Telegram Web Link
سرخط
Photo
🔴 می‌ترسم بعد از مرگ هم کارگر باشم
🖊 کارگران را در معدن طبس کشتند


☑️ واگن واگن جسد بیرون آورده می‌شود. کارگران را در معدن طبس کشته‌اند.
۵۲ کارگر زیر آوار سودِ سرمایه سوخته و له و تکه تکه شده‌اند.
این یک حادثه نیست. چیزی به نام «حادثه‌ی کاری» وجود ندارد. سرمایه‌داران از «ایمنی محیط کار» و «ایمنی کارگران» به خاطر «هزینه‌ی تولید» می‌پرهیزند و از دل کارخانه‌ها و معادن و ساختمان‌ها جسد پُشت جسد بیرون می‌آید تا «سود» آن‌ها همیشه تضمین شده باشد.
گاه می‌شود که حتی جسد هم بیرون نمی‌آید. امروز کسی از کارگر مدفون شده‌ی معدن شازند خبر نمی‌گیرد. جسدش متلاشی شده، بو گرفته و حتی بخت سوگواری شدن را پیدا نکرد.

☑️ تمامی پرسش‌ها و مباحث فنی مربوط به اینکه «گاز-سنجی» در این معدن انجام نشده و ... برای آنکه دست آخر «سهل‌انگاری» و یا در بهترین صورت‌بندی «فساد» را نتیجه بگیرند، جملگی برای پنهان کردن این است که جنایاتی از این دست ذاتی منطق سرمایه‌داری است.

☑️ آمارها به ما می‌فهماند که ماجرا چیزی بیش‌ از «خطا»، «سهل‌انگاری» و «فساد» است:

✔️ سالانه حدود ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر در جهان در اثر حوادث ناشی از کار فوت می‌کنند و در ایران سالانه از حدود ۱۰ هزار مورد حوادث ناشی از کار ۸۰۰ مورد به فوت منجر می‌شود.
✔️ در سال ۱۴۰۲ حدود ۲۱۱۵ کارگر در حین کار جان باختند و ۲۷ هزار کارگر مصدوم شدند.
✔️ از اردیبهشت پارسال تا اردیبهشت امسال دستکم ۱۶۸۰ کارگر حین کار جان‌شان را از دست داده‌اند.
✔️ تنها در پاییز ۱۴۰۲ حدود ۵۴۸ کارگر جانشان را به خاطر کار از دست داده‌اند.

☑️ واقعا این چه جهان و جامعه‌ی کثافتی است که در آن زندگی می‌کنیم؟ این چطور زندگی‌ای ست که به آن خو گرفته‌ایم؟
حالا «طبس» و «شازند» بخت خبری شدن پیدا کردند. آن یک نفر کارگری که در فلان معدن می‌میرد و آن بهمان کارگری که در چاه مدفون می‌شود و آن دیگری که از ساختمان می‌افتد و متلاشی می‌شود، چه؟ سهمش از این جهان شاید یک خط خبر باشد و بس.
اخبار را می‌خوانیم، خشمگین می‌شویم، کپشن و توئيت می‌نویسیم، حتی سرود می‌سازیم و شعر می‌سراییم، اما بار دیگر سر در لاک به زندگی روزمره‌‌ی تحت این منطق ادامه می‌دهیم تا «خبر بعدی»، «کشته‌ی بعدی»، «کارگر بعدی» و ...
چه کسی را باید بازخواست کرد؟
شرکت خصوصی صاحب معدن را؟
حکومتی که به خصوصی‌سازی بها داده؟
مدافعان سرمایه‌داری در کشور؟
آری همه‌شان را باید به‌خط کرد و زیر سنگ‌ها مدفون ساخت. اینان جنایت‌کارند:
از غنی‌نژاد و مسعود نیلی و قوچانی گرفته تا وزیر سمت و صاحب شرکت خصوصی.
این‌ها جنایت‌کارند و نه شامل بخشش‌اند و نه فراموشی.

☑️ باید به کارگران گفت که:
- هر کس دهانش را باز کرد و از مزایای سرمایه‌داری (چه دولتی و چه خصوصی) گفت، دهانش را پُر خون کنید.
- هر کس دهانش را باز کرد و از سهل‌انگاری خود کارگران در کار گفت، دهانش را پُر خون کنید.
- هر کس دهانش را باز کرد و از «خطای فنی» سخن گفت، دهانش را پُر خون کنید.
- هر کس دهانش را باز کرد و از سپردن امور به «قانون» سخن گفت، دهانش را پُر خون کنید.

پاسخ این وضعیت در بیل‌ها و کلنگ‌هایی است که این بار نه بر سنگ‌های معدن، که بر فرق سر سرمایه‌داران و نظریه‌پردازان‌‌شان و حاکمانِ حامی‌شان باید کوبید.
این خشونت افسارگسیخته نیست. این مبارزه‌ی طبقاتی قهرآمیز است. تنها راهی که با اتکا به آن می‌توان این نظام جنایت‌کار را عقب نشاند.
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 جلوه‌هایی از مبارزات کارگران معدن در ایران
🖊 چرا ضرورت دارد به کارگران گروه‌های شغلی مختلف از تاریخ مبارزات‌شان بگوییم؟


☑️ امروز قاطعا می‌توان گفت که تقریبا همه‌ی معادن ایران در اختیار بخش خصوصی است و آن‌ها به خاطر بهبود رقم «سود»شان علاقه‌مندند تا «هزینه‌های تولید» را هرچه بیشتر پایین بیاورند و برای این کار به دو چیز نظر دارند:

اول) دستمزد کارگران
دوم) ایمنی محیط کار

کارگران معادن به این موضوعات آگاه‌اند و می‌دانند که چطور و چقدر تحت «استثمار»اند، اما شرایط شغلی «موقت» و «بی‌ثبات»شان از یک سو و دشواری پذیرش ریسک «دنبال شغل دیگر گشتن» از سوی دیگر، آن‌ها را برای خیز برداشتن برای یک «همبستگی طبقاتی» محتاط می‌کند.
اما بالاخره که چه؟ آیا باید همینطور نشست و شاهد مرگ همکاران بود تا شاید اوضاع «ایمنی» به طور موقت بهتر شود یا کمی دستمزد بیشتر بدهند و بعد دوباره همه چیز سر جای خود برگردد؟
آیا در طول تاریخ در معادن دیگر هم کارگران به این وضعیت «چو فرا شود، فکر فردا کنیم؟» خو کردند؟


متن کامل را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/y7fh428n

#معدن_طبس
#کارگران_معدن
#طبقه_کارگر
#آگاهی_طبقاتی
@sarkhatism
🔴 هنوز دانشگاه همدوش کارگران می‌ماند

با وجود تهاجم توأمان سیاسی و طبقاتی به دانشگاه، در قامت سرکوب تمام‌عیار و احکام زندان و اخراج‌ها و تعلیق‌های گسترده از سویی و پولی‌سازی و انواع روندهای گزینش دانشجو که هرچه بیشتر دانشگاه را از دسترس فرزندان طبقه‌ی کارگر خارج کرده است، هنوز در سنگر دانشگاه نیروی خواهان تغییری باقی مانده است که به مثابه «فرزند کارگران» کنار ایشان می‌ماند.
دانشجویان مبارز دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران بر دیوارهای این دانشکده نوشتند «چاره کارگران وحدت و تشکیلات است»، «مرگ کارگران معدن حادثه نیست، قتل است» و «فرزند کارگرانیم کنارشان می‌مانیم» تا فریاد له‌شده و خونین کارگران معدن طبس از گلوی دانشگاه بیرون بیاید. این است رزم مشترک.
عکس‌های ارسالی از یاران #همراه_سرخط

#معدن_طبس
#قتل_عام_طبقاتی
#مبارزه_طبقاتی
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 از کارگران معدن سمنان بیاموزیم:
🖊 #جان_کارگران_ارزشمند_است


امروز کارگران کارگران معدن طزره در استان سمنان در اعتراض به نداشتن امنیت در محیط کار، دست به اعتصاب زدند.
سال گذشته و در روز ۱۲ شهریور ۱۴۰۲، ریزش معدن طزره جان شش معدنچی را گرفته بود.
دولت و سرمایه‌داران باید بفهمند که #جان_کارگران_ارزش_دارد و برای اینکه چنین چیزی را به آن‌ها بفهمانیم، باید با احساس کوچکترین خطری در محیط کار، به شکلی جمعی از انجامش خودداری کنیم.
با استناد به «قانون» و منتظر «بازرسان کار» شدن، آبی به نفع کارگران گرم نخواهد شد.
اقدام کارگران معدن طرزه الگویی‌ست برای تمامی کارگران (به ویژه در شغل‌های پُرخطر) که ارزشمند بودن وجودشان را به کارفرمایان و دولت تحمیل کنند.
بنا نیست فقط وقتی دستمزدمان کم بود و معوق ماند اعتصاب کنیم.
بنا نیست فقط وقتی اخراج شدیم اعتصاب کنیم.
بنا نیست فقط وقتی بیمه نداشتیم اعتصاب کنیم.
باید برای جان‌مان ارزش قائل باشیم.
تازه اگر به مواردی هم که عموما بابت‌شان کارگران اعتصاب می‌کنند نگاه کنیم چه چیزی را متوجه می‌شویم:
جان کارگران برای سرمایه‌داران و دولتِ سرمایه‌داری هیچ ارزشی ندارد. آن‌ها پیچ و مُهره‌های قابل جایگزینی‌اند که باید سود تولید کنند. پس اینکه دستمزد کافی و مناسب داشته باشند یا بیمه‌ی شوند یا محیط کارشان ایمن باشد، مهم نیست.
باید ذیل چتر بزرگ «#جان_کارگران_ارزش_دارد»، جنبش‌های کارگری در حوزه‌های مختلف باهم متحد شوند:

- پرستاران و خطر آلودگی‌های بیمارستانی.
- کارگران صنایع شیمیایی و خطر مسمومیت.
- کارگران ساختمانی و خطر سقوط.
- کارگران معدن و خطر خفگی و انفجار.
- کارگران قطعه‌ساز و نجار و ... و خطر قطع عضو.
- کارگرانِ .... و خطرِ ... .


@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 ایران و شیلی: آمیزه‌ی استعمار و امپریالیسم و نئولیبرالیسم
🖊 معرفی سه فیلم درباره‌ی سرکوب و خفقان دوران دیکتاتوری شیلی و بقایای آن در حوالی سالگرد کودتای ۱۹۷۳


☑️ پاتریشیو گوزمان، فیلمساز شیلیایی، در سه‌گانه‌‌ای که شامل سه فیلم مستند، نوستالژی برای نور، دکمه‌ی مرواریدی و کوردیلرا، رشته کوه رویاها می‌شود، ۱۷ سال شکنجه، کشتار و ناپدیدسازی چپ‌ها در دوران دیکتاتوری پینوشه را به تصویر می‌کشد و به دنبال ریشه‌های این سال‌های سیاه و آنچه از آن باقی مانده برمی‌آید. اما روایت این فیلم‌ها به این تاریخ ۱۷ ساله محدود نمی‌شود و از ورود اروپایی‌ها به شیلی و نسل کشی بومیان، غصب زمین‌ها و مصادره‌ی دریاهایی که از سه طرف شیلی را دربرگرفته‌اند و تسخیر منابع نقبی می‌زند به کودتای ۱۹۷۳، روی کار آمدن ژنرال پینوشه با هم‌دستی آمریکا، سرکوب وحشیانه‌های سوسیالیست‌ها و آثار و بقایای این دوره. آنچه در این سه‌گانه می‌بینیم در واقع تاریخ ویرانی یک سرزمین که روزی آب‌هایش مقدس و زمینش‌هایش پرحاصل بودند به دست نیروهای استعمارگر و دیکتاتورهای همدستشان است.

☑️ تاریخ شیلی را که دنبال کنیم از هر نظر آزمایشگاهی بوده برای پیاده‌ شدن وحشیانه‌ترین شیوه‌های سرکوب و استثمار:
از «استعمار» انگلیسی‌ها گرفته تا دخالت‌گری «امپریالیسم» آمریکا در دموکراسی تکثرگرایی که داشتند، و دست آخر «نئولیبرالیسم» هاری که به مدد اندیشه‌های میلتون فریدمن و شاگردانش (معروف به «بروبچه‌های شیکاگو») به دستان ژنرال پینوشه اجرا شد.
در جریان پیاده‌سازی این ایده‌های وحشیانه، هزاران نفر قربانی شدند و از دم تیغ گذشتند. این تازه در مورد کسانی است که به میانجی شکنجه و اعدام از میان رفتند؛ و الا آمار در رابطه با قُربانی‌های پیاده‌سازی این سیاست‌ها بسیار بسیار بیش از این است: از «اخراج شده‌ها» از سرِ کار گرفته تا «بی‌خانمان‌ها» و به گودال «فقر» فرو افتاده‌ها.

☑️ چرا مرور «تاریخ شیلی» می‌تواند برای ما در ایران مهم باشد؟ چون ما نیز به طریقی دیگر محلِ پیاده‌سازی این بدترین نظام‌های سلطه بودیم: از استعمار روس و انگلیس در دوران قاجار تا حضور پررنگ امپریالیسم آمریکا و انگلیس در کودتاهای ۱۲۹۹ و ۱۳۳۲ و تا پیاده‌سازی نئولیبرالیسم به میانجی برنامه‌های «تعدیل ساختاری» هاشمی رفسنجانی و اخلافش.
نتیجه‌اش برای ما چه بود؟

- به شکست کشانیدن «انقلاب مشروطه».
- نابودی جنبش‌های ملی‌گرایانه (از گیلان و خراسان تا تبریز و ملی‌ شدن صنعت نفت).
- کشتار وسیع چپ‌ها و بی‌نواسازی کارگران و فرودستان.

✔️ تاریخ و حافظه: فیلم اول انسان خیره به آسمان و در جست‌وجوی حیات در دل کهکشان‌ها را در تضاد با هزاران تن بی‌نام و نشانی که در قلب صحرای آتاکاما خفته‌اند نشان می‌دهد و سوالی اساسی را از زبان یکی از زنان دادخواه مطرح می‌کند: چطور درحالیکه کوچکترین تغییری در دورترین نقاط کیهان شناسایی می‌شود، هیچ نشانی از بدن‌هایی که زیر زمین ترک خورده‌ی صحرا تلنبار شده‌اند به دست نمی‌آید! تصاویر، جغرافیا و تاریخ خاوران را تداعی می‌کنند و پلی بین سرکوب چپ‌ها به دست حامیان سرمایه در جای‌جای جهان می‌زنند.

✔️ استعمار و استثمار: فیلم دوم، داستان نسل کشی بومیان پاتاگونیا در جنوبی‌ترین نقطه‌ی شیلی به دست اروپاییان را روایت کرده و به واسطه‌ی آب‌های پهناور این سرزمین آن را به کشتار و ناپدیدسازی مخالفان پینوشه متصل می‌کند. آب‌هایی که زمانی برای مردم پاتاگونیا مقدس بودند و آهنگشان برای تعداد انگشت شمار وارثان آن‌ها باقی مانده است، حالا محل تجزیه‌ی بدن‌هایی هستند که در دوران دیکتاتوری به دریا انداخته شدند تا کوچک‌ترین اثری ازشان باقی نماند. به میانجی این دریاهاست که فیلم تاریخ استعمار را به استثمار پیوند می‌زند و روایت منسجمی از ارتباط گذشته‌های دور و نزدیک و حال خلق می‌کند.

✔️ کشتار چپ‌ها و تولد نئولیبرالیسم: و فیلم سوم رشته کوه‌های کوردیلرا را به عنوان شاهدی بر آنچه پس از کودتا گذشت می‌گیرد. اینجا سرکوب وحشیانه‌ی مخالفان را همزمان با پیاده‌سازی سیاست‌های نئولیبرال و از دست رفتن دستاوردهای دولت سوسیالیست آلنده می‌بینیم. البته که دوران سیاه دیکتاتوری گذشت اما آیا نئولیبرالیسم هم به سر آمد؟ پاسخ فیلم منفی است و یادآور جمله‌ی معروف «نئولیبرالیسم در شیلی متولد شد و در آن می‌میرد.» و مردم شیلی تا سال‌ها برای شروع این پایان مبارزه کردند و همچنان چشم به آینده‌ای مبهم دارند.

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 رئیس جدید دانشگاه علامه طباطبایی روز اول موش زایید

متن ارسالی از یاران #همراه_سرخط
شجاع احمدوند رئیس جدید دانشگاه علامه‌طباطبایی، علی‌رغم تمام ادعاها، در جریان اتفاقات صورت‌گرفته در مراسم معارفه خود نشان داد که وی نیز برای گرفتن مقام و حفظ آن، نه به سمت دانشجویان بلکه به سوی همان نیروهایی چرخیده‌است که طی چند سال گذشته سیاه‌ترین روزهای دانشگاه علامه را رقم‌زدند.
در حالی‌که بنا به قول‌‌های مساعد رئیس جدید دانشگاه علامه مبنی بر تغییر فضای دانشگاه از یک محیط امنیتی به محیطی علمی، گشایش فضای سیاسی برای تشکل‌های دانشجویی و پیگیری وضعیت دانشجویان اخراجی، زندانی و تعلیقی، امیدواری نسبی‌ای به‌وجود آمده‌بود، وی در اولین روز کاری خود و در جلسه معارفه علی‌رغم هماهنگی‌های صورت گرفته از قبل، دستور عدم اجازه ورود دانشجویان به این مراسم را صادر کرد.
حراست و نیروهای حفاظت فیزیکی دانشگاه نیز که انتظار می‌رفت نسبت به قبل تغییر رویکرد داده و رفتار مناسبی با دانشجویان داشته باشند، آرایش تهاجمی‌تری را به خود گرفته‌بودند.
در کنار جای خالی دانشجویان، چیزی که در این مراسم بیشتر به چشم می‌آمد جمعیت انبوه کارمندان و اساتید پاچه‌لیس دانشگاه بود که در چند سال گذشته از هیچ‌گونه بی‌احترامی و بدرفتاری با دانشجویان دریغ نکرده‌اند.
دانشگاه علامه‌طباطبایی به مانند سایر دانشگاه‌ها طی سال‌های اخیر تبدیل به یک نهاد پولشویی شده‌است که بودجه‌های دریافتی به نام دانشجویان را خرج مراسمات غیرعلمی، جذب اساتید هم‌سو و نیروهای سرکوب و ولخرجی‌های خودشان کرده و دانشجویان را برای بدیهی‌ترین امکانات رفاهی تحت فشار قرار می‌دهند.
به نطر می‌رسد دولت وفاق ملی هم یک نام جذاب برای سرکوب هرچه بیشتر دانشجویان به بهانه لزوم واقع‌بینی و پذیرش وضع موجود است. وزارت علوم نیز با انتخاب روسای جدیدِ ضعیف برای دانشگاه‌ها همچنان مایل به سلطه نهادهای امنیتی در دانشگاه است و این نه نشان از تغییر بلکه علامت چرخیدن در بر همان پاشنه قبلی می‌باشد.

@sarkhatism
🔴 نزاع اسرائیل و محور مقاومت را چطور ببینیم؟


☑️ یکی از مرگ حسن نصرالله خوشحال است و شیرینی پخش می‌کند و آرزو دارد اسرائيل خامنه‌ای را هم بزند و حتی به ایران حمله کند.
یکی از مرگ حسن نصرالله غمگین است و برای او به عنوان یکی از رهبران مهم محور مقاومت گریه می‌کند.
یکی از اسرائیل متنفر است اما از مرگ نصرالله خوشحال است چرا که او را رهبر یک نیروی ارتجاعی در منطقه می‌داند.
یکی از اسرائیل متنفر است و از نصرالله هم خوشش نمی‌آید اما دلیلی هم برای خوشحالی بابت مرگی که توأمان است با قدرت‌نمایی اسرائیل نمی‌بیند.

چه موضعی باید گرفت؟ اساسا فارغ از ضرورت موضع گرفتن به نفع این یا آن، از چه دریچه‌ای باید موضوع را تحلیل کرد؟


متن کامل را اینجا بخوانید
https://tinyurl.com/57j2x7bk

@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 چطور می‌شود علیه یک «وضعیت جنگی» و «ضد فاشیسم» بود؟
🖊 چگونه در غیاب «استراتژی مبارزه‌ی کارگری»، صرف نفرت از رژيم، کارمان را به آروزی وقوع جنگ می‌کشاند؟


☑️ هر روز و ساعت که می‌گذرد بر شدت بحران منطقه افزوده می‌شود. اسرائیل حالا بنای اشغال و ویران کردن «لبنان» را دارد. عن‌ قریب است که نقاطی در ایران هم به تلافی حمله‌ی موشکی چند روز پیش، مورد اصابت قرار بگیرند. صحبت از تأسیسات هسته‌ای و نفتی و برقی است.
به نظر می‌رسد شرایط در افکار عمومی به چند جبهه تقسیم شده:

- مدافعان جنگِ ایران-اسرائيل با فاز طرفداری از اسرائیل
- مدافعان جنگ ایران-اسرائيل با فاز طرفداری از جمهوری اسلامی
- مخالفان جنگ ایران-اسرائيل با فاز ضرورت انهدام نیروهای نیابتی ایران
- مخالفان جنگ ایران-اسرائيل با فاز ضرورت متوقف شدن اسرائیل

☑️ صحنه‌ی عجیبی است. از نیروهای اپوزیسیون راست گرفته تا برخی از مردمِ به‌تنگ آمده از سلطه‌ی جمهوری اسلامی که خود را عاجز از مقابله با آن می‌بینند طالبِ جنگ سریع و مختصری هستند که در جریانش اسرائيل ضمن کُشتن سران جمهوری اسلامی، با زدن برخی زیرساخت‌های اساسی مملکت زمینه‌ی شورش داخلی را ایجاد کند.

متن کامل را اینجا بخوانید:

https://tinyurl.com/3xdf4cfv

@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 من شاهین نجفی هستم، یک کانفورمیست!
🖊 یا چگونه حزب باد نباشیم؟


☑️ اول گفت آنارشیست است. بعد مکتب «نجفیسم» را پایه گذاشت که مثلا بنا بود جنبشی آوانگارد باشد. حالا هم چندی‌ست عرصه را بر پادشاهی و سلطنت باز دیده‌است و دارد له‌له می‌زند. نمونه‌ای از یک انسان «حزب باد»؛ یک «نان به نرخ روز خور».
کارش رسیده به پیشنهاد میدان به نام نتانیاهو زدن در فردای آزادی ایران. در کنسرتی هم که اخیرا فیلمش در فضای مجازی منتشر شده مثلا چپ‌ها را به سخره گرفته: از دست انداختن ایده‌ی «هنر متعهد» تا «مارکس» و «لنین».
با آن همه فاز چپ و آنارشیستی سال ۲۰۱۷ رفت «تل‌آویو» کنسرت داد. علی‌رغم همه‌ی انتقادات به این کارش، باز هنوز انقدری آدمیت درش مانده بود که در کنسرت  خطاب به دونالد ترامپ( رئیس‌جمهور وقت آمریکا) و بنیامین نتانیاهو (نخست‌وزیر اسرائیل) گفت که جنگ، دیوارسازی و جدایی ملت‌ها را متوقف کنید. حالا برای هیتلرِ زمانه درخواست نام‌گذاری یک میدان در ایران را دارد.
حقیقتا که به افتخارش باید ترانه‌ی «کانفورمیست» جورجو گابر را بگذاریم تا ماهیت امثال او برای‌مان روشن شود.

☑️ اینکه فردی در طول زمان نظراتش تغییر کند، چیز عجیبی نیست. پس موضوع را اشتباه نگیریم. آنچه صفت «کانفورمیست» (آدمِ حزبِ بادی) را شایسته‌ی امثال نجفی می‌کند این است که طرف از باور به یک منظومه‌ی فکری مُترقی و رهایی‌بخش به نفع تفکرِ ارتجاعی و فاشیستی صرف نظر می‌کند.
اینکه به خاطر پول چنین چرخشی صورت گرفته باشد یا به خاطر اعتقاد قلبی، چیزی را عوض نمی‌کند و در هر حال باید فاتحه‌ی شخص را خواند.
اما اگر می‌خواهید بدانید چگونه افراد چنین مسیری را می‌پیمایند باید کمی در معنای «سلبریتی» دقیق شویم.
سلبریتی محصول رسانه و صنعتی شدن عرصه‌ی «فرهنگ» است. آن‌ها را نباید با افراد «مشهور» یکی کنیم. چه بسیار انسان‌های مشهوری که کارهای مهم و بزرگی انجام دادند ولی هرگز حاضر نشدند به «منطق رسانه» گردن بگذارند.

☑️ این «منطق رسانه» که از آن صحبت می‌کنیم چیست که اگر بدان گردن بگذاریم فاتحه‌ی‌مان خوانده می‌شود؟
منطق رسانه یک کارخانه‌ی تولید کالاست، که نام کالایش «خبر» است. سلبریتی‌ها می‌کوشند که همیشه در صدر اخبار باشند. آنان می‌توانند اظهارنظرهای مترقی یا ارتجاعی بکنند، اما آنچه حتی در شرایط ابراز نظرات مترقی باید در خصوص آن‌ها مورد توجه قرار داد این است که فرد درگیر نوعی «شهوت دیده شدن» است. ماجرا هم می‌تواند خیلی تصادفی آغاز شود. فرد در مسیر کاری خود، اقدامی می‌کند که مورد توجه رسانه قرار می‌گیرد. نور و دوربین متوجه‌ی او می‌شود. مسأله از این جا به بعد است. آيا می‌خواهد این «نور» و «دوربین» را دیگر از دست ندهد یا که کارش را انجام می‌دهد، خواه نور و دوربین رویش بیاید یا نیاید.

☑️ وقتی طالب همیشگی آن نور و دوربین باشی، کم کم اوضاع تغییر می‌کند. دیگر نمی‌توانی بر مبنای «منطق عقاید»ت و به‌اصطلاح «اصول»ی که داری حرکت کنی. مثلا دوره‌ای می‌شود که «چپ بودن» و «دفاع از طبقه‌ی کارگر» و «ضدیت با سرمایه‌داری» و «نفی نژادپرستی» ضدارزش شده و غالب جامعه «سلطنت‌طلب»، «مدافع اسرائیل» و «ضدافغانستانی و ضد عرب» شده‌اند. خب این «افکار عمومی»ای‌ست که دنبال کننده‌ي توست و مهمترین «مصرف‌کنندگان رسانه» هستند.  رسانه مطابق با الگوهای حافظان وضع موجود به مرور این «افکار عمومی» را ساخته و به مصرف‌کنندگانش تبدیل کرده است. رسانه «کالا» (خبر و تحلیلِ مطابق با وضع موجود) تولید می‌کند و ما باید کالا را مصرف کنیم.
در واقع «شاهین نجفی»ای که امروز می‌بینید کالای این کارخانه است که هر بار آن را به شکلی درآورده و به ما عرضه می‌کند. ابتدا این نفس کارش بود که نور و دوربین را متوجه‌اش کرد، بعد از آن مزه‌ی شیرین این مورد توجه واقع شدن زیر زبانش ماند و دلش نخواست که هرگز ازدستش بدهد. «منطق رسانه» گام به گام با خواستِ خودش او را بدل به کالایی سرگرم‌کننده کرد و با تأکید بر اصل اساسی «از مُد نیفتادن»، دستمزدش را داد: همیشه در صدر اخبار بمان.

☑️ مسأله این است که می‌خواهی نور و دوربین دنبالت بیایند یا اینکه تو دنبال نور و دوربین بدوی؟
می‌توانی «ویدا موحد» باشی و با بر سر چوب زدن حجاب اجباری نور و دوربین را دنبالت بیاوری اما بنده‌اش نشوی و همچنان آرام و پیوسته به مبارزه‌ات ادامه دهی، می‌توانی «شاپرک شجری‌زاده» باشی که پس از آنکه نور و دوربین سراغت آمد، دیگر تو  به دنبالش بدوی.

@sarkhatism
2025/07/04 01:27:31
Back to Top
HTML Embed Code: