Telegram Web Link
Forwarded from هم‌میهن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥همایون شجریان پیش از کنسرت روز جمعه به میدان آزادی رفت و در اینستاگرام خود نوشت:

🔹این اجرا خواسته‌ای بود که سال‌ها در دل داشتم و بارها بر زبان آورده بودم. امروز که امکان تحقق آن فراهم شده، بر خود وظیفه می‌دانم به عهد و آرزوی دیرینه‌ام پایبند بمانم و این برنامه را برای مردم و شهرم برگزار کنم.

@hammihanonline
7👎1🤣1
Forwarded from راهبرد
💥خبر: کنسرت همایون شجریان در میدان آزادی به دلیل سنگ‌اندازی شهرداری تهران لغو شد

👈 #همایون_شجریان ضمن تایید خبر لغو این کنسرت؛ در اطلاعیه‌ای نوشت:

🔹عزیزان آن چیزی که حدس میزدم آخر سر همان شد. تا الان و در دو روز گذشته وسایل ما اجازه ی ورود نگرفته و به نظر می‌آید که توان مدیریت برای حضور جمعیت میلیونی این اجرا وجود ندارد. جلسات و بررسی هایی که این چند روزه انجام شده کاری ست که می بایست قبل از موافقت با درخواست ما در دوماه گذشته انجام میشد.

🔹 به هر حال این اجرا انجام نخواهد گرفت. از همه عزیزانی که برای این آرزوی محال من زحمت بسیار کشیدند سپاسگزارم. روز و روزگار بر همگی خوش.»

🔹او در واکنش به برحی نفرت‌پراکنی‌ها از سوی برخی افراد در داخل و خارج از ایران نیز ابیاتی را منتشر کرده است. او نوشته: « ما زِ یاران چَشمِ یاری داشتیم/ خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم/ تا درختِ دوستی بَر کِی دهد/ حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم/ نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد/ جانبِ حُرمَت فرو نگذاشتیم/ گفت خود دادی به ما دل حافظا/ ما مُحَصِّل بر کسی نَگماشتیم....

@javadrooh
😢75🤣4
Forwarded from گاهنامه مدیر (مهدی صانعی)
انسان: کوچک، متوسط، بزرگ!

*نشر:* گاهنامه مدیر
■ *درس ١*
• انسان های بزرگ زودتر از دیگران سلام می دهند.
• انسان های متوسط در سلام کردن عجله ای ندارند.
• انسان های کوچک منتظرند دیگران به آنها سلام کنند.
https://www.tg-me.com/gahname_modir
□ *درس ٢*
• انسان های بزرگ اوّل فکر می کنند، بعد حرف می زنند.
• انسان های متوسط اوّل حرف می زنند، بعد فکر می کنند.
• انسان های کوچک اصلاً فکر نمی کنند.

● *درس ٣*
• انسان های بزرگ بدی های دیگران را فراموش می کنند.
• انسان های متوسط خوبی های دیگران را فراموش می کنند.
• انسان های کوچک قبول ندارند که چیزی را فراموش می کنند.

○ *درس ۴*
• انسان های بزرگ انتقادپذیرند.
• انسان های متوسط انتقاد گریزند.
• انسان های کوچک انتقاد ستیزند.

■ *درس ۵*
• انسان های بزرگ اشتباهات خود را جبران می کنند.
• انسان های متوسط اشتباهات خود را تکرار می کنند.
• انسان های کوچک اصلاً قبول ندارند که در زندگی اشتباه می کنند.

□ *درس ۶*
• انسان های بزرگ به فکر حفظ جایگاه دیگران هستند.
• انسان های متوسط فقط به فکر حفظ جایگاه خود هستند.
• انسان های کوچک به فکر نابودی جایگاه دیگران هستند.

● *درس ٧*
• انسان های بزرگ به فکر جلب رضایت خداوند متعال هستند.
• انسان های متوسط به فکر جلب رضایت مردم هستند
• انسان های کوچک آنقدر از خود راضی اند که هیچ کس از آن ها راضی نیست.

○ *درس ٨*
• انسان های بزرگ خواسته‌های دیگران را تامین می‌کنند.
• انسان های متوسط تقاضای تامین خواسته هایشان را توسط دیگران دارند.
• انسان های کوچک خواسته هایشان را به دیگران تحمیل می کنند.

■ *درس ٩*
• انسان های بزرگ برای احقاق حقوق دیگران می کوشند.
• انسان های متوسط فقط برای اثبات حقوق خود تلاش می کنند.
• انسان های کوچک اما انگار فقط در تضییع حقوق دیگران پافشاری می کنند.

□ *درس ١٠*
• انسان‌های بزرگ کارشان را خوب انجام می دهند، اگرچه تشویق نشوند.
• انسان های متوسط به شرط تشویق، کارشان را خوب انجام می دهند.
• انسان های کوچک تا تنبیه نشوند، کارشان را درست انجام نمی دهند.

● *درس ١١*
• انسان های بزرگ طبق برنامه عبادت می کنند.
• انسان های متوسط بدون برنامه عبادت می کنند.
•انسان های کوچک اصلاً عبادت نمی کنند.

○ *درس ١٢*
• انسان های بزرگ انرژی فراوانی به شما می دهند.
• انسان های متوسط نه انرژی می دهند و نه انرژی می گیرند.
• انساهای کوچک انرژی فراوانی از شما می گیرند.

■ *درس ١٣*
• انسان های بزرگ اهل مطالعه و مطالبه‌اند.
• انسان های متوسط اهل مقایسه و مناظره‌اند.
• انسان های کوچک اهل مغالطه و مناقشه‌اند.

□ *درس ١۴*
• انسان های بزرگ با توجه به واقعیت های مهم تصمیم می گیرند.
• انسان های متوسط با توجه به وقایع نه چندان مهم تصمیم می گیرند.
• واقعیت این است که انسان های کوچک اصلاً تصمیمات مهمی نمی گیرند؟

● *درس ١۵*
• انسان های بزرگ برای هر کاری مشاوره می کنند.
• انسان های متوسط همواره مشاهده می کنند.
• انسان های کوچک فقط مشاجره می کنند.

○ *درس ١۶*
• انسان های بزرگ در هر فرصتی می اندیشند.
• انسان های متوسط فرصت اندیشیدن پیدا نمی کنند.
• انسان های کوچک اصلاً نیازی به اندیشیدن نمی‌بینند.

■ *درس ١٧*
• انسان های بزرگ بی جهت حرف نمی زنند.
• انسان های متوسط خیلی حرف می زنند.
• انسان های کوچک فقط حرف می‌زنند.

□ *درس ١٨*
• انسان های بزرگ به حال دوستان مفیدند.
• انسان های متوسط دوستان به حالشان مفیدند.
• انسان های کوچک اصلاً دوستی ندارند تا به حالشان مفید باشد.

● *درس ١٩*
• انسان های بزرگ پول را خرج دیگران می کند.
• انسان های متوسط پول را خرج خود می کنند.
• انسان های کوچک خود را خرج پول می کنند.

○ *درس ٢٠*
• انسان های بزرگ می دانند چرا کار می کنند.
• انسان های متوسط نمی دانند چرا کار می کنند.
• انسان های کوچک اصلاً کاری نمی کنند.
----------
 گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی
----------
👩‍💻تلگرام گاهنامه مدیر
https://www.tg-me.com/gahname_modir
🧑‍💻تلگرام راهنامه مدیر
https://www.tg-me.com/rahname_modir
👩‍💻سایت
http://gahnamemodir.ir/
🧑‍💻اینستاگرام
www.instagram.com/gahname_modir
_
🟨🟩🟦🟪🟫🟥🟧
4
Forwarded from کردستان نامه
📚 کنکور و جوانان کرد؛ علم بهتر است یا ثروت؟

اسماعیل شمس

🔻مهم‌ترین پرسش و موضوع انشای نسل ما دانش‌آموزان دهه شصت و هفتاد برتری علم یا ثروت بود که پاسخ آن نزد بیشتر ما علم بود. اکنون که پس از ۴۰ سال به گذشته می‌نگریم، به نتیجه‌ عجیبی می‌رسیم: آن اقلیتی که همان زمان در پاسخ این پرسش، ثروت را بهتر می‌دانستند، از نظر موقعیت اقتصادی و سبک زندگی به مراتب وضعشان از آنانی که علم را برگزیدند، بهتر است؛ کسانی هم که در انتخاب رشته دانشگاهی سراغ رشته‌های پول‌ساز رفتند، باز هم وضع بهتری از کسانی دارند که علم را برای علم و نه ثروت می‌خواستند.

🔻امروز دیگر پرسش علم بهتر است یا ثروت در هیچ جا پرسیده نمی‌شود و فلسفه وجودی خود را از دست داده است. بحث من هم امر مسلم برتری ثروت بر علم در ایران کنونی نیست، بلکه این قاعده تلخ و رعب‌آور است که امروز تنها دانش‌آموزانی موفق به گشودن دروازه علم و دانشگاه به روی خود می‌شوند که پدران آنان در آن دو دهه به سراغ قدرت و ثروت یا رشته‌های ثروت‌ساز دانشگاهی رفتند. مهم‌ترین سند این ادعا نتایج کنکور امسال و البته سالهای گذشته است که به شیوه محیرالعقولی بر درستی این گزاره مهر تٲیید می‌زنند. بیش از ۹۵ درصد رتبه‌های برتر کنکور امسال از مدارس غیردولتی سمپاد، نمونه دولتی و غیرانتفاعی هستند. حداقل شهریه این مدارس در نوبت متوسطه دوم پارسال چقدر بود؟ جواب را از مدیر کل مدارس غیردولتی کشور بشنویم. سالی ۱۴۵ میلیون تومان؛ تازه این مبلغ شامل هزینه سرویس، غذا، کلاس‌های فوق‌العاده مدرسه و سایر موارد جانبی نمی‌شود. افزون بر این، اگر هزینه شرکت در کلاسها و آزمونهای مٶسسات عریض و طویل کنکور و خرید کتابهای تست و حل مسئله را هم به این رقم اضافه کنیم، به رقم سرسام‌آور ۲۵۰ میلیون تومان می‌رسیم. از سوی دیگر حداقل حقوق وزارت کار برای کارگران در سال ۱۴۰۴ چقدر بود؟ اگر این لینک را ببینید، متوجه می‌شوید که میانگین حقوق کارگری که همسر و یک فرزند دارد، نزدیک پانزده میلیون تومان است. این رقم به ما می‌گوید که اگر این کارگر همه حقوق دوازده ماه خود را هم صرف تحصیل فرزندش در مدرسه غیردولتی کند، باز هم کفاف نمی‌دهد. این، تازه درباره افراد شاغل است؛ حال آنکه اگر به نقشه بیکاری کشور در سال ۱۴۰۳ نگاه کنیم، در می‌یابیم که در برخی استانها نرخ بیکاری سر به فلک می‌زند و فرزند یک پدر بیکار حتی نمی‌تواند به ادامه تحصیل فکر کند.

🔻بحران بزرگتر کنکور این است که تقریباً همه رتبه‌های برتر از استانها و شهرهای برخوردار هستند. ما هیچ رتبه برتری را در شهرهای اشنویه و سردشت تا مریوان و پاوه و از آنجا تا سرپل‌زهاب و ایلام و البته آبدانان؛ و کوهدشت در لرستان نمی‌بینیم. این موضوع به ما می‌گوید که فرزندان خانواده‌های کم‌درآمد در این مناطق از محرومیت و تبعیض مضاعف رنج می‌برند، زیرا قبولی دانش‌آموزان مدارس غیر دولتی تنها محدود به شهرهای بزرگ و برخوردار نیست، بلکه حتی در شهرهایی که ذکر کردم صرفاً دانش‌آموزانی حائز رتبه برتر شده‌اند که در مدارس غیردولتی درس خوانده و توان مالی شرکت در کلاسهای کنکور و آزمونهای مٶسسات را داشته‌اند. به عنوان مثال در شهر پاوه از توابع استان کرمانشاه با رتبه اول نرخ بیکاری کشور در سال ۱۴۰۳ همه ۱۴ نفر رتبه‌ برتر کنکور زیر ۱۰۰۰ در مدارس غیر دولتی تحصیل کرده‌اند. اینجاست که ما متوجه عمق فاجعه در میان جوانان خانواده‌های محروم در مناطق محروم می‌شویم. آن ۱۴ دانش آموز رتبه برتر در پاوه و البته دیگر نواحی محروم کشور به سبب فقر استان و شهر خود هرگز توان رقابت با دانش‌آموزان شهرها و استانهای برخوردار را ندارند؛ که اگر داشتند، نام یکی از آنان در فهرست رتبه‌های برتر کشوری بود. آنان فقط می‌توانند در شهرهای محروم خود از دانش‌آموزانی پیشی بگیرند که از خودشان محروم‌ترند.

🔻در اینجا پرسش این است که گناه یک دانش‌آموز باهوش روستایی چیست که به سبب فقر مالی پدر نمی‌تواند در مدرسه غیردولتی ثبت‌نام نماید و در کلاسها و آزمونهای کنکور مٶسسات شرکت کند و کتابهای گرانقیمت تستی بخرد؟ دیگر، سهمیه‌های رنگارنگ و آنچنانی هم بماند که موضوع این یادداشت نیست. آیا آنان که این روزها برای مصاحبه با رتبه‌های برتر کنکور سر از پا نمی‌شناسند به این اندیشیده‌اند که برتری این افراد نتیجه یک معادله ناعادلانه است که در تاروپود این جامعه رسوخ کرده است؟ من منکر استعداد فردی و تلاشهای شخصی رتبه‌های برتر نیستم که اگر نبود، قطعاً هیچگاه به صِرف اینکه پدر آنان پولدار است به این جایگاه نمی‌رسیدند؛ من به سیستمی معترضم که فرزندان تیزهوش سرزمینم را تنها به سبب فقر مالی از بازی در یک مسابقه عادلانه محروم می‌کند. در مسابقه کشتی هیچ‌گاه کشتی‌گیر در وزن ۶۰ کیلوگرم با رقیب ۱۲۰ کیلوگرمی مسابقه نمی‌دهد، زیرا پیشاپیش نتیجه معلوم است، اما اینجا در کنکور ما چنین کاری عادی است.

@kurdistanname
👍93
🌎 *نظر اکثریت کارشناسان انجمن بین‌المللی نسل‌کشی، در باره نسل‌کُشی اسراییل در غزه*

◽️ *#هاآرتص به نقل از #رویترز، دوشنبه ۱ اوت ۲۰۲۵ نوشت؛*

*□ «انجمن بین‌المللی کارشناسان نسل‌کشی» متشکل از برجسته ترین محققان نسل‌کُشی در جهان قطعنامه ای را تصویب کرد که می‌گوید معیارهای قانونی برای اثبات اینکه اسرائیل در غزه مرتکب نسل‌کشی می‌شود؟ برآورده شده است.*

□هشتاد و شش درصد از اعضای پانصد نفره‌ی این انجمن از قطعنامه‌ای حمایت کردند که می‌گوید، «سیاست‌ها و اقدامات اسرائیل در غزه با تعریف حقوقی نسل‌کشی در ماده دوم کنوانسیون پیشگیری و مجازات جنایت نسل‌کشی سازمان ملل (۱۹۴۸) مطابقت دارد.»
10
Forwarded from سهام نیوز
بازداشت سه وکیل دادگستری در رشت

@Sahamnewsorg
Forwarded from کردستان نامه
📚و من همچنان علم را بهتر از ثروت می‌دانم.

اسماعیل شمس

🔻یادداشت اخیرم بازخورد زیادی در میان مخاطبان داشت و چند نقد و حاشیه جدی بر آن نوشته شد. یکی از برکات فضای مجازی و ارتباط مستقیم با مخاطبان همین است که نویسنده، بلافاصله نقدها را می‌شنود و از آنها در راه تصحیح و تکمیل یا توضیح اندیشه خود بهره می‌برد. عزیزی نوشته بود که "مدارس سمپاد و نمونه دولتی، مدرسه دولتی محسوب می‌شوند و مقایسه آنان با مدارس غیرانتفاعی خطاست. این مدارس عصاره دانش‌آموزان نخبه کشور هستند و با شهریه‌ای اندک به توسعه آموزشی کمک می‌کنند". در پاسخ این مخاطب گرامی می‌گویم بله در ظاهر همین‌طور است، اما مدرسه دولتی مدرسه‌ای است که تحصیل در آن رایگان و مشروط به آزمون ورودی نیست.این دو مدرسه، هم آزمون ورودی دارند و هم شهریه؛ که در برخی جاها به ویژه تهران و مراکز استان گاه شهریه آنها از مدارس غیرانتفاعی هم بیشتر است. از نظر قانونی نیز این مدارس باید بودجه خود را به شکل مستقل و با شهریه دانش‌آموزان تٲمین کنند. برای ورود به آنها هم دانش‌آموز ناچار است در کلاسها و آزمونهای خاص شرکت کند و کتابهای تست مخصوص بخرد. از سوی دیگر همچنانکه تفکیک دانش‌آموزان بر اساس ضریب مالی در مدارس غیر انتفاعی تبعیض‌آمیز است، تفکیک آنان بر اساس ضریب هوشی هم ناعادلانه است. به راستی دانش‌آموز خانواده محروم که همزمان این دو نوع تبعیض را می‌بیند و در کلاسی می‌نشیند که می‌داند جای "از او برتران" نیست، چه احساسی دارد؟ دیگر، وضعیت کسی هم که از آغاز به او تیزهوش و نمونه گفته می‌شود، بماند. متٲسفانه سرمایه‌داری افسارگسیخته به سرعت، عاطفه و عدالت و اخلاق و البته توجه به کرامت انسانی را در میان ما ذوب می‌کند. 

🔻نقد دوم این بود که اگر دانش‌آموزان مناطق محروم توان رقابت با نواحی برخوردار را ندارند، خود شما چگونه رتبه ۴ را کسب کردی...؟ در پاسخ این منتقد عزیز عرض کنم که دوره تحصیلی من از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۲ بود و قیاس آن زمان با دوران کنونی از اساس، غلط است. برخلاف تصور عمومی موفقیت هر فرد تنها حاصل استعداد و سختکوشی خود او نیست، بلکه طبق نظریه ساختار و کارگزار یک دانش‌آموز متٲثر از ساختار حاکم است و باز بر پایه نظریه تفسیری تاریخ هیچ انسان انتزاعی و سوژه مستقل از تٲثیر زمان و مکان و انسانهای هم‌مکان و هم‌زمان او وجود ندارد. این را گفتم تا بر این نکته تٲکید کنم که در دوران تحصیل ما هیچ کدام از مدارس غیرانتفاعی و تیزهوشان و سمپاد و نمونه دولتی و ... نبودند. مٶسسات کنکور مانند قلم‌چی و گاج و امثالهم وجود نداشتند. خبری از کلاسهای کنکور مانند امروز نبود و تنها کتابهای تستی یکی دو مٶسسه مانند آینده‌سازان و هیٲت رزمندگان بود که تٲثیر چندانی در رقابت کنکور نداشتند. علاوه بر همه اینها رقابت در کنکور و پذیرش در دانشگاه و پیداکردن شغل هم آسان بود و از آسمان تا زمین با امروز فرق داشت.حتی فاصله اقتصادی میان من روستانشین با یک مرکز استان‌نشین چندان زیاد نبود و جامعه هنوز این همه پول‌پرست و مادیات‌زده نشده بود. بنابراین رتبه بالای من به عنوان یک دانش‌آموز روستایی متعلق به طبقه محروم و منطقه محروم تنها به سبب سختکوشی و استعدادم نبود، بلکه متٲثر از ساختار حاکم بر آموزش و پرورش و به شکل عام، ساختار حاکم آن روز و فرامتن جامعه آن زمان بود. یقین دارم اگر امروز دوباره در کنکور شرکت کنم نه‌تنها آن رتبه را نمی‌آورم، بلکه سرنوشتی بهتر از دانش‌آموزان کنکوری امسال روستایم که متعلق به خانواده محروم و بی‌بهره از مدارس تیزهوشان و نمونه دولتی و کلاسها و آزمونهای کنکور بودند، نخواهم داشت.

🔻نقد دیگر این بود که از نوشته شما چنین برمی‌آید که در حال حاضر ثروت را بهتر از علم می‌دانید و اگر ۳۲ سال پیش با تفکر امروز در کنکور شرکت می‌کردید، تاریخ را برنمی‌گزیدید و سراغ رشته‌های پولساز می‌رفتید. در جواب به این گمانه‌زنی هم قاطعانه می‌گویم که اگر با تفکرات کنونی‌ام به ۳۲ سال پیش برگردم باز هم رشته تجربی و قبولی قطعی در پزشکی دانشگاه تهران را رها خواهم کرد؛ به علوم انسانی تغییر رشته خواهم داد و رتبه ۴ سهل است؛ حتی اگر رتبه یک کشوری را هم بیاورم باز هم انتخاب اول برگه انتخاب‌رشته‌ام، تاریخ خواهد بود. هرچند امروز از نظر اقتصادی متعلق به طبقه متوسط پایین هستم و در مقایسه با برخی همکلاسان آن‌ روزم که راه ثروت و نزدیکی به ارباب قدرت را برگزیدند، یک زندگی معمولی دارم، اما هرگز از تصمیم ۳۲ سال پیشم پشیمان نیستم و آن را بهترین تصمیم همه عمرم می‌دانم. شاید این حرفها برای خوانندگان عجیب باشد، اما از آنجا که این روزها خیلیها و شاید اعضای این کانال هم مشغول انتخاب رشته برای نزدیکانشان هستند، به‌رغم اینکه هرگز دوست ندارم درباره خودم بنویسم کمی از دلایل آن تصمیم می‌گویم؛ شاید در انتخاب دقیق‌تری به آنان کمک کند.

@kurdistanname

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
5
Forwarded from کردستان نامه
🔻من معتقد هستم که انسان باید به ندای درونش گوش دهد و رشته‌ای را انتخاب کند که به آن علاقه دارد و شغل او هم منطبق بر همان رشته باشد و از همان طریق امرار معاش کند. خودم از بچگی به علوم انسانی و به‌ویژه رشته تاریخ علاقه داشتم، اما محیط زندگی و انتظارات خانواده و اطرافیان وادارم کرد که به امید پزشکی رشته تجربی را انتخاب کنم. در کنکور آزمایشی آینده‌سازان هم در سال سوم تجربی رتبه هفت آوردم، اما هرگز ته دلم راضی نبودم و از خواندن درسهایم لذت نمی‌بردم. عاقبت به رغم مخالفت سرسختانه مدرسه و معلمان و دوستان و خانواده در سال چهارم(سال کنکور) درسهای سوم علوم انسانی را در اواخر شهریور خواندم و کمی پس از آغاز سال تحصیلی ۷۱- ۷۲ تغییر رشته دادم. آن روزها خیلی‌ها مرا سرزنش می‌کردند و این سرزنش زمانی به اوج خود رسید که با کسب رتبه ۴ به جای انتخاب رشته‌های پول‌ساز آن زمان علوم انسانی مانند حقوق، حسابداری و مدیریت، تاریخ را انتخاب اول و آخرم قرار دادم. با جرٲت می‌گویم که ابتدا هیچ کس جز معلم تاریخم، آقای قربان‌نژاد با این انتخاب موافق نبود، اما من تصمیمم را گرفته بودم و بالاخره انتخابم را کردم. این تصمیم نوعی سرکشی و طغیان هم بود، چون من هم مثل برخی دیگر از همکلاسی‌هایم از خانواده محروم و روستایی برخاسته بودم. از اول دبیرستان و در سن ۱۴ سالگی تنها و دور از خانواده و در شهر غریب و در خانه استیجاری زندگی می‌کردم و صبحانه و ناهار و شام را خودم می‌پختم. طبعاً پدری که مخارج خانه مستقل مرا در شهر تٲمین می‌کرد، انتظار داشت که رشته نان و آبداری را برگزینم تا دستم به جیبم برسد و او هم به بقیه فرزندانش برسد.

🔻از روزی که در مهرماه سال ۱۳۷۲ وارد رشته تاریخ در دانشگاه شدم تا به امروز حتی یک لحظه هم از تحصیل و تدریس و کار در این رشته احساس خستگی و رنج نکرده‌ام. من هیچ باوری به کشیدن رنج برای رسیدن به گنج ندارم، زیرا به جدً معتقدم که اگر انسان عاشق رشته و شغل و کار منطبق بر آن باشد، نه تنها از کار خسته و رنجور نمی‌شود، بلکه لحظه‌لحظه ساعات کاری‌اش همراه با شور و عشق و لذت است؛ به همین سبب به عنوان برادری کوچک به خوانندگانی که برای خود یا عزیزانشان انتخاب رشته می‌کنند، توصیه می‌کنم مبنا را علاقه دانش‌آموز به آن رشته بگذارند و رسم زمانه و حرف و حدیث مردم و سودای ثروت را در آن دخالت ندهند.البته طبیعی است که مخاطب من کسانی هستند که دنبال یک زندگی انسانی و شرافتمندانه برای خود و فرزندانشان می‌باشند.

🔻این مطالب به معنای مخالفت با انتخاب رشته‌های پولساز نیست. من با انتخابی مخالفم که دانش‌آموز از ته دل با آن موافق نیست و با اصرار خانواده و معلمان و مشاوران و فضای غالب جامعه یا به امید کسب ثروت و قدرت آن را برمی‌گزیند، اما پس از ورود به دانشگاه هیچگاه از حضور در سر کلاس یا مطالعه کتاب‌ها و درس‌هایش لذت نمی‌برد و در فردای اشتغال هم وقتی به خانه برمی‌گردد از خستگی و کوفتگی می‌نالد و می‌گوید این هم شد کار؟ امیدوارم پدران و مادران به هیچ وجه فرزندانشان را مجبور به تحصیل در رشته‌ای نکنند که به آن علاقه ندارند. از قدیم گفته‌اند: "شرف المکان بالمکین". هیچ مدرک دانشگاهی و هیچ موقعیت شغلی و اداری به خودی خود دارای ارزش ذاتی نیست. رشته تحصیلی نیز از همین قاعده پیروی می‌کند. کسی که عاشق رشته‌اش است و از تحصیل و کار در آن لذت می‌برد؛ هرچند بی‌ارزش‌ترین رشته از نظر مردم هم باشد، او می‌تواند در آن به موفقیت مطلوب خود برسد.

🔻و حرف آخر اینکه اعتقاد دارم که فرد یا ملت فاقد ثروت هیچ جایی در آینده جهان ندارد؛ مشکل من نه خود ثروت، بلکه راه رسیدن به آن است. ثروتی که با تملق و چاپلوسی برای ارباب قدرت یا از راه رانت و مافیا و دزدی و چپاول اموال مردم و به صورت کلی به هر شیوه غیراخلاقی و غیر انسانی به دست آید از نظر من مذموم و مطرود است. در مقابل؛ شیرین‌ترین و لذت‌بخش‌ترین شیوه کسب ثروت را از مسیر علم می‌دانم. اگر کسی با عشق و علاقه، رشته پزشکی را برگزیند و با استعداد، تلاش و پشتکار فردی؛ و بدون استفاده از هیچ رانت و شیوه غیر اخلاقی در کنکور قبول شود و فردا با تخصص و علمش و بدون انگیزه سودجویی و گرفتن زیرمیزی جان مردم را نجات دهد، چه اشکالی دارد که صاحب ثروت شود؟ اگر ثروتمندی ثروتش را به فرزندان محروم ببخشد تا با خیال راحت درس بخوانند، چه عیبی دارد؟ وقتی آدمهای کوشا و متخصصی را می‌بینم که به سبب بی‌پولی کاری غیر از حوزه تخصص و علاقه خود می‌کنند،حسرت می‌خورم که چرا آنقدر پولدار نیستم تا بی‌آنکه کسی بداند و بی‌آنکه در مقابل، چیزی از آنان بخواهم خرج زندگیشان  را تٲمین کنم که بدون غم نان و بی‌هیچ دغدغه‌ای در کتابخانه خود بنشینند و فقط مشغول پژوهش و تولید علم باشند. ای‌کاش صاحبان ثروت از اهل علم پشتیبانی می‌کردند تا دیگر شاهد دوگانه علم و ثروت در این سرزمین نباشیم.

@kurdistanname
17
Forwarded from هم‌میهن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حمزه صفوی؛ استاد دانشگاه: در جلسه محرمانه وزارت خارجه دولت رئیسی می‌گفتند ایران تنها ابرقدرت جهان است.

@hammihanonline
hammihanonline.ir
🤣13👍1
🔺کدام اشغال؟ کدام صلح؟

اسرائیل مدتی است که می‌گوید به دنبال اشغال غزه است و عملیاتی را در این خصوص آغاز کرده است. سخن گفتن از تلاش برای اشغال غزه پس از دو سال جنگ پاکسازی نژادی و نسل‌‌کشی و ویرانی بی‌سابقه بیشتر یک طنز تلخ است و صرف نظر از این که اشغالی اتفاق بیفتد یا این عملیات هم سرنوشت طرح ژنرال‌ها و ارابه‌های گدئون 1 را پیدا کند یا خیر، اما صرف اعلام تصمیم اشغال شهر غزه پس از این همه مدت معنایی جز شکست برای یک قدرت برتر نظامی و اطلاعاتی ندارد.

یعنی واقعا اسرائیل در این دو سال به دنبال اشغال غزه نبوده و حالا به این فکر افتاده است؟ پس حمله زمینی گسترده به نوار غزه پس از شروع جنگ و تداوم آن در طول 700 روز گذشته چه شد و با چه هدف بود؟ آیا هدفی جز اشغال نوار غزه و سیطره امنیتی بر آن و لو به شکل موقت و واگذاری آن پس از اشغال به طرفی جایگزین داشت که خود از مسئولیت‌های همه جانبه آن به دور بماند؟

پس مقصود اسرائیل از اشغال غزه از طریق شروع عملیات سهمگین دیگر که انگار جنگ تازه شروع شده است، چیست؟

اسرائیل در این دو سال تحت پوشش حملات بی‌وقفه هوایی و توپخانه‌ای شدید بارها به شهر غزه حمله زمینی کرده، اما موفق به اشغال آن نشده و هر بار در مواجهه با مقاومت شدید عقب‌نشینی کرده است. در حالی که شهر غزه اساسا از مرز با اسرائیل تا دریا حدود 6 کیلومتر است.

اسرائیل طوری از طرح‌های نظامی خود یکی پس از دیگری علیه این منطقه سخن می‌گوید که انگار با یک کشور پهناور و ارتش مجهز در حال جنگ است!
وسعت کل باریکه ذره‌بینی غزه 365 کیلومتر مربع و مساحت شهر غزه حدود 56 کیلو متر مربع است؛ بدون هیچ ناهمواری و کوهی. مسطح بودن غزه نیز یک ضعف بزرگ نظامی است؛ با این حال با گذشت 700 روز از نسل‌کشی فراگیر، فروریختن معادل 6 بمب اتم و آزمودن هر نوع سلاحی از جمله سلاح قطحی و گرسنگی هنوز نتوانسته است بر آن سیطره امنیتی و نظامی پیدا کند.

اما از چه طریقی می‌خواهد غزه را اشغال کند؟ اسرائیل می‌خواهد وجب به وجب شهر غزه را ویران و از این طریق پیشروی و آن را اشغال کند. بمباران گسترده برج‌ها و منازل مسکونی باقیمانده غزه در روزهای اخیر گواهی بر این مدعاست. در واقع اشغال یک منطقه در قاموس اسرائیل به معنای نابودی کامل آن است و اساسا هم بعد از نابودی کامل شهر غزه دیگر شهری وجود ندارد که اشغال شده باشد؛ بلکه یک مساحت با خاک یکسان شده اشغال شده است.

نگارنده از همان ابتدای جنگ غزه تاکید داشت که اشغال نظامی این منطقه به این آسانی نیست و به یک باتلاق برای اسرائیل تبدیل خواهد شد. امروزه نه صرفا جریان اپوزیسیون اسرائیل بلکه حتی برخی وزرای لیکود امثال دیوید دودی امسلم، غزه را «ویتنام اسرائیل» می‌نامند. به همین علت هم نگارنده بعید می‌دانست که ارتش اسرائیل خود را درگیر این باتلاق کند و معتقد بود که جنگ غزه نباید زیاد طول بکشد؛ اما مثلث نتانیاهو و اسموتریچ و بن گویر کلا مولفه‌های شناخت اسرائیل را دگرگون کرده‌اند.
همین متفاوت بودن غزه از کل فلسطین باعث شد که اسحاق رابین آرزو کند روزی از خواب بیدار شود و غزه را آب برده باشد.

در این میان نیز آمریکا از صدور ویزا برای سفر محمود عباس رئیس حکومت خودگردان برای شرکت در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک خودداری کرد و وزارت خارجه آمریکا هم بر ضرورت مجازات سازمان آزادی‌بخش فلسطین و حکومت خودگردان به علت «تضعیف چشم‌انداز صلح» تاکید کرد و اعلام داشت که «شریک صلح» نیستند.

اما کدام صلح؟ و کدام شریک؟ وقتی عملا اسرائیل کرانه باختری را تحت اشغال خود دارد و نظامیان آن تا مقر اقامت ریاست حکومت خودگردان در رام‌ الله آزادانه تردد می‌کنند و اخیرا هم ترامپ برای الحاق رسمی این منطقه (که عملا ملحق شده) چراغ سبز نشان می‌دهد و رئیس مجلس نمایندگان آمریکا هم به شهرک‌های یهودی‌نشین در کرانه باختری می‌رود و از توسعه آن‌ها حمایت می‌کند، دیگر کدام صلح و درباره چی؟

وقتی آمریکا با محمود عباس که در تمام عمر خود مخالف مبارزه مسلحانه و منتقد شدید حماس بوده و هست و نیروهای امنیتی آن در کرانه باختری هم برای جلوگیری از حملات حماس و جهاد با شاباک اسرائیل همکاری کاملی داشته و دارند، این گونه برخورد می‌کند و ضمن ممانعت از سفرش به نیویورک، او را شریک صلح نمی‌داند، دیگر دنبال کدام شریک در جامعه فلسطینی می‌گردد؟

این نشان می‌دهد که مشکل اسرائیل نه صرفا حماس و گروه‌‎های فلسطینی بلکه «انسان فلسطینی» از هر طیف و گروهی است؛ حتی آن‌‎هایی که سلاح را کنار گذاشته و اسرائیل را هم به رسمیت شناخته‌اند. در حالی که اسرائیل نزدیک به دو سال است که چنین جنگ ویرانگری را در غزه با هدف نابودی حماس به راه انداخته است؛ اما عملا با این رفتارها علیه ابومازن و توسعه شهرک‌سازی و غیره موجب تقویت جایگاه اجتماعی حماس در کرانه غربی شده است.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
13👎4👍2
ارتش متجاوز اسرائیل پس از فلسطین و سوریه و لبنان و ایران و.... امروز به سراغ قطر رفت
@Salehnikbakht
🤣83
صالح نیک‌بخت
ارتش متجاوز اسرائیل پس از فلسطین و سوریه و لبنان و ایران و.... امروز به سراغ قطر رفت @Salehnikbakht
🔺درباره حمله به قطر!

عصر امروز جنگنده‌های اسرائیلی دفتر خلیل الحلیه رئیس دفتر سیاسی حماس در نوار غزه در دوحه پایتخت قطر را هدف حمله قرار دادند. به نظر می‌رسد که اسرائیل منتظر بازگشت رهبران حماس از ترکیه به قطر بود تا آنها را هدف قرار دهد.

گفته می‌شود که رهبران حماس در این دفتر مشغول بررسی ایده‌های دونالد ترامپ (البته تله) برای آتش بس بودند. شبکه الجزیره به نقل از یک مقام حماس از شکست عملیات ترور خبر داده است؛ اما هنوز خبر رسمی در این باره از جانب حماس و قطر منتشر نشده است.

دقیقا ساختمان محل نشست رهبران حماس هدف قرار گرفته است، اما با شکست عملیات باید دید که علت چه بوده است، آیا دستگاه‌های امنیتی قطر سریعا مقامات حماس را پس از نزدیک شدن جنگنده‌ها به آسمان منطقه و قطر مطلع کرده‌اند یا خود حماس اخیرا پس از بالا گرفتن احتمال ترور رهبرانش در خارج تدابیری برای چنین مواقعی اندیشیده بود و به نوعی فریب ترامپ را با فریب متقابلی پاسخ داده است؟ یا .....

اما حمله به دفتر حماس برای ترور رهبران آن صرفا اقدامی علیه این جنبش نیست، بلکه خود قطر و حوزه حساس ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک خلیج فارس نیز در کانون اهداف است. خیلی‌‎ها طرح «اسرائیل بزرگ» را به معنای توسعه سرزمینی آن با شمول کشورهای دیگری در منطقه می‌گیرند، اما با توجه به جمعیت اندک یهودیان اساسا اسرائیل جمعیت و نیروی کافی برای اشغال این مناطق ندارد، بلکه به نظر نگارنده طرح «اسرائیل بزرگ» بیشتر مفهومی امنیتی و نظامی پیدا کرده است؛ به این معنا که این رژیم دست امنیتی و نظامی بالایی در منطقه پیدا کند و هر جا را خواست بزند و عملا آسمان منطقه تحت کنترل آن قرار گیرد و این گونه تصمیمات و سیاست‌های کشورهای منطقه را «اسرائیلیزه» کند.

اما خود این حمله که حتما با چراغ سبز ترامپ علیه کشوری که آمریکا در آن پایگاه دارد، صورت گرفته است، نشانه دیگری بر کودتای ترامپ علیه سیاست‌های سنتی و ساختارهای تعریف شده در نظام آمریکا در تعامل با متحدان است و از این منظر واجد پیامدهایی نه در کوتاه مدت بلکه در میان مدت و بلند مدت خواهد بود و این سیاست دستکم پیشرانی برای متحدان آمریکا در منطقه برای نزدیکی به چین و روسیه در آینده خواهد بود.

از دیگر تبعات راهبردی این حمله به قطر، رسیدن لیبرالیسم در روابط بین‌الملل به خط پایان و بازگشت چشمگیر واقع‌گرایی متکی به اعمال قدرت و زور به این روابط است که نوعی عقب‌گرد دنیای مدرن به گذشته خشن‌تر خود است. در کنار خود حمله، اعلام آشکار اسرائیل مبنی بر انجام آن و همچنین دستکم هماهنگی پیشنی با آمریکای ترامپ و تغییر نام وزارت دفاع آمریکا به وزارت جنگ خود گواهی بر این مدعاست.

فعلا از پیامدهای آنی این حمله به احتمال زیاد تعلیق یا لغو وساطت قطر در مذاکرات میان حماس و اسرائیل است. اما این رفتار ترامپ که این چنین بی‌‎پروا و بی‌محابا با حمله به یک کشور متحد که چند ماه پیش به آنجا سفر کرد، موافقت می‌کند، نشانه عصبانیت او از مخالفت حماس با توافق تسلیم و همچنین عجله بسیار او برای رسیدن به چنین توافقی پس از شکست در دیگر پرونده‌های بین‌المللی است.

ترامپ که در دو پرونده اوکراین و ایران به توافق دلخواه خود نرسیده است، به شدت از این که یک گروه نیز در مقابل تهدیدهای او همچنان خواسته‌های خود را مطرح و با توافقی مطلوبِ رئیس جمهور آمریکا مخالفت می‌کند، عصبانی است و همچنین معتقد است که دوحه فشار کافی بر رهبران حماس نمی‌آورد. از این منظر موافقت با حمله به متحد قطری نیز بی‌ارتباط با خلق و خوی خاص ترامپ نیست.

کما این که نتانیاهو و اسرائیل نیز که تحت فشار شدید افکار عمومی جهان برای پایان دادن به این جنگ هستند، در واقع با این کار به دنبال این بودند که حماس کاملا دچار خلا رهبری شود و بتواند در این شرایط، شروط خود را بر باقیمانده این سازمان تحمیل کند تا جنگ غزه با تضمین آینده سیاسی او پایان یابد.

ناگفته هم نماند که حمله اسرائیل به قطر پس از خط خبری تحریک‌آمیز علیه این کشور در هفته‌های اخیر از طرف نتانیاهو و شرکایش و رسانه‌های راستگرا صورت گرفت.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
👍8👎42
نوزایش کندو
دنیای زنبورها شگفت و پر ماجرا است. مثلا با پیر شدن یا بیماری ملکه، زنبورهای کارگر متوجه این ناتوانی شده و پی می برند که او قادر به حفظ هماهنگی جامعه نیست. زنبورها پیش بینی کرده و پی می برند که با تداوم‌ سلطه ملکه ای پیر و ناتوان، کندو دچار از هم‌ پاشیدگی خواهد شد. بنابراین‌ برای جلوگیری از نابودی کلنی دست به دو اقدام می زنند:
۱-  پرورش ملکه جدید؛
۲- حذف ملکه ناتوان.

فرمون‌های ملکه‌، وظیفه حفظ سلطه ملکه را دارد که شامل جلوگیری از تولید تخم ریزی توسط کارگران و سرکوب تمایل به پرورش ملکه جدید است. ولی با کاهش تولیدQMP (ماده شیمیایی) توسط ملکه پیر، کارگران به ناچار وارد فرایند نوسازی میشوند.

گام دوم، حذف ملکه ناتوان است. ولی مسؤلیت حذف بر عهده همه کلنی نیست. بلکه بین ۱۵ تا ۵۰ زنبور کارگر به صورت فشرده دور ملکه جمع می شوند. آنان‌ دور ملکه حلقه زده و اورا محصور می کنند. سپس با تولید گرما از راه لرزاندن بال ها، دمای ملکه به حد کشنده می رسد. ممکن‌است در چنین روندی، حمله فیزیکی مانند گاز گرفتن و نیش زدن به ملکه هم در کار باشد. این اقدام برای نوزایش کندو گریز ناپدیراست.
#یدالله_کریمی‌_پور
#karimipour_k
21👍3
📝 *حمله به قطر؛ نخستین زمزمه‌های «نظم نوین صحرایی» و مرگ نظم متعارف در روابط بین‌الملل*

این یک حمله معمولی نبود. این یک مانور تمام‌عیار ژئوپلیتیکی بود که نقشه خاورمیانه را یک‌بار دیگر، نه با مرکب، که با آتش و خون، دوباره‌نویسی کرد.
□حمله اسرائیل به قلب دوحه، پایتخت یکی از ثروتمندترین و تأثیرگذارترین متحدان آمریکا در منطقه، تنها یک عملیات تروریستی دیگر نیست؛ این یک بیانیه راهبردی بود با چندین مخاطب مشخص: قطر، عربستان، ایران، روسیه، چین و حتی خود کاخ سفید.

□ نگاه سطحی می‌گوید قطر قربانی بی‌پروایی اسرائیل و توهم‌زدگی ترامپ شد، اما تحلیل عمیق‌تر، پرده از واقعیت تلخ‌تری برمی‌دارد: قطر به آزمایشگاهی برای آزمون «تابوهای جدید» تبدیل شده است.
□اسرائیل با این حمله به صراحت اعلام کرد که حاکمیت ملی کشورهای عربی منطقه، در صورت میزبانی از گروه‌های مقاومت، دیگر تقدس گذشته را ندارد. این، پاشنه آشیل نظم امنیتی عرب‌هاست.
□عربستان بلافاصله با تماس ولیعهدش، نه فقط برای ابراز همبستگی، که برای پر کردن خلأ رهبری که آمریکا با چراغ سبز به اسرائیل ایجاد کرد، واکنش نشان داد؛ فریاد بلند ریاض این بود: امنیت خلیج فارس را ما تعریف می‌کنیم، نه تل‌آویو.
□ترامپ و نتانیاهو هم‌پیمانانی به نظر می‌آیند، اما در واقع در یک بازی مرگبار برای تعریف «دیوانگی کنترل‌شده» با یکدیگر رقابت می‌کنند.
□نتانیاهو، غرق در بحران‌های داخلی و تحت فشار افکار عمومی جهانی، نیاز به یک پیروزی نمایشی و فوری دارد.
□ترامپ، زخم‌خورده از شکست در اوکراین و ایران و عطشانه در جستجوی یک «معامله قرن» برای تضمین میراثش، به هر اقدامی که حماس را به زانو درآورد، رضایت می‌دهد.
□اما آمریکای ترامپ با حمله به متحد خود یعنی قطر، اعتماد تمامی متحدان دیگرش در منطقه، از عربستان تا امارات، را به مخاطره انداخت. این یک ماجراجویی هژمونیک است.

□حمله اسرائیل به زیرساخت‌های نظامی به‌جا مانده از دوره بشار اسد در سوریه و اعمال هژمونی امنیتی و نظامی، بدون اشغال نظامی، سه استان هم‌مرز خود را تبدیل به حیات خلوت امنیتی اسرائیل کرده است.

□این نشان می‌دهد پروژه «اسرائیل بزرگ» دیگر یک پروژه سرزمینی-جمعیتی نیست؛ این یک پروژه حاکمیت امنیتی-نظامی است. هدف، اشغال جغرافیا نیست؛ هدف، اشغال آسمان‌ها و اعمال نفوذ در تصمیم‌گیری‌های امنیتی کشورهای منطقه است.

□حمله به مقر حماس در دوحه، پیام را روشن ساخت: اسرائیل می‌تواند هر زمان و هر کجا—حتی در پایتخت یک متحد آمریکا—اقدام نظامی انجام دهد. این عملاً منطقه را در چارچوب حاکمیت امنیتی اسرائیل قرار می‌دهد؛ صلح از طریق سلطه، نه مذاکره، تعریف می‌شود.

□ما اکنون شاهد تولد یک «رئالیسم سایبر-صحرایی» هستیم: نظمی که در آن قدرت تنها با توانایی اعمال خشونت سریع، فرامرزی و غیرقابل انکار سنجیده می‌شود. جنگنده‌های بدون سرنشین، جنگ سایبری و عملیات‌های هدفمند، ابزارهای اصلی این دیپلماسی هستند. تغییر نام «وزارت دفاع» آمریکا به «وزارت جنگ»، تنها نشانه رسمی این تحول خونین است.

□پیامد بلندمدت این واقعه، شتابان‌ترین کوچ استراتژیک تاریخ معاصر را رقم خواهد زد. متحدان سنتی آمریکا در منطقه، که اکنون خود را در تیررس تصمیمات غیرقابل پیش‌بینی یک رئیس‌جمهور و متحد منطقه‌ای او می‌بینند، به ناچار به سمت مسکو و پکن گسیل خواهند شد.
□ این حمله، بهترین هدیه ممکن برای دیپلماسی عمومی روسیه و چین در خلیج فارس بود؛ آنها خود را به عنوان قدرت‌های قابل پیش‌بینی‌تر و باوفاتری نشان خواهند داد.
□حمله به دوحه، یک چاه‌ویل استراتژیک است. این عملیات، نه نمایش قدرت، بلکه رقص مرگ یک نظم فرسوده است که آخرین نفس‌هایش را می‌کشد.
□اعراب خلیج‌فارس پس از این حمله، بیشتر به سمت یک نظم چندقطبی جدید حرکت خواهند کرد؛ نظمی که در آن حرمت حاکمیت دوباره تعریف شود

حمید عاصفی/تحلیلگر
👍12👎106
مسعود بارزانی اعلام کرد: اگر به کردستان سوریه حمله شود، همه نیروهای پیشمرگه از آن دفاع خواهند کرد و خودم نیز یکی از آن پیشمرگه‌ها خواهم بود.

عادل باخوان، رئیس مؤسسه اروپایی مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا، محتوای دیدار خود با مسعود بارزانی، رئیس حزب دموکرات کردستان را که در روز ۴ ماه جاری در پاریس برگزار شد، اعلام کرد.

به گفته عادل باخوان، در این دیدار مسعود بارزانی گفته است: «درست است که ما در برخی موارد با نیروهای روژاوای کردستان اختلاف‌نظر داریم، اما هرگز روژاوا را تنها نخواهیم گذاشت.»

مسعود بارزانی همچنین افزود: «پیامم را به قبایل عرب سوریه رسانده‌ام و صریحاً گفته‌ام؛ اگر به روژاوای کردستان حمله کنند، تمامی نیروهای پیشمرگه کردستان راه قامشلو را سد خواهند کرد و خودم یکی از آن پیشمرگه‌ها خواهم بود.»
79👍3🤣3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انقلاب نپال می‌تواند به عنوان عجیب‌ترین انقلاب تاریخ بشری لقب بگیره.انقلاب در عرض شش ساعت با رهبری این نوجوان که فقط هجده سال سن دارد، در اعتراض به فیلترینگ شکل گرفت.
24👍6

💥شلیک به صدا...!
✍️
علی مرادی مراغه ای


امروز ۱۱سپتامبر برابر است با كودتای خونين شيلی و قتل "سالوادور آلنده" رئيس‏ جمهور اين كشور در ۱۹۷۳م.
تاریخِ ما انسانها کمتر دوره هایی توام با صلح بوده و اکثریت قاطع زمانها در جنگ و کشتار بوده است و غالبا نیز جنگها، جنگ شر با شر بوده نه جنگ خیر با شر!
در آن دوران جنگ سرد و یخبندان(!) اردوگاه شرق توام با دیکتاتوری، خفقان و اردوگاههای اجباری بوده و اردوگاه غرب نیز پشتیبانِ کودتاهای گوناگون برای بوجود آوردن دیکتاتورهای طرفدار خود...!
اما در اینجا به مناسبت امروز ۱۱سپتامبر و كودتای خونين شيلی، نگاهی می اندازم به یک کاریکاتور در این رابطه:

گاهی یک شعر خوب وقتی بدستم می افتد چند روزی نشاط و سرزندگی می بخشد همین طور یک آهنگ خوب، هی گوش می کنم و دوباره گوش می کنم و مست می شوم...
شاید باور نکنید امروز یک کاریکاتور دیدم و همان تاثیر شعر یا آهنگ را بر من بخشید. کاریکاتور اثر کارتونیست فرانسوی است و مربوط به صحنه اعدام ویکتور خارا شاعر و آهنگ ساز انقلابی شیلی است که در زیر این نوشته آورده ام.
در این کاریکاتور، ژنرال خپله و چاق که مسئول جوخه اعدام است دستور میدهد بجای تیراندازی به جسم آهنگ ساز، به اصوات او تیراندازی کنند...!
البته ژنرال، درست تشخیص داده چون این اصوات او بوده که روحها را به پرواز در می آورده و مبارزان را بر علیه دیکتاتوری ژنرال پینوشه هیجان می بخشیده...

در سپتامبر ۱۹۷۳م. كودتاي ژنرال پينوشه به بار نشست. در استاديوم بزرگ سانتياگو، مركز شيلي پنج هزار نفر از بهترين جوانان مبارز در حصار جلادان پينوشه گرفتار آمدند. ويكتور خارا - گيتاريست، شاعر، آهنگساز، آوازخوان و همرزم آلِنده در ميان جمع ديده می ‌شود. رئيس زندان كه سرودهای هيجان‌انگيز او را شنيده بود به هنرمند نزديك می شود و از او می پرسد كه آيا حاضر است برای دوستان گيتار بزند و سرود بخواند؟ پاسخ ويكتور خارا مثبت است: البته كه حاضرم!
رئيس زندان به یکی از گروهبانان دستور می ‌دهد: گيتارش را بياور!
گروهبان می رود و با تبری برمی ‌گردد و هر دو دست ويكتور را با آن می ‌شكند و بدينسان دستانیكه عمری زخمه بر گيتار می زد و مبارزان را به حركت درمی ‌آورد و خواب آرام خودكامه را برمی ‌آشفت، از کار می افتند...
در اين لحظه رئيس زندان خطاب به او با نيشخند می ‌گويد: خوب بخوان! چرا معطلی؟
ويكتور خارا در حالی كه از دستان خون می ‌چكد، شروع به خواندن می کند و از هم ‌زنجيران خود می ‌خواهد كه با او هم ‌صدایی كنند. آن وقت به همراهی پنج هزار نفر، سرود وحدت كه یکی از ساخته‌ های خودش بود، در فضای استاديوم اين ‌چنين طنين می ‌افكند:
مردمي يكدل و يكصدا
هرگز شكست نخواهند خورد...
اما هنوز سرود به پايان نرسيده بود كه گروهبان بدنِ زخمی ويكتور خارا را به گلوله می بندد و شاعر نقش بر زمين می ‌شود و زمين به سرخی می ‌گرايد...!

لینک
یوتیوب ما
لینک
تلگرام ما
لینک
اینستاگرام ما
لینک
فیسبوک ما
لینک
پی وی ما

◀️در کاریکاتور زیر، ژنرال خپله، دستور می دهد بجای تیراندازی به جسم آهنگ ساز، به اصوات او تیراندازی کنند...!
👍83
🔺اسرائیل به کجا می‌رود؟!

آنچه اسرائیل در منطقه انجام می‌دهد از نسل‌کشی گسترده در غزه تا حملات مستمر به لبنان و سوریه و جنگ علیه ایران و حمله اخیر به قطر در وهله اول یک قدرت‌نمایی آشکار به نظر می‌رسد که کسی جلودارش نیست و با حمایت آمریکا دست بالا را در منطقه پیدا کرده است؛ به هر جا بخواهد حمله می‌کند و هر کسی را بخواهد هر کجا باشد، ترور می‌کند.

با این حال، رویکرد کنونی اسرائیل رفتار یک بازیگر عاقل و مسئولیت‌پذیر نیست؛ بلکه بیشتر شبیه رفتار گنده لات و قلدر دیوانه‌ای است که تعادل خود را از دست داده و دست به هر کاری می‌زند و پس از بر باد رفتن اعتبار و حیثیتش در جهان، خود را دیگر رها از هر گونه قید و بند و هنجاری می‌داند.

در کل به همان اندازه که نداشتن قدرت به ویژه در بعد نظامی برای یک کشور خطرناک است، اعمال افسارگسیخته آن از جانب یک طرف برخوردار از مدرن‌تربن تکنولوژی نظامی نیز برای خود آن خطرناک است.

از این رو، نه از خاستگاه شعارپردازی و خوش‌بینی، بلکه از حیث راهبردی و نگاهی تاریخی و آینده‌نگر و با توجه به شرایط خاص اسرائیل می‌توان گفت که رفتار امروزی آن در منطقه و به ویژه حمله به میانجیگر قطری پس از میزبانی از مقاماتش در طول این دو سال در طول مذاکرات فاقد هر نوع عقلانیت و آینده‌نگری راهبردی است.

حالا نه تنها عملیات شکست خورده و دستاوردی راهبردی نداشته، بلکه نگرانی‌ها در حوزه خلیج فارس نسبت به سیاست‌های اسرائیل را بیش از زمانی افزایش داده و موج محکومیت جهانی علیه اسرائیل به راه انداخته است. این محکومیت‌ها تاکنون برگردان عملی جدی نداشته، اما یقینا موقعیت‌ آن در جهان را متزلزل‌‍تر خواهد کرد و پیشرانی برای موجی جهانی است که از حدود دو سال پیش علیه‌اش به راه افتاده است و اندوخته‌های استراتژیک آن در دنیا یکی پس از دیگری از بین می‌رود؛ تا جایی که اکنون فارغ از دیگر نشانه‌ها، بلکه بنا به گفته سه نخست وزیر قبلی آن (ایهود باراک، ایهود اولمرت و نفتالی بنت) به یک «کشور منفور و منزوی» در دنیا تبدیل و در مقابل بیش از هر زمانی صدای ضرورت تشکیل کشور فلسطین شنیده می‌شود.

اما در سطح منطقه، اسرائیل با تداوم پاکسازی نژادی در غزه و این حملات متهورانه در سراسر منطقه از یک سو فعلا هر نوع فرصتی برای عادی‌سازی روابط و ادغام در منطقه را از بین می‌برد و تداوم روابطش با کشورهایی هم که به «پیمان ابراهیم» پیوستند، با چالش و تهدید جدی مواجه است. از دیگر سو، چنان بذر عداوت با خود را در کل منطقه گسترش داده و تعمیق کرده است که می‌توان گفت همه منطقه را ضد خود کرده و می‌رود که در یک جبهه قرار دهد.

این وضعیت به بشکه باروتی می‌ماند که مترصد فرصتی برای انفجار است و هر چند در حال حاضر نشانه‌ای جدی دال بر چنین انفجار منطقه‌ای علیه اسرائیل در آینده نزدیک وجود ندارد، اما بذرهای آن کاشته شده و این اتفاق دیر یا زود می‌افتد. از این رو، اگر حمله هفتم اکتبر به قول خود اسرائیلی‌ها بزرگ‌ترین ضربه تاریخی و امنیتی به اسرائیل از زمان تاسیسش بود، اما واکنش بی‌حساب و کتاب و نامتعادل به آن نیز علی رغم دستاوردهای مهم در سطح منطقه عملا پیامدهای این ضربه را در ابعادی دیگر و جهانی تشدید کرد و در واقع خود همین واکنش نامعقول اسرائیل در مقیاسی راهبردی معادل چندین هفتم اکتبر است.

بله، اکنون در منطقه نه کشوری، نه طرفی و نه ائتلاف یا اتحادی وجود دارد که بتواند اسرائیل را متوقف سازد؛ اما تجربه تاریخ و منطق سیاست نشان می‌دهد که هیچ وضعیتی تا ابد پایدار نخواهد ماند. در نهایت، همین قلدری افسارگسیخته اسرائیل در منطقه به زیان خود او تمام خواهد شد و روزی بهای سنگین آن را خواهد پرداخت. این، سنت تغییرناپذیر هستی، تاریخ و سیاست است. خلاصه آن‌که زیان‌دیده راهبردی قدرت‌نمایی امروز اسرائیل در منطقه، خود آن و موجودیتش در آینده‌ است؛ و نتانیاهو به همراه اولترا‌راست‌های اسرائیل، آن را به سوی سرنوشتی نامعلوم سوق می‌‍دهند.

اسرائیل چه بخواهد چه نخواهد در خاورمیانه زندگی می‌کند و و این شرایط نیز همیشگی نخواهد بود. طرفی که می‌خواهد در این محیط ناامن و در حلقه‌ای از کشورهای عربی و اسلامی بزرگ به حیات خود ادامه دهد، ناگزیر دستکم باید نیم نگاهی هم به آینده داشته باشد و این احتمال را در نظر بگیرد که شرایط روزی دستخوش دگرگونی شود.

به هر روی، اسرائیل نه در بستر طبیعی شکل گرفته و نه امروز در منطقه وضعیتی طبیعی دارد. بنابراین بی‌تعادلی و ماجراجویی کنونی آن نه تنها امنیت‌آفرین نیست، بلکه افق آینده‌اش را بیش از پیش ناامن می‌کند و بر خلاف دیگر کشورها که وضعیت تاریخی طبیعی دارند، ناگزیر است هر هزینه سنگینی را در آینده از سرمایه وجودی بپردازد، نه از آمدن و رفتن یک نظام و تغییر رژیم.
#صابر_گل_عنبری
@Salehnikbakht
👍9👎64
2025/10/29 08:02:26
Back to Top
HTML Embed Code: