ای كاش میتوانستم
بگويم كه با من
چه میكنی؛
تو جانی در جانم میآفرينی،
تو تنها سببی هستی
كه به خاطر آن
روزهای بيشتر شبهای بيشتر
و سهم بيشتری از زندگی میخواهم،
تو به من اطمينان میدهی
كه فردايی
وجود دارد...
#جبرانخلیلجبران
ای كاش میتوانستم
بگويم كه با من
چه میكنی؛
تو جانی در جانم میآفرينی،
تو تنها سببی هستی
كه به خاطر آن
روزهای بيشتر شبهای بيشتر
و سهم بيشتری از زندگی میخواهم،
تو به من اطمينان میدهی
كه فردايی
وجود دارد...
#جبرانخلیلجبران
°
بنشین تا نگاهت کنم
دارم شعری به قداست چشمانت، می خوانم!
از مژگانی، که عشق را ردیف کرده اند!
در صف آرایی سیّالی ممتد
چون گل یاسی، که
شب و روز، باز و بسته می شود!
و عطر ایوان را مست از زندگی می کند!
بر چهار پایه ای ، که
خیال تو بر آن نشسته ...
#عرفان_یزدانی
بنشین تا نگاهت کنم
دارم شعری به قداست چشمانت، می خوانم!
از مژگانی، که عشق را ردیف کرده اند!
در صف آرایی سیّالی ممتد
چون گل یاسی، که
شب و روز، باز و بسته می شود!
و عطر ایوان را مست از زندگی می کند!
بر چهار پایه ای ، که
خیال تو بر آن نشسته ...
#عرفان_یزدانی
تو را دوست میدارم
بی آنکه بدانم تو ضرورتِ منی
آب را که مینوشی
هوا را که میبلعی
نمیفهمی جیرهبندی چه مکافاتیست
تنها در نبودِ تو بود
که فهمیدم
دوست داشتنِ تو
مایهی حیات من است...
#زهرا_سرکارراه
بی آنکه بدانم تو ضرورتِ منی
آب را که مینوشی
هوا را که میبلعی
نمیفهمی جیرهبندی چه مکافاتیست
تنها در نبودِ تو بود
که فهمیدم
دوست داشتنِ تو
مایهی حیات من است...
#زهرا_سرکارراه
زخمی، که بر دل آید ، مرهم نباشد او را
خامی که دل ندارد این غم نباشد او را
گفتی که: دل بدوده، من جان همی فرستم
زیرا که با چنان رخ دل کم نباشد او را
#اوحدی_مراغه_ای
#شبتون_بخیر 🌙
خامی که دل ندارد این غم نباشد او را
گفتی که: دل بدوده، من جان همی فرستم
زیرا که با چنان رخ دل کم نباشد او را
#اوحدی_مراغه_ای
#شبتون_بخیر 🌙
.
این منم که هرصبح
دلم را به عشق
و گلویم را به دوست داشتن ات تازه میکنم،
این منم که هرصبح
از تو خیر میخواهم
از خدا برکت،
این منم که چون میخندی،
ذوق از درونم بیرون میجهد،
و به چشمانم میخزد،
این منم که دوستت دارم
این منم که میگویم عشق
یعنی
صمیمیتی از جنس دوست داشتن ات...
#حمید_رها
این منم که هرصبح
دلم را به عشق
و گلویم را به دوست داشتن ات تازه میکنم،
این منم که هرصبح
از تو خیر میخواهم
از خدا برکت،
این منم که چون میخندی،
ذوق از درونم بیرون میجهد،
و به چشمانم میخزد،
این منم که دوستت دارم
این منم که میگویم عشق
یعنی
صمیمیتی از جنس دوست داشتن ات...
#حمید_رها
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم ...
#فروغ_فرخزاد
باورم ناید که عاشق گشته ام
گوئیا «او» مرده در من کاینچنین
خسته و خاموش و باطل گشته ام
هر دم از آئینه می پرسم ملول
چیستم دیگر، بچشمت چیستم؟
لیک در آئینه می بینم که، وای
سایه ای هم زانچه بودم نیستم ...
#فروغ_فرخزاد
°
جانانم
امروز به خاطر شعر،
فردا،
به خاطر عشق،
و روزهای دیگر
به هربهانه ای باید تورا خواست...
#حمید_رها
جانانم
امروز به خاطر شعر،
فردا،
به خاطر عشق،
و روزهای دیگر
به هربهانه ای باید تورا خواست...
#حمید_رها
شبانه شعری چگونه توان نوشت
تا هم از قلب من سخن بگوید هم از بازویم؟
شبانه شعری چنین
چگونه توان نوشت؟
من آن خاكستر سردم كه در من
شعله همه عصیانهاست،
من آن دریای آرامم كه در من
فریاد همه توفان هاست،
من آن سرداب تاریكم كه در من
آتش همه ایمانهاست...
#احمد_شاملو
تا هم از قلب من سخن بگوید هم از بازویم؟
شبانه شعری چنین
چگونه توان نوشت؟
من آن خاكستر سردم كه در من
شعله همه عصیانهاست،
من آن دریای آرامم كه در من
فریاد همه توفان هاست،
من آن سرداب تاریكم كه در من
آتش همه ایمانهاست...
#احمد_شاملو
آرام جانم
بمان
و با ناز نگاهت
شب هایم را به رنگ نور در اور
نمی دانی چقدر دلم برای قدم زدن با تو زیر نور مهتاب تنگ شده
باش
و این شب ها را پر کن از عشقی که
اندازه اش همیشگی است....
#امیر_عباس_خالق_وردی
#شبتون_بخیر 🌙
آرام جانم
بمان
و با ناز نگاهت
شب هایم را به رنگ نور در اور
نمی دانی چقدر دلم برای قدم زدن با تو زیر نور مهتاب تنگ شده
باش
و این شب ها را پر کن از عشقی که
اندازه اش همیشگی است....
#امیر_عباس_خالق_وردی
#شبتون_بخیر 🌙
آفتاب تویی
که ترانه صبح را می نوازی
و من واژه هایم را
در انعکاس چشمانت
شعر می کنم
سپیدی صبح بر دامنت
چنگ می زند
و تو سلانه سلانه
با لبخندت زندگی را نوید می دهی
#مریم_پورقلی
.
که ترانه صبح را می نوازی
و من واژه هایم را
در انعکاس چشمانت
شعر می کنم
سپیدی صبح بر دامنت
چنگ می زند
و تو سلانه سلانه
با لبخندت زندگی را نوید می دهی
#مریم_پورقلی
.
یک نفر باید باشد
که قبل از گنجشکهای پشت پنجرهات
که قبل از زنگخوردن ساعت تنظیم شدهات
نگران چشمهایت باشد...
که خواب نمانند...
که صدای اول صبحت را با دنیا عوض نکند...
یک نفر باید باشد.
#علی_قاضينظام
که قبل از گنجشکهای پشت پنجرهات
که قبل از زنگخوردن ساعت تنظیم شدهات
نگران چشمهایت باشد...
که خواب نمانند...
که صدای اول صبحت را با دنیا عوض نکند...
یک نفر باید باشد.
#علی_قاضينظام
❤2
نه، نمیتوانم فراموشت کنم
زخمهای من،
بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند
بالهای من
تکهتکه فرو میریزند
خیابانها بیحضور تو
راههای آشکار جهنماند
تو پرندهای معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
نمیتوانم
نمیخواهم که فراموشت کنم
#شمس_لنگرودی
زخمهای من،
بیحضور تو از تسکین سر باز میزنند
بالهای من
تکهتکه فرو میریزند
خیابانها بیحضور تو
راههای آشکار جهنماند
تو پرندهای معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
نمیتوانم
نمیخواهم که فراموشت کنم
#شمس_لنگرودی
امروز که پاییز به من تاخته
و پنجرههایم را گرفته،
نیاز دارم که نامت را بر زبان بیاورم...
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم.
به لباس نیاز دارم، به بارانی
و به تو...
ای ردای بافتهشده
از شکوفهٔ پرتقال و گلهای شببو!
#نزار_قبانی
و پنجرههایم را گرفته،
نیاز دارم که نامت را بر زبان بیاورم...
نیاز دارم که آتش کوچکی برافروزم.
به لباس نیاز دارم، به بارانی
و به تو...
ای ردای بافتهشده
از شکوفهٔ پرتقال و گلهای شببو!
#نزار_قبانی
❤1
