Telegram Web Link
گفتم که ز تیر که چنین غرقه به خوئی

گفتا به ره ابروی کمانی به کمین بود

#بلنداقبال
کشید این دل گریبانم به سوی کوی آن یارم

در آن کویی که می خوردم گرو شد کفش و دستارم

#مولانا
ازان لب نیم جانی عاریت دارم بیا جانا

بنه لب بر لبم کان عاریت را با تو بسپارم

#جامی
ز هجر و وصل آن دلبر کدامین گفتنم خوشتر

به وصلش بیم هجر او به هجرش شوق دیدارم

#غبار_همدانی
ضیای مهر رخسارش به ایمانم کند دعوت

سواد کفر زلفش می‌کند تکلیف زنارم

#طغرل_احراری
هلال ابرویش عید صیام آمد به چشم من

که تا از خون دل کردم تمام امروز افطارم

#طغرل_احراری
گفتم به لطافت گلی ای سرو قباپوش

یا نی‌شکر اندر کمری؟ گفت که هر دو

#کمال_خجندی
گفتم که به یک عشوه ربایی ز سرم عقل

یا جان من از تن ببری؟ گفت که هر دو

#کمال_خجندی
بر میان او ببندم چون کمر خود را به زر

تا همه اسرار پنهان فاش گردد مو به مو

#ناصر_بخارایی
غیرت جان اسیری در نماز عشق بین

جز به محراب دو ابروی تو نارد سرفرو

#اسیری_لاهیجانی
بر سر کویش، هلالی، رخ بخون شستن چه سود؟

سوی تیغ آبدارش بین و دست از جان بشو

#هلالی_جغتایی
ظاهر از شام غریبان است احوال غریب

حال دل پیداست از زلف پریشان حال او

#صائب_تبريزي
گیرم بر اندازی نقاب بنمائی آن رخ بی‌حجاب

لیکن سرت گردم مرا یارائی دیدار کو

#فیض_کاشانی
از رنج مگو با من شوریده که دانی

دیدن نتوانم که به گیسوی تو شانه است

#صفی_علیشاه
روزم همه شد شام و نیامد سحری مست

با او چه توان کرد که مخمور شبانه است

#صفی_علیشاه
گفتم رخ تو بدر و کمان ابرویت هلال

بر بدر کی هلال سیه توام اوفتد

#آشفته_شیرازی
خال لبت بیان معما کند وز او

باشد مگر که مسئله مبهم اوفتد

#صفی_علیشاه
اهل دل زلف درازت رشته جان گفته‌اند

زین حدیثم بوی جان آمد که ایشان گفته‌اند

#کمال_خجندی
وصف آن زلف و دهان سوداییان تنگدل

نیک نامفهوم و بیش از حد پریشان گفته‌اند

#کمال_خجندی
باغبانا، چو سهی قامت ما، در بستان،

هیچ دیدی که صنوبر دل و جان بار آورد؟

#افسر_کرمانی
2025/10/26 06:43:57
Back to Top
HTML Embed Code: