Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅ 30- بارقه...
.
الله اکبر...
کورسوی امیدش رو به خاموشی بود.
کلمات را بی توجه و طبق عادت ادا می کرد.
به زمین نگاه می کرد. آسمان برایش غریبه بود.
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ...
دستانش بی رمق و لرزان بالا آمد.
این بار دلش بود که می گفت. بدن نحیفش را به نمایش آسمان گذاشت:
هذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ اَلْنار...
تردید و نگرانی آسمان را فرا گرفته بود.
به چه امید نجات از آتش را می طلبد!!؟؟
آخرین جمله قنوت بود:
تمام امیدش را در دل و تمام التماسش را در نگاه جمع کرد و این بار به آسمان نگریست و نالید:
الهی الحقنی #بالشهداء ...
آسمان زمزمه کرد: حالا شد!!!
و خداااا خندید 😊 ...
همین!
16 آذر 1399
#سید_محمد_انجوی_نژاد
@seyyedanjavi
.
الله اکبر...
کورسوی امیدش رو به خاموشی بود.
کلمات را بی توجه و طبق عادت ادا می کرد.
به زمین نگاه می کرد. آسمان برایش غریبه بود.
مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ...
دستانش بی رمق و لرزان بالا آمد.
این بار دلش بود که می گفت. بدن نحیفش را به نمایش آسمان گذاشت:
هذا مَقامُ الْعائِذِ بِكَ مِنَ اَلْنار...
تردید و نگرانی آسمان را فرا گرفته بود.
به چه امید نجات از آتش را می طلبد!!؟؟
آخرین جمله قنوت بود:
تمام امیدش را در دل و تمام التماسش را در نگاه جمع کرد و این بار به آسمان نگریست و نالید:
الهی الحقنی #بالشهداء ...
آسمان زمزمه کرد: حالا شد!!!
و خداااا خندید 😊 ...
همین!
16 آذر 1399
#سید_محمد_انجوی_نژاد
@seyyedanjavi
❤1
✅ 31- إِنَّ الْإِنْسانَ لَكَفُورٌ مُبِينٌ...
.
سعدی فرمود:
«قدر عافیت یکی داند که به مصیبتی گرفتار آید»
و البته در ادامه اش.
همان انسان بعد از رفع مصیبت دوباره قدر عافیت را نخواهد دانست!! و بهانه گیری ها و نارضایتی ها آغاز خواهد شد.
عموما انسان ها بصورت آشکاری ناسپاس هستند و ده ها بار در قرآن و روایات آمده که اهل رضا اندکند.
من واقعا نمی دانم این اوضاع قابل تغییر است یا ذاتی است و خصوصیت این دنیا.
همین!
یکشنبه - ۲۳ آذر ۱۳۹۹
@seyyedanjavi
.
سعدی فرمود:
«قدر عافیت یکی داند که به مصیبتی گرفتار آید»
و البته در ادامه اش.
همان انسان بعد از رفع مصیبت دوباره قدر عافیت را نخواهد دانست!! و بهانه گیری ها و نارضایتی ها آغاز خواهد شد.
عموما انسان ها بصورت آشکاری ناسپاس هستند و ده ها بار در قرآن و روایات آمده که اهل رضا اندکند.
من واقعا نمی دانم این اوضاع قابل تغییر است یا ذاتی است و خصوصیت این دنیا.
همین!
یکشنبه - ۲۳ آذر ۱۳۹۹
@seyyedanjavi
❤15😢5👍2🙏1
✅ 32 دیده بانان کوچک...
.
#مراغه . سال 1366
نمی دونم چرا امشب یاد این تیم افتادم که اسطوره بودن بین بچه های اون زمان.
یه تیم ریزه میزه اما با دل شیرررررررررررر
بچه های دیده بان ادوات لشکر 5 نصر مشهد.
دقیقا یادم نیس کدوماشون شهید شدن. باید بپرسم.
اینا می رفتن تو نزدیک ترین مکان به دشمن و دیده بانی می کردن و گرای مناطق مهم دشمنو با بی سیم می دادن به توپخانه و بووووومب
باید دیده بان باشی بدونی یعنی چی!!!
یا اگر فیلم دیده بان حاتمی کیا رو ببینی یه درک و تصوری از دیده بانی داری.
یادشون گرامی.
همین!
شب شهادت حضرت زهرا(سلامالله علیها)
7 دیماه 1399
ساعت 2.20 دقیقه نیمه شب
@seyyedanjavi
.
#مراغه . سال 1366
نمی دونم چرا امشب یاد این تیم افتادم که اسطوره بودن بین بچه های اون زمان.
یه تیم ریزه میزه اما با دل شیرررررررررررر
بچه های دیده بان ادوات لشکر 5 نصر مشهد.
دقیقا یادم نیس کدوماشون شهید شدن. باید بپرسم.
اینا می رفتن تو نزدیک ترین مکان به دشمن و دیده بانی می کردن و گرای مناطق مهم دشمنو با بی سیم می دادن به توپخانه و بووووومب
باید دیده بان باشی بدونی یعنی چی!!!
یا اگر فیلم دیده بان حاتمی کیا رو ببینی یه درک و تصوری از دیده بانی داری.
یادشون گرامی.
همین!
شب شهادت حضرت زهرا(سلامالله علیها)
7 دیماه 1399
ساعت 2.20 دقیقه نیمه شب
@seyyedanjavi
❤1
✅ 33- آفرین کرونا...
.
نمی دونم بگم سال ها بود یا بگم همیشه همین بود.
خلاصه اوضاع این بود که خیلی هامون هیچوقت بابت داشتن یه مراسم انقدر دعا نمی کردیم و بعد از اتمامش انقدر شکر و ذوق نداشتیم.
حالا می فهمیم حال اونایی رو که قبلا می شنیدیم.
دستت درد نکنه کرونا...
همین!
2.50 دقیقه چهارشنبه 10 دی ماه 99
@seyyedanjavi
.
نمی دونم بگم سال ها بود یا بگم همیشه همین بود.
خلاصه اوضاع این بود که خیلی هامون هیچوقت بابت داشتن یه مراسم انقدر دعا نمی کردیم و بعد از اتمامش انقدر شکر و ذوق نداشتیم.
حالا می فهمیم حال اونایی رو که قبلا می شنیدیم.
دستت درد نکنه کرونا...
همین!
2.50 دقیقه چهارشنبه 10 دی ماه 99
@seyyedanjavi
❤1
Forwarded from رهپویان وصال شیراز _ انجوی نژاد
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎞 #کلیپ_تصویری
🔰 واقعا #مرگ ترس دارد! مردن و حسابکتاب سخت است ...
🔆 اسوه مقاومت؛ حاج قاسم سلیمانی هم برای #شهادت التماس میکرد.
💡 اگر آرزوی جدی داشته باشی، قطعا به آن میرسی...
✅ برگرفته از سخنرانی ناگریزی از مرگ
#حجت_الاسلام_انجوی_نژاد
🆔 @rahpouyancom
🔰 واقعا #مرگ ترس دارد! مردن و حسابکتاب سخت است ...
🔆 اسوه مقاومت؛ حاج قاسم سلیمانی هم برای #شهادت التماس میکرد.
💡 اگر آرزوی جدی داشته باشی، قطعا به آن میرسی...
✅ برگرفته از سخنرانی ناگریزی از مرگ
#حجت_الاسلام_انجوی_نژاد
🆔 @rahpouyancom
❤1
أَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهِيبُها وَأَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَرىٰ مَكانَهُ ؟
أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُها وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ ؟
أَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْباقِها وَأَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ ؟
أَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُنادِيكَ يَا رَبَّهُ ؟
أَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فِى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فِيها
.
أَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفِيرُها وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ ؟
أَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ أَطْباقِها وَأَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ ؟
أَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَهُوَ يُنادِيكَ يَا رَبَّهُ ؟
أَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فِى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فِيها
.
❤1
✅ 34- 🙏🏻😢 دعاي «يا من تُحَلُّ»
خدای من، مشکلی به من رسیده که سنگینی اش مرا به زحمت انداخته است، و دشواری بر من فرود آمده که به دوش کشیدنش مرا گرانبار نموده است آری آن را تو به قدرت خویش بر من فرود آوردی.
و از آنچه تو گشودی کسی را یارای بستن نیست و بر آنچه تو سخت گرفتی آسان کننده ای وجود ندارد و برای آنکه تو از یاری اش دریغ ورزیدی یاوری نیست.
پروردگارا از مشکلی که بر من فرود آمده سخت به تنگ آمدم، و وجودم را به خاطر حادثه ای که برایم رخ داده اندوه فرا گرفته است، تنها تو توانایی برای برطرف ساختن آنچه به آن دچار شدم.
22 بهمن 1399 . ساعت آخر زیارت. مشهد مقدس
@seyyedanjavi
خدای من، مشکلی به من رسیده که سنگینی اش مرا به زحمت انداخته است، و دشواری بر من فرود آمده که به دوش کشیدنش مرا گرانبار نموده است آری آن را تو به قدرت خویش بر من فرود آوردی.
و از آنچه تو گشودی کسی را یارای بستن نیست و بر آنچه تو سخت گرفتی آسان کننده ای وجود ندارد و برای آنکه تو از یاری اش دریغ ورزیدی یاوری نیست.
پروردگارا از مشکلی که بر من فرود آمده سخت به تنگ آمدم، و وجودم را به خاطر حادثه ای که برایم رخ داده اندوه فرا گرفته است، تنها تو توانایی برای برطرف ساختن آنچه به آن دچار شدم.
22 بهمن 1399 . ساعت آخر زیارت. مشهد مقدس
@seyyedanjavi
❤2
ياران عبث نصيحت بي حاصلم کنيد
ديوانه ام من، عقل ندارم، ولم کنيد
ممنون اين نصايحم اما من آن چنان
ديوانه اي نيم که شما عاقلم کنيد
مجنونم آنچنان که مجانين ز من رمند
واي ار به مجلس عقلا داخلم کنيد
من مطلع نيم که چه بامن نموده عشق؟
خوـست اين قضيه، سوال از دلم کنيد
يک ذره غير عشق و جنون، ننگريد هيچ
در من اگر که تجزيه آب و گلم کنيد
کم طعنه ام زنيد که غرقي به بحر بهت؟
مرديد اگر هدايت بر ساحلم کنيد!
"ميرزاده ي عشقي "
@seyyedanjavi
ديوانه ام من، عقل ندارم، ولم کنيد
ممنون اين نصايحم اما من آن چنان
ديوانه اي نيم که شما عاقلم کنيد
مجنونم آنچنان که مجانين ز من رمند
واي ار به مجلس عقلا داخلم کنيد
من مطلع نيم که چه بامن نموده عشق؟
خوـست اين قضيه، سوال از دلم کنيد
يک ذره غير عشق و جنون، ننگريد هيچ
در من اگر که تجزيه آب و گلم کنيد
کم طعنه ام زنيد که غرقي به بحر بهت؟
مرديد اگر هدايت بر ساحلم کنيد!
"ميرزاده ي عشقي "
@seyyedanjavi
❤1
Forwarded from مثنوی هشت ساله
اگر توی فروشگاه استارباکس کار میکردم، به جای نوشتن اسم مردم روی فنجان قهوهشان، جملات زیر را مینوشتم:
شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه.
این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست.
تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند.
ما غبارهای کیهانی بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهی آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. امّا راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهی لعنتیتان لذت ببرید!
شما و تمام کسانی که دوستشان دارید، روزی خواهید مُرد. تنها بخش کوچکی از چیزهایی که گفتهاید یا کارهایی که انجام دادهاید برای تعداد کمی از مردم، اهمیت خواهند داشت آنهم صرفاً برای یک مدت کوتاه.
این حقیقتِ ناخوشایندِ زندگیست.
تمام مسائلی که به آنها فکر میکنید یا کارهایی که انجام میدهید، تنها گریزِ استادانهای از این حقیقتاند.
ما غبارهای کیهانی بیاهمیتی هستیم که در یک نقطهی آبی پرسه میزنیم و به هم برخورد میکنیم. عظمتی برای خودمان تجسم میکنیم و اهدافی برای خودمان میسازیم. امّا راستش را بخواهید، ما هیچ نیستیم.
پس از قهوهی لعنتیتان لذت ببرید!
❤1
پدر پدربزرگ مادریم سید رضا خان صانعی سروده:
.
در کودکیم که زندگی شیرین بود
پیوسته دعای مادر من این بود
می گفت الهی پسرم پیر شوی
غافل که همین دعا مرا نفرین بود!!!
@seyyedanjavi
.
در کودکیم که زندگی شیرین بود
پیوسته دعای مادر من این بود
می گفت الهی پسرم پیر شوی
غافل که همین دعا مرا نفرین بود!!!
@seyyedanjavi
❤2
Forwarded from رهپویان وصال شیراز _ انجوی نژاد
✅ #حجت_الاسلام_سید_محمد_انجوی_نژاد با لباس مقدس سپاه در دوران جنگ تحمیلی
.
#من_یک_پاسدارم
.
🆔 @rahpouyancom
.
#من_یک_پاسدارم
.
🆔 @rahpouyancom
❤1
تا که بودیم نبودیم کسی
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
اقبال لاهوری
@seyyedanjavi
کشت ما را غم بی هم نفسی
تا که رفتیم همه یار شدند
خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آئینه بدانیم چو هست
نه در آن وقت که افتاد و شکست
اقبال لاهوری
@seyyedanjavi
❤1
✅ 35 - پدربزرگ...
.
اوایل دهه هفتاد که مشهد جایی برای سکونت نداشتم، میرفتم خونه پدربزرگ خدابیامرزم.
مادربزرگ ساکن تهران شده و پدربزرگم تنها بود.
همیشه اون خونه برام یه رنگ و بوی خاصی داشت. یه آپارتمان قدیمی تو محله عسگریه.
وسایل مندرس و خونهای که مشخص بود زن توش نیست و غبار روی وسایل نشسته بود و بوی تنهایی و سکوت میداد و پیرمردی که خودش کارای خودشو می کرد.
با کمری خم، در سکوت و تنهایی آهسته راه میرفت، میخورد، میخوابید، کار میکرد، مریض میشد، خوب میشد و ....
در تنهایی میخندید و میگریست.
در سکوت به گذشتهها فکر میکرد، به بچههاش، به ایام مانده، به نگرانیهای بعد از رفتنش که برای بازماندگانش داشت. به روزهای اون طرف.
.
.
این روزها آن ایام برام تداعی میشه
همین!
جمعه 20 فروردین 1400
@seyyedanjavi
.
اوایل دهه هفتاد که مشهد جایی برای سکونت نداشتم، میرفتم خونه پدربزرگ خدابیامرزم.
مادربزرگ ساکن تهران شده و پدربزرگم تنها بود.
همیشه اون خونه برام یه رنگ و بوی خاصی داشت. یه آپارتمان قدیمی تو محله عسگریه.
وسایل مندرس و خونهای که مشخص بود زن توش نیست و غبار روی وسایل نشسته بود و بوی تنهایی و سکوت میداد و پیرمردی که خودش کارای خودشو می کرد.
با کمری خم، در سکوت و تنهایی آهسته راه میرفت، میخورد، میخوابید، کار میکرد، مریض میشد، خوب میشد و ....
در تنهایی میخندید و میگریست.
در سکوت به گذشتهها فکر میکرد، به بچههاش، به ایام مانده، به نگرانیهای بعد از رفتنش که برای بازماندگانش داشت. به روزهای اون طرف.
.
.
این روزها آن ایام برام تداعی میشه
همین!
جمعه 20 فروردین 1400
@seyyedanjavi
❤3