Telegram Web Link
تفکر یعنی "خطر کردن"

تفکر کردن فی‌نفسه "خطر کردن" است. فکر مترادفش "اندیشه" نیست. این سنخ از مترادف یافتن برای مفاهیم محدود به تعریفی "لِکسیکال" از کلمه و کلمات است.

در پهنه زندگی است که کلمه و کلمات "جان" می‌گیرند و "معنا" می‌یابند و "معنا" می‌دهند. با این تعریف، مترادف "تفکر"، خطر کردن است.

انسانی که می‌اندیشد و با تفکر زندگی می‌کند خود را در معرض خطر قرار می‌دهد و با این صفت است که "خاطره" میآفریند و در "خاطره‌ها" میماند و به هستی خود ادامه می‌دهد.

این خطر معانی گوناگونی دارد؛ یکی معنای زدن به امواجی که نمی‌دانی سواحل مطمئنه‌ش کجا هستند و آیا ساحل مطمئنی خواهد بود؛ معنای دیگرش این می‌تواند باشد که با تفکر کردن تو ثوابت جوامع و صاحبان قدرت را بهم خواهی زد (نه این که عامداً بخواهی بل این طبیعت تفکر به مثابه خطر کردن است) و این تو را در معرض قرار می‌دهد و هر کسی ممکن است با تصوراتش و توهماتش چنین بپندارد که تو به ساحتش با معرض قرار گرفتن خودت "تعرض" کرده‌ای و "عِرضش" را لکه‌دار کرده‌ای.

خلاصه کلام اینکه تفکر کردن یک امر ذهنی نیست بل کنشی همه‌جانبه است که کلیت هستی و هستی اجتماعی را ممکن است به چالش بکشد و این امری خطیر بدون مجازات نخواهد ماند و شاید بهمین خاطر است که "مداد العلماء افضل من دماء الشهداء" است؛ یعنی ثمره تفکر خردمندان بالاتر از ثمره خون شهداء است.

سیدجواد میری


@seyedjavadmiri
👍21
Audio
بخشی از درسگفتار «نقد روایت‌های اروپا-محورانه علوم انسانی در ایران و خاورمیانه»

مدرس: دکتر سید جواد میری

در این دوره به بررسی مفهوم استعمارزدایی (decoloniality) و تمایز آن با دو مفهوم پسااستعماری (post-colonial) و ضداستعماری (anti-colonial) خواهیم پرداخت و امکان‌های استعمارزدایی را با نگاهی به اندیشه «آنیبال کوینخانو» مورد مداقه قرار خواهیم داد.

برای شنیدن درسگفتار به آی دی زیر پیام دهید:
👉 @Sepanta_academy


آکادمی سپنتا
https://www.tg-me.com/sepantasocialscience
👍5
عصیان و روشنفکری

یادم میآید داریوش شایگان در اواخر عمرش گفته بود


"نسل کنونی جوانان ایران، شعورشان از نسل ما بسیار بیش‌تر است، زیرا در دنیای دیگری زندگی می‌کنند. مخصوصاً زنان ایرانی بسیار جهش کرده‌اند. باید اعتراف کنم شرمنده‌ام که نسل ما گند زد!" (داریوش شایگان)

بسیاری بر روی کلمه "گند روشنفکری" تمرکز کردند و انقلاب و جمهوری اسلامی را ماحصل "گند روشنفکری" خواندند اما بحث جدیی پیرامون این موضوع شکل نگرفته که چرا روشنفکران گند زدند و یا دلائل گند روشنفکری چه بود یا چه است؟‌

این پرسشی است که باید طرح کرد و از آن پرسید. چرا؟ ‌زیرا این "گند" ممکن است دوباره به شکل دیگری و در صورت آرمانخواهانه دیگری ظهور کند و روشنفکری به جای اینکه کنشی در کرانه باشد در جای "راهبری توده‌ها" بنشیند و این بار "گند دیگری" پدید آورد.

شایگان نگفت که این "گندی" که از آن سخن می‌گفت ریشه در چه داشت؟ به نظرم "گند روشنفکری" ریشه در "دلتنگی"‌ی داشت که در جستجوی "معصومیت" از دست رفته دوران کشاورزی بود که ماشین و تکنولوژی رویاهای آن را بر باد داده بود و روشنفکران می‌پنداشتند در کسوت شورشیان حقیقت‌جو "حاکم" و "حاکمان" را با توسل به حقیقت و با تکیه بر توده‌های ستمدیده به زیر خواهند کشاند و آنگاه "خورشید حقیقت" بر روی ارض خواهد تابید و "ملکوت خدا" بر روی زمین مستقر خواهد شد اما غافل از آنکه کمپانی‌های بزرگ جهانی در حال پی‌ریزی از جهان دو قطبی به سوی جهان یک‌قطبی آماده می‌شدند ولی روشنفکران بدون توجه به عدد و آمار و ارقام به جای اینکه در "کرانه" بایستند به میانه میدان آمده بودند و به دنبال نشاندن "حقیقت" در جای "قدرت" بودند.

آلبر کامو این نوستالژی روشنفکرانه را که هنوز یقه ما را رها نکرده است در "شورشی" به زیبایی به تصویر کشیده است. او می‌گوید:

"هر اقدام شورشی بیانگر دلتنگی برای معصومیت و توسل به جوهر هستی است" (آلبر کامو).

شایگان و روشنفکران به دنبال "معصومیت" بودند و بر اساس منطق فلسفی تاریخ هر آنچه که در جستجوی آنی در این جهان باید "صورتی" بیابد و آنها صورت این معصومیت را در چهره "آیت‌الله خمینی" یافتند. چرا؟‌

زیرا آنها دنبال معصومیت در عصر سیطره عقل نقاد بودند و تحمل شلاق‌های عقل نقاد را نداشتند و می‌خواستند این "دلتنگی" را به هر وجهی مرتفع کنند و نظام شاهنشاهی را سدی در برابر ظهور معصومیت می.دیدند و می‌خواندند و بر علیه آن شوریدند و جامعه را شوراندند و آنگاه که دریافتند قدرت منطق دیگری دارد و جهان قدرت و قدرت جهان اسباب دیگری دارد سخن از گند روشنفکری زدند.

اما امروز هم سخن گفتن از "معصومیت" و دلتنگی برای دست یافتن دوباره آن در "میدان جامعه" تکرار گند روشنفکری می‌تواند باشد؟


سیدجواد میری
#عصیان
#روشنفکری
#گند_روشنفکری

@seyedjavadmiri
👍19👎1
پیکاسو در تهران

روز جمعه فرصتی دست داد و به موزه هنرهای معاصر رفتیم. خیل عظیمی از مردم بخصوص دختران و زنان و مردان جوان به موزه آمده بودند.

ازدحام زیادی در سالنهای موزه در طبقات مختلف و در راهروهای موزه به چشم می‌خورد.

آثار بیشماری از پیکاسو نقاش شهیر اسپانیایی همراه با توضیحاتی به دو زبان انگلیسی و فارسی بر روی دیوارهای سالنهای زیبای موزه و اتاق‌هایی که فیلمهای تشریحی جالبی درباره سبک و سیاق پیکاسو و بیوگرافی او و تفسیر محتوای نقاشی‌های او ... همه و همه هنگامه‌ای در میانه آشفته بازار جهان ایجاد کرده است.

این نمایشگاه تا سی و یک اردیبهشت ادامه خواهد داشت و توصیه میکنم در هر کجای ایران و جهان هستید حتماً به این نمایشگاه آثار پیکاسو سر بزنید.

یکی از تم‌های نقاشی مربوط به اضطراب در زن و جهان و هنگامه جنگ بود. پیکاسو در نقاشی‌هایی که درباره جنگ کشیده بود به نوعی تلاش می‌کرد تاثیرات فاجعه‌بار جنگ بر روی پیکر جامعه و روح زنان را به تصویر بکشد و شاید می‌خواست بگوید که جنگ امری مردانه است ولی کسانیکه بیشترین ضربات را متحمل می‌شوند زنان هستند که روح و تن و جانشان زخمی و مجروح می‌شود.

اما آنچه برای من اهمیت بیشتری داشت "حضور" زنان و دختران جوان ایرانی بود که طبقه‌ای را نمایندگی می‌کنند که هیچ نمودی در ساحت رسمی جامعه ایران ندارد ولی "هست" و این بودش چنان پر رنگ است که تمام فضاهای موزه را از آن خود کرده بود با لباس‌هایی که هیچکدامش به رسمیت شناخته نمی‌شود ولی خود "رسم آلترناتیوی" را پی‌ریزی کرده است.

این تصویر متمایز از جامعه ایران و نسلی که آرمان‌های دیگری برای خود تعریف کرده است که با ایده‌آل‌های رسمی هیچ سنخیتی ندارد ولی "سنخ" خودش را می‌خواهد به جامعه عرضه کند و بودِ خودش را به هنری‌ترین شکل فریاد بزند.

"پیکاسو در تهران" فقط یک نمونه از هزاران نمونه‌های تغییر و دگرگونی در ذهن و جهان ایرانیان است که تحولات را دیگر از طرق مجاری سیاسی حزبی و چپ و راست و اصولگرا و اصلاح‌طلب دنبال نمی‌کند بل "زبان‌های" دیگری خلق کرده است که برای فهمش ما نیازمند یادگیری گرامر آن زبان (ها)‌ هستیم.

مقابله با قدرت از طریق مجاری سیاسی زبان این نسل نیست بل مقاصد سیاسی‌ی را این نسل به زبان‌های هنری و شعری و سینمایی و ادبی ... در حال آفریدن است که در نهایت جامعه فردای ایران را متحول خواهد کرد.

سیدجواد میری

@seyedjavadmiri
👍11
پیکاسو در تهران

@seyedjavadmiri
👍4
ابن‌عربی و مفهوم "فناء"


رضا شاه کاظمی در کتاب "راه‌های نیل به استعلاء" تفسیری از ابن‌عربی در باب "تامل" در بستر فناء ارائه می‌دهد که در فهم رویکرد خطائی به "تامل" قابل تامل است. او می‌گوید:

"... at the very end of the treatise bearing this title, Ibn Arabi conveys the deepest meaning of this type of contemplation by means of an esoteric interpretatiom of a Prophetic utterance. The saying refers to the meaning of virtue (Ihsan): 'that thou shouldst worship God as if thou sawest Him, and if thou seest Him not, He nonetheless seeth thee'. The Arabic wording is such that, by effecting a stop in the middle of the phrase 'if thou seest Him not' (ان لم تکن: تراه), the meaning is completely transformed into: 'if thou art not, thou seest Him' " (1995. 102).


به صورت خلاصه شاه کاظمی می‌گوید که ابن‌عربی با تفسیر ذوقی که از این حدیث پیامیر که درباره معنای احسان است با قرار دادن علامت " : " بین إن لَم تَكُن و کلمه تَراهُ به تفسیر جدیدی می‌رسد که معنایش در باب فناء و تامل می‌شود اگر تو نباشی او را می‌بینی. به عبارت دیگر، شاه کاظمی می‌گوید "تامل" یا Contemplation در نسبت با فناء معنایش این است که منِ فردی به مثابه کنشگر یا سوژه از من بودن تهی می‌شود و در غیبت این سوژه کنشگر است که "تامل" روی می‌دهد.


سیدجواد میری

#سنت_خطائی
#ابن_عربی
#شاه_اسماعیل
#دارالارشاد_اردبیل



@seyedjavadmiri
👍5
Forwarded from S H
اگر خدایی هم باشد، نمود عدل او شاید همین که روشنفکری مستقل و مردمی مثل مصطفی مهر آیین را سر بزنگاه از دل همان پژوهشگاهی برای رنسانس ایرانیان بیرون کشید که جریان اصلی آن متفکرنماهای مزدور حاکمیت مثل موسی نجفی و سید جواد میری بودند.
تئوریسین های پس انداخته ملاهای صفوی-قجری که در جهت تداوم حکمت نکبتی تشیع قرون وسطایی ، آشکارا علیه هویت ایرانی و میراث باشکوه ملت ایران، لجن پراکنی می کردند.
👎39👍1
2025/07/13 18:28:41
Back to Top
HTML Embed Code: