Telegram Web Link
دلیل حملات پی‌در پی نظامی به تبریز چیست؟ تشریح نقش شبکه جاسوسی قوم‌گرا در این حملات


طی ۲۴ ساعت گذشته مراکز نظامی تبریز به ویژه پایگاه شکاری این شهر نسبتاً بیشتر از هر منطقه نظامی دیگری به جز مناطقی در پایتخت مورد هجوم دشمن قرار گرفته است. در حالیکه این پایگاه شکاری در حمله به اسرائیل نقش مستقیمی ایفا نمی‌کند و اصولاً حمله ایران به اسرائیل از جنس حمله با جنگنده نیست. با این حساب باید دید چرا تبریز در اولویت حمله دشمن قرار گرفته؟

۱. از نظر جغرافیای نظامی، تبریز در خط اول دفاعی کشور قرار دارد و هنگامی که از غرب به ایران بنگریم، تبریز یکی از کلانشهرهای نیمه غربی کشور است و مراکز نظامی آن نیز به همین نسبت اهمیت دارند.
۲. تبریز در همسایگی ترکیه و به همین واسطه ناتو، و جمهوری‌باکو و به همین واسطه اسرائیل قرار دارد. بنابراین مراکز نظامی آن از دوران جنگ سرد واجد اهمیت اند.
هیچ بعید نیست که بخشی از حملات پهبادی به تبریز از مرز باکو بوده باشد. با توجه به احتمال هک شدن سیستم پدافند در روز اول نبرد (جنگ الکرونیک) ممکن است ردّیابی پرواز پهبادهای دشمن از مسیر باکو به تبریز مقداری با تأخیر انجام بپذیرد. اما اگر این اتفاق افتاده باشد و پرنده‌های تهاجمی دشمن از خاک باکو برخاسته باشند، این موضوع؛ اولاً نتیجه مستقیم اشغال قراباغ کوهستانی است زیرا استان آذربایجانشرقی مرزی با قلمرو اصلی جمهوری باکو ندارد و صرفاً با حوزه جنوبی قراباغ هم‌مرز است. درثانی این امر تحقق همه پیش‌بینی‌هایی است که بسیاری از جمله من از اواسط دهه ۱۳۹٠ درخصوص وضع استراتژیک این حوزه دادیم و گفته بودیم که سقوط قراباغ منجر به بازشدن میدان جدیدی علیه امنیّت ایران در شمالغرب خواهد شد که اسراییل بیشترین سود را از آن خواهد برد. سوماً اگر ثابت شود که پهباد یا هرچیزی دیگری از باکو به سمت ایران به قصد ترور، لجستیک، خروج جاسوسان، حمله یا هر نوع تهدید دیگری وارد شده باشد، باید براساس اقتضای این رفتار خصمانه با آن مملکت رفتار کرد.

۳. فعالیّت جاسوسی در چند ماه گذشته در تبریز افزایش یافته است، دستگیری و کشف شبکه جاسوسی مربوط به «ابوالفضل رنجبر» در ماههای گذشته فقط یکی از این موارد است. رنجبر عنصری تجزیه‌طلب و هدایت‌گر یک شبکه قومی در منطقه بود که با پوشش عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد (به عنوان مدرس حقوق کار و مالیه) در بین دانشجویان و جوانان فعالیت می‌کرد. در اصل تمرکز بر فعالیت‌های مخرّب او منجر به کشف فعالیت‌های جاسوسی‌اش شد که نشان دهنده مسیر نهایی هر کنشگر قومی است. البته عده‌ای از دوستان و اعضای شبکه جاسوسی او سعی کردند دستگیری رنجبر را به دلیل فعالیت قوم‌گرایانه و در نتیجه سیاسی جلوه دهند، غافل از اینکه رنجبر واقعاً ازطرف تشکیلات ضدجاسوسی دستگیر شده و این نوع دستگاهها هم وظایف تعریف شده ای جدا از مسائل سیاسی یا جرایم تبلیغی دارند.
به هرحال این نوع شبکه‌های جاسوسی در شناسایی نقاط حساس تبریز و ویرانی بخش‌هایی از آن نقش حیاتی دارند و بدون جمع‌آوری اطلاعات از سوی گروههای اتنو-جاسوس امکان شناسایی و تشخیص اهمیت این مراکز ممکن نمی‌شد.

۴. حمله به تبریز و تضعیف توان نظامی و ژئوپلیتیکی این شهر می‌تواند نقش مستقیمی با حمله به دالان زنگزور داشته باشد که مطلوب ترکیه، اسراییل و باکو است. بنابراین انواع گروههای پان‌ترک از تخلیه ظرفیت استراتژیک تبریز خوشحال‌اند.
بین گستردگی آسیب به پدافند تبریز و شمالغرب کشور با گستردگی اقدامات جاسوسان تجزیه‌طلب که با شبکه سازی جمهوری باکو به صورت وسیع از پهپاد، کوادکوپتر و پرتابه های کوچک برای درگیر و مشغول کردن پدافند استفاده کردند ارتباط وجود دارد.
جالب اینکه یک تلویزیون اینترنتی مرتبط با عناصر «نفوذی» در هفته‌های گذشته تلاش زیادی کرده تا برای تحت تأثیر قراردادن روحیه‌عمومی از بازشدن دالان جعلی زنگزور حمایت کند و آن را یک پروژه عادی جلوه دهد که مطلوب همه بازیگران از جمله روسیه و چین است بدون اینکه به نقش اسرائیل اشاره کند.
می‌بینیم که گروههای جاسوسی و گروههای نفودی چگونه مکمل سیاسی هم می‌شوند و همدیگر را پوشش می‌دهند. اکنون اخباری در خصوص آماده‌باش کامل نظامی و فراخوان نیروهای ذخیره در جمهوری باکو و احتمال حمله به حوزه زنگزور به گوش می‌رسد که با عملیات نظامی علیه ایران و بمباران تبریز گره خورده است. با توجه به اینکه مراکز نظامی این شهر نقش مهمی در کنترل مرزهای شمالغرب ایفا می‌کنند حمله به پادگان‌های نظامی و به ویژه مراکز هوایی آن اهمیّت استراتژیک دارد. اگر جنگ مدت زیادی ادامه پیدا کند و به زودی متوقف نشود، احتمال حمله باکو و اسرأییل به زنگزور وجود دارد. اینجاست که نقش دوگانه اردوغان نیز شفاف خواهد شد.
ادامه... 👇

@Salar_Seyf
دلیل حملات پی‌در پی نظامی به تبریز چیست؟ تشریح نقش شبکه جاسوسی قوم‌گرا در این حملات

بخش دوم


۵. تضعیف روحیه و ساختار فرماندهی و یا نظامی پادگان‌های تبریز ارتباط مستقیمی با تجزیه‌ایران دارد. هیچ رژیم سیاسی با حمله هوایی یا حذف زنجیره فرماندهی سقوط نکرده است زیرا فوراً براساس منطق سلسله‌مراتب نظامیْ شخص دیگری جایگزین او می‌شود.
بنابراین هدف رژیم چنج اسرائیل چگونه بدون ورود نیروی زمینی طراحی شده؟ نیروی زمینی اسرائیلِ شش میلیونی برای حمله به ایران چه قوایی می‌تواند باشد جز گروههای بنیادگرای سلفی و تروریست‌های تجزیه‌طلب و نیز بخشی از ارتش باکو که در لباس مبدّل وارد مرز خواهند شد؟ اگر جنگ ادامه پیدا کند و ایالات متحدّه نیز در کنار اسرائیل قرار گیرد، موازنه قوا دگرگون خواهدشد (احتمال زیادی برای صف‌آرایی روسیه در کنار ایران نیست که در این صورت به دلیل موازنه قوا یا جنگ متوقف می‌شود یا جنگ سوم جهانی ظهور می‌کند).

عناصر تکفیری-تجزیه‌طلب اکنون در آیینه خود را در قامت الجولانی می‌بیند که قرار است سال آینده با موتور به سمت خرابه‌های باقیمانده از تبریز و سنندج حمله کنند، در این بین پان‌ترک‌ها شانس زیادی برای خود قائل‌اند از همین رو در حماقت با بقیه رقابت می‌کنند. البته این به معنای آن نیست که این عوامل در هماهنگی با سفارت‌ها و کنسولگری باکو در تبریز حرکت نمی‌کنند.
به هرحال عناصر تجزیه‌طلب (به ویژه پان‌ترک با توجه به تمرکز بحث بر روی تبریز) در ۲۴ ساعت گذشته فراخوان‌هایی برای تضعیف روحیه ارتش، همکاری با دشمن، جاسوسی و ارسال اطلاعات با واسطه‌گری خود به اسراییل داده اند. این عناصر چه در خارج و چه در داخل سعی دارند نقش «ستون پنجم» را به دقت ایفا کنند و در اظهار نوکری برای اسراییل کم نگذارند. هدف از بمباران پاسگاههای مرزبانی در نوار مرزی، بازکردن راه ورود تروریست‌های کومله، پژاک و دموکرات به ایران است همانطور که در بیله سوار و مغان در مرز با جمهوری‌باکو چنین کردند.
بنابراین گام دوم پس از تخریب زیرساخت دفاعی وارد کردن این عناصر به صحنه است.
اتفاقا لازم است، فراخوان عناصر پان‌ترک برای همکاری با قوای متخاصم به خوبی دیده شود تا افکار عمومی، دلیل رفتار آینده با آنها را به خوبی درک کنند.

۶. پس از ۲۳ خرداد هیچ چیز مثل سابق نخواهد بود نه در ایران و نه در منطقه. اگر کسی تصور می‌کند روال‌های سیاسی ایران و منطقه در ماه آینده هم مانند سابق خواهد بود سخت در اشتباه است. کشور وارد جنگ شده و قاعده اصلی همه بازیگران کنونی براساس منطق‌جنگ است لذا با منطق سیاسی نباید با جماعت ستون پنجم برخورد کرد بلکه منطق نگرش به این حوزه، باید منطق امنیتی باشد. در غیراینصورت ستون پنجم اسراییل با اقدامات فعال خود، برخی از شهرهای مرزی را به آشوب کشیده و دست به غارت پادگانها و اسلحه‌خانه ها خواهد زد.

@Salar_Seyf
هر جنگی پس از آغاز، جنگی‌است میهنی

بسیار می‌توان در مورد ضرورت یا غیرضرور بودن یک جنگ پیش از آغاز آن مناقشه‌کرد اما هر نبرد پس از آغاز، جنگی میهنی است چون بقای یک یک اعضای جامعه (اجتماع «همسود» همانطوری که در ریشه لاتین آن مستتر است) را هدف قرار می‌دهد همانطور که اکنون چنین است. کسانی‌که عضو جامعه نیستند وضع متفاوتی دارد و منافع‌شان در جای دیگر است.

دکتر جواد طباطبایی در دفتر تأملی درباره ایران پیرامون جنگ چنین نوشته بود:

تحول تاریخی هیچ قومی در شرایط آزمایشگاهی شکل نمی‌گیرد بلکه تاریخ، میدان پیکار پیوسته است و میزان داوری در تاریخ، دستاوردهای جنگ است نه نتیجه نبرد. این نکته اساسی را نباید فراموش کرد که وضع بحران و جنگ همیشه نتیجه گزینش آزاد یک قوم نیست بلکه تحمیلی است. هیچ قومی نمی‌تواند به پیامدهای جایگاه جغرافیای سیاسی سرزمین خود تن در ندهد، اما می‌تواند با شناخت درست داده ها و با آگاهی از منطق آن خود را بر داده های «جغرافیای سیاسی» تحمیل کند. به دیگر سخن ایران‌زمین با توجه به مکان خود در جغرافیای سیاسی نمی‌توانسته است در معرض یورش اقوام بیگانه قرار نگیرد، اما با توجه به دائمی بودن تهدید و تجاوز می‌بایست اندیشه ای از «مدیریت بحران» پیدا می کرد که تا بتواند درد «ضعف طبیعی» خود را با آخرالدوای اراده معطوف به قدرت درمان کند.

@Salar_Seyf
بحران در روابط روسیه و باکو / مافیا، حکومت و ژئوپلیتیک

در پی مرگ حسین و ضیاءالدین صفراف، دو برادر و از سرکرده‌های مافیای دیاسپورای موسوم به "آذربایجانی" در شهر یکاترینبورگ روسیه، موجی از تنش در روابط میان باکو و مسکو آغاز شده است. این دو برادر، برادرانِ رامیل صفراف، افسر ارتش جمهوری آذربایجان هستند که پس از قتل یک افسر ارمنی در اردوی مشترک ناتو در مجارستان، به‌عنوان «قهرمان ارتش» از سوی الهام علی‌اف معرفی شد. رامیل صفراف آن افسر ارمنی را در خواب با تبر به قتل رسانده بود؛ اقدامی که ظاهراً در فرهنگ نظامی جمهوری آذربایجان افتخار محسوب می‌شود.
در سوی دیگر، حسین و ضیاءالدین صفراف تابعیت روسی داشتند و در قالب مافیای دیاسپورا از کارگران مهاجر آذربایجانی در روسیه باج‌گیری می‌کردند. آن‌ها با پرداخت رشوه به فرماندار سابق منطقه، برای سال‌ها از حاشیه امن برخوردار بودند. اما با برکناری این مقام فاسد، زمینه برای اقدام قانونی علیه این گروه فراهم شد و پرونده آنان ابعاد گسترده‌تری یافت؛ تا جایی که نام خانواده‌های شیخیلینسکی و آقالاراف نیز، که مانند صفراف‌ها با نهادهای امنیتی جمهوری باکو در ارتباط‌اند، در پرونده مطرح شد.

مافیای صفراف علاوه بر باج‌گیری، به قتل بیش از ۴۰ کارگر مهاجر آذری در روسیه نیز متهم‌اند و پرونده‌های باز متعددی علیه آن‌ها در جریان بود. با این حال، وزارت خارجه باکو به جای برخورد با این موضوع به‌عنوان یک مسئله‌ی داخلی روسیه، آن را به مسأله‌ای قومی–اقلیتی تبدیل کرد و بدون توجه به جنایات این افراد، که تبعه روسیه محسوب می‌شدند، از آن‌ها حمایت کرد.

مرگ «مشکوک» این دو برادر، ضربه‌ای برای روند تحقیقات سرویس امنیت فدرال روسیه (اف‌اس‌بی) به حساب می‌آید، چرا که ممکن است مانع از روشن شدن ابعاد گسترده‌ی پرونده، به‌ویژه فساد اداری و رشوه‌ به مقامات محلی شود.
نوع عکس‌العمل باکو به ضربه اف‌اس‌بی به مافیای صفراف نیز نوعاً فراتر از حد معمول است، زیرا همه افراد دستگیر شده تابعیت‌روس داشتند و در قلمرو قضایی فدراسیون روسیه زندگی میکردند، سابقه برخورد با مافیای دیاسپورای قومی در فدراسیون روسیه موضوع تازه‌ای نیست درسالهای گذشته مافیای ازبک، ارمنی و گرجی در پترزبورگ، مسکو و... نیز معروض این اقدامات تأمینی بوده اند. بنابراین به نظر می‌رسد باکو علاقه دارد برداشتی سیاسی از این رویداد داخلی را دنبال کند تا به تدریج به نوعی فاصله‌گذاری ژئوپلیتیکی با روسیه برسد.
الهام علی‌اف، که در ساختار استبدادی جمهوری آذربایجان تنها تصمیم‌گیر نهایی محسوب می‌شود، سال گذشته در برابر سرنگونی هواپیمای مسافربری کشورش ـ که با دخالت مستقیم روسیه رخ داد ـ واکنش قاطع و روشنی از خود نشان نداد. با این حال، اکنون مدعی حمایت از گروهی مافیایی شده است که متهم به قتل چهل کارگر مهاجر تبعهٔ خود او در خاک روسیه هستند.

تا جایی که به ایران مربوط می‌شود، الهام علی‌اف همان فردی است که در جریان حمله به سفارت جمهوری آذربایجان در تهران، یک رویداد غیرسیاسی را به بحرانی دیپلماتیک تبدیل کرد و با صدور دستور تخلیهٔ سفارت، عملاً روابط را متشنج ساخت. اما زمانی که نتوانست هیچ نشانه‌ای از انگیزهٔ سیاسی در این ماجرا ارائه کند، با دریافت امتیاز خرید زمین برای سفارتخانهٔ جدید، سفارت را مجدداً بازگشایی کرد.
از این رو، در ماجرای اخیر نیز علی‌اف می‌توانست با احتیاط و تدبیر بیشتری عمل کند. به‌ویژه آنکه هم‌زمانی این واکنش‌ها با جنگ ایران و اسرائیل، احتمال ارتباط میان این تحولات را تقویت می‌کند. برای مثال، ممکن است روسیه اطلاعاتی دربارهٔ استقرار واحدهای نظامی یا اطلاعاتی متخاصم با ایران در جنوب قفقاز در اختیار تهران گذاشته باشد و این موضوع زمینه اختلافات بیشتری را فراهم کرده باشد.
به هرحال تنش پیش‌آمده خواه ناخواه ممکن است با تحولات ژئوپلیتیکی از جمله کریدور شمال-جنوب، دالان جعلی زنگزور و جنگ ایران و اسراییل گره بخورد.

@Salar_Seyf
افزایش اختیارات استانداران و پیامدهای آن برای امنیت ملّی


در شماره جدید دیده‌بان امنیّت‌ملّی مقاله‌ای با موضوع بالا نوشته‌ام که مقدمه آن در زیر تقدیم می‌شود. مقاله کامل را در مجله مطالعه کنید.


دولت مدرن در جهان با سیستماتیزه شدن ساختارهای اداری ودیوانی پیوند خورده است و با ظهور مفاهیم دولت- شهروند در جهان جدید، تقسیم اختیارات، نقش‌ها و وظایف اداری- سیاسی و همچنین شفاف سازی حوزه های تعهدات دولت در قبال شهروند و متقابلاً شهروند در قبال دولت / کشور نیز ظاهر شد. در پی آن دولت ها و حکومت های ماقبل مدرن به تدریج به سوی نوعی باز آرایی ساختار سیاسی فضا در سرزمین حرکت کردند در نتیجه الگوی توزیع فضایی قدرتِ سیاسی و اجرایی به عنوان یک مسأله یا معمّای سیاسی برای پدران بنیانگذار یا قوه موسّس کشورها تبدیل شد.
در این فرایند «قوه موسّس» به انتخابی عقلانی در محدوده ای از مقضیّات استراتژیک دست زد و براساس شرایطی که تاریخ، جغرافیا، اقتصاد و سیاست ایجاب می‌کرد، الگویی برای توزیع قدرت سیاسی در دولت های مدرن قرن نوزدهم و بیستم پدیدآورد. این رابطه بین «بنیادگذاری» و فلسفه توزیع قدرت سیاسی رابطه ای عینی و طبیعی بود زیرا نسبتِ بین «ایده اولیه» و سازمان سیاسی فضا را معین می‌کرد.
مفهوم ایده اولیه و نسبت آن با قوه موسّس در عین حال از یک برداشت فلسفی از وحدت و کثرت نیز پیروی می‌کند زیرا مفهوم وحدت صرفاً در نسبت با کثرت‌ها معنا پیدا می‌کند و نیرویی که خود را متولی وحدت می‌داند باید در باب نوع مواجه با کثرت‌ها تصمیم و سیاستی اتخاذ کند که می‌توان آن را همان استراتژی‌وحدت نامید. این استراتژی در بدو تولد دولت مدرن ایرانی تابعی از آرمان‌های انقلاب مشروطه و قانون اساسی مشروطه (۱۲۷۵ برابر با ۱۹٠۶ میلادی) است. براساس این قانون ایران یک دولت متحد یا Unitary State مانند انگلستان، فرانسه و ژاپن بود، همین رویه ۷۳ سال پس از تغییر قانون اساسی در قانون اساسی سال ۱۳۵۸ نیز تداوم پیدا کرد. بنابراین مفهوم اساسی دولت‌متّحد از دوره قاجار تا دوره پهلوی و سپس جمهوری اسلامی تغییر نکرده و صرفاً پاره ای از اختیارات محلی دچار قبض و بسط شده اند. برای مثال در دوره قاجار ساختار سیاسی فضا در ایران بسیط غیرمتمرکز با ۴ ایالت (استان) و ۱۲ ولایت بود، اما در دوره پهلوی با افزایش تعداد استان‌ها طبق قانون تقسیمات کشوری ۱۳۱۶ شامل ۱٠ استان و ۴۹ شهرستان تمرکززدایی بیشتری صورت‌گرفت و تعداد استانها تا سال ۱۳۵۸ به ۲۴ مورد افزایش پیدا کرد. در دوره جمهوری اسلامی نیز تمرکز استانی بسته به شرایط کاهش یافت اما ماهیت دولت‌متّحد همچنان حفظ شد. باید توجه داشت که افزایش تعداد استانها و استانداری در یک روند مشخص نوعاً تمرکززدایی محسوب میشود زیرا اختیارات در فضای سرزمینی رفته رفته بیشتر از گذشته تقسیم و قدرت بیش از پیش توزیع می‌شود.
با این همه در طول تاریخ معاصر همواره نگاههایی از بیرون یا درون ساختار وجود داشتند که خواستار بازنگری در این استراتژی وحدت بوده اند و بدون آنکه نقدهای جدی بر ماهیّت نظام توزیع قدرت فعلی داشته باشند خواستار افزایش اختیارات محلّی اعم از شهرداری‌ها، استانداری ها و یا حتی تشکیل مناطق فدرال اعم از اقتصادی یا سیاسی بودند. این رویه اغلب در ابتدای روی کارآمدن کابینه های اجرایی از سوی برخی کارگزاران مطرح اما سپس به وادی فراموش سپرده می‌شود. همین تجربه پس از روی کار آمدن «کابینه چهاردهم» نیز به دفعات از سوی برخی کارگزاران ارشد از جمله معاون رئیس جمهور و ریاست محترم جمهوری نیز مطرح شده و حاشیه‌ها یا نقدهایی به همراه داشته است.

https://www.tg-me.com/risstudies/1822
یادداشتی خوب از دکتر حبیب‌الله فاضلی در خصوص تفویض اختیارات رئیس‌جمهور به استانداران در میانه جنگ!
ایشان استدلال می‌کند که همه دولت‌ها در مواقع اضطراری و بحران به ویژه جنگ قدرت را تجمیع و اختیارات را متمرکز می‌کنند اما ظاهراً در ایران، رویه حقوقی برعکسی درحال دنبال شدن است.

برای دیدن متن یادداشت کلیک کنید👇


https://www.tg-me.com/NPPERSIA/127
ابعاد پنهان سفر غیرمنتظره جولانی به باکو

سفر غیرمنتظره جولانی به باکو ابعاد پشت پرده زیادی می‌تواند داشته باشد که عموماً واجد جنبه نظامی و استراتژیک است.
جولانی پس از توافق با ترامپ، متعهد شده تا نیروهای تکفیری «خارجی» را از سوریه اخراج کند. گرچه حزب اسلامی ترکستان (ایغورها) در ارتش سوریه ادغام شدند اما چند گروه تکفیری قفقازی همچنان در فهرست اخراج باقی ماندند که نه دولت‌های متبوع‌شان حاضر به استرداد آنها هستند و نه جولانی علاقه‌ای به درگیری با آنها دارد. تا کنون تمرکز و پراتیک نظامی آنها در مرز سوریه با عراق بود اما به نظر می‌رسد بخشی دیگری از تکفیری‌ها مانند جنگ ۲٠۲٠ قراباغ قرار است به مرز با ایران منتقل شوند. پیش از آن نیز ۴٠ روستا در رایون آستارا از جمعیت بومی تخلیه و برخی گروههای تکفیری در آن مستقر شده بودند.
اکنون تحلیل سفر جولانی به باکو بدون در نظر گرفتن جنگ آینده ایران و اسراییل و یا اشغال استان سیونیک ارمنستان ناممکن است و باید یک پیوست استراتژیک برای این سفر قائل بود. با توجه به حملات اسراییل به زیرساخت‌های نظامی شمالغرب در جنگ ۱۲ روزه، ضریب این احتمال نیز افزایش پیدا کرده.
دو فرض بی‌ثبات کننده دیگر نیز در این معمّای امنیتی متحمل است؛ نخست انحلال پ ک ک و ادغام توان رزمی آن در پژاک برای ناامن سازی مرزهای غربی ایران و دو دیگر، حرکت یک ستون از نیروهای تکفیری از شرق سوریه به سمت ایران جهت خرابکاری و حمله به نقاط حساس مرزی در شرایط بحرانی. بنابراین ترکیب حمله هوایی با جنگ زمینی با استفاده از تکفیری‌ها محتمل به نظر می‌رسد.


@Salar_Seyf
طبق ماده ۳۴ کنوانسیون وین درباره حقوق معاهدات و براساس اصل عدم الزام کشور ثالث هیچ توافقی نمی‌تواند حقوق و تعهداتی برای دولت ثالث ایجاد کند. پس مذاکره کشورهای دیگر در مورد مرزهای مشترک، ما را ملزم نمی‌کند.

https://x.com/salar_seyf/status/1953490953815118137?t=73reUGZpWQx2f1ADuEfV0A&s=19

👇👇👇
@Salar_Seyf
موقعیت حقوقی ایران در مسأله زنگزور

مقاله زیر به این موضوع می‌پردازد که ایران چه ابزارهایی از نظر حقوق بین‌الملل درخصوص مسأله زنگزور دارد و اگر دو طرف با یکدیگر توافق کند، چه حقوقی برای ایران متولد خواهد شد؟


https://www.tehrantimes.com/news/516712/Iran-s-legal-standing-in-the-Zangezur-question
🔰نگاهی به کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی»؛
توسعه به مثابه استراتژی ملی

🔸نویسنده کتاب «امر ملی و تمامیت ارضی» اعتقاد دارد که برای ترسیم درست استراتژی ملی، فهم ناشی از واقعیت موثر، عقل ملی و وجود یک دولت مقتدر توسعه‌گرا ضروری است.

🔸دولت‌های مقتدر با تمرکزگرایی و توسعه‌گرایی، در حفظ انسجام و تمامیت سرزمینی موفق‌تر عمل کرده اند.

🔸او استراتژی را به‌معنای نوعی حیله و نیرنگ در جنگ قلمداد می‌کند و آن را یک طرح قاطع بدون توجه‌به قضاوت‌ها، ایدئولوژی‌ها و هنجارهای عاطفی و تنها متکی بر مفهوم «واقعیت موثر» می‌داند. او معتقد است که راهبرد تنها به یک راه چاره و توصیه‌ای غیرالزام‌آور اشاره دارد در حالیکه استراتژی یک امر قاطع است.

🔸او از شعر حافظ تأویلی سیاسی نموده و غزلیات و اشعار خواجه شیراز را مبتنی بر امر ملّی و نظریه بقای ایران قلمداد می‌نماید. نویسنده با تأکید بر زمانه پرآشوب و غم‌انگیز حیات خواجه‌ی شیراز و با ذکر نمونه‌های بسیاری از اشعار او، بر این باور است که به‌واسطه‌ی محیط خطرناک و بسته‌ی عصر حافظ، او نوعی رازگونگی و پنهان‌کاری را در بیان نظریات سیاسی خویش و توضیح چرخه تاسیس، زوال و بازتاسیس ایران در پیش گرفت تا خطوط نانوشته و تعبیرات رندانه او در این حوزه، تنها برای اهل نظر مشخص باشد اما «هر کس به‌قدر دانشش» بهره‌ای از اشعار لسان‌الغیب ببرد.

ibna.ir/x6BhX

@ibna_official
DideBan 160 V1.2 seyf.pdf
351.6 KB
مسأله زنگزور، امنیّت مرزی و مبانی حقوقی مداخله ایران
ماهنامه دیده‌بان امنیّت ملّی- پژوهشکده مطالعات راهبردی

مقاله تحلیلی حاضر درباره «مسأله زنگزور» پس از بررسی مفادّ توافق‌نامه موسوم به مسیر ترامپ به مرور اهرم‌های ایران از منظر حقوق بین‌الملل و مشروعیت مداخله تهران در توافقات احتمالی بین طرف‌ها می‌پردازد و توضیح می‌دهد که ایران بر اساس کدام اصول، قواعد و دکترین‌های حقوقی، مشروعیت مداخله و ورود به مسأله زنگزور را دارد.

@Salar_Seyf
The Question of Afghan Migrants.pdf
637.6 KB
مسأله مهاجران افغان در ایران و چالش‌های امنیت ملّی: ضرورت تدوین استراتژی مهاجرتی

ماهنامه دیده‌بان امنیت ملی، شماره ۱۶۱

مقاله حاضر با رویکردی کمّی، ابتدا به بررسی چالش‌های ناشی از مهاجرت توده‌ای برای اقتصاد ایران ـ به‌ویژه در حوزه‌های بهداشت، آموزش، کار و بیمه، رشد جمعیت و سایر بخش‌ها ـ می‌پردازد. سپس، به عنوان نمونه، تأثیر اخراج مهاجران غیرقانونی در نیمه نخست سال ۱۴۰۴ بر بازار مسکن را مورد تحلیل قرار می‌دهد. در نهایت، با بهره‌گیری از تجربه سایر کشورها، ضرورت تدوین یک استراتژی مهاجرتی برای ایران را مطرح می‌سازد. نوآوری این مقاله در به‌کارگیری رویکرد کمّی و ارائه آمار و داده‌های مستند است.

@Salar_Seyf
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خاورمیانه‌ای وجود ندارد. قبایل و روستاها وجود دارند. دولت-ملت‌ها توسط بریتانیایی‌ها و فرانسوی‌ها در سال ۱۹۱۶ ایجاد شدند... اما خاورمیانه اینگونه کار نمی‌کند... «با فرد، خانواده، روستا، سپس قبیله، جامعه، مذهب شروع می‌شود و در نهایت، ملت».

@Salar_Seyf
‏تام باراک و خاورمیانه بی‌هیچ

یک ماه پیش نوشته بودم که تحلیل مواضع تام باراک در منطقه به دلیل منطقی که دنبال می‌کند اهمیت دارد. او امروز در اظهاراتی جنجالی، با اشاره به توافق سایکس–پیکو که قلمرو سابق خلافت را میان کشورهای مختلف تقسیم کرده بود، گفت: «خاورمیانه‌ای وجود ندارد، بلکه تنها عشایر و قبایل هستند.» پیش‌تر نیز مشروعیت مرزهای منطقه را به سود اسرائیل زیر سؤال برده بود. اگرچه تقریباً همه سیاستمداران این واقعیت را کمابیش می‌پذیرند، اما کسی جرأت بیان آشکار آن را نداشت؛ زیرا تا کنون هیچ‌کس خواهان تغییر وضع موجود مرزهای بین‌المللی نبوده است. تنها کسی که قصد دگرگونی در ساختار ژئوپلیتیک خاورمیانه را داشته باشد، به چنین موضوعی اشاره می‌کند.

تجربه سوریه نشان داد که پروژه دولت–ملت در شامات و شمال آفریقا، یک قرن پس از ظهور ناسیونالیسم عرب، شکست خورده است. سوریه به‌مثابه آزمایشگاهی بود که نشان داد ناسیونالیسم عرب به پایان راه رسیده و اندک اعتبار باقی‌مانده خود را نیز از دست داده است. در حالی که تروریست‌های قفقازی، اویغور و ازبک از هزاران کیلومتر دورتر به سوریه آمدند و مردم عرب این سرزمین را به دلایل واهی از خانه و کاشانه‌شان بیرون راندند، هیچ صدایی از ناسیونالیسم عرب—حتی در حد یک مقاله—برنخاست. در چنین شرایطی طبیعی است که فردی مانند تام باراک برای مفهوم کشور و مرز در سوریه، عراق، لیبی، اردن و دیگر نقاط منطقه اعتباری قائل نباشد.

با این حال، در لابه‌لای سخنان او همواره نشانه‌ای از تمایل به احیای خلافت به چشم می‌خورد؛ در اظهارات اخیرش نیز این نکته مشهود بود. البته چنین مواضعی حساسیت‌های زیادی را در میان نیروهای سیاسی ترکیه برخواهد انگیخت: از یک سو کمالیست‌ها آن را بی‌احترامی به میراث آتاترک و پروژه ملت‌سازی او می‌دانند و از سوی دیگر، نیروهای چپ و سکولار آن را مداخله‌ای امپریالیستی ارزیابی خواهند کرد.
وضع ایران در این معادله طبق معمول پیچیده مانده. از یکطرف هیچگاه بخشی از خلافت‌عثمانی نبودیم و مرزهایمان محصول قراردادهای متعدد مرزی با همسایگان یا قیّم‌های آنها است نه سایکس‌پیکو. قدیمی‌ترین خط مرز ترکیه نیز-که جانشین عثمانی شد- با ایران است (بقیه مرزهای ترکیه در معاهده لوزان ۱۹۲۳ ترسیم شده) از سوی دیگر به دلیل همسایگی با این منطقه شکننده دائما گردبادهای آن ما را به درون خود می‌کشد و حتی اگر بخواهیم، گاهی دورماندن از طلاطم مرگبارش ناممکن است. مهم دقت در انتخاب استراتژی‌هایی است که تعیین می‌کند ما در کجای معادله بایستیم و تا کجا باید با این منطقه همیشه طوفانی همبازی شویم.

https://www.tg-me.com/salar_seyf/404
Forwarded from موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس))
#اختصاصی

❗️تحلیل کمی ریسک‌ ‌امنیتی ـ اقتصادی کریدور زنگزور در اقتصاد استان اردبیل

🖊سالار سیف‌الدینی، کارشناس مسائل بین‌الملل

استان اردبیل در شمال غرب ایران، به‌عنوان نقطه کلیدی عبور کامیون‌های ترانزیتی جمهوری آذربایجان به سمت منطقه خودمختار نخجوان، نقشی استراتژیک در معادلات ژئوپلیتیک منطقه ایفا می‌کند. مسیر بیله‌سوار ـ نخجوان که از خاک این استان عبور می‌کند، تنها پل ارتباطی زمینی بین بخش اصلی خاک جمهوری آذربایجان و منطقه جدا‌مانده نخجوان محسوب می‌شود. این موقعیت جغرافیایی منحصربه‌فرد، مجموعه‌ای از فرصت‌های مهم را برای ایران فراهم آورده است. در بُعد ژئوپلیتیک، این وابستگی جغرافیایی باکو به تهران، اهرم مؤثری در دست ایران قرار داده که در مذاکرات دوجانبه و منطقه‌ای قابل‌استفاده است. از منظر اقتصادی، عبور روزانه صدها کامیون از این مسیر، عواید قابل‌توجه ترانزیتی برای استان اردبیل و آذربایجان شرقی تولید می‌کند و به تقویت اقتصاد محلی و ایجاد اشتغال کمک شایانی می‌نماید.

ادامه در👈
https://www.iras.ir/?p=13139

📎تلگرام
@IRAS_INSTITUTE
📎اینستاگرام:
https://www.instagram.com/iras_institute/
kol-115_251001_215245.pdf
6.3 MB
تحلیل کمی ریسک اقتصادی-امنّیتی زنگزور در استان اردبیل

سالار سیف‌الدینی

در این مقاله با استفاده از روش‌های کمّی سعی کردیم، ریسک‌های امنیتی و اقتصادی کریدور فرضی زنگزور را سنجیده و بررسی کنیم که با باز شدن کریدور ترامپ، هر یک از استانهای اردبیل و تبریز چقدر عایدات مالی از دست خواهند داد.

@Salar_Seyf
نشست امر ملّی در دنیای معاصر

سه شنبه ساعت ۱۴، دانشکده علوم اجتماعی


@Salar_Seyf
IGQ_Volume 21_Issue 3_Pages 43-74_2.pdf
1.2 MB
تغییرات گفتمان ژئوپلیتیکی در ترکیه و تأثیر آن بر قلمروسازی در پیرامون

فصلنامه بین‌المللی ژئوپلیتیک
در این مقاله استدلال کردیم که گفتار یا دیسکورس ژئوپلیتیکی در ترکیه پس از جنگ سرد و تثبیت حزب عدالت و توسعه (اسلام‌سیاسی) دچار دگرگونی هایی شده و از پارادایم کمالیستی (برپایه غرب‌گرایی، اولویت دولت-ملّت و شناسایی مرزهای موجود) به پارادایم امپراطوری‌گرا (برپایه نوستالژی عثمانی) حرکت کرده است. تکوین این پاردایم به نوبه خود محصول تحولات جهانی ژئواستراتژیکی بود که در دهه ۸٠ میلادی به استراتژی کمربندسبز برژینسکی علیه کمونیسم انجامید و نمود آن در ترکیه به صورت پروژه سنتز تُرک-اسلام منجر به ظهور شکل نوینی از ناسیونالیسم شد که راه را برای اسلام‌سیاسی دهه‌های بعدی و در نتیجه نوعثمانی‌گریِ پراگماتیک باز می‌کرد.

@Salar_Seyf
صدای پای فاشیسم...

همیشه کسانی هستند که حتی در اوج تورم و زوال اقتصاد بجای نعره بلند فقر، سالی چندبار صدای پای فاشیسم را می‌شوند. حتی اگر هزاران سنگ همین حالا از آسمان بر سر مردم ببارد یا قحطی بیاید، پشت تریبون می‌روند و در مورد خطر ظهور فاشیسم لکچر می‌دهند و درحالیکه ده نوع بلای خانمان‌سوز در لحظه نقاب از چهره بر می‌کند، اما اولویت این قشر هشدار در مورد ظهور فاشیسم است.
اگر حقوق پایه‌ کار به زیر صد دلار برسد قرار نیست «چپ» صدای خُرد شدن استخوان کارگران را بشنود چون شنود صدای پای فاشیسم همیشه برایش جذاب‌تر است.
از خود نمی‌پرسند در کشوری که تاریخش هیچگاه فاشیسم را تجربه نکرده و همین حالا در بی‌نظمی غلت می‌زند، این صدای پای مهیب از کدام چکمه و جرس می‌تواند بلند شود. نه اینکه فرق محافظه‌کاری با فاشیسم را ندانند، اما امنیّت یا هر نوع نظم و قانون هم آزارشان می‌دهد.

@Salar_Seyf
China’s_Experience_in_Managing_Border_Regions_and_the_Uyghur_Minority.pdf
6 MB
تجربه چین در سین‌کیانگ برای مدیریت مناطق مرزی و اقلیت‌ اویغور

✍🏻سالار سیف الدینی، ماهنامه هویت

در دهه‌های نخست حکومت حزب کمونیست، سیاست قومی در منطقه سین‌کیانگ بر مبنای اعطای نوعی خودمختاری رسمی به اویغورها بنا شد. ساختار اداری به ظاهر قومی طراحی شد به‌گونه‌ای که ایالت خودمختار اویغور در سین‌کیانگ تشکیل شد، مدارس دوزبانه، گسترش رسانه‌های محلی به زبان اویغوری و موسسات فرهنگی محلی ایجاد شدند و حتی در برخی سطوح ادارات محلی، سهمیه‌هایی برای مدیران بومی در نظر گرفته شد اما همه اینها به همگرایی منطقه سین کیانگ با چین کمک نکرد بلکه وضع بدتر شد...

@Salar_Seyf
2025/10/19 15:26:02
Back to Top
HTML Embed Code: