،وقایع روز هشتم محرم
در این روز «یزید بن حصین همدانی » از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه می کنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم; آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم .
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند .
امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام «عمرو بن قرظة » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند . امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «عباس » و فرزندش «علی اکبر» را نزد خود نگاه داشت . عمر بن سعد نیز فرزندش «حفص » و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد .
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد . یک بار گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم . ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند .
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد . به خدا سوگند! من می دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است .
پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم . عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، «شمر بن ذی الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند .
📚منابع
کشف الغمة، ج 2، ص 47 .
بحارالانوار، ج 44، ص 388 .
ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 82 .
@shiahadith
در این روز «یزید بن حصین همدانی » از امام علیه السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد; عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان می پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آنها گرفته ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می نوشند از آنان مضایقه می کنی؟
عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من می دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته ام و نمی دانم باید چه کنم; آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی بینم که بتوانم از آن گذشت کنم .
یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند .
امام علیه السلام مردی از یاران خود بنام «عمرو بن قرظة » را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.
شب هنگام امام حسین علیه السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند . امام حسین علیه السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود «عباس » و فرزندش «علی اکبر» را نزد خود نگاه داشت . عمر بن سعد نیز فرزندش «حفص » و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد .
در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه السلام که فرمود: آیا می خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد . یک بار گفت: می ترسم خانه ام را خراب کنند! امام علیه السلام فرمود: من خانه ات را می سازم . ابن سعد گفت: می ترسم اموال و املاکم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم . عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم و می ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند .
حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی گردد، از جای برخاست در حالی که می فرمود: تو را چه می شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد . به خدا سوگند! من می دانم که از گندم عراق نخواهی خورد!
ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است .
پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه ای به عبیدالله نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین علیه السلام را رها کنند; چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی گردم یا به مملکت دیگری می روم . عبیدالله در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، «شمر بن ذی الجوشن » سخت برآشفت و نگذاشت عبیدالله با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند .
📚منابع
کشف الغمة، ج 2، ص 47 .
بحارالانوار، ج 44، ص 388 .
ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 82 .
@shiahadith
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سوال پرتکرار این روزها درمورد علت عدم حضور رهبر انقلاب در عزاداری حسینه امام خمینی و پاسخ کوتاه
@shiahadith
@shiahadith
چرا #قبر_حضرت_اباالفضل_العباس (ع) كوچك است💠
در زمان مرحوم علامه ي بحرالعلوم قدس سره، قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام خراب شد.
به علامه ي بحرالعلوم خبر دادند که قبر مقدس حضرت عباس عليه السلام دارد خراب مي شود علامه بحرالعلوم دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود.
بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند.
در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه مي فرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟
💥استاد بنا گفت: «ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشته اند. به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار مي گرفته است.
پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من مي بينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!»
آيا شنيده هاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟!
علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه ي طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرومي ريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟
🥀علامه فرمودند: استاد بنا! پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيده هاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليه السلام افتادم.
آري حضرت عباس عليه السلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و گرزها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خونين تبديل شد.
آيا انتظار داري که بدن پاره پاره ي حضرت عباس عليه السلام که توسط امام سجاد عليه السلام جمع آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟
📚کرامات العباسيه ص 78
@shiahadith
در زمان مرحوم علامه ي بحرالعلوم قدس سره، قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام خراب شد.
به علامه ي بحرالعلوم خبر دادند که قبر مقدس حضرت عباس عليه السلام دارد خراب مي شود علامه بحرالعلوم دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود.
بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند.
در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه مي فرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟
💥استاد بنا گفت: «ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشته اند. به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار مي گرفته است.
پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من مي بينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!»
آيا شنيده هاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟!
علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه ي طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرومي ريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟
🥀علامه فرمودند: استاد بنا! پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيده هاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليه السلام افتادم.
آري حضرت عباس عليه السلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و گرزها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خونين تبديل شد.
آيا انتظار داري که بدن پاره پاره ي حضرت عباس عليه السلام که توسط امام سجاد عليه السلام جمع آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟
📚کرامات العباسيه ص 78
@shiahadith
Audio
.
🏴یه قلب مبتلا تو این سينست
مریضم و دوام اباالفضله
🏴سينه ما سینه زنا وقفه
موقوفه آقام اباالفضله
#اباالفضل_العباس
حاج محمود کریمی
@shiahadith
🏴یه قلب مبتلا تو این سينست
مریضم و دوام اباالفضله
🏴سينه ما سینه زنا وقفه
موقوفه آقام اباالفضله
#اباالفضل_العباس
حاج محمود کریمی
@shiahadith
⚫️ وقایع روز نهم محرم
▫️ شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان نامه ای برای اقوام دور که برای نزدیکی به آنها(خواهرزادگان میگفت) و از جمله حضرت عباس علیه السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیک خیام امام حسین علیه السلام آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام که مادرشان ام البنین علیها السلام بود) را طلبید . آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیدالله برایتان امان گرفته ام . آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!
▫️ در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه السلام امام را باخبر کرد. امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد که اینان می گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید .
▫️امام حسین علیه السلام به عباس فرمودند: اگر می توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم . خدای متعال می داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست . عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ «عمرو بن حجاج » گفت: سبحان الله! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی .
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیدالله می سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.
▫️در شب عاشورا به «محمد بن بشیر حضرمی » یکی از یاران امام حسین علیه السلام خبر دادند که فرزندت در سرحد ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم . امام حسین علیه السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش .
محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم .
امام علیه السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.
▫️ امام حسین علیه السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس «قاسم بن الحسن » به امام علیه السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین تر است . امام علیه السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی
قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه ها هم حمله می کنند؟ امام علیه السلام به ماجرای شهادت عبدالله اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.
▫️امام علیه السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه السلام بسیار سودمند بود.
منابع
۱، انساب الاشراف، ج 3، ص 184 .
۲، الملهوف، ص 38 .
۳، ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 91 .
۴، الملهوف، ص 39 .
۵ ،نفس المهموم، ص 230
@shiahadith
▫️ شمر که با قصد جنگ وارد کربلا شده بود، از عبیدالله بن زیاد امان نامه ای برای اقوام دور که برای نزدیکی به آنها(خواهرزادگان میگفت) و از جمله حضرت عباس علیه السلام گرفته بود که در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه کرد و ایشان نپذیرفت.
شمر نزدیک خیام امام حسین علیه السلام آمد و عباس، عبدالله، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه السلام که مادرشان ام البنین علیها السلام بود) را طلبید . آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیدالله برایتان امان گرفته ام . آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!
▫️ در این روز اعلان جنگ شد که حضرت عباس علیه السلام امام را باخبر کرد. امام حسین علیه السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس که چه قصدی دارند؟
حضرت عباس علیه السلام رفت و خبر آورد که اینان می گویند: یا حکم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید .
▫️امام حسین علیه السلام به عباس فرمودند: اگر می توانی آنها را متقاعد کن که جنگ را تا فردا به تاخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگذاریم . خدای متعال می داند که من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.
حضرت عباس علیه السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست . عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشکریان خود پرسید که چه باید کرد؟ «عمرو بن حجاج » گفت: سبحان الله! اگر اهل دیلم و کفار از تو چنین تقاضایی می کردند سزاوار بود که با آنها موافقت کنی .
عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت می دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیدالله می سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.
▫️در شب عاشورا به «محمد بن بشیر حضرمی » یکی از یاران امام حسین علیه السلام خبر دادند که فرزندت در سرحد ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو می کنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم . امام حسین علیه السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد کردن فرزندت بکوش .
محمد بن بشیر گفت: در حالی که زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین کنم و از تو جدا شوم .
امام علیه السلام پنج جامه به او داد که هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت که همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف کند.
▫️ امام حسین علیه السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس «قاسم بن الحسن » به امام علیه السلام عرض کرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض کرد: ای عمو! مرگ در کام من از عسل شیرین تر است . امام علیه السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنکه به رنج سختی مبتلا شوی
قاسم گفت: مگر لشکر دشمن به خیمه ها هم حمله می کنند؟ امام علیه السلام به ماجرای شهادت عبدالله اشاره نمودند که قاسم بن الحسن تاب نیاورد و گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.
▫️امام علیه السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه ها حفر کنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاکی که در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه السلام بسیار سودمند بود.
منابع
۱، انساب الاشراف، ج 3، ص 184 .
۲، الملهوف، ص 38 .
۳، ارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 91 .
۴، الملهوف، ص 39 .
۵ ،نفس المهموم، ص 230
@shiahadith
مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی علیهالسلام امشب با حضور حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی در حسینیه امام خمینی (ره) برگزار شد.
۱۴۰۴/۴/۱۴
@shiahadith
۱۴۰۴/۴/۱۴
@shiahadith
رهبرانتان زیر گنبد آهنین پناه گرفته اند؟
ما و رهبرمان در پناه پرچم حسینیم...
عالم از این بهتر، پناه ندارد🖤
@shiahadith
ما و رهبرمان در پناه پرچم حسینیم...
عالم از این بهتر، پناه ندارد🖤
@shiahadith
🔺از جمله اعمال مستحبی روز عاشورا ؛ گفتن #هزار_مرتبه_لعن بر قاتلان اباعبدالله الحسین (ع) است. اینگونه:
▪️«اللّٰهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ.»
خداوندا بر قاتلان حسین (علیهالسلام) لعنت فرست.
🔺در این لحظات بر این ذکر مداومت کنیم
زیارت عاشورا فراموش نشود
عظم الله اجورنا و اجورکم
@shiahadith
▪️«اللّٰهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ.»
خداوندا بر قاتلان حسین (علیهالسلام) لعنت فرست.
🔺در این لحظات بر این ذکر مداومت کنیم
زیارت عاشورا فراموش نشود
عظم الله اجورنا و اجورکم
@shiahadith
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♨️ یزیدی شدن با لایک کردن!!!
💢 فلسفه لعن کسانی که در روز عاشورا شمشیر و نیزه نزدند!
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
@shiahadith
💢 فلسفه لعن کسانی که در روز عاشورا شمشیر و نیزه نزدند!
🔹 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
@shiahadith
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📣 خروش میلیونی ظهر عاشورا در بینالحرمین(ركضة طويريج)
🔸 ظهر عاشورا، بینالحرمین به موجی بیپایان از اشک، عشق و ارادت تبدیل شد.
🔸 سیل جمعیت، در سوگ سیدالشهدا (علیه السلام) و وفادارانش، جلوهای باشکوه از حماسه، ایمان و دلدادگی را رقم زد و جهان را به تماشای عظمت عشق حسینی واداشت.
@shiahadith
🔸 ظهر عاشورا، بینالحرمین به موجی بیپایان از اشک، عشق و ارادت تبدیل شد.
🔸 سیل جمعیت، در سوگ سیدالشهدا (علیه السلام) و وفادارانش، جلوهای باشکوه از حماسه، ایمان و دلدادگی را رقم زد و جهان را به تماشای عظمت عشق حسینی واداشت.
@shiahadith
🔹وقایع بعد از شهادت امام حسین عليه السلام در روز عاشورا 🔹
دشمنان اهل بیت پس از شهادت امام حسین(ع) دست از جنایات فجیع خود برنداشتند و به سوی خیمه ها رفتند تا هر آنچه در آنجا بود را به یغما ببرند. دشمن حتی به حریم اهل بیت نیز رحم نکردند و زیورآلات و لباسهای زنان را به تاراج بردند.(الارشاد، ص 468)
از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذی الجوشن و گروهی از پیادگان، از خیمه ها گذشتیم تا به علی بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیماری از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند:که این بیمار را هم بکشیم؟ من گفتم:سبحان الله چه بی رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم می خواهید بکشید؟ همین بیماری که بر او عارض شده، او را کافی است. به هر طریقی بود آنان را از کشتن علی بن الحسین علیه السلام بازداشتم، ولی آن بی رحم ها پوستی را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.(منتهی الامال ، ج 1، ص 399)
دشمنان پس از به یغما بردن خیمه ها و غارت دارایی های بازماندگان، خیمه ها را آتش زدند. زنان و کودکان بی سرپرست از خیمه ها خارج شدند و در بیابانهای اطراف با صدا و بلند شیون و گریه سردادند و اسیر شدند.( لهوف سید بن طاووس ، ص 150)
تاختن دشمن با اسب بر پیکر شهدا:
به دستور عمر بن سعد، ده نفر از سپاه دشمن آمادگی خود را برای تاختن با اسب بر روی پیکر شهدا اعلام کردند. این عده پس از نعل بندی اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهای پر از جراحت و بی سر شهیدان را در هم شکستند.( الارشاد، ص 469 و معالم المدرستین ، ج 3، ص 169 )
آنها پس از کار ننگین خود برای دریافت جایزه به نزد عبیدالله بن زیاد رفته و گفتند:ما کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدی که استخوانهای سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم !عبیدالله بن زیاد، اعتنایی به آن ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکی به آنها بدهند.
مختار ثقفی با قیام خود برای خونخاهی از شهیدان کربلا دستور داد تا با میخ های آهنین، دست و پای این ده نفر را بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش از هلاکت شدنشان اعضا و اجزای بدنشان از هم جدا شد.(ماهیت قیام مختار، ص 456)
▫️فرستادن سر مقدس امام حسین(ع) به کوفه
عمر بن سعد برای اعلام وفاداری و عرض خوش خدمتی به عبیدالله بن زیاد در عصر عاشورا، دستور داد سر بریده امام حسین(ع) را به کوفه برده و پایان جنگ را اعلام کنند. خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم مامور انجام این کار شدند.
آنها شبانه به کوفه رسیدند اما چون دارالاماره بسته بود، خولی سر مبارک امام را به خانه خود برد تا در روز یازدهم ماه محرم به نزد عبیدالله بن زیاد ببرد. سرهای دیگر شهدا نیز میان سرکردگان جنایت کار تقسیم شد تا برای دریافت جایزه به نزد عبیدالله ببرند.
(الارشاد، ص 470 ؛ معالم المدرستین ، ج 3، ص 173 و منتهی الامال ، ج 1، ص 401)
@shiahadith
دشمنان اهل بیت پس از شهادت امام حسین(ع) دست از جنایات فجیع خود برنداشتند و به سوی خیمه ها رفتند تا هر آنچه در آنجا بود را به یغما ببرند. دشمن حتی به حریم اهل بیت نیز رحم نکردند و زیورآلات و لباسهای زنان را به تاراج بردند.(الارشاد، ص 468)
از حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذی الجوشن و گروهی از پیادگان، از خیمه ها گذشتیم تا به علی بن الحسین علیه السلام رسیدیم که از شدت بیماری از هوش رفته بود. همراهان شمر گفتند:که این بیمار را هم بکشیم؟ من گفتم:سبحان الله چه بی رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم می خواهید بکشید؟ همین بیماری که بر او عارض شده، او را کافی است. به هر طریقی بود آنان را از کشتن علی بن الحسین علیه السلام بازداشتم، ولی آن بی رحم ها پوستی را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.(منتهی الامال ، ج 1، ص 399)
دشمنان پس از به یغما بردن خیمه ها و غارت دارایی های بازماندگان، خیمه ها را آتش زدند. زنان و کودکان بی سرپرست از خیمه ها خارج شدند و در بیابانهای اطراف با صدا و بلند شیون و گریه سردادند و اسیر شدند.( لهوف سید بن طاووس ، ص 150)
تاختن دشمن با اسب بر پیکر شهدا:
به دستور عمر بن سعد، ده نفر از سپاه دشمن آمادگی خود را برای تاختن با اسب بر روی پیکر شهدا اعلام کردند. این عده پس از نعل بندی اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین علیه السلام اسب تاختند و پیکرهای پر از جراحت و بی سر شهیدان را در هم شکستند.( الارشاد، ص 469 و معالم المدرستین ، ج 3، ص 169 )
آنها پس از کار ننگین خود برای دریافت جایزه به نزد عبیدالله بن زیاد رفته و گفتند:ما کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدی که استخوانهای سینه آنان را در زیر سم ستوران چون آرد نرم کردیم !عبیدالله بن زیاد، اعتنایی به آن ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکی به آنها بدهند.
مختار ثقفی با قیام خود برای خونخاهی از شهیدان کربلا دستور داد تا با میخ های آهنین، دست و پای این ده نفر را بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش از هلاکت شدنشان اعضا و اجزای بدنشان از هم جدا شد.(ماهیت قیام مختار، ص 456)
▫️فرستادن سر مقدس امام حسین(ع) به کوفه
عمر بن سعد برای اعلام وفاداری و عرض خوش خدمتی به عبیدالله بن زیاد در عصر عاشورا، دستور داد سر بریده امام حسین(ع) را به کوفه برده و پایان جنگ را اعلام کنند. خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم مامور انجام این کار شدند.
آنها شبانه به کوفه رسیدند اما چون دارالاماره بسته بود، خولی سر مبارک امام را به خانه خود برد تا در روز یازدهم ماه محرم به نزد عبیدالله بن زیاد ببرد. سرهای دیگر شهدا نیز میان سرکردگان جنایت کار تقسیم شد تا برای دریافت جایزه به نزد عبیدالله ببرند.
(الارشاد، ص 470 ؛ معالم المدرستین ، ج 3، ص 173 و منتهی الامال ، ج 1، ص 401)
@shiahadith
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♡
شب شام غریبان و درب ورودی حرم بی بی زینب سلام الله علیها ...
با همین تصاویر باید دق کرد...😔
@shiahadith
شب شام غریبان و درب ورودی حرم بی بی زینب سلام الله علیها ...
با همین تصاویر باید دق کرد...😔
@shiahadith
🏴امام سجّاد سلام الله علیه فرمود:
◼️«أنَا ابنُ مَنَ بَكَت عَلَيهِ مَلائِكَةُ السَّماءِ أنَا ابنُ مَن ناحَتْ عَلَيهِ الجِنُّ فِي الأرضِ و الطِّيرُ فِي الهَواءِ»
🔹من پسر كسى هستم كه فرشتگان آسمان بر او گريستند. من پسر كسى هستم كه جنّيان در زمين و پرندگان در هوا بر او نوحه سرايى كردند.
📚مناقب آل ابی طالب،ج3،ص305
⚫️ شهادت حضرت زین العابدین علیه السلام تسلیت
@shiahadith
◼️«أنَا ابنُ مَنَ بَكَت عَلَيهِ مَلائِكَةُ السَّماءِ أنَا ابنُ مَن ناحَتْ عَلَيهِ الجِنُّ فِي الأرضِ و الطِّيرُ فِي الهَواءِ»
🔹من پسر كسى هستم كه فرشتگان آسمان بر او گريستند. من پسر كسى هستم كه جنّيان در زمين و پرندگان در هوا بر او نوحه سرايى كردند.
📚مناقب آل ابی طالب،ج3،ص305
⚫️ شهادت حضرت زین العابدین علیه السلام تسلیت
@shiahadith
🔵 در ۱۳ محرم چه اتفاقی افتاد؟
در کتاب بحار الانوار از علامه مجلسی (رحمه الله) در خصوص روز سیزدهم محرم چنین آمده است:
👈در این روز زنان بنی اسد برای برداشتن آب راهی نهر فرات شده در کنار نهر فرات با پیکرهای بی جان کشتههایی مواجه شدند که گویی همین امروز جان باخته اند. زنان شیون کنان و گریان به عشیره خود بازگشته خطاب به مردان عشیره گفتند شما را چه میشود که نشسته اید و پیکر بی جان امام حسین (ع) و اهل بیت و یارانش پاره پاره روی ریگهای بیابان افتاده اند؟ شما در روز قیامت هنگام روبرو شدن با پیامبر، حضرت زهرا و امیرمومنان علی بن ابیطالب (صلوات الله علیهم اجمعین) چه پاسخ خواهید داد و چگونه عذر تقصیر خواهید آورد؟ اگر شما اقدامی ننمائید ما خود اقدام به تدفین ایشان خواهیم نمود.
👈مردان عشیره بنی اسد برای تدفین پیکر شهدای کربلا به پا خواسته و عزم خویش را جزم نمودند، اما پیکر شهدا همگی ناشناس بر زمین افتاده بود. در این هنگام سواری از راه دور در حالی که اشک دیدگان صورتش را فرا گرفته بود، به ایشان نزدیک شد. سوار خطاب به مردان بنی اسد چنین گفت: ای مردان بنی اسد من نام صاحب این پیکرها را میدانم. پس در کنار پیکر مطهر پدر بزرگوارش امام حسین (ع) قرار گرفته، آن بدن مطهر را در آغوش گرفته، به بوئیدن و بوسیدن آن بدن پاک مشغول شد و با پدر خویش به سخن گفتن پرداخت. سپس پیکر پدرش را به محل قبر منتقل و با کمی کنار زدن خاک، قبری آماده برای امام حسین (ع) پدیدار گشت.
👈 سپس وی بدن پدرش را به تنهایی و بدون کمک دیگران در مضجع شریفش قرار داد و خطاب به حاضران گفت: مرا در تدفین پدرم، کسی یاری میرساند.
👈هنگامی که پدر را در قبر قرار داد، گونههای خویش را بر رگهای بریده پدر قرار داده و گفت: خوشا به زمینی که بدن پاک تو را در بر گرفته است. دنیا بعد از تو تاریک و آخرت به نور وجودت روشن خواهد شد. شب بعد از تو طولانی و اندوه بی پایان خواهد بود. سپس بر روی مضجع شریفش چنین نوشت: این قبر حسین بن علی ابیطالب (ع) است که او را تشنه و غریب کشتند!
👈وی سپس به سمت پیکر عمویش عباس (ع) رفته او را در آن حالت دردآوری که ملائک را اندوهگین و حور العین بهشت را گریان نمود، مشاهده نمود. بر رگهای بریده عمویش بوسه زده و خطاب به وی چنین گفت: دنیا بعد از تو عمو جان نابود باد ای قمر بنی هاشم، از من به تو ای شهید سلام. سپس پیکر عمویش را آنچنان که پدر را به تنهایی به خاک سپرد، در درون مضجع شریفش قرار داد. سپس به بنی اسد فرمان داد تا در دو محل قبر حفر نمایند تا در یکی از آنها پیکر شهدای بنی هاشم و در دیگری پیکر اصحاب دفن گردد. پیکر حر بن یزید ریاحی را عشیره اش از محل کربلا به محل کنونی مدفن وی منتقل نموده و به خاک سپردند.
👈هنگامی که آن سوار از دفن پیکرهای شهدا فارغ شد، سوار بر اسب خویش شد و عزم رفتن نمود. در این هنگام مردان بنی اسد گرداگرد او جمع شده و مانع رفتن وی گردیده او را به ارواح کسانی که با دست خویش به خاک سپرده بود قسم دادند خود را معرفی کند. آن سوار در پاسخ فرمود: من حجت خدای متعال بر شمایم. من علی بن الحسین (ع) هستم. سپس به سمت کوفه روان شده و به اسرای کربلا در کوفه ملحق گردید.
@shiahadith
در کتاب بحار الانوار از علامه مجلسی (رحمه الله) در خصوص روز سیزدهم محرم چنین آمده است:
👈در این روز زنان بنی اسد برای برداشتن آب راهی نهر فرات شده در کنار نهر فرات با پیکرهای بی جان کشتههایی مواجه شدند که گویی همین امروز جان باخته اند. زنان شیون کنان و گریان به عشیره خود بازگشته خطاب به مردان عشیره گفتند شما را چه میشود که نشسته اید و پیکر بی جان امام حسین (ع) و اهل بیت و یارانش پاره پاره روی ریگهای بیابان افتاده اند؟ شما در روز قیامت هنگام روبرو شدن با پیامبر، حضرت زهرا و امیرمومنان علی بن ابیطالب (صلوات الله علیهم اجمعین) چه پاسخ خواهید داد و چگونه عذر تقصیر خواهید آورد؟ اگر شما اقدامی ننمائید ما خود اقدام به تدفین ایشان خواهیم نمود.
👈مردان عشیره بنی اسد برای تدفین پیکر شهدای کربلا به پا خواسته و عزم خویش را جزم نمودند، اما پیکر شهدا همگی ناشناس بر زمین افتاده بود. در این هنگام سواری از راه دور در حالی که اشک دیدگان صورتش را فرا گرفته بود، به ایشان نزدیک شد. سوار خطاب به مردان بنی اسد چنین گفت: ای مردان بنی اسد من نام صاحب این پیکرها را میدانم. پس در کنار پیکر مطهر پدر بزرگوارش امام حسین (ع) قرار گرفته، آن بدن مطهر را در آغوش گرفته، به بوئیدن و بوسیدن آن بدن پاک مشغول شد و با پدر خویش به سخن گفتن پرداخت. سپس پیکر پدرش را به محل قبر منتقل و با کمی کنار زدن خاک، قبری آماده برای امام حسین (ع) پدیدار گشت.
👈 سپس وی بدن پدرش را به تنهایی و بدون کمک دیگران در مضجع شریفش قرار داد و خطاب به حاضران گفت: مرا در تدفین پدرم، کسی یاری میرساند.
👈هنگامی که پدر را در قبر قرار داد، گونههای خویش را بر رگهای بریده پدر قرار داده و گفت: خوشا به زمینی که بدن پاک تو را در بر گرفته است. دنیا بعد از تو تاریک و آخرت به نور وجودت روشن خواهد شد. شب بعد از تو طولانی و اندوه بی پایان خواهد بود. سپس بر روی مضجع شریفش چنین نوشت: این قبر حسین بن علی ابیطالب (ع) است که او را تشنه و غریب کشتند!
👈وی سپس به سمت پیکر عمویش عباس (ع) رفته او را در آن حالت دردآوری که ملائک را اندوهگین و حور العین بهشت را گریان نمود، مشاهده نمود. بر رگهای بریده عمویش بوسه زده و خطاب به وی چنین گفت: دنیا بعد از تو عمو جان نابود باد ای قمر بنی هاشم، از من به تو ای شهید سلام. سپس پیکر عمویش را آنچنان که پدر را به تنهایی به خاک سپرد، در درون مضجع شریفش قرار داد. سپس به بنی اسد فرمان داد تا در دو محل قبر حفر نمایند تا در یکی از آنها پیکر شهدای بنی هاشم و در دیگری پیکر اصحاب دفن گردد. پیکر حر بن یزید ریاحی را عشیره اش از محل کربلا به محل کنونی مدفن وی منتقل نموده و به خاک سپردند.
👈هنگامی که آن سوار از دفن پیکرهای شهدا فارغ شد، سوار بر اسب خویش شد و عزم رفتن نمود. در این هنگام مردان بنی اسد گرداگرد او جمع شده و مانع رفتن وی گردیده او را به ارواح کسانی که با دست خویش به خاک سپرده بود قسم دادند خود را معرفی کند. آن سوار در پاسخ فرمود: من حجت خدای متعال بر شمایم. من علی بن الحسین (ع) هستم. سپس به سمت کوفه روان شده و به اسرای کربلا در کوفه ملحق گردید.
@shiahadith
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باورتون میشه اینجا ارتفاع ۵۵۲۰ متری چمر باخور پاکستانه؟
این معجزه نیست پس چیه ؟
بعد از ۱۴۰۰ سال ....
صل الله علیک یا ابا عبدالله🖤
✅
@shiahadith
این معجزه نیست پس چیه ؟
بعد از ۱۴۰۰ سال ....
صل الله علیک یا ابا عبدالله🖤
✅
@shiahadith
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🚫 اتباع و مسئله جاسوسی
⁉️ به نظرتان چه تعداد از جاسوسان بازداشت شده طی هفتههای اخیر از اتباع بودهاند؟!
حتی یک مورد از بازداشتیها به جرم جاسوسی از اتباع نبوده.
@shiahadith
⁉️ به نظرتان چه تعداد از جاسوسان بازداشت شده طی هفتههای اخیر از اتباع بودهاند؟!
حتی یک مورد از بازداشتیها به جرم جاسوسی از اتباع نبوده.
@shiahadith