Telegram Web Link
عید قربان،
قربانی منیت ها و آغازی بر همدلی های راهبرانه


https://www.tg-me.com/Sopskf/7465


✍️رئوف آذری*


گذر تاریخی عُمر و تجارب زیسته هریک از ما، باید تا به امروز این فهم را شکل داده باشد که هرچه ما در هیٲت و مقام انسانی، تواناتر و مجهزتر به ابزار و داراتر در بعد تکنولوژیکی، دارایی و حتی هوش روز مصنوعی باشیم باز ناتوانتر از آنیم که به تنهایی و بدون پذیرش و کمک دیگری، بتوانیم زندگی را سامان داده و معنابخشیم..

چندسال قبل، صاحب این قلم در گردهمایی بزرگ خانوادگی، رشته کلام به دست گرفته، به نقل از دایی والده گرانسنگ، یادآور شدم که ارزش فامیلی حتی اگر چون پاروی برف روبی باشد که فقط در فصلی از سال و آن هم چند روز در ماه، کارکرد داشته باشد اما مساعدت به گاهش، انکارناپذیراست.
همان جا، عزیز دیگری از فامیل، به نشان تٲیید، تکمیل کرد و اضافه کرد:"اعضای فامیل، چون مصالح ساختمانی اند که هر کدام، ایفاگر نقشی اند.
گاهی کسی، پنجره می شود و دیگری دیوار، سقف، سنگ، آجر، ملات و ... اما یادمان باشد که هریک، بلاخره صاحب نقشی واضح یا پنهان است ولی هیچ کس، علاف و عاطل و بی ثمر نیست و هرکس، جای خود، کاربستی ویژه دارد که قابل اتکاء و احترام است"

آنجا بود که من سخنران دانشگاهی، از دانش بومی بیشتر الهام گرفتم و همانجا با خود عهد بستم نه تنها به اعضای خانواده، قوم و خویش، بلکه به نسبت همشهریانم، هموطنانم، هم مسلکانم و فراتر همه شهروندان جهان پیرامونم فارغ از نژاد، زبان، آیین و باور، جناح و گرایش سیاسی و... صدالبته فارغ از کارکرد ابزاری، نگاهی معطوف به اثربخشی داشته باشم و اصل را بر برائت در کارکرد درست گذاشته و چنانچه خلاف آن ثابت شد، به تصمیم و استراتژی روز موکول کنم.

همان نیز موجد گشودن دروازه ای به زندگی شد که هنوز که هنوز است محصول آن را نصیب می برم ...

همه محتاج آنیم که از موضع خودمحوری و بی نیازی، کمی عدول کرده و پایین آییم و بر نقش و کارکرد دیگری در هر مقام و هرجایی، ایمان بیاوریم و به موقع فهم کنیم که هر یک و دوی ما، چه سان می توانند نقایص هم را و کژکارکردی های یکدیگر را پوشش داده، مرتفع کنیم و چگونه و چه بزرگ منشانه، امکان اشتراک داشته ها و رفع نقص های دیگری را عهده دار شویم.

گرچه هریک به تبع انسانی و نیاز و آزِمان، امکان بخشندگی و از طرفی دیگر طلب کردن ها را داریم اما چه نکوست که بی توجه به دارندگی های روزمان، بیشتر در نداشته های مان درنگ کرده و با خروج از پوسته منیت به مغز نیاز، اهتمام ورزیم و از سر فهم به موقع، در مسیر همدلی ها، مساعدت ها و همراهی ها قدم نهیم.

باشد که با خروج از دایره منیت، فرصت همرسانی همدلی ها بیابیم و راهبرانه اعیاد و ایام را با اهتمام به نقش دیگر همنوعان و حتی غور در اثربخشی سایر زیستمندان بر غنای زیست جمعی مبارک گردانیم که پایداری صلح، در فهم به گاه همدلی های راهبرانه است...


عیدتان با همدلی، مبارک ...
___

پ.ن:
تصویر حاصل دوربین نگارنده در اطراف روستای گردشگری موسالان حدفاصل میراباد به سردشت در سال گذشته است.

*کنشگر صلح و محیط زیست، پژوهشگر گردشگری صلح

🌹❤️🌹

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#عیدقربان
#عیدمبارکی
#همدلی_های_راهبرانه

@sopskf
Forwarded from سیروان
عید قربان، قربانی منیت ها و آغازی بر همدلی های راهبرانه


✍️رئوف آذری- کنشگر صلح و محیط زیست


گذر تاریخی عُمر و تجارب زیسته هریک از ما، باید تا به امروز این فهم را شکل داده باشد که هرچه ما در هیٲت و مقام انسانی، تواناتر و مجهزتر به ابزار و داراتر در بعد تکنولوژیکی، دارایی و حتی هوش روز مصنوعی باشیم باز ناتوان تر از آنیم که به تنهایی و بدون پذیرش و کمک دیگری، بتوانیم زندگی را سامان داده و معنابخشیم..
چندسال قبل، صاحب این قلم درگردهمایی بزرگ خانوادگی، رشته کلام به دست گرفته، به نقل از دایی والده گرانسنگ، یادآور شدم که ارزش فامیلی حتی اگر چون پاروی برف روبی باشدکه فقط در فصلی از سال و آن هم چند روز در ماه، کارکرد داشته باشد اما مساعدت به گاهش، انکارناپذیراست.
همان جا، عزیز دیگری از فامیل، به نشان تٲیید، تکمیل کرد و اضافه کرد:"اعضای فامیل، چون مصالح ساختمانی اند که هر کدام، ایفاگر نقشی اند.
گاهی کسی، پنجره می شود و دیگری دیوار، سقف، سنگ، آجر، ملات و ... اما یادمان باشد که هریک، بلاخره صاحب نقشی واضح یا پنهان است ولی هیچ کس، علاف و عاطل و بی ثمر نیست و هرکس، جای خود، کاربستی ویژه دارد که قابل اتکاء و احترام است"
آنجا بود که من  سخنران دانشگاهی، از دانش بومی بیشتر الهام گرفتم و همانجا با خود عهد بستم نه تنها به اعضای خانواده، قوم و خویش، بلکه به نسبت همشهریانم، هموطنانم، هم مسلکانم و فراتر همه شهروندان جهان پیرامونم فارغ از نژاد، زبان، آیین و باور، جناح و گرایش سیاسی و... صدالبته فارغ از کارکرد ابزاری، نگاهی معطوف به اثربخشی داشته باشم و اصل را بر برائت در کارکرد درست گذاشته  و چنانچه خلاف آن ثابت شد، به تصمیم و استراتژی روز موکول کنم.
همان نیز موجد گشودن دروازه ای به زندگی شد که هنوز که هنوز است محصول آن را نصیب می برم ...
همه محتاج آنیم که از موضع خودمحوری و بی نیازی، کمی عدول کرده و پایین آییم و بر نقش و کارکرد دیگری در هر مقام و هرجایی، ایمان بیاوریم و به موقع فهم کنیم که هر یک و دوی ما، چه سان می توانند نقایص هم را و کژکارکردی های یکدیگر را پوشش داده، مرتفع کنیم و چگونه و چه بزرگ منشانه، امکان اشتراک داشته ها و رفع نقص های دیگری را عهده دار شویم.
گرچه هریک به تبع انسانی و نیاز و آزِمان، امکان بخشندگی و از طرفی دیگر طلب کردن ها را داریم اما چه نکوست که بی توجه به دارندگی های روزمان، بیشتر در نداشته های مان درنگ کرده و با خروج از پوسته منیت به مغز نیاز، اهتمام ورزیم و از سر فهم به موقع، در مسیر همدلی ها، مساعدت ها و همراهی ها قدم نهیم.
باشد که با خروج از دایره منیت، فرصت همرسانی همدلی ها بیابیم و راهبرانه اعیاد و ایام را با اهتمام به نقش دیگر همنوعان و حتی غور در اثربخشی سایر زیستمندان بر غنای زیست جمعی مبارک گردانیم که پایداری صلح، در فهم به گاه همدلی های راهبرانه است...

عیدتان با همدلی، مبارک ...


@sirwan_weekly

سیروان_رسانه_مرجع_مناطق_کردنشین
2
Forwarded from ارزیابی شتابزده (Mohammadreza Eslami)
✍️خردمندان عالم
(مشاجره زننده دونالد ترامپ و ایلان ماسک)

محمدرضا اسلامی

🔵جردن پیترسون روانشناس صاحبنام بین‌المللی جمله جالبی دارد که مصداق این اتفاقات اخیر است:
«…امر زشت(Ugly thing) یعنی دیدن یک انسان پیر که infant (کودک) باقی مانده باشد.»

پیترسون بارها در سخنرانی‌هایش این مضمون را گفته که مشمئزکننده‌ترین و چندش‌آورترین صحنه، دیدن فردی است که به میان‌سالی/سالخوردگی رسیده اما کودک باقی‌مانده است. از این زشت‌تر نیست.

You are an old infant, and that’s an ugly thing.

🔵رفت و برگشت توئیت‌های ایلان ماسک و دونالد ترامپ و سطح نازل حرف‌هایی که ظرف چندساعت اخیر رد و بدل شد میلیون‌ها نفر را در دنیا متحیر کرد!
جدای از اینکه این مشاجره کلامی پیرامون چه چیزی شکل گرفته «سطح» حرفهایی که زده‌شد از سطح دعوای دو نوجوان‌دبیرستانی پائین‌تر بود. این سوال مطرح می‌شود که آیا زمام حکمرانی این دنیا در دست خردمندان است؟!

حافظ می گوید:
زیرکی را گفتم این احوال بین/ خندید و گفت/
صعب روزی، بوالعجب کاری،
پریشان عالمی

🔵 ولادیمیر پوتین یک رفیق گرمابه و‌ گلستان داشت به نام
یوگنی پریگوژین. این آقای پریگوژین شخص باعرضه ‌ای بود و در هر کاری دستی داشت و یک هزاردستان واقعی بود! در کنار بازرگانی و فعالیت‌های تجاری، گروه واگنر را هم مدیریت می‌کرد و از هر یک از انگشت‌هایش هنری می‌بارید. در جریان حمله روسیه به اوکراین این آقای پریگوژن با استفاده از نیروهای واگنر و حتی با بکارگیری «زندانیان آزادشده در ازای خدمت نظامی» در نبردهای کلیدی مانند باخموت حضور فعال داشت. با این حال، او به‌تدریج به یکی از منتقدان فرماندهی نظامی روسیه یعنی عالیجناب ولادیمیر تبدیل شد. به دلیل «اعتماد به نفس» فراوان، یک نیمچه شورشی هم علیه پوتین به‌راه انداخت که سریعا با واسطه‌گری بلاروس پایان یافت.

کمتر از دو ماه بعد جت شخصی این آقای پریگوژن سقوط کرد! به تعبیر حافظ، زیرکی را گفتم این احوال بین:
ولادیمیر پوتین اعلام کرد که دلیل سقوط هواپیما، انفجار نارنجک‌های دستی در داخل هواپیما بوده و هیچ عامل خارجی در این حادثه نقش نداشته است!

🔵 تفاوت آمریکا با روسیه در این است که در آمریکا «امر قدرت» مهارشده‌تر است و «رسانه» حضور جدی‌تری در جامعه دارد. لذا حکمران «فعال مایشاء» نیست. او حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند فعال مایشاء باشد. اما «سوال اصلی» پیرامون دعوای ایلان با دونالد یا دعوای ولادیمیر با یوگینی نیست. سوال اصلی این است که:
آیا زمام حکمرانی این دنیا در دست خردمندان است؟

بدیهی است که خیر! پس سوال اینجاست که فلسفه نظم موجود در این دنیا و توسعه تکنولوژی و دانش محصول چیست؟

چگونه است که بشر در سایه نظم و ساختار، توانسته دانشگاه‌هایی مانند استنفورد و هاروارد را شکل دهد و از محصول همان دانشگاه‌ها توانسته دانش پزشکی و مهندسی را توسعه دهد. اگر خردمندان بر صدر مصطبه این عالم نیستند پس دانش چگونه تولید شده/می‌شود؟

🔵انسان معاصر در مسیر رشد و بلوغ خود سعی و خطاهای بسیار کرده و کوشیده که با «طراحی ساختار»ها قدرت را مهار و به کنترل درآورد. اما جریان «مهار قدرت» هنوز ناپخته و نابالغ است. خردمندان این عالم نقش فعال/جدی در سطح مدیریتِ خُرد امور دارند ولی در سطح کلان، بازی در دست خردمندان نیست.
آن Ugly thing به تعبیر جردن پیترسون حضور فعالی در لایه های اصلی قدرت داراست و امر خردورزی، حضور کمرنگی در سطحِ کلان اداره دنیا داراست.

🔵یکی از مصادیق و نمونه های Ugly thing محمود احمدی نژاد است. زمانی که به قدرت رسید ناگهان شروع کرد به انکار هولوکاست و با این کارش هزینه‌های بسیار به کشور ایران تحمیل‌ کرد (بی دلیل). اما امروز ‌بعد از ۶۰۰ روز سکوت در قبال سلاخی پنجاه هزار زن و کودک بی‌پناه در غزه، به مجارستان رفته که در مورد محیط‌زیست و تغییرات اقلیمی سخنرانی کند!
کدام جریان از خردورزی آن رفتار در برابر هولوکاست را تایید می‌کرد و کدام عاطفه و خرد انسانی این سکوت در برابر غزه را تایید می‌کند؟

🔵امر زشت یا Ugly thing حضور جدی در عرصه کلان مدیریت این دنیا داراست. کودکان میانسال و سالخورده رشته اداره امور این عالم را در دست دارند و خردمندان درگیر مسائل خرد هستند.
چرا؟

🔵 پاسخ به این سوال دشوار است.
شاید یکی از دلایل این واقعیت تلخ، به این حقیقت برمی‌گردد که اهل خرد، اهل چالش نیستند. ترجیح می‌دهند که در سطحی محدود و با «چالش‌های کنترل‌شده» مواجه شوند. مثلا در گوشه آزمایشگاهی در کیوتو به مطالعه سلول‌های بنیادی انسان بنشیند یا در آزمایشگاه لارنس به مسئله شکافت هسته‌ای بپردازد، ولی حاضر نیست که نماینده کنگره شود یا با ولادیمیرهایِ دنیا سرشاخ بشود.

جریان خرد و خردورزی در وضعیت زیست انسان امروز مقصر است. توئیت‌های چندساعت اخیر این دو نفر مصداق این کلام حافظ است:
پریشان عالمی ست.

www.tg-me.com/solseghalam/2525
Forwarded from جامعه شناسی صلح (HanifNJ)
🔻قتل های تکرارشونده در الگوی فرودستی جنسیتی؛ الگویابی نظری در قتل الهه حسین نژاد

عباس نعیمی جورشری
| مدیر گروه جامعه شناسی حقوق انجمن جامعه‌شناسی ایران
• انصاف نیوز _ ۱۷ خرداد ۰۴


▪️الهه حسین‌نژاد، دختر ۲۴ ساله‌ای از اسلامشهر، در روز جمعه ۴ خرداد ۱۴۰۴ پس از ترک محل کارش در سعادت‌آباد تهران ناپدید شد. آخرین تماس او با خانواده‌اش حدود ساعت ۱۹:۴۰ همان شب بود که گفت تنها ۲۰ دقیقه با خانه فاصله دارد. پس از آن، هیچ ردی از او باقی نماند. بر اساس گزارش‌های رسمی، الهه در میدان آزادی سوار یک خودروی عبوری می‌شود. راننده پس از رسیدن به مقصد و در هنگام پرداخت کرایه، متوجه گوشی گران‌قیمت او شده و تصمیم به سرقت آن می‌گیرد. با مقاومت الهه مواجه می‌شود و در نتیجه، ۳ تا ۴ ضربه چاقو به او وارد می‌کند که منجر به فوت او می‌شود. جسد او در بیابان‌های اطراف تهران کشف شد. پلیس آگاهی تهران بزرگ اعلام کرد که بازسازی صحنه قتل الهه حسین‌نژاد در تاریخ ۱۷ خرداد انجام خواهد شد.
این قتل تنها نمونه ای از موارد مشابه است.
قتل‌ الهه حسین‌نژاد شباهت‌هایی با موارد تلخ پیشین دارد از جمله قتل رومینا اشرفی، مونا حیدری، غزاله شکور، یا حتی قتل‌های کمتر رسانه‌ای‌شده در حاشیه‌های شهرها! آن‌چه این قتل‌ها را فراتر از "جرائم فردی" مورد توجه قرار می‌دهد، تکرارشوندگی، الگوهای مشابه و ضعف ساختارهای حمایت اجتماعی و حقوقی از قربانیان است.
اینگونه می توان پرسید آیا ارایه تحلیلی ساختارمند درباره قتل «الهه» ها ممکن خواهد بود؟
ویژگی های خشونت عریان مذکور چیست؟
جامعه شناسی حقوق در اینباره چه می گوید؟
برای پاسخ به این پرسش ها می توان بر نکات زیر اعتنا داشت.


۱. خشونت در فضای عمومی: بدن زن و نظم نمادین سلطه جو


نظریه های اجتماعی مشخصی در این راستا یاری رسان هستند. هانا آرنت از فضای عمومی به‌مثابه محل ظهور و کنش‌گری انسانی یاد می کند. نظریه فضا (لوفور، لوری، باتلر) فضا را امری غیر خنثی می داند که متشکل از روابط قدرت است. جودیت باتلر نیز از بدن‌های به‌حساب‌نیامده و سوژه‌های حذف‌شده از "سوگواری مشروع"‌ سخن می گوید.
اینگونه می توان ادعا نمود در قتل الهه، مسئله فقط مرگ یک زن نیست؛ بلکه حذف فیزیکی سوژه‌ای است که جرئت کرده بود فضای عمومی را تصاحب کند. بدن زن، در منطق مسلط، باید یا در پستو باشد یا تابع مراقبت مردانه. وقتی زن تنها، مستقل، و دارای ابزار اقتصادی (مثلاً گوشی آیفون) دیده می‌شود، گویی "حقش را خورده" و باید مجازات شود. الهه زنی است که نظم نمادین مردانه را به چالش کشیده، ولو با ساده‌ترین ابزار: تردد مستقل! تردد تنها در اینجا برعم زننده نطم نمادین و سلطه جوست.

۲. خشونت اقتصادی: تشدید تیولداری فرودست در سلطه مردانه


ذیل این نگاه، پی‌یر بوردیو از خشونت نمادین و سرمایه‌های نابرابر یاد می کند. چنانکه دیوید هاروی مبین نئولیبرالیسم و تخریب سرمایه اجتماعی است. همانگونه نظریه نانسی فریزر را داریم که برخوردار نبودن زنان از «عدالت توزیعی» و «عدالت بازشناسی» را به بحث می نهد.
بر اساس این تکیه گاه نظری، الهه قربانی خشونتی شد که در آن مردِ محروم‌شده از منزلت و ثروت، زنِ برخوردار از استقلال و دارایی را هدف قرار می‌دهد. این قتل نه فقط واکنشی آنی، که نمود خشم طبقاتی مردانه علیه سوژه‌ای زنانه است.
مردانی که در ساختار سرمایه‌داری نیم بند و رانتیر که به تیولداری قدیم پهلو می زند، رانده شده‌اند. آنها اغلب تخلیه‌ی خشم را به سوی ضعیف‌ترها انجام می‌دهند که مردانی دارای جایگاه بدنی و سنی ضعیف تر و یا زنانی که در زن بودنشان خصلت ناتوان تری در دفاع دارند. زن در این فهم نرینه اقتصادی، همیشه "قابل مصرف" و بی‌دفاع است. لذا هدف مناسبتری برای هجوم و بزه خواهد بود.

۳. فوران خشونت آنی: نرینگی و بحران هویت


ریوین کانل در نظریه اش بر مردانگی هژمونیک (hegemonic masculinity) تأکید دارد. زیگمونت باومن از خشونت در جهان مایع و فقدان مرزهای اخلاقی سخن می گوید. فرانکو براردی نیز از خشونت‌های لحظه‌ای به‌مثابه نتیجه‌ی اختلال عاطفی در سرمایه‌داری روان‌محور یاد می کند. ضمن اینکه پژوهش های جرم شناسی در این راستا قابل توجه است.
قاتل الهه، بدون هیچ رابطه قبلی، صرفاً در پاسخ به «نه» قربانی، به خشونت مرگبار متوسل می‌شود. این نوع خشونت:
الف. بدون پیشینه روانی،
ب. بی‌برنامه و بدون برنامه‌ریزی،
پ. اما هم‌زمان بشدت مردانه و سلطه‌گر است.
این نشان‌دهنده‌ی فروپاشی هویت مردانه در زیست معاصر است: مردی که دیگر قدرت اقتصادی ندارد، در نماد "قدرت مطلق بر جان" سعی می‌کند جایگاه خود را بازسازی کند.


📍متن کامل یادداشت
@abbasnaeemi
👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
وتاری ئەندازیار کەمال حسێن پوور لە دانیشتنی پارلەمان:

کچە کوردی "ئالانی" چی لە خوێندکارێک لە شەقامی پاسداران لە تاران کەمترە؟

🟩    دادپەروەری بە واتای ئەوەیە، لاجان لە پیرانشار بەقەد لەواسان لە تاران ببینرێت.
🟩      دادپەروەری بەو مانایەیە کە "نەڵاس"ی سەردەشت هەمان مافی "نیاوەران"ی تاران لە ژێرخاندا هەیە.
🟩       ئازاری ئێمە بێیاسایی نییە؛ ئازارەکانمان یاسای بێکاریگەرە؛ ئەو یاسایەی لە تاران جێبەجێ دەکرێت و لە نەڵاس پشتگوێ خراوە.
🟧        ئەگەر پشکی ئێمە لە شەڕدا سەنگەر بووبێت؛ ئەمڕۆ پشکی ئێمە لە ئاشتیدا دادپەروەرییە؛ نەک لەبیرکردن

🟨  دادپەروەری تەنیا لە پێشەکی یاسای بنەڕەتیدا نییە
⬅️   پێویستە لە نانی سفرەی خەڵکدا ببینرێت.
⬅️   پێویستە لەسەر قیر و جادە لەبیرکراوەکان ببیسترێت.
⬅️    پێویستە لە زەردەخەنەی دایکی گونددا هەستی پێبکرێت

🟠🟠🟠🟠🟠🟠🟠

📹نطق میان دستور مهندس کمال حسین‌پور
🗓 ۱۴۰۴/٣/١٨

🔴 دخترک کرد "آلانی" چه کم دارد از دانش‌آموز خیابان پاسداران تهران؟

🔹 عدالت، یعنی «لاجان» پیرانشهر هم به‌اندازه «لواسان» تهران دیده شود.

🔹 عدالت یعنی «نلاس» سردشت هم به‌اندازه «نیاوران» تهران حق زیرساخت داشته باشد.

🔹 درد ما، بی‌قانونی نیست؛ درد ما، قانونِ بی‌اثر است؛ قانونی که در تهران اجرا می‌شود و در نلاس، خاک می‌خورد.

🔹 اگر سهم ما در جنگ، سنگر بود؛ امروز سهم ما در صلح، عدالت است؛ نه فراموشی.

🔹 عدالت، فقط در مقدمه‌ی قانون اساسی نیست؛
ـ باید در نان سفره‌ی مردم دیده شود.
ـ باید در آسفالت جاده‌های فراموش‌شده شنیده شود.
ـ باید در لبخند مادر روستایی لمس شود.

@rojnama 💠
👈 ڕۆژنامە
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
سردشت در مسیر توسعه

سه میزگرد،
چند راهکار و چند مطالبه مدنی


الف) میزگرد اول
چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت(هفتم تیر ۱۴۰۲)

فایل پوستر برنامه
https://www.tg-me.com/Sopskf/5952

معرفی میزگردها
https://www.tg-me.com/Sopskf/5953

فایل های تفکیکی صوتی

https://www.tg-me.com/Sopskf/5990

https://www.tg-me.com/Sopskf/5992

فایل ترکیبی صوتی-تصویری

https://drive.google.com/file/d/1dmp0omhe3_80CQOW8eoU1bF2hkkIvt6x/view?usp=sharing

---
ب: میزگرد دوم

سردشت، رسانه و توسعه
(۲۳ مرداد ۱۴۰۲)

پوستر و اطلاعیه
https://www.tg-me.com/Sopskf/6102

جمع بندی میزگرد دوم

https://www.tg-me.com/Sopskf/6105


ج: میزگرد سوم
سردشت، توسعه و حق بر صلح
(۱۹ آذر ۱۴۰۲)

پوستر
https://www.tg-me.com/Sopskf/6303

گزارش صوتی و تصویری به تفکیک فایل ها

https://www.tg-me.com/Sopskf/6375

---
پ.ن:
هفتم تیر، سالگرد فاجعه بمباران شیمیایی سردشت است..

+شما همراه فرهیخته،
برای میزگرد چهارم چه عنوانی پیشنهاد می دهید
؟

سردشت، توسعه و ...؟

----

#بنیاد_توسعه_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#مسئولیت_اجتماعی
#سردشت
#سالگرد_بمباران_شیمیایی
#توسعه
#میزگردها
#چالش_ها_و_چشم_اندازها
#رسانه
#حق_بر_صلح


@sopskf
👏1
Forwarded from Raouf Azari
نقش بومگردی ها در ترویج صلح پایدار

هفته نامه سیروان، سال بیست و هفتم، شماره ۱۳۲۹ مورخه ۱۷ خرداد
۱۴۰۴ ص ۷


@PeaceTourismAcademy
Forwarded from سیروان
1329.pdf
12 MB
https://www.tg-me.com/sirwan_weekly


نسخه کامل ١٣٢٩ سیروان تاریخ ١٧خردادماه ١٤٠٤
باز هم سردشت قربانیِ بازی بزرگان

در آستانه هفتم تیر، سالگشت بمباران شیمیایی سال ۱۳۶۶، دوباره، سردشت، جزو اولین قربانیان "بازی بزرگان"*، شد و در ساعت ۴:۴۵ دقیقه صبح روز جمعه مورخ ۲۳ خرداد، چند انفجار عظیم، شهروندان را به روزهای جنگ برگرداند...

سئوال اینست که اولین شهر غیرنظامی قربانی شیمیایی جهان که شهروندانش حتی بعد از فاجعه شیمیایی و شهادت و مصدومیت شدید و درازدامن نزدیکان شان، شعار "صلح و مهربانی" را سرلوحه خود کردند و عدم تکرار این فاجعه شوم و نامبارک را در سراسر جهان، خواستار شدند، چرا باز هم جزو اولین سیبل حملات قرار می گیرد؟!


شرم بر رژیم کودک کش صهیونیست که هر چه مصیبت تاریخ است از بی شرمی و بی حیایی، اخلاق نشناسی و ضعیف کُشی آنها و اعوان شان بر می خیزد ...

ننگ بر جنگ و نفرین بر جنگ افروزان تاریخ

صلح بر جهان باد

---
*بازی بزرگان: عنوان فیلم سینمایی که با محوریت بمباران شیمیایی ساخته شد.

٭٭سردشت: شهری تمام کوردنشین در شمال غربی ایران و جنوبی ترین نقطه آذربایجان غربی و در مرز اقلیم کوردستان

@sopskf
1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جنگ، شوخی نیست ولی حتی نسل جدید سردشت، شاید در تحمیل روزگاران، یاد گرفته اند که با شوخی، مزاح و بهتر است بگوییم با نهایت آمادگی مواجهه با مرگ، با بمباران و انفجار مواجه شوند!

در این تصویر، زنی سردشتی در کنار دو دختر نوجوانش، در حال رصد دود حاصل از انفجار -پشت بام- مشاهده می شوند!

همچنان بازی بزرگان، جان می ستاند و مردمان نیز شوخی-شوخی، نظاره می کنند، همراه می شوند و قربانی...


جایی لازم است این چرخه معیوب، متوقف شود و آدمیان، کمی از خصلت انسانی-درفحوای قربانی کردن همه چیز به پای منافع خود و صنعت مصنوع و مصرف گرایی همه چیز - دوری گزینند و بر سرشت بشریت خود-در فحوای صلح با خود و دیگری و سایر زیستمندان، رجوع کنند...


جنگ شوخی نیست،
جنگ، جدی جدی جان می گیرد و جدی جدی، جمیع ناصلحی ها را همراه می آورد و جدی جدی، زندگی را تباه می کند..

باید جدی جدی، همه تلاش خود را معطوف ساخت وارد آن نشد و در بازی مرگ، ورود نکرد..

بهره گرفتن از تاریخ جنگ های جهان و عواقب درازدامن آن، باید بشرجماعت را به این فهم رسانده باشد که با هر تاکتیک ممکن که عزت و کرامت انسان و جان و جهان را حفظ می کند، جلوی جنگ را بگیرد..

@sopskf
3👍1
درخواست ستاد مدیریت بحران از شهروندان

🔹 ۱- آرامش خود را حفظ کنند.
🔹۲- به منظور حفظ نظم عمومی، از هرگونه اقدام شتابزده که موجب اضطراب عمومی می‌شود، خودداری کنند.
🔹۳- فقط به اطلاعات رسمی و معتبر توجه شود. اخبار و دستورالعمل‌های رسمی را فقط از رسانه ملی، کانال‌های ارتباطی معتبر و رسانه‌های رسمی دریافت کنند و فعالان فضای مجازی نیز امنیت روانی جامعه را اولویت اول در نظر بگیرند.
🔹۴- از ترددهای غیرضروری حتی‌الامکان خودداری شود.
🔹۵- در صورت نیاز با کادر امدادی همکاری شود.
@Khabar_Fouri
Forwarded from دکتر داود محمدی
در آستانه‌ی بحران‌های بزرگ، جوامع انسانی اغلب واکنش‌هایی نشان می‌دهند که فراتر از اعلامیه‌های رسمی یا تیترهای خبری است. این واکنش‌ها، چه در قالب هجوم به پمپ‌بنزین‌ها در تهران باشد، چه افزایش سفارش پیتزا در اطراف پنتاگون، می‌توانند به‌عنوان «شاخص‌های غیررسمی» برای پیش‌بینی تحولات مهم تلقی شوند. این یادداشت به بررسی دو نمونه‌ی متفاوت اما هم‌راستا می‌پردازد: رفتار مردم ایران در آستانه‌ی حمله اسرائیل، و الگوی عجیب سفارش پیتزا در آمریکا پیش از عملیات‌های نظامی.

1. صف‌های بنزین: حافظه‌ی تاریخی و اضطراب عمومی

در ایران، تجربه‌ی جنگ هشت‌ساله با عراق، تحریم‌های اقتصادی، و بحران‌های داخلی باعث شده مردم نسبت به نشانه‌های بحران حساس باشند. در چنین شرایطی، هجوم به پمپ‌بنزین‌ها نه‌تنها برای تأمین سوخت، بلکه به‌عنوان نمادی از آمادگی برای فرار یا بقا عمل می‌کند.
2. پیتزای پنتاگون: شاخصی غیررسمی تصمیم‌گیری‌های پشت‌پرده
در آمریکا، پدیده‌ای به نام «شاخص پیتزا» (Pizza Index) از دهه ۱۹۸۰ مورد توجه روزنامه‌نگاران و تحلیل‌گران قرار گرفته است. این شاخص بر اساس افزایش ناگهانی سفارش پیتزا به ساختمان‌های دولتی مانند پنتاگون، کاخ سفید و سازمان سیا در شب‌های پیش از عملیات نظامی شکل گرفته است.

فرانک میکس، مدیر یکی از شعبه‌های دومینوز در واشنگتن، در جریان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ به رسانه‌ها گفت: «سفارش‌های شبانه از پنتاگون از ۳ عدد به ۱۰۱ عدد در هفته‌ی قبل از آغاز عملیات رسید. ما مجبور شدیم شیفت شب اضافه کنیم» [2].
در آستانه‌ی حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، و همچنین در جریان بحران کوزوو در ۱۹۹۹، افزایش چشمگیر سفارش غذا به نهادهای امنیتی گزارش شده است. حتی در ژوئن ۲۰۲۵، برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی افزایش سفارش پیتزا به پنتاگون را نشانه‌ای از احتمال حمله مشترک آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران دانستند [3].

3. دو روی یک سکه: اضطراب مردمی و آمادگی نهادی

در نگاه اول، این دو رفتار—هجوم به پمپ‌بنزین و افزایش سفارش پیتزا—متفاوت به نظر می‌رسند. اما هر دو نشان‌دهنده‌ی یک چیزند: جامعه در حال آماده‌سازی برای بحران است، حتی اگر هنوز اعلام رسمی نشده باشد.
در ایران، مردم با رفتارهای غریزی و از پایین به بالا واکنش نشان می‌دهند. در آمریکا، ساختارهای قدرت با جلسات شبانه و از بالا به پایین وارد فاز آماده‌باش می‌شوند. هر دو رفتار، در واقع، زبان غیررسمی جامعه‌اند؛ زبان بدن یک ملت در آستانه‌ی تصمیم‌های بزرگ.
داود محمدی
منابع:
1. Yergin, Daniel. *The Prize: The Epic Quest for Oil, Money & Power*. Simon & Schuster, 1991.
2. نقل‌شده در Washington Post، نسخه ژانویه ۱۹۹۱، مصاحبه با فرانک میکس، مدیر دومینوز در آرلینگتون.
3. گزارش‌های کاربران در پلتفرم X (سابقاً توییتر) - ژوئن ۲۰۲۵، بررسی داده‌های سفارش‌های آنلاین در محدوده‌ی آرلینگتون و واشنگتن دی‌سی.

#جنگ#بحران#بنزین#پمپ_بنزین#ایران#پیتزا#شاخص_پیتزا#دکتر_داود_محمدی
پرهیز ازجنگ، وفاق برای صلح؛
با استراتژی مادرانە آینه، شانه و قلم...

✍️رئوف آذری*

خدایش عُمر پرتوان و بابرکت عنایت گرداند، مادر فرشته گون را که همان اوان کودکی در گوشم خوانده بود:

"...؛ جیب تو، جای آینه، شانه و قلم است و نه چاقو"

"خودت را در آینه ورانداز کن، زُلفت را شانه کن و با قلمت، هنرصلح ورزی ات را نمایش بده"

بله، او دانشمند، فیلسوف و فیزیک دان نبود اما مادری فرشته وش بود که گرچه جنگ را زیسته بود اما ارزش ذاتی صلح را عمیق فهم کرده بود..

چه اینکه؛
همان توصیه مادرانه بود که در پساجنبش ژینا و حوادث ماوقع آن،

نگارنده را ترغیب کرده بود تا قلم را جایگزین چاقو کرده، در مسیر صلح، قدم برداشته و قلم از غلاف در کشد و یادداشتِ؛

"ضرورت نقش مادرانگی برای وطن" بنگارد..

یادداشت روز👇

https://www.tg-me.com/Sopskf/7486
@sopskf
پرهیز ازجنگ، وفاق برای صلح؛
با استراتژی مادرانەی آینه، شانه و قلم

https://www.tg-me.com/Sopskf/7485

✍️رئوف آذری*

"... من چهار مهارت هم‌شنوی (دیالوگ)، نقدپذیری، پوزش‌خواهی و تجدیدنظر (عقب‌نشینی) را چهار فضلیت توسعه‌خواهی می‌دانم و معتقدم هر ایرانی توسعه‌خواه باید خود را به این فضایل آراسته کند.

من وفاداری به گوهر ایران را جز این نمی‌دانم که از هر سخن و عملی که به تخریب همبستگی و همدلی و اعتماد‌به‌نفس و عزت‌نفس ایرانیان بینجامد، پرهیز کنیم. ایران امروز به شدت نیازمند وفاق است."

(رنانی،محسن، یادداشت پوزش خواهم، چون توسعه خواهم، سایت پویش فکری توسعه)

خدایش عُمر پرتوان و بابرکت عنایت گرداند، مادر فرشته گون را که همان اوان کودکی در گوشم خوانده بود:

"جیب تو، جای آینه، شانه و قلم است و نه چاقو"

در جریان بازی کودکانه و هواکردن هواپیماهای کاغذی بودیم که هادی، شیطنت در آورد و لای بال هواپیمای کاغذی اش، سنگریزه ای گذاشت و از پشت بام سمت من و چندکودک پایین دستی فوت کرد!

طیاره کاغذی، آنسوتر لنگر گرفت و سنگریزه مستقیم در جمجمه فرود آمد و خون از فرق سرم، جاری شد.

با این اوضاع، سمت منزل شتافتم و ضمن شکایت به والده جان، چاقوی کوچکی برداشتم و سمت پشت بام روان شدم!

مادر جان، میانه راه خودش را رساند!
گوشم بگرفت، چاقو ستاند و درِ گوشی، در ذهنم چنین چپاند:

"اول اینکه، هادی دوستت است و میدان جنگ نبود و بازی کودکانه ای بود و تمام

دوم؛
"جیب تو، جای آینه، شانه و قلم است و نه چاقو

خودت را در آینه ورانداز کُن، زُلفت را شانه کُن و با قلمت، هُنرصلح ورزی ات را نمایش بده"

او نه یک دانشمند هسته ای، تکنولوژیست و استراتژیست بود و نه یک استاد دانشگاه، بلکه زنی به غایت ساده کورد،  بیسواد و مادری به حداعلای کلمه در نقطه صفرمرزی که پیامبری صلح، پیشه اش بود!

بله، او دانشمند، فیلسوف و فیزیک دان نبود اما مادری فرشته وش بود که گرچه جنگ را زیسته بود اما ارزش ذاتی صلح را عمیق فهم کرده بود..

چه اینکه؛
همان توصیه مادرانه بود که گام نهادن در ساحت صلح را تسهیل گرداند و قلم در جیب پایدار و در پساجنبش ژینا و حوادث ماوقع آن،
نگارنده را ترغیب کرد تا قلم از جیب بردارد و یادداشتِ؛

"ضرورت نقش مادرانگی برای وطن"  بنگارد..

می دانید مادران، به هر روش ممکن و میسور، خود را وقف حفاظت از جان و جهان فرزندشان می کنند و به روزگاران مجال نمی دهند هر اتفاق و حادثه و زخم و مرگی را بر پاره تن شان، وارد آورد.

از آن سو هم هر تلاش ممکن و میسور را معمول می دارند تا مسیر رشد، ارتقاء و توسعه همه جانبه شخصیت دلبندشان، تسهیل گردد.


امروز که با ایرانِ اینجا و اکنون و آن بانوی حصرِ در تنگنا و خطر و تهدید، مواجهیم واجب است همه و همه برای ایران و پایداری اش، برای ایران و زیست عادی اش، برای ایران و رهایی از تهدید جانش، برای ایران و تسهیل عبورش از گذرگاه تاریخی، برای ایران و عقلانیت در مواجهه بازی بزرگان، درنگی داشته باشیم و به موهبت صفت مادرانگی برای وطن مادرمان اهتمام ورزیم!

اگر والده گرانسنگ نگارنده،
پیشنهاد آینه، شانه و قلم برای جایگزینی چاقو داشت و این روزها، لوکوموتیوران قطار توسعه(دکتر رنانی)هم، پیشنهاد "پوزش خواهی توسعه طلبان"** را طرح می کند، کم انتظاری نیست اگر بر ارزش وفاق و پرهیز از نفاق، چون فضیلتی مادرانه در وطن تٲکید ورزیم و برای تحقق آن،  استراتژیِ آینه، شانه و قلم را یادآوری کنیم:

"الف) هم شنوی پیشه کنیم
ب)نقد پذیری را تکریم کنیم
ج)بابت خطاها و اشتباهات،پوزش بطلبیم و عذرخواهی داشته باشیم
و
د)در سیاست ها، اهداف گزینی، استراتژی ها و عملکردها، تجدید نظر را مطمع نظر گیریم
."

هم شنویی می تواند توصیه ای مادرانه باشد و حرف حق پذیری فرزند و آن اینکه، اگر صاحب فکر و اندیشه و تجربه گرانسنگی، توصیه به جایگزینی آینه، شانه و قلم  می کند، به وقت بشنویم و به گاه جایگزین کنیم و عمل کنیم

از نقد و رهنمود و نصایح، نهراسیم و به نقاد، راهنما و نصیحت گران مجال بروز و ظهور نقدشان دهیم و به وقت، نقدشان را تکریم کنیم

عذر تقصیر بطلبیم که همان یعنی فهم توسعه و گام برداشتن در مسیر توسعه

و
النهایه؛
از تجدیدنظر و جایگزینی و اتخاذ استراتژی نو، نهراسیم و تردید نکنیم..


استاد رنانی، گرچه نه به خطا، بلکه به نقص در ابلاغ و تفهیم، اعتراف کرده و پوزش خواه شده تا تعهدش به توسعه خواهی را بنمایاند، اما به همان نسبتِ همسنگی مدعا به عمل، صداقت، تعهد و استواری اش در مسیرِ راهبریِ توسعه گفتمانی را به نمایش گذاشته و حجم واکنش ها، نشانگانی از پذیرش این راهبردها توسط جامعه مخاطبانش دارد..


ادامه یادداشت در👇
https://www.tg-me.com/Sopskf/7487
👏1
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
پرهیز ازجنگ، وفاق برای صلح؛ با استراتژی مادرانەی آینه، شانه و قلم https://www.tg-me.com/Sopskf/7485 ✍️رئوف آذری* "... من چهار مهارت هم‌شنوی (دیالوگ)، نقدپذیری، پوزش‌خواهی و تجدیدنظر (عقب‌نشینی) را چهار فضلیت توسعه‌خواهی می‌دانم و معتقدم هر ایرانی توسعه‌خواه باید…
قسمت دوم یادداشت روز رئوف آذری با عنوان "پرهیز از جنگ، وفاق برای صلح؛ با استراتژی مادرانه آینه، شانه و قلم"

قسمت اول👇

https://www.tg-me.com/Sopskf/7486
--
ادامه یادداشت...

... چه نکوست؛
در این بُرهه زمانیِ حساس از تاریخ وطن، همگی و خاصه اهل قدرت و اصحاب سیاست، تدبیری اتخاذ و موهبت مادرانگی برای وطن پیشه کرده و بر راهبرد مادرجان من- آینه، شانه و قلم-  یا بر سفارش آن استاد همام اقتصاد توسعه-هم شنوی و فهم مشترک، نقدپذیری،پوزش خواهی، تجدیدنظر و تعویض عمل-، اهتمام ورزند..


حملات دیشب و امروز اول صبح و علی الطلوع آفتاب، رژیم غاصب صهیون، نشان داد که سرشاخ شدن با آن رژیم سفاک که حمایت شیاطن سرخ جدید-ترامپیسم ها-دارد،  گرچه در جای خود، فضیلت است اما در اوضاع فعلی وطن، مصیبتی است بزرگ که هم جان می ستاند و هم جهان زیست جمعی مان را و همان می طلبد که چاقو را در پستوی زمان، بخوابانیم و آینه و شانه ای دست گیریم تا زلف پریشان مادری خسته از جفای روزگاران را شانه کنیم.

امروز نه لازم بلکه واجب است؛

"...از هر سخن و عملی که به تخریب همبستگی و همدلی و اعتماد‌به‌نفس و عزت‌نفس ایرانیان بینجامد، پرهیز کنیم.

چرا که در شرایط بحرانی،  ایران[بانوی] امروز به شدت نیازمند وفاق است
."

و وفاق، این روزها، چیزی فراتر از" اجماع بر   استراتژی صلح و پرهیز از جنگ" نیست...

ایران بانوی امروز ما، اگر در اعصار و دوران، ثابت کرده، تحت هیچ بادناموافق و بحران جنگ و غارت بزرگی، ارزش هایش را نخواهد باخت و مقاومت پیشگی و استواری اش زبانزد است اما حقیقت امر را نیز نباید در واقعیت روزگار از منظر دور نگاه داشت که همین یک تصویر پیوست، نشان از توافقی نانوشته در آسمان و زمین علیه این جغرافیا و سیاست های حکمرانی اش در جریان است که دیگر، سردشتی دیگر و ایرانی دیگر،  تاب دیدن مصیبت جنگ و فاجعه و بحران ندارد و چه نکوست؛
بر این روال، تٲکید کنیم که؛

چوغنچه، گرچه فروبستگی است کارجهان
تو[ما] همچو باد بهاری، گره گشا می باش[باشیم
]...

نگارنده متعهد به استراتژی مادرِجان و استادِتوسعه خواهِ وطن، بر این باور وقوف یافته است که؛

رسالت و مٲموریت و صدالبته مسئولیت اجتماعی، تک تک ایرانیان چه در مقام قدرت و اصحاب سیاست و چه در هیٲت اصحاب رسانه یا شهروند عزلت گزیده در خانه،  می طلبد بر استراتژی" آینه، شانه و قلم" متمرکز شده و ضمن واکاوی خطاها و بدگزینی استراتژی های ماسبق، شانه ای بر زلف ایران بانو کشیده، بهترین ها را در مسیر توسعه برای ایران و ایرانیان فارغ از مرزبندی های ناروای ماسبق بطلبند و در مانیفیست و عمل، عبور از مسیرچهارگانه استاد رهنمود را بر خود فرض کنند.

تو یکی نه ای، هزاری چراغ خود بیفروز

پروردگار جهانیان را می طلبیم، شر شرانگیزان را به خودشان برگرداند و جمیع صلح منظران را بر مسیر پرخیر آشتی پایدار، توفیق  متعالی عنایت فرمایند.

___
*کنشکر صلح و محیط زیست، پژوهشگر گردشگری صلح
**اشاره به عنوان یادداشت اخیر دکتر محسن رنانی

@sopskf
1
2025/07/09 19:07:41
Back to Top
HTML Embed Code: