ز چشم خویشتن، آموختم رسم رفاقت را
که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید!
هادی پیشرفت (رنجی)
https://www.tg-me.com/sokhan6
که هر عضوی به درد آید به حالش دیده می گرید!
هادی پیشرفت (رنجی)
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤4👌1💯1
از شفیق بلخی حکایتی در تذکرهالاولیا آمده که در آن تفاوت زیست اخلاقی و حقیقی انسان را با دیگر موجودات بازگو میکند. این زیستن خاص، تنها در گرو ایثار و مهربانی کردن در حق خلق است. آن حکایت، این است:
چون شقیق بلخی به مکه رفت و ابراهیم ادهم او را دید، شقیق گفت: ای ابراهیم، چه میکنی در کار معاش؟
گفت: اگر چیزی رسد شکر کنم و اگر نرسد صبر کنم. شقیق فرمود: سگان بلخ هم این کنند که چون یابند مراعات کنند و دم بجنبانند و اگر نیابند صبر کنند! ابراهیم گفت: پس شما چگونه کنی؟ فرمود: اگر ما را چیزی رسد ایثار کنیم و اگر نرسد شکر کنیم.
ابراهیم برخاست و سر شقیق را بوسید و گفت: والله! تو استادی!
https://www.tg-me.com/sokhan6
چون شقیق بلخی به مکه رفت و ابراهیم ادهم او را دید، شقیق گفت: ای ابراهیم، چه میکنی در کار معاش؟
گفت: اگر چیزی رسد شکر کنم و اگر نرسد صبر کنم. شقیق فرمود: سگان بلخ هم این کنند که چون یابند مراعات کنند و دم بجنبانند و اگر نیابند صبر کنند! ابراهیم گفت: پس شما چگونه کنی؟ فرمود: اگر ما را چیزی رسد ایثار کنیم و اگر نرسد شکر کنیم.
ابراهیم برخاست و سر شقیق را بوسید و گفت: والله! تو استادی!
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤3👏1👌1
استفاده از قهوه در مجالس سماع صوفیه
🖋 سپیده موسوی
در مجالس سماع، گاه صوفیان برای رسیدن به حال بیخودانه خویش، از مخدرات استفاده میکردند. از این میان میتوان به بنگ (که اغلب به شکل خوراکی استفاده میشد) و چَرس (یک مخدر کشیدنی- حشیش) اشاره کرد. البته استفاده از شراب نیز در این مجالس امکانپذیر بود.
اما در میان فرقهای به نام شاذلیه، اوضاع به گونهای دیگر رقم خورد. بدین طریق که آنها به عوض کاربرد موارد بالا، از قهوه استفاده میکردند و از آن نه به قصد تخدیر یا سکر که به منظور افزایش شادی و ایجاد تمرکز بهره میبردند. کاربرد مداوم قهوه در میان پیروان این فرقه باعث شد که واژه آن حتی در معنای «شراب معنوی» هم به کار برود و در گسترش استفاده جهان اسلام از این نوشیدنی مؤثر افتد.
https://www.tg-me.com/sokhan6
🖋 سپیده موسوی
در مجالس سماع، گاه صوفیان برای رسیدن به حال بیخودانه خویش، از مخدرات استفاده میکردند. از این میان میتوان به بنگ (که اغلب به شکل خوراکی استفاده میشد) و چَرس (یک مخدر کشیدنی- حشیش) اشاره کرد. البته استفاده از شراب نیز در این مجالس امکانپذیر بود.
اما در میان فرقهای به نام شاذلیه، اوضاع به گونهای دیگر رقم خورد. بدین طریق که آنها به عوض کاربرد موارد بالا، از قهوه استفاده میکردند و از آن نه به قصد تخدیر یا سکر که به منظور افزایش شادی و ایجاد تمرکز بهره میبردند. کاربرد مداوم قهوه در میان پیروان این فرقه باعث شد که واژه آن حتی در معنای «شراب معنوی» هم به کار برود و در گسترش استفاده جهان اسلام از این نوشیدنی مؤثر افتد.
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤4👍1👏1
اعتقاد به چشمزخم در میان ملل مختلف
اعتقاد به چشمزخم، همواره یکی از مهمترین باورهای جادویی در زندگی آدمی بوده است. به باور ملاصدرا، برخی نفوس در قوه وهمیه به حدی میرسند که میتوانند بر مواد خارجی تاثیر بگذارند و چشم زخم به همین مقوله تعلق دارد.
در اغلب ادیان و تمدنهای کهن اشاراتی به چشم زخم دیده میشود. مثلاً یهودیان ۹۹ درصد از مرگها را ناشی از چشم زخم میدیدند! اعراب جاهلی نیز به چشم زخم عقیده داشتند و نه تنها آن را منحصر به انسانها بلکه نتیجه نگاه بعضی از حیوانات نیز به شمار میآوردند.
در اروپا نیز عموم مردم بر این عقیده بودند که اشخاصی بدچشم وجود دارند که تنها با نگاه به افراد و حیوانات میتوانند به آنها آسیب برسانند. بر طبق گزارش کتاب سوم دینکرد نیز جادوگری یکی از پنج عامل اهریمنی درون انسان است که اساس آن بدچشمی، شورچشمی، چشم زخم، رشک و حسد است و راه غلبه بر آن، افزایش نیکچشمی یا خیرخواهی است.
برگرفته از کتاب جادوی حافظ - نوشته سپیده موسوی
https://www.tg-me.com/sokhan6
اعتقاد به چشمزخم، همواره یکی از مهمترین باورهای جادویی در زندگی آدمی بوده است. به باور ملاصدرا، برخی نفوس در قوه وهمیه به حدی میرسند که میتوانند بر مواد خارجی تاثیر بگذارند و چشم زخم به همین مقوله تعلق دارد.
در اغلب ادیان و تمدنهای کهن اشاراتی به چشم زخم دیده میشود. مثلاً یهودیان ۹۹ درصد از مرگها را ناشی از چشم زخم میدیدند! اعراب جاهلی نیز به چشم زخم عقیده داشتند و نه تنها آن را منحصر به انسانها بلکه نتیجه نگاه بعضی از حیوانات نیز به شمار میآوردند.
در اروپا نیز عموم مردم بر این عقیده بودند که اشخاصی بدچشم وجود دارند که تنها با نگاه به افراد و حیوانات میتوانند به آنها آسیب برسانند. بر طبق گزارش کتاب سوم دینکرد نیز جادوگری یکی از پنج عامل اهریمنی درون انسان است که اساس آن بدچشمی، شورچشمی، چشم زخم، رشک و حسد است و راه غلبه بر آن، افزایش نیکچشمی یا خیرخواهی است.
برگرفته از کتاب جادوی حافظ - نوشته سپیده موسوی
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤4👌1🕊1
حق گفت: چون به من درگریزی، دستگیرت منم و چون از من ترسی، ایمنکنندهات منم. و چون به من امید داری، وفاکنندهات منم.
من با توام، تو نیز با من باش!
ابوالحسن خرقانی
https://www.tg-me.com/sokhan6
من با توام، تو نیز با من باش!
ابوالحسن خرقانی
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤6👍1🕊1💯1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پخش نخستین برنامه از گپینو با موضوع پدیدارشناسی حجاب در سینمای ایران
گفتوگوی دکتر سپیده موسوی با علی فرهمند
منتقد و فیلمساز
https://www.tg-me.com/sokhan6
گفتوگوی دکتر سپیده موسوی با علی فرهمند
منتقد و فیلمساز
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤2👌1🕊1💯1
آن که بیجرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
حافظ
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
حافظ
💯4❤2👌1🕊1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زندان، یکی از خصیصههای جامعه ماست.
برشی کوتاه از مصاحبهای با احمد محمود
برشی کوتاه از مصاحبهای با احمد محمود
❤3🕊1💯1
شک نیست که چرک اندرون میباید که پاک شود، که ذرهای از چرک اندرون آن کند که صد هزار چرک بیرون نکند. آن چرک اندرون را کدام آب پاک کند؟ سه چهار مَشک از آب دیده! نه هر آب دیدهای، الّا آب دیدهای که از آن صدق خیزد.
شادباد هفتم مهر، پاسداشت شمس تبریزی
https://www.tg-me.com/sokhan6
شادباد هفتم مهر، پاسداشت شمس تبریزی
https://www.tg-me.com/sokhan6
👌3❤2🕊1
باتوجه به مناسبتهای هفتم و هشتم مهرماه که به ترتیب روز پاسداشت شمس و مولاناست مایلید در شرح سخن کدامیک از این دو، یک فایل صوتی در کانال بارگذاری شود؟
Anonymous Poll
75%
۱. شمس تبریزی
25%
۲. مولانا
❤2
زن بخواه ولی مجرد باش!
🖋سپیده موسوی
شمس سخن جالبی دارد که میگوید: «زن بخواه و مجرد باش، یعنی به دل از همه جُدا و مُبرا.»
در اینجا زن، میتواند هم مفهوم خود زن را داشته باشد و هم شکلی کلی از هر چه انسان را وابسته خود بکند. او معتقد است که دنبال حذف صورت مسأله نباشیم و نصیبمان را از لذات و داشتههای طبیعی حیات از دست ندهیم اما در همان آن هم نگذاریم چیزی مانع پرواز بالهایمان شود و با نبودنش اندوهگینمان کند که به قول حافظ « حیف باشد دل دانا که مشوش باشد»
اما حقیقتا مانوس نشدن کار سختی است. چراکه انسان موجود انسپذیری است و حتی انسهایش برای او اغلب بدل به عادت میشوند و در این حالت، دیگر فرد مسلط بر عاداتش نیست بلکه مقهور و مفتون آنهاست.
مأنوس شدن یک حس لطیف و پنهانی از مالکیت را به انسان میبخشد و متعاقباً امنیت آورنده و آرامشدهنده است با این حال درنهاد خود یک ترس و اضطراب خاص هم دارد و آن «ترس تلخ از دست دادن» است. هم از این روست که مثلاً در شعر اغلب عرفا، گوینده از وصال بیشتر واهمه دارد تا از فراق! چون در فراق امید به وصال هست اما در وصال، ترس از دست دادنی دردآور وجود دارد. هم از این روست که ما به درکی دیگر از سخنانی چون «هرچه نپاید دلبستگی را نشاید» میرسیم. تا از دل آن به جنسی از همسویی با حیات و قانون آن دست یابیم. روزگار در مقابل چشمان ما قانونی از خودش را مادام تکرار میکند و آن مفهومی است که از زبان خیام ریشخندانه مطرح میشود:
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
واکنش عاقلانه در برابر چنین عملی، چیزی جز همسویی با آن نیست. هم از این روست که شمس بالشخصه آدم ماندن نیست و به عوض آدم سلوک است. او آدم حال است، آدم مقام نیست. که پرندگیاش به او فرصت مقاممند بودن را نمیدهد و باید او را در جستوجوی معارف پنهان هر سویه بکشاند. برعکس او، مولانا آدم انس بود. انسی که البته هر بار رشتههایش از سوی خود حیات بریده شد تا او برسد به آنجایی که باید نایل میشد.
https://www.tg-me.com/sokhan6
🖋سپیده موسوی
شمس سخن جالبی دارد که میگوید: «زن بخواه و مجرد باش، یعنی به دل از همه جُدا و مُبرا.»
در اینجا زن، میتواند هم مفهوم خود زن را داشته باشد و هم شکلی کلی از هر چه انسان را وابسته خود بکند. او معتقد است که دنبال حذف صورت مسأله نباشیم و نصیبمان را از لذات و داشتههای طبیعی حیات از دست ندهیم اما در همان آن هم نگذاریم چیزی مانع پرواز بالهایمان شود و با نبودنش اندوهگینمان کند که به قول حافظ « حیف باشد دل دانا که مشوش باشد»
اما حقیقتا مانوس نشدن کار سختی است. چراکه انسان موجود انسپذیری است و حتی انسهایش برای او اغلب بدل به عادت میشوند و در این حالت، دیگر فرد مسلط بر عاداتش نیست بلکه مقهور و مفتون آنهاست.
مأنوس شدن یک حس لطیف و پنهانی از مالکیت را به انسان میبخشد و متعاقباً امنیت آورنده و آرامشدهنده است با این حال درنهاد خود یک ترس و اضطراب خاص هم دارد و آن «ترس تلخ از دست دادن» است. هم از این روست که مثلاً در شعر اغلب عرفا، گوینده از وصال بیشتر واهمه دارد تا از فراق! چون در فراق امید به وصال هست اما در وصال، ترس از دست دادنی دردآور وجود دارد. هم از این روست که ما به درکی دیگر از سخنانی چون «هرچه نپاید دلبستگی را نشاید» میرسیم. تا از دل آن به جنسی از همسویی با حیات و قانون آن دست یابیم. روزگار در مقابل چشمان ما قانونی از خودش را مادام تکرار میکند و آن مفهومی است که از زبان خیام ریشخندانه مطرح میشود:
این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
واکنش عاقلانه در برابر چنین عملی، چیزی جز همسویی با آن نیست. هم از این روست که شمس بالشخصه آدم ماندن نیست و به عوض آدم سلوک است. او آدم حال است، آدم مقام نیست. که پرندگیاش به او فرصت مقاممند بودن را نمیدهد و باید او را در جستوجوی معارف پنهان هر سویه بکشاند. برعکس او، مولانا آدم انس بود. انسی که البته هر بار رشتههایش از سوی خود حیات بریده شد تا او برسد به آنجایی که باید نایل میشد.
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤4👌2👏1
❤3🤯1😢1
کرم ورزد آن سر که مغزی در اوست
🖋سپیده موسوی
در فلسفه یونان، خرد و فضیلت توأمان با یکدیگر فرض شدهاند. مثلا سقراط و افلاطون باور داشتند هر که خردمند باشد متعاقبا به سمت نیکی نیز کشیده میشود.
خردورزی، به نیکی آدمی جهت درستی میبخشد و شمایل آن را از صرف یک عادت و عرف معمول خارج میکند. این موضوع به کرات در شعر سعدی نیز آمدهاست. او عمیقاً باور داشت که نیکی، عمل انسانهای خردمند است زیرا یک خرد شاد و سالم نه تنها به خود آزاری نمیرساند بلکه موید راحترسانی در حق دیگریست:
نخواهد که بیند خردمند ریش
نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش
با:
نکردند رغبت هنرپروران
به شادی خویش از غم دیگران
https://www.tg-me.com/sokhan6
🖋سپیده موسوی
در فلسفه یونان، خرد و فضیلت توأمان با یکدیگر فرض شدهاند. مثلا سقراط و افلاطون باور داشتند هر که خردمند باشد متعاقبا به سمت نیکی نیز کشیده میشود.
خردورزی، به نیکی آدمی جهت درستی میبخشد و شمایل آن را از صرف یک عادت و عرف معمول خارج میکند. این موضوع به کرات در شعر سعدی نیز آمدهاست. او عمیقاً باور داشت که نیکی، عمل انسانهای خردمند است زیرا یک خرد شاد و سالم نه تنها به خود آزاری نمیرساند بلکه موید راحترسانی در حق دیگریست:
نخواهد که بیند خردمند ریش
نه بر عضو مردم نه بر عضو خویش
با:
نکردند رغبت هنرپروران
به شادی خویش از غم دیگران
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤6💯2👌1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پخش دومین قسمت از برنامه گپینو
گفتوگوی من با دکتر امیرمحمد موسوی
پیرامون شناخت اجتماعی ایرانیان از سنت ادبیشان
https://www.tg-me.com/sokhan6
گفتوگوی من با دکتر امیرمحمد موسوی
پیرامون شناخت اجتماعی ایرانیان از سنت ادبیشان
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤2💯1
رؤیا : شما آدم موفقی هستید. چیزهای زیادی میدونی.
استاد : دونستن خوشبختی نمییاره.
رؤیا : راحتی که مییاره. آدمی که میدونه خیالش راحته.
استاد : شایدم همین دونستن عذابش بده.
رؤیا : مهم نیست اگه دنیاش عوض شه به عذابش میارزه.
دیالوگی از فیلمشبهای روشن ساخته فرزاد مؤتمن
https://www.tg-me.com/sokhan6
استاد : دونستن خوشبختی نمییاره.
رؤیا : راحتی که مییاره. آدمی که میدونه خیالش راحته.
استاد : شایدم همین دونستن عذابش بده.
رؤیا : مهم نیست اگه دنیاش عوض شه به عذابش میارزه.
دیالوگی از فیلمشبهای روشن ساخته فرزاد مؤتمن
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤3👌1
امروز مست این بیتم:
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
حافظ
خیلی جرأت میخواد در جامعهای مثل ایران که در آن قدرتهای بیرونی با تمام توان خود از ایجاد فردیت و شخصیت افراد جلوگیری میکند فاش و به بانگی بلند بگویی که «من از جنس شما نیستم و درست همانیام که خودم دوست میدارم و از گفتنش هم ابایی ندارم.» این همان چیزی است که در وصف حافظ از آن تعبیر میشود به «اراده معطوف به آزادی!»
سپیده موسوی
https://www.tg-me.com/sokhan6
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
حافظ
خیلی جرأت میخواد در جامعهای مثل ایران که در آن قدرتهای بیرونی با تمام توان خود از ایجاد فردیت و شخصیت افراد جلوگیری میکند فاش و به بانگی بلند بگویی که «من از جنس شما نیستم و درست همانیام که خودم دوست میدارم و از گفتنش هم ابایی ندارم.» این همان چیزی است که در وصف حافظ از آن تعبیر میشود به «اراده معطوف به آزادی!»
سپیده موسوی
https://www.tg-me.com/sokhan6
❤3👏2👌1💯1