Audio
فایل صوتی نشست مولانا و فلسفه-دکتر امیر احسان کرباسی زاده-موسسه پیدایش(رویش دیگر) از سلسله نشست های حکمت و کافه نشینی
@rooyeshedigar
@rooyeshedigar
اطلاعیه برگزاری کارگاه دوم مرکز ایرانی توسعه و پیش برد فلسفه برای کودکان با عنوان:
آموزش تسهیل گری با به کارگیری رویکردهای خلاق در حلقه کندوکاو
زمان: ۱۷ بهمن ماه از ساعت ۹ تا ۱۹
مکان: اصفهان، موسسه پیدایش(رویش دیگر)
آخرین مهلت ثبت نام نهایی: تا ۳۰ دیماه تمدید شد.
متن کامل اطلاعیه در وب سایت موسسه فرهنگی هنری پیدایش(رویش دیگر):
https://bit.ly/2s9cYUh
@rooyeshedigar
https://instagram.com/rooyeshedigar?igshid=1zlqt6bc42il
شماره تماس: ۰۹۱۹۵۹۴۹۹۵۴
آموزش تسهیل گری با به کارگیری رویکردهای خلاق در حلقه کندوکاو
زمان: ۱۷ بهمن ماه از ساعت ۹ تا ۱۹
مکان: اصفهان، موسسه پیدایش(رویش دیگر)
آخرین مهلت ثبت نام نهایی: تا ۳۰ دیماه تمدید شد.
متن کامل اطلاعیه در وب سایت موسسه فرهنگی هنری پیدایش(رویش دیگر):
https://bit.ly/2s9cYUh
@rooyeshedigar
https://instagram.com/rooyeshedigar?igshid=1zlqt6bc42il
شماره تماس: ۰۹۱۹۵۹۴۹۹۵۴
Forwarded from مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
📣دوستان خود را به کانال مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران دعوت کنید و با ما همراه باشید
💡💡💡💡💡💡💡💡💡
https://www.tg-me.com/hekmatfalsafe
💡💡💡💡💡💡💡💡💡
https://www.tg-me.com/hekmatfalsafe
نشست جزم اندیشی-محمدرضا واعظ
نشست جزم اندیشی: از ایدئولوژی تا استدلال-محمدرضا واعظ-از مجموعه نشست های حکمت و کافه نشینی-پنج شنبه ۱۲ دیماه-موسسه پیدایش(رویش دیگر)
@rooyeshedigar
@rooyeshedigar
یادداشت: ژان پُل سارتر و جامعۀ امروز ما-تأملی دربارۀ مفهوم «آزادی»
محمدرضا واعظ شهرستانی
موضوع: فلسفی اجتماعی
مخاطب: عمومی
برشی از یادداشت:
اکنون بگذارید به جامعه ایران امروز خودمان مراجعه کنیم. بیشتر ما در حال زندگی در جامعهای هستیم که، به تعبیر عموما فلسفی و خصوصا سارتری، نه تنها خود را محکومِ به وجود یافتن و متولد شدن میدانیم بلکه به یقین بر این باور هستیم که بسیاری از گزینهها و انتخابها از پیش توسط افراد، سازمانها، دولتها، قدرتها و نیروهای خارجی و یا داخلی برای ما رقم خورده است. انسانی که نه تنها در سطح ناخودآگاه بلکه در سطح هوشیار و خودآگاه نیز بر این باور است که سهم به سزایی در شکلگیری ماهیت خود و مجموعه رخدادهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعهاش ندارد. چنین باوری درست برخلاف دیدگاه ژان پل سارتر است. چرا که او بر این باور بود که انسان در هر شرایطی محکوم به انتخاب در میان گزینههای پیش رویش است. بعد از رهایی فرانسه از اشغال توسط نازیها، سارتر در مقالهای با عنوان Les Temps Modernes چنین مینویسد که فرانسویها هیچگاه چنان آزاد نبودهاند به اندازهای که در جریان اشغال سرزمینشان توسط نازیها، حکومت استبدادی ویشی و جنبش مقاومت آزاد بودند. چرا که مردم فرانسه آزاد بودند تا میانِ گزینههایی همچون پیوستن به جنبش مقاومت، مدارا و سکوت و یا همکاری با اشغالگران انتخاب کنند. در حقیقت، امکانِ انتخاب آزادانه در میان گزینههای بیان شده، به معنای دقیق واژه، خود را به آنها تحمیل میکرد. «هیچکس نمیتوانست در این مورد تصمیم نگیرد، و هر روز این انتخاب که باید آزادانه شکل میگرفت، پیش روی فرانسویها قرار داشت. در نتیجه، ]به عبارتی[، آنها مدام از آزادی خود با خبر بودند و آن را میآزمودند» . در حقیقت، از دیدگاه سارتر در مردههای بیکفن و دفن، حتی زندانیهای شکنجه دیده هنگامی که خبر اعدام خود را میشنوند، همچنان در آستانۀ مرگ نیز از امکان آزادی و انتخاب خود حرف میزنند.
مطالعه متن کامل در:
https://bit.ly/30yAbMx
https://chat.whatsapp.com/BEoBQxyAy7mHrieXVcECLr
محمدرضا واعظ شهرستانی
موضوع: فلسفی اجتماعی
مخاطب: عمومی
برشی از یادداشت:
اکنون بگذارید به جامعه ایران امروز خودمان مراجعه کنیم. بیشتر ما در حال زندگی در جامعهای هستیم که، به تعبیر عموما فلسفی و خصوصا سارتری، نه تنها خود را محکومِ به وجود یافتن و متولد شدن میدانیم بلکه به یقین بر این باور هستیم که بسیاری از گزینهها و انتخابها از پیش توسط افراد، سازمانها، دولتها، قدرتها و نیروهای خارجی و یا داخلی برای ما رقم خورده است. انسانی که نه تنها در سطح ناخودآگاه بلکه در سطح هوشیار و خودآگاه نیز بر این باور است که سهم به سزایی در شکلگیری ماهیت خود و مجموعه رخدادهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعهاش ندارد. چنین باوری درست برخلاف دیدگاه ژان پل سارتر است. چرا که او بر این باور بود که انسان در هر شرایطی محکوم به انتخاب در میان گزینههای پیش رویش است. بعد از رهایی فرانسه از اشغال توسط نازیها، سارتر در مقالهای با عنوان Les Temps Modernes چنین مینویسد که فرانسویها هیچگاه چنان آزاد نبودهاند به اندازهای که در جریان اشغال سرزمینشان توسط نازیها، حکومت استبدادی ویشی و جنبش مقاومت آزاد بودند. چرا که مردم فرانسه آزاد بودند تا میانِ گزینههایی همچون پیوستن به جنبش مقاومت، مدارا و سکوت و یا همکاری با اشغالگران انتخاب کنند. در حقیقت، امکانِ انتخاب آزادانه در میان گزینههای بیان شده، به معنای دقیق واژه، خود را به آنها تحمیل میکرد. «هیچکس نمیتوانست در این مورد تصمیم نگیرد، و هر روز این انتخاب که باید آزادانه شکل میگرفت، پیش روی فرانسویها قرار داشت. در نتیجه، ]به عبارتی[، آنها مدام از آزادی خود با خبر بودند و آن را میآزمودند» . در حقیقت، از دیدگاه سارتر در مردههای بیکفن و دفن، حتی زندانیهای شکنجه دیده هنگامی که خبر اعدام خود را میشنوند، همچنان در آستانۀ مرگ نیز از امکان آزادی و انتخاب خود حرف میزنند.
مطالعه متن کامل در:
https://bit.ly/30yAbMx
https://chat.whatsapp.com/BEoBQxyAy7mHrieXVcECLr
www.rooyeshedigar.ir
موسسه فرهنگی هنری پیدایش رویش دیگر سپاهان – ژان پُل سارتر و جامعۀ امروز ما
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بخش ابتدایی سخنرانی پروفسور دیوید کندی در مرکز ایرانی توسعه و پیشبرد فلسفه برای کودکان موسسه پیدایش(رویش دیگر)-۱۷ بهمن ۹۸
موضوع سخنرانی:
Reconstruction of school as a site of inquiry through emergent curriculum generated by student-teacher dialogue and grounded in CPI as an unifying discourse
@rooyeshedigar
موضوع سخنرانی:
Reconstruction of school as a site of inquiry through emergent curriculum generated by student-teacher dialogue and grounded in CPI as an unifying discourse
@rooyeshedigar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارشی از فعالیت های موسسه پیدایش(رویش دیگر) در زمینه آموزش تفکر به کودکان و نوجوانان
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مروری بر کارگاه تسهیل گری با به کارگیری رویکردهای خلاق در مرکز ایرانی توسعه و پیشبرد فلسفه برای کودکان موسسه پیدایش(رویش دیگر) با حضور:
دیوید کندی
حسین شیخ رضایی
محمدرضا واعظ
پنج شنبه ۱۷ بهمن ۹۸
اصفهان
دیوید کندی
حسین شیخ رضایی
محمدرضا واعظ
پنج شنبه ۱۷ بهمن ۹۸
اصفهان
به بهانه سالگرد نقاب در خاک کشیدن فروغ فرخزاد، و انتشار کتاب جز طنین یک ترانه نیستم
تهران، موسسه خانه دوستان آشنا
پنج شنبه ۲۴ بهمن ساعت ۱۱ صبح
@rooyeshedigar
تهران، موسسه خانه دوستان آشنا
پنج شنبه ۲۴ بهمن ساعت ۱۱ صبح
@rooyeshedigar
مصاحبه روزنامه اعتماد درباره نحوه مواجه فیلسوفان تحلیلی با امانوئل کانت، امروز چهارشنبه ۲۳ بهمن در روزنامه اعتماد منتشر شده. علاقه مندان می توانند روزنامه را تهیه کنند و یا از طریق لینک زیر متن مصاحبه را مطالعه فرمایند:
https://bit.ly/38kmmnX
@rooyeshedigar
https://bit.ly/38kmmnX
@rooyeshedigar
https://bit.ly/31XBULY
کانتیبودن به چه معناست؟
مقدمۀ مترجم:
پیشتر در طی یادداشتی به معرفی کتاب جغرافیای مفهومی کانت اثر پروفسور ناتانیل جیسون گلدبرگ استاد فلسفه دانشگاه واشنگتن-لی پرداخته بودم. در آن مجال اشاره کردم که تخصص اصلی گلدبرگ پژوهش دربارۀ زمینههای مشترک معرفتشناسی، فلسفۀ زبان، متافیزیک و اشتراکات آن با فلسفۀ ذهن و فلسفۀ علم است. همچنین، او علاقۀ زیادی به پژوهش دربارۀ کانت و تأثیری که کانت از طریق کتاب نقد عقل محض بر فلاسفۀ تحلیلی بعد از خود گذاشته است، دارد. او در مقدمۀ بخش اول این کتاب با طرح شش دلیل، چرایی اهمیت کانت برای فلسفۀ تحلیلی را به خوبی شرح میدهد.
از سوی دیگر، چندی پیش در یادداشتی دیگر با عنوان "امانوئل کانت: فیلسوفی ایدئالیست یا رئالیست" ، به توضیح مفاهیم "ایدئالیسم" و "استعلایی" در معرفتشناسی کانت پرداختم و این نکته را مورد بررسی قرار دادم که آیا میتوانیم امانوئل کانت را فیلسوفی رئالیست نیز بدانیم و یا نه؟ در ادامه، به منظور دسترسی آسان خوانندگان ابتدا مقدمۀ بخش اول کتاب گلدبرگ ارائه خواهد شد و سپس شرح گلدبرگ از مفاهیم دوگانهگرایی، اصلگرایی و کانتگرایی آورده میشود؛ در این بخش، گلدبرگ سعی میکند پاسخگوی این پرسش باشد که کانتگرایی از دیدگاه او به چه معناست؟
مقدمۀ نویسنده:
فیلسوفان در بسیاری از موارد تا حدودی بد به نظر میرسند. نتایج ما، حتی اگر از دلایل معتبری هم بدست آمده باشند، اغلب به دشواری باور میشوند. تلاشهایمان در زمینۀ امور تجربی در طی تاریخ یا باطل شدهاند و یا کاملا خندهدار قلمداد شدهاند. کوششهای پیدرپیمان برای پایان دادن به مسائل فلسفی، نه خود فلسفه، همگی نافرجام ماندهاند. (شاید برای این نکته آخر، حداقل ما که حرفهمان فلسفهورزی است، باید سپاسگزار باشیم.)
اما فیلسوفان در دو امر به خصوص تا حدود زیادی بد به نظر نمیرسند. مورد اول، بکارگیری تاریخ فلسفه برای درک بهتر دیدگاههای فلسفی معاصر است؛ همانطور که ویلفرد سلارز بیان میکند:
تاریخ فلسفه، زبانی بینالمللی است که مفاهمه میان فیلسوفان را، حداقل از نقطهنظرهای متفاوت، ممکن میسازد. فلسفه، بدون در نظرگرفتن تاریخ فلسفه، اگر تهی و یا کور نباشد، حداقل گنگ خواهد بود.
در این کتاب، از تاریخ فلسفه و به ویژه کتاب نقد عقل محض امانوئل کانت (1998/1787) به منظور روشنسازی موضوعاتی در معرفتشناسی تحلیلی، فلسفۀ زبان و متافیزیک بهره خواهم برد. کانت چهرهای بنیادی در چند قرن گذشته در سنت غربی است. او، به ویژه در نقد عقل محض، دیدگاههای پیشگامانش در اوایل دوران مدرن (خردگراها و تجربهگراها) را ترکیب کرد و قسمت عمدۀ دستور کار آیندگان در قرون نوزدهم، بیستم و بیست و یکم (ایدهآلیست، پراگماتیست، نئوکانتی، تحلیلی و قارهای) را تعریف کرد. تا به امرزو، معرفتشناسان، فیلسوفان زبان و متافیزیکدانان مشغولِ موضوعاتی بودهاند که به طور محوناشدنی توسط کانت صورتبندی شدهاند. همچنین، حتی زمانی که کانت خود به صورتبندی آنها نپرداخته است، منابع مفهومی او، درست به همان اندازه برای روشنسازی آنها کفایت میکنند. در این زمینه، این عبارت به اُتو لیبمن نسبت داده شده است که : "هر کس میتواند موافق و یا مخالف کانت فلسفهورزی کند، اما هیچکس نمیتواند بدون در نظر گرفتن کانت فلسفهورزی کند."
بنابراین، اگر بحث خود پیرامون مباحث معاصر را بر مبنای تفسیر و تأویل کانت بنا میکنم به این خاطر است که از یک سو توازنی نزدیک میان مسائلی که کانت با آنها مواجه میشود و گامهایی که برای حل آنها برمیدارد وجود دارد و از سوی دیگر، موقعیت اخیر و مطالبات آن مفید واقع میشود، چرا که از کانت به عنوان واسطهای برای مفاهمه بهره میبرد؛ اگرچه مطمئنا نه به عنوان واسطهای صرف.
کانتیبودن به چه معناست؟
مقدمۀ مترجم:
پیشتر در طی یادداشتی به معرفی کتاب جغرافیای مفهومی کانت اثر پروفسور ناتانیل جیسون گلدبرگ استاد فلسفه دانشگاه واشنگتن-لی پرداخته بودم. در آن مجال اشاره کردم که تخصص اصلی گلدبرگ پژوهش دربارۀ زمینههای مشترک معرفتشناسی، فلسفۀ زبان، متافیزیک و اشتراکات آن با فلسفۀ ذهن و فلسفۀ علم است. همچنین، او علاقۀ زیادی به پژوهش دربارۀ کانت و تأثیری که کانت از طریق کتاب نقد عقل محض بر فلاسفۀ تحلیلی بعد از خود گذاشته است، دارد. او در مقدمۀ بخش اول این کتاب با طرح شش دلیل، چرایی اهمیت کانت برای فلسفۀ تحلیلی را به خوبی شرح میدهد.
از سوی دیگر، چندی پیش در یادداشتی دیگر با عنوان "امانوئل کانت: فیلسوفی ایدئالیست یا رئالیست" ، به توضیح مفاهیم "ایدئالیسم" و "استعلایی" در معرفتشناسی کانت پرداختم و این نکته را مورد بررسی قرار دادم که آیا میتوانیم امانوئل کانت را فیلسوفی رئالیست نیز بدانیم و یا نه؟ در ادامه، به منظور دسترسی آسان خوانندگان ابتدا مقدمۀ بخش اول کتاب گلدبرگ ارائه خواهد شد و سپس شرح گلدبرگ از مفاهیم دوگانهگرایی، اصلگرایی و کانتگرایی آورده میشود؛ در این بخش، گلدبرگ سعی میکند پاسخگوی این پرسش باشد که کانتگرایی از دیدگاه او به چه معناست؟
مقدمۀ نویسنده:
فیلسوفان در بسیاری از موارد تا حدودی بد به نظر میرسند. نتایج ما، حتی اگر از دلایل معتبری هم بدست آمده باشند، اغلب به دشواری باور میشوند. تلاشهایمان در زمینۀ امور تجربی در طی تاریخ یا باطل شدهاند و یا کاملا خندهدار قلمداد شدهاند. کوششهای پیدرپیمان برای پایان دادن به مسائل فلسفی، نه خود فلسفه، همگی نافرجام ماندهاند. (شاید برای این نکته آخر، حداقل ما که حرفهمان فلسفهورزی است، باید سپاسگزار باشیم.)
اما فیلسوفان در دو امر به خصوص تا حدود زیادی بد به نظر نمیرسند. مورد اول، بکارگیری تاریخ فلسفه برای درک بهتر دیدگاههای فلسفی معاصر است؛ همانطور که ویلفرد سلارز بیان میکند:
تاریخ فلسفه، زبانی بینالمللی است که مفاهمه میان فیلسوفان را، حداقل از نقطهنظرهای متفاوت، ممکن میسازد. فلسفه، بدون در نظرگرفتن تاریخ فلسفه، اگر تهی و یا کور نباشد، حداقل گنگ خواهد بود.
در این کتاب، از تاریخ فلسفه و به ویژه کتاب نقد عقل محض امانوئل کانت (1998/1787) به منظور روشنسازی موضوعاتی در معرفتشناسی تحلیلی، فلسفۀ زبان و متافیزیک بهره خواهم برد. کانت چهرهای بنیادی در چند قرن گذشته در سنت غربی است. او، به ویژه در نقد عقل محض، دیدگاههای پیشگامانش در اوایل دوران مدرن (خردگراها و تجربهگراها) را ترکیب کرد و قسمت عمدۀ دستور کار آیندگان در قرون نوزدهم، بیستم و بیست و یکم (ایدهآلیست، پراگماتیست، نئوکانتی، تحلیلی و قارهای) را تعریف کرد. تا به امرزو، معرفتشناسان، فیلسوفان زبان و متافیزیکدانان مشغولِ موضوعاتی بودهاند که به طور محوناشدنی توسط کانت صورتبندی شدهاند. همچنین، حتی زمانی که کانت خود به صورتبندی آنها نپرداخته است، منابع مفهومی او، درست به همان اندازه برای روشنسازی آنها کفایت میکنند. در این زمینه، این عبارت به اُتو لیبمن نسبت داده شده است که : "هر کس میتواند موافق و یا مخالف کانت فلسفهورزی کند، اما هیچکس نمیتواند بدون در نظر گرفتن کانت فلسفهورزی کند."
بنابراین، اگر بحث خود پیرامون مباحث معاصر را بر مبنای تفسیر و تأویل کانت بنا میکنم به این خاطر است که از یک سو توازنی نزدیک میان مسائلی که کانت با آنها مواجه میشود و گامهایی که برای حل آنها برمیدارد وجود دارد و از سوی دیگر، موقعیت اخیر و مطالبات آن مفید واقع میشود، چرا که از کانت به عنوان واسطهای برای مفاهمه بهره میبرد؛ اگرچه مطمئنا نه به عنوان واسطهای صرف.
