📸 #عکس | #هویزه
💔 دوریِ جانان بود از دوریِ جان، تلخ تر...
#شهدای_هویزه
#دلتنگ_زیارت
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
💔 دوریِ جانان بود از دوریِ جان، تلخ تر...
#شهدای_هویزه
#دلتنگ_زیارت
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌐 #استوری | #روایت
❗️کنیز خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
🎙 راوی: حاج عظیم ابراهیم پور
2️⃣2️⃣مهر؛ سالروز درگذشت مادر شهید علم الهدی
#مادر_شهید_علم_الهدی
#شهدای_هویزه
#ما_فاتحان_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
❗️کنیز خانه حضرت زهرا سلام الله علیها
🎙 راوی: حاج عظیم ابراهیم پور
2️⃣2️⃣مهر؛ سالروز درگذشت مادر شهید علم الهدی
#مادر_شهید_علم_الهدی
#شهدای_هویزه
#ما_فاتحان_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
#خبر |📝📸
🔸 جلسه شورای فرماندهان نواحی مقاومت بسیج شهرستان هویزه در زیارتگاه شهدای هویزه برگزار شد.
🔸 در حاشیه این جلسه فرمانده ناحیه و جمعی از بسیجیان شهرستان به مناسبت ایام سالگرد درگذشت مادر شهید علم الهدی به مقام این بانوی مجاهد و فرزند برومندش ادای احترام کردند.
🔸 در ادامه سرهنگ پاسدار موسی حیاوی، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج هویزه، در سخنانی مادران شهدا را شریک اصلی جهاد و مقاومت دانست و گفت:«صبر زینبی آنها، ضامن بقای انقلاب اسلامی است.»
🔸 فرمانده ناحیه مقاومت بسیج هویزه، مادر شهید را “پرچمدار ایستادگی” نامید و افزود: «اگر مادرانی چون مادر شهید علم الهدی نبودند که فرزندانی رشید و انقلابی تربیت کنند، امروز امنیت و استقلال کشور به دست نمیآمد. وظیفه ما در قبال این خانوادهها، تداوم بخشیدن به راه شهدا و حفظ میراث گرانبهای آنان است.»
#اخبار_هویزه
#شهدای_هویزه
#مادر_شهید_علم_الهدی
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🔸 جلسه شورای فرماندهان نواحی مقاومت بسیج شهرستان هویزه در زیارتگاه شهدای هویزه برگزار شد.
🔸 در حاشیه این جلسه فرمانده ناحیه و جمعی از بسیجیان شهرستان به مناسبت ایام سالگرد درگذشت مادر شهید علم الهدی به مقام این بانوی مجاهد و فرزند برومندش ادای احترام کردند.
🔸 در ادامه سرهنگ پاسدار موسی حیاوی، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج هویزه، در سخنانی مادران شهدا را شریک اصلی جهاد و مقاومت دانست و گفت:«صبر زینبی آنها، ضامن بقای انقلاب اسلامی است.»
🔸 فرمانده ناحیه مقاومت بسیج هویزه، مادر شهید را “پرچمدار ایستادگی” نامید و افزود: «اگر مادرانی چون مادر شهید علم الهدی نبودند که فرزندانی رشید و انقلابی تربیت کنند، امروز امنیت و استقلال کشور به دست نمیآمد. وظیفه ما در قبال این خانوادهها، تداوم بخشیدن به راه شهدا و حفظ میراث گرانبهای آنان است.»
#اخبار_هویزه
#شهدای_هویزه
#مادر_شهید_علم_الهدی
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
Audio
🎧 #بشنوید |
🎙 ماجرای جنگ به روایت
دریابان علی شمخانی؛ نماینده رهبری در شورای دفاع
#مرگ_بر_اسرائیل
#دفاع_مقدس2
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🎙 ماجرای جنگ به روایت
دریابان علی شمخانی؛ نماینده رهبری در شورای دفاع
#مرگ_بر_اسرائیل
#دفاع_مقدس2
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
شهدای هویزه
📔 #گزارش_به_خاک_هویزه (75)| خاطرات سردار یونس شریفی 🔺 هندوانه هایی که باعث شدند صدام را نفرین کنم! 🔻 روایتی خواندنی از نخستین روزهای تهاجم دشمن بعثی ✍️ حدود پانزده دقیقه از او اصرار و از من انکار بود. خیلی تلاش کرد تا با ما به عملیات بیاید. وقتی دید من زیر…
📔 #گزارش_به_خاک_هویزه (76) | خاطرات سردار یونس شریفی
🔺 باید با دندانت زمین را بکنی!
🔻 روایتی خواندنی از نخستین روزهای تهاجم دشمن بعثی
✍️ در مسیری که میرفتیم، برخی از روستاییان را میدیدیم که چادر زده و خوابیدهاند. از کنار چادرها که عبور کردیم، سگها شروع به پارس کردند. همینطور که داشتیم جلو میرفتیم، در آن تاریکی شب، دو نفر زن و مرد را دیدیم که داشتند از سوی عراقی ها به طرف ایران می آمدند. بالاخره به رودخانه رسیدیم.
🔹 دیدن رودخانه هویزه مرا دچار احساسات زیادی کرد. چند روزی بود که دشمن هویزه را به اشغال خود در آورده بود و من از دیدن شهر و دیارم محروم شده بودم. مدتی بود با آب رودخانه هویزه مأنوس نشده بودم. آبهای رودخانه مرا می شناختند و من هم آنها را خوب می شناختم. نتوانستم بغض مانده در گلویم را نگه دارم و بی اختیار زدم زیر گریه.
🔹 میدانستم آبها از وسط هویزه عبور کرده اند و از دیارم خبرها دارند. خبرهایی البته ناگوار و تلخ. مطمئن بودم که آبها هم دلشان برای بچه های سپاه هویزه تنگ شده است، همچنان که من نیز دلم برای این رودخانه تنگ شده بود. همین طور که هق هق گریه امانم را بریده بود کنار آب های روان نشستم و با آنها درد دل کردم. به آب ها گفتم که در به در شده ایم. فرمانده مان را در مصاف بـا عراقی ها گم کرده ایم و هر کدام از ما بزرگترین آرزویش پریدن در آغوش آب های رودخانه و بوییدن خاک پاک هویزه است.
🔹 آب ها به من گفتند که عراقی ها هویزه را آلوده به وجود ناپاک خود کرده اند و خانه به خانه می گردند تا اگر پاسداری پیدا کنند سرش را ببرند. آب رودخانه بلند بود، اما این اجازه را به ما داد تا از میانش عبور کنیم و خودمان را به آن طرف برسانیم. در وسط رودخانه آب تا زیر گردنمان بالا آمد و ما به خاطر خیس نشدن مینها آنها را بالای سرمان نگاه داشتیم و با همین وضع از عرض رودخانه عبور کردیم.
🔹 وضعیت آن طرف رودخانه تا جاده ای که دشمن از آن استفاده می کرد حدود یک کیلومتر بود. خیس بودیم و سرما هم حسابی از ما پذیرایی می کرد. برخی از بچه ها از سرما دندان هایشان به هم می خورد. هر طور بود خودمان را به جاده رساندیم. جاده را عراقی ها بالا آورده بودند و قسمتی از مسیر آن را به خاکریز تبدیل کرده بودند. ما حدود هفت مین همراهمان آورده بودیم.
🔹 من به طرف شیخ شویش رفتم و با او اطراف جاده را شناسایی کردیم. خبری از عراقی ها یا کمین آنها در آن حوالی نبود. بلافاصله برگشتم و بچه ها را برای مین گذاری در جاده تقسیم کردم. دو نفر را پایین جاده گذاشتم. دو نفر دیگر را بالای جاده و سه نفر هم آن طرف جاده گذاشتم. بچه ها تا خواستند کارشان را شروع کنند یادشان آمـد کـه سرنیزه با خود نیاورده اند. قبل از حرکت خیلی به آنها سفارش کرده بودم که برای حفر زمین سر نیزه بیاورند، اما در این کار کوتاهی کرده بودند. به یکی از بچه ها با خشم گفتم
- من سرم نمیشود اگر سر نیزه نیاورده ای باید با دندان خودت زمین را بکنی.
🔹 عبدالله بلند شد تا به سراغ بچه های دیگر برود که متوجه شد مقدار زیادی ابزار مهندسی عراقی ها کنار جاده افتاده است. راننده های دشمن نیز کنار لودرهایشان خوابیده بودند. ما تا آن وقت متوجه حضور نیروهای دشمن در آن طرف جاده نشده بودیم. عبدالله بلافاصله برگشت. داشتیم کار میکردیم که سر و کله یک ماشین دشمن پیدا شد. همه از ترس روی زمین کُپ کردیم.
🔹 من آماده درگیــری بـودم. ماشین بدون آنکه متوجه ما بشود عبور کرد و رفت. دانستم که جاده مورد استفاده مدام نیروهای دشمن است و باید خیلی سریع مین گذاری کنیم و به عقب برگردیم. ساعت حدود یک بامداد بود. بچه ها خیلی زود مینها را کاشتند و از روی جاده پایین آمدند و عقب نشینی کردیم. همین طور که داشتیم عقب می آمدیم، حبیب آمد کنارم و گفت:
تبریک میگویم موفق شدیم.
🔹 یک گالن خالی بیست لیتری هم در دستش بود. در بازگشت نیروها خیلی خسته و فرسوده شده بودند. به طوری که هر پانزده تا بیست دقیقه می نشستند و استراحت میکردند. بعد از چند ساعت راه پیمایی مجدداً در آن هوای سرد زمستانی و در آن سحرگاه تاریک و سیاه دوباره به آب ها و باتلاق ها رسیدیم. چاره ای نبود و به آب زدیم و تا طلوع آفتاب و روشن شدن کامل هوا از میان آبها عبور کردیم. کمی مانده بود که از آب خارج شویم دچار مشکل شدیم.
🔹 دو نفر از بچه های ما که از غروب دیشب تا حوالی صبح یک دم گرسنه پیاده روی کرده بودند نیروی شان ته کشید و بریدند. علاوه بر این شیخ شویش که راهنمای ما بود، ما را گم کرد.
⬅️ ادامه دارد...
#سردار_شریفی
#شهدای_هویزه
#ما_فاتحان_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🔺 باید با دندانت زمین را بکنی!
🔻 روایتی خواندنی از نخستین روزهای تهاجم دشمن بعثی
✍️ در مسیری که میرفتیم، برخی از روستاییان را میدیدیم که چادر زده و خوابیدهاند. از کنار چادرها که عبور کردیم، سگها شروع به پارس کردند. همینطور که داشتیم جلو میرفتیم، در آن تاریکی شب، دو نفر زن و مرد را دیدیم که داشتند از سوی عراقی ها به طرف ایران می آمدند. بالاخره به رودخانه رسیدیم.
🔹 دیدن رودخانه هویزه مرا دچار احساسات زیادی کرد. چند روزی بود که دشمن هویزه را به اشغال خود در آورده بود و من از دیدن شهر و دیارم محروم شده بودم. مدتی بود با آب رودخانه هویزه مأنوس نشده بودم. آبهای رودخانه مرا می شناختند و من هم آنها را خوب می شناختم. نتوانستم بغض مانده در گلویم را نگه دارم و بی اختیار زدم زیر گریه.
🔹 میدانستم آبها از وسط هویزه عبور کرده اند و از دیارم خبرها دارند. خبرهایی البته ناگوار و تلخ. مطمئن بودم که آبها هم دلشان برای بچه های سپاه هویزه تنگ شده است، همچنان که من نیز دلم برای این رودخانه تنگ شده بود. همین طور که هق هق گریه امانم را بریده بود کنار آب های روان نشستم و با آنها درد دل کردم. به آب ها گفتم که در به در شده ایم. فرمانده مان را در مصاف بـا عراقی ها گم کرده ایم و هر کدام از ما بزرگترین آرزویش پریدن در آغوش آب های رودخانه و بوییدن خاک پاک هویزه است.
🔹 آب ها به من گفتند که عراقی ها هویزه را آلوده به وجود ناپاک خود کرده اند و خانه به خانه می گردند تا اگر پاسداری پیدا کنند سرش را ببرند. آب رودخانه بلند بود، اما این اجازه را به ما داد تا از میانش عبور کنیم و خودمان را به آن طرف برسانیم. در وسط رودخانه آب تا زیر گردنمان بالا آمد و ما به خاطر خیس نشدن مینها آنها را بالای سرمان نگاه داشتیم و با همین وضع از عرض رودخانه عبور کردیم.
🔹 وضعیت آن طرف رودخانه تا جاده ای که دشمن از آن استفاده می کرد حدود یک کیلومتر بود. خیس بودیم و سرما هم حسابی از ما پذیرایی می کرد. برخی از بچه ها از سرما دندان هایشان به هم می خورد. هر طور بود خودمان را به جاده رساندیم. جاده را عراقی ها بالا آورده بودند و قسمتی از مسیر آن را به خاکریز تبدیل کرده بودند. ما حدود هفت مین همراهمان آورده بودیم.
🔹 من به طرف شیخ شویش رفتم و با او اطراف جاده را شناسایی کردیم. خبری از عراقی ها یا کمین آنها در آن حوالی نبود. بلافاصله برگشتم و بچه ها را برای مین گذاری در جاده تقسیم کردم. دو نفر را پایین جاده گذاشتم. دو نفر دیگر را بالای جاده و سه نفر هم آن طرف جاده گذاشتم. بچه ها تا خواستند کارشان را شروع کنند یادشان آمـد کـه سرنیزه با خود نیاورده اند. قبل از حرکت خیلی به آنها سفارش کرده بودم که برای حفر زمین سر نیزه بیاورند، اما در این کار کوتاهی کرده بودند. به یکی از بچه ها با خشم گفتم
- من سرم نمیشود اگر سر نیزه نیاورده ای باید با دندان خودت زمین را بکنی.
🔹 عبدالله بلند شد تا به سراغ بچه های دیگر برود که متوجه شد مقدار زیادی ابزار مهندسی عراقی ها کنار جاده افتاده است. راننده های دشمن نیز کنار لودرهایشان خوابیده بودند. ما تا آن وقت متوجه حضور نیروهای دشمن در آن طرف جاده نشده بودیم. عبدالله بلافاصله برگشت. داشتیم کار میکردیم که سر و کله یک ماشین دشمن پیدا شد. همه از ترس روی زمین کُپ کردیم.
🔹 من آماده درگیــری بـودم. ماشین بدون آنکه متوجه ما بشود عبور کرد و رفت. دانستم که جاده مورد استفاده مدام نیروهای دشمن است و باید خیلی سریع مین گذاری کنیم و به عقب برگردیم. ساعت حدود یک بامداد بود. بچه ها خیلی زود مینها را کاشتند و از روی جاده پایین آمدند و عقب نشینی کردیم. همین طور که داشتیم عقب می آمدیم، حبیب آمد کنارم و گفت:
تبریک میگویم موفق شدیم.
🔹 یک گالن خالی بیست لیتری هم در دستش بود. در بازگشت نیروها خیلی خسته و فرسوده شده بودند. به طوری که هر پانزده تا بیست دقیقه می نشستند و استراحت میکردند. بعد از چند ساعت راه پیمایی مجدداً در آن هوای سرد زمستانی و در آن سحرگاه تاریک و سیاه دوباره به آب ها و باتلاق ها رسیدیم. چاره ای نبود و به آب زدیم و تا طلوع آفتاب و روشن شدن کامل هوا از میان آبها عبور کردیم. کمی مانده بود که از آب خارج شویم دچار مشکل شدیم.
🔹 دو نفر از بچه های ما که از غروب دیشب تا حوالی صبح یک دم گرسنه پیاده روی کرده بودند نیروی شان ته کشید و بریدند. علاوه بر این شیخ شویش که راهنمای ما بود، ما را گم کرد.
⬅️ ادامه دارد...
#سردار_شریفی
#شهدای_هویزه
#ما_فاتحان_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #عکس | #هویزه
💐 ای عاشقان، ای عاشقان، من از کجا، عشق از کجا
ای بیدلان، ای بیدلان، من از کجا، عشق از کجا...
#شهدای_هویزه
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
💐 ای عاشقان، ای عاشقان، من از کجا، عشق از کجا
ای بیدلان، ای بیدلان، من از کجا، عشق از کجا...
#شهدای_هویزه
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
و چای دغدغهی
عاشقانهی خوبی است
برای با تو نشستن
بهانهی خوبی است...💕
#شب_جمعه
#امام_حسین
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
عاشقانهی خوبی است
برای با تو نشستن
بهانهی خوبی است...💕
#شب_جمعه
#امام_حسین
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
Forwarded from اخبار رهبر انقلاب 🇮🇷
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔰 پیشنهاد مطالعه
📚سنافور
اثر: شهید #یحیی_سنوار
📄مترجم: اسماء خواجهزاده
🔖ناشر: #کتابستان
📕 #معرفی_کتاب:
🔸 یحیی سنوار در نوشتن هم مبارز است نمی نویسد. شلیک میکند و حتی امروز که پیکر خون آلودش در اختیار اشغالگران قرار گرفته، کلمات اش پرواز میکنند
🔸 و قلب صهیونیست ها را نشانه میگیرند. مرد اسلحه و قلم بدون شک ابعاد دیگری دارد که بر ما پوشیده مانده ابعادی که برای یک مبارز قرن بیست و یکم راه را از بی راهه جدا میکند. سهم ما از مرد سایه ها اما همین کلمات است، سهم ما از او درک آزادی در اسارت و فهم آزادگی در اشغال است سهم ما دیدن دنیا از دریچه چشم اوست، سهمتان رابردارید،
دنیا سنوارهای زیادی ندارد. .. و سنافور شرح خروج یک مجسمه از قاب سنگی است. روایت طغیان یک رودخانه در بستر کور خاموشی سنافور را جدی بگیرید.
👇🏻تهیه کتاب:
▫️ketabestan.net/product/%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%81
|#فلسطین
|#غزه
|#مرگ_بر_اسرائیل
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📚سنافور
اثر: شهید #یحیی_سنوار
📄مترجم: اسماء خواجهزاده
🔖ناشر: #کتابستان
📕 #معرفی_کتاب:
🔸 یحیی سنوار در نوشتن هم مبارز است نمی نویسد. شلیک میکند و حتی امروز که پیکر خون آلودش در اختیار اشغالگران قرار گرفته، کلمات اش پرواز میکنند
🔸 و قلب صهیونیست ها را نشانه میگیرند. مرد اسلحه و قلم بدون شک ابعاد دیگری دارد که بر ما پوشیده مانده ابعادی که برای یک مبارز قرن بیست و یکم راه را از بی راهه جدا میکند. سهم ما از مرد سایه ها اما همین کلمات است، سهم ما از او درک آزادی در اسارت و فهم آزادگی در اشغال است سهم ما دیدن دنیا از دریچه چشم اوست، سهمتان رابردارید،
دنیا سنوارهای زیادی ندارد. .. و سنافور شرح خروج یک مجسمه از قاب سنگی است. روایت طغیان یک رودخانه در بستر کور خاموشی سنافور را جدی بگیرید.
👇🏻تهیه کتاب:
▫️ketabestan.net/product/%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%81
|#فلسطین
|#غزه
|#مرگ_بر_اسرائیل
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
📸 #گزارش_تصویری | #خادمی_و_عاشقی
🚜 خادمان مشغول کارند...
🔸 با پیگیری دبیر قرارگاه راهیان نور و مدیر یادمان های دفاع مقدس سپاه خوزستان، عملیات آماده سازی پارکینگ جدید زیارتگاه شهدای هویزه با بهره گیری از ماشین آلات سنگین شرکت های ملی نفت و مناطق نفت خیز جنوب، شهرداری هویزه و مین زدایی در حال اجراست.
#اخبار_هویزه
#شهدای_هویزه
#راهیان_نور
#ما_فاتحان_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh
🚜 خادمان مشغول کارند...
🔸 با پیگیری دبیر قرارگاه راهیان نور و مدیر یادمان های دفاع مقدس سپاه خوزستان، عملیات آماده سازی پارکینگ جدید زیارتگاه شهدای هویزه با بهره گیری از ماشین آلات سنگین شرکت های ملی نفت و مناطق نفت خیز جنوب، شهرداری هویزه و مین زدایی در حال اجراست.
#اخبار_هویزه
#شهدای_هویزه
#راهیان_نور
#ما_فاتحان_قله_ایم
* کانال شهدای هویزه؛ موثق ترین منبع روایت و اطلاعات حماسه هویزه
@shohaday_hoveizeh