⁉️ پرسش و پاسخ
از من پرسیدند:
سلام و سلامتی و شادکامی
یک دادگاه برگزار شده،
دیگر دادگاهها هنوز مانده،
حکمی هم ابلاغ نشده،
استاد بزرگوار،
رنانی نامدار،
کنج عزلت گزیده،
لب فروبسته،
قلم گذاشته،
به تماشا نشسته،
چرخ وارون مدعیان را،
رنگ وارَنگی روزگار را،
آسوده به سرایِ پدری،
در بهار صفاهان،
و سرسبزیِ رنان،
و سایه «صبر شادمانه»
رسم سرای درشت میبیند
و گاهِ زین به پشت،
مینویسد،
که البته خداوندگار قلم نتواند که ننویسد،
ولی
از آن روی که کار غَمازان* نیفزاید،
و
رنج مُحاسبان بیش نکند ،
و
پرونده مَحکمه افزون ننماید،
و
دل آشوبه رقیبان بکاهد،
آنچه را که نوشته،
نگاه دارد،
تا گاهِ بهنگام
و
هنگامِ بهروزی
و
سرانجامِ نیکِ بردباری....
زود باشد آن روز
-----------------------------
* غماز: سخن چین
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
از من پرسیدند:
سلام،
کانال تلگرامی جناب دکتر محسن رنانی هنوز غیر فعال هست.
لطفاً چرا؟
سلام و سلامتی و شادکامی
یک دادگاه برگزار شده،
دیگر دادگاهها هنوز مانده،
حکمی هم ابلاغ نشده،
استاد بزرگوار،
رنانی نامدار،
کنج عزلت گزیده،
لب فروبسته،
قلم گذاشته،
به تماشا نشسته،
چرخ وارون مدعیان را،
رنگ وارَنگی روزگار را،
آسوده به سرایِ پدری،
در بهار صفاهان،
و سرسبزیِ رنان،
و سایه «صبر شادمانه»
رسم سرای درشت میبیند
و گاهِ زین به پشت،
مینویسد،
که البته خداوندگار قلم نتواند که ننویسد،
ولی
از آن روی که کار غَمازان* نیفزاید،
و
رنج مُحاسبان بیش نکند ،
و
پرونده مَحکمه افزون ننماید،
و
دل آشوبه رقیبان بکاهد،
آنچه را که نوشته،
نگاه دارد،
تا گاهِ بهنگام
و
هنگامِ بهروزی
و
سرانجامِ نیکِ بردباری....
زود باشد آن روز
-----------------------------
* غماز: سخن چین
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍177❤60😢19🕊2
"تهران" غلط کرده!!
سال ۱۳۹۸ بود و اوج همهگیری کرونا و هزار حرف و حدیث درباره ویروس و منشأ این بیماری و تئوریهای توطئه... .
بنا شد مراکز پرجمعیت را قرنطینه کنند، از جمله اماکن مذهبی، و به ویژه حرم امام رضا.
و آشکار است که عدهای معترض بودند که اصولا ویروس غلط میکند در مجلس امام حسین یا حرم امام رضا پا بگذارد، این مجالس و اماکن نه تنها محل بیماری و گرفتاری نیست، بلکه کانون شفا و رفع بلاست.
شماری از این مومنان، پشت درهای بسته حرم رضوی جمع میشوند و یکی دارد توضیح میدهد که وزیر بهداشت چنین دستور داده که در حرم را ببندند و رییس جمهور چنین خواسته که...
که یک بزرگوار دستار بر سر، میفرماید: وزیر غلط کرده!
و جمعیت حاضر هم با او تکرار میکنند!
رییس جمهور غلط کرده!
آن هم که امر مسلمی است و رییسجمهورها، یکی نه یکی، غلط میکنند!
و در نوبت سوم میگوید که:
"تهران" غلط کرده!
ببینید!
تهران؟! این تهران کیست یا چیست که غلط کرده است؟!
وزیر و رییس جمهور را که گفته بود!!
آری، سالها، بلکه چند دهه است که زبان حال و مقتضای گفتار و کردار یک عدهای دقیقا همین است که...
که...
وزیر غلط کرده، رییس جمهور غلط کرده، "تهران" غلط کرده!
وقتی وزیر ارشاد مجوز صادر میکند که یک خوانندهای کنسرت بگذارد و مقام والایِ استانی از برگزاری آن جلوگیری میکند، همین است که: "تهران" غلط کرده!
وقتی به یک فیلم مجوز ساخت و اکران داده میشود، یک حضرت والامرتبهای سر و پا برهنه میکند که من نمیگذارم این فیلم پخش شود یعنی که "تهران" غلط کرده!
پس از بیست ماه مذاکرات، معاهدهای بسته میشود، جمع میشوند و یک موشک عبری-نویس هوا میکنند، یعنی که "تهران" غلط کرده!
این اندک جمعیتِ بلندفریادِ و همیشه طلبکار، اولا که مهم نیست تحصیلات و دانششان چیست و چه مقدار؛ آنان همهچیزدان هستند! از سیاست خارجی گرفته تا فروش نفت، تا انتخابات و مجلس شورا، تا فرهنگ و فیلم و موسیقی، تا دارو و درمان و کرونا، تا تاریخ و مذهب و عرفان، در همه علوم و معارف، رأی و نظر دارند!
دوم آنکه رأی و نظرشان هم قطعی و جزمی است، «لا شکّ دَرَش، و لا شبهة دور و وَرَش»!
سوم آنکه هیچ جایی برای پرسش، نقد، یا مخالفت در برابر آنان وجود ندارد! پرسش از آنان، نامش میشود: شبهه! و هر کسی هم که با آنان مخالفت کند: غلط کرده!
آن یکی، باراک حسین اوباما بود و درسخوانده و حقوقدان. نهایتش شد برجام نافرجام و ظریف ناکام!
این دفعه که طرف حساب ترامپِ کفِ بازار است و
Kissing my ass *
و یا با هم حال کنیم یا حالیت میکنم،...
سه حالت دارد
یا با یک راکتی، موشکی، ترورِ کیهاننشانی باز مذاکرات میرود روی هوا،
برمیگردیم به همان «نه جنگ، نه صلح» و جنابِ هکتور و زیر سایه آقازادگان و گزارشهای مهمل و آماربافی پوچ،
یا آنکه مراد دل این حضرات حاصل میشود و یک جنگ آخرالزمانی درمیگیرد و نشانهای ظهور تکمیل میشود، حالا فرض کنید ده دوازده میلیون ایرانی هم بمیرند و ایران ویران شود، البته که به نظر حضرات، ارزشش را دارد!!
یا آنکه خدای ناکرده! مذاکراتِ منحوس به یک نتیجهای برسد و وضعیت حساس کنونی پایان گیرد و آژیر سفید نواخته شود، که در این صورت:
"تهران" غلط کرده!
* البته که اصطلاح است و به معنای پاچه-خواری و؟؟ مالی!!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
سال ۱۳۹۸ بود و اوج همهگیری کرونا و هزار حرف و حدیث درباره ویروس و منشأ این بیماری و تئوریهای توطئه... .
بنا شد مراکز پرجمعیت را قرنطینه کنند، از جمله اماکن مذهبی، و به ویژه حرم امام رضا.
و آشکار است که عدهای معترض بودند که اصولا ویروس غلط میکند در مجلس امام حسین یا حرم امام رضا پا بگذارد، این مجالس و اماکن نه تنها محل بیماری و گرفتاری نیست، بلکه کانون شفا و رفع بلاست.
شماری از این مومنان، پشت درهای بسته حرم رضوی جمع میشوند و یکی دارد توضیح میدهد که وزیر بهداشت چنین دستور داده که در حرم را ببندند و رییس جمهور چنین خواسته که...
که یک بزرگوار دستار بر سر، میفرماید: وزیر غلط کرده!
و جمعیت حاضر هم با او تکرار میکنند!
رییس جمهور غلط کرده!
آن هم که امر مسلمی است و رییسجمهورها، یکی نه یکی، غلط میکنند!
و در نوبت سوم میگوید که:
"تهران" غلط کرده!
ببینید!
تهران؟! این تهران کیست یا چیست که غلط کرده است؟!
وزیر و رییس جمهور را که گفته بود!!
آری، سالها، بلکه چند دهه است که زبان حال و مقتضای گفتار و کردار یک عدهای دقیقا همین است که...
که...
وزیر غلط کرده، رییس جمهور غلط کرده، "تهران" غلط کرده!
وقتی وزیر ارشاد مجوز صادر میکند که یک خوانندهای کنسرت بگذارد و مقام والایِ استانی از برگزاری آن جلوگیری میکند، همین است که: "تهران" غلط کرده!
وقتی به یک فیلم مجوز ساخت و اکران داده میشود، یک حضرت والامرتبهای سر و پا برهنه میکند که من نمیگذارم این فیلم پخش شود یعنی که "تهران" غلط کرده!
پس از بیست ماه مذاکرات، معاهدهای بسته میشود، جمع میشوند و یک موشک عبری-نویس هوا میکنند، یعنی که "تهران" غلط کرده!
این اندک جمعیتِ بلندفریادِ و همیشه طلبکار، اولا که مهم نیست تحصیلات و دانششان چیست و چه مقدار؛ آنان همهچیزدان هستند! از سیاست خارجی گرفته تا فروش نفت، تا انتخابات و مجلس شورا، تا فرهنگ و فیلم و موسیقی، تا دارو و درمان و کرونا، تا تاریخ و مذهب و عرفان، در همه علوم و معارف، رأی و نظر دارند!
دوم آنکه رأی و نظرشان هم قطعی و جزمی است، «لا شکّ دَرَش، و لا شبهة دور و وَرَش»!
سوم آنکه هیچ جایی برای پرسش، نقد، یا مخالفت در برابر آنان وجود ندارد! پرسش از آنان، نامش میشود: شبهه! و هر کسی هم که با آنان مخالفت کند: غلط کرده!
آن یکی، باراک حسین اوباما بود و درسخوانده و حقوقدان. نهایتش شد برجام نافرجام و ظریف ناکام!
این دفعه که طرف حساب ترامپِ کفِ بازار است و
Kissing my ass *
و یا با هم حال کنیم یا حالیت میکنم،...
سه حالت دارد
یا با یک راکتی، موشکی، ترورِ کیهاننشانی باز مذاکرات میرود روی هوا،
برمیگردیم به همان «نه جنگ، نه صلح» و جنابِ هکتور و زیر سایه آقازادگان و گزارشهای مهمل و آماربافی پوچ،
یا آنکه مراد دل این حضرات حاصل میشود و یک جنگ آخرالزمانی درمیگیرد و نشانهای ظهور تکمیل میشود، حالا فرض کنید ده دوازده میلیون ایرانی هم بمیرند و ایران ویران شود، البته که به نظر حضرات، ارزشش را دارد!!
یا آنکه خدای ناکرده! مذاکراتِ منحوس به یک نتیجهای برسد و وضعیت حساس کنونی پایان گیرد و آژیر سفید نواخته شود، که در این صورت:
"تهران" غلط کرده!
* البته که اصطلاح است و به معنای پاچه-خواری و
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍246❤21👏10😁7👌7😢3👎2🔥1
دهاتِ «نصفِ جهان»
لبش خندان باشد و دلش آرام، نانش گرم و آبش سرد، روزگارش سپید باشد موی سرش سیاه. او که نوشت اصفهان روستاست و قواعد و قوائم شهر نایافته، با خود گفتم مگر اصفهان چگونه است که شیراز چنان نیست، یا تبریز، یا کرمانشاهان، یا حتی قم که سالها در آن زیستهام؟!!
بعد دیدم الحق و الانصاف اصفهان با جاهای دیگر فرق میکند! همه جا هم روستا باشد، اینجا میشود دهات!
کدام شهر را در ایران میشناسید که یک عدهای، البته خیلی اتفاقی و بدون هماهنگی! راه بیفتند در خیابانهایش، و البته بدون هیچ قصد و غرضی! به صورت چهار تا زن و دختر، اسید بپاشند! بعد هم بیش از یک دهه بگذرد و سه دولت هم بیاید و حتی کسی جرأت نکند نام این اسیدپاشان را ببرد؟!
خدا شاهد است قم، با تمام قم بودنش! این طوری نیست!!
و البته که میتوان یک کاری بکنند که عطسه کند، تب کند، لرز کند...
گفتن ندارد که تغییر وضعیت همیشه حساس کنونی، به جریان افتادن چرخ تولید و تجارت، برقراری روابط متعادل و متعارف با جهان خارج، مقبول و مطلوب برخی نیست!
«برخی» که تَنِش زی هستند! «برخی» که تنها هنرشان دعوا و درگیری و فحش و ناسزا گفتن به همه افکار و سلیقهها، به جز خودشان، و همه کشورها و حکومتها، الا روسیه، است!
حالا چکار کنند؟! چکار کنند که تنش فروکش نکند و آسمان ایران آبی نشود و زمینش آرام نگیرد و مردمانش آسوده خاطر نشوند!
چکار کنند که تحریمها بماند و بازار سیاه در دستشان باقی باشد و همه را دور بزنند و واردات و صادرات دور سرشان بچرخد؟!
یک جایی شلوغ شود! یک جرقهای بزند! موتور استارت بخورد! آشوب شروع بشود! اغتشاش، «إغَش» جور بشود! کافی است!
شلوغ که شد، جمعیت که ریختند تو خیابانها و چندصد نفری کشته شدند، منطقِ «حالا وسط آتشسوزی، وقت این حرفها نیست»، «فعلا حفظ اصل نظام لازم و واجب است» پیش میآید و وفاق پزشکیان میشود چلاق، و خودِ نهج البلاغه خوانش هم میآید وسط میدان و میکشد شلاق و میخورد چماق!
خوب حالا استارت را چه کسی بزند؟! زغال را چه کسی فوت کند؟!
کی بشود سنگ چخماق؟!
این جاست که نقش بیبدیل اصفهان آشکار میشود! قانونش که قبلاً نوشته شده! همه عقلای قوم، راست و چپ و میانهاش هم بگویند این که نوشته یعنی آشوب، مرغش یک پا دارد! اصلا پا ندارد!
تهران نمیگذارد که قانونمان اجرا شود، اصفهان که دست خودمان است! اولش رصد است و پیامک، بعدش لباس شخصی و گشت خودمانی!
کمکم که تنور گرم شد و دوسه بار کنار سیوسهپل و زیر پل خواجو و دروازه دولت و متروی کاوه و دامنه صفه، چند مشت و لگد زدیم و خوردیم، بالاخره یکجا استارت میخورد و یکی دندهاش میشکند یا ضربه مغزی میشود یا سکته میکند و یا چاقو کبد و طحالش را پیاده میکند و آتش شعله میگیرد و بساط کوبیده و جوجِ حضرات به راه میشود!
همزمان مسأله آب هم هست! ببند، نبند زایندهرود و دعوای بالاده و پایین ده، بگومگوی دهکردیها و اصفهانیا و یزدیها هم مزید بر علت! دینامیت نیز در دسترس!
اصفهان هم اسیدپاشش را دارد، هم زایندهرود خشکش دل آشوب میکند، قانونش هم که نوشته و همه چیزش را هم گردن گرفته!
بچههای بالا! برادران نیم گمنام و تمام گمنام! گفته باشم! فردای اغتشاشات زنگ نزنید به چهارتا مثل من! که تو در کلاسهایت چه گفتهای؟! من در کلاسهایم صرف و نحو و بلاغت و اعراب القرآن و تفسیر و قرائت تدریس میکنم! بروید جلوی اسیدپاشها را بگیرید! همونها که دنبال جرقه زدن هستند! نشستهاند به زغال فوت کردن!
اینها برای آنکه نرسند به مرحله «تهران غلط کرده»، اصفهان را آتشگیره میکنند تا ایران داغ شود، نانشان پخته شود و «تهران» دیگه نتواند هیچ غلطی بکند!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
لبش خندان باشد و دلش آرام، نانش گرم و آبش سرد، روزگارش سپید باشد موی سرش سیاه. او که نوشت اصفهان روستاست و قواعد و قوائم شهر نایافته، با خود گفتم مگر اصفهان چگونه است که شیراز چنان نیست، یا تبریز، یا کرمانشاهان، یا حتی قم که سالها در آن زیستهام؟!!
بعد دیدم الحق و الانصاف اصفهان با جاهای دیگر فرق میکند! همه جا هم روستا باشد، اینجا میشود دهات!
کدام شهر را در ایران میشناسید که یک عدهای، البته خیلی اتفاقی و بدون هماهنگی! راه بیفتند در خیابانهایش، و البته بدون هیچ قصد و غرضی! به صورت چهار تا زن و دختر، اسید بپاشند! بعد هم بیش از یک دهه بگذرد و سه دولت هم بیاید و حتی کسی جرأت نکند نام این اسیدپاشان را ببرد؟!
خدا شاهد است قم، با تمام قم بودنش! این طوری نیست!!
اصفهان عطسه کند، ایران سرما میخورد!
و البته که میتوان یک کاری بکنند که عطسه کند، تب کند، لرز کند...
گفتن ندارد که تغییر وضعیت همیشه حساس کنونی، به جریان افتادن چرخ تولید و تجارت، برقراری روابط متعادل و متعارف با جهان خارج، مقبول و مطلوب برخی نیست!
«برخی» که تَنِش زی هستند! «برخی» که تنها هنرشان دعوا و درگیری و فحش و ناسزا گفتن به همه افکار و سلیقهها، به جز خودشان، و همه کشورها و حکومتها، الا روسیه، است!
حالا چکار کنند؟! چکار کنند که تنش فروکش نکند و آسمان ایران آبی نشود و زمینش آرام نگیرد و مردمانش آسوده خاطر نشوند!
چکار کنند که تحریمها بماند و بازار سیاه در دستشان باقی باشد و همه را دور بزنند و واردات و صادرات دور سرشان بچرخد؟!
یک جایی شلوغ شود! یک جرقهای بزند! موتور استارت بخورد! آشوب شروع بشود! اغتشاش، «إغَش» جور بشود! کافی است!
شلوغ که شد، جمعیت که ریختند تو خیابانها و چندصد نفری کشته شدند، منطقِ «حالا وسط آتشسوزی، وقت این حرفها نیست»، «فعلا حفظ اصل نظام لازم و واجب است» پیش میآید و وفاق پزشکیان میشود چلاق، و خودِ نهج البلاغه خوانش هم میآید وسط میدان و میکشد شلاق و میخورد چماق!
خوب حالا استارت را چه کسی بزند؟! زغال را چه کسی فوت کند؟!
کی بشود سنگ چخماق؟!
این جاست که نقش بیبدیل اصفهان آشکار میشود! قانونش که قبلاً نوشته شده! همه عقلای قوم، راست و چپ و میانهاش هم بگویند این که نوشته یعنی آشوب، مرغش یک پا دارد! اصلا پا ندارد!
تهران نمیگذارد که قانونمان اجرا شود، اصفهان که دست خودمان است! اولش رصد است و پیامک، بعدش لباس شخصی و گشت خودمانی!
کمکم که تنور گرم شد و دوسه بار کنار سیوسهپل و زیر پل خواجو و دروازه دولت و متروی کاوه و دامنه صفه، چند مشت و لگد زدیم و خوردیم، بالاخره یکجا استارت میخورد و یکی دندهاش میشکند یا ضربه مغزی میشود یا سکته میکند و یا چاقو کبد و طحالش را پیاده میکند و آتش شعله میگیرد و بساط کوبیده و جوجِ حضرات به راه میشود!
همزمان مسأله آب هم هست! ببند، نبند زایندهرود و دعوای بالاده و پایین ده، بگومگوی دهکردیها و اصفهانیا و یزدیها هم مزید بر علت! دینامیت نیز در دسترس!
اصفهان هم اسیدپاشش را دارد، هم زایندهرود خشکش دل آشوب میکند، قانونش هم که نوشته و همه چیزش را هم گردن گرفته!
بچههای بالا! برادران نیم گمنام و تمام گمنام! گفته باشم! فردای اغتشاشات زنگ نزنید به چهارتا مثل من! که تو در کلاسهایت چه گفتهای؟! من در کلاسهایم صرف و نحو و بلاغت و اعراب القرآن و تفسیر و قرائت تدریس میکنم! بروید جلوی اسیدپاشها را بگیرید! همونها که دنبال جرقه زدن هستند! نشستهاند به زغال فوت کردن!
اینها برای آنکه نرسند به مرحله «تهران غلط کرده»، اصفهان را آتشگیره میکنند تا ایران داغ شود، نانشان پخته شود و «تهران» دیگه نتواند هیچ غلطی بکند!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏168👍59😢16❤10👎2
زمین؛ سعدی
آسمان؛ حافظ
پا بر زمین داریم و چشم به آسمان،
درگیر اینجا هستیم
و دل در هوای آنجا داریم،
و سعدی برایمان زمین و زندگی در آن را به خردمندی و مهرورزی،
نغز همچون هزاردستان،
زیبا همانند گل،
سروده است.
خُرد و کلان،
سیاست و دینورزی،
جوانی و سالخوردگی-مان را در گلستانش، به داستان و مَثَل، مییابیم.
سعدی، آموزگار ما ایرانیان بود، و چه نیک آموزگاری...
و آسمان را حافظ به ما نمود، پیراستگی و راستی را،
آزادگی و سرفرازی را..
امروز، اول اردیبهشت را به سعدی نام کردهاند.
سرودههای او را بخوانیم و بشنویم،
فرزندانمان را با سعدی و اندیشهاش،
با گلواژههایش،
با نرم خویی و رواداریاش،
با خردورزی همدلانهاش،
آشنا کنیم.
و بشنویم این سروده را از او با نوای همایون شجریان و موسیقی سهراب پورناظری،
قُلاب را بنیوشید...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
آسمان؛ حافظ
پا بر زمین داریم و چشم به آسمان،
درگیر اینجا هستیم
و دل در هوای آنجا داریم،
و سعدی برایمان زمین و زندگی در آن را به خردمندی و مهرورزی،
نغز همچون هزاردستان،
زیبا همانند گل،
سروده است.
خُرد و کلان،
سیاست و دینورزی،
جوانی و سالخوردگی-مان را در گلستانش، به داستان و مَثَل، مییابیم.
سعدی، آموزگار ما ایرانیان بود، و چه نیک آموزگاری...
و آسمان را حافظ به ما نمود، پیراستگی و راستی را،
آزادگی و سرفرازی را..
امروز، اول اردیبهشت را به سعدی نام کردهاند.
سرودههای او را بخوانیم و بشنویم،
فرزندانمان را با سعدی و اندیشهاش،
با گلواژههایش،
با نرم خویی و رواداریاش،
با خردورزی همدلانهاش،
آشنا کنیم.
و بشنویم این سروده را از او با نوای همایون شجریان و موسیقی سهراب پورناظری،
قُلاب را بنیوشید...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
❤59👍24👏5
سوالات شب اول قبر خورخه!
قبر از تاریکی درآمد و دو کارمند؛ خوشخو و ریزبین آمدند و نشستند بالا سرش.
خوشخو: بیدار شو، حضرت والا ، بلند شو.
خورخه بلند شد و نشست و مات و مبهوت، زل زد تو چشمای دوتا کارمند و گفت:
- ای مسیح مقدس، ای یحیی تعمید دهنده، آیا شما هستید دو سرور من!
خوشخو: نه، ما انسان نیستیم، کارمندان ملکوت هستیم، شما آدمها به ما میگویید فرشته.
و در فرمش نوشت: علاقه قلبی به دو پیامبر، مسیح و یحیی؛ چرا؟! روی چه حساب؟!
و بعد گفت: آمادهای که چند سوال از شما بپرسیم؟
خورخه: اگر بناست اظهارات من در دادگاه مستند قرار بگیرد، بهتر است وکیل داشته باشم، چنین حقی دارم؟!
ریزبین: وکیل؟! نه! اینجا کسی وکیل ندارد، هر کسی خودش حرفِ خودش را میزند. خوب، از اسم و عنوان شما شروع میکنیم. این لقب آیة الله العظمی را خودت بر خودت گذاشتی؟!
خورخه: آیة الله العظمی؟! نه، من این اسم را اولین بار است میشنوم؟!
ریزبین نوشت: مشکوک به دروغگویی و انکار!
و گفت: یعنی در این نود و پنج سال، نشنیدی که تو را آیة الله العظمی لقب بدهند؟!
خورخه: کدام نود و پنج سال؟!
خوشخو در گوش همکارش زمزمه کرد: مسأله دروغگویی نیست، این بنده خدا هنوز گیج است! عوارض پس از مرگ است.
و به خورخه گفت: ببین جناب، آیة الله العظمی یک لقب است که در دنیا به شما میگفتند، به معنایِ بزرگترین نشانه خدا! حالا یادت آمد؟!
خورخه: به پدر آسمانیمان سوگند، من چیزی در باره این آیة الله العظمی نمیدانم! من تنها یک لقب برای خودم برگزیدم، گفتم که مرا فرانسیس بنامند!
بزرگترین نشانه خدا من باشم؟!
من میتوانم نشانهای از خداوند باشم، ولی همانند یک گل مارگاریت، در حد یک مورچه، یا یک گنجشک، من چیزی بیشتر از دیگر آفریدهها نیستم!
خوشخو در فرمش نوشت: با معرفت است، اندیشه فلسفی دارد. و فروتن است.
ریزبین: بگذریم. شما چطوری به این مقام و منصب رسیدی؟!
خورخه: وقتی پدر مقدس، جناب بندیکت شانزدهم به خواست خود از مقامش استعفا داد، شورای عالی تشکیل جلسه داد و پس از گفتگوها و بررسیها، مرا به خدمت مسیح درآوردند!
خوشخو در فرمش نوشت: در خدمت مسیح؟! البته اشکالی هم ندارد، مومنان به همه پیامبران الهی ارادت دارند!
ریزبین در فرمش نوشت: باورنکردنی است! بررسی شود! استعفا بدهند؟! حتی اگر عمرشان از صد سال هم بگذرد؟! حتی اگر آلزایمر بگیرند؟!
ریزبین: بیاییم سراغ وجوهات شرعی و اوقاف و درآمدها. بفرمایید که دخل و تصرفات شما در موقوفات چگونه بوده است!
خورخه: موقوفات مسئول ویژه خود را داشت، به دقت حسابرسی میشد، اسناد مالی آن هم موجود است!
ریزبین: وجوهات شرعی چطور؟! آیا وکیلان و واسطهها سهمی دارند؟! آیا آقازادههای شما هم از این وجوه بهرهمند میشدند؟!
خورخه: وکیل و واسطه که نمیخواهد، هر مکان مقدسی حساب بانکی مستقل دارد، مومنانی که میخواهند دارایی خود را در ملکوت ذخیره کنند، هدیه خود را به آن حساب واریز میکنند. آقازاده را هم نشناختم!
دو تا کارمند همدیگر را نگاه کردند، ریزبین که عصبی شده بود، گفت: نظرت درباره احکامِ اعدام چیست؟!
خورخه: من با اعدام مخالف بودم و تلاش کردم که حکم اعدام در همه کشورها برداشته شود!
ریزبین عصبیتر شد و گفت: پس جنابعالی بسیار روشنفکر تشریف داشتی؟! لابد فعالیتهای انسان دوستانه دیگری هم داشتهای؟!
خورخه سرش را زیر انداخت و گفت: مسیح پای حواریانش را شست، او گفت: خوشا به حال فروتنان که آنان مالکان دنیا هستند. من به دیدار پناهجویان و بیخانمانها رفتم. پای زندانیان را شستم، به ملاقات والامقامان سیستانی و الطیب در نجف و قاهره رفتم.
ریزبین آمد حرفی بزند که خشخو پیشدستی کرد و گفت:
جناب ریزبین، یک لحظه تامل کنید، ما برای پرسوجو از چه کسی آمدهایم؟! فکر کنم خطایی روی داده! من و شما اصلا فراموش کردیم نام این بنده خدا را بپرسیم!
-آقا، شما نامت چیست؟! فرزند کیستی؟!
- من خورخه برگولیو هستم، پدرم، ماریو کارگر راهآهن بود و مادرم رجینا خانهدار. در شهر بوئنوس آیرس آرژانتین به دنیا آمدم، در کودکی به سختی بیمار شدم، ۲۲ ساله بودم که به دین و معنویت اشتیاق پیدا کردم. من با مردم زیستم، با آنها خندیدم و گریستم. ۸۸ سال در دنیا زیستم، دوازده سال آخر، پاپ بودم، پیشوای مسیحیان کاتولیک. در کاخهای مجلل نزیستم و در یک مهمانسرا به سر میبردم. همواره سخن سرورم مسیح در نظرم بود که بزرگترین شما باید خدمتگزار شما باشد، زیرا هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد؛ و هر که خود را فروتن سازد، سرافراز خواهد گردید.
من انسانهای خطاکار، گناه آلوده و حتی منکران خداوند را به رحمت او امید میدادم، چگونه خود از بخشش پروردگار بیبهره بمانم...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
قبر از تاریکی درآمد و دو کارمند؛ خوشخو و ریزبین آمدند و نشستند بالا سرش.
خوشخو: بیدار شو، حضرت والا ، بلند شو.
خورخه بلند شد و نشست و مات و مبهوت، زل زد تو چشمای دوتا کارمند و گفت:
- ای مسیح مقدس، ای یحیی تعمید دهنده، آیا شما هستید دو سرور من!
خوشخو: نه، ما انسان نیستیم، کارمندان ملکوت هستیم، شما آدمها به ما میگویید فرشته.
و در فرمش نوشت: علاقه قلبی به دو پیامبر، مسیح و یحیی؛ چرا؟! روی چه حساب؟!
و بعد گفت: آمادهای که چند سوال از شما بپرسیم؟
خورخه: اگر بناست اظهارات من در دادگاه مستند قرار بگیرد، بهتر است وکیل داشته باشم، چنین حقی دارم؟!
ریزبین: وکیل؟! نه! اینجا کسی وکیل ندارد، هر کسی خودش حرفِ خودش را میزند. خوب، از اسم و عنوان شما شروع میکنیم. این لقب آیة الله العظمی را خودت بر خودت گذاشتی؟!
خورخه: آیة الله العظمی؟! نه، من این اسم را اولین بار است میشنوم؟!
ریزبین نوشت: مشکوک به دروغگویی و انکار!
و گفت: یعنی در این نود و پنج سال، نشنیدی که تو را آیة الله العظمی لقب بدهند؟!
خورخه: کدام نود و پنج سال؟!
خوشخو در گوش همکارش زمزمه کرد: مسأله دروغگویی نیست، این بنده خدا هنوز گیج است! عوارض پس از مرگ است.
و به خورخه گفت: ببین جناب، آیة الله العظمی یک لقب است که در دنیا به شما میگفتند، به معنایِ بزرگترین نشانه خدا! حالا یادت آمد؟!
خورخه: به پدر آسمانیمان سوگند، من چیزی در باره این آیة الله العظمی نمیدانم! من تنها یک لقب برای خودم برگزیدم، گفتم که مرا فرانسیس بنامند!
بزرگترین نشانه خدا من باشم؟!
من میتوانم نشانهای از خداوند باشم، ولی همانند یک گل مارگاریت، در حد یک مورچه، یا یک گنجشک، من چیزی بیشتر از دیگر آفریدهها نیستم!
خوشخو در فرمش نوشت: با معرفت است، اندیشه فلسفی دارد. و فروتن است.
ریزبین: بگذریم. شما چطوری به این مقام و منصب رسیدی؟!
خورخه: وقتی پدر مقدس، جناب بندیکت شانزدهم به خواست خود از مقامش استعفا داد، شورای عالی تشکیل جلسه داد و پس از گفتگوها و بررسیها، مرا به خدمت مسیح درآوردند!
خوشخو در فرمش نوشت: در خدمت مسیح؟! البته اشکالی هم ندارد، مومنان به همه پیامبران الهی ارادت دارند!
ریزبین در فرمش نوشت: باورنکردنی است! بررسی شود! استعفا بدهند؟! حتی اگر عمرشان از صد سال هم بگذرد؟! حتی اگر آلزایمر بگیرند؟!
ریزبین: بیاییم سراغ وجوهات شرعی و اوقاف و درآمدها. بفرمایید که دخل و تصرفات شما در موقوفات چگونه بوده است!
خورخه: موقوفات مسئول ویژه خود را داشت، به دقت حسابرسی میشد، اسناد مالی آن هم موجود است!
ریزبین: وجوهات شرعی چطور؟! آیا وکیلان و واسطهها سهمی دارند؟! آیا آقازادههای شما هم از این وجوه بهرهمند میشدند؟!
خورخه: وکیل و واسطه که نمیخواهد، هر مکان مقدسی حساب بانکی مستقل دارد، مومنانی که میخواهند دارایی خود را در ملکوت ذخیره کنند، هدیه خود را به آن حساب واریز میکنند. آقازاده را هم نشناختم!
دو تا کارمند همدیگر را نگاه کردند، ریزبین که عصبی شده بود، گفت: نظرت درباره احکامِ اعدام چیست؟!
خورخه: من با اعدام مخالف بودم و تلاش کردم که حکم اعدام در همه کشورها برداشته شود!
ریزبین عصبیتر شد و گفت: پس جنابعالی بسیار روشنفکر تشریف داشتی؟! لابد فعالیتهای انسان دوستانه دیگری هم داشتهای؟!
خورخه سرش را زیر انداخت و گفت: مسیح پای حواریانش را شست، او گفت: خوشا به حال فروتنان که آنان مالکان دنیا هستند. من به دیدار پناهجویان و بیخانمانها رفتم. پای زندانیان را شستم، به ملاقات والامقامان سیستانی و الطیب در نجف و قاهره رفتم.
ریزبین آمد حرفی بزند که خشخو پیشدستی کرد و گفت:
جناب ریزبین، یک لحظه تامل کنید، ما برای پرسوجو از چه کسی آمدهایم؟! فکر کنم خطایی روی داده! من و شما اصلا فراموش کردیم نام این بنده خدا را بپرسیم!
-آقا، شما نامت چیست؟! فرزند کیستی؟!
- من خورخه برگولیو هستم، پدرم، ماریو کارگر راهآهن بود و مادرم رجینا خانهدار. در شهر بوئنوس آیرس آرژانتین به دنیا آمدم، در کودکی به سختی بیمار شدم، ۲۲ ساله بودم که به دین و معنویت اشتیاق پیدا کردم. من با مردم زیستم، با آنها خندیدم و گریستم. ۸۸ سال در دنیا زیستم، دوازده سال آخر، پاپ بودم، پیشوای مسیحیان کاتولیک. در کاخهای مجلل نزیستم و در یک مهمانسرا به سر میبردم. همواره سخن سرورم مسیح در نظرم بود که بزرگترین شما باید خدمتگزار شما باشد، زیرا هر که خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد؛ و هر که خود را فروتن سازد، سرافراز خواهد گردید.
من انسانهای خطاکار، گناه آلوده و حتی منکران خداوند را به رحمت او امید میدادم، چگونه خود از بخشش پروردگار بیبهره بمانم...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍208❤63👏27😁8🔥3👎2😢2🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"کوچه" داغدار شد....
مردم "اولیای دم" هستند؛ باید بدانند که:
چه کسی؟
چه چیزی آورده؟
به فرمان یا سفارش چه کسی؟
و به ترخیص چه کسی؟
مردم "اولیای دم" هستند؛ باید بدانند که:
چه کسی؟
چه چیزی آورده؟
به فرمان یا سفارش چه کسی؟
و به ترخیص چه کسی؟
😢146👍62❤11👎1
این رویداد دهشتناک جان همه ما ايرانيان را آزرده است..
بیگمان نه جای شوخی و لبخند است و نه زمان طنز نوشتن... آنچه مینویسم طنز نيست، خونِ دل است واریخته بر چشم و لب و انگشتانم..
جلسه تبیین و تحلیل
اعضای جلسه:
حاجی، سید، آقا وحید، خلیل، جلیل، محمد جواد، کارشناس، سردبیر روزنامه جیم، استعانت.
موضوع: حادثه بندر عباس
خلیل: بزرگواران این جلسه تشکیل شده تا فکرهامون را روی هم بریزیم ببینیم که چی بگیم، چی نگیم، چی عنوان بزنیم. از پیرِ میدان تبیین و پیشکسوت تحلیل آغاز میکنیم. بفرمایید حاجی...
حاجی: به نظر من، باید اول از همه، تنگه را ببندیم!
کارشناس: حاجی، قربون اون اسمت، این تنگه را بیخیال شو... بندر خودمون ترکیده، چه ربطی به تنگه داره؟!
محمدجواد: نه، حاجی درست میگه، باید یک پاسخ دندانشکن بینالمللی بدهيم. یا از تنگه خارج بشیم یا ان پی تی را ببندیم!
کارشناس در گوش سردبیر گفت: حواست باشه اگر خواستی تیتر بزنی، بر عکس ننویسی تنگه بستنیه، ان پی تی خارج شدنیه!
آقاوحید: از پاسخ فرامرزی، مهمتر و ضروریتر، انعکاس خبر این حادثه در رسانههای داخلی است.. به مردم چی بگیم؟
استعانت: به نظرم تیتر حاجی خیلی خوب بود! یکی اینکه هیچ کسی حدس و گمان نزند. بنا نیست که دهانها باز شود و زبانها بچرخد. دوم آنکه ما هم تردید داریم، حالا یا حادثه است یا خرابکاری. در همین تردید بمانند تا حادثه بعدی!
سید: باید به مسائل معنوی-عرفانی هم توجه شود. نمیشه همه بگویند فاجعه، تسلیت، ناله و گریه. این تقدیر الهی است، همه باید آن را بپذیریم. آنچه از دوست رسد نیکوست. حتما و حکما خیر است، چه بسا همین کسانی که در این انفجار جان از دست دادند؛ اگر زنده باقی میماندند، دچار فتنههایی میشدند، منحرف میشدند، گمراه میشدند، بیدین میشدند... خوب حالا مسلمان و طیب و طاهر رفتند، به بنیاد شهید هم توصیه کنیم که آنان را شهید ثبت کند.
خلیل: سید بزرگوار، از کیسه خلیفه که نمیشود بخشید! شهید حساب بشوند، هزینه دارد، بودجه میخواهد، حساب و کتاب میخواهد.
آقاوحید: ما باید در رسانه، روی همین "حادثه بودن" تاکید کنیم. چند تا فیلم و گزارش و مستند هم میگذاریم زلزله نشان بدهیم، انفجار گاز، ریزش معدن، این اصل مسلم را هم باید بگوییم که این حوادث همه جای دنیا اتفاق میافتد!
سردبیر: بله، اتفاقا با انفجار بیروت کاملا مشابه است.
یک دفعه چند نفر با هم حرف زدند:
- نه، آقا این چه حرفیه!
- حواست هست چی میگی آقا؟!
- جوان، در این حال و روز، اسم لبنان را هم نباید آورد!
استعانت: ببینید حضرات، از باب مسائل امنیتی عرض میکنم نه اسمی از لبنان و انفجار آن باید بشود، و نه از کره شمالی، و نه از موشک و سوخت آن. اینها خطوط قرمز است، اگر کسی هم پیدا شد، زیباکلام باشد یا عبدی یا هر کسی دیگر، به عنوان تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب باید مورد تعقیب قرار بگیرد!
جلیل که تا به حال تسبیح میانداخت و ذکر میگفت، سر برداشت که:
رفقا، باید از هر تهدید یک فرصت ساخت! شبهه هر کسی را باید به خودش برگرداند. ما باید از این غوغا در جهت پیشبرد اهداف جهانی خودمان استفاده کنیم، اول آنکه به نظرم این انفجار و ویرانی از علائم ظهور باشد. در روایات هست که جزیره قیس هم خراب میشود، که همین کیش باشد. این علامت را هم باید جورش کنیم!
سید: احسنتم، جناب دکتر، وقتی عرض میکنم با آب معنویت و عرفان، هر آتشی خاموش میشود، همین است. حال چند نفری هم جان بدهند یا بسوزند، ارزشش را دارد. شر قلیل است در برابر خیر کثیر...
استعانت: آری، من هم موافقم، همین مطالب که مطرح شود، مسائل دیگر پیش نمیآید و آسیبهای امنیتی روی نمیدهد.
جلیل: دوم آنکه من یک پیامی دریافت کردهام که این محموله را م. ح. عارف به کشور آورده. باید بررسی کنیم که این م.ح. عارف، پسر دکتر عارف، معاون اول است؟ آیا پایِ ی. پ. را هم در این جریان است!
خلیل: جناب دکتر، ی. پ کیست؟
جلیل: شاید مقصود یوسف پزشکیان باشد، باید بررسی شود، و آیا این یوسف پزشکیان با رییس جمهور چه وابستگی دارد! اصولا باید بررسی کنیم که اصلاح چی ها چه ارتباطی با بندرعباس دارند!
کارشناس: اگر حاضران موافق باشند، پيشنهادهای مطروحه را در صورتجلسه ثبت کردیم و همه خواهیم کوشید که اجرایی شود...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍160😁31😢24❤12👏5🤔3👎2👌2
🩸امروز یکی نیست
که بر صد گرید🩸
اصفهان، دو شاعر داشت؛ پدر و پسر.
پدر جمالالدین عبدالرزاق. و پسر کمالالدین اسماعیل.
در زمان پسر بود که مغولها حمله کردند، کشتند، سوختند، ویران کردند... و ماندند!
کمال اسماعیل را مغولان کشتند، همچون جناب عطار نیشابوری، همچون میلیونها انسان دیگر که مغولها به فرماندهی چنگیز کشتند.
کمالالدین اسماعیل در دو بیت جانگداز، روزگار سیاه ایران و ایرانی آن دوره را چنین تصویر میکند:
کو دیده که تا بر وطن خود گرید
بر حال دل و واقعۀ بد گرید،
دی بر سر یک مرده دو صد گریان بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
مغولها نه همکیش ما بودند، نه هموطن ما، نه زبانشان را میفهمیدیم، نه زبانمان را میفهمیدند.
مغولان، هر چه که میکردند، آشکار بود و بیپرده، نه انکاری بود و نه پوشش دادن و پنهانکاری، هر چه که میکردند و موجب مرگ هر کسی میشدند، آن را "حادثه طبیعی" نمینامیدند!
🩸 ساختمان متروپل آبادان از یادمان نرفته! ساختمان شش طبقه را یازده طبقه کرده بودند، همه آنهایی که برای یک طبقه اضافه ساختمان من و شما، به خانه و خانمانمان هجوم میآورند، چشمشان را بسته بودند، چون مشتشان پر شده بود! دستکم ۴۳ نفر جان باختند! ۲۱ نفر را گرفتند، سه سال حبس تعزیری و پرداخت دیه! یعنی هیچ یک از آنان نباید طعم تلخ مرگ را میچشید؟!
🩸 هواپیمای اوکراینی را یادمان هست، ۱۷۶ جانباخته در پرواز ۷۵۲ .
تا سه روز میگفتند نقص فنی!
یادمان هست که علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی آمد و گفت: فرضیه برخورد موشک به هواپیما، دروغ و عملیات فریب آمريکاست! کاپیتان هوشنگ شهبازی آمد تلویزیون که سقوط طبیعی بوده و سالمترین هواپیماها هم ممکن است به جهت نقص فنی فروافتد!
فیلم اصابت موشک که جهانگیر شد دیگر نتوانستند انکار کنند، گردن نازک کردند!
چه شد؟! کسی قصاص شد؟! .نه! غیر عمد است!
دو موشک به هواپیمای مسافربری، قتل غیرعمد است!
قصاص حکم خداست، حتما باید اجرا شود، پایش بیفتد در برابر یک مقتول، دو یا سه نفر را هم بالای دار میکشیم. یک جایی هم میبینی در برابر ۴۳ نفر، ۱۷۶ نفر، ۵۰ نفر و بیشتر، هیچ کسی قصاص نمیشود! چه بسا نام و نشانش هم اعلام نمیشود!
مینویسم
تا در برابر پروردگارم روسیاه نباشم،
تا شرمنده وطنم و ملتم نباشم،
تا وجدانم آرام بگيرد:
کسی که امضا میکند تا ساختمان یازده طبقه بر فنداسیون شش طبقه ساخته شود، قاتل است.
همه کسانی که دیدهاند و دانستهاند و هیچ نگفتند، شریک در خون هستند!
آنان که پدافند آسمان را دوگانه کردند و ناهماهنگ، بی تخصص و تجربه نشستند پای سامانه و انگشت گذاشتند و شلیک کردند، قاتل هستند.
و آنان که محموله پرخطر و مواد منفجره آوردند به اسکله عمومی، میان برنج و لاستیک و اتومبیل، میان دهها کارگر و ترخیص-کار و راننده، قاتل هستند.
و آنان که نوشتند و گفتند: بدنه هواپیمای اوکراینی رادار بوده!!
گفتند و نوشتند که هواپیمای اوکراینی از روی منطقه نظامی پرواز کرده!
دروغها گفتند تا شلیک موشک را موجه نشان بدهند،
در خون آن ۱۷۶ انسان و آن یکی جنین متولد نشده، شریک هستند.
و امروز هم هر کسی که بگوید:
یک حادثه طبیعی بوده!
هر کسی بگوید همه جای دنیا همین طور است!
هر کسی آدرس غلط بدهد و نام عوضی بگوید و خالی ببندد،
و هر کسی بداند که محموله چه بوده و به فرمان و سفارش چه کسی آمده، و نگوید،
در خون آدمها،
در آن پیکرهای زغال شده،
در دست و سر و سینههای سوخته شریک است...
از دهانهایشان، و از انگشتهایشان خون میبارد....
مردم، "ولی دم" هستند،
باید بدانند چه کسی،
چه چیزی،
آورده،
به چه مقصودی،
و چرا در اسکله عمومی؟
اذهان عمومی مشوش است،
دلها پر است از اندوه و خشم؛
با آشکار کردن حقیقت،
و نام بردن از جنایتکاران،
اذهان را، دلها را، آدمها را
اندکی آرام کنید!
آبرو بدهید و اعتماد بخرید! مطمئن باشید، سود میبرید!
امسال، سال
نام دارد!
تولید؟!
چه سرمایه کلانی گذاشتند برای تولید!
برای تولیدکننده داخلی!
برای کارخانهدارها!
برای شرکتهای بیمه!
مبارکشان باشد این سرمایهگذاریشان برای تولید!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
که بر صد گرید🩸
اصفهان، دو شاعر داشت؛ پدر و پسر.
پدر جمالالدین عبدالرزاق. و پسر کمالالدین اسماعیل.
در زمان پسر بود که مغولها حمله کردند، کشتند، سوختند، ویران کردند... و ماندند!
کمال اسماعیل را مغولان کشتند، همچون جناب عطار نیشابوری، همچون میلیونها انسان دیگر که مغولها به فرماندهی چنگیز کشتند.
کمالالدین اسماعیل در دو بیت جانگداز، روزگار سیاه ایران و ایرانی آن دوره را چنین تصویر میکند:
کو دیده که تا بر وطن خود گرید
بر حال دل و واقعۀ بد گرید،
دی بر سر یک مرده دو صد گریان بود
امروز یکی نیست که بر صد گرید
مغولها نه همکیش ما بودند، نه هموطن ما، نه زبانشان را میفهمیدیم، نه زبانمان را میفهمیدند.
مغولان، هر چه که میکردند، آشکار بود و بیپرده، نه انکاری بود و نه پوشش دادن و پنهانکاری، هر چه که میکردند و موجب مرگ هر کسی میشدند، آن را "حادثه طبیعی" نمینامیدند!
🩸 ساختمان متروپل آبادان از یادمان نرفته! ساختمان شش طبقه را یازده طبقه کرده بودند، همه آنهایی که برای یک طبقه اضافه ساختمان من و شما، به خانه و خانمانمان هجوم میآورند، چشمشان را بسته بودند، چون مشتشان پر شده بود! دستکم ۴۳ نفر جان باختند! ۲۱ نفر را گرفتند، سه سال حبس تعزیری و پرداخت دیه! یعنی هیچ یک از آنان نباید طعم تلخ مرگ را میچشید؟!
🩸 هواپیمای اوکراینی را یادمان هست، ۱۷۶ جانباخته در پرواز ۷۵۲ .
تا سه روز میگفتند نقص فنی!
یادمان هست که علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی آمد و گفت: فرضیه برخورد موشک به هواپیما، دروغ و عملیات فریب آمريکاست! کاپیتان هوشنگ شهبازی آمد تلویزیون که سقوط طبیعی بوده و سالمترین هواپیماها هم ممکن است به جهت نقص فنی فروافتد!
فیلم اصابت موشک که جهانگیر شد دیگر نتوانستند انکار کنند، گردن نازک کردند!
چه شد؟! کسی قصاص شد؟! .نه! غیر عمد است!
دو موشک به هواپیمای مسافربری، قتل غیرعمد است!
قصاص حکم خداست، حتما باید اجرا شود، پایش بیفتد در برابر یک مقتول، دو یا سه نفر را هم بالای دار میکشیم. یک جایی هم میبینی در برابر ۴۳ نفر، ۱۷۶ نفر، ۵۰ نفر و بیشتر، هیچ کسی قصاص نمیشود! چه بسا نام و نشانش هم اعلام نمیشود!
مینویسم
تا در برابر پروردگارم روسیاه نباشم،
تا شرمنده وطنم و ملتم نباشم،
تا وجدانم آرام بگيرد:
کسی که امضا میکند تا ساختمان یازده طبقه بر فنداسیون شش طبقه ساخته شود، قاتل است.
همه کسانی که دیدهاند و دانستهاند و هیچ نگفتند، شریک در خون هستند!
آنان که پدافند آسمان را دوگانه کردند و ناهماهنگ، بی تخصص و تجربه نشستند پای سامانه و انگشت گذاشتند و شلیک کردند، قاتل هستند.
و آنان که محموله پرخطر و مواد منفجره آوردند به اسکله عمومی، میان برنج و لاستیک و اتومبیل، میان دهها کارگر و ترخیص-کار و راننده، قاتل هستند.
و آنان که نوشتند و گفتند: بدنه هواپیمای اوکراینی رادار بوده!!
گفتند و نوشتند که هواپیمای اوکراینی از روی منطقه نظامی پرواز کرده!
دروغها گفتند تا شلیک موشک را موجه نشان بدهند،
در خون آن ۱۷۶ انسان و آن یکی جنین متولد نشده، شریک هستند.
و امروز هم هر کسی که بگوید:
یک حادثه طبیعی بوده!
هر کسی بگوید همه جای دنیا همین طور است!
هر کسی آدرس غلط بدهد و نام عوضی بگوید و خالی ببندد،
و هر کسی بداند که محموله چه بوده و به فرمان و سفارش چه کسی آمده، و نگوید،
در خون آدمها،
در آن پیکرهای زغال شده،
در دست و سر و سینههای سوخته شریک است...
از دهانهایشان، و از انگشتهایشان خون میبارد....
مردم، "ولی دم" هستند،
باید بدانند چه کسی،
چه چیزی،
آورده،
به چه مقصودی،
و چرا در اسکله عمومی؟
اذهان عمومی مشوش است،
دلها پر است از اندوه و خشم؛
با آشکار کردن حقیقت،
و نام بردن از جنایتکاران،
اذهان را، دلها را، آدمها را
اندکی آرام کنید!
آبرو بدهید و اعتماد بخرید! مطمئن باشید، سود میبرید!
امسال، سال
سرمایهگذاری برای تولید
نام دارد!
تولید؟!
چه سرمایه کلانی گذاشتند برای تولید!
برای تولیدکننده داخلی!
برای کارخانهدارها!
برای شرکتهای بیمه!
مبارکشان باشد این سرمایهگذاریشان برای تولید!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏203👍75😢48❤21👌5👎2🔥1🥱1
دوازده اردیبهشت
از
"قتل معلم"
تا
"قتل معلمی"
دوازده اردیبهشت را روز بزرگداشت معلم دانستهاند، شگفتا، این روز یادآور
"قتل معلم"
است!
۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ معلمان در تهران اعتصاب و تحصن کردند، آنان به میدانداری محمد درخشش به سوی وزارت فرهنگ آمدند، و وقتی پلیس از ورود آنان به وزارتخانه جلوگیری کرد، رو به سوی بهارستان و مجلس شورا گذاشتند. عمده خواسته آنان به حقوق و دستمزد بازمیگشت.
در میدان بهارستان، ماشین آبپاش در انتظار معلمان بود. دکتر ابوالحسن خانعلی رفت بالای ماشین و مسیر آبپاش را تغییر داد. به او شلیک کردند و خانعلی جان سپرد!
اعتراض و اعتصاب معلمان بالا گرفت و تا استعفای نخستوزیر، شریف امامی ادامه پیدا کرد. محمد درخشش هم از زندان آزاد شد و در دولت بعدی، عهدهدار وزارت فرهنگ شد و تصویب کرد که حقوق معلمان با مهندسان برابر شود.
یازده اردیبهشت ۱۳۵۸، مرحوم آقای مرتضی مطهری در جلسه مکتب متاع (خانه آقای یدالله سحابی) شرکت کرد. شامگاه و پس از آن جلسه، محمدعلی بصیری، عضو گروه فرقان، آقای مطهری را با شلیک گلوله ترور کرد. گروه فرقان، آقای مطهری را "مفسد فی الارض" دانسته بود.
روز معلم در سرزمین من، روز قتل دو معلم است؛ هر چند یکی برآمده از دانشگاه و دیگری از حوزه، ولی هر دو دانشآموخته و مدرس فلسفه و الهیات بودند!
و در پیِ
"قتل معلم"،
چه روی داده است:.
"قتل معلمی"!
آنگاه که به انگیزهها و خواستههایی، خارج از اصول معلمی و چارچوبهای تخصصی و علمی،
افرادی به بدنه مدارس و دانشگاهها،
و صنف معلم و استاد،
"تزریق"
بلکه
"حقنه"
شوند،
آنگاه که معلمی بشود گوشت قربانی،
وزیر آموزش و پرورش بشود سرباز رییس پلیس،
آنگاه که در دانشگاه، افرادی را بدون مصاحبه و سنجش علمی، حکم هیئت علمی بزنند،
آنگاه دانشگاه با همه اعضای هیئت علمیاش، از دادگاه تفتیش عقاید و پروندههای همیشه محرمانه، در هراس باشد،
آنگاه که معلم مدرسه و مدرس دانشگاه هیچ امنیت شغلی نداشته باشد،
و به یک پروندهسازی، پیش از اثبات هر جرمی،
از کارش "تعلیق" شود،
به واقع،
"معلمی"
کشته شده است!
دوازده اردیبهشت،
روز قتل معلم و معلمی،
بر همه معلمان
خجسته باد!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
از
"قتل معلم"
تا
"قتل معلمی"
دوازده اردیبهشت را روز بزرگداشت معلم دانستهاند، شگفتا، این روز یادآور
"قتل معلم"
است!
۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ معلمان در تهران اعتصاب و تحصن کردند، آنان به میدانداری محمد درخشش به سوی وزارت فرهنگ آمدند، و وقتی پلیس از ورود آنان به وزارتخانه جلوگیری کرد، رو به سوی بهارستان و مجلس شورا گذاشتند. عمده خواسته آنان به حقوق و دستمزد بازمیگشت.
در میدان بهارستان، ماشین آبپاش در انتظار معلمان بود. دکتر ابوالحسن خانعلی رفت بالای ماشین و مسیر آبپاش را تغییر داد. به او شلیک کردند و خانعلی جان سپرد!
اعتراض و اعتصاب معلمان بالا گرفت و تا استعفای نخستوزیر، شریف امامی ادامه پیدا کرد. محمد درخشش هم از زندان آزاد شد و در دولت بعدی، عهدهدار وزارت فرهنگ شد و تصویب کرد که حقوق معلمان با مهندسان برابر شود.
یازده اردیبهشت ۱۳۵۸، مرحوم آقای مرتضی مطهری در جلسه مکتب متاع (خانه آقای یدالله سحابی) شرکت کرد. شامگاه و پس از آن جلسه، محمدعلی بصیری، عضو گروه فرقان، آقای مطهری را با شلیک گلوله ترور کرد. گروه فرقان، آقای مطهری را "مفسد فی الارض" دانسته بود.
روز معلم در سرزمین من، روز قتل دو معلم است؛ هر چند یکی برآمده از دانشگاه و دیگری از حوزه، ولی هر دو دانشآموخته و مدرس فلسفه و الهیات بودند!
و در پیِ
"قتل معلم"،
چه روی داده است:.
"قتل معلمی"!
آنگاه که به انگیزهها و خواستههایی، خارج از اصول معلمی و چارچوبهای تخصصی و علمی،
افرادی به بدنه مدارس و دانشگاهها،
و صنف معلم و استاد،
"تزریق"
بلکه
"حقنه"
شوند،
آنگاه که معلمی بشود گوشت قربانی،
وزیر آموزش و پرورش بشود سرباز رییس پلیس،
آنگاه که در دانشگاه، افرادی را بدون مصاحبه و سنجش علمی، حکم هیئت علمی بزنند،
آنگاه دانشگاه با همه اعضای هیئت علمیاش، از دادگاه تفتیش عقاید و پروندههای همیشه محرمانه، در هراس باشد،
آنگاه که معلم مدرسه و مدرس دانشگاه هیچ امنیت شغلی نداشته باشد،
و به یک پروندهسازی، پیش از اثبات هر جرمی،
از کارش "تعلیق" شود،
به واقع،
"معلمی"
کشته شده است!
دوازده اردیبهشت،
روز قتل معلم و معلمی،
بر همه معلمان
خجسته باد!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏187👍56😢24❤17👌4👎2
🟢 اندیشه تابان
☀️ یکشنبه روز خورشید است، مِهرروز.
خطا، ناراستی و فریب را بدانیم تا راست و استوار بیندیشیم و اندیشه دیگران را نیز به راستی و استواری بسنجیم.
پیشتر پنج بخش گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
و اینک بخش ششم:
♦️مراقب "یا" باشيد!
با هر کلمه و جملهای میتوان فریب داد و ممکن است فریب خورد!
ولی بعضی از کلمات حیلت مآب هستند و فریبناک. حواسمان را جمع نکنیم با یک "یا" ساده، کلاه سرمان میگذارند!
با اینکه هم در فارسی، هم عربی، هم انگلیسی، فقط دوحرف دارد؛ ولی خیلی معنادار است!
وقتی به ما بچههای دهه پنجاه و شصت گفتند: علم "یا" ثروت،
● یعنی این دو با هم جمع نمیشوند، علم بخواهی، ثروت نداری! ثروتمند باشی، حتما نادانی! [مانعةالجمع]
● یعنی راه سومی هم وجود ندارد، فقط دو گزینه پیش روی توست [مانعة الخلو]
● یعنی دو طرف "یا"، با یکدیگر ناسازگارند، مخالفند، معارضند. هر چه به سوی دارایی بروی، از دانش دور شدهای، و هر مقدار که طالب دانستن باشی، از ثروت فاصله گرفتهای! (تمانع دو طرف تردید).
■ وقتی کسی در گفتههایش "یا" به کار میبرد، زمین بازی را برای شما چیده، گزینههای روی میز شما را تعیین کرده،
پیشاپیش واکنش شما، و پاسختان را محدود کرده است...
¤ "یا" باید آنچه را من به عنوان دین و مذهب میگویم، بپذیری؛ "یا" آنکه بیدین و بدمذهب شدهای!
¤ "یا" همین نابسامانی و آشفته اوضاع کنونی ادامه پیدا کند؛ "یا" آنکه وضعیت بدتر و فاجعهبارتری روی خواهد داد!
¤ "یا" من باز بمانم و باشم، "یا" آنکه ایران ایرانستان میشود!
¤ "یا" با من و فرمانبردار و خاکسار من هستی؛ "یا" در برابر من، مخالف و دشمن من خواهی بود!
¤ "یا" نوکرِ آمریکا و گاو شیرده او هستیم، "یا" آنکه به یک جنگ بیپایان و پرزیان با آمریکا بپردازيم!
"یا" یک دوراهی را بر ما تحمیل میکند،
"یا" پیشفرضهایی را بر ذهن و اندیشه ما تحمیل میکند،
"یا" زمینهساز فریب است، بسترساز نیرنگ است،
بسیار مراقب "یا" باشیم
و باشید.....
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
☀️ یکشنبه روز خورشید است، مِهرروز.
خطا، ناراستی و فریب را بدانیم تا راست و استوار بیندیشیم و اندیشه دیگران را نیز به راستی و استواری بسنجیم.
پیشتر پنج بخش گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
و اینک بخش ششم:
♦️مراقب "یا" باشيد!
با هر کلمه و جملهای میتوان فریب داد و ممکن است فریب خورد!
ولی بعضی از کلمات حیلت مآب هستند و فریبناک. حواسمان را جمع نکنیم با یک "یا" ساده، کلاه سرمان میگذارند!
با اینکه هم در فارسی، هم عربی، هم انگلیسی، فقط دوحرف دارد؛ ولی خیلی معنادار است!
وقتی به ما بچههای دهه پنجاه و شصت گفتند: علم "یا" ثروت،
● یعنی این دو با هم جمع نمیشوند، علم بخواهی، ثروت نداری! ثروتمند باشی، حتما نادانی! [مانعةالجمع]
● یعنی راه سومی هم وجود ندارد، فقط دو گزینه پیش روی توست [مانعة الخلو]
● یعنی دو طرف "یا"، با یکدیگر ناسازگارند، مخالفند، معارضند. هر چه به سوی دارایی بروی، از دانش دور شدهای، و هر مقدار که طالب دانستن باشی، از ثروت فاصله گرفتهای! (تمانع دو طرف تردید).
■ وقتی کسی در گفتههایش "یا" به کار میبرد، زمین بازی را برای شما چیده، گزینههای روی میز شما را تعیین کرده،
پیشاپیش واکنش شما، و پاسختان را محدود کرده است...
¤ "یا" باید آنچه را من به عنوان دین و مذهب میگویم، بپذیری؛ "یا" آنکه بیدین و بدمذهب شدهای!
¤ "یا" همین نابسامانی و آشفته اوضاع کنونی ادامه پیدا کند؛ "یا" آنکه وضعیت بدتر و فاجعهبارتری روی خواهد داد!
¤ "یا" من باز بمانم و باشم، "یا" آنکه ایران ایرانستان میشود!
¤ "یا" با من و فرمانبردار و خاکسار من هستی؛ "یا" در برابر من، مخالف و دشمن من خواهی بود!
¤ "یا" نوکرِ آمریکا و گاو شیرده او هستیم، "یا" آنکه به یک جنگ بیپایان و پرزیان با آمریکا بپردازيم!
"یا" یک دوراهی را بر ما تحمیل میکند،
"یا" پیشفرضهایی را بر ذهن و اندیشه ما تحمیل میکند،
"یا" زمینهساز فریب است، بسترساز نیرنگ است،
بسیار مراقب "یا" باشیم
و باشید.....
مغالطه با "یا" را دوگانهسازی کاذب،
False Dilemma
نامند
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
❤86👍77👏16👌6🔥2
خلیج؛
به نــام فارس
به کـــــــــــــــــــــــــام عرب
هرازچندگاهی دادوفریاد، بیانیه و یادداشت، خطبه و خطابه، فراگیر میشود که
آی جهانیان، این آبراهه آتشین، به نام شمالنشیناش، فارس باید باشد:
خلیج فارس،
نه به نام جنوب-نشینهایش: عربها؛
این خط قرمز ماست، آن هم قرمز پررنگ!
🏝قشم: ۱۴۹۱ ک.م. مساحت؛ یعنی دوبرابر بحرین (۷۸۶)؛ دوبرابر سنگاپور (۷۳۵)، بزرگتر از هنگ کنگ (۱۱۱۴)...
با دره ستارگانش، با جنگل حرا، با ساحل لاکپشتها، با کوه کورکورا، با غار خربس، با بومگردی روستاهایش، میتوانست میزبان بهترین طرحهای ژئوتوریست باشد! میتوانست مریخ روی زمین بشود!
🏝کیش با ۹۰ ک.م مساحت، بنا بود "دبی" ایران باشد، مرکزی برای تجارت خاورمیانه، برای ترانزیت دریایی و هوایی، بنا بود تجربه چشمگیری باشد از مناطق آزاد تجاری.
خودتان بروید و ببینید چه بر سرش آمده است. کیش چیزی از دبی کم نداشت و ندارد، جز مدیریت و بهرهبرداری!
🏝لاوان با ۸۱ ک.م مساحت، میتوانست یک شهر دانشگاهی باشد! محیطی فراهم آمده برای اقامت و تحصیل دانشجویان و دانشپژوهان. یک جزیره-دانشگاه!
🏝لارک، ۴۸ ک.م مساحت، میتوانست یک مرکز پزشکی-پیراپزشکی جهانی باشد، با تکیه بر ظرفیت پزشکان ایرانی، و بهرهبرداری از تجربه درمانی ایرانی بهترین میزبان باشد برای درمانجویان.
🏝 ابوموسی، به جز آنکه نامش را بوموسی و باباموسی! بگوییم و در گزارش هواشناسی از آن نام ببریم میتوانست یک "شهر ارام" باشد. شهری پیشاصنعتی که به دور از هیاهوی جهان صنعت زده، گردشگران را در محیطی طبیعی و بدوی پذیرایی کند. جزیرهای با ۱۳ک.م. مساحت در آرامش دوقرن پیشین!
🏝خارک، ۲۰ ک.م، مساحت، پیشتر زیستگاه آهو بود، هم اکنونش را نمیدانم. میتوانست یک پارک ژوراسیک استوایی باشد! یا پهنه حفاظت شده برای زندگی حیوانات، و یک جاذبه توریستی برتر برای گردشگران طبیعت.
🏝 هندورابی با ۲۲ ک.م. مساحت میتوانست یک ایران کوچک باشد. میتوانست یک بازار باشد؛ یک راسته برای اصفهانیها که بیایند و یک "نقش جهان" در آن بسازند. یک بازار وکیل برای شیرازیها، آذریها، کردها، کرمانیها، خراسانیها... خیلی بزرگتر و زیباتر از بازار ابن بطوطه دبی!
🏝تنب بزرگ با بیش از ۱۰ ک.م. مساحت میتوانست یک شهربازی بزرگ باشد. یک جزیره در میانه آبهای خلیج فارس برای انجام ورزشهای آبی، سرگرمی و تفریح.
و باز جزیره داریم در این پهنه آبی...
من ایرانی هستم، از اینکه کسی نام خلیج فارس را برگرداند، ناخرسند میشوم،
ولی
سالهاست که
در نبود مدیریت،
در میانه تنگ نظریها و جناح بازیها،
در غلبه نگاه نظامی-امنیتی،
در تنگنای جاسوس پنداری و گروگان هراسی،
خلیج و تجارتش،
خلیج و گردشگریش،
خلیج و ترانزیت و صنعت هوانوردیاش،
خلیج و مخازن نفت و گازش،
خلیج فارس و همه داشتههایش،
عربی شده است؛
و برای ما ايرانيان تنها مانده
تعصب بر نام آن،
و آرزوی کوفتیِ بستن تنگهاش!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
به نــام فارس
به کـــــــــــــــــــــــــام عرب
هرازچندگاهی دادوفریاد، بیانیه و یادداشت، خطبه و خطابه، فراگیر میشود که
آی جهانیان، این آبراهه آتشین، به نام شمالنشیناش، فارس باید باشد:
خلیج فارس،
نه به نام جنوب-نشینهایش: عربها؛
این خط قرمز ماست، آن هم قرمز پررنگ!
🏝قشم: ۱۴۹۱ ک.م. مساحت؛ یعنی دوبرابر بحرین (۷۸۶)؛ دوبرابر سنگاپور (۷۳۵)، بزرگتر از هنگ کنگ (۱۱۱۴)...
با دره ستارگانش، با جنگل حرا، با ساحل لاکپشتها، با کوه کورکورا، با غار خربس، با بومگردی روستاهایش، میتوانست میزبان بهترین طرحهای ژئوتوریست باشد! میتوانست مریخ روی زمین بشود!
🏝کیش با ۹۰ ک.م مساحت، بنا بود "دبی" ایران باشد، مرکزی برای تجارت خاورمیانه، برای ترانزیت دریایی و هوایی، بنا بود تجربه چشمگیری باشد از مناطق آزاد تجاری.
خودتان بروید و ببینید چه بر سرش آمده است. کیش چیزی از دبی کم نداشت و ندارد، جز مدیریت و بهرهبرداری!
🏝لاوان با ۸۱ ک.م مساحت، میتوانست یک شهر دانشگاهی باشد! محیطی فراهم آمده برای اقامت و تحصیل دانشجویان و دانشپژوهان. یک جزیره-دانشگاه!
🏝لارک، ۴۸ ک.م مساحت، میتوانست یک مرکز پزشکی-پیراپزشکی جهانی باشد، با تکیه بر ظرفیت پزشکان ایرانی، و بهرهبرداری از تجربه درمانی ایرانی بهترین میزبان باشد برای درمانجویان.
🏝 ابوموسی، به جز آنکه نامش را بوموسی و باباموسی! بگوییم و در گزارش هواشناسی از آن نام ببریم میتوانست یک "شهر ارام" باشد. شهری پیشاصنعتی که به دور از هیاهوی جهان صنعت زده، گردشگران را در محیطی طبیعی و بدوی پذیرایی کند. جزیرهای با ۱۳ک.م. مساحت در آرامش دوقرن پیشین!
🏝خارک، ۲۰ ک.م، مساحت، پیشتر زیستگاه آهو بود، هم اکنونش را نمیدانم. میتوانست یک پارک ژوراسیک استوایی باشد! یا پهنه حفاظت شده برای زندگی حیوانات، و یک جاذبه توریستی برتر برای گردشگران طبیعت.
🏝 هندورابی با ۲۲ ک.م. مساحت میتوانست یک ایران کوچک باشد. میتوانست یک بازار باشد؛ یک راسته برای اصفهانیها که بیایند و یک "نقش جهان" در آن بسازند. یک بازار وکیل برای شیرازیها، آذریها، کردها، کرمانیها، خراسانیها... خیلی بزرگتر و زیباتر از بازار ابن بطوطه دبی!
🏝تنب بزرگ با بیش از ۱۰ ک.م. مساحت میتوانست یک شهربازی بزرگ باشد. یک جزیره در میانه آبهای خلیج فارس برای انجام ورزشهای آبی، سرگرمی و تفریح.
و باز جزیره داریم در این پهنه آبی...
من ایرانی هستم، از اینکه کسی نام خلیج فارس را برگرداند، ناخرسند میشوم،
ولی
سالهاست که
در نبود مدیریت،
در میانه تنگ نظریها و جناح بازیها،
در غلبه نگاه نظامی-امنیتی،
در تنگنای جاسوس پنداری و گروگان هراسی،
خلیج و تجارتش،
خلیج و گردشگریش،
خلیج و ترانزیت و صنعت هوانوردیاش،
خلیج و مخازن نفت و گازش،
خلیج فارس و همه داشتههایش،
عربی شده است؛
و برای ما ايرانيان تنها مانده
تعصب بر نام آن،
و آرزوی کوفتیِ بستن تنگهاش!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👍277👏36❤17😢10🔥6👎5👌3
سر نوشت
خلیج؛ به نــام فارس به کـــــــــــــــــــــــــام عرب هرازچندگاهی دادوفریاد، بیانیه و یادداشت، خطبه و خطابه، فراگیر میشود که آی جهانیان، این آبراهه آتشین، به نام شمالنشیناش، فارس باید باشد: خلیج فارس، نه به نام جنوب-نشینهایش: عربها؛ این خط قرمز…
برای آنکه مساحت جزایر نامبرده بهتر دانسته شود،
بدانیم که مساحت میدان آزادی تهران
۵۰ هزار مترمربع است،
و هر کیلومتر مربع، ۲۰ میدان آزادی را در خود جای میدهد.
پس کوچکترین جزیره نامبرده در متن فوق، تنب بزرگ، ۲۰۰ برابر میدان آزادی مساحت دارد!
بدانیم که مساحت میدان آزادی تهران
۵۰ هزار مترمربع است،
و هر کیلومتر مربع، ۲۰ میدان آزادی را در خود جای میدهد.
پس کوچکترین جزیره نامبرده در متن فوق، تنب بزرگ، ۲۰۰ برابر میدان آزادی مساحت دارد!
👍104❤17👏6😢1
معجزهی وارونه!
حکایت کنند که
چون محمد مصطفی از دنیا رخت بربست، کسانی در حجاز، ادعای پیامبری کردند، مشهورترينشان مردی بود به نام مُسَیلَمه.
او آبادی به آبادی میرفت و همگان را به خویشتن فرامیخواند.
مردم یکی از این آبادیها به مسیلمه گفتند:
پیشتر مصطفی از دِه همسایه گذشت؛ به او گفتند که چاه، کمآب شده، او از آب چاه وضو ساخت و به معجزهاش چاه پرآب شد. حال چاه ده ما نیز کمآب است، تو نیز اگر پیامبری، معجزهای کن و چاه پرآب کن!
مسیلمه بر آن چاه، دست و رو بشست، چاه از اساس خشک شد و هیچ آب در آن نیامد!
مردمان بر او نهیب زدند که محمد مصطفی، آب چاه بیفزود و تو چاه را خشکاندی!
گفت:
معجزه، معجزه است؛ گاه از این سو، و گاه از آن سو!
ما هر دو پیامبریم، مصطفی به فزونی و برکت معجزه کرده است،
و من به خشکی و نابودی!
آری،
پیامآوران نیکی و زیبایی و راستی،
معجزه میکنند به شادی و آشتی و فزونی و بهروزی؛
و پیغامداران پلشتی و فریب و دروغ،
معجزهشان اندوه است و جنگ و ویرانی و سیهبختی...
بسیار معجزه دیدهایم و دیدهاید؛
بایست ایمان بیاوریم....
ایمان بیاوریم که
درخت سیب، خرزهره نمیرویاند!
و گل نرگس شهلا، بوی خوش دارد و ایستاده در گرما و سرما...
و نرگس دروغین، تنها صورتکی دارد، زودپژمرده و بی هیچ بوی!
ایمان بیاوریم به معجزههای وارونه؛
به رودخانههای خشک،
به سرزمینِ زرخیزِ تهیدست،
به دانایان در خانه نشسته،
به مهملبافان بر صدر بنشانده،
به شمارِ پرشمار دربندان و بَرداران،
به بندرِ سوخته،
به قطارِ برافروخته،
به هواپیمایِ بر آسمان دوخته...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
حکایت کنند که
چون محمد مصطفی از دنیا رخت بربست، کسانی در حجاز، ادعای پیامبری کردند، مشهورترينشان مردی بود به نام مُسَیلَمه.
او آبادی به آبادی میرفت و همگان را به خویشتن فرامیخواند.
مردم یکی از این آبادیها به مسیلمه گفتند:
پیشتر مصطفی از دِه همسایه گذشت؛ به او گفتند که چاه، کمآب شده، او از آب چاه وضو ساخت و به معجزهاش چاه پرآب شد. حال چاه ده ما نیز کمآب است، تو نیز اگر پیامبری، معجزهای کن و چاه پرآب کن!
مسیلمه بر آن چاه، دست و رو بشست، چاه از اساس خشک شد و هیچ آب در آن نیامد!
مردمان بر او نهیب زدند که محمد مصطفی، آب چاه بیفزود و تو چاه را خشکاندی!
گفت:
معجزه، معجزه است؛ گاه از این سو، و گاه از آن سو!
ما هر دو پیامبریم، مصطفی به فزونی و برکت معجزه کرده است،
و من به خشکی و نابودی!
آری،
پیامآوران نیکی و زیبایی و راستی،
معجزه میکنند به شادی و آشتی و فزونی و بهروزی؛
و پیغامداران پلشتی و فریب و دروغ،
معجزهشان اندوه است و جنگ و ویرانی و سیهبختی...
کاملی گر خاک گیرد، زر شود
ناقص ار زر برد، خاکستر شود
بسیار معجزه دیدهایم و دیدهاید؛
بایست ایمان بیاوریم....
ایمان بیاوریم که
درخت سیب، خرزهره نمیرویاند!
و گل نرگس شهلا، بوی خوش دارد و ایستاده در گرما و سرما...
و نرگس دروغین، تنها صورتکی دارد، زودپژمرده و بی هیچ بوی!
ایمان بیاوریم به معجزههای وارونه؛
به رودخانههای خشک،
به سرزمینِ زرخیزِ تهیدست،
به دانایان در خانه نشسته،
به مهملبافان بر صدر بنشانده،
به شمارِ پرشمار دربندان و بَرداران،
به بندرِ سوخته،
به قطارِ برافروخته،
به هواپیمایِ بر آسمان دوخته...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏275👍61❤27😢20👌4👎3🤔1
شطحیات *
اگر مردی، بیا برو آبادان، برو ببین بچه دبستانیها در زیرزمین غنی سازی میکنند، یک وعدهاش میشود نهصد میلیون تومان، با نوشابه و سالاد. پای مرغش که حرف ندارد، با مازوت که دست به یکی بکنه، جام جهانی قطر را هم زغال میکنه یک جوری که با کاردک تیکه تیکه هاش را از بندر فرح جمع کردند، اون وقت عربها آمدند و آب را ریختند همانجا که میسوخت! ظریف میگفت کارشناسان برق غلط میکنند که گاو شیرده باشند و شش میلیارد دلار را بالا بکشند، دلار بالا کشید، اصلا باید یک خر جفتک انداز بیاید و نگذارد که بانک آینده فاحشهخانه بشود، باید همه از بابک زنجانی یاد بگیریم و برویم کانادا و زندانهای آنجا را wallstreet کنیم. من شنیدهام اگر دبیرستانها را ببندند و به جایش خانه سالمندان باز بکنند از ملکوت برایشان پیامک میآید آن وقت میتوانند هلیکوپتر خدمت تولید کنند و از پشتسرشان هم صدا بشنوند. دیروز داشتم خاطرات توفان نوح را مرور میکردم که FATF آمد تا مرا تعلیق کند، رو در رویش ایستادم و گفتم ای لعین حقهباز، میکنی تو اشتباه در هر نماز! قهر کرد و با موشک رفت بندر، ولی حوالی نیشابور دچار حادثه شد و افتاد توی خلیج همیشه فارس. از تو استخر که درش آورده بودند یک ریز میگفت باید رفراندوم برگزار کنیم حتی اگر پنج درصد رای بیاورند، یا کمتر، باید قانون حجاب، عفاف شود تا جنبش فواحش دچار تشویش اذهان عمومی گردد. هم شاهزاده داریم هم تاجزاده، چی کم داریم؟ یک بادبزن، یک آفتابه، یک لنگ یمنی و یک حسین خان تنگهبند!
* وقتی کسی به سرش میزد، یا به هر دلیلی! نمیتوانست مثل آدم عاقل حرف بزند؛ میزد به شطحیات گفتن. شطحیه یعنی سَرریزِدیگ!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
اگر مردی، بیا برو آبادان، برو ببین بچه دبستانیها در زیرزمین غنی سازی میکنند، یک وعدهاش میشود نهصد میلیون تومان، با نوشابه و سالاد. پای مرغش که حرف ندارد، با مازوت که دست به یکی بکنه، جام جهانی قطر را هم زغال میکنه یک جوری که با کاردک تیکه تیکه هاش را از بندر فرح جمع کردند، اون وقت عربها آمدند و آب را ریختند همانجا که میسوخت! ظریف میگفت کارشناسان برق غلط میکنند که گاو شیرده باشند و شش میلیارد دلار را بالا بکشند، دلار بالا کشید، اصلا باید یک خر جفتک انداز بیاید و نگذارد که بانک آینده فاحشهخانه بشود، باید همه از بابک زنجانی یاد بگیریم و برویم کانادا و زندانهای آنجا را wallstreet کنیم. من شنیدهام اگر دبیرستانها را ببندند و به جایش خانه سالمندان باز بکنند از ملکوت برایشان پیامک میآید آن وقت میتوانند هلیکوپتر خدمت تولید کنند و از پشتسرشان هم صدا بشنوند. دیروز داشتم خاطرات توفان نوح را مرور میکردم که FATF آمد تا مرا تعلیق کند، رو در رویش ایستادم و گفتم ای لعین حقهباز، میکنی تو اشتباه در هر نماز! قهر کرد و با موشک رفت بندر، ولی حوالی نیشابور دچار حادثه شد و افتاد توی خلیج همیشه فارس. از تو استخر که درش آورده بودند یک ریز میگفت باید رفراندوم برگزار کنیم حتی اگر پنج درصد رای بیاورند، یا کمتر، باید قانون حجاب، عفاف شود تا جنبش فواحش دچار تشویش اذهان عمومی گردد. هم شاهزاده داریم هم تاجزاده، چی کم داریم؟ یک بادبزن، یک آفتابه، یک لنگ یمنی و یک حسین خان تنگهبند!
* وقتی کسی به سرش میزد، یا به هر دلیلی! نمیتوانست مثل آدم عاقل حرف بزند؛ میزد به شطحیات گفتن. شطحیه یعنی سَرریزِدیگ!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏137👍32❤14😁12😢9👌8👎2
قنیسازی!
یک عده کم اطلاع و قدرنشناس، گوشه و کنار، در این روزنامههای غیرکیهانی یا محیط مجازی به جز ایتا یا شبکههای تلویزیونی ناپایداری، یک سری القائات اهریمنی و وسوسههای شیطانی میکنند که
مگر غنی به معنای ثروتمند و دارا نیست، و غنیسازی یعنی ثروتمند کردن، بینیاز نمودن؛ پس چرا ما هر چی که غنیسازی میکنیم داراییمان کمتر میشود؟! با این غنیسازی نه برق برایمان مانده، نه ریالمان ارزشی دارد، نه زیرساخت، نه رونما! این چگونه غنا و غنیسازی است که جز تهیدستی و نابودی ثمرهای نداشته؟!
اینها نمیدانند که آنچه روی میدهد غنیسازی نیست، بلکه قنیسازی است! یک چیزی را از زبان بزرگان شنیدهاند، ولی املایش را نادرست نوشتهاند و به جای ق غ گذاشتهاند! زهی ناآگاهی! وای از فهم نادرست! ای بیداد از بیسوادی!
بله، قنیسازی است. حال بروید خدمت جناب دهخدا تا بفهمید قنیسازی یعنی چه!
بهبه چه واژه پرمعنایی!
یکم آنکه قنی یعنی خشنود! وقتی چیزی نداری، بیدغدغه و دلآرام، به خیال راحت و دل خوش، برای خودت آفاق و انفس را سیر میکنی!
مگر سروده خواجه شیراز را نشنیدی که:
در این بازار اگر سودی ست با درویش خرسند است /
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی!
ببینید، جناب حافظ هفتصد سال پیش از خدا میخواسته که او را به درویشی و ناداری، خشنود کند! یعنی همین قنیسازی!
دوم آنکه نیزه را قنی گویند! پس قنیسازی یعنی نیزه ساختن! حال این نیزه که ساخته میشود به کجا و تا کجا فرومیرود، خدا میداند!
سوم آنکه قنی، چاه است؛ چنانکه مقنی چاهکن باشد. پس قنیسازی یعنی چاه کندن.
پس بیجهت فریاد نکنید و نق نزنید. غنیسازی نبوده و نیست؛ بلکه قنیسازی است به هر سه معنایش!
از این همه گذشته، قنیسازی هفت حرف دارد! میدانید یعنی چه؟! نه، نمیدانید! عارفان بزرگ میدانند! یعنی هفت آسمان! هفت دریا! هفت اقلیم! چهار نقطه دارد! میدانید یعنی چه؟!
نه، نمیدانید!
یعنی عناصر اربعه.
بزرگ عارف تخت سلیمان، ملامحسن امیرقائد گفته است که قنیسازی همانا آباء سبعه است و امهات اربعه!
این سخن پر از نکات عرفانی است که فقط خود جناب ملامحسن از آن خبر دارد!
حالا باز بروید و درباره آنچه حتی نوشتنش را هم بلد نیستید، اظهارنظر کنید!!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
یک عده کم اطلاع و قدرنشناس، گوشه و کنار، در این روزنامههای غیرکیهانی یا محیط مجازی به جز ایتا یا شبکههای تلویزیونی ناپایداری، یک سری القائات اهریمنی و وسوسههای شیطانی میکنند که
مگر غنی به معنای ثروتمند و دارا نیست، و غنیسازی یعنی ثروتمند کردن، بینیاز نمودن؛ پس چرا ما هر چی که غنیسازی میکنیم داراییمان کمتر میشود؟! با این غنیسازی نه برق برایمان مانده، نه ریالمان ارزشی دارد، نه زیرساخت، نه رونما! این چگونه غنا و غنیسازی است که جز تهیدستی و نابودی ثمرهای نداشته؟!
اینها نمیدانند که آنچه روی میدهد غنیسازی نیست، بلکه قنیسازی است! یک چیزی را از زبان بزرگان شنیدهاند، ولی املایش را نادرست نوشتهاند و به جای ق غ گذاشتهاند! زهی ناآگاهی! وای از فهم نادرست! ای بیداد از بیسوادی!
بله، قنیسازی است. حال بروید خدمت جناب دهخدا تا بفهمید قنیسازی یعنی چه!
بهبه چه واژه پرمعنایی!
یکم آنکه قنی یعنی خشنود! وقتی چیزی نداری، بیدغدغه و دلآرام، به خیال راحت و دل خوش، برای خودت آفاق و انفس را سیر میکنی!
مگر سروده خواجه شیراز را نشنیدی که:
در این بازار اگر سودی ست با درویش خرسند است /
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی!
ببینید، جناب حافظ هفتصد سال پیش از خدا میخواسته که او را به درویشی و ناداری، خشنود کند! یعنی همین قنیسازی!
دوم آنکه نیزه را قنی گویند! پس قنیسازی یعنی نیزه ساختن! حال این نیزه که ساخته میشود به کجا و تا کجا فرومیرود، خدا میداند!
سوم آنکه قنی، چاه است؛ چنانکه مقنی چاهکن باشد. پس قنیسازی یعنی چاه کندن.
پس بیجهت فریاد نکنید و نق نزنید. غنیسازی نبوده و نیست؛ بلکه قنیسازی است به هر سه معنایش!
از این همه گذشته، قنیسازی هفت حرف دارد! میدانید یعنی چه؟! نه، نمیدانید! عارفان بزرگ میدانند! یعنی هفت آسمان! هفت دریا! هفت اقلیم! چهار نقطه دارد! میدانید یعنی چه؟!
نه، نمیدانید!
یعنی عناصر اربعه.
بزرگ عارف تخت سلیمان، ملامحسن امیرقائد گفته است که قنیسازی همانا آباء سبعه است و امهات اربعه!
این سخن پر از نکات عرفانی است که فقط خود جناب ملامحسن از آن خبر دارد!
حالا باز بروید و درباره آنچه حتی نوشتنش را هم بلد نیستید، اظهارنظر کنید!!
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
👏226👍47😁39❤14👎6🤔3
🟢 اندیشه تابان
☀️ یکشنبهای دیگر گذشت، ولی آفتاب همچنان میتابد، بر دیگر سرزمینها، تا روشنایی همواره باشد و تاریکی بر کنار رود.
پیشتر شش گفتار گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
مراقب "یا" باشيد!
و اینک بخش هفتم:
من یا دشــــــــــــــــمن!
گذشت که دوگانهسازی کاذب، گونهای مغالطه است،
و بسیاری از چنین دوگانهای بهره میبرند که:
من هستم و دشمن!
و دشمن چنان و چنین زشتی و پلشتی دارد، ناروا و تباه است؛
پس من زیبا و شایسته و پیراسته هستم!
بسیاری از مجادلات مذهبی،
و کشمکشهای سیاسی؛
در سایه این مغالطه شکل میگیرند،
شعلهور میشوند،
و برای همیشه فریب میکارند
و کینه درو کنند
و به تنورِ گداخته به نادانی،
نان خود پختهاند.
روزگار جنگ سرد میان
آمریکایِ کاپیتالیست
و شوروی کمونيست؛
این ناکارآمدی آن را فریاد میکرد،
و آن نادادگری این را...
هر دو چنین فریب میدادند که
من یا دشمن؛
نادرستی و ناگواری او،
دلیل بر راستی و استواری من است.
نه!
فریب نخوریم!
این گونه نیست که همواره یک سوی جنگ و درگیری حق باشد و سوی دیگر باطل!
بلکه
هر دو ناراست، هر دو سو پلیدند.
به سخن دیگر؛
باطل بودنِ یک سویِ درگیری و جنگ،
به هیچ وجه ملازمهای با
حق بودن سوی دیگر ندارد!
این فریبکاری، ترکیبی از دو مغالطه است؛
"یا" و "ربط"
نخست شما را در یک دوگانه "من یا دشمن"
محصور میکند،
و دوم آنکه تباهی دشمن را دلیل بر پاکی و پیراستگی خویشتن میشمرد.
از این پس دوگانههای
جمهوریخواه و دموکرات،
اصلاحطلب و اصولگرا،
دیندار و روشنفکر،
سنتی و مدرن،
غربگرا و روسدوست،
را با این دیدگاه بنگرید،
ممکن و محتمل است که
ما ایرانیها میگوییم:
دیگ به دیگچه میگوید: روت سیاه!
این حقیقت بسیاری از وصلهزدنها و ستیزهاست...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
☀️ یکشنبهای دیگر گذشت، ولی آفتاب همچنان میتابد، بر دیگر سرزمینها، تا روشنایی همواره باشد و تاریکی بر کنار رود.
پیشتر شش گفتار گذشت:
ادعای بیدلیل
دلیل، همان ادعا
اثبات ناپذیر
دلیل، همراستا با ادعا
نیمه دلیل، نیمچه حقیقت
مراقب "یا" باشيد!
و اینک بخش هفتم:
من یا دشــــــــــــــــمن!
گذشت که دوگانهسازی کاذب، گونهای مغالطه است،
و بسیاری از چنین دوگانهای بهره میبرند که:
من هستم و دشمن!
و دشمن چنان و چنین زشتی و پلشتی دارد، ناروا و تباه است؛
پس من زیبا و شایسته و پیراسته هستم!
بسیاری از مجادلات مذهبی،
و کشمکشهای سیاسی؛
در سایه این مغالطه شکل میگیرند،
شعلهور میشوند،
و برای همیشه فریب میکارند
و کینه درو کنند
و به تنورِ گداخته به نادانی،
نان خود پختهاند.
روزگار جنگ سرد میان
آمریکایِ کاپیتالیست
و شوروی کمونيست؛
این ناکارآمدی آن را فریاد میکرد،
و آن نادادگری این را...
هر دو چنین فریب میدادند که
من یا دشمن؛
نادرستی و ناگواری او،
دلیل بر راستی و استواری من است.
نه!
فریب نخوریم!
این گونه نیست که همواره یک سوی جنگ و درگیری حق باشد و سوی دیگر باطل!
بلکه
هر دو ناراست، هر دو سو پلیدند.
به سخن دیگر؛
باطل بودنِ یک سویِ درگیری و جنگ،
به هیچ وجه ملازمهای با
حق بودن سوی دیگر ندارد!
این فریبکاری، ترکیبی از دو مغالطه است؛
"یا" و "ربط"
نخست شما را در یک دوگانه "من یا دشمن"
محصور میکند،
و دوم آنکه تباهی دشمن را دلیل بر پاکی و پیراستگی خویشتن میشمرد.
از این پس دوگانههای
جمهوریخواه و دموکرات،
اصلاحطلب و اصولگرا،
دیندار و روشنفکر،
سنتی و مدرن،
غربگرا و روسدوست،
را با این دیدگاه بنگرید،
ممکن و محتمل است که
■ هر دو ناراست و تباهشیوه باشند
ما ایرانیها میگوییم:
دیگ به دیگچه میگوید: روت سیاه!
این حقیقت بسیاری از وصلهزدنها و ستیزهاست...
محمد سلطانی رنانی
سر نوشت
https://www.tg-me.com/soltanirenani600
Telegram
سر نوشت
📝 یادداشتهای محمد سلطانی رنانی
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
✍ قلم بر دوش، آموزگار، دین دانِِ بینشان
🆔️ @msr600600
[email protected]
Instagram page:
@mhmdrnny
https://msr600.blog.ir
❤66👍49👏12👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
برای سرزمینم...
سروده و نوایِ
همکار و دوست گرامی
استاد ادبیات دانشگاه اصفهان
دکتر مسعود آلگونه
سروده و نوایِ
همکار و دوست گرامی
استاد ادبیات دانشگاه اصفهان
دکتر مسعود آلگونه
👏74❤38👍7👌2