.
و من از آغازین روز آفرینشام
در جستوجوی وطنی بودم
برای پیشانیام
در جستوجوی موهای زنی
که مرا بر دیوارها بنویسد و پاک کند..
در جستوجوی عشق زنی
که مرا تا مرزهای خورشید ببرد
و سپس رهایام کند...
#نزار_قبانى
و من از آغازین روز آفرینشام
در جستوجوی وطنی بودم
برای پیشانیام
در جستوجوی موهای زنی
که مرا بر دیوارها بنویسد و پاک کند..
در جستوجوی عشق زنی
که مرا تا مرزهای خورشید ببرد
و سپس رهایام کند...
#نزار_قبانى
❤1
خورشید را کنار می گذارم...
امروز فقط به لب هایت زل می زنم...
"تو" صبح بخیر هایت را تکرار کن
من جان بگیرم...
#لیلا_صابری_منش
امروز فقط به لب هایت زل می زنم...
"تو" صبح بخیر هایت را تکرار کن
من جان بگیرم...
#لیلا_صابری_منش
.
نامت، رازی است
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به توفان بدل میکند
و آتش در گلستانِ ابراهیم میافکند!
مرا زهرهی آن نیست
که نامت را به زبان آرم
در تو مینگرم و میمیرم
#حسینمنزوی
نامت، رازی است
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به توفان بدل میکند
و آتش در گلستانِ ابراهیم میافکند!
مرا زهرهی آن نیست
که نامت را به زبان آرم
در تو مینگرم و میمیرم
#حسینمنزوی
«أحبك جداً»
وأعرف أن الطريق إلى المستحيل طويل...
«فراوان دوستت دارم»
و می دانم که راه منتهی به ناممکن ها
طولانی ست...
#نزار_قبانی
وأعرف أن الطريق إلى المستحيل طويل...
«فراوان دوستت دارم»
و می دانم که راه منتهی به ناممکن ها
طولانی ست...
#نزار_قبانی
شبیه لرزیدن پوست یک مادیان
وقتی گنجشکی بر گرده اش می نشیند
یا لرزیدن دست های مادربزرگ
وقتی چای را
از استکان به نعلبکی می ریخت
می لرزد دل من
وقتی
نام تو را می شنوم
#یغما_گلرویی
وقتی گنجشکی بر گرده اش می نشیند
یا لرزیدن دست های مادربزرگ
وقتی چای را
از استکان به نعلبکی می ریخت
می لرزد دل من
وقتی
نام تو را می شنوم
#یغما_گلرویی
°
عهد کردم که دوستت نداشته باشم.
سپس در برابر این تصمیم شگرف،
ترس مرا فرا گرفت
عهد کردم که برنگردم و برگشتم
که از دلتنگی نمیرم و مُردم...
#نزار_قبانی
عهد کردم که دوستت نداشته باشم.
سپس در برابر این تصمیم شگرف،
ترس مرا فرا گرفت
عهد کردم که برنگردم و برگشتم
که از دلتنگی نمیرم و مُردم...
#نزار_قبانی
چشمانِ "تو"معنای تمامِ
جمله های ناتمامی ست
که عاشقانِ جهان دستپاچه
در لحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند...
#عباس_معروفی
جمله های ناتمامی ست
که عاشقانِ جهان دستپاچه
در لحظه دیدار
فراموشی گرفتند
و از گفتار بازماندند...
#عباس_معروفی
از دست غیبت تو شکایت نمیکنم
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
#حافظ
#شبتون_بخیر 🌙
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور
گر دیگران به عیش و طرب خرمند و شاد
ما را غم نگار بود مایه سرور
#حافظ
#شبتون_بخیر 🌙
هرروز
به شوق تو
بهانه دست خورشید میدهم تابیدارم کند...
من تمام لبخندهای
عاشقی راازلب هایت می نوشم...
جرعه جرعه...
چه تکرار
زیبایست
هرروزصبح
بیدارشدن
باخورشیدنگاهت.....
باخنده های تو...
#عرفانیزدانی
هرروز
به شوق تو
بهانه دست خورشید میدهم تابیدارم کند...
من تمام لبخندهای
عاشقی راازلب هایت می نوشم...
جرعه جرعه...
چه تکرار
زیبایست
هرروزصبح
بیدارشدن
باخورشیدنگاهت.....
باخنده های تو...
#عرفانیزدانی
و امروز صبح
باز هواے چشمانت را ڪردم!
هوای یک بوسه،
و نگاه معصومانهے ڪودڪانهات...
در ڪجاے این شهر خوابیدهای؟
بوسه از ڪدام سو روانه ڪنم؟
تا عطرش به لبانت بنشیند...
امروز هم شبیه دیروز
با خیالت پنجره را باز ڪردم!
من بودم و خورشید،
و عابرے
ڪه شبیه تو راه میرفت...!
#مهران_رمضانیان
باز هواے چشمانت را ڪردم!
هوای یک بوسه،
و نگاه معصومانهے ڪودڪانهات...
در ڪجاے این شهر خوابیدهای؟
بوسه از ڪدام سو روانه ڪنم؟
تا عطرش به لبانت بنشیند...
امروز هم شبیه دیروز
با خیالت پنجره را باز ڪردم!
من بودم و خورشید،
و عابرے
ڪه شبیه تو راه میرفت...!
#مهران_رمضانیان
بعضی روزها
آدم دلش یک معجزه می خواهد،
معجزهای شبیه به باران
معجزهای شبیه به یک خیابان
که از آنسویش یک نفر بیاید
و هوای خوب خیابان را به خانه ات بیاورد.
یا بگذارید اینطور بگویم؛
بعضی روزها
آدم دلش یک نفر را می خواهد
که از آنسوی خیابان با باران بیاید،
با باران بنشیند و چکه چکه حال تو را خوب کند...
#حمید_رها
بعضی روزها
آدم دلش یک معجزه می خواهد،
معجزهای شبیه به باران
معجزهای شبیه به یک خیابان
که از آنسویش یک نفر بیاید
و هوای خوب خیابان را به خانه ات بیاورد.
یا بگذارید اینطور بگویم؛
بعضی روزها
آدم دلش یک نفر را می خواهد
که از آنسوی خیابان با باران بیاید،
با باران بنشیند و چکه چکه حال تو را خوب کند...
#حمید_رها
°
لعنتی را دوست دارم
مثل یک استکان چای کمر باریک است
نزدیکش که میشوم...
عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد!
توی چشم هایش زل میزنم و دستش را میگیرم
عطر هل ، هولم میکند!
و میبوسمش، میبوسمش ...
شیرین مثل نبات!
پس...
الکی نیست؛
خستگی هایم را دور میریزی!
معجون زیبای دوست داشتنی ام
#حامد_نیازی
لعنتی را دوست دارم
مثل یک استکان چای کمر باریک است
نزدیکش که میشوم...
عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد!
توی چشم هایش زل میزنم و دستش را میگیرم
عطر هل ، هولم میکند!
و میبوسمش، میبوسمش ...
شیرین مثل نبات!
پس...
الکی نیست؛
خستگی هایم را دور میریزی!
معجون زیبای دوست داشتنی ام
#حامد_نیازی
بلا تکلیفم...
دُرُست مثل ...
نامه های عاشقانه ای که...
درحجم بی کسی...
به مقصد نرسیده اند...
و کسی سراغشان نمی آید...
جا مانده اند...
کنج پست خانه !!
#سوسن_درفش
دُرُست مثل ...
نامه های عاشقانه ای که...
درحجم بی کسی...
به مقصد نرسیده اند...
و کسی سراغشان نمی آید...
جا مانده اند...
کنج پست خانه !!
#سوسن_درفش
°
من پُر از دوست داشتنِ توام
پر از ذراتِ معلّقِ عشقت
پر از آغوشی که الگوی قد و قوارهی توست
و حجمِ تنِ تو را در خودش گود انداخته است
من مسئولِ خواستنِ توام
و سرودی از این بهتر برای سرودن ندارم
#زهرا_سرکارراه
من پُر از دوست داشتنِ توام
پر از ذراتِ معلّقِ عشقت
پر از آغوشی که الگوی قد و قوارهی توست
و حجمِ تنِ تو را در خودش گود انداخته است
من مسئولِ خواستنِ توام
و سرودی از این بهتر برای سرودن ندارم
#زهرا_سرکارراه
°
شاید باورت نشود،
اما بی آنکه بدانی
تو را در لا به لای ؛
صفحات خط خطی شدهی دفترم
دوست دارم ..
و با کشیدن دستم بر روی خطوط
نوازشت میکنم ..!
#مانی_دانته
شاید باورت نشود،
اما بی آنکه بدانی
تو را در لا به لای ؛
صفحات خط خطی شدهی دفترم
دوست دارم ..
و با کشیدن دستم بر روی خطوط
نوازشت میکنم ..!
#مانی_دانته