تصویری قدیمی از چشمه علی (واقع در شهر ری)
این چشمه که قدمت زیادی دارد تا چندی پیش نیز پرآب بود و حتی مثل این تصویر ، مردم فرشهای خود را به شیوه سنتی در اینجا می شستند .
متاسفانه بیش از یک سال است که آب این چشمه (که همیشه جاری بوده ، حتی در سالهای خشکسالی) خشکیده است و برخی کارشناسان دلیل آن را عبور مترو خط 6 می دانند که راهکاری را برای مسدود شدن مسیر آب آن چشمه پیش بینی نکرده اند و اکنون آب آن در تونلهای مترو مسیر دیگری را در پیش گرفته است .
امضا کنید: کارزار درخواست مردمی برای نجات چشمه علی شهرری؛ توقف تخریب میراث ۸ هزار ساله ایران
https://www.karzar.net/221994
@sepahsalaar
این چشمه که قدمت زیادی دارد تا چندی پیش نیز پرآب بود و حتی مثل این تصویر ، مردم فرشهای خود را به شیوه سنتی در اینجا می شستند .
متاسفانه بیش از یک سال است که آب این چشمه (که همیشه جاری بوده ، حتی در سالهای خشکسالی) خشکیده است و برخی کارشناسان دلیل آن را عبور مترو خط 6 می دانند که راهکاری را برای مسدود شدن مسیر آب آن چشمه پیش بینی نکرده اند و اکنون آب آن در تونلهای مترو مسیر دیگری را در پیش گرفته است .
امضا کنید: کارزار درخواست مردمی برای نجات چشمه علی شهرری؛ توقف تخریب میراث ۸ هزار ساله ایران
https://www.karzar.net/221994
@sepahsalaar
😭4❤3
غربت نسخه های خطی
🖌 ✅ بیتردید از پیش از اسلام و پس از آن ، در تحقیق و دانشاندوزی اولین مقولهای که بیش از همه چیز برجسته و بارز است کتاب میباشد و هنگام شنیدن کلمه علم اولین کلمه ای که به ذهن متبادر میشود کتابمیباشد ، باید توجه داشته باشیم که کتابها همیشه در شکل و ظاهر امروزی نبودهاند و دورهای سیصد ساله به شکل سنگی و سربی بودهاند و پیش از آن که دوره قابل ملاحظه ای بوده و بیش از هزار سال بوده به صورت دسته نوشته یا همان خطی بودهاند ، و اگر اکنون در کشوری مثل ایران حدود یک میلیون(کمتر یا بیشتر) نسخه خطی متعلق به قرن سوم تا قرن چهاردهم موجود باشد ، باید به این نکته توجه کنیم این یک میلیون باقیمانده از بیش از میلیاردها کتاب خطی میباشد که در طول تاریخ این محدوده جغرافیایی تولید شده است ، و اگر بخواهیم نسبت باقیمانده از اصل تولید شده را به نسبت و عدد ذکر کنیم ، آنقدر این نسبت پایین است که باید به این نتیجه برسیم ، که این تعداد باقیمانده از حُسن اتفاق بوده که اکنون به دست ما رسیده است ، و چه بسا می توانست همان اتفاقهایی که باعث از بین رفتن آن همه نسخه شده است (جنگهای سیاسی و عقیده ای ، بلایای طبیعی ، نبود امکانات حفظ و نگهداری و ... ) برای اینها هم رخ می داد و باقی نمیماندند . برای ملموس شدن این نکته مثالی عرض میکنم و آن اینکه مگر نه این بوده که همیشه بشر برای حفاظت از خود نیاز به سرپناه و سقفی داشته ، پس چرا از آن همه سقف و سرپناه خبری نیست(نسبت آنچه الان باقیمانده از آنچه بوده نسبتی نزدیک به صفر است ) .
اکنون انتظار میرود نه تنها باید ارزش این داشتهها را بیش از پیش بدانیم ، بلکه در آشنا ساختن جامعه علمی نسبت به نسخههای خطی تلاش بیشتری صورت پذیرد ، دیروز توفیق داشتیم در کتابخانه سپهسالار از جمعی از دانشجویان کارشناسی و ارشد پذیرایی کنیم و تازه متوجه شدم که چقدر نسخه های خطی در بین جامعه علمی غریب هستند ، از جمع 90 بازدید کننده نهایتا تنها 40 دانشجو خود را علاقهمند به این مقوله نشان دادند و آن جمع نیز در زمان معرفی کتابخانه ریزش داشته و حدودا به ده نفر رسیدند و البته باقی ماندن همان تعداد کم هم جای بسی شکر داشت ، مسلما جامعه علمی که هم اکنون ارتباط نزدیکی با نسخههای خطی دارند تعداد کمی دارند و البته همین تعداد کم رسالتی دارند در معرفی و شناخت آن به دیگران .
موفق و پاینده باشیم . 🌺
@sepahsalaar
🖌 ✅ بیتردید از پیش از اسلام و پس از آن ، در تحقیق و دانشاندوزی اولین مقولهای که بیش از همه چیز برجسته و بارز است کتاب میباشد و هنگام شنیدن کلمه علم اولین کلمه ای که به ذهن متبادر میشود کتابمیباشد ، باید توجه داشته باشیم که کتابها همیشه در شکل و ظاهر امروزی نبودهاند و دورهای سیصد ساله به شکل سنگی و سربی بودهاند و پیش از آن که دوره قابل ملاحظه ای بوده و بیش از هزار سال بوده به صورت دسته نوشته یا همان خطی بودهاند ، و اگر اکنون در کشوری مثل ایران حدود یک میلیون(کمتر یا بیشتر) نسخه خطی متعلق به قرن سوم تا قرن چهاردهم موجود باشد ، باید به این نکته توجه کنیم این یک میلیون باقیمانده از بیش از میلیاردها کتاب خطی میباشد که در طول تاریخ این محدوده جغرافیایی تولید شده است ، و اگر بخواهیم نسبت باقیمانده از اصل تولید شده را به نسبت و عدد ذکر کنیم ، آنقدر این نسبت پایین است که باید به این نتیجه برسیم ، که این تعداد باقیمانده از حُسن اتفاق بوده که اکنون به دست ما رسیده است ، و چه بسا می توانست همان اتفاقهایی که باعث از بین رفتن آن همه نسخه شده است (جنگهای سیاسی و عقیده ای ، بلایای طبیعی ، نبود امکانات حفظ و نگهداری و ... ) برای اینها هم رخ می داد و باقی نمیماندند . برای ملموس شدن این نکته مثالی عرض میکنم و آن اینکه مگر نه این بوده که همیشه بشر برای حفاظت از خود نیاز به سرپناه و سقفی داشته ، پس چرا از آن همه سقف و سرپناه خبری نیست(نسبت آنچه الان باقیمانده از آنچه بوده نسبتی نزدیک به صفر است ) .
اکنون انتظار میرود نه تنها باید ارزش این داشتهها را بیش از پیش بدانیم ، بلکه در آشنا ساختن جامعه علمی نسبت به نسخههای خطی تلاش بیشتری صورت پذیرد ، دیروز توفیق داشتیم در کتابخانه سپهسالار از جمعی از دانشجویان کارشناسی و ارشد پذیرایی کنیم و تازه متوجه شدم که چقدر نسخه های خطی در بین جامعه علمی غریب هستند ، از جمع 90 بازدید کننده نهایتا تنها 40 دانشجو خود را علاقهمند به این مقوله نشان دادند و آن جمع نیز در زمان معرفی کتابخانه ریزش داشته و حدودا به ده نفر رسیدند و البته باقی ماندن همان تعداد کم هم جای بسی شکر داشت ، مسلما جامعه علمی که هم اکنون ارتباط نزدیکی با نسخههای خطی دارند تعداد کمی دارند و البته همین تعداد کم رسالتی دارند در معرفی و شناخت آن به دیگران .
موفق و پاینده باشیم . 🌺
@sepahsalaar
👍6👏3
ملک الشعراء شهاب الدین کوساج گوید در توحید
ای جلال قدر تو بیرون ز حد و منتها
مایه قدر جلالت کس کجا داند کجا ؟؟
اوائل جمادی الآخر سنه ۷۰۳ ؟
@sepahsalaar
ای جلال قدر تو بیرون ز حد و منتها
مایه قدر جلالت کس کجا داند کجا ؟؟
اوائل جمادی الآخر سنه ۷۰۳ ؟
@sepahsalaar
❤1
اللهم إني أسألك من النعمة تمامها ، ومن العصمة دوامها ، ومن الرحمة شمولها ، ومن العافية حصولها ، ومن العيش أرغده ، ومن العمر أسعده ، ومن الاحسان أتمه ، ومن الانعام أعمه ، ومن الفضل أعده ، ومن اللطف أنفعه ، اللهم كن لنا ولا تكن علينا اللهم اختم بالسعادة آجالنا ، وحقق بالزيادة آمالنا ، واقرن بالعافية غدونا وآصالنا واجعل إلى رحمتك مصيرنا ومآلنا ، اصبب سجال عفوك على ذنوبنا ، ومن علينا باصلاح عيوبنا ، اجعل التقوى زادنا ، وفي دينك اجتهادنا ، وعليك توكلنا ، ثبتنا على نهج الاستقامة ، وأعذنا من موجبات الندامة يوم القيامة ، خفف عنا ثقل الأوزار ، و ارزقنا عيشة الأبرار ، واكفنا ، واصرف عنا شر الأشرار ، وأعتق رقابنا ورقاب آبائنا وأمهاتنا من النار ، يا عزيز يا غفار ، يا كريم يا ستار ، يا حليم يا جبار .
@sepahsalaar
@sepahsalaar
❤3
Forwarded from طلایه داران افق
ملک الشعراء شهاب الدین کوساج گوید در توحید تغمده:
ای جلال قدر تو بیرون ز حد و منتها
مایه ی قدر جلالت کس کجا داند کجا
کردگار عرش و فرشی کارساز بحر و بر
جاعل لیل و نهاری خالق ارض و سما
وصف بی عیبت مبری از حدیث ناصواب
ذات بی چونت منزه از کلام ناصواب
لایزال و لم یزل دائم صفات ذات تو
اول بی ابتدا و آخر بی انتها
صورت مشروح وصفت قل هو الله احد
آیت منشور حکمت یفعل الله ما یشا
خالق خلقی تو و هرکامرانی کامران
مالک الملکی و بر هر پادشاهی پادشا
ساکن درگاه تو فارغ ز سلطان و امیر
حامی درگاه تو ایمن ز شیر و اژدها
بنده ی خاص تو دارد داغ ما زاغ البصر
خسته حکم تو دارد مهر تسلیم و رضا
قادر و سلطان تویی سلطان حی لایموت
راحم و رحمان تویی رب السموات العلی
یا غیاث المستغیثین یا ولی العافیه
عافنی من نکبت الدنیا و آفات الهوی
عذر خواهان گنه را لطف تو نعم الشفیع
دردمندان خطا را فضل تو نعم الدوا
ای پناه رافت تو ناامیدان را امید
ای جوار رحمت تو بی نوایان را نوا
من که باشم کز تو و درگاه تو لافی زنم
کاش روزی گشتمی با آشنایت آشنا
ای به درگاه قبولت هر گدایی محتشم
ای به شهرستان رویت هر شهنشاهی گدا
حاصل از درگاه خلقم جز پشیمانی نماند
خرم آن کس کو به درگاه تو دارد التجا
مفلس درگاه تو در عالم از طاعت منم
سود من بیچاره توحید است و سرمایه ثنا
با تمنای عقاب رحمت تو روز و شب
گاه در زندان صوفم گاه در باغ رجا
هرکسی نازد به عونی من به نازم به تو
هرکسی دارد معینی من ترا دارم ترا
از سرجهل ار به جایی می روم هر دم قدم
وز در خلق ار پناهی یافتم خوردم قفا
بر خود از بی دانشی ظلم فراوان کرده ام
آتشی باید مرا زین ظلم و نفط و بوریا
گرچه من کردم گناه دارم ز تو چشم امید
ورچه هستم بس خجل دارم زتوکوس عطا
بندگی از من نیاید تو خداوندی نمای
کز تو فضل و رحمت آید از گنه کاران خدا
ترسناکم گرچه کردم موی در ایمان سپید
پرامیدم گرچه کردم عمر در غفلت هبا
در ره تقدیر تو باطل شود تدبیر خلق
بر در توفیق طاعت می شود مردم گیا
اوائل جمادی الآخر سنه ۷۰۳ ؟
@talayehdaranofogh
ای جلال قدر تو بیرون ز حد و منتها
مایه ی قدر جلالت کس کجا داند کجا
کردگار عرش و فرشی کارساز بحر و بر
جاعل لیل و نهاری خالق ارض و سما
وصف بی عیبت مبری از حدیث ناصواب
ذات بی چونت منزه از کلام ناصواب
لایزال و لم یزل دائم صفات ذات تو
اول بی ابتدا و آخر بی انتها
صورت مشروح وصفت قل هو الله احد
آیت منشور حکمت یفعل الله ما یشا
خالق خلقی تو و هرکامرانی کامران
مالک الملکی و بر هر پادشاهی پادشا
ساکن درگاه تو فارغ ز سلطان و امیر
حامی درگاه تو ایمن ز شیر و اژدها
بنده ی خاص تو دارد داغ ما زاغ البصر
خسته حکم تو دارد مهر تسلیم و رضا
قادر و سلطان تویی سلطان حی لایموت
راحم و رحمان تویی رب السموات العلی
یا غیاث المستغیثین یا ولی العافیه
عافنی من نکبت الدنیا و آفات الهوی
عذر خواهان گنه را لطف تو نعم الشفیع
دردمندان خطا را فضل تو نعم الدوا
ای پناه رافت تو ناامیدان را امید
ای جوار رحمت تو بی نوایان را نوا
من که باشم کز تو و درگاه تو لافی زنم
کاش روزی گشتمی با آشنایت آشنا
ای به درگاه قبولت هر گدایی محتشم
ای به شهرستان رویت هر شهنشاهی گدا
حاصل از درگاه خلقم جز پشیمانی نماند
خرم آن کس کو به درگاه تو دارد التجا
مفلس درگاه تو در عالم از طاعت منم
سود من بیچاره توحید است و سرمایه ثنا
با تمنای عقاب رحمت تو روز و شب
گاه در زندان صوفم گاه در باغ رجا
هرکسی نازد به عونی من به نازم به تو
هرکسی دارد معینی من ترا دارم ترا
از سرجهل ار به جایی می روم هر دم قدم
وز در خلق ار پناهی یافتم خوردم قفا
بر خود از بی دانشی ظلم فراوان کرده ام
آتشی باید مرا زین ظلم و نفط و بوریا
گرچه من کردم گناه دارم ز تو چشم امید
ورچه هستم بس خجل دارم زتوکوس عطا
بندگی از من نیاید تو خداوندی نمای
کز تو فضل و رحمت آید از گنه کاران خدا
ترسناکم گرچه کردم موی در ایمان سپید
پرامیدم گرچه کردم عمر در غفلت هبا
در ره تقدیر تو باطل شود تدبیر خلق
بر در توفیق طاعت می شود مردم گیا
اوائل جمادی الآخر سنه ۷۰۳ ؟
@talayehdaranofogh
👍2❤1
بندی از منقبت نامه یعقوبی
و حکیم ارسطو در تعلیم اسکندر ذوالقرنین در باب تنظیم و ترتیب امور مملکت و توقف جمیع مراتب آن بر رعایت معدلت و سریان عدل در همه اجزاء عالم به شکلی حکمی که مشتملست بر جمیع اقسام و مراتب ، تمثیل کرده که از هر قسم که ابتداء نماید چون دور فلکی سایر اقسام متوالی شوند و همگی به یکدیگر مربوط باشند و هذه صورته:
✅العالم بستان سیاجه الدولة - الدولة سلطان یحفظه السنة - السنة شریعة یحفظها الملک - الملک راع یحفظه الجند - الجند أعوان یکفلهم المال - المال رزق یجمعه الرعیة - الرعیة خدم یتعهدهم العدل - العدل مألوف به صلاح العالم - العالم بستان ...
همچنین رجوع شود به این فرسته گذشته
@sepahsalaar
و حکیم ارسطو در تعلیم اسکندر ذوالقرنین در باب تنظیم و ترتیب امور مملکت و توقف جمیع مراتب آن بر رعایت معدلت و سریان عدل در همه اجزاء عالم به شکلی حکمی که مشتملست بر جمیع اقسام و مراتب ، تمثیل کرده که از هر قسم که ابتداء نماید چون دور فلکی سایر اقسام متوالی شوند و همگی به یکدیگر مربوط باشند و هذه صورته:
✅العالم بستان سیاجه الدولة - الدولة سلطان یحفظه السنة - السنة شریعة یحفظها الملک - الملک راع یحفظه الجند - الجند أعوان یکفلهم المال - المال رزق یجمعه الرعیة - الرعیة خدم یتعهدهم العدل - العدل مألوف به صلاح العالم - العالم بستان ...
همچنین رجوع شود به این فرسته گذشته
@sepahsalaar
روحی فداک
هر زمانی که آن حکیم دانشمند به امورات دنیا گرفتار میشدند این آیه را تلاوت میفرمودند:
ربنا احکم بیننا وبین قومنا بالحق و انت خیر الحاکمین
@sepahsalaar
هر زمانی که آن حکیم دانشمند به امورات دنیا گرفتار میشدند این آیه را تلاوت میفرمودند:
ربنا احکم بیننا وبین قومنا بالحق و انت خیر الحاکمین
@sepahsalaar
👌2
شرف بکتابتها العبد الفقیر الحقیر
خانلر قاجار غفر الله ذنوبه و ستر عیوبه
مادرم زند و وز پدر قجرم
متولد ز آهن و حجرم
@sepahsalaar
خانلر قاجار غفر الله ذنوبه و ستر عیوبه
مادرم زند و وز پدر قجرم
متولد ز آهن و حجرم
@sepahsalaar
❤5
نگاره ای از کتاب فتوح الحرمین محیی لاری
به مناسبت ایام ذی الحجة .
بنده حقیر هم ان شاء الله زائر بیت الله الحرام خواهم بود و از همین جا از همه عزیزانی که ممکن است بنده حقیر در حق ایشان تقصیری داشتهام طلب حلالیت میکنم و دعاگو خواهم بود .(حسن قاسمی)
@sepahsalaar
به مناسبت ایام ذی الحجة .
بنده حقیر هم ان شاء الله زائر بیت الله الحرام خواهم بود و از همین جا از همه عزیزانی که ممکن است بنده حقیر در حق ایشان تقصیری داشتهام طلب حلالیت میکنم و دعاگو خواهم بود .(حسن قاسمی)
@sepahsalaar
❤18🙏2
کتابخانه نسخ خطی سپهسالار
یادداشت تملک نسخه هو المالک بالاستحقاق مالک هذا المملوک : مملوک مالک الملوک محمد علی بن محمد حسین الیزدی غفر الله لهما @sepahsalaar
کیف أقول هذا ملکی و لله ملک السماوات و الأرض
این هم یک یادداشت تملک بدون نام امروزی بر سردر یک ساختمان در شهر مکه مکرمه
@sepahsalaar
این هم یک یادداشت تملک بدون نام امروزی بر سردر یک ساختمان در شهر مکه مکرمه
@sepahsalaar
❤14👍2
Forwarded from کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران (Ras)
خیابان مدرسه سپهسالار( مدرسه و مسجد شهید مطهری کنونی) حوالی میدان بهارستان در تهران. این تصویر در مجموعه عکسهای کتابخانه مرکزی نگهداری می شود
https://www.tg-me.com/UT_Central_Library
https://www.tg-me.com/UT_Central_Library
❤4👌2
برای نخستین بار «حواشی حکیم سبزواری بر شوارق الإلهام» به زیور طبع آراسته شده است.
❤4
Forwarded from بزم قدسیان
🔹ابن ابی الحدید و خدمت عظیم او
✍️ حسین واثقی
گهگاهی در نوشته ها مواجه میشویم با نقدهای تند و تیز علیه ابن ابی الحدید ، از سوی شیعیان، و نیز اهل سنت ، بدون اینکه خدمت بزرگ و عظیم او را قدر بگذارند.
او خالق بزرگترین و مهمترین شرح نهج البلاغه است که با این شرح جاودانه، نهج البلاغه را به میان عموم مسلمانان برد، و آراء و عقاید شیعه را به اهل سنت شناساند.
کسی نمیگوید او نقد نشود، بزرگان درجه اول مثل شیخ طوسی آرایشان هماره نقد میشود، ابن ابی الحدید هم چون همه نویسندگان. سخن در نحوه مواجهه با اوست.
در تجارب السلف هندوشاه سمرقندی چاپ ۱۳۵۷ش با تصحیح استاد عباس اقبال آشتیانی (ص ۳۵۸_۳۵۹) متن زیر آمده است، دریغم آمد که از آن بگذرم و درایت ابن علقمی وزیر شیعی را در حمایت از ابن ابی الحدید و تشویق او به شرح کردن نهج البلاغه را با اهل نظر به اشتراک نگذاردم.
«و ابن علقمی در مدت وزارت سیرت پسندیده ورزید...و عزالدین عبدالحمید بن ابی الحدید نهج البلاغه به نام او شرح کرد، و چون به عرض رسانید به غایت بپسندید، و از مجلس برخاست، و در خزانه کتب رفت و هزار و ده تخت جامه که لایق مردان و زنان باشد و کنیزکی ترک و خوب صورت، و خادمی حبشی کوچک، و فرش و زیلو و اواني نقرهکوفت حاضر گردانید، و بفرمود تا بر در سرای، استری زینتی با آلات نیکو حاضر کردند، و غلامی دیگر حبشی جامههای نو پوشیده، جهت رکابداری بداشتند.
و چون این مجموع تمام شد، عزالدین عبدالحمید را بخواند، و خلعت بپوشانید، و تفصیل اجناس و نقد و غلام تسلیم کرد.
عزالدین چون این مکرمت و مروّت بدید، ران وزیر را بوسه داد و گفت : ای خداوند! بنده را این همه توقع نبود، و بر گمانی که بنده داشت مبرّات وزیر به اضعاف زاید است.
وزیر گفت: این سخن بگذار، که منّتی برگردن من نهادهای که به شکرانه آن قیام نتوانم کرد، و به خدای که تا زنده باشم این حق را رعایت کنم .
آنگاه عزالدین شاکر و شادمان بیرون آمد، و فرّاشان اجناس را در خدمتش می بردند، و او بر استر سوار شد و به خانه رفت....
و در واقعه بغداد [و تسلّط مغولان] عزالدین مذکور و برادرش موفق الدین را بیرون آوردند تا بکشند. و ابن علقمی را پادشاه [مغول] نواخته بود، و مهمات عراق و بغداد به او تفویض کرده، و در دل پادشاه مقامی تمام داشت.
چون حال عزالدین بن ابی الحدید بشنید دود به سر او در آمد، درحال به خدمت خواجه افضل العالم نصیرالدین طوسی _قدّس الله روحه_ رفت و دامن او بگرفت و گفت: دو کس را از افاضل بغداد که بر بنده حقوق عظیم دارند گرفته اند و خواهند کشت، و التماس دارم که خواجه به بندگی پادشاه شتابد، و بنده در خدمت باشد، و در باب این دو بزرگ شفاعتی کند.
خواجه بی توقف روان شد، و وزیر هزار دینار به موکلان مغول داد و مهلت خواست، و به درگاه رفت. چون پادشاه ایشان را بدید دانست که به کاری آمدهاند.
وزیر به رسم مغول زانو زد و گفت: دو کس را از شهر بیرون آوردهاند، و یرلیغ پادشاه نافذ شده است که ایشان را به یاسا رسانند، بنده کمترین را آرزو آنست که پادشاه مرا عوض ایشان بکشد، و ایشان را آزاد کند.
خواجه این معنی را در بندگی پادشاه به عرض رسانید. پادشاه بخندید و گفت: اگر من خواستمی تو را بکشم تا این غایت نگذاشتمی. و در حال عاطفت بفرمود و هر دو را به او بخشید.
وزیر به تعجیل بیرون آمد و ایشان را خلاص داد، و با عزالدین بن ابی الحدید گفت: به خدای که اگر در قبول شفاعت توقفی می رفت نفس خود را فدای تو خواستم کرد تا مکافات آن لطف باشد که تو با من کردی، و نام مرا به سبب شرح نهجالبلاغه مخلّد گردانیدی».
آری؛ کارهای بزرگ را انسانهای بزرگ انجام میدهند، وما اندر خم یک کوچهایم.
https://www.tg-me.com/bazmeghodsian2
✍️ حسین واثقی
گهگاهی در نوشته ها مواجه میشویم با نقدهای تند و تیز علیه ابن ابی الحدید ، از سوی شیعیان، و نیز اهل سنت ، بدون اینکه خدمت بزرگ و عظیم او را قدر بگذارند.
او خالق بزرگترین و مهمترین شرح نهج البلاغه است که با این شرح جاودانه، نهج البلاغه را به میان عموم مسلمانان برد، و آراء و عقاید شیعه را به اهل سنت شناساند.
کسی نمیگوید او نقد نشود، بزرگان درجه اول مثل شیخ طوسی آرایشان هماره نقد میشود، ابن ابی الحدید هم چون همه نویسندگان. سخن در نحوه مواجهه با اوست.
در تجارب السلف هندوشاه سمرقندی چاپ ۱۳۵۷ش با تصحیح استاد عباس اقبال آشتیانی (ص ۳۵۸_۳۵۹) متن زیر آمده است، دریغم آمد که از آن بگذرم و درایت ابن علقمی وزیر شیعی را در حمایت از ابن ابی الحدید و تشویق او به شرح کردن نهج البلاغه را با اهل نظر به اشتراک نگذاردم.
«و ابن علقمی در مدت وزارت سیرت پسندیده ورزید...و عزالدین عبدالحمید بن ابی الحدید نهج البلاغه به نام او شرح کرد، و چون به عرض رسانید به غایت بپسندید، و از مجلس برخاست، و در خزانه کتب رفت و هزار و ده تخت جامه که لایق مردان و زنان باشد و کنیزکی ترک و خوب صورت، و خادمی حبشی کوچک، و فرش و زیلو و اواني نقرهکوفت حاضر گردانید، و بفرمود تا بر در سرای، استری زینتی با آلات نیکو حاضر کردند، و غلامی دیگر حبشی جامههای نو پوشیده، جهت رکابداری بداشتند.
و چون این مجموع تمام شد، عزالدین عبدالحمید را بخواند، و خلعت بپوشانید، و تفصیل اجناس و نقد و غلام تسلیم کرد.
عزالدین چون این مکرمت و مروّت بدید، ران وزیر را بوسه داد و گفت : ای خداوند! بنده را این همه توقع نبود، و بر گمانی که بنده داشت مبرّات وزیر به اضعاف زاید است.
وزیر گفت: این سخن بگذار، که منّتی برگردن من نهادهای که به شکرانه آن قیام نتوانم کرد، و به خدای که تا زنده باشم این حق را رعایت کنم .
آنگاه عزالدین شاکر و شادمان بیرون آمد، و فرّاشان اجناس را در خدمتش می بردند، و او بر استر سوار شد و به خانه رفت....
و در واقعه بغداد [و تسلّط مغولان] عزالدین مذکور و برادرش موفق الدین را بیرون آوردند تا بکشند. و ابن علقمی را پادشاه [مغول] نواخته بود، و مهمات عراق و بغداد به او تفویض کرده، و در دل پادشاه مقامی تمام داشت.
چون حال عزالدین بن ابی الحدید بشنید دود به سر او در آمد، درحال به خدمت خواجه افضل العالم نصیرالدین طوسی _قدّس الله روحه_ رفت و دامن او بگرفت و گفت: دو کس را از افاضل بغداد که بر بنده حقوق عظیم دارند گرفته اند و خواهند کشت، و التماس دارم که خواجه به بندگی پادشاه شتابد، و بنده در خدمت باشد، و در باب این دو بزرگ شفاعتی کند.
خواجه بی توقف روان شد، و وزیر هزار دینار به موکلان مغول داد و مهلت خواست، و به درگاه رفت. چون پادشاه ایشان را بدید دانست که به کاری آمدهاند.
وزیر به رسم مغول زانو زد و گفت: دو کس را از شهر بیرون آوردهاند، و یرلیغ پادشاه نافذ شده است که ایشان را به یاسا رسانند، بنده کمترین را آرزو آنست که پادشاه مرا عوض ایشان بکشد، و ایشان را آزاد کند.
خواجه این معنی را در بندگی پادشاه به عرض رسانید. پادشاه بخندید و گفت: اگر من خواستمی تو را بکشم تا این غایت نگذاشتمی. و در حال عاطفت بفرمود و هر دو را به او بخشید.
وزیر به تعجیل بیرون آمد و ایشان را خلاص داد، و با عزالدین بن ابی الحدید گفت: به خدای که اگر در قبول شفاعت توقفی می رفت نفس خود را فدای تو خواستم کرد تا مکافات آن لطف باشد که تو با من کردی، و نام مرا به سبب شرح نهجالبلاغه مخلّد گردانیدی».
آری؛ کارهای بزرگ را انسانهای بزرگ انجام میدهند، وما اندر خم یک کوچهایم.
https://www.tg-me.com/bazmeghodsian2
Telegram
بزم قدسیان
تحقیقات و یادداشتهای رحیم قاسمی در تاریخ و حدیث و تراجم علما و عرفا و نسخه شناسی
ارتباط با مدیر:
@rahimghasemi1351
ارتباط با مدیر:
@rahimghasemi1351
❤10👍1👎1
غرر الحکم و درر الکلم.pdf
82.1 MB
محل نگهداری: ایاصوفیه ترکیه
شماره نسخه : 4153
کاتب: ابی السعادات ابن سعید
به رسم خزانه سلیمان بن غازی بن محمد ایوبی
تاریخ کتابت: 708 قمری
تعداد اوراق: 251 برگ
@sepahsalaar
شماره نسخه : 4153
کاتب: ابی السعادات ابن سعید
به رسم خزانه سلیمان بن غازی بن محمد ایوبی
تاریخ کتابت: 708 قمری
تعداد اوراق: 251 برگ
@sepahsalaar
👌1
Forwarded from آرشیو اسناد عکسی مدرسه سپهسالار طهران
شبستان تابستانه مسجد سپهسالار در حال ساخت (از قدیمی ترین عکسهای مدرسه سپهسالار)
❤8