! (بازنشر به مناسبت سالگرد درگذشت ژان پل سارتر)
محمدرضا واعظ شهرستانی
اصولا اگزیستانسیالیسم به سادگی قابل تعریف نیست! این اصطلاح نام مشترکی است که به فلسفه های بسیار مختلف داده شده است و نباید چنین تصور کرد که این فلسفهها ضرورتا ارتباط استواری با هم دارند. اشتراک آنها بیشتر از این جهت است که همگی «فلسفۀ زندگیاند»؛ در همۀ آنها سعی میشود به طُرق مختلف به سؤالاتی پاسخ داده شود که آدمیان دربارۀ هستی و تجربۀ انسان میپرسند. اغلب نویسندگان کتابهای تاریخ فلسفه، به هنگام مواجه با مُعضل ارائۀ تعریفی دقیق و جامع از اگزیستانسیالیسم، با فهرست کردن موضوعات مرتبط با هستی همچون اصالت وجود، انتخاب، آزادی، مرگ، تنهایی و پوچی، سعی کردهاند تا حدودی این مسئله را برطرف نمایند. در چنین وضعی، یک فیلسوف اگزیستانسیل، فیلسوفی است که آثارش را وقف پرداختن به این موضوعات کرده باشد.
در حالی که در حالت کلی از اصطلاح “هستی”[۲] برای موجودات استفاده میشود، فیلسوفان اگزیستانسیالیسم، هستی انسان را به عنوان گونهای متمایز از هستی دیگر موجودات مورد تدقیق قرار میدهند و با دقت به این تمایز، هستی انسان را ”وجود“ یا “Existence” میخوانند. برای مثال تفاوت ارزش وجود یک اسب با وجود انسان برای یک فیلسوف اگزیستانسیالیست آن است که حداقل تا آنجا که ما میدانیم آگاهی یک اسب صرفا به ابژههای بیرونی تعلق دارد، این در حالی است که دایرۀ آگاهی انسان شامل خود نیز میشود. به عبارت دیگر، انسان دارای خودآگاهی است.
همچنین این نکته شایان ذکر است که تفاوتی ظریف میان سنت[۳]اگزیستانسیال و مکتب[۴]رسمی اگزیستانسیالیسم وجود دارد؛ هنگامی که یک متفکر به مسائلی وجودی همچون مرگ و زندگی میپردازد، در حقیقت در حال فلسفهورزی در سنت اگزیستانسیال است و از آنجا که معمولا هر متفکر بزرگی در مقطعی از کار و زندگی خود به مسائلی وجودی چون مرگ و زندگی پرداخته است، روشن است که برای این سنت نمیتوان آغاز و پایانی مشخص کرد. ولی مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم دارای آغازی روشن و معین است.[۵]
گفته میشود که در سال ۱۸۳۴ یک دانمارکی جوان، در حالی که غرق در افکار خود بود در یادداشتهای روزانۀ خود چنین نوشت[۶]:
نیکوکاران جهان با آسانتر کردن زندگی در جهت خدمت به بشریت گام برمیدارند. هر فرد به نوبۀ خود، یکی با کشف راهآهن، یکی از طریق اتوبوس و کشتی بخار و تلگراف، دیگری با کتاب و رسالههای حجیم و گزارشهای کوتاه دربارۀ هر آن چیزی که دانستن آن ارزشمند است و سرانجام نیکوکاران حقیقی جهان کسانی هستند که متفکرانه و روشمندانه، به آسان و آسانتر کردن زندگی معنوی میپردازند.
در یادداتشی دیگر او مینویسد[۷]:
تو هم باید کاری انجام دهی؛ ولی به خاطر ظرفیت محدودی که داری، نمیتوانی به آسانتر کردن چیزی بپردازی. بنابراین، باید با همان شوق و ذوق انسانگرایانهای که دیگران دارند، به سختتر کردن چیزی بپردازی، سختتر از آنچه که هست.
دانمارکی جوان تصور میکرد که در چنین شرایطی باید همچون سقراط زمانۀ خود به جستوجوی سختیها و دشواریها رود.[۸]جستوجوی این دشواریها از طریق کاوشِ درون و هستی امکانپذیر میشد؛ یعنی او باید فلسفه را از درون آغاز میکرد[۹]: موقعیت خود در هستی را در نظر میگرفت و با دغدغههایی وجودی همچون کشف معنای زندگی، آزادی، مسئولیت، دلهره، مرگ و تنهایی روبهرو میشد.[۱۰]
این دانمارکی جوان، کسی نبود جز سورِن کیرکگور، فیلسوف و بنیانگذار مکتب اگزیستانسیالیسم. او، در سال ۱۸۳۵، در نامهای به دوستش ویلهلم لوند نخستین متن اگزیستانسیالِ خویش را نگاشت. در این متن او حقیقتی را که برایش عملی است، شرح میدهد:[۱۱]
”آنچه واقعا نیاز دارم این است که مطمئن شوم چه باید بکنم، نه اینکه چه باید بدانم، الاّ از آن جهت که مقدم بر هر عملی باید چیزهایی را بدانیم. مسئله این است که تقدیر خود را بفهمم و ببینم خدا واقعا از من میخواهد چه کنم؛ مهمترین کار یافتن حقیقتی است که برای من حقیقت باشد، باید در جستوجوی معنی و فکری باشم که دلم میخواهد برای آن زندگی کنم و بمیرم.“
کیرکگور در متن فوق مسئلۀ اصلی زندگی خود را یافتن حقیقتی میداند که محض خاطر آن بخواهد زندگی کند و بمیرد. این نکته جانِ کلام مکتب اگزیستانسیالیسم است.
اصولا به هنگام صحبت کردن دربارۀ مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم باید مشخص کرد که مراد اگزیستانسیالیسم مسیحی است و یا اگزیستانسیالیسم بیخدایی. از میان شناختهشدهترین اگزیستانسیالیستهای مسیحی .... ادامه در لینک ضمیمه شده
http://www.rooyeshedigar.ir/site/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d9%87%d8%b1%e2%80%8c-%d9%81%d8%b1%d8%af-%d9%85%d8%b3%d8%a6%d9%88%d9%84-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d9%81%d8%b1%d8%a7%d8%af-%d8%a8%d8%b4%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%9f/
محمدرضا واعظ شهرستانی
اصولا اگزیستانسیالیسم به سادگی قابل تعریف نیست! این اصطلاح نام مشترکی است که به فلسفه های بسیار مختلف داده شده است و نباید چنین تصور کرد که این فلسفهها ضرورتا ارتباط استواری با هم دارند. اشتراک آنها بیشتر از این جهت است که همگی «فلسفۀ زندگیاند»؛ در همۀ آنها سعی میشود به طُرق مختلف به سؤالاتی پاسخ داده شود که آدمیان دربارۀ هستی و تجربۀ انسان میپرسند. اغلب نویسندگان کتابهای تاریخ فلسفه، به هنگام مواجه با مُعضل ارائۀ تعریفی دقیق و جامع از اگزیستانسیالیسم، با فهرست کردن موضوعات مرتبط با هستی همچون اصالت وجود، انتخاب، آزادی، مرگ، تنهایی و پوچی، سعی کردهاند تا حدودی این مسئله را برطرف نمایند. در چنین وضعی، یک فیلسوف اگزیستانسیل، فیلسوفی است که آثارش را وقف پرداختن به این موضوعات کرده باشد.
در حالی که در حالت کلی از اصطلاح “هستی”[۲] برای موجودات استفاده میشود، فیلسوفان اگزیستانسیالیسم، هستی انسان را به عنوان گونهای متمایز از هستی دیگر موجودات مورد تدقیق قرار میدهند و با دقت به این تمایز، هستی انسان را ”وجود“ یا “Existence” میخوانند. برای مثال تفاوت ارزش وجود یک اسب با وجود انسان برای یک فیلسوف اگزیستانسیالیست آن است که حداقل تا آنجا که ما میدانیم آگاهی یک اسب صرفا به ابژههای بیرونی تعلق دارد، این در حالی است که دایرۀ آگاهی انسان شامل خود نیز میشود. به عبارت دیگر، انسان دارای خودآگاهی است.
همچنین این نکته شایان ذکر است که تفاوتی ظریف میان سنت[۳]اگزیستانسیال و مکتب[۴]رسمی اگزیستانسیالیسم وجود دارد؛ هنگامی که یک متفکر به مسائلی وجودی همچون مرگ و زندگی میپردازد، در حقیقت در حال فلسفهورزی در سنت اگزیستانسیال است و از آنجا که معمولا هر متفکر بزرگی در مقطعی از کار و زندگی خود به مسائلی وجودی چون مرگ و زندگی پرداخته است، روشن است که برای این سنت نمیتوان آغاز و پایانی مشخص کرد. ولی مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم دارای آغازی روشن و معین است.[۵]
گفته میشود که در سال ۱۸۳۴ یک دانمارکی جوان، در حالی که غرق در افکار خود بود در یادداشتهای روزانۀ خود چنین نوشت[۶]:
نیکوکاران جهان با آسانتر کردن زندگی در جهت خدمت به بشریت گام برمیدارند. هر فرد به نوبۀ خود، یکی با کشف راهآهن، یکی از طریق اتوبوس و کشتی بخار و تلگراف، دیگری با کتاب و رسالههای حجیم و گزارشهای کوتاه دربارۀ هر آن چیزی که دانستن آن ارزشمند است و سرانجام نیکوکاران حقیقی جهان کسانی هستند که متفکرانه و روشمندانه، به آسان و آسانتر کردن زندگی معنوی میپردازند.
در یادداتشی دیگر او مینویسد[۷]:
تو هم باید کاری انجام دهی؛ ولی به خاطر ظرفیت محدودی که داری، نمیتوانی به آسانتر کردن چیزی بپردازی. بنابراین، باید با همان شوق و ذوق انسانگرایانهای که دیگران دارند، به سختتر کردن چیزی بپردازی، سختتر از آنچه که هست.
دانمارکی جوان تصور میکرد که در چنین شرایطی باید همچون سقراط زمانۀ خود به جستوجوی سختیها و دشواریها رود.[۸]جستوجوی این دشواریها از طریق کاوشِ درون و هستی امکانپذیر میشد؛ یعنی او باید فلسفه را از درون آغاز میکرد[۹]: موقعیت خود در هستی را در نظر میگرفت و با دغدغههایی وجودی همچون کشف معنای زندگی، آزادی، مسئولیت، دلهره، مرگ و تنهایی روبهرو میشد.[۱۰]
این دانمارکی جوان، کسی نبود جز سورِن کیرکگور، فیلسوف و بنیانگذار مکتب اگزیستانسیالیسم. او، در سال ۱۸۳۵، در نامهای به دوستش ویلهلم لوند نخستین متن اگزیستانسیالِ خویش را نگاشت. در این متن او حقیقتی را که برایش عملی است، شرح میدهد:[۱۱]
”آنچه واقعا نیاز دارم این است که مطمئن شوم چه باید بکنم، نه اینکه چه باید بدانم، الاّ از آن جهت که مقدم بر هر عملی باید چیزهایی را بدانیم. مسئله این است که تقدیر خود را بفهمم و ببینم خدا واقعا از من میخواهد چه کنم؛ مهمترین کار یافتن حقیقتی است که برای من حقیقت باشد، باید در جستوجوی معنی و فکری باشم که دلم میخواهد برای آن زندگی کنم و بمیرم.“
کیرکگور در متن فوق مسئلۀ اصلی زندگی خود را یافتن حقیقتی میداند که محض خاطر آن بخواهد زندگی کند و بمیرد. این نکته جانِ کلام مکتب اگزیستانسیالیسم است.
اصولا به هنگام صحبت کردن دربارۀ مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم باید مشخص کرد که مراد اگزیستانسیالیسم مسیحی است و یا اگزیستانسیالیسم بیخدایی. از میان شناختهشدهترین اگزیستانسیالیستهای مسیحی .... ادامه در لینک ضمیمه شده
http://www.rooyeshedigar.ir/site/%d8%a2%db%8c%d8%a7-%d9%87%d8%b1%e2%80%8c-%d9%81%d8%b1%d8%af-%d9%85%d8%b3%d8%a6%d9%88%d9%84-%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%a7%d9%81%d8%b1%d8%a7%d8%af-%d8%a8%d8%b4%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%9f/
www.rooyeshedigar.ir
موسسه فرهنگی هنری پیدایش رویش دیگر سپاهان – آیا هر فرد مسئول تمام افراد بشر است؟
مرگ زودهنگام من با سوخت فسیلی نمایانگر کاری است که ما داریم با خودمان میکنیم... این مسئله تازهای نیست، بسیاری تصمیم گرفتهاند زندگیشان را بدهند چون راه معنادار دیگری برای جبران آسیبهایی که میبینند، وجود ندارد.
https://www.isna.ir/news/97012609147/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%85%DB%8C
https://www.isna.ir/news/97012609147/%D8%AE%D9%88%D8%AF%D8%B3%D9%88%D8%B2%DB%8C-%D9%88%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B6-%D8%A8%D9%87-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%82%D9%84%DB%8C%D9%85%DB%8C
ایسنا
خودسوزی وکیل آمریکایی در اعتراض به تغییرات اقلیمی!
یک وکیل سرشناس آمریکایی در اعتراض به تغییرات اقلیمی و سیاستهای مربوط به این مسئله، خود را در پارکی در نیویورک آتش زد که این حادثه منجر به مرگ او شد.
امروز روز جهانی زمین پاک است
«پایان آلودگی پلاستیک» بعنوان شعار جهانی روز زمین پاک از سوی سازمان ملل اعلام شده است.
@rooyeshedigar
«پایان آلودگی پلاستیک» بعنوان شعار جهانی روز زمین پاک از سوی سازمان ملل اعلام شده است.
@rooyeshedigar
به مناسبت سالگرد درگذشت سهراب سپهری؛ «باید دوید تا ته بودن»/ سهراب سپهری و هایدگر
https://www.mehrnews.com/news/4277473/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%B1
https://www.mehrnews.com/news/4277473/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%86-%D8%B3%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D8%B3%D9%BE%D9%87%D8%B1%DB%8C-%D9%88-%D9%87%D8%A7%DB%8C%D8%AF%DA%AF%D8%B1
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
به مناسبت سالگرد درگذشت سهراب سپهری؛ «باید دوید تا ته بودن»/ سهراب سپهری و هایدگر
نگاه سهراب سپهری به طبیعت و جهان پیرامون نگاهی پیشامفهومی و ارتباط او با جهان، ارتباطی وجودی و مستقیم و بدون واسطه است.
همراهان گرامی، در صورت فیلتر شدن تلگرام، اخبار موسسه پیدایش(رویش دیگر) را از طریق وب سایت رسمی موسسه به آدرس www.rooyeshedigar.ir دنبال کنید.
