❤️ تشدید اختلافات شیعیان پیش از ظهور
امام حسن علیه السلام فرمودند:
«آن امری را که منتظرش هستید -فرج و ظهور امام زمان علیه السلام- محقق نخواهد شد
مگر در زمانی که برخی از شما (شیعیان) از برخی دیگر برائت و بیزاری بجوید،
و گروهی گروه دیگر را لعنت کند،
و بعضی بر روی بعض دیگر آب دهان بیندازد،
و برخی به کفر برخی دیگر شهادت بدهند.»
راوی عرض کرد:
(بنابراین) در آن زمان خیری وجود نخواهد داشت!!
حضرت فرمودند:
همه خير در همان زمان است.
در آن زمان است که قیام کننده ما قیام میکند و همه آن (پراکندگی و تفرقه و اختلاف و دشمنی) را برطرف میکند.
📚 بحارالأنوار ، باب (۲۵):، ج ۵۲، ص۲۱۱
@shikhkafi
امام حسن علیه السلام فرمودند:
«آن امری را که منتظرش هستید -فرج و ظهور امام زمان علیه السلام- محقق نخواهد شد
مگر در زمانی که برخی از شما (شیعیان) از برخی دیگر برائت و بیزاری بجوید،
و گروهی گروه دیگر را لعنت کند،
و بعضی بر روی بعض دیگر آب دهان بیندازد،
و برخی به کفر برخی دیگر شهادت بدهند.»
راوی عرض کرد:
(بنابراین) در آن زمان خیری وجود نخواهد داشت!!
حضرت فرمودند:
همه خير در همان زمان است.
در آن زمان است که قیام کننده ما قیام میکند و همه آن (پراکندگی و تفرقه و اختلاف و دشمنی) را برطرف میکند.
📚 بحارالأنوار ، باب (۲۵):، ج ۵۲، ص۲۱۱
@shikhkafi
🔴 اختلال در وضع طبیعت و اوضاع مردم در آخرالزمان
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
ساعت (ظهور) فرا نمیرسد مگر اینکه اسلام غریب میشود؛ علم از میان میرود؛ از عمر آدم ها کاسته شود و سالها و عمر مردم زود گذر میشود؛ و اولاد مایهٔ دردسر پدر و مادرها میشوند... و در آن هنگام حال و هوای زمستان (همچون تابستان) گرم میشود و اوضاع طبیعی زمین به شدت به سوی نابودی به پیش میرود.»
عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أنّه قال: لا تقوم الساعة.. يكون الإسلام غريبا، و حتّى ينقص العلم، و يهرم الزّمان، و ينقص عمر البشر، و تنقص السنون و الثمرات، و يكون الولد غيظا، و الشتاء قيظا، و تزول الأرض زوالا.
📗منتخب الاثر، ج ۳ ،ص ۴۶
@shikhkafi
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
ساعت (ظهور) فرا نمیرسد مگر اینکه اسلام غریب میشود؛ علم از میان میرود؛ از عمر آدم ها کاسته شود و سالها و عمر مردم زود گذر میشود؛ و اولاد مایهٔ دردسر پدر و مادرها میشوند... و در آن هنگام حال و هوای زمستان (همچون تابستان) گرم میشود و اوضاع طبیعی زمین به شدت به سوی نابودی به پیش میرود.»
عن رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أنّه قال: لا تقوم الساعة.. يكون الإسلام غريبا، و حتّى ينقص العلم، و يهرم الزّمان، و ينقص عمر البشر، و تنقص السنون و الثمرات، و يكون الولد غيظا، و الشتاء قيظا، و تزول الأرض زوالا.
📗منتخب الاثر، ج ۳ ،ص ۴۶
@shikhkafi
🔴 فعالیتهای مردمی و عامالمنفعه شهید کافی در چه زمینههایی بود؟
- در هر زمینهای که مردم نیاز داشتند، آستینها را بالا میزد؛ برای سر گرفتن ازدواج جوانان پیشقدم میشد، برای ادای قرض بدهکاران کمک میکرد، اگر کسی سقف بالای سر نداشت، با کمک خیرین همت میکرد خانهدار شود.
اواخر عمرش هم یک کار ماندگار کرد و با تأسیس صندوق قرضالحسنه در مهدیه که به گرفتاران وام میداد، باعث شد این مسیر برای همیشه باز بماند.
علاوهبر امور مالی، از فعالیتهای خیریه معنوی هم غافل نمیشد. مثلاً گهگاه جمعهها آقای کافی بعد از مراسم دعای ندبه میگفت: "آقایان جایی نروند!" همه میماندند و مرحوم کافی آنها را به عیادت بیماران میبرد. دستهجمعی میرفتند بیمارستان یا منزل بیماران، روضه و دعا میخواندند و به آنها روحیه میدادند.
❌از زبان معلم خصوصی فرزندان شهید
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
- در هر زمینهای که مردم نیاز داشتند، آستینها را بالا میزد؛ برای سر گرفتن ازدواج جوانان پیشقدم میشد، برای ادای قرض بدهکاران کمک میکرد، اگر کسی سقف بالای سر نداشت، با کمک خیرین همت میکرد خانهدار شود.
اواخر عمرش هم یک کار ماندگار کرد و با تأسیس صندوق قرضالحسنه در مهدیه که به گرفتاران وام میداد، باعث شد این مسیر برای همیشه باز بماند.
علاوهبر امور مالی، از فعالیتهای خیریه معنوی هم غافل نمیشد. مثلاً گهگاه جمعهها آقای کافی بعد از مراسم دعای ندبه میگفت: "آقایان جایی نروند!" همه میماندند و مرحوم کافی آنها را به عیادت بیماران میبرد. دستهجمعی میرفتند بیمارستان یا منزل بیماران، روضه و دعا میخواندند و به آنها روحیه میدادند.
❌از زبان معلم خصوصی فرزندان شهید
➥ @sheikh_kafi | شیخ احمد ڪـافی
🔴 آیا ایشان وصیتی هم داشتند؟
متأسفانه از ایشان وصیتنامه مکتوبی نمانده است. وصی ایشان شهید آیت الله مدنی تبریزی بودند که میفرمودند: مرحوم کافی دو سه ماه قبل از وفاتشان وصیتنامه را از من گرفتند تا تغییراتی در آن اعمال کنند و پس بدهند، ولی دیگر فرصتی نشد که برگرداند، اما وصیت شفاهی داشتند که روی منبر گفتهاند: اگر من وسط هفته مردم، جنازه مرا تا جمعه نگه دارید و کنار جنازه من دعای ندبه بخوانید.
شهادت ایشان هم روز جمعه و نیمه شعبان بود، اما متأسفانه نگذاشتند به وصیت ایشان عمل شود و زمزمه انقلاب هم بود و ساواک میترسید که تشییع جنازه کافی، انقلاب را در تهران به سرانجام برساند و لذا این اتفاق در تهران نیفتاد، اما در مشهد این اتفاق افتاد، در شهری که هنوز شعار مرگ بر شاه شروع نشده بود، این شعار شروع شد و ساواک جنازه را از مردم گرفت و مخفیانه در «خواجهربیع» دفن کرد.
در رشت مهدیه بزرگی است که از باقیاتالصالحات ایشان میباشد و جمعیت زیادی هم میآیند و برای دعای ندبه در آنجا نذر میکنند. سال 86 به مناسبتی در رشت بودم دیدم، تا سال 90 نوبت گرفتهاند و فقط هم، نوار مرحوم کافی میگذارند و یک سخنران هم قبل از آن سخنرانی میکند.
به هر حال، عمده اثر ایشان نوارهای ایشان است که هنوز دست به دست میگردند. بعضی از بزرگان در مورد نوارهای ایشان میفرمودند: ما نوار مرحوم کافی را میگذاریم و با خانواده گوش میکنیم و سخنان ایشان برای ما در حکم درس اخلاق است.
❌ از زبان حاج محسن کافی فرزند شهید
@shikhkafi
متأسفانه از ایشان وصیتنامه مکتوبی نمانده است. وصی ایشان شهید آیت الله مدنی تبریزی بودند که میفرمودند: مرحوم کافی دو سه ماه قبل از وفاتشان وصیتنامه را از من گرفتند تا تغییراتی در آن اعمال کنند و پس بدهند، ولی دیگر فرصتی نشد که برگرداند، اما وصیت شفاهی داشتند که روی منبر گفتهاند: اگر من وسط هفته مردم، جنازه مرا تا جمعه نگه دارید و کنار جنازه من دعای ندبه بخوانید.
شهادت ایشان هم روز جمعه و نیمه شعبان بود، اما متأسفانه نگذاشتند به وصیت ایشان عمل شود و زمزمه انقلاب هم بود و ساواک میترسید که تشییع جنازه کافی، انقلاب را در تهران به سرانجام برساند و لذا این اتفاق در تهران نیفتاد، اما در مشهد این اتفاق افتاد، در شهری که هنوز شعار مرگ بر شاه شروع نشده بود، این شعار شروع شد و ساواک جنازه را از مردم گرفت و مخفیانه در «خواجهربیع» دفن کرد.
در رشت مهدیه بزرگی است که از باقیاتالصالحات ایشان میباشد و جمعیت زیادی هم میآیند و برای دعای ندبه در آنجا نذر میکنند. سال 86 به مناسبتی در رشت بودم دیدم، تا سال 90 نوبت گرفتهاند و فقط هم، نوار مرحوم کافی میگذارند و یک سخنران هم قبل از آن سخنرانی میکند.
به هر حال، عمده اثر ایشان نوارهای ایشان است که هنوز دست به دست میگردند. بعضی از بزرگان در مورد نوارهای ایشان میفرمودند: ما نوار مرحوم کافی را میگذاریم و با خانواده گوش میکنیم و سخنان ایشان برای ما در حکم درس اخلاق است.
❌ از زبان حاج محسن کافی فرزند شهید
@shikhkafi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📌چرا فقط بعد از مرگ، از خوبی آدمها میگیم؟!
👈 علتش اینجاست...
➖ برگرفته از جلسات «آیا ریشههای مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) همچنان باقیست؟» جلسۀ ششم، سحرها، شبکۀ ۳
@shikhkafi
👈 علتش اینجاست...
➖ برگرفته از جلسات «آیا ریشههای مظلومیت امیرالمؤمنین(ع) همچنان باقیست؟» جلسۀ ششم، سحرها، شبکۀ ۳
@shikhkafi
🔴 تحصیلات شهید کافی
شهید كافي در سال 1321، در سنّ شش سالگي، وارد دبستان شد. از ده سالگي در محضر حاج ميرزا احمد كافي يزدي به تحصيل علوم ديني پرداخت و در كسب رتبههاي عملي و علمي بسيار كوشا و موفّق بود.
وي پس از دو سال وارد مدرسة علوم ديني مشهد شد و در هجده سالگي به همراه جدّش براي ادامة تحصيلات علوم ديني، رهسپار نجف اشرف شده، در مدرسة «سيّد» زير نظر استاداني چون آيةالله خويي، آيةالله سيد اسدالله مدني تبريزي، آيةالله حسين راستي كاشاني به تحصيل علوم ديني مشغول شد.
شيخ احمد كافي كه از آغاز با محبّت اهل بيت پرورش يافته بود، علاقة زيادي به حضور در مجالس امام حسين(ع) از خود نشان ميداد همين علاقه و حضور او در اين مجالس، در پيريزي شخصيّت او به عنوان واعظ و خطيبي مشهور بسيار مؤثّر بود.
وي پس از مدّتي، از طرف آيةالله مدني، مأمور خواندن دعاي كميل در صحن امام حسين(ع) و دعاي ندبه در مدرسة سيّد شد.
@shikhkafi
شهید كافي در سال 1321، در سنّ شش سالگي، وارد دبستان شد. از ده سالگي در محضر حاج ميرزا احمد كافي يزدي به تحصيل علوم ديني پرداخت و در كسب رتبههاي عملي و علمي بسيار كوشا و موفّق بود.
وي پس از دو سال وارد مدرسة علوم ديني مشهد شد و در هجده سالگي به همراه جدّش براي ادامة تحصيلات علوم ديني، رهسپار نجف اشرف شده، در مدرسة «سيّد» زير نظر استاداني چون آيةالله خويي، آيةالله سيد اسدالله مدني تبريزي، آيةالله حسين راستي كاشاني به تحصيل علوم ديني مشغول شد.
شيخ احمد كافي كه از آغاز با محبّت اهل بيت پرورش يافته بود، علاقة زيادي به حضور در مجالس امام حسين(ع) از خود نشان ميداد همين علاقه و حضور او در اين مجالس، در پيريزي شخصيّت او به عنوان واعظ و خطيبي مشهور بسيار مؤثّر بود.
وي پس از مدّتي، از طرف آيةالله مدني، مأمور خواندن دعاي كميل در صحن امام حسين(ع) و دعاي ندبه در مدرسة سيّد شد.
@shikhkafi
در پرتو مهر مهدوی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
ابوعلی بغدادی می گوید:
در بخارا بودم. کسی به من ده عدد شمش طلا داد و گفت: وقتی که به بغداد رسیدی، به حسین بن روح تسلیم کن تا خدمت حضرت تقدیم دارد.
من به سفر پرداختم و از رود آمویه که می گذشتم، شمشی از آنها گم شد و من نفهمیدم. به بغداد که رسیدم، شمشها را شمردم و یکی را گمشده دیدم. شمشی خریدم و آن را کشیدم و به آنها افزودم و به خدمت جناب حسین بن روح نایب خاص امام زمان علیه السلام رسیدم و همه طلاها را تحویل دادم.
حسین گفت: شمشی که خودت خریده ای بردار و بدان اشاره کرد. سپس گفت: شمشی که گم کرده بودی به ما رسید و آن و به من نشان داد.
من نگاه کردم، دیدم درست همان شمشی است که هنگام گذشتن از رود آمویه گم شد.[1]
❌ پی نوشت
[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 88
@shikhkafi
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
ابوعلی بغدادی می گوید:
در بخارا بودم. کسی به من ده عدد شمش طلا داد و گفت: وقتی که به بغداد رسیدی، به حسین بن روح تسلیم کن تا خدمت حضرت تقدیم دارد.
من به سفر پرداختم و از رود آمویه که می گذشتم، شمشی از آنها گم شد و من نفهمیدم. به بغداد که رسیدم، شمشها را شمردم و یکی را گمشده دیدم. شمشی خریدم و آن را کشیدم و به آنها افزودم و به خدمت جناب حسین بن روح نایب خاص امام زمان علیه السلام رسیدم و همه طلاها را تحویل دادم.
حسین گفت: شمشی که خودت خریده ای بردار و بدان اشاره کرد. سپس گفت: شمشی که گم کرده بودی به ما رسید و آن و به من نشان داد.
من نگاه کردم، دیدم درست همان شمشی است که هنگام گذشتن از رود آمویه گم شد.[1]
❌ پی نوشت
[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 88
@shikhkafi
❤️ داستانهایبحارالانوار
عذاب بدکاران در قبر
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: همه پیامبران زمانی چوپان بودند، من نیز پیش از رسالت چوپانی کرده شتر و گوسفند میچرانیدم. گاهی میدیدم که شتران و گوسفندان بی جهت و با ترس و وحشت سر از چرا بر میدارند، رم کرده دور هم جمع میشوند.
از این قضیه در شگفت بودم و با خود میگفتم:
این حیوانات چرا چنین میکنند؟! تا اینکه وحی بر من نازل شد جبرئیل امین، ماجرا را چنین بیان کرد:
«هنگامی که کافران و بدکاران را در قبر تازیانه میزنند همه موجودات غیر از جنیان و انسانها صدای تازیانه را میشنوند و با شنیدن آن صدای وحشتناک ترس و وحشت بر آنها چیره میشود».
آنگاه متوجه شدم که ترس و وحشت حیوانات به خاطر عذاب کافر و بدکاران بوده است.
سپس حضرت فرمودند: «فنعوذ بالله من عذاب القبر. »: پناه به خدا از عذاب سخت قبر.
📚 بحار ج ۶، ص ۲۲۶.
@shikhkafi
عذاب بدکاران در قبر
پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند: همه پیامبران زمانی چوپان بودند، من نیز پیش از رسالت چوپانی کرده شتر و گوسفند میچرانیدم. گاهی میدیدم که شتران و گوسفندان بی جهت و با ترس و وحشت سر از چرا بر میدارند، رم کرده دور هم جمع میشوند.
از این قضیه در شگفت بودم و با خود میگفتم:
این حیوانات چرا چنین میکنند؟! تا اینکه وحی بر من نازل شد جبرئیل امین، ماجرا را چنین بیان کرد:
«هنگامی که کافران و بدکاران را در قبر تازیانه میزنند همه موجودات غیر از جنیان و انسانها صدای تازیانه را میشنوند و با شنیدن آن صدای وحشتناک ترس و وحشت بر آنها چیره میشود».
آنگاه متوجه شدم که ترس و وحشت حیوانات به خاطر عذاب کافر و بدکاران بوده است.
سپس حضرت فرمودند: «فنعوذ بالله من عذاب القبر. »: پناه به خدا از عذاب سخت قبر.
📚 بحار ج ۶، ص ۲۲۶.
@shikhkafi
🔴 چرا دستور حجاب مخصوص بانوان است؟
علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.
از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند.
این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرّج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
📗استاد مطهری، مسئله حجاب، ص۸۰
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
@shikhkafi
علت اینکه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان یافته است این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است.
از نظر تصاحب قلبها و دلها مرد شکار است و زن شکارچی، همچنانکه از نظر تصاحب جسم و تن، زن شکار است و مرد شکارچی. میل زن به خودآرایی از این نوع حس شکارچیگری او ناشی میشود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباسهای بدن نما و آرایشهای تحریک کننده به کار برند.
این زن است که به حکم طبیعت خاص خود میخواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و در دام علاقه به خود اسیر سازد. لهذا انحراف تبرّج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زنان است و دستور پوشش هم برای آنان مقرر گردیده است.
📗استاد مطهری، مسئله حجاب، ص۸۰
#اللھمعجلݪوݪیڪاݪفࢪج 🌱
@shikhkafi
✨﷽✨
🔴 دلیل اینهمه تاکید بر نماز صبح چیست؟
✍با خواب شب، غلظت خون بالا میره و هرچقدربه صبح نزدیک میشیم خون غلیظ تر میشه و درست لحظات نزدیک شدن به اذان به حد اعلا میرسد! دلیل اینکه اکثر سکته ها سحر به بعد هست همین مسئله است! کسانی که بیدار میشن با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشه و با خوندن نماز، بدن کاملا بالانس شده و به حالت نرمال باز میگرده!
❤️ بیخود نیست میگیم خدا از مادر هم مهربونتره ❤️
یه نکته جالب دیگه اینکه، كساني كه با يوگا و نرمش هاي آرامش بخش آشنا هستند میدونند "چاكراها"، نقاط ورود و خروج انرژي به بدن هستند. اگه دقت کرده باشین موقع وضو گرفتن، تنها جایی که از پایین به بالا شسته میشود مسح پاست! بقیه حرکات از داخل به سمت بیرونه. به جز مسح پا! موقع مسح پا، شما از نقطه ی انگشت شست پا، دستتون را به سمت بالا و درون میکشین! چرا؟ چون مسح پا تنها جاییه در یوگا که انرژی مثبت را به درون بدن برمیگردونه!! در تمام مراحل وضو گرفتن با هفت چاکرای بدن سر و کار داریم.
در تمام مراحل از تمام چاکراها به وسیله آب، که منبع پاکی و قداسته، انرژیهای منفی بدن رو به سمت خارج دفع کرده و در مرحله آخرِ وضو گرفتن انرژی مثبت رو وارد بدن ميكنيم. عجیب و غریب اینکه پزشکان اروپایی بدون اینکه اعتقادی به نماز داشته باشند با ترسیم بدن در حالات تشهد، رکوع و سجود کشف کردند اگر کسی پنج مرتبه (در روز حدود ده دقیقه) این حرکات (حرکات نماز) را انجام دهد بار مغناطیسی بدنش تخلیه و از سرطان در وی جلوگیری میشود!!!!!
حرف آخر: از عالمی پرسیدند: بالاترین وزنه چند کیلوئه، که یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟؟ عالم در جواب گفتن بالاترین وزنه یه پتوی نیم یا یه کیلوییه. که یه نفر بتونه موقع نمازصبح از روی خودش بلند کنه! هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه باید بهش گفت پهلوان. رسول الله فرموده اند:
ترکِ نماز صبح : نور صورت را از بين میبرد.
ترکِ نماز ظهر : بركت رزق را از بين میبرد.
ترکِ نماز عصر : طاقت بدن را از بين میبرد.
ترکِ نماز مغرب : فايده فرزند را از بين میبرد.
و ترک نماز عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.
@shikhkafi
🔴 دلیل اینهمه تاکید بر نماز صبح چیست؟
✍با خواب شب، غلظت خون بالا میره و هرچقدربه صبح نزدیک میشیم خون غلیظ تر میشه و درست لحظات نزدیک شدن به اذان به حد اعلا میرسد! دلیل اینکه اکثر سکته ها سحر به بعد هست همین مسئله است! کسانی که بیدار میشن با وضو گرفتن قدری خون تنظیم میشه و با خوندن نماز، بدن کاملا بالانس شده و به حالت نرمال باز میگرده!
❤️ بیخود نیست میگیم خدا از مادر هم مهربونتره ❤️
یه نکته جالب دیگه اینکه، كساني كه با يوگا و نرمش هاي آرامش بخش آشنا هستند میدونند "چاكراها"، نقاط ورود و خروج انرژي به بدن هستند. اگه دقت کرده باشین موقع وضو گرفتن، تنها جایی که از پایین به بالا شسته میشود مسح پاست! بقیه حرکات از داخل به سمت بیرونه. به جز مسح پا! موقع مسح پا، شما از نقطه ی انگشت شست پا، دستتون را به سمت بالا و درون میکشین! چرا؟ چون مسح پا تنها جاییه در یوگا که انرژی مثبت را به درون بدن برمیگردونه!! در تمام مراحل وضو گرفتن با هفت چاکرای بدن سر و کار داریم.
در تمام مراحل از تمام چاکراها به وسیله آب، که منبع پاکی و قداسته، انرژیهای منفی بدن رو به سمت خارج دفع کرده و در مرحله آخرِ وضو گرفتن انرژی مثبت رو وارد بدن ميكنيم. عجیب و غریب اینکه پزشکان اروپایی بدون اینکه اعتقادی به نماز داشته باشند با ترسیم بدن در حالات تشهد، رکوع و سجود کشف کردند اگر کسی پنج مرتبه (در روز حدود ده دقیقه) این حرکات (حرکات نماز) را انجام دهد بار مغناطیسی بدنش تخلیه و از سرطان در وی جلوگیری میشود!!!!!
حرف آخر: از عالمی پرسیدند: بالاترین وزنه چند کیلوئه، که یه نفر بزنه و بهش بگن پهلوان؟؟ عالم در جواب گفتن بالاترین وزنه یه پتوی نیم یا یه کیلوییه. که یه نفر بتونه موقع نمازصبح از روی خودش بلند کنه! هرکی بتونه اون وزنه رو بلند کنه باید بهش گفت پهلوان. رسول الله فرموده اند:
ترکِ نماز صبح : نور صورت را از بين میبرد.
ترکِ نماز ظهر : بركت رزق را از بين میبرد.
ترکِ نماز عصر : طاقت بدن را از بين میبرد.
ترکِ نماز مغرب : فايده فرزند را از بين میبرد.
و ترک نماز عشاء : آرامش خواب را از بين میبرد.
@shikhkafi
✍امام على عليه السلام:
در شگفتم از كسى كه مى بيند هر روز از جان و عمر او كاسته مى شود و با اين حال براى مرگ آماده نمى شود؟!
📚غررالحكم حدیث 6253
@shikhkafi
در شگفتم از كسى كه مى بيند هر روز از جان و عمر او كاسته مى شود و با اين حال براى مرگ آماده نمى شود؟!
📚غررالحكم حدیث 6253
@shikhkafi
«توصیه به خواندن دعای عظمالبلاء و انجام توبه و انابه»
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔹 در خلوتمان با خدا، تضرّعاتمان، توبهمان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً [در] دعای شریف «عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ» -اینها را بخوانیم- از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را، با او باشیم. حالا اگر رساند که رساند؛ اگر نرساند، دور نرویم از او؛ از رضای او دور نرویم.
🔹او میبیند، او میداند؛ حرفهایی که ما به همدیگر میزنیم را او جلوتر [میشنود]؛ «عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَة وَ أُذُنُهُ الْوَاعِيَة؛ [امام] چشم بینای خدا و گوش شنوای الهی است». او جلوتر از ما، حرف همدیگر را میشنود. بلکه خودمان که حرف میزنیم، این صدا که از لب به گوش میآید فاصلهای دارد، او جلوتر از این فاصله حرف خودمان را میشنود. [زودتر] از خودمان، کلام خودمان را [میشنود]. آنوقت ما میتوانیم کاری کنیم که او نفهمد؟! میتوانیم کاری کنیم که او نداند؟!
🔹 نمیتوانیم اعمال خودمان را از خدا مخفی کنیم. [او] قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است. تا با او نسازیم، کارمان درست نمیشود.
🔹 حالا چه کار کنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم؛ فضلاً از دیگران (چه رسد به دیگران). خودمان از خودمان در حفاظ باشیم؛ خوب و بهقاعده ملتفت [و متوجه] باشیم که از [طرف] خودمان اغوا نشویم، از خودمان تهدید نشویم، از خودمان تطمیع نشویم! وقتی که همۀ این مطالب احراز شد، بین خودمان و خدا در خلوتها، از تضرعات و از انابه و از توبه و از طلب توفیق به توبه دست برنداریم.
@shikhkafi
حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔹 در خلوتمان با خدا، تضرّعاتمان، توبهمان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً [در] دعای شریف «عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ» -اینها را بخوانیم- از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را، با او باشیم. حالا اگر رساند که رساند؛ اگر نرساند، دور نرویم از او؛ از رضای او دور نرویم.
🔹او میبیند، او میداند؛ حرفهایی که ما به همدیگر میزنیم را او جلوتر [میشنود]؛ «عَيْنُ اللَّهِ النَّاظِرَة وَ أُذُنُهُ الْوَاعِيَة؛ [امام] چشم بینای خدا و گوش شنوای الهی است». او جلوتر از ما، حرف همدیگر را میشنود. بلکه خودمان که حرف میزنیم، این صدا که از لب به گوش میآید فاصلهای دارد، او جلوتر از این فاصله حرف خودمان را میشنود. [زودتر] از خودمان، کلام خودمان را [میشنود]. آنوقت ما میتوانیم کاری کنیم که او نفهمد؟! میتوانیم کاری کنیم که او نداند؟!
🔹 نمیتوانیم اعمال خودمان را از خدا مخفی کنیم. [او] قادر است، ناظر است، علیم است، حکیم است. تا با او نسازیم، کارمان درست نمیشود.
🔹 حالا چه کار کنیم؟ خودمان از خودمان بترسیم؛ فضلاً از دیگران (چه رسد به دیگران). خودمان از خودمان در حفاظ باشیم؛ خوب و بهقاعده ملتفت [و متوجه] باشیم که از [طرف] خودمان اغوا نشویم، از خودمان تهدید نشویم، از خودمان تطمیع نشویم! وقتی که همۀ این مطالب احراز شد، بین خودمان و خدا در خلوتها، از تضرعات و از انابه و از توبه و از طلب توفیق به توبه دست برنداریم.
@shikhkafi
🔴 اصلاح کار
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مردی از نوادگان عمر بن خطاب در مدینه، امام كاظم (علیه السلام) را آزار می داد و هرگاه ایشان را می دید، به امام دشنام می داد.
برخی از اطرافیان به حضرت گفتند اجازه بفرمایید این مرد را به قتل برسانیم.
امام كاظم (علیه السلام) آنان را از این كار به شدت منع كرد و سراغ نشانی مرد دشنام گو را گرفت.
گفتند در فلان منطقه از مدینه كشاورزی می كند.
امام، سوار بر مركب به سویش رفت و او را در مزرعه اش دید.
با الاغش داخل مزرعه شد.
آن مرد فریاد زد زراعت ما را لگدمال نکن!
امام با مرکب از داخل زراعت به سوی مرد رفت تا نزدیک او رسید.
پیاده شد، در كنارش نشست، با او شوخی و مزاح كرد و به او فرمود چه مقدار خسارت بر زراعت تو وارد كردم؟
گفت صد دینار.
فرمود امید داری چقدر محصول به دست بیاوری؟
گفت علم غیب ندارم.
فرمود گفتم چقدر امید داری؟
گفت امید دارم دویست دینار محصول به دست آورم.
امام كاظم (علیه السلام) كیسه ای به او داد كه در آن سیصد دینار بود و فرمود زراعت تو بر جایش باقی است و خداوند آنچه امید داری را به تو روزی می كند.
مرد بلند شد و سر مبارک حضرت را بوسید و خواست تا از تقصیرش درگذرد.
امام تبسمی كرد و بازگشت.
امام كاظم (علیه السلام) به مسجد رفت و مرد دشنام گو را دید كه در مسجد نشسته است.
وقتی نگاهش به امام افتاد، گفت خداوند می داند رسالت خود را كجا قرار دهد.
یاران امام به سوی آن مرد رفتند و گفتند داستان چیست، تو تا به حال به گونه ای دیگر سخن می گفتی؟
مرد گفت شنیدید الآن چه گفتم و شروع به دعا كردن برای امام كاظم (علیه السلام) كرد.
گفتگوها میان مرد و یاران امام ادامه یافت.
وقتی امام كاظم (علیه السلام) به خانه اش بازمی گشت، به اطرافیانش كه پیش از آن می خواستند مرد را بكشند فرمود كاری كه شما می خواستید انجام دهید بهتر بود یا آنچه من انجام دادم؟
من با این مقدار پول، كارش را اصلاح كردم و از شرش در امان گشتم.
منابع:
۱. بحارالانوار، جلد ۴۸، صفحه ۱۰۲
۲. مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۴، صفحه ۳۱۹
@shikhkafi
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
مردی از نوادگان عمر بن خطاب در مدینه، امام كاظم (علیه السلام) را آزار می داد و هرگاه ایشان را می دید، به امام دشنام می داد.
برخی از اطرافیان به حضرت گفتند اجازه بفرمایید این مرد را به قتل برسانیم.
امام كاظم (علیه السلام) آنان را از این كار به شدت منع كرد و سراغ نشانی مرد دشنام گو را گرفت.
گفتند در فلان منطقه از مدینه كشاورزی می كند.
امام، سوار بر مركب به سویش رفت و او را در مزرعه اش دید.
با الاغش داخل مزرعه شد.
آن مرد فریاد زد زراعت ما را لگدمال نکن!
امام با مرکب از داخل زراعت به سوی مرد رفت تا نزدیک او رسید.
پیاده شد، در كنارش نشست، با او شوخی و مزاح كرد و به او فرمود چه مقدار خسارت بر زراعت تو وارد كردم؟
گفت صد دینار.
فرمود امید داری چقدر محصول به دست بیاوری؟
گفت علم غیب ندارم.
فرمود گفتم چقدر امید داری؟
گفت امید دارم دویست دینار محصول به دست آورم.
امام كاظم (علیه السلام) كیسه ای به او داد كه در آن سیصد دینار بود و فرمود زراعت تو بر جایش باقی است و خداوند آنچه امید داری را به تو روزی می كند.
مرد بلند شد و سر مبارک حضرت را بوسید و خواست تا از تقصیرش درگذرد.
امام تبسمی كرد و بازگشت.
امام كاظم (علیه السلام) به مسجد رفت و مرد دشنام گو را دید كه در مسجد نشسته است.
وقتی نگاهش به امام افتاد، گفت خداوند می داند رسالت خود را كجا قرار دهد.
یاران امام به سوی آن مرد رفتند و گفتند داستان چیست، تو تا به حال به گونه ای دیگر سخن می گفتی؟
مرد گفت شنیدید الآن چه گفتم و شروع به دعا كردن برای امام كاظم (علیه السلام) كرد.
گفتگوها میان مرد و یاران امام ادامه یافت.
وقتی امام كاظم (علیه السلام) به خانه اش بازمی گشت، به اطرافیانش كه پیش از آن می خواستند مرد را بكشند فرمود كاری كه شما می خواستید انجام دهید بهتر بود یا آنچه من انجام دادم؟
من با این مقدار پول، كارش را اصلاح كردم و از شرش در امان گشتم.
منابع:
۱. بحارالانوار، جلد ۴۸، صفحه ۱۰۲
۲. مناقب ابن شهر آشوب، جلد ۴، صفحه ۳۱۹
@shikhkafi
در پرتو مهر مهدوی
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
ابوعلی بغدادی می گوید:
در بخارا بودم. کسی به من ده عدد شمش طلا داد و گفت: وقتی که به بغداد رسیدی، به حسین بن روح تسلیم کن تا خدمت حضرت تقدیم دارد.
من به سفر پرداختم و از رود آمویه که می گذشتم، شمشی از آنها گم شد و من نفهمیدم. به بغداد که رسیدم، شمشها را شمردم و یکی را گمشده دیدم. شمشی خریدم و آن را کشیدم و به آنها افزودم و به خدمت جناب حسین بن روح نایب خاص امام زمان علیه السلام رسیدم و همه طلاها را تحویل دادم.
حسین گفت: شمشی که خودت خریده ای بردار و بدان اشاره کرد. سپس گفت: شمشی که گم کرده بودی به ما رسید و آن و به من نشان داد.
من نگاه کردم، دیدم درست همان شمشی است که هنگام گذشتن از رود آمویه گم شد.[1]
❌ پی نوشت
[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 88
@shikhkafi
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الرحیم
ابوعلی بغدادی می گوید:
در بخارا بودم. کسی به من ده عدد شمش طلا داد و گفت: وقتی که به بغداد رسیدی، به حسین بن روح تسلیم کن تا خدمت حضرت تقدیم دارد.
من به سفر پرداختم و از رود آمویه که می گذشتم، شمشی از آنها گم شد و من نفهمیدم. به بغداد که رسیدم، شمشها را شمردم و یکی را گمشده دیدم. شمشی خریدم و آن را کشیدم و به آنها افزودم و به خدمت جناب حسین بن روح نایب خاص امام زمان علیه السلام رسیدم و همه طلاها را تحویل دادم.
حسین گفت: شمشی که خودت خریده ای بردار و بدان اشاره کرد. سپس گفت: شمشی که گم کرده بودی به ما رسید و آن و به من نشان داد.
من نگاه کردم، دیدم درست همان شمشی است که هنگام گذشتن از رود آمویه گم شد.[1]
❌ پی نوشت
[1] اثبات الهداة، ج 3، ص 88
@shikhkafi
زندگی جهنمی بدون تفریح
@ostad_shojae
• محاله در خلوت با خدا موفق بشی!
• معیشتت هم به مشکل میخوره!
• ارتباطت با دیگران هم گیر داره!
✘ اگه: کسی هستی که اهل تفریح حلال نیستی!
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رفیعی🎤
@shikhkafi
• معیشتت هم به مشکل میخوره!
• ارتباطت با دیگران هم گیر داره!
✘ اگه: کسی هستی که اهل تفریح حلال نیستی!
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_رفیعی🎤
@shikhkafi
❤️ من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی (متن سخنرانی شهید کافی)
یک سال اربعین با دوستان از نجف پیاده به کربلا آمدیم. به حرم آقا سیداشهداء (ع) که رسیدیم،دیدم یک پیرزن عرب دارد ناله می کند.
گوش دادم ببینم چه می گوید؟ دیدم این پیرزن می گوید: امام حسین (ع) من بچه هایم را رها کرده ام و اینجا آمده ام؛ شوهرم را هم رها کرده ام آمده ام؛خانه و زندگی و گوسفندهایم را هم گذاشته ام و آمده ام سال اولی هم نیست که می آیم بلکه هر سال دارم می آیم. می دانی چرا می آیم. حسین جان! من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی.
امام حسین! این مردم هم صبح جمعه می گویند: این همه می آییم که تو هم بیایی. حسین! حسین!حسین جان! این همه می آیم که تو هم بیایی.
خدا نظام رشتی را بیامرزد.
از منبریهای آقا شناس و ارباب شناس بود،مولا شناس بود. نوکر سید الشهدا(ع) بود. گفتند: نظام رشتی وقت مردنش از بستر احتضار بلند شد و نشست. طبع شعری هم داشت. یک وقت دیدند خطاب به ابی عبدالله(ع) کرد:
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
حسین جان! وقتی جوان بودم در خانه ات بودم. حسین! حالا که پیر شده ام می خواهی بیرونم کنی؟ حسین!حسین! این موی سر و صورت را در خانه ات سفید کرده ام. حسین! یک عمری گفتم: حسین! حالا کجا بروم؟
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
❤️ خدایا! به آبروی اهل بیت(ع) ما را از اهل بیت(ع) جدا نکن!
@shikhkafi
یک سال اربعین با دوستان از نجف پیاده به کربلا آمدیم. به حرم آقا سیداشهداء (ع) که رسیدیم،دیدم یک پیرزن عرب دارد ناله می کند.
گوش دادم ببینم چه می گوید؟ دیدم این پیرزن می گوید: امام حسین (ع) من بچه هایم را رها کرده ام و اینجا آمده ام؛ شوهرم را هم رها کرده ام آمده ام؛خانه و زندگی و گوسفندهایم را هم گذاشته ام و آمده ام سال اولی هم نیست که می آیم بلکه هر سال دارم می آیم. می دانی چرا می آیم. حسین جان! من این همه می آیم تا تو هم لحظه مرگ بیایی.
امام حسین! این مردم هم صبح جمعه می گویند: این همه می آییم که تو هم بیایی. حسین! حسین!حسین جان! این همه می آیم که تو هم بیایی.
خدا نظام رشتی را بیامرزد.
از منبریهای آقا شناس و ارباب شناس بود،مولا شناس بود. نوکر سید الشهدا(ع) بود. گفتند: نظام رشتی وقت مردنش از بستر احتضار بلند شد و نشست. طبع شعری هم داشت. یک وقت دیدند خطاب به ابی عبدالله(ع) کرد:
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
حسین جان! وقتی جوان بودم در خانه ات بودم. حسین! حالا که پیر شده ام می خواهی بیرونم کنی؟ حسین!حسین! این موی سر و صورت را در خانه ات سفید کرده ام. حسین! یک عمری گفتم: حسین! حالا کجا بروم؟
به هنگام پیری مرانم زپیش
که صرف تو کردم جوانی خویش
❤️ خدایا! به آبروی اهل بیت(ع) ما را از اهل بیت(ع) جدا نکن!
@shikhkafi