#تازه_های_کتاب
📚معرفی کتاب: تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیه های صنعتی
(تحلیلی انتقادی بر نظریههای جامعهشناسی صنعتی)
✍نویسنده: هربرت بلومر
✍مترجم: ح.ا.تنهایی/ بیتا مدنی
برشی از کتاب
کنش قدرت در گروه های قدرت بزرگ، به معنای استراتژی پایداری و ماندگاری است و به دنبال فنون پیچیده ی مهارت و کنترل است. گروه قدرت بزرگ طوری سازمان یافته می شود که بتواند در بازی پیوسته قدرت دوام آورد، چرا که در معرض تخالف و بطلان منافع و اهدافش است.
کنش قدرت در گروه های قدرت بزرگ نمود می یابد.
ادامه این معرفی را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
📚معرفی کتاب: تضاد قدرت، حق اعتصاب و اتحادیه های صنعتی
(تحلیلی انتقادی بر نظریههای جامعهشناسی صنعتی)
✍نویسنده: هربرت بلومر
✍مترجم: ح.ا.تنهایی/ بیتا مدنی
برشی از کتاب
کنش قدرت در گروه های قدرت بزرگ، به معنای استراتژی پایداری و ماندگاری است و به دنبال فنون پیچیده ی مهارت و کنترل است. گروه قدرت بزرگ طوری سازمان یافته می شود که بتواند در بازی پیوسته قدرت دوام آورد، چرا که در معرض تخالف و بطلان منافع و اهدافش است.
کنش قدرت در گروه های قدرت بزرگ نمود می یابد.
ادامه این معرفی را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
تنها ۱۴ کشور دنیا توانستهاند حقوق برابر زنان و مردان را به طور کامل در کشورشان پیاده کنند.
در عین حال آمار کشورهایی چون عربستان، نیجریه و قطر نیز قابل توجه است.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
در عین حال آمار کشورهایی چون عربستان، نیجریه و قطر نیز قابل توجه است.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به مناسبت روز مادر، اعضای تیم ختافه اسپانیا با مادرانشان وارد مستطیل سبز شدند.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
روزنامه کیهان نوشت: دیدید ورود زنان به ورزشگاهها غلط بود؟/ حوادث بازی پرسپولیس-سپاهان دلیل خوبی بود که زنان به استادیوم نیایند!
در جریان بازی دو تیم سپاهان و پرسپولیس که همچون بازیهای چند وقت اخیر با حضور تماشاگران خانم برگزار شد، صحنههایی در روی سکوها خلق شد که از شدت وقاحت قابل طرح نیست.
اما آنچه میتوان با عرض تأسف بدان اشاره کرد؛ فحاشی و توهینهای بسیار زشت و غیر اخلاقی تعداد زیادی از تماشاگران منتسب به یک تیم علیه زنان تماشاگر منتسب به تیم مقابل بود. به کارگیری چنین الفاظی خطاب به بانوان حاضر در ورزشگاه در حالی بود که این صحنهها و الفاظ فرسنگها با روح حاکم بر اصل ورزش فاصله دارد.
مسئله تلاش برای برجسته کردن مطالبه کاذب حضور زنان در ورزشگاهها را باید در ادامه تلاشی پر دامنه دانست که در سالهای اخیر تلاش میکند، این باور غلط را در ذهن دختران و زنان جامعه وارد کند که سقف موفقیت و کرامت زن، شبیه شدن به مردان در رفتار و پوشش و... است.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
در جریان بازی دو تیم سپاهان و پرسپولیس که همچون بازیهای چند وقت اخیر با حضور تماشاگران خانم برگزار شد، صحنههایی در روی سکوها خلق شد که از شدت وقاحت قابل طرح نیست.
اما آنچه میتوان با عرض تأسف بدان اشاره کرد؛ فحاشی و توهینهای بسیار زشت و غیر اخلاقی تعداد زیادی از تماشاگران منتسب به یک تیم علیه زنان تماشاگر منتسب به تیم مقابل بود. به کارگیری چنین الفاظی خطاب به بانوان حاضر در ورزشگاه در حالی بود که این صحنهها و الفاظ فرسنگها با روح حاکم بر اصل ورزش فاصله دارد.
مسئله تلاش برای برجسته کردن مطالبه کاذب حضور زنان در ورزشگاهها را باید در ادامه تلاشی پر دامنه دانست که در سالهای اخیر تلاش میکند، این باور غلط را در ذهن دختران و زنان جامعه وارد کند که سقف موفقیت و کرامت زن، شبیه شدن به مردان در رفتار و پوشش و... است.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
کارل هاینریش مارکس اندیشمند بزرگ قرن نوزدهم میلادی در چنین روزی یعنی پنجم ماه می 1818 ، در تری یر، آلمان دیده به جهان گشود. رد اندیشه او را در تبارشناسی جامعهشناسی تفسیری میتوان پی گرفت. فهم آرای هربرت بلومر و آرلی راسل هکشایلد از جامعهشناسان مکتب شیکاگویی و همکنش گرایی نمادی، منوط به فهم آرای مارکس هست.
#کارل_مارکس
#جامعهشناسی_تفسیری
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
#کارل_مارکس
#جامعهشناسی_تفسیری
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
ترییر، ۵ مه ۱۸۱۸: مجموعهای از شرایط عینی و ذهنی از بدو تولد در «ترییر» تا دوران نوجوانی و جوانی - از بُن تا برلین، و از پاریس تا بروکسل، و الخ. - هم در شکلگیری شخصیت و هم جهانبینی مارکس مؤثر بودهاند. به عنوان یک نمونه، هنگام صحبت ازشرایط ابژکتیو و سوبژکتیو، قطعاً ضروری است وضعیت آن زمان ترییر بهدرستی سنجیده شود.
مارکس در ساعت ۲ صبح، ۵ ماه مه ۱۸۱۸، در طبقهی دوم خانهی شماره ۶۶۴ در کوچهی بروکن گاسه در شهر ترییر، در راینلند آلمان، در خانوادهای یهودی چشم برجهان گشود. در ۶ سالگی به او غسل تعمید دادند. چراکه ترییر، شهری ۱۲ هزار نفری که اکثریت قریب به اتفاق آن کاتولیک با تعصبات مذهبی بودند، بچههای یهودی را به مدارس دولتی راه نمیدادند.
از آنجا که دولت پروس مانع ورود یهودیان به کارهای دولتی و دانشگاهی بود، پدر مارکس نیز که یک وکیل سرشناس بود، یک سال پیش از تولد کارل بهناچار نام خود را از هشل به هنریش مارکس تغییر داد و رسماً و برحسب ظاهر به یک لوتری پروتستان تبدیل شد. البته ترییر در منطقهی راین بین سالهای ۱۸۰۶ تا ۱۸۱۵ در تصرف فرانسه بود. طی آن سالها تحت تأثیر انقلاب فرانسه، فضا و قوانین ترییر تاحدی لیبرالیزه شده بود و یهودیان بهطور نسبی از حقوق شهروندی برخوردار شده بودند.
با شکست ناپلئون و بازپسگیری راین توسط دولت پروس، جوی خفقانی بر ترییر حاکم شد. مارکس که در آن زمان پسربچهای بیشتر نبود، با چشمان خود دید که چگونه آزاداندیشان ترییر از کار برکنار و یا دستگیر میشدند. یک جاسوس دولتی گزارش داده بود که آموزگاران و برخی از دانشآموزان ترییر به لیبرالیسم گرایش دارند و جزوهها و کتابهای ممنوعه میخوانند و اشعار سیاسی مینویسند. یکی از آن جزوهها متعلق به لودویگ گال از بنیانگذاران سوسیالیسم آلمانی بود که به دستگیری یک دانشآموز و یکی از آموزگاران مدرسهی مارکس منجر شد.
درعین حال، ترییر از لحاظ صنعتی یکی از پیشرفتهترین مناطق غربی آلمان بود. رشد سرمایهداری باعث فقر روزافزون اهالی شده بود، بهطوریکه از هر چهار نفر، یک نفر با کمکهای خیریه زندگی میکرد. درمیان کارگران شهر، حرکتهایی اعتراضی بهراه افتاده بود و ایدههای سوسیالیستی درمیان آنها و نیز فرهیختگان دموکرات شهر کمکم جای پایی بازکرده بود. یکی از آن فرهیختگان دموکرات، پدر همسر آتی مارکس، لودویگ فون وستفالن بود که در آن زمان مشاور دولتی شهر ترییر بود.
وستفالن یکی از دوستان نزدیک پدر مارکس بود. هنریش مارکس و وستفالن از افراد سرشناس ترییر بودند و هردو از اندیشمندان روشنگری فرانسه متأثر بودند. هنریش به ویژه تحت تأثیر وُلتر و روسو بود. لودویگ وستفالن نیز فردی فرهیخته و یکی از طرفداران سن سیمون، بنیانگذار سوسیالیسم فرانسوی، بود. او نبوغ مارکس نوجوان ۱۴ ساله را تحسین میکرد. مارکس اشتیاق شدیدی به آموختن داشت، و تحت نظر و هدایت وستفالن با ولع تمام در حال فراگیری شکسپیر، شیلر، گوته، دانته، هومر و نیز ایدههای سوسیالیستی بود. بین آندو رابطهای صمیمانه برقرار شده بود.
خانهی وستفالن محل برگزاری جلسات متعدد و مرکز فعالیتهای فرهنگی بود. بهویژه پس از قیام ژوییهی ۱۸۳۰ در فرانسه که باعث کنارهگیری شارل دهم گشت، جنبوجوش تازهای در محافل روشنفکری ترییر ایجاد شده بود. در انجمنی که به ابتکار پدر مارکس تأسیس شده بود، شرکتکنندگان شعارهای «برابری و آزادی» سرمیدادند و از برقراری حاکمیت قانون سخن میراندند. بنا به گزارش یک افسر نظامی، در آنجا «شور و شوق یک روح انقلابی» شکل گرفته بود. به پدر مارکس و اعضای انجمن مظنون شده بودند و انجمن را رصد میکردند. کارل که در این زمان پسری ۱۶ ساله بود، بیتردید از این رخدادها، از درخواستهای آزادی فردی و آزادی مطبوعات تأثیر پذیرفته بود.
همهنگام با این رخدادها، مارکس جوان در دبیرستان با آثار ادبی، تاریخی و فلسفی بزرگانی چون اوید، سوفوکل، سیسرو، تاکیتوس، توسیدیدس و افلاطون آشنا شده بود. زبانهای لاتین، یونانی و فرانسوی را فراگرفته بود. پس جای تعجب نیست که در ۱۷ سالگی، در انشایی که برای فارغ التحصیلی زیر عنوان «انتخاب یک حرفه» مینویسد، اعلام میکند:
«مهمترین راهنمای هدایتگر ما در انتخاب یک حرفه، بهروزی بشریت است... سرشت انسان به گونهای ساخته شده است که دستیابی به کمال فردی او در قِبل فعالیت برای کمال و سعادت همنوعان است... اگر ما در زندگی کاری را انتخاب کنیم که بیشترین خدمت را برای بشریت انجام دهیم، هیچ باری نمیتواند ما را خم کند، چراکه این فداکاری به نفع همگان است. ما نباید به یک خوشنودی حقیرانه، محدود و خودخواهانه تن دهیم بلکه خوشنودی ما به میلیونها متعلق است...»
(P.1)
#کارل_مارکس
#جامعهشناسی_تفسیری
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
مارکس در ساعت ۲ صبح، ۵ ماه مه ۱۸۱۸، در طبقهی دوم خانهی شماره ۶۶۴ در کوچهی بروکن گاسه در شهر ترییر، در راینلند آلمان، در خانوادهای یهودی چشم برجهان گشود. در ۶ سالگی به او غسل تعمید دادند. چراکه ترییر، شهری ۱۲ هزار نفری که اکثریت قریب به اتفاق آن کاتولیک با تعصبات مذهبی بودند، بچههای یهودی را به مدارس دولتی راه نمیدادند.
از آنجا که دولت پروس مانع ورود یهودیان به کارهای دولتی و دانشگاهی بود، پدر مارکس نیز که یک وکیل سرشناس بود، یک سال پیش از تولد کارل بهناچار نام خود را از هشل به هنریش مارکس تغییر داد و رسماً و برحسب ظاهر به یک لوتری پروتستان تبدیل شد. البته ترییر در منطقهی راین بین سالهای ۱۸۰۶ تا ۱۸۱۵ در تصرف فرانسه بود. طی آن سالها تحت تأثیر انقلاب فرانسه، فضا و قوانین ترییر تاحدی لیبرالیزه شده بود و یهودیان بهطور نسبی از حقوق شهروندی برخوردار شده بودند.
با شکست ناپلئون و بازپسگیری راین توسط دولت پروس، جوی خفقانی بر ترییر حاکم شد. مارکس که در آن زمان پسربچهای بیشتر نبود، با چشمان خود دید که چگونه آزاداندیشان ترییر از کار برکنار و یا دستگیر میشدند. یک جاسوس دولتی گزارش داده بود که آموزگاران و برخی از دانشآموزان ترییر به لیبرالیسم گرایش دارند و جزوهها و کتابهای ممنوعه میخوانند و اشعار سیاسی مینویسند. یکی از آن جزوهها متعلق به لودویگ گال از بنیانگذاران سوسیالیسم آلمانی بود که به دستگیری یک دانشآموز و یکی از آموزگاران مدرسهی مارکس منجر شد.
درعین حال، ترییر از لحاظ صنعتی یکی از پیشرفتهترین مناطق غربی آلمان بود. رشد سرمایهداری باعث فقر روزافزون اهالی شده بود، بهطوریکه از هر چهار نفر، یک نفر با کمکهای خیریه زندگی میکرد. درمیان کارگران شهر، حرکتهایی اعتراضی بهراه افتاده بود و ایدههای سوسیالیستی درمیان آنها و نیز فرهیختگان دموکرات شهر کمکم جای پایی بازکرده بود. یکی از آن فرهیختگان دموکرات، پدر همسر آتی مارکس، لودویگ فون وستفالن بود که در آن زمان مشاور دولتی شهر ترییر بود.
وستفالن یکی از دوستان نزدیک پدر مارکس بود. هنریش مارکس و وستفالن از افراد سرشناس ترییر بودند و هردو از اندیشمندان روشنگری فرانسه متأثر بودند. هنریش به ویژه تحت تأثیر وُلتر و روسو بود. لودویگ وستفالن نیز فردی فرهیخته و یکی از طرفداران سن سیمون، بنیانگذار سوسیالیسم فرانسوی، بود. او نبوغ مارکس نوجوان ۱۴ ساله را تحسین میکرد. مارکس اشتیاق شدیدی به آموختن داشت، و تحت نظر و هدایت وستفالن با ولع تمام در حال فراگیری شکسپیر، شیلر، گوته، دانته، هومر و نیز ایدههای سوسیالیستی بود. بین آندو رابطهای صمیمانه برقرار شده بود.
خانهی وستفالن محل برگزاری جلسات متعدد و مرکز فعالیتهای فرهنگی بود. بهویژه پس از قیام ژوییهی ۱۸۳۰ در فرانسه که باعث کنارهگیری شارل دهم گشت، جنبوجوش تازهای در محافل روشنفکری ترییر ایجاد شده بود. در انجمنی که به ابتکار پدر مارکس تأسیس شده بود، شرکتکنندگان شعارهای «برابری و آزادی» سرمیدادند و از برقراری حاکمیت قانون سخن میراندند. بنا به گزارش یک افسر نظامی، در آنجا «شور و شوق یک روح انقلابی» شکل گرفته بود. به پدر مارکس و اعضای انجمن مظنون شده بودند و انجمن را رصد میکردند. کارل که در این زمان پسری ۱۶ ساله بود، بیتردید از این رخدادها، از درخواستهای آزادی فردی و آزادی مطبوعات تأثیر پذیرفته بود.
همهنگام با این رخدادها، مارکس جوان در دبیرستان با آثار ادبی، تاریخی و فلسفی بزرگانی چون اوید، سوفوکل، سیسرو، تاکیتوس، توسیدیدس و افلاطون آشنا شده بود. زبانهای لاتین، یونانی و فرانسوی را فراگرفته بود. پس جای تعجب نیست که در ۱۷ سالگی، در انشایی که برای فارغ التحصیلی زیر عنوان «انتخاب یک حرفه» مینویسد، اعلام میکند:
«مهمترین راهنمای هدایتگر ما در انتخاب یک حرفه، بهروزی بشریت است... سرشت انسان به گونهای ساخته شده است که دستیابی به کمال فردی او در قِبل فعالیت برای کمال و سعادت همنوعان است... اگر ما در زندگی کاری را انتخاب کنیم که بیشترین خدمت را برای بشریت انجام دهیم، هیچ باری نمیتواند ما را خم کند، چراکه این فداکاری به نفع همگان است. ما نباید به یک خوشنودی حقیرانه، محدود و خودخواهانه تن دهیم بلکه خوشنودی ما به میلیونها متعلق است...»
(P.1)
#کارل_مارکس
#جامعهشناسی_تفسیری
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
بُن و برلین ۱۸۴۱-۱۸۳۵: اما مارکس تنها نوجوان ترییر نبود. در خود او، در ذهن جستوجوگر و پرسشگر او، در اشتیاق کمنظیر او برای فراگیری، به یک کلام در نبوغ او، گرایشی درحال رشد بود که خودِ مارکس نسبت به فرایند تحول بعدی و نتایج آن واقف نبود – گرایشی که پس از قوامیابی نه فقط سیر حکمت بلکه مسیر بالفعل جهان را برای همیشه دگرگون کرد!
بههرحال، مارکس ۱۷ ساله، در ۱۵ اکتبر ۱۸۳۵ عازم دانشگاه بُن میشود. کلاسهایی که در دانشگاه بُن برداشته بود به اساطیر یونان باستان، تاریخ هنر، فلسفه و حقوق اختصاص داشتند. او در آنجا به «باشگاه شعرا» پیوست. مارکس بلافاصله قریحه و طبع هنری خود را کشف کرد و آزمود. در این دوره از او دفترهای شعری بهجا مانده است که قصد انتشار آنها را داشت. او در یکی از اشعار رُمانیک خود در ۱۸۳۶ به نام «احساس»، مینویسد:
«من در کشاکشی بیپایان گرفتارم،
جوش و خروشی بیپایان، رؤیاهایی بیپایان؛
من نمیتوانم همرنگ جماعت شوم،
درمسیر جریان آب شنا نخواهم کرد».
باشگاه شعرای بُن پر از فعالین سیاسی بود و بُن یکی از مراکز اعتراضات دانشجویی بود. تعدادی از دانشجویان آنجا دستگیر شده بودند. پدر مارکس با خواندن اشعار مارکس به او نوشته بود که از آنها سر در نمیآورم. زندگی دانشجویی مارکس، پدرش را نگران کرده بود. ازاینرو، تصمیم گرفت او را روانهی دانشگاه برلین کند. در ۲۲ اوت ۱۸۳۶، دانشگاه بُن با انتقال او به برلین موافقت میکند. رشد فکری مارکس بین سالهای ۳۶ تا ۴۱ باورکردنی نیست. او آثار باستانی، قوانین مدنی، حقوق و جزایی را با دقت مطالعه میکرد. دو کتاب دربارهی قوانین باستانی روم را به آلمانی ترجمه کرد. بخشی از کتاب رتوریک ارسطو، اثر تاریخی تاکیتوس به نام ژرمانیا، و اشعار اوید را ترجمه کرد. شروع به خودآموزی زبان ایتالیایی و انگلیسی کرد. حتی یک رُمان به نام اسکورپیون و فیلیکس و یک نمایشنامه با اقتباس از فاوست به نام اولانم نگاشت و جستارهایی به سبک دیالوگهای افلاطون به قلم کشید.
از فرط خستگی مدتی بیمار شد و طی بیماری در نامهای به پدرش گفت «با سراسر [آثار] هگل و تمام پیروان او آشنا شدم.» هگل ۵ سال پیش از ورود مارکس به برلین درگذشته بود اما کماکان فلسفهی او غالب بود. مارکس به جرگهی هگلیهای جوان در «باشگاه دکترها» پیوست. بدینسان وارد کارزار مجادلهی نظری گشت. او درنامهای به پدرش در دسامبر ۱۸۳۸ مینویسد: «در زندگی فرد لحظاتی وجود دارند که مانند سرحدات مرزی، پایان یک دوران و همهنگام بهروشنی یک مسیر جدید را نشان میدهند. درچنین لحظههای گذاری، بهناگزیر احساس میکنیم تا با اندیشیدن مانند چشمان عقابی به گذشته و حال نظر افکنیم تا نسبت به موقعیت واقعی خود آگاهی پیدا کنیم. درواقع، خودِ تاریخ جهانی مایل است بدین شیوه گذشته را نگاه و ارزیابی کند که غالباً به آن ظاهری واپسگرا و ایستا میدهد، درحالیکه صرفاً به صندلی خود تکیه داده است تا خود را شناخته و کنش خود را در اندیشه، در تعقل، بازیابی کند».
مارکس از سال ۱۸۳۹ مشغول پژوهش برای نگارش پایاننامهی دکتری شد و در آوریل ۱۸۴۱ بخشی از پژوهش گستردهی خود را زیر عنوان «تفاوت فلسفهی طبیعت دموکریت و اپیکور» به پایان رساند اما بهجای برلین آنرا به دانشگاه ینا داد. مطالعهی دقیق پایاننامه، بهویژه دفترهای تدارکاتی آن، میتواند ریشههای فکری آنچه بهنام «مارکسیسم» میشناسیم را بر ما آشکار کند.
موزس هس، یکی از پایهگذاران سوسیالیسم در آلمان که هم ازلحاظ شهرت و نوشتههایش و هم از لحاظ سنی پیشکسوت مارکس بود، پس از ملاقات مارکس در یکی از محافل سوسیالیستی، حیرتزده میشود. او در نامهای به دوستش برتولد اوئرباخ در ژوئن ۱۸۴۱ مارکس را اینگونه توصیف میکند: «او پدیدهای است که تأثیری بهسزا در من گذاشت. خود را آماده کن تا برجستهترین فیلسوف - شاید یک نابغه - نسل کنونی را ملاقات کنی. دکتر مارکس (نام معبود من) هنوز بسیار جوان است... تصور کن روسو، وُلتر، لسینگ، هولباخ، هاینه و هگل را؛ سپس همگی آنها را در وجود یک فرد واحد ترکیب کن... ماحصل آن دکتر مارکس است».
اما مارکس برخلاف توصیهی استادان دانشگاه برلین و علیرغم فشار و تهدید خانوادهاش، پس از فارغالتحصیلی با دنبال کردن حرفهی دانشگاهی و کار آکادمیک مخالفت میورزد. توگویی مضامین پایان نامهی دکترایش مسیر بعدی زندگی او را پیشبینی کرده بودند. ازاینرو، مارکس به محض خروج از دانشگاه درگیر مبارزه با قدرتهای موجود میشود. این مسیری است که او تا زمان مرگ از آن روی برنمیتابد. همانگونه که فریدریش انگلس بر مزار مارکس اعلام کرد: «نام او در تمام اعصار ماندگار خواهد بود، همانطور نیز آثار او».
پنجم ماه می زادروز این اندیشمند انقلابی و معلم نستوه طبقه کارگر است
(P.2)
#کارل_مارکس
#جامعهشناسی_تفسیری
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
بههرحال، مارکس ۱۷ ساله، در ۱۵ اکتبر ۱۸۳۵ عازم دانشگاه بُن میشود. کلاسهایی که در دانشگاه بُن برداشته بود به اساطیر یونان باستان، تاریخ هنر، فلسفه و حقوق اختصاص داشتند. او در آنجا به «باشگاه شعرا» پیوست. مارکس بلافاصله قریحه و طبع هنری خود را کشف کرد و آزمود. در این دوره از او دفترهای شعری بهجا مانده است که قصد انتشار آنها را داشت. او در یکی از اشعار رُمانیک خود در ۱۸۳۶ به نام «احساس»، مینویسد:
«من در کشاکشی بیپایان گرفتارم،
جوش و خروشی بیپایان، رؤیاهایی بیپایان؛
من نمیتوانم همرنگ جماعت شوم،
درمسیر جریان آب شنا نخواهم کرد».
باشگاه شعرای بُن پر از فعالین سیاسی بود و بُن یکی از مراکز اعتراضات دانشجویی بود. تعدادی از دانشجویان آنجا دستگیر شده بودند. پدر مارکس با خواندن اشعار مارکس به او نوشته بود که از آنها سر در نمیآورم. زندگی دانشجویی مارکس، پدرش را نگران کرده بود. ازاینرو، تصمیم گرفت او را روانهی دانشگاه برلین کند. در ۲۲ اوت ۱۸۳۶، دانشگاه بُن با انتقال او به برلین موافقت میکند. رشد فکری مارکس بین سالهای ۳۶ تا ۴۱ باورکردنی نیست. او آثار باستانی، قوانین مدنی، حقوق و جزایی را با دقت مطالعه میکرد. دو کتاب دربارهی قوانین باستانی روم را به آلمانی ترجمه کرد. بخشی از کتاب رتوریک ارسطو، اثر تاریخی تاکیتوس به نام ژرمانیا، و اشعار اوید را ترجمه کرد. شروع به خودآموزی زبان ایتالیایی و انگلیسی کرد. حتی یک رُمان به نام اسکورپیون و فیلیکس و یک نمایشنامه با اقتباس از فاوست به نام اولانم نگاشت و جستارهایی به سبک دیالوگهای افلاطون به قلم کشید.
از فرط خستگی مدتی بیمار شد و طی بیماری در نامهای به پدرش گفت «با سراسر [آثار] هگل و تمام پیروان او آشنا شدم.» هگل ۵ سال پیش از ورود مارکس به برلین درگذشته بود اما کماکان فلسفهی او غالب بود. مارکس به جرگهی هگلیهای جوان در «باشگاه دکترها» پیوست. بدینسان وارد کارزار مجادلهی نظری گشت. او درنامهای به پدرش در دسامبر ۱۸۳۸ مینویسد: «در زندگی فرد لحظاتی وجود دارند که مانند سرحدات مرزی، پایان یک دوران و همهنگام بهروشنی یک مسیر جدید را نشان میدهند. درچنین لحظههای گذاری، بهناگزیر احساس میکنیم تا با اندیشیدن مانند چشمان عقابی به گذشته و حال نظر افکنیم تا نسبت به موقعیت واقعی خود آگاهی پیدا کنیم. درواقع، خودِ تاریخ جهانی مایل است بدین شیوه گذشته را نگاه و ارزیابی کند که غالباً به آن ظاهری واپسگرا و ایستا میدهد، درحالیکه صرفاً به صندلی خود تکیه داده است تا خود را شناخته و کنش خود را در اندیشه، در تعقل، بازیابی کند».
مارکس از سال ۱۸۳۹ مشغول پژوهش برای نگارش پایاننامهی دکتری شد و در آوریل ۱۸۴۱ بخشی از پژوهش گستردهی خود را زیر عنوان «تفاوت فلسفهی طبیعت دموکریت و اپیکور» به پایان رساند اما بهجای برلین آنرا به دانشگاه ینا داد. مطالعهی دقیق پایاننامه، بهویژه دفترهای تدارکاتی آن، میتواند ریشههای فکری آنچه بهنام «مارکسیسم» میشناسیم را بر ما آشکار کند.
موزس هس، یکی از پایهگذاران سوسیالیسم در آلمان که هم ازلحاظ شهرت و نوشتههایش و هم از لحاظ سنی پیشکسوت مارکس بود، پس از ملاقات مارکس در یکی از محافل سوسیالیستی، حیرتزده میشود. او در نامهای به دوستش برتولد اوئرباخ در ژوئن ۱۸۴۱ مارکس را اینگونه توصیف میکند: «او پدیدهای است که تأثیری بهسزا در من گذاشت. خود را آماده کن تا برجستهترین فیلسوف - شاید یک نابغه - نسل کنونی را ملاقات کنی. دکتر مارکس (نام معبود من) هنوز بسیار جوان است... تصور کن روسو، وُلتر، لسینگ، هولباخ، هاینه و هگل را؛ سپس همگی آنها را در وجود یک فرد واحد ترکیب کن... ماحصل آن دکتر مارکس است».
اما مارکس برخلاف توصیهی استادان دانشگاه برلین و علیرغم فشار و تهدید خانوادهاش، پس از فارغالتحصیلی با دنبال کردن حرفهی دانشگاهی و کار آکادمیک مخالفت میورزد. توگویی مضامین پایان نامهی دکترایش مسیر بعدی زندگی او را پیشبینی کرده بودند. ازاینرو، مارکس به محض خروج از دانشگاه درگیر مبارزه با قدرتهای موجود میشود. این مسیری است که او تا زمان مرگ از آن روی برنمیتابد. همانگونه که فریدریش انگلس بر مزار مارکس اعلام کرد: «نام او در تمام اعصار ماندگار خواهد بود، همانطور نیز آثار او».
پنجم ماه می زادروز این اندیشمند انقلابی و معلم نستوه طبقه کارگر است
(P.2)
#کارل_مارکس
#جامعهشناسی_تفسیری
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
Forwarded from کتابخانه جامع PDF
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸مستند «چارلز داروین؛ شیطان یا نابغه»
▪️دوبله فارسی
▪️دوبله فارسی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تکبیر جالب زندانیان تواب زن در دهه ۶۰ شمسی در حسینیه زندان اوین، کلا یادشان دادند طوری شعار دهند که هیچکس زنده نماند... و کسی نگفت چرا؟
مرگ بر منافق،
مرگ بر حزب نجس توده،
اکثریت،
اقلیت،
امتی،
انجمن حجتی،
با پیکار لعنتی،
مرگ بر بنیصدر و بازرگان،
کل ملیگرایان،
عامل بمبگذاران،
بهویژه منافقین زندان، ضد اسلام، ضد قرآن....
📌 منظور از «اکثریت، اقلیت»، منشعبین سازمان چریکهای فدایی خلق است.
«امتی» به گروه «جنبش مسلمانان مبارز» به رهبری حبیبالله پیمان با تفکر چپ اسلامی و نزدیک به سازمان مجاهدین خلق، اطلاق میشد.
«پیکار» هم منظور «سازمان پیکار» است. گروهی منشعب از سازمان مجاهدین خلق با گرایش مارکسیستی.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
مرگ بر منافق،
مرگ بر حزب نجس توده،
اکثریت،
اقلیت،
امتی،
انجمن حجتی،
با پیکار لعنتی،
مرگ بر بنیصدر و بازرگان،
کل ملیگرایان،
عامل بمبگذاران،
بهویژه منافقین زندان، ضد اسلام، ضد قرآن....
📌 منظور از «اکثریت، اقلیت»، منشعبین سازمان چریکهای فدایی خلق است.
«امتی» به گروه «جنبش مسلمانان مبارز» به رهبری حبیبالله پیمان با تفکر چپ اسلامی و نزدیک به سازمان مجاهدین خلق، اطلاق میشد.
«پیکار» هم منظور «سازمان پیکار» است. گروهی منشعب از سازمان مجاهدین خلق با گرایش مارکسیستی.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
🔰زنان، جنگ و صلح
✍مهدیه گلرو
نزدیک به ۹۰ درصد از تلفات جنگهای رخ داده پس از جنگ جهانی دوم را غیر نظامیان تشکیل میدهند که اکثریت آنها زنان و کودکان هستند. این رقم در مقایسه با یک قرن پیش که ۹۰ درصد از قربانیان را پرسنل نظامی تشکیل میدادند، عدد نگرانکنندهای است پس از جنگ جهانی دوم و همزمان با پیشرفت سلاحهای جنگی، جنگهای متکی به سربازها و جبهههای جنگ جای خود را به جنگهای موشکی و بمباران مناطق مسکونی داد و بدیهی است در چنین جنگهای قربانیان اصلی غیرنظامیان خواهند بود. همزمان با بالاگرفتن جنگ در دهه ۹۰ میلادی در چهارمین کنفرانس جهانی زنان که در سال ۱۹۹۵ در پکن برگزار شد، اثرات درگیریهای مسلحانه بر زنان به عنوان یکی از ۱۲ حوزه مهم نگرانی که مستلزم اقدام از سوی دولتها و جامعه بینالمللی است شناسایی شد و با تهیه یک سند بر لزوم ترویج آن تاکید شد.
کمیسیون سازمان ملل متحد در خلال چهل و دومین نشست خود در سال ۱۹۹۸ موضوع زنان و درگیریهای مسلحانه را مورد بحث و بررسی قرار داد و پیشنهاد کرد اقدامات بعدی توسط کشورهای عضو و جامعه بینالمللی برای تسریع در اجرای اهداف راهبردی صورت گیرد. تطبیق دیدگاه جنسیتی در تمامی سیاستها و برنامههای مرتبط از نتایج مورد توافق این نشست بود، اقداماتی برای تضمین عدالت جنسیتی رسیدگی به نیازها و نگرانیهای خاص زنان پناهنده و آوارگان و افزایش مشارکت زنان در حفظ صلح، ایجاد صلح تصمیمگیری قبل و بعد از جنگ از دیگر مسائل مورد بررسی بود.
🔘تجاوز به مثابهی تاکتیک جنگی
تجاوز سیستماتیک به زنان به عنوان یک تاکتیک جنگی استفاده میشود. طرفین جنگ به زنان کشور متخاصم تجاوز میکنند و گاهی از سایر اشکال خشونت علیه زنان که در درگیریهای مسلحانه انجام میشود شامل قتل بردگی جنسی حاملگی اجباری و عقیمسازی اجباری استفاده میکنند. این اقدامات اغلب به عنوان تاکتیکی برای القای ترس اعمال کنترل و تضعیف روحیه انجام میشود.
شورای امنیت سازمان ملل برای رسیدگی به جنایات ارتکابی در یوگسلاوی سابق و رواندا تجاوز جنسی را به صراحت به عنوان جنایت علیه بشریت در اساسنامه دادگاههای حقوق بشری عنوان کرد. هر دو دادگاه چندین کیفرخواست در رابطه با خشونت جنسی صادر کردهاند و دادگاه رواندا یک متهم را به جرم نسلکشی از جمله در نتیجه خشونت جنسی مجرم شناخته است. نسلکشی شامل اقداماتی است که برای جلوگیری از تولد در یک گروه ملی ،قومی، نژادی یا مذهبی انجام میشود. جنایات علیه بشریت شامل تجاوزجنسی بردگی جنسی، تنفروشی اجباری، حاملگی اجباری و عقیمسازی اجباری است. جنایات جنگی شامل تجاوز جنسی بردگی جنسی فحشا ،اجباری حاملگی اجباری عقیم سازی اجباری و هر نوع خشونت جنسی دیگر که نقض فاحش کنوانسیون ژنو باشد.
🔘زنان جمعیت اصلی آوارگان و پناهندگان
تعداد فزاینده درگیریهای مسلحانه تخلفات مرتبط با آنها منجر به افزایش آوارگی داخلی اجباری و جریان پناهجویان شده است. بر اساس آمار سازمانهای بین المللی بیش از ۷۵ درصد از آوارگان را زنان و کودکان تشکیل میدهند و در برخی از جمعیتهای پناهنده ۹۰ درصد را زنان تشکیل میدهند. جنگ اغلب منجر به آوارگی گسترده میشود و زنان را مجبور به فرار از خانههای خود میکند. آوارگی، زنان را در معرض خطرات ناشی از فقر استثمار و سوءاستفاده قرار میدهد زیرا ممکن است به منابع کافی و امنیت دسترسی نداشته باشند. زنان پناهنده، در هنگام فرار و همچنین در کشورهای پناهنده و در حین بازگشت در معرض خشونت و استثمار هستند. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان (UNHCR) دستورالعملهایی را در مورد حمایت از زنان پناهنده از جمله پیشگیری و پاسخ به خشونت جنسی علیه آنها صادر کرده است.
🔘افزایش مسئولیتهای زنان
از زنان انتظار میرود که در زمان درگیری، مسئولیتهای دیگری مانند مراقبت از کودکان بستگان سالخورده و مجروحان را بر عهده بگیرند. این افزایش بار میتواند زنان را از نظر جسمی، عاطفی و اقتصادی تحت فشار قرار دهد. آنها نقش کلیدی تضمین معیشت خانواده در میان هرج و مرج و ویرانی را بر عهده میگیرند. در طول جنگ، خدمات ضروری مانند مراقبتهای بهداشتی آموزش و فرصتهای شغلی مختل میشود و زنان که در شرایط صلح نیز دسترسیهای محدودی به این منابع داشتند در زمان جنگ با محدودیتهای بیشتر مواجهه میشوند. هنجارهای مردسالارانه و نابرابریهای جنسیتی میتواند تأثیر جنگ بر زنان را تشدید کند و تحرک خودمختاری و توانایی آنها را برای کمک یا حمایت محدود کند.
🔘زنان و مذاکرات صلح
با وجود این، زنان صرفاً به عنوان قربانیان جنگ در نظر گرفته نمیشوند.
(P.1)
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
✍مهدیه گلرو
نزدیک به ۹۰ درصد از تلفات جنگهای رخ داده پس از جنگ جهانی دوم را غیر نظامیان تشکیل میدهند که اکثریت آنها زنان و کودکان هستند. این رقم در مقایسه با یک قرن پیش که ۹۰ درصد از قربانیان را پرسنل نظامی تشکیل میدادند، عدد نگرانکنندهای است پس از جنگ جهانی دوم و همزمان با پیشرفت سلاحهای جنگی، جنگهای متکی به سربازها و جبهههای جنگ جای خود را به جنگهای موشکی و بمباران مناطق مسکونی داد و بدیهی است در چنین جنگهای قربانیان اصلی غیرنظامیان خواهند بود. همزمان با بالاگرفتن جنگ در دهه ۹۰ میلادی در چهارمین کنفرانس جهانی زنان که در سال ۱۹۹۵ در پکن برگزار شد، اثرات درگیریهای مسلحانه بر زنان به عنوان یکی از ۱۲ حوزه مهم نگرانی که مستلزم اقدام از سوی دولتها و جامعه بینالمللی است شناسایی شد و با تهیه یک سند بر لزوم ترویج آن تاکید شد.
کمیسیون سازمان ملل متحد در خلال چهل و دومین نشست خود در سال ۱۹۹۸ موضوع زنان و درگیریهای مسلحانه را مورد بحث و بررسی قرار داد و پیشنهاد کرد اقدامات بعدی توسط کشورهای عضو و جامعه بینالمللی برای تسریع در اجرای اهداف راهبردی صورت گیرد. تطبیق دیدگاه جنسیتی در تمامی سیاستها و برنامههای مرتبط از نتایج مورد توافق این نشست بود، اقداماتی برای تضمین عدالت جنسیتی رسیدگی به نیازها و نگرانیهای خاص زنان پناهنده و آوارگان و افزایش مشارکت زنان در حفظ صلح، ایجاد صلح تصمیمگیری قبل و بعد از جنگ از دیگر مسائل مورد بررسی بود.
🔘تجاوز به مثابهی تاکتیک جنگی
تجاوز سیستماتیک به زنان به عنوان یک تاکتیک جنگی استفاده میشود. طرفین جنگ به زنان کشور متخاصم تجاوز میکنند و گاهی از سایر اشکال خشونت علیه زنان که در درگیریهای مسلحانه انجام میشود شامل قتل بردگی جنسی حاملگی اجباری و عقیمسازی اجباری استفاده میکنند. این اقدامات اغلب به عنوان تاکتیکی برای القای ترس اعمال کنترل و تضعیف روحیه انجام میشود.
شورای امنیت سازمان ملل برای رسیدگی به جنایات ارتکابی در یوگسلاوی سابق و رواندا تجاوز جنسی را به صراحت به عنوان جنایت علیه بشریت در اساسنامه دادگاههای حقوق بشری عنوان کرد. هر دو دادگاه چندین کیفرخواست در رابطه با خشونت جنسی صادر کردهاند و دادگاه رواندا یک متهم را به جرم نسلکشی از جمله در نتیجه خشونت جنسی مجرم شناخته است. نسلکشی شامل اقداماتی است که برای جلوگیری از تولد در یک گروه ملی ،قومی، نژادی یا مذهبی انجام میشود. جنایات علیه بشریت شامل تجاوزجنسی بردگی جنسی، تنفروشی اجباری، حاملگی اجباری و عقیمسازی اجباری است. جنایات جنگی شامل تجاوز جنسی بردگی جنسی فحشا ،اجباری حاملگی اجباری عقیم سازی اجباری و هر نوع خشونت جنسی دیگر که نقض فاحش کنوانسیون ژنو باشد.
🔘زنان جمعیت اصلی آوارگان و پناهندگان
تعداد فزاینده درگیریهای مسلحانه تخلفات مرتبط با آنها منجر به افزایش آوارگی داخلی اجباری و جریان پناهجویان شده است. بر اساس آمار سازمانهای بین المللی بیش از ۷۵ درصد از آوارگان را زنان و کودکان تشکیل میدهند و در برخی از جمعیتهای پناهنده ۹۰ درصد را زنان تشکیل میدهند. جنگ اغلب منجر به آوارگی گسترده میشود و زنان را مجبور به فرار از خانههای خود میکند. آوارگی، زنان را در معرض خطرات ناشی از فقر استثمار و سوءاستفاده قرار میدهد زیرا ممکن است به منابع کافی و امنیت دسترسی نداشته باشند. زنان پناهنده، در هنگام فرار و همچنین در کشورهای پناهنده و در حین بازگشت در معرض خشونت و استثمار هستند. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد برای پناهندگان (UNHCR) دستورالعملهایی را در مورد حمایت از زنان پناهنده از جمله پیشگیری و پاسخ به خشونت جنسی علیه آنها صادر کرده است.
🔘افزایش مسئولیتهای زنان
از زنان انتظار میرود که در زمان درگیری، مسئولیتهای دیگری مانند مراقبت از کودکان بستگان سالخورده و مجروحان را بر عهده بگیرند. این افزایش بار میتواند زنان را از نظر جسمی، عاطفی و اقتصادی تحت فشار قرار دهد. آنها نقش کلیدی تضمین معیشت خانواده در میان هرج و مرج و ویرانی را بر عهده میگیرند. در طول جنگ، خدمات ضروری مانند مراقبتهای بهداشتی آموزش و فرصتهای شغلی مختل میشود و زنان که در شرایط صلح نیز دسترسیهای محدودی به این منابع داشتند در زمان جنگ با محدودیتهای بیشتر مواجهه میشوند. هنجارهای مردسالارانه و نابرابریهای جنسیتی میتواند تأثیر جنگ بر زنان را تشدید کند و تحرک خودمختاری و توانایی آنها را برای کمک یا حمایت محدود کند.
🔘زنان و مذاکرات صلح
با وجود این، زنان صرفاً به عنوان قربانیان جنگ در نظر گرفته نمیشوند.
(P.1)
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
زنان که اغلب دسترسی محدودی به منابع و قدرت تصمیم گیری در زمان صلح دارند در طول درگیریها بیشتر به حاشیه رانده میشوند درحالیکه زنان اغلب به عنوان قربانیان در زمان جنگ به تصویر کشیده میشوند، ضروری است که انعطافپذیری عاملیت و مشارکت آنها در ایجاد صلح و تلاشهای حل منازعه به رسمیت شناخته شود. زنان به عنوان مراقبان رهبران جامعه و مدافعان صلح نقشهای حیاتی ایفا میکنند و مشارکت آنها در فرآیندهای تصمیمگیری برای ساختن جوامع عادلانهتر و پایدارتر ضروی است.
زنان در جنبش صلح نقش مهم و کلیدی داشتهاند در سطح مردم فعال هستند و صلح را در جوامع خود پرورش میدهند. با این حال عدم حضور زنان بر سر میز مذاکرات صلح غیرقابل انکار است و خود میتواند از دلایل عدم موفقیت جهان برای یک صلح پایدار باشد.
(P.2)
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
زنان در جنبش صلح نقش مهم و کلیدی داشتهاند در سطح مردم فعال هستند و صلح را در جوامع خود پرورش میدهند. با این حال عدم حضور زنان بر سر میز مذاکرات صلح غیرقابل انکار است و خود میتواند از دلایل عدم موفقیت جهان برای یک صلح پایدار باشد.
(P.2)
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
میگويد: "ایده ها گردن نیستند که هر وقت خواستید طناب دارتان را دور آنها بپیچید!"
بابی ساندز عضو ارتش آزادیخواه ایرلند در پنجم ماه می ۱۹۸۱ میلادی در زندان بلفاست، بهدلیل اعتصاب غذا و گرسنگی جان باخت.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
بابی ساندز عضو ارتش آزادیخواه ایرلند در پنجم ماه می ۱۹۸۱ میلادی در زندان بلفاست، بهدلیل اعتصاب غذا و گرسنگی جان باخت.
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
💢کاهش شدید صحنه های جنسیِ فیلم ها از سال ۲۰۰۰
نسل z تمایلی به دیدن این تصاویر ندارد!
بیش از نیمی (۵۱.۵ درصد) از ۱۵۰۰ شرکتکننده در نظرسنجی دانشگاه یوسیالای اذعان کردند که ترجیح میدهند محتوای متمرکز بر روابط دوستانه را تماشا کنند.
همچنین، تقریبا نیمی از پاسخدهندگان (۴۷.۵ درصد) معتقد بودند که اکثر برنامههای تلویزیونی و فیلمها میتوانند بدون درج صحنههای رابطه جنسی تهیه شوند، بدون این که به کیفیت آنها آسیبی وارد شود.
این تحقیق نشان داد که نوجوانان «نسل زد» تمایل زیادی به روایتهایی دارند که عشقهای افلاطونی را به تصویر میکشد و از نمایش صریح روابط جنسی اجتناب میکند.
همین امر حاکی از تغییرات عمده و محسوس در روند اجتماعی شدن نسل z است.
#اجتماعی_شدن
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
نسل z تمایلی به دیدن این تصاویر ندارد!
بیش از نیمی (۵۱.۵ درصد) از ۱۵۰۰ شرکتکننده در نظرسنجی دانشگاه یوسیالای اذعان کردند که ترجیح میدهند محتوای متمرکز بر روابط دوستانه را تماشا کنند.
همچنین، تقریبا نیمی از پاسخدهندگان (۴۷.۵ درصد) معتقد بودند که اکثر برنامههای تلویزیونی و فیلمها میتوانند بدون درج صحنههای رابطه جنسی تهیه شوند، بدون این که به کیفیت آنها آسیبی وارد شود.
این تحقیق نشان داد که نوجوانان «نسل زد» تمایل زیادی به روایتهایی دارند که عشقهای افلاطونی را به تصویر میکشد و از نمایش صریح روابط جنسی اجتناب میکند.
همین امر حاکی از تغییرات عمده و محسوس در روند اجتماعی شدن نسل z است.
#اجتماعی_شدن
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
دست خالی آمدم اینجا ولی وقت وداع
پنجه در خاکت زدم، مُشتی شَرَف برداشتم.
سروش شفیعیان
در دیدار از مزار جاویدنام نیکا شاه کرمی 🥀
اردیبهشتماه ۱۴۰۳
#زن_زندگی_آزادی
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی
پنجه در خاکت زدم، مُشتی شَرَف برداشتم.
سروش شفیعیان
در دیدار از مزار جاویدنام نیکا شاه کرمی 🥀
اردیبهشتماه ۱۴۰۳
#زن_زندگی_آزادی
#فمینیسم_تفسیری_پرگمتیستی