وقتی باورهات رو نسبت به یه نفر از دست می‌دی، حتی دیگه دلت نمی‌خواد باهاش دعوا کنی. نه خشمی باقی می‌مونه، نه میلی برای توضیح خواستن، چون پایان واقعی معمولاً با سروصدا و درگیری اتفاق نمیفته ، بلکه به‌صورت تدریجی، در درون ما و با یه خلأ شکل می‌گیره.

پذیرفتن اینکه آدم مورد علاقت، آدم زندگیت نیست، خیلی غم انگیزه.

خلاصه زندگیم: «آدم اشتباه، مکانِ اشتباه، زمان اشتباه.»

عزیزِ نزدیکِ من:
ازت ممنونم برای اینکه معجزه ی
من هستی. ممنونم برای اینکه بهم گوش
میدی بدون اینکه قضاوتم کنی و ممنونم
که همیشه هر وقت نیازت داشتم کنار
خودم دیدمت.

شاعر نمیگه عاشق موی فرتم صافش نکن، میگه :
" بر گیسویت ای جان، کمتر زن شانه
چون در چین و شکنش دارد، دل من کاشانه."
@sogoandfuckyourlove

‏وقتی میگم:«چه خبر؟» انتظار دارم بگی:«رفتم فلان جا فلان شد. با فلانی حرف زدم. فلان کارو کردم. فلانو خریدم و بعدش فلان چیزوخوردم. فلان خوشحال یا ناراحتم کرد» و ما بقی.
‏«سلامتی» و کوفت.

من اینطوریم که :
صبر می‌کنم، صبر می‌کنم، صبر می‌کنم؛
یهو همه چیو نبوسیده میذارم کنار.

و من تکه‌هایی از او را دوست داشتم که هیچکس قادر به دیدن آن‌ها نبود.

در آخر، قول‌ها کلمه‌ای بیش نبودند.

-new.
@sogoandfuckyourlove

یه وقتایی هست منتظری یکی یه قدم سمتت برداره که تو بدویی طرفش. آروم نه، با تمام توانت بدویی طرفش. فقط کافیه اون یه قدم برداره.

آخر شب با ولوم بالا گوشش بدید.
@sogoandfuckyourlove

داستان تو همینجا تمام نمی‌شود عزیز من ؛
تو خواهی خندید در جایی که قبلاً گریسته بودی.

نیاز دارم بغلت کنم، نیاز دارم باهات ساعت ها حرف بزنم، نیاز دارم چشماتو از نزدیک ببینم جوری که مژه هامون بخورن به هم، نیاز دارم دستاتو بگیرم، نیاز دارم بریم طبیعت، بریم مسافرت، نیاز دارم دستامو بکنم لای موهات، نیاز دارم بخندی و نگاهت کنم، نیاز دارم نفست بکشم، نیازت دارم که بمونی. برای همیشه.
-دیاکو.

نوشته بود :
این که به تو پشت کرده ام و می‌روم،
برای دیدن روز های بهتر نیست؛
برای ندیدن روز هایی‌ست
که شاید از این هم بدتر باشند.

‏آدم چیزی‌ رو که از ته دل بخواد راحت ول نمی‌کنه.

اگر نتوانم آتشت را خاموش کنم، سوختنت را نیز تماشا نخوام کرد، من هم با تو خواهم سوخت.