کی این در بسته بود؟
«طلب کنید تا شما را عطا کنند؛ بجویید تا بیابید؛ در بکوبید تا بر شما در بگشایند. چه آن که طلب کند عطا گیرد؛ آن که بجوید بیابد؛ و بر آن که در بکوبد در بگشایند.»
(انجیل مَتّی: ۷: ۷-۸)
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زآن در برون آید سری
(مثنوی، ۳: ۴۷۸۴)
مَمشاد دینَوَری گفت که: «شصت سال است تا در میکوبم، تا چه پاسخ آید که کیست ور در؟»
(طبقات الصوفیه، تصحیح محمدسرور مولایی، ص۳۰۲)
گفت پیغمبر: رکوع است و سجود
بر درِ حق کوفتن حلقهیْ وجود
حلقهٔ آن در هر آنکاو میزند
بهر او دولت سری بیرون کند
(مثنوی، ۵: ۲۰۴۸_۲۰۴۹)
بیخودی میگفت در پیشِ خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای!
رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت «ای غافل کی این در بسته بود؟»
(منطق الطیر، ابیات ۳۳۵۶-۳۳۵۷)
صالح مُرّی، رضیالله عنه، بسی گفتی که «هر کسی که دری میزند زود بوَد که باز شود.» یک بار رابعه حاضر بود و گفت: «تا کی گویی این در بسته است بازخواهند گشادن؟ هرگز کی بسته بود تا بازگشایند؟»
(تذکرةالاولیاء، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۸۵)
مپندار از ان در که هرگز نبست
که نومید گردد برآورده دست
(بوستان سعدی، ۱۰: ۳۹۰۶)
@sedigh_63
«طلب کنید تا شما را عطا کنند؛ بجویید تا بیابید؛ در بکوبید تا بر شما در بگشایند. چه آن که طلب کند عطا گیرد؛ آن که بجوید بیابد؛ و بر آن که در بکوبد در بگشایند.»
(انجیل مَتّی: ۷: ۷-۸)
گفت پیغامبر که چون کوبی دری
عاقبت زآن در برون آید سری
(مثنوی، ۳: ۴۷۸۴)
مَمشاد دینَوَری گفت که: «شصت سال است تا در میکوبم، تا چه پاسخ آید که کیست ور در؟»
(طبقات الصوفیه، تصحیح محمدسرور مولایی، ص۳۰۲)
گفت پیغمبر: رکوع است و سجود
بر درِ حق کوفتن حلقهیْ وجود
حلقهٔ آن در هر آنکاو میزند
بهر او دولت سری بیرون کند
(مثنوی، ۵: ۲۰۴۸_۲۰۴۹)
بیخودی میگفت در پیشِ خدای
کای خدا آخر دری بر من گشای!
رابعه آنجا مگر بنشسته بود
گفت «ای غافل کی این در بسته بود؟»
(منطق الطیر، ابیات ۳۳۵۶-۳۳۵۷)
صالح مُرّی، رضیالله عنه، بسی گفتی که «هر کسی که دری میزند زود بوَد که باز شود.» یک بار رابعه حاضر بود و گفت: «تا کی گویی این در بسته است بازخواهند گشادن؟ هرگز کی بسته بود تا بازگشایند؟»
(تذکرةالاولیاء، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۸۵)
مپندار از ان در که هرگز نبست
که نومید گردد برآورده دست
(بوستان سعدی، ۱۰: ۳۹۰۶)
@sedigh_63
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«وقت عارف چون روزگار بهار است: رعد میغرّد و ابر میبارد و برق میسوزد و باد میوزد و شکوفه میشکفد و مرغان بانگ میکنند. حال عارف همچنین است: به چشم میگرید و به لب میخندد و به دل میسوزد و به سر مینازد و نام دوست میگوید و بر درِ او میگردد.»
ابوبکر شبلی؛
تذکرةالاولیاء، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۶۸۳
(توضیح مصحح: شاید «بِسِرّ مینازد» قابل توجیهتر باشد، یعنی قلباً احساس شادمانی و سرور میکند.)
خروشیدن چون رعد، باریدن چون باران، سوختن چون برق، وزیدن چون باد، شکفتن چون شکوفه، و تکرار نام دوست چون پرنده.
.
ابوبکر شبلی؛
تذکرةالاولیاء، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۶۸۳
(توضیح مصحح: شاید «بِسِرّ مینازد» قابل توجیهتر باشد، یعنی قلباً احساس شادمانی و سرور میکند.)
خروشیدن چون رعد، باریدن چون باران، سوختن چون برق، وزیدن چون باد، شکفتن چون شکوفه، و تکرار نام دوست چون پرنده.
.
دریا
دریا شبی تا عمقِ چشمانم شنا میکرد
تنهاییاش را زیر نور ماه وا میکرد
مشت میکوبید، یعنی درد دارم، درد
ناگفتهها را در میان آه جا میکرد
میآمد و میرفت، نه، از خویش سر میرفت
انگار خود را در تمنایی فنا میکرد
در پیچ و تاب موج، مرغی بانگ برمیداشت
قلب مرا از بند فرداها رها میکرد
دریا صدامیزد: بیا، همسرنوشت من!
دریا مرا با چشمهایش مبتلا میکرد
پشت خروش و خشم او رؤیای گرمی بود
گویی مرا با قصههایش آشنا میکرد
پر میگرفتم تا به بام سالهای دور
هر موج، عمر بی تو بودن را قضا میکرد
باران گرفت و شوق در شنها نفس میزد
باران غمی از خاطر دریا جدا میکرد
دستهایم را گشودم، شعر میبارید
گویی خدا در خوابهایم چشم وا میکرد
آنوقت دیدم آسمان را غوطهور در عشق
لبخند آبیرنگِ دریا را صدا میکرد
#صدیق_قطبی
.
دریا شبی تا عمقِ چشمانم شنا میکرد
تنهاییاش را زیر نور ماه وا میکرد
مشت میکوبید، یعنی درد دارم، درد
ناگفتهها را در میان آه جا میکرد
میآمد و میرفت، نه، از خویش سر میرفت
انگار خود را در تمنایی فنا میکرد
در پیچ و تاب موج، مرغی بانگ برمیداشت
قلب مرا از بند فرداها رها میکرد
دریا صدامیزد: بیا، همسرنوشت من!
دریا مرا با چشمهایش مبتلا میکرد
پشت خروش و خشم او رؤیای گرمی بود
گویی مرا با قصههایش آشنا میکرد
پر میگرفتم تا به بام سالهای دور
هر موج، عمر بی تو بودن را قضا میکرد
باران گرفت و شوق در شنها نفس میزد
باران غمی از خاطر دریا جدا میکرد
دستهایم را گشودم، شعر میبارید
گویی خدا در خوابهایم چشم وا میکرد
آنوقت دیدم آسمان را غوطهور در عشق
لبخند آبیرنگِ دریا را صدا میکرد
#صدیق_قطبی
.
از موعظهٔ قرآن
✓ در (روی) زمین به نَخوَت گام برمدار.(۱۷: ۳۷)
✓ از مردم [به نَخوَت] روی برمتاب.(۳۱: ۱۸)
✓ بدی را با رفتار نیکوتر برطرف کن.(۲۳: ۹۶)
✓ همانگونه که خداوند به تو نیکی کرده، نیکی کن.(۲۸: ۷۷)
✓ از چیزی که به [حقّانیت] آن هیچ دانشی نداری پیروی مکن.(۱۷: ۳۶)
✓ در راه رفتنت میانهرو باش.(۳۱: ۱۹)
✓ صدایت را آهسته بدار.(۳۱: ۱۹)
✓ یتیم را تندی مکن.(۹۳: ۹)
✓ درخواست کننده را با تندی مران.(۹۳: ۱۰)
✓ از نعمت پروردگارت سخن بگوی.(۹۳: ۱۱)
✓ از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار [جامعه] با آنان مشورت کن.(۳: ۱۵۹)
✓ از آنها درگذر و چشمپوشی کن.(۵: ۱۳)
✓ عفو و گذشت را در پیش گیر، و به [کار] پسندیده فرمان ده، و از نادانان روی بگردان.(۷: ۱۹۹)
✓ با آنان به نرمی سخن بگو.(۱۷: ۲۸)
✓ [از آنان] با گذشتی نیکو درگذر.(۱۵: ۸۵)
✓ اگر به صلح گراييدند، تو نيز بِدان بگراى.(۸: ۶۱)
✓ به پدر و مادر نیکی کنید، اگر یکی از آن دو یا هر دو نزد تو به پیری رسند، به آنها [حتّی] «اُف» مگو و بر آنان بانگ مزن و با آنان به خوشی و احترام سخن بگو. و بر آنان از سرِ مهربانی بالِ فروتنی فرودآر.(۱۷: ۲۳ـ۲۴)
✓ حق خویشاوند و بینوا و «در راه مانده» را بده.(۱۷: ۲۶)
✓ حق را به باطل درنیامیزید، و حق را کتمان نکنید، با آنکه خود میدانید.(۲: ۴۲)
✓ با مردم سخن نیکو بگویید.(۲: ۸۳)
✓ به سوی نیکیها [بر یکدیگر] پیشی گیرید.(۲: ۱۴۸)
✓ در راه خدا انفاق کنید، و [خود را] با دستان خویش [با ترکِ انفاق] به هلاکت میفکنید. و نیکی کنید.(۲: ۱۹۵)
✓ بخشش را میانِ خود فراموش نکنید.(۲: ۲۳۷)
✓ صدقات خود را با منت نهادن و آزار رساندن تباه نکنید.(۲: ۲۶۴)
✓ از آنچه برایتان از زمین برآوردهایم انفاق کنید، و سراغ [اموال] پَست و نامرغوب نروید که از آن انفاق کنید.(۲: ۲۶۷)
✓ گواهی را کتمان نکنید.(۲: ۲۸۳)
✓ زنهار! از خویشاوندان مبرید.(۴: ۱)
✓ اموالتان را در میان خود به ناروا مخورید.(۴: ۲۹)
✓ امانتها را به صاحبان آنها بازگردانید.(۴: ۵۸)
✓ هنگامی که میان مردم داوری میکنید به عدل داوری کنید.(۴: ۵۸)
✓ چون بر شما درودی گویند، با درودی نیکوتر از آن، یا همانند آن پاسخ دهید.(۴: ۸۶)
✓ همواره برپادارندگان عدل [و] گواهان [به حق] برای خدا باشید، هر چند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد.(۴: ۱۳۵)
✓ هوای نفس را پیروی نکنید که [از حق] عدول کنید.(۴: ۱۳۵)
✓ به پیمانها وفا کنید.(۵: ۱)
✓ نبايد كينهتوزى گروهى... شما را به تعدى وادارد.(۵: ۲)
✓ یکدیگر را بر [اساس] نیکوکاری و پرهیزکاری یاری دهید و بر گناه و دشمنی یاری مدهید.(۵: ۲)
✓ هر گاه با یکدیگر گفتگوی خصوصی میکنید، به گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر گفتگوی خصوصی نکنید، بلکه به نیکوکاری و پرواپیشگی گفتگوی خصوصی کنید.(۵۸: ۹)
✓ گواهان به عدل باشید، و هرگز نباید دشمنیتان با گروهی شما را وادارد که عدالت نورزید.(۵: ۸)
✓ چون سخن گویید، به عدالت گویید اگر چه [دربارهٔ] خویشاوند باشد.(۶: ۱۵۲)
✓ به اصلاح [روابط] میان خود بپردازید.(۸: ۱)
✓ به کسانی که ستم کردهاند، تکیه نکنید.(۱۱: ۱۱۳)
✓ به پیمان [و عهد خود] وفا کنید.(۱۷: ۳۴)
✓ پیمانه و ترازو را عادلانه به طور تمام و کمال دهید و از اجناس مردم مکاهید.(۱۱: ۸۵)
✓ با ترازوی درست بسنجید.(۱۷: ۳۵)
✓ استوار و سنجیده سخن گویید.(۳۳: ۷۰)
✓ عدالت بورزید.(۴۹: ۹)
✓ نباید هیچ گروهی گروه دیگر را مسخره کند.(۴۹: ۱۱)
✓ از یکدیگر عیبجویی نکنید.(۴۹: ۱۱)
✓ همدیگر را با لقبهای بد مخوانید.(۴۹: ۱۱)
✓ از بسیاری گمانها بپرهیزید.(۴۹: ۱۲)
✓ [در کارهای یکدیگر] جستجو نکنید.(۴۹: ۱۲)
✓ از یکدیگر غیبت نکنید.(۴۹: ۱۲)
✓ از آنچه روزیِ شما کردیم انفاق کنید.(۶۳: ۱۰)
@sedigh_63
✓ در (روی) زمین به نَخوَت گام برمدار.(۱۷: ۳۷)
✓ از مردم [به نَخوَت] روی برمتاب.(۳۱: ۱۸)
✓ بدی را با رفتار نیکوتر برطرف کن.(۲۳: ۹۶)
✓ همانگونه که خداوند به تو نیکی کرده، نیکی کن.(۲۸: ۷۷)
✓ از چیزی که به [حقّانیت] آن هیچ دانشی نداری پیروی مکن.(۱۷: ۳۶)
✓ در راه رفتنت میانهرو باش.(۳۱: ۱۹)
✓ صدایت را آهسته بدار.(۳۱: ۱۹)
✓ یتیم را تندی مکن.(۹۳: ۹)
✓ درخواست کننده را با تندی مران.(۹۳: ۱۰)
✓ از نعمت پروردگارت سخن بگوی.(۹۳: ۱۱)
✓ از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار [جامعه] با آنان مشورت کن.(۳: ۱۵۹)
✓ از آنها درگذر و چشمپوشی کن.(۵: ۱۳)
✓ عفو و گذشت را در پیش گیر، و به [کار] پسندیده فرمان ده، و از نادانان روی بگردان.(۷: ۱۹۹)
✓ با آنان به نرمی سخن بگو.(۱۷: ۲۸)
✓ [از آنان] با گذشتی نیکو درگذر.(۱۵: ۸۵)
✓ اگر به صلح گراييدند، تو نيز بِدان بگراى.(۸: ۶۱)
✓ به پدر و مادر نیکی کنید، اگر یکی از آن دو یا هر دو نزد تو به پیری رسند، به آنها [حتّی] «اُف» مگو و بر آنان بانگ مزن و با آنان به خوشی و احترام سخن بگو. و بر آنان از سرِ مهربانی بالِ فروتنی فرودآر.(۱۷: ۲۳ـ۲۴)
✓ حق خویشاوند و بینوا و «در راه مانده» را بده.(۱۷: ۲۶)
✓ حق را به باطل درنیامیزید، و حق را کتمان نکنید، با آنکه خود میدانید.(۲: ۴۲)
✓ با مردم سخن نیکو بگویید.(۲: ۸۳)
✓ به سوی نیکیها [بر یکدیگر] پیشی گیرید.(۲: ۱۴۸)
✓ در راه خدا انفاق کنید، و [خود را] با دستان خویش [با ترکِ انفاق] به هلاکت میفکنید. و نیکی کنید.(۲: ۱۹۵)
✓ بخشش را میانِ خود فراموش نکنید.(۲: ۲۳۷)
✓ صدقات خود را با منت نهادن و آزار رساندن تباه نکنید.(۲: ۲۶۴)
✓ از آنچه برایتان از زمین برآوردهایم انفاق کنید، و سراغ [اموال] پَست و نامرغوب نروید که از آن انفاق کنید.(۲: ۲۶۷)
✓ گواهی را کتمان نکنید.(۲: ۲۸۳)
✓ زنهار! از خویشاوندان مبرید.(۴: ۱)
✓ اموالتان را در میان خود به ناروا مخورید.(۴: ۲۹)
✓ امانتها را به صاحبان آنها بازگردانید.(۴: ۵۸)
✓ هنگامی که میان مردم داوری میکنید به عدل داوری کنید.(۴: ۵۸)
✓ چون بر شما درودی گویند، با درودی نیکوتر از آن، یا همانند آن پاسخ دهید.(۴: ۸۶)
✓ همواره برپادارندگان عدل [و] گواهان [به حق] برای خدا باشید، هر چند به زیان خودتان یا پدر و مادر و خویشاوندان باشد.(۴: ۱۳۵)
✓ هوای نفس را پیروی نکنید که [از حق] عدول کنید.(۴: ۱۳۵)
✓ به پیمانها وفا کنید.(۵: ۱)
✓ نبايد كينهتوزى گروهى... شما را به تعدى وادارد.(۵: ۲)
✓ یکدیگر را بر [اساس] نیکوکاری و پرهیزکاری یاری دهید و بر گناه و دشمنی یاری مدهید.(۵: ۲)
✓ هر گاه با یکدیگر گفتگوی خصوصی میکنید، به گناه و دشمنی و نافرمانی از پیامبر گفتگوی خصوصی نکنید، بلکه به نیکوکاری و پرواپیشگی گفتگوی خصوصی کنید.(۵۸: ۹)
✓ گواهان به عدل باشید، و هرگز نباید دشمنیتان با گروهی شما را وادارد که عدالت نورزید.(۵: ۸)
✓ چون سخن گویید، به عدالت گویید اگر چه [دربارهٔ] خویشاوند باشد.(۶: ۱۵۲)
✓ به اصلاح [روابط] میان خود بپردازید.(۸: ۱)
✓ به کسانی که ستم کردهاند، تکیه نکنید.(۱۱: ۱۱۳)
✓ به پیمان [و عهد خود] وفا کنید.(۱۷: ۳۴)
✓ پیمانه و ترازو را عادلانه به طور تمام و کمال دهید و از اجناس مردم مکاهید.(۱۱: ۸۵)
✓ با ترازوی درست بسنجید.(۱۷: ۳۵)
✓ استوار و سنجیده سخن گویید.(۳۳: ۷۰)
✓ عدالت بورزید.(۴۹: ۹)
✓ نباید هیچ گروهی گروه دیگر را مسخره کند.(۴۹: ۱۱)
✓ از یکدیگر عیبجویی نکنید.(۴۹: ۱۱)
✓ همدیگر را با لقبهای بد مخوانید.(۴۹: ۱۱)
✓ از بسیاری گمانها بپرهیزید.(۴۹: ۱۲)
✓ [در کارهای یکدیگر] جستجو نکنید.(۴۹: ۱۲)
✓ از یکدیگر غیبت نکنید.(۴۹: ۱۲)
✓ از آنچه روزیِ شما کردیم انفاق کنید.(۶۳: ۱۰)
@sedigh_63
.
بهار امسال، بیشتر از درخت و شکوفه و گل، سبزهها دلم را ربودهاند. چشمهای من در علفهای تازهٔ سبزِ انبوه که درخت را دوره کردهاند و باغ را قُرُق، به حیرت نشسته است. در ازدحام آنها خلوتی است که دلخواهترین است. در سبز متراکمشان وزش نور است و نوازش خاک. حتی زمانی که بادی نمیآید، کاملا حضور باد را مرئی میکنند.
جوجهگنجشکی را لای سبزهها دیدم. قادر به پرگرفتن بلند نبود. سبزهها با او مهربان بودند. لحظاتی در میان دستهایم گرفتمش. درک گرمای تنش اشارتی بود به بهشت. بهشت و چیزی بیشتر.
برگردم به سبزههای حیاط. آدم دلش میخواهد در میان آنها باشد، آنجا لمیدن و آنجا آرامیدن و آنجا به وسعت لبخندی دل سپردن. اما میدانم که رفتن به میان سبزهها همان و پایان دادن به عمرشان همان.
باید هر روز خدا را در چیزی تازه فراخواند. مثلا صدایش کرد: خداوندا، خداوند سبزهها، خداوند سبزههای روشن بهار.
و هر روز نیایشی نو، دعایی تازه: خداوندا، ما را از سعادتی که سبزهها دارند بی نصیب مکن.
و چون وقت ما رسید، در همین لطف و لطافت که در خاموشی سبزهها جاری است، ما را جاری کن...
صدیق.
.
بهار امسال، بیشتر از درخت و شکوفه و گل، سبزهها دلم را ربودهاند. چشمهای من در علفهای تازهٔ سبزِ انبوه که درخت را دوره کردهاند و باغ را قُرُق، به حیرت نشسته است. در ازدحام آنها خلوتی است که دلخواهترین است. در سبز متراکمشان وزش نور است و نوازش خاک. حتی زمانی که بادی نمیآید، کاملا حضور باد را مرئی میکنند.
جوجهگنجشکی را لای سبزهها دیدم. قادر به پرگرفتن بلند نبود. سبزهها با او مهربان بودند. لحظاتی در میان دستهایم گرفتمش. درک گرمای تنش اشارتی بود به بهشت. بهشت و چیزی بیشتر.
برگردم به سبزههای حیاط. آدم دلش میخواهد در میان آنها باشد، آنجا لمیدن و آنجا آرامیدن و آنجا به وسعت لبخندی دل سپردن. اما میدانم که رفتن به میان سبزهها همان و پایان دادن به عمرشان همان.
باید هر روز خدا را در چیزی تازه فراخواند. مثلا صدایش کرد: خداوندا، خداوند سبزهها، خداوند سبزههای روشن بهار.
و هر روز نیایشی نو، دعایی تازه: خداوندا، ما را از سعادتی که سبزهها دارند بی نصیب مکن.
و چون وقت ما رسید، در همین لطف و لطافت که در خاموشی سبزهها جاری است، ما را جاری کن...
صدیق.
.
.
«و شاید تقدیرش چنین بود که لحظاتی از عمرش را با تو همدل باشد.»(ایوان تورگنیف)
«و تو را برای آن دقیقهٔ شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا میکنم.
خدای من، یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟»
(شبهای روشن، فیودور داستایفسکی، ترجمهٔ سروشحبیبی، ص۷ و ۱۰۹)
@sedigh_63
«و شاید تقدیرش چنین بود که لحظاتی از عمرش را با تو همدل باشد.»(ایوان تورگنیف)
«و تو را برای آن دقیقهٔ شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا میکنم.
خدای من، یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟»
(شبهای روشن، فیودور داستایفسکی، ترجمهٔ سروشحبیبی، ص۷ و ۱۰۹)
@sedigh_63
این ماه
که تمام شب، روشن و بیدار است
کاش در قلب من بود
و شما ای گلهای نازکدل
که خراشی از عشق
بر خاطرتان نیست
و گربهای که خُرخُرکُنان
در کنار من آرمیدهای
و اندیشهٔ فردایت نیست
و تو کودک من
با همهٔ تنهایی و اضطراب پنهانت
کاش در قلب من بودید
و تو ای یار
با نگاه مشتاقت به آسمانی از ابر و آفتاب
با وجد اشکبارت از تخیّل دیوارهای کاهگلی
و آرزوی پنجرهای
که دستهای نور را
به گلهای خوشرنگ قالیچه
میرساند
تو ای یار
با همهٔ لحظاتی که با تو گذشت
و شفاف و زنده بود
کاش در قلب من...
کاش در قلب من...
میبینی؟
تمنای دردناکی است
قلب من
صدّیق.
.
که تمام شب، روشن و بیدار است
کاش در قلب من بود
و شما ای گلهای نازکدل
که خراشی از عشق
بر خاطرتان نیست
و گربهای که خُرخُرکُنان
در کنار من آرمیدهای
و اندیشهٔ فردایت نیست
و تو کودک من
با همهٔ تنهایی و اضطراب پنهانت
کاش در قلب من بودید
و تو ای یار
با نگاه مشتاقت به آسمانی از ابر و آفتاب
با وجد اشکبارت از تخیّل دیوارهای کاهگلی
و آرزوی پنجرهای
که دستهای نور را
به گلهای خوشرنگ قالیچه
میرساند
تو ای یار
با همهٔ لحظاتی که با تو گذشت
و شفاف و زنده بود
کاش در قلب من...
کاش در قلب من...
میبینی؟
تمنای دردناکی است
قلب من
صدّیق.
.
برو و بزی
و از أبیدرداء روایت کنند که او از پسِ کودکان رفتی و از ایشان گنجشک خریدی و رها کردی و گفتی: «برو و بزی.»
(تنبیهالغافلین، ابولیث سمرقندی، ترجمهٔ ابواسحاق ابراهیم بن بدیل، تصحیح حامد خاتمیپور، نشر سخن، ۱۴۰۱، ص۳۶۱)
.
و از أبیدرداء روایت کنند که او از پسِ کودکان رفتی و از ایشان گنجشک خریدی و رها کردی و گفتی: «برو و بزی.»
(تنبیهالغافلین، ابولیث سمرقندی، ترجمهٔ ابواسحاق ابراهیم بن بدیل، تصحیح حامد خاتمیپور، نشر سخن، ۱۴۰۱، ص۳۶۱)
.
.
من بندهٔ چشمهای پنهان توام
جادوزدهٔ نگاه تابان توام
ای درد که عشق روپوش تو است
دردا دردا! به عشق خواهان توام
در سینهٔ غنچه شوق فریاد کشید:
ای صبح بیا که عطرافشان توام
چون باد میان شاخهها میپیچید
هر برگ به خود تپید: رقصان توام
در یاد تو میچمید هر سبزهٔ باغ
ای سبز شگفت! پایکوبان توام
از لطف تو باغِ شب، پر از زمزمه است
مجذوب صدا، مُرید اَلحان توام
دریاب فغانِ خاک را، ابر غیور!
دریا با توست: های، باران توام
هر بار بگوییام که: تو، آنِ کهای؟
هر بار بگویم: آنِ تو، آنِ توام
#صدیق_قطبی
.
من بندهٔ چشمهای پنهان توام
جادوزدهٔ نگاه تابان توام
ای درد که عشق روپوش تو است
دردا دردا! به عشق خواهان توام
در سینهٔ غنچه شوق فریاد کشید:
ای صبح بیا که عطرافشان توام
چون باد میان شاخهها میپیچید
هر برگ به خود تپید: رقصان توام
در یاد تو میچمید هر سبزهٔ باغ
ای سبز شگفت! پایکوبان توام
از لطف تو باغِ شب، پر از زمزمه است
مجذوب صدا، مُرید اَلحان توام
دریاب فغانِ خاک را، ابر غیور!
دریا با توست: های، باران توام
هر بار بگوییام که: تو، آنِ کهای؟
هر بار بگویم: آنِ تو، آنِ توام
#صدیق_قطبی
.
.
«میان زمین و آسمان، نردبانی است. سکوت در اوج این نردبان است. کلام یا نوشتار، هر چه قدر هم قانعکننده باشند، باز هم در میانهٔ این نردبان هستند. باید بر آنها پا نهاد، بدون هیچ فشاری. سخن گفتن دیر یا زود به شرارت بدل میشود. نوشتن دیر یا زود به شرارت بدل میشود. دیر یا زود. بیشک، بیتردید. تنها سکوت از شرارت تهی است. سکوت اولین و آخرین است. سکوت عشق است_ و در غیر این صورت از صدا هم پستتر است. ساعتهای خاموشی، ساعتهایی هستند که آشکارا آواز سر میدهند.»
➖(فراتر از بودن و موتسارت و باران، کریستیان بوبن، ترجمهٔ نگار صدقی، نشر ماهریز، ص۱۳۴)
«به طور کلی هر قدر که کلمات زیبا و عمیق باشند فقط قادرند آن کس را که رنجی ندارد تسلیم بسازند. کلمات همیشه این قدرت را ندارند که آدمهای خیلی خوشحال و یا خیلی غمناک را ارضاء کنند زیرا آخرین بیانِ خوشحالی زیاد و غم زیاد، سکوت است. عشاق در سکوت زبان یکدیگر را بهتر درک میکنند و یک موعظه و سخنرانی با حرارت و گرم در کنار گور مردهای، فقط به غریبهها تأثیر میکند. بیوهٔ آن مردی که مُرده و بچههایش، آن خطابهٔ گرم را سرد و ناچیز مییابند.»
➖(دشمنان، آنتون چخوف، ترجمه سیمین دانشور، نشر امیرکبیر، ص۵۴_۵۵)
@sedigh_63
«میان زمین و آسمان، نردبانی است. سکوت در اوج این نردبان است. کلام یا نوشتار، هر چه قدر هم قانعکننده باشند، باز هم در میانهٔ این نردبان هستند. باید بر آنها پا نهاد، بدون هیچ فشاری. سخن گفتن دیر یا زود به شرارت بدل میشود. نوشتن دیر یا زود به شرارت بدل میشود. دیر یا زود. بیشک، بیتردید. تنها سکوت از شرارت تهی است. سکوت اولین و آخرین است. سکوت عشق است_ و در غیر این صورت از صدا هم پستتر است. ساعتهای خاموشی، ساعتهایی هستند که آشکارا آواز سر میدهند.»
➖(فراتر از بودن و موتسارت و باران، کریستیان بوبن، ترجمهٔ نگار صدقی، نشر ماهریز، ص۱۳۴)
«به طور کلی هر قدر که کلمات زیبا و عمیق باشند فقط قادرند آن کس را که رنجی ندارد تسلیم بسازند. کلمات همیشه این قدرت را ندارند که آدمهای خیلی خوشحال و یا خیلی غمناک را ارضاء کنند زیرا آخرین بیانِ خوشحالی زیاد و غم زیاد، سکوت است. عشاق در سکوت زبان یکدیگر را بهتر درک میکنند و یک موعظه و سخنرانی با حرارت و گرم در کنار گور مردهای، فقط به غریبهها تأثیر میکند. بیوهٔ آن مردی که مُرده و بچههایش، آن خطابهٔ گرم را سرد و ناچیز مییابند.»
➖(دشمنان، آنتون چخوف، ترجمه سیمین دانشور، نشر امیرکبیر، ص۵۴_۵۵)
@sedigh_63
Forwarded from SEPEHR-E MEHR | سپهرِ مِهر
🔺 درمان معنوی با مثنوی
🔻 مدرس: مهرداد رحمانی
🔹 زمان: روزهای سهشنبه، ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱
🔸 تاریخ شروع: ۱۶ اردیبشتماه ۱۴۰۴
🔺 شهریه ۸ جلسه: ۴۰۰ هزار تومان
🔸دوره به صورت آنلاین (در فضای اسکای روم) برگزار میشود.
☘ شرکت در اولین جلسه برای علاقهمندان، آزاد و رایگان است.
🪷 فایلهای صوتی جلسات در اختیار شرکتکنندگان قرار میگیرد.
✅ تلفن و آیدی تلگرام جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
09966480756
https://www.tg-me.com/Sepehr_mehro2
🆔@MehrdadRahmani44
🆔@sepehr_mehr
🔻 مدرس: مهرداد رحمانی
🔹 زمان: روزهای سهشنبه، ساعت ۱۹:۳۰ تا ۲۱
🔸 تاریخ شروع: ۱۶ اردیبشتماه ۱۴۰۴
🔺 شهریه ۸ جلسه: ۴۰۰ هزار تومان
🔸دوره به صورت آنلاین (در فضای اسکای روم) برگزار میشود.
☘ شرکت در اولین جلسه برای علاقهمندان، آزاد و رایگان است.
🪷 فایلهای صوتی جلسات در اختیار شرکتکنندگان قرار میگیرد.
✅ تلفن و آیدی تلگرام جهت ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر:
09966480756
https://www.tg-me.com/Sepehr_mehro2
🆔@MehrdadRahmani44
🆔@sepehr_mehr
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بنگر چه جانهای گرامی رفتهاند از دست...
.
.