Telegram Web Link
سرو ایرانشهر

سالار سیف الدینی

 «و این چیزها اندرین نامه بیایند که سهمگین نماید و این نیکوست چون مغزِ آن بدانی. این همه درست آید به مغز به نزدیکِ دانایان و بخردان به معنی و آن که دشمن دانش بُوَد این را زشت گرداند» - مقدمه شاهنامه ابومنصوری


 حدود هزار سال پیش، فردوسی دهقان‌زاده خراسان پس از آنکه زمین‌های پدری‌اش را طی 30 سال، صرف خرید نسخه‌های خطی خدای نامک از سرزمین‌های دور و نزدیک ایران‌زمین کرده بود، در تنگدستی درگذشت. فردوسی گوهر به دینار نفروخت بلکه سرمایه مادی‌اش را به سرمایه تاریخی بدل کرد. در آستانه قرن جدید، تقدیر تاریخی یک بار دیگر و این بار در آذربایجان تکرار شد و زمین‌های در بازار شهر تبریز یکایک تبدیل به دفتر و کتاب شد.
فردوسی در روزگاری عزم احیای تاریخ ایران را در قالب نظمِ جدید کرد که زادگاهش خراسان، محل تاخت و تاز بیگانگان بود و شیرازه کشور از هم گسیخته بود. چونان‌که بهرام بیضایی در نمایش‌نامه دیباچه نوین شاهنامه تصویر کرده است:

«در خراسان شمشیر به سه زبان فرمان می‌دهد و به شش زبان خراج می‌گیرد. سهم سلطان، سهم خلیفه، سهم والی و سهم مذاهب. هژده طریقت در هم افتاده‌اند و دوازده امیر هریک تیغ می‌کشند که منم و این همه امیران به نام خلیفه در جنگ‌اند با یکدیگر و همه از سوی وی منشور و لقب دارند و تابعان وی‌اند».

در چنین زمانه‌ای در توس «مرگ به عربی سخن می‌گفت، و ظلم به ترکی و ترس به پارسی».
در پی زوال دولت ایرانشهر به دست خلفا، مردم خراسان نیز همچون سایر بلاد ایران در وطن خویش غریب افتاده بودند که شرح آن در تاریخ رفته است. از این رو دهقان توس نبشتن نامه‌ای را آغازید که پیش از او کسان دیگری نیز دست بدان برده بودند اما کامیاب نشدند و کار ناتمام ماند. هنگامی که فردوسی از کار نوشتن شاهنامه آسود، دیگر باغ و زمینی هم برای این دهقان توس باقی نمانده بود. تمام ثروت فردوسی خرج خرید «بقیه السیف» خدای‌نامه‌ها و دفترهای پارسی شده بود که باید از دوردست و پس از سال‌ها انتظار از راه می‌رسید.
اما شهرت جهانگیر شاهنامه فردوسی در ایران و جهان، تا اندازه زیادی مرهون «تبریز» بود. نسخه‌های شاهنامه بزرگ به همراه نگارگری‌ها و خطاطی‌های نفیس در تبریز و مکتب هنری آن طراحی شد. شاه اسماعیل صفوی پس از تاج‌گذاری در تبریز برای احیای شاهنامه همت کرد. نام همه پسرانش را از پهلوانان شاهنامه گرفت و دستور طراحی شاهنامه‌ای را برای پسرش طهماسب داد که در زمان مرگ پدر، طفل خردسال بود و باید چون میراثی برای آینده‌اش باقی می‌ماند. شاه عباس، شاهنامه را به قهوه‌خانه برد و سنت ملی شاهنامه‌نویسی را بنا کرد. علیرضا عباسی به دستور شاه عباس کبیر یک بار شاهنامه را خوشنویسی کرد و این‌چنین بود که این اثر سُترگ ماندگار شد.
جواد طباطبایی اعیان‌زاده تبریز در سال 1323 در تبریز چشم به جهان گشود در خانواده‌ای بازرگان. پدرش را در کودکی از دست داد و خاطره یورش همیشگی سالدات‌های روس که گاه و بیگاه به تبریز دست‌اندازی می‌کردند بخشی از خاطره خانوادگی‌اش بود. طرح ایده‌ای حول مکتب تبریز و تفکراتی که پس از «وهن بزرگ ترکمانچای» در دارالسلطنه در میان حلقه‌ای از دیوان‌سالاران ایرانی به زعامت عباس میرزا شکل گرفت، از اولین دغدغه‌های او بود که در نهایت در کتاب سترگ «مکتب تبریز و مبانی تجددخواهی» عرضه شد. انقلاب مشروطه و اندیشه سیاسی ایران که بر گرد مشروطیت شکل گرفته بود، از نظر طباطبایی مهم‌ترین میراث فکری ایران بود که در نهایت در واپسین کتابش که مزین به نام «حکومت قانون» بود، پدیدار شد.
اخراج طباطبایی از دانشگاه به دلیل مشکلاتی شخصی با او، در اثر همین پایبندی به قانون و سنت دانشگاهی بود. این اخراج ضایعه‌ای برای دانشگاه و موهبتی برای او شد چراکه موجبات فراغت از قیل و قال‌های معمول را فراهم آورد، تا بتواند در وادی پژوهش‌های سترگی گام بردارد که کمتر کسی تاکنون بدان خطر کرده است. محصول این فراغت ده‌ها تألیف، ترجمه و مقاله است که احتمالا آینده فکری و سیاسی ایران‌زمین را همچون شاهنامه شکل خواهد داد. اما بُعد دیگر این حادثه هم‌ نوعی سرنوشتی با «فردوسی» را رقم زد: «پراکنده شد مال و برگشت حال».
پس از درگذشت پدرش، تربیت و تمشیت خانواده طباطبایی تا اندازه زیادی بر عهده عموی او بود و او نیز سه باب مغازه در بازار آهن‌فروشان تبریز برای جواد به جا گذاشت تا سرمایه آینده‌اش شود. املاک به تدریج هریک به شکلی فروش رسید تا خرج کتاب یا دفتری شود که امروز سرمایه معنوی و فکری است. همچنان که باغ فردوسی در توس تبدیل به شاهنامه شد، میراث خانوادگی طباطبایی در بازار تبریز، هریک دفتری شد در تاریخ اندیشه.

▫️ادامه:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-872192
حکایت سوزاندن صورت مذاکرات «قانون مدنی» و دلیل آن، به روایت جواد طباطبایی

مصطفی عدل یکی از حقوقدانانی که در تدوین قانون مدنی شرکت داشت جایی گفته است: پس تصویب قانون مدنی، صورت مذاکرات سوزانده شده تا از آن پس، حقوقدانان و قضات هرجا به اشکالی در فهم ماده ای برخوردند در تفسیر آن بجای منابع قدیم فقهی یعنی نص های قدیم به اصول حقوق جدید برگردند و بدین سان قانون جدید را برابر مقتضیات زمان و مکان علم حقوق جدید توضیح دهند.

اما تفسیر سیدجواد طباطبایی از سوزاندن مشروح مذاکرات قانون مدنی:

هدف قانونگذاران ایران مدرن آن بود که حقوق شرع درون یک نظام حقوقی جدید فهمیده و بسط داده شود. مهمترین پیامد این قاعده که «قانون باید با مزاج مملکت سازگار باشد» این بود قانون شرع باید بر اساس نظام حقوقی فهمیده و بسط داده شود.

اما «مزاج مملکت» در زمان و مکان امری ثابت نبود و همین امر موجب میشد که قانون شرع مطابق مقتضیات زمان و مکان مورد تفسیر قرار گیرد. این همان تحولی است که به تعبیر من می بایست فهمی از وجوهی از قدیم در جدید شرع را با اسلوب حقوق جدید عرضه میکرد.

با این همه جدید و بدیع بودن قانون مدنی به بهره گرفتن از مجموعه های مدرن مربوط نمیشود. آنچه دارای اهمیت بیشتری است قرار دادن قانون در میدان جاذبه حقوق بود تا قانون قدیم با حقوق جدید تفسیر شود و در هر دوره ای نیز با مقتضیات زمان و مکان مطابقت داشته باشد.
🆔 @Salar_Seyf
رشته توئیت پیرامون عملیات نظامی احتمالی علی اف در تعطیلات نوروز

‏علی اف میخواهد در روزهای آینده یک عملیات گسترده را در آرتساخ دنبال کند.اما این عملیات بیش از ارمنستان،علیه ایران نیز هست.نشانه ها چنین میگویند:
۱-تبلیغات رسانه ای مبنی بر انتقال نیرو از ایران به آرتساخ
۲-زمان بندی حمله با استفاده از تعطیلات دو هفته ای نوروز در ایران مهم است.

صرف نظر از اینکه چه کسی در ایران حکومت میکند، هر تحرک نظامی در قراباغ از طرف مثلث باکو-آنکارا-تلاویو نوعا اقدامی علیه منافع ژئوپلیتیکی ایران است.برای همین است که آنها همیشه تلاش میکنند با استفاده از عواملی چون تبلیغات سیاسی و تعطیلی در جشنهای ملی از اصل غافلگیری استفاده کنند.
یکی دیگر از نشانه های اینکه جنگی مستقیم یا غیر مستقیم علیه ایران در راه است اینکه طرفداران ایران در جمهوری باکو بصورت گسترده دستگیر میشوند که این شامل شیعیان، اقلیت های قومی مانند تالش ها است. اگر اقدامی علیه امنیت ملی ایران در راه نیست، چرا این افراد به صرف عقیده دستگیر میشوند؟
▫️نشر دهید👇🏻
https://twitter.com/salar_seyf/status/1637022304839376896?t=pfulxf8lZpty6lJBi9hk-A&s=19

👇🏻
🆔 @Salar_Seyf
▫️پاسخی به توئیت های سیدعباس موسوی

لازم بود پاسخی به ادعانامه سفیر سابق داده شود. سعی کردم در چند خط خلاصه کنم. افراد نباید فکر کنند که میتوان هرکاری کرد، شکست خورد و سپس برای فرار از مسئولیت تقصیر را به ذمه یک گروه موهوم و مرموز که هیچ قدرت و دسترسی ندارد، محول کرد رفت:

‏شما در جایگاهی نیستید حسابرسی کنید،بلکه باید حساب پس بدید.حساب اینکه چرا علیرغم هدفگذاری خودتان نتوانستید از نزدیک شدن باکو به اسرائیل جلوگیری کنید؟شمایی که همه منافع ملی را فدای این سیاست کردید. ماموریت شما شکست خورد :«همه الفاظ جهان را در اختیار داشتید و آن نگفتید که بکار آید».
همه امکانات و قدرت وزارتخانه ها و سازمانها را داشتید و نتوانستیدـ حالا از یک نیروی موهوم صحبت میکنید که هیچ قدرت اجرایی ندارد!
الان هم ایکاش سکوت میکردید تا لکه حمایت مرکز «هدایت سایبری باکو» از موضع تان) که جرج دیک پشت میز آن پز داده) بر دامن شما ننشیند.👇
https://twitter.com/salar_seyf/status/1643910259361083393?t=aPcBVMVjF8_KoTUMVTMa5Q&s=19


🆔 @Salar_Seyf
cut_درسگفتار ماکیاول-طباطبایی-بخش11_1681243681667
<unknown>
مقدمات مشروطه خواهی در دربار عباس میرزا

پرسش عباس میرزا از فرستاده ناپلئون به تبریز، پرسشی بود که پاسخی در نظام سنت قدمایی و ناحیه های سه گانه آن (نص اسلامی، نص یونانی و نص ایرانشهری) نداشت و لاجرم پاسخ آن در بیرون سنت بود. از این نقطه بود که ناحیه ای جدید و نظام آگاهی نوآئینی پدید آمد و مفاهیم جدیدی بر نظام سنت قدمایی تحمیل شد.

بخش نخست درسگفتارهای ماکیاولی، دکتر طباطبایی، ۱۳۸۸

🆔 @Salar_Seyf
🔴 ایران و چهره‌های گوناگون پانترکیسم

▫️به دوستانی که مباحث علمی و تفسیری پیرامون پان ترکیسم را دنبال میکنند، شماره جدید گفتگو به ویژه مقالات استاد کاوه بیات و حمید احمدی را توصیه میکنم.
▫️مقاله خودم درآمدی ««گذرا» پیرامون مذهب است و رابطه بین امت گرایی (آرمان خلافت)، مذهب حنفی و پان ترکیسم شده. بقیه مقالات نیز هریک پژوهی بدیع در باب تازه ترین تحولات این حوزه است. از سایت زیر نسخه الکترونیکی آن قابل تهیه است.
▫️نویسندگان این شماره گفتگو: کاوه بیات، حمید احمدی، جعفر خاشع، مهدی حسینی تقی‌آباد، سالار سیف‌الدینی، شیوا علیزاده و داود دشتبانی

تهیه نسخه الکترونیک از سایت زیر:👇
https://www.avangard.ir/product/5793
Audio
▫️تحلیل تهدید ایران توسط طالبان

درسگفتارهای ماکیاوللی، ۱۳۸۸، جواد طباطبایی

در مناسبات بین کشورها اصل بر پیمان شکنی و شبیخون زدن-در شرایطی که ممکن باشد- است. به عبارت دیگر هیچ کشور همسایه ای نداریم که به محض اینکه که نتواتیم از خودمان دفاع کنیم به ما حمله نکند. پس وقتی که ضعف شدید، تمام پیمانها شکسته خواهد شد-حتی مهم ترین پیمانها- و به شما حمله خواهند کرد. مهم هم نیست که این کشورهای همسایه مسلمانهای خیلی خوبی باشند مثلا از نوع «طالبان» که بسیار مومن اند یا اینکه «امریکا» باشد.

@Salar_Seyf
کتاب «جنگ دوم قره باغ:ریشه ها و پیامدها»، به اهتمام د.امین پرتو از سوی پژوهشکده مطالعات راهبردی در ابتدای سال منتشر و جزو پرفروشهای این موسسه در نمایشگاه کتاب بود.

اثر حاضر مجموعه مقالات، پیرامون ابعاد جنگ قراباغ است و پژوهشگرانی از سلایق و رویکردهای مختلف در تدوین آن حضور دارند.
فهرست مقالات و پژوهشگرانی که در تدوین این اثر مشارکت داشتند جهت استفاده علاقه مندان قرار میدهم.

پیرامون اهمیت کتاب باید گفت:
برای پژوهشگران و دانشجویانی که به دنبال منابع جدید و بکر برای فهم رویدادها و استفاده از آن در رساله های خود هستند، این اثر منبعی در خورد مطالعه است.

🆔 @Seyf_Salar
▫️چشم انداز ژئوپلیتیک آذربایجان و قراباغ کوهستانی در آستانه چاپ جدید

با توجه به استقبال جامعه علمی و مخاطبین از کتاب فوق، این اثر در حوزه دانشگاهی نیز موفق بود و اکنون جزو منابع کنکور دکتری و درسی رشته مطالعات منطقه ای است.

بنابراین انتظار می رود کتابی جدید نیز با موضوع چشم انداز ژئوپلیتیک ترکیه در نیمه دوم سال روانه بازار شود و مورد توجه علاقه مندان قرار بگیرد.

📖تهیه آنلاین کتاب چشم انداز ژئوپلیتیک آذربایجان و قراباغ کوهستانی در لینک زیر

🆔 @Seyf_Salar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📽سخنرانی مهم دکتر علیرضا قیامتی استاد دانشگاه فرهنگیان مشهد، پیرامون اهمیت کار فردوسی

در جایی که شمشیرها نتوانستند از ایران پاسداری کنند، فردوسی با قلم و کتاب مقدمات استقلال ایران از میدان جاذبه خلافت را فراهم کرد.

🆔 @Salar_Seyf
🔴 درباره‌ی رزمایشِ مشترک ارمنستان و آمریکا در سیونیک

هرسه کشور قفقاز جنوبی، موانعِ جدی برای عضویت در ناتو دارند. در عین حال، هر سه کشور در چارچوب گسترشِ ناتو، از دهه‌ی ۲٠٠٠ [میلادی] در ساختارها و ترتیباتِ جانبیِ ناتو مشارکت می‌کنند. موضوعی تازه نیست و به معنای عضویت هم نیست. در مواقعی که کابینه‌ی غرب‌گرا در قدرت باشد، تمایل برای مشارکت بیشتر است.
برگزاری مانور نظامی بین آمریکا و ارمنستان در سیونیک، در چارچوب مشارکت در این ترتیبات و برنامه ها است.
روسیه در قضیه‌ی کریدورِ لاچین نشان داد که ناظرِ مطمئنی برای صلح نیست و احتمالاً در قصیه‌ی دالانِ زنگزور هم قصد دارد، کنترل آن را بدست بگیرد تا کارت متقابلی علیه ترکیه داشته باشد.
نزدیکی نگاهِ آمریکا با ایران در این قضیه به ضرر ما نیست، چون آنها عدول کرده‌اند نه ما. بهترین جنگ‌ها آنهایی هستند که بدون شلیکِ یک گلوله در آن پیروز شویم. نیروهای فرامنطقه‌ای می‌آیند و می‌روند، اما منافع استراتژیک و همسایگیِ پایدار است. آمریکا هم نمی‌تواند ارتشی دائمی در سیونیک مستقر کند.
عدولِ آمریکا از سیاستِ قبل و نگاه نو روسیه، نشان‌دهنده‌ی ماهیتِ سیّالِ سیاست است. رابطه‌ی نیروها دائماً در حال تغییر است و منطقِ مناسباتِ قدرت، حکم می‌کند که مواضع دولت‌ها بر اساس ماهیتِ ناپایدارِ رابطه‌ی نیروها، تعیین شوند.
حاصل آن‌که از مانورِ اخیر، نباید بیش از حد نگران بود یا در خصوص آن مبالغه کرد.

نکته‌ی مهم این‌که، اروپا و آمریکا دوست ندارند، تهران، امتیازِ مهمی را از ارمنستان بدست بیاورد و نقش آن، پررنگ شود؛ مگر اینکه هیچ گزینه‌ی دیگری نداشته باشند.
ارمنستان نیز برخی عمده مسائلِ مربوط به ایران را با مشورتِ آمریکا می‌کند که معادله را پیچیده می‌کند.
اما هنرِ سیاست در اینجاست که بتواند در پیرامونِ نزدیک، نقش و بازی خود را به قدرت‌های بزرگ تحمیل کند چه در خصوص روسیه و چه در خصوص آمریکا. مانند حمله‌ی آمریکا به عراق و افغانستان.
این نوع موفقیت، نیازمند استراتژی و ابزارهای لازم و به عبارتی مستلزم هنرِ استراتژی است.
👇👇👇
🆔 @Salar_Seyf
▫️اسرار جنگ قراباغ؛ نگاهی گذرا به منطق تحولات سرزمینی در قراباغ

رشته توئیت

سرزمینِ قراباغ یا بردعه (به فارسی) در طول دویست سال، جدایی از ایران‌ طی معاهده‌ی  گلستان، بارها دست به دست شده و این چرخه تا امروز ادامه یافته است.

تحول اخیر نیز اولین نیست، آخرین هم نخواهد بود. باخت، تحقیر، جنگ، اضلاعِ منطقی است که چرخه را در هر عصر به حرکت در می آورد. مهم منطقِ کارکردی چرخه‌ی دست‌ به‌ دست شدن‌ها است.

اکنون مردم قراباغ، منتظر پاک‌سازی قومی‌اند. یعنی ارامنه که از دورانِ شوروی به این‌سو، اکثریتِ مطلق منطقه‌ی قراباغ بوده‌اند باید از آنجا بروند. اشغال و پاک‌سازی‌های قومی منشأ یک جنبش و حرکت سیاسی می‌شوند. پس چرخه هنوز ادامه دارد. این منطقی است که باید با آن مقابله کرد.

سیاستمدارانِ قراباغ نیز در این خصوص به نوبه‌ی خود سهم داشتند، زیرا با غرور و تبختر حاضر به حلِ مسئله نشدند.

روسیه از همان فردای معاهده‌ی گلستان مقصر اصلی بود. هرگاه از یکی از طرفین ناراضی بود، سرزمینِ قراباغ را قربانی می‌کرد. امروز نیز مسکو، قراباغ را قربانی نفرتش از پاشینیان کرد. همانطور که در سالهای ۱۹۲۳ و ۱۹۹۱ میلادی با این کارت بازی کرده بود.

بخشی دیگر، محصولِ تغییر موازنه‌ی قوا بین دو بازیگر محلی است.

اما تا جایی که به ایران مربوط می‌شود با فعال شدنِ گسلِ نوارِ شکننده‌ی جنوبِ قفقاز، بی‌ثباتی در پیرامونِ نزدیک مرزها بیشتر شده و تهدیدها جلوه‌ی دیگری پیدا خواهند کرد.

در جنگِ نخستِ قراباغ به دلایل نامعلوم، حیدر علی‌اف، عرض یک روز دو رایونِ جبرائیلی و فضولی را از دست داد و در عرضِ دو ماه از چهار رایون، عقب‌نشینی کرد، دلیل این شکست هیچ‌گاه روشن نشد. در همان جنگ، کیفیتِ سقوطِ شوشی، هنوز در پرده‌ای از ابهام است که آیا با عقب‌نشینی بود یا جنگ؟!

در جنگِ دومِ قراباغ نیز دو رایون در عرض یک روز توسط ارامنه، تخلیه و تاریخ تکرار شد و هنوز در خصوص کیفیت سقوط شوشی، ابهام زیاد است.

این‌ها اسرار جنگ هستند که بیشتر تابعِ سیاست‌اند. اگر قراباغی که سی سال سقوط نکرده بود عرض ۲۴ ساعت برافتاد، معنایش این است که مسئله سیاسی بود تا نظامی.

اسرارِ جنگِ قراباغ زیاد است. بخش از این جعبه رازها در دلِ حیدر علی‌اف بود که به خاک رفت و بخشی دیگر در دستِ روس‌ها.

امروز پاشینیان جعبه‌ی اصلی این رموز است. اینکه او چگونه به قدرت رسید و در پس پرده چه کرد، مهم است.در این بین، الهام علی‌اف فقط از فرصتِ تغییرِ موازنه و رابطه نیروها بهره برد.

اگر قبول کنیم، منطق دست‌ به‌ دست شدن منطقه، تابعِ معادله‌ای از رابطه‌ی نیروها و منطق مناسبات قدرت است، پس آینده‌ی منطقه در «بلند مدت» مقداری مبهم است. اما داستان «بردعه» هنوز تمام نشده است و ادامه خواهد داشت.

https://twitter.com/salar_seyf/status/1704752933080801718?t=Um-N_WobS1w7oDChNNovsg&s=19


🆔 @Salar_Seyf
🖋اشاره‌ای کوتاه به لابی جمهوری باکو در ایران

▪️پیرامون لابی رژیم باکو در ایران بسیار داد سخن است و با توجه به کژدار و مریز بودن سیاست ایران در باکو که در تاریخ دیپلماسی جهان بی‌سابقه است، شایعات و افسانه‌های زیادی در این خصوص وجود دارد و تجربه نشان داده است که دست‌کم در حوزه سیاست، شایعاتی از این نوع، رنگی از واقعیت دارند.
یکی از آن شایعات، تحصیل تابعیت باکو توسط دو تن از سفرای سابق در دهه هشتاد است.
تجارت سفرا، دیپلمات‌ها و وابستگان سیاسی ایران در باکو، ازدواج یا رابطه آن‌ها با اتباع باکویی یکی از معضلات اساسی دیگر است.
برخی از سفرای سابق ایران در باکو، حتی با شبکه اینترنشنال یا صدای امریکا نیز علیه ایران مصاحبه می‌کنند آن هم از داخل ایران. موضع‌گیری برخی از سفرای سابق و لاحق ایران در باکو علیه «ایران» و به نفع باکو باید یکی از دروس عبرت دیپلماسی در دانشگاه‌ها شود.
یکی از سفرای سابق که از قضا از خانواده‌ای توده‌ای هم بود در یک نشست در روزنامه اطلاعات تصریح کرد که در جنگ اول قراباغ با دبیر شورای عالی امنیت ملی به نفع باکو لابی کرده است. مدتی پس از جنگ ۲٠۲٠ همین سفیر، یک میهمانی مجلل در برج میلاد برای دیپلمات‌های سابق و لاحق کشور برگزار کرد و تابلوفرش دست‌باف از تصویر الهام علی‌اف با لباس نظامی به سفیر باکو در ایران هدیه کرد. در پشت این تابلو رایزن فرهنگی ج. ا. ا ایستاده بود و در آن محفل، سفرای فعلی و اسبق به همراه سایر افراد مرتبط ایران حضور داشتند. سوال این بود که این سفیر با چه «توجیه اقتصادی» این مهمانی و این هدیه پر هزینه را ترتیب داده است؟

می‌دانیم که ک.‌گ.ب بیشترین نفوذ را در ایران داشت. شبکه جاسوسی و نفوذ این سازمان مخوف پس از جنگ دوم جهانی به حدی در ایران گسترش پیدا کرد که حتی وارد ارتش نیز شد. حزب توده در دو مقطع نهضت ملی و انقلاب، هرگاه آزادی عمل پیدا کرد، فورا به تشکیل سازمان افسران دست زد. هدف، جاسوسی و کودتا بود. اما نفوذ ک.گ.ب صرفا به حزب توده محدود نمی‌شد و ابعاد دیگری نیز داشت. اما مسئله اصلی در طرف ایرانی نیست، مسئله اصلی در طرف روس است که همواره سعی شده در سایه بماند تا در مورد آن حزف نزنیم. زیرا یک چهره آشنا در پشت صحنه هدایت این شبکه در شوروی قرار داشت: حیدر علی‌اف.
حیدر علی‌اف هم در جوانی در قالب نیروهای اطلاعاتی شوروی به تبریز آمده بود -تا از نزدیک بر فعالیت مزدوران فرقه دموکرات نظارت کند-و هم به حد کافی ایران را می‌شناخت.
بزرگ‌ترین میراثی که علی‌اف از شوروی ارث برد، همین "شبکه نفوذ" بود. پس از فروپاشی، شبکه نفوذ شوروی در ایران منحل نشد، بلکه از سوی حیدر بازسازی شد و اهداف آن تغییر کرد. این شبکه دست‌کم به‌قدری موفق بود که کسی جرات نکند درباره آن سخن بگوید.

در سال ۲٠۲٠ میلادی اندیشکده‌ای به نام مرکز تحقیقاتِ اطلاعاتِ فرانسه، در گزارشی که با عنوانِ "دیپلماسی خاوریار" منتشر کرد که پس از پول‌شویی عواملِ رژیم باکو در بریتانیا، پولها به کشورهای دیگر منتقل شده‌اند؛ از جمله ایران.

به گفته این مرکز، پول‌هایی که باید صرف جلب نظر «سیاست مداران» و «رسانه ها» در کشورهای هدف می‌شدند ابتدا به چهار شرکت بریتانیایی منتقل شده و سپس در کشورهای مختلف از جمله ایران هزینه شده‌اند.
علی‌رغم ترجمه و نشر این گزارش به فارسی (عنوان: دیاسپورای ترکیه و جمهوری آذربایجان در فرانسه: ابزارهایی در خدمت پان ترکیسم) هیچ‌کس تا کنون در این خصوص سوال نکرده که مقصد این پول در ایران کجا و چه کسانی بودند.
تظاهر این روابط پیچیده، در ارائه تحلیل و گزارش از سوی بسیاری از کسانی که در این سال‌ها درگیر با این کار بودند، دیده می‌شود. تقلیل مسئله، «تغافل و تجاهل» به منافع و مصالح ملی مهم‌ترین رویکردی است که اعضای این لابی در پیش گرفته‌اند. ارائه چهره ایراند‌وست از «حیدر علی اف» از عجایب دیگری است که اهل فن میدانند توسط چه کسانی و طی چه پروژه‌ای صورت گرفت.
به‌هرحال شبکه‌ای که ک.گ.ب ساخته بود، ارثیه حیدر شد و از او به الهام رسید. این شبکه امروز به قدری در ایران احساس فراغت می‌کند که در روز روشن برخلاف مصالح و تمامیت ارضی موضع‌گیری می‌کند، اگر لازم شد دست به تجاهل میزند، اگر لازم شد تابلو فرش هدیه می‌دهد، میهمانی مجلل برگزار می‌کند یا به شبکه اینترنشنال مصاحبه می‌دهد.
لابی، هفته پیش مدعی بود «جنگ نمی‌شود» و اکنون که جنگ شده، سکوت می‌کند.
در جنگ دوم قراباغ معتقد بود که جنگ «ائتلاف ترکیه، اسراییل و باکو» با ارمنستان جنگ اسلام و کفر است و باید از شیعیان دفاع کرد. اما پس از جنگ، در برابر دستگیری صدها تن از دین‌داران شیعه در باکو سکوت کرد و حتی به دنبال تحویل حسینیون برآمد! و البته، طبق معمول، کسی هم نپرسید "چرا"!


🆔️ @Salar_Seyf

🔴 تمامیتِ ارضی ما، تمامیتِ ارضی آنها

«رای گفت برهمن را: اکنون اگر دست دهد بازگوی از جهت من،‌ مَثلِ دشمنی که بدو فریفته نشاید گشت. اگرچه کمالِ مُلاطفت و تضرّع و فرطِ مجالمت و تواضع در میان آرد و ظاهر را هر چه آراسته‌تر و به خلافِ باطن بنُماید و دقایقِ تمویه و لطایف تعمیه اندر آن به کار برد»
(کلیله و دمنه، باب زاغ و بوف)

دکترینِ وزارت خارجه ایران در قبالِ مناقشه‌ی قراباغِ کوهستانی، از گزاره‌ی «مناقشه قراباغ، راه‌حل نظامی ندارد و طرفین باید مذاکره کنند» از دهه‌ی ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ خورشیدی به عبارت «ما قراباغ را جزوی از تمامیتِ ارضی "جمهوری آذربایجان" می‌دانیم» در سال‌های اخیر تغییر کرده است.

از نظر سازمان ملل و شورای امنیت، تعلقِ قطعی قراباغ به هیچ‌ یک از طرفین‌، محرز نشد و در نهایت تصمیم درباره‌ی سرنوشت آن به گروه مینسک سپرده شد. اما سخنگوی وزارت خارجه ما به نوعی صحبت می‌کند که گویا، سخنگوی وزارت خارجه جمهوری باکو است.! همین سخنگو و نمایندگان دیگر آن وزارت‌خانه، تاکنون از تمامیتِ ارضی ایران در قبالِ اظهارات و سیاست‌های نابخردانه‌ی حکومتِ الهام علی‌اف حاضر به دفاع نشده و از وظایفِ خود، شانه خالی کرده‌اند. طبقِ اصلِ ۱۵۲ قانونِ اساسی جمهوری اسلامی ایران، وظیفه‌ی سیاستِ خارجی، حفظِ استقلال و تمامیّتِ ارضی کشور است، نه حفظِ تمامیتِ ارضی بقیه کشورها؛ آن هم از نوع کشورهایی که پایگاه جاسوسی و خرابکاری هسته‌ای علیه ایران هستند.

جالب اینکه وزارت خارجه ما در دنیا فقط تمامیتِ ارضی یک کشور را به رسمیت می‌شناسد و حاضر است از امنیتِ ملی ایران، برای آن هزینه کند، آن کشور هم جایی نیست، جز کشورِ علی‌اف!  مگر جز این است که ترکیه هم اکنون بخش‌هایی از شمالِ دو حلقه‌ی اصلی در محورِ مقاومت، یعنی سوریه و عراق را اشغال کرده! و روسیه بخش‌هایی از گرجستان و اوکراین را به تصرف خود در آورده است! اما تاکنون از سخنگوی وزارتِ خارجه جمهوری اسلامی ایران کمتر شنیده‌ایم که نسبت به ضمیمه شدن دوفاکتوی شمالِ سوریه به ترکیه، اظهارنظر کند!

اگر از وزارتِ خارجه‌ جمهوری اسلامی ایران، سؤال کنیم، خواهند گفت: ما تمامیتِ ارضی کشورها را به عنوان یک اصل و «سیاست اصولی» پذیرفته‌ایم! اول باید پرسید این سیاست اصولی از کجا ناشی می‌شود؟ اگر از منشورِ مللِ متحد ناشی می‌شود، باید گفت که خود شورای امنیت و سازمان ملل در خصوصِ قراباغ سکوت اختیار کرد و مسئله را به گروهِ مینسک سپُرد.

دوم اینکه، آیا ایران نیز یک کشور عضو مللِ متحد نیست؟ اگر هست، چرا طبقِ قانونِ اساسی، نسبت به سیاست‌های خصمانه‌ی رژیم باکو نسبت به تمامیت ارضی ایران سکوت کردید؟ مگر جز این است که شما وزارت امور خارجی ایران هستید نه جمهوری باکو!!

سوم اینکه، آیا «اصل» برای کشور است یا «کشور برای اصل» است؟ تمام ظرفیت و امنیتِ ملی فدای یک اصل خودساخته‌ای شده است که نه روسیه، نه ترکیه، نه جمهوری باکو در عمل التفاتی به آن ندارند. پس چرا برای خود به کیفیتی مانع‌تراشی کردیم تا جایی که به صورت نامحسوس، شیبِ مواضعِ وزارت خارجه به تدریج تغییر کرد و مملکت در آستانه‌ی مخاطراتِ عظیمی قرار گرفت که بی‌شباهت به محو شدنِ دولت حیره نبود.

نگارنده در کتابِ "چشم‌انداز ژئوپلیتیک آذربایجان و قراباغ کوهستانی" (۱۳۹۹) در سناریوهای پیش‌رو متذکر شده بود که در صورت بر هم خوردنِ موازنه‌ی قوا (با ورود ترکیه) جنگ‌، اجتناب‌ناپذیر خواهد بود و پیامد آن نیز ورود نیروهای جدید (ناتو، اسرائیل، ترکیه، روسیه) به جدارِ بیرونی مرز خواهد بود. متأسفانه این اتفاق نه در یک بُعد، بلکه در چهار وجه آن روی داد و ایران، دیگر به سختی می‌تواند از زیر بارِ این مصیب، بدون پرداختِ هزینه‌، خارج شود.

مرزهای ایران با قراباغ کوهستانی، از ۱۳۷۴ تا ۱۳۹۹ خورشیدی، منطقه‌ای امن و بدونِ چالش بود. اما از سال ۱۳۹۹ خورشیدی تاکنون این جدارِ مرزی تبدیل به یکی از امنیتی‌ترین مناطقِ ایران شده که حفظِ ثبات آن مستلزمِ کاربردِ زور و نیروی نظامی است.

همین یک فقره نشان می‌دهد که دستگاهِ دیپلماسی در دیدنِ «واقعیتِ مؤثر» یعنی تحلیل یک مسئله‌ی ساده از منظرِ رابطه‌ی نیروها و منطق مناسباتِ قدرت تا چه حد، موفق عمل کرده است.


🆔️ @salar_seyf

▫️انحلالِ دولتِ آرتساخ؛ تکرار تجربه‌ی نابودی خودمختارِی تالش - مغان


هرگز کسی این‌گونه فجیع به کُشتنِ خود برنخاست که من به زندگی نشستم.
(احمد شاملو)

دولت خودمختارِ آرتساخ، ششم شهریور ۱۴۰۲ خورشیدی (۲۸ سپتامبر ۲۰۲۳ میلادی) طی بیانیه‌ای اعلام کرده که از تاریخ یکم ژانویه ۲۰۲۴ میلادی، خود را منحل خواهد کرد. این تراژدی بزرگ در منطقه، یادآورِ فاجعه‌ی نابودی خودمختاری تالش‌ - مغان در سال ۱۹۹۳ میلادی است، زمانی که ایران، بی‌قید و شرط کمک کرد تا حیدر علی‌اف به قدرت برسد و او نیز پس از کسبِ قدرت، بلافاصله خودمختاری جمهوری تالش - مغان را لغو و سپس جمهوری اسلامی ایران را از کنسرسیوم نفتِ خزر با فشار آمریکا، اخراج کرد.!

اکنون نیز دوباره با سکوت و پیش گرفتن مفروضاتِ نادرست، ایران یک فرصت تاریخی دیگر را از دست داد.

یکی از کارشناسان مهم منطقه‌ی قفقاز، سال‌ها پیش نکته‌ی مهمی را در دکترین‌سازی ایران عنوان کرده بود:
«ایران باید در مسئله‌ی قفقاز جنوبی در چارچوب کلی حقوق بشر موضع‌گیری می‌کرد‌ نه اصلِ تمامیتِ ارضی یا اصلِ دولت که در قفقاز امری بی‌ریشه و برساخته‌ی نو است. طرحِ مسئله در چارچوبِ نظامِ حقوق بشر و «وضعیت ویژه یا وضع استثنا و کوشش برای صلح و هم‌زیستی می‌توانست موضع خودمختاری قراباغ، حتی در قالبِ جمهوری باکو را تقویت کند».

حقیقت این است که اصلِ تمامیت ارضی، متکی به پیشینه‌ی تصرفِ اراضی و حاکمیت بر آن است، هیچ یک از دولت‌های قفقاز جنوبی تا پیش از ۱۹۹۱ میلادی وجود نداشته‌اند و طبق کنوانسیونِ وین،‌ حکومت‌های محلی آنها نیز جزءِ تابعانِ حقوق بین‌الملل به عنوان دولتِ رسمیِ شناسایی‌شده نبود. بنابراین احرازِ مالکیت و در نتیجه حاکمیت بر مناطق مورد اختلاف، ناممکن و غیرِ مفید است. اما در این اختلافات، استناد به «اصلِ حقوق بشر» استناد محکمی‌تر در قیاس با اصلِ دولت و تمامیتِ ارضی دارد. علاوه بر آن دستِ دولتِ ایران برای مداخله‌ی سیاسی و... را نیز باز می‌گذارد.

ولی عدم توجه به این اصل، بنای نادرستی در سیاست خارجی ایجاد کرد و مانع شکل‌گیری یک موازنه‌ی اصولی شد. اکنون با انحلالِ دولت خودمختارِ آرتساخ در ماه‌ها و سال‌های آینده شدیدترین تهدیدها - که در تاریخ معاصر ایران، کم‌سابقه است - متوجه امنیتِ ملی ایران خواهد شد. زیرا مهم‌ترین نوار یا حایلِ امنیتی طبیعی ایران در منطقه از بین رفت.

بدیهی است که ارمنستان و خود شبه‌دولتِ آرتساخ نیز در این موضوع بی‌تقصیر نبودند. اما این مسئله تغییری در وضعیتِ ایران ایجاد نمی‌کند و تهدید همچنان پابرجاست.


🆔 @salar_seyf
2025/10/22 10:03:01
Back to Top
HTML Embed Code: