الان تو حالتیم که نه عشقو حال میکنم، نه درس میخونم، نه کار میکنم، کلا نمیدونم تو زندگیم دارم چیکار میکنم.
ولی اگه چیزی تو دنیا بود و دلتون باهاش بود برین سمتش، نزارین حسرت خیلی چیزها به دلتون بمونه، تهش هیچکس زنده از این دنیا بیرون نمیاد.
احتمالا اصیلترین انتخاب، انصراف از ماندن در زمانِ "خواستهنشدن به اندازه کافی" باشد.
انگار دیگه زمان برکت نداره...
نمیفهمی کی شب میشه،
کی آخر هفته میشه،
کی وارد ماه بعد شدی،
اصلا کی سال تموم میشه،
بُعد زمان رو از دست دادیم انگار..
نمیفهمی کی شب میشه،
کی آخر هفته میشه،
کی وارد ماه بعد شدی،
اصلا کی سال تموم میشه،
بُعد زمان رو از دست دادیم انگار..
از پسرایی که تمام سعیشون رو میکنن امن ترین آدم یه دختر باشن، با تمام وجودم تشکر میکنم.