عفو معیاری و اجرای حکم اعدام
دستگاه قضایی "عفو معیاری" اخیر را ، به عنوان امری برای کاهش چالشهای اجتماعی و تلطیف فضای سیاسی معرفی میکند و انتظار استقبال رسانهها از آن را دارد.در حالی که هنوز زندانیان مشمول این عفو شناسایی نشدهاند، خبر اعدام بابک شهبازی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل تمام رسانهها را پر کرده است. روشن است که تأثیر احتمالی عفو مذکور با اعلام خبر اعدام آقای شهبازی خنثی میشود و اگر کسی به فرض به استقبال آزادی زندانیان برود، توسط رسانههای مخالف مورد هجوم قرار می گیرد.
لابد پاسخ خواهند داد که مجازات یک متهم به "جاسوسی" چه ربطی به موضوع دارد! ربطش آشکارتر از این است که نیاز به سخن پردازی بسیار داشته باشد.
واقعیت این است که جامعه نسبت به عادلانه بودن دادرسیها شک و شبهه دارد بخصوص وقتی پای یک قاضی معروف در میان باشد! وقتی اصل عادلانه بودن دادرسی محل پرسش باشد، دیگر گناهکار یا بیگناه بودن واقعی متهم، اهمیت خود را از دست میدهد و هر محکومی از سوی بخشی از جامعه "بیگناه" شناخته میشود.
بارها و بارها تأکید شده است که برای متقاعد کردن افکار عمومی نسبت به عادلانه بودن یک حکم، دادگاهها باید به صورت علنی، با حضور هئیت منصفۀ منتخب اصناف مختلف جامعه و با امکان دفاع امن و آزاد وکیل انتخابی متهم برگزار شوند. بدون رعایت این موارد، در هیچ جامعهای احکام قضایی مورد پذیرش عام قرار نمیگیرد، چه رسد در کشوری که بسیاری از فعالان رسانهای و سیاسی و اجتماعی و زیستمحیطی و غیره پایشان به دادگاه باز شده و از کم و کیف شرایط بازجویی و رفتار برخی دادستانها و رؤسای دادگاهها و بخصوص مورد فاجعهآمیز پروندۀ "مازیار ابراهیمی" بیخبر نیستند.
ممکن است گفته شود که علنی بودن دادگاه در مورد اتهام "جاسوسی" خلاف امنیت ملی است و اینگونه اتهامها در بسیاری از کشورها به صورت غیرعلنی برگزار میشوند. اگر این را هم بپذیریم، تشکیل هیئت منصفۀ مورد انتخاب اصناف مختلف جامعه که دیگر امنیت هیچ کشوری را به خطر نمیاندازد؟ چرا در کشور ما هیئت منصفه مختص اتهامهای معدودی شده و چرا انتخاب اعضای آن به اصناف مختلف کشور مثلِ پزشکان، مهندسان، دانشگاهیان، بازاریان و غیره سپرده نمیشود؟
سوای این موضوع، صدور و اجرای حکم اعدام هم محل چالش است. چرا شمار اعدامیان در کشور این همه بالاست و عملاً رکورد جهانی را شکسته است؟ واقعیت این است که در بسیاری از کشورها متهمان به "جاسوسی" را در صورت اثبات جرمشان به ندرت اعدام میکنند و از آنها برای کشف زمینهها و شیوههای جاسوسی و یا مبادلۀ احتمالی با جاسوسهای خودی استفاده میشود. حتی در صورت صدور حکم اعدام، در اجرای آن شتاب به خرج نمیدهند. در اسرائیل تا کنون دهها نفر به جاسوسی برای جمهوری اسلامی متهم شدهاند اما حتی یک نفر از آنها حکم اعدام نگرفته است. البته در اسرائیل حکم اعدام را لغو کردهاند، اما حبس ابد به عنوان جایگزین حکم اعدام هم شامل هیچکدام از آنها نشده است.
جاسوس نیز اگر اتهامش به اثبات رسد، به لحاظ حقوق انسانی فرقی با مرتکبان دیگر جرائم ندارد. از این رو متهم به جاسوسی هم باید حقوقش مثل هر متهم دیگری رعایت شود. در کشور ما اما کافی است مهر اتهام جاسوسی به فردی زده شود تا هرگونه دفاع از حقوق انسانی او هم به عنوان امری "مجرمانه" با تاخت و تاز و تهدید برخی محافل و رسانهها روبرو شود!
اگر قوۀ قضائیه در صدد تلطیف فضا و کاستن از چالش های اجتماعی است لازم است تمام این امور را مورد توجه جدی قرار دهد.
#احمد_زیدآبادی
@Salehnikbakht
دستگاه قضایی "عفو معیاری" اخیر را ، به عنوان امری برای کاهش چالشهای اجتماعی و تلطیف فضای سیاسی معرفی میکند و انتظار استقبال رسانهها از آن را دارد.در حالی که هنوز زندانیان مشمول این عفو شناسایی نشدهاند، خبر اعدام بابک شهبازی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل تمام رسانهها را پر کرده است. روشن است که تأثیر احتمالی عفو مذکور با اعلام خبر اعدام آقای شهبازی خنثی میشود و اگر کسی به فرض به استقبال آزادی زندانیان برود، توسط رسانههای مخالف مورد هجوم قرار می گیرد.
لابد پاسخ خواهند داد که مجازات یک متهم به "جاسوسی" چه ربطی به موضوع دارد! ربطش آشکارتر از این است که نیاز به سخن پردازی بسیار داشته باشد.
واقعیت این است که جامعه نسبت به عادلانه بودن دادرسیها شک و شبهه دارد بخصوص وقتی پای یک قاضی معروف در میان باشد! وقتی اصل عادلانه بودن دادرسی محل پرسش باشد، دیگر گناهکار یا بیگناه بودن واقعی متهم، اهمیت خود را از دست میدهد و هر محکومی از سوی بخشی از جامعه "بیگناه" شناخته میشود.
بارها و بارها تأکید شده است که برای متقاعد کردن افکار عمومی نسبت به عادلانه بودن یک حکم، دادگاهها باید به صورت علنی، با حضور هئیت منصفۀ منتخب اصناف مختلف جامعه و با امکان دفاع امن و آزاد وکیل انتخابی متهم برگزار شوند. بدون رعایت این موارد، در هیچ جامعهای احکام قضایی مورد پذیرش عام قرار نمیگیرد، چه رسد در کشوری که بسیاری از فعالان رسانهای و سیاسی و اجتماعی و زیستمحیطی و غیره پایشان به دادگاه باز شده و از کم و کیف شرایط بازجویی و رفتار برخی دادستانها و رؤسای دادگاهها و بخصوص مورد فاجعهآمیز پروندۀ "مازیار ابراهیمی" بیخبر نیستند.
ممکن است گفته شود که علنی بودن دادگاه در مورد اتهام "جاسوسی" خلاف امنیت ملی است و اینگونه اتهامها در بسیاری از کشورها به صورت غیرعلنی برگزار میشوند. اگر این را هم بپذیریم، تشکیل هیئت منصفۀ مورد انتخاب اصناف مختلف جامعه که دیگر امنیت هیچ کشوری را به خطر نمیاندازد؟ چرا در کشور ما هیئت منصفه مختص اتهامهای معدودی شده و چرا انتخاب اعضای آن به اصناف مختلف کشور مثلِ پزشکان، مهندسان، دانشگاهیان، بازاریان و غیره سپرده نمیشود؟
سوای این موضوع، صدور و اجرای حکم اعدام هم محل چالش است. چرا شمار اعدامیان در کشور این همه بالاست و عملاً رکورد جهانی را شکسته است؟ واقعیت این است که در بسیاری از کشورها متهمان به "جاسوسی" را در صورت اثبات جرمشان به ندرت اعدام میکنند و از آنها برای کشف زمینهها و شیوههای جاسوسی و یا مبادلۀ احتمالی با جاسوسهای خودی استفاده میشود. حتی در صورت صدور حکم اعدام، در اجرای آن شتاب به خرج نمیدهند. در اسرائیل تا کنون دهها نفر به جاسوسی برای جمهوری اسلامی متهم شدهاند اما حتی یک نفر از آنها حکم اعدام نگرفته است. البته در اسرائیل حکم اعدام را لغو کردهاند، اما حبس ابد به عنوان جایگزین حکم اعدام هم شامل هیچکدام از آنها نشده است.
جاسوس نیز اگر اتهامش به اثبات رسد، به لحاظ حقوق انسانی فرقی با مرتکبان دیگر جرائم ندارد. از این رو متهم به جاسوسی هم باید حقوقش مثل هر متهم دیگری رعایت شود. در کشور ما اما کافی است مهر اتهام جاسوسی به فردی زده شود تا هرگونه دفاع از حقوق انسانی او هم به عنوان امری "مجرمانه" با تاخت و تاز و تهدید برخی محافل و رسانهها روبرو شود!
اگر قوۀ قضائیه در صدد تلطیف فضا و کاستن از چالش های اجتماعی است لازم است تمام این امور را مورد توجه جدی قرار دهد.
#احمد_زیدآبادی
@Salehnikbakht
❤8👍8
Forwarded from کردستان نامه
📚جان کدام انسانها دیگر در این جهان ارزش ندارد؟
✍ اسماعیل شمس
🔻تاریخ بشریت از همان آغاز هیچگاه از جنون و جنایت خالی نبوده است، اما از روزی که سنگبنای دولت- ملت نهاده شد و انسان مدرن خود را پیامبر مدنیت نام نهاد و به جنگ هر آنچه از نظر او بدویت و جاهلیت بود، رفت؛ جنگهای جنونآمیز و جنایاتی خلق شد که هرگز به مخیله انسان پیشامدرن نمیرسید. وقتی حق اعمال زور تنها برای دولت ملی مشروع دانسته شد، دولتهایی که به حق یا ناحق خود را نماینده مشروع ملت خود میدانستند، میلیونها انسان را چه در جنگ با دولت- ملتهای رقیب و چه در جنگ با آن بخشی از ملت خود که مشروعیت آنان را نپذیرفته بود، به قتل رساندند. به یقین شمار انسانهایی که تنها در قرن اخیر در جنگهای دولت- ملتهای متمدن و با ابزارهای مدرن کشته شدهاند، از همه کشتههای انسانهای به قول آنان بدوی و وحشی یا جنگهای دینی و امتی در کل تاریخ مکتوب بشر بیشتر است. جاهای دیگر جهان بهکنار، اما به عنوان یک نمونه موردی با اطمینان میتوانم بگویم که شمار کردانی که در یکصد سال اخیر توسط سه دولت به اصطلاح ملی و مدرن و جدیدالتٲسیسِ برخاسته از میراث عثمانی، یعنی ترکیه و سوریه و عراق کشته شدهاند، حداقل ششصد برابر کسانی است که در دوره ۶۰۰ ساله خلافت عثمانی به دست خلیفه امتگرای مسلمان یا در جنگهای طوایف کرد با یکدیگر به قتل رسیدند. نتیجه روشن است: اگر یک کشیش یا خاخام یا مفتی مسلمان در دوران دینسالاری و امتمحوری فتوای خروج از دین را برای فرد یا جماعتی میداد و فرمانروا هم آنان را میکشت در دوران مدرن هم طبق فتاوای ماکس وبر و دیگر کشیشهای راست و چپ یا لیبرال و کمونیست که نام فیلسوف و جامعهشناس و سیاستمدار بر خود نهادهاند هرکس از قانون دولت ملی که توسط نصف به علاوه یک ملت تصویب شده است، تخطی کند، مشمول مجازات میشود. اگر در جامعه امتی یک نفر برای ۹۹نفر تعیین تکلیف میکرد، در جامعه ملتی ۵۱ نفر برنده انتخابات، سرنوشت ۴۹ نفر بازنده را تعیین میکنند. به راستی وقتی انسان فرودست و اقلیت و بازنده به سبب جمعیت یا قدرت و ثروت کم هرگز نتواند نقشی در تعیین سرنوشت خود داشته باشد برایش چه فرقی میکند که دولت مافوقش کسری و قیصر و خلیفه و پادشاه و سلطان باشد یا رئیس جمهور و نخستوزیر مدرن؟ تاریخ نشان داده است که از قضا جان آن انسان فرودست بیدولت در دوران پیشامدرن کمتر از دوران مدرن گرفته شده است.
🔻امروز وضعیت غزه درستی مطالب بالا را برای همگان عیان کرده است. ماههاست مردم این شهر در جنگ و بمباران نابود میشوند.جنگ با اسرائیل و کمک مٶثر و بازدارنده به مردم غزه از سوی سران عرب و مسلمان پیشکش؛ آیا آنان در سطح آنچه در چند روز گذشته در قطر و در اعتراض به حمله اسرائیل به این کشور گذشت، هرگز کنفرانسی برای مردم غزه برگزار کردهاند؟ خیر. سبب چیست؟ قطر صاحب یک دولت رسمی است، اما مردم فلسطین بیدولتند.در نظام بینالملل که توسط غرب بر پایه دولت ملی ولو اینکه مثل قطر در چندصد کیلومتر مساحت و با چندصدهزار جمعیت بنا شده باشد، تنها جان شهروند صاحب دولت و از جنس همان دولت، دارای ارزش است، اما جان شهروند بیدولت فلسطینی نه تنها ارزشی ندارد که اصلاً جان به حساب نمیآید.
🔻در حالی که وزیر دفاع اسرائیل از بازشدن درگاه جهنم و سوختن غزه در آتش میگوید، جولانی خبر از ضرورت صلح با اسرائیل به خاطر منافع مردم سوریه میدهد. علت چیست؟ خون ملت عرب و دارای دولت او از خون مسلمان فلسطینی بیدولت رنگینتر است و او به خاطر آن حاضر است با یهودیان و قاتلان برادران مسلمان خود در آن سوی مرزی که استعمارگران به نام حدود دولت ملی برایش تعیین کردهاند، معامله کند و چشم بر آن همه جنایت ببندد.آن مجاهدانی هم که از اقصی نقاط جهان برای جهاد با حکومت بشار و تشکیل خلافت اسلامی راهی شام شریف شدند و تا مرز نسلکشی علوی و کرد و دروزِ به قول آنان کافر پیش رفتند، اکنون باید بدانند که تمام جانهایی که گرفتهاند نه به خاطر اسلام که برای تشکیل یک دولت عربی ناسیونالیستی بوده است.اگر غیر این است چرا امروز در حمایت از غزه به جهاد اسرائیل نمیروند و به دعا بسنده میکنند؟ چرا خلیفه آنان که دومین ارتش ناتو را دارد تنها زورش به کردها میرسد و یکی از صدها موشکی را که ایران به اسرائیل شلیک کرد، خرج مسلمانان غزه نمیکند؟ در آنسو هم اسرائیل به بهانه قتل هزار شهروند خود صدهزار فلسطینی را میکُشد و خاکشان را به توبَره میکَشد، اما گرفتن این جانها را بر پایه حق دفاع از حاکمیت ملی، ولو نامشروع توجیه میکند.
🔻 نتیجه اینکه در جهان مبتنی بر زر و زور و تزویر امروز جان شهروند بیدولتی که فاقد این سه هست یا شهروندی که مشروعیت دموکراسی و قانون مصوب نصف به علاوه یک را که دولت ملی سر از آن برآورده است، غیرعادلانه بداند و برای عادلانه کردن آن تلاش کند، هیچ ارزشی ندارد.
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔻تاریخ بشریت از همان آغاز هیچگاه از جنون و جنایت خالی نبوده است، اما از روزی که سنگبنای دولت- ملت نهاده شد و انسان مدرن خود را پیامبر مدنیت نام نهاد و به جنگ هر آنچه از نظر او بدویت و جاهلیت بود، رفت؛ جنگهای جنونآمیز و جنایاتی خلق شد که هرگز به مخیله انسان پیشامدرن نمیرسید. وقتی حق اعمال زور تنها برای دولت ملی مشروع دانسته شد، دولتهایی که به حق یا ناحق خود را نماینده مشروع ملت خود میدانستند، میلیونها انسان را چه در جنگ با دولت- ملتهای رقیب و چه در جنگ با آن بخشی از ملت خود که مشروعیت آنان را نپذیرفته بود، به قتل رساندند. به یقین شمار انسانهایی که تنها در قرن اخیر در جنگهای دولت- ملتهای متمدن و با ابزارهای مدرن کشته شدهاند، از همه کشتههای انسانهای به قول آنان بدوی و وحشی یا جنگهای دینی و امتی در کل تاریخ مکتوب بشر بیشتر است. جاهای دیگر جهان بهکنار، اما به عنوان یک نمونه موردی با اطمینان میتوانم بگویم که شمار کردانی که در یکصد سال اخیر توسط سه دولت به اصطلاح ملی و مدرن و جدیدالتٲسیسِ برخاسته از میراث عثمانی، یعنی ترکیه و سوریه و عراق کشته شدهاند، حداقل ششصد برابر کسانی است که در دوره ۶۰۰ ساله خلافت عثمانی به دست خلیفه امتگرای مسلمان یا در جنگهای طوایف کرد با یکدیگر به قتل رسیدند. نتیجه روشن است: اگر یک کشیش یا خاخام یا مفتی مسلمان در دوران دینسالاری و امتمحوری فتوای خروج از دین را برای فرد یا جماعتی میداد و فرمانروا هم آنان را میکشت در دوران مدرن هم طبق فتاوای ماکس وبر و دیگر کشیشهای راست و چپ یا لیبرال و کمونیست که نام فیلسوف و جامعهشناس و سیاستمدار بر خود نهادهاند هرکس از قانون دولت ملی که توسط نصف به علاوه یک ملت تصویب شده است، تخطی کند، مشمول مجازات میشود. اگر در جامعه امتی یک نفر برای ۹۹نفر تعیین تکلیف میکرد، در جامعه ملتی ۵۱ نفر برنده انتخابات، سرنوشت ۴۹ نفر بازنده را تعیین میکنند. به راستی وقتی انسان فرودست و اقلیت و بازنده به سبب جمعیت یا قدرت و ثروت کم هرگز نتواند نقشی در تعیین سرنوشت خود داشته باشد برایش چه فرقی میکند که دولت مافوقش کسری و قیصر و خلیفه و پادشاه و سلطان باشد یا رئیس جمهور و نخستوزیر مدرن؟ تاریخ نشان داده است که از قضا جان آن انسان فرودست بیدولت در دوران پیشامدرن کمتر از دوران مدرن گرفته شده است.
🔻امروز وضعیت غزه درستی مطالب بالا را برای همگان عیان کرده است. ماههاست مردم این شهر در جنگ و بمباران نابود میشوند.جنگ با اسرائیل و کمک مٶثر و بازدارنده به مردم غزه از سوی سران عرب و مسلمان پیشکش؛ آیا آنان در سطح آنچه در چند روز گذشته در قطر و در اعتراض به حمله اسرائیل به این کشور گذشت، هرگز کنفرانسی برای مردم غزه برگزار کردهاند؟ خیر. سبب چیست؟ قطر صاحب یک دولت رسمی است، اما مردم فلسطین بیدولتند.در نظام بینالملل که توسط غرب بر پایه دولت ملی ولو اینکه مثل قطر در چندصد کیلومتر مساحت و با چندصدهزار جمعیت بنا شده باشد، تنها جان شهروند صاحب دولت و از جنس همان دولت، دارای ارزش است، اما جان شهروند بیدولت فلسطینی نه تنها ارزشی ندارد که اصلاً جان به حساب نمیآید.
🔻در حالی که وزیر دفاع اسرائیل از بازشدن درگاه جهنم و سوختن غزه در آتش میگوید، جولانی خبر از ضرورت صلح با اسرائیل به خاطر منافع مردم سوریه میدهد. علت چیست؟ خون ملت عرب و دارای دولت او از خون مسلمان فلسطینی بیدولت رنگینتر است و او به خاطر آن حاضر است با یهودیان و قاتلان برادران مسلمان خود در آن سوی مرزی که استعمارگران به نام حدود دولت ملی برایش تعیین کردهاند، معامله کند و چشم بر آن همه جنایت ببندد.آن مجاهدانی هم که از اقصی نقاط جهان برای جهاد با حکومت بشار و تشکیل خلافت اسلامی راهی شام شریف شدند و تا مرز نسلکشی علوی و کرد و دروزِ به قول آنان کافر پیش رفتند، اکنون باید بدانند که تمام جانهایی که گرفتهاند نه به خاطر اسلام که برای تشکیل یک دولت عربی ناسیونالیستی بوده است.اگر غیر این است چرا امروز در حمایت از غزه به جهاد اسرائیل نمیروند و به دعا بسنده میکنند؟ چرا خلیفه آنان که دومین ارتش ناتو را دارد تنها زورش به کردها میرسد و یکی از صدها موشکی را که ایران به اسرائیل شلیک کرد، خرج مسلمانان غزه نمیکند؟ در آنسو هم اسرائیل به بهانه قتل هزار شهروند خود صدهزار فلسطینی را میکُشد و خاکشان را به توبَره میکَشد، اما گرفتن این جانها را بر پایه حق دفاع از حاکمیت ملی، ولو نامشروع توجیه میکند.
🔻 نتیجه اینکه در جهان مبتنی بر زر و زور و تزویر امروز جان شهروند بیدولتی که فاقد این سه هست یا شهروندی که مشروعیت دموکراسی و قانون مصوب نصف به علاوه یک را که دولت ملی سر از آن برآورده است، غیرعادلانه بداند و برای عادلانه کردن آن تلاش کند، هیچ ارزشی ندارد.
@kurdistanname
❤6👍5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
*اینجا بهشتی زمینی و ناشناخته است، ( تنگ رغز )*
*با شصت و چهار آبشار و بیش از صد حوضچه آبی لقب عروس دره های ایران رو به خودش اختصاص داده*
*تنگه رغز، عروس تنگههای ایران، جایی است که آب و سنگ در برخوردی هزاران ساله انواع جلوههای زیبای معماری* *طبیعت را ایجاد کردهاند. هر آبشار یا آبگیر با دیگری متفاوت است و هرکدام زیبایی خاص خود را دارد. دیوارههای بزرگ و عظیم رغز، در طول مسیر گاه سر به هم آوردهاند و یک غار را تداعی میکنند و گاه از هم فاصله میگیرند و محوطهای زیبا میسازند. صدای دلنشین آبشار، فرود و صعودهای زیبا، شنا در میان حوضچههای زلال فیروزهای و دیدن ماهیهای زیبای بینظیرش، همه و همه از جمله دقایق جذاب و بهیادماندنی حضور در تنگه زیبای رغز است.*
*تنگ رغز یک تنگه آبی در دل در میان رشته کوههای زاگرس جنوبی است. رغز نام درهای در بخش فسارود شهرستان داراب در استان فارس است.*
*با شصت و چهار آبشار و بیش از صد حوضچه آبی لقب عروس دره های ایران رو به خودش اختصاص داده*
*تنگه رغز، عروس تنگههای ایران، جایی است که آب و سنگ در برخوردی هزاران ساله انواع جلوههای زیبای معماری* *طبیعت را ایجاد کردهاند. هر آبشار یا آبگیر با دیگری متفاوت است و هرکدام زیبایی خاص خود را دارد. دیوارههای بزرگ و عظیم رغز، در طول مسیر گاه سر به هم آوردهاند و یک غار را تداعی میکنند و گاه از هم فاصله میگیرند و محوطهای زیبا میسازند. صدای دلنشین آبشار، فرود و صعودهای زیبا، شنا در میان حوضچههای زلال فیروزهای و دیدن ماهیهای زیبای بینظیرش، همه و همه از جمله دقایق جذاب و بهیادماندنی حضور در تنگه زیبای رغز است.*
*تنگ رغز یک تنگه آبی در دل در میان رشته کوههای زاگرس جنوبی است. رغز نام درهای در بخش فسارود شهرستان داراب در استان فارس است.*
❤13
استاد حبیب الله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان به مناسبت فرارسیدن 27 شهریورماه روز شعر و ادب فارسی مطلبی به نگارش درآورده اند که در ادامه می خوانید:
👇👇👇
@Salehnikbakht
👇👇👇
@Salehnikbakht
استاد حبیب الله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان به مناسبت فرارسیدن 27 شهریورماه روز شعر و ادب فارسی مطلبی به نگارش درآورده اند که در ادامه می خوانید:
ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺷﻌﺮ !
ﺍﺯ ﺟَﻮﺭ ﯾﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺷﻌﺮ !
ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺷﻌﺮ ! (عباس کیا رستمی)
بیست و هفتم شهریور را به یاد شهریار روز شعر و ادب نامیده اند. در این که شاعری به آسانی و اختیار نصیب هر کسی نمی شود و تنها چون جویباری در سرزمین درون پاره ای از بختیاران می ریزد، کمتر می توان شک کرد اما بعد از این ریزش آنچه تراوش می کند مختلف ، متفاوت والبته زیباست و به ناچار در چارچوب اتمسفر درون و برون شاعر . این کوتاه نوشت درپی شرح و یا دلایل دقیق این نکته نیست و تنها نگاهی به برخی از این نگاه ها دارد و بس .
نظامی در نصیحت فرزندش برای دوری از شعر، بهترین آنها را دروغ ترینشان می داند؛
در شعر مپیچ و در فن او
چون اَکذب اوست اَحسن او
شهریار شعرش را محصول پریشانی درون خود وشایستهٔ سخندانان می داند و درپی شرایط و وجود مستمعین مستعد است؛
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
گلهٔ زلف تو با کوکبهٔ شبنم اشک
کو بهاری؟ که به گوش گل و ریحان گویم
نادر نادر پور شعر را عصارهٔ جوشان و بهترین مجرای نجیب و خروشان برای بیان می داند؛
ای شعر، ای عصارهٔ جوشان
سیال تر ز شیرهٔ جادویی حیات
در ریشهٔ درخت
در من طنینِ بانگ تَرت را فرو کن
ای شیر، ای نجیب خروشان…
ناصر خسرو می گوید شعرهای مرا بخوانید اما به دلیل آن اشعار ،مرا تحسین نکنید؛
«شعرم بخوان و فخر مدان مَر مرا به شعر»
هوشنگ ابتهاج (سایه) شعر را چون تیغی در مقابل کج اندیشی می داند که کسی نمی تواند در برابرش قد عَلَم کند؛
هَمه آفاق گرفته است صدای سُخَنَم
تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم
راست در قصد سَر و چشم کجاندازان است
نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم
فریدون مشیری درحسرت فضایی است تا بتواند شعرش را که کبوتر آزاد و پیام رسان می داند به پرواز در آورد؛
ای غریو تشنگی ها
در کجای این ملال آباد
من سرودم را کنم فریاد؟
در کجای این فضای تنگ بی آواز
من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟
مهدی سهیلی در شعری با نام «موسی» شعرش را چون فرمان های بر آمده از طور می داند و از این که تأثیری ندارند متأثر است.
شعر من «الواح» گویائی در چنگم
شعر من گویاترین «فرمان» من،کز «آتش طور» دلم خیزد
لیکن این آلودگان کور باطن را-
هیچ نیرو برنینگیزد
و این آواهای متفاوت، زیبا و قابل تأمل همچنان در فضاهای گوناگون تا انسانی باشد و آواز باد و بارانی، طنین انداز خواهد بود.
@Salehnikbakht
ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺷﻌﺮ !
ﺍﺯ ﺟَﻮﺭ ﯾﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺷﻌﺮ !
ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺷﻌﺮ ! (عباس کیا رستمی)
بیست و هفتم شهریور را به یاد شهریار روز شعر و ادب نامیده اند. در این که شاعری به آسانی و اختیار نصیب هر کسی نمی شود و تنها چون جویباری در سرزمین درون پاره ای از بختیاران می ریزد، کمتر می توان شک کرد اما بعد از این ریزش آنچه تراوش می کند مختلف ، متفاوت والبته زیباست و به ناچار در چارچوب اتمسفر درون و برون شاعر . این کوتاه نوشت درپی شرح و یا دلایل دقیق این نکته نیست و تنها نگاهی به برخی از این نگاه ها دارد و بس .
نظامی در نصیحت فرزندش برای دوری از شعر، بهترین آنها را دروغ ترینشان می داند؛
در شعر مپیچ و در فن او
چون اَکذب اوست اَحسن او
شهریار شعرش را محصول پریشانی درون خود وشایستهٔ سخندانان می داند و درپی شرایط و وجود مستمعین مستعد است؛
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
گلهٔ زلف تو با کوکبهٔ شبنم اشک
کو بهاری؟ که به گوش گل و ریحان گویم
نادر نادر پور شعر را عصارهٔ جوشان و بهترین مجرای نجیب و خروشان برای بیان می داند؛
ای شعر، ای عصارهٔ جوشان
سیال تر ز شیرهٔ جادویی حیات
در ریشهٔ درخت
در من طنینِ بانگ تَرت را فرو کن
ای شیر، ای نجیب خروشان…
ناصر خسرو می گوید شعرهای مرا بخوانید اما به دلیل آن اشعار ،مرا تحسین نکنید؛
«شعرم بخوان و فخر مدان مَر مرا به شعر»
هوشنگ ابتهاج (سایه) شعر را چون تیغی در مقابل کج اندیشی می داند که کسی نمی تواند در برابرش قد عَلَم کند؛
هَمه آفاق گرفته است صدای سُخَنَم
تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم
راست در قصد سَر و چشم کجاندازان است
نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم
فریدون مشیری درحسرت فضایی است تا بتواند شعرش را که کبوتر آزاد و پیام رسان می داند به پرواز در آورد؛
ای غریو تشنگی ها
در کجای این ملال آباد
من سرودم را کنم فریاد؟
در کجای این فضای تنگ بی آواز
من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟
مهدی سهیلی در شعری با نام «موسی» شعرش را چون فرمان های بر آمده از طور می داند و از این که تأثیری ندارند متأثر است.
شعر من «الواح» گویائی در چنگم
شعر من گویاترین «فرمان» من،کز «آتش طور» دلم خیزد
لیکن این آلودگان کور باطن را-
هیچ نیرو برنینگیزد
و این آواهای متفاوت، زیبا و قابل تأمل همچنان در فضاهای گوناگون تا انسانی باشد و آواز باد و بارانی، طنین انداز خواهد بود.
@Salehnikbakht
❤11
Forwarded from هممیهن بینالملل
@hammihanonline
hammihanonline.ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤8👍2👎1💔1
Forwarded from هممیهن بینالملل
@hammihanonline
hammihanonline.ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤4👍2👎1💔1
Forwarded from برگی از تقویم تاریخ
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۳۰ شهریور زادروز فریدون هویدا
(زاده ۳۰ شهریور ۱۳۰۳ سوریه – درگذشته ۱۲ آبان ۱۳۸۵ آمریکا) نویسنده، سیاستمدار و نقاش
فرزند حبیباله عینالملک، سفیر ایران در لبنان، عربستان و دیگر کشورهای عربی و برادر امیرعباس هویدا نخستوزیر پیشین بود.
در بیروت بزرگ شد و در همانجا تحصیلاتش را در رشته حقوق آغاز کرد و از دانشگاه سوربن پاریس مدرک دکترا در رشته حقوق بینالملل گرفت.
در سال ۱۹۴۸ از جمله تهیهکنندگان متن پیشنویس اعلامیه جهانی حقوق بشر بود و بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۲ در سازمان یونسکو، بخش ارتباطات جمعی به کار مشغول بود. در سال ۱۹۵۷ معاون وزیر امور خارجه شد و در سالهای پس از انقلاب، زندگیاش در مسافرت میان پاریس و نیویورک گذشت. او در فرانسه به دلایلی از جمله بنیانگذاری نشریه سینمایی کایه دو سینما و هم چنین شناخت مسائل جهان عرب شهرت فراوانی داشت.
فعالیتها:
محفل روشنفکری صادق هدایت (۱۳۲۳-۱۳۲۲).
در حوزه نقد فیلم، تهیه فیلم و کارگردانی (۱۳۴۸-۱۳۴۱).
نوشتن کتاب در مورد سینما و تصویر
مشارکت در نگارش فیلمنامه «هند: سرزمین مادری» به کارگردانی روبرتو روسلینی.
مشارکت در تأسیس مجله معتبر کایه دو سینما (به همراه چند تن دیگر).
معاون وزیر امور خارجه ایران و سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۳۵۷-۱۳۴۹).
کتابشناسی:
قرنطینه.
اعراب به چه میاندیشند؟
دو شاه، دو آیتاله، و اسطوره ایرانی و انقلاب اسلامی.
سقوط شاه.
در زمینی شگفت.
تاریخ رمان پلیسی.
برفهای سینا
شبهای فئودالی.
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#فریدون_هویدا، ز
۳۰ شهریور زادروز فریدون هویدا
(زاده ۳۰ شهریور ۱۳۰۳ سوریه – درگذشته ۱۲ آبان ۱۳۸۵ آمریکا) نویسنده، سیاستمدار و نقاش
فرزند حبیباله عینالملک، سفیر ایران در لبنان، عربستان و دیگر کشورهای عربی و برادر امیرعباس هویدا نخستوزیر پیشین بود.
در بیروت بزرگ شد و در همانجا تحصیلاتش را در رشته حقوق آغاز کرد و از دانشگاه سوربن پاریس مدرک دکترا در رشته حقوق بینالملل گرفت.
در سال ۱۹۴۸ از جمله تهیهکنندگان متن پیشنویس اعلامیه جهانی حقوق بشر بود و بین سالهای ۱۹۵۲ تا ۱۹۶۲ در سازمان یونسکو، بخش ارتباطات جمعی به کار مشغول بود. در سال ۱۹۵۷ معاون وزیر امور خارجه شد و در سالهای پس از انقلاب، زندگیاش در مسافرت میان پاریس و نیویورک گذشت. او در فرانسه به دلایلی از جمله بنیانگذاری نشریه سینمایی کایه دو سینما و هم چنین شناخت مسائل جهان عرب شهرت فراوانی داشت.
فعالیتها:
محفل روشنفکری صادق هدایت (۱۳۲۳-۱۳۲۲).
در حوزه نقد فیلم، تهیه فیلم و کارگردانی (۱۳۴۸-۱۳۴۱).
نوشتن کتاب در مورد سینما و تصویر
مشارکت در نگارش فیلمنامه «هند: سرزمین مادری» به کارگردانی روبرتو روسلینی.
مشارکت در تأسیس مجله معتبر کایه دو سینما (به همراه چند تن دیگر).
معاون وزیر امور خارجه ایران و سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۳۵۷-۱۳۴۹).
کتابشناسی:
قرنطینه.
اعراب به چه میاندیشند؟
دو شاه، دو آیتاله، و اسطوره ایرانی و انقلاب اسلامی.
سقوط شاه.
در زمینی شگفت.
تاریخ رمان پلیسی.
برفهای سینا
شبهای فئودالی.
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
#فریدون_هویدا، ز
Telegram
attach 📎
❤2👍2
Forwarded from هممیهن بینالملل
سِر کییر استارمر، اعلام کرد که برای احیاء زمینه صلح و تضمین امید سرنوشتی بهتر برای مردم هر دو سوی نزاع در سرزمینهای اشغالی، دولت مستقل فلسطینی را به رسمیت خواهد شناخت.
استارمر در بیانیه خود، حماس را محکوم کرد و ضمن برشمردن اقدامات این سازمان، تحریم و تنبیه همهجانبه و فشار حداکثری بر حماس را اعلام کرد.
نخستوزیر بریتانیا، اسرائیل را به دلیل کشتار در غزه و قحطی و فاجعه انسانی، به شدت سرزنش کرد و شهرک سازی اشغالگرانه اسرائیلیها را ناپذیرفتنی دانست.
استارمر با اشاره به این واقعیت که 75 سال از به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی بریتانیا میگذارد، دولت فلسطین را به رسمیت شناخت./ هممیهن بینالملل
@hammihanonline
hammihanonline.ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤7👎4👍2💔1
هر گزافهای مُجاز شده است!
واکنش مقامهای اسرائیلی در برابر به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی توسط بریتانیا و کانادا و استرالیا، مشتی مزخرفات سفسطهآمیز است که حتی پاسخ به آنها نوعی نیز کسرِ شأنِ عقل سلیم به حساب میآید!
رهبران اسرائیل "یکجانبه" بودن این تصمیم را علت اصلی مخالفت خود با آن میدانند انگار که گسترش بیسابقۀ شهرکهای یهودی نشین در کرانۀباختری و بلعیدن بیتالمقدس شرقی اقدامی دوجانبه و در هماهنگی با فلسطینیها بوده است!
آنها این اقدام را جایزه به حماس اعلام کردهاند انگار که حماس دنبال تأسیس کشور مستقل فلسطینی در مرزهای قبل از جنگ 1967 بوده است!
بزالل اسموتریچ وزیر دارایی اسرائیل، با اشاره به پایان دوران قیمومیت بریتانیا در خاورمیانه، آن را به استهزاء گرفته است انگار که وعدۀ تشکیل "موجودیت یهود" را بالفور نداده و یهودیان بدون حمایت لندن از راه آسمان وارد فلسطین شدهاند!
دار و دستۀ نتانیاهو همه چیز را عملاً به کثافت کشاندهاند! انگار ذهن و زبان آدمی هم به اسباببازی آنها تبدیل شده است. بیان هر گزافه و یاوهای را برای خود مجاز میدانند!
#احمد_زیدآبادی
@Salehnikbakht
واکنش مقامهای اسرائیلی در برابر به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی توسط بریتانیا و کانادا و استرالیا، مشتی مزخرفات سفسطهآمیز است که حتی پاسخ به آنها نوعی نیز کسرِ شأنِ عقل سلیم به حساب میآید!
رهبران اسرائیل "یکجانبه" بودن این تصمیم را علت اصلی مخالفت خود با آن میدانند انگار که گسترش بیسابقۀ شهرکهای یهودی نشین در کرانۀباختری و بلعیدن بیتالمقدس شرقی اقدامی دوجانبه و در هماهنگی با فلسطینیها بوده است!
آنها این اقدام را جایزه به حماس اعلام کردهاند انگار که حماس دنبال تأسیس کشور مستقل فلسطینی در مرزهای قبل از جنگ 1967 بوده است!
بزالل اسموتریچ وزیر دارایی اسرائیل، با اشاره به پایان دوران قیمومیت بریتانیا در خاورمیانه، آن را به استهزاء گرفته است انگار که وعدۀ تشکیل "موجودیت یهود" را بالفور نداده و یهودیان بدون حمایت لندن از راه آسمان وارد فلسطین شدهاند!
دار و دستۀ نتانیاهو همه چیز را عملاً به کثافت کشاندهاند! انگار ذهن و زبان آدمی هم به اسباببازی آنها تبدیل شده است. بیان هر گزافه و یاوهای را برای خود مجاز میدانند!
#احمد_زیدآبادی
@Salehnikbakht
👍7👎3❤2
احمقانهترین و خطرناکترین روش برای تصمیمگیری این است که گرفتن تصمیمات را به افرادی بسپاریم که هیچ هزینهای برای اشتباه بودن آن تصمیمات نمیپردازند.
توماس ساول
@Salehnikbakht
توماس ساول
@Salehnikbakht
👍15
Forwarded from هممیهن
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 رهبر ارکستر اسرائیلی: این نسلکشی در غزه، غیرقابل تحمل است
🔹ایلان وُلکُف، رهبر ارکستر اسرائیلی، پیش از اجرای خود در سالن رویالآلبرتهال لندن، سخنانی را در انتقاد از نسلکشی غزه گفت:
🔹در قلب من درد بزرگی است. من از اسرائیل آمدهام و آنجا زندگی میکنم. آنجا خانهٔ من است؛ اما آنچه اکنون اتفاق میافتد، فجیع، وحشتناک و غیرقابل تحمل است.
🔹ما به تنهایی نمیتوانیم این وضعیت را متوقف کنیم. از شما التماس میکنم هر کاری که در توان دارید برای توقف این جنون انجام دهید. هر اقدام کوچکی مهم است.
@hammihanonline
hammihanonline.ir
🔹ایلان وُلکُف، رهبر ارکستر اسرائیلی، پیش از اجرای خود در سالن رویالآلبرتهال لندن، سخنانی را در انتقاد از نسلکشی غزه گفت:
🔹در قلب من درد بزرگی است. من از اسرائیل آمدهام و آنجا زندگی میکنم. آنجا خانهٔ من است؛ اما آنچه اکنون اتفاق میافتد، فجیع، وحشتناک و غیرقابل تحمل است.
🔹ما به تنهایی نمیتوانیم این وضعیت را متوقف کنیم. از شما التماس میکنم هر کاری که در توان دارید برای توقف این جنون انجام دهید. هر اقدام کوچکی مهم است.
@hammihanonline
hammihanonline.ir
👍9❤6👎3
Forwarded from کردستان نامه
📚 هزار آفرین بر زن خوبرای!
که مارا به مردی شود رهنمای
✍ اسماعیل شمس
🔻عنوان این یادداشت بیتی از نظامی گنجوی از زبان اسکندر مقدونی در وصف زنی به نام نوشابه، فرمانروای شهر بردعه است. نظامی گنجوی برخلاف بسیاری از شاعران فارسی زبان پیش و پس از خود زنان را بسیار ارج مینهد و بارها در آثار مختلفش از فراست و فرهنگی و فرزانگی آنان میگوید. در رٱس این زنان مادر او قرار دارد که اینگونه وصفش میکند:
گر مادر من رئیسهٔ کُرد
مادر صفتانه پیش من مرد
از لابهگری که را کنم یاد؟
تا پیش من آردش به فریاد
غم بیشتر از قیاسِ خورد است
گردابه فزون ز قدِ مرد است
زان بیشتر است کاس این درد
کانرا به هزار دم توان خوَرد
🔻مادر نظامی از نوادگان خاندان کرد شدادی بود که حدود ۱۵۰ سال بر بردع(قراباغ کنونی) و سراسر اران فرمان میراندند و آنچنانکه از کلام نظامی پیداست او آن بخش از داستانهای لیلی و مجنون و خسرو و شیرین و .. را که وقایعشان در بردع میگذرد، از مادرش فراگرفته است. البته طبیعی است که در تاریخ اسکندر چنین رویدادی ثبت نشده است. در ادامه یادداشت، بخشی از اسکندرنامه نظامی که بخش اول شرفنامه است، میآید. از خوانندگان عزیز میخواهم در لینک پیوست این داستان شیرین را بخوانند تا بخشی از ناگفتهها و ناشنیدههای تاریخ را از قول نظامی بشنوند. این یادداشت را به روح پاک مادر نظامی گنجوی، آن رئیسه کرد و زنانی از جنس او تا به این روزگار تقدیم میکنم که نوشابه این داستان نماد واقعی آنهاست.
🔻خوشا ملک بردع که اقصای وی
نه اردیبهشت است بی گل نه دی
تموزش گل کوهساری دهد
زمستان نسیم بهاری دهد
بهشتی شده بیشه پیرامنش
دگر کوثری بسته بر دامنش
سوادش ز بس سبزه و مشگ بید
چو باغ ارم خاصه باغ سپید
ز تیهو و دراج و کبک و تذرو
نیابی تهی سایهٔ بید و سرو
گراینده بومش به آسودگی
فرو شسته خاکش ز آلودگی
همه ساله ریحان او سبز شاخ
همیشه در او ناز و نعمت فراخ
علفگاه مرغان این کشور اوست
اگر شیر مرغت بباید، در اوست
زمینش به آب زر آغشتهاند
تو گویی در آن زعفران کشتهاند...
هرومش لقب بود از آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار
در آن بوم آباد و جای مهان
زمانه بسی گنج دارد نهان
بدین خرمی، گلستانی کجاست؟
بدین فرخی، گنجدانی کجاست؟
چنین گفت گنجینهدار سخن
که سالار آن گنجدان کهن
زنی حاکمه بود نوشابه نام
همه ساله با عشرت و نوش جام
چو طاوس نر خاصه در نیکویی
چو آهوی ماده ز بی آهویی
قویرای و روشندل و نغزگوی
فرشتهمنش بلکه فرزانهخوی..
🔻داستان پذیرایی نوشابه از اسکندر
جدا از پی خسرو نیک بخت
بساط زر افکند بالای تخت
نهاده یکی خوان خورشید تاب
بر او چار کاسه ز بلور ناب
یکی از زر و دیگر از لعل پر
سه دیگر ز یاقوت و چارم ز در
چو بر مائده دستها شد دراز
دهان بر خورش راه بگشاد باز
به شه گفت نوشابه بگشای دست
بخور زین خورشها که در پیش هست
به نوشابه شه گفت کای سادهدل
نوا کج مزن تا نمانی خجل
در این صحن یاقوت و خوان زرم
همه سنگ شد، سنگ را چون خورم؟
چگونه خورد آدمی سنگ را؟
طبیعت کجا خواهد این رنگ را؟
طعامی بیاور که خوردن توان
به رغبت برو دست کردن توان
بخندید نوشابه در روی شاه
که چون سنگ را در گلو نیست راه؟
چرا از پی سنگ ناخوردنی
کنی داوریهای ناکردنی؟
به چیزی چه باید برافراختن؟
که نتوان از او طعمهای ساختن؟
چو ناخوردنی آمد این سفله سنگ
درو سفلگانه چه آریم چنگ؟
در این ره که از سنگ باید گشاد
چرا سنگ بر سنگ باید نهاد؟
کسانی که این سنگ برداشتند
نخوردند و چون سنگ بگذاشتند
تو نیز ار نهای مرد سنگآزمای
سبک سنگ شو زانچه مانی بهپای
ز بیغارهٔ آن زن نغزگوی
ز ناخورده خوان کرد شه دستشوی
به نوشابه گفت ای شه بانوان
به از شیر مردان به توش و توان
سخن نیک گفتی که جوهرپرست
ز جوهر به جز سنگ نارد بهدست
ولیک آنگه این نکته بودی درست
که گوینده جوهر نجستی نخست
مرا گر بود گوهری بر کلاه
ز گوهر بنا شد تهی تاج شاه
ترا کاسه و خوان پر از گوهرست
ملامت نگر تا که را درخورست
چه باید به خوان گوهر اندوختن
مرا گوهر اندازی آموختن
زدن خاک در دیدهٔ گوهری
همه خانه یاقوت اسکندری
ولیکن چو میبینم از رای خویش
سخنهای تو هست بر جای خویش
هزار آفرین بر زن خوبرای!
که مارا به مردی شود رهنمای
ز پند تو ای بانوی پیشبین
زدم سکه زر چو زر بر زمین
چو نوشابه آن آفرین کرد گوش
زمین را ز لب کرد یاقوت نوش
بفرمود کارند خوانهای خورد
همان نُقلدانهای نادیده گَرد
نخست از همه چاشنی برگرفت
در آن چابکی ماند خسرو شگفت
ز خدمت نیاسود چندانکه شاه
ز خوردن بر آسود و شد سوی راه
به وقت شدن کرد با شاه عهد
که نارد در آزار نوشابه جهد
بفرمود شه تا وثیقت نبشت
بدو داد و شد سوی بزم از بهشت
سکندر چو زان شهر شد باز جای
فریب از فلک دید و فتح از خدای
بدان رستگاری که بودش هراس
رهاننده را کرد صد ره سپاس
https://ganjoor.net/nezami/5ganj/sharafname/sh33
@kurdistanname
که مارا به مردی شود رهنمای
✍ اسماعیل شمس
🔻عنوان این یادداشت بیتی از نظامی گنجوی از زبان اسکندر مقدونی در وصف زنی به نام نوشابه، فرمانروای شهر بردعه است. نظامی گنجوی برخلاف بسیاری از شاعران فارسی زبان پیش و پس از خود زنان را بسیار ارج مینهد و بارها در آثار مختلفش از فراست و فرهنگی و فرزانگی آنان میگوید. در رٱس این زنان مادر او قرار دارد که اینگونه وصفش میکند:
گر مادر من رئیسهٔ کُرد
مادر صفتانه پیش من مرد
از لابهگری که را کنم یاد؟
تا پیش من آردش به فریاد
غم بیشتر از قیاسِ خورد است
گردابه فزون ز قدِ مرد است
زان بیشتر است کاس این درد
کانرا به هزار دم توان خوَرد
🔻مادر نظامی از نوادگان خاندان کرد شدادی بود که حدود ۱۵۰ سال بر بردع(قراباغ کنونی) و سراسر اران فرمان میراندند و آنچنانکه از کلام نظامی پیداست او آن بخش از داستانهای لیلی و مجنون و خسرو و شیرین و .. را که وقایعشان در بردع میگذرد، از مادرش فراگرفته است. البته طبیعی است که در تاریخ اسکندر چنین رویدادی ثبت نشده است. در ادامه یادداشت، بخشی از اسکندرنامه نظامی که بخش اول شرفنامه است، میآید. از خوانندگان عزیز میخواهم در لینک پیوست این داستان شیرین را بخوانند تا بخشی از ناگفتهها و ناشنیدههای تاریخ را از قول نظامی بشنوند. این یادداشت را به روح پاک مادر نظامی گنجوی، آن رئیسه کرد و زنانی از جنس او تا به این روزگار تقدیم میکنم که نوشابه این داستان نماد واقعی آنهاست.
🔻خوشا ملک بردع که اقصای وی
نه اردیبهشت است بی گل نه دی
تموزش گل کوهساری دهد
زمستان نسیم بهاری دهد
بهشتی شده بیشه پیرامنش
دگر کوثری بسته بر دامنش
سوادش ز بس سبزه و مشگ بید
چو باغ ارم خاصه باغ سپید
ز تیهو و دراج و کبک و تذرو
نیابی تهی سایهٔ بید و سرو
گراینده بومش به آسودگی
فرو شسته خاکش ز آلودگی
همه ساله ریحان او سبز شاخ
همیشه در او ناز و نعمت فراخ
علفگاه مرغان این کشور اوست
اگر شیر مرغت بباید، در اوست
زمینش به آب زر آغشتهاند
تو گویی در آن زعفران کشتهاند...
هرومش لقب بود از آغاز کار
کنون بردعش خواند آموزگار
در آن بوم آباد و جای مهان
زمانه بسی گنج دارد نهان
بدین خرمی، گلستانی کجاست؟
بدین فرخی، گنجدانی کجاست؟
چنین گفت گنجینهدار سخن
که سالار آن گنجدان کهن
زنی حاکمه بود نوشابه نام
همه ساله با عشرت و نوش جام
چو طاوس نر خاصه در نیکویی
چو آهوی ماده ز بی آهویی
قویرای و روشندل و نغزگوی
فرشتهمنش بلکه فرزانهخوی..
🔻داستان پذیرایی نوشابه از اسکندر
جدا از پی خسرو نیک بخت
بساط زر افکند بالای تخت
نهاده یکی خوان خورشید تاب
بر او چار کاسه ز بلور ناب
یکی از زر و دیگر از لعل پر
سه دیگر ز یاقوت و چارم ز در
چو بر مائده دستها شد دراز
دهان بر خورش راه بگشاد باز
به شه گفت نوشابه بگشای دست
بخور زین خورشها که در پیش هست
به نوشابه شه گفت کای سادهدل
نوا کج مزن تا نمانی خجل
در این صحن یاقوت و خوان زرم
همه سنگ شد، سنگ را چون خورم؟
چگونه خورد آدمی سنگ را؟
طبیعت کجا خواهد این رنگ را؟
طعامی بیاور که خوردن توان
به رغبت برو دست کردن توان
بخندید نوشابه در روی شاه
که چون سنگ را در گلو نیست راه؟
چرا از پی سنگ ناخوردنی
کنی داوریهای ناکردنی؟
به چیزی چه باید برافراختن؟
که نتوان از او طعمهای ساختن؟
چو ناخوردنی آمد این سفله سنگ
درو سفلگانه چه آریم چنگ؟
در این ره که از سنگ باید گشاد
چرا سنگ بر سنگ باید نهاد؟
کسانی که این سنگ برداشتند
نخوردند و چون سنگ بگذاشتند
تو نیز ار نهای مرد سنگآزمای
سبک سنگ شو زانچه مانی بهپای
ز بیغارهٔ آن زن نغزگوی
ز ناخورده خوان کرد شه دستشوی
به نوشابه گفت ای شه بانوان
به از شیر مردان به توش و توان
سخن نیک گفتی که جوهرپرست
ز جوهر به جز سنگ نارد بهدست
ولیک آنگه این نکته بودی درست
که گوینده جوهر نجستی نخست
مرا گر بود گوهری بر کلاه
ز گوهر بنا شد تهی تاج شاه
ترا کاسه و خوان پر از گوهرست
ملامت نگر تا که را درخورست
چه باید به خوان گوهر اندوختن
مرا گوهر اندازی آموختن
زدن خاک در دیدهٔ گوهری
همه خانه یاقوت اسکندری
ولیکن چو میبینم از رای خویش
سخنهای تو هست بر جای خویش
هزار آفرین بر زن خوبرای!
که مارا به مردی شود رهنمای
ز پند تو ای بانوی پیشبین
زدم سکه زر چو زر بر زمین
چو نوشابه آن آفرین کرد گوش
زمین را ز لب کرد یاقوت نوش
بفرمود کارند خوانهای خورد
همان نُقلدانهای نادیده گَرد
نخست از همه چاشنی برگرفت
در آن چابکی ماند خسرو شگفت
ز خدمت نیاسود چندانکه شاه
ز خوردن بر آسود و شد سوی راه
به وقت شدن کرد با شاه عهد
که نارد در آزار نوشابه جهد
بفرمود شه تا وثیقت نبشت
بدو داد و شد سوی بزم از بهشت
سکندر چو زان شهر شد باز جای
فریب از فلک دید و فتح از خدای
بدان رستگاری که بودش هراس
رهاننده را کرد صد ره سپاس
https://ganjoor.net/nezami/5ganj/sharafname/sh33
@kurdistanname
❤10👍6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پادشاه فصل ها پاییز ...
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش...
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانیست.
ور جز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد
گو بروید ، یا نروید
هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذاری نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش
میچمد در آن.
پادشاه فصلها ، پائیز ...
@Salehnikbakht
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش.
باغ بی برگی،
روز و شب تنهاست،
با سکوت پاکِ غمناکش...
سازِ او باران، سرودش باد.
جامه اش شولای عریانیست.
ور جز،اینش جامه ای باید .
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد
گو بروید ، یا نروید
هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی خواهد .
باغبان و رهگذاری نیست .
باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد،
ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید .
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش
میچمد در آن.
پادشاه فصلها ، پائیز ...
@Salehnikbakht
❤7👍2
Forwarded from هممیهن بینالملل
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ماکرون اعلام کرد که پس از برقراری آتشبس و آزادی گروگانهای اسیر حماس، سفارت کشورش در سرزمین فلسطین، افتتاح خواهد شد.
به این ترتیب، فرانسه گامی بلندتر از بسیاری از کشورها برای استقرار چیزی فراتر از دولت فلسطینی، برمیدارد که البته همچنان مشروط به شرائط فوق است./ هممیهن بینالملل
@hammihanonline
hammihanonline.ir
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
❤9👍5👎1
Forwarded from گاهنامه مدیر (مهدی صانعی)
باغبان باشیم یا نجار؟
■فرض کنید میخواهید یک صندلی بسازید. اولین کاری که میکنید چیست؟ احتمالاً یک طرح دقیق میکشید، اندازهها را مشخص میکنید و با دقت ابزارتان را برمیدارید. شما دقیقاً میدانید چه چیزی میخواهید بسازید و اگر کارتان را بلد باشید، نتیجه همان چیزی میشود که در ذهن دارید. شما یک نجارید.
https://www.tg-me.com/gahname_modir
□حالا فرض کنید میخواهید یک درخت بکارید. شما بهترین دانه را انتخاب میکنید، خاک را آماده میکنید، نور و آب کافی فراهم میکنید و هر روز با دقت از آن مراقبت میکنید. اما هیچوقت نمیتوانید مطمئن باشید که درخت دقیقاً چه شکلی خواهد شد، میوههایش چطور خواهند بود یا چقدر رشد خواهد کرد. شما یک باغبانید.
▪︎نجارها با چوب بیجان کار میکنند، اما بچهها نهالهای زندهاند.
●بسیاری از ما در تربیت فرزندانمان ناخواسته نقش نجار را بازی میکنیم. برای آنها برنامهریزی میکنیم، مسیرشان را مشخص میکنیم و انتظار داریم دقیقاً همانطور که ما میخواهیم رشد کنند.
○میگوییم "پسرم باید دکتر شود" یا "دخترم باید مهندس شود" و بعد با خطکش و گونیا لحظه به لحظه زندگیشان را اندازهگیری میکنیم: چند ساعت درس بخوانند، چند دقیقه تلویزیون ببینند و... .
■اما آلیسون گوپنیک، نویسنده کتاب «علیه تربیت فرزند» (The Gardener and the Carpenter) میگوید این رویکرد اشتباه است. او معتقد است که ما به جای نجار، باید باغبان فرزندانمان باشیم. ما نمیتوانیم آینده آنها را کنترل کنیم، اما میتوانیم محیطی امن، سرشار از عشق و حمایت ایجاد کنیم تا آنها بتوانند به بهترین شکل ممکن رشد کنند و شکوفا شوند.
□به یاد داشته باشید، وظیفه ما ساختن یک محصول بینقص نیست. وظیفه ما مراقبت از یک موجود زنده است که قرار است مسیر خودش را پیدا کند.
●پس، شما نجار هستید یا باغبان؟
به جای اینکه تلاش کنیم آینده فرزندانمان را بسازیم، به آنها کمک کنیم تا آینده خودشان را کشف کنند. باغبانی شاید سختتر از نجاری باشد، اما نتیجه آن ارزشمندتر است. میز و صندلیهای مرغوب هرگز شکوفه نخواهند داد، اما کودکانمان میتوانند.
○از این به بعد، به جای اینکه یک نجار باشید که با نقشه از پیش تعیین شده کار میکند، یک باغبان شوید که با دقت و عشق از نهال خود مراقبت میکند.
----------
گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی
----------
👩💻تلگرام گاهنامه مدیر
https://www.tg-me.com/gahname_modir
🧑💻تلگرام راهنامه مدیر
https://www.tg-me.com/rahname_modir
👩💻سایت
http://gahnamemodir.ir/
🧑💻اینستاگرام
www.instagram.com/gahname_modir
_
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
■فرض کنید میخواهید یک صندلی بسازید. اولین کاری که میکنید چیست؟ احتمالاً یک طرح دقیق میکشید، اندازهها را مشخص میکنید و با دقت ابزارتان را برمیدارید. شما دقیقاً میدانید چه چیزی میخواهید بسازید و اگر کارتان را بلد باشید، نتیجه همان چیزی میشود که در ذهن دارید. شما یک نجارید.
https://www.tg-me.com/gahname_modir
□حالا فرض کنید میخواهید یک درخت بکارید. شما بهترین دانه را انتخاب میکنید، خاک را آماده میکنید، نور و آب کافی فراهم میکنید و هر روز با دقت از آن مراقبت میکنید. اما هیچوقت نمیتوانید مطمئن باشید که درخت دقیقاً چه شکلی خواهد شد، میوههایش چطور خواهند بود یا چقدر رشد خواهد کرد. شما یک باغبانید.
▪︎نجارها با چوب بیجان کار میکنند، اما بچهها نهالهای زندهاند.
●بسیاری از ما در تربیت فرزندانمان ناخواسته نقش نجار را بازی میکنیم. برای آنها برنامهریزی میکنیم، مسیرشان را مشخص میکنیم و انتظار داریم دقیقاً همانطور که ما میخواهیم رشد کنند.
○میگوییم "پسرم باید دکتر شود" یا "دخترم باید مهندس شود" و بعد با خطکش و گونیا لحظه به لحظه زندگیشان را اندازهگیری میکنیم: چند ساعت درس بخوانند، چند دقیقه تلویزیون ببینند و... .
■اما آلیسون گوپنیک، نویسنده کتاب «علیه تربیت فرزند» (The Gardener and the Carpenter) میگوید این رویکرد اشتباه است. او معتقد است که ما به جای نجار، باید باغبان فرزندانمان باشیم. ما نمیتوانیم آینده آنها را کنترل کنیم، اما میتوانیم محیطی امن، سرشار از عشق و حمایت ایجاد کنیم تا آنها بتوانند به بهترین شکل ممکن رشد کنند و شکوفا شوند.
□به یاد داشته باشید، وظیفه ما ساختن یک محصول بینقص نیست. وظیفه ما مراقبت از یک موجود زنده است که قرار است مسیر خودش را پیدا کند.
●پس، شما نجار هستید یا باغبان؟
به جای اینکه تلاش کنیم آینده فرزندانمان را بسازیم، به آنها کمک کنیم تا آینده خودشان را کشف کنند. باغبانی شاید سختتر از نجاری باشد، اما نتیجه آن ارزشمندتر است. میز و صندلیهای مرغوب هرگز شکوفه نخواهند داد، اما کودکانمان میتوانند.
○از این به بعد، به جای اینکه یک نجار باشید که با نقشه از پیش تعیین شده کار میکند، یک باغبان شوید که با دقت و عشق از نهال خود مراقبت میکند.
----------
گاهنامه مدیر = گاهواره دانایی
----------
👩💻تلگرام گاهنامه مدیر
https://www.tg-me.com/gahname_modir
🧑💻تلگرام راهنامه مدیر
https://www.tg-me.com/rahname_modir
👩💻سایت
http://gahnamemodir.ir/
🧑💻اینستاگرام
www.instagram.com/gahname_modir
_
🟨🟩🟦🟪⬛⬜🟫🟥🟧
Telegram
گاهنامه مدیر
هدف گاهنامه مدیر، ارتقاء دانش و بینش مخاطبان (هوش راهبردی) از طریق نشر پیامهای دارای مضامین مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است.
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
بنیانگذار: دکتر مهدی صانعی
اینستاگرام: gahname_modir
❤11👍3
Forwarded from صالح نیکبخت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اول مهر زادروز استاد محمدرضا شجریان است
استاد شجریان، استاد آواز ایران در اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد متولد شد.
او در چند دهه فعالیت هنری به قله موسیقی سنتی و اسطوره آواز ایران تبدیل شد، شاگردان بسیاری پرورش داد و خود را خاک پای مردم ایران نامید.
@salehnikbakht
استاد شجریان، استاد آواز ایران در اول مهر ۱۳۱۹ در مشهد متولد شد.
او در چند دهه فعالیت هنری به قله موسیقی سنتی و اسطوره آواز ایران تبدیل شد، شاگردان بسیاری پرورش داد و خود را خاک پای مردم ایران نامید.
@salehnikbakht
❤11
