بهار کو؟
شعر #سایه
آهنگ‌ مهرداد پازوکی
آواز علی رستمیان
همخوانی آوا رستمیان

ای دل به کوی او ز که پرسم که یار کو
در باغ پرشکوفه، که پرسد بهار کو؟

جانا، نوای عشق خموشانه خوش‌تر است
آن آشنای ره که بود پرده‌دار کو

ماندم درین نشیب و شب آمد، خدای را
آن راهبر کجا شد و آن راهوار کو

چنگی به دل نمی‌زند امشب سرود ما
آن خوش‌ترانه چنگیِ شب‌زنده‌دار کو

یک شب چراغ روی تو روشن شود، ولی
چشمی کنار پنجرۀ انتظار کو

💐 ۸ فروردین زادروز علی رستمیان (۱۳۲۸، اصفهان)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
آیین بهاران
شعر #سایه
آهنگ بهادر صحت
آواز الهام کریمی

بهار آمد گل و نسرین نیاورد
نسیمی بوی فروردین نیاورد

چه افتاد این گلستان را چه افتاد؟
که آیین بهاران رفتش از یاد

چرا پروانگان را پر شکسته‌ست؟
چرا هر گوشه گرد غم نشسته‌ست؟

بهارا خیز و زان ابر سبک‌رو
بزن آبی به روی سبزۀ نو

هنوز اینجا جوانی دلنشین است
هنوز اینجا نفس‌ها آتشین است

مگو کاین سرزمینی شوره‌زارست
چو فردا دررسد، رشک بهارست

به نوروز دگر هنگام دیدار
به آیین دگر آیی پدیدار

دگربارت چو بینم شاد بینم
سرت سبز و دلت آباد بینم

در بیت سوم تصنیف، ردیف شعر، یعنی «است»، حذف شده است.
✔️ دریافت اثر با کیفیت بالاتر در: کانال گروه موسيقى آواى صحرا

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
#حمایت_از_آوای_بانوان
@sayeoMusighi
بهار آمد
شعر #سایه
آواز هدی جابری
سه‌تار فرهود اشتیاق

بهار آمد، گل و نسرین نیاورد
نسیمی بوی فروردین نیاورد

چه افتاد این گلستان را چه افتاد؟
که آیین بهاران رفتش از یاد

چرا خون می‌چکد از شاخۀ گل
چه پیش آمد؟ کجا شد بانگ بلبل؟

مگر خورشید و گل را کس چه گفته‌ست؟
که این لب بسته و آن رخ نهفته‌ست؟

بهارا، تلخ منشین، خیز و پیش آی
گره وا کن ز ابرو، چهره بگشای

سر و رویی به سرو و یاسمن بخش
نوایی نو به مرغان چمن بخش

بهارا دامن افشان کن ز گلبن
مزار کشتگان را غرق گل کن

بهارا شور شیرینم برانگیز
شرار عشق دیرینم برانگیز

گهی چون جویبارم نغمه آموز
گهی چون آذرخشم رخ برافروز

بهارا زنده مانی، زندگی بخش
به فروردین ما فرخندگی بخش

#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
Forwarded from سایه و موسیقی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💐 به‌مناسبت ۱۰ فروردین زادروز علیرضا افتخاری

باران بهاری
شعر #سایه
آواز علیرضا #افتخاری
تار شهرام میرجلالی
دکلمه سهیلا حبیبی


شبی بود و بهاری، در من آویخت
چه آتش‌ها چه آتش‌ها برانگیخت
فروخواندم به گوشش قصۀ خویش
چو باران بهاری اشک می‌ریخت

افتخاری در شعر سایه دست برده و در بیت دوم «عشق» را به‌جای «خویش» نهاده است (دراین‌باره در کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی توضیح داده شده است).

@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درین سرای بی‌کسی
شعر #سایه
آهنگ و پیانو و آواز خشایار اعتمادی

درین سرای بی‌کسی کسی به در نمی‌زند
به دشت پرملال ما پرنده پر نمی‌زند

یکی ز شب‌گرفتگان چراغ برنمی‌کند
کسی به کوچه‌سار شب در سحر نمی‌زند

💐 ۱۱ فروردین زادروز خشایار اعتمادی (۱۳۵۰)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
🌸🍃 روز طبیعت بر شما خوش باد!

با بهار آمدی
شعر #سایه
آهنگ گروه همنوازان خاموش
به سرپرستی آرش سعیدیان
آواز پارسا حسن‌دخت

بشنو از سبزه که در گوشِ گلِ تازه چه گفت:
با بهار آمدی ای بهْ ز بهار آمدنت

باغبان مژدۀ گل می‌شنوم از چمنت
قاصدی کو که سلامی برساند ز منت؟

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
بهار بی رخ...
شعر #سایه
آهنگ امیرحسین تفرشی‌پور
آواز فایضه کامیاب

نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی‌نشاط بهاری که بی رخ تو رسید

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینۀ جویبار گریۀ بید

بیا که خاک رهت لاله‌زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

نشان داغ دل ماست لاله‌ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟

چه جای من؟ که درین روزگار بی‌فریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید


#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هزار تا قصه (خونۀ مادربزرگه)
آهنگ گروه پالت
آواز امید نعمتی

دلا دیدی که خورشید از شبِ‌ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد...
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
#سایه

💐 به مناسبت چهل‌سالگی امید نعمتی (۱۷ فروردین ۱۳۶۳)

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
تضمین موسیقایی

چند سطری از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی در بررسی آهنگ «هزار تا قصه» از گروه پالت:

از دید ما کار گروه پالت با بهره‌گیری از شعر «یادگار خون سرو» با نمونۀ ادبی پیشین (سرودن مسمط تضمین) سنجیدنی است. اثر با دو بیت آغازین مثنوی سایه آغاز می‌شود:
دلا دیدی که خورشید از شبِ‌ سرد
چو آتش سر ز خاکستر برآورد
ز هر خونِ دلی سروی قد افراشت
ز هر سروی تذروی نغمه برداشت
سپس با کاستن یک «مفاعیلن» از وزن شعر، با بهره‌گیری از واژه‌های همین دو بیت، چهار لخت زیر ساخته شده است. آهنگ این بخش، برگرفته از آهنگ کودکانۀ مجموعۀ «خونۀ مادربزرگه» (آهنگ: بهرام دهقانیار، ترانه: مرضیه برومند) است که پس از این خوانده می‌شود و ازهمین‌رو این بخش مفصلی است که در کلام، هنوز به بخش شعر سایه نزدیک است و در آهنگ با بخش پایانی پیوند پدید آورده است:
که خورشید از شب سرد
چو آتش سر برون کرد
که از خون دل ما
تذروی نغمه سر کرد
سپس بار دیگر فضای آغازین پی گرفته می‌شود و بیت دیگری از مثنوی سایه با همان آهنگِ آغازین می‌آید:
صدای خون در آواز تذرو است
دلا این یادگار خون سرو است
چنان‌که می‌دانید، و در بخش «یادگار خون سرو» گفته‌ایم، مثنوی سایه نخست با آواز محمدرضا #شجریان در روزهای پر‌تب‌و‌تاب آغاز انقلاب شنیده شده و در یکی از آثار چاووش (شمارۀ شش) آمده است. ازهمین‌رو سازندگان تصنیف به‌یاد اثر دیگری از #لطفی و شجریان در چاووش (شمارۀ دو) افتاده‌اند و بخشی از ترانۀ «شب‌نورد» (آهنگ: محمدرضا لطفی، ترانه: اصلان اصلانیان) را با ملودی «خونۀ مادربزرگه» و افزودن دو لخت دیگر، که در اشاره به دمیدن «خورشید» یادآور بیت نخست مثنوی سایه است، به کار افزوده‌اند:
برادر نوجوونه
برادر غرق خونه
برادر مثل خورشید
سر می‌کشه تو خونه
در اینجا حرکت گام‌به‌گام سازندگان برای رسیدن از شعر سایه به ترانۀ کودکانه به نقطۀ اوج می‌رسد. پس از ترکیب کلامی برگرفته از شعر سایه با ملودی «خونۀ مادربزرگه»، که تنها در ملودی با بخش پایانی پیوند داشت، ترانۀ «شب‌نورد» با زبان شکسته هم در کلام و هم در ملودی با ترانۀ کودکانۀ پایانی پیوند می‌یابد. «خونه»، که در معنایی دیگر (برابر با «خون است») قافیۀ‌ ترانۀ «شب‌نورد» بود (میان دو «خونه» جناس تام هست)، در بخشِ افزوده‌شده، این بخش از ترانه را در لفظ نیز به «خونۀ مادربزرگه» می‌رساند:
خونۀ مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونۀ مادربزرگه شادی و غصه داره
می‌توان بدین آمیزش ناهمگون به دیدۀ انکار و ریشخند نگریست یا آن را ریشخندِ موسیقی چاووش شمرد (چنان‌که برخی شمرده‌اند) و می‌توان آن را آزمونی در راه ترکیب چند آهنگ خاطره‌انگیز و بیرون کشیدن یا آفریدن مفهومی مشترک از دل آن‌ها شمرد. نگارنده رویکرد دوم را می‌پسندد؛ اما در اینجا سخن از پسند ما و دیگران نیست و از گزارش مفهومی اثر درمی‌گذریم. نکتۀ اصلی این است که در کار یادشده درآمیختن سروده‌ها همراه با گونه‌ای آفرینشگری و آمیختن آهنگ‌هاست. چنین نیست که کسی دو شعر را برگزیند و آن دو را در یک آهنگ به کار گیرد، بلکه این اثر در بن آمیزۀ دو آهنگ است و آمیختگی سروده‌ها با مفصل‌هایی که در گزارش کار به آن‌ها اشاره کردیم، به‌گونه‌ای سنجیده به‌انجام رسیده است و از آغاز تا انجام، در عین دوگانگی زبان و آهنگ، پیوستگی آشکاری دیده می‌شود. چنان‌که گفته شد کار گروه پالت را می‌توان با سرودن مسمط تضمین در هنر شاعری سنجید.

✍️ مهدی فیروزیان
@sayeoMusighi
هنر گام زمان
شعر #سایه
آهنگ بهزاد عبدی
آواز غلامرضا رضایی
دکلمه سهیلا حبیبی

چند سطر از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی در وصف بیتی از تصنیف «هنر گام زمان»:

شاعران گاه به‌شیوه‌ای نهفته‌تر در موسیقی کناری به هنرنمایی می‌پردازند. یکی از نمونه‌های برجستۀ آن بیت زیر است:
آبی که برآسود زمینش بخورد زود
دریا شود آن رود که پیوسته روان است

وزن شعر «مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مستف/ فع‌لن» است. چنین وزنی بخش‌پذیر به دو پارۀ همسان نیست و ازهمین‌رو به‌کارگیری قافیۀ میانی در آن روایی ندارد؛ اما سایه در بخش‌هایی ناهمسان قافیۀ میانی را به‌کار گرفته است. «آبی که برآسود» و «دریا شود آن رود» شش‌هجایی (برابر با «مستفعلُ مستف») و «زمینش بخورد زود» هفت‌هجایی (برابر با «لُ مستفعلُ مستف» در رکن‌بندی اصلی شعر) است و ساختار وزن به‌گونه‌ای است که خوانندۀ شعر پس از پاره‌های یادشده (جز «زود» در پایان مصرع) درنگی را شایسته نمی‌بیند. سخن‌دوستانی که غزل «هنر گام زمان» را در سیاه‌مشق می‌خوانند و می‌گذرند کم‌تر به هماهنگی سه قافیۀ میانی پی می‌برند. سایه در «بال در بال»، هنگام دکلمۀ «هنر گام زمان»، بیت یادشده را با درنگی کوتاه پس از واژه‌های قافیه («آسود»، «زود» و «رود») خوانده و بدین‌سان هماهنگی‌های موسیقی کناری شعر را تا اندازه‌ای نشان داده است. خنیاگران می‌توانند با برخورداری از امکانات کشش‌های دراز و سکوت‌های بلند در موسیقی، هماهنگی یادشده را بهتر نمود ببخشند.

بهزاد عبدی در آهنگی که بر «هنر گام زمان» ساخته به‌خوبی این کار را به‌ انجام رسانده است. او هجای «اود» را در هر سه واژۀ قافیه‌ساز کشیده و پس از هر قافیه سکوتی یک‌ثانیه‌ای قرار داده است.
✍️ مهدی #فیروزیان

💐 ۲۰ فروردین زادروز بهزاد عبدی (۱۳۵۲، تهران)

@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سودای بی‌سود هنر
بیتی از #سایه
آواز وحید تاج
تار مریم رضایی‌نژادیان

حریفان هر یک آوردند از سودای خود سودی
زیان‌آورده من بودم که دنبالِ هنر رفتم


💐 پانزدهم آوریل روز جهانی هنر

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گریۀ شبانه
شعر #سایه
آهنگ محمدرضا چراغعلی
آواز شکوه پوریان (چکاوک)

شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریۀ بی‌طاقتم بهانه گرفت

شکیب درد خموشانه‌ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت

نشاط زمزمه زاری شد و به شعر نشست
صدای خنده فغان گشت و در ترانه گرفت

دل گرفتۀ من همچو ابر بارانی
گشایشی مگر از گریۀ شبانه گرفت

امید عافیتم بود، روزگار نخواست
قرار عیش و امان داشتم، زمانه گرفت

چو دود بی‌سر و سامان شدم که برق بلا
به خرمنم زد و آتش در آشیانه گرفت

💐 ۲۹ فروردین زادروز دکتر محمدرضا چراغعلی (۱۳۵۱، تهران)

#حمایت_از_آوای_بانوان
#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هوای روی تو
شعر #سعدی و #سایه
آهنگ پویا سرایی
تنظیم امین عطایی
آواز ابوالفضل دهقان

تصنیف (سعدی):
خبرت خراب‌تر کرد جراحت جدایی
چو خیال آب روشن که به تشنگان نمایی

تو چه ارمغانی آری که به دوستان فرستی
چه ازین بهْ ارمغانی که تو خویشتن بیایی

بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی
شب و روز در خیالی و ندانمت کجایی

تو جفای خود بکردی و نه من نمی‌توانم
که جفا کنم، ولیکن نه تو لایق جفایی

آواز (سایه):
هوای روی تو دارم نمی‌گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم

مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می‌سپارندم

من آن ستارۀ شب‌‌زنده‌دار امّیدم
که عاشقان تو تا روز می‌شمارندم

چه جای خواب که هر شب محصّلان فراق
خیال روی تو بر دیده می‌گمارندم

💐 اول اردیبهشت‌ماه روز بزرگداشت سعدی

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
به‌مناسبت روز بزرگداشت سعدی

شکایت هجران
شعر #سایه
آواز محمد اصفهانی
سه‌تار آریا عظیمی‌نژاد

همراه با مطالبی به نقل از کتاب #شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی (جلد دوم از مجموعۀ #سایه‌وموسیقی)

🔶 یکی از بهترین نمونه‌های گفت‌و‌گوی شاعرانۀ سایه با سخنوران پیش از خود را در بیت زیر از غزل «بی‌نشان» می‌بینیم که پیام دردمندانۀ آن را محمد اصفهانی نیز به‌خوبی در آواز خود بازتاب بخشیده است:
عاشق منم که یار به حالم نظر نکرد
ای خواجه درد هست ولیکن طبیب نیست
زیبایی بیتی را که خواندید هنگامی به‌درستی درخواهید یافت که بدانید سایه آن را با نگاه به شعر #سعدی و #حافظ و در پاسخ یا دنبالۀ سخن آنان سروده است. مطلع غزل سایه چنین است:
زین‌گونه‌ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران، غریب نیست

سایه غزل خود را بر وزن و قافیه و ردیف غزلی از سعدی سروده که در بیت یادشده (عاشق منم که...) به مصرع نخست آن اشاره شده و مصرع دوم غزل سایه (گر سر کنم...) هم به مصرع دوم آن غزل نزدیک است:
دردی‌ست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمندِ عشق بنالد غریب نیست

پس از سعدی، حافظ همین وزن و قافیه را برگزیده و تنها با وارونه کردن معنی فعل، در ردیف به‌جای «نیست»، واژۀ «هست» را نهاده است. حافظ در یکی از بیت‌های غزل یادشده به مطلع غزل سعدی اشاره کرده و گفته است:
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

حافظ عاشقان نالان و گله‌مند از یار را نکوهیده و سرزنشگرانه پرسیده است: تا کنون چه کسی عاشق شده و یار او را نادیده گرفته است؟ تو درد نداری ای بزرگوار! وگرنه یار آمادۀ درمان کردن است.
به‌ زبان دیگر حافظ وارونۀ سعدی می‌پندارد که درد عشق درمان‌پذیر است و عاشق نباید بنالد. «خواجه» چنان‌که در گزارش ما آمده به‌معنی «بزرگوار» است؛ اما بر پایۀ این پیوند بینامتنی و ناسازی معنایی که میان دو بیت حافظ و سعدی پدید آمده است، سعید حمیدیان دربارۀ بیت حافظ می‌گوید: «بعید هم نیست که مراد از ای خواجه، سعدی بوده باشد».

سایه هم مانند حافظ در بیت خود «خواجه» را
آورده؛ ولی خواست او سعدی، که بیشتر «شیخ» خوانده می‌شود، نیست؛ بلکه او اشاره به حافظ دارد که همگان او را «خواجه حافظ» و حتی گاه به‌تنهایی «خواجه» می‌خوانند. از همین‌رو اگر با حمیدیان همداستان باشیم و «خواجه» را خطاب حافظ به شاعر پیش از خود بدانیم، خطابِ سایه به حافظ را از اشارۀ حافظ به سعدی نغزتر می‌یابیم: ای خواجه! آن عاشقی که تو با پرسش سرزنشگرانه‌ات وجودش را انکار کردی، منم! من که درد داشتم و درمانگری نیافتم. من که مهر ورزیدم و مهربانی ندیدم.

باری! سایه چنان‌که روشن ساختیم در شعر خویش دو شاعر بزرگ را به گفت‌وگو فراخوانده و تلاقی اندیشۀ‌ آن دو را در آیینۀ شعر خود نمودی شگرف بخشیده است.
مهدی #فیروزیان
https://www.tg-me.com/sayeoMusighi
هنر گام زمان
شعر #سایه
موسیقی زمینه مجید درخشانی
دکلمه سپیده خداوردی

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری
دانی که رسیدن هنر گام زمان است

تو رهرو دیرینۀ سرمنزل عشقی
بنگر که ز خون تو به هر گام نشان است

💐 ۶ اردیبهشت زادروز سپیده خداوردی (۱۳۶۰) بازیگر و نوازنده
@sayeoMusighi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با فرارسیدن ۱۲ اردیبهشت، ده سال از درگذشت خنیاگر بزرگ روزگار، محمدرضا لطفی (۱۳۲۵-۱۳۹۳)، گذشت.

رسم کج‌روان
شعر #سایه
آواز محمد #معتمدی
تار محمدرضا #لطفی

آن‌که به رسم کج‌روان سر ز خط تو می‌کشد
هر رقمی که می‌زند نامه سیاه می‌کند

مایۀ عیش و خوشدلی در غم اوست سایه جان
آن که غمش نمی‌خورد عمر تباه می‌کند


لطفی برخلاف رسم کج‌روانِ آزمند و نیازمند، با عشق و راستی و درستی به کار هنر می‌پرداخت. دل در گرو هنر و فرهنگ اصیل ایرانی داشت. غم موسیقی ستمدیدۀ ایران را می‌خورد و این غم را مایۀ عیش و خوشدلی می‌شمرد. ازهمین‌رو نیز سرمایۀ عمر خویش را در راه شناختن و شناساندن موسیقی دستگاهی ایران‌زمین صرف کرد.

#شعر_سایه_در_موسیقی_ایرانی
@sayeoMusighi
2024/05/05 07:40:27
Back to Top
HTML Embed Code: