Telegram Web Link
بسم الله الرحمن الرحیم.یه قول فرمایش خود حضرت اقا.ولایت دراین عالم غریب است.وکل تاریخ بشریت شاهد این موضوع میباشد.این حقیر در سال ۹۶ برای اولین بار در اوج آشفتگی روحی با فایل صوتی حضرت اقا درباره مقامات حضرت زهرا (س) با ایشان آشنا شدم.وبرای اولین بار با تمام وجودم لمس کردم که کلام ایشان دارای نورانیت میباشد که به جرائت میتوانم بگویم که در هیچ کجای عالم اعم از مجالس روضه ودروس یا جلسات سایر علما چه حوزه وچه دانشگاه چنین کلامی که آغشته به نور باشد ندیده ونشنیده بودم.یقینا ایشان دارای جایگاه خاصی در نزد خداوند متعال میباشند که کوردلان یقینا از درک آن وجایگاه بی همتای آن عاجز میباشند.وتقریبا تمام فایل های صوتی ایشان را این حقیر دارم.خلاصه عرض میکنم آن خلا عظیم روحی انسان را که هیچ کدام از مظاهر دنیوی ومادی پر نمیکند وجز خداوند وخالق بشر نمیتواند پرکنددرکلام حضرت آقا ودروس۳ ایشان ورهنمودهای ایشان میتوان به آن ارشاد شد.که صد البته مصداق این کلام گهر بار که(وابتغو الیه الوسیله) وپیروی قلبی از قرآن کریم واهلبیت علیهما السلام وامام عصر (عج الله تعالی فرجه الشریف،).در این وقت کلمات قدرت بیان ارزش وجودی حضرت علامه راندارند.ان شاالله ودر سایه نظرحضرت ولی عصر(عج الله) این ضایعه هرچه زودتر رفع شود وحضرت علامه با سلامت کامل آزاد شوند.اجرکم عندالله.
خوی از توابع آذربایجان غربی👆
و تقدیر ما هم در دیار کوی حضرت رئوف،
این‌گونه شد که زبان حال‌مان این بشود که :


ما ساکنیم در مشهد الرضای تو
و شدیم محروم از نور ولی تو ...😭

تا بوده تاریخ و تقدیر همین بوده
که ارزش وجودی ائمه و اولیای الهی
و عرفا، در مقابله با ظلمت، به فاجعه برسد.
گویی مهدی صاحب الزمان(عج) در دوره‌ها
و همین زمان‌ها، مردم و جوامع را محک
می‌زند، تا عیار ما معلوم بشود، که آیا
آخرین حجت خدا را هم به قتلگاه می‌کشانیم؟
یا واقعا قرار نیست که تاریخ تکرار شود؟!

مشکلاتی که برای جناب علامه مروجی
بوجود آمده هم ادامه همین ماجراهای
تقابل نور و ظلمت است که وقتی با یک
استاد عرفان و معنویت، این برخوردها
می‌شود سر هیچی! تو خود حدیث مفصل
بخوان ازین مجمل! آری، شاید ما از مردم
کوفه هم بدتر باشیم، سنگ محک و عیارمان
را خودمان نمی‌فهمیم اما باطن‌های ما، بر
ولی‌الله اعظم انسان کامل دوران، پوشیده
و مخفی نمی‌ماند.

به جماعت شیعه و مسلمان باید گفت
که هرگاه توانایی فردی و جمعی برای
تغییر تقدیر تاریخ داشتید و هرگاه که
توانستید از جان عرفا، اولیا الهی، علمای
دینی کشور، بدون استثنایی، محافظت کنید.
آن‌گاه ندای اللهم عجل لولیک الفرج را سر
دهید، تا آخرین حجت الهی را هم به قتلگاه
نفرستید. و تاریخ‌تان دوباره تکرار نشود.

در جامعه و بین مردمی که ارزش
وجودی، عرفا و اولیای الهی و علمای دین،
غریب و ناشناخته بماند، یا به تضاد و
کشمکش و بحران برای یکی از دو طرف
منجر شود؛ باید فاتحه فرج و گشایش را
خواند! آیا باز هم تاریخ مو به مو تکرار
می‌شود؟ آیا باز هم قرار است که جان
ارزشمند عرفا و اولیای الهی و علمای دین،
به نیابت از انسان کامل، فدای ظلمت‌ها و
پستی‌ها و خوی شهوت و غضب، مردم
جاهل و بی‌خبر از خدا بشود؟
آیا باز هم در تقابل دنیا و ملکوت،
خیر و شر، ظلمت و نور، تاریخ را
تکرار می‌کنند؟ و باز هم با خیال
راحت، می‌گویند؟ اللهم عجل لولیک الفرج؟
امام صادق(ع)
مؤمن همانند کفه ترازوست؛
هر چه بر ایمانش افزوده شود، بر بلا و سختی هایش اضافه خواهد شد.
کافی؛ 3:354
الْمُومِنُ مِثْلُ کَفَّتی الْمیزانِ کُلَّما زیدَ فی ایمانِهِ زیدَ فی بَلائِهِ.
 
هر که در این بزم مقرب تر است
جام بلا بیشترش می دهند

اقاجان عاشقتم
عاشق اون روح درونت
که از دو لب مبارکت نغمه های راز گفته میشه

گشتم ز عشق دوست مست
شستم ز غیر دوست دست
تا پیش آید هر چه هست
هذا جنون العارفین
از نام در ننگ آمدم
از صلح در جنگ آمدم
از عاقلی تنگ آمدم
هذا جنون العارفین

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

سید امیررضا پولادرگ از بندرلنگه
بندر لنگه👆
در تمنای وصالت دل من خونین شد
خون فشانید و فلق از اثرش رنگین شد
شب هجران ، جگر سوخته سرمایه ی آه
خوب دانی که چه بر حال من مسکین شد
رفتی از کوی  مریدان به غلط زندانی
حاصل هجرت تو بر من مسکین این شد
پیش خود گفتم اگر روز و شبم دست دعا
(شب و روزم به دعا دست برآرم شاید)
به امید فرجی، لیک دعا سنگین شد
خوب دانم نظرت کن فیکون است ولی
بنگر ،شعله چسان بر همگان تضمین شد
آنکه محکوم به زندان ، دل خونین من است
دل من بود در این معرکه شمع آگین شد
قصه حصر چه گویم که به تدبیر تو بود
نظری بود ولی بر دل من (بر جگرم)زوبین شد
شب تار است فراق و سببی این شب قدر
به دعای فرجی کام دلم شیرین شد
فعلا ساکن قم ولی در اصل فارس و شیراز گاهی در منزل شیراز و گاهی منزل قم هستم
بنده سال 1401 شمسی توفیق حج تمتع با مقدماتی که عنایت حضرت دوست بود حاصل و بجز رمی جمرات را که بعلت مشکل جسمی نتوانستم هم در مدینه و در مکه به لطف حضرت مشمول عنایت بودم و اعمال و برنامه‌هایم را مستقل از کاروان انجام دادم. با کاروانی از شیراز که روحانی کا روان از شاگردان مرحوم آقای نجابت بود. ولی کلاً مستقل برنامه ریزی نمودم. و از جمله دعایی که داشتم توفیق رسیدن خدمت یکی از اولیاء الهی بود که آقاجان را در خواب دیدم و شرحی دارد دو مرتبه توفیق حاصل خدمت ایشان برسم الحمدلله مشمول عنایت آقا جان بوده و هستم.
خیلی دوست دارم اگر امکان داشته باشد قدری ادای وظیفه کنم.
جانباز هستم اگر فکر میکنید حضور بنده جهت مراجعه به مبادی ذی‌ربط می تواند موثر باشد سراپا در خدمتم
قم و شیراز👆
به مادرم میگفتم این دین و اسلام و ائمه کار حکومت است . که مردم را در این وادی ها نگه دارد و مردم فقط تقلید کنند و فکر نکنند .
کتابهای زیادی اعم از کتابهای ممنوعه را خوانده بودم .
قرآن ، انجیل، کتابهای شریعتی ، مطهری و حتی انواع کتابهای ضد دین تا اینکه از دین و خداپرستی خارج شدم.
از همسرم سوالاتی می‌پرسیدم که نمی‌توانست جواب آنها را بدهد .
هدفم این بود او را در دینش به شک بیندازم .
به خوبی می‌توانستم اطرافیانم را با استدلال عقل جزئی ام به شک و شبهه در دین بیندازم.
فکر میکردم عقل و ضریب هوشی بالایی دارم. شطرنجباز بودم و به صورت حرفه ای این رشته را ادامه میدادم و دنیای من مقام ها و دستاوردهای ورزشی ام بود.
با کتابهایی که خوانده بودم و چیزهایی که با عقل جزیی فهمیده بودم تصور میکردم من میفهمم که دین و خدا و پیغمبر درست نیست و بقیه ( پدر و مادر و همسر و ...) نمیفهمند و فقط تقلید می‌کنند.
آتئیست شده بودم.
اصلا نمیدانم در سی ام اردیبهشت سال ۹۹ مصادف با ۲۵ رمضان چگونه و از طریق چه کانالی ویسی بسیار کوتاه از استادِ جان را شنیدم .
رعشه ای بر بدنم افتاد .
زلزله ای بر جانم .
ضربه ای به سرم خورد.
به خودم آمدم مدت طولانی وسط حیاط ایستاده بودم می‌لرزیدم وحشت کرده بودم .
و فقط با خودم این جمله را هزار بار تکرار کردم :« حالا چیکار کنم، اگه الان بمیرم چیکار کنم»
ابرویی نشان داد و رخ ببست.
به نماز ایستادم.
و از آن لحظه متولد شدم
و از آن روز که در بند تو ام آزادم.

آقایان نگران نظام، افلا یعقلون؟
کدام منبر در این شهر ، کدام برنامه تلویزیونی با این همه بودجه و هزینه اینگونه زلزله را در وجود انسانها ایجاد کرده و آنها را با دین و مذهب و تشیع آشتی داده است؟؟
نازنین مبرهنی
تهران

#تحلیلگران_مستقل
تهران👆
Forwarded from Mostafa Tahmasbi
من مصطفی طهماسبی متولد ۱۲بهمن ماه ۱۳۵۳ از شهرستان بابل هستم ۰ تحصیلات بنده دبیرستان ناتمام و چند بار تغییر شغل دادم نهایتاً در واحد خبازی( نانوائی بربری) شاغل و بعد از ۲۷ سال با حتساب شغل سخت و زیان آور در آبان ۱۴۰۳ بازنشسته شدم۰ قبلاً تاریخ ۲۶ اسفند سال گذشته عرضکرده بودم که:(سرگشته ای از  شهرستان بابل قریب به نیم قرن مشغول کار و زندگی و دنیا مانده در برزخ دین و دنیا بودم۰ اما نه دنیا برایم ارضا کننده بودونه لذایذ گذرای آن۰ در خانواده مذهبی سنتی اما بی بهره از سوادکافی رشد یافتم۰ اما روحی سرکش در عین حال درون گرا داشتم۰ تحصیلاتم در حد سیکل اما مطالعاتی وافر چه در زمینه های علمی وچه در زمینه های مذهبی داشتم۰ ولی چیزی همیشه درونم در خروش بود و عطشی داشتم که هیچکدام از دریافتهایم مرا سیراب نمیکرد۰ اما یک نام از نوجوانی انگار ناخواسته مرا جذب خود کرده بود۰ ان سالها میگفتند : استاد حسن زاده آملی۰ روحانی که ریاضیدان و منجم بود ۰ در همین حد۰ اما همیشه یک احت ام قلبی نسبت به ایشان داشتم بعنوان آخوندی که بجز فقه و اصول و۰۰۰ که در حوزه ها رایج بود۰ این بود تا در اواسط دهه سوم زندگیم، یکی از دوستانم راهی حوزه علمیه قم شد و درس یکی از شاگردان علامه حسن زاده حاضر شده وما چند تن از دوستان که در یک هیئات بودیم از طریق ایشان با آثار حضرت علامه حسن زاده آشنا شدیم و سر در جزوات عرفانی که تا آن موقع از عرفان فقط اسمی شنیده بودیم و تا این حد که مثلا حافظ ، مولانا ، شاه نعمت الله ولی عارف بوده اند۰ وحتی نمیدانستیم چرا به بعضی ازین عرفا درویش اطلاق میکنند و بعضی را الحق۰ برخی را علی الهی و۰۰۰ وچرا عالمان فقه دراویش، فلاسفه و عارفان را مرتد میدانند۰ اما با کمی مطالعه در این زمینه دریافتیم اینجا آبی میجوشد که میتوان با آن عطش را فرو نشاند اما از آنجا که دیگر سن وسال ما از طلبگی گذشته بود و ما هم شاغل بودیم۰ حضرت علامه هم کلاسهای خودشان که در آمل داشتند دیگر تعطیل کرده ودر خانه نشسته بودند۰ وآثارشان توسط شاگردانشان در حوزه ها تدریس میشد۰ وما با اندک دریافته های خود سر میکردیم تا انکه ایشان ازین نشائه رخت بربست و مارا داغ نمود۰حالا ما شده بودیم مثل تخمی که نیه کاره از زیر مرغ برداشته باشی۰ نه میشود خورد و نه به جوجه تبدیل میشود۰ تامرز ارتداد رفته بودم به افیون وبنگ وخمر پناه بردم ت آنکه نزدیک به دو سال پیش یکی دوستان قدیمم کلیپی از آقا جان جانم استاد حضرت علامه مروجی سبزواری عزیزتر از جانم را برایم فرستاد۰ کمی گوش دادمکمی تاثیر در من گذاشت اما چنان درگیر افیون بودم که بهمین صحنه ختم شد۰ اتفاقی بای خانواده ما افتاد و کل خانواده ما از طرف یکی از بستگان طلسم شد وکسی خانواده ما را به قرآئت قرآن بصورت دائم توصیه کرد همزمان همان دوستم از من خواست اعتادم را کنار بگذارم و یک بار دیگر کلیپی از حضرت آقا برایم فرستاد اما این بار بمن گفت: مصطفی هر چه میخواستی از حضرت علامه حسن زاده رحمه الله دریافت کنی نزد ایشان میابی۰ تمام شد۰ عزیزان چند جلسه پرسش و پاسخ نمیدانم جلسه سوم یا چهارم بود، دگر عزیزان نه خواب داشتم نه خوراک نه شب داشتم نه روز نفهمیدم کی مرفین از بدنم خارج شد ۰نمتوانستم یک رکعت نماز بدون حق حق و گریه و زجه بخوانم آن دین خرافی رفت آن خدای خیالی شکست وجودم بیکباره ویران شد ۰ قریب یکسال گذشته کم کم داشتم آرامش و قرار پیدا میکردم که بار دیگر ویران شدم۰ خدا  چرا ؟  چرا؟۰۰۰۰  استغفرالله ربی واتوب الیه  خدیا به ما رحم کن ۰ بحق صاحب امشب کریم اهل بیت امام حسن مجتبی آقا جان ما را در صحت کامل اول به خانواده ستمدیده اش ویاران فداکارش و همه ارادتمندان بازگردان۰ ام من یجیب المضطر اذا دعا ویکشف السوء  آمین یا رب العالمین) حالا اما دعا میکنم خداوند دو یا سه ماه بمن مهلت دهد تا فرصت پیدا کنم یکبار شیخم را زیارت کنم، صورت روی قدمهایشان بگذارم همان موقع جانم را بگیرد۰ تمام در انتظار آن لحظه بیقرارم
2025/10/27 02:17:54
Back to Top
HTML Embed Code: