Forwarded from معرفی بهترینها
آموزش زبان کودکان فقط با اسباب بازی توسط پارتنر حرفه ای و مسلط به پنج زبان
https://www.tg-me.com/+JvU9-iZzjV9mYjA0
https://www.tg-me.com/+JvU9-iZzjV9mYjA0
• نماز بخون - چرا؟ - چون من میگم
• ۱۰ شب خونه باش- چرا؟ - چون من میگم
• دوست دختر واسه خیابونه، واسه ازدواج نیست - چرا؟ - چون من میگم
• مهمونیهای فامیلی رو باید بیای- چرا؟ چون من میگم
چند بار در سنین مختلف رشدی با استدلال "چون من میگم" تحت "قلدری" والدین قرار گرفتید که چیزی را علیرغم میل باطنی انجام دهید؟ کتاب بی نظیر "مطلق در ذهن ایرانی"، برایمان از هیتلر درون ایرانیان و میل به هیتلر شدن میگوید و در همان صفحات ابتدایی میپرسد آیا هیتلر قدرتمند بود یا قلدر؟ و پاسخ این است که، قلدر.
طبق رویکرد طرحواره، درون ما انواع کودک، انواع والد، انواع سبکهای مقابلهای و " یک بزرگسال " سالم وجود دارد، زمانی که به جای تبادل نظر قدرتمندانه، به روشی قلدرانه، در حلق فرزند فرو میشود که "چون من میگویم" پس فلان چیز درست است، چنین فرایندی رخ میدهد: فرد به مرور آن "یک بزرگسال" سالمش را گم میکند و فارغ از اینکه چند سال دارد، یا کودکی آسیب پذیر میشود که قدرت گفتن از ترسها، نیازها، هیجانات، آرزوها و خواستههایش را ندارد، توانایی گرفتن تصمیمهای ساده را ندارد و حتی گاهی اصلا نمیداند چه میخواهد که بعد بخواهد آن را بیان کند و یا اینکه همانند سازی کرده و والدی قلدرتر از قبلی میشود.
به فضای درمان نگاهی بیاندازیم:
• مراجع: طلاق بگیرم؟ درمانگر: خودت میدانی
• مراجع: تغییر رشته بدهم؟ درمانگر: خودت چه دوست داری؟
•مراجع: رابطهی جنسی بد است؟ درمانگر: خودت چه نیازهایی داری؟
• مراجع: مهاجرت کنم؟ درمانگر: خودت چه آرزوهایی داری؟
•مراجع: چادرم را کنار بگذارم؟ درمانگر: خودت چه میخواهی؟
در این فضا، فرد گم و گیج میشود، آمده پول داده که یک قلدر دیگر منتها اینبار با چاشنی مهربانی به او بگوید چون من میگویم پس اینکار درست است اما دائم از او پرسیده میشود پس "خودت چه؟ " و فرد این "خود بودن" را سالهاست که گم کرده است.
تفاوت قدرتمندی و قلدری همینجاست. به زبان ساده از کتاب مذکور، نقل به مضمون میکنم: "قلدری یک وجدان اخلاقی سختگیر، بیرحم، تنبیه کننده و نتیجهی تحقیر و ناکام شدگی خود فرد است و قدرت، اعتماد کردن به هستی و محتویات آن و نتیجهی عزت نفس است". در تعامل با فرزندان، والد قدرتمند، نظرش را با استدلال و پیامدها بیان میکند و خود را عقب میکشد تا فرزند به عنوان یک بزرگسالِ سالم کاوش و انتخاب کند، اما والد قلدر، خودشیفته وار، به صرف اینکه من میگویم باید بپذیری، بزرگسالِ درون فرد را در نطفه خفه میکند. قلدر نباشیم!
💎 @schematherapychannel
• ۱۰ شب خونه باش- چرا؟ - چون من میگم
• دوست دختر واسه خیابونه، واسه ازدواج نیست - چرا؟ - چون من میگم
• مهمونیهای فامیلی رو باید بیای- چرا؟ چون من میگم
چند بار در سنین مختلف رشدی با استدلال "چون من میگم" تحت "قلدری" والدین قرار گرفتید که چیزی را علیرغم میل باطنی انجام دهید؟ کتاب بی نظیر "مطلق در ذهن ایرانی"، برایمان از هیتلر درون ایرانیان و میل به هیتلر شدن میگوید و در همان صفحات ابتدایی میپرسد آیا هیتلر قدرتمند بود یا قلدر؟ و پاسخ این است که، قلدر.
طبق رویکرد طرحواره، درون ما انواع کودک، انواع والد، انواع سبکهای مقابلهای و " یک بزرگسال " سالم وجود دارد، زمانی که به جای تبادل نظر قدرتمندانه، به روشی قلدرانه، در حلق فرزند فرو میشود که "چون من میگویم" پس فلان چیز درست است، چنین فرایندی رخ میدهد: فرد به مرور آن "یک بزرگسال" سالمش را گم میکند و فارغ از اینکه چند سال دارد، یا کودکی آسیب پذیر میشود که قدرت گفتن از ترسها، نیازها، هیجانات، آرزوها و خواستههایش را ندارد، توانایی گرفتن تصمیمهای ساده را ندارد و حتی گاهی اصلا نمیداند چه میخواهد که بعد بخواهد آن را بیان کند و یا اینکه همانند سازی کرده و والدی قلدرتر از قبلی میشود.
به فضای درمان نگاهی بیاندازیم:
• مراجع: طلاق بگیرم؟ درمانگر: خودت میدانی
• مراجع: تغییر رشته بدهم؟ درمانگر: خودت چه دوست داری؟
•مراجع: رابطهی جنسی بد است؟ درمانگر: خودت چه نیازهایی داری؟
• مراجع: مهاجرت کنم؟ درمانگر: خودت چه آرزوهایی داری؟
•مراجع: چادرم را کنار بگذارم؟ درمانگر: خودت چه میخواهی؟
در این فضا، فرد گم و گیج میشود، آمده پول داده که یک قلدر دیگر منتها اینبار با چاشنی مهربانی به او بگوید چون من میگویم پس اینکار درست است اما دائم از او پرسیده میشود پس "خودت چه؟ " و فرد این "خود بودن" را سالهاست که گم کرده است.
تفاوت قدرتمندی و قلدری همینجاست. به زبان ساده از کتاب مذکور، نقل به مضمون میکنم: "قلدری یک وجدان اخلاقی سختگیر، بیرحم، تنبیه کننده و نتیجهی تحقیر و ناکام شدگی خود فرد است و قدرت، اعتماد کردن به هستی و محتویات آن و نتیجهی عزت نفس است". در تعامل با فرزندان، والد قدرتمند، نظرش را با استدلال و پیامدها بیان میکند و خود را عقب میکشد تا فرزند به عنوان یک بزرگسالِ سالم کاوش و انتخاب کند، اما والد قلدر، خودشیفته وار، به صرف اینکه من میگویم باید بپذیری، بزرگسالِ درون فرد را در نطفه خفه میکند. قلدر نباشیم!
💎 @schematherapychannel
👏16👍4❤1
اولین تجربهی ما از عشق ورزیدن و مورد عشق قرارگرفتن زمانی رخ داد که کودک بودیم. ممکن است عشقِ والدین گاهی عمیقاً لطیف و مسحورکننده باشد، اما همین عشق میتواند بهسادگی درگیر محرکهای فریبندهای نیز باشد. ما احتمالاً آموختهایم که عاشق والدینی افسرده یا بسیار زودرنج باشیم؛ شاید ما به این نتیجه رسیدهایم که عشق را با تلاشِ بسیار زیاد برای راضی کردن دیگری یا با ترسِ دائمی ترک شدن مرتبط بدانیم؛ ممکن است در معرضِ تبعیض قرار گرفته باشیم و شاید اینگونه یاد گرفتهایم که فقط در صورتی به عشق میرسیم که فردِ دیگری از آن عشق بهره نبرد؛ شاید والدینمان این برداشت را به ما منتقل کردهاند که فقط در صورتی که بچهی بسیار خوبی باشیم آنها عاشق ما خواهند بود، یا این عشق تا زمانی وجود دارد که ما مطیع و وابسته باقی بمانیم و این یعنی موفقیتهای مستقلانهی ما نشانهایی از پایانِ عشقِ والدینمان به ما است.
💎 @schematherapychannel
💎 @schematherapychannel
❤3👏3
Audio
👍2
Audio
👍1🥰1
Audio
👍2
Audio
👍1