Telegram Web Link
هر آنکه بی تو سفر کرد طعمه ی موج است
چرا که در شب طوفان، چراغ را گم کرد
هر آنکه پیرهن مهر تو به تن نکند
به صد کفن اگر آید به حشر، عریان است
ما با امید صبح وصال تو زنده ایم
مارا ز هول این شب هجران نگاه دار
هر کسی از یار چیزی خواست هنگام وصال
من به محض دیدن او خاطرش را خواستم
«آیینه شو جمال پری طلعتان طلب
جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب»
تمام کاخ جهان جایگاه جغد شود
بساز کاخ محبت که خالی از خلل است
از سوز محبت چه خبر اهل هوس را
این آتش عشق است نسوزد همه کس را
هر که دلارام دید از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص هر که در این دام رفت
یاد تو می‌رفت و ما عاشق و بیدل بدیم
پرده برانداختی کار به اتمام رفت
ماه نتابد به روز چیست که در خانه تافت
سرو نروید به بام کیست که بر بام رفت
مشعله‌ای برفروخت پرتو خورشید عشق
خرمن خاصان بسوخت خانگه عام رفت
عارف مجموع را در پس دیوار صبر
طاقت صبرش نبود ننگ شد و نام رفت
گر به همه عمر خویش با تو برآرم دمی
حاصل عمر آن دمست باقی ایام رفت
هر که هوایی نپخت یا به فراقی نسوخت
آخر عمر از جهان چون برود خام رفت
ما قدم از سر کنیم در طلب دوستان
راه به جایی نبرد هر که به اقدام رفت
همت سعدی به عشق میل نکردی ولی
می چو فرو شد به کام عقل به ناکام رفت
اگر چه دوست به چیزی نمی خرد ما را
به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست
بی تو دور کعبه گردیدن گناه اندر گناه
با تو دور دیر گردیدن ثواب اندر ثواب
 

خوشا دردی!که درمانش تو باشی
خوشا راهی! که پایانش تو باشی

خوشا چشمی!که رخسار تو بیند
خوشا ملکی! که سلطانش تو باشی

خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی
خوشا جانی! که جانانش تو باشی

خوشی و خرمی و کامرانی
کسی دارد که خواهانش تو باشی

چه خوش باشد دل امیدواری
که امید دل و جانش تو باشی!

همه شادی و عشرت باشد، ای دوست
در آن خانه که مهمانش تو باشی

گل و گلزار خوش آید کسی را
که گلزار و گلستانش تو باشی

چه باک آید ز کس؟ آن را که او را
نگهدار و نگهبانش تو باشی

#عراقی
در چرخش تاریخ، چه سر خورده چه سرخوش
دنیا نه به جمشید وفا کرد نه کورُش
ما اهلی عشقیم چه بهتر که بمیریم
جایی که در آن شرط حیات است توحُّش
#فاضل_نظری
من طاقتِ هجرِ تو ندارم
با تو چه کنم به جز مدارا؟

#سنایی
گویا تو برون می روی از سینه وگرنه
جان دادن کس این همه دشوار نباشد ..

#نظیری_نیشابوری
.

برای سوخته دل، بستر و مزار یکیست
تمشکِ ترشِ لب و تُنگِ زهرمار یکیست

تفاوتی نکند اشک و بغض و هق هقِ ما
مسیرِ چشمه و سیلاب و آبشار یکیست

هنوز گُرده ی سهراب، سرخ مثل عقیق
هنوز رسمِ پدر سوزِ روزگار یکیست

هنوز طعنه به جان میخرد زلیخا و
هنوز بر درِ کنعان امیدوار یکیست

هزار بار دلم سوخت در غمی مبهم
دلیلِ سوختنش هر هزار بار یکیست

حرام باشد اگر بی وضو بغل گیرم
که قوسِ پیکره ی برنو و دوتار یکیست

شبی ترنج به بَر میکشد شبی حلاج
شکایت ازکه کنیم ای رفیق؟!دار یکیست

دو مصرع اند دو ابرو شکسته نستعلیق
میانِ هر غزلی بیتِ شاهکار یکیست

به دستِ آنکه نوازش شدیم، تیغ افتاد
دلیل خون جگریِ من و انار یکیست!

به دشنه کاریِ قلبم برس ادامه بده
خدای هر دوی ما انتهای کار، یکی‌ست


#حامد_عسگری
🔹مرحوم آیت الله مرندی این شعر #حافظ را بسیار می خواند و می گریست:

ای دل آن به که خراب از می گلگون باشی
بی زر وگنج به صد حشمت قارون باشی..

درره منزل لیلی که خطرهاست درآن
شرط اول قدم آنست که مجنون باشی
عجب تصویر پهلوانی بود این بیت:

لرزید دلم مثل همان روز که چشمم
در کشور بیگانه به یک هموطن افتاد


#حمیدرضا_بُرقعی
حاجت به اشارات و زبان نیست ، مترسک
پیداست که در جسم تو جان نیست ، مترسک

با باد به رقص آمده پیراهنت اما
در عمق وجودت هیجان نیست، مترسک

شب پای زمینی و زمین سفره ی خالی ست
این بی هنری، نام و نشان نیست، مترسک

تا صبح در این مزرعه تاراج ملخ بود
چشمان تو حتی نگران نیست، مترسک

پیش از تو و بعد از تو زمان سطر بلندی ست
پایان تو پایان جهان نیست، مترسک
 
این مزرعه آلوده ی کفتار وکلاغ است
بیدارشو از خواب؛ زمان نیست، مترسک

#عبدالجبار کاکایی
2025/10/28 14:32:52
Back to Top
HTML Embed Code: