Telegram Web Link
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
*به مناسبت  سالگرد تولد حضرت مولانا در تاجیکستان ، یک اجرای بی‌نظیر از گروه کُر بهار ، به رهبری "آرش فولادوند" و  با خوانندگی دو خواننده ایرانی و یک خواننده تاجیک .*

*این اجرای بی‌نظیر رو بشنویم و از زبان شیرین فارسی و نوای این عزیزان لذت ببریم .*
@Salehnikbakht
👍2
🔴اعتراض علیه مهریه

🔺نوآوران ۱۴ مهر  ۱۴۰۴

✍️عباس عبدی

🔘چه کسی فکر می‌کرد روزی برسد که، تعداد زیادی از مردان جلوی دادگستری جمع شوند و شعار دهند که: ”چه اشتباهی کردیم؛ ما ازدواج کردیم“، ”جرم من زندانی؛ مهریه ایرانی“، ”حقوق ما ده تومنه؛ سکه ۱۱۰ تومنه”، ”مهریه اصلاح بشه“، و تابلوهایی با مضمون ضد مهریه و نفقه در دست که آنها را بلای ملت دانسته‌اند و یا اینکه؛ "سرطان بگیر، زن نگیر"، یا "ازدواج در ایران = زندان". جالب اینکه تعدادی از زنان هم همراه این مردان بودند. این فقط مردان نیستند که به حقوق خود معترض‌اند، زنان هم اغلب به بخش دیگری از حقوق و تکالیف داشته و نداشته خود معترض‌اند.

🔘ممکن است گمان شود که معترضین چندان زیاد نیستند، هر چند در این مورد زیادند، شاید بیش از ۸ هزار زندانی در این مورد هست و قطعاً تعداد بسیار بیش‌تری در حال و گذشته و آینده در پله‌های دادگاه‌ها بالا و پایین می‌روند و رفته‌اند و می‌روند، و... ولی مسأله مهم این است که از این گونه مسایل در کشور زیاد است و همه آنها تقریباً یک ریشه مشترک دارند. ریشه مشترک آنها، ناکارآمدی قوانین موجود کشور در تطبیق با واقعیت‌ها و تحولات اجتماعی است.

🔘این ناکارآمدی در حقوق زنان، خانواده، قانون مجازات و سایر موارد فراوان دیده می‌شود. بطور معمول می‌کوشند که هر جا را به صورت موردی حل و فصل کنند در حالی که به نظر می‌رسد این کارها شبیه وصله و پینه کردن است. هنگامی که فلسفه حقوق و قانون‌گذاری قابل دفاع نباشد، تغییر در جزییات نه تنها مشکلی را حل نمی‌کند، بلکه بدتر هم می‌کند.

🔘مسأله این است که منطق سنتی مهریه در نظام جدید خانواده عملاً از میان رفته است. البته هنوز هم خانواده‌هایی هستند که آن را ترجیح می‌دهند، ولی اغلب دختران و زنان دیگر چون گذشته به آن نیاز ندارند و به تبعات دریافت مهریه هم ملتزم نیستند. در شرایط کنونی، مهریه نه تنها باعث قوام خانواده و امنیت زن نمی‌شود، بلکه در بسیاری از موارد منشاء ناپایداری و کشمکش هم هست، و تبدیل به عامل نفرت و خشم هم شده، و بسیاری از خانواده‌ها را دچار بحران کرده است.

🔘مهریه که در گذشته منشاء امنیت خاطر برای زنان، بویژه در صورت فوت شوهر بود، اکنون عامل فشار به مرد شده است. متأسفانه کودکان هم قربانی دعواهای مربوط به مهریه شده‌اند و سال‌ها است که مردان نسبت به این وضع معترض هستند. جالب است که طبق گزارش‌ها، ۵ درصد ازدواج‌ها پیش از رسیدن به یک سال و ۳۰ درصد پیش از رسیدن به ۵ سال منجر به طلاق می‌شوند، و مهریه کمکی به پایداری نهاد خانواده نمی‌کند. مردان هم با اذیت کردن زنان آنان را مجبور به بخشیدن مهریه می‌کنند. تورم و افزایش قیمت‌ها و رشد عجیب قیمت طلا نیز ماجرا را بدتر نموده.

🔘امروز به چند دلیل موضوعیت مهریه برای ازدواج از میان رفته است. اشتغال و استقلال زنان، وجود بیمه و تأمین اجتماعی، عوامل مهم هستند. در کنار این موارد، تعدیل برخی از حقوق زنان و حرکت بسوی برابری حقوقی نیز ضروری شده است. از جمله حق طلاق و حضانت را نمی‌توان یک طرفه تعریف کرد. در نظام سنتی خانواده، که مهریه نقش مهمی داشت، نابرابری در حقوق زن و مرد پدیده عجیبی نبود. ولی اکنون که زنان و دختران حقوق برابر می‌طلبند، باید به تبعات آن نیز که ازدواج بدون مهریه‌های کلان(به صورت نمادین در حد یک یا چند سکه مسأله‌ای نیست که نقد هم پرداخت بشود) ملتزم شوند.

🔘آقا داماد آه در بساط ندارد که با ناله سودا کند، بعد پای سفره عقد دست و دلباز می‌شود و معادل تاریخ تولد عروس خانم سکه طلا مهریه می‌دهد با این حساب که مهریه را کی داده و کی گرفته. متأسفانه برخلاف شعارهای رسمی که خواهان ازدواج و فرزندآوری جوانان هستند، مهریه و هزینه‌های ازدواج و زندگی، از موانع جدی آن شده است.

🔘به محض عقد، زن می‌تواند مهریه را مطالبه کند، و این مطالبه ناپایداری ازدواج‌های امروزی را تشدید می‌کند. اینکه سقف محکومیت کیفری را از ۱۱۰ سکه به ۱۴ سکه کاهش دهند، نوعی بازی با اعداد است و واجد منطق روشنی نیست. فقط دو عدد ۱۱۰ و ۱۴ منظور است، بعداً هم به ۵ و یک می‌رسانند!!

🔘باید نگاه خود را به فلسفه و هدف حقوق اصلاح کرد. این تصور که حقوقی وجود دارد که از ازل تا ابد ثابت است، با هیچ واقعیتی جور در نمی‌آید. در واقع خدا چنین خواستی ندارد. مگر می‌شود که حقوق خانواده ۲۰۰ سال پیش در یک روستا مثل حقوق خانواده امروزی باشد؟ ما شاید امروز بتوانیم بجای خودرو با اسب و الاغ سفر کنیم، البته سخت است ولی می‌توان چنین کرد، ولی نمی‌توان حقوق خانواده پیشامدرن را بر خانواده امروزی تسری و تعمیم داد و انتظار آرامش در نهاد خانواده را هم داشته باشیم.

🔘🔘قدیمی‌ها نیز براساس فهم و درک خودشان قانون می‌نوشتند یا اجرا می‌کردند، چرا مردم و جامعهِ امروز را از چنین حقی باید محروم کرد؟
👍216👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روزی که "جان از تنِ آواز رفت"

۱۷ مهر سالروز آسمانی شدن گوهر دردانه موسیقی ایران، استاد #محمدرضا_شجریان🖤🖤🖤

#یادش_تاهمیشه_نهان_دردل_تاریخ🖤

جان جانان شجریان همیشه جاودان است...🩷❤️🩷
😢7💔6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیین بزرگداشت نخستین جشن ثبت جهانی مهرگان؛ استان کردستان
12
آرامِ جان و مُونِس قَلبِ رَمیدِه‌ای
حافظ با صدای شجریان
روز بزرگداشت حافظ

اشک غمّاز

«از من جدا مشو که توام نور دیده‌ای
آرام جان و مونس قلب رمیده‌ای

از دامن تو دست ندارند عاشقان
پیراهن صبوری ایشان دریده‌ای»

اجرای خصوصی محمدرضا شجریان و مجید درخشانی
2
Forwarded from صالح نیک‌بخت
ای دل مباش یک دم خالی ز عشق و مستی
وان گه برو که رستی از نیستی و هستی

گر جان به تن ببینی مشغول کار او شو
هر قبله‌ای که بینی بهتر ز خودپرستی

با ضعف و ناتوانی همچون نسیم خوش باش
بیماری اندر این ره بهتر ز تندرستی

در مذهب طریقت خامی نشان کفر است
آری؛ طریق دولت، چالاکی است و چستی

تا فضل و عقل بینی بی‌معرفت نشینی
یک نکته‌ات بگویم خود را مبین که رستی

در آستان جانان از آسمان میندیش
کز اوج سربلندی افتی به خاک پستی

خار ار چه جان بکاهد گل عذر آن بخواهد
سهل است تلخی می در جنب ذوق مستی

صوفی پیاله پیما حافظ قرابه پرهیز

ای کوته آستینان تا کی درازدستی؟!

@Salehnikbakht
8👍1
Forwarded from کردستان نامه
🔴 در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
خاتمه فکرت و ختم سخن در باب تاریخ اورمیه و آذربایجان

اسماعیل شمس

🔺شاید در این سالها کمتر کسی به اندازه نگارنده مستندات متقن تاریخی را به شکل مستقیم از منابع دست اول درباره تاریخ آذربایجان و اورمیه روایت کرده باشد. از ذکر نام کردان آذربایجان در معاهده حذیفة بن یمان، فاتح مسلمان با فرمانروای آذربایجان در سال ۲۲هجری و مباحث مربوط به حکومت دیسم کردی در اردبیل تا روادیان تبریز و شدادیان اران و احمدیلیان مراغه و بسیاری مطالب دیگر در این کانال نقل شده است. هر آن‌کس که دنبال واقعیت تاریخی باشد با مطالعه چنین مباحثی از خیال‌اندیشی دست برمی‌دارد و بیش از این بر طبل تفرقه‌افکنی قومی و مذهبی و ترویج نفرت و نژادپرستی نمی‌پردازد؛ اما همچنانکه مولانا می‌گوید:
گفت هر مردی که باشد بدگمان
نشنود او راست را با صدنشان
هر درونی که خیال‌اندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد
چون سخن در وی رود علت شود
تیغ غازی دزد را آلت شود
پس جواب او سکوت است و سکون
هست با ابله سخن گفتن جنون


🔺دوست دارم حسن ختام این مطلب یادی از مولوی ترک‌زبان ساکن در قونیه و شمس در تبریز و حسام‌الدین چلبی کردزبان و اهل اورمیه باشد که بذر محبت و همدلی در این سرزمین کاشتند و شاهکاری چون مثنوی و دیوان شمس آفریدند.چرا؟ زیرا آنان برای وصل آمده بودند نه فصل و شعارشان این بود که:
ای بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترست.

دریغا و افسوس که امروز در قلمرو اورمیه تا قونیه به جای آن نازنینان انسان‌اندیش کسانی نشسته‌اند که همچون صهیونیستهای یک قرن پیش که فلسطین را ارض ازلی و ابدی و موعود یهودیان می‌دانستند، آذربایجان را خاک یک قوم می‌پندارند و در روز روشن از بازگرداندن دیگران به هندوستان و اقلیم کردستان حرف می‌زنند. در آنسو هم مرشد اعظم آنان که دست بر قضا گاه شعر مولوی هم می‌خواند، فریاد می‌زند که در ترکیه کردستانی وجود ندارد و هرکس دنبال کردستان است به اربیل و سلیمانیه برود. وجه تراژیک داستان آنجاست که جماعتی هم که خود را ایرانبانان و دوستداران تاریخ و فرهنگ ایران می‌دانند به جای مبارزه با این اراجیف بانگ سر می‌دهند که ایهاالناس! جایی به نام اقلیم کردستان وجود ندارد و آنجا آشورستان و کمی بالاترش ارمنستان و ضلع شرقی‌ترش هم گورانستان است و کردها آنجا را اشغال کرده‌اند.اصلاً کردستان و زبان کردی نامی بی‌مسماست و کلمه کرد هم در منابع تاریخی به معنای چوپان است. این قلم‌به‌دستان قداره‌بند همچون قصه‌سازان قدیم کردان را از جن و بی‌وطن و فراریان به کوهستان می‌دانند و منتقدان را هم به هر چیزی متهم و تهدید می‌کنند. در این شرایط یقین دارم که دیگر نه قلم "چوبین و بی‌تمکین" من که استدلال سقراط و استناد ارسطو هم نمی‌تواند چنین کسانی را به قرابت با حقیقت رهنمون شود. فرجام این تاریخ‌سازی جعلی و کردهراسی در مملکتی که ملک مشاع همگان است، روشن است.نسل‌کشی امروز غزه توسط زنگیان مست، نتیجه نوشته‌های تاریخ‌سازان یک قرن پیش است که فلسطین را خاک ابدی و ازلی قوم یهود می‌دانستند. من ۴۵ سال است که قلم به دست گرفته‌ام، اما هیچ وقت به اندازه امروز از این جماعت قلم‌به‌دست احساس خطر نکرده‌ام. باز همراه با مولوی می‌گویم:

بَدگُهَر را علم و فن آموختن
دادنِ تیغی به دَستِ راه‌زَن
تیغ دادن در کَفِ زنگیِ مَست
بِهْ که آید علم، ناکَس را به دَست
عِلم و مال و مَنصَب و جاه و قِران
فِتنه آمد دَر کَفِ بَدگوهران...
آنچه منصَب می‌کند با جاهلان
از فضیحت کِیْ کُنَد صد ارسلان...
حُکمْ چون در دست گمراهی فتاد
جاه پِندارید دَر چاهی فِتاد
ره نمی‌داند قَلاوُوزی کند
جانِ زشتِ او، جَهان‌سوزی کند...
اَحمقان سرور شدستند و زِ بیم
عاقلان سرها کِشیده در گِلیم

🔺مولوی عالِم بدگهر قلم‌به‌دست را خطرناک‌تر از تیغ راهزن و زنگی مست می‌داند. من به عنوان نویسنده سوگند خورده‌ام هرگز قلم را در خدمت دروغ و جعل و نفرت‌پراکنی و تعصب نژادی و مذهبی و جداکردن مردم از هم قرار ندهم و تنها برای وصل آدمیان و ترویج اخلاق و انسانیت در میان آنان بنویسم، اما اکنون احساس می‌کنم کاری از قلم مدافع مروت و مدارا برنمی‌آید و بنابراین از کسانی که هنوز می‌توانند،کاری بکنند، می‌خواهم که نگذارند بذر نفرت و جدایی توسط قلم‌به‌دستان ناکَس کاشته شود. یقین بدانید فردا محصول آن را زنگیان مست تیغ به دستی درو خواهند کرد که به هیچ کس رحم نخواهند نمود. طوفان نمک دریاچه اورمیه از هیچ کس نمی‌پرسد تو ترکی یا کرد یا ارمنی و آشوری و نمک آن به چشم همه خواهد رفت. زلزله اگر بیاید سقف خانه را بر سر همه آوار می‌کند و دین و مذهب کسی برایش مهم نیست. پس لطفاً به فکر این خانه و ساکنان بی‌گناهش باشیم و با دست خود آن را بر سر خود و فرزندانمان خراب نکنیم. بدانیم که خیلی زود دیر می‌شود.

@kurdistanname
👍195
🏴 *"مرضیه وفامهر" از درگذشت همسرش #ناصر_تقوایی، فیلمساز شهیر سینمای ایران خبر داد*

تقوایی، آثار ماندگاری چون "آرامش در حضور دیگران" (۱۳۴۹)، "صادق کرده" (۱۳۵۰)، "نفرین" (۱۳۵۲)، "ناخدا خورشید" (۱۳۶۵)، "ای ایران (۱۳۶۸)، "کاغذ بی‌خط" (۱۳۷۹) و سریال "دایی جان ناپلئون" (۱۳۵۴) را در کارنامه خود داشت
@Salehnikbakht
7
ابهام پس از شرم الشیخ!

نشست دیروز شرم الشیخ صحنه‌ای از دیپلماسی عمومی و تملقات دیپلماتیک بود و متضمن مناقشه محتوایی جدی درباره غزه و آینده آن نبود.

ترامپ در نشست تا توانست از مهمانان، به‌ویژه رهبران ترکیه، قطر و مصر، به گرمی ستایش کرد. اما ستایشگری در شخصیت ترامپ تنها به میل شنیدن چاپلوسی از دیگران محدود نمی‌شود؛ او خود نیز در مجیزگویی برای دیگران مهارت دارد و با اغراق و تحسین آن‌ها چه با هدف پیشبرد برنامه و اهدافش چه برانگیختن حس چاپلوسی برای خود تملق می‌کند.

سیسی هم با تمجید و اعطای نشان «نیل» برای ترامپ سنگ تمام گذاشت و میزبانی مصر را به جلوه‌ای از احترام ویژه به رئیس جمهور آمریکا تبدیل کرد. سیسی که با حسرت سفر اخیر ترامپ به کشورهای ثروتمند عربی در خلیج فارس را نظاره‌گر بود و کشورش به علت نداشتن پول و ثروت هنگفت مورد توجه ترامپ نبود، با ابتکار دعوت از او برای امضای توافقِ امضا شده آتش بس غزه و خلق تصویری ظفرمند برای ترامپ کوشید هم دلش را به دست آورد و نیز قاهره را در کانون توجهات قرار دهد.

با این ‌حال، صحنه اصلی تملق در نشست شرم الشیخ را نخست‌وزیر پاکستان رقم زد. شهباز شریف به زبان انگلیسی، مرزهای چاپلوسی را درنوردید و ترامپ را شایسته‌ترین شخص برای دریافت جایزه نوبل صلح خواند و حتی او را برای احراز آن در سال آینده نامزد کرد.

شریف، با لحنی سرشار از ستایش، ترامپ را مردی دانست که جهان امروز به او نیاز دارد. شنیدن چنین سخنانی بی‌اختیار یاد آن ادعا در ایام جنگ 12 روزه را تداعی می‌کند که گفته می‌شد پاکستان در حمایت از ایران حتی آمادگی استفاده از بمب اتم را دارد!

اما همزمان با نشست شرم الشیخ در باریکه غزه تصویر سورئال جدیدی در حال خلق شدن بود. حماس داشت سلطه امنیتی خود بر این منطقه را بسط می‌داد و با بازداشت و حذف میدانی کسانی که در طول جنگ با اسرائیل همکاری می‌کردند احتمالا می‌خواست در کنار بازگرداندن امنیت، بازیابی قدرت حکمرانی خود در این منطقه را به رخ بازیگران شرم الشیخ نیز بکشد.

با پایان جنگ، ترورهای مشکوکی انجام شد که در آن‌ها الجعفراوی خبرنگار مشهور غزه و پسر باسم نعیم از رهبران حماس و عده‌ای دیگر کشته شدند. گفته می‌شود که اسرائیل با تجهیز و مسلح کردن هسته‌های مسلح می‌خواست دوره درگیری‌های داخلی در غزه را پس از جنگ کلید زند.

اما به فرض صحت این مدعا، سرعت بسط سیطره امنیتی بر نوار غزه چنان بود که برخی عشایر مانند المجایده متهم به همکاری با اسرائیل سلاح‌های خود را تحویل دادند و از سرویس‌های امنیتی غزه حمایت کرده و همچنین عملا چیزی از عشیره متنفذ دغمش جز نامی باقی نماند. دهها عضو این عشیره که از قدیم با حماس مشکل داشت، به اتهام همکاری با اسرائیل و گروه یاسر ابو شباب دستگیر و برخی اعدام شدند.

به اجلاس شرم الشیخ که برگردیم، فربه‌‌تر شدن تصویر ترامپ به عنوان پایان دهنده به جنگ غزه فارغ از تضمین‌های کلامی او و مجبور ساختن نتانیاهو به اعلام پایان جنگ در هنگام حضور در کنست می‌تواند در نقش یک ضامن عمل کند. به هر حال، پایان جنگ غزه فعلا مهم‌ترین پشتوانه تصویر «موفقی» است که ترامپ از زمان رسیدن دوباره به قدرت برای خود ساخته است. می‌توان گفت به این دلیل و دلایل دیگری جنگ غزه در بعد همه جانبه و نسل کشی پایان یافته است؛ اما نقض مکرر آتش بس و حملات جسته گریخته رخ خواهد داد.

در عین حال، اجرای مراحل بعدی طرح ترامپ در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. حتی خود ترامپ نسبت به نقش‌آفرینی تونی بلر در آینده غزه به علت عدم موافقت همه طرف‌ها ابراز تردید کرد. خلع سلاح حماس، آینده حکمرانی در غزه، بازسازی آن، عقب نشینی کامل اسرائیل و ارسال کمک‌های کافی به این منطقه پنج چالش عمده طرفین است.

پر واضح است که حماس خلع سلاح را نمی‌پذیرد؛ اما از رویکرد رسانه‌ای آن از جمله پرهیز از رژه نظامی قسام، خودداری از مواضع تند و ادبیات نظامی و نوعی مغازله ترامپ پیداست که در حال مدیریت شرایط است و نمی‌خواهد طرف‌های مقابل را تحریک کند.

در این میان، راه حل میانی برای همه طرف‌ها همان واگذاری مدیریت نوار غزه است. حماس از این رهگذر می‌خواهد مسئولیت بازسازی غزه و مواجهه با پیامدهای مختلف جنگ را از روی دوش خود بردارد؛ اما با وجود واگذاری مدیریت غزه عملا سیطره امنیتی خود را حفظ خواهد کرد. طرف‌های مقابل نیز می‌خواهند از رهگذر تشکیل این کمیته و آموزش نیروهای پلیس و حضور نیروهای بین‌المللی واقعیتی جدید را در یک پروسه زمانی در غزه خلق کنند که به تدریج سلطه امنیتی و نظامی حماس را محدود کند.

اما این اتفاق هم بسیار زمان‌بر است. در کل می‌توان گفت که در آینده هم حماس در امر بازسازی غزه و مواجهه با تبعات انسانی جنگ با بن بست مواجه است و هم طرف‌های مقابل در خلع سلاح و پایان دادن عملی به حکمرانی آن.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
11👍1
🔷 ما ناصر تقوایی را کُشتیم، سانسور فقط کار آخر را کرد!

✍️ حمید آصفی

✏️ مرگ ناصر تقوایی فقط خاموشی یک فیلم‌ساز نیست؛ خاموشی یک جنس نایاب از انسان ایرانی است که دیگر در این اقلیم تکثیر نمی‌شود. او از نسلی بود که می‌خواست سینما را نه برای مردم، که از مردم بسازد. نسلی که هنوز به واژه‌هایی مثل حقیقت، شرافت و زیبایی باور داشت و خیال نمی‌کرد باید برای بقا، از هر کدامشان اندکی کم کند تا در تراز حکومت جا شود.
✏️ در جهانی که هنرمند برای زنده ماندن باید با سانسور دست بدهد، تقوایی تصمیم گرفت دستش را پس بکشد؛ حتی اگر این پس‌کشیدن، او را به حاشیه و سکوت تبعید کند. او از آن جنس خالقانی بود که وقتی نمی‌توانست آزاد باشد، ترجیح می‌داد هیچ نباشد. و این «هیچ بودن» در برابر نظام سانسور، عین شرافت بود.
✏️ ناصر تقوایی در سال‌های آخر نه فیلم ساخت، نه سخن گفت، نه اعتراضی کرد؛ اما سکوت او فریاد بود. سکوتی که فریاد می‌زد: «من با شما یکی نیستم.» فریاد مردی که نخواست با دست خودش از حقیقت نسخه‌ای دست‌کاری‌شده بسازد تا شاید بودجه‌ای بگیرد یا جایی برود. او همان‌قدر که فیلم‌ساز بود، فیلسوف اخلاق در عصر بی‌اخلاقی بود.
✏️ او باور داشت اگر دروغ حتی در یکی از قاب‌هایت نفوذ کند، تمام فیلمت دروغ می‌شود. و به همین دلیل، حاضر شد فیلم نسازد تا دروغ نگوید. همین یک تصمیم، کافی است تا او را در ردیف بزرگ‌ترین‌ها بگذاریم.
✏️ اگر امروز کسی بخواهد بفهمد ناصر تقوایی چه بود، باید به جمله‌ای از خودش گوش کند: «سینما برای من تمرین دیدن است.» و ما حالا، پس از رفتنش، تازه می‌فهمیم چقدر «نمی‌دیدیم». ما فقط تصویر می‌خواستیم، او بینش می‌داد.
✏️ در ایران امروز، فیلم‌سازی نه روایت زندگی، که نوعی بقا در تنگنای ترس و پروپاگانداست. نسلی که بعد از تقوایی آمد، اغلب یا در تماشاگرِ رسمی حکومت گم شد یا در بازار سرگرمی. کسی جرأت نکرد مثل او بگوید «نه». سینمای رسمی پر شد از فیلم‌سازان مجاز، منتقدان مجیزگو و اسطوره‌های سفارشی. در چنین فضایی، تقوایی فقط یک نام نبود؛ یک امکان ازدست‌رفته بود.
✏️ وقتی تقوایی درگذشت، در حقیقت بخش بزرگی از حافظه‌ی اخلاقی سینمای ایران هم دفن شد. حافظه‌ی نسلی که هنر را وسیله‌ی صیانت از انسان می‌دانست نه ابزار خدمت به قدرت. او در روزگاری زیست که هر هنرمندی باید میان نان و نام یکی را انتخاب می‌کرد، و او نام را برگزید — حتی اگر نانی در کار نباشد.
✏️ او فیلمی چون «ناخدا خورشید» را ساخت، نه فقط به‌عنوان اقتباسی از همینگوی، بلکه به‌عنوان ترجمانی از سرنوشت انسان ایرانی در طوفان قدرت و فقر. ناخدا خورشید او، استعاره‌ای از خودش بود: مردی تنها در برابر موج‌هایی که قصد داشتند او را ببلعند، اما تا آخر ایستاد، با قایقی چوبی و دلی آهنی.
✏️ مرگ تقوایی پایان یک دوران است؛ دورانی که در آن، هنرمند هنوز شرم می‌کرد اگر به درِ قدرت بکوبد. دورانی که «خانه‌نشینی» می‌توانست نوعی اعتراض باشد، نه نشانه‌ی شکست. در تقوایی، نوعی وقار انسانی بود که در نسل بعد دیگر نماند. او نه تبعید شد، نه زندانی، نه ممنوع‌الخروج؛ اما به شکلی ظریف، حذف شد. حکومتی که نمی‌تواند صدایت را خاموش کند، کاری می‌کند تا خودت سکوت را انتخاب کنی.
✏️ اکنون ما مانده‌ایم با سکوت او، و با پرسشی که هر نسل باید از خود بپرسد: چرا هر بار که کسی از ما قد می‌کشد، او را به بهانه‌ای کوتاه می‌کنیم؟ چرا همیشه آن‌که نمی‌سازد محترم‌تر است از آن‌که با وجدانش می‌سازد؟
✏️ ناصر تقوایی تنها فیلم‌سازی نبود که از سانسور برید؛ او انسانی بود که نشان داد می‌شود نبود، اما نفروخت. در این سرزمین، شاید همین کافی باشد برای اسطوره شدن.
✏️ نه به معنای بت شدن، بلکه به معنای ماندن در حافظه‌ی جمعی به‌عنوان نشانه‌ای از آنچه می‌توانستیم باشیم و نشدیم. او آخرین بازمانده از نسلی بود که هنوز انسان بود؛ نسلی که باور داشت آزادی، اگر قرار باشد از بالا داده شود، دیگر آزادی نیست.
✏️ در روزگاری که نام‌ها سریع می‌میرند و حافظه‌ی عمومی زود فراموش می‌کند، تقوایی نماد چیزی است که مرگ نمی‌تواند از ما بگیرد: کرامتِ امتناع. او رفت، اما امتناعش ماند. و شاید روزی همین امتناع، بذر دوباره‌ی آفرینش در خاک خشک این فرهنگ شود.

@Salehnikbakht
17💔4
" جهان در بیم و وحشت ١٢٠٠٠ کلاهک هسته ای! ‌"

کاور نشریه نیوزویک: «بیگلو به سمت انرژی هسته‌ای می‌رود»


نیوزویک مصاحبه‌ای دارد با کارگردان سینما، کاترین بیگلو. این کارگردان اخیرا فیلمی ساخته است به نام «خانه‌ای از دینامیت» که فراخوانی‌ست برای اقدام هسته‌ای.

نیوزویک می‌نویسد: وحشتناک‌ترین چیز در مورد سلاح‌های هسته‌ای کلاهک‌های هسته‌ای نیستند، بلکه این است که ما به عنوان یک جامعه چقدر در مورد آنها ساکت شده‌ایم.

ترس از نابودی کامل در دوران جنگ سرد به یک فراموشی فرهنگی خطرناک تبدیل شده که کاترین بیگلو، کارگردان برنده جایزه اسکار، آن را کر کننده می‌داند.

او با جدیدترین فیلمش، «خانه‌ای از دینامیت»، مصمم است که دوباره جهان را به گوش دادن وادارد.

بیگلو به نیوزویک می‌گوید: «فکر می‌کنم این واقعیت که بحث‌ها به حاشیه رانده شده، ارتباط زیادی با این واقعیت دارد که سلاح‌های هسته‌ای به نوعی عادی شده‌اند.

و این به خودی خود ایده‌ای بسیار وحشتناک است. و این واقعیت که ما به آن با آن چشم‌انداز نابودی جهانی که باید داشته باشیم، نگاه نمی‌کنیم. منظورم این است که ما تمایلی به جدی گرفتن آن نداریم.»

خود فیلم یک تریلر سیاسی مهیج با بازی ادریس البا، ربکا فرگوسن، تریسی لتس، جرد هریس، جیسون کلارک و آنتونی راموس است که در آن مقامات دولتی با این واقعیت لحظه‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند که یک موشک هسته‌ای در حال نزدیک شدن به کشورشان است.

این فیلم مخاطبان را وارد یک صحنه ۱۸ دقیقه‌ای ترسناک می‌کند، لحظه‌ای که از نقاط مختلف در دولت آمریکا پخش می‌شود، و چندین آژانس برای واکنش به یک موشک بالستیک قاره‌پیمای هسته‌ای ناشناس که به سمت آمریکای شمالی در حال حرکت است، تلاش می‌کنند.

نوآ اوپنهایم، فیلمنامه‌نویس، می‌گوید: «ما می‌خواستیم داستان را در لحظه روایت کنیم. ما می‌خواستیم مخاطب تجربه کند که ۱۸ دقیقه چقدر کوتاه است.»

برای بیگلو، این فیلم طوری طراحی شده که «آنچه را که در تالارهای قدرت در طول یک بحران غیرقابل تصور اتفاق می‌افتد، آشکار کند.»

به گفته اوپنهایم، جهل در مورد خطرات جنگ هسته‌ای را می‌توان به یک لحظه در تاریخ نسبت داد.

او می‌گوید: «فکر می‌کنم پایان جنگ سرد یک نقطه عطف بود. وقتی اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، یک حس آسودگی کاذب وجود داشت که مثلا «خب، تهدید تمام شد.»»

اما آن تهدید تمام نشد. جهش یافت، قوی‌تر و پیچیده‌تر شد.

اعداد امروز تصویری وحشتناک را ترسیم می‌کنند. بیگلو می‌افزاید: «در حال حاضر بیش از ۱۲۰۰۰ کلاهک هسته‌ای در جهان وجود دارد. ۹ کشور هسته‌ای وجود دارد که تنها سه کشور عضو ناتو هستند.»

هیولای هسته‌ایِ معروف، انگار هرگز نرفت. فقط ساکت‌تر شد. در مواجهه با این سکوت، چه چیزی بیگلو را مجبور کرد تا پر سر و صداترین فیلم دوران حرفه‌ای‌اش را بسازد؟ یک تعهد مدنی.

بیگلو با فیلم‌هایی با پیامدهای سیاسی که سازوکارهای نهادهای آمریکایی را به هنگام تحت فشار قرار گرفتن بررسی می‌کنند، غریبه نیست. او با فیلم «قفسه درد»، تاثیر جوخه‌های بمب در جنگ عراق را بررسی کرد.

او برای کارش جایزه اسکار بهترین کارگردانی را دریافت کرد و به اولین زنی تبدیل شد که این جایزه را می‌برد.

بیگلو کارش را با بررسی تحلیلگران اطلاعاتی در جستجوی اسامه‌بن‌لادن در فیلم «سی دقیقه پس از نیمه‌شب» ادامه داد.

این کنجکاوی روزنامه‌نگارانه در مورد سازوکار درونی نهادهای دولتی هرگز فقط برای بیگلو به معنای داستان‌های جذاب نبود؛ بلکه و به‌ویژه با «خانه‌ای از دینامیت» قرار است نوعی مداخله برای مخاطبان باشد.

بیگلو می‌گوید: «ما در یک محیط حساس با درگیری‌های نظامی فراوان در سراسر جهان هستیم. و امید من این است که در مورد کاهش ذخایر هسته‌ای بحث کنیم. به هر حال احساس می‌کنم این فیلم برای من فراخوانی برای اقدام است.»

بیگلو و اوپنهایم برای جهانی کردن این وحشت تصمیم مهمی گرفتند که کشور مبدا حمله تخیلی فیلم را مشخص نکنند. با مبهم گذاشتن این موضوع، آنها می‌توانند توجه فیلم را بر شکنندگی خود سیستم متمرکز کنند.
وپنهایم می‌گوید: «برای کاترین و من مهم بود که در فیلم یک شخصیت شرور وجود نداشته باشد. اگر یک کشور موشکی را پرتاب کند که ما بدانیم کدام کشور است داستان بسیار متفاوت می‌شود. این داستان به داستانی در مورد شرارت و تجاوز آن کشور تبدیل می‌شود. به نظر من، مقصر دانستن یک آدم بد برای مخاطب، خیلی آسان است، نوعی شانه خالی کردن از مسئولیت است.»

این رویکرد غیرسیاسی به تصویر رئیس جمهور در فیلم نیز گسترش می‌یابد و چیزی را ارائه می‌دهد که اوپنهایم آن را «بهترین سناریوی ممکن» از شخصی می‌داند که «شخصیتی خیرخواه، متفکر و مسئول» دارد.

به بیانی بحران مربوط به شخصی که قدرت را در دست دارد نیست، بلکه مربوط به خطاهای سیستمی است که این همه قدرت را در دستان یک نفر قرار می‌دهد.
5
تدفینی خاص

در مراسم تدفین ناصر تقوایی چنان که وصیت کرده بود، بدرقه‌کنندگان لباس سفید بر تن داشتند. خبری از روحانی دینی و واژگان رسمی مرگ نبود. به جایش موسیقی جنوبی نواخته شد. ریتم زیبای خاک و دریا؛ یعنی زیباترین روی زندگی.
این آخرین اثر زیبای هنرمندی بود که وداعش را باشکوه و خرد کارگردانی کرد. اگرچه عنوان اثر «وداع» بود اما هنرمند برجسته آن را به سلامی به زندگی بدل کرد. با لباس سفید و موسیقی خاک و دریا و شاهنامه و دست زدن و بندر و شرجی و عرقِ کار.
او چنان زیبا وداعش را کارگردانی کرد که مرگ به‌جای «آیینِ اطاعت»، به «آیینِ زیستن» بدل شد.
این مراسم نشانه‌ی کوچکی از یک تحول بزرگ است: جامعه‌ای که دارد جرأت می‌کند مرگ را هم از چنگ ایدئولوژی پس بگیرد.
تمام فیلم‌ها را نگاه کردم. همه چیز از وصیت دفن با تابوت گرفته تا موسیقی و ... نشانه‌ای بود از دگرگونی بنیادین در ضمیر جمعی جامعه ایران. گذار از دینِ نهادمند به سوی معنویتِ انتخابی و انسانی.
«ایده‌ی ناظر» در آخرین کارگردانی هنرمند با هنرمندی تحسین‌برانگیز همسرش و نزدیکانش، «آزادی» بود.
پیامی آشکار که دیگر نمی‌توانید نحوه‌ی مردن ما را به ابژه‌ی ایدئولوژیک بدل کنید.
انتخاب رنگ سفید که لباس بدرقه‌ی ایرانیان پیش از اسلام بود و خواندن شاهنامه و سرود «ای ایران» بدل به «کنش نمادین آزادی» شد؛ حرکتی آرام اما ژرف، که به قدرت حاکم نشان داد که قدرت واقعی دست کیست.
این، اتفاق کوچکی نیست که مردم، آهسته ولی پیوسته، دین را از انحصار روحانیت و نهاد بیرون می‌کشند و به قلمرو «معنوییت در تجربه‌ی شخصی» برمی‌گردانند.
این همان تغییری‌ست که سال‌هاست در لایه‌های زیرین جامعه جریان دارد: مردم دیگر برای معنویت، به نسخه‌های رسمی تکیه نمی‌کنند. آن‌ها در موسیقی، در طبیعت، در دوستی و حتی در سکوت، نوعی ایمانِ تازه می‌جویند؛ ایمانی که در آن ترس، دستور و دوزخ و بهشتِ وعده‌داده‌شده، راه ندارد.
هنرمند در آخرین اثرش نشان داد که چگونه جامعه دارد آیین‌های خودش را بازمی‌سازد؛ آیین‌هایی که نه از آسمان می‌آیند، بلکه از زمین، از تجربه‌ی زیسته، از بدن و حافظه‌ی جمعیِ زخمی.
نشان داد ایمان از «آنچه باید باور کرد»، بدل شده «به آنچه می‌توان زیست.»
این مراسم لبخند به جهان نوینی بود که قدرت از آن بیرون رفته و معنا به آن بازگشته است. درست در همان لحظه که موسیقی جنوب در خاک پیچید، می‌شد شنید که جامعه ایران، آرام و چون همیشه صبور، دارد می‌گوید:
ما زبان شما را دیگر نمی‌خواهیم؛ ما حتی مرگ‌مان را به زبانِ خودمان، زندگی می‌کنیم.

زهرا عبدی

#ناصر_تقوایی
👍63
فرجام کودتای بی سرانجام حماس و کشتارهای ۷ اکتبر و غزه

صالح نیک بخت

از هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ خبری که پیوسته در رسانه های دیداری و شنیداری و پلتفرمهای خبری تکرار و کلیک میخورد؛ حمله غافل گیرکننده حماس به برگزاری فیستوال رقص و موسیقی در یکی ازشهرک های اسرائیل نزدیک به نوارغزه بود.
در این حمله ی سازمان یافته حماس حدود ۱۰۰۰ نفر عمدتا غیر نظامی تبعه اسرائیل و غیراسرائیلی توسط حماس کشته و ‌بیش از ۲۰۰ نفر با تابعیت دوگانه هم به گروگان گرفته شدند.
جز معدودی کشورها، افکار عمومی جهان بلادرنگ این حمله وحشیانه ‌و نتایج ان را تروریستی ارزیابی کرده و محکوم کردند. با این حال و از همه مهمتر این حمله تیغ را به دست زنگی مست؛رییس دولت راست افراطی حاکم در  تل آویو ؛ نتانیاهو داد که در طول دو سال بی محابا به کشتار وحشیانه ساکنان غزه که از مصادیق نسل کشی و نابودی تاسیسات عمومی و ٨٠ درصد اماکن مسکونی غزه است،بپردازد.
بیش از ۶۷۰۰۰ نفر عمدتا غیرنظامی کشته و بیشتر رهبران اصلی حماس در غزه وخارج از آن ترور شدند.افکار عمومی جهان حتی در امریکا و آلمان نیز تاکنون این حملات ‌و نتایج ان را محکوم کرده اند.با این حال ، حمله برنامه ریزی شده حماس آشکارا ناتوانی مراجع اطلاعاتی و امنیتی ارتش اسرائیل و موصاد و شِنبث به ترتیب ؛( سازمان امنیت و اطلاعات خارجی اسرائیل و اداره کل امنیت داخلی اسرائیل)را آشکار کرده و موجی از انتقادات را علیه  دولت و این نهادها را  در اسرائیل بر انگیخته است.
حمله حماس و پیامدهای ان شامل کشتار غزه و ترور رهبران حماس و حامیان ان توسط اسرائیل، نه تنها یک اقدام نظامی بلکه انتقام جویی حمله غافلگیرانه حماس و لطمه به توان اطلاعاتی اسرائیل بود . قطعا اگر اتش بس کنونی دایمی شود ، مردم اسرائیل و اپوزیسیون دولت حاکم ،خواهان محاکمه نتانیاهو و سایر عاملان و مسئولان این غافلگیری و کشتار مردم غیر نظامی در ٧ اکتبر میشوند. هرچند برخی مقامات نظامی واطلاعاتی اسرائیل در روزهای اول پس از حمله به خاطر ناتوانی در پیش بینی ان ،استعفا دادند.قطعا نتانیاهو( بی بی) و مقامات اطلاعاتی و امنیتی ، باید پاسخگوی این درماندگی در برابر حمله حماس و خسارات جانی و مالی فراوان کشتار غزه باشند.کشتار غیرنظامیان اسرائیلی، تیغ را به دست زنگی مست یعنی رییس دولت راست افراطی حاکم در  تل آویو؛داد که  در طول  دو سال به کشتار وحشیانه ساکنان غزه بپردازد و بیش از ۶۷۰۰۰ نفر  عمدتا غیرنظامی و تقریبا اکثر رهبران حماس را ترور کند.
در فرایند دوسال جنگ و کشتار فلسطنیان در تمام نوار غزه، افکار عمومی جهانی و منطقه ای و حتی در اسرائیل و فسطین، علیه هردو طرف عامل کشتار   بسیج شده است. زیرا نخست وزیر اسرائیل با بهانه کردن کشتار ٧ اکتبر در بهترین شرایط که افکار عمومی حماس را به شدت محکوم کرد و حماس زیر مهمیز فشار و محکومیت جهانی به ویژه کشورهای عربی حامی مالی ان ، قرار گرفته بود که فورا گروگانها را ازاد کند، چون نتانیاهو همیشه بقای خود در پست نخست وزیری را به ادامه کشتار در غزه سنجاق کرده و حاضر به توافقی حتی کمتر از انچه امروز در توافقنامه ٢٠ مادە ای موسوم بە طرح صلح ترامپ امده است،نبود.
پیش بینی میشود مانند موارد پیشین  نتانیاهو پس از ازادی گروگانها با بهانه ای دیگر ازجمله تأخیر در استرداد اجساد گروگانها حتی طرح صلح ترامپ را نادیده گرفته و کشتار مردم غزه را از سر گیرد .
ازسویی دیگر حماس که با کودتای انتخاباتی بیش از دو دهه پیش و در پی توافقات صلح اسلو و مادرید ، عملا موجب تجزیه فلسطین و جدا کردن باریکه غزه از کناره غربی رود اردن شده  و موجب به وجود امدن دو دولت دراین دو منطقه شده است، همچنان مورد سرزنش فلسطینیان وجهان عرب میباشد. حماس که امروز داعیه قهرمانی مبارزات مردم فلسطین را دارد، دو دهه پیش در اقدامی که مورد حمایت دولت وقت اسرائیل نیز قرار گرفت و تل آویو با حمایت از حماس در غزه، دولت خود گردان فلسطین درغرب رود اردن را تضعیف کرده و شروع به شهرک سازی در ساحل باختری رود اردن کرد . هرچند برخی کشورهای عرب و مسلمان در طول بیش از دو دهه کمکهای مالی شایانی به ایجاد  تاسیسات زیر  بنایی غزه و ساختار شبکه تونلهای نوار غزه کردند و وضعیت اقتصادی و زندگی اجتماعی غزه بسیار بهتر ازساحل غربی رود اردن است،حماس با عملیات تروریستی ٧ اکتبر و تاخیر در ازادی گروگانهای اسرائیلی تمام دستاوردهای سیاسی و اقتصادی غزه را بر باد داده و کل غزه در بمبارانهای ارتش اسرائیل نابود شده است . امروز درمیان فلسطینیها این موضوع مطرح است که باید حماس و متحدان ان به اتهام ایجاد تنش در میان فلسطینیان و انجام اقداماتی که موجب گیر کردن ملت فلسطین بین منگنه ای که یک طرف ان فلسطینیان و حامیان انان وطرف دیگر اسرائیل و بقیه جهان است گرفتار شوند.
1
در حالیکه همواره درجهان و حتی در خود اسرائیل نیروهایی هستند که از خواسته های فلسطینیان در قالب تشکیل دو دولت حمایت میکنند و در طرح صلح ترامپ نیز جای پایی برای ان گذاشته اند.  اقبال جهانی از تشکیل دو دولت اسرائیل و فلسطین و اعتراضات داخلی اسرائیل ،  میتواند زمینه تحکیم توافق را فراهم کند.اکنون این مسئله مطرح است که ایا  حماس بهانه جدیدی به نتانیاهو نخواهد داد؟ اینده حماس و غزه در گرو اقدامات بعدی اسرائیل و حماس است.


🔸این مقاله با تغییراتی روز یک شنبه بیستم مهر ماه در روزنامه اعتماد منتشر شده است
5
Forwarded from هم‌میهن
انصاف و هیئت منصفه

سرمقاله هم‌میهن
۲۴ مهر ۱۴۰۴


🔹هفته گذشته مجموعه جدید اعضای هیئت منصفه دادگاه‌ مطبوعات انتخاب شدند. نگاهی به وضعیت رسانه‌های مؤثر در جامعه ما نشان می‌دهد که اغلب این رسانه‌ها خارج از صلاحیت رسیدگی دادگاه‌های ایران هستند.

🔹در واقع، به دلیل عملکرد ناصواب و غیرمؤثر صداوسیما و محدودیت‌های ناموجه رسانه‌ای در داخل کشور، مرجعیت رسانه‌ای به بیرون از مرزها و صلاحیت قضایی ایران رفته و هر چه بخواهند، می‌گویند و جامعه هم اغلب متأثر از آنان است. یا حتی رسانه‌های غیررسمی داخلی هم خارج از تیررس داوری هیئت‌های منصفه هستند.

🔹بنابراین، اکنون در فضای واقعی رسانه‌ای کشور، بودونبود و در نتیجه ترکیب هیئت منصفه چندان تأثیر ملموسی بر عملکرد رسانه‌ها و مطبوعات ندارد. ولی ترکیب هیئت منصفه نمادی است از اراده رسمی برای اینکه بدانیم نگاه‌شان به جامعه چگونه است.

🔹ترکیب اعلام‌شده اخیر که گزارش آن در صفحات سیاسی شماره امروز «هم‌میهن» منتشر شده، نشان می‌دهد که نگاه رسمی نه‌تنها همسو با تحولات کشور نیست؛ بلکه در جهت معکوس هم گام برمی‌دارد. از ۲۰عضو انتخابی ظاهراً جز یک نفر همه اصولگرا هستند و بخش مهم آنها هم از جناح رادیکال اصولگرایی هستند. درحالی‌که هیئت منصفه باید بیانگر خواست عمومی باشد.

🔹این ترکیب حتی از ترکیب مجلس اقلیت هم بسته‌تر محسوب می‌شود. سرجمع دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب، احتمالاً بعید است از ۲۰ تا ۲۵درصد مردم را نمایندگی کنند. از‌این‌رو، ترکیب کنونی هیئت منصفه در خوشبینانه‌ترین حالت شاید ۱۰درصد مردم را نمایندگی کند که نمی‌کند. بنابراین، ترکیب موجود هیچ روزنه، چشم‌انداز و امیدی در امکان تحول مثبت نشان نمی‌دهد.

🔹هیئت منصفه قرار است مواد کشدار قانون را با ارجاع به انصاف و وجدان عمومی جامعه تفسیر کند و امکان محکومیت منصفانه متهمین را فراهم سازد. در واقع، مفاد قوانین مربوط به آزادی بیان قابل تفسیر و تأویل است و نمی‌توان مردم را بر اساس برداشت یک قاضی محکوم کرد.

🔹هیئت منصفه به نمایندگی از انصاف جامعه مصداق نقض قانون را تعیین می‌کند. از این نظر و به زبان فلسفی، هیئت منصفه پلی است میان عقل حقوقی و وجدان اخلاقی جامعه. قاضی قانون را نمایندگی می‌کند، هیئت منصفه وجدان عمومی را. هرچه این دو بیشتر در گفت‌وگو باشند، عدالت کامل‌تر می‌شود. ولی اگر این هیئت بیانگر خواست و وجدان عمومی نباشد، احکام صادره آن از عدالت دورتر خواهد شد.

🔹نقش هیئت منصفه بر محورهای زیر استوار است؛ دموکراتیزه‌کردن عدالت به دست مردم، تضمین بی‌طرفی امر قضا در برابر قدرت، اظهار وجدان جمعی و آموزش اجتماعی عدالت.

🔹تقریباً واضح است که هیچ‌کدام از این اهداف با چنین وضعیت و ترکیبی محقق نمی‌شود و سال‌هاست که نمی‌شود. یک هیئت منصفه مطلوب باید دارای ترکیبی متوازن و نماینده واقعی جامعه باشد. آنان نباید تحت‌تأثیر پیش‌فرض‌های سیاسی بسته باشند و باید استقلال ذهنی داشته باشند.

🔹هیئت منصفه نباید صرفاً عاطفی باشد؛ باید بتواند استدلال کند، شواهد را بفهمد و بین احتمال و یقین تمایز بگذارد. ترکیب وجدان و عقل، جوهر داوری منصفانه است. عضو هیئت منصفه نباید نقش قاضی را بازی کند. قاضی مسئول تفسیر قانون است و هیئت منصفه باید بازتاب‌دهنده وجدان جامعه باشد.

🔹این نوع ترکیب‌ها برای هیئت منصفه نه‌تنها کمکی به بهبود فضای رسانه‌ای کشور نمی‌کند، بلکه معطوف به این هدف هم نیست و اصولاً این نهاد را ناکارکردتر می‌کند و رسانه‌های غیررسمی را در مسیر خود تقویت و رسانه‌های رسمی را تضعیف می‌کند.

▫️ادامه مطلب در سایت هم‌میهن آنلاین

📌هم‌میهن را در فضای مجازی دنبال کنید:

🔗سایت | 🔗اینستاگرام | 🔗تلگرام | 🔗 یوتیوب
🔷ترامپ و سیاست روانی قدرت | جهان در عصر خودشیفتگی راهبردی

✍️حمید آصفی

✏️ جهان امروز نه درگیر جنگ سرد است و نه درگیر صلح گرم؛ بلکه درگیر نوع تازه‌ای از نبرد است: روان‌جنگ قدرت. از اوکراین تا قفقاز، از مرز افغانستان تا کشمیر، و از خلیج فارس تا مدیترانه، شعله‌ی درگیری‌ها خاموش نشده بلکه شکل آن تغییر کرده است. جنگ‌ها دیگر فقط بر سر خاک نیستند، بلکه بر سر ذهن ملت‌ها و تصویر کشورها در افکار عمومی جهانی‌اند. سیاست دیگر از اتاق فکر وزارتخانه‌ها بیرون نمی‌آید؛ از ذهن رهبرانی می‌جوشد که خود را برند جهانی می‌دانند. در این میان، دونالد ترامپ خالص‌ترین نماد این عصر است؛ عصری که در آن، #خودشیفتگی نه عیب روانی بلکه #ابزار_قدرت است.
✏️ ترامپ سیاست را نه مدیریت تعارض، بلکه مدیریت بازتاب می‌داند. او به واقعیت کاری ندارد؛ مهم این است که تصویرش در ذهن دیگران چگونه شکل می‌گیرد. تهدید می‌کند تا دیده شود، تحقیر می‌کند تا واکنش بگیرد، و تمجید می‌کند تا معامله را شیرین‌تر جلوه دهد. این همان چرخه‌ای است که می‌توان نامش را گذاشت: قدرت به مثابه تئاتر روانی.
✏️ تفاوت ترامپ با رهبران پیش از خود در این است که او هیچ مرزی میان زبان و رفتار قائل نیست. زبان برای او ابزار سیاست نیست، خودِ سیاست است. اگر گفت «کیم جونگ اون نابغه است»، هدفش تمجید نبود، بلکه آزمایش بود: می‌خواست ببیند دیکتاتور پیونگ‌یانگ از ستایش نرم می‌شود یا از غرور می‌ترکد. همین منطق در برابر ایران هم تکرار می‌شود؛ روزی تهران را «ملت بزرگ» می‌خواند و روز دیگر «نظام ترور». در هر دو حالت، هدف یکی است: سنجش روانی واکنش طرف مقابل.
✏️ اینجا همان نقطه‌ای است که دیپلماسی کلاسیک از نفس می‌افتد. دستگاه‌های دیپلماتیک با منطق پیش‌بینی‌پذیری کار می‌کنند، اما ترامپ از پیش‌بینی‌ناپذیری قدرت می‌سازد. او می‌داند اگر همه انتظار حمله دارند، کافی است لبخند بزند تا معادلات جهانی به هم بریزد؛ و اگر همه انتظار لبخند دارند، یک تهدید کوتاه در شبکه‌های اجتماعی کافی است تا بازار نفت و طلا دچار تلاطم شود. ترامپ با ذهن جهان بازی می‌کند، نه فقط با ارتش جهان.
✏️ مفهوم خودشیفتگی راهبردی دقیقاً در همین‌جا معنا می‌یابد. ترامپ عاشق تصویر خود است، اما نه از سر خوددوستی، بلکه از آگاهی نسبت به تأثیر روانی‌اش بر دیگران. او می‌داند در جهان رسانه‌ای‌شده، تصویر از واقعیت قدرتمندتر است. پس خودش را به شکل یک «#ابررئیس‌جمهور» بازسازی می‌کند: کسی که می‌تواند دشمن را تحقیر کند و سپس در آغوش بگیرد. در این بازی روانی، هیچ چیز تصادفی نیست؛ هر توهین، هر لبخند و هر تمجید بخشی از سناریوی قدرت است.
✏️ ترامپ محصول یک دوران بزرگ‌تر است: عصر خودشیفتگی راهبردی جهانی. رهبران بسیاری از او الگوبرداری می‌کنند؛ از نتانیاهو تا پوتین، از مودی تا بن‌سلمان. در این جهان، توجه رسانه‌ای مهم‌تر از قدرت نظامی است. کسی که بتواند ذهن افکار عمومی را تسخیر کند، نیازی به ارتش ندارد. سیاست از «واقعیت سخت» جدا شده و به «#نمایش_نرم» بدل شده است.
✏️ در چنین صحنه‌ای، ایران هنوز با منطق سنتی غرور سیاسی بازی می‌کند، در حالی که ترامپ با منطق تحریک روانی پیش می‌رود. او وقتی از ایران تمجید می‌کند، در واقع دام می‌گسترد؛ وقتی تهدید می‌کند، در حال معامله است. هر واکنش احساسی از سوی تهران، برای او داده‌ی اطلاعاتی است. او با روان مذاکره می‌کند، نه با موشک. هرچند اگر لازم باشد، از موشک هم بهره می‌گیرد؛ همان‌طور که در جنگ ۱۲روزه و حملات دقیق به نطنز، اصفهان و فوردو با پشتیبانی هوایی از اسرائیل نشان داد که در منطق ترامپی، جنگ و نمایش دو وجه یک سکه‌اند.
✏️ اکنون که ترامپ در حال بازتعریف جایگاه آمریکا در نظم جهانی است، جهان وارد فاز تازه‌ای از روان‌جنگ قدرت شده است. او دیگر فقط رئیس‌جمهور ایالات متحده نیست؛ بلکه نماد نوعی سیاست‌ورزی است که ذهن جهانیان را به میدان نبرد تبدیل کرده است. در این میدان، هر کشوری اگر خود را نشناسد، در تصویر ترامپ گم می‌شود.
✏️ در نهایت، سیاست ترامپ را نه می‌توان با اخلاق سنجید، نه با منطق کلاسیک قدرت. او نه می‌خواهد جهان را اصلاح کند و نه آن را ویران؛ او می‌خواهد مرکز صحنه بماند. قدرت برای ترامپ نه هدف است، نه وسیله؛ بلکه مسیر نمایش‌های بی‌پایان است؛ نمایشی که تماشاگرانش همان رقبایی هستند که از تماشای او نمی‌توانند چشم بردارند.
6
بیانیه کانون نویسندگان ایران
به مناسبت درگذشت ناصر تقوایی

ناصر تقوایی (۱۳۲۰-۱۴۰۴) فیلمساز، نویسنده و عضو دیرین کانون نویسندگان ایران درگذشت.
نام ناصر تقوایی در سال‌های دهه چهل و همزمان با اوج‌گیری هنر متعهد، در فضای فرهنگی ایران به عنوان داستان‌نویس بر سر زبان‌ها افتاد. او مجموعه‌ی داستان‌های کوتاه خود را در سال ۱۳۴۸ با نام «تابستان همان‌سال» منتشر کرد که با استقبال اهالی فرهنگ و ادب مواجه شد. تقوایی در داستان‌های این مجموعه تصویری واقع‌بینانه از تضادهای طبقاتی و ستم سیستماتیک در جنوب کشور به دست داد که در قالب نثری پخته و پرداختی هنرمندانه به نمونه‌ای درخشان از ادبیات داستانی متعهد و دردمند تبدیل شد.
تقوایی پس از این کتاب که نشان از داستان‌نویسی نوآور و خلاق داشت، به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد. او در همین دهه به فیلم‌سازی رو آورد و با همکاری برخی از نویسندگان و شاعران برجسته، غلامحسین ساعدی، در مقام فیلمنامه‌نویس و محمد علی سپانلو، منوچهر آتشی و پرتو نوری علا، به عنوان بازیگر، فیلم درخشان و ماندگار «آرامش در حضور دیگران» را ساخت و در صف پیشگامان موج نو سینمای ایران قرار گرفت. نگاه خلاقه‌ی او در این نخستین فیلم بلند خود چنان بود که شیر نقره‌ای جشنواره‌ی ونیز را نصیب او کرد. شاید بتوان به جرئت گفت تقوایی از زمره‌ی برجسته‌ترین فیلم‌سازانی است که با تکیه بر توانایی‌های ادبی شگفت و پربار خود، اقتباس‌هایی از آثار ادبی در عرصه‌ی سینما به دست داد که در عرصه‌ی هنر جهانی و به ویژه ایران کم نظیر است. افزون بر «آرامش در حضور دیگران»، «نفرین» بر اساس داستان میکا والتری، «ناخدا خورشید» بر اساس داستان همینگوی و «دایی جان ناپلئون» بر پایه‌ی رمان ایرج پزشکزاد گواه زنده‌ی این مدعاست.
ناصر تقوایی را می‌توان شمایل خدشه‌ناپذیر سینماگر مستقلی شمرد که هرگز سر بر خط صاحبان قدرت و ثروت نگذاشت و تا زنده بود در برابر سانسور، تبعیض، آزادی‌کشی و دخالت حکومتی در کار هنرمند جانانه ایستاد و هرگز با دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی بر سر هنر خود معامله نکرد و هنر را فروختنی نمی‌دانست. تقوایی در دوره‌ی دیکتاتوری شاه با امتناع از پذیرش جایزه‌ی «سپاس» و در دوران استبداد دینی جمهوری اسلامی با پس دادن سیمرغ بلورین «جشنواره‌ی فجر» بانگ بلند آزادی‌خواهی خود را بر ضد سلطه‌ی بی‌چون و چرای سانسور، سرمایه و سرکوب دولتی به گوش مردم و مخاطبان آثارش رساند. طعم تلخ سانسور و تبعیض از نیروی مقاومت او در برابر سرکوب حکومتی ادبیات و هنر هیچ نکاست و تا دم آخر بر حقیقت و فقط حقیقت هنر پافشرد و گامی به واپس ننهاد؛ چنان که در فیلم « کاغذ بی‌خط» که در فضای پس از قتل‌های سیاسی و حکومتی به نمایش درآمد، به صراحت به قتل دو تن از یاران خود در کانون نویسندگان ایران اشاره کرد.
تقوایی در دو دهه‌ی واپسین عمر خود اعلام کرد که در اعتراض به سانسور دیگر فیلمی نخواهد ساخت و تا دم آخر به این پیمان خود وفادار ماند. او در سالیان اخیر فیلمنامه‌ای را که بر پایه‌ی زندگی میرزا کوچک خان نوشته بود منتشر کرد تا تفاوت‌های آشکار روایت مستند و پژوهشی و مستقل خود را با روایت فیلمسازی حکومتی به داوری مردم بگذارد.
شک نباید داشت که تقوایی در سراسر کار خلاقه و زندگی خود همواره انسان را رعایت کرد و هرگز از معیارهای حق‌طلبانه‌ی خود قدمی واپس ننشست. هنر مستقل او را پاس می‌داریم و گفتار و کردار انسانی و استبدادستیزش را چراغ راه اکنونیان و آیندگان می‌دانیم که بزرگ زیست و بزرگ رفت.
کانون نویسندگان ایران در گذشت ناصر تقوایی را به خانواده‌ی او و جامعه‌ی فرهنگی و ادبی کشور تسلیت می‌گوید و در مراسم بزرگداشت او در کنار خانواده و دوستدارانش حضور می‌یابد.
۲۳ مهر ۱۴۰۴

@honariadabiparnian
1
عروسی خوبان یا سوگواری اعتماد؟
یدالله کریمی پور

انتشار ویدیوی عروسی مجلل در هتلی لوکس، بیش از آن‌که یک رویداد خصوصی باشد، آیینه‌ای از چند واقعیت تلخ است؛ واقعیت‌هایی که جامعه، سال‌هاست به‌صورت مبهم حس می‌کند و اکنون در قالب تصویری آشکار دیده است.

۱. پیش از هر چیز، ماجرا نشانه‌گر تمایز عمیق میان الزامات رسمی و سبک زندگی واقعی در بخشی از ساختار قدرت است؛ تمایزی که از دید جامعه‌ای خوگرفته با آموزه‌های انقلاب و ساده‌زیستی، مصداقی روشن از دوگانگی و ریاکاری به شمار می‌رود.

۲. این ویدئو می‌تواند به ابزاری برای فشار جناح‌های رقیب بدل شود؛ به‌ویژه از سوی نهادها و رسانه‌هایی که همواره در کمین فرصت برای حذف یا محدودسازی چهره‌های میانه‌رو بوده‌اند. در چنین شرایطی، حذف نرم و تدریجی محتمل‌تر از برخورد رسمی است.

۳. برای مهار موج خشم عمومی، احتمال دارد حاکمیت با فاصله‌گذاری سریع از این چهره سیاسی-نظامی واکنش نشان دهد؛ حتی ورود به مسیر قضایی نیز بعید نیست، اگرچه بیشتر برای نمایش واکنش اخلاقی خواهد بود تا پیگیری واقعی.

۴. در سطح اجتماعی، ویدئو برای مردم تکان‌دهنده بود؛ چرا که شکاف طبقاتی را نه به صورت آماری، بلکه به زبان تصویر و تجربه عینی نشان داد. در کشوری که اکثریت درگیر تورم، بیکاری و فقرند، چنین نمایش‌هایی بیش از هر سخنرانی، فاصله طبقاتی را فریاد می‌زند.

۵. از زاویه فرهنگی، ماجرا ضربه‌ای به گفتمان رسمی «حجاب و عفاف» وارد کرده است. تصاویر و نوع پوشش مهمانان، آن گفتمان را که سال‌ها پایه مشروعیت اخلاقی قدرت تلقی می‌شد، به حاشیه رانده و بی‌اعتبار کرده است.

۶. از منظر رسانه‌ای، فضای طنز، کنایه و طعنه در شبکه‌های اجتماعی فوران کرده است. جامعه‌ای که سال‌ها در تنگنای بیان زیسته، اکنون از زبان شوخی برای بیان خشم و تحقیر استفاده می‌کند — خشم از تبعیض، و تحقیر از بی‌عدالتی.

۷. پیامد مهم‌تر اما در سطح سرمایه اخلاقی قدرت رخ می‌دهد. این رویداد، یکی از نشانه‌های فرسایش مشروعیت اخلاقی حاکمیت است؛ فرسایشی که شاید از هر بحران سیاسی یا اقتصادی خطرناک‌تر باشد. در ذهن مردم، فاصله میان گفتار و کردار قدرت، به شکافی پرنشدنی بدل شده است.

۸. در سطح نمادین، این ویدئو به‌خوبی نشان داد که «ارزش‌ها» الزام‌آور برای توده‌هاست، نه برای خواص. همین تجربه ملموس از زندگی دوگانه نخبگان، بنیان‌های اجتماعی اطاعت را بیش از پیش سست می‌کند و حس «بی‌عدالتی اخلاقی» را به عمق جامعه می‌فرستد.

۹. طبیعی است که رسانه‌های خارجی و مخالفان از این صحنه‌ها بهره‌برداری کنند؛ اما واقعیت این است که خوراک اصلی را خود حاکمیت با رفتار دوگانه‌اش فراهم کرده است.

۱۰. و شاید نمادین‌ترین بخش ماجرا، پخش موسیقی عربی در تالار بود؛ جزئی که در ظاهر ساده است اما در بطن خود بار سیاسی سنگینی دارد، زیرا به یادآورنده همان فاصله عمیق میان هویت ادعایی و واقعیت زیسته قدرت است.

در نهایت، این ویدئو بیش از یک عروسی بود؛ تصویری از فروپاشی تدریجی اعتماد. اگر انقلاب زمانی وعده سادگی، برادری و اخلاق داد، اکنون جامعه در مقابل چشمان خود می‌بیند که چگونه قدرت، در برج‌های مرمرین خود از مردم جدا شده است.
این صحنه شاید جشن ازدواجی باشد، اما در حافظه جمعی، چیزی شبیه سوگواری اعتماد ثبت خواهد شد.
14😢3💔1
کانال اندیشه و تفکر

🔴«در هر بوروکراسی دولتی، ان‌ها برای شما کار نمی‌کنند بلکه برای موجود خیالی به نام «بخش عمومی» کار می‌کنند که در واقع چیزی جز انباشت پول دزدیده شده نیست که بین طبقه دزد تقسیم شده است.»

«لو راکول»

پی‌نوشت: تفاوت بین یک بروکرات و سرمایه‌دار بسیار واضح است. سرمایه‌دار کارافرین با انباشت سرمایه خود و ریسک بر روی ان سود ایجاد می‌کند در حالیکه بروکرات با رانت ثروتی که متعلق به مردم است را صرف منافع شخصی خود می‌کند. سرمایه سودش نصیب دیگران و رفاه جامعه هم می‌شود اما رانت حاصل از بروکراسی،دزدی‌ای است که سودش تنها در جیب بروکرات می‌رود.
2025/10/21 23:15:06
Back to Top
HTML Embed Code: