This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواص ز چه ميگريند؟ دَرِ سوخته يا كز پر سوخته؟
آغاز سوختن،مظلوميت علي ابن الي طالب(ع) است
————————
#يا_فاطمة_الزهــــرا
#شهيد_محمد_حسين_محمدخاني
#ميم_ح_ميم_خ
#بي_تو_به_سر_نميشود
آغاز سوختن،مظلوميت علي ابن الي طالب(ع) است
————————
#يا_فاطمة_الزهــــرا
#شهيد_محمد_حسين_محمدخاني
#ميم_ح_ميم_خ
#بي_تو_به_سر_نميشود
بسم رب الزهرا سلام الله علیها
عاشق حضرت زهرا (س) بود.
روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند.
یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم.
حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده.
اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم.
میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه.
خط خوبی هم داشت.
همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت.
وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فاطمیه
#حاج_عمار
عاشق حضرت زهرا (س) بود.
روضه های فاطمیه را خیلی با سوز میخواند.
یک وقت هایی هم آخرشب زنگ میزد میگفت باهات کار دارم.
حالا دو تا هیئت رفته. هم مداحی کرده هم روضه خوانده و هم گریه کرده و سینه زده.
اما آخر شب میگفت بیا یک روضه چند نفری بخونیم و گریه کنیم.
میگفت هرچی برای مادر گریه کنیم کمه.
خط خوبی هم داشت.
همیشه کنار دفتر یادداشت یا کتاب و جزوش اسماء متبرک اهل بیت را با خط خوش می نوشت.
وزیباترینش هم نام مبارک فاطمه زهرا (س) بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#فاطمیه
#حاج_عمار
مجموعه مداحی شام شهادت حضرت زهرا(س)
www.Aviny.com
السلام علی السيدة الجليلة الجميلة
ذاتِ الاحزانِ الطويلة
في مدّة القليلة
المجهولة قدرها،
المخفية قبرها،
الممنوعة ارثها
المكسورة ضلعها
و المضروبة وجهها
المظلوم بعلها
و المقتول ولدها
.
#بیا_اسما_کمک_حالم
.
قطره ی اشکی اگر بارید هدیه کنیم به شهید محمدحسین محمدخانی .
#آه_از_دل_حیدر
@shahidmohammadkhani
ذاتِ الاحزانِ الطويلة
في مدّة القليلة
المجهولة قدرها،
المخفية قبرها،
الممنوعة ارثها
المكسورة ضلعها
و المضروبة وجهها
المظلوم بعلها
و المقتول ولدها
.
#بیا_اسما_کمک_حالم
.
قطره ی اشکی اگر بارید هدیه کنیم به شهید محمدحسین محمدخانی .
#آه_از_دل_حیدر
@shahidmohammadkhani
﷽ .
.
.
#شهید_آوینی
خـداوند
مقربترین بندگان خویش را
از میان عشاق برمیگـزیند..،
و هم آنانـند که گرهـ کورِ دنیا را
به معجزه عـشق میگـشایند..؛
.
عشق
لبخند نجیبی ست
که روی لب توست،
.
#جانسختعاشقانآهنربایدردهاست!
#هیچ_درمانی_نمیخواهم_به_جز_چشمان_تو
#لبخند_تو_درمان_است
#به_امید_وصال
#دلتنگی
#شهادت
#شهید_حاج_عمار
#حاج_عمار
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#فدایی_حضرت_زینب
#اصحاب_آخرالزمانی_سیدالشهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#همت_مقاومت
#الهی_پرواز_شهادت
.
.
#شهید_آوینی
خـداوند
مقربترین بندگان خویش را
از میان عشاق برمیگـزیند..،
و هم آنانـند که گرهـ کورِ دنیا را
به معجزه عـشق میگـشایند..؛
.
عشق
لبخند نجیبی ست
که روی لب توست،
.
#جانسختعاشقانآهنربایدردهاست!
#هیچ_درمانی_نمیخواهم_به_جز_چشمان_تو
#لبخند_تو_درمان_است
#به_امید_وصال
#دلتنگی
#شهادت
#شهید_حاج_عمار
#حاج_عمار
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#فدایی_حضرت_زینب
#اصحاب_آخرالزمانی_سیدالشهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#همت_مقاومت
#الهی_پرواز_شهادت
بِسْمـِ حَبيب
بعضي هارا هـــر چقدر بخواني
خَسْته نميشوي
بعضي هارا هـــر چقدر گوش دهي
عادَتْ نمي شوند
بعضي ها هـــرچه تكرار شوند بازهم
بِكْرَند و دَسْتْ نخورده
#شهيد_محمد_حسين_محمد_خاني
#ميم_ح_ميم_خ
#حاج_عمار
#رفاقت_شهدايي
#جانان_مني_جانا
#ياراي_مني_يارا
#مجنون_شده_ايم_امـــا
#ديوانه_مكن_مارا
#چه_بگويم_زِ_درد_فراق
#تو_مپندار_كه_من_غير_تو_دلبر_گيرم
#عاشقي_با_اگرو_شايدو_اما_نشود
#_دلم_تنگ_است_چ_كنم
#به_اميد_وصال
بعضي هارا هـــر چقدر بخواني
خَسْته نميشوي
بعضي هارا هـــر چقدر گوش دهي
عادَتْ نمي شوند
بعضي ها هـــرچه تكرار شوند بازهم
بِكْرَند و دَسْتْ نخورده
#شهيد_محمد_حسين_محمد_خاني
#ميم_ح_ميم_خ
#حاج_عمار
#رفاقت_شهدايي
#جانان_مني_جانا
#ياراي_مني_يارا
#مجنون_شده_ايم_امـــا
#ديوانه_مكن_مارا
#چه_بگويم_زِ_درد_فراق
#تو_مپندار_كه_من_غير_تو_دلبر_گيرم
#عاشقي_با_اگرو_شايدو_اما_نشود
#_دلم_تنگ_است_چ_كنم
#به_اميد_وصال
از همه دل بریده امـ
جزتو چه آرزو کنمـ
به چه مشغول کنمـ دیده و دل را که مدامـ....
دل تو را می طلبد و دیده تو را می جوید....
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#میم_ح_میم_خ
#عمار_حلب
#نظری_به_حال_مــا_کن
جزتو چه آرزو کنمـ
به چه مشغول کنمـ دیده و دل را که مدامـ....
دل تو را می طلبد و دیده تو را می جوید....
#شهید_محمد_حسین_محمدخانی
#میم_ح_میم_خ
#عمار_حلب
#نظری_به_حال_مــا_کن
دلتنگ است،دلتنگ پدر؛اين بهار هاي بدون تو نيز ميگذرد و چيزي كه مي ماند دلتنگيست فقط...
ياراي من يارا....جانان مني جانا...مجنون شده ايم امـــا،ديوانه نكن مــارا
#نوروزتان_شهدايي
@haj_amar
ياراي من يارا....جانان مني جانا...مجنون شده ايم امـــا،ديوانه نكن مــارا
#نوروزتان_شهدايي
@haj_amar
بِـــسْمِه حَبيبـــْ
سيري ز ديدن تـــــو ندارد نگـــاه من
همچو قحطي زده اي كه به سيري رسيــده است
#شهيد_محمدحسين_محمدخاني
#ميم_ح_ميم_خ
#شهيد_حاج_عمار
#برادري_شهدايي
#اخوان_الي_الابد
#لا_ادخلها_الا_و_انت_معي
#فرمانده_دلها
#عاشقي_با_اگر_و_شايد_و_اما_نشود
#به_تو_دل_بسته_ام
#از_همه_دل_بريده_ام
#به_اميد_وصال
سيري ز ديدن تـــــو ندارد نگـــاه من
همچو قحطي زده اي كه به سيري رسيــده است
#شهيد_محمدحسين_محمدخاني
#ميم_ح_ميم_خ
#شهيد_حاج_عمار
#برادري_شهدايي
#اخوان_الي_الابد
#لا_ادخلها_الا_و_انت_معي
#فرمانده_دلها
#عاشقي_با_اگر_و_شايد_و_اما_نشود
#به_تو_دل_بسته_ام
#از_همه_دل_بريده_ام
#به_اميد_وصال
اسيـر عِشْقِ تو باغ و بهار را چه كند...
ديوانه ي تو هر دوجهان را چه كند...
زيارت به نيابت از شهيد مدافع حرم شهيد محمدحسين محمدخاني
#فرمانده_تيپ_سيدالشهدا
#فرمانده_دلها
#شهيد_محمد_حسين_محمدخاني
#ميم_ح_ميم_خ
#هر_چه_در_اين_شهر_گشتيم
#نبود_اهل_دلي
#كه_بداند_غم_دلتنگي_و_تنهايي_ما
#تو_مپندار_كه_من_غيرتو_دلبر_گيرم
ديوانه ي تو هر دوجهان را چه كند...
زيارت به نيابت از شهيد مدافع حرم شهيد محمدحسين محمدخاني
#فرمانده_تيپ_سيدالشهدا
#فرمانده_دلها
#شهيد_محمد_حسين_محمدخاني
#ميم_ح_ميم_خ
#هر_چه_در_اين_شهر_گشتيم
#نبود_اهل_دلي
#كه_بداند_غم_دلتنگي_و_تنهايي_ما
#تو_مپندار_كه_من_غيرتو_دلبر_گيرم
﮼بسماللهالرحمنالرحیم
شهید آوینی :
خون شهيدجاذبهی خاک را خواهد شکست
و ظلمت را خواهد درید
و معبری از نور خواهد گشود
و روحش را از آن
به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن
هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد . . .
#شهيد_حاج_عمار
#شهادت
#دلتنگی
#به_اميد_وصال
شهید آوینی :
خون شهيدجاذبهی خاک را خواهد شکست
و ظلمت را خواهد درید
و معبری از نور خواهد گشود
و روحش را از آن
به سفری خواهد برد که برای پیمودن آن
هیچ راهی جز شهادت وجود ندارد . . .
#شهيد_حاج_عمار
#شهادت
#دلتنگی
#به_اميد_وصال
از او چیزهایی ظاهری یاد نگرفتم الان هم لباس پوشیدنم مثل سابق است اوتیپ خوردش را می زد من هم تیپ خودم وقتی شیش جیب میپوشید دل و روحم را میبرد لاتی بود ولی یقه آخوندی اش توی کتم نمیرفت. با آن موتور جنگی اش انگار جنگ تحمیلی است قار قار قار میچرخید دور دانشگاه. منم تیپم تیپ زرنگی بود ,توی محله های پایین شهر تهران یا جاهای خلاف تیپی میزنند به اسم زرنگی کتونی زد ایکس ,تی شرت ادیداس, شلوار بگ, موی بوکسری و....
از محمد حسین بیشتر چیز های باطنی درس گرفتم حالیم شد شهدا زنده اند با آنها میشود حرف زد یا درددل کرد یا اینکه می شود چیزی از آنها خواست ...
عشق شهدا بود ناغافل ما را هم دنبال خودش می کشاند هر وقت می آمد معراج شهدای دانشگاه میرفت روی قبرها چفیه میمالید بوس می کرد عطر و ادکلن میزد
شهید گمنام آورده بودند هیئت علمدار...خیلی عزاداری کردند. الحق شب خیلی قشنگی بود وکلی صفا کردیم. ممدحسین بعد ازهیئت باز هم گریه میکرد روضه میخواند و حرف می زد.همه رو ریخت بهم...هیئت تمام شده و بچه ها اکثراً رفته بودند ولی باز یک سری ول کن قصه نبودند.او آن موقعی که هیچ کس نمیدانست سوریه کجاست میرفت آنجا می جنگید تا شهید شود با این دیوانه بازی هایش, دم خوری با شهدا را به من سر مشق میداد ,کلی احترام به خانواده را یاد گرفتم در این مسیر...احترام به هیئت و کسانی که پا می گذارند به آن .سرت را بیندازی پایین کار خودت را انجام دهی, هیئت امام حسین علیه السلام باید بهترین غذا بهترین تزینات وخلاصه همه چیزش تک باشد. ناخواسته این ها را خط می گرفتم.
با سبک و مرام هیئت علمدار صفا میکردم خیلی از یزدی ها هم بودند که این سبک را دوست داشتهاند همین که روضه تمام می شد, اول زمینه میخواندن وبعد واحد ۱ و ۲ و شور. خلاصه اینکه به هوای حرف ممد حسین محرم ان سال رفتم هیئت علمدار و با آنها چفت شده ام انجا مداحی میکرد. بنیان را طوری گذاشته بود که وسط روزهایش, تعریف میکرد از قصه یاران و خانواده به امام حسین. برایم شنیدنی بود. می امدم بیرون پرس و جو می کردم. از این و آن می پرسیدم که قصه چه بوده؟ به مرور طالب این قصهها شدم و فهمیدم که اصلاً دین چه هست .هر شب میرفتم اونجا و بیشتر مشتاق میشدم به شنیدن آرام آرام کاکلم به هیئت گره خورد.میدیدم محمدحسین امام حسین را باور دارد لقلقه زبانشان نبود وقتی میگفت زینب سلام الله توی گودی ایستاده و دارد میگوید: قتلوک ذبحوک,اینها را باور می کرد نمی فهمیدم چه می گوید ولی می سوختم. خودش عربی بلد بود. گاهی اوقات این کلمات را در سینه زنی به کار می برد و گریه می کرد. فیلم بازی نمیکرد باور داشت همه چیز را و هم عمل می کرد. یک بار عاشورا تاسوعا ماندم یزد. محمد حسین هم از سوریه آمده بود و یک طوره خاص عزاداری می کرد کلا ده نفر بودیم و جمع شدیم تو یک خانه, دیوانه میشدم وقتی میخواند. دل پاکی داشت و اشک روان .در روضه حرف های دلی می زد. قسمتهایی از مقتل را میخواند. یادم است سیاه پوشان بود یک روز قبل از محرم امد روضه بخواند برگشت در همان اول بسم الله گفت بچه ها محرم اومد
!...
همین یک جمله را که گفت همه زدن زیر گریه خیلی حال کردم با این یک جمله در روضه خیلی خوب آه می کشید ان اه کشیدن را با هیچ چیز عوض نمی کردم می خواند حسین اه.... خیلی دوستداشتم کلمه اش را. این کلمه را که می گفت دیوانه می شدم.
یواش یواش حالیم شد فازی که در هیئت هست در هیچ جایی پیدا نمی شود.هیئت روح را پرورش می دهد و آدم را سبک می کند و باعث میشود خوب زندگی کنی. سرت را بالا بگیری و بگویی من نوکرم و افتخار می کنم این نوکری. حالش تمام شدنی نیست آدم را شاداب می کند من خودم از بچگی امام حسین علیه السلام را خیلی دوست داشتم چون هر چیزی از من میخواستم میداد ,تا بزرگ شدم هم ارادت داشتم به ایشان ولی ایمانم ضعیف بود. نمی فهمیدم چه اتفاقاتی برای امام حسین علیه السلام افتاده است و چه ظلم هایی به او شده است. درک کردم همه این ها را و فهمیدم آدم نباید این خبط و خطاها را بکند فهمیدم درست زندگی کردن یک چیز دیگری است. فهمیدم نماز خواندن لذت می دهد به انسان. دیگر نمه نمه آمدم به راه...
🆔@haj_amar / @shahidmohammadkhani
از محمد حسین بیشتر چیز های باطنی درس گرفتم حالیم شد شهدا زنده اند با آنها میشود حرف زد یا درددل کرد یا اینکه می شود چیزی از آنها خواست ...
عشق شهدا بود ناغافل ما را هم دنبال خودش می کشاند هر وقت می آمد معراج شهدای دانشگاه میرفت روی قبرها چفیه میمالید بوس می کرد عطر و ادکلن میزد
شهید گمنام آورده بودند هیئت علمدار...خیلی عزاداری کردند. الحق شب خیلی قشنگی بود وکلی صفا کردیم. ممدحسین بعد ازهیئت باز هم گریه میکرد روضه میخواند و حرف می زد.همه رو ریخت بهم...هیئت تمام شده و بچه ها اکثراً رفته بودند ولی باز یک سری ول کن قصه نبودند.او آن موقعی که هیچ کس نمیدانست سوریه کجاست میرفت آنجا می جنگید تا شهید شود با این دیوانه بازی هایش, دم خوری با شهدا را به من سر مشق میداد ,کلی احترام به خانواده را یاد گرفتم در این مسیر...احترام به هیئت و کسانی که پا می گذارند به آن .سرت را بیندازی پایین کار خودت را انجام دهی, هیئت امام حسین علیه السلام باید بهترین غذا بهترین تزینات وخلاصه همه چیزش تک باشد. ناخواسته این ها را خط می گرفتم.
با سبک و مرام هیئت علمدار صفا میکردم خیلی از یزدی ها هم بودند که این سبک را دوست داشتهاند همین که روضه تمام می شد, اول زمینه میخواندن وبعد واحد ۱ و ۲ و شور. خلاصه اینکه به هوای حرف ممد حسین محرم ان سال رفتم هیئت علمدار و با آنها چفت شده ام انجا مداحی میکرد. بنیان را طوری گذاشته بود که وسط روزهایش, تعریف میکرد از قصه یاران و خانواده به امام حسین. برایم شنیدنی بود. می امدم بیرون پرس و جو می کردم. از این و آن می پرسیدم که قصه چه بوده؟ به مرور طالب این قصهها شدم و فهمیدم که اصلاً دین چه هست .هر شب میرفتم اونجا و بیشتر مشتاق میشدم به شنیدن آرام آرام کاکلم به هیئت گره خورد.میدیدم محمدحسین امام حسین را باور دارد لقلقه زبانشان نبود وقتی میگفت زینب سلام الله توی گودی ایستاده و دارد میگوید: قتلوک ذبحوک,اینها را باور می کرد نمی فهمیدم چه می گوید ولی می سوختم. خودش عربی بلد بود. گاهی اوقات این کلمات را در سینه زنی به کار می برد و گریه می کرد. فیلم بازی نمیکرد باور داشت همه چیز را و هم عمل می کرد. یک بار عاشورا تاسوعا ماندم یزد. محمد حسین هم از سوریه آمده بود و یک طوره خاص عزاداری می کرد کلا ده نفر بودیم و جمع شدیم تو یک خانه, دیوانه میشدم وقتی میخواند. دل پاکی داشت و اشک روان .در روضه حرف های دلی می زد. قسمتهایی از مقتل را میخواند. یادم است سیاه پوشان بود یک روز قبل از محرم امد روضه بخواند برگشت در همان اول بسم الله گفت بچه ها محرم اومد
!...
همین یک جمله را که گفت همه زدن زیر گریه خیلی حال کردم با این یک جمله در روضه خیلی خوب آه می کشید ان اه کشیدن را با هیچ چیز عوض نمی کردم می خواند حسین اه.... خیلی دوستداشتم کلمه اش را. این کلمه را که می گفت دیوانه می شدم.
یواش یواش حالیم شد فازی که در هیئت هست در هیچ جایی پیدا نمی شود.هیئت روح را پرورش می دهد و آدم را سبک می کند و باعث میشود خوب زندگی کنی. سرت را بالا بگیری و بگویی من نوکرم و افتخار می کنم این نوکری. حالش تمام شدنی نیست آدم را شاداب می کند من خودم از بچگی امام حسین علیه السلام را خیلی دوست داشتم چون هر چیزی از من میخواستم میداد ,تا بزرگ شدم هم ارادت داشتم به ایشان ولی ایمانم ضعیف بود. نمی فهمیدم چه اتفاقاتی برای امام حسین علیه السلام افتاده است و چه ظلم هایی به او شده است. درک کردم همه این ها را و فهمیدم آدم نباید این خبط و خطاها را بکند فهمیدم درست زندگی کردن یک چیز دیگری است. فهمیدم نماز خواندن لذت می دهد به انسان. دیگر نمه نمه آمدم به راه...
🆔@haj_amar / @shahidmohammadkhani
﷽
.
محمدحسین عاشق شهید همت بود.
همیشه با شور و هیجان در مورد او حرف میزد. در مورد اخلاصش، فرماندهی بر دلهایش و ....
اسم حوزه بسیجی که فرماندهش بود نیز شهید همت بود.
در اتاق جلسات بسیج عکس شهید را طوری نصب کرده بود که در مقابلش باشد.
یادم هست که یکبار من را دعوت کرد به جلسه خواهران بسیج.دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند محمدحسین هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در مقابل خواهران نباشد و چهره در چهره نباشند.بعدا دلیلش را پرسیدم گفت: نمیخام رو د روی خانم ها باشم. طوری مینشینم که عکس شهید همت هم در مقابلم باشه و تا سرم را بالا می آورم یاد این شهید و چشمان زیبا و عفیفش من را حفظ کند.بعدها شنیدم در زندگی شخصی و خانوادگیش هم رفتارش را شبیه امثال شهید همت کرده است.این مجموعه وقتی کامل شده و نتیجه می دهد که روز تشییع جنازه اش از دو لب معاون حاج قاسم سلیمانی شنیدم که می گفت: حاج قاسم گفته که شهید من را یاد شهید همت می انداخت و به خاطر همین دوستش داشتم. این بود که محمدحسین یا همان حاج عمار سوریه شد
#شهادت
#حاج_عمار
#م_ح_م_خ
#همت_مقاومت
#شهید_حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
.
محمدحسین عاشق شهید همت بود.
همیشه با شور و هیجان در مورد او حرف میزد. در مورد اخلاصش، فرماندهی بر دلهایش و ....
اسم حوزه بسیجی که فرماندهش بود نیز شهید همت بود.
در اتاق جلسات بسیج عکس شهید را طوری نصب کرده بود که در مقابلش باشد.
یادم هست که یکبار من را دعوت کرد به جلسه خواهران بسیج.دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند محمدحسین هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است طوری که در مقابل خواهران نباشد و چهره در چهره نباشند.بعدا دلیلش را پرسیدم گفت: نمیخام رو د روی خانم ها باشم. طوری مینشینم که عکس شهید همت هم در مقابلم باشه و تا سرم را بالا می آورم یاد این شهید و چشمان زیبا و عفیفش من را حفظ کند.بعدها شنیدم در زندگی شخصی و خانوادگیش هم رفتارش را شبیه امثال شهید همت کرده است.این مجموعه وقتی کامل شده و نتیجه می دهد که روز تشییع جنازه اش از دو لب معاون حاج قاسم سلیمانی شنیدم که می گفت: حاج قاسم گفته که شهید من را یاد شهید همت می انداخت و به خاطر همین دوستش داشتم. این بود که محمدحسین یا همان حاج عمار سوریه شد
#شهادت
#حاج_عمار
#م_ح_م_خ
#همت_مقاومت
#شهید_حاج_عمار
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
﷽ .
.
.
ما را به قیامتِ
چشم هایت
مبتلا کن ..! .
#برق_چشمان_تو_بود_آنکه_مرا_شیدا_کرد
#بیا_زگوشه_ی_چشمت_ببین_اسیرم_کن
#بیچاره_عاشقی_که_شود_مبتلای_چشم
#به_نگاهت_محتاجم
#دلتنگ_تر_از_دلتنگ
.
#دلتنگی
#شهادت
#حاج_عمار
#م_ح_م_خ
#همت_مقاومت
#شهید_حاج_عمار
#الهی_پرواز_شهادت
#فدایی_حضرت_زینب
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#اصحاب_آخرالزمانی_سیدالشهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی .
#به_امید_وصال
.
.
ما را به قیامتِ
چشم هایت
مبتلا کن ..! .
#برق_چشمان_تو_بود_آنکه_مرا_شیدا_کرد
#بیا_زگوشه_ی_چشمت_ببین_اسیرم_کن
#بیچاره_عاشقی_که_شود_مبتلای_چشم
#به_نگاهت_محتاجم
#دلتنگ_تر_از_دلتنگ
.
#دلتنگی
#شهادت
#حاج_عمار
#م_ح_م_خ
#همت_مقاومت
#شهید_حاج_عمار
#الهی_پرواز_شهادت
#فدایی_حضرت_زینب
#فرمانده_تیپ_سیدالشهدا
#اصحاب_آخرالزمانی_سیدالشهدا
#شهید_محمدحسین_محمدخانی .
#به_امید_وصال
ضیافت افطار ماه رمضان در جوار مزار پاک #شهید_محمدحسین_محمدخانی
پنج شنبه های ماه رمضان
بهشت زهرا (س) - قطعه 53
@shahidmohammadkhani
#دلتنگی
پنج شنبه های ماه رمضان
بهشت زهرا (س) - قطعه 53
@shahidmohammadkhani
#دلتنگی