Telegram Web Link
کاره‌ای نیستی! ولی خوش آمدی!

دکتر مسعود،چرا بغض کردی و هیچ نگفتی؟ *
شیوه پوتین است، تحقیر دیگران، به هر وسیله و ابزار؛ به انتظار گذاشتنِ مهمان، نشستن به فاصله بسیار، آوردن سگ به دیدار رسمی...

می‌دانم، می‌دانم که این یکی نوبر است، تا به حال سابقه نداشته که پوتین به رییس جمهور کشوری بگوید: تو کاره‌ای نیستی! چه بخواهی قرارداد راهبردی ببندی، چه بخواهی بپرسی که آیا ما به راهبردی‌های قبلی عمل می‌کنیم؟ اصلا به تو مربوط نیست.... .

دکتر مسعود، به پوتین می‌گفتی که ما انتخابات داریم، رییس جمهور داریم، وزارت خارجه داریم، می‌گفتی که روابط با دول خارجی تنهاوتنها از طریق وزارت و وزیر خارجه انجام می‌شود.

می‌گفتی که وزیر خارجه و دیگر اعضای کابینه را خودت، به اختیار خودت، انتخاب کردی. می‌گفتی صندلی‌های کابینه‌ات به اختیار خودت است، دکتر ظریف را مثال می‌زدی!

می‌گفتی که در ایران، رییس جمهور تذکر قانون اساسی می‌دهد، مثلا یک بار، یک شهروند ایرانی را بازداشت کردند و بیش از ۲۴ ساعت نگه دارند، تو فوری اصل ۳۲ قانون اساسی را تذکر دادی!

می‌گفتی کسی در انتخاب استاندارانت دخالت نمی‌کند! می‌گفتی امامان جمعه، از سنقر کلیایی گرفته تا خود تهران، در حد دانش و تخصص خود سخن می‌گویند و به عزل و نصب‌های دولتی کاری ندارند!

می‌گفتی که نمایندگان هر شهر و آبادی، حواسشان هست که اندازه نمایندگی-شان از مردم چقدر و به قاعده چند رأی است! می‌گفتی که آنها می‌دانند وظیفه و حقشان قانون‌گذاری است، نه سهم‌خواهی از مناصب کشوری و استانی!

می‌گفتی که دیوار جمهور و جمهوریت و رییس جمهور در ایران، خیلی بلند است! به خود ما اساتید دانشگاه مثال می‌زدی، می‌گفتی که همان اولین بار که گفتم اساتید تعلیقی دانشگاه به سر کارشان برگردند، روسای دانشگاه حرفم را زمین نزدند، کار به نامه وزارت علوم و شکایت به دیوان اداری و برکنار کردن آنها نکشید!

به پوتین می‌گفتی که اشتباه نکند، دو جین شورای عالی که دور دولت را گرفته‌اند، فقط بازوی مشورتی تو هستند، می‌گفتی که آنها نه قانون وضع می‌کنند، نه در اداره کشور دخالت می‌کنند، مثال هم می‌زدی به برداشتن فیلترینگ.

می‌گفتی که روسای جمهور ایران، پس از اتمام دوره ریاستشان، احترامشان بیشتر هم می‌شود، فقط احمدی‌نژاد نیست که آزادانه در کوچه و بازار استانبول می‌چرخد و عکس دونفره می‌گیرد، سیدمحمد خاتمی هم آزاد است، هفته‌ای نیست که دوسه جا دعوتش نکنند و از تجربه‌ها و دانسته‌هایش استفاده نبرند!

به پوتین می‌گفتی که اشتباه نکند، ایران، جمهوری است، یک جمهوری به معنای حقیقی. بد نبود مثل مرحوم امیرکبیر دوسه کلمه هم روسی یاد می‌گرفتی و در گوش پوتین اسم گریبایدوف را می‌بردی تا بداند نباید ایرانی‌ها را تحقیر کند.

دکتر مسعود، تو نماد جمهور و جمهوریت هستی، آری، فقط نماد!

* ببینید 👇👇

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍238👏208👎6😢5👌5🕊5
شنبه‌هایِ آگاهی

شنبه روز خوبی است، یکساعت فرصت شستشو و پیراستگی داریم، بعد هم ما را می‌برند پایگاه چاپاد. آنجا بهترین صبحانه هفته را برایمان می‌آورند؛ پنکیک چورور، هش براون، نوتلا و کَمل میلک. بعد از صبحانه، یک رِبّی می‌آید و «دو ساعت با خدایِ اسرائیل» هستیم.
همه رِبّی‌ها یک قیافه دارند؛ انگار کپی یک خاخام اعظم باشند؛ ریش‌های بلند، چانه‌های ورزیده، پئوت بافته، خط اخم میانه دو چشم، با یک کلاه کیپا.
اگر عینکشان را هم برداشتند، به چشمانشان خیره نشوید، پشیمان می‌شوید.

ای پسران برومند اسراییل، اگر دزدی به خانه شما بیاید، چه می‌کنید.
همه فریاد زدیم: گردنش را می‌شکنیم!

ای سربازان گمنام موسی، اگر مار در بستر خود ببینید، چه می‌کنید؟
همه فریاد زدیم: سرش را خُرد می‌کنیم!

ای یادگاران هاران، اگر گرازی به کشتزار شما هجوم بیاورد، چه می‌کنید؟
فریاد زدیم: شکمش را پاره می‌کنیم!

ای لشکریان شائول، بدانید که یهوه ما را فرزندان خود قرار داده و این سرزمین را به ما هدیه داده است. هر کسی که عبرانی نباشد، نباید در این سرزمین خانه بسازد. فرمان یهوه را باید اجرا کنیم و خانه‌های جنتیل ها را ویران کنیم.
همه فریاد زدیم: ویران می‌کنیم!

ژاکوب دست بلند کرد و گفت:
رِبّی شاهاک، اگر کودکی از آنها را دیدیم، چه کنیم؟
رِبّی گفت: مار در خانه شما تخم بگذارد، چه می‌کنید؟!
- تخم‌هایش را می‌شکنیم!
اگر آنها را نشکستید، بچه‌مارها را چه می‌کنید؟!
- له شان می‌کنیم!
ای خادمان معبد سلیمان، در عهد موسی ثبت است که شما تنها بندگان الوهیم، سروران این جهان هستید، و اجنبی‌ها بردگان شما هستند.
آنگاه رِبّی فریاد زد:
اگر برده در خانه اربابش، بر او تیغ بکشد و پسر ارباب را بکشد، کیفر او چیست؟
همه فریاد زدیم: آن برده را در آتش می‌سوزانیم.
رِبّی گفت: آفرین، این حکم یهوه است که بر زبان شما جاری شده است.
ایهود با خوشحالی گفت:
رِبّی شاهاک، تا امروز پنجاه هزار عرب را کشتیم، که صد و بیستایش کار من بود!
رِبّی گفت: آفرین بر تو که شایسته ستاره داوود هستی. بر کوه صهیون، درختی روییده که جز با خون رشد نمی‌کند و میوه نمی‌دهد.
بنیامین گفت: رِبّی، پنجاه هزار انسان کشته شده‌اند، آیا این مقدار برای رشد درخت کافی نیست؟
سربازها بنیامین را هو کردند...
رِبّی گفت: سخن سست دین‌ها که از آتش‌بس و صلح دم می‌زنند، شما را فریب ندهد، آنان خیانتکار هستند. یهوه آنان را لعنت کند!
همه گفتیم: آمِن.
رِبّی گفت: ما در انتظار ظهور مشیاح هستیم، تا وقتی حتی یک عرب‌ در یهودیه خانه داشته باشد، مشیاح ظهور نمی‌کند.
پنجاه هزار که چیزی نیست، برای برافراشتن پرچم اسرائیل بر سرتاسر جهان، اگر نیمی از این برده‌ها هم کشته بشوند، می‌ارزد...
ته حلقم مزه خون بود، دیروز در گشت‌زنی دیدیم دختربچه عربی روی خرابه‌های خانه‌ای نشسته بود، بهت‌زده بود، نه گریه می‌کرد و نه چیزی می‌گفت.
ایهود پشت سرم بود، با یک تیر جمجمه دخترک را متلاشی کرد. برگشتم نگاهش کردم: قهقهه زد و گفت: راحتش کردم! شد صد و بیست تا!

پی‌نوشت:
دین، مذهب، ایمان، ایدئولوژی؛ از هر رنگ و گونه و نسخه و قرائت که باشد، و هر چه که نام داشته باشد، اگر به زشتی و پلشتی و جنایت و خونریزی فرمان دهد، اگر برای انسان و جان و زندگی و اشک و آه او ارزشی قائل نشود؛ پلیدترینِ جنگ‌افزار می‌شود و هراسناک-ترین ابزار نابودی...

توضیح بیشتر👇

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👌131👍75😢2411👏6👎3
😢94🤔2😁1
😢92😡10👍1😁1
توضیحات تکمیلی:

شنبه‌های آگاهی: برنامه‌های مذهبی تبلیغاتی خاخام‌ها برای ارتش اسرائیل.
چاپاد: یک سازمان صهیونیستی افراطی
رِبّی روحانی یهودی، بزرگترش: خاخام.
پئوت: رشته موی کنار شقیقه که یهودیان ارتدوکس آن را بلند و بافته می‌گذارند.
کیپا: کلاه ویژه یهودیان
اسرائیل، لقب حضرت یعقوب نواده ابراهیم.
هاران: هارون، برادر موسی.
شائول، طالوت، یکی از پادشاهان یهود.
یهوه، الوهیم: دو نام مقدس خداوند نزد یهودیان.
جنتیل: اجنبی، غیریهودی
مشیاح، موعود آخرالزمانی یهودیان.

و باز پی‌نوشت:
همه انسان‌ها، مسلمان و مسیحی و یهودی و هندو و بودایی؛ فارس و عرب و ژرمن و هندی و چینی، در حق حیات، خوراک، سلامت، وطن برابر هستند
هر آن پندار و باور که با این حقیقت ناسازگار باشد، غیراخلاقی، نژادپرستانه و چرکین است.
👍20910👌3👏2🔥1
قلم بر گیوتین پیروز شد

سال‌های پایانی قرن هجدهم، فرانسه انقلاب شد؛ بزرگ‌ترین انقلاب اروپا.
فرانسوی‌ها آخرین پادشاهشان، لوئی شانزدهم و همسرش و خواهرش را با گیوتین اعدام کردند. وسیله‌ای که ژوزف گیوتین اختراعش کرده بود تا در کمتر از ثانیه‌ای، گردن را قطع کند و کله را بپّراند!

در سال‌های پس از انقلاب، پانزده هزار نفر اعدام شدند، حتی آنتوان لاووازیه شیمیدان یا ژان روشه شاعر یا ژرژ دانتونِ وکیل...

تاریخِ سال‌های وحشتِ فرانسه را باید با خون نوشت، ژان کریر حکم اعدام برای چهارهزار نفر صادر کرد که بیشتر آنان زن و کودک بودند، آنان را دسته‌جمعی در رودخانه لوآر غرق کردند و این رودخانه را حمام ملی نام گذاشتند.
گیوتین گردن پدران فکری انقلاب فرانسه را نیز قطع کرد: مارکی کندروسه (فیلسوف و ریاضیدان)، کامی دمولن و ژرژ دانتون.
آری، انقلاب نه تنها فرزندانش را، بلکه گاه پدرانش را نیز می‌خورد!

ولی «خون ناحق پروانه شمع را،
چندان امان نداد که شب را سحر کند». گیوتین، ژان کریر و روبسپیر را هم گردن زد.

ولی چاره اعدام، اعدام نیست، خون با خون شسته نمی‌شود، و خون هیچگاه از جوشش نمی‌افتد؛ گیوتین فرانسوی‌ها را قلم از کار انداخت؛ ویکتورهوگو یک رمان نوشت: آخرین روز یک محکوم. (با ترجمه بنفشه فریس آبادی بخوانیدش).

فرانسوی‌ها قانع شدند که جان همدیگر را نگیرند! پذیرفتند که آن محکوم بخت برگشته هم انسان است، خانواده دارد، احساس دارد، جان دارد و جان شیرین، خوش است.
در گام نخست، مجازات اعدام را برای محکومان سیاسی لغو کردند. پس از آن، اعدام در ملأ عام را منع کردند.
باز قلم به جنگ گیوتین رفت و آلبرت کامو نوشت: تأملاتی درباره گیوتین.
اعدام‌ها به سالی یکی دو نفر رسید، تا آنکه در سال ۱۹۸۱ (۱۳۶۰)، و با پافشاری رییس جمهور، فرانسوا میتران، کنگره فرانسه، قانون لغو حکم اعدام را تصویب کرد.

بیش از چهل سال است که دیگر کسی در فرانسه اعدام نمی‌شود. حکومت پایدار است و امنیت کم و بیش برقرار.

اعدام، شمار قتل را کاهش نمی‌دهد. قتل عمد را در ایران و فرانسه مقایسه کنید؛ طبق آمار، میزان قتل عمد در ایران، شصت درصد بیشتر از فرانسه است! (فرانسه ۱/۳ در صدهزار، و ایران ۲/۲)

اعدام، آمار قاچاق مواد مخدر را هم کاهش نداد. بر پایه آمار، از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۴، سالانه نزدیک به سیزده هزار نفر به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شدند! و همواره این آمار رو به افزایش بوده است.

اعدام، بر قیمت سکه هم تاثیری نگذاشت! وحید مظلومین را سلطان سکه نام گذاشتند و آبان ۱۳۹۷ اعدام کردند. سکه آن زمان چهار میلیون و سیصد هزار ت. بود، و اینک بیش از پنجاه و شش میلیون ت.

باید بنویسیم، از تک‌تک کسانی که بر چوبه دار رفته‌اند یا بناست بروند، از خانواده‌هایشان، از شب آخرشان، از اذان صبحی که با مرگ گِره‌اش زدند...
آنقدر بنویسیم تا افتخار هر قاضی آن باشد که حکم اعدام صادر نکرده است،
بنویسیم تا اعدام در ملأ عام برچیده شود،
تا عناوین مجرمانه منجر به اعدام، هم در تعداد و هم در گستره کاهش یابد،
بنویسیم تا قلم بر دار نیز پیروز بشود،
و روزی بیاید که بچه‌های ما از واژه دار، فقط درخت را بفهمند و بدانند؛ درختان سرسبزِ جاندار و جان افزا... .

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏233👍6134👎4
اعدام با گیوتین، فرانسه
👍38😢22👎111
مَردِ آویخته!

ابوعلی سینا برای اثبات آنکه حقیقت انسانی چیزی به جز این تن و پیکر است، یک دلیل می‌آورد.
او می‌گوید فرض کنیم یک آدم در یک فضای کاملا تهی از هوا، صدا، سطح و بو (خلأ) قرار گیرد، ‌به گونه‌ای که هیچ یک از حواس پنجگانه او، چیزی را احساس نکند. با اینکه چنین انسانی، نه چیزی می‌بیند، نه چیزی می‌شنود، نه لمس می‌کند، و نه بو و مزه ای درمی‌یابد؛ باز خویشتن خویش را درک می‌کند، «من» درونیِ خود را می‌یابد. بوعلی سینا، چنین انسانی را «رَجُل مُعَلٌَق» (مَردِ آویخته) می‌نامد. این برهان وی نیز به همین نام معروف شده: رَجُل مُعَلٌَق

ابن سینا، رَجُل مُعَلٌَق را تصور کرد و نوشت؛ ولی من، خودم، رَجُل مُعَلٌَق بودم: یک انسان آویخته که داشته‌هایِ پنجگانه‌اش قطع شده بود:
به ناگاه، از شغلش بریده شده بود، و پس از بیست سال تدریس، درس و کلاس را از او گرفته بودند.
از دانشگاه که خانه دوم او بود، تعلیق شده بود،
از دانشجویان که همچون فرزندان خود می‌دیدشان جدا افتاده بود،
از گروه همکاران و هم‌نشینان دانشگاهی برکنار بود،
حقوق و دریافتی او را نیز قطع کرده بودند.
این خلأ تعلیق، یا فارسی بگویم، جهانِ آویختگی، برایم وهم‌آلود و هراسناک بود. من تنها شده بودم، و تنها خودم را در آن فضای تهی از همه چیز می‌یافتم و شدم جلوه این سروده که:
بزم سازان جهان، مـــی از سَبـوی پُـر خورند
من تُـهی پـیمانه بودم، سر کـشیدم خویش را
پس از گذشت مدتی، متوجه شدم، من تنهایِ تنها هم نیستم، همکارم، آقای دکتر مهدی مطیع هم تعلیق شده بود. او هم در جهانِ تنهایی خود، «منِ درونی‌»اش را شهود می‌کرد.
جایتان خالی، چه لطفی دارد این تعلیق، این آویختگی، این از همه جا بریده بودن، این بسته و وابسته نبودن، این سر کشیدنِ خویشتنِ خویش؛
مِی شدم، ساقی شدم، ساغَر شدم، مستی شدم،
تا زِ تاکستـان هسـتی، خـوشه چیدم خویـش را
کم‌کم چشمم باز شد و دیدم خیر، به جز ما دو نفر آویخته، آویختگان بسیار دیگری هم هستند؛ از دانشگاه فردوسی مشهد بیش از بیست نفر را آویخته‌اند! و هم‌چنین اراک، و اهواز، و ...
ما آویختگان، (رِجال مُعَلَّق) تنها و با هم بودیم، در آن جهانِ آویختگی، فارغ از هر اندوه، بیم و طمع، سرخوش و رها، در خویشتن خویش، آویزان بودیم.
گاه چشممان به همکاران پیشین-مان می‌افتاد که دارند بر سر سهمیه ارشد و دکتری بیشتر، یا معاونت و ریاست، یا دریافتی کلان‌تر، بر سر و کول همدیگر می‌زنند، و ما آویختگان می‌خندیدیم.
پس از چند ماه، دریافتم که به جز ما اساتید دانشگاه، خیلی‌های دیگر هم آویخته شده‌اند؛ معلم‌ها، کارگران، کاسبکاران خُرد، هنرپیشه-گان، ورزشکاران، حتی در جمع ما رییس جمهور اسبق هم هست (آن زیبارویِ اهل تَکرار را می‌گویم)، یک نخست وزیر هم هست که حتی نامش را هم نمی‌برند، نمی‌دانم چرا به او می‌گویند: آن یکی دیگر! آن پیرمرد، بسیار آویخته است....
همین چند هفته پیش بود که آقای دکتر رنانی هم به گونه‌ای، شاید خودخواسته، آویخته شد و قلم بر کنار گذاشت و آمد در جمع ما آویختگان.

دیروز، پس از هجده ماه آویختگی، مرا به جهان بستگی‌ها و وابستگی‌ها بازگرداندند؛ حکم تعلیقم برداشته شد، و حال باید شال و کلاه کنم بروم دانشگاه. خدا به خیر کناد!

* دو بیت موجود در متن، سروده‌ای است از زنده‌یاد رحیم معینی کرمانشاهی با این آغاز:
پرده پرده، آنـقدر از هم دریدم خویش را
تا که تصویری وَرای خویـش دیدم خویش را

سروده

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👌197👏6658👍49🕊10😢9🥱1
جناب آقای دکتر محمود براتی خوانساری، استاد پیشکسوت ادبیات در دانشگاه اصفهان، لطف کردند و سروده‌ای را در راستایِ یادداشت «مرد آویخته» برای من فرستادند:

هرکه فرهیخته شد، بیش و کم آویخته شد
به حسد یا به ستم، ظلم بر او ریخته شد
امتحانی ست که هر لحظه رسد، از چپ و راست
سربلند آنکه به غربال زمان، بیخته شد
👍28455👏36🔥3🙏3👎2👌1
کالا و خدمات آخرتی

از آنجا که من به عنوان یک آریایی اصیل، با پیشینه لُری، همیشه و همواره دل در گرو پیشرفت وطن داشتم، مدت‌هاست که نرخ رشد اقتصادی وطن عزیزمان، ایران نیز برایم دغدغه شده است، حال این رشد، هشت درصد بشود یا حتی بیشتر، خیلی مهم است، چون آن وقت می‌توانیم توی پوز آمریکا بزنیم که رشد اقتصادی تو به دو درصد هم نمی‌رسد، و ما چهار برابر تو رشد اقتصادی داشته‌ایم.

رشد اقتصادی، یعنی افزایش ارزش کالاها و خدمات در طول یکسال، مثلا در سال ۱۴۰۳، ارزش مجموع کالاها و خدمات تولیدشده چقدر اضافه شده باشد...

من یک کمی! فکر کردم و به نتیجه بسیار مهمی دست پیدا کردم. این اقتصاددان‌های لیبرال و بی‌دین، البته دور از جان آقای دکتر رنانی که نماز خواندنش را هم دیده‌ام،فقط کالاها و خدمات زندگیِ پست و بی‌ارزش این دنیا را به شمار می‌آورند. اینقدر دیدشان کوتاه و چشمشان تنگ است!
کالا چیزی است که انسان آن را برای زندگی خودش نیاز دارد، ولی ما زندگی را محدود به این دنیا نمی‌دانیم و به زندگی پس از این دنیا اعتقاد داریم، پس کالاهایی که برای جهان آخرت هم نیاز داریم باید در نرخ رشد اقتصادی محاسبه شود. حالا کفنش را ممکن است صداوسیما لطف کند و به برخی از نام‌آوران هدیه بدهد، ولی قبر را که باید بخریم.
و البته برای کسب آمرزش الهی و زندگی بهتر و برتر در آخرت باید در اماکن متبرکه دفن بشویم. پس قبر در واقع یک کالای ضروری است که در اماکن مقدس و امامزادگان و حتی مراقد علما دادوستد می‌شود. ما در اصفهان خودمان چندین امامزاده و دو تا پیغمبر داریم، اضافه بر آن مرقد مجلسی هم هست.به نظرم بسته به دوری یا نزدیکی قبر به آن مکان متبرکه، و یک یا چند طبقه بودن، و قبر بالا یا وسطی یا تحتانی بودن، و دیگر شاخصه‌ها و کارکترهایِ گوربه‌گوری قیمت یک قبر از پانصد میلیون تا دو میلیارد ت. کاملا منصفانه باشد.
همین یک قلم را به فهرست کالاهای تولید داخل اضافه کنند، پنج و سه دهم درصد رشد اقتصادی ما افزایش پیدا می‌کند!

برویم سراغ خدمات، باز خطای بزرگ آن است که این اقتصاددان‌های لیبرال غربگدا، خدمات را تنها نسبت به زندگی این دنیا می‌سنجند، فقط حمل و نقل و آموزش و درمان و این چیزها. زندگی آخرتی چه؟! چرا خدمات مربوط به جهان آخرت را محاسبه نمی‌کنند؟!
یک مداح بزرگوار می‌آید و یک ساعت از صمیم قلبش می‌خواند و صدها، هزاران، بلکه با توجه به محصولات و خدمات ثانویه، میلیون‌ها نفر رستگار می‌شوند! این خدمت نیست؟!
این وسط، یک عده مغرض می‌گویند چرا فلان مداح، میلیاردی پول می‌گیرد؟! خدمات او را نمی‌بینند؟! شما فکر می‌کنی رستگاری حتی یک نفر چقدر ارزش داشته باشد؟! یک میلیارد؟! یک همت؟!

چند هفته پیش ما رفته بودیم یکی از اماکن خیلی متبرکه اصفهان، من آنجا با یک کالا-خدمت نوین و کاملا نوآورانه روبرو شدم. شما یک عدد کاشی با قیمتی که البته با آن مکان مقدس متناسب باشد، می‌خرید. اسم شما را پشت آن می‌نویسند و در ساختمان امامزاده و دیگر ساختمان‌های وابسته و پیوسته بدان به کار می‌گیرند. روز قیامت که امامزاده واجب التعظیم از مرقد خود برخاست، چون زلزله سهمگینی شده، همه این کاشی‌ها بر زمین فروریخته، و اسم شما آنجا دیده می‌شود و شما رستگار می‌شوید.
حالا اگر می‌خواهید اسمتان درشت‌تر و چشمگیرتر باشد و در آن وانفسای حشر و نشر، زودتر از دیگران رستگار شوید، فرش دوازده متری بخرید که از کاشی خیلی بزرگ‌تر است، یا اصلا هزینه ساخت یک مناره را بدهید، هر چه بلندتر هم باشد، شما زودتر رستگار می‌شوید و تا شلوغ نشده می‌توانید جای بهتری از بهشت را برای خودتان زیرانداز بیندازید و سنگ بچینید و قلیانتان را چاق کنید!

این دو نمونه کالا و خدمات آخرتی! حیف که سخن به درازا می‌کشد، وگرنه من صدها کالا و خدمات آخرتی را می‌توانم پیشنهاد بدهم که نرخ رشد اقتصادی ما را چنان بالا ببرد که عجم اوغلو از نظریه‌های خودش خجالت بکشد و بفهمد معنای قدرت و پیشرفت چیست! و برادر بزرگترِ من نیز بداند که توسعه، جنبه‌های آخرتی هم دارد.... .

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍194😁85👏1916😢5👎3🔥1💯1
آدینه به نیکی و شادی
چنین بنا شد که هفته‌ای یک روز،
آدینه به آدینه، قرآن را به آن چینش و ترتیب که آمده و دریافت شده، بازخوانیم تا آشکار شود این کتاب چیست که در سرتاسر جهان، تا مقطع دکتری و پسادکتری، بدان می‌پردازند؛ از

توشی هیکو ایزوتسو ژاپنی و
رژی بلاشر فرانسوی و
تئودور نلدکه آلمانی
گرفته تا
محمدهادی معرفت و
عبدالکریم بی آزار شیرازی و سیدمحمدعلی ایازی و
احمد عابدینی و
جعفر نکونام
و بسیاری دیگر اندیشمندان در ایران و مصر و عراق و هند و حجاز.... .

در دو بخش پیشین به
سوره بخوان
و سوره هفت فرمان
پرداختیم و اینک
سوره برخیز

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
59👍12👎7👏1😁1
سوره برخیز

محمد، در خانه نشسته، به بستر اوفتاده، جامه به خود پیچیده که این پیام و پیامبری را چگونه به انجام رساند.

برخیز و بیم ده. عقل خردمند درمی‌یابد که باید به احتمال خطر و ضرر توجه کرد، به ویژه اگر آن خطر بزرگ و آن زیان جاودانه باشد!
خردمندان را بیم ده که آن دانای همواره بینا و شنوا حضور دارد، اگر شما او را نمی‌بینید و نمی‌یابید؛ او شما را می‌بیند و درمی‌یابد.

ای جامه به خود پیچیده، هراس به دل راه نده، پروردگارت ناتوان نیست، خُرد و کوچک نیست، او را بزرگ بدان و بدار.

چون برخاستی که با مردم سخن گویی، سخن و خوی و چهره و جامه پاک و پیراسته کن.
مردم از کسی که در نگاه اول و سخن نخست، زشت بگوید و پلشت بنماید، دوری می‌کنند.

از تنش بپرهیز، بگومگو هیچ نتیجه ندارد، توانایی و فرصت خویش را در رویارویی با این و آن هدر مده. نادان از دانایی و خرد چنان می‌گریزد که جانوران از شیر درنده میگریزند! چنان با نادانی گره خورده‌اند که دانایی را مرگ خویش می‌بینند! این گونه کسان را به من واگذار که لشکریان مرا هیچ کسی نمی‌داند.

کار خویش را آن چنان بزرگ مشمار که بر تو سنگین شود و در انجام آن، ناتوان شوی.

و بردباری کن، به شتاب کاری پیش نمی‌رود، پروردگارت شکیبایی تو را می‌بیند.

ای محمد، بدان
برخی از مردمان، نه مومن هستند و نه کافر، آنان بیماردل هستند. تا درون آنان راست و استوار نشود، سخن گفتن از کغر و ایمان با آنان بی‌فایده است.

ای محمد، بدان
هر کسی در گروی کردار خویش است، و چه بسا ملتی سال‌ها و ده‌ها، در گروی یک انتخاب، یک سکوت، یک ترس و واماندگی، باقی بمانند.

ای محمد، بدان
این قرآن، کتاب آگاهی است، نامه اندیشمندی است،
و هر کسی که بخواهد بدان اندیشه خواهد کرد و خردورزی پیشه می‌کند.

بازگردان آیات آغاز و انجام سوره برخیز

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👏70👍2213👎5😁4🔥1
بازگردانِ آیات آغاز و انجامِ
سوره برخیز
به پارسی:

۱. به نام خداوند مهرگستر مهربان، اى جامه‌ به‌ خود پیچيده!
۲. برخيز و بیم ده!
۳. و پروردگارت را بزرگ دار،
۴. و جامه‏ات را پاكيزه کن،
۵. و تَنِش را دورى كن،
۶. و به فزون‌پنداری، ناتوانی پیشه مکن /
به فزون‌خواهی، بخشش مکن /
و به فزون‌پنداری، سپاس مخواه.
۷. و برای پروردگارت بردباری کن
۸. و هنگامى كه در شیپور دميده شود،
۹. پس آن روز، روزى سخت است.
۱۰. بر خدا ناباوران دشوار است.
.........................................
۵۰. گويى درازگوشانى رَمنده‏اند / رَمانده‌اند،
۵۱. كه از شيرى/تیراندازی گريخته‌اند.
۵۲. بلكه هر يك از آنان مى‏‌خواهد كه نامه‌‏هایی جداگانه به او داده شود.
۵۳. هرگز! بلكه اينان از [جهانِ] واپسين نمى‏هراسند.
۵۴. هرگز! بى‏گمان اين يادكردى است.
۵۵. و هر كس خواهد، آن را یادآوری کند.
۵۶. و یادآوری نمی‌کنند / نمى‏‌کنید مگر خداوند بخواهد كه او سزایِ پروا و سزاوارِ آمرزیدن است.

📕 تفسیر افنان، جلد اول، سوره مدثر، ترجمه.

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
🙏62👍257👏7👎4🥱3
گردن-گیرِ اصفهانی

محمدحسین بانکی پور، که می‌توان او را "پدرِ حجاب و عفاف" نامید، اعلام کرده است که اگر قانون او اجرا  شد، و فردای اجرای آن هر اتفاقی افتاد، آن را گردن می‌گیرد! احسنت! آفرین! صد باریکلا!

در این واویلایِ نبود گردن و گردن-گیر؛ هنوز هیچ کسی گشت اشراد* را گردن نگرفته، حوادث پس از آن را گردن نگرفته، یک سال تمام مدارس کشور بوهای نامطبوع و گازهای مشکوک می‌زدند، هیچ کس گردن نگرفت، بر سر یک قرارداد کرسنت این همه ضرر به مملکت وارد شده، نه بستنش را کسی گردن می‌گیرد، نه لغوش را. آیا کنترل امنیتی آسمان کشور ناهماهنگ می‌شود یا هر چه، موشک می‌آید و ۱۷۶ نفر را جان می‌گیرد و چند روز رسانه ملی چیز دیگری می‌گوید و اعتماد مردم به همه چیز را به باد می‌دهد، هیچ کدامش را هیچ کس گردن نمی‌گیرد! حال در این زمانه گردن-نگیر یک مرد پیدا شده و گردن می‌گیرد، خیلی مهم است! افتخار ما اصفهانی‌هاست!!

خیلی هم ذوق نکنید! من که اصفهانی هستم، می‌فهمم یک اصفهانی، گردن هم بگیرد، چطور می‌تواند بعد زیرش بزند و حاشا کند و گردن نگیرد!!

حالا فرض کنید، خدای ناکرده، زبانم لال، فردای اجرای قانون بانکی پور اینا! یک اتفاق ناگوار کوچکی افتاد و مملکت چند ماه رفت در حالت اغما!

اولا شما  آقای بانکی پور را از کجا می‌خواهی پیدایش کنی؟!
اصفهان خیلی دهات دارد! دهاتهایش هم خیلی باغ دارند، باغ‌هایش هم خیلی اتاقِ تهِ باغ دارد، اوضاع که قمر در عقرب شود، ممکن است ایشان، و دیگر دوستان همفکرش، مفقودالاثر بشوند!

دوماً! آقای بانکی پور  قبلاً اعلام کرده است که:
صدایی که از پشت می‌آید، اعتبار ندارد(بنگرید).
حال منظور بانکی پور از " صدای از پشت" چیست، خودش محل بحث و گفتگو است! مودبانه-اش آن است که شما نمی‌توانید از پشت سر با بانکی پور حرف بزنید، او صداهایی را که از پشت می‌آید، نامعتبر می‌داند!
از سمت راست و راست نشینان هم که بعید است صدایی در بیاید و از بانکی پور سوالی بکند. چپ هم که سمت و سویِ دوزخ است و چپی‌ها همان "اصحاب الشِمال"  (دوزخیان) هستند، پس به هیچ وجه به صدای آنان نباید توجهی بشود! اگر خدای ناکرده، فردای اجرای قانون مار الذکر! اتفاق ناگواری افتاد، کجا می‌خواهی  بانکی پور را پیدا کنی؟ چطور می‌توانی روبرویش بنشینی؟!

به فرض که توانستی، دقت کنید که جناب آقای بانکی پور، حوادثی که فردایِ اجرای قانون حجاب و عفاف پیش بیاید را گردن گرفتند! توجه کردید که فردا!! پس گردن گیری ایشان هم فقط ۲۴ ساعت اعتبار دارد. پس اگر پس-فردایش مملکت آشوب بشود، هفته بعدش بشود، حضرت ایشان هیچ گونه گارانتی  و تعهدی را گردن نمی‌گیرند!
و بدانید که آنها که اصفهانی نبودند، گردن-گیر نشدند و نخواهند شد؛ چه برسد به اینکه اصفهانی است و از اساس گردن ندارد!

* ارشاد یعنی رشد دادن، بالنده کردن، ولی اشراد یعنی دور ساختن، متنفر کردن.

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍243😁63👏109👎3🔥2
دیدگاه شما

یکی از دوستانمان نوشته است:

سلام
من مدتیه کانالتون رو دنبال میکنم
مطلب حقی نوشته بودید یکی از اساتید هیئت علمی تاریخ گذاشتن تو کانال
ولی واقعا دیگه از این همه ناله و غرغر خواندن خسته شدم

ماشاالله یک نفس و پشت هم منفی مینگارید
یعنی هیچ جای این مملکت یک امر خوب و مثبت و امیدوار کننده وجود ندارد بهش بپردازید ؟!

بی اجازه وارد شدم
اما با اجازه کانالتون رو ترک میکنم

پایدار باشید
👎157🤔11👍9😁84
و پاسخ....

سلامت و شادکام باشید
سعی می‌کنم به آنچه سبب دلخوری و اندوه می‌شود بخندم، و دیگران را نیز بخندانم، این طور تحملش آسانتر است، و اندیشه برای چاره سازی آن بهتر....

وقتی شما نزد پزشک می‌روید، او چه می‌گوید؟ آیا اعضا و جوارح تندرست شما را می‌شمارد؟ یا آنکه از سر دلسوزی، بیماری ها و کاستی ها را می‌گوید؟!
اگر پزشک به کسی بگوید شما چربی خون داری، کبدت دچار مشکل شده، قلبت ناتوان شده، زخم معده هم داری... آیا پاسخ او آن است که چرا غرغر می‌کنی ؟! مگر من عضو سالم ندارم؟!

آری، وظیفه اندیشمند هشدار است،
بیم دادن است....

و بحمد الله چندین چند شبکه تلویزیونی و رادیویی صداوسیما شبانه روز نقاط قوت را می‌گویند و تصویر می‌کنند. تقسیم کار کرده‌ایم....

و کاش اجازه می‌دادند ما هم آنچه را دوست نداریم، آزادانه ترک کنیم
👏354👍8325😁12👎3👌1🕊1
امروز یکشنبه است که در فرهنگ ما ایرانی‌ها، مِهرروز نام داشت و به خورشید نسبت می‌برد؛ Sunday.

شب همراه با تاریکی و شبهه و خواب‌آلودگی و وهم و بیم است؛ خورشید که برآید و روز آشکار شود، راه از گمراهه، بوته از کژدم، و چوبدست از اژدر نمایان می‌شود.

یکشنبه، روزِ خورشید، را به آشکار کردنِ راستی، و رسوا نمودنِ کژی ویژه کنیم.

آفتاب مهر بر همه ما تابان باد،
هُشیاری ما پایدار و
اندیشه ما بیدار و
خِرَد ما استوار باد.

امروز، یکمین مهرروز از بهمن ماه است و نخستین بخش از

اندیشه‌تابان

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍82👏1411👎2🙏2
اندیشه‌تابان

بخشِ پیش-یکم: اندیشه-بنیاد

همان گونه که زبان فارسی دستور دارد، عربی صرف و نحو دارد، انگلیسی گرامر دارد، رانندگی مقررات دارد، هندسه قضیه دارد، جبر معادله و اتحاد دارد، فیزیک قانون دارد، موسیقی ریتم و ملودی دارد؛ اندیشه نیز ضابطه و قاعده و اصول دارد. دانشی که به قوانین و مقررات اندیشیدن و دلیل آوردن و سخن استوار گفتن می‌پردازد، «مَنطِق» می‌نامند. منطق را می‌توانیم به فارسی بگوییم: اندیشه-بنیاد.

در فرهنگ ما ایرانیان، مَثَل‌های بسیاری است که ما را آگاهی می‌دهد که اندیشه درست را از سخن و پندار فریباکاران بازشناسیم؛
«هر گردی گِردو نیست»
«یک بام و دو هوا»
«از چاله به چاه افتادن»
«اول برادریت را ثابت کن، بعد ادعای ارث کن»
«آب که سربالا بره، قورباغه ابوعطا میخونه»
«نعل وارونه زدن» و....

در رسانه‌ها، محیط مجازی، جنجال‌های سیاسی، نشست‌های دوستانه، روابط خانوادگی، دادوستدها، برخوردهای شغلی، و گفتگوهای روزمره، بسیار پیش می‌آید که سخنی بر پایه‌ای نادرست گفته می‌شود و پنداری بی-اساس شکل می‌گیرد.
و از این بدتر آنکه، دغل‌بازان با بهره‌برداری از روش‌های مغالطه و فریبکاری، زشت را زیبا، و بیماری را خوشی، و  دیو را فرشته جلوه می‌دهند.
این گونه سخنان را مغالطه گویند، به غلط و نادرستی انداختن، شبهه پرداختن و شِبه دلیل آوردن،
و من پیشنهاد می‌کنم که مغالطه را به فارسی، بگوییم:

وارونه‌گویی.

هر یک‌شنبه، به خجستگی مِهرروز، به پاس برآمدن آفتاب، یک
وارونه‌گویی
را وامی‌شکافیم و کژی و کاستی و نادرستی‌اش را آشکار می‌کنیم.

محمد سلطانی رنانی

سر  نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
👍16613👌9👏3🔥2👎1
دیدگاه شما

سلام دکتر جان
من فارغ التحصیل رشته اقتصاد دانشگاه اصفهان هستم.
و نوشته های شما را در بند بند وجودم حس می کنم.
فقط یک سوال دارم و نمی دانم از چه کسی باید بپرسم....شما به جای من بپرسید....

ما تاوان چه چیزی را پس می دهیم.؟
ما تاوان زندگی در کشور ثروتمند را پس می دهیم؟! پس چرا کشور های حوزه ی خلیج همیشه فارس این تاوان را پس نمی دهند؟
چرا باید صدر اخبار کشور من ،،،خبرهای مربوط به کشور های نور چشمی و برگزیده ی دیگر باشد،چرا باید جان بچه ی کشورهای دیگر از جان بچه ی هم وطن من عزیز تر باشد؟
سوال من این است مگر ما داروغه ی دنیا هستیم،از ما فضول تر در دنیا دیگر نیست؟
چرا آنها که جوانان عزیز مارا در ۸ سال جنگ کشتند و به زنان و دختران کشورم تجاوز کردند برادر ما هستند ولی دیگران نه؟!
ما تاوان چه چیزی را پس می دهیم؟
بعضی وقتها دلم می خواهد گریبان بدرم و سر به کوه و بیابان بگذارم،،، غم کارگران کنار خیابان ها آخر مرا می کشد و کاری به جز پوشاندن موهای سرم از دستم بر نمی آید.........
کاش حداقل می دانستیم تاوان چه چیزی را پس می دهیم شاید می شد به یک باره جانمان را بابت آن می دادیم و بقیه را نجات می دادیم.

* به افتخار تمام، دیدگاه موافق یا مخالف شما را پذیرا هستم، و تا آنجا که بدانم و بتوانم پاسخگو خواهم بود.
👍181😢4910🔥6👎2
2025/10/27 14:16:41
Back to Top
HTML Embed Code: