Telegram Web Link
اگه افکار منفی یا آشفتگی روحی اذیتتون میکنه،

اگه دوست داری حالتو خوب کنی حتما این پیج رو فالوو کن
میتونی امتحان کنی😍🍓
برای رها شدن حتما سر بزنيد👇

https://instagram.com/hasanalishah_?igshid=YmMyMTA2M2Y=

😍روانشناس خودت باش🤌
اولین تجربه‌ی ما از عشق ورزیدن و مورد عشق قرارگرفتن زمانی رخ داد که کودک بودیم. ممکن است عشقِ والدین گاهی عمیقاً لطیف و مسحورکننده باشد، اما همین عشق می‌تواند به‌سادگی درگیر محرک‌های فریبنده‌ای نیز باشد. ما احتمالاً آموخته‌ایم که عاشق والدینی افسرده یا بسیار زودرنج باشیم؛ شاید ما به این نتیجه رسیده‌ایم که عشق را با تلاشِ بسیار زیاد برای راضی کردن دیگری یا با ترسِ دائمی ترک شدن مرتبط بدانیم؛ ممکن است در معرضِ تبعیض قرار گرفته باشیم و شاید این‌گونه یاد گرفته‌ایم که فقط در صورتی به عشق می‌رسیم که فردِ دیگری از آن عشق بهره نبرد؛ شاید والدینمان این برداشت را به ما منتقل کرده‌اند که فقط در صورتی که بچه‌ی بسیار خوبی باشیم آن‌ها عاشق ما خواهند بود، یا این عشق تا زمانی وجود دارد که ما مطیع و وابسته باقی بمانیم و این یعنی موفقیت‌های مستقلانه‌ی ما نشان‌هایی از پایانِ عشقِ والدینمان به ما است.

💎 @schematherapychannel
👍31
زندگی خود را دوباره بیافرینید.pdf
74.7 MB
در کتاب با 11 تله رایج در زندگی که ریشه بسیاری از مشکلات عاطفی و کاری ما هستند آشنا می‌شویم. تله زندگی: «الگویی است که از کودکی آغاز و تاثیرات آن در تمام طول زندگی منعکس می‌شود.».

این کتاب با تمرکز بر دوران کودکی ریشه‌ی اختلالات شخصیتی را مورد بررسی قرار می‌دهد و تلاش می‌کند با ارائه‌ی روش‌های ساده و کاربردی، به شما در جهت بهبود وضعیت‌تان یاری برساند.

📕 زندگی خود را دوباره بیافرینید
✍🏻 #جفری_یانگ و #جانت_اس_کلوسکو

💎 @schematherapychannel
👍2
| نشانه‌هایی از این‌که کودک درون شما آسیب دیده |

درصورتی که ما درکودکی عشق مشروط دریافت کرده باشیم یا امنیت و عشق را تجربه نکرده باشیم، روان ما آسیب می‌بیند؛ و این آسیب می‌تواند در بزرگسالی به بسیاری از جنبه‌های زندگی ما ضربه بزند.

۱. نداشتن اعتماد به نفس و عزت نفس
۲. احساس مسئولیت افراطی
۳. برای دیگران زندگی کردن
۴. اجتناب افراطی از بحث
۵. ناتوانی در تحمل انتقاد
۶. احساس ناکافی بودن
۷. خودانتقادی زیاد
۸. ترس از شکست
۹. کمال‌گرایی

💎 @schematherapychannel
👍4😢3
مطالعات گروهی از روانشناسان نشان داد که شرایط دوران کودکی بر میزان تاب‌آوری فرد در دوران بلوغ تاثیر دارد. این تاثیرات بلندمدت هستند؛ زیرا آن‌ها توانایی‌ها و سیستم‌های باور کودکان را شکل می‌دهند و این حالت حتی تا دوران بزرگسالی نیز باقی می‌ماند. افراد با تاب‌آوری بالا می‌توانند احساسات خود و دیگران را بفهمند. آن‌ها قادر هستند جنبه‌های کنترل‌پذیر و کنترل‌ناپذیر سختی‌ها و مشکلات را از یکدیگر تشخیص دهند. این افراد از اعتمادبه‌نفس بالایی برخوردارند؛ بدین معنا که باور دارند می‌توانند بر محیط پیرامون غلبه کنند و از عهده‌ی هر کاری برآیند.

عوامل محیطی دوران کودکی، مانند فقر، طلاق، پدر و مادری که از نظر روانی بیمار هستند، به گذشته تعلق دارند و تغییر آن‌ها از توان ما خارج است. اما باورها قابل تغییر و توانایی‌ها تغییرپذیرند. تحقیقات درباره ماهیت تاب‌آوری نشان داد که این مفهوم، از هفت مهارت تشکیل شده است: تعدیل احساسات، کنترل‌پذیری، یکدلی، تجزیه و تحلیل اتفاقات، خودکارآمدی و پیشرفت. این هفت عامل قابل اندازه‌گیری، آموزش و تقویت هستند.

💎 @schematherapychannel
👍1
اولین تجربه‌ی ما از عشق ورزیدن و مورد عشق قرارگرفتن زمانی رخ داد که کودک بودیم. ممکن است عشقِ والدین گاهی عمیقاً لطیف و مسحورکننده باشد، اما همین عشق می‌تواند به‌سادگی درگیر محرک‌های فریبنده‌ای نیز باشد. ما احتمالاً آموخته‌ایم که عاشق والدینی افسرده یا بسیار زودرنج باشیم؛ شاید ما به این نتیجه رسیده‌ایم که عشق را با تلاشِ بسیار زیاد برای راضی کردن دیگری یا با ترسِ دائمی ترک شدن مرتبط بدانیم؛ ممکن است در معرضِ تبعیض قرار گرفته باشیم و شاید این‌گونه یاد گرفته‌ایم که فقط در صورتی به عشق می‌رسیم که فردِ دیگری از آن عشق بهره نبرد؛ شاید والدینمان این برداشت را به ما منتقل کرده‌اند که فقط در صورتی که بچه‌ی بسیار خوبی باشیم آن‌ها عاشق ما خواهند بود، یا این عشق تا زمانی وجود دارد که ما مطیع و وابسته باقی بمانیم و این یعنی موفقیت‌های مستقلانه‌ی ما نشان‌هایی از پایانِ عشقِ والدینمان به ما است.

💎 @schematherapychannel
👍3👏1😢1
| چرا بعضی اوقات نمی‌توانیم کاری را انجام دهیم؟ |

اضطراب مانند مه، راه پیش روی‌مان را مبهم می‌کند، هنگامی‌ که درآن مه بتوانیم ترس‌های خاصی را شناسایی کنیم، اغلب به عنوان شخصی بالغ آن‌ها را بی‌اساس می‌یابیم، هرچند در کودکی این ترس‌ها برای ما غیرقابل تحمل بودند؛ اگر برای مثال ترسی مفرط از درگیری داشته باشیم و از صحبت کردن در جمع اجتناب ورزیم، باید ترس مجزا را در آن اضطراب فلج‌کننده پیدا کنیم.

این افکار اضطراب‌آمیز به یک ترس آغازین نظیر «آنها مرا تایید نمی‌کنند»، «آن‌ها مرا دوست نخواهد داشت» تبدیل می‌شود. این ترس‌های اساسی برای کودک واقعی بوده‌اند؛ اما فرد بالغی که اکنون هستیم می‌تواند تجربه‌ای متفاوت داشته باشد. آنچه را که می‌توانم به هشیاری بیاورم و مستقیما و به عنوان یک بالغ با آن مواجه شوم، مرا از اسارت ناخودآگاه در گذشته رها می‌سازد.

ما به راستی درک می‌کنیم که چیزی مهم‌تر از آنچه از آن می‌ترسیم وجود دارد و نکته همین‌جاست. ما مهم‌تر از ترس‌های‌مان هستیم و این معنای «شهامت» است. ما مجبوریم هر روز میان افسردگی و اضطراب یکی را انتخاب کنیم. افسردگی نتیجه‌ی زخم «رشد فردیت» است. اضطراب از حرکت به سوی ناشناخته بر می‌خیزد. عبور از اضطراب لازم است، زیرا در آن امید شخص به نزدیک شدن به «فردیت» نهفته است. شهامت نتیجه عدم حضور ترس نیست، بلکه درک این موضوع است که برخی چیزها برای‌مان مهم‌تر از چیزی است که از آن می‌ترسیم.

💎 @schematherapychannel
👍1
در هنگام آسیب‌پذیری، همیشه در این ترس زندگی خواهید کرد که بلایی در کمین است و هر لحظه رخ می‌دهد؛ حال این بلا، بلای طبیعی باشد با وقوع یک جرم، بروز یک بیماری و یا مشکلی مالی. در زندگی احساس امنیت نخواهید داشت.

اگر گرفتار این تله هستید، در کودکی به گونه‌ای پرورش یافته‌اید که دنیا محیطی پرخطر است. احتمال والدینتان بیش از حد مراقب شما و بیش از اندازه نگران امنیت شما بوده‌اند. نگرانی‌های شما افراطی و غیرواقع‌بینانه هستند و با این وجود شما باز هم اجازه می‌دهید تا کنترل زندگی شما را بر عهده بگیرند.

این افکار انرژی شما را صرف اطمینان حاصل کردن از اینکه در امان هستید می‌کنند. ترس‌های شما ممکن است حول محور بیماری‌ها بچرخد: ترس از حملات قلبی، ابتلا به ایدز و یا حتی جنون. این افکار می‌توانند بر آسیب‌های مالی متمرکز شوند: ورشکستگی و کارتن خوابی. نگرانی‌های شما ممکن است درمورد سایر مسائل عمومی نیز باشد. مسائلی همچون ترس از پرواز، ترس از مورد سرقت قرارگرفتن و یا ترس از زلزله.

💎 @schematherapychannel
👍3
یکی دیگر از واکنشهای شایعی که بر اساس غریزه «جان به در بردن» یا survival پس از ترومای کوتاه یا بلند مدت رخ می دهد «گریختن» است.

فرار کردن نیز همچون یخ زدن و نیز جنگیدن از واکنشهای طبیعی و کهنی است که توسط اجداد ما در هنگام خطر و به صورت فیزیکی استفاده شده است و می تواند به وضعیت روانی نیز انتقال پیدا کند.
فردی که واکنش فرار کردن را انتخاب می کند از هر موقعیتی که کوچترین یادآوری یا تحریک مشابه وضعیت زخم زننده را داشته باشد پرهیز می کند. افرادی که مثلا تجربه تصادف رانندگی داشته اند و تا مدتها ممکن است از سوار شدن به ماشین طفره بروند یا برای انجام آن دچار اضطراب بیش از حد شوند یک مثال شایع است اما فرار روانی می تواند ابعاد بسیار پیچیده تری به خود بگیرد. فرار ممکن است به تمام روابط انسانی ما نفوذ کند. از زیر بار مسوولیت هم فرار کنیم، از رابطه بلندمدت هم بگریزیم و از هر موقعیتی که ناشناخته و یا نامطمئن به نظر برسد پرهیز کنیم.

از مهمترین راهکارها برای مواجهه با این واکنش روانی این است که روی تصمیم های مهمی که در زندگی می گیریم و رابطه آنها با زخمی که خورده ایم تامل بیشتری کنیم: آیا این تصمیم را برای فرار کردن می گیرم؟

دوم اینکه عموما در این شرایط کودک ترسیده و لرزانی درون همه ما هست که به نوازش و آغوش و محبت نیاز دارد. خود را تجسم کنید که در حال گریختن هستید،
سپس بایستید و برگردید و کودک را در آغوش بگیرید.
در فضاهای ناشناخته و مبهم آرام آرام و با کنترل وارد شوید. نیت را بر مراقبت از خود بگذارید اما قدمهای کوچک عملی بردارید.
فراموش نکنیم که هدف، حذف هیچ واکنش طبیعی روانی نیست بلکه هدف آگاهی به واکنش و کنترل آن در جهت رشد فردی است.

💎 @schematherapychannel
👍5
2025/07/08 21:42:53
Back to Top
HTML Embed Code: