Telegram Web Link
درسهای چرنوبیل برای محققان علوم اجتماعی
هر چند زمان زیادی از استفاده از علوم تجربی برای برساختن جامعه شناسی به عنوان یک علم گذشته و دیگر علوم اجتماعی بعنوان شاخه ای از علوم که حدود و ثغور خود را دارد شناخته شده است، اما هنوز هم برخی مثالها در‌حوره علوم تجربی می تواند به ما راه درست برای تحقیق در مسائل اجتماعی را نشان دهد.
جدیدترین نمونه، سریال چرنوبیل است. من در اینجا به بعد فنی سریال کاری ندارم، همچنین دلالت های متعدد سیاسی، اجتماعی و‌فرهنگی این سریال محل بحث نیست بلکه می خواهم به دو‌ مورد ساده در سریال اشاره کنم که می تواند به عنوان یک الگو برای محققان علوم اجتماعی مورد توجه باشد.
به مکالمه پروفسور لگاسف و بوریس در قسمت سوم این سریال دقت کنید:
لگاسف: یه جهش زیاد توی زکرونیوم 95 اتفاق افتاده.
بوریس: معنی این چیه؟
لگاسف: جریان ذوب شدن مواد شروع شده.
این مکالمه حاوی نکته ای ساده ولی بسیار مهم درباره تحقیق در علوم اجتماعی است: تفسیر کردن داده ها. اینکه هر افزایش یا کاهش در داده های ما معنا دارند. زمانی که تغییرات در داده های علوم تجربی رخ می دهد براحتی تفسیر می شوند و پذیرش این تفسیرها برای دیگران نیز راحت تر است اما ما در علوم اجتماعی اغلب چنین نمی کنیم. نشریات علمی- پژوهشی ما پر از آمار و ارقام است، خصوصا در تحقیقات کمی اما آیا محققان ما در تفسیر داده های خود توانسته اند موفق باشند؟ بعنوان نمونه اگر تحقیقی در ده سال گذشته انجام شده باشد و میزان اعتماد در بین مردم را 85 درصد بدست آورده باشد و همان تحقیق، امسال این عدد را 50 درصد تخمین بزند فاجعه ای که رخ داده کمتر از فاجعه چرنوبیل نیست اما کمتر پیش می آید که سیاستگذاران و عامه با دیدن چنین نتایجی به این برداشت رسیده و آن را بپذیرند. در اینجا چند نکته مهم وجود دارد. اول اینکه سنجه های ما برای اندازه گیری متغیرها در علوم اجتماعی باید دقیق باشد و اصلاحا روا و پایا باشد منتها آنچه که در دید کلی می توان گفت این است که در تحقیقات کمّی در ایران با روایی و پایایی به مثابه مفاهیمی فرمایشی که یک یا دو فرمول تکراری و ساده آنها را اندازه گیری می کنند برخورد می شود در حالیکه مطلقا اینگونه نیست. از دست رفتن اعتبار علوم اجتماعی در کشور تا حدی به همین دلیل است. تحقیقاتی که بنیان روش شناختی قوی ای ندارند و به دلیل متقن نبودن سنجه ها، تحلیل ها و نتایجشان جدی گرفته نمی شود. گام بعدی، تلاش برای تفسیر درست داده ها و نتایج است. وقتی که از استحکام و قدرت سنجه های خود مطمئن باشیم، آنگاه افزایش 10 درصدی یک متغیر یا کاهش 5 درصدی آن مانند افزایش میزان زکرونیوم در نیروگاه چرنوبیل مهم خواهد بود و معنای خودش را خواهد داشت. درآوردن دقیق این معنا کار محققان خبره است. البته تا اینجا، کار محققان است اما اینکه در صورتی که چنین تحقیقاتی با سنجه های معتبر انجام شده و تفسیرهای دقیقی هم ارائه شود، تا چه اندازه بر سیاستگذاری ها تاثیر خواهد داشت بحث دیگری است، منتها گام اول تاثیر بر سیاست ها و برنامه ها، رعایت این اصول توسط محققان است.
در جای دیگری از سریال، لگاسف با کومیوک درباره دلیل حادثه صحبت می کنند و هر دو معتقدند که انفجار چنین راکتوری امکان پذیر نیست. اینجاست که تصمیم میگیرند به تحقیق درباره علت این حادثه بپردازند و لگاسف به کومیوک می گوید: ما باید بفهمیم که اون شب دقیقا چه اتفاقی افتاده. لحظه به لحظه، تصمیم به تصمیم. چرا که اگه ما نتونیم بفهمیم چرا این اتفاق رخ داده، بازم این اتفاق میفته.
نکته مهم در اینجا وظیفه محقق است. شناخت مسئله، دلایل رخ دادن آن و تلاش برای پیش بینی حوادث بعدی بر اساس مسئله تحلیل شده. همین زنجیره ساده در خیلی از تحقیقات علوم اجتماعی رعایت نمی شود و این دلیلی دیگر برای ضعف این تحقیقات است. علاوه بر این، در اینجا بر نقش نظریه نیز تاکید می شود اینکه ما بتوانیم از داده های خود و مسئله پیش رو به نظریه و مدلی برای درک آنچه اتفاق افتاده و شرایطی که مجددا آن اتفاق را ممکن می سازد برسیم. مانند مورد قبلی، اغلب چیزهایی که به عنوان مدل و نظریه در تحقیقات علوم اجتماعی ما ارائه می شود، مواردی صوری و ساده هستند که نه قدرت تحلیل و تبیین دارند و نه قدرت پیش بینی کنندگی و به همین دلیل هم جدی گرفته نمی شوند.
دیدن لگاسف بعنوان یک محقق علوم اجتماعی و حادثه چرنوبیل به عنوان یک رخداد اجتماعی، تفسیر متفاوتی از سریال بدست می دهد؛ تفسیری که در آن دیگر سوال اصلی این نیست که چگونه ممکن است یک راکتور RBMK منفجر شود، بلکه سوال اساسی این است که چگونه ممکن است یک نظام اجتماعی قدرتمند و رسوخ ناپذیر متلاشی شود؟

@SocialMediaResearch
توئیتر، سیاست و جامعه در ایران
سه شنبه دوم مهر در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران از رساله دکترای خودم دفاع کردم تا این دفاع، نقطه پایانی باشد بر تحقیقی که یک سال و نیم بی وقفه و یکنفس روی آن کار کردم. من به زبان ساده، در رساله بدنبال پاسخ دادن به این سئوال بودم که کنشگری سیاسی در توئیتر فارسی چه ویژگی هایی دارد و چگونه توسط کاربران ایرانی اجرا می شود. همچنین منازعه قدرتی که بر اثر این کنشگری بین کاربران شکل می گیرد را می خواستم تحلیل کنم. برای اینکار، یک سنتز نظری با ترکیب نظریه میدان، همگان های شبکه ای، کردارهای شبکه ای و روایت ایجاد کردم. در واقع من این دیدگاه نظری را ارائه کردم که کنشگری کاربران ایرانی در توئیتر به پیدایش یک میدان سیاست در توئیتر انجامیده که کنشگران در آن، کنشگران فردای نیستند بلکه کنشگران شبکه ای اند. برای شناخت این کنشگران، از مفهوم همگان های شبکه ای استفاده کردم. این همگان های شبکه ای با اجرای کردارهای شبکه ای خود به منازعه بر سر قدرت می پردازند. من قالب بندی شبکه ای (در دو سطح موضوع و ارزش سیاسی) و همچنین روایتگری شبکه ای را بعنوان کردارهای شبکه ای کاربران تحلیل کردم تا بتوانم به پرسش تحقیق پاسخ دهم. همچنین ترکیبی از روش های تحلیل شبکه اجتماعی، تحلیل محتوای مردمنگارانه و تحلیل گفتمان انتقادی رسانه های اجتماعی را بکار بردم تا بیش از دو میلیون و نیم توئیت که در بازه زمانی یک ماهه انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 گردآوری شده بود را تحلیل کنم.
فایل کامل ارائه من در جلسه دفاع را می توانید از لینک زیر دریافت کنید:
https://bit.ly/2mJWkY6
همچنین، در این لینک گزارش کامل شفقنا رسانه از جلسه دفاع را می خوانید.
https://media.shafaqna.com/news/486456
چرا و چگونه تلگرام در ایران محبوب ترین رسانه اجتماعی شد؟
در مقاله جدید من که در فصلنامه مطالعات جامعه شناختی منتشر شده است، تلاش کرده ام به یک پرسش مهم بپردازم. با همه گیر شدن استفاده از تلگرام در ایران در سال 1394، سوالی که از قبل هم در ذهن من بود خیلی پر رنگ تر شد. سوال من این بود که چرا کاربران ایرانی به برخی از رسانه های اجتماعی بیشتر از بقیه توجه نشان می دهند؟ مثلا چرا فیسبوک در ایران مورد استقبال قرار گرفت ولی مای اسپیس نه، یا چرا با وجود رقبای زیاد، تلگرام به محبوب ترین رسانه اجتماعی تبدیل شد. تلاش برای پاسخ دادن به این سوال به انجام دو تحقیق انجامید. در یک تحقیق بصورت کلی تلاش کردم نشان دهم که ساختارهای کلان در جامعه ایران و استفاده از رسانه های اجتماعی چگونه در یک رابطه دیالکتیکی به بازتولید و بازتعریف یکدیگر پرداخته اند. این مقاله در شماره پاییز فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات منتشر خواهد شد.
اما نتیجه تلاش من برای پاسخ دادن به این پرسش که چرا کاربران ایرانی بطور بی سابقه ای از تلگرام استفاده کردند، به نگارش مقاله ای انجامید که در شماره اخیر فصلنامه مطالعات جامعه شناختی منتشر شده است. این مقاله حاصل تحقیقی است که من در سال 1394 انجام دادم و در آن سه دسته دلیل برای همه جایی شدن تلگرام در ایران مشخص کرده ام: دلایل جامعه محور، دلایل رسانه محور و دلایل کاربر محور. در دل هر یک از این دسته ها عوامل مختلفی را شناسایی کرده ام که در تلفیق با یکدیگر مشخص می سازند چرا تلگرام در ایران محبوب شده است. به عنوان مثال، دلايل جامعه محور به 3 دسته كلي تقسيم مي شود: فيلتر نبودن، استفاده همگاني و حمايت حکومت. این تحقیق هم از نظر کاربرد روش مصاحبه می تواند مورد توجه باشد و هم چارچوبی که برای تبیین همه جایی شدن تلگرام بدست می دهد می تواند مبنایی برای تحقیق درباره دیگر رسانه های اجتماعی در ایران و تغییرات آنها باشد.
فایل اصل مقاله را از لینک زیر می توانید دریافت کنید:
https://bit.ly/2oSL50J
Audio
در کلاس درس این هفته تلاش کردم به این پرسش بپردازم که ایدئولوژی با ما چه می کند و ما چگونه بجای انسان بودن به سوژه تبدیل می شویم. پرسشی که در شرایط حاضر اساسی است و باید به آن بپردازیم.
وقتی پوزیتیویسم فاجعه می آفریند
در نوشته ای که امروز در روزنامه شرق منتشر شده است، به اثرات زیانبار مواجهه با جامعه بر اساس منطق علوم تجربی پرداخته ام و توضیح داده ام که چگونه چنین امری به فاجعه منجر می شود. در نوشته های دیگری تلاش خواهم کرد منطق مطرح شده در این نوشته را بیشتر توضیح داده و واکاوی کنم. در ادامه می توانید این یادداشت را بخوانید.


منطق حاکم بر کشور ما در سطوح مختلف (اعم از سطح ماکروفیزیک و میکروفیزیک قدرت)، منطق علوم تجربی است و البته من از منطق علوم تجربی آنچه که زیربنای فلسفی این منطق با علوم پایه و مهندسی را نیز شکل می دهد مراد می کنم. منطق علوم تجربی بر پایه سنت پوزیتیویسم شکل گرفته است، سنتی که در آن همه چیز قابل اندازه گیری، سنجش، برنامه ریزی و مدیریت است. علوم تجربی به مثابه یک علم از ابتدا در پی شناخت علمی جهان به منظور تبیین تغییرات و حوادثی بود که در آن رخ می دهد تا از این طریق بتواند این حوادث را پیش بینی و مدیریت کند. اندیشمندان اولیه که علم جامعه شناسی را وضع کردند نیز در ابتدا تلاش کردند جامعه شناسی را بر مبنای علوم تجربی استوار ساخته تا بدینسان اعتباری بعنوان یک علم برای آن دست و پا کنند. به همین دلیل است که آگوست کنت در فعالیت های اولیه خود نام فیزیک اجتماع را بکار می برد که بعدا به جامعه شناسی تغییر پیدا می کند.
پوزیتیویسم به عنوان مبنای منطقی علوم تجربی هر چند قابل درک و حتی کاربردی است اما هنگامی که مبنای علوم اجتماعی قرار بگیرد فاجعه می آفریند. در علم جامعه شناسی بر مبنای پوزیتیویسم جامعه مجموعه ای از افراد است که می توان خواسته ها، علایق، نیازها، امیال و آرزوهای آنها را سنجید و برایشان برنامه ریزی کرد. در یک کلام می توان انسانها و به تبع آن جامعه را کنترل و مدیریت کرد. از طرف دیگر پوزیتیویسم ربط وثیقی با ایدئولوژی و مکاتبی که بر مبنای این مفهوم استوار شده اند دارد. پوزیتیویسم مبنای نظریاتی چون مارکسیسم و کمونیسم نیز هست و بنیان های فکری آنها بسیار شبیه یکدیگر است. بطور خلاصه، ایدئولوژی یک نمونه مثالی از انسان را تعریف کرده و ملاک قرار می دهد و مدعی است که می خواهد و می توان تمام انسان ها را به آن شکل درآورد تا به سرمنزل مقصود رهنمون شوند. تلاقی این ایده ها با یکدیگر به این نتیجه منجر می شود که نمونه ای مثالی از انسان وجود دارد که جامعه و انسان ها برای سعادتمند شدن همگی باید تبدیل به آن نمونه مثالی و آرمانی شوند. اینگونه است که حکومت هایی که بر مبنای پوزیتیویسم و در واقع منطق علوم تجربی حکومت می کنند تلاش می کنند انسان ها را بسازند و راه انجام اینکار نیز اندازه گیری و سنجش انسان هاست تا بدینگونه برای رسیدن به نمونه مثالی آنها را مدیریت کنند. همین راه است که در اداره جامعه به فاجعه ختم می شود.
هانا آرنت در نقد تاریخ فلسفه غرب، سه وضع بشر را شناسایی می کند: زحمت، کار و کنش. او توضیح میدهد که در زحمت و کار، انسان را می توان ساخت و مدیریت کرد. نظریه مارکس نیز بر پایه شناسایی این دو وضع بنا شده است. در این دیدگاه انسان ها همگی به مثابه پاره آجرهایی هستند که برای ساختن بنای جامعه می توان آنها را به طرق دلخواه مدیریت کرد اما وضع اساسی بشر، کنش است. وضع کنش به این معناست که انسان در عین اینکه شباهت و همانی خود با دیگران را درک می کند اما در عین حال درک می کند که دیگر انسان ها وجودی غیر از او هستند بنابراین انسان ها تکثر دارند. فهم تکثر انسان ها مبنای منطق علوم اجتماعی است چیزی که در پوزیتیویسم و منطق علوم تجربی انکار می شود. تکثر انسان ها به اینجا منجر می شود که باید هر انسان را و در نتیجه جامعه را فهم کرد. بدین طریق نه نمونه آرمانی از انسان وجود دارد و نه می توان انسان ها را برای رسیدن به آن نمونه آرمانی به شکل دلخواه ساخت و در سطح کلان مدیریت کرد.
این منطق علوم اجتماعی است که در کشور ما فراموش شده و منطق علوم تجربی است که در لایه های زیرین و زبرین جامعه رسوخ کرده است. منطقی که اساسا توان درک انسان را ندارد و وقتی بر جامعه اعمال می شود، خرابه ای به جا می گذارد؛ خرابه ای که آنچه از فاشیسم، نازیسم و کمونیسم به جا ماند گواه روشنی بر آن است. البته در اینجا باید از مفهوم عقلانیت ابزاری نیز صحبت کرد که در رابطه با سنت پوزیتیویسم و منطق علوم تجربی در جامعه چیرگی می یابد. من در نوشته ای دیگر به این مسئله خواهم پرداخت.
1- آدورنو جمله معروفی دارد که می گوید: پس از آشوویتز شعر گفتن بربریت است. پس از اتفاقات تلخ و دردناک آبان ماه مدام این پرسش در ذهن من می چرخد که انجام تحقیقات اجتماعی بعد از این اتفاقات هولناک و خشونت عریان چه معنی ای دارد؟ آیا این تحقیقات مسخره که ما انجام می دهیم عین بربریت نیست؟ تحقیقات اغلب پوزیتیویستی ای که نه مزه دارند نه روح و نه اصلا از ابتدا قرارند چیزی را عوض کنندو نوری ای بر تاریکی ای بتابانند. تحقیقاتی که صرفا به کار رزومه ساختن و امتیاز گرفتن در انواع و اقسام نظام های رتبه بندی مسخره می خورند. هر چند این مسئله پیش از این هم وجود داشته ولی بعد از آبان 98 نادیده گرفتن این پرسش و ادامه مسیر به طریق قبل قطعا بربریت است؛ ماهی که انسان در همه وجوهش انکار و تحقیر شد.
2- مسئله پژوهشی من در ده سالی که مشغول به تحقیق بوده ام «فهم رسانه های اجتماعی برای کاربران ایرانی» و مشخصا پاسخ دادن به این پرسش بوده که آیا رسانه های اجتماعی می توانند به گذار جامعه ایران به یک جامعه دموکراتیک کمک کنند یا خیر؟ روند تحقیقاتم من را به این نتیجه رساند که خیر. مشخصا سه تحقیق من در دو سال گذشته به چنین نتیجه ای رسیده اند که استفاده و مصرف بالای رسانه های اجتماعی در ایران ساختارهای متصلب بیرونی و درونی ما را تغییر نمی دهند. البته که من در همه این سال ها تلاش کردم تحقیقاتم را در بالاترین سطح و بر اساس استاندارهای علمی انجام دهم ولی این تحقیقات بدرد نمی خورند. مسئله ما در ایران حال حاضر اصلا رسانه های اجتماعی نیستند و درد اینجاست که در مورد مسائل فرعی و بی اهیمتی کار میکنیم که موجب غفلت ما از پرداختن به مسئله اصلی می شوند که باید مرکز تحقیقات و مطالعات ما باشد. من دیگر به انجام چنین تحقیقات کارکردی و ابزاری ای نخواهم پرداخت و وقتم را صرف پروژه تحقیقاتی جدیدی که برای خودم تعریف کرده ام خواهم کرد. پروژه ای که امیدوارم تغییر در پایه ها و بنیان های هستی شناسانه و معرفت شناسانه آن باعث شود به شناختی منجر شود که بکار حفظ انسان بیاید. انسانی که بطور روزمره در حال از دست رفتن است.
3- با این توضیحات، من دیگر علاقه ای به انتشار و کار روی مسائل قبلی که با آنها درگیر بوده ام ندارم اما از آنجا که تحقیقات متعددی دارم که در دست داوری یا انتشار است، در صورت چاپ شدن آنها را در اینجا منتشر خواهم کرد چرا که احتمالا بکار برخی از دانشجویان و محققان علاقمند بیاید هر چند خود من از اینها گذر کرده ام.
4- تحقیق جدیدی که از من در فصلنامه زبانشناسی اجتماعی منتشر شده به شناخت و تحلیل روایت ها در توئیتر می پردازد. من در این تحقیق دسته بندی و چارچوبی برای شناخت و تحلیل روایت ها در توئیتر ارائه کرده ام که می تواند مبنایی برای تحقیقات بعدی باشد. همچنین من روایت های شکل گرفته در توئیتر فارسی در 24 ساعت ابتدایی پس از زلزله کرمانشاه را شناسایی کرده و روایت های مسلط (و رابطه آنها با گفتمان های هژمونیک در ایران) را نیز معرفی کرده ام. هر چند اگر بخواهم این تحقیق را الان انجام دهم قطعا نحوه مواجهه من با مسئله و داده های تحقیق تغییر زیادی خواهد کرد ولی این تحقیق در همین شکل نیز حرف های زیادی برای گفتن دارد. به نوعی این تحقیق در کنار رساله دکترای من مفصلی هستند که تحقیقات کارکردی قبلی من را به دوره بعدی متصل می کنند. فایل کامل مقاله را مثل همیشه می توانید از صفحه آکادمیای من دریافت کنید.
https://bit.ly/37YItjT
سخن_در_مقام_کار؛اخبار_جعلی_و_چیرگی.mp4
20.2 MB
سیزدهم آذر ماه در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها درباره اخبار جعلی صحبت کردم.تلاش کردم از این فرصت استفاده کنم تا نشان دهم چگونه حتی پرداختن به بحث اخبار جعلی در ایران ناشی از چیرگی عقلانیت ابزاری است و این چه تبعاتی دارد.همچنین توضیح دادم چگونه در جوامع توتالیتر سخن به سطح کار و زحمت تقلیل می یابد و این مسئله ای مهمتر از اخبار جعلی است؛ در واقع توضیح دادم پرسش اصلی ما وقتی به اخبار جعلی فکر میکنیم چه باید باشد.نکته جالب اینکه گزارشی که از این نشست در خبرگزاری ایسنا و سایت خود دفتر منتشر شد نشاندهنده خوبی از بحثی است که در این نشست درباره چیرگی عقلانیت ابزاری کردم.
@SocialMediaResearch
چرا کسی برای « علوم ارتباطات اجتماعی» تره هم خرد نمی کند؟

در یادداشت زیر که روز سه شنبه 26 آذر در روزنامه شرق منتشر شده است به این نکته پرداختم که دلیل انفعال جامعه دانشگاهی و خصوصا اساتید علوم ارتباطات اجتماعی در برابر مسائل اساسی این رشته که جامعه با آنها مواجه است چیست.

قطعی طولانی مدت اینترنت در ایران در آبان ماه حادثه مهم و اثرگذاری است. دقت کنیم که من از فعل حال استفاده می کنم نه گذشته؛ چرا که این اتفاق با اینکه بنظر می رسد از نظر فیزیکی پایان یافته اما از نظر هستی شناسانه در تمامی ما ادامه دارد و هستی ما را به چیزی متفاوت از قبل تبدیل کرده است. فعلا و در این نوشته قصد ندارم در چند و چون آثار هستی شناسانه قطعی اینترنت صحبت کنم چرا که نکته من چیز دیگری است. قطعی اینترنت در ایران بدنبال اعتراض های گسترده در بسیاری از نقاط کشور به گرانی بنزین و حوادث تلخ پس از آن رخ داد. تا اینجا با اینکه انتظار می رود اساتید دانشگاه در اظهار نظر و تحلیل شرایط موجود پیشقدم باشند اما با ملاحظاتی می توان دلیل سکوت این افراد را دریافت، طرفه اینکه با توجه به عملکرد آنها در رخدادهای مشابه در سالهای قبل نیز انتظار خاصی نمی رفت. اما نکته اساسی و تاسفبار در اینجا این است که از استادان و اعضای هیئت علمی متعدد رشته ارتباطات در دانشگاه های مختلف نیز هیچ تحلیل و نوشته ای در باره قطعی اینترنت و آثار و نتایج آن منتشر نشد.
جوهره رشته علوم ارتباطات اجتماعی پرداختن به امر ارتباطی است و از این رهگذر است که مطالعه و تحلیل رسانه ها یکی از محورهای اصلی این رشته است. اینترنت پس از پیدایی خود بدلیل اثرات عمیق و گسترده ای که در ابعاد مختلف در جوامع داشت به یکی از موضوعات اصلی در تحقیقات ارتباطی تبدیل شد. به همین دلیل است که در حال حاضر تعداد مقالات منتشر شده در مورد اینترنت و دیگر تکنولوژیهای ارتباطی وابسته به آن از حد شمار خارج است. درست اتفاقی در مثلا در مورد تلویزیون یا رادیو رخ داده بود. در واقع، در حال حاضر اینترنت مهم ترین مسئله ارتباطات اجتماعی است و به همین دلیل قطع تعمدی و طولانی مدت آن نیز باید مهمترین مسئله ارتباطات اجتماعی باشد. توجه به این استدلال مشخص می کند که چرا اساتید و اعضای هیئت علمی رشته ارتباطات در کشور و یا لااقل در دانشگاه های مدعی تهران و علامه طباطبایی باید در این مورد سخن گفته و تحلیل داشته باشند. با این وجود در مدت زمانی که از قطعی اینترنت می گذرد و بحث های مسئولان اجرایی درباره راه اندازی اینترنت ملی و یا حتی جایگزینی لیست سفید سایت ها بجای لیست سیاه، ما نوشته یا تحلیلی علمی و قوی در این زمینه از اساتید این رشته ندیده ایم. دقیقا به همین دلیل است که معتقفدم کسی برای این رشته و اساتید و دانشجویان آن تره هم خرد نمی کند. وقتی اساتید مدعی این رشته در مورد مهمترین مسئله ای که این رشته در ایران باید به آن بپردازند سکوت می کنند و هیچ کنش و اثرگذاری ای ندارند و صرفا دلشان را به تکرار برخی مباحث تکراری و کلیشه ای و انجام تحقیقات اغلب کمی گذرایانه و باز هم تکراری خوش کرده اند، چرا باید کسی برای آنها اعتباری در حوزه علم قائل شود؟ اما دلیل این سکوت چیست؟ هنگامی که می توان هزینه زا بودن اظهار نظر در مورد رویدادهای تلخ آبان ماه را دلیل سکوت آنها در این مورد دانست، دلیل سکوت آنها در مورد مسئله ای که بعید است هزینه ای برای آنها در پی داشته باشد چیست؟
من معتقدم ضعف علمی، روحیه کارمندی و کاسبکارانه، کاهش خطر احتمالی و نداشتن درک انتقادی دلیل اصلی انفعال اعضای هیئت علمی این رشته در مورد قطعی ارتباطات است. در واقع این افراد حتی اگر بخواهند در مورد قطعی اینترنت بحثی علمی داشته باشند هم احیانا دانش و سواد آن را ندارند. این بنابه تجربه زیسته خود من در این دانشگاه ها بدلیل روزمره شدن شغل استاد دانشگاهی رخ می دهد، جایی که دیگر یک عضو هیئت علمی به یک کارمند تبدیل شده و صرفا به این شغل بعنوان راهی برای امرار معاش نگاه می کند و بدینگونه امکان و علاقه تولید علمی و تحقیق در او از بین می رود. این دو در کنار دفع خطر احتمالی که می تواند به از دست رفتن شغل آنها و درآمد خوبی که از این طریق دارند در طولانی مدت به امحا درک انتقادی و نگرش انتقادی آنها منجر می شود. بنابراین من فکر میکنم که این افراد حتی به چنین مسئله ای فکر نیز نکرده اند چرا که ظهور این مسئله در ذهن فرد بعنوان یک مسئله یک پیش شرط اساسی دارد و آن هم داشتن دانش و درک انتقادی است، چیزی که روحیه کارمندی و تلاش برای حفظ ممر درآمد و امرار معاش در طولانی مدت آن را از بین می برد. با این تفاسیر، این مسئله که کسی برای رشته علوم ارتباطات اجتماعی تره هم خرد نمی کند قابل درک است. من سعی می کنم در نوشته ای دیگر با استفاده از مفهوم عقلانیت ابزاری این مسئله را بطور عمیقتر واکاوی کنم.
@SocialMediaResearch
171231_0500
My Recording
برساخت گفتمانی شناخت انسان از جهان: در این فایل توضیح داده ام که شناخت ما چگونه در دل گفتمانها برساخت می شود و اینگونه بدون اینکه آگاهی نسبت به رویدادها و مفاهیم داشته باشیم، نسبت به آنها نگرش پیدا کرده و موضع گیری میکنیم. همچنین تلاش کرده ام توضیح دهم چگونه موضع هژمونیک گفتمان ها را می توان به چالش کشید و از این رهگذر، شناخت (Knowledge) و فهم (Understanding) را از چنبره آنها رها ساخت.
رمزگشایی از تلگرام: واکاوی رابطه بین پست های تلگرامی و گفتمان های مسلط در ایران
در مقاله جدیدم که به تازگی در ژورنال ASIASCAPE: Digital Asia از انتشارات Brill منتشر شده است به تحلیل پربازدیدترین پست های کانال های تلگرام در بازه انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 پرداخته ام. در این تحقیق با تلفیق نظریه Produsage و مفهوم محتوای کاربر-مولد (User-generated-content) در وهله اول تلاش کرده ام نوع کانال ها و پست های محبوب و در وهله بعد، رابطه این پست ها با گفتمان های مسلط در ایران را شناسایی و تحلیل کنم. نتایج تحقیق من نشان می دهد که اکثر کانال های مورد توجه متعلق به سازمان های (اغلب رسانه ای) رسمی هستند. این یافته ایده شهروند روزنامه نگاری را به چالش می کشد. همچنین نتایج تحقیق نشان داد که پست های پربازدید عمدتا به تقویت و بازتولید گفتمان های مسلط در ایران می پردازند نه اینکه آنها را به چالش بکشند. البته یک یافته دیگر موید نقش خبری و اطلاع رسانی تلگرام است. این دو نشان می دهد که تلگرام با وجود نقشی که در انتشار اطلاعات در سطح وسیع بازی می کند، احتمالا تاثیر زیادی بر گفتمان رسمی- لااقل در کوتاه مدت و بطور مستقیم- ندارد. در این تحقیق همچنین نشان دادم که محتوای سیاسی و خبری با رویکرد اطلاع رسانی بیشترین بازدید را در بین انواع مخلف پست ها دارد.
@SocialMediaResearch
متن کامل مقاله را می توانید از صفحه آکادمیای من دریافت کنید.
https://www.academia.edu/41478247/Decoding_Telegram_Iranian_Users_and_Produsaging_Discourses_in_Irans_2017_Presidential_Election
فرصت شرکت در مدرسه تابستانی علوم اجتماعی محاسباتی
دانشگاه پرینستون هر ساله با همکاری موسسات و دانشگاه های مختلف در سرتاسر دنیا، مدرسه تابستانی علوم اجتماعی محاسباتی را برگزار میکند. امسال نیز این مدرسه در 21 شهر دنیا برگزار می شود. سال گذشته من این مدرسه تابستانی شرکت کردم و بنا به تجربه شخصی ام می توانم بگویم که محل فوق العاده ای برای افرادی است که به این حوزه علاقه داشته و می خواهند روی موضوعاتی در این حوزه کار کنند. کارگاه ها و ورکشاپ های برگزار شده در این مدرسه به همراه تمرین های ایرائه شده و کارهای عملی نقطه شروع ایده الی برا علاقمندان به این حوزه است. اطلاعات بیتشر را در لینک زیر میتوانید پیدا کنید.
https://compsocialscience.github.io/summer-institute/apply#
یغماگران متن در تلگرام و به چالش کشیدن گفتمان های رسمی در ایران
در مقاله تازه ام که در فصلنامه ایران نامگ منتشر شده است به تحلیل متون خلاقانه ای که کاربران در تلگرام تولید می کنند و چگونگی به چالش کشیدن گفتمان های رسمی توسط آنها پرداخته ام. ادعای این تحقیق، با تلفیق دیدگاه جنگیز درباره یغماگران متن و دوسرتو درباره تاکتیک های زندگی روزمره، این است که پیدایش رسانه های اجتماعی باعث دگرگونی مفهوم هواخواهی شده است. هواخواه دیگر صرفاً مخاطب برنامه های تلویزیونی نیست، بلکه هر کاربر رسانه های اجتماعی را میشود هواخواه در نظر گرفت؛ هواخواهی که دیگر فقط متون رسانه ای را برای زایش فرهنگی و بروز خلاقیت های خود در اختیار ندارد، بلکه از همۀ متون، روایتها و خاطرات جمعی استفاده میکند تا در عملی انتقادی و خلاقانه معنای، غالباً طعنه¬آمیز، مورد نظر خود را به متن تحمیل کند. این فرایند برخلاف گذشته دیگر صرفاً بین الاذهانی نیست و رسانه های اجتماعی فضایی مناسب برای تجسد بخشیدن به خوانش های خلاقانۀ کاربران فراهم کرده اند. در اینجا، کاربر هر متن، خواه متن رسانه ای یا برنامه ای تلویزیونی یا روایت رسمی یا خاطره ای مشترک را مبنا میگیرد تا در کنشی خلاقانه معنایی غالباً انتقادی برای مقاومت در برابر روایتهای رسمی به آن اطلاق کند. من سه نمونه «عکس پدر و پسر»، «فوت میزوگی» و «مناظرات انتخاباتی» را برای تحلیل چگونگی اجرای این کردار توسط کاربران برگزیدم. مقاله شامل تحلیل 105 تصویر با موضوع ماجراهای پدر و پسر، 13 تصویر با موضوع فوت میزوگی و 6 تصویر از کاندیداهای انتخابات است.
تحلیل های ارائه شده در این تحقیق درک مناسبتری از کنشگری و تولید متون خلاقانه در تلگرام بدست می دهد. من از بین تحلیل های ارائه شده ترجیح می دهم این پاراگراف را که در شرایط امروز اهمیت مضاعفی نیز یافته است در اینجا ذکر کنم: « در جوامع تمامیت خواه، نفس تولیدکنندگی مخاطب عملی انتقادی است. در چنین جوامعی، مخاطب مطلوب از نظر گفتمان رسمی مخاطبی منفعل است که رابطه اش با رسانه در چارچوب نظریه هایی چون سوزن تزریقی شکل میگیرد. در این فضا، مخاطب در موقعیتی نیست که بخواهد یا بتواند با تولید متنی به انتقاد از اجزای قدرت رسمی بپردازد. بنابراین، نفس تولید تصاویر تحلیل شده در این تحقیق، عملی انتقادی است؛ انتقاد به گفتمان رسمی. انتقاد به گفتمان رسمی و قدرت نهادی در هر سه نمونه مشخص است، هر چند یگانه هدف کاربران نبوده است.»
این مقاله پیش از این در اولین همایش نشانه شناسی هنر و ادبیات در سال 1396 ارائه شده و با تغییراتی در فصلنامه ایران نامگ منتشر شده است. ایران نامگ فصلنامه ای پژوهشی است که به سردبیری دکتر توکلی طرقی در دانشگاه تورنتو منتشر می شود. اصل مقاله را نیز می توانید از صفحه آکادمیای من در آدرس زیر دریافت کنید:
https://bit.ly/31tIXM6

@SocialMediaResearch
تحقیقات رسانه های اجتماعی
1- آدورنو جمله معروفی دارد که می گوید: پس از آشوویتز شعر گفتن بربریت است. پس از اتفاقات تلخ و دردناک آبان ماه مدام این پرسش در ذهن من می چرخد که انجام تحقیقات اجتماعی بعد از این اتفاقات هولناک و خشونت عریان چه معنی ای دارد؟ آیا این تحقیقات مسخره که ما انجام…
توئیتر فارسی و روایتگری سیاسی در بحران های غیر سیاسی؛ مورد زلزله کرمانشاه
در یادداشت زیر که در روزنامه شرق منتشر شده است، در بخش اول به تشریح بنیان های نظری روایتگری پرداخته ام و توضیح داده ام که چرا روایت از اهمیت برخوردار است. در بخش بعدی نیز خلاصه ای از تحقیق در مورد کردارهای داستانگویی کاربران فارسی توئیتر را در جریان زلزله کرمانشاه را ارائه کرده ام. نسخه کامل مقاله در فصلنامه زبانشناسی اجتماعی منتشر شده است.

روایت کردن یک راه مهم برای شناخت جهان و نظم بخشیدن به آن توسط ذهن انسان است. در واقع افراد با روایتگری و داستانگویی رابطه علی بین رویدادها را تعریف کرده، آنها را در چارچوبی شناختی قرار داده و بدین طریق معنای خود را بر آنها اعمال می کنند. اینگونه است که روایت کردن راهی برای معنا بخشیدن به جهان است. با وجود اهمیت روایتگری و داستانگویی، تا پیش از هانا آرنت، همانگونه که در بالا توضیح دادم روایتگری راهی برای معنابخشیدن به جهان تلقی می شد. چنین دیدگاهی از مدل ساختاری لبف و والتزکی گرفته تا دیدگاه های منعطف تر و متمایل به رهیافت های پساساختارگرایانه مانند رهیافت روایتمندی که توسط اوچس و کپس ارائه شد، معطوف به اثرات شناختی روایتگری و نحوه برساخت جهان در این فرآیند توسط روایتگران بود. هانا آرنت، روایت را در مقام سخن به عنوان قرینه کنش یکی از سه وضع اصلی بشر می داند. از نظر او سخن امری سیاسی و اساسی ترین وضع بشر است. در واقع، سخن است که امکان آغازی تازه را برای انسان فراهم می آورد و بدین طریق هر سخن (به طریق اولی هر کنشی) آغازی تازه است و چون آغازی تازه است معنایی تولید می کند که تا پیش از آن وجود نداشته و از اینجاست که امری سیاسی است چون نظام های توتالیتری تلاش می کنند کنترل تام و تمام بر فرایند تثبیت معنا داشته باشند اما همینکه انسان شروع به سخن گفتن می کند، شکافی در تمامیت قدرت نظام توتالیتری در حوزه تثبیت معنا ایجاد می کند. این است که سخن گفتن فی نفسه امری سیاسی است.
اگر دیدگاه آرنت را بپذیریم آنگاه حیاتی بودن سخن و شرایط تحقق آن مشخص می شود. حتی اگر به دیدگاه آرنت قائل نباشیم باز هم نمیتوانیم در اهمیت روایتگری و روایت ها در معنا بخشیدن به جهان پیرامونمان تردید کنیم. تا پیش از پیدایی و فراگیر شدن رسانه های اجتماعی، امکان روایتگری عمدتا در دست رسانه های سنتی (اغلب سازمان های بزرگ رسانه ای) بود. هر چند با تساهل و تسامح می توانم بگویم این امر در اغلب جوامع جاری بود اما در جوامعی که رسانه ها تحت کنترل نظام حاکم هستند با شدت بیشتری وجود داشت. در چنین جوامعی رسانه های تحت کنترل حاکمیت تمام تلاش خویش را بکار می برند تا روایت های ایدئولوژیک خود را که متضمن سلطه حکومت هستند هژمونیک ساخته و امکان شکل گیری ضد-روایت ها را از بین ببرند. هر چند مجال پرداختن کامل به این نکته نیست اما در واقع این رسانه ها سخن را به مقام کار و در مواردی زحمت تقلیل می دانند و بدینگونه کلمات دیگر نه آغاز و امر سیاسی بلکه بعنوان مصنوع دست بشر ساخته و مصرف می شدند. سخن به عنوان ساخته دست بشر در مقام رویه های گفتمانی که فوکو توصیف می کند رژیم حقیقت خود را برپاساخته و در سطحی نازلتر با چیرگی عقلانیت ابزاری تلاش می کند ضمن تثبیت و تضمین سلطه خود، افراد را به سوژه هایی تبدیل کند که امکان آگاهی نسبت به هستنِ خود را ندارند و بدین طریق تسلط دائمی آن رژیم های حقیقت را میسر و تضمین می سازند.
متن کامل مقاله را می توانید در آدرس زیر بخوانید.
https://bit.ly/2vIw4SC
@SocialMediaResearch
covid10kFULL.xlsx
657 KB
این فایل شامل ده هزار توئیت فارسی است که در هفته اخیر با هشتگ #کرونا گردآوری کرده ام. با توجه به علاقه روافزون محققان علوم اجتماعی به تحقیق روی توئیتر، این داده ها را جهت استفاده محققان برای تحلیل توئیتر فارسی در بحران کرونا بطور عمومی منتشر میکنم. فایل شامل نام کاربری، مکان کاربر و متن توئیت است. شما می توانید از این داده ها برای تحقیقات خود بهره ببرید.
فرصت شرکت در دوره تابستانی دانشگاه آشوکا، هند
دانشگاه اشوکا در هند فراخوانی برای شرکت در یک دوره اینترشیپ تابستانی منتشر کرده است. این دانشگاه تمام هزینه های زندگی در هند در بازه زمانی این اینترشیپ را پرداخت می کند و داوطلبان در حین اینکه روی یکی از پروژه های گروه های تحقیقاتی این دانشگاه کار می کنند می توانند روی پروژه های خود نیز کار کنند. این دوره برای دانشجویان کارشناسی ارشد در رشته های علوم اجتماعی و علوم سیاسی مناسب است. مهارت های مورد نیاز با توجه به نوع پروژه انتخابی داوطلب متفاوت است اما اغلب به مهارت در کار با اکسل و بعضا R نیاز دارند. برای اطلاعات بیشتر و شرکت در این فراخوان می توانید به لینک زیر مراجعه کنید:
https://docs.google.com/forms/d/e/1FAIpQLSdQ4lWJTYi6WsnEcQx1iNNKWN3cbtlm9E_2h0SMcx9m8dntzA/viewform
رهیافتی برای تحلیل مکالمه در گروه های تلگرامی؛ از مکالمات روزمره تا بحران کرونا
در مقاله تازه ام که در آخرین شماره فصلنامه مطالعات رسانه های نوین منتشر شده است، با همراهی استاد گرانقدر، دکتر هادی خانیکی عزیز رهیافتی برای تحلیل مکالمه در گروه های تلگرامی ارائه کرده ایم. علاوه بر این، این روش را برای تحلیل مکالمه های روزنامه نگاران ایرانی در گروهی که به منظور بحث درباره شرایط تشکیل یک انجمن صنفی ساخته شده بود، بکار برده ایم تا به دو پرسش پاسخ دهیم. اول اینکه آیا این مکالمات می تواند به تشکیل یک حوزه عمومی خرد بیانجامد یا نه و سپس اینکه این مکالمات تا چه اندازه با کنش ارتباطی تطابق دارد. نتایج این تحقیق نشان داد که با وجود برخی نشانه‌ها دال بر کنش ارتباطی، آنچه که در این مکالمه‌ها رخ می‌دهد فاصله زیادی با شکل‌گیری یک حوزه‌ عمومی‌ خرد دارد. در واقع، در مکالمه‌های خصومت‌آمیز و چالشی، بسامد موارد مربوط به نقض حوزه‌ عمومی ‌زیاد دیده می‌شود. این نتیجه با توجه به اینکه عمدتا ادعا می شود رسانه های اجتماعی فضایی برای بحث و گفتگوی آزاد و در واقع احیای حوزه عمومی فراهم کرده اند و همچنین توجه به این نکته که روزنامه نگاران معمولاً به عنوان افرادی که خواهان تحقق جامعه‌ی مدنی هستند در نظر گرفته می‌شوند حائز اهمیت است.
علاوه بر نتایج بدست آمده، ما روشهای مشاهده‌ی مشارکتی در گروه‌های تلگرام، تحلیل مکالمه و تحلیل گفتمان انتقادی رسانه‌های اجتماعی را با هم ترکیب کردیم تا روشی برای تحلیل مکالمه در گروه های تلگرامی ارائه کنیم. این روش در مطالعات مختلف می تواند مورد استفاده محققان قرار بگیرد. بطور خاص، در حال حاضر و با شیوع گسترده ویروس کرونا در کشور، بحث های داغی در گروه های تلگرامی در این مورد در جریان است. روش ارائه شده در این مقاله می تواند برای تحلیل این مکالمه ها مورد استفاده قرار بگیرد.
فایل اصل مقاله را می توانید از آدرس زیر دریافت کنید:
https://bit.ly/3b9AAJo

@SocialMediaResearch
فهرست فصلنامه هایی که انتشار مقالات مربوط به کرونا را در اولویت قرار داده اند

شیوع ویروس کرونا در جهان و تاثیرات عمیق و شدید آن موجب شده تا فصلنامه های علمی در حوزه های مختلف تمهیداتی برای انتشار سریعتر مقاله های مرتبط با این موضوع در دستور کار خود قرار دهند. در ادامه چند مورد از مجله هایی که در حوزه ارتباطات فراخوان برای این موضوع منتشر کرده اند را معرفی می کنم. محققان می توانند تحقیقات کوتاه خود را در قالب های گوناگون به این مجله ها ارسال کنند تا سریعتر در روند داوری قرار بگیرد. علاوه بر این، نشریات انتشارات سیج هزینه های مربوط به داوری و انتشار مقاله برای مقالات مرتبط با کرونا را حذف کرده و همچنین داوری آنها را در اولویت قرار داده اند.
- فصلنامه Social Media + Society
https://us.sagepub.com/en-us/nam/journal/social-media-society#description
- فصلنامه Contexts
https://contexts.org/blog/call-for-papers-the-global-impact-of-the-coronavirus/
- فصلنامه Misinformation Review
https://misinforeview.hks.harvard.edu/submit/
- فصلنامه Health Sociology Review
https://www.tandfonline.com/loi/rhsr20
- فصلنامه The European Sociologist
https://www.europeansociologist.org/
روزی روزگاری کاربران ایرانی در فیسبوک؛ دوران فیسبوک و ویژگیهای روانشناسانه کاربران ایرانی آن
مقاله جدید من که در شماره بهار 1399 فصلنامه مطالعات فرهنگ – ارتباطات منتشر شده است، در واقع یکی از مقالات قدیمی من است که در آن به تحقیق درباره ویژگی های روانشناختی-جامعه شناختی کاربران فیسبوک در ایران پرداخته ام. هر چند در حال حاضر و با همه گیر شدن استفاده از تلگرام، کاربران ایرانی چندان علاقه ای به فیسبوک نشان نمی دهند؛ منتها در سالهای بین 1388 تا 1392 فیسبوک محبوبترین رسانه اجتماعی در ایران بود. این مقاله همچنین آخرین مقاله ای است که در آن، به طور عمده از روشهای کمی استفاده کرده ام. پس از این مقاله، من برای انجام تحقیقاتم اغلب از روشهای ترکیبی با تکیه بیشتر بر سنت کیفی استفاده کردم. بهرحال، سعی کردم در این مقاله بطور صحیح و دقیق -برخلاف شیوه مرسوم در بسیاری از تحقیقات کمی در ایران- از روشهای آماری کمی پیشرفته استفاده کنم تا نتایج تحقیق دارای اعتبار و قابلیت اعتماد بالایی باشند.
برای مطالعه عوامل موثر بر جنبه های اصلی روان‌شناختی ـ جامعه‌شناختی کاربری فیس‌بوک من سه دسته متغیر تعریف کردم: متغیرهای جمعیت‌شناختی، ویژگی‌های روان‌شناسانه و میزان حضور در فیس‌بوک. جنبه های اصلی روان‌شناختی ـ جامعه‌شناختی کاربری فیس‌بوک نیز شامل پنج متغیر می شد: جنبة جبرانی کاربری فیس‌بوک، بازنمایی خود، فرآیند جامعه‌پذیری، اعتیاد به فیس‌بوک و هویت مجازی. ویزگی های روانشناسانه کاربران نیز با متغیرهای برون‌گرایی، پذیرش، آگاهی، روان رنجوری و خطرپذیری سنجیده شد و البته من متغیر خودشیفتگی را نیز به این متغیرها افزودم. نتایج تحقیق در واقع رابطه همبستگی بین تمام این متغیرها (30 رابطه) را نشان داده و سپس با استفاده از رگرسیون چند متغیره به مطالعه وجود رابطه علّی بین آنها پرداختم. یافته‌های تحقیق نشان داد که تمام عوامل روان‌شناسانه فرد با تمام جنبه های روان‌شناختی ـ جامعه‌شناختی کاربری فیس‌بوک بین کاربران ایرانی همبستگی دارد؛ اما تمام این همبستگی‌ها علّی نیست. نتایج همچنین نشان داد که از بین عوامل روان‌شناسانه، روان رنجوری و خطرپذیری قدرت تبیین‌کنندگی بیشتری دارند، در حالی‌که خودشیفتگی بر هیچ‌یک از جنبه‌های کاربری تأثیر علّی ندارد.
این تحقیق بخشی از یک پروژه بزرگتر بود که با استادانی از صربستان، ایتالیا، کرواسی و یونان بطور همزمان اجرا شد. مقاله انگلیسی پروژه مربوطه نیز که یافته ها در این کشورها را با هم مقایسه می کند، در حال داوری است.
این مقاله را می توانید از صفحه آکادمیای من دریافت کنید:
https://bit.ly/3aMSWzV

@SocialMediaResearch
بحران کرونا و رسانه های اجتماعی؛ از همبستگی اجتماعی تا تغییرات هستی شناختی
اخیرا در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا به بیان برخی نکات درباره بحران کرونا، استفاده از رسانه های اجتماعی، ابعاد گفتمانی این بحران و تغییراتی که در لایه های هستی شناسانه انسان در حال رخ داد ن است پرداخته ام. تلاش کرده ام تا برخی از رئوس اصلی اتفاقاتی که دارد رخ می دهد را توضیح دهم. البته کاملا مشخص است که این تغییرات به مواردی که طرح کرده ام محدود نمی شود منتها من تلاش کردم عمدتا از منظر ارتباطی به مسئله بپردازم و در این راه نگاهی هم به بحث های فلسفی و گفتمانی داشته ام.
متن این مصاحبه را در لینک زیر می توانید مطالعه کنید. هر چند تیتر و لید مطلب چندان مطلوب نیست، متن مصاحبه دارای ایده هایی برای تفکر و گفتگوهای بیشتر است.
@SocialMediaResearch


https://bit.ly/3eAWA23
#کرونا در توئیتر فارسی
برای تحلیل #کرونا در توئیتر فارسی، با همراهی انجمن علوم سیاسی ایران کارگاهی را برگزار خواهم کرد که در آن از خلال تحلیل داده های مربوط به این هشتگ، به آموزش تحلیل شبکه اجتماعی نیز خواهم پرداخت. درواقع در این کارگاه بطور مقدماتی مبانی تحلیل شبکه و روشهای آن- از گردآوری داده از توئیتر تا پالایش داده و تحلیل آنها با Gephi و Tableau- را با هم کار خواهیم کرد.
شرکت کنندگان هر یک دیتاست های مورد علاقه خود را گردآوری کرده و در خلال کارگاه روی آنها کار خواهند کرد. در جلسه اول، درباره بنیان های علوم اجتماعی محاسباتی به همراه شیوه طرح مسئله در این حوزه بحث خواهم کرد تا هر یک از شرکت کنندگان به فراخور علاقه خود مسئله ای تعریف کرده و بر مبنای آن داده ها را گردآوری کرده و تحلیل کنند. بدین طریق طرح یک مقاله پژوهشی در حوزه علوم اجتماعی محاسباتی برای هر شرکت کننده ریخته خواهد شد.

برای ثبت نام و کسب اطلاعات بیشتر از طریق راه های ارتباطی ارائه شده در پوستر می توانید اقدام کنید.
@SocialMediaResearch
2024/05/29 04:03:01
Back to Top
HTML Embed Code: